این سوره را دو نام گفتهاند: یکی حم السجده، دیگر سورة المصابیح.
سه هزار و سیصد و پنجاه حرف است و هفتصد و نود و شش کلمت و پنجاه و چهار آیت جمله به مکه فرو آمد و در مکیات شمرند باتفاق مفسّران. و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر یک آیت: وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ بآیت سیف منسوخ است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ حم، تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ای هذه الحروف تنزیل من الرحمن الرحیم نزل بها جبرئیل من عند اللَّه. میگوید: این حروف تهجّی که حا و میم از ان جمله است، فرو فرستاده رحمن است، چنانک کودک را گویی: چه میآموزی یا گویی در لوح چه نبشتهای؟ گوید: الف و با، نه خود این دو حروف خواهد که جمله حروف تهجّی خواهد. این همچنانست که جبرئیل از آسمان فرو آورد و بر محمد خواند صلوات اللَّه و سلامه علیه، تا دانایان را معلوم شود که کلام خداوند جل جلاله بیحرف و صوت نیست، چنانک قرآن کلام اوست ناآفریده حروف در قرآن و غیر قرآن کلام اوست ناآفریده.
اشعریان گفتند: حروف در قرآن و غیر قرآن آفریده است، و گفتند: کلام خداوند معنی است قائم بذات او بیحرف و بیصوت، و این عقیده اهل سنت و اصحاب حدیث نیست، و اهل سنت را بر ایشان از آیات و اخبار دلیلهای روشن است، منها قوله تعالی: وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ میگوید: اگر از مشرکان کسی خواهد که با پناه و زینهار تو آید او را با پناه و زینهار خودگیر تا کلام حق بشنود. خلاف نیست که آنچه میشنود حرف و صوت است نه آن معنی که بذات باری قائم است که آن را مسموع نگویند، عرب معنی را فهم گوید و کلام را سماع، یقال: سمعت الکلام و فهمت المعنی، و لا یقال: سمعت المعنی. حاصل سخن آنست که رب العزة کلام خود را مسموع گفت، و مسموع جز حرف و صوت نیست، دلیل شد که در کلام خداوند هم حرف است و هم صوت.
دلیل دیگر آنست که رب العزة فرمود: یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ بیگانگان میخواهند که کلام خدای را تبدیل کنند و از نسق خود بگردانند. این تبدیل که رب العزة اضافت با ایشان کرد ناچار در کلامی است بایشان رسیده نه در معنی که بذات باری قائم است و بایشان نارسیده، و آن کلام که بایشان رسید جز حرف و صوت نیست.
سدیگر دلیل آنست که رب العالمین با موسی فرمود لیلة النار که: إِنِّی أَنَا اللَّهُ اجماع است که موسی بحقیقت کلام باری شنید، و معلوم است که بسمع وی جز حرف و صوت نرسید.
چهارم دلیل آنست که اللَّه فرمود: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ.. اهل لغت و ارباب صناعت متّفقاند که «هذا» اشارت فرا حاضر است اگر کلام خداوند آن معنی است که بذات او قائم است نه این حروف که میبینند و میخوانند پس اشارت باطل است و فایده آیت ضایع، و جلّ کلام البارئ ان یحمل علی ما لا یفید.
پنجم دلیل خبر است از مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود
قال: «و من قرأ القرآن فاعربه فله بکلّ حرف خمسون حسنة و من قرأه و لحن فیه فله بکلّ حرف عشر حسنات اما انّی لا اقول «الم» حرف بل الف حرف و لام حرف و میم حرف».
و قیل: حم» اسم القرآن، ای هذا القرآن تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ثمّ فسر فقال: کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ بالامر و النهی و الحلال و الحرام و الوعد و الوعید و قیل: فصّلت آیاته بفواصل فصاحت و بلاغة و اعجاز و قیل: فُصِّلَتْ آیاتُهُ ای انزلت متفرّقة. قُرْآناً عَرَبِیًّا بلسان العرب، لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ العربیّة، و قرآنا نصب علی المدح. و قیل: علی التمییز. و قیل: نصب علی الحال.
بَشِیراً وَ نَذِیراً صفتان للقرآن، ای یبشّر المؤمنین و ینذر الکافرین بما فیه من البشارة و النذارة فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ ای اعرض اکثر اهل مکة عن قبوله و اتباعه.
و قیل: اعرض اکثر العرب، فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ ای لا ینتفعون بسماعه و لا یعلمون به.
و قیل: اذا تلاه النبی (ص) لا یصغون الیه تکبّرا. و قیل: لا یَسْمَعُونَ ای لا یقبلون کقوله: سمع اللَّه لمن حمده ای قبل اللَّه.
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ واحد الاکنّة کنان و هو الجعبة، مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ من التوحید فلا نفهمه و لا نعیه، وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ ای صمم فلا نسمع ما تقول، و المعنی: انّا فی ترک القبول منک بمنزلة من لا یفهم و لا یسمع. وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ ای خلاف فی الدین و مانع یمنعنا عن اتباع امرک. قالوا ذلک استهزاء و ان کان حقا بدلیل قوله: وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً و قیل: انّما قالوا ذلک لیؤیسوا رسول اللَّه (ص) عن قبولهم دینه. فَاعْمَلْ انت علی دینک، إِنَّنا عامِلُونَ علی دیننا. و قیل: «فاعمل» فی ابطال امرنا، إِنَّنا عامِلُونَ فی ابطال امرک.
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ فی الطبع و الجنس، یعنی انا کواحد منکم و لولا الوحی ما دعوتکم، یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ ای لست بملک و لا ملک و لا اطلب بمقالتی ریاسة، کقول نوح: وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ انّما اعلمکم ما یوحی الیّ انّ المعبود اله واحد. قال الحسن: علّمه اللَّه التواضع بقوله: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ.
فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ ای توجّهوا الیه بالطاعة و لا تمیلوا عن سبیله، وَ اسْتَغْفِرُوهُ ای آمنوا به لتستحقّوا مغفرته، وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ.
الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ قال ابن عباس یعنی الذین لا یقولون لا اله الّا اللَّه و هی زکاة الانفس، و المعنی لا یطهّرون انفسهم من الشرک بالتوحید فانّما المشرکون نجس. و قال الحسن و قتادة: لا یعتقدون وجوب الزکاة. و کان یقال: الزکاة قنطرة الاسلام فمن قطعها نجا و من تخلّف عنها هلک. وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ یعنی بالبعث بعد الموت و الثواب و العقاب.
ذکر زکاة در قرآن بر دو وجه است: یا در نماز پیوسته یا منفرد گفته، آنچه در نماز پیوسته چنانست که الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ هذا و اشباهه. مراد باین زکاة مال است که اللَّه فرض کرده بر خداوندان مال. و آنچه منفرد گفته چنانست که وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَکاةً خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی مراد باین پاکی است و زیادتی و دین داری یعنی دین اسلام که زکاة قطره آنست.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ای غیر مقطوع و لا منقوص و لا ممنون به علیهم. سدّی گفت: این آیت در شأن بیماران و زمنان و پیران ضعیف فرو آمد، ایشان که از بیماری و ضعیفی و عاجزی از طاعت و عبادت اللَّه باز مانند و باداء حق وی نرسند و بآن سبب اندوهگن و غمگین باشند. رب العالمین ایشان را در ان بیماری همان ثواب میدهد که در حال صحت بطاعت و عبادت میداد. مصطفی (ص) فرمود: «انّ العبد اذا کان علی طریقة حسنة من العبادة ثمّ مرض قیل للملک الموکل به: اکتب له مثل عمله اذ کان طلیقا حتّی اطلقه او اکفته الیّ»
و فی روایة اخری قال (ص): «ما من احد من المسلمین یصاب ببلاء فی جسده الّا امر اللَّه عز و جل الحافظین الذین یحفظانه فقال: اکتبا لعبدی فی کل یوم و لیلة مثل ما کان یفعل من الخیر ما دام فی وثاقی»
عبد الله مسعود گفت: با رسول خدا (ص) نشسته بودیم که رسول بر آسمان نگرست و تبسّم کرد، گفتیم: یا رسول اللَّه از چه تبسّم فرمودی و چه حال بر تو مکشوف گشت، گفت: عجب آید مرا از بنده مؤمن که از بیماری بنالد و جزع کند اگر بدانستی که او را در ان بیماری چه کرامت است و با اللَّه چه قربت، همه عمر خود را بیماری خواستی، این ساعت که بر آسمان مینگرستم دو فرشته فرو آمدند و بندهای که پیوسته در محراب عبادت بود او را طلب کردند در ان محراب و نیافتند بیمار دیدند آن بنده را و از عبادت باز مانده، فرشتگان بحضرت عزت بازگشتند گفتند بار خدایا فلان بنده مؤمن هر شبانروزی حسنات و طاعات وی مینوشتیم اکنون که او را در حبس بیماری کردی هیچ عمل و طاعت وی نمینویسیم، از حق جل جلاله فرمان آمد که: اکتبوا لعبدی عمله الذی کان یعمل فی یومه و لا تنقصوا منه شیئا فعلی اجر ما حبسته و له اجر ما کان صحیحا.
مجاهد گفت: لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ای غیر محسوب یعنی که نعمت دنیا ایشان را از ثواب آن جهان بنه انگارند.
قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ استفهام بمعنی انکارست و معنی آنست که: می کافر شوید بآن خداوند که قدرت وی اینست که زمین را بدو روز بیافرید؟ یعنی روز یکشنبه و روز دوشنبه. اگر خواستی بیک لحظه بیافریدی، لکن خواست که با خلق نماید که سکونت و آهستگی به از شتاب و عجلت، و بندگان را سنّتی باشد بسکونت کار کردن و راه آهستگی رفتن. وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً شرکاء و اشباها، ذلِکَ رَبُّ الْعالَمِینَ خالق جمیع الموجودات و سیّدها و مرّبیها.
وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها ای جبالا ثوابت من فوق الارض، وَ بارَکَ فِیها بما خلق فیها من البحار و الانهار و الاشجار و الثمار انبت شجرها من غیر غرس و اخرج زرعها من غیر بذر و جعل فیها معادن الذهب و الفضّة و سائر الفلزّات، وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها یعنی ارزاق العباد و البهائم: تقول: قاته یقوته، اذا رزقه و اجری علیه، و اقاته اذا جعله ذا قوت، و اللَّه عز و جل مقیت. قال الضحاک: قدّر فی کلّ بلدة ما لم یجعله فی الأخری لیعیش بعضهم من بعض بالتجارة من بلد الی بلد و قال الکلبی: قدّر الخبز لاهل قطر و التمر لاهل قطر و الذرة لاهل قطر و السمک لاهل قطر و کذلک اخواتها.
فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ ای فی تتمة اربعة ایام هذا کقول القائل: سرت من البصرة الی بغداد فی عشر و الی الکوفة فی خمس عشرة معنی آیت آنست که: رب العزة زمین را بیافرید بدو روز روز یک شنبه و دوشنبه و تقدیر اقوات و ارزاق کرد در تمامی چهار روز یعنی روز سه شنبه و چهار شنبه.
روی عن ابن عباس قال: سمعت رسول اللَّه (ص) و انا ردیفه یقول: «خلق اللَّه الارواح قبل الاجسام باربعة آلاف سنة و خلق الارزاق قبل الارواح باربعة آلاف سنة «سواء» لمن سأل و لمن لم یسئل و انا من الذین لم یسئلوا اللَّه الرزق و من سأل فهو جهل منه».
قراءت عامّه قرّا «سواء» نصب است بر مصدر یعنی استوت سواء.
و قیل معناه: جعلنا الاقوات المقدّرة محتومة سواء لمن سأل أ و لم یسئل طلب او لم یطلب عاجزا کان الانسان أو حیولا. ابو جعفر «سواء» بجرّ خواند بر نعت ایام، و معنی آنست که: تقدیر ارزاق کرد در چهار روز راست نه بیش نه کم. آن گه فرمود: «للسّائلین» پرسندگان را میگویم که میپرسند که چون بود. بر رفع نیز خواندهاند، و معنی آنست که: الرزق المقدّر سواء للمسترزق و الساکت.
ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ یعنی عمد و صعد وَ هِیَ دُخانٌ بعد. قال ابن عیسی الدخان جسم لطیف مظلم متفشّ. و قیل: هو بخار الماء.
یروی «انّ اوّل ما خلق اللَّه عز و جل العرش علی الماء و الماء ذاب من جوهرة و هی کانت یاقوتة بیضاء فاذابها ثمّ القی فیها نارا ففار الماء و اجفآء غثاء فخلق الارض من الغثاء لم یبسطها ثمّ استوی الی الدخان الذی ثار من الماء فسمکه سماء ثمّ بسط الارض فکان خلق الارض قبل خلق السماء و بسط الارض و إرساء الجبال فیها و تقدیر الارزاق و خلق الاشجار و الدوابّ و البحار و الانهار بعد خلق السماء»
لذلک قال اللَّه عز و جل: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها هذا جواب عبد اللَّه بن عباس، لنافع بن الازرق الحروری.
فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قال ابن عباس: قال اللَّه عز و جل: ائْتِیا ای جیئا بما خلقت فیکما امّا انت یا سماء فاطلعی شمسک و قمرک و نجومک و انت یا ارض فشقّقی انهارک و اخرجی ثمارک و نباتک و قال لهما: افعلا ما آمرکما طوعا و الا ألجأتکما الی ذلکما حتی تفعلاه کرها فاجابتا بالطوع و قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ ای جئنا بما احدثت فینا مستجیبین لامرک. یقال اجابه من الارض الاردن من بلاد الشام فسمّی لسان الارض. و قیل: اجاب و نطق من الارض موضع الکعبة و من السماء ما بحذائها فجعل اللَّه لها حرمة علی سائر الارض.
فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ ای اتمهنّ و فرغ من خلقهنّ فِی یَوْمَیْنِ ای فی الیومین الباقیین من الایام الستّة یوم الخمیس و یوم الجمعة. قال ابن عباس: ابتداء اللَّه عز و جل بخلق الارضین یوم الاحد فخلق سبع ارضین فی یوم الاحد و یوم الاثنین، ثمّ جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدّر فیها اقواتها، ارسی الجبال و شقّ الانهار و غرس الاشجار و جعل المنافع فی یومین یوم الثلاثاء و یوم الاربعاء، ثمّ استوی الی السّماء فخلقها سبع سماوات فی یوم الخمیس و یوم الجمعة و خلق آدم فی آخر ساعة من یوم لجمعة و فیها تقوم الساعة قال فلذلک سمیت الجمعة لانّه اجتمع فیها الخلق وَ أَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها ای امر اهل کلّ سماء امرهم من العبادة و قال ابن عباس: خلق ما فی کلّ سماء خلقها من الملائکة و ما فیها من الشمس و القمر و النجوم و البحار و جبال البرد و ما لا یعلم الّا اللَّه فذلک امرها. و قال مقاتل: اوحی الی کل سماء ما اراد من الامر و النهی. وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ ای بکواکب فتضیء فی اللیل کالمصابیح. «و حفظا» یعنی: و حفظناها حفظا، ای حفظناها بالکواکب من مسترقی السمع، کقوله: وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجِیمٍ وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ قیل: خلقت الکواکب للزینة و الحفظ جمیعا. «ذلک» الذی ذکر من صنعه تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ فی ملکه «العلیم» بخلقه.
فَإِنْ أَعْرَضُوا عن الایمان بعد هذا البیان، فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ الصاعقة عند العرب عذاب معه صوت، و اکثر ما یقولونه اذا کان مع الصوت نار. «إذ جاءتهم» یعنی عادا و ثمود، الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ اراد بقوله: مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ الرسل الذین ارسلوا الی آبائهم من قبلهم، وَ مِنْ خَلْفِهِمْ یعنی و من بعد الرسل الذین ارسلوا الی آبائهم، الذین ارسلوا الیهم هود و صالح فالکنایة فی قوله: مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ راجعة الی عاد و ثمود و فی قوله: وَ مِنْ خَلْفِهِمْ راجعة الی الرسل.
أَلَّا تَعْبُدُوا یعنی بان لا تعبدوا إِلَّا اللَّهَ قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا منا الایمان الذی تدعون انه یریده بارسالکم لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً بدل هؤلاء الرسل فلم یتخالجنا شک فی امرهم.
فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ ای انا بما تدّعون انّکم ارسلتم به کافرون، کقوله: یا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ... و هذا واسع فی کلام العرب.
روایت کنند از جابر بن عبد اللَّه و از محمد بن کعب القرظی که جمع قریش روزی بهم نشسته بودند با یک دیگر میگفتند: این کار محمد بر ما مشکل شد و نفری از عزیزان ما چون حمزه عبد المطلب و عمر خطاب و دیگران با دین وی گشتند و کار وی روز بروز بالا میگیرد، کسی باید که در کهانت و سحر دستی دارد و صنعت شعر نیکو داند تا با وی سخن گوید و باز داند که مادّت علم وی از کجاست و حاصل دعوی وی چیست. عتبة بن ربیعه برخاست گفت: کار منست که من شعر شنیدهام و در سحر و کهانت بیگانه نباشم، اگر سخن محمد ازین جنس است بر من پوشیده نشود.
و رسول صلوات اللَّه و سلامه علیه تنها بمسجد نشسته بود عتبه بیامد و با رسول علیه السلام برفق و بحرمت سخن در گرفت گفت: یا محمد ما ترا از خویشتن دانیم و مکانت و منزلت خود در نسب قریش شناختهایم: امّا کاری عظیم با ایشان بر دست گرفتهای، جمع ایشان پراکنده کردی، پیران ایشان را حرمت برداشتی، خدایان ایشان را عیب کردی، دین پدران بباد بردادی، اکنون چند سخن از من بشنو و در ان نظری کن، چند چیز بر تو عرضه کنم و اختیاری بکن. رسول (ص) فرمود: قل یا ابا الولید هان بگو تا چه خواهی گفت ای بو الولید. عتبه گفت: یا ابن اخی اگر این کار که بیش گرفتهای و این دین که تو آوردهای مقصود تو جمع مال است ما ترا چندان مال جمع کنیم که در قریش هیچ کس از تو توانگرتر نباشد، و اگر شرف و سیادت و سروری میخواهی ما ترا بر همه قریش لا بل بر همه عرب سرور و مهتر کنیم، و اگر غلمت شهوت ترا رنجه میدارد ده زن از کرایم قریش بزنی بتو دهیم، و اگر ریّی بتو میآید از روی کهانت ترا درمان ساز پدید کنیم، اگر شعرست که در صدر تو میجوشد، عجب نیست که شما بنی عبد المطلب را در شعر آن قوت و قدرت هست که دیگران را نیست، و رسول خدا خاموش همی بود تا سخن بآخر راند. آن گه فرمود: یا با الولید همی بگفتی و از گفت خود فارغ شدی؟ گفت: نعم فارغ شدم حضرت مصطفی علیه الصلاة و السلام گفت اکنون از من بشنو تا من نیز خواندنی برخوانم، در گرفت گفت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، حم، تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا.. تا آخر این آیت برخواند که فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ و گفتهاند، تا آیت سجده بر خواند و رسول علیه السلام سجود تلاوة کرد، و عتبه در شنیدن کلام حضرت خداوند جل جلاله چنان مبهوت و مدهوش گشت که جای سخن در وی نماند و بآخر دست بر دهن رسول نهاد و گفت: بحق رحم که نیز نخوانی که طاقتم برسید و درین سخن سرگردان و حیران شدم. برخاست و چون متحیّری بخانه خود باز شد و بانجمن قریش که در انتظار وی بودند بازنگشت. بو جهل گفت: ای معشر قریش عتبه بر ما بازنگشت ترسم که صابی شد و در طعام محمدش رغبت افتاد، همه برخاستند و بخانه عتبه شدند بو جهل او را گفت: ترانه بران صفت میبینیم که برفتی، همانا که بطعام محمد رغبت کردی و باو میل داری، اگر ترا حاجت است تا ترا چندان مال دهیم که از طعام محمد بینیاز شوی. عتبه از ان سخن در خشم شد و سوگند یاد کرد که هرگز با محمد سخن نگوید، آن گه گفت: من سخن خویش با محمد بگفتم و او بجواب من سورتی بر خواند، و اللَّه که هرگز مانند آن سخن نشنیدم! نه شعر بود و نه سحر و نه کهانت، کار بجایی رسید که دست بر دهن وی نهادم و او را سوگند دادم که بس کند خواندن آن که حیران شده بودم و دلم زیر زبر گشته. اکنون میگویم شما را اگر فرمان من برید: رای من آنست که این مرد را فرو گذارید با دین خویش و تعرّض او نرسانید و بر عداوت او نکوشید که آن سخن که من از وی شنیدم ناچار آن را عاقبتی است و در ان بستهکاری و چیزی، او را بعرب باز گذارید، اگر عرب بدو دست یابند خود شغل شما کفایت کردند و اگر او بر عرب دست یابد ملک او ملک شماست عزّ او عزّ شما. بو جهل گفت: چنان میدانم که سحر او در تو اثر کرده و ترا از حال خود بگردانیده. عتبه گفت رای من اینست، شما هر چه خواهید میکنید.
فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ طلبوا العلوّ بغیر وجهه لانهم طلبوه بمخالفة الرسل و عاقبة ذلک الذّلّ و الصّغار، وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ای نحن نقدر علی دفع العذاب عنا بفضل قوّتنا، و کانوا ذوی اجسام طوال و خلق عظیم ینزعون الصخرة من الجبل و یدخلون اقدامهم فی الارض و کان طول کلّ واحد منهم ثمانیة عشر ذراعا، قال اللَّه تعالی ردّا علیهم: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً و اوسع قدرة. وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ هذه معطوفة علی قوله: فَاسْتَکْبَرُوا.
فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً ای عاصفا شدید الصوت، مشتقّ من الصّریر و قیل: هی الریح الباردة مشتقّ من الصّرّ و هو البرد الشدید الذی یحرق کما تحرق النار و جاء فی التفسیر انّها الدّبور. فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ یقال: کانت آخر شهر صفر اوّلها یوم الاربعاء سبع لیال و ثمانیة ایام. و قیل: کانت آخر شوال من الاربعاء و ما عذّب قوم الّا فی یوم الاربعاء. قرأ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو و یعقوب: «نحسات» بسکون الحاء. و قرأ الآخرون بکسر الحاء، نحس، ای مشومات ذات نحوس علیهم لیس فیها من الخیر شیء یقال: نحس، ای صار ذا نحس فهو نحس و التسکین تخفیفه قال الضحاک: امسک اللَّه عنهم المطر ثلث سنین و دامت الریاح علیهم من غیر مطر. لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ ای عذاب الهوان و الذّلّ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزی اشدّ اهانة و اکثر اذلالا وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ لا یمنع العذاب عنهم.
وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ ای دعوناهم و بیّنا لهم سبیل الخیر و الشّرّ و دلّلناهم الی طریق الرشد فعدلوا عنه الی طریق العمی، هذا کقوله: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً. و قوله: فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی ای اختاروا الکفر علی الایمان، فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ ای ذی الهوان. و الهون الهوان و هو الذی یهینهم و یخزیهم. قیل: هی صیحة کانت من السماء، بِما کانُوا یَکْسِبُونَ باختیارهم الکفر وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا یعنی آمنوا بصالح ای نجّیناهم من تلک الصاعقة، وَ کانُوا یَتَّقُونَ الشرک.
وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ قرأ نافع و یعقوب: «نحشر» بالنون و فتحها و ضمّ الشین، «أعداء» بالنصب. و الباقون «یحشر» بالیای و ضمّها و فتح الشین، «أعداء» بالرفع، ای یجمع أعداء اللَّه إِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ای یمنعون من التفرّق. و قیل الوزع الحبس، یعنی یحبس اوّلهم علی آخرهم لیتلاحقوا.
حَتَّی إِذا ما جاؤُها ای جاءوا النار، شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ ای بشراتهم بِما کانُوا یَعْمَلُونَ قال اهل التفسیر: المراد بالجلود الفروج انّ اللَّه عز و جل حییّ یکنی روی عن عبد اللَّه بن مسعود رضی اللَّه عنه قال: یجادل المنافق عند المیزان و یدفع الحق و یدعی الباطل فیختم علی فیه ثمّ تستنطق جوارحه فتشهد علیه ثمّ یطلق فیقول: بعدا لکنّ و سحقا، فعنکنّ کنت اناضل، ای اجادل.
و فی الخبر: «اوّل ما یتکلّم من الانسان فخذه من رجله الشمال».
وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ ناطق هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ غیر ناطق ثمّ انطقکم، وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ای کما احیاکم کذلک یعیدکم. و یحتمل انّ الکلام تمّ عند قوله: أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ ثمّ استأنف فقال اللَّه: وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فی الدنیا وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ فی العقبی.
وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ قال عبد اللَّه بن مسعود: کنت مستترا باستار الکعبة فاذا ثلاثة نفر کثیر شحم بطونهم قلیل فقه قلوبهم قرشیان و ختن لهما ثقفی او ثقفیان و ختن لهما قرشی فقال احدهم: هل یسمع اللَّه ما نقول؟ فقال احدهما: اری انّه یسمع اذا جهرنا و لا یسمع اذا اسررنا، و قال الثانی: ان کان یسمع اذا جهرنا فانه یسمع اذا اسررنا، فاتیت رسول اللَّه (ص) فاخبرته فنزلت: وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ ای ما کنتم تستخفون من أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ «لا» فی الموضعین زائدة زیدتا تأکیدا للنفی، و المعنی: لم یکن یمکنکم ان تستروا اعمالکم عن أعضائکم لانّها اعوانکم فجعلها اللَّه شهودا علیکم. و قیل معناه: ما کنتم تخافون فتحذروا ان یشهد علیکم سمعکم و ابصارکم و جلودکم. و قیل معناه: و ما کان قصدکم باستتارکم وقت المعاصی ان تستروها من الجوارح فانّ ذلک غیر ممکن، لکن ظننتم انّکم تسترونها عن اللَّه و هو قوله: وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ. و ادخل الکثیر لانّ الرجلین اتّفقا علی انّ اللَّه یعلم ما یجهر به و اختلفا فی علمه بما یسرّ به.
وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ ای ظنّکم انّ اللَّه لا یعلم ما تعملون اهلککم و طرحکم فی النار. یقال الظّنّ ظنّان: ظنّ ینجی و ظنّ یردی، فامّا الذی ینجی فکقوله: یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ و امّا الذی یردی فهو الذی هاهنا. فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ الهالکین المغبونین.
ثمّ اخبر عن حالهم فقال: فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْویً لَهُمْ یعنی: ان یصبروا او یجزعوا فالنار مسکن لهم. و قیل: ان یصبروا علی آلهتهم لقوله: أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ. وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ یعنی: و ان یستقیلوا فما هن من المقالین.
و قیل: الاستعتاب طلب الرضا. و المعنی: ان یطلبوا الرضا فما هم بمرضی عنهم. و قیل معناه: ان یسئلوا ان یرجع بهم الی ما یحبون لهم لم یرجع بهم. و قیل: ان یعتذروا فما هم ممّن یقبل عذرهم. یقال: استعتبه، ای طلب منه الرجوع الی الرضا. و اعتبه، ای ازال عنه المکروه و عاد به الی المحجوب. و قولهم: لک العتبی، ای الرجوع الی ما تحبّ. و قرئ فی الشّواذ: و ان یستعتبوا فما هم من المعتبین یعنی: و ان اقیلوا فما هم من التائبین المرضین، کقوله عز و جل: وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ.
برگردان به زبان ساده
این سوره را دو نام گفتهاند: یکی حم السجده، دیگر سورة المصابیح.
هوش مصنوعی: این سوره دو نام دارد: یکی "حم السجده" و دیگری "سوره المصابیح".
سه هزار و سیصد و پنجاه حرف است و هفتصد و نود و شش کلمت و پنجاه و چهار آیت جمله به مکه فرو آمد و در مکیات شمرند باتفاق مفسّران. و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر یک آیت: وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ بآیت سیف منسوخ است.
هوش مصنوعی: این متن به جزئیات یک سوره در قرآن اشاره دارد. طول این سوره به سه هزار و سیصد و پنجاه حرف و هفتصد و نود و شش کلمه و پنجاه و چهار آیت میرسد و به مکه نازل شده است. تمامی مفسران به مکی بودن آن اتفاق نظر دارند. بهجز یک آیت، در این سوره هیچ آیت ناسخ و منسوخی وجود ندارد، که آن آیت درباره تفاوت بین کارهای نیک و بد و دستور به مقابله نیکو با بدیهاست و مربوط به آیت سیف است که منسوخ شده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ حم، تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ای هذه الحروف تنزیل من الرحمن الرحیم نزل بها جبرئیل من عند اللَّه. میگوید: این حروف تهجّی که حا و میم از ان جمله است، فرو فرستاده رحمن است، چنانک کودک را گویی: چه میآموزی یا گویی در لوح چه نبشتهای؟ گوید: الف و با، نه خود این دو حروف خواهد که جمله حروف تهجّی خواهد. این همچنانست که جبرئیل از آسمان فرو آورد و بر محمد خواند صلوات اللَّه و سلامه علیه، تا دانایان را معلوم شود که کلام خداوند جل جلاله بیحرف و صوت نیست، چنانک قرآن کلام اوست ناآفریده حروف در قرآن و غیر قرآن کلام اوست ناآفریده.
هوش مصنوعی: این متن به بیان نزول آیات قرآن و ارتباط آن با حروف تهجّی میپردازد. به زبان ساده، اشاره میکند که این حروف به عنوان بخشهای تشکیلدهنده کلمات، توسط جبرئیل از جانب خداوند نازل شدهاند. این حروف، مانند الف و با، خود به تنهایی معنایی ندارند، اما در ترکیب با یکدیگر و درون آیات قرآن، کلام خداوند را شکل میدهند. در واقع، این نکته را مطرح میکند که کلام الهی، چه در قرآن و چه در غیر قرآن، بیحرف و صوت نیست و بنابراین، هر حرف و کلمهای در قرآن جایگاهی خاص و معنا دارد.
اشعریان گفتند: حروف در قرآن و غیر قرآن آفریده است، و گفتند: کلام خداوند معنی است قائم بذات او بیحرف و بیصوت، و این عقیده اهل سنت و اصحاب حدیث نیست، و اهل سنت را بر ایشان از آیات و اخبار دلیلهای روشن است، منها قوله تعالی: وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ میگوید: اگر از مشرکان کسی خواهد که با پناه و زینهار تو آید او را با پناه و زینهار خودگیر تا کلام حق بشنود. خلاف نیست که آنچه میشنود حرف و صوت است نه آن معنی که بذات باری قائم است که آن را مسموع نگویند، عرب معنی را فهم گوید و کلام را سماع، یقال: سمعت الکلام و فهمت المعنی، و لا یقال: سمعت المعنی. حاصل سخن آنست که رب العزة کلام خود را مسموع گفت، و مسموع جز حرف و صوت نیست، دلیل شد که در کلام خداوند هم حرف است و هم صوت.
هوش مصنوعی: اشعریان معتقدند که حروف قرآن و سایر متون آفریده شدهاند و همچنین بر این باورند که کلام خداوند به معنی ذاتی خود بدون حروف و صوت است. این دیدگاه با عقاید اهل سنت و اصحاب حدیث تفاوت دارد، که دلایل روشنی از آیات و روایات برای اثبات نظرات خود دارند. به عنوان مثال، در آیهای آمده است که اگر یکی از مشرکان از تو پناه بخواهد، باید او را پناه دهی تا کلام خدا را بشنود. این نشان میدهد آنچه شنیده میشود، حروف و صوت است و نه فقط معنیای که در ذات خداوند قرار دارد. عربها به فهمیدن معنی "فهم" و به شنیدن کلام "سماع" میگویند و نمیگویند که فقط معنی را شنیدهاند. بنابراین، نتیجهگیری این است که خداوند کلام خود را به صورت مسموع قرار داده و این کلام شامل حروف و صوت است.
دلیل دیگر آنست که رب العزة فرمود: یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ بیگانگان میخواهند که کلام خدای را تبدیل کنند و از نسق خود بگردانند. این تبدیل که رب العزة اضافت با ایشان کرد ناچار در کلامی است بایشان رسیده نه در معنی که بذات باری قائم است و بایشان نارسیده، و آن کلام که بایشان رسید جز حرف و صوت نیست.
هوش مصنوعی: دلیل دیگر این است که خداوند میفرماید: "آنها میخواهند کلام خدا را تغییر دهند." یعنی برخی افراد میخواهند معنای کلام خدا را تحریف کنند و آن را از اصل خود منحرف سازند. این تغییر و تحریف که خداوند به آن اشاره کرده، به کلامی که به آنها رسیده مربوط میشود و نه به معنایی که ذات الهی از آن برخوردار است و به آنها نرسیده است. کلامی که به آنها میرسد فقط حروف و صداها هستند.
سدیگر دلیل آنست که رب العالمین با موسی فرمود لیلة النار که: إِنِّی أَنَا اللَّهُ اجماع است که موسی بحقیقت کلام باری شنید، و معلوم است که بسمع وی جز حرف و صوت نرسید.
هوش مصنوعی: یکی دیگر از دلایل این است که خداوند با موسی در شب آتش سخن گفت و فرمود: «من الله هستم». این نشاندهنده این است که موسی بهراستی صدای خدا را شنیده و مشخص است که او جز کلام و صدا چیزی نشنیده است.
چهارم دلیل آنست که اللَّه فرمود: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ.. اهل لغت و ارباب صناعت متّفقاند که «هذا» اشارت فرا حاضر است اگر کلام خداوند آن معنی است که بذات او قائم است نه این حروف که میبینند و میخوانند پس اشارت باطل است و فایده آیت ضایع، و جلّ کلام البارئ ان یحمل علی ما لا یفید.
هوش مصنوعی: دلیل چهارم این است که خداوند فرمود: بگویید اگر انسانها و جنها جمع شوند تا مثلی از این قرآن بیاورند... اهل زبان و صاحبنظران در این زمینه اتفاق نظر دارند که واژه «هذا» به چیزی اشاره دارد که در حال حاضر وجود دارد. اگر مقصود از کلام خداوند چیزی باشد که خود خداوند است و نه تنها حروفی که مشاهده میشوند و خوانده میشوند، در این صورت اشاره به آن معنا بیفایده است و هدف آیه منتفی میشود و کلام خداوند نمیتواند به چیزی نسبت داده شود که بیفایده باشد.
پنجم دلیل خبر است از مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود
هوش مصنوعی: پنجمین دلیل، خبری است از مصطفی (صلیالله علیه و آله و سلم) که فرمودند...
قال: «و من قرأ القرآن فاعربه فله بکلّ حرف خمسون حسنة و من قرأه و لحن فیه فله بکلّ حرف عشر حسنات اما انّی لا اقول «الم» حرف بل الف حرف و لام حرف و میم حرف».
هوش مصنوعی: اگر کسی قرآن را بخواند و به درستی تلفظ کند، به ازای هر حرفی که میخواند، پنجاه حسنه دریافت میکند. اما اگر کسی قرآن را بخواند و در تلفظ آن اشتباه کند، به ازای هر حرفی که میخواند، تنها ده حسنه میگیرد. همچنین باید بدانید که من به شما نمیگویم که «الم» یک حرف است، بلکه «الف» یک حرف، «لام» یک حرف و «میم» هم یک حرف است.
و قیل: حم» اسم القرآن، ای هذا القرآن تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ثمّ فسر فقال: کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ بالامر و النهی و الحلال و الحرام و الوعد و الوعید و قیل: فصّلت آیاته بفواصل فصاحت و بلاغة و اعجاز و قیل: فُصِّلَتْ آیاتُهُ ای انزلت متفرّقة. قُرْآناً عَرَبِیًّا بلسان العرب، لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ العربیّة، و قرآنا نصب علی المدح. و قیل: علی التمییز. و قیل: نصب علی الحال.
هوش مصنوعی: در این متن به نام قرآن اشاره شده و توضیحاتی درباره آن ارائه میشود. قرآن به عنوان نازل شدهای از جانب خداوند رحمان و رحیم معرفی میشود. سپس بیان میشود که قرآن کتابی است که آیاته آن به طور مشخص در مورد دستورات، حلال و حرام، وعدهها و تهدیدها تنظیم شده است. همچنین بیان شده که آیات قرآن به شیوهای واضح و با بلاغت و اعجاز تفکیک شدهاند و به شکل متفرقه نازل شدهاند. قرآن به زبان عربی است و برای مردمی که زبان عربی را میدانند نازل شده است. نهایتاً، قیدهایی درباره نحوه ذکر "قرآن" بیان شده است.
بَشِیراً وَ نَذِیراً صفتان للقرآن، ای یبشّر المؤمنین و ینذر الکافرین بما فیه من البشارة و النذارة فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ ای اعرض اکثر اهل مکة عن قبوله و اتباعه.
هوش مصنوعی: قرآن دارای دو صفت بشارتدهنده و هشداردهنده است، به این معنا که به مؤمنین بشارت میدهد و کافران را از عواقب کارشان هشدار میدهد. اما بیشتر مردم مکه از پذیرش و پیروی از آن روی گردان شدند.
و قیل: اعرض اکثر العرب، فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ ای لا ینتفعون بسماعه و لا یعلمون به.
هوش مصنوعی: گفته شده است که اکثر عربها روی گردان شدهاند، به این معنا که آنها نمیشنوند و از شنیدنش بهرهمند نمیشوند و نسبت به آن آگاهی ندارند.
و قیل: اذا تلاه النبی (ص) لا یصغون الیه تکبّرا. و قیل: لا یَسْمَعُونَ ای لا یقبلون کقوله: سمع اللَّه لمن حمده ای قبل اللَّه.
هوش مصنوعی: گفته شده است که وقتی پیامبر (ص) این آیه را تلاوت میکرد، برخی به خاطر تکبر به آن توجه نمیکردند. همچنین گفته شده که آنها به آن گوش نمیدادند، یعنی به معنای این است که آنها آن را نمیپذیرفتند، مانند گفتهای که درباره گوش دادن خداوند به کسی که حمدش میکند آمده است.
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ واحد الاکنّة کنان و هو الجعبة، مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ من التوحید فلا نفهمه و لا نعیه، وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ ای صمم فلا نسمع ما تقول، و المعنی: انّا فی ترک القبول منک بمنزلة من لا یفهم و لا یسمع. وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ ای خلاف فی الدین و مانع یمنعنا عن اتباع امرک. قالوا ذلک استهزاء و ان کان حقا بدلیل قوله: وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً و قیل: انّما قالوا ذلک لیؤیسوا رسول اللَّه (ص) عن قبولهم دینه. فَاعْمَلْ انت علی دینک، إِنَّنا عامِلُونَ علی دیننا. و قیل: «فاعمل» فی ابطال امرنا، إِنَّنا عامِلُونَ فی ابطال امرک.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: دلهای ما در پوششهایی قرار دارد که ما را نسبت به آنچه دعوت میکنی، مانند توحید، ناتوان میسازد؛ بنابراین نمیتوانیم آن را درک کنیم و نمیشنویم. ما در برابر سخنان تو، مانند کسانی هستیم که نه میفهمند و نه میشنوند. همچنین اشاره کردند که بین ما و تو حجاب و مانعی وجود دارد که ما را از پیروی دستورات تو باز میدارد. این سخنان نوعی تمسخر است، هرچند که حقیقت دارد، بر اساس آیهای که میگوید: وقتی قرآن را میخوانی، بین تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند، پردهای محجوب قرار میدهیم. برخی گفتهاند که این حرفها تنها برای ناامید کردن پیامبر (ص) از قبول دین آنها بیان شده است. پس به دین خود عمل کن، ما نیز به دین خود ادامه میدهیم. برخی دیگر گفتهاند که منظور از "عمل" نداشتن توجه به ایجابهای دین تو و ادامه دادن به نابودی دین توست.
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ فی الطبع و الجنس، یعنی انا کواحد منکم و لولا الوحی ما دعوتکم، یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ ای لست بملک و لا ملک و لا اطلب بمقالتی ریاسة، کقول نوح: وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ انّما اعلمکم ما یوحی الیّ انّ المعبود اله واحد. قال الحسن: علّمه اللَّه التواضع بقوله: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ.
هوش مصنوعی: بگو که من تنها یک انسان مانند شما هستم، در طبع و جنس. یعنی من نیز یکی از شما هستم و اگر وحی نمیبود، هیچگاه شما را دعوت نمیکردم. به من وحی میشود که معبود شما تنها یک خداست. من نه فرشته هستم و نه از مقام و ریاستی برخوردارم. همانطور که نوح گفت: «من نمیگویم که فرشته هستم؛ بلکه تنها به شما آموزش میدهم آنچه به من وحی میشود که معبودی جز خداوند یگانه نیست.» همچنین، حسن میگوید که خداوند به او تواضع را آموزش داد با این گفتار: «بگو من تنها یک انسان مانند شما هستم.»
فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ ای توجّهوا الیه بالطاعة و لا تمیلوا عن سبیله، وَ اسْتَغْفِرُوهُ ای آمنوا به لتستحقّوا مغفرته، وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ.
هوش مصنوعی: به او راست بایستید و به خاطر اطاعت از او به او توجه کنید و از مسیر او منحرف نشوید. از او طلب آمرزش کنید تا شایسته دریافت رحمتش شوید، و وای بر مشرکان.
الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ قال ابن عباس یعنی الذین لا یقولون لا اله الّا اللَّه و هی زکاة الانفس، و المعنی لا یطهّرون انفسهم من الشرک بالتوحید فانّما المشرکون نجس. و قال الحسن و قتادة: لا یعتقدون وجوب الزکاة. و کان یقال: الزکاة قنطرة الاسلام فمن قطعها نجا و من تخلّف عنها هلک. وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ یعنی بالبعث بعد الموت و الثواب و العقاب.
هوش مصنوعی: کسانی که زکات نمیدهند، به گفته ابن عباس، به این معناست که آنها به توحید اعتقاد نداشته و خود را از شرک پاک نمیکنند. افرادی که مشرک هستند از نظر روحی ناپاک محسوب میشوند. همچنین حسن و قتاده بیان کردهاند که چنین افرادی اعتقاد به واجب بودن زکات ندارند. گفته میشود که زکات پلی به سوی اسلام است؛ کسی که از آن عبور نکند نجات نمییابد و کسی که آن را ترک کند هلاک میشود. همچنین، آنها به آخرت و عقاب و پاداش بعد از مرگ ایمان ندارند.
ذکر زکاة در قرآن بر دو وجه است: یا در نماز پیوسته یا منفرد گفته، آنچه در نماز پیوسته چنانست که الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ هذا و اشباهه. مراد باین زکاة مال است که اللَّه فرض کرده بر خداوندان مال. و آنچه منفرد گفته چنانست که وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَکاةً خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی مراد باین پاکی است و زیادتی و دین داری یعنی دین اسلام که زکاة قطره آنست.
هوش مصنوعی: ذکر زکات در قرآن به دو شکل وجود دارد: یکی به صورت پیوسته و دیگری بهطور مجزا. در مورد ذکر پیوسته، به کسانی اشاره شده که نماز را برقرار میدارند و زکات میدهند. زکات در اینجا به معنای مالی است که خداوند بر داراییها واجب کرده است. و در مواردی که بهطور مجزا به زکات اشاره شده، منظور از آن پاکی، افزایش و دینداری است، یعنی دیانت اسلام که زکات جزئی از آن محسوب میشود.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ای غیر مقطوع و لا منقوص و لا ممنون به علیهم. سدّی گفت: این آیت در شأن بیماران و زمنان و پیران ضعیف فرو آمد، ایشان که از بیماری و ضعیفی و عاجزی از طاعت و عبادت اللَّه باز مانند و باداء حق وی نرسند و بآن سبب اندوهگن و غمگین باشند. رب العالمین ایشان را در ان بیماری همان ثواب میدهد که در حال صحت بطاعت و عبادت میداد. مصطفی (ص) فرمود: «انّ العبد اذا کان علی طریقة حسنة من العبادة ثمّ مرض قیل للملک الموکل به: اکتب له مثل عمله اذ کان طلیقا حتّی اطلقه او اکفته الیّ»
هوش مصنوعی: کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، پاداشی بیپایان و بدون کاهشی خواهند داشت. این آیه در مورد بیمارانی، سالمندان و افرادی که به دلیل ضعف قادر به انجام عبادت نیستند، نازل شده است. این افراد به خاطر بیماری و ناتوانی از عبادت، ممکن است احساس اندوه و غم کنند. خداوند برای آنها در دوران بیماری، همان پاداشی را در نظر میگیرد که در زمان سلامتی و انجام عبادت به آنها میدهد. پیامبر (ص) نیز فرمودند که اگر بندهای در حال انجام عبادت خوب باشد و سپس بیمار شود، به فرشتهای که بر او گماشته شده است گفته میشود که همانند عمل او را در زمان صحتش بنویسد تا زمانی که او بهبود یابد یا به سوی خداوند برگردد.
و فی روایة اخری قال (ص): «ما من احد من المسلمین یصاب ببلاء فی جسده الّا امر اللَّه عز و جل الحافظین الذین یحفظانه فقال: اکتبا لعبدی فی کل یوم و لیلة مثل ما کان یفعل من الخیر ما دام فی وثاقی»
هوش مصنوعی: در یک روایت دیگر آمده است که پیامبر (ص) فرمود: «هیچ یک از مسلمانان نیست که به مشکلی در بدن خود دچار شود، مگر اینکه خداوند متعال به نگهبانانی که از او محافظت میکنند، فرمان میدهد که: برای بندهام در هر روز و شب، همانند کارهای خیری که در حال سلامت انجام میداد، بنویسید تا زمانی که او در این وضعیت قرار دارد.»
عبد الله مسعود گفت: با رسول خدا (ص) نشسته بودیم که رسول بر آسمان نگرست و تبسّم کرد، گفتیم: یا رسول اللَّه از چه تبسّم فرمودی و چه حال بر تو مکشوف گشت، گفت: عجب آید مرا از بنده مؤمن که از بیماری بنالد و جزع کند اگر بدانستی که او را در ان بیماری چه کرامت است و با اللَّه چه قربت، همه عمر خود را بیماری خواستی، این ساعت که بر آسمان مینگرستم دو فرشته فرو آمدند و بندهای که پیوسته در محراب عبادت بود او را طلب کردند در ان محراب و نیافتند بیمار دیدند آن بنده را و از عبادت باز مانده، فرشتگان بحضرت عزت بازگشتند گفتند بار خدایا فلان بنده مؤمن هر شبانروزی حسنات و طاعات وی مینوشتیم اکنون که او را در حبس بیماری کردی هیچ عمل و طاعت وی نمینویسیم، از حق جل جلاله فرمان آمد که: اکتبوا لعبدی عمله الذی کان یعمل فی یومه و لا تنقصوا منه شیئا فعلی اجر ما حبسته و له اجر ما کان صحیحا.
هوش مصنوعی: عبد الله مسعود بیان کرد: ما با رسول خدا (ص) نشسته بودیم که ایشان به آسمان نگاه کردند و تبسمی کردند. ما درباره علت این تبسم از ایشان پرسیدیم و گفتند که شگفتزده شدهاند از حال مؤمنانی که در زمان بیماری، ناله و زاری میکنند. اگر میدانستند که در آن بیماری چه کرامتی برایشان وجود دارد و چه نزدیکی به خداوند دارند، تمام عمر خود را در آرزوی بیماری میخواستند. رسول خدا ادامه دادند که در آن لحظه دو فرشته نزول کردند و خواستار یکی از بندگان مؤمن شدند که همیشه در محراب عبادت بوده است، اما وقتی به آنجا رسیدند او را در حال بیماری یافتند و نتوانستند او را در حال عبادت پیدا کنند. فرشتگان به درگاه خدا بازگشتند و گفتند: ای خداوند، ما هر شبانهروز اعمال نیک او را مینوشتیم، اما اکنون که او در حبس بیماری است، هیچ عمل و طاعتی از او نمینویسیم. سپس خداوند فرمان داد که: "برای بندهام اعمالی را که در روزهای سالمش انجام میدادید، بنویسید و چیزی از آن نکاسته و یا کاهش ندهید، زیرا او اجر خواهد داشت بابت وقتی که در بیماری به سر میبرد و همچنین اجر اعمالی که در زمان سلامتیاش انجام داده است."
مجاهد گفت: لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ای غیر محسوب یعنی که نعمت دنیا ایشان را از ثواب آن جهان بنه انگارند.
هوش مصنوعی: مجاهد گفت: برای آنان پاداشی غیر قابل شمارش وجود دارد، به این معنا که نعمتهای دنیای آنها نباید مانع از پاداشهای آخرتیشان شود.
قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ استفهام بمعنی انکارست و معنی آنست که: می کافر شوید بآن خداوند که قدرت وی اینست که زمین را بدو روز بیافرید؟ یعنی روز یکشنبه و روز دوشنبه. اگر خواستی بیک لحظه بیافریدی، لکن خواست که با خلق نماید که سکونت و آهستگی به از شتاب و عجلت، و بندگان را سنّتی باشد بسکونت کار کردن و راه آهستگی رفتن. وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً شرکاء و اشباها، ذلِکَ رَبُّ الْعالَمِینَ خالق جمیع الموجودات و سیّدها و مرّبیها.
هوش مصنوعی: آیا شما از آن خداوند که زمین را در دو روز خلق کرد، کافر میشوید؟ به این معنا که آیا قادر نیستید قدرت او را بپذیرید که زمین را در یک لحظه بیافریند، اما او تصمیم گرفت که با تدبیری آرام و تدریجی آن را خلق کند تا بندگانش یاد بگیرند که با آرامش و صبر عمل کنند؟ و در عین حال، آیا برای او شریکانی قرار میدهید، در حالی که او پروردگار جهانیان است و خالق و سرپرست تمامی موجودات است؟
وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها ای جبالا ثوابت من فوق الارض، وَ بارَکَ فِیها بما خلق فیها من البحار و الانهار و الاشجار و الثمار انبت شجرها من غیر غرس و اخرج زرعها من غیر بذر و جعل فیها معادن الذهب و الفضّة و سائر الفلزّات، وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها یعنی ارزاق العباد و البهائم: تقول: قاته یقوته، اذا رزقه و اجری علیه، و اقاته اذا جعله ذا قوت، و اللَّه عز و جل مقیت. قال الضحاک: قدّر فی کلّ بلدة ما لم یجعله فی الأخری لیعیش بعضهم من بعض بالتجارة من بلد الی بلد و قال الکلبی: قدّر الخبز لاهل قطر و التمر لاهل قطر و الذرة لاهل قطر و السمک لاهل قطر و کذلک اخواتها.
هوش مصنوعی: خداوند در زمین کوهها و تپههایی را قرار داد که ثابت و استوار باشند. همچنین در آن جا برکاتی قرار داد که شامل دریاها، رودخانهها، درختان و میوهها میشود. خداوند درختان را بدون نیاز به کاشت و محصولات را بدون نیاز به بذر به وجود آورد. همچنین معادن طلا، نقره و دیگر فلزات را در آن قرار داد. خداوند برای مخلوقات و چهارپایان، روزیها و قوتهای لازم را تعیین کرد. به این معنا که هر کسی مانند قوتیاش را نصیب میشود. همچنین در هر منطقهای، خداوند آرزوها و نیازهای خاص آن منطقه را مشخص کرده تا مردم از طریق تجارت بتوانند با همدیگر تعامل کرده و از یکدیگر بهرهمند شوند. به عنوان مثال، در یک منطقه نان، در منطقه دیگر خرما، در یک جا ذرت و در جای دیگر ماهی را به عنوان قوت اصلی قرار داده است.
فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ ای فی تتمة اربعة ایام هذا کقول القائل: سرت من البصرة الی بغداد فی عشر و الی الکوفة فی خمس عشرة معنی آیت آنست که: رب العزة زمین را بیافرید بدو روز روز یک شنبه و دوشنبه و تقدیر اقوات و ارزاق کرد در تمامی چهار روز یعنی روز سه شنبه و چهار شنبه.
هوش مصنوعی: در مدت چهار روز، یعنی در ادامه چهار روز، مانند گفتاری که میگویند: از بصره به بغداد در ده روز و از آنجا به کوفه در پانزده روز سفر کردم. معنای این آیه این است که پروردگار، زمین را در دو روز آفرید، یعنی یکشنبه و دوشنبه و در طول چهار روز، که شامل سهشنبه و چهارشنبه میشود، نیازهای غذایی و معیشتی را تقدیر کرد.
روی عن ابن عباس قال: سمعت رسول اللَّه (ص) و انا ردیفه یقول: «خلق اللَّه الارواح قبل الاجسام باربعة آلاف سنة و خلق الارزاق قبل الارواح باربعة آلاف سنة «سواء» لمن سأل و لمن لم یسئل و انا من الذین لم یسئلوا اللَّه الرزق و من سأل فهو جهل منه».
هوش مصنوعی: عَبداللَّه بن عباس روایت میکند که از پیامبر خدا (ص) شنیدم در حالی که بر پشت او نشسته بودم میفرمود: «خداوند ارواح را چهار هزار سال قبل از اجسام خلق کرد و روزیها را نیز چهار هزار سال قبل از خلق ارواح آفرید. این روزیها به کسانی که میپرسند و به کسانی که نمیپرسند به یکسان داده میشود. من از افرادی هستم که از خداوند روزی نخواستهام و کسی که سؤال میکند، در واقع جهالت کرده است.»
قراءت عامّه قرّا «سواء» نصب است بر مصدر یعنی استوت سواء.
هوش مصنوعی: خواندن عمومی قراء «سواء» به معنای «برابر» با نصب بر مصدر است، یعنی به معنای این که سطح آن یکسان است.
و قیل معناه: جعلنا الاقوات المقدّرة محتومة سواء لمن سأل أ و لم یسئل طلب او لم یطلب عاجزا کان الانسان أو حیولا. ابو جعفر «سواء» بجرّ خواند بر نعت ایام، و معنی آنست که: تقدیر ارزاق کرد در چهار روز راست نه بیش نه کم. آن گه فرمود: «للسّائلین» پرسندگان را میگویم که میپرسند که چون بود. بر رفع نیز خواندهاند، و معنی آنست که: الرزق المقدّر سواء للمسترزق و الساکت.
هوش مصنوعی: این متن به توضیح تقدیر و تعیین ارزاق (معاش) در چهار روز میپردازد و بیان میکند که این تقدیر برای همه انسانها یکسان است، چه کسانی که سؤال میکنند و چه کسانی که ساکت هستند. حال، خواه انسان در جستجوی رزق باشد یا در موقعیتی بینیاز، ارزاق به طور یکسان برای همه تعیین شده است. همچنین، نکتهای درباره تأکید بر تجربه و نظر افرادی مانند ابوجعفر نیز مطرح شده که اشاره دارد به این که ارزاق در هر زمان و شرایطی به یک صورت تقدیر شده است.
ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ یعنی عمد و صعد وَ هِیَ دُخانٌ بعد. قال ابن عیسی الدخان جسم لطیف مظلم متفشّ. و قیل: هو بخار الماء.
هوش مصنوعی: سپس به سوی آسمان قرار گرفت، در حالی که آسمان در آن زمان بخارگونه بود. ابوالحسن عیسی گفت: این بخار، جسمی لطیف و تاریک است که به خوبی منتشر میشود. برخی نیز گفتهاند که منظور از آن، بخار آب است.
یروی «انّ اوّل ما خلق اللَّه عز و جل العرش علی الماء و الماء ذاب من جوهرة و هی کانت یاقوتة بیضاء فاذابها ثمّ القی فیها نارا ففار الماء و اجفآء غثاء فخلق الارض من الغثاء لم یبسطها ثمّ استوی الی الدخان الذی ثار من الماء فسمکه سماء ثمّ بسط الارض فکان خلق الارض قبل خلق السماء و بسط الارض و إرساء الجبال فیها و تقدیر الارزاق و خلق الاشجار و الدوابّ و البحار و الانهار بعد خلق السماء»
هوش مصنوعی: در آغاز، خداوند عرش را بر روی آب خلق کرد. این آب از جواهر سفید رنگی به نام یاقوت ایجاد شده بود. سپس خداوند آب را ذوب کرد و آتش را در آن انداخت، که موجب بخار شدن آب و به وجود آمدن مواد اضافی شد. از این مواد، زمین را خلق کرد، اما آن را بسط نداد. سپس به دودی که از آب برمیخاست توجه کرد و آن را به آسمان تبدیل کرد. پس از آن زمین را گسترش داد و کوهها را در آن قرار داد. سپس روزیها، درختان، جانوران، دریاها و رودخانهها را بعد از خلق آسمان آفرید.
لذلک قال اللَّه عز و جل: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها هذا جواب عبد اللَّه بن عباس، لنافع بن الازرق الحروری.
هوش مصنوعی: به همین دلیل خداوند متعال فرمود: "و زمین را پس از آن گسترانید." این پاسخ عبدالله بن عباس به نافع بن الازرق حروری است.
فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قال ابن عباس: قال اللَّه عز و جل: ائْتِیا ای جیئا بما خلقت فیکما امّا انت یا سماء فاطلعی شمسک و قمرک و نجومک و انت یا ارض فشقّقی انهارک و اخرجی ثمارک و نباتک و قال لهما: افعلا ما آمرکما طوعا و الا ألجأتکما الی ذلکما حتی تفعلاه کرها فاجابتا بالطوع و قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ ای جئنا بما احدثت فینا مستجیبین لامرک. یقال اجابه من الارض الاردن من بلاد الشام فسمّی لسان الارض. و قیل: اجاب و نطق من الارض موضع الکعبة و من السماء ما بحذائها فجعل اللَّه لها حرمة علی سائر الارض.
هوش مصنوعی: سپس خداوند به آسمان و زمین گفت: «به سوی من بیایید، خواه با میل خود و خواه ناچار.» ابن عباس میگوید: خداوند فرمود: «ای آسمان، طلوع کن، و ای زمین، رودهای خود را بگشای و میوهها و گیاهان خود را بیرون بیاور.» سپس به آنها گفت: «اگر با میل خود انجام ندهید، مجبور خواهید شد که این کار را انجام دهید.» آسمان و زمین با میل و رغبت پاسخ دادند: «ما با میل و خواست خود به سوی تو میآییم و از دستورات تو پیروی میکنیم.» یکی از تفسیرها این است که به زمین پاسخ دادند، به ویژه در اردن، که به عنوان منطقهای از شام شناخته میشود. همچنین گفته شده که نطق آنها از مکانی در حدود کعبه بوده و خداوند احترام و حرمت خاصی برای آن مکان در نظر گرفته است.
فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ ای اتمهنّ و فرغ من خلقهنّ فِی یَوْمَیْنِ ای فی الیومین الباقیین من الایام الستّة یوم الخمیس و یوم الجمعة. قال ابن عباس: ابتداء اللَّه عز و جل بخلق الارضین یوم الاحد فخلق سبع ارضین فی یوم الاحد و یوم الاثنین، ثمّ جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدّر فیها اقواتها، ارسی الجبال و شقّ الانهار و غرس الاشجار و جعل المنافع فی یومین یوم الثلاثاء و یوم الاربعاء، ثمّ استوی الی السّماء فخلقها سبع سماوات فی یوم الخمیس و یوم الجمعة و خلق آدم فی آخر ساعة من یوم لجمعة و فیها تقوم الساعة قال فلذلک سمیت الجمعة لانّه اجتمع فیها الخلق وَ أَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها ای امر اهل کلّ سماء امرهم من العبادة و قال ابن عباس: خلق ما فی کلّ سماء خلقها من الملائکة و ما فیها من الشمس و القمر و النجوم و البحار و جبال البرد و ما لا یعلم الّا اللَّه فذلک امرها. و قال مقاتل: اوحی الی کل سماء ما اراد من الامر و النهی. وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ ای بکواکب فتضیء فی اللیل کالمصابیح. «و حفظا» یعنی: و حفظناها حفظا، ای حفظناها بالکواکب من مسترقی السمع، کقوله: وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجِیمٍ وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ قیل: خلقت الکواکب للزینة و الحفظ جمیعا. «ذلک» الذی ذکر من صنعه تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ فی ملکه «العلیم» بخلقه.
هوش مصنوعی: خداوند در روزهای مشخصی آسمانها و زمینها را خلق کرد. نخست در روزهای شنبه و یکشنبه هفت زمین را آفرید و سپس در روزهای سهشنبه و چهارشنبه کوهها و نهرها و درختان را در آنها قرار داد. در آخرین ساعت روز جمعه، انسان را خلق کرد، که به همین دلیل روز جمعه به عنوان روز جمع شدن مخلوقات شناخته میشود. خداوند در هر آسمانی دستوری برای عبادت موجودات آن آسمان نازل کرد. همچنین زمین را با ستارگان زینت بخشید و این ستارهها به عنوان نورهای شب عمل میکنند. به علاوه، این ستارهها برای محافظت از آسمانها در برابر شیطانها نیز خلق شدهاند. به طور کلی، همه این کارها جزئی از تدبیر و علم خداوند در آفرینش بود.
فَإِنْ أَعْرَضُوا عن الایمان بعد هذا البیان، فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ الصاعقة عند العرب عذاب معه صوت، و اکثر ما یقولونه اذا کان مع الصوت نار. «إذ جاءتهم» یعنی عادا و ثمود، الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ اراد بقوله: مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ الرسل الذین ارسلوا الی آبائهم من قبلهم، وَ مِنْ خَلْفِهِمْ یعنی و من بعد الرسل الذین ارسلوا الی آبائهم، الذین ارسلوا الیهم هود و صالح فالکنایة فی قوله: مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ راجعة الی عاد و ثمود و فی قوله: وَ مِنْ خَلْفِهِمْ راجعة الی الرسل.
هوش مصنوعی: اگر آنها بعد از این بیان از ایمان روی برگردانند، بگو که من شما را از عذابی مشابه عذاب قوم عاد و ثمود هشدار دادهام. در عربی، "صاعقه" به عذابی همراه با صدا گفته میشود و بیشتر به آنهایی اطلاق میشود که صدای آن با آتش همراه است. تعبیر "هنگامی که به سوی آنها آمدند" به قوم عاد و ثمود اشاره دارد، و منظور از "رسولانی که از جلو و پشت سرشان بودند" این است که پیامبرانی از طرف خدا به پیشینیان آنها (آبایشان) فرستاده شدند و سپس رسولانی مانند هود و صالح به سوی آنها آمدند. بنابراین، تعبیر "از جلو" به پیامبرانی که پیش از این پیام داده بودند، و "از عقب" به پیامبرانی که به سمت آنها فرستاده شدهاند، اشاره دارد.
أَلَّا تَعْبُدُوا یعنی بان لا تعبدوا إِلَّا اللَّهَ قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا منا الایمان الذی تدعون انه یریده بارسالکم لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً بدل هؤلاء الرسل فلم یتخالجنا شک فی امرهم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید تنها خدا را بپرستید. و آنها میگویند که اگر خدا میخواست، ایمان ما را که شما ادعا میکنید، با فرستادن فرشتگانی به جای این پیامبران برای ما نازل میکرد و در آن صورت هیچ شکی در مورد ایشان برای ما باقی نمیماند.
فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ ای انا بما تدّعون انّکم ارسلتم به کافرون، کقوله: یا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ... و هذا واسع فی کلام العرب.
هوش مصنوعی: ما هم به آنچه که شما به آن پیام فرستادهاید، کافر هستیم. مانند گفتهای که آمده است: ای کسی که بر او وحی نازل شده است... و این عبارت در گفتار عربها بسیار استفاده میشود.
روایت کنند از جابر بن عبد اللَّه و از محمد بن کعب القرظی که جمع قریش روزی بهم نشسته بودند با یک دیگر میگفتند: این کار محمد بر ما مشکل شد و نفری از عزیزان ما چون حمزه عبد المطلب و عمر خطاب و دیگران با دین وی گشتند و کار وی روز بروز بالا میگیرد، کسی باید که در کهانت و سحر دستی دارد و صنعت شعر نیکو داند تا با وی سخن گوید و باز داند که مادّت علم وی از کجاست و حاصل دعوی وی چیست. عتبة بن ربیعه برخاست گفت: کار منست که من شعر شنیدهام و در سحر و کهانت بیگانه نباشم، اگر سخن محمد ازین جنس است بر من پوشیده نشود.
هوش مصنوعی: روایت است که گروهی از قریش روزی با هم جمع شدند و راجع به وضعیت محمد صحبت میکردند. آنها نگران بودند که کار او برایشان دشوار شده و برخی از عزیزانشان مانند حمزه، عبدالمطلب و عمر خطاب به دین او پیوستهاند و روز به روز نفوذ او بیشتر میشود. به همین دلیل تصمیم گرفتند کسی را پیدا کنند که در علم کهانت و سحر مهارت داشته باشد و شعر را به خوبی بشناسد تا توانایی گفتوگو با محمد را داشته باشد و بفهمد که او چه اعتقادی دارد و مبنای ادعای او چیست. در این زمان، عتبه بن ربیعه گفت: من در شعر و سحر تجربه دارم و اگر سخنان محمد از این نوع باشد، برایم سخت نخواهد بود که آنها را درک کنم.
و رسول صلوات اللَّه و سلامه علیه تنها بمسجد نشسته بود عتبه بیامد و با رسول علیه السلام برفق و بحرمت سخن در گرفت گفت: یا محمد ما ترا از خویشتن دانیم و مکانت و منزلت خود در نسب قریش شناختهایم: امّا کاری عظیم با ایشان بر دست گرفتهای، جمع ایشان پراکنده کردی، پیران ایشان را حرمت برداشتی، خدایان ایشان را عیب کردی، دین پدران بباد بردادی، اکنون چند سخن از من بشنو و در ان نظری کن، چند چیز بر تو عرضه کنم و اختیاری بکن. رسول (ص) فرمود: قل یا ابا الولید هان بگو تا چه خواهی گفت ای بو الولید. عتبه گفت: یا ابن اخی اگر این کار که بیش گرفتهای و این دین که تو آوردهای مقصود تو جمع مال است ما ترا چندان مال جمع کنیم که در قریش هیچ کس از تو توانگرتر نباشد، و اگر شرف و سیادت و سروری میخواهی ما ترا بر همه قریش لا بل بر همه عرب سرور و مهتر کنیم، و اگر غلمت شهوت ترا رنجه میدارد ده زن از کرایم قریش بزنی بتو دهیم، و اگر ریّی بتو میآید از روی کهانت ترا درمان ساز پدید کنیم، اگر شعرست که در صدر تو میجوشد، عجب نیست که شما بنی عبد المطلب را در شعر آن قوت و قدرت هست که دیگران را نیست، و رسول خدا خاموش همی بود تا سخن بآخر راند. آن گه فرمود: یا با الولید همی بگفتی و از گفت خود فارغ شدی؟ گفت: نعم فارغ شدم حضرت مصطفی علیه الصلاة و السلام گفت اکنون از من بشنو تا من نیز خواندنی برخوانم، در گرفت گفت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، حم، تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا.. تا آخر این آیت برخواند که فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ و گفتهاند، تا آیت سجده بر خواند و رسول علیه السلام سجود تلاوة کرد، و عتبه در شنیدن کلام حضرت خداوند جل جلاله چنان مبهوت و مدهوش گشت که جای سخن در وی نماند و بآخر دست بر دهن رسول نهاد و گفت: بحق رحم که نیز نخوانی که طاقتم برسید و درین سخن سرگردان و حیران شدم. برخاست و چون متحیّری بخانه خود باز شد و بانجمن قریش که در انتظار وی بودند بازنگشت. بو جهل گفت: ای معشر قریش عتبه بر ما بازنگشت ترسم که صابی شد و در طعام محمدش رغبت افتاد، همه برخاستند و بخانه عتبه شدند بو جهل او را گفت: ترانه بران صفت میبینیم که برفتی، همانا که بطعام محمد رغبت کردی و باو میل داری، اگر ترا حاجت است تا ترا چندان مال دهیم که از طعام محمد بینیاز شوی. عتبه از ان سخن در خشم شد و سوگند یاد کرد که هرگز با محمد سخن نگوید، آن گه گفت: من سخن خویش با محمد بگفتم و او بجواب من سورتی بر خواند، و اللَّه که هرگز مانند آن سخن نشنیدم! نه شعر بود و نه سحر و نه کهانت، کار بجایی رسید که دست بر دهن وی نهادم و او را سوگند دادم که بس کند خواندن آن که حیران شده بودم و دلم زیر زبر گشته. اکنون میگویم شما را اگر فرمان من برید: رای من آنست که این مرد را فرو گذارید با دین خویش و تعرّض او نرسانید و بر عداوت او نکوشید که آن سخن که من از وی شنیدم ناچار آن را عاقبتی است و در ان بستهکاری و چیزی، او را بعرب باز گذارید، اگر عرب بدو دست یابند خود شغل شما کفایت کردند و اگر او بر عرب دست یابد ملک او ملک شماست عزّ او عزّ شما. بو جهل گفت: چنان میدانم که سحر او در تو اثر کرده و ترا از حال خود بگردانیده. عتبه گفت رای من اینست، شما هر چه خواهید میکنید.
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) در مسجد نشسته بود که عتبه به ملاقات او آمد و با احترام و لحن ملایم صحبت کرد. او به رسول (ص) گفت که مقام و منزلت وی را در قریش میشناسد، اما به او گوشزد کرد که کار بزرگی با قریش کرده است: او جمعیت آنان را متفرق کرده، احترام بزرگانشان را از بین برده و خدایانشان را مورد عیبجویی قرار داده و دین پدرانشان را باطل کرده است. سپس عتبه از رسول (ص) خواست تا چند کلمه از او بشنود و به اندیشه برآید.
عتبه پیشنهاد کرد که اگر هدف رسول (ص) جمعکردن مال است، آنان میتوانند ثروت زیادی به او دهند تا در قریش هیچکس به او نرسد. اگر او شرف و مقام میخواهد، آنها میتوانند او را بر همه قریش و عرب سرور قرار دهند. همچنین اگر او به زنان نیاز دارد، میتوانند ده زن از قریش به او بدهند. در نهایت، او گفت که اگر او در شعر سرآمد است، هیچ اشکالی ندارد زیرا آنها نیز در این زمینه قدرت دارند.
رسول خدا (ص) پس از پایان سخنان عتبه، به او گفت که اکنون او نیز چیزی میخواند. سپس آیات اول سوره فصلت را خواند و در ادامه به آیات سجده رسید و سجده تلاوت کرد. عتبه در مقابل کلمات خداوند به شدت مبهوت شد و دستش را بر دهان رسول (ص) گذاشت و خواست که دیگر نخواند زیرا طاقت شنیدن آن را نداشت و از آنجا به خانه خود بازگشت.
وقتی عتبه به جمع قریش بازنگشت، برخی از آنان نگران شدند و گمان کردند که او به دین اسلام گرایش پیدا کرده است. عتبه در نهایت به قریش گفت که هرگز سخنانی مشابه آنچه از محمد شنیده، نشنیده و نمیتواند آن را شعر، سحر یا کهانت بخواند. او به قریش توصیه کرد که با محمد کاری نداشته باشند و بگذارند او به دینش ادامه دهد، زیرا ممکن است عاقبت خوبی داشته باشد. در پاسخ، برخی از قریش او را متهم کردند که زیر تأثیر کلمات محمد رفته و عقیدهاش تغییر کرده است. عتبه در پاسخ گفت که اگرچه نظر خود را بیان کرده، اما آنان میتوانند هرچه بخواهند انجام دهند.
فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ طلبوا العلوّ بغیر وجهه لانهم طلبوه بمخالفة الرسل و عاقبة ذلک الذّلّ و الصّغار، وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ای نحن نقدر علی دفع العذاب عنا بفضل قوّتنا، و کانوا ذوی اجسام طوال و خلق عظیم ینزعون الصخرة من الجبل و یدخلون اقدامهم فی الارض و کان طول کلّ واحد منهم ثمانیة عشر ذراعا، قال اللَّه تعالی ردّا علیهم: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً و اوسع قدرة. وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ هذه معطوفة علی قوله: فَاسْتَکْبَرُوا.
هوش مصنوعی: قوم عاد در زمین به ناحق خود را بزرگ شمارده و خواهان برتری بیموقع بودند، چون بر خلاف پیامبران عمل کردند. نتیجه این رفتار، ذلت و کوچک شدن آنها بود. آنها گفتند: «چه کسی از ما قویتر است؟» و به خاطر قدرت خود، فکر میکردند میتوانند عذاب را از خود دور کنند. آنها افرادی بسیار بلندقد و دارای بدنهای بزرگ بودند و میتوانستند سنگها را از کوهها بیرون آورند و پاهایشان را در زمین فرو کنند. قد هر یک از آنها حدود هجده ذراع بود. خداوند در پاسخ به آنها فرمود: «آیا نمیبینند که خداوندی که آنها را آفریده، از آنها قویتر و دارای قدرت فراوانتری است؟» و آنها به آیات ما کافر شدند.
فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً ای عاصفا شدید الصوت، مشتقّ من الصّریر و قیل: هی الریح الباردة مشتقّ من الصّرّ و هو البرد الشدید الذی یحرق کما تحرق النار و جاء فی التفسیر انّها الدّبور. فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ یقال: کانت آخر شهر صفر اوّلها یوم الاربعاء سبع لیال و ثمانیة ایام. و قیل: کانت آخر شوال من الاربعاء و ما عذّب قوم الّا فی یوم الاربعاء. قرأ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو و یعقوب: «نحسات» بسکون الحاء. و قرأ الآخرون بکسر الحاء، نحس، ای مشومات ذات نحوس علیهم لیس فیها من الخیر شیء یقال: نحس، ای صار ذا نحس فهو نحس و التسکین تخفیفه قال الضحاک: امسک اللَّه عنهم المطر ثلث سنین و دامت الریاح علیهم من غیر مطر. لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ ای عذاب الهوان و الذّلّ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزی اشدّ اهانة و اکثر اذلالا وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ لا یمنع العذاب عنهم.
هوش مصنوعی: پس ما بر آنها باد شدیدی را فرستادیم که بسیار پرصدا بود، و این نام از «صریر» گرفته شده است. گفته شده این باد سرد است که از «صّر» مشتق شده و مانند آتش، سرمای شدیدی دارد که میسوزاند. در تفسیر آمده که این باد، «دبور» است. در روزهای بدی که گفته میشود، این واقعه در آخر ماه صفر و اوایل روز چهارشنبه، به مدت هفت شب و هشت روز رخ داده است. همچنین گفته شده که این واقعه در آخر ماه شوال از روز چهارشنبه آغاز شده و هیچ قومی جز در روز چهارشنبه عذاب نشده است. برخی از قاریان کلمه «نحسات» را با سکون حرف ح خوانده و دیگران با کسر آن خواندهاند که به معنی شومی و بدی است. برخی گفتهاند که خداوند باران را سه سال از آنها نگرفته و بادها بر آنها بدون باران ادامه داشته است. ما این عذاب ذلت و خواری را به آنها چشاندیم که در زندگی دنیا موجب تحقیر و ذلت آنها شد و عذاب آخرت هم، برایشان بسیار شدیدتر و پر از اهانت است و آنها حمایت نخواهند شد.
وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ ای دعوناهم و بیّنا لهم سبیل الخیر و الشّرّ و دلّلناهم الی طریق الرشد فعدلوا عنه الی طریق العمی، هذا کقوله: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً. و قوله: فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی ای اختاروا الکفر علی الایمان، فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ ای ذی الهوان. و الهون الهوان و هو الذی یهینهم و یخزیهم. قیل: هی صیحة کانت من السماء، بِما کانُوا یَکْسِبُونَ باختیارهم الکفر وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا یعنی آمنوا بصالح ای نجّیناهم من تلک الصاعقة، وَ کانُوا یَتَّقُونَ الشرک.
هوش مصنوعی: قوم ثمود، خداوند آنها را راهنمایی کرد و مسیر خیر و شر را برایشان روشن ساخت و به راه راست هدایتشان کرد، اما آنها از آن دور شدند و به بیراهه رفتند. همانطور که در قرآن آمده: ما راه را به او نشان دادیم، یا شکرگزار خواهد بود یا کافر. آنها کفر را بر ایمان ترجیح دادند، و در نتیجه عذاب سخت بر آنها فرود آمد که عذاب ذلتآور و خفت بود. این عذاب به خاطر اعمال ناپسندی بود که خودشان انتخاب کرده بودند. گفته شده که این عذاب به صورت صدایی از آسمان نازل شد. اما کسانی که به صالح ایمان آوردند را نجات دادیم، زیرا آنها از شرک پرهیز میکردند.
وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ قرأ نافع و یعقوب: «نحشر» بالنون و فتحها و ضمّ الشین، «أعداء» بالنصب. و الباقون «یحشر» بالیای و ضمّها و فتح الشین، «أعداء» بالرفع، ای یجمع أعداء اللَّه إِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ای یمنعون من التفرّق. و قیل الوزع الحبس، یعنی یحبس اوّلهم علی آخرهم لیتلاحقوا.
هوش مصنوعی: در آن روز که دشمنان خدا گردآوری میشوند، نافع و یعقوب به گونهای خاص کلمه "نحشر" را قرائت میکنند و "أعداء" را به حالت نَصْب میخوانند، در حالی که دیگران "یحشر" را با یای مضارع و "أعداء" را به حالت رفع میخوانند. در اینجا، دشمنان خدا به سمت آتش جهنم جمع میشوند و از پراکندگی بازداشته خواهند شد. همچنین گفته شده است که "وزع" به معنی حبس است، به این نتیجه که ابتدا گروه اول را در نهایت بر گروه دوم نگه میدارند تا یکدیگر را دنبال کنند.
حَتَّی إِذا ما جاؤُها ای جاءوا النار، شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ ای بشراتهم بِما کانُوا یَعْمَلُونَ قال اهل التفسیر: المراد بالجلود الفروج انّ اللَّه عز و جل حییّ یکنی روی عن عبد اللَّه بن مسعود رضی اللَّه عنه قال: یجادل المنافق عند المیزان و یدفع الحق و یدعی الباطل فیختم علی فیه ثمّ تستنطق جوارحه فتشهد علیه ثمّ یطلق فیقول: بعدا لکنّ و سحقا، فعنکنّ کنت اناضل، ای اجادل.
هوش مصنوعی: وقتی که آنها به آتش جهنم بیایند، اعضای بدنشان، از جمله گوشها و چشمها و پوستشان، در برابر آنها شهادت میدهند که چه کارهایی انجام دادهاند. مفسران میگویند که منظور از "پوست" در اینجا اعضای حساس بدن است. خداوند عزوجل به خاطر حیا روی از ابن مسعود نقل میکند که منافق در روز قیامت در برابر ترازو به جدل و دفاع از حقایق میپردازد و باطل را میخواهد نشان دهد. در این حالت، بر لبانش مهر زده میشود و سپس اعضای بدنش به صحبت درمیآیند و علیه او گواهی میدهند. در نهایت، او ناامید میگوید: "ای اعضای بدن، من با شما به جدل میپرداختم."
و فی الخبر: «اوّل ما یتکلّم من الانسان فخذه من رجله الشمال».
هوش مصنوعی: در حدیث آمده است: "اولین چیزی که از انسان صحبت میکند، ران پای چپ اوست."
وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ ناطق هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ غیر ناطق ثمّ انطقکم، وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ای کما احیاکم کذلک یعیدکم. و یحتمل انّ الکلام تمّ عند قوله: أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ ثمّ استأنف فقال اللَّه: وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فی الدنیا وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ فی العقبی.
هوش مصنوعی: و آنها به پوستهایشان گفتند: چرا بر ما شهادت دادید؟ پوستها پاسخ دادند: خداوندی که ما را سخن گفتنی کرد، ما را به سخن درآورد. او شما را نخستین بار بدون سخن آفرید و سپس شما را به گفتار درآورد. و به سوی او بازگردانده میشوید؛ همانطور که او شما را زنده کرد، شما را دوباره زنده خواهد کرد. این احتمال وجود دارد که سخن در اینجا با عبارت «سخن گفتنی کرد» تمام شده باشد و سپس خداوند فرمود: «او شما را نخستین بار در دنیا آفرید و به سوی او در روز قیامت بازگردانده خواهید شد.»
وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ قال عبد اللَّه بن مسعود: کنت مستترا باستار الکعبة فاذا ثلاثة نفر کثیر شحم بطونهم قلیل فقه قلوبهم قرشیان و ختن لهما ثقفی او ثقفیان و ختن لهما قرشی فقال احدهم: هل یسمع اللَّه ما نقول؟ فقال احدهما: اری انّه یسمع اذا جهرنا و لا یسمع اذا اسررنا، و قال الثانی: ان کان یسمع اذا جهرنا فانه یسمع اذا اسررنا، فاتیت رسول اللَّه (ص) فاخبرته فنزلت: وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ ای ما کنتم تستخفون من أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ «لا» فی الموضعین زائدة زیدتا تأکیدا للنفی، و المعنی: لم یکن یمکنکم ان تستروا اعمالکم عن أعضائکم لانّها اعوانکم فجعلها اللَّه شهودا علیکم. و قیل معناه: ما کنتم تخافون فتحذروا ان یشهد علیکم سمعکم و ابصارکم و جلودکم. و قیل معناه: و ما کان قصدکم باستتارکم وقت المعاصی ان تستروها من الجوارح فانّ ذلک غیر ممکن، لکن ظننتم انّکم تسترونها عن اللَّه و هو قوله: وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ. و ادخل الکثیر لانّ الرجلین اتّفقا علی انّ اللَّه یعلم ما یجهر به و اختلفا فی علمه بما یسرّ به.
هوش مصنوعی: عبدالله بن مسعود میگوید: من در پشت پرده کعبه پنهان شده بودم و دیدم سه نفر که شکمهایشان بسیار بزرگ و علوم دینیشان اندک بود، دو نفر قریشی و یکی از آنها از طائفه ثقفی بود. یکی از آنها گفت: آیا خداوند آنچه را میگوییم میشنود؟ دیگری گفت: به نظر میرسد اگر با صدای بلند صحبت کنیم، میشنود، اما اگر آهسته بگوییم، نمیشنود. نفر دوم گفت: اگر او میشنود وقتی بلند صحبت میکنیم، پس وقتی آهسته هم بگوییم میشنود. من این موضوع را به پیامبر اکرم (ص) اطلاع دادم و آیهای نازل شد که بیان میکند: شما نمیتوانید اعمالتان را از اعضا و جوارحتان پنهان کنید؛ زیرا آنها گواهیدهندگان شما هستند. برخی گفتهاند: شما نمیتوانستید بترسید و تخفیف دهید که گوشها و چشمهایتان گواهی میدهند. و گفتهاند: شما در زمان معصیت تلاش کردید تا از جوارح خود پنهان شوید، در حالی که این کار ممکن نبود. اما شما گمان میکردید میتوانید آن را از خدا پنهان کنید، در حالی که شما تصور میکردید خداوند بسیاری از اعمال شما را نمیداند. این اختلاف نشان میدهد که دو نفر به این مسئله توافق داشتند که خداوند میداند آنچه را که بهطور علنی بیان میشود، اما در مورد اعمال پنهانی دچار اختلاف بودند.
وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ ای ظنّکم انّ اللَّه لا یعلم ما تعملون اهلککم و طرحکم فی النار. یقال الظّنّ ظنّان: ظنّ ینجی و ظنّ یردی، فامّا الذی ینجی فکقوله: یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ و امّا الذی یردی فهو الذی هاهنا. فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ الهالکین المغبونین.
هوش مصنوعی: شما گمان کردید که پروردگارتان از اعمالتان آگاه نیست و به همین دلیل دچار عذاب شدید و به آتش افکنده شدید. در اینجا صحبت از دو نوع گمان است: یکی گمانی که نجاتدهنده است و دیگری که مسبب هلاکت میشود. گمان نجاتدهنده این است که انسان بر این باور باشد که با پروردگارش ملاقات خواهد کرد و امیدوار باشد که در برابر اعمالش پاسخگو است، و همچنین این گمان که نمیتواند خدا را در زمین ناکام بگذارد. اما گمان هلاکتبار همان است که شما داشتید. بنابراین حالا شما از زیاندیدگان و هلاکشدگان هستید.
ثمّ اخبر عن حالهم فقال: فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْویً لَهُمْ یعنی: ان یصبروا او یجزعوا فالنار مسکن لهم. و قیل: ان یصبروا علی آلهتهم لقوله: أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ. وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ یعنی: و ان یستقیلوا فما هن من المقالین.
هوش مصنوعی: سپس درباره حال آنها گفت: اگر صبر کنند، آتش مکانی برایشان خواهد بود، یعنی چه صبر کنند و چه بیتابی کنند، آتش خانه آنهاست. همچنین گفته شده که اگر صبر کنند بر خدایانشان، به خاطر این جمله: «به راه بروید و بر خدایانتان صبر کنید». و اگر بخواهند که چیزی از آنها بپذیرند، آنها از پذیرندگان نخواهند بود، یعنی اگر بخواهند توبه کنند، هیچیک از آنها توبهپذیر نیستند.
و قیل: الاستعتاب طلب الرضا. و المعنی: ان یطلبوا الرضا فما هم بمرضی عنهم. و قیل معناه: ان یسئلوا ان یرجع بهم الی ما یحبون لهم لم یرجع بهم. و قیل: ان یعتذروا فما هم ممّن یقبل عذرهم. یقال: استعتبه، ای طلب منه الرجوع الی الرضا. و اعتبه، ای ازال عنه المکروه و عاد به الی المحجوب. و قولهم: لک العتبی، ای الرجوع الی ما تحبّ. و قرئ فی الشّواذ: و ان یستعتبوا فما هم من المعتبین یعنی: و ان اقیلوا فما هم من التائبین المرضین، کقوله عز و جل: وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ.
هوش مصنوعی: و گفته شده است که استعتاب به معنی درخواست رضا است. این بدان معناست که آنها از خدا رضا میطلبند، در حالی که مورد رضایت او نیستند. همچنین گفته شده که این مفهوم به این معناست که از آنها خواسته میشود که به وضعیت مطلوب خود بازگردند، اما آنها هرگز به آن وضعیت برنمیگردند. همچنین به این اشاره شده که اگر از آنها عذرخواهی شود، آنها از کسانی نیستند که عذرشان پذیرفته شود. به عبارت دیگر، استعتاب به معنای درخواست بازگشت به حالت رضا است. اعتاب نیز به معنی حذف کراهت و بازگرداندن فرد به وضع درست است. در مثالی گفته شده: "لک العتبی" یعنی بازگشت به چیزی که دوست داری. همچنین در قرائتهای خاص آمده است که اگر از آنها درخواست عذر شود، آنها در زمره توبهکنندگان و مورد رضا نخواهند بود، مانند آنچه در آیهای آمده است که اگر به آنها بازگردانده شوند، بار دیگر به کارهایی که از آنها نهی شدهاند، باز خواهند گشت.