گنجور

۱ - النوبة الثالثة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که سزاوار است. در ذات بی‌نظیر و در صفات بی‌یار است. در کامرانی با اختیار و در کارسازی بی‌اختیار است.

فضایح زلّات را غفّار و قبایح علّات را ستّار است. عاصیان را آمرزگار و با مفلسان نیکوکار است.

آرنده ظلمات و برآورنده انوار است، بیننده احوال و داننده اسرارست.
آن را صنما که با وصالت کار است
با رنگ رخ تو لاله بی‌مقدار است
با بوی سر زلف تو عنبر خوارست‌

از جان و تن و دیده و دل بیزارست‌

سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، آفریدگار جهان و جهانیان، پروردگار انس و جان، خالق زمین و زمان، مبدع مکین و مکان خبر میدهد که هر چه در آسمان و زمین است باد و آتش و خاک و آب و کوه و دریا، آفتاب و ماه و ستارگان و درختان و جمله جانوران و بی‌جان، همه آنند که ما را بپاکی میستایند و به بزرگواری نام میبرند و بیکتایی گواهی میدهند.

تسبیحی و توحیدی که دل آدمی در آن میشورد و عقل آن را رد میکند اما دین اسلام آن را می‌پذیرد و خالق خلق بدرستی آن گواهی میدهد.

هر کرا توفیق رفیق بود و سعادت مساعد، آن را نادریافته، بجان و دل قبول کند و بتعظیم و تسلیم و اقرار پیش آید تا فردا در انجمن صدّیقان و محافل دوستان در مسند عز جاودان خود را جای یابد.

زینهار ای جوانمرد، نگر تا یک ذره بدعت بدل خود راه ندهی و آنچه شنوی و عقل تو درمی‌نیابد تهمت جز بر عقل خود ننهی. راه تأویل مرو که راه تأویل رفتن زهر آزموده است و به خار، خار از پای برون کردن است.

مرد دانا زهر نیازماید داند که آن در هلاک خود شتافتن است. بخار، خار از پای برون نکند، داند که درد افزودن است.

نیکو گفت آن جوانمردی که گفت:

جز بدست دل محمد نیست

راه توحید را بعقل مجوی
دیده روح را بخار مخار
بخدای ار کسی تواند بود
بی‌خدای از خدای برخوردار
سایق و قاید صراط الدین
به ز قرآن مدان و به ز اخبار

حل و عقد خزینه اسرار

لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ هفت آسمان و هفت زمین ملک و ملک اوست، جل جلاله.

داشت آن بعون او، نافذ در آن مشیّت او، روان بر آن حکم او.

خلق همه عاجزاند قادر و قدیر او، ضعیف‌اند قاهر و قویّ او. همه جاهل‌اند عالم و علیم او.

مصنوعات و مقدورات از قدرت او نشانست کائنات و حادثات از حکمت او بیانست، موجودات و معلومات بر وجود او برهانست. نه متعاور زیادت نه متداول نقصانست قدیر و قدیم، علیم و حکیم خدای همگانست.

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ، اوست اول که نبودها دانست، آخر که میداند آنچ دانست، ظاهر بآنچ ساخت باطن از وهمها پنهان.

اولست پیش از همه آفریده بود و ابتداء. نه آخرست، پس از همه باشد انتها نه. ظاهر است بر هر کس و هر چیز، غالب و مانع نه. باطن است، همه پوشیده‌ها داند و حجاب نه.

اول است بازلیت. آخرست بابدیت. ظاهر باحدیت باطن بصمدیت.

اول بعطا، آخر بجزا، ظاهر بثنا، باطن بوفا.

اول بهیبت، آخر برحمت، ظاهر بحجت، باطن بنعمت.

اول بهدایت، آخر بکفایت، ظاهر بولایت، باطن برعایت.

اول هر نعمت، آخر هر محنت، ظاهر هر حجت، باطن هر حکمت.

از روی اشارت میگوید ای فرزند آدم خلق عالم در حق تو چهار گروه‌اند: گروهی در ابتدا حال و اول زندگانی ترا بکار آیند ایشان پدرانند.

گروهی در آخر عمر و ضعف پیری ترا بکار آیند ایشان فرزندان‌اند.

سوم گروه دوستان و برادران و جمله مسلمانان که در ظاهر با تو باشند و شفقت نمایند.

چهارم گروه عیال و زنان‌اند که در باطن و اندرون تو باشند و ترا بکار آیند.

رب العالمین گفت اعتماد و تکیه بر اینان مکن و کارساز و تیماردار از خود ایشان را مپندار که اول و آخر منم، ابتدا و انتهاء کار و حال تو من شایم، ظاهر و باطن منم. ترا به داشت خود من دارم و نهایتهای تو من راست کنم.

اول منم که دلهای عاشقان بمواثیق ازل محکم ببستم.
ظاهرم که ظواهر را با خود در قید شریعت آوردم.
آخر منم که جانهای صادقان بمواعید خود صید کردم.
باطنم که سرایر بحکم خود در مهد عهد حقیقت نهادم.

چون مرد سفر در اولیت کند آخریت تاختن می‌آرد و چون سفر در صفت ظاهریت کند باطنیت سرمایه او بتاراج برمیدهد.

بیچاره آدمی، میان دو صفت مدهوش گشته، میان دو نام بیهوش شده.
حضرتش عز و جلال و بی‌نیازی فرش او
حیرت اندر حیرتست و تشنگی در تشنگی
گه گمان گردد یقین و گه یقین گردد گمان‌

منقطع گشته درین ره صد هزاران کاروان‌

وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ او بهمه چیز دانایست کارگزار و راست‌کار و تیماردار، بینا بهر چیز، دانا بهر کار، آگاه بهرگاه.

در آیت دیگر فضل و کرم بیفزود گفت: وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ.

بندگان من، رهیگان من، هر جا که باشید من بعنایت و رحمت و عنایت با شماام.

هر جا که در عالم درویشی است خسته جرمی، درمانده در دست خصمی من مولی او ام.

هر جای که خراب عمریست، مفلس روزگاری من جویای اوام.
هر جا که سوخته‌ایست، اندوه زده‌ای من شادی جان اوام.

هر جا که زارنده‌ایست از خجلی، سرگذارنده‌ای از بی‌کسی من برهان اوام.

من آن خداوندم که از طریق مکافات دورم و همه افکندگان و رمیدگان را برگیرم از آنکه بر بندگان رئوف و رحیم‌ام: وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ.

از رأفت و رحمت اوست که بنده در کتم عدم و او جل جلاله سازنده کار او.

بکمال فضل و کرم، بنده در کتم عدم و او وی را برگزیده بر کل عالم.

از رحمت اوست که بنده را توفیق دهد تا از خفا یا شرک و دقائق ریا تحرّز کند.

گفت من رءوف و رحیم‌ام، تا عاصیان نومید نگردند و اومید بفضل و کرم وی قوی دارند.

یحیی معاذ گفت تلطّفت لاولیائک فعرفوک و لو تلطّفت لاعدائک ما جحدوک.

عبهر لطف و ریحان فضل در روضه دل دوستان برویانیدی تا بلطف و فضل تو بسرّ معارف و اداء وظائف رسیدند اگر با اعدا دین همین فضل و کرم بودی، دار السلام جای ایشان بودی.

و لکن قومی بفلک رسیده و قومی بمغاک، فریاد ز تهدید تو با مشتی خاک.

قومی را از این تاج کرامت بر فرق نهاده که یَسْعی‌ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ.

قومی را از این داغ حرمان بر نهاده که: فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ.

سحره فرعون در عین کفر بودند لکن چون باد دولت از مهبّ لطف و کرامت بوزید، نه سحر گذاشت نه ساحری نه کفر نه کافری.

شیخ ابو سعید بو الخیر گفت هر که بار از بوستان عنایت برگیرد بمیدان ولایت فرو نهد.

هر کرا چاشت آشنایی دادند، اومید داریم که شام آمرزش بوی رسانند، و اللَّه الموفّق.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که سزاوار است. در ذات بی‌نظیر و در صفات بی‌یار است. در کامرانی با اختیار و در کارسازی بی‌اختیار است.
هوش مصنوعی: به نام خداوندی که شایسته ستایش است. او در ذاتش بی‌نظیر و در صفاتش بی‌همتاست. در دستیابی به خواسته‌ها با اراده است و در انجام کارها بدون نیاز به جبر عمل می‌کند.
فضایح زلّات را غفّار و قبایح علّات را ستّار است. عاصیان را آمرزگار و با مفلسان نیکوکار است.
هوش مصنوعی: زلّت‌ها و اشتباهات را خدا می‌پوشاند و بدی‌ها را نیز ستار می‌سازد. او همچنین عاصیان را می‌بخشاید و با بی‌چیزان با نیکی رفتار می‌کند.
آرنده ظلمات و برآورنده انوار است، بیننده احوال و داننده اسرارست.
آن را صنما که با وصالت کار است
هوش مصنوعی: آنکه تاریکی‌ها را می‌آفریند و روشنایی‌ها را به وجود می‌آورد، کسی است که احوالات را می‌بیند و رازها را می‌داند. ای محبوب من، تو تنها کسی هستی که با نزدیکت بودن می‌توان به این حقایق دست یافت.
با رنگ رخ تو لاله بی‌مقدار است
با بوی سر زلف تو عنبر خوارست‌
هوش مصنوعی: رنگ چهره‌ی تو باعث می‌شود که لاله‌ها بی‌ارزش به نظر برسند و بوی موی تو نیز به قدری خوشبوست که بوی عنبر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
از جان و تن و دیده و دل بیزارست‌
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که فرد از جان، جسم، چشم و دل خود بیزار است و احساس نارضایتی یا عدم علاقه به این جنبه‌های وجودی‌اش دارد.
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، آفریدگار جهان و جهانیان، پروردگار انس و جان، خالق زمین و زمان، مبدع مکین و مکان خبر میدهد که هر چه در آسمان و زمین است باد و آتش و خاک و آب و کوه و دریا، آفتاب و ماه و ستارگان و درختان و جمله جانوران و بی‌جان، همه آنند که ما را بپاکی میستایند و به بزرگواری نام میبرند و بیکتایی گواهی میدهند.
هوش مصنوعی: تمام موجودات در آسمان و زمین، از جمله باد، آتش، خاک، آب، کوه‌ها، دریاها، خورشید، ماه، ستاره‌ها، درختان و تمامی جانوران و غیرجانوران، به وحدانیت و پاکی خداوند گواهی می‌دهند و نام او را با عظمت ذکر می‌کنند. این آفریننده بزرگ، جهان و جهانیان را خلق کرده و پروردگار انسان‌ها و موجودات است.
تسبیحی و توحیدی که دل آدمی در آن میشورد و عقل آن را رد میکند اما دین اسلام آن را می‌پذیرد و خالق خلق بدرستی آن گواهی میدهد.
هوش مصنوعی: تسبیح و یکتاپرستی که دل انسان را تسکین می‌دهد و عقل آن را نفی می‌کند، اما دین اسلام آن را قبول دارد و خداوند بر صحت آن شاهدی می‌دهد.
هر کرا توفیق رفیق بود و سعادت مساعد، آن را نادریافته، بجان و دل قبول کند و بتعظیم و تسلیم و اقرار پیش آید تا فردا در انجمن صدّیقان و محافل دوستان در مسند عز جاودان خود را جای یابد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به موفقیت و خوشبختی دست یابد، باید آن را با جان و دل بپذیرد و با احترام و تسلیم در برابر آن حاضر شود، تا فردا در جمع راست‌گویان و در محافل دوستان، جایگاه شایسته و جاودانی برای خود پیدا کند.
زینهار ای جوانمرد، نگر تا یک ذره بدعت بدل خود راه ندهی و آنچه شنوی و عقل تو درمی‌نیابد تهمت جز بر عقل خود ننهی. راه تأویل مرو که راه تأویل رفتن زهر آزموده است و به خار، خار از پای برون کردن است.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد، مراقب باش که به هیچ دلیلی به بدعتی در قلب خود راه ندهی و آنچه می‌شنوی و عقل تو نمی‌تواند درک کند، به عقل خود نسبت ندهی. به راه تأویل نرو، چرا که تأویل همواره خطرناک است و مانند خارهایی است که از پای بیرون آوردن آنها دشوار است.
مرد دانا زهر نیازماید داند که آن در هلاک خود شتافتن است. بخار، خار از پای برون نکند، داند که درد افزودن است.
هوش مصنوعی: مرد خردمند می‌داند که نیازی به خواسته‌های فریبنده ندارد، زیرا این کار تنها به ضرر خودش است. او می‌فهمد که اصرار بر بعضی چیزها فقط به افزایش رنج و درد منجر می‌شود.
نیکو گفت آن جوانمردی که گفت:
هوش مصنوعی: نیکو گفت: آن مرد جوانمردی که چنین گفته است:
جز بدست دل محمد نیست
هوش مصنوعی: تنها دل محمد است که می‌تواند به من کمک کند یا راه را نشان دهد.
راه توحید را بعقل مجوی
دیده روح را بخار مخار
هوش مصنوعی: در راه رسیدن به حقیقت و خداوند، تنها به عقل تکیه نکن. باید به احساسات و روح خود نیز توجه کنی و از ظواهر و مسائلی که ممکن است تو را گمراه کنند دوری کنی.
بخدای ار کسی تواند بود
بی‌خدای از خدای برخوردار
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند بدون اعتقاد به خدا زندگی کند، در واقع از نعمت‌های الهی بی‌نصیب نیست.
سایق و قاید صراط الدین
به ز قرآن مدان و به ز اخبار
هوش مصنوعی: از نشانه‌ها و راهنمایی‌های دین، چیزی بهتر از قرآن ندانید و به گزارش‌ها و روایات دیگر اعتنا نکنید.
حل و عقد خزینه اسرار
هوش مصنوعی: حل و عقد خزینه اسرار به معنای گشودن یا بسته شدن رازها و اطلاعات مهم است. این عبارت نشان‌دهنده روندی است که در آن مسائل پنهان یا دشوار شفاف می‌شوند یا به نوعی به پایان می‌رسند. استفاده از کلمه "خزینه" بیانگر وجود گنجینه‌ای از اطلاعات یا اسرار است که نیاز به درک و تحلیل دارد.
لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ هفت آسمان و هفت زمین ملک و ملک اوست، جل جلاله.
هوش مصنوعی: مالکیت آسمان‌ها و زمین‌ها به او تعلق دارد و او عظیم و بی‌نظیر است.
داشت آن بعون او، نافذ در آن مشیّت او، روان بر آن حکم او.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که همه چیز در دست قدرت و اراده الهی قرار دارد. هر چه که انجام می‌شود، به خواست و مشیت او صورت می‌گیرد و هر حکمی که او صادر کند، اجرایی و نافذ خواهد بود.
خلق همه عاجزاند قادر و قدیر او، ضعیف‌اند قاهر و قویّ او. همه جاهل‌اند عالم و علیم او.
هوش مصنوعی: تمام مخلوقات ناتوان و ضعیفند در مقابل قدرت و توانایی او، و همگی نادان و بی‌خبرند در برابر علم و دانایی او.
مصنوعات و مقدورات از قدرت او نشانست کائنات و حادثات از حکمت او بیانست، موجودات و معلومات بر وجود او برهانست. نه متعاور زیادت نه متداول نقصانست قدیر و قدیم، علیم و حکیم خدای همگانست.
هوش مصنوعی: محصولات و امکانات نشانه‌ای از قدرت او هستند، و رویدادها و پدیده‌ها بیانگر حکمت او هستند. موجودات و دانش‌ها دلیلی بر وجود او می‌باشند. نه در وجود او چیزی افزون است و نه در وجود او چیزی کم است. او توانا و قدیمی، دانا و حکیم است و خدای همه است.
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ، اوست اول که نبودها دانست، آخر که میداند آنچ دانست، ظاهر بآنچ ساخت باطن از وهمها پنهان.
هوش مصنوعی: او نخستین و آخری است، او ظاهر و باطن است. او همان کسی است که آغاز را می‌داند و پایان را نیز می‌فهمد. او به آنچه ساخته، و آنچه در باطن وجود دارد و از تصورات مخفی است، آگاه است.
اولست پیش از همه آفریده بود و ابتداء. نه آخرست، پس از همه باشد انتها نه. ظاهر است بر هر کس و هر چیز، غالب و مانع نه. باطن است، همه پوشیده‌ها داند و حجاب نه.
هوش مصنوعی: اولین چیزی که به وجود آمد، وجود دارد و در واقع آغازین است. او پایان نیست، بلکه پس از همه چیز قرار دارد. آشکار است برای هر کس و هر چیز و هیچ چیز نمی‌تواند بر او غلبه کند یا او را محدود کند. او باطن و عمق همه چیز را می‌داند و هیچ‌گونه مانعی نمی‌تواند بر او پوشیده بماند.
اول است بازلیت. آخرست بابدیت. ظاهر باحدیت باطن بصمدیت.
هوش مصنوعی: نخستین مرحله، وجود دنیوی است و در نهایت، به یکتایی و جاودانگی ختم می‌شود. جهان ظاهری با ویژگی‌های محدود دارد، اما در واقع، باطن آن به بی‌پایانی و یکتایی اشاره دارد.
اول بعطا، آخر بجزا، ظاهر بثنا، باطن بوفا.
هوش مصنوعی: ابتدا با بخشش و عطا شروع می‌شود، سپس به جدایی و دوری ختم می‌گردد. در دنیا به ستایش و تعریف می‌پردازیم، ولی در اعماق وجود، وفاداری نهفته است.
اول بهیبت، آخر برحمت، ظاهر بحجت، باطن بنعمت.
هوش مصنوعی: در ابتدا زیبایی و وقار وجود دارد، در نهایت رحمت و مهربانی نمایان می‌شود. در ظاهر دلایل و شواهدی وجود دارد، اما در باطن نعمت و برکات نهفته است.
اول بهدایت، آخر بکفایت، ظاهر بولایت، باطن برعایت.
هوش مصنوعی: اولین قدم در هدایت، در نهایت به کفایت و استقلال منجر می‌شود. آنچه در ظاهر دیده می‌شود، نشانه‌ای از جایگاه و مقام است، و آنچه در حقیقت و باطن وجود دارد، نیاز به رعایت و توجه دارد.
اول هر نعمت، آخر هر محنت، ظاهر هر حجت، باطن هر حکمت.
هوش مصنوعی: هر نعمتی در ابتدا وجود دارد، هر محنتی در انتها به سر می‌رسد، هر دلیلی به شکل ظاهر نمایان می‌شود و هر حکمتی در عمق و باطنش نهفته است.
از روی اشارت میگوید ای فرزند آدم خلق عالم در حق تو چهار گروه‌اند: گروهی در ابتدا حال و اول زندگانی ترا بکار آیند ایشان پدرانند.
هوش مصنوعی: می‌گوید ای فرزند آدم، در مورد خلقت جهان نسبت به تو چهار دسته وجود دارند: دسته اول کسانی که در آغاز زندگی‌ات به تو کمک می‌کنند، که همان پدران هستند.
گروهی در آخر عمر و ضعف پیری ترا بکار آیند ایشان فرزندان‌اند.
هوش مصنوعی: در دوران کهولت و ناتوانی، افرادی هستند که به کمک تو می‌شتابند و آن‌ها فرزندان تو هستند.
سوم گروه دوستان و برادران و جمله مسلمانان که در ظاهر با تو باشند و شفقت نمایند.
هوش مصنوعی: سومین گروه افرادی که به تو نزدیک هستند، شامل دوستان، برادران و تمام مسلمانانی می‌شود که به ظاهر با تو هستند و نسبت به تو مهربانی و دلسوزی نشان می‌دهند.
چهارم گروه عیال و زنان‌اند که در باطن و اندرون تو باشند و ترا بکار آیند.
هوش مصنوعی: گروه چهارم، همسران و زنانی هستند که در درون و عمق وجود تو باشند و به تو کمک کنند.
رب العالمین گفت اعتماد و تکیه بر اینان مکن و کارساز و تیماردار از خود ایشان را مپندار که اول و آخر منم، ابتدا و انتهاء کار و حال تو من شایم، ظاهر و باطن منم. ترا به داشت خود من دارم و نهایتهای تو من راست کنم.
هوش مصنوعی: خدای جهان فرمود که به این افراد اعتماد نکن و فکر نکن که آنها می‌توانند برایت کارساز یا مراقب خوبی باشند، زیرا من آغاز و انجام همه چیز هستم. حال و وضعیت تو در دست من است و من تنها کسی هستم که بر امور تو تسلط دارم. من نگهدار تو هستم و من هستم که نهایت‌های زندگی‌ات را تعیین می‌کنم.
اول منم که دلهای عاشقان بمواثیق ازل محکم ببستم.
ظاهرم که ظواهر را با خود در قید شریعت آوردم.
هوش مصنوعی: من ابتدا کسی هستم که دل‌های عاشقان را از آغازین عهد با پیمان‌هایی محکم پیوند زدم. ظاهراً من هم شکل و ظواهر را با خود به قید قوانین دینی آورده‌ام.
آخر منم که جانهای صادقان بمواعید خود صید کردم.
باطنم که سرایر بحکم خود در مهد عهد حقیقت نهادم.
هوش مصنوعی: من همان فردی هستم که جان‌های راست‌گو را با وعده‌های خود به دست آورده‌ام. باطن من خانه‌ای است که اصول و قوانین خود را در مهد عهد و حقیقت بنا نهاده‌ام.
چون مرد سفر در اولیت کند آخریت تاختن می‌آرد و چون سفر در صفت ظاهریت کند باطنیت سرمایه او بتاراج برمیدهد.
هوش مصنوعی: وقتی مردی سفر را در اولویت قرار دهد، در نهایت به مشکلاتی برمی‌خورد. اما اگر سفر را فقط به ظاهر و به شکل ظاهری انجام دهد، در درون خود به قهری و از دست دادن سرمایه می‌انجامد.
بیچاره آدمی، میان دو صفت مدهوش گشته، میان دو نام بیهوش شده.
حضرتش عز و جلال و بی‌نیازی فرش او
هوش مصنوعی: انسان بیچاره در معرض دو ویژگی متضاد گیج و سردرگم شده است و بین دو نام بزرگ و سترگ قرار گرفته و تحت تأثیر آنها قرار دارد. عظمت و جلال الهی، او را در حیرت فرو برده و بی‌نیازی پروردگارش نیز او را به حالت خضوع و ادب واداشته است.
حیرت اندر حیرتست و تشنگی در تشنگی
گه گمان گردد یقین و گه یقین گردد گمان‌
هوش مصنوعی: در این دنیا، انسان در حالتی از شگفتی و سردرگمی قرار دارد که هر لحظه ممکن است چیزی را به‌عنوان حقیقت بداند و در لحظه‌ای دیگر، همان را فقط یک گمان بپندارد. این احساس تشنگی و جستجوی حقیقت هیچ‌گاه تمام نمی‌شود و انسان همواره در حال سوال و تردید است.
منقطع گشته درین ره صد هزاران کاروان‌
هوش مصنوعی: در این مسیر، صدها کاروان از هم جدا شده و ناخواسته به راه‌های مختلف رفته‌اند.
وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ او بهمه چیز دانایست کارگزار و راست‌کار و تیماردار، بینا بهر چیز، دانا بهر کار، آگاه بهرگاه.
هوش مصنوعی: او به همه چیز آگاه و داناست، درستکار و مراقب است، بینا نسبت به تمام امور و آگاه از هر زمان و مکانی است.
در آیت دیگر فضل و کرم بیفزود گفت: وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ.
هوش مصنوعی: در آیه‌ای دیگر به رحمت و لطف اضافی اشاره شده که می‌گوید: او همیشه با شماست، هرجا که باشید.
بندگان من، رهیگان من، هر جا که باشید من بعنایت و رحمت و عنایت با شماام.
هوش مصنوعی: ای بندگان من، ای حامیان من، هر کجا که باشید من با محبت و رحمت و توجه به شما هستم.
هر جا که در عالم درویشی است خسته جرمی، درمانده در دست خصمی من مولی او ام.
هوش مصنوعی: هر جا که در دنیا کسی دچار مشکل و ناامیدی باشد و تحت فشار دشمنان قرار گرفته باشد، من سرپرست و حامی او هستم.
هر جای که خراب عمریست، مفلس روزگاری من جویای اوام.
هر جا که سوخته‌ایست، اندوه زده‌ای من شادی جان اوام.
هوش مصنوعی: هر مکانی که خالی از زندگی و خرابی است، من در جستجوی روزهای نامطلوب خود هستم. هر جا که سوختگی و اندوه وجود دارد، من شادی روح او را می‌جویم.
هر جا که زارنده‌ایست از خجلی، سرگذارنده‌ای از بی‌کسی من برهان اوام.
هوش مصنوعی: هر جا که کسی غمگین و شرمنده است، من او را از تنهایی و بی‌کسی نجات می‌دهم.
من آن خداوندم که از طریق مکافات دورم و همه افکندگان و رمیدگان را برگیرم از آنکه بر بندگان رئوف و رحیم‌ام: وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ.
هوش مصنوعی: من خداوندی هستم که از مجازات دور و به دور از اعمال سخت هستم و همه کسانی را که در مضیغه و سختی افتاده‌اند، می‌گریزم. زیرا نسبت به بندگانم بسیار مهربان و رحیم هستم.
از رأفت و رحمت اوست که بنده در کتم عدم و او جل جلاله سازنده کار او.
هوش مصنوعی: این به معنای آن است که وجود بندگان به خاطر مهربانی و رحمت خداوند است و او که بزرگ و با عظمت است، خالق و پرورش‌دهنده کار و سرنوشت آن بندگان می‌باشد.
بکمال فضل و کرم، بنده در کتم عدم و او وی را برگزیده بر کل عالم.
هوش مصنوعی: به لطف و مهربانی خداوند، من در نادانی وجود داشتم و او مرا به عنوان کسی که می‌خواهد بر تمام جهان انتخاب کند، برگزیده است.
از رحمت اوست که بنده را توفیق دهد تا از خفا یا شرک و دقائق ریا تحرّز کند.
هوش مصنوعی: این از رحمت خداوند است که به انسان کمک می‌کند تا از گناهان پنهان و شرک و ریاکاری بپرهیزد.
گفت من رءوف و رحیم‌ام، تا عاصیان نومید نگردند و اومید بفضل و کرم وی قوی دارند.
هوش مصنوعی: او فرمود که من مهربان و بخشنده هستم، تا افرادی که خطا کرده‌اند ناامید نشوند و امید به رحمت و لطف من در دلشان قوی بماند.
یحیی معاذ گفت تلطّفت لاولیائک فعرفوک و لو تلطّفت لاعدائک ما جحدوک.
هوش مصنوعی: یحیی معاذ گفت: اگر با دوستان خود به نرمی و مهربانی رفتار کنی، آنها تو را خواهند شناخت و در غیر این صورت، اگر با دشمنان خود با مهربانی برخورد کنی، آنها نمی‌توانند انکار کنند که تو را می‌شناسند.
عبهر لطف و ریحان فضل در روضه دل دوستان برویانیدی تا بلطف و فضل تو بسرّ معارف و اداء وظائف رسیدند اگر با اعدا دین همین فضل و کرم بودی، دار السلام جای ایشان بودی.
هوش مصنوعی: با لطف و نیکی خود، دل دوستان را به شکوفایی و سرزندگی رساندی تا به واسطهٔ مهربانی و فضل تو به درک معارف و انجام وظایف نائل شوند. اگر همان لطف و کرم به دشمنان دین نیز می‌رسید، آنها هم در بهشت جا داشتند.
و لکن قومی بفلک رسیده و قومی بمغاک، فریاد ز تهدید تو با مشتی خاک.
هوش مصنوعی: اما گروهی به اوج و قله‌ها رسیده‌اند و گروهی دیگر به اعماق و دره‌های تاریک رفته‌اند، و صدای تهدید تو را تنها با یک مشت خاک پاسخ می‌دهند.
قومی را از این تاج کرامت بر فرق نهاده که یَسْعی‌ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ.
هوش مصنوعی: قومی که بر سرشان این تاج بزرگ افتخار قرار دارد، نوری در پیش و اطراف خود دارند که آنها را راهنمایی می‌کند.
قومی را از این داغ حرمان بر نهاده که: فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ.
هوش مصنوعی: گروهی را به خاطر این حسرتی که دارند از یکدیگر جدا کرده‌اند؛ دیواری برپا شده که درون آن رحمت و در بیرون آن عذاب وجود دارد.
سحره فرعون در عین کفر بودند لکن چون باد دولت از مهبّ لطف و کرامت بوزید، نه سحر گذاشت نه ساحری نه کفر نه کافری.
هوش مصنوعی: ساحران فرعون باوجود کفر و disbelief خود، وقتی که باد رحمت و لطف خدا به آن‌ها رسید، هیچ جادو و سحر و کفر و اعتقادی برایشان باقی نماند.
شیخ ابو سعید بو الخیر گفت هر که بار از بوستان عنایت برگیرد بمیدان ولایت فرو نهد.
هوش مصنوعی: شیخ ابو سعید بو الخیر فرمودند: هر کسی که از باغ نعمت و رحمت بهره‌مند شود، به عرصه‌ی ولایت و رهبری وارد می‌شود.
هر کرا چاشت آشنایی دادند، اومید داریم که شام آمرزش بوی رسانند، و اللَّه الموفّق.
هوش مصنوعی: هر کس که در روز آشنایان را ملاقات کند، امیدواریم که در شب، آمرزش و بخشش به او اهدا شود و خداوند او را یاری کند.