گنجور

۲ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ بدان که این کلمه توحید مایه دین است و اسلام را رکن مهین است. حصار امانست و شعار اهل ایمان است و مفتاح جنانست.، بی‌گفتار این کلمه نه اسلامست نه سلامست. بی‌پذیرفتن این کلمه، نه ایمانست نه امانست. تا بزبان نگویی در دنیا سلامت نیست، تا بدل نپذیری در عقبی کرامت نیست، هر که در حمایت این کلمه بزرگوار آمد در سراپرده امان خدای جبار آمد. مردی که هفتاد سال در کفر و شرک بوده و در وهده ضلالت و غوایت افتاده و در تعذیب خذلان و هجران مانده، چون روی بقبول دین اسلام آرد و این کلمات بزبان بگوید و بدل بپذیرد آن شرک و کفر وی همه نیست گرداند و در تاوش برق این کلمات در صدر توحید بر بساط امن بنشیند. پس آن کس که بیگانه است و میخواهد که در سرای آشنایی آید، مفتاح وی این کلمات است و آن آشنا که در حظیره اسلامست و خواهد که از کوره صورت درگذرد و بمناهج معانی رسد ابتداء وی گفتار این کلمات است و آن کس که خواهد از حجره رسم و نهاد خود هجرت کند بدرقه راه وی حقایق این کلمات است.

معانی اوراق آدم و صحف شیث و ابراهیم و توریة موسی و انجیل عیسی و زبور داود و فرقان محمد (ص)، آن جمله در ضمن این حروف و کلماتست.

آدم صفی که بدیع قدرت و صنیع فطرت و نسیج ارادت بود، در نخستین منزل وجود در صدر دولت بر تخت بخت نشست و مسجود مقربان گشت. از بهر آنکه ترنم حال پاک وی در طنین انس این کلمات بود.

ادریس که از وهده ظلمت خاک، بسرای پاک توانست شد، معتصم وی این کلمات بود. نوح شکور که در سفینه نجات سلامت و کرامت یافت، بعصمت و حشمت این کلمات بود. خلیل که آتش گاه دشمن بر وی بوستان انس و روضه قدس گشت، از روح نسیم و فوح شمیم این کلمات بود. موسی کلیم که از زحمت و ظلمت مجاورت فرعون برست و راه مکالمت و مناجات حق بر وی روشن گشت از تاوش برق این کلمات بود.

مهتر عالم و سید ولد آدم خاتم پیغامبران و مقتدای جهانیان، تا بود در مطاف الطاف این کلمات بود و در نور بهجت این کلمات بود و عزت خطاب این کلمات بود.

تا رب العزة با وی این بفرمود: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، فرمان آمد که یا محمد کتاب الهی براست تو، تیغ سیاست بچپ تو، برق کلمه توحید شمع راه تو، محو و اثبات بدولت و صولت تو، دولت با کتاب و صولت با تیغ. کتاب از بهر اثبات و تیغ از بهر محو. یا محمد ما حکم چنان کردیم که هر که بر تو تمرّد نماید و روح خود را بروح این کلمه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ معطر نکند، بریق شعاع تیغ قهر شرع تو دمار از آشیان صورت وی برآرد و هر که در حمایت ولایت قبول این کلمه شهادت آید همین تیغ پاسبان حریم وی باشد. اینست که مصطفی (ص) فرمود: «امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا اللَّه فاذا قالوها عصموا منی دماءهم و اموالهم الا بحقها و حسابهم علی اللَّه عز و جل»

گفت: مرا فرموده‌اند که در صف جهاد با کفار، قتال همی آرم تا آنکه بگویند: لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه. چون صیغت این کلمات بر زبان ایشان رفت ارواح و اشباح ایشان و اموال ایشان در حمایت و عصمت این کلمات شد. نتوانیم که بجان ایشان قصد کنیم و نشاید که مال ایشان غصب نمائیم، مگر بحقی واجب و سببی لازم که شرع آن را واجب و لازم کرد و حساب ایشان اندر آن جهان با خداوند بود عز و جل و صحت عقیدت ایشان آنجا ظاهر گردد.

ای جوانمرد، نجات از تیغ ظاهر بتیغ ظاهرست و نجات از عقوبت باطن بعقیدت باطن است. چون بزبان ظاهر گفتی لا اله الا اللَّه، تیغ این سرای از گردنت برخاست و چون بدل پذیرفتی لا اله الا اللَّه، عقوبت آن سرای از تنت برخاست. زبان مؤمن پاسبان دلست. بذکر تسبیح و تهلیل پاسبانی دل کند. هر گه که دل بصفت اخلاص و پیرایه صدق آراسته بود، پاسبان بر جای خود بود. اما دلی که در او اخلاص و صدق نباشد، خراب بود و در خانه خراب پاسبان نشاندن محال بود. چون سلطان اخلاص در صمیم دل موحّد وطن گرفت. همه راهها بقهر عزّ خود فرو بندد. عبرت بدیده فرستد، تا پرده‌داری کند. حکمت بگوش فرستد تا جاسوسی کند. شهادت بزبان فرستد تا پاسبانی کند. ولایت جوارح سلطان‌وار فرو گیرد. نسیم روح او روح را معطر همی دارد و صولت نقمت او تزویر و سحر شیطان را معطّل همی دارد. و اللَّه ولیّ التوفیق.

فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ کان له (ص) علم الیقین فأمر بعین الیقین و کان له عین الیقین فأمر بحق الیقین.

مصطفی (ص) را علم الیقین بود، باین خطاب او را از علم الیقین با عین الیقین خواندند و آن گه از عین الیقین او را بحق الیقین بردند، شعر

ما زلت انزل من ودادک منزلا
یتحیر الالباب عند نزوله‌

علم الیقین استدلالی است، عین الیقین استدراکی، حق الیقین حقیقی است. علم الیقین مطالعت است، عین الیقین مکاشفت است، حق الیقین مشاهدت است. علم الیقین از سماع بود، عین الیقین از الهام روید، حق الیقین از عیان خیزد. علم الیقین سبب بشناختن است، عین الیقین از سبب بازرستن است، حق الیقین از انتظار و تمییز آزاد گشتن است. کسی که خواهد تا از علم الیقین بعین الیقین رسد او را سه چیز بکار باید: استعمال علم و تعظیم امر و اتباع سنت. چون خواهد که از عین الیقین بحق الیقین رسد، ترک تدبیر باید و لزوم رضا و حرمت در خلوت و خجل از خدمت. پس چون بحق الیقین رسد آنست که پیر طریقت گفت: باران که بدریا رسید برسید. در خود برسید آن کس که بمولی رسید. اگر کسی گوید ابراهیم خلیل را گفتندی: اسلم جواب داد که: اسلمت.

مصطفی حبیب را گفتند: فاعلم، نگفت که: علمت. جواب آنست که خلیل رونده بود در راه إِنِّی ذاهِبٌ إِلی‌ رَبِّی، در وادی تفرقت مانده لا جرم جوابش خود بایست داد و حبیب ربوده حق بود در نقطه جمع، نواخته اسری بعبده، حق او را بخود باز نگذاشت از بهر وی جواب داد که آمَنَ الرَّسُولُ و الایمان هو العلم، و اخبار الحق سبحانه عنه انه آمن و علم، اتم من اخباره بنفسه انّی علمت.

قوله: وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ، ای اذا علمت انک علمت «فاستغفر لذنبک» هذا فان الحق علی جلال قدره لا یعلمه غیره یا محمد چون در خود بدانی که ما را دانستی، از این دانش توبه بیار و استغفاری بکن که جلال قدر ما جز جمال عز ما نداند.

و لوجهها من وجهها قمر

و لعینها من عینها کحل‌

ترا که داند، ترا تو دانی تو

ترا نداند کس، تو را تو دانی بس‌

وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ و اللَّه الغنی عن طاعتکم و انتم الفقراء، الی رحمته، اللَّه غنی است، او را بکس نیاز نیست. واحد است، او را شریک و انبار نیست. جبار است، کس را در وصال او رنگ نیست. مالک الملک است، هر چه کند کس را زهره اعتراض و روی جنگ نیست. اگر اعمال صدّیقان زمین و طاعات قدّیسان آسمان جمع کنند در میزان جلال ذو الجلال پر پشه‌ای نسنجد.

نگر تا باین عمل شوریده خود ننگری و درین عقل مختصر خود بدیده اعجاب نظر نکنی و او را که جویی بفضل او جویی نه بعقل و عمل خود.

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی‌ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً ای جوانمرد عزت صفت اوست و غنی نعت او. علم و فهم و عقل کجا زهره آن دارد که پیش عزت او باز شود. فضل صفت اوست و عزت صفت او و پیش صفت او که باز شود هم صفت او باز شود. هر که در پناه عقل رفت صفت عزت پیش آمد و او را نومید باز گردانید و هر که در پناه فضل او رفت بردابرد او باعلی علیین رسید.

هر که تکیه بر اعمال خویش کرد، او را بخود باز گذاشتند و هر که در فضل و رحمت او آویخت او را بجنات نعیم برگذاشتند و بمقعد صدق رسانیدند عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ.

قال النبی (ص): ما منکم من احد ینجیه عمله، قالوا و لا انت یا رسول اللَّه، قال: و لا انا الّا ان یتغمّدنی اللَّه برحمته.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ بدان که این کلمه توحید مایه دین است و اسلام را رکن مهین است. حصار امانست و شعار اهل ایمان است و مفتاح جنانست.، بی‌گفتار این کلمه نه اسلامست نه سلامست. بی‌پذیرفتن این کلمه، نه ایمانست نه امانست. تا بزبان نگویی در دنیا سلامت نیست، تا بدل نپذیری در عقبی کرامت نیست، هر که در حمایت این کلمه بزرگوار آمد در سراپرده امان خدای جبار آمد. مردی که هفتاد سال در کفر و شرک بوده و در وهده ضلالت و غوایت افتاده و در تعذیب خذلان و هجران مانده، چون روی بقبول دین اسلام آرد و این کلمات بزبان بگوید و بدل بپذیرد آن شرک و کفر وی همه نیست گرداند و در تاوش برق این کلمات در صدر توحید بر بساط امن بنشیند. پس آن کس که بیگانه است و میخواهد که در سرای آشنایی آید، مفتاح وی این کلمات است و آن آشنا که در حظیره اسلامست و خواهد که از کوره صورت درگذرد و بمناهج معانی رسد ابتداء وی گفتار این کلمات است و آن کس که خواهد از حجره رسم و نهاد خود هجرت کند بدرقه راه وی حقایق این کلمات است.
هوش مصنوعی: بدان که جمله "لا إله إلا اللَّه" اصل و بنیاد دین اسلام است. این کلمه نه تنها نشانه ایمان است بلکه مایه امنیت و حفاظت نیز می‌باشد. بدون این کلمه، نه ایمان وجود دارد و نه آرامش. اگر کسی این کلمه را با زبانش نگوید، در دنیا امنیت نخواهد داشت و اگر با دلش قبول نکند، در آخرت هم مورد کرامت قرار نمی‌گیرد. هر کس که تحت حمایت این کلمه بزرگ وارد شود، در آغوش امان خداوند قرار خواهد گرفت. حتی اگر کسی هفتاد سال در کفر و شرک باشد و در خطاهای زیادی به سر ببرد، به محض اینکه این کلمات را با زبان بگوید و با دل قبول کند، تمام گناهانش بخشوده می‌شود و در پناه توحید قرار می‌گیرد. کسی که بخواهد به جایی آشنا و پذیرفته شده بیاید، این کلمات برای او کلید ورود هستند و کسی که در اسلام است و می‌خواهد به معنای عمیق‌تری برسد، باید ابتدا این کلمات را بگوید. همچنین کسی که می‌خواهد از عادات و رفتارهای قدیمی خود دور شود، این حقایق کلمات همواره راه‌نمای او خواهد بود.
معانی اوراق آدم و صحف شیث و ابراهیم و توریة موسی و انجیل عیسی و زبور داود و فرقان محمد (ص)، آن جمله در ضمن این حروف و کلماتست.
هوش مصنوعی: معانی کتاب‌های آسمانی مانند اوراق آدم، صحف شیث، ابراهیم، تورات موسی، انجیل عیسی، زبور داود و قرآن محمد (ص) در میان این حروف و کلمات نهفته است.
آدم صفی که بدیع قدرت و صنیع فطرت و نسیج ارادت بود، در نخستین منزل وجود در صدر دولت بر تخت بخت نشست و مسجود مقربان گشت. از بهر آنکه ترنم حال پاک وی در طنین انس این کلمات بود.
هوش مصنوعی: آدم صفی، کسی که نمونه‌ای از قدرت و خلاقیت طبیعی و نیت نیک بود، در آغاز زندگی‌اش در اوج قدرت و موفقیت قرار گرفت و مورد احترام دیگران قرار گرفت. زیرا ویژگی‌های خالص او در زیبایی این کلمات شفافیت داشت.
ادریس که از وهده ظلمت خاک، بسرای پاک توانست شد، معتصم وی این کلمات بود. نوح شکور که در سفینه نجات سلامت و کرامت یافت، بعصمت و حشمت این کلمات بود. خلیل که آتش گاه دشمن بر وی بوستان انس و روضه قدس گشت، از روح نسیم و فوح شمیم این کلمات بود. موسی کلیم که از زحمت و ظلمت مجاورت فرعون برست و راه مکالمت و مناجات حق بر وی روشن گشت از تاوش برق این کلمات بود.
هوش مصنوعی: ادریس که از عمق ظلمت خاک به سرای پاکی دست یافت، از این کلمات بهره‌مند شد. نوح شکور که در کشتی نجات به سلامت و کرامت رسید، متکی به این کلمات بود. خلیل که در وسط آتش دشمن به مکانی امن و مقدس دست یافت، از روح و عطر این کلمات الهام گرفت. موسی کلیم که از زحمت و ظلمت همسایگی فرعون رها شد و راه گفت‌وگو و مناجات با خدا بر او روشن گردید، از درخشش این کلمات بهره‌مند بود.
مهتر عالم و سید ولد آدم خاتم پیغامبران و مقتدای جهانیان، تا بود در مطاف الطاف این کلمات بود و در نور بهجت این کلمات بود و عزت خطاب این کلمات بود.
هوش مصنوعی: بزرگترین شخصیت عالم و سرور انسان‌ها، که آخرین پیامبر الهی و پیشوای همه مردم است، تا زمانی که در دایره رحمت این کلمات قرار دارد، در نور و زیبایی این کلمات زندگی می‌کند و به احترام و عظمت این کلمات توجه دارد.
تا رب العزة با وی این بفرمود: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، فرمان آمد که یا محمد کتاب الهی براست تو، تیغ سیاست بچپ تو، برق کلمه توحید شمع راه تو، محو و اثبات بدولت و صولت تو، دولت با کتاب و صولت با تیغ. کتاب از بهر اثبات و تیغ از بهر محو. یا محمد ما حکم چنان کردیم که هر که بر تو تمرّد نماید و روح خود را بروح این کلمه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ معطر نکند، بریق شعاع تیغ قهر شرع تو دمار از آشیان صورت وی برآرد و هر که در حمایت ولایت قبول این کلمه شهادت آید همین تیغ پاسبان حریم وی باشد. اینست که مصطفی (ص) فرمود: «امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا اللَّه فاذا قالوها عصموا منی دماءهم و اموالهم الا بحقها و حسابهم علی اللَّه عز و جل»
هوش مصنوعی: خداوند متعال به پیامبر (ص) فرمود: بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست. این دستور به محمد (ص) داده شده که کتاب خدا بر حق است و سیاست در دستان اوست. نور توحید مانند نوری است که راه را روشن می‌کند و محو و اثبات با قدرت و اقتدار اوست. کتاب برای اثبات حق و شمشیر برای محو باطل است. خداوند مقرر کرده که هر کسی که علیه تو سرکشی کند و روحش را با کلمه توحید معطر نکند، با قدرت حکم تو، از زندگی‌اش حذف خواهد شد. اما هر کسی که در حمایت از ولایت و به عنوان شهادت به کلمه توحید بیاید، همان شمشیر پاسبان او خواهد بود. به همین دلیل، پیامبر (ص) فرمود: «مرا مامور کرده‌اند که با مردم بجنگم تا بگویند هیچ خدایی جز الله نیست و وقتی این را گفتند، جان و مالشان از من محفوظ خواهد بود، مگر در موارد حق و حسابشان بر عهده خداوند است.»
گفت: مرا فرموده‌اند که در صف جهاد با کفار، قتال همی آرم تا آنکه بگویند: لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه. چون صیغت این کلمات بر زبان ایشان رفت ارواح و اشباح ایشان و اموال ایشان در حمایت و عصمت این کلمات شد. نتوانیم که بجان ایشان قصد کنیم و نشاید که مال ایشان غصب نمائیم، مگر بحقی واجب و سببی لازم که شرع آن را واجب و لازم کرد و حساب ایشان اندر آن جهان با خداوند بود عز و جل و صحت عقیدت ایشان آنجا ظاهر گردد.
هوش مصنوعی: او گفت: به من دستور داده‌اند که در صف جهاد علیه کفار شرکت کنم تا وقتی که بگویند: "لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه". وقتی این کلمات بر زبان آن‌ها جاری شود، روح‌ها و ظواهر آن‌ها و اموالشان زیر حمایت و حفاظت این کلمات قرار می‌گیرد. نمی‌توانیم به جان آن‌ها حمله کنیم و ستم بر اموالشان روا نیست، مگر در موارد حق و ضروری که شرع آن را واجب و لازم کرده است و حساب آن‌ها در جهان دیگر با خداوند خواهد بود و اعتقاد صحیح آن‌ها در آنجا نمایان خواهد شد.
ای جوانمرد، نجات از تیغ ظاهر بتیغ ظاهرست و نجات از عقوبت باطن بعقیدت باطن است. چون بزبان ظاهر گفتی لا اله الا اللَّه، تیغ این سرای از گردنت برخاست و چون بدل پذیرفتی لا اله الا اللَّه، عقوبت آن سرای از تنت برخاست. زبان مؤمن پاسبان دلست. بذکر تسبیح و تهلیل پاسبانی دل کند. هر گه که دل بصفت اخلاص و پیرایه صدق آراسته بود، پاسبان بر جای خود بود. اما دلی که در او اخلاص و صدق نباشد، خراب بود و در خانه خراب پاسبان نشاندن محال بود. چون سلطان اخلاص در صمیم دل موحّد وطن گرفت. همه راهها بقهر عزّ خود فرو بندد. عبرت بدیده فرستد، تا پرده‌داری کند. حکمت بگوش فرستد تا جاسوسی کند. شهادت بزبان فرستد تا پاسبانی کند. ولایت جوارح سلطان‌وار فرو گیرد. نسیم روح او روح را معطر همی دارد و صولت نقمت او تزویر و سحر شیطان را معطّل همی دارد. و اللَّه ولیّ التوفیق.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد، نجات از خطرهای ظاهری با ظاهر، و رهایی از عواقب باطنی با عقیده باطنی است. وقتی که با زبان گفته‌ای «لا اله الا اللَّه»، خطرات این دنیا از تو دور می‌شود و وقتی که به دل ایمان آورده‌ای، عواقب آن دنیا از تو دور خواهد شد. زبان مؤمن نگهبان دل اوست و با ذکر و تسبیح، دل را محافظت می‌کند. هرگاه دل با اخلاص و صداقت زیبا شده باشد، آن نگهبان در سر جای خود خواهد بود. اما دلی که در آن اخلاص و صداقت نباشد، به نوعی خراب است و نشاندن نگهبان در خانه خراب امکان‌پذیر نیست. وقتی صداقت در دل مؤمن جا می‌گیرد، همه راه‌ها به قدرت خود بسته می‌شود. عبرت‌ها را به چشم‌ها می‌فرستد تا تصمیم‌گیری کند، حکمت را به گوش‌ها می‌فرستد تا نظارت کند و شهادت را به زبان می‌فرستد تا حفاظت نماید. حمایت و اراده‌اش مانند سلطانی بر همه اعضای جسم او تسلط دارد. نسیم روح او، روح را معطر می‌کند و عذابش هم، تزویر و سحر شیطان را بی‌اثر می‌سازد. و خداوند ولی توفیق است.
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ کان له (ص) علم الیقین فأمر بعین الیقین و کان له عین الیقین فأمر بحق الیقین.
هوش مصنوعی: بدان که فقط یک خدا وجود دارد و پیامبر (ص) علم یقین داشت، بنابراین او به آن علم قطعیت فرمان داد. همچنین او به حقیقت یقین دسترسی داشت و به حقایق اطمینان بخش اشاره کرد.
مصطفی (ص) را علم الیقین بود، باین خطاب او را از علم الیقین با عین الیقین خواندند و آن گه از عین الیقین او را بحق الیقین بردند، شعر
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) به دانش و یقین کامل آگاه بود، به همین دلیل او را از علم یقینی به یقین بصری شناختند و در نهایت از یقین بصری به حق یقینی هدایت کردند.
ما زلت انزل من ودادک منزلا
یتحیر الالباب عند نزوله‌
هوش مصنوعی: ما از محبت تو جایی را رها نکردیم که دل‌ها در هنگام ورود آن، حیران و شگفت زده شوند.
علم الیقین استدلالی است، عین الیقین استدراکی، حق الیقین حقیقی است. علم الیقین مطالعت است، عین الیقین مکاشفت است، حق الیقین مشاهدت است. علم الیقین از سماع بود، عین الیقین از الهام روید، حق الیقین از عیان خیزد. علم الیقین سبب بشناختن است، عین الیقین از سبب بازرستن است، حق الیقین از انتظار و تمییز آزاد گشتن است. کسی که خواهد تا از علم الیقین بعین الیقین رسد او را سه چیز بکار باید: استعمال علم و تعظیم امر و اتباع سنت. چون خواهد که از عین الیقین بحق الیقین رسد، ترک تدبیر باید و لزوم رضا و حرمت در خلوت و خجل از خدمت. پس چون بحق الیقین رسد آنست که پیر طریقت گفت: باران که بدریا رسید برسید. در خود برسید آن کس که بمولی رسید. اگر کسی گوید ابراهیم خلیل را گفتندی: اسلم جواب داد که: اسلمت.
هوش مصنوعی: دانش یقین به استدلال مربوط می‌شود، در حالی که یقین عین به تجربه و درک وابسته است و حقیقت یقین به واقعیت عینی مربوط می‌شود. دانش یقین ناشی از مطالعه است، یقین عین حاصل مکاشفه است و حقیقت یقین از مشاهدات واقعی به دست می‌آید. دانش یقین از طریق شنیدن به دست می‌آید، یقین عین از الهام حاصل می‌شود و حقیقت یقین از دیدن و تجربه مستقیم به وجود می‌آید. علم یقین به شناخت کمک می‌کند، یقین عین به رهایی از آنچه موجب شناخت می‌شود، اشاره دارد و حقیقت یقین ناشی از انتظار و تمایز است. اگر کسی بخواهد به یقین عین برسد، باید سه چیز را به کار گیرد: کاربرد دانش، احترام به امر و پیروی از سنت. برای رسیدن به حقیقت یقین، باید از تدبیر دوری کند و بر رضایت و احترام در خلوت تمرکز کند و از خدمت خجالت بکشد. زمانی که کسی به حقیقت یقین برسد، به مانند بارانی است که به دریا می‌رسد و این فرد باید در درون خود به هدفش برسد. اگر کسی بگوید که ابراهیم خلیل در پاسخ به دعوت، گفت: «به تسلیم درآمدم»، این به این معناست که او درک عمیق‌تری از تسلیم پیدا کرده است.
مصطفی حبیب را گفتند: فاعلم، نگفت که: علمت. جواب آنست که خلیل رونده بود در راه إِنِّی ذاهِبٌ إِلی‌ رَبِّی، در وادی تفرقت مانده لا جرم جوابش خود بایست داد و حبیب ربوده حق بود در نقطه جمع، نواخته اسری بعبده، حق او را بخود باز نگذاشت از بهر وی جواب داد که آمَنَ الرَّسُولُ و الایمان هو العلم، و اخبار الحق سبحانه عنه انه آمن و علم، اتم من اخباره بنفسه انّی علمت.
هوش مصنوعی: مصطفی حبیب گفتند: "بدانید"، اما نگفت: "من دانستم". دلیلش این است که خلیل (ابراهیم) در مسیری حرکت می‌کرد که به سوی پروردگارش می‌رفت، اما در وادی تفرقت مانده بود و به همین دلیل لازم بود که خودش پاسخ بدهد. در حالی که حبیب (عبد) در وضعیتی بود که توجه خاصی از طرف خداوند را جلب کرده بود و در نقطه‌ای جمع و تمرکز داشت. پس خداوند به او پاسخ داد که پیامبر ایمان آورد و ایمان به معنی دانش است. همچنین، خداوند او را به آگاهی از ایمانش خبر داده و این امر به مراتب کاملتر از آن است که خود بگوید "من دانستم".
قوله: وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ، ای اذا علمت انک علمت «فاستغفر لذنبک» هذا فان الحق علی جلال قدره لا یعلمه غیره یا محمد چون در خود بدانی که ما را دانستی، از این دانش توبه بیار و استغفاری بکن که جلال قدر ما جز جمال عز ما نداند.
هوش مصنوعی: اگر می‌دانی که می‌دانی، پس برای گناهانت توبه کن و استغفار نما. زیرا حق تعالی با تمام جلال و عظمتش، چیزی را جز جمال و عزت خویش نمی‌شناسد. ای محمد، زمانی که به این علم خود واقف شدی، به یاد داشته باش که این شناخت موجب توبه و درخواست بخشش توست.
و لوجهها من وجهها قمر
هوش مصنوعی: به هر دلیلی، او مانند ماه است.
و لعینها من عینها کحل‌
هوش مصنوعی: و از دیدن آن، زشتی‌اش آشکار است.
ترا که داند، ترا تو دانی تو
هوش مصنوعی: تو تنها کسی هستی که خودت را به خوبی می‌شناسی.
ترا نداند کس، تو را تو دانی بس‌
هوش مصنوعی: هیچ‌کس تو را نمی‌شناسد، فقط خودت بهتر از هر کسی تو را می‌شناسی.
وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ و اللَّه الغنی عن طاعتکم و انتم الفقراء، الی رحمته، اللَّه غنی است، او را بکس نیاز نیست. واحد است، او را شریک و انبار نیست. جبار است، کس را در وصال او رنگ نیست. مالک الملک است، هر چه کند کس را زهره اعتراض و روی جنگ نیست. اگر اعمال صدّیقان زمین و طاعات قدّیسان آسمان جمع کنند در میزان جلال ذو الجلال پر پشه‌ای نسنجد.
هوش مصنوعی: خداوند بی‌نیاز است و شما نیازمندید. او به عبادت شما نیازی ندارد و شما به رحمت او نیاز دارید. خداوند غنی است و به هیچ چیز و هیچ کس نیاز ندارد. او یکتا است و هیچ شریک و همتایی ندارد. او قدرتمند و بزرگ است و هیچ‌کس نمی‌تواند مقابل او ایستادگی کند. او مالک واقعی همه چیز است و هر چه اراده کند، هیچ‌کس جرئت اعتراض ندارد. اگر تمام اعمال نیک بندگان راستین زمین و عبادت‌های پاکان آسمان جمع‌آوری شود، در حضور عظمت و جلال خدا، آن‌قدر کوچک و ناچیز است که حتی به اندازه یک پشه هم به حساب نمی‌آید.
نگر تا باین عمل شوریده خود ننگری و درین عقل مختصر خود بدیده اعجاب نظر نکنی و او را که جویی بفضل او جویی نه بعقل و عمل خود.
هوش مصنوعی: مراقب باش تا به کارهای کنونی‌ات با بی‌توجهی ننگری و درک محدود خود را شگفت‌زده نکنی. به آنچه می‌خواهی، از فضل او جستجو کن و نه فقط بر اساس عقل و عمل خود.
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی‌ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً ای جوانمرد عزت صفت اوست و غنی نعت او. علم و فهم و عقل کجا زهره آن دارد که پیش عزت او باز شود. فضل صفت اوست و عزت صفت او و پیش صفت او که باز شود هم صفت او باز شود. هر که در پناه عقل رفت صفت عزت پیش آمد و او را نومید باز گردانید و هر که در پناه فضل او رفت بردابرد او باعلی علیین رسید.
هوش مصنوعی: اگر لطف و رحمت خداوند بر شما نبود، هیچ یک از شما پاک نمی‌شد. عزیز واقعی اوست و ثروت او به وصف‌هایش برمی‌گردد. علم و فهم و عقل هیچ‌گاه نمی‌توانند در برابر عظمت او خود را نشان دهند. فضل و عزت او در صفات او نهفته است و هر کس تحت سایه عقل قرار گیرد، عزت او را از دست می‌دهد و ناامید می‌شود، اما هر کس به فضل او پناه ببرد، به مقامات عالی و بلندی خواهد رسید.
هر که تکیه بر اعمال خویش کرد، او را بخود باز گذاشتند و هر که در فضل و رحمت او آویخت او را بجنات نعیم برگذاشتند و بمقعد صدق رسانیدند عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ.
هوش مصنوعی: هر کس به اعمال خود تکیه کند، به خودش واگذار می‌شود و هر کس به فضل و رحمت الهی پناه ببرد، به باغ‌های بهشت می‌رسد و در کنار پروردگار قدرتمند جای خواهد گرفت.
قال النبی (ص): ما منکم من احد ینجیه عمله، قالوا و لا انت یا رسول اللَّه، قال: و لا انا الّا ان یتغمّدنی اللَّه برحمته.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: هیچ یک از شما نمی‌تواند فقط بر اساس عمل خود نجات یابد. گفتند: حتی تو ای رسول خدا؟ فرمود: حتی من هم نجات نمی‌یابم مگر اینکه خداوند با رحمتش به من عنایت کند.