گنجور

النوبة الثالثة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه آیین زبان است و چراغ جان و ثناء جاودان. بسم اللَّه کلید گوشها است و آئینه چشمها و یادگار دلها. بسم اللَّه مجلسها معطّر کند، جانها منوّر کند، زبانها معنبر کند، گناهها مکفّر کند.

دلها عارفان از شوق این نام بر آتش است. وقتها دوستان در سماع این نام خوش است. سینه‌ها درویشان از مهر و محبت این نام منقش است. بیماری دوستان را جز اللَّه طبیب نیست، درماندگان و زارندگان را جز اللَّه مجیب نیست.

مؤمنانرا در همه احوال جز او یار و حبیب نیست. ویل آن را که از لذت سماع نام او وی را نصیب نیست.

نام خداوندی که از پاره گل دلی بنگاشت و مر آن دل را بمرتبت از هر دو کون بر گذاشت و انوار جمال و جلال خود برو گماشت و آن را در کنف لطف خود نگه داشت و در قبضه صفت خود بداشت، همای همت او تا شرفات سرادقات حضرت برافراشت و از نظر خود بیرون نگذاشت. و فی الخبر ان اللَّه لا ینظر الی صورکم و لا احسابکم و لکن ینظر الی قلوبکم.

قوله: وَ الطُّورِ، اقسم اللَّه عز و جل بالطور الذی کلّم علیه موسی لانه محل قدم الاحباب وقت سماع الخطاب. رب العزه قسم یاد میکند بقدم گاه موسی، آن وقت که در سماع کلام حق بود و در منزل: وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا شراب شوق از جام مهر نوش کرده و در عشق حضرت مست و مخمور آن شراب گشته و از سر مستی و بی‌خودی نعره أَرِنِی زده تا او را گفتند که یا موسی اگر میخواهی که در میدان مشاهدت نسیم قرب ازل از جناب جبروت بر جان تو دمد، فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ، چنانک دو تا نعلین از پای برون کنند، دو عالم از دل خود بیرون کن. از دو گیتی بیزار شو و دوست را یکتا شو.

با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست
یا رضاء دوست باید یا هواء خویشتن‌
این جهان و آن جهانت را بیک دم در کشد
گر نهنگ درد دین ناگاه بگشاید دهن‌

در خبر است که همه ذرات موجودات و صفات متلاشیات در وقت سحر که در طلب درد دین از اوطان خویش هجرت کنند، بعد از اوج علی قصد تحت الثری کنند، طائفه از تخوم زمین بدین گلشن بلند بر خرامند و با یک دیگر این ندا می‌کنند که: هل مرّ بک ذاکر، هیچ ذاکری بتو برگذشت؟ هیچ جوینده در راه دین آمد؟

هیچ دردزده بطلب او برخاست.

آری هر که در آرزوی عیان بود پیوسته دوست را نشان پرسان بود.

وَ الطُّورِ عزیز مکانی و شریف مقامی که حق جل جلاله با موسی بر آن مقام مناجات کرد و موسی را اهل خطاب و کرامات کرد و رب العزة قسم بدان مقام یاد کرد که وَ الطُّورِ.

دامغانی گفت لمّا تمکّن موسی من ذلک المقام و سمع الکلام من الملک العلّام قال موسی بلسان الدلال علی بساط الوصال یا ذا الکرم و الافضال و الجمال و الجلال، ارنی انظر الیک ها انا ذا بین یدیک، فاجابه الجلیل سبحانه لن ترانی الا بدلائلی و برهانی و شواهدی و بیانی. فانک لا تحمل نور جلالی و سلطانی و لکن انظر الی الجبل تری قدرتی و برهانی فلما تجلی ربه للجبل صار اربع قطع، کذلک قلب موسی صار علی اربع قطع: قطعة سقطت فی بحر الهیبة و قطعة سقطت فی روضة الحجة و قطعة فی وادی القدر، و قطعة فی نسیان رویة المنة ثم صاح بلسان الحیاء تبت الیک.

جعفر خلدی حکایت کند که شاه طریقت جنید قدّس اللَّه روحه با جماعتی فقرا قصد زیارت طور سینا کرد چون بدامن کوه رسید هاتفی از آن گوشه آواز داد که اصعد یا جنید فانّ هذا المکان مقام الانبیاء و المرسلین و مقام الاولیاء و الاصفیاء بر خرام ای جنید برین مقام پیغمبران و قدمگاه صدّیقان و دوستان گفتا بر سر کوه شدیم و جنید چون قدمگاه موسی دید بشورید و در وجد آمد، درویشی این بیت بر گفت:

ان آثارنا تدل علینا
فانظروا بعدنا الی الآثار

جماعت همه بموافقت در تواجد آمدند. هر یکی را شوری و سوزی و از هر گوشه آوازی و نیازی و در هر دلی دردی و گدازی. یکی از حسرت و نیاز می‌نالد، یکی از راز و ناز می‌گرید. این چنانست که پیر طریقت گفت: الهی در سر گریستنی دارم دراز، ندانم که از حسرت گریم یا از ناز.

گریستن از حسرت بهره یتیم است و گریستن شمع بهره ناز، از ناز گریستن چون بود آن قصه‌ایست دراز.

راهبی آنجا در غاری نشسته چون ایشان را بدان صفت دید، سوگند برنهید که یا امة محمد باللّه علیکم کلّمونی. بعاقبت که جماعت را سکون درآمد جنید را خبر کردند از حال آن راهب. برخاست و پیش وی رفت. راهب گفت این رقص شما و این وقت و وجد شما همه امت راست بر عموم، یا قومی را بر خصوص، جنید گفت قومی راست بر خصوص، گفت این قوم را صفت و سیرت چیست، گفت قومی که دنیا و عقبی در بادیه وقت ایشان دو میل است، بهشت و دوزخ بر راه درد ایشان دو منزل، و هر چه دون حق بنزدیک ایشان باطل.

بروز نظاره، صنایع کنند و شب در مشاهده صانع باشند.

بی‌خیل و حشم پادشاهانند، بی‌گنج و خواسته توانگرانند. دردها دارند در دل وز گفتن آن بی‌زبان‌اند زبان جان حالشان بنعت افتقار می‌گوید: الهی وقت را بدرد می‌نازیم و زیادتی را می‌سازیم، بامید آنکه چون درین درد بگدازیم، درد و راحت هر دو براندازیم.

راهب گفت ای شیخ راست است می‌گویی و من در انجیل عیسی هم چنین خوانده‌ام که خواص امّت محمد قومی خرقه‌داران‌اند، بصورت درویشان و بدل توانگران‌اند. در وطن خود غریب و از خلق بر کران‌اند. از دنیا بلقمه و خرقه راضی و از تعلق آزادگان و آسودگان‌اند. و انا اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له و انّ محمدا عبده و رسوله و انّکم اولیاء اللَّه و اصفیائه و انّ دینکم دین الحق و انّ اصواتکم من صفاء اسرارکم.

قوله: وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ بلسان الاشارة ما کتب علی نفسه جل جلاله ان سبقت رحمتی غضبی. بزبان اشارت بر ذوق اهل حقیقت، کتاب مسطور آن نبشته است که در عهد ازل بر خود نبشت که سبقت رحمتی غضبی. هزار جان عزیز فداء آن وقت دل‌نواز باد که ما را بی ما خلوت گاه داد و در الطاف بی‌نهایت بر ما گشاد و بعنایت ازلی و لطف سابق لم یزلی می‌فرمود: سبقت رحمتی غضبی.

ای جوانمرد شکر کن مر آن خدای را که ترا پیش از سؤال و معارضه، آن داد که اگر بتو باز گذاشتی و تو هزاران سال اندیشه کردی بتحکّم بر سر آن نرسیدی، دعاک و انت غافل، علّمک و انت جاهل خلقک و لم تک شیئا مذکورا، سقاک بکأس برّه فی مجلس سرّه شرابا طهورا. این همه آثار سبقت رحمت است که می‌فرماید جل جلاله سبقت رحمتی غضبی.

پیر طریقت گفت الهی بعنایت ازلی تخم هدی کشتی، برسالت انبیاء آب دادی، بمعونت و توفیق رویانیدی، بنظر لطف پرورانیدی. اکنون سزد که باد عدل نه وزانی، و سموم قهر نه جهانی و کشته عنایت ازلی را برعایت ابدی مدد کنی.

وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ اشارة الی قلوب العارفین المعمورة بالمعرفة و المحبة.

بیت معمور اشارت است بدلها عارفان که بمعرفت و محبت اللَّه آبادان است، بنظر او زنده، و بلطف او شادان است.

پیر طریقت گفت سه چیز است که سعادت بنده در آن است و روی عبودیت‌ روشن بآن است: اشتغال زبان بذکر حق. استغراق دل بمهر حق. و امتلاء سرّ از نظر حق. نخست از حق نظر آید و دل بمهر بیاراید و زبان بر ذکر دارد.

پیر طریقت گفت الهی ذکر تو مرا دین است و مهر تو مرا آئین است و نظر تو عین الیقین است. پسین سخنم اینست، لطیفا دانی که چنین است. آن عزیزی گفته: زبانی که بذکر او مشغول بود، دلی که بمهر او معمور بود، جایی که بنظر او مسرور بود، از روی حقیقت آن بیت المعمور بود. این حال را سه نشان است و کمال عبودیّت در آن است: عمل فراوان و از خلق نهان، و دل با وقت ورد پیوسته شتابان.

یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلی‌ نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا این آیت موجب خوف است.

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ، فاکِهِینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ موجب رجا است.

رب العالمین فرا پی یکدیگر داشت تا بنده پیوسته میان خوف و رجاء روان بود. این خوف و رجا جفت یکدیگراند، چون با یکدیگر صحبت کنند از میانه جمال حقائق ایمان روی نماید. هر روشی که از این دو معنی خالی بود، یا امن حاصل آید یا قنوط و هر دو صفت کفار است، زیرا که امن از عاجزان بود و اعتقاد عجز در اللَّه کفر است و قنوط از لئیمان بود و اعتقاد لوم در اللَّه شرکت است. و نیز نه همه خوف از عقوبت باید و نه همه رجاء و انتظار رحمت و ترا این بمثالی معلوم گردد: چراغی که در وی روغن نباشد روشنایی ندهد، چون روغن باشد و آتش نباشد ضیاء ندهد، چون روغن و آتش باشد تا بلیته نباشد که هستی خود فدا کند تمام نبود.

پس خوف بر مثال آتش است و رجا بر مثال روغن و ایمان بر مثال بلیته، و دل بر شکل چراغ‌دان. اگر همه خوف باشد چون چراغی بود که در وی روغن نیست. ور همه رجا بود، چون چراغی است که در وی روغن است و آتش نیست.

چون خوف و رجا مجتمع گشت، چراغی حاصل آمد که در وی هم روغن است که‌ مدد بقاء است، هم آتش که ماده ضیاء است، آن گه ایمان از میان هر دو مدد میگیرد، از یکی ببقا و از یکی بضیا و مؤمن ببدرقه ضیاء راه می‌رود و ببدرقه بقا قدم می‌زند. و اللَّه ولیّ التوفیق.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه آیین زبان است و چراغ جان و ثناء جاودان. بسم اللَّه کلید گوشها است و آئینه چشمها و یادگار دلها. بسم اللَّه مجلسها معطّر کند، جانها منوّر کند، زبانها معنبر کند، گناهها مکفّر کند.
هوش مصنوعی: بسم الله نماد و نشانه‌ای از زبان و نور جان است و ستایش بی‌پایانی از خداوند را به همراه دارد. این عبارت، به نوعی کلید دروازه‌های شنیداری و تصویری است و برای دل‌ها یادآور و خاطره‌انگیز است. بسم الله مجالس را خوشبو و دل‌ها را روشن می‌کند، زبان‌ها را سرشار از معنا می‌سازد و گناهان را می‌بخشد.
دلها عارفان از شوق این نام بر آتش است. وقتها دوستان در سماع این نام خوش است. سینه‌ها درویشان از مهر و محبت این نام منقش است. بیماری دوستان را جز اللَّه طبیب نیست، درماندگان و زارندگان را جز اللَّه مجیب نیست.
هوش مصنوعی: دل‌های عارفان از شوق این نام می‌سوزد و در هر زمان که دوستان در سماع این نام هستند، خوشی خاصی را تجربه می‌کنند. سینه‌های درویشان از عشق و محبتی که به این نام دارند، پر از نقش و نگار است. هیچ پزشکی جز خداوند نمی‌تواند درد دوستان را درمان کند و به درخواست‌های رنجوران و گریان پاسخ ندهد.
مؤمنانرا در همه احوال جز او یار و حبیب نیست. ویل آن را که از لذت سماع نام او وی را نصیب نیست.
هوش مصنوعی: مؤمنان در هر شرایطی فقط او را دوست و یاور واقعی می‌دانند. وای به حال کسانی که از لذت شنیدن نام او محرومند.
نام خداوندی که از پاره گل دلی بنگاشت و مر آن دل را بمرتبت از هر دو کون بر گذاشت و انوار جمال و جلال خود برو گماشت و آن را در کنف لطف خود نگه داشت و در قبضه صفت خود بداشت، همای همت او تا شرفات سرادقات حضرت برافراشت و از نظر خود بیرون نگذاشت. و فی الخبر ان اللَّه لا ینظر الی صورکم و لا احسابکم و لکن ینظر الی قلوبکم.
هوش مصنوعی: خداوندی که دل را از گل نیکو خلق کرد و آن را از همه موجودات برتر قرار داد، زیبایی‌ها و جلال خود را بر آن گماشت و تحت حمایت رحمت خود نگه داشت. او همواره به آن دل توجه داشت و آن را از نگاه خود دور نکرد. در روایتی آمده است که خداوند به ظاهر و نسب‌های شما نگاه نمی‌کند، بلکه به دل‌هایتان توجه دارد.
قوله: وَ الطُّورِ، اقسم اللَّه عز و جل بالطور الذی کلّم علیه موسی لانه محل قدم الاحباب وقت سماع الخطاب. رب العزه قسم یاد میکند بقدم گاه موسی، آن وقت که در سماع کلام حق بود و در منزل: وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا شراب شوق از جام مهر نوش کرده و در عشق حضرت مست و مخمور آن شراب گشته و از سر مستی و بی‌خودی نعره أَرِنِی زده تا او را گفتند که یا موسی اگر میخواهی که در میدان مشاهدت نسیم قرب ازل از جناب جبروت بر جان تو دمد، فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ، چنانک دو تا نعلین از پای برون کنند، دو عالم از دل خود بیرون کن. از دو گیتی بیزار شو و دوست را یکتا شو.
هوش مصنوعی: خداوند با سوگند به کوه طور، جایی که موسی با او صحبت کرد، اشاره می‌کند زیرا این مکان محل نزدیک شدن محبوبان است در زمانی که آنها در حال شنیدن کلام خدا هستند. خداوند به نشانه‌ی عظمت خود، به قدمگاه موسی قسم یاد می‌کند. در آن زمان، موسی از شوق و عشق خدا مست و غرق شادی شده بود و در حالتی از خلسه و بی‌خودی درخواست دیدار کرد. به او گفته شد که اگر می‌خواهد نسیم نزدیک بودن به حضور الهی را احساس کند، باید نعلین خود را درآورد. به این معنا که باید تمام تعلقات دنیوی را کنار بگذارد و فقط به سوی محبوب یکتای خود توجه کند.
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست
یا رضاء دوست باید یا هواء خویشتن‌
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف توحید، نمی‌توان با دو جهت مختلف پیش رفت. یا باید خواسته‌های خود را رها کنیم و به رضایت خدا توجه کنیم، یا به خواسته‌های شخصی خود اهمیت بدهیم.
این جهان و آن جهانت را بیک دم در کشد
گر نهنگ درد دین ناگاه بگشاید دهن‌
هوش مصنوعی: اگر نهنگ درد دین ناگهان دهانش را باز کند، این دنیا و آن دنیا را در یک لحظه در می‌نوردد.
در خبر است که همه ذرات موجودات و صفات متلاشیات در وقت سحر که در طلب درد دین از اوطان خویش هجرت کنند، بعد از اوج علی قصد تحت الثری کنند، طائفه از تخوم زمین بدین گلشن بلند بر خرامند و با یک دیگر این ندا می‌کنند که: هل مرّ بک ذاکر، هیچ ذاکری بتو برگذشت؟ هیچ جوینده در راه دین آمد؟
هوش مصنوعی: گفته شده است که در زمان سحر، همه ذرات موجودات و صفات آنها به حرکت درمی‌آیند و وقتی که در پی پیدا کردن حقیقت دین از سرزمین‌های خود می‌روند، از ارتفاعات بالا به سمت زیرزمین حرکت می‌کنند. گروهی از اعماق زمین به سمت این گلشن بالا می‌آیند و به یکدیگر می‌گویند: آیا هیچ ذاکری به تو رسیده است؟ آیا هیچ جوینده‌ای در راه دین به هنا آمده است؟
هیچ دردزده بطلب او برخاست.
هوش مصنوعی: هیچ کسی که دردی داشته باشد، به سمت او نرخی نمی‌کند.
آری هر که در آرزوی عیان بود پیوسته دوست را نشان پرسان بود.
هوش مصنوعی: بله، هر کسی که به دنبال حقیقت و واقعیت باشد، همیشه از دوستانش نشانه و راهنمایی می‌گیرد.
وَ الطُّورِ عزیز مکانی و شریف مقامی که حق جل جلاله با موسی بر آن مقام مناجات کرد و موسی را اهل خطاب و کرامات کرد و رب العزة قسم بدان مقام یاد کرد که وَ الطُّورِ.
هوش مصنوعی: کوه طور، مکانی عزیز و با ارزش است که خداوند متعال در آنجا با موسی صحبت کرد و او را شایسته دریافت الهامات و سخنان خاص قرار داد. خداوند به این مقام قسم خورده است که به آن اشاره می‌کند.
دامغانی گفت لمّا تمکّن موسی من ذلک المقام و سمع الکلام من الملک العلّام قال موسی بلسان الدلال علی بساط الوصال یا ذا الکرم و الافضال و الجمال و الجلال، ارنی انظر الیک ها انا ذا بین یدیک، فاجابه الجلیل سبحانه لن ترانی الا بدلائلی و برهانی و شواهدی و بیانی. فانک لا تحمل نور جلالی و سلطانی و لکن انظر الی الجبل تری قدرتی و برهانی فلما تجلی ربه للجبل صار اربع قطع، کذلک قلب موسی صار علی اربع قطع: قطعة سقطت فی بحر الهیبة و قطعة سقطت فی روضة الحجة و قطعة فی وادی القدر، و قطعة فی نسیان رویة المنة ثم صاح بلسان الحیاء تبت الیک.
هوش مصنوعی: دامغانی می‌گوید: زمانی که موسی به آن مقام دست یافت و سخنان ملک آسمانی را شنید، با زبانی سرشار از محبت بر بساط وصال گفت: «ای صاحب کرم، فضل، زیبایی و عظمت، مرا ببین و به من نظر کن، من اینجا در برابر تو هستم.» خداوند پاسخ داد: «تو نمی‌توانی مرا ببینی، مگر با نشانه‌ها، دلایل، شواهد و بیانت. زیرا تو نمی‌توانی نور جلال و سلطنت من را تحمل کنی؛ اما می‌توانی به کوه نگاه کنی تا قدرت و دلیل من را ببینی.» وقتی که خداوند تجلی کرد بر کوه، کوه به چهار قطعه تبدیل شد. همچنین دل موسی به چهار قطعه تقسیم گردید: یک قطعه در دریای هیبت فرو رفت، یک قطعه در باغ حجت، یک قطعه در دره قدر و یک قطعه در فراموشی نعمت. سپس با زبانی پر از حیا گفت: «به تو بازمی‌گردم.»
جعفر خلدی حکایت کند که شاه طریقت جنید قدّس اللَّه روحه با جماعتی فقرا قصد زیارت طور سینا کرد چون بدامن کوه رسید هاتفی از آن گوشه آواز داد که اصعد یا جنید فانّ هذا المکان مقام الانبیاء و المرسلین و مقام الاولیاء و الاصفیاء بر خرام ای جنید برین مقام پیغمبران و قدمگاه صدّیقان و دوستان گفتا بر سر کوه شدیم و جنید چون قدمگاه موسی دید بشورید و در وجد آمد، درویشی این بیت بر گفت:
هوش مصنوعی: جعفر خلدی روایت می‌کند که جنید، عارف بزرگ، به همراه گروهی از فقرا به زیارت کوه طور سینا رفت. وقتی به دامنه کوه رسیدند، صدایی از آن سوی کوه به او گفت که ای جنید، بالا برو، زیرا این مکان، محل انبیاء و فرستادگان الهی و مقام اولیاء و پاکان است. در این مکان، جنید با دیدن جای قدم‌های موسی احساساتی شد و در حالت وجد و شور قرار گرفت. یکی از درویشان نیز شعری را بیان کرد.
ان آثارنا تدل علینا
فانظروا بعدنا الی الآثار
هوش مصنوعی: این آثار نشان‌دهنده وجود ما هستند، پس به نشانه‌ها و یادگارهای پس از ما نگاه کنید.
جماعت همه بموافقت در تواجد آمدند. هر یکی را شوری و سوزی و از هر گوشه آوازی و نیازی و در هر دلی دردی و گدازی. یکی از حسرت و نیاز می‌نالد، یکی از راز و ناز می‌گرید. این چنانست که پیر طریقت گفت: الهی در سر گریستنی دارم دراز، ندانم که از حسرت گریم یا از ناز.
هوش مصنوعی: جمعیت به صورت توافقی دور هم جمع شدند. هر کسی دلی پر از شور و اشتیاق داشت و از گوشه‌ای صدای ناله و نیاز به گوش می‌رسید و در دل هرکسی دردی وجود داشت. یکی از حسرت و حاجت خود می‌نالید و دیگری به خاطر راز و لطافت خود گریه می‌کرد. این وضعیت به گونه‌ای است که پیر طریقت می‌گوید: ای خدا، گریه‌ای در دل دارم که طولانی است و نمی‌دانم به خاطر حسرت می‌گریم یا از زیبایی و ناز.
گریستن از حسرت بهره یتیم است و گریستن شمع بهره ناز، از ناز گریستن چون بود آن قصه‌ایست دراز.
هوش مصنوعی: گریه کردن از روی حسرت، به نوعی به حال یتیم شباهت دارد و گریه کردن شمع به خاطر ناز و زیبایی، حکایتی طولانی و پیچیده است.
راهبی آنجا در غاری نشسته چون ایشان را بدان صفت دید، سوگند برنهید که یا امة محمد باللّه علیکم کلّمونی. بعاقبت که جماعت را سکون درآمد جنید را خبر کردند از حال آن راهب. برخاست و پیش وی رفت. راهب گفت این رقص شما و این وقت و وجد شما همه امت راست بر عموم، یا قومی را بر خصوص، جنید گفت قومی راست بر خصوص، گفت این قوم را صفت و سیرت چیست، گفت قومی که دنیا و عقبی در بادیه وقت ایشان دو میل است، بهشت و دوزخ بر راه درد ایشان دو منزل، و هر چه دون حق بنزدیک ایشان باطل.
هوش مصنوعی: راهبی در غاری نشسته بود و وقتی چهره‌ی جماعت را دید، ندا داد که ای امت محمد، با من سخن بگویید. پس از مدتی که جماعت آرام شدند، خبر آن راهب به جنید رسید. او برخاست و به سوی او رفت. راهب به جنید گفت: این رقص و حال شما در این زمان برای همه امت است یا فقط برای گروه خاصی؟ جنید پاسخ داد که مربوط به گروه خاصی است. راهب پرسید: آن گروه خاص چه ویژگی و اخلاقی دارند؟ جنید گفت: آن‌ها کسانی هستند که دنیا و آخرت در نظرشان فاصله‌ای دو میلی دارند، بهشت و دوزخ برایشان در راه درد و رنج دو منزل هستند و هر چه غیر از حق در نزد آن‌ها باطل است.
بروز نظاره، صنایع کنند و شب در مشاهده صانع باشند.
هوش مصنوعی: در شب، به تماشای کارهای خالق بپردازید و به صنایع او توجه کنید.
بی‌خیل و حشم پادشاهانند، بی‌گنج و خواسته توانگرانند. دردها دارند در دل وز گفتن آن بی‌زبان‌اند زبان جان حالشان بنعت افتقار می‌گوید: الهی وقت را بدرد می‌نازیم و زیادتی را می‌سازیم، بامید آنکه چون درین درد بگدازیم، درد و راحت هر دو براندازیم.
هوش مصنوعی: آن‌ها بدون هیچ دغدغه‌ای تحت سلطه پادشاهان هستند و فاقد ثروت و دارایی‌های افراد ثروتمندند. در دلشان دردهای زیادی دارند و به خاطر ناتوانی در حرف زدن، نمی‌توانند آن‌ها را بیان کنند. زبان جانشان به طور ناخودآگاه حالشان را توصیف می‌کند و می‌گوید: ای خدا! ما به این درد عادت کرده‌ایم و بر کمبودهایمان تاب می‌آوریم، با امید به اینکه روزی این درد را پشت سر بگذاریم و هم درد و هم آرامش را از زندگی‌مان حذف کنیم.
راهب گفت ای شیخ راست است می‌گویی و من در انجیل عیسی هم چنین خوانده‌ام که خواص امّت محمد قومی خرقه‌داران‌اند، بصورت درویشان و بدل توانگران‌اند. در وطن خود غریب و از خلق بر کران‌اند. از دنیا بلقمه و خرقه راضی و از تعلق آزادگان و آسودگان‌اند. و انا اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له و انّ محمدا عبده و رسوله و انّکم اولیاء اللَّه و اصفیائه و انّ دینکم دین الحق و انّ اصواتکم من صفاء اسرارکم.
هوش مصنوعی: راهب گفت: ای شیخ، تو حق می‌گویی و من نیز در انجیل عیسی خوانده‌ام که ویژگی‌های امّت محمد این است که به لباس درویشی و ظاهری فقیرانه، در حقیقت از علم و حکمت برخوردارند. آن‌ها در وطن خود احساس غریبی می‌کنند و از مردم دور هستند. زندگی آن‌ها از دنیای مادی فقط به لقمه‌ای و لباسی بسنده است و از وابستگی‌ها آزاد و آسوده‌اند. من شهادت می‌دهم که جز اللَّه هیچ معبودی نیست و محمد، بنده و فرستادهٔ اوست و شما دوستان و منتخبین خدا هستید و دین شما دین حق است و سخنانتان نشان‌دهندهٔ پاکی اسرارتان است.
قوله: وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ بلسان الاشارة ما کتب علی نفسه جل جلاله ان سبقت رحمتی غضبی. بزبان اشارت بر ذوق اهل حقیقت، کتاب مسطور آن نبشته است که در عهد ازل بر خود نبشت که سبقت رحمتی غضبی. هزار جان عزیز فداء آن وقت دل‌نواز باد که ما را بی ما خلوت گاه داد و در الطاف بی‌نهایت بر ما گشاد و بعنایت ازلی و لطف سابق لم یزلی می‌فرمود: سبقت رحمتی غضبی.
هوش مصنوعی: کتابتی که به زبان اشاره بیان شده، به معنای نوشته‌ای است که خداوند بر خود نوشته است که رحمتش بر غضبش پیشی می‌گیرد. این جمله به تفکر و درک اهل حقیقت اشاره دارد و بر اهمیت لحظه‌ای تاکید دارد که خداوند ما را بدون هیچ مانعی در رحمت خود قرار داده و از الطاف بی‌انتهایش به ما بخشیده است. در این خصوص، سخن از رحمت خداوند است که همواره بر غضب او غالب است.
ای جوانمرد شکر کن مر آن خدای را که ترا پیش از سؤال و معارضه، آن داد که اگر بتو باز گذاشتی و تو هزاران سال اندیشه کردی بتحکّم بر سر آن نرسیدی، دعاک و انت غافل، علّمک و انت جاهل خلقک و لم تک شیئا مذکورا، سقاک بکأس برّه فی مجلس سرّه شرابا طهورا. این همه آثار سبقت رحمت است که می‌فرماید جل جلاله سبقت رحمتی غضبی.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد، شکرگزار خداوند باش که قبل از اینکه از تو سؤال شود یا چالشی پیش بیاید، به تو عطا کرده است. اگر به تو این فرصت داده می‌شد که هزاران سال به تفکر درباره‌اش بپردازی، باز هم به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسیدی. تو در حال دعا هستی در حالی که غافل هستی، و به تو آموخته شده در حالی که نادان بوده‌ای و در خلقتت چیزی نبود که قابل ذکر باشد. او به تو جرعه‌ای از رحمتش بخشیده و در مجلس سرور، تو را با نوشیدنی پاکی سیراب کرده است. همه این‌ها نشان‌دهنده پیشی گرفتن رحمت او بر غضبش است.
پیر طریقت گفت الهی بعنایت ازلی تخم هدی کشتی، برسالت انبیاء آب دادی، بمعونت و توفیق رویانیدی، بنظر لطف پرورانیدی. اکنون سزد که باد عدل نه وزانی، و سموم قهر نه جهانی و کشته عنایت ازلی را برعایت ابدی مدد کنی.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: ای خدا، به لطف و انعام ازلی‌ات، دانه هدایت را کاشتی و به پیامبران آب دادی، با مساعدت و توفیق، آن را بارور کردی و با نگاه لطف پرورانیدی. اکنون شایسته است که باد انصاف وزیدن بگیرد و عذاب قهر تو بر هیچ‌کس نگذرد و به آن کسانی که به لطف ازلی تو دچار مرگ شده‌اند، به توجه ابدی‌ات کمک کنی.
وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ اشارة الی قلوب العارفین المعمورة بالمعرفة و المحبة.
هوش مصنوعی: و "خانه آباد" اشاره به دل‌های عارفانی دارد که پر از شناخت و محبت هستند.
بیت معمور اشارت است بدلها عارفان که بمعرفت و محبت اللَّه آبادان است، بنظر او زنده، و بلطف او شادان است.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که انسان‌های عارف و آگاه به معرفت و محبت خداوند، زندگی خود را به گونه‌ای سرشار از آبادانی و شادی تجربه می‌کنند. از دیدگاه آنان، زندگی در نظر خداوند زنده و دلشاد است.
پیر طریقت گفت سه چیز است که سعادت بنده در آن است و روی عبودیت‌ روشن بآن است: اشتغال زبان بذکر حق. استغراق دل بمهر حق. و امتلاء سرّ از نظر حق. نخست از حق نظر آید و دل بمهر بیاراید و زبان بر ذکر دارد.
هوش مصنوعی: پیر راه می‌گوید که سه چیز وجود دارد که باعث خوشبختی انسان می‌شود و او را به بندگی واقعی می‌رساند: اول، مشغول کردن زبان به ذکر و یاد خدا. دوم، غرق شدن دل در محبت خدا. و سوم، پر شدن باطن از دیدن حق. ابتدا از خدا نور می‌آید، سپس دل با محبت او زینت می‌یابد و زبان مشغول ذکر او می‌شود.
پیر طریقت گفت الهی ذکر تو مرا دین است و مهر تو مرا آئین است و نظر تو عین الیقین است. پسین سخنم اینست، لطیفا دانی که چنین است. آن عزیزی گفته: زبانی که بذکر او مشغول بود، دلی که بمهر او معمور بود، جایی که بنظر او مسرور بود، از روی حقیقت آن بیت المعمور بود. این حال را سه نشان است و کمال عبودیّت در آن است: عمل فراوان و از خلق نهان، و دل با وقت ورد پیوسته شتابان.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: ای بسا، یاد تو برای من شریعتی است و محبت تو برای من آئینی است و توجه تو برای من حقیقتی است که درک آن کامل است. در پایان می‌گویم، آیا این را لطیف نمی‌دانی؟ آن شخص عزیز نیز گفته است: زبانی که به یاد تو مشغول است، دلی که به محبت تو آراسته است، و جایی که به دیدن تو خوشحال است، واقعاً آن مکان مقدس و باارزش است. این حالت سه نشانه دارد و به کمال بندگی در آن است: عمل بسیار و مخفی از مردم، و دلی که در هر لحظه با ذکر تو شتابان است.
یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلی‌ نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا این آیت موجب خوف است.
هوش مصنوعی: در روزی که مردم به سوی آتش جهنم هولناک رانده می‌شوند، این آیه باعث ترس و نگرانی می‌شود.
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ، فاکِهِینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ موجب رجا است.
هوش مصنوعی: بهشت و نعمت‌هایی که برای پرهیزکاران فراهم شده، دلیل امیدواری و خوشحالی آنان است. این افراد با آنچه پروردگارشان به آنها عطا کرده، شادمان هستند.
رب العالمین فرا پی یکدیگر داشت تا بنده پیوسته میان خوف و رجاء روان بود. این خوف و رجا جفت یکدیگراند، چون با یکدیگر صحبت کنند از میانه جمال حقائق ایمان روی نماید. هر روشی که از این دو معنی خالی بود، یا امن حاصل آید یا قنوط و هر دو صفت کفار است، زیرا که امن از عاجزان بود و اعتقاد عجز در اللَّه کفر است و قنوط از لئیمان بود و اعتقاد لوم در اللَّه شرکت است. و نیز نه همه خوف از عقوبت باید و نه همه رجاء و انتظار رحمت و ترا این بمثالی معلوم گردد: چراغی که در وی روغن نباشد روشنایی ندهد، چون روغن باشد و آتش نباشد ضیاء ندهد، چون روغن و آتش باشد تا بلیته نباشد که هستی خود فدا کند تمام نبود.
هوش مصنوعی: خالق جهان در نظر دارد که بنده همیشه در میان ترس و امید قرار داشته باشد. این ترس و امید به یکدیگر وابسته هستند و وقتی با هم در گفتگو باشند، زیبایی حقیقت ایمان آشکار می‌شود. هر راهی که از این دو مفهوم خالی باشد، یا امنیتی به وجود می‌آورد یا ناامیدی، و هر دو ویژگی مربوط به کافران است. زیرا امنیت از ناتوانی نشأت می‌گیرد و اعتقاد به ناتوانی در خداوند نشانه کفر است، و ناامیدی از افراد پست می‌باشد و اعتقاد به ناامیدی در خداوند به نوعی شرک محسوب می‌شود. همچنین نه باید همه ترس از عذاب باشد و نه همه امید به رحمت. این موضوع را می‌توان با مثالی روشن کرد: چراغی که روغن ندارد نمی‌تواند روشن شود، و اگر روغن باشد ولی آتش نباشد، باز هم نوری نمی‌دهد. برای برافروختن چراغ، باید هم روغن و هم آتش وجود داشته باشد تا آن روشنایی که باید، ایجاد گردد.
پس خوف بر مثال آتش است و رجا بر مثال روغن و ایمان بر مثال بلیته، و دل بر شکل چراغ‌دان. اگر همه خوف باشد چون چراغی بود که در وی روغن نیست. ور همه رجا بود، چون چراغی است که در وی روغن است و آتش نیست.
هوش مصنوعی: ترس به مانند آتش است و امید همچون روغن. ایمان نیز شبیه به بلیط است و دل به شکل چراغ‌دان. اگر تمام وجود صرف ترس شود، مانند چراغی خواهد بود که در آن روغنی وجود ندارد. و اگر تنها امید باشد، مانند چراغی خواهد بود که روغن دارد اما آتش در آن نیست.
چون خوف و رجا مجتمع گشت، چراغی حاصل آمد که در وی هم روغن است که‌ مدد بقاء است، هم آتش که ماده ضیاء است، آن گه ایمان از میان هر دو مدد میگیرد، از یکی ببقا و از یکی بضیا و مؤمن ببدرقه ضیاء راه می‌رود و ببدرقه بقا قدم می‌زند. و اللَّه ولیّ التوفیق.
هوش مصنوعی: زمانی که ترس و امید با هم جمع شدند، نورانی به وجود آمد که در آن هم روغن وجود دارد، که نماد زندگی و بقاست، و هم آتش، که منبع روشنایی محسوب می‌شود. سپس ایمان از هر دو این منابع کمک می‌گیرد؛ از یکی برای دوام و استمرار و از دیگری برای نور و روشنی. مؤمن با نور این روشنایی حرکت می‌کند و با پرتو بقا قدم برمی‌دارد. و خداوند، یاری‌رسان توفیق است.