گنجور

۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ... خداوند عالم کردگار مهربان نوازنده بندگان جلّ جلاله و تقدّست أسماؤه و تعالت صفاته، امّت احمد را اندرین آیت تشریف داد بهفت کرامت تشریفی تمام و تکریمی بزرگ و نواختی بی‌نهایت، و از فرزندان آدم هیچکس این هفت کرامت بهم نیافت مکر این امّت. از ان هفت سه چیز در صدر آیت است: اوّل أَوْرَثْنَا، دیگر اصْطَفَیْنا، سدیگر عِبادِنا. أَوْرَثْنَا وارثان خواند، اصْطَفَیْنا برگزیدگان خواند، عِبادِنا بندگان خواند میراث بران ما، برگزیدگان ما، بندگان پذیرفتگان ما. چون وارثان خواند، بحقیقت میراث وانستاند، چون برگزیدگان خواند در علم وی غلط نیست ردّ نکند، چون پذیرفتگان خواند با عیب بنیفکند. أَوْرَثْنَا میراث دادیم، نور هدی دولت دین عزّ علم آئین معرفت بهای ایمان برکت سنّت میوه حکمت این همه کرا دادیم، الَّذِینَ اصْطَفَیْنا ایشان را که برگزیدیم چون میگزیدیم عیب می‌دیدیم، رهی را به بی‌نیازی خود چنانک بود برگزیدیم ای محمد! آن روز که ما امّت ترا گزیدیم فریشتگان دراز عمر پر طاعت میدیدیم، آن روز که در نحل ضعیف عسل نهادیم بازان با قوّت میدیدیم آن روز که آن کرمک ضعیف را ابریشم دادیم ماران با هیبت میدیدیم، آن روز که آهوی دشتی را مشک دادیم شیران با صولت میدیدیم، آن روز که گاو بحری را عنبر دادیم پیلان با عظمت میدیدیم، آن روز که در صدف مروارید نهادیم نهنگان با سطوت میدیدیم، آن روز که آواز خوش بعندلیب دادیم طاووسان با زینت میدیدیم، آن روز که امّت محمد را مدح و ثنا گفتیم و رقم اصطفائیّت کشیدیم فرشتگان دراز عمر و مقرّبان پر طاعت را بر درگه خدمت میدیدیم.

زان پیش که خواستی منت خواسته‌ام
عالم ز برای تو بیاراسته‌ام‌
در شهر مرا هزار عاشق بیش است
تو شاد بزی که من ترا خواسته‌ام‌

از ان هفت سه رفت سه قسم دیگر آنست که فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ تقسیمی لطیف و کرامتی عظیم، هرگز از جهانیان هیچ کس از مولی این شرف و کرامت نیافت که این امّت یافت، رقم اصطفائیّت بر همه کشید، آن گه بکرم خود ابتدا بظالم کرد تا آن ظالم خجل نگردد، دل گیرد و امید تازه دارد. همانست که جای دیگر فرمود: التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ... طبقات گزیدگان یاد کرد و نظام نیکان این امّت پیوسته عرضه کرد و ابتدا بکمینه ایشان کرد: التائبون هر چند گنهکاران‌اند از کرده خود پشیمان‌اند و بتن فروشکسته و بدل اندهگنان‌اند، عذر خواهان و عفو جویانند، مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: عرضت علیّ ذنوب امّتی و ما یلقی بعضهم من ظلم بعض فسألت اللَّه الشفاعة فاعطانیها

، فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ طفیلیان‌اند، وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ خواندگان‌اند، وَ مِنْهُمْ سابِقٌ باردادگان‌اند، ظالم ستمکار است عفو من وی را، مقتصد جوینده است عون من وی را، سابق بار داده است فضل من وی را، ظالم بتازیانه غفلت زده، بتیغ ناپاکی کشته، بر درگاه مشیّت افکنده، امید بر رحمت نهاده. مقتصد بتازیانه‌ای نیازرده، بتیغ خجل کشته، بر درگاه طلب افکنده، بر امید نزدیکی نشسته، سابق بتازیانه آشنایی زده، بتیغ دوستی کشته، بر درگاه آرزومندی سوخته، امید بر دیدار نهاده. ای ظالم عفو ترا تا لطف پیدا شود، ای مقتصد عون ترا تا فضل پیدا شود، ای سابق قربت ترا تا برّ و احسان پیدا شود. ای ظالم ستر ترا و ننگ نیست، ای مقتصد قبول ترا و باک نیست، ای سابق قربت ترا و بخل نیست. اگر ظالمی من راحم‌ام، ور مقتصدی من عالم‌ام، ور سابقی من ناظرم. اگر ظالمی عذری بس، ور مقتصدی سعیی بس، ور سابقی قصدی بس. ظلم ظالم زیر ستر من، جهد مقتصد زیر عون من، سبق سابق زیر لطف من، این همه بفضل بزرگوار من. سه فرقت بر سه مرتبت یاد کرد، باعمال از هم جدا کرد و بفضل درهم رسانید.

ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ این فضل کبیر هفت کرامت است که با این امت کرد. ای دوست هر چه فضل برگیرد عیب بنیفکند، عدل با فضل هرگز برنیاید.

ابن الاعرابی گوید: هر کجا در قرآن ذکر عذاب و ذکر رحمت آید تو مینگر اگر پیشتر رحمت یاد کرده پس عذاب، وعید است، و اگر پیشتر عذاب یاد کرده پس رحمت، عذاب منسوخ است، و اگر هر دو بهم یاد کرده حکم رحمت راست، از بهر آنکه حکیم بر حقّ خویش بنا کند امّا حقّ کس فرو نگذارد، و رب العالمین در خدایی خود از خلق و خدمت خلق بی‌نیاز است و از معاصی خلق بی‌گزند بردبار و فراخ فضل و بر خلق مهربان.

اهل معرفت گفته‌اند: این هر سه فرقت که یاد کردیم هر یکی را از مشرب توحید آبشخوری است بر اندازه روش خویش یکی شاربه یکی ساقیه یکی سائمه، شاربه سابقان‌اند، ساقیه مقتصدان‌اند، سائمه ظالمان‌اند. شاربه محققان‌اند، ساقیه خاکیان‌اند، سائمه متعرّضان‌اند و الیه الاشارة بقوله: لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ، شاربه از جام عیان آشامیدند در ساقی مینگرستند چون شراب میچشیدند، ساقیه هر چند که نیافتند آنچه شنیدند امّا در شنیده ببهره رسیدند، سائمه نه شنیدند و نه دیدند امّا هم بی‌بهره نباشند چون انکار نگزیدند. شاربه در پیشگاه‌اند، ساقیه در طلب همراه‌اند، سائمه موقوف مانده بر درگاه‌اند، هر یکی را بآنچه سزاست میدارد نه نامستحق را زیادت کند نه از سزای سزاواران بکاهد، ذلک هو الفضل الکبیر الذی ذکر الظالم مع السابق.

و قیل: الظالم مع السابق. و قیل: الظالم هو الافضل لانّه اراد به من ظلم نفسه لکثرة ما حمّلها من الطاعة. و قیل: لمّا ذکر بلفظ الایراث ففی المیراث یبدأ بذوی الفرض ثمّ ما یبقی فللعصبة و ان کان صاحب الفرض اضعف استحقاقا کذلک قال اللَّه عز و جل: فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ فقدّمه علی السابق. و قیل: الظالم الذی ترک الحرام و المقتصد الذی ترک الشبهة و السابق الذی ترک الفضل فی الجملة. و قیل: الظالم من له علم الیقین و المقتصد من له عین الیقین و السابق من له حق الیقین. و قیل: الظالم صاحب المودّة و المقتصد صاحب الخلّة و السابق صاحب المحبّة. و قیل: الظالم صاحب سخاء و المقتصد صاحب جود و السابق صاحب ایثار. و قیل: الظالم صاحب خوف و المقتصد صاحب خشیة و السابق صاحب هیبة و قیل: الظالم طالب الدنیا و المقتصد طالب العقبی و السابق طالب المولی‌ و قیل: الظالم صاحب تواجد و المقتصد صاحب وجد و السابق صاحب وجود.

و قیل: الظالم صاحب المحاضرة و المقتصد صاحب المکاشفة و السابق صاحب المشاهدة.

و قیل: الظالم یراه فی الآخرة بمقدار ایام الدنیا فی کلّ جمعة مرة و المقتصد یراه فی کلّ یوم مرّة و السابق غیر محجوب عنه البتّة ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ.

جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها لمّا ذکر اصنافهم رتّبها و لمّا ذکر الجنّة ذکرهم علی الجمع فقال: جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها نبّه علی انّ دخولهم الجنّة لا لاستحقاق بل بفضله و لیس فی الفضل تمییز.

وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ ای جوانمرد! قدر تریاق مار گزیده داند، قدر آتش سوزان پروانه داند، قدر پیراهن یوسف، یعقوب غمگین داند، او که مغرور سلامت خویش است اگر او را تریاق دهی قدر آن چه داند؟ جان بلب رسیده‌ای باید تا قدر و خطر تریاق بداند، درویشی دل شکسته‌ای غم خورده‌ای اندوه کشیده‌ای باید تا قدر این نواخت و عزّ این خطاب بداند که الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ.

باش تا فردا که آن درویش دل ریش را در حظیره قدس بر سریر سرور نشانند و آن غلمان و ولدان چاکروار پیش تخت دولت او سماطین برکشند، شب محنت بپایان رسیده خورشید سعادت از افق کرامت برآمده و از حضرت عزّت الطاف کرم روی بدرویش نهاده بزبان ناز و دلال همیگوید بنعت شکر: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ. ای مسکین! این دنیا عالم مجاز است، در عالم مجاز پدید بود که از حقایق چه کشف توان کرد، بر پر پشه‌ای پیدا بود که چه نقش توان کرد، دنیا زندانست بر زندانیان جز حزن و اندوه و حسرت چه نشان توان کرد، روز بازار و هنگام بار این اندهگنان فردا بود که مکنونات لطف و مخزونات غیب از ستر غیرت بیرون آرند نابسوده دستها و نابرماسیده خاطرها و درویش را حوصله‌ای دهند فراخ تا قدح قدح بلکه بحر بحر شراب رؤیت می‌کشد و نعره هل من مزید میزند. الحمد للَّه وحده.

۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ ثمّ تعقیب علی قوله: لِما بَیْنَ یَدَیْهِ آنست که پس وفات پیغامبران و پس امّتان گذشته ما میراث دادیم امّت احمد را علم فقه دین‌ و احکام کتاب باز مانده از اخبار و فقهای پیشینان. کتاب درین آیت هم قرآن است و هم دین، و فی الخبر الصحیح انّ رجلین اختصما الی رسول اللَّه (ص) فقال احدهما: اقض بیننا بکتاب اللَّه و قال الآخر: اجل یا رسول اللَّه فاقض بیننا بکتاب و أذن لی ان أتکلّم فقال: تکلّم قال: إنّ ابنی کان عسیفا علی هذا فزنا بامرأته؟ فأخبرونی انّ علی ابنی الرّجم فافتدیت منه بمائة شاة و بجاریة لی ثمّ إنّی سألت أهل العلم فأخبرونی انّ علی ابنی جلد مائة و تغریب عام و انّما الرّجم علی امرأته، فقال رسول اللَّه (ص): اما و الّذی نفسی بیده لأقضینّ بینکما بکتاب اللَّه امّا غنمک و جاریتک فردّ علیک و امّا ابنک فعلیه جلد مائة و تغریب عام و امّا انت یا انیس فاغد علی امرأة هذا فان اعترفت فارجمها، فاعترفت فرجمها.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ... خداوند عالم کردگار مهربان نوازنده بندگان جلّ جلاله و تقدّست أسماؤه و تعالت صفاته، امّت احمد را اندرین آیت تشریف داد بهفت کرامت تشریفی تمام و تکریمی بزرگ و نواختی بی‌نهایت، و از فرزندان آدم هیچکس این هفت کرامت بهم نیافت مکر این امّت. از ان هفت سه چیز در صدر آیت است: اوّل أَوْرَثْنَا، دیگر اصْطَفَیْنا، سدیگر عِبادِنا. أَوْرَثْنَا وارثان خواند، اصْطَفَیْنا برگزیدگان خواند، عِبادِنا بندگان خواند میراث بران ما، برگزیدگان ما، بندگان پذیرفتگان ما. چون وارثان خواند، بحقیقت میراث وانستاند، چون برگزیدگان خواند در علم وی غلط نیست ردّ نکند، چون پذیرفتگان خواند با عیب بنیفکند. أَوْرَثْنَا میراث دادیم، نور هدی دولت دین عزّ علم آئین معرفت بهای ایمان برکت سنّت میوه حکمت این همه کرا دادیم، الَّذِینَ اصْطَفَیْنا ایشان را که برگزیدیم چون میگزیدیم عیب می‌دیدیم، رهی را به بی‌نیازی خود چنانک بود برگزیدیم ای محمد! آن روز که ما امّت ترا گزیدیم فریشتگان دراز عمر پر طاعت میدیدیم، آن روز که در نحل ضعیف عسل نهادیم بازان با قوّت میدیدیم آن روز که آن کرمک ضعیف را ابریشم دادیم ماران با هیبت میدیدیم، آن روز که آهوی دشتی را مشک دادیم شیران با صولت میدیدیم، آن روز که گاو بحری را عنبر دادیم پیلان با عظمت میدیدیم، آن روز که در صدف مروارید نهادیم نهنگان با سطوت میدیدیم، آن روز که آواز خوش بعندلیب دادیم طاووسان با زینت میدیدیم، آن روز که امّت محمد را مدح و ثنا گفتیم و رقم اصطفائیّت کشیدیم فرشتگان دراز عمر و مقرّبان پر طاعت را بر درگه خدمت میدیدیم.
هوش مصنوعی: خداوند مهربان و بزرگوار، در این آیه از امّت پیامبر احمد (ص) با هفت کرامت ویژه و بزرگ تجلیل کرده است. هیچ‌کس از فرزندان آدم این هفت کرامت را همچون این امّت دریافت نکرده است. از این هفت کرامت، سه مورد در ابتدای آیه آمده است: اول "اَوْرَثْنَا"، دوم "اصْطَفَیْنا"، و سوم "عِبادِنا". به واسطه "اَوْرَثْنَا"، خداوند این امّت را وارث خوانده، و در واقع معنای آن این است که این امّت میراث بزرگی از علم و دین را دریافت کرده است. در "اصْطَفَیْنا"، خداوند آنها را برگزیده و نشان داده که در انتخاب آنها بهترین‌ها بوده‌اند، در حالی که در "عِبادِنا"، خداوند بیان کرده که این افراد بندگان مورد قبول او هستند. این امّت با نور هدایت، برکت و حکمت از نعمت‌های بی‌شماری بهره‌مند شده‌ است. به یاد دارند که در روز انتخاب این امّت، فرشتگان با عمر طولانی و طاعت زیاد، و موجودات نیکو و قدرتمندشان در خدمت خداوندی دیده می‌شدند. خداوند آن روز، به امّت محمد (ص) مدح و ثنایی ارزانی داشت و ارادت و برگزیدگی آنها را ثبت کرد.
زان پیش که خواستی منت خواسته‌ام
عالم ز برای تو بیاراسته‌ام‌
هوش مصنوعی: قبل از آنکه از من چیزی بخواهی، من عالم را به خاطر تو تزئین کرده‌ام.
در شهر مرا هزار عاشق بیش است
تو شاد بزی که من ترا خواسته‌ام‌
هوش مصنوعی: در این شهر، هزاران عاشق وجود دارند، اما تو خوشحال باش چرا که من فقط تو را خواسته‌ام.
از ان هفت سه رفت سه قسم دیگر آنست که فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ تقسیمی لطیف و کرامتی عظیم، هرگز از جهانیان هیچ کس از مولی این شرف و کرامت نیافت که این امّت یافت، رقم اصطفائیّت بر همه کشید، آن گه بکرم خود ابتدا بظالم کرد تا آن ظالم خجل نگردد، دل گیرد و امید تازه دارد. همانست که جای دیگر فرمود: التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ... طبقات گزیدگان یاد کرد و نظام نیکان این امّت پیوسته عرضه کرد و ابتدا بکمینه ایشان کرد: التائبون هر چند گنهکاران‌اند از کرده خود پشیمان‌اند و بتن فروشکسته و بدل اندهگنان‌اند، عذر خواهان و عفو جویانند، مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: عرضت علیّ ذنوب امّتی و ما یلقی بعضهم من ظلم بعض فسألت اللَّه الشفاعة فاعطانیها
هوش مصنوعی: از آن هفت نوع، سه نوع دیگر وجود دارد: برخی از آنها به خود ظلم می‌کنند، برخی میانه‌رو هستند و برخی دیگر با یاری خداوند در خوبی‌ها پیشتازند. این تقسیم‌بندی زیبا و فضیلت بزرگ، نشان‌دهنده این است که هیچ کس در جهان به این شرافت و کرامت که این امت دارد، نرسیده است. این امت به عنوان منتخبین شناخته شده و خداوند از آنان آغاز کرد و حتی به ظالمین نیز رحم کرد تا آنها خجالت‌زده نشوند و امید تازه‌ای پیدا کنند. در جایی دیگر نیز به این موضوع اشاره شده است که تائبین و عابدین از گناهکارانی که از گناهان خود پشیمان‌اند و به درگاه خداوند عذرخواهی می‌کنند، یاد شده است. پیامبر اکرم (ص) نیز فرموده‌اند که در پیشگاه خداوند، گناهان امت را به نمایش گذاشت و از خداوند شفاعت خواست که به او عطا شد.
، فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ طفیلیان‌اند، وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ خواندگان‌اند، وَ مِنْهُمْ سابِقٌ باردادگان‌اند، ظالم ستمکار است عفو من وی را، مقتصد جوینده است عون من وی را، سابق بار داده است فضل من وی را، ظالم بتازیانه غفلت زده، بتیغ ناپاکی کشته، بر درگاه مشیّت افکنده، امید بر رحمت نهاده. مقتصد بتازیانه‌ای نیازرده، بتیغ خجل کشته، بر درگاه طلب افکنده، بر امید نزدیکی نشسته، سابق بتازیانه آشنایی زده، بتیغ دوستی کشته، بر درگاه آرزومندی سوخته، امید بر دیدار نهاده. ای ظالم عفو ترا تا لطف پیدا شود، ای مقتصد عون ترا تا فضل پیدا شود، ای سابق قربت ترا تا برّ و احسان پیدا شود. ای ظالم ستر ترا و ننگ نیست، ای مقتصد قبول ترا و باک نیست، ای سابق قربت ترا و بخل نیست. اگر ظالمی من راحم‌ام، ور مقتصدی من عالم‌ام، ور سابقی من ناظرم. اگر ظالمی عذری بس، ور مقتصدی سعیی بس، ور سابقی قصدی بس. ظلم ظالم زیر ستر من، جهد مقتصد زیر عون من، سبق سابق زیر لطف من، این همه بفضل بزرگوار من. سه فرقت بر سه مرتبت یاد کرد، باعمال از هم جدا کرد و بفضل درهم رسانید.
هوش مصنوعی: در میان مردم، برخی به خود ظلم می‌کنند و به مانند طفیلی‌ها هستند، برخی میانه‌رو و متعادل‌اند و برخی پیشتاز و از دیگران جلوترند. آن کسی که به خود ظلم می‌کند، نیازمند عفو من است. میانه‌رو به دنبال یاری من است و پیشتاز از فضل من برخوردار گردیده است. ظالم، به خاطر غفلت خود با چوب تنبیه شده و به خاطر ناپاکی‌اش ضربه خورده، اما به رحمت من امید دارد. میانه‌رو زخم زیادی ندیده و جراحتی از خجلت بر او نیست، او بر درگاه طلب نشسته و به نزدیکی اعتماد کرده است. پیشتاز به آشنایی با من رسیده و به خاطر دوستی کشته‌ شده و در آتش آرزوها سوخته است. ای ظالم، عفوی برایت هست تا رحمت پیدا کنی، ای میانه‌رو، یاری‌ای برایت هست که فضل به دست آوری، ای پیشتاز، قربتی برایت هست تا نیکوکاری و احسانی بیابی. ای ظالم، من تو را پوشش می‌دهم و ننگی بر تو نیست، ای میانه‌رو، من تو را می‌پذیرم و ترسی برایت نیست، ای پیشتاز، نزدیکی تو به من بدون بخل است. اگر ظالمی وجود داشته باشد، من رحمت‌ام، اگر میانه‌رو باشد، من عالم‌ام و اگر پیشتازی باشد، من ناظر او هستم. برای ظالم عذری وجود دارد، برای میانه‌رو تلاش و کوشش و برای پیشتاز نیّت و قصد. ظلم ظالم زیر پوشش من، تلاش میانه‌رو زیر یاری من و پیشتازی زیر لطف من قرار دارد و همه این‌ها از فضل بزرگوار من نشأت گرفته است. سه دسته از مردم را با سه صفت یاد کرده و بر اساس اعمالشان از یکدیگر جدا کرده‌ام و با فضل خودشان را به هم رسانیده‌ام.
ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ این فضل کبیر هفت کرامت است که با این امت کرد. ای دوست هر چه فضل برگیرد عیب بنیفکند، عدل با فضل هرگز برنیاید.
هوش مصنوعی: این فضل بزرگ هفت ویژگی خاص است که خداوند به این امت عطا کرده است. ای دوست، هر چیزی که ناشی از فضل باشد، عیب را از بین می‌برد؛ اما عدالت هرگز با فضل در تضاد نیست.
ابن الاعرابی گوید: هر کجا در قرآن ذکر عذاب و ذکر رحمت آید تو مینگر اگر پیشتر رحمت یاد کرده پس عذاب، وعید است، و اگر پیشتر عذاب یاد کرده پس رحمت، عذاب منسوخ است، و اگر هر دو بهم یاد کرده حکم رحمت راست، از بهر آنکه حکیم بر حقّ خویش بنا کند امّا حقّ کس فرو نگذارد، و رب العالمین در خدایی خود از خلق و خدمت خلق بی‌نیاز است و از معاصی خلق بی‌گزند بردبار و فراخ فضل و بر خلق مهربان.
هوش مصنوعی: ابن الاعرابی می‌گوید: هر جا در قرآن به عذاب و رحمت اشاره شده، باید دقت کنی که کدام یک در ابتدا مطرح شده است. اگر ابتدا رحمت یاد شده، پس بعد از آن عذاب به معنای تهدید است. اما اگر ابتدا عذاب آمده، پس رحمت به طور کلی معتبر است. همچنین اگر هر دو موضوع در کنار هم ذکر شده، حکم رحمت معتبر است؛ زیرا حکمت خداوند بر اساس حق است و او هرگز حق کسی را ضایع نمی‌کند. رب العالمین از خلق و خدمت به آنها بی‌نیاز است و نسبت به گناهان آنها صبور و با فضل است و بر بندگان خود مهربان است.
اهل معرفت گفته‌اند: این هر سه فرقت که یاد کردیم هر یکی را از مشرب توحید آبشخوری است بر اندازه روش خویش یکی شاربه یکی ساقیه یکی سائمه، شاربه سابقان‌اند، ساقیه مقتصدان‌اند، سائمه ظالمان‌اند. شاربه محققان‌اند، ساقیه خاکیان‌اند، سائمه متعرّضان‌اند و الیه الاشارة بقوله: لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ، شاربه از جام عیان آشامیدند در ساقی مینگرستند چون شراب میچشیدند، ساقیه هر چند که نیافتند آنچه شنیدند امّا در شنیده ببهره رسیدند، سائمه نه شنیدند و نه دیدند امّا هم بی‌بهره نباشند چون انکار نگزیدند. شاربه در پیشگاه‌اند، ساقیه در طلب همراه‌اند، سائمه موقوف مانده بر درگاه‌اند، هر یکی را بآنچه سزاست میدارد نه نامستحق را زیادت کند نه از سزای سزاواران بکاهد، ذلک هو الفضل الکبیر الذی ذکر الظالم مع السابق.
هوش مصنوعی: اهل معرفت بیان کرده‌اند که سه گروه مختلفی که به آن‌ها اشاره شده، هر کدام به نوعی از توحید دسترسی دارند و بهره‌ای مطابق با روش خودشان می‌برند. برخی از این گروه‌ها مانند "شاربه" به کسانی اطلاق می‌شود که از علم و حقیقت حقیقی بهره‌مندند، در حالی که "ساقیه" به افرادی اشاره دارد که در تلاش برای حفظ اعتدال و میانه‌روی هستند و "سائمه" به کسانی تعلق دارد که در جستجوی حقیقت نیستند. "شاربه" در مقام دریافت حقیقت هستند و در کنار "ساقیه" به دنبال علم می‌گردند، در حالی که "سائمه" نه حقیقت را می‌شناسند و نه در جستجوی آنند؛ اما به سبب انکار نکردن از بهره‌ای جزئی برخوردارند. هر یک از این گروه‌ها در جایگاه خود قرار دارند و به هرکدام برابر با merit خودشان پاداش داده می‌شود؛ نه بیشتر و نه کمتر. این همان فضل بزرگ است که درباره‌ی آن در قرآن ذکر شده و تفاوت میان ظلم و نیکی را نشان می‌دهد.
و قیل: الظالم مع السابق. و قیل: الظالم هو الافضل لانّه اراد به من ظلم نفسه لکثرة ما حمّلها من الطاعة. و قیل: لمّا ذکر بلفظ الایراث ففی المیراث یبدأ بذوی الفرض ثمّ ما یبقی فللعصبة و ان کان صاحب الفرض اضعف استحقاقا کذلک قال اللَّه عز و جل: فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ فقدّمه علی السابق. و قیل: الظالم الذی ترک الحرام و المقتصد الذی ترک الشبهة و السابق الذی ترک الفضل فی الجملة. و قیل: الظالم من له علم الیقین و المقتصد من له عین الیقین و السابق من له حق الیقین. و قیل: الظالم صاحب المودّة و المقتصد صاحب الخلّة و السابق صاحب المحبّة. و قیل: الظالم صاحب سخاء و المقتصد صاحب جود و السابق صاحب ایثار. و قیل: الظالم صاحب خوف و المقتصد صاحب خشیة و السابق صاحب هیبة و قیل: الظالم طالب الدنیا و المقتصد طالب العقبی و السابق طالب المولی‌ و قیل: الظالم صاحب تواجد و المقتصد صاحب وجد و السابق صاحب وجود.
هوش مصنوعی: در این متن نظرات مختلف درباره مفهوم ظلم و درجات مختلف انسان‌ها بیان شده است. برخی معتقدند ظلم به خود به معنای زیان‌آوری است که فرد به خاطر انجام بسیار اعمال نیک بر خود وارد می‌کند. دیگران اشاره کرده‌اند که در تقسیم ارث، افراد دارای حق اولویت دارند و حتی اگر کسی که حقش کمتر است، بر اساس ضرورت به او نسبت داده می‌شود. همچنین، ویژگی‌های مختلفی برای سه دسته از افراد بیان شده است: ظالم، مقتصد و سابق، که هر کدام ویژگی‌ها و مراتب متفاوتی دارند. به عبارت دیگر، ظالم ممکن است به معنای شخصی باشد که در تلاش برای بهبود خود است، در حالی که مقتصد شخصی است که از شبهات دوری می‌کند و سابق کسی است که به بالاترین درجات نزدیک می‌شود. این ویژگی‌ها شامل علم، محبت، سخاوت و دیگر ابعاد اخلاقی نیز می‌شود.
و قیل: الظالم صاحب المحاضرة و المقتصد صاحب المکاشفة و السابق صاحب المشاهدة.
هوش مصنوعی: برخی بر این باورند که ظالم به کسی گفته می‌شود که در مقام گفتگو و بحث قرار دارد، در حالی که مقتصد به کسی اطلاق می‌شود که به حقایق عمیق‌تری دست می‌یابد و پیشگام به کسی گفته می‌شود که به تجربه‌های عمیق‌تری می‌رسد.
و قیل: الظالم یراه فی الآخرة بمقدار ایام الدنیا فی کلّ جمعة مرة و المقتصد یراه فی کلّ یوم مرّة و السابق غیر محجوب عنه البتّة ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ.
هوش مصنوعی: گفته شده است که ظالم در آخرت تنها به اندازه یک بار در هر هفته در روز جمعه دیده می‌شود، در حالی که فرد میانه‌رو هر روز یک بار او را مشاهده می‌کند و فرد پیشتاز هیچ‌گاه از دید او پنهان نیست. این وضعیت، نشان‌دهنده فضیلت بزرگ است.
جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها لمّا ذکر اصنافهم رتّبها و لمّا ذکر الجنّة ذکرهم علی الجمع فقال: جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها نبّه علی انّ دخولهم الجنّة لا لاستحقاق بل بفضله و لیس فی الفضل تمییز.
هوش مصنوعی: باغ‌های جاویدانی که وارد آنها می‌شوند، زمانی که درباره انواع افراد صحبت کرد، آنها را با نظم خاصی ذکر کرد و وقتی به بهشت اشاره کرد، به جمعیت اشاره کرد. پیامی که در اینجا به آن اشاره شده این است که ورود آنها به بهشت تنها به خاطر فضل و رحمت خداوند است و در این فضل هیچ تمایزی وجود ندارد.
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ ای جوانمرد! قدر تریاق مار گزیده داند، قدر آتش سوزان پروانه داند، قدر پیراهن یوسف، یعقوب غمگین داند، او که مغرور سلامت خویش است اگر او را تریاق دهی قدر آن چه داند؟ جان بلب رسیده‌ای باید تا قدر و خطر تریاق بداند، درویشی دل شکسته‌ای غم خورده‌ای اندوه کشیده‌ای باید تا قدر این نواخت و عزّ این خطاب بداند که الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: "سپاس خداوندی را که غم را از ما دور کرد." ای جوانمرد! کسی که درد زهر را نچشیده، نمی‌تواند ارزش داروی آن را درک کند، و کسی که آتش سوزان را تجربه نکرده، نمی‌تواند عشق و فراق پروانه را بفهمد. یعقوب با پیراهن یوسفش اشک می‌ریزد و غمگین است، اما کسی که به سلامت خود مغرور است، اگر به او دارو بدهی، درک درستی از ارزش آن ندارد. گویی کسی که جانش به لب رسیده، باید ارزش و خطر آن دارو را بفهمد. درویشی که دلش شکسته و غم و اندوه را چشیده، باید تا آنجا که ممکن است این نواخت و عزت این خطاب را درک کند که "سپاس خداوندی را که غم را از ما دور کرد."
باش تا فردا که آن درویش دل ریش را در حظیره قدس بر سریر سرور نشانند و آن غلمان و ولدان چاکروار پیش تخت دولت او سماطین برکشند، شب محنت بپایان رسیده خورشید سعادت از افق کرامت برآمده و از حضرت عزّت الطاف کرم روی بدرویش نهاده بزبان ناز و دلال همیگوید بنعت شکر: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ. ای مسکین! این دنیا عالم مجاز است، در عالم مجاز پدید بود که از حقایق چه کشف توان کرد، بر پر پشه‌ای پیدا بود که چه نقش توان کرد، دنیا زندانست بر زندانیان جز حزن و اندوه و حسرت چه نشان توان کرد، روز بازار و هنگام بار این اندهگنان فردا بود که مکنونات لطف و مخزونات غیب از ستر غیرت بیرون آرند نابسوده دستها و نابرماسیده خاطرها و درویش را حوصله‌ای دهند فراخ تا قدح قدح بلکه بحر بحر شراب رؤیت می‌کشد و نعره هل من مزید میزند. الحمد للَّه وحده.
هوش مصنوعی: تا فردا صبر کن که آن درویش غمگین را در مکان مقدسی بر تخت خوشبختی بنشانند و جوانان زیبا در برابر او سفره‌ای بگسترانند. شب غم به پایان رسیده و خورشید خوشبختی از افق بزرگواریش تابیده و با زبان نرم و دلربایش به درویش می‌گوید: سپاس خداوندی را که غم را از ما برد. ای بیچاره! این دنیای ما دنیای ظاهری است و در این دنیای ظاهری نمی‌توان به حقیقت‌ها دست پیدا کرد. در اینجا مانند پرواز یک مگس، حقیقت‌ها پنهان‌اند و دنیا برای زندانیانش جز غم و حسرت چیزی ندارد. روزی که بازگشت این اندوهگنان خواهد بود، روزی است که نعمت‌ها و رازهای نهان از پرده بیرون خواهند آمد و درویش را برکت وسیع خواهند داد تا از شراب دیدار و خوشی پر شود و فریاد "آیا چیز بیشتری هست؟" سر دهد. سپاس فقط برای خداوند است.