بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» اخبار عن وجود الحق بنعت القدم، «الرحمن الرحیم» اخبار عن بقائه بوصف العلاء و الکرم، فالارواح دهشی فی کشف جلاله و النفوس عطشی الی لطف جماله. سماع نام اللَّه موجب هیبت است و هیبت سبب فنا و غیبت است، و سماع نام رحمن موجب حضور بحضرت است و حضور سبب بقا و قربت است، یکی بسماع نام اللَّه در کشف جلال مدهوش یکی بسماع نام رحمن در بسط جمال بیهوش. اللَّه اخبار است از قدرت او جل جلاله بر ابداع، رحمن رحیم اخبار است از نصرت او بامتاع، پس وجود مراد او بقدرت او، و توحید عباد او بنصرت او.
قوله تعالی: حم ای حمّ ما هو کائن میفرماید: بودنی همه بود، کردنی همه کردم، راندنی همه راندم، گزیدنی همه گزیدم، پذیرفتنی همه پذیرفتم، برداشتنی همه برداشتم، افکندنی همه افکندم، آنچه خواستم کردم آنچه خواهم کنم، آن را که پذیرفتم بدان ننگرم که ازو جفا دیدم بلکه عفو کنم و در گذارم و از گفته خود باز نیایم ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ.
پیر طریقت گفت: الهی! همه عالم ترا میخواهند، کار آن دارد که تا تو کرا خواهی، بناز کسی که تو او را خواهی، که اگر بر گردد تو او را در راهی. ای جوانمرد! آن را که خواست در ازل خواست و آن را که نواخت در ازل نواخت، کارها در ازل کرده و امروز کرده مینماید، سخنها در ازل فرموده و امروز فرموده میشنواند، خلعتها در ازل دوخته و امروز میرساند کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ. عبدی تو مرا امروز میدانی، من نه امروزینم، دانش تو امروز است و رنه من قدیمام، دیرست تا من با تو راز گفتم، تو اکنون میشنوی، سمع قدیم در ازل نیابت تو میداشت در سماع کلام ازلی، علم قدیم در ازل نیابت تو میداشت در دانش صفات ازلی. قیّم که مال. طفل دارد بنیابت طفل میدارد، چون طفل بالغ شود آن مال بوی باز دهد، شما اطفال عدم بودید که لطف قدم کار شما میساخت و نیابت شما میداشت. ای منتظران وارد لطف ما! ای نظارگیان شاهد غیب ما! ولایت نراند در دل شما، مگر سلطان سرّ ما، حلقه در دل شما نکو بد مگر رسول برّ ما.
قوله: تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ این قرآن فرو فرستاده آن خداوند است که نامش رحمن و رحیم است، رحمن است بمبارّ، رحیمست بانوار، رحمن است بنعمت، رحیم است بعصمت، رحمن است بتجلّی، رحیم است بتولّی، رحمن است بتخفیف عبادت، رحیم است بتحقیق حسنی و زیادت، اذا فاض بحر الرحمة تلاشی کلّ زلّة لان الرحمة لم تزل و الزلّة لم تکن ما لم یکن ثمّ کان کیف یقاوم ما لم یزل و لا یزال چون دریای رحمت موج کرامت و مغفرت زند جمله زلل و معاصی منعدم و متلاشی گردد، زیرا که زلّت صفت لم یکن ثم کان است و رحمت صفت لم یزل و لا یزال، لم یکن ثم کان کی مقاومت تواند با لم یزل و لا یزال؟! قوله: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ قال الحسن: علّمه اللَّه التواضع بقوله: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ حسن گفت: حق جل جلاله مصطفی را علیه الصلاة و السلام باین آیت تواضع در آموخت و او را بر تواضع داشت که بنده را هیچ حلیت زیباتر از حلیت تواضع نیست و بر قدّ خاک هیچ لباس راستتر و نیکوتر از لباس خشوع نیست. رسول اللَّه (ص) باین خطاب ربانی و تعلیم الهی چنان متادّب گشت که کان یعود المریض و یشیع الجنازة و یرکب الحمار و یجیب دعوة العبد، و کان یوم قریظة و النضیر علی حمار مخطوم بحبل من لیف علیه اکاف من لیف. هر چند که سید صلوات اللَّه و سلامه علیه منشور تقدّم کونین در آستین کمال داشت و خال اقبال بر رخساره جمال داشت و شب معراج جبرئیل و میکائیل که از سادات فریشتگاناند پیش براق دولت او و مرکب عزت او چاکروار ایستاده طرقوا میزدند، با این همه کمال و جمال و حشمت و مرتبت در کوی تواضع چنان بود که در عالم بندگی و در حالت افکندگی بر خرکی مختصر نشستی و اگر غلامی او را بخواندی اجابت کردی، روز قریظه و نضیر بر خرکی نشسته بود افسار آن از لیف و بر وی پالانی نهاده از لیف. عجب کاری است! گاه مرکب وی براق بهشتی بران صفت، گاه مرکب وی خرکی مختصر برین حالت. آری، مرکب مختلف بود، امّا در هر دو حالت راکب یک صفت و یک همّت و یک ارادت بود. اگر بر براق بود در سرش نخوت نبود و اگر بر حمار بود بر رخسار عزّ نبوّتش غبار مذلّت نبود.
قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ... الآیة هر که اعتقاد کرد که آفریدگار جهان و جهانیان خداست که یگانه و یکتاست و در کمال قدرت بیهمتاست و داند که بشریّت محلّ عجز و سرمایه ضعف است، دامن از مخلوقات باز برد و دل از معلومات و مرسومات برگیرد، و کار خود بکلّیت تفویض با ربّ الارباب کند، علایق و خلایق بگذاشته و روی بدرگاه اللَّه نهاده، و حکم او را منقاد بوده و فرمان او را گردن نهاده و زبان اعتراض بریده، زیرا که مخلوق را بر خالق روی اعتراض نیست، وز حکم او زهره اعراض نیست. آن عزیزی را پرسیدند که: ما العبودیّة بندگی چیست؟
قال: الاعراض عن الاعتراض اعتراض در باقی کردن و قضا را برضا پیش آمدن، و زهر حکم مرّ را بدندان تسلیم خائیدن قال اللَّه تعالی: وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ.
وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیها الجبال الرّواسی اوتاد الارض فی الصورة و الاولیاء اوتاد الارض فی الحقیقة، ببرکاتهم یأتی المطر من السماء و النبات من الارض، و بدعائهم یندفع البلاء عن الخلق کوهها اوتاد زمین است از روی صورت و اولیای خدا اوتاد زمیناند از روی حقیقت، در جبال شامخات بسته نظام کار عالم، و استقامت احوال و اسباب خلق از روی معنی در دعوات و برکات ایشان بسته، بتن با خلق حاضراند امّا بدل از خلق غائباند و با حق حاضر، خلق ایشان را حاضر میدانند و ایشان از خلق غائباند و با حق حاضر.
بو یزید بسطامی گفت: چهل سال است تا من با خلق سخن نگفتهام، هر چه گفتهام با حق گفتهام، هر چه شنیدهام از حق شنیدهام. ازینجا مصطفی گفت علیه السلام «ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی»، او صلوات اللَّه علیه بشخص با خلق بود گزاردن شریعت را و بسط ملت را، و بسرّ با حق بود غلبات محبّت را و دوام مشاهدت را. محبّ از محبوب جدا نگردد چون محبّت غلبه گیرد.
استاد بو علی دقاق گفت قدس اللَّه روحه: لیس للجنة شغل معنا و لا للنار سبیل الینا لانه لیس فی قلبنا الا السرور بربنا بهشت را با ما شغلی نیست و دوزخ را با ما کاری نه، زیرا که در دل ما جز شادی ببقاء حق نیست.
هر چه جز یار دام او بشکن
هر چه جز عشق نام او غم کن
تمنّیت من حبّی بثینة اننا
علی رمث فی البحر لیس لنا وفر
اطلاعات
وزن: مستفعلتن مستفعلتن
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» اخبار عن وجود الحق بنعت القدم، «الرحمن الرحیم» اخبار عن بقائه بوصف العلاء و الکرم، فالارواح دهشی فی کشف جلاله و النفوس عطشی الی لطف جماله. سماع نام اللَّه موجب هیبت است و هیبت سبب فنا و غیبت است، و سماع نام رحمن موجب حضور بحضرت است و حضور سبب بقا و قربت است، یکی بسماع نام اللَّه در کشف جلال مدهوش یکی بسماع نام رحمن در بسط جمال بیهوش. اللَّه اخبار است از قدرت او جل جلاله بر ابداع، رحمن رحیم اخبار است از نصرت او بامتاع، پس وجود مراد او بقدرت او، و توحید عباد او بنصرت او.
هوش مصنوعی: با نام خداوند بخشنده مهربان، ذکر «بسم اللَّه» نشاندهنده وجود حق به صفت قدیم است و «الرحمن الرحیم» گواهی بر باقیماندن او با صفت والایی و کرامت. ارواح در پی کشف جلال او مانند تشنهای هستند که به لطف جمالش نیاز دارند. شنیدن نام خداوند باعث ایجاد هیبت شده و این هیبت منجر به فنا و غیبت میشود. از سوی دیگر، شنیدن نام رحمان حضور در محضر او را باعث میشود و این حضور سبب بقاء و نزدیکی به اوست. یکی با شنیدن نام خداوند در جلال او متحیر میشود و دیگری با شنیدن نام رحمان در زیباییاش بیهوش میگردد. خداوند نشانهای از قدرت بینظیر خود در آفرینش است و رحمان رحیم نمایانگر یاری او در بخششهایش است. بنابراین، وجود مورد نظر او به واسطه قدرتش و توحید بندگانش به کمک او تحقق مییابد.
قوله تعالی: حم ای حمّ ما هو کائن میفرماید: بودنی همه بود، کردنی همه کردم، راندنی همه راندم، گزیدنی همه گزیدم، پذیرفتنی همه پذیرفتم، برداشتنی همه برداشتم، افکندنی همه افکندم، آنچه خواستم کردم آنچه خواهم کنم، آن را که پذیرفتم بدان ننگرم که ازو جفا دیدم بلکه عفو کنم و در گذارم و از گفته خود باز نیایم ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ.
هوش مصنوعی: در این آیه آمده است که خداوند همه چیز را به گونهای که اراده کرده، انجام داده و بر همه امور تسلط دارد. هر آنچه که وجود دارد و هر کاری که انجام میشود، تحت اراده اوست. خدا به آنچه که از او خواسته شده پاسخ میدهد و در برخورد با کسانی که به او جفا کردهاند، عفو و گذشت را در نظر میگیرد و بر سخن خود ثابت قدم است.
پیر طریقت گفت: الهی! همه عالم ترا میخواهند، کار آن دارد که تا تو کرا خواهی، بناز کسی که تو او را خواهی، که اگر بر گردد تو او را در راهی. ای جوانمرد! آن را که خواست در ازل خواست و آن را که نواخت در ازل نواخت، کارها در ازل کرده و امروز کرده مینماید، سخنها در ازل فرموده و امروز فرموده میشنواند، خلعتها در ازل دوخته و امروز میرساند کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ. عبدی تو مرا امروز میدانی، من نه امروزینم، دانش تو امروز است و رنه من قدیمام، دیرست تا من با تو راز گفتم، تو اکنون میشنوی، سمع قدیم در ازل نیابت تو میداشت در سماع کلام ازلی، علم قدیم در ازل نیابت تو میداشت در دانش صفات ازلی. قیّم که مال. طفل دارد بنیابت طفل میدارد، چون طفل بالغ شود آن مال بوی باز دهد، شما اطفال عدم بودید که لطف قدم کار شما میساخت و نیابت شما میداشت. ای منتظران وارد لطف ما! ای نظارگیان شاهد غیب ما! ولایت نراند در دل شما، مگر سلطان سرّ ما، حلقه در دل شما نکو بد مگر رسول برّ ما.
هوش مصنوعی: پیر طریقت میگوید: خداوند! تمام عالم به دنبال تو هستند، اما این به این دلیل است که تو کسی را میخواهی؛ به خاطر کسی که تو را میخواهد. اگر او بازگردد، تو او را در مسیر حقیقت قرار میدهی. ای جوانمرد! آن کسی که در آغاز برایش اراده کردی، همان کسی است که امروز از او یاد میکنی. کارها در ازل انجام شده و اکنون تجلی مییابند. سخنان از پیش گفته شده و امروز شنیده میشوند. لباسها و نعمتها از ازل آماده شده و امروز به ما میرسند. هر روز او در حال تجلی است. تو امروز مرا میشناسی، اما من فقط متعلق به امروز نیستم. دانش تو متعلق به حال است، اما من ازلیام. مدت زیادی است که با تو راز گفتم، اما تو اکنون میشنوی. سمع و علم ازلی در ازل نماینده تو بودهاند. مربی مثل پدری است که وقتی فرزندش رشد کرد، مال او را به او میدهد. شما کودکان عدم بودید که لطف ازلی به کار شما میپرداخت و به شما نمایندگی میداد. ای کسانی که منتظر لطف ما هستید! ای نظارهگران مشیت غیبی ما! ولایت نباید در دل شما غریب باشد، مگر اینکه سلطان راز ما در دل شما باشد، و مگر اینکه پیامبر راستین ما در درون شما حضور داشته باشد.
قوله: تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ این قرآن فرو فرستاده آن خداوند است که نامش رحمن و رحیم است، رحمن است بمبارّ، رحیمست بانوار، رحمن است بنعمت، رحیم است بعصمت، رحمن است بتجلّی، رحیم است بتولّی، رحمن است بتخفیف عبادت، رحیم است بتحقیق حسنی و زیادت، اذا فاض بحر الرحمة تلاشی کلّ زلّة لان الرحمة لم تزل و الزلّة لم تکن ما لم یکن ثمّ کان کیف یقاوم ما لم یزل و لا یزال چون دریای رحمت موج کرامت و مغفرت زند جمله زلل و معاصی منعدم و متلاشی گردد، زیرا که زلّت صفت لم یکن ثم کان است و رحمت صفت لم یزل و لا یزال، لم یکن ثم کان کی مقاومت تواند با لم یزل و لا یزال؟! قوله: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ قال الحسن: علّمه اللَّه التواضع بقوله: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ حسن گفت: حق جل جلاله مصطفی را علیه الصلاة و السلام باین آیت تواضع در آموخت و او را بر تواضع داشت که بنده را هیچ حلیت زیباتر از حلیت تواضع نیست و بر قدّ خاک هیچ لباس راستتر و نیکوتر از لباس خشوع نیست. رسول اللَّه (ص) باین خطاب ربانی و تعلیم الهی چنان متادّب گشت که کان یعود المریض و یشیع الجنازة و یرکب الحمار و یجیب دعوة العبد، و کان یوم قریظة و النضیر علی حمار مخطوم بحبل من لیف علیه اکاف من لیف. هر چند که سید صلوات اللَّه و سلامه علیه منشور تقدّم کونین در آستین کمال داشت و خال اقبال بر رخساره جمال داشت و شب معراج جبرئیل و میکائیل که از سادات فریشتگاناند پیش براق دولت او و مرکب عزت او چاکروار ایستاده طرقوا میزدند، با این همه کمال و جمال و حشمت و مرتبت در کوی تواضع چنان بود که در عالم بندگی و در حالت افکندگی بر خرکی مختصر نشستی و اگر غلامی او را بخواندی اجابت کردی، روز قریظه و نضیر بر خرکی نشسته بود افسار آن از لیف و بر وی پالانی نهاده از لیف. عجب کاری است! گاه مرکب وی براق بهشتی بران صفت، گاه مرکب وی خرکی مختصر برین حالت. آری، مرکب مختلف بود، امّا در هر دو حالت راکب یک صفت و یک همّت و یک ارادت بود. اگر بر براق بود در سرش نخوت نبود و اگر بر حمار بود بر رخسار عزّ نبوّتش غبار مذلّت نبود.
هوش مصنوعی: این قرآن کتابی است که از سوی خداوندی رحمتخواه و مهربان نازل شده است. رحمت او به صورتهای مختلفی بروز میکند؛ او هم رحمتبخش است و هم رحیم، نعمتهایش بیشمارند و رحمتش همیشه در دسترس است. وقتی دریای رحمت او خروشان میشود، تمام خطاها و گناهها محو میشوند، زیرا خطاها محدود و گذرا هستند، در حالی که رحمتش ابدی و پایدار است.
در جایی دیگر خداوند به پیامبرش یادآور میشود که او فقط بشری مانند دیگران است و این پیام تواضع را به او میآموزد. پیامبر اسلام (ص) به سبب این تعالیم الهی به گونهای متواضع رفتار میکرد و در کنار دیگران بود. او حتی به عیادت بیماران میرفت، در تشییع جنازهها شرکت میکرد و بر الاغی سوار میشد. با وجود مقام والای او، تواضعش مثالزدنی بود و در حرکاتش هیچ نشانی از تکبر دیده نمیشد. او هم در اوج قدرت و هم در شرایط عادی یک شکل از ارادت و فروتنی را به نمایش میگذاشت.
قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ... الآیة هر که اعتقاد کرد که آفریدگار جهان و جهانیان خداست که یگانه و یکتاست و در کمال قدرت بیهمتاست و داند که بشریّت محلّ عجز و سرمایه ضعف است، دامن از مخلوقات باز برد و دل از معلومات و مرسومات برگیرد، و کار خود بکلّیت تفویض با ربّ الارباب کند، علایق و خلایق بگذاشته و روی بدرگاه اللَّه نهاده، و حکم او را منقاد بوده و فرمان او را گردن نهاده و زبان اعتراض بریده، زیرا که مخلوق را بر خالق روی اعتراض نیست، وز حکم او زهره اعراض نیست. آن عزیزی را پرسیدند که: ما العبودیّة بندگی چیست؟
هوش مصنوعی: هر کسی که باور دارد آفریدگار جهان و همه موجودات فقط یک خداست که قادر مطلق و بینظیر است و میداند که انسانیت نشانه ضعف و ناتوانی است، باید از وابستگی به مخلوقات جدا شود و دل از معلومات و عادات دنیا بکند. او باید تمام کارهایش را به خداوند واگذارد و از وابستگیها و تعلقات دنیوی فاصله بگیرد و به درگاه خداوند روی آورد. باید تابع دستورات او باشد و از هر اعتراضی خودداری کند، زیرا مخلوق هیچ حقی برای اعتراض به خالق ندارد و نمیتواند از فرمان او سرپیچی کند. از شخصی پرسیدند که بندگی چیست؟
قال: الاعراض عن الاعتراض اعتراض در باقی کردن و قضا را برضا پیش آمدن، و زهر حکم مرّ را بدندان تسلیم خائیدن قال اللَّه تعالی: وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ.
هوش مصنوعی: اعتراض به چیزهایی که ممکن است باعث ناراحتی یا مخالفت شود، به معنای قبول کردن شرایط و وضعیت موجود است. این پذیرش به نوعی اشاره به تسلیم در برابر اراده خداوند دارد. بنابراین، انسان باید خود را برای پذیرفتن دستورات خدا آماده کند و در این راستا به تسلیم شدن در برابر او اهمیت بدهد.
وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیها الجبال الرّواسی اوتاد الارض فی الصورة و الاولیاء اوتاد الارض فی الحقیقة، ببرکاتهم یأتی المطر من السماء و النبات من الارض، و بدعائهم یندفع البلاء عن الخلق کوهها اوتاد زمین است از روی صورت و اولیای خدا اوتاد زمیناند از روی حقیقت، در جبال شامخات بسته نظام کار عالم، و استقامت احوال و اسباب خلق از روی معنی در دعوات و برکات ایشان بسته، بتن با خلق حاضراند امّا بدل از خلق غائباند و با حق حاضر، خلق ایشان را حاضر میدانند و ایشان از خلق غائباند و با حق حاضر.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که خداوند در زمین کوههای محکم و استواری قرار داده که به نوعی نقش پایه و اساس زمین را دارند. همچنین اولیای الهی به عنوان پایههای واقعی زمین معرفی شدهاند. برکتهای آنها باعث میشود که باران از آسمان ببارد و گیاهان از زمین رویش کنند. دعاهای آنها میتواند بلاها را از مردم دور کند. این کوهها با نظم خاصی در جهان عمل میکنند و شرایط و امور زندگی انسانها به برکت دعای این اولیا سر و سامان میگیرد. آنها در میان مردم حاضرند، اما در واقعیت از آنها غایباند و ارتباطی عمیق با حقیقت دارند. در حالی که مردم آنها را نزد خود دارند، این اولیا در نزد خداوند حاضرند و به نوعی برکات و دعاهای آنها به زندگی دیگران اثر میگذارد.
بو یزید بسطامی گفت: چهل سال است تا من با خلق سخن نگفتهام، هر چه گفتهام با حق گفتهام، هر چه شنیدهام از حق شنیدهام. ازینجا مصطفی گفت علیه السلام «ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی»، او صلوات اللَّه علیه بشخص با خلق بود گزاردن شریعت را و بسط ملت را، و بسرّ با حق بود غلبات محبّت را و دوام مشاهدت را. محبّ از محبوب جدا نگردد چون محبّت غلبه گیرد.
هوش مصنوعی: یزید بسطامی گفت: مدت چهل سال است که با مردم صحبت نکردهام و هر چیزی که گفتم، تنها از حقیقت بوده و هر چیزی که شنیدم نیز از حقیقت بود. در اینجا مصطفی علیهالسلام فرمود: «من در کنار پروردگارم مینشینم و او به من خوراک و نوشیدنی میدهد». او، صلوات خدا بر او، بهطور علنی با مردم در ارتباط بود و شریعت را اجرا میکرد، اما در باطن با حقیقت مرتبط بود و عشق و مشاهده مداوم او با حق را تجربه میکرد. عاشق هیچگاه از محبوب جدا نمیشود وقتی که عشق بر او غلبه کند.
استاد بو علی دقاق گفت قدس اللَّه روحه: لیس للجنة شغل معنا و لا للنار سبیل الینا لانه لیس فی قلبنا الا السرور بربنا بهشت را با ما شغلی نیست و دوزخ را با ما کاری نه، زیرا که در دل ما جز شادی ببقاء حق نیست.
هوش مصنوعی: استاد بو علی دقاق گفت: بهشت برای ما اهمیتی ندارد و جهنم هم برای ما راهی ندارد، زیرا در دل ما تنها شادی و خوشحالی از وجود خداوند وجود دارد.
هر چه جز یار دام او بشکن
هر چه جز عشق نام او غم کن
هوش مصنوعی: هر چیزی که غیر از معشوق است را کنار بگذار و هر نامی غیر از عشق او را فراموش کن. غم و اندوه را فقط به خاطر او تحمل کن.
تمنّیت من حبّی بثینة اننا
علی رمث فی البحر لیس لنا وفر
هوش مصنوعی: خواسته من این است که عشق من به بثینه در دل مانند وضعیتی باشد که ما بر روی تکههای چوب در میان دریا هستیم و از هیچ جایی برای نجاتمان امید نداریم.