گنجور

۴ - النوبة الثالثة

قوله: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ خداوند مهربان کریم و لطیف و رحیم ببندگان، مایه رمیدگان و پناه مضطران و پادگار بیدلان، جل جلاله و تقدست اسماؤه و تعالت صفاته اندرین آیت بندگان را می‌نوازد و نواخت خود بر مؤمنان می‌نهد و فضل و لطف خود بر ایشان عرضه میکند که ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ میفرماید: بندگان مرا خوانید تا شما را پاسخ کنم، امیدها بمن بردارید تا امیدهاتان وفا کنم، کوشش از بهر من کنید تا کوششهاتان جزا دهم.

پاسخ کننده دعاها بعطا منم، پاسخ کننده امیدها بوفا منم، پاسخ کننده کوششها بجزا منم.

ادعونی بلاغفلة استجب لکم بلامهلة مرا خوانید بی‌غفلت تا شما را پاسخ کنم بی‌مهلت، مرا خوانید باعتذار و تنصّل تا شما را پاسخ کنم با کرام و تفضّل، مرا خوانید بقدر طاقت تا شما را پاسخ کنم بکشف فاقت، مرا خوانید بدعا و سؤال تا شما را پاسخ کنم بعطا و نوال، مرا خوانید بطاعات موقت تا شما را پاسخ کنم بمثوبات مؤبد. من آن خداوند که از بنده عمل خرد پذیرم و عطای بزرگ دهم، آن عمل خرد بنده بزرگ دانم و عطای بزرگ خود اندک شمرم. کریم است آن خداوند که صد نعمت بر سر بنده نثار کند و ذره‌ای نشمرد و کاهی از بنده کوهی انگارد، هر که نیاز باو بردارد توانگرش کند، هر که ناز باو کند عزیزش گرداند.

ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ای عاصیان شکسته، ای مفلسان درمانده و پای بگل فروشده، ای مشتاقان درد زده، ای دوستان یک دله در هر حال که باشید غرقه لطف و عطا، یا خسته تیر بلا، همه ما را خوانید، همه ما را دانید، گرد در ما گردید، عزّ از ما جویید رونق مجمع عزیزان قرب ماست، قرب ما خواهید، جمال محفل دوستان حضور ماست حضور ما جویید، هر کجا سه گدا بهم فراز آمدند، قرب حضرت ما آنجا جویید، ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی‌ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ. هر کجا درد زده‌ای دمی گرم برآورد. نسیم قرب حضرت از نسیم نفس او طلبید، هر کجا غمگینی آهی کرد. خود را در زیر آه آن غمگین تعبیه کنید. ای ملاء اعلی چندین هزار سال عبادت کردید و بآواز تقدیس خویش پاکی حضرت ما یاد کردید، لکن از نسیم وصال ما آگاهی ندارید. ای گدایان برهنه بی‌نوا عبادت فرشتگان ندارید، نوای کرّ و بیان ندارید، سرمایه روحانیان ندارید، لکن یک ذره سوز عشق دارید، آن یک ذره سوز و درد شما بعبادت هزار ساله فرشتگان و تسبیح فراوان روحانیان ندهیم، زبان حال بنده بنعت شکر از سر افتقار و افتخار میگوید:

اکنون باری بنقد دردی دارم
کان درد بصد هزار درمان ندهم‌

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً این باز نعمتی و لطفی دیگر است که با یاد بنده میدهد و راه بندگی بروی روشن میدارد و آثار کرامت و دلائل قدرت بوی می‌نماید و منت بر وی می‌نهد می‌فرماید: آسمان و زمین که آفریدم از بهر تو آفریدم، زمین قرارگاه تو کردم، آسمان نظرگاه تو ساختم اگر گاه گاه نظر سوی آسمان نبودی آسمان این تشریف از کجا یافتی که زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ». و اگر زمین مخیم جلال سلطنت تو نبودی، این نواخت کی دیدی که وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ.

نور قمر و ضیاء آفتاب و زینت ستارگان جمله برای تو است، آفتاب طبّاخ تو ماه شمع تو ستاره دلیل تو آسمان سقف تو زمین بساط تو، فردا که تو نباشی آن سقف فرو گشایند این بساط در نوردند، آن ستارگان فرو ریزانند. بساطی که از بهر دوست گستردند چون دوست رفت ناچار برچینند. عبدی آسمان آفریدم تا ترا ساقی بود وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً زیرا که امروز روز حجاب است، واسطه ناچار است، امّا فردا که روز مشاهدت بود واسطه بکار نیاید، ساقی، لطف من بود وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ. زمین واسطه ساختم تا ترا طعام دهد فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلًا. فردا که روز مشاهدت بود واسطه بکار نیاید، خود گویم: کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً. آفتاب آفریدم تا ترا نور دهد که امروز در عالم صورت نور معارف در استار اسرار دلهای محبّان نهانست، فردا در عالم صفت که نور معارف آشکار گردد، آفتاب صورت چه بکار آید و او را چه محل بود، برهان آن وقت باید که عیان نبود، چون عیان آمد برهان چکند.

وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ جای دیگر فرمود: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ از موجودات و مخلوقات هیچ کس را آن صورت و آن جمال ندادند که آدمی را دادند، با هیچ مخلوق آن سرّ نبود که با آدمی بود نه با عرش نه با کرسی نه با فلک نه با ملک، زیرا که همه بندگان مجرّداند و آدمیان هم بندگان‌اند و هم دوستان ایشان را می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً. صاحب جمالی باید تا رقیب را بر وی گمارند، حقّ جل جلاله نگفت من رقیب آسمان و زمینم، نگفت من رقیب عرش و کرسی‌ام، آدمیان را گفت من رقیب شماام، زیرا که رقیب شرط صاحب جمال است و بجمال آدمی هیچ مخلوق نیست، هفت قبّه خضرا برکشید و بستارگان و اختران بنگاشت، هفت دائره غبرا پهن باز کشید، جبال راسخات راسیات نصب کرد و صد هزار بدایع و صنایع از کتم عدم در وجود آورد، خورشید عالم آرای را مدوّر کرد، ماه آسمان پیمای را مصوّر کرد، و کون را بجمال ایشان منوّر کرد، و در حقّ هیچ موجود این خطاب نکرد و این تشریف نداد که «و صوّرکم»، مگر این مشتی خاک را.

از جمله نیکوان و خوبان سپاه
زیبای کمر تویی و زیبای کلاه‌

وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ چون میدانی که حق جل جلاله رزق تو پیش از وجود تو انداخته و سببهای آن ساخته و رسانیدن آن را خود ضمان کرده، نیکو نبود که تو خود را دست مال اطماع هر کس کنی و نیاز خود بمخلوق برداری. گفته ایشانست: «استعانة المخلوق بالمخلوق کاستعانة المسجون بالمسجون» یاری خواستن مخلوق از مخلوق چون یاری خواستن زندانی است از زندانی.

بشر حافی گفت: امیر المؤمنین علی (ع) را بخواب دیدم گفتم مرا پندی ده، گفت: «ما احسن عطف الاغنیاء علی الفقراء طلبا لثواب اللَّه و احسن من ذلک تیه الفقراء علی الاغنیاء ثقة باللّه» چون نیکوست شفقت توانگران بر درویشان از بهر طلب ثواب! و از آن نیکوتر تکبر درویشان است بر توانگران از غایت اعتماد بر کرم حق جل جلاله!! استاد بو علی دقاق گفت فرا دیگری که اعتقاد تو آنست که ترا از روزی چاره نیست و اعتقاد من آنست که روزی را از تو چاره نیست. آه! کجاست درویشی: میزر تجرید بربسته، رداء تفرید برافکنده، سینه از غبار اغیار پاک کرده، از کون تبرّا و بمکوّن تولّا کرده، تا از زیر قدم جمعیت وی بحکم لطف قدم چشمه طیّبات رزق بر جوشد و ازین شربتهای جان افزای بردارد و بدیدار دوست نوش کند! هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نگارنده صورتهای آدمیان، نماینده قدرتها در زمین و آسمان، رساننده روزیهای بندگان کیست؟ «هو الحیّ» آن زنده پاینده که همیشه بود و هست و خواهد بود، هستی وی را اوّل نه، بود وی را آخر نه، باقی پس جهانیان و جهان. میراث بر جهان از جهانیان، بازگشت کار خلق با اوست جاودان.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ خداوند مهربان کریم و لطیف و رحیم ببندگان، مایه رمیدگان و پناه مضطران و پادگار بیدلان، جل جلاله و تقدست اسماؤه و تعالت صفاته اندرین آیت بندگان را می‌نوازد و نواخت خود بر مؤمنان می‌نهد و فضل و لطف خود بر ایشان عرضه میکند که ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ میفرماید: بندگان مرا خوانید تا شما را پاسخ کنم، امیدها بمن بردارید تا امیدهاتان وفا کنم، کوشش از بهر من کنید تا کوششهاتان جزا دهم.
هوش مصنوعی: خداوند مهربان، کریم و رحیم، نسبت به بندگانش بسیار لطیف و مهربان است. او پناهگاه کسانی است که در سختی به سر می‌برند و نگهبان دل‌های ناتوان است. در این آیه، خداوند به بندگانش این پیام را می‌دهد که آن‌ها می‌توانند او را بخوانند و او به دعای آن‌ها پاسخ خواهد داد. او از بندگان می‌خواهد که امیدهای خود را به او بسپارند تا آن‌ها را برآورده کند و برای تلاش‌هایشان در مسیر او پاداش دهد.
پاسخ کننده دعاها بعطا منم، پاسخ کننده امیدها بوفا منم، پاسخ کننده کوششها بجزا منم.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که دعاها را اجابت می‌کنم و به آرزوها جواب می‌دهم. من پاسخگوی تلاش‌ها و کوشش‌ها هستم.
ادعونی بلاغفلة استجب لکم بلامهلة مرا خوانید بی‌غفلت تا شما را پاسخ کنم بی‌مهلت، مرا خوانید باعتذار و تنصّل تا شما را پاسخ کنم با کرام و تفضّل، مرا خوانید بقدر طاقت تا شما را پاسخ کنم بکشف فاقت، مرا خوانید بدعا و سؤال تا شما را پاسخ کنم بعطا و نوال، مرا خوانید بطاعات موقت تا شما را پاسخ کنم بمثوبات مؤبد. من آن خداوند که از بنده عمل خرد پذیرم و عطای بزرگ دهم، آن عمل خرد بنده بزرگ دانم و عطای بزرگ خود اندک شمرم. کریم است آن خداوند که صد نعمت بر سر بنده نثار کند و ذره‌ای نشمرد و کاهی از بنده کوهی انگارد، هر که نیاز باو بردارد توانگرش کند، هر که ناز باو کند عزیزش گرداند.
هوش مصنوعی: مرا به یاد خود بخوانید و من به سرعت جواب شما را می‌دهم. مرا با اعتذار و درخواست‌های خود بخوانید تا با کرم و لطافت پاسخ شما را بدهم. به اندازه توان خود مرا بخوانید تا نیاز شما را برطرف سازم. با دعا و درخواست از من کمک بخواهید تا عطا و بخشش دریافت کنید. من را با طاعات و عبادت‌های خود بخوانید تا پاداشی دائمی شامل حال شما شود. من خدایی هستم که از عمل کوچک بنده‌ام پذیرایی می‌کنم و عطای بزرگ می‌دهم. من هر عمل کوچک بندگانم را بزرگ می‌دانم و عطای بزرگ خود را ناچیز می‌شمارم. این خداوند کریم است که نعمت‌های بسیاری به بندگانش عطا می‌کند بدون آنکه به شمارش آن توجهی داشته باشد و هر که نیازش را به من برد و از من یاری طلبید، او را بی‌نیاز می‌کند. هر که به من تواضع کند، او را عزیز می‌گردانم.
ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ای عاصیان شکسته، ای مفلسان درمانده و پای بگل فروشده، ای مشتاقان درد زده، ای دوستان یک دله در هر حال که باشید غرقه لطف و عطا، یا خسته تیر بلا، همه ما را خوانید، همه ما را دانید، گرد در ما گردید، عزّ از ما جویید رونق مجمع عزیزان قرب ماست، قرب ما خواهید، جمال محفل دوستان حضور ماست حضور ما جویید، هر کجا سه گدا بهم فراز آمدند، قرب حضرت ما آنجا جویید، ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی‌ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ. هر کجا درد زده‌ای دمی گرم برآورد. نسیم قرب حضرت از نسیم نفس او طلبید، هر کجا غمگینی آهی کرد. خود را در زیر آه آن غمگین تعبیه کنید. ای ملاء اعلی چندین هزار سال عبادت کردید و بآواز تقدیس خویش پاکی حضرت ما یاد کردید، لکن از نسیم وصال ما آگاهی ندارید. ای گدایان برهنه بی‌نوا عبادت فرشتگان ندارید، نوای کرّ و بیان ندارید، سرمایه روحانیان ندارید، لکن یک ذره سوز عشق دارید، آن یک ذره سوز و درد شما بعبادت هزار ساله فرشتگان و تسبیح فراوان روحانیان ندهیم، زبان حال بنده بنعت شکر از سر افتقار و افتخار میگوید:
هوش مصنوعی: من را بخوانید تا به شما پاسخ دهم، ای گناهکاران شکسته و درماندگان فقیر. ای کسانی که دلتان در عشق دچار درد است و در هر وضعیت که هستید، چه در نعمت و لطف یا در زحمات و مصائب، همه شما را می‌طلبم و به شما آگاهی می‌دهم. نزد ما بیایید و عزت را از ما بگیرید، زیرا نزد ما، جایی برای نزدیکی عزیزان است. اگر شما به جمال و زیبایی ما نیاز دارید، نزد ما بیایید. هر جا که چند نیازمند جمع شوند، آنجا را برای نزدیک شدن به ما جستجو کنید. هر جا که کسی در عذابی فریاد برآورد، از نفسی که نزدیک ماست، نسیم محبت را انتظار داشته باشید. ای کسانی که سال‌ها عبادت کرده‌اید و با زبان خود ما را تقدیس کرده‌اید، اما از نزدیکی ما بی‌خبر هستید. ای نیازمندان، عبادت فرشتگان به شما کمک نمی‌کند و صدای آنها به گوش شما نمی‌رسد. اما اگر حتی یک ذره عشق و سوز در دل داشته باشید، آن کافی است و ارزشش بیشتر از عبادت هزار ساله فرشتگان خواهد بود. من درک می‌کنم و با زبان شکرگزاری از این احساسات سخن می‌گویم.
اکنون باری بنقد دردی دارم
کان درد بصد هزار درمان ندهم‌
هوش مصنوعی: اکنون باری، به طور جدی، دردی دارم که آن درد را به هیچ قیمتی با تمام درمان‌های ممکن عوض نمی‌کنم.
اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً این باز نعمتی و لطفی دیگر است که با یاد بنده میدهد و راه بندگی بروی روشن میدارد و آثار کرامت و دلائل قدرت بوی می‌نماید و منت بر وی می‌نهد می‌فرماید: آسمان و زمین که آفریدم از بهر تو آفریدم، زمین قرارگاه تو کردم، آسمان نظرگاه تو ساختم اگر گاه گاه نظر سوی آسمان نبودی آسمان این تشریف از کجا یافتی که زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ». و اگر زمین مخیم جلال سلطنت تو نبودی، این نواخت کی دیدی که وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ.
هوش مصنوعی: خداوندی که زمین را برای شما محلی استراحت قرار داده و آسمان را به عنوان سقفی بر فراز شما آفریده، این نعمت و لطفی است که به بندگانش عطا می‌کند و راه بندگی را برای آن‌ها روشن می‌سازد. این آثار کرامت و نشانه‌های قدرت او را نشان می‌دهد و بر بنده‌اش منت می‌نهد. می‌فرماید: آسمان و زمین که برای شما خلق شده‌اند، به این معناست که زمین را مکانی برای استراحت و آسمان را به عنوان نگاهی به زیبایی‌ها و قدرت خود قرار داده‌ام. اگر گاهی به آسمان نمی‌نگریستید، چگونه می‌توانستید این مقام و تشریف را در آسمان درک کنید؟ و اگر زمین نبود که به عنوان محلی شایسته جلال سلطنت خداوندی قرار گیرد، چگونه می‌توانستید این نعمت‌ها و مهربانی‌ها را درک کنید؟
نور قمر و ضیاء آفتاب و زینت ستارگان جمله برای تو است، آفتاب طبّاخ تو ماه شمع تو ستاره دلیل تو آسمان سقف تو زمین بساط تو، فردا که تو نباشی آن سقف فرو گشایند این بساط در نوردند، آن ستارگان فرو ریزانند. بساطی که از بهر دوست گستردند چون دوست رفت ناچار برچینند. عبدی آسمان آفریدم تا ترا ساقی بود وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً زیرا که امروز روز حجاب است، واسطه ناچار است، امّا فردا که روز مشاهدت بود واسطه بکار نیاید، ساقی، لطف من بود وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ. زمین واسطه ساختم تا ترا طعام دهد فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلًا. فردا که روز مشاهدت بود واسطه بکار نیاید، خود گویم: کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً. آفتاب آفریدم تا ترا نور دهد که امروز در عالم صورت نور معارف در استار اسرار دلهای محبّان نهانست، فردا در عالم صفت که نور معارف آشکار گردد، آفتاب صورت چه بکار آید و او را چه محل بود، برهان آن وقت باید که عیان نبود، چون عیان آمد برهان چکند.
هوش مصنوعی: نور ماه و روشنایی خورشید و زیبایی ستاره‌ها همه برای توست. خورشید کلفت تو، ماه شمعی است و ستاره‌ها راهنمای تو. آسمان سقفی برای تو و زمین فرش توست. فردا که تو نباشی، این سقف فرود خواهد آمد و این فرش جمع خواهد شد، ستاره‌ها نیز خواهند افتاد. فرشی که به خاطر دوست برای تو گسترده شده، وقتی او برود، ناچار باید برچیده شود. من آسمان را آفریدم تا تو را سیراب کند و از آسمان آب پاک نازل کردم، زیرا امروز روز پرده‌دار است و واسطه لازم است، اما فردا که روز دیدار است دیگر نیازی به واسطه نخواهد بود. ساقی، لطف من بود و پروردگارشان آن‌ها را می‌نوشاند. زمین را برای تأمین غذا برای تو آفریدم و در آن دانه، انگور، علف و زیتون و نخل رویاندیم. فردا که روز دیدار است، دیگر نیازی به واسطه نخواهد بود و خودم می‌گویم: بخورید و بنوشید به اتفاق. خورشید را آفریدم تا به تو نور دهد، چرا که امروز در عالم صورت، نور معارف در پرده اسرار دل‌های عاشقان پنهان است. فردا در عالم صفت، نور معارف آشکار خواهد شد و در آن زمان، دیگر جایی برای آفتاب جسمی نخواهد بود و برهان نیز در آنجا معنایی نخواهد داشت، زیرا وقتی حقیقت آشکار شود، برهان نیاز نخواهد بود.
وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ جای دیگر فرمود: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ از موجودات و مخلوقات هیچ کس را آن صورت و آن جمال ندادند که آدمی را دادند، با هیچ مخلوق آن سرّ نبود که با آدمی بود نه با عرش نه با کرسی نه با فلک نه با ملک، زیرا که همه بندگان مجرّداند و آدمیان هم بندگان‌اند و هم دوستان ایشان را می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً. صاحب جمالی باید تا رقیب را بر وی گمارند، حقّ جل جلاله نگفت من رقیب آسمان و زمینم، نگفت من رقیب عرش و کرسی‌ام، آدمیان را گفت من رقیب شماام، زیرا که رقیب شرط صاحب جمال است و بجمال آدمی هیچ مخلوق نیست، هفت قبّه خضرا برکشید و بستارگان و اختران بنگاشت، هفت دائره غبرا پهن باز کشید، جبال راسخات راسیات نصب کرد و صد هزار بدایع و صنایع از کتم عدم در وجود آورد، خورشید عالم آرای را مدوّر کرد، ماه آسمان پیمای را مصوّر کرد، و کون را بجمال ایشان منوّر کرد، و در حقّ هیچ موجود این خطاب نکرد و این تشریف نداد که «و صوّرکم»، مگر این مشتی خاک را.
هوش مصنوعی: خداوند شما را به بهترین شکل خلق کرده است، به گونه‌ای که هیچ مخلوق دیگری چنین ظاهری ندارد. انسان از دیگر مخلوقات تفاوت اساسی دارد و از آنجا که همه موجودات دیگر فقط بندگان خدا هستند، انسان نه تنها بندگان، بلکه دوستان ویژه او نیز محسوب می‌شود. خداوند خود را ناظر بر انسان‌ها معرفی کرده و این نشان می‌دهد که انسان از وضعیت خاصی برخوردار است. او برای این مقام، زیبایی و جمال خاصی به انسان بخشیده و تمام آفرینش را تحت تاثیر وجود او قرار داده است. آسمان، زمین، ستاره‌ها و کوه‌ها همه به خاطر انسان خلق شده‌اند و هیچ موجود دیگری مانند انسان این مقام را ندارد.
از جمله نیکوان و خوبان سپاه
زیبای کمر تویی و زیبای کلاه‌
هوش مصنوعی: تو از جمله زیباترین و بهترین افراد هستی، و زیبایی کمر و کلاهِ تو در میان سپاه، مثال‌زدنی است.
وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ چون میدانی که حق جل جلاله رزق تو پیش از وجود تو انداخته و سببهای آن ساخته و رسانیدن آن را خود ضمان کرده، نیکو نبود که تو خود را دست مال اطماع هر کس کنی و نیاز خود بمخلوق برداری. گفته ایشانست: «استعانة المخلوق بالمخلوق کاستعانة المسجون بالمسجون» یاری خواستن مخلوق از مخلوق چون یاری خواستن زندانی است از زندانی.
هوش مصنوعی: خداوند، روزی‌های خوب و پاکیزه را برای شما فراهم کرده است. باید بدانید که خداوند پیش از اینکه شما به دنیا بیایید، روزی شما را تعیین کرده و راه‌های رسیدن به آن را ایجاد کرده و خودش نیز تأمین آن را بر عهده دارد. بنابراین، نیکو نیست که خود را به دست نیازمندی‌های دیگران بسپارید و از مخلوقات برای برآوردن نیازهایتان کمک بخواهید. گفته‌اند که درخواست کمک از مخلوق مانند درخواست کمک از کسی است که خودش در زندان است.
بشر حافی گفت: امیر المؤمنین علی (ع) را بخواب دیدم گفتم مرا پندی ده، گفت: «ما احسن عطف الاغنیاء علی الفقراء طلبا لثواب اللَّه و احسن من ذلک تیه الفقراء علی الاغنیاء ثقة باللّه» چون نیکوست شفقت توانگران بر درویشان از بهر طلب ثواب! و از آن نیکوتر تکبر درویشان است بر توانگران از غایت اعتماد بر کرم حق جل جلاله!! استاد بو علی دقاق گفت فرا دیگری که اعتقاد تو آنست که ترا از روزی چاره نیست و اعتقاد من آنست که روزی را از تو چاره نیست. آه! کجاست درویشی: میزر تجرید بربسته، رداء تفرید برافکنده، سینه از غبار اغیار پاک کرده، از کون تبرّا و بمکوّن تولّا کرده، تا از زیر قدم جمعیت وی بحکم لطف قدم چشمه طیّبات رزق بر جوشد و ازین شربتهای جان افزای بردارد و بدیدار دوست نوش کند! هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نگارنده صورتهای آدمیان، نماینده قدرتها در زمین و آسمان، رساننده روزیهای بندگان کیست؟ «هو الحیّ» آن زنده پاینده که همیشه بود و هست و خواهد بود، هستی وی را اوّل نه، بود وی را آخر نه، باقی پس جهانیان و جهان. میراث بر جهان از جهانیان، بازگشت کار خلق با اوست جاودان.
هوش مصنوعی: بشر حافی نقل می‌کند که در خواب امیر المؤمنین علی (ع) را دید و از او خواست که نصیحتی به او کند. علی (ع) فرمود: «خوشا به حال ثروتمندانی که به فقرا توجه می‌کنند به خاطر پاداش الهی و نیکوتر این است که فقرا به ثروتمندان فخر کنند چرا که به نعمت‌های الهی اعتماد دارند.» سپس استاد بو علی دقاق اشاره کرد که یکی از دیدگاه‌ها این است که انسان هیچ چاره‌ای برای به دست آوردن روزی ندارد و دیدگاه دیگر این است که روزی از او جدا نمی‌شود. او به درویشی اشاره می‌کند که خود را از دنیا جدا کرده و با درک حقیقت، به دوستی با خداوند می‌رسد و از برکات الهی بهره‌مند می‌شود. در اینجا به خداوند اشاره می‌شود که زنده و پاینده است و توانایی رساندن روزی به بندگانش را دارد. او وجودی همیشه حاضر است و همه موجودات از او نشأت می‌گیرند. در نهایت، تمام کارها به او بازمی‌گردد و او جاودانه است.