گنجور

۵ - النوبة الثالثة

قوله: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ... الآیة بدان که از آفریدگان حق جل جلاله کمال کرامت دو گروه راست: یکی فریشتگان و دیگر آدمیان، و لهذا جعل الانبیاء و الرسل منهم دون غیرهم، و غایت شرف ایشان در دو چیز است: در عبودیت و در محبت، عبودیت محض صفت فریشتگان است و عبودیت و محبت هر دو صفت آدمیان است فریشتگان را، عبودیت محض داد که صفت خلق است و آدمیان را بعد از عبودیت خلعت محبت داد که صفت حق است تا از بهر این امت میگوید: «یحبهم و یحبونه» و در عبودیت نیز آدمیان را فضل داد بر فرشتگان که عبودیت صفت فرشتگان بی اضافت گفت: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ و عبودیت آدمیان با اضافت گفت: «یا عبادی»، آن گه بر مقتضی محبت فضل خود بر ایشان تمام کرد و عیبهای ایشان و معصیتهای ایشان بانوار محبت بپوشید و پرده ایشان ندرید، نه بینی که زلّت بریشان قضا کرد و با آن همه زلات نام عبودیت ازیشان بنیفکند و با ذکر زلّت و معصیت تشریف اضافت ازیشان وانستد فرمود: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ و آن گه پرده بر ایشان نگه داشت که عین گناهان اظهار نکرد بلکه مجمل یاد کرد سر بسته و آن عین پوشیده گفت: «اسرفوا» اسراف کردند گزاف کردند از بهر آنکه در ارادت وی مغفرت ایشان بود نه پرده درید نه اسم عبودیت بیفکند، سبحانه ما ارأفه بعباده.

آورده‌اند که موسی علیه السلام گفت: الهی ترید المعصیة من العباد و تبغضها معصیت بندگان بارادت تست آن گه آن را دشمن میداری و بنده را بمعصیت دشمن میگیری؟! حق جل جلاله فرمود: یا موسی ذاک تأسیس لعفوی آن بنیاد عفو و کرم خویش است که می‌نهم خزینه رحمت ما پر است اگر عاصیان نباشند ضایع ماند.

در خبر است: «لو لم تذنبوا لجاء اللَّه بقوم یذنبون کی یغفر لهم».

باش تا فردای قیامت که امر حق بخصمی بنده بیرون آید و فضل حق جل جلاله بنده را در پناه گیرد شریعت دامن بگیرد رحمت شفاعت کند. در خبر است که نامه بدست بنده‌ای دهند، آن معصیتها بیند، شرمش آید که برخواند، از حق جل جلاله خطاب آید که آن روز که میکردی و شرم نداشتی فضیحت نکردم و بپوشیدم، امروز که می‌شرم داری فضیحت کی کنم؟! و به‌ قال النبی (ص): «ما ستر اللَّه علی عبد فی الدنیا ذنبا فیعیّره به یوم القیمة».

کسری عیدی عظیم ساخته بود، فرّاشی جامی زرین برداشت و کس ندید مگر کسری که در ان غرفه بخلوت نشسته بود، بسیار بجستند و نیافتند، کسری گفت بسیار مجوئید که او که یافت باز نخواهد داد و او که دید نخواهد گفت. پس روزی آن فراش بر سر کسری ایستاده بود آب بر دست وی میریخت و جامه‌های نیکو ساخته، کسری گفت: ای فلان این از انست؟ فراش گفت: این و صد چندین از انست.

«و انیبوا الی ربکم..» انابت بر سه قسم است: یکی انابت پیغامبران، ابراهیم را گفت: إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ. داود را گفت: وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ.

شعیب را گفت: عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ. مصطفی را فرمود: وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ. نشان انابت پیغامبران سه چیز است: بیم داشتن با بشارت آزادی، خدمت‌ کردن با شرف پیغامبری، بار بلا کشیدن بر دلهای پر شادی، و جز از پیغامبران کس را طاقت این انابت نیست. دیگر قسم انابت عارفان است: در همه حال بهمه دل با اللَّه گشتن، قال اللَّه تعالی: وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ و نشان انابت عارفان سه چیز است: از معصیت بدرد بودن و از طاعت خجل بودن و در خلوت با حق انس داشتن. رابعه عدویه در حالت انس بجایی رسید که میگفت: حسبی من الدنیا ذکرک و من الآخرة رؤیتک خداوندا در دنیا مرا ذکر تو بس و در عقبی مرا دیدار تو بس. ای جوانمرد! کسی که راز ولی نعمت مونس وی بود دیدار نعمت و نعیم بهشت او را چه سیری کند؟پیر طریقت گفت: الهی ببهشت و حورا چه نازم، اگر مرا نفسی دهی از ان نفس بهشتی سازم.

و اللَّه ما طلعت شمس و لا غربت
الّا و ذکرک مقرون بانفاسی‌
و لا جلست الی قوم احدّثهم
الّا و انت حدیثی بین جلّاسی‌

ای جلالی که هر که بحضرت تو روی نهاد همه ذره‌های عالم خاک قدم او توتیای چشم خود ساختند، و هر که بدرگاه عزّت تو پناه جست همه آفریدگان خود را علاقه فتراک دولت او ساختند. آن عزیزی گوید از سر حالت انس خویش و دیگران را پند میدهد که:

اگر در قصر مشتاقان ترا یک روز بارستی
ترا با اندهان عشق این جادو چه کارستی
و گر رنگی ز گلزار حدیث او بدیدی تو
بچشم تو همه گلها که در باغست خارستی

سدیگر قسم انابت توحید است که دشمنان را و بیگانگان را با آن خواند گفت: وَ أَنِیبُوا إِلی‌ رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ. و نشان انابت توحید آنست که باقرار زبان و اخلاص دل خدای را یکی داند، یگانه یکتا در ذات بی‌شبیه و در قدر بی‌نظیر و در صفات بی همتا. گفته‌اند: توحید دو باب است، توحید اقرار و توحید معرفت، توحید اقرار عامّه مؤمنان راست، توحید معرفت عارفان و صدّیقان راست، توحید اقرار بظاهر آید تا زبان ازو خبر دهد، توحید معرفت بجان آید تا وقت و حال ازو خبر دهد، او که از توحید اقرار خبر دهد دنیا او را منزل است و بهشت مطلوب، او که از توحید معرفت خبر دهد بهشت او را منزل است و مولی مقصود.

و اسکر القوم دور کأس
و کان سکری من المدیر

آن کس را که کار با گل افتد گل بوید و آن کس که کارش با باغبان افتد بوسه بر خار زند، چنانک آن جوانمرد گفت:

از برای آنکه گل شاگرد رنگ روی اوست
گر هزارت بوسه باشد بر سر یک خار زن‌

أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی‌ عَلی‌ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ تا نپنداری که این نوحه بدین زاری و خواری خود کافران را خواهد بود و بس، و قومی فسّاق و فجّار که پیراهن مسلمانی بر تن ایشان باشد و آن گه خرقه‌های معصیت و فجور بر ان دوخته و روزگار عمر خود بغفلت و جهل بسر آورده و سود ایمان از دست ایشان رفته و از مسلمانی با بضاعت مزجاة دست و پای زده، ایشان این کلمات دریغ و تحسّر نخواهند گفت! ای مسکین هزار سال باران رحمت باید که ببارد تا گردی که تو از معصیت انگیخته‌ای بنشاند، هیچ ادبار صعب‌تر ازین نیست که ترا بیافریدند تا بهشت را بتو بیارانید و تو خود را بجایی رسانیدی که آتش دوزخ بتو گرم کنند. در خبر است که آتش دوزخ مرکب هیبت خویش بنزدیک عاصیان چنان تازد که شیر از گرسنگی بشکار تازد. باش تا فردای قیامت که کرده و گفته خویش بینی و آن عشرتهای رنگارنگ و معصیتهای لونالون که امروز دست جهالت و ناپاکی آن را از تو پوشیده میکند فردا چون از خواب مرگ برخیزی و دیده بگشایی در روزنامه خویش اول سطر آن بینی، بزبان خجالت و ندامت گویی: کاشک شب مرگ مرا هرگز سحر نبودی! قوله: وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها الیوم اشراق و غدا اشراق غدا فی القیامة اشراق الارض و الیوم اشراق القلب غدا فی القیامة اشراق الارض بنور ربها و الیوم اشراق القلب بحضورها عند ربها غدا اشراق التجلّی للمؤمنین عموما و الیوم اشراق التجلّی للعارفین خصوصا.

روی عبد اللَّه بن مسعود رضی اللَّه عنه قال قال رسول اللَّه (ص): «انّ اللَّه عز و جل یجمع الامم یوم القیمة فینزل عز و جل من عرشه الی کرسیّه و کرسیّه وسع السماوات و الارض فیقول لهم: ا ترضون انّ تتولّی کلّ امّة ما تولّوا فی الدنیا اعدل ذلک من ربکم؟ فیقول: نعم، فتتبع کلّ امّة ما کانت تعبد» قال: «فذلک حین اشرقت الارض بنور ربها»

آن روز که صبح قیامت بدمد و عظمت رستاخیز بپای شود و سراپرده قهاری در ان عرصات سیاست بزنند و کرسی عظمت بیرون آرند و از انوار تجلّی ذو الجلال عالم قیامت روشن شود از اسرار آن انوار همان کس برخورد که امروز در دنیا آفتاب معرفت در مشرقه دل وی تافته و نظر الهی بجان وی پیوسته، آن نظر چون از کمین غیب تاختن آرد مرد را بیقرار کند حلقه دوستی در دلش بجنباند، آن دوستی خاطر گردد آن خاطر همّت گردد آن همّت نیّت گردد آن نیّت عزیمت گردد آن عزیمت قوّت گردد آن قوّت حرکت گردد مرد را بینگیزد، شبی سحرگاهی آن عاشق صادق را قلقی پدید آید، خواب از دیده‌اش برمد، جامه نرم و خوابگاه خوش بگذارد، وضویی بر آرد متضرّع وار بحضرت عزت آید.

یا ربها روان کند، آن ساعت از جبّار کائنات ندای کرامت آید که: «بعینی ما یتحمّله المتحمّلون من اجلی» بنده من آن همه برای من میکند من می‌بینم و میدانم، کرامت وی در دنیا اینست و در عقبی آنست که او را در شمار آن جوانمردان آرند که رب العزة میگوید: وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً.

خبر درست است از سعید مسیب سیّد تابعین که بو هریرة دوستی بر من رسید مرا گفت: از اللَّه آن میخواهم که در بازار بهشت ما را با هم آرد تا با یکدیگر باشیم در ان منزل جاودان و نعیم بیکران، گفتم: یا با هریرة و در بهشت بازاری هست؟ گفت: نعم‌ اخبرنی رسول اللَّه (ص) «ان اهل الجنّة اذا دخلوها نزلوا فیها بفضل اللَّه اعمالهم ثمّ یؤذن لهم فی مقدار یوم الجمعة من ایّام الدنیا فیزورون ربهم عز و جل و یبرز لهم عرشه و یتبدّی لهم فی روضة من ریاض الجنّة فتوضع لهم منابر من نور و منابر من لؤلؤ و منابر من یاقوت و منابر من زبرجد و منابر من ذهب و منابر من فضّة و یجلس ادناهم و ما فیهم من دنیّ علی کثبان المسک و الکافور ما یرون ان اصحاب الکراسیّ بافضل منهم مجلسا»، قال ابو هریرة قلت: یا رسول اللَّه و هل نری ربنا؟ قال: «نعم، هل تتمارون فی رؤیة الشمس و القمر لیلة البدر»؟ قلنا: لا. قال: «کذلک لا تمارون فی رؤیة ربکم تبارک و تعالی و لا یبقی فی ذلک المجلس رجل الّا حاضره اللَّه محاضرة حتی یقول للرّجل منهم: یا فلان بن فلان أ تذکر یوم قلت کذا و کذا؟ فیذکره بعض غدراته فی الدنیا فیقول: یا رب او لم تغفر لی؟ فیقول: بلی فبسعة مغفرتی بلغت منزلتک هذه فبیناهم علی ذلک غشیتهم سحابة فامطرت علیهم طیبا لم یجدوا مثل ریحه قطّ و یقول: ربنا قوموا الی ما اعددت لکم من الکرامة فخذوا ما اشتهیتم فنأتی سوقا قد حفّت به الملائکة ما لم تنظر العیون الی مثله و لم تسمع الآذان و لم یخطر علی القلوب فیحمل لنا ما اشتهینا لیس یباع فیها و لا یشتری و فی ذلک السوق یلقی اهل الجنة بعضهم بعضا، قال: فیقبل الرّجل ذو المنزلة المرتفعة فیلقی من هو دونه و ما فیهم دنیّ فیروعه ما علیه من اللباس فما ینقضی آخر حدیثه حتی یتحیّل علیه ما هو احسن منه و ذلک انه لا ینبغی لاحد ان یحزن فیها ثمّ نتصرف الی منازلنا فتتلقانا ازواجنا فیقلن: مرحبا و اهلا لقد جئت و انّ بک من الجمال افضل ممّا فارقتنا علیه فنقول: انا جالسنا الیوم ربنا الجبّار و یحقّنا ان تنقلب بمثل ما انقلبنا».

۵ - النوبة الثانیة: قوله: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ ابن عباس گفت: این آیت تا آخر سه آیت در شأن وحشی فرو آمد که رسول خدا (ص) بعد از اسلام وحشی در وی نمی نگرست که وی حمزه را کشته بود و بروی مثلت کرده و آن در دل رسول (ص) تأثیر کرده بود چنان که طاقت دیدار وی نمیداشت. وحشی پنداشت که چون رسول بوی نمی‌نگرد اسلام وی پذیرفته نیست، رب العالمین این آیت فرستاد تا رسول بوی نگرست و آن وحشت از پیش برداشت. ابن عمر گفت: این آیات در شأن عیاش بن ابی ربیعه فرو آمد و در شأن ولید بن الولید و جماعتی دیگر که در مکه مسلمان شدند اما هجرت نکردند و مشرکان ایشان را معذّب میداشتند تا ایشان را از اسلام برگردانیدند، صحابه رسول گفتند اللَّه تعالی از ایشان نه فرض پذیرد نه نافله هرگز که از بیم عقوبت مشرکان بترک دین خویش بگفتند، رب العالمین در حق ایشان این آیات فرستاد، عمر خطاب این آیت بنوشت و بایشان فرستاد، ایشان بدین اسلام باز آمدند و هجرت کردند.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ... الآیة بدان که از آفریدگان حق جل جلاله کمال کرامت دو گروه راست: یکی فریشتگان و دیگر آدمیان، و لهذا جعل الانبیاء و الرسل منهم دون غیرهم، و غایت شرف ایشان در دو چیز است: در عبودیت و در محبت، عبودیت محض صفت فریشتگان است و عبودیت و محبت هر دو صفت آدمیان است فریشتگان را، عبودیت محض داد که صفت خلق است و آدمیان را بعد از عبودیت خلعت محبت داد که صفت حق است تا از بهر این امت میگوید: «یحبهم و یحبونه» و در عبودیت نیز آدمیان را فضل داد بر فرشتگان که عبودیت صفت فرشتگان بی اضافت گفت: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ و عبودیت آدمیان با اضافت گفت: «یا عبادی»، آن گه بر مقتضی محبت فضل خود بر ایشان تمام کرد و عیبهای ایشان و معصیتهای ایشان بانوار محبت بپوشید و پرده ایشان ندرید، نه بینی که زلّت بریشان قضا کرد و با آن همه زلات نام عبودیت ازیشان بنیفکند و با ذکر زلّت و معصیت تشریف اضافت ازیشان وانستد فرمود: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ و آن گه پرده بر ایشان نگه داشت که عین گناهان اظهار نکرد بلکه مجمل یاد کرد سر بسته و آن عین پوشیده گفت: «اسرفوا» اسراف کردند گزاف کردند از بهر آنکه در ارادت وی مغفرت ایشان بود نه پرده درید نه اسم عبودیت بیفکند، سبحانه ما ارأفه بعباده.
هوش مصنوعی: در این متن به عظمت و کرامت دو گروه از مخلوقات خداوند اشاره شده است: فرشتگان و انسان‌ها. خداوند به دلیل این مقام بلند، پیامبران و فرستادگان خود را از میان انسان‌ها انتخاب کرده است. بهترین ویژگی انسان‌ها در دو چیز خلاصه می‌شود: عبودیت و محبت. عبودیت به معنای بندگی خاص فرشتگان است، در حالی که انسان‌ها علاوه بر عبودیت، محبت را نیز دارا هستند. فرشتگان تنها بندگان مکرمی هستند، اما انسان‌ها به عنوان بندگان خاص خداوند با عنوان «عباد» مورد خطاب قرار می‌گیرند. خداوند با محبت خود، تمام کاستی‌ها و گناهان انسان‌ها را می‌پوشاند و با وجود خطاهایشان، همچنان آن‌ها را بندگان خود می‌نامد و به آنها امید می‌دهد. او با بیان "ای بندگان من که به خود ستم کرده‌اید، از رحمت خداوند ناامید نشوید"، به انسان‌ها یادآوری می‌کند که حتی با وجود گناهانشان، راه رحمت و مغفرت بر روی آن‌ها باز است و او هرگز دست از محبتش برنمی‌دارد. با این کار، خداوند نه تنها عیب‌های انسان‌ها را نمی‌سازد، بلکه به آن‌ها فرصتی برای بازگشت و توبه می‌دهد و در واقع محبت و رحمت او از خطاهای آن‌ها بزرگ‌تر است.
آورده‌اند که موسی علیه السلام گفت: الهی ترید المعصیة من العباد و تبغضها معصیت بندگان بارادت تست آن گه آن را دشمن میداری و بنده را بمعصیت دشمن میگیری؟! حق جل جلاله فرمود: یا موسی ذاک تأسیس لعفوی آن بنیاد عفو و کرم خویش است که می‌نهم خزینه رحمت ما پر است اگر عاصیان نباشند ضایع ماند.
هوش مصنوعی: موسی علیه السلام پرسید: خداوند، آیا تو از بندگانت گناه را می‌خواهی و نسبت به آن نفرت داری؟ اگر اینگونه است، چرا در برابر گناهکاران دشمنی می‌کنی؟ خداوند فرمود: ای موسی، این به معنای بنیان‌گذاری عفو و بخشش من است؛ رحمت من به قدری وسیع است که اگر تبهکاران نباشند، آن رحمت از بین می‌رود.
در خبر است: «لو لم تذنبوا لجاء اللَّه بقوم یذنبون کی یغفر لهم».
هوش مصنوعی: در خبری آمده است که اگر شما مرتکب گناه نمی‌شدید، خداوند به گروهی دیگر روی می‌آورد که مرتکب گناه شوند تا بتواند آن‌ها را ببخشد.
باش تا فردای قیامت که امر حق بخصمی بنده بیرون آید و فضل حق جل جلاله بنده را در پناه گیرد شریعت دامن بگیرد رحمت شفاعت کند. در خبر است که نامه بدست بنده‌ای دهند، آن معصیتها بیند، شرمش آید که برخواند، از حق جل جلاله خطاب آید که آن روز که میکردی و شرم نداشتی فضیحت نکردم و بپوشیدم، امروز که می‌شرم داری فضیحت کی کنم؟! و به‌ قال النبی (ص): «ما ستر اللَّه علی عبد فی الدنیا ذنبا فیعیّره به یوم القیمة».
هوش مصنوعی: بگذار تا روز قیامت که دستور حق درباره بنده‌ای صادر می‌شود و فضل الهی او را در پناه خود قرار می‌دهد، شریعت حمایت کند و رحمت شفاعت کند. در روایتی آمده که نامه‌ای به دست بنده‌ای داده می‌شود که در آن معصیت‌هایش را می‌بیند و از شرم نمی‌تواند آن را بخواند. در این لحظه خداوند می‌گوید: همان روز که معصیت می‌کردی و شرم نداشت، من تو را رسوا نکردم و پوشاندم. حالا که شرم داری، چگونه می‌توانم تو را رسوا کنم؟ و نبوت پیامبر (ص) نیز می‌گوید: «هر گناهی که خدا در دنیا بر بنده‌ای پوشانده است، در قیامت او را به خاطر آن مورد سرزنش قرار نخواهد داد».
کسری عیدی عظیم ساخته بود، فرّاشی جامی زرین برداشت و کس ندید مگر کسری که در ان غرفه بخلوت نشسته بود، بسیار بجستند و نیافتند، کسری گفت بسیار مجوئید که او که یافت باز نخواهد داد و او که دید نخواهد گفت. پس روزی آن فراش بر سر کسری ایستاده بود آب بر دست وی میریخت و جامه‌های نیکو ساخته، کسری گفت: ای فلان این از انست؟ فراش گفت: این و صد چندین از انست.
هوش مصنوعی: کسری، پادشاه ایران، عیدی بزرگ و با شکوهی را ترتیب داده بود. در این حال، یک خدمتکار جامی زرین برداشت و هیچ‌کس جز کسری که در اتاقی خلوت نشسته بود، او را ندید. خدمتکاران بسیار تلاش کردند ولی او را نیافتند. کسری گفت که دیگران نباید زیاد جست‌وجو کنند زیرا کسی که او را پیدا کند، چیزی را که دارد پس نخواهد داد و کسی هم که او را ببیند، حرفی نخواهد زد. روزی، آن خدمتکار در کنار کسری ایستاده بود و آب بر دستان او می‌ریخت. او لباس‌های زیبا و شیکی به تن داشت و کسری از او پرسید: "این لباس، از آن (هدیه) است؟" خدمتکار پاسخ داد: "این و ده‌ها لباس دیگر هم از آن است."
«و انیبوا الی ربکم..» انابت بر سه قسم است: یکی انابت پیغامبران، ابراهیم را گفت: إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ. داود را گفت: وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ.
هوش مصنوعی: «و به سوی پروردگارتان بازگردید...». بازگشت به خدا به سه دسته تقسیم می‌شود: یکی بازگشت پیامبران است. خداوند ابراهیم را چنین توصیف کرده است: «به راستی که ابراهیم بسیار بردبار، ناله‌کننده و بازگشته به سوی خدا بود». همچنین درباره داوود گفته است: «و او در حالی که به سجده افتاده بود، بازگشت به سوی پروردگارش».
شعیب را گفت: عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ. مصطفی را فرمود: وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ. نشان انابت پیغامبران سه چیز است: بیم داشتن با بشارت آزادی، خدمت‌ کردن با شرف پیغامبری، بار بلا کشیدن بر دلهای پر شادی، و جز از پیغامبران کس را طاقت این انابت نیست. دیگر قسم انابت عارفان است: در همه حال بهمه دل با اللَّه گشتن، قال اللَّه تعالی: وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ و نشان انابت عارفان سه چیز است: از معصیت بدرد بودن و از طاعت خجل بودن و در خلوت با حق انس داشتن. رابعه عدویه در حالت انس بجایی رسید که میگفت: حسبی من الدنیا ذکرک و من الآخرة رؤیتک خداوندا در دنیا مرا ذکر تو بس و در عقبی مرا دیدار تو بس. ای جوانمرد! کسی که راز ولی نعمت مونس وی بود دیدار نعمت و نعیم بهشت او را چه سیری کند؟پیر طریقت گفت: الهی ببهشت و حورا چه نازم، اگر مرا نفسی دهی از ان نفس بهشتی سازم.
هوش مصنوعی: شعیب گفت: به خدا توکل کرده‌ام و به سوی او بازمی‌گردم. مصطفی فرمود: از مسیر کسی که به من بازمی‌گردد، پیروی کن. نشانه انابت پیامبران سه چیز است: داشتن ترس و بشارت آزادی، خدمت به رسالت پیامبری، و تحمل رنج‌ها در دل‌های پر از شادی؛ و هیچ‌کس جز پیامبران قادر به چنین انابتی نیست. نوع دیگری از انابت وجود دارد که مختص عارفان است: در هر لحظه با تمام وجود به یاد خدا بودن. خداوند می‌فرماید: تنها کسی یاد می‌گیرد که انابتی دارد. نشانه انابت عارفان نیز سه چیز است: از گناه رنج بردن، از اطاعت خجالت کشیدن و در خلوت با حق انس یافتن. رابعه عدویه در لحظه‌ای از انس به جایی رسید که می‌گفت: در دنیا ذکر تو کافیست و در آخرت دیدار تو برایم بس است. ای جوانمرد! کسی که راز ولی نعمتش مونس اوست، دیگر با دیدن نعمت‌های بهشت چه نیازی به چیز دیگری دارد؟ پیر طریقت گفت: ای خدا، بهشت و حوری چه لزومی دارد، اگر به من یک نفس دهی، از آن نفس بهشتی می‌سازم.
و اللَّه ما طلعت شمس و لا غربت
الّا و ذکرک مقرون بانفاسی‌
هوش مصنوعی: هرگز خورشید نمی‌تابد و غروب نمی‌کند، مگر اینکه نام تو با نفس‌های من همراه است.
و لا جلست الی قوم احدّثهم
الّا و انت حدیثی بین جلّاسی‌
هوش مصنوعی: هرگز به جمعی نمی‌نشینم و با آن‌ها صحبت نمی‌کنم مگر اینکه تو موضوع گفت‌وگویم بین آن‌ها باشید.
ای جلالی که هر که بحضرت تو روی نهاد همه ذره‌های عالم خاک قدم او توتیای چشم خود ساختند، و هر که بدرگاه عزّت تو پناه جست همه آفریدگان خود را علاقه فتراک دولت او ساختند. آن عزیزی گوید از سر حالت انس خویش و دیگران را پند میدهد که:
هوش مصنوعی: ای جلالی که هر کسی به حضور تو می‌آید، تمامی ذرات عالم خاک زیر قدم او را گرانبها می‌سازند و هر کسی که به درگاه عزت تو پناه می‌برد، تمام آفریدگان خود را وابسته به خوشبختی او می‌کند. آن عزیز از سر حالت دوستی خود و دیگران را نصیحت می‌کند که:
اگر در قصر مشتاقان ترا یک روز بارستی
ترا با اندهان عشق این جادو چه کارستی
هوش مصنوعی: اگر روزی در کاخ عاشقان ظاهر شوی، با آن عشق و جذبه‌ای که داری، این جادو چه کارایی خواهد داشت؟
و گر رنگی ز گلزار حدیث او بدیدی تو
بچشم تو همه گلها که در باغست خارستی
هوش مصنوعی: اگر رنگی از صحبت‌های او را با چشم خود می‌دیدی، تمامی گل‌های موجود در باغ به نظر تو خاری می‌نمودند.
سدیگر قسم انابت توحید است که دشمنان را و بیگانگان را با آن خواند گفت: وَ أَنِیبُوا إِلی‌ رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ. و نشان انابت توحید آنست که باقرار زبان و اخلاص دل خدای را یکی داند، یگانه یکتا در ذات بی‌شبیه و در قدر بی‌نظیر و در صفات بی همتا. گفته‌اند: توحید دو باب است، توحید اقرار و توحید معرفت، توحید اقرار عامّه مؤمنان راست، توحید معرفت عارفان و صدّیقان راست، توحید اقرار بظاهر آید تا زبان ازو خبر دهد، توحید معرفت بجان آید تا وقت و حال ازو خبر دهد، او که از توحید اقرار خبر دهد دنیا او را منزل است و بهشت مطلوب، او که از توحید معرفت خبر دهد بهشت او را منزل است و مولی مقصود.
هوش مصنوعی: سخن از قدرت و عظمت توحید است که دشمنان و بیگانگان را به سوی پروردگار دعوت می‌کند. بیانگر این موضوع این است که با زبان و دل، خداوند را یکی بدانیم؛ او یگانه و بی‌نظیر در ذات، عظمت و صفات است. گفته می‌شود که توحید به دو دسته تقسیم می‌شود: یکی اقرار به توحید و دیگری معرفت به توحید. اقرار به توحید مختص به عموم مؤمنان است، در حالی که معرفت به توحید ویژه عارفان و راست‌گویان است. اقرار به توحید به صورت ظاهری بیان می‌شود و از زبان بروز پیدا می‌کند، اما معرفت به توحید در عمق وجود احساس می‌شود و در وقایع و حالات نشان داده می‌شود. کسی که از اقرار به توحید صحبت می‌کند، دنیا را محل خود می‌داند و بهشت را خواستار است، اما کسی که از معرفت توحید سخن می‌گوید، بهشت را منزل خود می‌داند و در پی مولی و مطلوب است.
و اسکر القوم دور کأس
و کان سکری من المدیر
هوش مصنوعی: در میان جمع، دور کاسه‌ای نوشیدنی می‌چرخید و همه در حال مستانه و شاداب بودند.
آن کس را که کار با گل افتد گل بوید و آن کس که کارش با باغبان افتد بوسه بر خار زند، چنانک آن جوانمرد گفت:
هوش مصنوعی: کسی که با گل سر و کار دارد، بوی خوش گل را استشمام می‌کند و کسی که با باغبان در ارتباط است، به خاطر شرایط، باید با خارها نیز کنار بیاید. به همین شکل، آن جوانمرد این موضوع را بیان کرد.
از برای آنکه گل شاگرد رنگ روی اوست
گر هزارت بوسه باشد بر سر یک خار زن‌
هوش مصنوعی: برای اینکه گل به خاطر زیبایی‌اش ارزشمند است، حتی اگر هزار بار هم بر سر یک خار بوسه بزنیم، باز هم این زیبایی را زیر سوال نمی‌برد.
أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی‌ عَلی‌ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ تا نپنداری که این نوحه بدین زاری و خواری خود کافران را خواهد بود و بس، و قومی فسّاق و فجّار که پیراهن مسلمانی بر تن ایشان باشد و آن گه خرقه‌های معصیت و فجور بر ان دوخته و روزگار عمر خود بغفلت و جهل بسر آورده و سود ایمان از دست ایشان رفته و از مسلمانی با بضاعت مزجاة دست و پای زده، ایشان این کلمات دریغ و تحسّر نخواهند گفت! ای مسکین هزار سال باران رحمت باید که ببارد تا گردی که تو از معصیت انگیخته‌ای بنشاند، هیچ ادبار صعب‌تر ازین نیست که ترا بیافریدند تا بهشت را بتو بیارانید و تو خود را بجایی رسانیدی که آتش دوزخ بتو گرم کنند. در خبر است که آتش دوزخ مرکب هیبت خویش بنزدیک عاصیان چنان تازد که شیر از گرسنگی بشکار تازد. باش تا فردای قیامت که کرده و گفته خویش بینی و آن عشرتهای رنگارنگ و معصیتهای لونالون که امروز دست جهالت و ناپاکی آن را از تو پوشیده میکند فردا چون از خواب مرگ برخیزی و دیده بگشایی در روزنامه خویش اول سطر آن بینی، بزبان خجالت و ندامت گویی: کاشک شب مرگ مرا هرگز سحر نبودی! قوله: وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها الیوم اشراق و غدا اشراق غدا فی القیامة اشراق الارض و الیوم اشراق القلب غدا فی القیامة اشراق الارض بنور ربها و الیوم اشراق القلب بحضورها عند ربها غدا اشراق التجلّی للمؤمنین عموما و الیوم اشراق التجلّی للعارفین خصوصا.
هوش مصنوعی: این متن وصف حال کسانی است که در زندگی خود به معصیت و غفلت مشغول بوده‌اند و در روز قیامت با پشیمانی از کارهای خود مواجه می‌شوند. آن‌ها از آنچه که در حق خداوند کوتاهی کرده‌اند، افسوس خواهند خورد. تاکید شده که اگرچه عده‌ای با ظاهری مذهبی زندگی می‌کنند، اما در باطن از روح ایمان بهره‌ای ندارند و در نهایت، خود را در جهنم خواهند دید. در این روز، هرکس با کارها و گفتار خود روبه‌رو خواهد شد و حسرت می‌خورد که ای کاش مرگ او را به تعویق می‌انداخت. همچنین به نور الهی و وضوحی اشاره شده که در قیامت برای مؤمنان و عارفان درخشندگی خاصی دارد و در این لحظه، دل‌های مؤمنان نورانی خواهد بود.
روی عبد اللَّه بن مسعود رضی اللَّه عنه قال قال رسول اللَّه (ص): «انّ اللَّه عز و جل یجمع الامم یوم القیمة فینزل عز و جل من عرشه الی کرسیّه و کرسیّه وسع السماوات و الارض فیقول لهم: ا ترضون انّ تتولّی کلّ امّة ما تولّوا فی الدنیا اعدل ذلک من ربکم؟ فیقول: نعم، فتتبع کلّ امّة ما کانت تعبد» قال: «فذلک حین اشرقت الارض بنور ربها»
هوش مصنوعی: عبدالله بن مسعود رضی اللَّه عنه نقل می‌کند که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «در روز قیامت، خداوند همه ملت‌ها را جمع کرده و از عرش خود به قُرسی‌اش نازل می‌شود. قُرسی او وسعتی به اندازه آسمان‌ها و زمین دارد و به آنها می‌گوید: آیا راضی هستید که هر ملت به آنچه در دنیا پرستیده‌اند تسلط یابد؟ آیا این عادلانه است از جانب پروردگارتان؟ آنها پاسخ می‌دهند: بله، و هر ملت به سوی آنچه که worshiped می‌کردند می‌رود.» پیامبر فرمود: «این زمانی است که زمین با نور پروردگارش روشن می‌شود.»
آن روز که صبح قیامت بدمد و عظمت رستاخیز بپای شود و سراپرده قهاری در ان عرصات سیاست بزنند و کرسی عظمت بیرون آرند و از انوار تجلّی ذو الجلال عالم قیامت روشن شود از اسرار آن انوار همان کس برخورد که امروز در دنیا آفتاب معرفت در مشرقه دل وی تافته و نظر الهی بجان وی پیوسته، آن نظر چون از کمین غیب تاختن آرد مرد را بیقرار کند حلقه دوستی در دلش بجنباند، آن دوستی خاطر گردد آن خاطر همّت گردد آن همّت نیّت گردد آن نیّت عزیمت گردد آن عزیمت قوّت گردد آن قوّت حرکت گردد مرد را بینگیزد، شبی سحرگاهی آن عاشق صادق را قلقی پدید آید، خواب از دیده‌اش برمد، جامه نرم و خوابگاه خوش بگذارد، وضویی بر آرد متضرّع وار بحضرت عزت آید.
هوش مصنوعی: روز قیامت که صبحش فرا رسد و عظمت رستاخیز نمایان شود، در آن میدان وسیع، پرچم قهری بر پا خواهند کرد و تختی برای شأن و عظمت بر خواهند کشید. نورهای تابناکی از تجلیات الهی در آن روز خواهند درخشید و کسی که از اسرار این نورها بهره‌مند خواهد شد، همان کسی است که امروز در دنیا، آفتاب معرفت در دل او تابیده و نظر الهی همیشه بر جان او قرار دارد. این نظر، انسان را به هیجان می‌آورد و حلقه دوستی را در قلبش به حرکت درمی‌آورد. این دوستی به خاطر می‌انجامد، خاطر به همت تبدیل می‌شود، همت به نیّت تغییر می‌کند، نیّت به عزم و عزیمت و در نهایت، عزیمت به قوّت و حرکت منتهی می‌شود و مرد را به خوابگاهی سحرگاهی می‌برد؛ در آنجا، او به طور صادقانه دچار شور و قلق می‌شود، خواب از چشمانش می‌رود و با نرمی و آرامش، وضویی می‌گیرد و با حالتی خاضعانه به درگاه الهی می‌آید.
یا ربها روان کند، آن ساعت از جبّار کائنات ندای کرامت آید که: «بعینی ما یتحمّله المتحمّلون من اجلی» بنده من آن همه برای من میکند من می‌بینم و میدانم، کرامت وی در دنیا اینست و در عقبی آنست که او را در شمار آن جوانمردان آرند که رب العزة میگوید: وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً.
هوش مصنوعی: خدایا، در آن لحظه از قدرت مطلق جهان ندای کرامت به گوش می‌رسد که: "من می‌بینم و می‌دانم آنچه بندگانم برای من تحمل می‌کنند." کرامت او در این دنیا به این معناست و در آخرت به این شکل است که او را در گروه جوانمردانی قرار می‌دهند که خداوند می‌فرماید: "و کسانی که از پروردگارشان پرهیز کردند، به سوی بهشت به صورت گروهی روانه خواهند شد."
خبر درست است از سعید مسیب سیّد تابعین که بو هریرة دوستی بر من رسید مرا گفت: از اللَّه آن میخواهم که در بازار بهشت ما را با هم آرد تا با یکدیگر باشیم در ان منزل جاودان و نعیم بیکران، گفتم: یا با هریرة و در بهشت بازاری هست؟ گفت: نعم‌ اخبرنی رسول اللَّه (ص) «ان اهل الجنّة اذا دخلوها نزلوا فیها بفضل اللَّه اعمالهم ثمّ یؤذن لهم فی مقدار یوم الجمعة من ایّام الدنیا فیزورون ربهم عز و جل و یبرز لهم عرشه و یتبدّی لهم فی روضة من ریاض الجنّة فتوضع لهم منابر من نور و منابر من لؤلؤ و منابر من یاقوت و منابر من زبرجد و منابر من ذهب و منابر من فضّة و یجلس ادناهم و ما فیهم من دنیّ علی کثبان المسک و الکافور ما یرون ان اصحاب الکراسیّ بافضل منهم مجلسا»، قال ابو هریرة قلت: یا رسول اللَّه و هل نری ربنا؟ قال: «نعم، هل تتمارون فی رؤیة الشمس و القمر لیلة البدر»؟ قلنا: لا. قال: «کذلک لا تمارون فی رؤیة ربکم تبارک و تعالی و لا یبقی فی ذلک المجلس رجل الّا حاضره اللَّه محاضرة حتی یقول للرّجل منهم: یا فلان بن فلان أ تذکر یوم قلت کذا و کذا؟ فیذکره بعض غدراته فی الدنیا فیقول: یا رب او لم تغفر لی؟ فیقول: بلی فبسعة مغفرتی بلغت منزلتک هذه فبیناهم علی ذلک غشیتهم سحابة فامطرت علیهم طیبا لم یجدوا مثل ریحه قطّ و یقول: ربنا قوموا الی ما اعددت لکم من الکرامة فخذوا ما اشتهیتم فنأتی سوقا قد حفّت به الملائکة ما لم تنظر العیون الی مثله و لم تسمع الآذان و لم یخطر علی القلوب فیحمل لنا ما اشتهینا لیس یباع فیها و لا یشتری و فی ذلک السوق یلقی اهل الجنة بعضهم بعضا، قال: فیقبل الرّجل ذو المنزلة المرتفعة فیلقی من هو دونه و ما فیهم دنیّ فیروعه ما علیه من اللباس فما ینقضی آخر حدیثه حتی یتحیّل علیه ما هو احسن منه و ذلک انه لا ینبغی لاحد ان یحزن فیها ثمّ نتصرف الی منازلنا فتتلقانا ازواجنا فیقلن: مرحبا و اهلا لقد جئت و انّ بک من الجمال افضل ممّا فارقتنا علیه فنقول: انا جالسنا الیوم ربنا الجبّار و یحقّنا ان تنقلب بمثل ما انقلبنا».
هوش مصنوعی: خبر درست است که ابوهریره، از صحابه پیامبر (ص)، این گونه نقل می‌کند: او خواسته بود که در بهشت در کنار یکدیگر باشیم و از خداوند خواسته بود که ما را در بازار بهشت گرد هم آورد. ابوهریره توضیح داد که پیامبر (ص) به او گفته بود وقتی اهل بهشت به آنجا وارد می‌شوند، به فضل خدا بر اساس اعمالشان در آنجا مستقر می‌شوند و سپس در ایام خاصی به دیدار خداوند می‌روند و در باغی از باغ‌های بهشت از جمال خداوند بهره‌مند می‌شوند. آن‌ها بر روی منبرهایی از نور و جواهرات نشسته و از زیبایی‌های بهشت بهره می‌برند. در آنجا، آن‌ها می‌توانند خداوند را ببینند، همانطور که در شب کامل ماه، خورشید و ماه را می‌بینیم. در این دیدار، هرکس از اعمالش یاد می‌شود و خداوند به او یادآوری می‌کند که چگونه بر او منتی نهاده و او را مورد عفو و بخشش قرار داده است. سپس خود را در فضایی آرامش‌بخش و خوشبو می‌یابند و دعوت می‌شوند تا به سوی نعمات بی‌پایانی که برایشان آماده شده است بروند. در بازار بهشت، هیچ خرید و فروشی وجود ندارد و مخلوقات بهشت با یکدیگر ملاقات می‌کنند و هر کس از زیبایی‌های لباس‌های خود شگفت‌زده می‌شود. وقتی به خانه‌های خود برمی‌گردند، همسرانشان به استقبالشان می‌آیند و از زیبایی‌هایشان ستایش می‌کنند و به آن‌ها تبریک می‌گویند که با خداوند صحبت کرده‌اند.