گنجور

۱ - النوبة الثالثة

بسم اللَّه معراج قلوب الاولیاء. بسم اللَّه نور سر الاصفیاء. بسم اللَّه شفاء صدور الأتقیاء. بسم اللَّه کلمة التقوی و راحة الثکلی و شفاء المرضی. بسم اللَّه اصل همه دولتهاست، مایه همه سعادتها است، ختم همه عزتهاست توقیع منشور نیازهاست.

بسم اللَّه برید حضرت انبیاست، کلید قربت اولیاست، سلوت و سکون اصفیاست. بسم اللَّه آشنایی را سبب است و روشنایی را مدد است. از قطیعت امانست، و بی‌قراری را درمانست، نام خداوند جهان و جهانیانست. پادشاه بر همه شاهانست، پیش از هر زمان و پیش از هر نشانست. خدایی که وجودش را بدایت نه، جودش را نهایت نه، یکی یگانه که او را مثل و مانندی نه، فرد داننده که او را خویش و پیوند نه، صمدی پاینده که دریافت او را بخرد راه نه. حکیمی که یاد وی، دلها را بستانت. لطیفی که انس با وی، زندگانی دوستانست، کریمی که مهر وی شادی جاودانست، شیرین سخن و زیبا صنع و راست پیمانست.

مهر تو بمهر خاتم جم ندهم
وصلت بدم مسیح مریم ندهم‌
عشقت بهزار باغ خرم ندهم
یک دم غم تو بهر دو عالم ندهم.

الحاء تدل علی حیاته، و المیم تدل علی مودته، کانه قال جل جلاله: بحیاتی و مودتی لاولیائی لا شی‌ء احب علی احبائی من لقایی. بحیاة من، بمهر من و دوستان من، که دوستان را عز دو جهانست امید دیدار من، هر که را امروز در سرای فنا انس جان او نامه من، فردا در سرای بقا توتیای چشم او لقاء من.

تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ تنزیل او نامه او و نامه او پیغام او و پیغام او نشان مهر او، با دوستان او. مؤمنان چون نامه دوست خوانند بر بصرشان بصیرت بیفزاید، زنگار غمان از دلشان بزداید، نسیم صبای معرفت از جانب قربت درآید، ریحان حیاة سر از باغ وصال بر کشد، گل افتخار از خار افتقار بردمد، صبح شادی از مطلع آزادی سر برزند. آری قدر نامه دوست، دوستان دانند. عزت آن خطاب، مؤمنان شناسند.

بو بکر شبلی وقتی ببازار بغداد بگذشت پاره‌ای کاغذ دید که نام دوست بر وی رقم بود و در زیر اقدام خلق افتاده. شبلی چون حروف نام او بر آن صفت دید، همه اجزاء او حرمت گشت، اضطرابی بر اعضاء وی افتاد، سر فرو کرد و آن رقعه برداشت و ببوسید، آن را معطر و معنبر کرد و قبله دیده خود ساخت و پیوسته با خود داشت که بر سینه نهادی ظلمت غفلت بزدودی، که بر دیده نهادی، نور چشم بیفزودی. هم چنان با خود میداشت تا آن روز که بقصد بیت اللَّه الحرام از بغداد بیرون آمد، روی ببادیه نهاد آن رقعه در دست گرفته و آن را بدرقه روزگار خود ساخته، در میان بادیه جوانی را دید فرید وحید غریب و طرید بی‌زاد و بی‌راحله، بی‌رفیق و بی‌قافله، از خاک بستر کرده و از سنگ بالین ساخته، سراپرده اندوه و حیرت گرد او زده، سرشک از چشم او روان شده و دیده در هوا نهاده، آسمان و زمین را درد ماتم او گرفته. شبلی بر بالین وی نشست و آن کاغذ پیش دیده او داشت، گفت: ای جوان برین عهد هستی، جوان روی بگردانید، شبلی گفت، انّا للَّه مگر اندرین سکرات و غمرات، حال این جوان را تبدیل خواهد شد؟ جوان باز نگریست گفت ای شبلی نهمار در غلطی آنچه تو در کاغذ میبینی و میخوانی ما در صفحه دل می‌بینیم و میخوانیم.

إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ. اندرین آیت کمال قدرت خود بخلق مینماید، در آفرینش آسمان و زمین.

وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ اظهار لطف خود میکند در آفرینش همه جانوران و خاصّه آدمیان، وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ نعمت خود با یاد خلق میدهد، در آفرینش آب و باد و باران و تعبیه روزی ایشان در آن، آن گه گفت: آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ عاقل کسی باید که اندرین آیات تدبر و تفکر کند، تا از آیت اولی قدرت او جل جلاله فهم کند و مقتضی قدرت خوف است، از سیاست و سطوت او بترسد و از آیت دوم لطف او فهم کند و مقتضی لطف رجاست، دل در کرم او بندد و از آیت سوم نعمت او بر خود بشناسد، بشکر آن قیام کند.

اول مقام خائفانست، دوم مقام راجیان است، سوم مقام شاکران. و در مقام شکر کشف و حجاب بسیار افتد و آنچه رب العزة فرموده اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ اشارت فرا کشف و حجاب است.

روز روشن مثال کشف است و شب تاریک نشان حجاب. و بنده میان هر دو حال گردان. در حال کشف همه منعم بیند، نه در نعمت، شادی برد، نه در محنت، غم خورد. در مشاهده منعم او را چندان شغل افتد که نه با شادی نعمت پردازد، نه با اندوه محنت. و فی معناه انشدوا:

گر فرق کنم که نیک کردی یابد
مشغول بفرق باشم آن گه نه بتو

و در وقت حجاب مشاهده منعم از وی روی بپوشد، همه التفات وی با نعمت و محبت بود، لا جرم در نعمت، طبل شادی میزند و در محنت، بار اندوه میکشد.

پیر طریقت گفت درد و درمان، غم و شادی، فقر و غنی، این همه صفات سالکانست در منازل راه. اما مرد که بمقصد رسید او را نه مقام است نه منزل، نه وقت و نه حال نه جان و نه دل.

مکن در جسم و جان منزل که این دونست و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه نه اینجا باش و نه آنجا

الهی وقت را بدرد مینازم و زیادتی را میسازم بامید آن که چون در این درد بگدازم درد و راحت هر دو براندازم.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسم اللَّه معراج قلوب الاولیاء. بسم اللَّه نور سر الاصفیاء. بسم اللَّه شفاء صدور الأتقیاء. بسم اللَّه کلمة التقوی و راحة الثکلی و شفاء المرضی. بسم اللَّه اصل همه دولتهاست، مایه همه سعادتها است، ختم همه عزتهاست توقیع منشور نیازهاست.
هوش مصنوعی: به نام خدا، معراج دل‌های اولیای خدا. به نام خدا، نور برترین پاکان. به نام خدا، درمان قلب‌های پرهیزکاران. به نام خدا، کلمه تقوا، آرامش غم‌زدگان و شفاء بیماران. به نام خدا، اساس همه حکومت‌ها و سرچشمه همه خوشبختی‌ها و نشانه تمام عظمت‌هاست و امضای بیانیه‌ای برای برآورده کردن نیازهاست.
بسم اللَّه برید حضرت انبیاست، کلید قربت اولیاست، سلوت و سکون اصفیاست. بسم اللَّه آشنایی را سبب است و روشنایی را مدد است. از قطیعت امانست، و بی‌قراری را درمانست، نام خداوند جهان و جهانیانست. پادشاه بر همه شاهانست، پیش از هر زمان و پیش از هر نشانست. خدایی که وجودش را بدایت نه، جودش را نهایت نه، یکی یگانه که او را مثل و مانندی نه، فرد داننده که او را خویش و پیوند نه، صمدی پاینده که دریافت او را بخرد راه نه. حکیمی که یاد وی، دلها را بستانت. لطیفی که انس با وی، زندگانی دوستانست، کریمی که مهر وی شادی جاودانست، شیرین سخن و زیبا صنع و راست پیمانست.
هوش مصنوعی: به نام خداوندی که پیامبران را فرستاده است و کلید نزدیک شدن به اولیا را به همراه دارد. نام او نشانه آرامش و درستی است. به واسطه نامش، انسان‌ها با یکدیگر آشنا می‌شوند و به نور و روشنایی دست پیدا می‌کنند. او مایه آرامش و درمان بی‌قراری‌هاست و نامش، بزرگترین پادشاهی است که بر همه پادشاهان حکمرانی می‌کند. وجودش آغاز و انتهایی ندارد و او یک و یگانه است و در هیچ‌کجا شبیه ندارد. او دانای بی‌همتاست و هیچ پیوندی به او نمی‌تواند نسبت داده شود. او ابدی و پایدار است و فهم او راهی برای درک نمی‌طلبد. یاد او دل‌ها را به شوق می‌آورد، نیکی با او زندگی دوستان را شیرین می‌کند و مهر او موجب خوشحالی ابدی است. او زیبا سخن می‌گوید و خلقش را به زیبایی آفریده و همواره در پیمان‌هایش راستگوست.
مهر تو بمهر خاتم جم ندهم
وصلت بدم مسیح مریم ندهم‌
هوش مصنوعی: من هرگز محبت تو را به محبت جمشید (پادشاه افسانه‌ای) عوض نمی‌کنم و حتی وصلتم را به مسیح مریم نمی‌دهم.
عشقت بهزار باغ خرم ندهم
یک دم غم تو بهر دو عالم ندهم.
هوش مصنوعی: من عشق تو را با هزاران باغ شاد و سرسبز عوض نمی‌کنم و حتی لحظه‌ای غم تو را برای دو دنیا نمی‌فروشم.
الحاء تدل علی حیاته، و المیم تدل علی مودته، کانه قال جل جلاله: بحیاتی و مودتی لاولیائی لا شی‌ء احب علی احبائی من لقایی. بحیاة من، بمهر من و دوستان من، که دوستان را عز دو جهانست امید دیدار من، هر که را امروز در سرای فنا انس جان او نامه من، فردا در سرای بقا توتیای چشم او لقاء من.
هوش مصنوعی: الفاظی که در اینجا بیان شده، نشان‌دهنده زندگی و محبت هستند. با وجود این، مفهوم قابل برداشت این است که خداوند می‌فرماید: "به زندگی و محبت خودم قسم، هیچ‌چیز برای دوستانم عزیزتر از دیدار من نیست." او به زندگی و دوستی‌هایش اشاره کرده و نشان می‌دهد که این دوستان، امیدی برای دیدار او دارند. هر کسی که امروز در این دنیای فانی با او ارتباط برقرار کند، فردا در دنیای باقی و ابدی، می‌تواند ملاقات او را تجربه کند.
تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ تنزیل او نامه او و نامه او پیغام او و پیغام او نشان مهر او، با دوستان او. مؤمنان چون نامه دوست خوانند بر بصرشان بصیرت بیفزاید، زنگار غمان از دلشان بزداید، نسیم صبای معرفت از جانب قربت درآید، ریحان حیاة سر از باغ وصال بر کشد، گل افتخار از خار افتقار بردمد، صبح شادی از مطلع آزادی سر برزند. آری قدر نامه دوست، دوستان دانند. عزت آن خطاب، مؤمنان شناسند.
هوش مصنوعی: کتابی که از سوی خداوند بزرگ و حکیم نازل شده، پیامی است از دوست به دوستانش. مؤمنان وقتی این نامه را می‌خوانند، بینش و بصیرتشان افزایش می‌یابد و غم و اندوه از دلشان زدوده می‌شود. نسیم آگاهی و معرفت از سمت نزدیکان می‌وزد، و گلی از باغ وصال برمی‌خیزد که احساس افتخار را به انسان منتقل می‌کند. صبحی از شادی و آزادی متولد می‌شود. البته، ارزش این نامه را تنها دوستان واقعی درک می‌کنند و مؤمنان به عظمت این سخن آگاه هستند.
بو بکر شبلی وقتی ببازار بغداد بگذشت پاره‌ای کاغذ دید که نام دوست بر وی رقم بود و در زیر اقدام خلق افتاده. شبلی چون حروف نام او بر آن صفت دید، همه اجزاء او حرمت گشت، اضطرابی بر اعضاء وی افتاد، سر فرو کرد و آن رقعه برداشت و ببوسید، آن را معطر و معنبر کرد و قبله دیده خود ساخت و پیوسته با خود داشت که بر سینه نهادی ظلمت غفلت بزدودی، که بر دیده نهادی، نور چشم بیفزودی. هم چنان با خود میداشت تا آن روز که بقصد بیت اللَّه الحرام از بغداد بیرون آمد، روی ببادیه نهاد آن رقعه در دست گرفته و آن را بدرقه روزگار خود ساخته، در میان بادیه جوانی را دید فرید وحید غریب و طرید بی‌زاد و بی‌راحله، بی‌رفیق و بی‌قافله، از خاک بستر کرده و از سنگ بالین ساخته، سراپرده اندوه و حیرت گرد او زده، سرشک از چشم او روان شده و دیده در هوا نهاده، آسمان و زمین را درد ماتم او گرفته. شبلی بر بالین وی نشست و آن کاغذ پیش دیده او داشت، گفت: ای جوان برین عهد هستی، جوان روی بگردانید، شبلی گفت، انّا للَّه مگر اندرین سکرات و غمرات، حال این جوان را تبدیل خواهد شد؟ جوان باز نگریست گفت ای شبلی نهمار در غلطی آنچه تو در کاغذ میبینی و میخوانی ما در صفحه دل می‌بینیم و میخوانیم.
هوش مصنوعی: بو بکر شبلی وقتی به بازار بغداد رفت، تکه‌ای کاغذ پیدا کرد که نام دوستش روی آن نوشته شده بود و در زیر پا افتاده بود. وقتی شبلی نام او را روی آن کاغذ دید، تمام وجودش به احترام او به لرزه افتاد و ناراحتی بر او غالب شد. او سرش را پایین انداخت و آن کاغذ را برداشت و بوسید. او آن را معطر کرد و به عنوان قبله خود قرار داد و همیشه همراه خود داشت، چرا که بر روی سینه‌اش غفلت را زدود و بر چشمانش نور افزوده بود. او آن کاغذ را تا روزی که قصد کرد به سوی خانه کعبه برود، با خود داشت. در وسط بیابان جوانی را دید که تنها و غمگین و بی‌رفیق نشسته بود، سرشک از چشمانش می‌ریخت و به آسمان و زمین نگاه می‌کرد. شبلی بر بالین او نشست و کاغذ را جلوی او گرفت و گفت: ای جوان، به این کلمات اعتنا کن. اما جوان باز نگریست و گفت: ای شبلی، ما آنچه تو در کاغذ می‌بینی و می‌خوانی، در دل خود می‌بینیم و می‌خوانیم.
إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ. اندرین آیت کمال قدرت خود بخلق مینماید، در آفرینش آسمان و زمین.
هوش مصنوعی: در آسمان‌ها و زمین نشانه‌هایی برای مؤمنان وجود دارد. این آیه نشان‌دهنده قدرت بی‌نظیر خداوند در خلق آسمان و زمین است.
وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ اظهار لطف خود میکند در آفرینش همه جانوران و خاصّه آدمیان، وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ نعمت خود با یاد خلق میدهد، در آفرینش آب و باد و باران و تعبیه روزی ایشان در آن، آن گه گفت: آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ عاقل کسی باید که اندرین آیات تدبر و تفکر کند، تا از آیت اولی قدرت او جل جلاله فهم کند و مقتضی قدرت خوف است، از سیاست و سطوت او بترسد و از آیت دوم لطف او فهم کند و مقتضی لطف رجاست، دل در کرم او بندد و از آیت سوم نعمت او بر خود بشناسد، بشکر آن قیام کند.
هوش مصنوعی: در آفرینش انسان‌ها و همه موجودات زنده، خداوند رحمتی را نشان می‌دهد و همچنین در تغییر شب و روز و بارش نعمت‌های آسمانی. این تماماً نشانه‌هایی از لطف و رحمت الهی است که توجه ما را به خالق جلب می‌کند. در آفرینش آب و باد و باران و فراهم کردن روزی‌ها برای موجودات، نشانه‌هایی وجود دارد که انسان‌های عاقل باید در آن‌ها تفکر کنند. با تأمل در این نشانه‌ها، می‌توان به قدرت و عظمت خداوند آگاه شد و از او ترسید، همچنین می‌توان به لطف و رحمت او پی برد و امید به کرم او را در دل پرورش داد. در نهایت، از با نعمت‌های او آگاه شده و شکرگزارش باشیم.
اول مقام خائفانست، دوم مقام راجیان است، سوم مقام شاکران. و در مقام شکر کشف و حجاب بسیار افتد و آنچه رب العزة فرموده اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ اشارت فرا کشف و حجاب است.
هوش مصنوعی: در اولین مرحله، افراد ترسان قرار دارند، در مرحله دوم، افراد امیدوار هستند و در مرحله سوم، افراد شاکر قرار می‌گیرند. در مرحله شکر، حجاب‌ها و دلایل بسیار مشخص می‌شود و آنچه که خداوند فرموده، به تفاوت شب و روز اشاره دارد که نشان‌دهنده کنار رفتن حجاب‌ها و روشن شدن حقایق است.
روز روشن مثال کشف است و شب تاریک نشان حجاب. و بنده میان هر دو حال گردان. در حال کشف همه منعم بیند، نه در نعمت، شادی برد، نه در محنت، غم خورد. در مشاهده منعم او را چندان شغل افتد که نه با شادی نعمت پردازد، نه با اندوه محنت. و فی معناه انشدوا:
هوش مصنوعی: روز روشن نماد کشف و آگاهی است و شب تاریک نماد حجاب و پنهانی. انسان در میان این دو حالت در حال گردش است. در زمان کشف، فرد فقط نعمت‌ها را می‌بیند و نه در لذت نعمت‌ها شادی می‌کند و نه در مشکلات غمگین می‌شود. در مشاهده نعمت‌دهنده، آن‌قدر مشغول می‌شود که نه می‌تواند شادی نعمت را احساس کند و نه غم مشکلات را دردل بگیرد.
گر فرق کنم که نیک کردی یابد
مشغول بفرق باشم آن گه نه بتو
هوش مصنوعی: اگر من تفاوتی قائل شوم که تو نیکو رفتار کرده‌ای، مجبورم به همین تفاوت مشغول شوم و در این صورت دیگر به تو توجه نخواهم کرد.
و در وقت حجاب مشاهده منعم از وی روی بپوشد، همه التفات وی با نعمت و محبت بود، لا جرم در نعمت، طبل شادی میزند و در محنت، بار اندوه میکشد.
هوش مصنوعی: زمانی که پرده حجاب وجود داشته باشد، فرد از دیدن محبوب خود روی برمی‌گرداند و تمام توجه او به نعمت و محبت است. بنابراین، در زمان خوشحالی و نعمت، او شادی را جشن می‌گیرد و در زمان سختی و مشکلات، بار غم را بر دوش می‌کشد.
پیر طریقت گفت درد و درمان، غم و شادی، فقر و غنی، این همه صفات سالکانست در منازل راه. اما مرد که بمقصد رسید او را نه مقام است نه منزل، نه وقت و نه حال نه جان و نه دل.
هوش مصنوعی: استاد طریقت گفت که درد و درمان، غم و شادی، فقر و ثروت، تمامی این ویژگی‌ها مربوط به سالکانی است که در مسیر سیر و سلوک قرار دارند. اما هنگامی که مردی به مقصد نهایی خود می‌رسد، دیگر نه مقامی دارد و نه منزلی، نه زمان و نه حال، نه جان و نه دل.
مکن در جسم و جان منزل که این دونست و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه نه اینجا باش و نه آنجا
هوش مصنوعی: در زندگی خود نه در شرایط مادی و جسمی و نه در وضعیت روحی و روانی، جایی نداشته باش. این دنیا و آن دنیا هر دو در سطح پایین‌تری قرار دارند. پس نه اینجا بمان و نه آنجا برو، بلکه تلاش کن فراتر از این دو حالت باشی.
الهی وقت را بدرد مینازم و زیادتی را میسازم بامید آن که چون در این درد بگدازم درد و راحت هر دو براندازم.
هوش مصنوعی: خداوند، من ارزش زمان را درک می‌کنم و سعی می‌کنم به بهترین شکل از آن استفاده کنم. امیدوارم که با تحمل این سختی، هم درد و هم آرامش را کنار بگذارم.