گنجور

۱ - النوبة الثانیة

از سورة الحجرات تا آخر قرآن مفصل گویند و به‌ قال النبی (ص) ان اللَّه اعطانی السبع الطول مکان التوریة و اعطانی المایین مکان الانجیل و اعطانی مکان الزبور المثانی و فضلنی ربی بالمفصل.

و فی روایة اخری قال (ص): انی اعطیت سورة البقرة من الذکر الاول و اعطیت طه و الطواسین من الواح موسی علیه السلام و اعطیت فواتح الکتاب و خواتیم البقرة من تحت العرش و المفصّل نافلة.

بدان که این سورة هزار و چهار صد و هفتاد و شش حرف است و سیصد و چهل و سه کلمت و هفده آیت. جملة بمدینة فرو آمد بر قول جمهور مفسران. ابن عباس گفت مگر یک آیت: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی‌، این یک آیت بمکه فرود آمد و باقی بمدینه. و درین سورة ناسخ و منسوخ نیست. و در فضیلت سورة ابیّ کعب روایت کند از

مصطفی (ص) قال: من قرأ سورة الحجرات اعطی من الاجر عشر حسنات بعدد من اطاع اللَّه و من عصاه.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، قرأ یعقوب: لا تقدّموا بفتح التاء و الدال من التقدم ای لا تتقدموا و قرأ الآخرون بضم التاء و کسر الدال من التقدیم و هو لازم بمعنی التقدّم. تقول العرب قدم فلان بین یدی الامیر اذا سبقه بالکلام و غیره و قدّمت فلانا و تقدمته و قدمته خفیفة بمعنی واحد و یجوز ان یکون متعدیا فیکون المفعول محذوفا و المعنی لا تقدموا القول و الفعل بین یدی رسول اللَّه (ص). قال ابن عباس: نهوا ان یتکلّموا بین یدی کلامه بل علیهم ان یصغوا و لا یتکلموا. علماء تفسیر مختلف‌اند در معنی این آیت و در سبب نزول. حسن گفت معنی آنست که «لا تذبحوا» قبل ذبح النبی (ص)، و سبب آن بود که جماعتی روز عید اضحی قربان کردند پیش از آن که رسول نماز عید کرد و قربان، پس این آیت فرود آمد و رسول ایشان را فرمود تا اعادت قربان کردند و فی الخبر عن البراء بن عازب قال خطبنا النبی (ص) یوم النحر، قال ان اوّل ما نبدأ به فی یومنا هذا ان نصلّی ثم نرجع فننحر فمن فعل ذلک فقد اصاب سنّتنا و من ذبح قبل ان نصلّی فانما هو لحم عجله لاهله لیس من النسک فی شی‌ء.

قومی گفتند این آیت در روزه روز شک فرو آمد و المعنی لا تصوموا قبل ان یصوم نبیکم. و فی ذلک ما روی مسروق قال: دخلنا علی عائشة فقالت یا جاریة خوضی شرابا، فخاضت فقالت لهم ذوقوا فانّی لو کنت مفطرا لذقت لکم قالوا نحن صیام قالت و ما صومکم، قالوا ان کان من رمضان ادرکناه و ان لم یکن منه تطوّعناه، فقالت انما الصوم صوم الناس و الفطر فطر الناس و الذبح ذبح الناس و انی صمت الشهر فادرکنی رمضان و ان ناسا کانوا یصومون حتی نزلت هذه الایة. مقاتل بن حیان گفت: سبب نزول این آیت آن بود که رسول خدا جمعی یاران بیست و هفت کس بزمین تهامه فرستاد، منذر بن عمرو الانصاری بریشان امیر کرد، چون به بئر معونه رسیدند قومی مشرکان بنی عامر بر ایشان رسیدند و همه را بکشتند مگر سه کس بازگشتند تا رسول خدا را از آن حال خبر کنند، چون بدر مدینه رسیدند، دو مرد را دیدند از قبیله بنی عامر که از نزدیک رسول خدا میآمدند. ایشان آن دو مرد را بی‌دستوری رسول بکشتند و رسول کشتن ایشان بی‌دستوری کراهیت داشت و در شأن ایشان آیت آمد که: لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، ای لا تقضوا امرا دون اللَّه و رسوله. بی‌دستوری و بی‌فرمان رسول هیچ کار پیش مگیرید و هیچ حکم مکنید، در هیچ شرع از شرایع دین از قتل و قتال و غیر آن. و روی عن ابن عباس: قال معناه: لا تقولوا خلاف الکتاب و السنة و قیل معناه لا تمشوا بین یدی رسول اللَّه و کذلک بین یدی العلماء فانهم ورثة الانبیاء، دلیله ما

روی عطاء عن ابی الدرداء قال رآنی رسول اللَّه (ص) امشی امام ابو بکر فقال تمشی امام من هو خیر منک فی الدنیا و الآخرة ما طلعت الشمس و لا غربت علی احد بعد النّبیّین و المرسلین خیر او افضل من ابی بکر

وَ اتَّقُوا اللَّهَ فی تضییع حقه و مخالفة امره، إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ، لاقوالکم، عَلِیمٌ بافعالکم و احوالکم.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ در خبر است که قوم بنی تمیم رسیده بودند بحضرت نبوت و میخواستند که یکی را بر ایشان مهتر کنند تا امیر ایشان باشد. بو بکر یکی اختیار کرد نام وی قعقاع بن معبد. عمر خطاب دیگری اختیار کرد نام وی اقرع بن حابس. بو بکر گفت: مخالفت من خواستی باین اختیار که کردی. عمر گفت: من مخالفت تو نخواستم. سخن میان ایشان دراز گشت و خصومت در گرفتند و بآواز بلند سخن گفتند.

انس بن مالک گفت: کاد الخیران ان یهلکا. آن گه در شأن ایشان آیت آمد که: لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ، بو بکر گفت: آلیت علی نفسی ان لا اکلّم النبی (ص) ابدا الا کاخی السرار، سوگند یاد کردم که از این هرگز با رسول خدا سخن بلند نگویم، مگر چنانک با همرازی پنهان سخن گویند و عمر بعد از آن با رسول سخن چنان نرم گفتید که رسول دشوار توانستی شنید. انس مالک گفت ثابت بن قیس بن شماس خطیب رسول بود که خطباء عرب را جواب دادی در مجلس رسول.

و در مجمع عرب آن روز که این آیت فرو آمد بترسید و در خانه نشست دلتنگ و اندوهگن گریان و زاری‌کنان و میگفت انا الذی ارفع صوتی فوق صوت النبی و انا من اهل النار.

مگر این آیت بشأن من فرود آمد که من آواز بلند میدادم بحضرت نبوت. آه که اعمال من حابط شد و من از آتشیانم و این سخن از بهر آن میگفت که کان جهوری الصوت و فی اذنیه وقر، گوش وی گران بود و سخن بلند گفتید پس باین سبب از حضرت رسول بازماند و خانه بر خود زندان کرد. این قصه با رسول گفتند، رسول برخاست و بر خانه وی آمد و او را ببهشت اعظم بشارت داد. گفت: بل انت من اهل الجنة.

و روی انه قال یا رسول اللَّه لقد خشیت ان اکون قد هلکت قال لم؟ قال نهی اللَّه ان نحبّ ان نحمد بما لم نفعل و انا رجل احب الحمد و نهانا ان نرفع اصواتنا فوق صوتک و انا رجل جهر الصوت و نهانا عن الخیلاء و انا رجل احب الجمال، فقال یا ثابت اما تحبّ ان تعیش حمیدا و تقتل شهیدا، فقتل یوم الیمامة.

قال سلیمان بن حرب ضحک انسان عند حمّاد بن زید و هو یحدّث بحدیث عن رسول اللَّه، فغضب حمّاد و قال انی اری رفع الصوت عند حدیث رسول اللَّه (ص) و هو میت کرفع الصوت عنده و هو حی و قام و امتنع عن الحدیث ذلک الیوم، وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ، ای لا تخاطبوه باسمه و کنیته کما یخاطب بعضکم بعضا، بل خاطبوه بالنبوة و الرسالة بتوقیر و تعظیم و قولوا یا نبی اللَّه یا رسول اللَّه کقوله: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً. أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ، یعنی لئلا تحبط اعمالکم لان ذلک اذا کان عن قصد بعد النهی کفر لان فیه استخفاف النبی‌ و ذلک محبط، وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ انّه محبط. ابن عباس گفت: پس از آنکه این آیت فرو آمد، یاران همه متأدّب گشتند و بحضرت رسول بتعظیم و توقیر نشستند و سخن نرم گفتند. رب العالمین آن بپسندید، و ایشان را در آن بستود و وعده ثواب نیکو داد، گفت: إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ، اجلالا له، أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی‌، ای اخلصها و اختبرها کما یمتحن الذهب بالنار، فیخرج خالصا، و قوله للتقوی، اللام لام العاقبة ای ادّی الامتحان الی التقوی، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ، لذنوبهم، وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ لطاعاتهم.

روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص) لن یزال قلب ابن آدم ممتلئا حرصا الّا الذین امتحن اللَّه قلوبهم للتقوی، قال راوی الحدیث فلقد رأیت رجلا من اصحاب رسول اللَّه (ص) یرکب الی زراعة له و انّها منه علی فراسخ و قد أتی علیه سبعون سنة.

و روی انه قال (ص) لا یزال قلب ابن آدم جدیدا فی حب الشی‌ء و ان التقت ترقوتاه من الکبر الا الذین امتحن اللَّه قلوبهم للتقوی و هم قلیل.

إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ، قراءة العامة بضم الجیم، و قرأ ابو جعفر بفتح الجیم و هما لغتان و هی جمع الحجر و الحجر جمع الحجرة و هی جمع الجمع.

الحجرة المکان یتحجر المرء لنفسه یمنع غیره من مشارکته فیه مشتقة من الحجر و هو الحبس.

ابن عباس گفت: این آیت در شأن قومی فرو آمد از قبیله بنی العنبر و هم حی من بنی عمرو بن تمیم. رسول خدا لشکری فرستاد بایشان و عیینة بن حصن الفزاری را بر ایشان امیر کرد. چون دانستند که عیینة نزدیک رسید، عیال و فرزندان بگذاشتند و خود بگریختند. عیینة فرزندان ایشان برده گرفت و بمدینة آورد، بعد از آن پدران ایشان آمدند و فدا آوردند تا فرزندان را باز خرند، وقت مهاجرت بود چون در مدینة آمدند و رسول خدا آن ساعت در حجره بود در خلوت و در قیلولة. فرزندان چون پدران خود را دیدند، فرا ایشان زاریدند و بگریستند. ایشان در آن وقت بشتافتند بدر حجره رسول و بآواز بلند میگفتند یا محمد اخرج الینا، رسول در قیلوله بود، بآواز ایشان از خواب بیدار گشت و بیرون آمد: ایشان گفتند یا محمد فادنا عیالنا، عیال ما بما باز فروش. جبرئیل آن ساعت فرو آمد، گفت: یا محمد ملک میفرماید که هم از ایشان حاکم ساز تا این حکم کند، رسول گفت راضی باشید که سبرة بن عمرو که بر دین شماست بر شما حکم کند، ایشان گفتندی راضی باشیم، سبرة گفت: عمّ من حاضر است و او مه من است تا وی حکم کند و هو الاعور بن بشامة. رسول وی را فرمود تا حکم کند اعور گفت یک نیمه ایشان آزاد کنی بی‌فدا و یک نیمه را فدا دهند. رسول خدا گفت فعلت و رضیت. این آیت در شأن ایشان فرو آمد.

ابن عباس گفت: لو انهم صبروا حتی یخرج الیهم، رسول اللَّه (ص) لاطلق اسراهم کلهم بغیر فدی و قوله: أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ فیه قولان احدهما: لا یفعلون فعل العقلاء لقلّة اناتهم و کثرة تهورهم، فان النبی (ص) لم یکن یحتجب عن الناس الا فی وقت یخلو فیه بامر نفسه، فمن أزعجه عن ذلک کان منسوبا الی قلة العقل و سوء الادب. و الثانی: لا یعلمون عظم حرمتک و ان الصبر خیر لهم، لانک کنت تعتقهم جمیعا.

و روی ان وفد بنی تمیم جاءوا الی النبی (ص) فنادوا علی الباب یا محمد اخرج الینا فان مدحنا زین و ان ذمنا شین. قال فسمعها رسول اللَّه (ص)، فخرج علیهم و هو یقول انما ذلکم اللَّه الذی مدحه زین و ذمه شین، قالوا نحن ناس من تمیم جئنا بشاعرنا و خطیبنا لنشاعرک و نفاخرک، فقال (ص) ما بالشعر بعثت و لا بالفخار امرت، و لکن هاتوا. فقال الزبرقان بن بدر. لشباب من شبانهم قم فاذکره فضلک و فضل قومک، فقال الحمد للَّه الذی جعلنا خیر خلقه فآتانا اموالا نفعل فیها ما نشاء فنحن خیر اهل الارض و من اکثرهم عدة و مالا و سلاحا، فمن انکر علینا قولنا فلیأت بقول هو احسن من قولنا و فعال خیر من فعلنا. فقال رسول اللَّه (ص) لثابت بن قیس بن شماس و کان خطیب رسول اللَّه قم فاجبه فقال الحمد اللَّه احمده و استعینه و أومن به و اتوکل علیه و اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله دعا المهاجرین من بنی عمه احسن الناس وجوها و اعظمها احلاما فاجابوه و الحمد للَّه الذی جعلنا انصاره و وزراء رسوله و عزّا لدینه، فنحن نقاتل الناس حتی یشهدوا ان لا اله الا اللَّه، فمن قالها منع منّا ماله و نفسه و من اباها قتلناه و کان زعمه فی اللَّه علینا هیّنا، اقول قولی هذا و استغفر اللَّه للمؤمنین و المؤمنات. فقال الزبرقان لشاب من شبانهم قم یا فلان فقل ابیاتا تذکر فیها فضلک و فضل قومک فقام الشاب، فقال:

نحن الکرام فلا حیّ یعادلنا

منّا الرؤس و فینا یقسم الربع‌

و نطعم الناس عند القحط کلهم

من السدیف اذا لم یونس القرع‌

اذا ابینا فلا یأبی لنا احد

انّا کذلک عند الفخر نرتفع‌

قال: فارسل رسول اللَّه (ص) الی حسان بن ثابت فلما جاء امره لیجیبه فقال حسان:

ان الذوائب من فهر و اخوتهم
قد شرّعوا سنة للناس تتبع‌
یرضی بها کل من کانت سریرته
تقوی الاله و کل الخیر یصطنع

قال فقام الا قرع بن حابس، فقال ان محمد المؤتی له و اللَّه ما ادری ما هذا الامر تکلم خطیبنا فکان خطیبهم احسن قولا و تکلم شاعرنا فکان شاعرهم اشعر و احسن قولا. ثم دنا من النبی (ص) فقال اشهد ان لا اله الا اللَّه و انک رسوله فقال له النبی (ص): ما یضرّک ما کان قبل هذا، ثم اعطاهم (ص) و کساهم.

قوله: وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ، ای لو صبروا عما فعلوا و انظروا خروجک، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ، فی دینهم بما ینالون من الثواب فی تعظیم نبی اللَّه و فی دنیاهم بما یکون فی ذلک من الدلالة علی وفور عقلهم باستعمال السکینة و الوقار، وَ اللَّهُ غَفُورٌ، ای مع هذا غفور لمن تاب منهم، رَحِیمٌ فی قبول التوبة.

قال ابو عبید قاسم بن سلام ما دققت الباب علی عالم قط کنت البر حتی یخرج الیّ لقوله عز و جل: وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ... الایة.

قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ، این آیت در شأن ولید بن عقبة بن ابی معیط فرو آمد که رسول خدا او را فرستاد بوفد بنی المصطلق، تا از ایشان زکاة ستاند، آن قوم چون خبر رسید بایشان که ولید میآید بطلب زکاة، تعظیم فرمان خدای را و حرمت داشت فرستاده رسول را همه سلاح در کردند و بشادی و رامش باستقبال وی بیرون آمدند. ولید چون ایشان را بر آن صفت دید بترسید پنداشت که ایشان بقصد خون وی بیرون آمدند، از آن ترس هم از راه بازگشت با مدینه و رسول را گفت آن قوم مرتد گشتند، زکاة ندادند و قصد خون من کردند. رسول از ایشان در خشم شد و خواست که لشکر فرستد بغزاء ایشان، قومی از ایشان در رسیدند و احوال معلوم کردند، بر خلاف آنکه ولید گفت. رسول ایشان را متهم داشت، خالد ولید با جماعتی بایشان فرستاد تا از حال ایشان بر رسد و حقیقت آن باز داند. خالد رفت و ایشان را بر ایمان و طاعت دید و بر بانگ نماز و جماعت و مال زکاة جمع کرده و فرمان خدای و رسول در آن بجای آورده، خالد حال و قصه ایشان با رسول نمود و در شأن ولید بن عقبه آیت آمد که: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ، ای ان جاءکم کاذب بخبر یعظم وقعه فی القلوب، فَتَبَیَّنُوا، ای قفوا حتّی یتبین لکم ما جاء به اصدق هو ام کذب، أَنْ تُصِیبُوا، یعنی کی لا تصیبوا بالقتل و القتال، قَوْماً، برءاء بِجَهالَةٍ منکم بحالهم، فَتُصْبِحُوا عَلی‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ علی عجلتکم و کان النبی (ص) یقول التبین من اللَّه، و العجلة من الشیطان، و قال بعض المفسرین دلّت هذه الایة ان خبر الواحد العدل یجب العمل به لان اللَّه تعالی امر بالتثبت فی خبر الفاسق و لو تثبّتنا فی خبر العدل لسوّینا بینهما.

و قال ابن عباس: ردّ رسول اللَّه شهادة رجل فی کذبة واحدة و قال: انّ شاهد الزور مع العشّار فی النار. و قال (ص) من شهد بشهادة زور فعلیه لعنة اللَّه و من حکم بین اثنین فلم یعدل بینهما، فعلیه لعنة اللَّه و ما شهد رجل علی رجل بالکفر الا باء به احدهما ان کان کافرا فهو کما قال و ان لم یکن کافرا فقد کفر بتکفیره ایاه.

وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ، فاتقوا ان تقولوا باطلا فان اللَّه یخبره و یعرفه احوالکم فتفضحوا لَوْ یُطِیعُکُمْ الرسول، فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ مما تخبرونه به فیحکم برأیکم لکان یخطی فی افعاله کما لو قبل من الولید فقتل و قتلتم و اخذ المال و اخذتم، لَعَنِتُّمْ، ای لأثمتم و هلکتم. العنت الهلاک و الوقوع فیما لا مخلص منه. قال اللَّه تعالی: ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ و قال تعالی: عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ. وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ، فجعله احبّ الادیان الیکم، وَ زَیَّنَهُ، ای حسّنه، فِی قُلُوبِکُمْ، حتی اخترتموه و تطیعون رسول اللَّه و ذلک بتوفیقه ایّاکم و المعنی و لکن اللَّه حبّب الیکم الایمان فاطعتموه فوقاکم اللَّه العنت، وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ، ای بغّض الیکم الجحود باللّه و الرسول، وَ الْفُسُوقَ، یعنی الکذب و النفاق و العصیان، جمیع معاصی اللَّه، أُولئِکَ، ای اهل هذه الصفة، هُمُ الرَّاشِدُونَ المهتدون.

فَضْلًا مِنَ اللَّهِ، ای کان هذا فضلا من اللَّه، وَ نِعْمَةً، رحمة، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ، بکرامة المؤمنین، حَکِیمٌ فیما جعل فی قلوبهم حبّ الایمان و بغض الکفر و الفسوق و العصیان.

قوله: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا، سعید جبیر گفت و مجاهد که این آیت در شأن دو قبیله انصار فرو آمد: اوس و خزرج، که در عهد رسول خلاف در میان ایشان افتاد و بهم برآویختند و یکدیگر را زخم کردند بدست و چوب و نعلین، رسول خدا این آیت بر ایشان خواند و میان ایشان صلح افکند. قال ابن بحر القتال لا یکون بالنعال و الایدی و انما هذا فی المنتظر من الزمان، ابن بحر گفت: اللَّه تعالی درین آیت ذکر قتال و مقاتله کرد و جنگی که در آن دست زدن و نعلین زدن بود، آن را قتال نگویند، پس مراد باین آیت اهل بغی‌اند که در روزگار پدید آیند و قتال با اهل عدل کنند، حکم ایشان اینست که اللَّه فرمود: فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما، یعنی ادعوهما الی کتاب اللَّه و الرضا بما فیه لهما و علیهما، فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‌، و ابت الاجابة الی حکم کتاب اللَّه، فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی‌ءَ ای ترجع، إِلی‌ أَمْرِ اللَّهِ فی کتابه فَإِنْ فاءَتْ ای رجعت الی الحق، فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ، بحملها علی الانصاف و الرضا بحکم اللَّه وَ أَقْسِطُوا، ای اعدلوا، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ بدان که اهل بغی ایشانند که بر امام عدل خروج کنند و از فرمان وی بیرون شوند. و در ایشان سه چیز موجود بود: یکی آنست که جمعی انبوه باشند با قوت و با شوکت. دیگر آنست که خود را تأویلی نهند محتمل. سوم آنست که امامی نصب کنند و مقتدای خود سازند، چون این سه شرط در ایشان مجتمع شد اهل بغی باشند، حکم ایشان آنست که امام اهل عدل نخست ایشان را باطاعت خود خواند، اگر ظلامه‌ای ظاهر کنند که بر ایشان میرود، از ایشان دفع کند و دست ظالم از ایشان کوتاه کند و اگر ایشان را ظلامه‌ای نباشد و رنجی نبود و بر بغی خویش مصرّ باشند امام عدل با ایشان قتال کند، تا بقهر ایشان را باطاعت آرد و در قتال ایشان هر که پشت بداد، روا نیست که از پی وی روند و قصد وی کنند. و اسیر که در دست اهل عدل آید روا نیست که او را بکشند و مجروحی که بیفتد، روا نیست که او را تمام بکشند. امیر المؤمنین علی (ع) در حرب جمل منادی را فرمود تا ندا کرد: الا لا یتبع مدبرا و لا یوقف علی جریح.

و در حرب صفین اسیری آوردند پیش علی (ع). علی گفت: لا اقتلک صبرا انی اخاف اللَّه رب العالمین.

اما هر چه از دو طائفه در حال قتال کشته شود یا مالی بتلف آید در آن حال ضمانی واجب نکند. اما قومی اندک که آن سه شرط در ایشان موجود نبود نه کثرت و نه تأویل و نه نصب امام، حکم ایشان اگر تعرض مسلمانان کنند حکم قطّاع طریق بود نه حکم اهل بغی.

روی ان علیا (ع): سمع رجلا یقول فی ناحیة المسجد لا حکم الا للَّه، فقال علی کلمة حق اید بها باطل لکم علینا ثلث: لا نمنعکم مساجد اللَّه ان تذکروا فیها اسم اللَّه و لا نمنعکم الفی‌ء ما دامت ایدیکم مع ایدینا و لا نبداکم بقتال.

و فی الایة دلیل ان البغی لا یزیل اسم الایمان لان اللَّه عز و جل سماهم مؤمنین مع کونهم باغین.

یدل علیه ما روی الحارث الاعور ان علی بن ابی طالب سئل و هو القدوة فی قتال اهل البغی، عن اهل الجمل و صفین أ مشرکون هم، قال لا من الشرک فرّوا، فقیل منافقون هم: قال لا ان المنافقین لا یذکرون اللَّه الا قلیلا، قیل فما حالهم قال اخواننا بغوا علینا.

۱ - النوبة الاولى: قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.۱ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: بسم اللَّه الرحمن الرحیم، جعفر صادق را پرسیدند از معنی بسم گفت اسم از سمة است و سمت داغ بود. چون بنده گوید بسم اللَّه، معنی آنست که داغ بندگی حق بر خود میکشم تا از کسان او باشم. هر سلطانی که بود مرکب خاص خویش بسمت خویش دارد، آن را داغی مشهور بر نهد، تا طمع دیگران از وی بریده گردد، هر مرکبی که داغ سلطان دارد از دست نشست دیگران آسوده بود، عزیز و مصون مکرم و محترم بود، باز هر مرکبی که داغ سلطان ندارد پیوسته ذلول و ذلیل بود. در آسیب کوفت و کوب دیگران بود. مثال بندگان خداوند جل جلاله همین است: داغ الهی بر خواص اهل اخلاص، گفتار بسم اللَّه است، هر که این داغ دارد در حمایت جلال است و در رعایت جمال و در خلعت قبول و اقبال، و هر که این داغ ندارد اسیر کسیر است و رنجور و مهجور، ظاهر او سحره دست سلاطین و باطن او پای سپرده مرده شیاطین. پس جهد کن، ای جوانمرد تا داغ عبودیت حق بر سر خود کشی تا سعید هر دو سرای گردی و چندان که توانی بکوش تا خویشتن را در کسی از کسان او بندی تا عزیز هر دو جهان گردی.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از سورة الحجرات تا آخر قرآن مفصل گویند و به‌ قال النبی (ص) ان اللَّه اعطانی السبع الطول مکان التوریة و اعطانی المایین مکان الانجیل و اعطانی مکان الزبور المثانی و فضلنی ربی بالمفصل.
هوش مصنوعی: از سوره حجرات تا پایان قرآن به تفصیل صحبت شده است. پیامبر اسلام (ص) فرمودند که خداوند به من سوره‌های طولانی‌تر را به جای تورات، سوره‌های میانی را به جای انجیل و سوره‌های تکرار شونده را به جای زبور عطا کرده و همچنین پروردگارم مرا به تفصیل برتری داده است.
و فی روایة اخری قال (ص): انی اعطیت سورة البقرة من الذکر الاول و اعطیت طه و الطواسین من الواح موسی علیه السلام و اعطیت فواتح الکتاب و خواتیم البقرة من تحت العرش و المفصّل نافلة.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) در روایت دیگری فرمودند که سوره بقره را از ذکر اولیه دریافت کرده‌اند و سوره طه و سوره‌های طواسین را از الواح موسی (ع) گرفته‌اند. همچنین، فواتح کتاب و خاتمه‌های سوره بقره را از زیر عرش الهی به دست آورده‌اند و سوره‌های مفصّل نیز به عنوان نافله به آنها داده شده است.
بدان که این سورة هزار و چهار صد و هفتاد و شش حرف است و سیصد و چهل و سه کلمت و هفده آیت. جملة بمدینة فرو آمد بر قول جمهور مفسران. ابن عباس گفت مگر یک آیت: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی‌، این یک آیت بمکه فرود آمد و باقی بمدینه. و درین سورة ناسخ و منسوخ نیست. و در فضیلت سورة ابیّ کعب روایت کند از
هوش مصنوعی: این سوره شامل ۱۴۷۶ حرف، ۳۴۳ کلمه و ۱۷ آیه است. بر اساس نظر اکثریت مفسران، این سوره در مدینه نازل شده است. ابن عباس استثنائاً درباره یک آیه می‌گوید که آن آیه "یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی‌" در مکه نازل شده و باقی آیات در مدینه است. در این سوره هیچ آیه‌ای نسخ نشده و در فضیلت آن به روایتی از ابی‌کعب اشاره شده است.
مصطفی (ص) قال: من قرأ سورة الحجرات اعطی من الاجر عشر حسنات بعدد من اطاع اللَّه و من عصاه.
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) فرمودند: کسی که سوره حجرات را بخواند، به ازای هر کسی که از خدا اطاعت کرده و به ازای هر کسی که سرپیچی کرده، ده حسنه خواهد گرفت.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، قرأ یعقوب: لا تقدّموا بفتح التاء و الدال من التقدم ای لا تتقدموا و قرأ الآخرون بضم التاء و کسر الدال من التقدیم و هو لازم بمعنی التقدّم. تقول العرب قدم فلان بین یدی الامیر اذا سبقه بالکلام و غیره و قدّمت فلانا و تقدمته و قدمته خفیفة بمعنی واحد و یجوز ان یکون متعدیا فیکون المفعول محذوفا و المعنی لا تقدموا القول و الفعل بین یدی رسول اللَّه (ص). قال ابن عباس: نهوا ان یتکلّموا بین یدی کلامه بل علیهم ان یصغوا و لا یتکلموا. علماء تفسیر مختلف‌اند در معنی این آیت و در سبب نزول. حسن گفت معنی آنست که «لا تذبحوا» قبل ذبح النبی (ص)، و سبب آن بود که جماعتی روز عید اضحی قربان کردند پیش از آن که رسول نماز عید کرد و قربان، پس این آیت فرود آمد و رسول ایشان را فرمود تا اعادت قربان کردند و فی الخبر عن البراء بن عازب قال خطبنا النبی (ص) یوم النحر، قال ان اوّل ما نبدأ به فی یومنا هذا ان نصلّی ثم نرجع فننحر فمن فعل ذلک فقد اصاب سنّتنا و من ذبح قبل ان نصلّی فانما هو لحم عجله لاهله لیس من النسک فی شی‌ء.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، نباید پیش از خدا و پیامبرش چیزی را آغاز کنید. برخی از مفسران در تفسیر این آیه و علل نزول آن اختلاف نظر دارند. در اینجا به این نکته اشاره شده که نباید گوشت قربانی را پیش از برگزاری نماز عید قربانی کرد. به موضوع این اشاره شده که وقتی گروهی در روز عید قربانی کردند قبل از اینکه پیامبر (ص) نماز عید را خوانده باشند، این آیه نازل شد و پیامبر به آنها گفت که قربانی خود را دوباره انجام دهند. در یک روایت آمده که پیامبر در روز نحر به مردم فرمودند: «نخستین کاری که در این روز باید انجام دهیم، برگزاری نماز است و سپس به قربانی پرداخته می‌شود؛ پس هر کس این ترتیب را رعایت کند، به سنت ما عمل کرده است و کسی که قبل از نماز قربانی کند، در حقیقت فقط غذایی برای خانواده‌اش تهیه کرده که ارتباطی به قربانی ندارد».
قومی گفتند این آیت در روزه روز شک فرو آمد و المعنی لا تصوموا قبل ان یصوم نبیکم. و فی ذلک ما روی مسروق قال: دخلنا علی عائشة فقالت یا جاریة خوضی شرابا، فخاضت فقالت لهم ذوقوا فانّی لو کنت مفطرا لذقت لکم قالوا نحن صیام قالت و ما صومکم، قالوا ان کان من رمضان ادرکناه و ان لم یکن منه تطوّعناه، فقالت انما الصوم صوم الناس و الفطر فطر الناس و الذبح ذبح الناس و انی صمت الشهر فادرکنی رمضان و ان ناسا کانوا یصومون حتی نزلت هذه الایة. مقاتل بن حیان گفت: سبب نزول این آیت آن بود که رسول خدا جمعی یاران بیست و هفت کس بزمین تهامه فرستاد، منذر بن عمرو الانصاری بریشان امیر کرد، چون به بئر معونه رسیدند قومی مشرکان بنی عامر بر ایشان رسیدند و همه را بکشتند مگر سه کس بازگشتند تا رسول خدا را از آن حال خبر کنند، چون بدر مدینه رسیدند، دو مرد را دیدند از قبیله بنی عامر که از نزدیک رسول خدا میآمدند. ایشان آن دو مرد را بی‌دستوری رسول بکشتند و رسول کشتن ایشان بی‌دستوری کراهیت داشت و در شأن ایشان آیت آمد که: لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، ای لا تقضوا امرا دون اللَّه و رسوله. بی‌دستوری و بی‌فرمان رسول هیچ کار پیش مگیرید و هیچ حکم مکنید، در هیچ شرع از شرایع دین از قتل و قتال و غیر آن. و روی عن ابن عباس: قال معناه: لا تقولوا خلاف الکتاب و السنة و قیل معناه لا تمشوا بین یدی رسول اللَّه و کذلک بین یدی العلماء فانهم ورثة الانبیاء، دلیله ما
هوش مصنوعی: عده‌ای گفتند که این آیه در مورد روزه نازل شده است و معنایش این است که قبل از اینکه پیامبر شما روزه بگیرد، روزه نگیرید. در این باره از مسروق نقل شده که هنگامی که به عایشه مراجعه کردند، او گفت که برایشان نوشیدنی بیاورند. و سپس نوشیدنی را چشید و گفت که اگر من روزه دار بودم، نمی‌توانستم به شما بچشانم. آنها گفتند که ما روزه داریم. عایشه پرسید: «روزۀ شما چیست؟» آنها پاسخ دادند که اگر روزه رمضان باشد، می‌دانیم و اگر نه، روزه مستحب است. عایشه گفت که اصل روزه، روزۀ مردم است و افطار نیز افطار مردم است. او ادامه داد که در ماه رمضان روزه گرفته و زمانی که ماه رمضان فرا رسید، برخی از مردم روزه می‌گرفتند تا این آیه نازل شد. مقاتل بن حیان نیز بیان کرده که سبب نزول این آیه این بود که پیامبر خدا گروهی از یارانش را به نام منذر بن عمرو فرستاد. آن‌ها به بئر معونه رسیدند و در آنجا مورد حملۀ مشرکان بنی عامر قرار گرفتند و همه جز سه نفر کشته شدند. این سه نفر به مدینه برگشتند تا پیامبر را از وضعیتی که پیش آمده مطلع کنند و در راه بازگشت دو مرد از قبیله بنی عامر را دیدند که به سوی پیامبر می‌آمدند. آن‌ها این دو نفر را بدون دستور پیامبر کشتند و پیامبر از این کار ناراضی بود که در مورد این وضعیت آیه‌ای نازل شد که به مسلمانان می‌گوید نباید پیش از خدا و پیامبر اقدام کنند و هیچ کاری را بدون دستور آنها انجام دهند. ابن عباس نیز بیان کرده که این مفهوم به معنای این است که نباید خلاف کتاب و سنت بگویید و همچنین نباید در حضور پیامبر و همچنین در حضور علمای دین که وارثان پیامبران هستند، قدامی کنید.
روی عطاء عن ابی الدرداء قال رآنی رسول اللَّه (ص) امشی امام ابو بکر فقال تمشی امام من هو خیر منک فی الدنیا و الآخرة ما طلعت الشمس و لا غربت علی احد بعد النّبیّین و المرسلین خیر او افضل من ابی بکر
هوش مصنوعی: عطاء نقل می‌کند که ابودردا گفت: رسول خدا (ص) من را دید که در کنار ابوبکر راه می‌روم و فرمود: "تو در کنار کسی راه می‌روی که در دنیا و آخرت از تو بهتر است. از زمانی که خورشید طلوع کرده و غروب کرده، هیچ‌کس بعد از پیامبران و فرستادگان الهی بهتر یا افضل از ابوبکر نبوده است."
وَ اتَّقُوا اللَّهَ فی تضییع حقه و مخالفة امره، إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ، لاقوالکم، عَلِیمٌ بافعالکم و احوالکم.
هوش مصنوعی: به خدای خود در محافظت از حقوق او و رعایت دستوراتش توجه کنید. خداوند به سخنان شما گوش می‌دهد و به اعمال و وضعیت‌های شما آگاه است.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ در خبر است که قوم بنی تمیم رسیده بودند بحضرت نبوت و میخواستند که یکی را بر ایشان مهتر کنند تا امیر ایشان باشد. بو بکر یکی اختیار کرد نام وی قعقاع بن معبد. عمر خطاب دیگری اختیار کرد نام وی اقرع بن حابس. بو بکر گفت: مخالفت من خواستی باین اختیار که کردی. عمر گفت: من مخالفت تو نخواستم. سخن میان ایشان دراز گشت و خصومت در گرفتند و بآواز بلند سخن گفتند.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، صدایتان را بالاتر از صدای پیامبر بلند نکنید. در روایتی آمده که قبیله بنی تمیم به حضور پیامبر (ص) آمدند و می‌خواستند که یکی را به عنوان رئیس برگزینند تا امیر آنها باشد. ابوبکر یکی را انتخاب کرد به نام قعقاع بن معبد، و عمر نیز دیگری را انتخاب کرد به نام اقرع بن حابس. ابوبکر به عمر گفت: تو قصد داشتی که با این انتخابت با من مخالفت کنی. عمر پاسخ داد که من نیازی به مخالفت با تو نداشتم. گفت‌وگوی آنها طولانی شد و به مشاجره‌ای بلند و با صدای زیاد بدل گردید.
انس بن مالک گفت: کاد الخیران ان یهلکا. آن گه در شأن ایشان آیت آمد که: لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ، بو بکر گفت: آلیت علی نفسی ان لا اکلّم النبی (ص) ابدا الا کاخی السرار، سوگند یاد کردم که از این هرگز با رسول خدا سخن بلند نگویم، مگر چنانک با همرازی پنهان سخن گویند و عمر بعد از آن با رسول سخن چنان نرم گفتید که رسول دشوار توانستی شنید. انس مالک گفت ثابت بن قیس بن شماس خطیب رسول بود که خطباء عرب را جواب دادی در مجلس رسول.
هوش مصنوعی: انس بن مالک می‌گوید: کار به جایی رسید که دو نفر رو به نابودی بودند. سپس آیه‌ای در مورد آن‌ها نازل شد که: صدایتان را بالاتر از صدای پیامبر نبرید. ابوبکر گفت: قسم خورده‌ام که هرگز با پیامبر به گونه‌ای سخن نگویم که صدا بلند شود، جز اینکه به آرامی و درگوشی صحبت کنم. عمر نیز پس از آن، با پیامبر به نرمی و لطافت سخن گفت که پیامبر به سختی می‌توانست صدایش را بشنود. انس بن مالک همچنین ذکر کرد که ثابت بن قیس بن شماس، خطیب پیامبر بود و در مجلس پیامبر به سایر خطبا جواب می‌داد.
و در مجمع عرب آن روز که این آیت فرو آمد بترسید و در خانه نشست دلتنگ و اندوهگن گریان و زاری‌کنان و میگفت انا الذی ارفع صوتی فوق صوت النبی و انا من اهل النار.
هوش مصنوعی: در آن روز که این آیه نازل شد، عرب‌ها وحشت زده شدند و در خانه‌های خود ماندند. آنها دلتنگ و اندوهگین بودند و با گریه و زاری می‌گفتند: «من کسی هستم که صدایم را بالاتر از صدای پیامبر بلند کرده‌ام و من از اهل جهنم هستم.»
مگر این آیت بشأن من فرود آمد که من آواز بلند میدادم بحضرت نبوت. آه که اعمال من حابط شد و من از آتشیانم و این سخن از بهر آن میگفت که کان جهوری الصوت و فی اذنیه وقر، گوش وی گران بود و سخن بلند گفتید پس باین سبب از حضرت رسول بازماند و خانه بر خود زندان کرد. این قصه با رسول گفتند، رسول برخاست و بر خانه وی آمد و او را ببهشت اعظم بشارت داد. گفت: بل انت من اهل الجنة.
هوش مصنوعی: منظور این پاراگراف این است که شخصی از خود ابراز ندامت می‌کند و می‌گوید که به خاطر صدای بلندش و نادیده گرفتن پیام‌های نبوی، به عذاب الهی دچار شده است. او به دلیل سنگینی گوشش نتوانسته است به خوبی بشنود و این باعث شده که از رحمت خدا دور بماند و در خانه خود را محبوس کرده است. وقتی این داستان به پیامبر نقل شده، او به دیدار این فرد می‌رود و او را به ورود به بهشت مژده می‌دهد و بیان می‌کند که او از اهل بهشت است.
و روی انه قال یا رسول اللَّه لقد خشیت ان اکون قد هلکت قال لم؟ قال نهی اللَّه ان نحبّ ان نحمد بما لم نفعل و انا رجل احب الحمد و نهانا ان نرفع اصواتنا فوق صوتک و انا رجل جهر الصوت و نهانا عن الخیلاء و انا رجل احب الجمال، فقال یا ثابت اما تحبّ ان تعیش حمیدا و تقتل شهیدا، فقتل یوم الیمامة.
هوش مصنوعی: شخصی به پیامبر اسلام می‌گوید که از این می‌ترسد که شاید هلاک شده باشد. پیامبر از او می‌پرسد که چرا چنین احساسی دارد. آن شخص توضیح می‌دهد که خداوند ما را نهی کرده از اینکه در مورد کاری که انجام نداده‌ایم، خود را ستایش کنیم، و او خود اقرار می‌کند که به ستایش و تمجید علاقه‌مند است. همچنین اشاره می‌کند که خداوند ما را از بلندی صدا در گفتگو نهی کرده و او نیز صدایش بلند است و از تکبر و خودپسندی نهی شده، ولی او به زیبایی و جمال علاقه دارد. پیامبر به او می‌گوید آیا دوست ندارد که به طور نیکو زندگی کند و در میدان جنگ شهید شود، و در نهایت آن شخص در نبردی به نام یوم الیمامه کشته می‌شود.
قال سلیمان بن حرب ضحک انسان عند حمّاد بن زید و هو یحدّث بحدیث عن رسول اللَّه، فغضب حمّاد و قال انی اری رفع الصوت عند حدیث رسول اللَّه (ص) و هو میت کرفع الصوت عنده و هو حی و قام و امتنع عن الحدیث ذلک الیوم، وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ، ای لا تخاطبوه باسمه و کنیته کما یخاطب بعضکم بعضا، بل خاطبوه بالنبوة و الرسالة بتوقیر و تعظیم و قولوا یا نبی اللَّه یا رسول اللَّه کقوله: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً. أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ، یعنی لئلا تحبط اعمالکم لان ذلک اذا کان عن قصد بعد النهی کفر لان فیه استخفاف النبی‌ و ذلک محبط، وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ انّه محبط. ابن عباس گفت: پس از آنکه این آیت فرو آمد، یاران همه متأدّب گشتند و بحضرت رسول بتعظیم و توقیر نشستند و سخن نرم گفتند. رب العالمین آن بپسندید، و ایشان را در آن بستود و وعده ثواب نیکو داد، گفت: إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ، اجلالا له، أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی‌، ای اخلصها و اختبرها کما یمتحن الذهب بالنار، فیخرج خالصا، و قوله للتقوی، اللام لام العاقبة ای ادّی الامتحان الی التقوی، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ، لذنوبهم، وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ لطاعاتهم.
هوش مصنوعی: سلیمان بن حرب نقل کرد که روزی در حضور حماد بن زید، انسان‌ها در حال خندیدن بودند در حالی که حماد مشغول روایت حدیثی از پیامبر اکرم (ص) بود. این موضوع باعث خشم حماد شد و او گفت: «من می‌بینم که بلند صحبت کردن در هنگام روایت حدیث رسول خدا (ص) به مانند بلند صحبت کردن با او در حال حیاتش است». او از این پس تصمیم گرفت که آن روز دیگر چیزی روایت نکند. در قرآن آمده است که نباید به صورت علنی با پیامبر سخن گفت، همانطور که شما با یکدیگر صحبت می‌کنید؛ به این معنا که نباید به نام یا لقبی مانند دیگران با او خطاب کرد. باید او را با احترام و عظمت خطاب کنیم و بگوییم: «ای پیامبر خدا»، «ای رسول خدا»، همچنین فرمود: «دعای پیامبر را بین خودتان مانند دعای یکدیگر قرار ندهید»، زیرا این کار ممکن است اعمال شما را باطل کند. این بدان معناست که اگر با قصد و به عمد این کار را انجام دهید، به قدر کافی به پیامبر بی‌احترامی کرده‌اید و این عمل باعث باطل شدن اعمال شما خواهد شد، در حالی که شما متوجه نیستید که این کار چه عواقبی دارد. ابن عباس گفت: پس از نزول این آیه، یاران همگی ادب خود را رعایت کردند و با احترام و بزرگی در حضور پیامبر نشستند و به آرامی سخن گفتند. پروردگار جهانیان این رفتار را پسندید و آن‌ها را ستود و به آن‌ها وعده پاداش نیکو داد. او فرمود: «کسانی که صدای خود را در حضور پیامبر خدا خفیف می‌کنند، به خاطر ارادتشان، این‌ها افرادی هستند که خداوند دل‌هایشان را برای تقوی آزمایش کرده است؛ به نوعی که خالص و پاکیزه خواهند شد، مانند طلا که در آتش آزمایش می‌شود تا خالص گردد. در واقع، کلمه تقوی از نظر نیت به معنای آن است که این آزمون به تقوی منجر می‌شود. برای آن‌ها آمرزش و پاداشی عظیم برای طاعاتشان خواهد بود.
روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص) لن یزال قلب ابن آدم ممتلئا حرصا الّا الذین امتحن اللَّه قلوبهم للتقوی، قال راوی الحدیث فلقد رأیت رجلا من اصحاب رسول اللَّه (ص) یرکب الی زراعة له و انّها منه علی فراسخ و قد أتی علیه سبعون سنة.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرموده‌اند که قلب انسان همیشه پر از طمع و حرص است، مگر کسانی که خداوند قلب‌هایشان را برای تقوا امتحان کرده است. راوی حدیث می‌گوید که مردی از یاران پیامبر (ص) را دیده‌ام که برای کشاورزی‌اش به مسافتی طولانی و به اندازه چند فرسخ سفر می‌کند در حالی که او بیش از هفتاد سال سن دارد.
و روی انه قال (ص) لا یزال قلب ابن آدم جدیدا فی حب الشی‌ء و ان التقت ترقوتاه من الکبر الا الذین امتحن اللَّه قلوبهم للتقوی و هم قلیل.
هوش مصنوعی: قلب انسان همواره به چیزهای تازه و جدید علاقه‌مند می‌شود و این علاقه‌مندی ادامه دارد تا زمانی که انسان به سن سالخوردگی برسد. اما افرادی که خداوند دل‌هایشان را برای تقوا آزمایش کرده، در این میان اندک‌اند.
إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ، قراءة العامة بضم الجیم، و قرأ ابو جعفر بفتح الجیم و هما لغتان و هی جمع الحجر و الحجر جمع الحجرة و هی جمع الجمع.
هوش مصنوعی: کسانی که از پشت اتاقک‌ها به تو صدا می‌زنند، در واقع به یک حالت درست و به‌جای دو نوع خواندن اشاره دارند. یکی از روش‌ها با ضمه بر روی حرف "ج" و روش دیگر با فتحه روی آن است که هر دو صحیح هستند. واژه "حجر" به معنای سنگ است و جمع آن "حجرات" می‌شود و "حجرة" نیز به معنی اتاق است که جمع آن "حجرات" است.
الحجرة المکان یتحجر المرء لنفسه یمنع غیره من مشارکته فیه مشتقة من الحجر و هو الحبس.
هوش مصنوعی: جایگاه انسان به نوعی به فضای شخصی او تبدیل می‌شود که او اجازه نمی‌دهد دیگران در آن به مشارکت بپردازند. این واژه از "حجر" به معنی زندانی شدن استخراج شده است.
ابن عباس گفت: این آیت در شأن قومی فرو آمد از قبیله بنی العنبر و هم حی من بنی عمرو بن تمیم. رسول خدا لشکری فرستاد بایشان و عیینة بن حصن الفزاری را بر ایشان امیر کرد. چون دانستند که عیینة نزدیک رسید، عیال و فرزندان بگذاشتند و خود بگریختند. عیینة فرزندان ایشان برده گرفت و بمدینة آورد، بعد از آن پدران ایشان آمدند و فدا آوردند تا فرزندان را باز خرند، وقت مهاجرت بود چون در مدینة آمدند و رسول خدا آن ساعت در حجره بود در خلوت و در قیلولة. فرزندان چون پدران خود را دیدند، فرا ایشان زاریدند و بگریستند. ایشان در آن وقت بشتافتند بدر حجره رسول و بآواز بلند میگفتند یا محمد اخرج الینا، رسول در قیلوله بود، بآواز ایشان از خواب بیدار گشت و بیرون آمد: ایشان گفتند یا محمد فادنا عیالنا، عیال ما بما باز فروش. جبرئیل آن ساعت فرو آمد، گفت: یا محمد ملک میفرماید که هم از ایشان حاکم ساز تا این حکم کند، رسول گفت راضی باشید که سبرة بن عمرو که بر دین شماست بر شما حکم کند، ایشان گفتندی راضی باشیم، سبرة گفت: عمّ من حاضر است و او مه من است تا وی حکم کند و هو الاعور بن بشامة. رسول وی را فرمود تا حکم کند اعور گفت یک نیمه ایشان آزاد کنی بی‌فدا و یک نیمه را فدا دهند. رسول خدا گفت فعلت و رضیت. این آیت در شأن ایشان فرو آمد.
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که این آیه درباره گروهی از قبیله بنی العنبر نازل شده است که از بنی عمرو بن تمیم هستند. رسول خدا لشکری به سوی آن‌ها فرستاد و عیینة بن حصن فزاری را به عنوان فرمانده انتخاب کرد. وقتی آن‌ها متوجه شدند که عیینة نزدیک شده، خانواده و فرزندان خود را ترک کردند و فرار کردند. عیینة فرزندانشان را به عنوان اسیر گرفت و به مدینه آورد. بعد از مدتی، پدران آن‌ها برای آزاد کردن فرزندانشان آمدند و فدیه ارائه دادند. این در زمان هجرت بود و رسول خدا در آن زمان در حجره‌اش در حال استراحت بود. وقتی فرزندان پدران خود را دیدند، نزد آن‌ها آمدند و شروع به گریه کردند. آن‌ها به طرف حجره رسول خدا رفتند و با صدای بلند فریاد زدند: "ای محمد، به سوی ما بیاید." رسول در حال استراحت بیدار شد و بیرون آمد. آن‌ها گفتند: "ای محمد، خانواده‌مان را به ما برگردان." در آن لحظه، جبرئیل نازل شد و گفت: "ای محمد، خداوند می‌فرماید که به شما فرمان دهد تا در مورد این مسائل قضاوت کنید." رسول خدا گفت: "آیا راضی هستید که سبرة بن عمرو که از دین شما پیروی می‌کند بر شما حکم کند؟" آن‌ها گفتند: "ما راضی هستیم." سبرة گفت: "عمویم، که او نیز از من است، حاضر است تا حکم کند و او اعور بن بشامه است." رسول خدا به او فرمود تا قضاوت کند. اعور گفت: "نیمی از آن‌ها را بدون فدیه آزاد کن و نیمی دیگر را فدیه بدهند." رسول خدا گفت: "من این کار را انجام دادم و راضی هستم." این آیه درباره آن‌ها نازل شد.
ابن عباس گفت: لو انهم صبروا حتی یخرج الیهم، رسول اللَّه (ص) لاطلق اسراهم کلهم بغیر فدی و قوله: أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ فیه قولان احدهما: لا یفعلون فعل العقلاء لقلّة اناتهم و کثرة تهورهم، فان النبی (ص) لم یکن یحتجب عن الناس الا فی وقت یخلو فیه بامر نفسه، فمن أزعجه عن ذلک کان منسوبا الی قلة العقل و سوء الادب. و الثانی: لا یعلمون عظم حرمتک و ان الصبر خیر لهم، لانک کنت تعتقهم جمیعا.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: اگر آن‌ها صبر می‌کردند تا پیامبر (ص) به سراغشان بیاید، او تمام اسیران را بدون فدیه آزاد می‌کرد. درباره جمله «اکثرهم لا یعقلون» دو نظر وجود دارد. یکی این است که آن‌ها اعمال خردمندان را انجام نمی‌دهند، به دلیل کمبود عقل و شجاعت بی‌فکری‌شان. چون پیامبر (ص) در زمان‌های خاصی از مردم پنهان می‌شد و اگر کسی او را از آن موقعیت خارج می‌کرد، به بی‌عقلی و بی‌ادبی متهم می‌شد. نظر دوم این است که آن‌ها نمی‌دانند که حرمت تو چقدر بزرگ است و صبر برایشان بهتر است، زیرا تو می‌توانستی همه آن‌ها را آزاد کنی.
و روی ان وفد بنی تمیم جاءوا الی النبی (ص) فنادوا علی الباب یا محمد اخرج الینا فان مدحنا زین و ان ذمنا شین. قال فسمعها رسول اللَّه (ص)، فخرج علیهم و هو یقول انما ذلکم اللَّه الذی مدحه زین و ذمه شین، قالوا نحن ناس من تمیم جئنا بشاعرنا و خطیبنا لنشاعرک و نفاخرک، فقال (ص) ما بالشعر بعثت و لا بالفخار امرت، و لکن هاتوا. فقال الزبرقان بن بدر. لشباب من شبانهم قم فاذکره فضلک و فضل قومک، فقال الحمد للَّه الذی جعلنا خیر خلقه فآتانا اموالا نفعل فیها ما نشاء فنحن خیر اهل الارض و من اکثرهم عدة و مالا و سلاحا، فمن انکر علینا قولنا فلیأت بقول هو احسن من قولنا و فعال خیر من فعلنا. فقال رسول اللَّه (ص) لثابت بن قیس بن شماس و کان خطیب رسول اللَّه قم فاجبه فقال الحمد اللَّه احمده و استعینه و أومن به و اتوکل علیه و اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله دعا المهاجرین من بنی عمه احسن الناس وجوها و اعظمها احلاما فاجابوه و الحمد للَّه الذی جعلنا انصاره و وزراء رسوله و عزّا لدینه، فنحن نقاتل الناس حتی یشهدوا ان لا اله الا اللَّه، فمن قالها منع منّا ماله و نفسه و من اباها قتلناه و کان زعمه فی اللَّه علینا هیّنا، اقول قولی هذا و استغفر اللَّه للمؤمنین و المؤمنات. فقال الزبرقان لشاب من شبانهم قم یا فلان فقل ابیاتا تذکر فیها فضلک و فضل قومک فقام الشاب، فقال:
هوش مصنوعی: یک گروه از بنی تمیم به ملاقات پیامبر (ص) آمدند و با صدای بلند از او خواستند که بیرون بیاید و بگوید که اگر ما را مدح کند، خوب است و اگر ما را مذمت کند، بد است. پیامبر (ص) این را شنید و بیرون آمد و گفت که مدح و ذم در دست خداوند است. آن‌ها گفتند که از قوم تمیم هستند و شاعری و سخنوری خود را آورده‌اند تا با او محاجه کنند و فخر بفروشند. پیامبر (ص) فرمود که من برای شعر و فخر نیامده‌ام، بلکه برای تعلیم آمده‌ام. سپس یکی از آن‌ها به نام زبرقان بن بدر از جوانانشان خواست که راجع به فضائلشان صحبت کند. او گفت که خدا را شکر می‌کند که بهترین مخلوقاتش را آفریده و ثروتی به آن‌ها داده که با آن هر کاری که می‌خواهند بکنند. او همچنین گفت که هرکس بخواهد به سخنانشان چالش کند، باید سخنی بهتر از آنچه که آن‌ها می‌گویند بیاورد. پیامبر (ص) از ثابت بن قیس خواست که جواب آن‌ها را بدهد. ثابت نیز خدا را ستود و از مردم خواست که به رسالت پیامبر ایمان بیاورند و گفت که آن‌ها تا زمانی که مردم شهادت ندهند که تنها خداوند معبود است، به جنگ ادامه می‌دهند. این صحبت‌ها به صورت کلید و با تضمین بر اساس اصول دین انجام شد. سپس زبرقان جوانی دیگر را فراخواند تا درباره فضایل قومش شعر بخواند.
نحن الکرام فلا حیّ یعادلنا
هوش مصنوعی: ما بزرگواران هستیم، پس هیچ کس نمی‌تواند با ما برابری کند.
منّا الرؤس و فینا یقسم الربع‌
هوش مصنوعی: ما از سران هستیم و در میان ما، یک چهارم تقسیم می‌شود.
و نطعم الناس عند القحط کلهم
هوش مصنوعی: ما در زمان قحطی به همه مردم غذا می‌دهیم.
من السدیف اذا لم یونس القرع‌
هوش مصنوعی: این جمله به معنای "اگر کدو یونس را نجات ندهد، از سدیف دور خواهد ماند" است.
اذا ابینا فلا یأبی لنا احد
هوش مصنوعی: اگر ما چیزی را نپذیریم، هیچ‌کس نمی‌تواند ما را مجبور کند.
انّا کذلک عند الفخر نرتفع‌
هوش مصنوعی: ما نیز به همین صورت در مقابل افتخار بالا می‌رویم.
قال: فارسل رسول اللَّه (ص) الی حسان بن ثابت فلما جاء امره لیجیبه فقال حسان:
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرستاده‌ای به سوی حسان بن ثابت فرستاد و زمانی که او آمد، به او دستور داد که جواب دهد. حسان گفت:
ان الذوائب من فهر و اخوتهم
قد شرّعوا سنة للناس تتبع‌
هوش مصنوعی: ذاوائب از نسل فهر و برادرانشان قانونی را برای مردم وضع کردند که پیرو آن باشند.
یرضی بها کل من کانت سریرته
تقوی الاله و کل الخیر یصطنع
هوش مصنوعی: هر کسی که درونش تقوای الهی باشد، از این کار راضی خواهد بود و همه خوبی‌ها از این نوع عمل به دست می‌آید.
قال فقام الا قرع بن حابس، فقال ان محمد المؤتی له و اللَّه ما ادری ما هذا الامر تکلم خطیبنا فکان خطیبهم احسن قولا و تکلم شاعرنا فکان شاعرهم اشعر و احسن قولا. ثم دنا من النبی (ص) فقال اشهد ان لا اله الا اللَّه و انک رسوله فقال له النبی (ص): ما یضرّک ما کان قبل هذا، ثم اعطاهم (ص) و کساهم.
هوش مصنوعی: قرع بن حابس بلند شد و گفت: "به راستی که محمد راهی را می‌پیماید. خدا می‌داند که این چه کاری است. سخنران ما سخن خوبی گفت و شاعر ما نیز شعر نیکو و پرملاحظه‌ای سرود." سپس به سمت پیامبر (ص) نزدیک شد و شهادت داد که هیچ معبودی جز الله وجود ندارد و تو پیامبر اویی. پیامبر (ص) به او فرمود: "گذشته تو به تو آسیبی نمی‌زند." سپس پیامبر (ص) به آن‌ها عطا کرد و لباس پوشاند.
قوله: وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ، ای لو صبروا عما فعلوا و انظروا خروجک، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ، فی دینهم بما ینالون من الثواب فی تعظیم نبی اللَّه و فی دنیاهم بما یکون فی ذلک من الدلالة علی وفور عقلهم باستعمال السکینة و الوقار، وَ اللَّهُ غَفُورٌ، ای مع هذا غفور لمن تاب منهم، رَحِیمٌ فی قبول التوبة.
هوش مصنوعی: اگر آن‌ها صبر می‌کردند تا تو به سوی‌شان بیایی و از آنچه کردند دست می‌کشیدند و به بیرون آمدن تو نگاه می‌کردند، برای دین‌شان بهتر بود، چون به خاطر ارج نهادن به پیامبر خدا پاداش می‌بردند و در زندگی دنیا نیز نشانه‌ای از کمال عقل خود را با رفتار آرام و باوقار نشان می‌دادند. و خداوند غفور است، یعنی با وجود این، برای کسانی که از دست خود توبه کنند، آمرزنده و رحیم است.
قال ابو عبید قاسم بن سلام ما دققت الباب علی عالم قط کنت البر حتی یخرج الیّ لقوله عز و جل: وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ... الایة.
هوش مصنوعی: ابو عبید قاسم بن سلام می‌گوید که هرگز در زندگی‌اش درب خانه عالم یا دانشمندی را نکوبیده است، بلکه همیشه منتظر بوده تا او به بیرون بیاید، زیرا خداوند در آیه‌ای فرموده است: «و اگر آنان صبر می‌کردند تا تو به سوی آنان بیایی...».
قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ، این آیت در شأن ولید بن عقبة بن ابی معیط فرو آمد که رسول خدا او را فرستاد بوفد بنی المصطلق، تا از ایشان زکاة ستاند، آن قوم چون خبر رسید بایشان که ولید میآید بطلب زکاة، تعظیم فرمان خدای را و حرمت داشت فرستاده رسول را همه سلاح در کردند و بشادی و رامش باستقبال وی بیرون آمدند. ولید چون ایشان را بر آن صفت دید بترسید پنداشت که ایشان بقصد خون وی بیرون آمدند، از آن ترس هم از راه بازگشت با مدینه و رسول را گفت آن قوم مرتد گشتند، زکاة ندادند و قصد خون من کردند. رسول از ایشان در خشم شد و خواست که لشکر فرستد بغزاء ایشان، قومی از ایشان در رسیدند و احوال معلوم کردند، بر خلاف آنکه ولید گفت. رسول ایشان را متهم داشت، خالد ولید با جماعتی بایشان فرستاد تا از حال ایشان بر رسد و حقیقت آن باز داند. خالد رفت و ایشان را بر ایمان و طاعت دید و بر بانگ نماز و جماعت و مال زکاة جمع کرده و فرمان خدای و رسول در آن بجای آورده، خالد حال و قصه ایشان با رسول نمود و در شأن ولید بن عقبه آیت آمد که: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ، ای ان جاءکم کاذب بخبر یعظم وقعه فی القلوب، فَتَبَیَّنُوا، ای قفوا حتّی یتبین لکم ما جاء به اصدق هو ام کذب، أَنْ تُصِیبُوا، یعنی کی لا تصیبوا بالقتل و القتال، قَوْماً، برءاء بِجَهالَةٍ منکم بحالهم، فَتُصْبِحُوا عَلی‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ علی عجلتکم و کان النبی (ص) یقول التبین من اللَّه، و العجلة من الشیطان، و قال بعض المفسرین دلّت هذه الایة ان خبر الواحد العدل یجب العمل به لان اللَّه تعالی امر بالتثبت فی خبر الفاسق و لو تثبّتنا فی خبر العدل لسوّینا بینهما.
هوش مصنوعی: این آیه به موضوع احتیاط در پذیرش اخبار و اطلاعات می‌پردازد. داستان از این قرار است که ولید بن عقبه به عنوان نماینده پیامبر اسلام برای جمع‌آوری زکات به نزد بنی‌المصطلق رفت. وقتی این قوم متوجه شدند که ولید می‌آید، با آهنگ شادی و احترام به استقبال او رفتند. اما ولید به اشتباه تصور کرد که آنها قصد harm او را دارند و به همین دلیل به مدینه بازگشت و گزارش داد که این قوم از دین خارج شده و زکات نمی‌دهند. پیامبر از این خبر ناراحت شد و تصمیم به جنگ با این قوم گرفت. اما پیش از اقدام، افرادی از آن قوم نزد پیامبر آمدند و واقعیت را توضیح دادند. در نهایت، مشخص شد که آنها همچنان به دین خود پایبند هستند. آیه مذکور به مؤمنان توصیه می‌کند که در مورد اخبار افراد فاسق دقت کافی داشته باشند و قبل از اقدام، حقیقت را مشخص کنند تا مبادا به طور نادانسته به افراد بی‌گناه آسیب برسانند. از این آیه دریافت می‌شود که اخبار افراد عادل قابل اعتماد است و باید به آن اعتماد کرد، در حالی که در مورد اخبار افراد فاسق باید با احتیاط عمل کرد.
و قال ابن عباس: ردّ رسول اللَّه شهادة رجل فی کذبة واحدة و قال: انّ شاهد الزور مع العشّار فی النار. و قال (ص) من شهد بشهادة زور فعلیه لعنة اللَّه و من حکم بین اثنین فلم یعدل بینهما، فعلیه لعنة اللَّه و ما شهد رجل علی رجل بالکفر الا باء به احدهما ان کان کافرا فهو کما قال و ان لم یکن کافرا فقد کفر بتکفیره ایاه.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: پیامبر اسلام شهادت یک مرد را در مورد یک دروغ رد کرد و فرمود که شاهد دروغگو در آتش جهنم با دزدان خواهد بود. همچنین پیامبر فرمود هر کس شهادت دروغ دهد، لعنت خدا بر اوست و اگر کسی بین دو نفر حکم کند و در این حکم عدالت را رعایت نکند، لعنت خدا بر او نیز است. علاوه بر این، اگر مردی بر کفر فردی شهادت دهد، یکی از آن‌ها باید کافر باشد؛ در غیر این صورت، اگر فرد کافر نباشد، خود او به خاطر کافر دانستن آن فرد، به کفر مبتلا شده است.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ، فاتقوا ان تقولوا باطلا فان اللَّه یخبره و یعرفه احوالکم فتفضحوا لَوْ یُطِیعُکُمْ الرسول، فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ مما تخبرونه به فیحکم برأیکم لکان یخطی فی افعاله کما لو قبل من الولید فقتل و قتلتم و اخذ المال و اخذتم، لَعَنِتُّمْ، ای لأثمتم و هلکتم. العنت الهلاک و الوقوع فیما لا مخلص منه. قال اللَّه تعالی: ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ و قال تعالی: عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ. وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ، فجعله احبّ الادیان الیکم، وَ زَیَّنَهُ، ای حسّنه، فِی قُلُوبِکُمْ، حتی اخترتموه و تطیعون رسول اللَّه و ذلک بتوفیقه ایّاکم و المعنی و لکن اللَّه حبّب الیکم الایمان فاطعتموه فوقاکم اللَّه العنت، وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ، ای بغّض الیکم الجحود باللّه و الرسول، وَ الْفُسُوقَ، یعنی الکذب و النفاق و العصیان، جمیع معاصی اللَّه، أُولئِکَ، ای اهل هذه الصفة، هُمُ الرَّاشِدُونَ المهتدون.
هوش مصنوعی: بدانید که در میان شما پیامبر خدا حضور دارد. از گفتن نادرست خودداری کنید، زیرا خداوند از حال شما آگاه است و شما را رسوا خواهد کرد. اگر پیامبر در بسیاری از امور به گفته‌های شما گوش می‌داد و بر اساس آن‌ها حکم می‌کرد، ممکن بود در اعمال خود دچار اشتباه شود، همان‌طور که اگر او از ولید پذیرایی می‌کرد، ممکن بود منجر به قتل و سرقت شود و این می‌توانست شما را به گمراهی بکشاند. خداوند می‌فرماید: این عذاب، مخصوص کسانی است که از آن می‌ترسند. خداوند نسبت به آنچه برای شما سخت است حساسیت دارد. اما خداوند ایمان را برای شما دوست‌داشتنی کرده و آن را در قلب‌های شما زینت بخشیده است. شما ایمان را برگزیدید و از پیامبر پیروی کردید و این به توفیق الهی است. خداوند، ایمان را برای شما محبوب کرده و از عذاب شما محافظت نموده است، در حالی که کفر و نفاق و هر نوع نافرمانی را برای شما ناخوشایند کرده است. افرادی که این ویژگی‌ها را دارند، هدایت‌یافتگان و راه‌یافتگان هستند.
فَضْلًا مِنَ اللَّهِ، ای کان هذا فضلا من اللَّه، وَ نِعْمَةً، رحمة، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ، بکرامة المؤمنین، حَکِیمٌ فیما جعل فی قلوبهم حبّ الایمان و بغض الکفر و الفسوق و العصیان.
هوش مصنوعی: این موضوع نشان‌دهنده لطف و رحمت خداوند است که در دل مؤمنان محبت ایمان را قرار داده و نفرت از کفر و نافرمانی را در آن‌ها ایجاد کرده است. خداوند به خوبی از مقام و شأن مؤمنان آگاه است و حکمتش در این کار خالی از نظر نیست.
قوله: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا، سعید جبیر گفت و مجاهد که این آیت در شأن دو قبیله انصار فرو آمد: اوس و خزرج، که در عهد رسول خلاف در میان ایشان افتاد و بهم برآویختند و یکدیگر را زخم کردند بدست و چوب و نعلین، رسول خدا این آیت بر ایشان خواند و میان ایشان صلح افکند. قال ابن بحر القتال لا یکون بالنعال و الایدی و انما هذا فی المنتظر من الزمان، ابن بحر گفت: اللَّه تعالی درین آیت ذکر قتال و مقاتله کرد و جنگی که در آن دست زدن و نعلین زدن بود، آن را قتال نگویند، پس مراد باین آیت اهل بغی‌اند که در روزگار پدید آیند و قتال با اهل عدل کنند، حکم ایشان اینست که اللَّه فرمود: فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما، یعنی ادعوهما الی کتاب اللَّه و الرضا بما فیه لهما و علیهما، فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‌، و ابت الاجابة الی حکم کتاب اللَّه، فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی‌ءَ ای ترجع، إِلی‌ أَمْرِ اللَّهِ فی کتابه فَإِنْ فاءَتْ ای رجعت الی الحق، فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ، بحملها علی الانصاف و الرضا بحکم اللَّه وَ أَقْسِطُوا، ای اعدلوا، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ بدان که اهل بغی ایشانند که بر امام عدل خروج کنند و از فرمان وی بیرون شوند. و در ایشان سه چیز موجود بود: یکی آنست که جمعی انبوه باشند با قوت و با شوکت. دیگر آنست که خود را تأویلی نهند محتمل. سوم آنست که امامی نصب کنند و مقتدای خود سازند، چون این سه شرط در ایشان مجتمع شد اهل بغی باشند، حکم ایشان آنست که امام اهل عدل نخست ایشان را باطاعت خود خواند، اگر ظلامه‌ای ظاهر کنند که بر ایشان میرود، از ایشان دفع کند و دست ظالم از ایشان کوتاه کند و اگر ایشان را ظلامه‌ای نباشد و رنجی نبود و بر بغی خویش مصرّ باشند امام عدل با ایشان قتال کند، تا بقهر ایشان را باطاعت آرد و در قتال ایشان هر که پشت بداد، روا نیست که از پی وی روند و قصد وی کنند. و اسیر که در دست اهل عدل آید روا نیست که او را بکشند و مجروحی که بیفتد، روا نیست که او را تمام بکشند. امیر المؤمنین علی (ع) در حرب جمل منادی را فرمود تا ندا کرد: الا لا یتبع مدبرا و لا یوقف علی جریح.
هوش مصنوعی: این متن درباره موضوع قتال و اختلافات میان مسلمانان است. اشاره می‌شود که در زمان پیامبر اسلام، دو قبیله از انصار به نام‌های اوس و خزرج با هم دچار اختلاف و درگیری شدند. پیامبر با خواندن آیه‌ای به آن‌ها اشاره کرد و سعی در آشتی دادن آن‌ها داشت. در متن همچنین گفته شده که قتال در این زمینه به معنای جنگ سخت نیست و بیشتر به درگیری‌های لفظی یا سطحی اشاره دارد. همچنین درباره قتال اهل بغی و چگونگی برخورد با آن‌ها، اصول و قواعدی ارائه می‌شود، از جمله ضرورت دعوت به حق و کتاب خدا و در صورتی که یکی از طرفین به ظلم متوسل شود، وجوب قتال علیه آن‌ها. به طور کلی، متن بر این موضوع تأکید دارد که درگیری‌ها باید به عدالت و بر اساس احکام اسلامی حل و فصل شوند و در قتال نباید از اصول انسانی و انصاف تخطی کرد.
و در حرب صفین اسیری آوردند پیش علی (ع). علی گفت: لا اقتلک صبرا انی اخاف اللَّه رب العالمین.
هوش مصنوعی: در جنگ صفین، فردی را به اسیری نزد علی (ع) آوردند. علی (ع) گفت: من تو را به آرامی نمی‌کشم، زیرا از خداوند، پروردگار جهانیان، می‌ترسم.
اما هر چه از دو طائفه در حال قتال کشته شود یا مالی بتلف آید در آن حال ضمانی واجب نکند. اما قومی اندک که آن سه شرط در ایشان موجود نبود نه کثرت و نه تأویل و نه نصب امام، حکم ایشان اگر تعرض مسلمانان کنند حکم قطّاع طریق بود نه حکم اهل بغی.
هوش مصنوعی: اگر در حین جنگ میان دو گروه، افرادی کشته شوند یا مال کسی از بین برود، مسئولیتی در این مورد بر عهده هیچ‌کس نیست. اما برای گروهی کم‌جمعیت که شرایط سه‌گانه یعنی تعداد زیاد، تأویل و نصب امام را ندارند، اگر مسلمان‌ها به آنها تعرض کنند، باید با آنها مانند دزدان راه برخورد شود و نه مانند اهل بغی.
روی ان علیا (ع): سمع رجلا یقول فی ناحیة المسجد لا حکم الا للَّه، فقال علی کلمة حق اید بها باطل لکم علینا ثلث: لا نمنعکم مساجد اللَّه ان تذکروا فیها اسم اللَّه و لا نمنعکم الفی‌ء ما دامت ایدیکم مع ایدینا و لا نبداکم بقتال.
هوش مصنوعی: امام علی (ع) شنید که مردی در کنار مسجد می‌گوید هیچ حکمی جز حکم خداوند نیست. امام علی (ع) در پاسخ فرمود که این جمله حق است، اما شما با آن باطل را تقویت می‌کنید. او همچنین به سه نکته اشاره کرد: اول اینکه ما شما را از یاد کردن نام خدا در مساجد منع نمی‌کنیم، دوم اینکه تا زمانی که دستان شما با دستان ما همراه است، از بهره‌برداری از غنایم (فیء) نیز جلوگیری نخواهیم کرد و سوم اینکه ما آغازگر جنگ نخواهیم بود.
و فی الایة دلیل ان البغی لا یزیل اسم الایمان لان اللَّه عز و جل سماهم مؤمنین مع کونهم باغین.
هوش مصنوعی: این آیه دلیلی بر این است که ظلم و ستم نام ایمان را از بین نمی‌برد، زیرا خداوند متعال آن‌ها را با وجود ظلم‌شان مؤمنین نامیده است.
یدل علیه ما روی الحارث الاعور ان علی بن ابی طالب سئل و هو القدوة فی قتال اهل البغی، عن اهل الجمل و صفین أ مشرکون هم، قال لا من الشرک فرّوا، فقیل منافقون هم: قال لا ان المنافقین لا یذکرون اللَّه الا قلیلا، قیل فما حالهم قال اخواننا بغوا علینا.
هوش مصنوعی: علی بن ابی طالب درباره اهل جمل و صفین سوال شد که آیا آنها مشرک هستند یا نه. ایشان پاسخ دادند که آنها از شرک فرار می‌کنند. سپس پرسیدند آیا آنها منافق هستند؟ ایشان فرمودند که منافقین به ندرت نام خدا را می‌آورند. سپس به حال آنها اشاره کردند و گفتند که آنها برادران ما هستند که علیه ما ظلم می‌کنند.