گنجور

۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ موضع ما نصب است بصدقوا، کما یقال: صدقتک الحدیث و معاهدة اللَّه معاقدة رسوله علیه الصلاة و السلام.

و المعنی من المؤمنین رجال وفوا بما عاهدوا اللَّه علیه، و هذا العهد ما بایعوا الرسول علیه من الجهاد معه، «صدقوا» ای ثبتوا و صبروا علی ما بایعوا علیه من الثبات فی الحرب.

در خبر صحیح است از انس مالک رضی اللَّه عنه، گفت: این آیت در شأن عم من فرو آمد، انس بن النضر که در غزاة بدر حاضر نبود و تحسر همی خورد، که اول مشهدی از مشاهد رسول (ص) وقعه بدر بود و رسول در آن حاضر بود و من نبودم، اگر قتالی دیگر پیش آید و اللَّه مرا در آن حاضر کند، اللَّه داند و بیند که من چکنم دیگر سال غزاة احد پیش آمد، سلاح در پوشید و در معرکه حاضر شد، سعد معاذ را دید، گفت: یا سعد و الذی نفسی بیده انّی لاجد ریح الجنة دون احد بآن خدایی که جان من بید اوست که بوی بهشت از جانب احد بمشام من میرسد. سعد گفت: فما استطعت لرسول اللَّه ما صنع آنچه وی کرد از بهر رسول من نکردم و طاقت نداشتم، در جنگ پیوست و همی کوشید تا آن گه که کشته شد، بعد از آن او را در میان کشتگان یافتند و هشتاد و اند جراحت در وی بود از ضربت شمشیر و زخم نیزه و جرح تیر، و در شأن وی این آمد که: صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ.

فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‌ نَحْبَهُ جابر بن عبد اللَّه گفت: رسول خدا (ص) طلحه عبید اللَّه را دید که بوی برگذشت، گفت: من احبّ ان ینظر الی رجل یمشی علی وجه الارض و قد قضی نحبه فلینظر الی هذا».

فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‌ نَحْبَهُ ای و فی بعهده و قضاه بتمامه کحمزة و انس بن النضر و مصعب بن عمیر و غیرهم.

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ قضاه و الفراغ منه کما قضی من مضی علی الوفاء بعهده کطلحة بن عبید اللَّه ثبت مع رسول اللَّه (ص) حتی اصیبت یده، فقال رسول اللَّه (ص): «اوجب طلحة الجنة».

قال بعض الصحابة: رأیت ید طلحة شلّاء وقی بها النبی (ص) یوم احد تقول العرب: قضی نحبه، ای مات، و قضاء النّحب الموت. و اصل النّحب النّذر، کانّ الموت نذر علی کلّ انسان. و قیل: النّحب الخطر یعنی فرغ من خطر الحیاة لانّ الحیّ علی خطر ما عاش، و النّحب السیر السریع، یقال: نحب فی سیره یومه اجمع، اذا لم ینزل یومه و لیلته. و النّحب النّفس، ای فرغ من انفاسه، و النّحب الجهد و النصب، ای فرغ من نصب العیش و جهده. و هذا کلّه یعود الی معنی الموت و انقضاء الحیاة. قال الشاعر:

قضیت نحبی فسرّ قوم
حمقی بهم غفلة و نوم‌
کانّ یومی علیّ ختم
و لیس للشامتین یوم‌

وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ای ما بدّلوا ما عاهدوا اللَّه علیه شیئا من التبدیل لا قلیلا منه و لا کثیرا.

لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ و صدقهم هو الوفاء بالعهد.

وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ إِنْ شاءَ هذا الاستثناء فیه قولان: احدهما، انّ من تاب من نفاقه فاستحقّ ان یتوب علیه. و الثّانی، یعذّب المنافقین بان لا یوفقهم للتّوبة من نفاقهم ان شاء فالاستثناء من التّوفیق لا من العذاب.

أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ان تابوا، إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً لمن تاب، رَحِیماً بعباده.

رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً ای صرف اللَّه وجوه الکافرین من الاحزاب بغیظهم و حسرتهم من غیر ان نالوا سرورا و لا نصرا ممّا کانوا یأملونه و یرجونه و سمّاه خَیْراً لانّ ذلک کان عندهم خیرا فخوطبوا علی استعمالهم و زعمهم، و قیل: لَمْ یَنالُوا خَیْراً، ای مالا و غنیمة من جهة المسلمین.

وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ بالرّیح الّتی زلزلتهم و بالجنود من الملائکة فکبّرت الملائکة فی عسکرهم، فلمّا سمعوا التّکبیر قالوا: قد بدا محمد بالسحر فانصرفوا لا یلون علی شی‌ء. و روی عن عائشة قالت: خرجت یوم الاحزاب استروح الاخبار فاذا انا برجل یقول: لبّث رویدا یلحق الهیجا جمل، فاذا اسید بن خضیر و اذا امرأة تسوق بعیرا فقلت: ما الخبر؟ فقالت: ردّ اللَّه الّذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیرا، و رسول اللَّه لم یمت فانزل اللَّه تعالی علی لسانها الایة.

وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً لا یعجزه ما یرید، فعّال لما یشاء، غالب لکلّ شی‌ء وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ ثمّ اخبر اللَّه عزّ و جلّ بالکفایة الأخری و هی کفایته رسوله أمر الیهود من بنی قریظة الذین نقضوا عهد رسول اللَّه و عاونوا علیه الاحزاب فحاصرهم ایاما.

وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ حتّی نزلوا من غیر قتال علی حکم سعد فقتلوا عن آخرهم ستمائة و قیل سبعمائة.

چون رسول خدا (ص) از حرب احزاب فارغ شد دشمنان خدا و رسول، قریش و غطفان روی بهزیمت نهادند، رسول از معسکر بازگشت غنیمت یافته، و دشمن مقهور شده، و صحابه منصور شده، رسول بخانه زینب بنت جحش آمد تا از غبار و گرد سر بشوید، زینب را گفت: نگر تا در مسجد هیچ کس هست؟ و وقت نماز پیشین بود.

زینب گفت: دحیة الکلبی. رسول دانست که جبرئیل است. هنوز یک نیمه سر شسته بود که برخاست و بیرون آمد، جبرئیل را دید بر صورت دحیه دستاری از استبرق بر سر بسته بر شتری سپید نشسته بر پالانی از عود و جامه پالان از دیبا. گفت: یا رسول اللَّه سلاح بنهادی؟ گفت: آری بنهادم. گفت: عفا اللَّه عنک ما وضعت الملائکة السلاح منذ اربعین لیلة فریشتگان چهل شبانروز است تا از بهر نصرت تو سلاح پوشیدند و هنوز به ننهادند و اکنون در قفای دشمن‌اند، زلزله در دل ایشان افکنده و ایشان را همی رانند و من ازیشان بازگشته‌ام، و بر روی جبرئیل و بر راحله وی گرد راه نشسته بود. رسول (ص) بدست مبارک خویش آن گرد همی سترد. آن گه جبرئیل گفت: یا محمد! حضرت ملک جلّ جلاله میفرماید که: بحرب بنی قریظه شو. رسول منادی را فرمود تا ندا کرد: الا من کان سامعا مطیعا فلا یصلّین العصر الّا فی بنی قریظه‌

هر که خدای را و رسول را فرمان بردار است تا نماز دیگر نگزارد مگر بنی قریظه، و جبرئیل گفت: من بفرمان اللَّه از پیش می‌روم به بنی قریظه تا زلزله و رعب در دل ایشان افکنم. رسول خدا (ص) علم اسلام به علی داد و او را از پیش فرستاد، علی چون بدر حصار ایشان رسید، ازیشان سخنهای ناسزا شنید در حقّ رسول، بازگشت و مصطفی را براه دید، علی گفت یا رسول اللَّه چه باشد اگر بنفس خویش فرا نزدیک آن پلیدان نشوی، گفت یا علی! مگر سخن ناسزا شنیدی ازیشان در حقّ من؟ گفت: نعم یا رسول اللَّه. فرمود یا علی! اگر مرا بدیدندی مگر نگفتندی.پس چون رسول خدا بریشان رسید، گفت: یا اخوان القردة و الخنازیر هل اخزاکم اللَّه و انزل بکم نقمته؟

ایشان گفتند: یا ابا القاسم تو فحاش نبودی و هرگز ناسزا نگفتی، چون است که امروز ما را می‌گویی؟! یاران رسول و مؤمنان نماز خفتن آنجا رسیدند، نماز دیگر ناگزارده،که رسول گفته بود مبادا که هیچ کس نماز دیگر کند مگر به بنی قریظه، آنجا نماز دیگر بگزاردند و یهود را حصار میدادند بیست و پنج روز، گفته‌اند پانزده روز تا کار بر ایشان سخت شد و رعب در دل ایشان افتاد و بدل پراکنده شدند، پس بحکم رسول فرو آمدند.

رسول فرمود: چگویید اگر یکی هم از شما حکم کند و ما جمله بر حکم وی برویم؟ گفتند آن کیست؟ گفت: سعد معاذ پس ایشان بنزدیک سعد شدند و گفتند با ما فضل کن تا همه آزاد کرد تو باشیم. سعد گفت من رضای اللَّه جویم و از ملامت خلق باک ندارم. پس رسول فرمود یا سعد! میان ما و میان ایشان حکم کن، و با وی عهد بستند که حکم وی را راضی باشند، سعد گفت حکم من کشتن مردان است، و اسیر گرفتن کودکان و زنان، و قسمت کردن مال ایشان. رسول فرمود: لقد حکمت بحکم اللَّه من فوق سبعة ارقعة.

پس ایشان را یک یک همی آوردند و گردن همی زدند، تا ششصد مرد بالغ را گردن زدند و بروایتی دیگر هفتصد، یکی ازیشان کعب اسید را گفت با ما چه خواهند کرد؟ کعب گفت مگر همه را بخواهند کشت که یکان یکان همی برند و هیچ باز نمی‌آیند. حیی اخطب را بیاوردند حلّه دیبا پوشیده و بر خود پاره پاره کرده و دستش واگردن بربسته، رسول را گفت در عداوت تو خود را ملامت نمیکنم و بتو هیچ زاری نمیکنم و باکی نیست از کشتن، که کشتن بنی اسرائیل بیش ازین بود. پس او را فرا پیش آوردند و گردن زدند. پیری دیگر بیاوردند تا او را بکشند یکی از یاران رسول او را بخواست، رسول آن مرد بوی بخشید، آن مرد گفت یارانم کجااند؟ مهتر ما کعب اسید کجاست؟ گفتند او را بکشتند، گفت حیی اخطب بآن روی چون ماه کجاست؟ گفتند او را بکشتند، پیر گفت بعد ازیشان مرا چه عیش باشد و چون خوش بود! او را نیز گردن زدند، و نزل جبرئیل علیه السلام بقوله تعالی: وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ ای حصونهم و معاقلهم، واحدها صیصیة.وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ یعنی الرّجال وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً یعنی النّساء و الذّراریّ.

وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ مزارعهم وَ دِیارَهُمْ ای بلادهم و حصونهم وَ أَمْوالَهُمْ یعنی المواشی و الذّهب و الفضّة و الاثاث، وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها ای لم تقاتلوا علیها، قیل هی خیبر و قیل مکة و قیل فارس و الروم و قیل جمیع ما یظهر علیه المسلمون الی یوم القیمة.

وَ کانَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیراً ای الّذی انعم علیکم هذه النّعمة و کفاکم هذه الحادثة بقدرته فهو علی کلّ شی‌ء قدیر.

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها سبب نزول این آیت آن بود که: بعضی زنان رسول از وی چیزی خواستند از زینت دنیا بیرون از نفقه لا بدّ، و زیادتر از بلغه عیش، و بعضی رسول را رنجه داشتند بسبب غیرت چنان که عادت زنان ضرائر بود، رسول علیه السلام ازیشان در خشم شد و سوگند یاد کرد که یک ماه ایشان را مهجور کند و گرد ایشان نگردد. یاران پنداشتند که رسول ایشان را طلاق داد و سخن در آن همی گفتند، عمر خطاب گفت حقیقت این کار من باز دانم، گفتا در پیش مصطفی شدم، گفتم: یا رسول اللَّه زنان را طلاق دادی؟ گفت نه، گفتم، مردمان در مسجد چنین میگویند، دستوری هست که ایشان را خبر کنم که تو زنان طلاق ندادی؟ گفت خبر کن ایشان را که میخواهی. عمر گفت. بیرون آمدم بدر مسجد بآواز بلند گفتم: لم یطلق رسول اللَّه (ص) نساءه آن گه جبرئیل آمد و آیت تخییر آورد، و در آن وقت نه زن در نکاح رسول بودند، پنج از قریش: عائشة بنت ابو بکر و حفصة بنت عمر و امّ حبیبة بنت ابی سفیان و امّ سلمة بنت ابی امیة و سودة بنت زمعة، و بیرون از ایشان چهار زن بودند: زینب بنت جحش الاسدیه و میمونة بنت الحارث الهلالیه و صفیه بنت حیی بن اخطب الخیبریه و جویریة بنت الحارث المصطلقیه. چون آیت تخییر فرو آمد، رسول خدا علیه السلام ابتدا به عایشه کرد گفت یا عایشه! با تو سخنی خواهم گفت و حکمی بر تو عرض خواهم کرد، نگر تا بتعجیل جواب ندهی پیش از آن که با پدر و مادر مشورت کنی. عایشه گفت چیست آن حکم و آن فرمان؟ رسول آیت تخییر بر وی خواند. عایشه گفت: یا رسول اللَّه و مرا درین معنی با پدر و مادر مشورت باید کرد؟ حاجت بمشورت ایشان نیست، اخترت اللَّه و رسوله و الدّار الآخرة. رسول را آن سخن از وی عجب آمد و بدان شاد شد و اثر شادی بر بشره مبارک وی پیدا آمد، آن گه گفت یا رسول اللَّه زنان دیگر را مگوی که من چه اختیار کردم. رسول خدا با هر زن که آیت تخییر بر وی میخواند میگفت عایشه چنین اختیار کرد شما چه اختیار میکنید؟ آن زنان همه اقتدا به عایشه کردند و همان گفتند که وی گفت. قال قتاده: فلمّا آثرنه علیه الصلاة و السلام و الدّار الآخرة شکرهنّ اللَّه علی ذلک و حرّم علی النبی التزوّج بغیرهنّ، فقال تعالی: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ.

قوله تعالی: فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ فیه قولان: قال بعضهم: انما قال امتّعکنّ لانهنّ لو قلن نرید الحیاة الدّنیا و زینتها کان طلاقا فیکون بعده المتعة ثمّ التّسریح لانّ هذا منه علیه السلام، کقول الرّجل لامرأته: اختاری، فقالت: اخترت لنفسی، وقع الطّلاق، و قال بعضهم هذا تخییر بین الدّنیا و زینتها، و بین الآخرة و نعیمها، فان اخترن الدّنیا طلّقهن حینئذ، فعلی هذا تقدیر الایة: فتعالین اطلّقکنّ و امتّعکنّ و اسرّحکنّ سراحا جمیلا لا ضرار فیه و لا مشاجرة.

إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ کنتنّ محسنات، فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ المختارات الآخرة أَجْراً عَظِیماً یعنی الجنّة.

یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ ای بمعصیة ظاهرة، قیل هذا کقوله عزّ و جلّ: لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ لا ان منهنّ من اتت بفاحشة. و قال ابن عباس: المراد بالفاحشة النّشوز و سوء الخلق.

یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ قرأ ابن کثیر و ابن عامر «تضعّف» بالنّون و کسر العین مشدّدا، العذاب نصب، و قرأ الآخرون «یضاعف» بالالف و فتح العین و رفع العذاب، و شدد العین اهل البصرة، قال ابو عمرو: التّضعیف اکثر من المضاعفة و تضعیف عقوبتهنّ علی المعصیة لشرفهنّ کتضعیف عقوبة الحرّة علی الامة و تضعیف ثوابهنّ لرفع منزلتهنّ و فیه اشارة الی انهنّ اشرف نساء العالمین.

وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ ای من یطع منکنّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ قرأ یعقوب: من تأت منکن و من تقنت بالتاء فیهما، و قراءة العامّة بالیای، لانّ «من» اداة یقوم مقام الاسم یعبّر به عن الواحد و الجمع و المذکر و المؤنث.

وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ ای مثلی اجر غیرها. قال مقاتل: کان کلّ حسنة عشرین حسنة. قرأ حمزة و الکسائی: یعمل، یؤتها، بالیای فیهما، نسقا علی قوله: من یأت، و من یقنت. و قرأ الآخرون بالتاء.

وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً حسنا یعنی الجنّة.

یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ قال ابن عباس: ای قدر کنّ عندی لیس مثل قدر غیر کنّ من النّساء الصالحات. انتنّ اکرم علیّ و ثوابکن اعظم و ذلک للتّقوی فالزمنها، فجعل التقوی شرطا لخیریّتهنّ کما جعل الامر بالمعروف و النهی عن المنکر شرطا لخیریّة هذه الامّة فی قوله: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ و لم یقل کواحدة من النساء لانّ الاحد عامّ یصلح للواحد و الاثنین و الجمع و المذکّر و المؤنّث، قال اللَّه تعالی: بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ و قال تعالی: فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِینَ، و یحتمل ان یکون الکلام تامّا علی احد من النّساء ثمّ استأنف.

فقال: إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ یعنی فی مخاطبة الاحادیث.

فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ ای فجور و شهوة النّساء، و قیل شک و نفاق.وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً یوجبه الدّین و الاسلام بتصریح و بیان من غیر خضوع و لین، ای مع الاجانب، فالمرأة مندوبة الی الغلظة فی المقالة اذا خاطبت الاجانب لقطع الاطماع.

وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ قرأ نافع و عاصم بفتح القاف و هو من القرار، یقال: قررت بالمکان، اقرّ قرارا، ای اقررن یعنی الزمن بیوتکنّ، فنقلت حرکة العین الی القاف فانتحت و سقط الرّاء الاولی لالتقاء الساکنین، کقوله: فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ یعنی ظللتم، و قرأ الباقون بکسر القاف من الوقار، ای کنّ اهل وقار و سکون، تقول: وقر فلان فی منزله، یقر، وقورا، اذا سکن و اطمأنّ فیه، و لم یف بهذا الا سودة بنت زمعة ما خطت باب حجرتها لصلاة و لا لحجّ لا لعمرة حتّی اخرجت جنازتها من بیتها فی زمن عمر بن الخطاب، و قیل لها: لم لا تحجّین و لا تعتمرین؟ فقالت: قیل لنا: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ. و فی الخبر: خیر مساجد النساء قعر بیوتهن‌، و هی اوّل من حمل علی النّعش من النساء و التّابوت بدعة و کانت امرأة جسیمة فلمّا رأی عمر النّعش قال: نعم خباء الظعینة.

وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی‌ التبرّج، اظهار الزّینة و ما یستدعی به شهوة الرّجل، یقال: تبرّجت المرأة و برّجها غیرها، و البرج الحسن یقال: برج بروجا ای حسن، و یقال: فی عینه برج ای سعة، و قیل: التبرّج التبختر فی المشی. و اختلفوا فی الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی‌، فقال ابن عباس: هی ما بین ادریس و نوح و کان الف سنة و کان النّاس زمانئذ فرقین: فرق یسکنون الجبل فی رجالهم صباحة، و فی نسائهم دمامة، و فرق یسکنون السهل فی نسائهم صباحة، و فی رجالهم دمامة، فاحتال ابلیس لاهل الجبل فانزلهم الی السهل فاختلطوا فظهر فیهم الزّنا بعد ادریس، یقال: مشت امرأة منهم علی نادی قوم لیس علیها الا قمیص من لؤلؤلها جمال عظیم فهی اوّل من هاج الرّجال علی الزّنا. و یقال: الجاهلیّة الاولی، ما بین نوح و مولد ابرهیم و هی سبع مائة سنة، و قال الشعبی: هی ما بین عیسی و محمد علیهما السلام. و قال ابو العالیة: هی زمن داود علیه السلام کانت المرأة تلبس درعا من اللؤلؤ مفرج الجانبین، لا ثوب علیها غیرها و تعرض نفسها علی الرّجال. و قیل: الجاهلیّة الاولی، ما ذکرنا، و الجاهلیّة الأخری قوم یفعلون مثل فعلهم فی آخر الزّمان. و قیل: الجاهلیة الاولی بمعنی القدیمة و لیس لها اخری کقوله تعالی: وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی‌.

وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ المفروضة وَ آتِینَ الزَّکاةَ الواجبة وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فیما یأمر و ینهی.

إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ یعنی الاثم الّذی نهی اللَّه النّساء عنه، و قیل: الرّجس اسم لکلّ مکروه مستقذر، قال اللَّه تعالی فی صفة المنافقین: إِنَّهُمْ رِجْسٌ و الرّجس نعت للواحد و الجمع و المذکّر و المؤنث. و فی الخبر: اعوذ بک من الرجس النجس الخبیث المخبث، الشیطان الرجیم‌، یقال ذلک عند دخول الخلاء.

قوله: «أَهْلَ الْبَیْتِ» نصب علی المدح، و قیل نصب علی النّداء و اراد باهل البیت نساء النّبی (ص) لانّهنّ فی بیته و هو روایة سعید بن جبیر عن ابن عباس، و سماهنّ: اهل البیت فی قصة ابراهیم (ع) و ذلک فی قوله عز و جل: رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ و ذهب ابو سعید الخدری و جماعة من التّابعین منهم مجاهد و قتاده الی انّ اهل البیت علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السلام، و الدّلیل علیه‌

ما روت عائشة رضی اللَّه عنها، قالت: خرج رسول اللَّه (ص) ذات غداة و علیه مرط مرجل من شعر اسود فجلس فأتت فاطمة فادخلها فیه ثمّ جاء علیّ فادخله فیه ثمّ جاء حسن فادخله فیه ثم جاء حسین فادخله فیه ثمّ قال: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.

و عن ام سلمه قالت: فی بیتی انزلت إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ، قالت فارسل رسول اللَّه (ص) الی فاطمة و علی و الحسن و الحسین فقال: «هؤلاء اهل بیتی»، قالت فقلت: یا رسول اللَّه ما انا من اهل البیت؟ قال بلی ان شاء اللَّه.

و روی انها قالت: و انا معکم یا رسول اللَّه، قال: «انک علی خیر انک علی خیر».

و قال زید بن ارقم: اهل بیته من حرم علیهم الصدقة: آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس و الصحیح انّ المراد باهل البیت ازواج النّبی (ص) و عترته الّذین هم آله من بنی هاشم.

وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی‌ فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ من اللَّه تعالی علیهنّ بان جعلهنّ اهل بیت النّبوة و معدن نزول الوحی و ازواج رسوله علیه السلام، فقال: اذکرن نعمتی فی ذلک علیکنّ و اشکرن لی ذلک فاطعننی رسولی، و المراد بالحکمة ما اوحی اللَّه الی رسوله من احکام دینه فی کتابه، و قیل: عنی بها سنن الرّسول علیه الصلاة و السلام و التلاوة لا تستعمل الا فی قراءة کتاب اللَّه، فعلی هذا هو من باب قوله: متقلدا سیفا و رمحا.

إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً باولیائه خَبِیراً بجمیع خلقه.

إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ قال قتاده: لمّا ذکر اللَّه عزّ و جلّ ازواج النّبی دخلت نساء من المسلمات علیهنّ و قلن ذکرتنّ و لم نذکر و لو کان فینا خیر ذکرنا، فانزل اللَّه تعالی هذه الایة. و قال مقاتل بن حیان: بلغنی انّ أسماء بنت عمیس لمّا رجعت من الحبشة مع زوجها جعفر بن ابی طالب دخلت علی نساء النّبی فقالت: هل نزل فینا شی‌ء من القرآن؟ قلن: لا، فاتت رسول اللَّه (ص): فقالت: یا رسول اللَّه انّ النساء لفی خیبة و خسار، قال و ممّ ذاک؟ قالت لانّهنّ لا یذکرن بخیر کما یذکر الرّجال، فانزل اللَّه تعالی هذه الایة.

قال عطاء بن ابی رباح: من فوّض امره الی اللَّه فهو داخل فی قوله إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ، و من اقرّ بانّ اللَّه ربه و محمدا رسوله و لم یخالف قلبه لسانه فهو داخل فی قوله: وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، و من اطاع اللَّه فی الفرض و الرّسول فی السنّة فهو داخل فی قوله: وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ، و من صان قوله عن الکذب فهو داخل فی قوله: وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ، و من صبر علی الطّاعة و عن المعصیه و علی الرّزیّة فهو داخل فی قوله: وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ، و من صلّی فلم یعرف من عن یمنیه و عن یساره فهو داخل فی قوله: وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ، و من تصدّق فی کل اسبوع بدرهم فهو داخل فی قوله: وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ، و من صام من کلّ شهر ایّام البیض الثالث عشر و الرّابع عشر و الخامس عشر فهو داخل فی قوله: وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ، و من حفظ فرجه عمّا لا یحلّ فهو داخل فی قوله: وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ، و من صلّی الصلوات الخمس بحقوقها فهو داخل فی قوله: وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ. و قیل: الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ بالتّسبیح و التّحمید و التّهلیل، و قیل: التّالین للقرآن.

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ نزلت فی زینب بنت جحش رباب الاسدیة و اخیها عبید اللَّه بن جحش و امّهما امیمة بنت عبد المطلب عمّة رسول اللَّه (ص).

خطب رسول اللَّه (ص) زینب علی مولاه زید بن حارثة و کان زید مولی رسول اللَّه اشتراه من سوق عکاظ بمال خدیجه، فاعتقه و تبنّاه و کان شدید الحبّ له و لابنه اسامة حتّی انّه اخّر الاضاضة عن عرفات لاجله و کان ذهب یقضی الحاجة و کان زید اسود، افطس، فلمّا رجع قال رجل من اهل الیمن لرسول اللَّه (ص) احتبسنا لاجل هذا! فدعا رسول اللَّه علیهم.

قال الزهری: و کانت ردّة اهل الیمن بعد رسول اللَّه من اجل تلک القصة یعنی عبد اللَّه الاسود العبسی المتنبی الّذی قتله فیروز الرّجل الصالح صاحب رسول اللَّه (ص) دخل علیه فاخذ برأسه فکسر عنقه، فلمّا خطبها رسول اللَّه علی زید قالت یا رسول اللَّه أ تخطبنی علی مولی و انا ایّم قریش و بنت عمّتک؟ فقال رسول اللَّه: «انا ارضاه لک»

، قالت لکنّی لا ارضاه لنفسی و کانت زینب بیضاء جملیة فیها حدّة و کذلک کره اخوها عبید اللَّه ذلک فنزلت هذه الایة، فلمّا سمعت اطاعت و رضیت و کذلک رضی اخوها، و جعلت امرها بید رسول اللَّه، و کذلک اخوها فزوّجها رسول اللَّه (ص) منه فدخل بها و ساق رسول اللَّه (ص) الیها عشرة دنانیر و ستین درهما و خمارا و درعا و ازارا و ملحفة و خمسین مدّا من طعام و ثلثین صاعا من تمر.

وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ یعنی عبید اللَّه بن جحش وَ لا مُؤْمِنَةٍ یعنی زینب بنت جحش.

إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً ای اراد اللَّه و رسوله امرا و هو نکاح زید لزینب.

ان یکون لهم الخیرة من امرهم یعنی ان یختار و یرید غیر ما اراد اللَّه او یمتنع ممّا امر اللَّه و رسوله به.

وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ فخالف الکتاب وَ رَسُولُهُ فخالف السنّة فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً قرأ عاصم و حمزة و الکسائی أَنْ یَکُونَ بالیای للحائل بین التّأنیث و الفعل، و قرأ الآخرون بالتّاء التأنیث الخیرة و الخیرة الاختیار.

وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ سبب نزول این آیة آن بود که رسول خدا روزی در خانه زید شد حاجتی را، زینب را دید ایستاده و زینب زنی بود با جمال تمام قد نیکو خلقت سپید رنگ، جامه نیکو چنان که زنان دارند پوشیده، بچشم رسول نیکو آمد، گفت: «سبحان اللَّه مقلّب القلوب»، این بگفت و بازگشت و زید آن ساعت بخانه نبود، چون باز آمد زینب او را خبر داد از آنچه رسول گفت، زید بدانست که چیزی در دل رسول افتاد و بآن که در حکم و قضیّت اللَّه بود که زینب زن رسول باشد، اللَّه تعالی محبّت زینب در دل رسول افکند و نفرت و کراهت در دل زید افکند، زید برخاست در آن حال و پیش مصطفی شد، گفت یا رسول اللَّه زینب زنی متکبّر است و بر من تطاول می‌جوید و سر بمن فرو نمی‌آرد و مرا بسخن درشت می‌برنجاند و میخواهم که او را طلاق دهم، رسول خدا گفت: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ» فی امرها زن خویش را نگه دار و از خدا بترس و او را طلاق مده.

وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ ای تخفی فی نفسک نکاحها ان طلّقها زید و قال ابن عبّاس: و تخفی فی نفسک حبها. و قال قتاده: ودّ انّه طلّقها.

وَ تَخْشَی النَّاسَ فی ذلک «ای تستحیی منهم: و قیل: تخاف لائمة النّاس ان تقولوا امر رجلا بطلاق امرأته ثمّ نکحها.

وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ قال عمرو بن مسعود و عائشة: ما نزل علی رسول اللَّه علیه الصلاة و السلام آیة اشدّ علیه من هذه الایة. و قالت عائشة: لو کتم النّبی (ص) شیئا ممّا اوحی الیه لکتم هذه الایة.

حاصل این قول آنست که رسول خدا آن ساعت که زینب را دید یک نظرة مفاجاة بی‌تکرار و آن نظر مباح است، در دل وی محبت زینب افتاد بی‌اختیار، و ذلک لا یقدح فی حاله (ص) لانّ العبد غیر ملوم علی ما یقع فی قلبه من الودّ ما لم یقصد فیه المآثم لانّ الودّ و میل النفس من طبع البشر. و رسول خدا در دل کرد که اگر زید او را طلاق دهد من او را بزنی کنم از آنکه وحی آمده بود از پیش که: «انّ زینب من نسائک» و این معنی رسول در دل پنهان میداشت و از مردم شرم میداشت که اظهار کند و میترسید که عیب کنند و گویند مردی را طلاق زن فرمود و خود او را بزنی کرد، یا گویند زن پسر خوانده خود را بزنی کرد، و قول درست و تاویل پسندیده آنست که زین العابدین گفت امام علی بن الحسین بن علی علیهم السلام، و کذلک‌ روی عن الحسین بن ابی الحسن البصریّ قال: کان اللَّه عز و جل قد اعلم نبیّه (ص) انّ زینب ستکون من ازواجه و انّ زیدا سیطلّقها، فلمّا جاء زید و قال: انّی ارید ان اطلّقها، قال له: «امسک علیک زوجک»، فعاتبه اللَّه و قال: «لم قلت امسک علیک زوجک و اخفیت؟ انّی اعلمتک انّها ستکون من ازواجک»، و هذا هو الاولی و الالیق بحال الانبیاء و هو مطابق للتّلاوة، لانّ اللَّه تعالی اعلم انّه یبدئ و یظهر ما اخفاه و لم یظهر غیر تزویجها منه فقال: زَوَّجْناکَها فلو کان الذی اضمره رسول اللَّه محبّتها او ارادة طلاقها لکان یظهر ذلک لانّه لا یجوز ان یخبر انّه یظهره ثمّ یکتمه فلا یظهره فدلّ انّه انّما عوتب علی اخفاء ما اعلمه اللَّه انّها ستکون زوجة له و انّما اخفاه استحیاء ان یقول لزید: انّ الّتی تحتک ستکون امرأتی، و هذا قول حسن مرضیّ و اللَّه اعلم. و قوله: وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ لم یرد انّه لم یکن یخشی اللَّه فیما سبق‌ فانه علیه السلام قد قال: انی اخساکم للَّه و اتقاکم له‌ و لکنّه لمّا ذکر الخشیة من الناس ذکر انّ اللَّه تعالی احقّ بالخشیة فی عموم الاحوال و فی جمیع الاشیاء.

قوله: فَلَمَّا قَضی‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً ای حاجته من نکاحها زَوَّجْناکَها و ذکر قضاء الوطر لیعلم انّ زوجة المتبنّی تحلّ للمتبنّی بعد الدّخول بها. قال انس: کانت زینب تفخر علی ازواج النّبی (ص) و تقول: زوّجکنّ اهالیکنّ و زوّجنی اللَّه من فوق سبع سماوات و انّ السفیر لجبرئیل علیه السلام. و عن انس رضی اللَّه عنه قال: أولم رسول اللَّه (ص) حین ابتنی بزینب بنت جحش فاشبع المسلمین خبزا و لحما.

روایت کنند از انس، گفت: چون عدّة زینب بسر آمد، رسول خدا بخطبة زینب، زید فرستاد، چون آمد بدر سرای وی و در شدن را دستوری خواست، زینب گفت: فی ایّ شی‌ء انا من زید؟ او را دستوری نداد، گفت من از زید چه باشم؟ زید گفت: من فرستاده رسول خدا ام، زینب گفت: مرحبا برسول اللَّه و او را دستوری داد، زید چون او را دید ثنای وی در گرفت و او را بخصلتهای نیکو بستود، آن گه گفت: ابشری انّ رسول اللَّه یخطبک بشارتت باد ای زینب که رسول خدا ترا بزنی میخواهد و مرا بخطبت تو فرستاد زینب بسجود در افتاد و خدای را عز و جل شکر کرد و ثنا گفت. پس چون رسول علیه الصلاة و السلام بوی رسید، وی فخر آوردی بر زنان دیگر و گفتی: نکاحهای شما پدران شما بست با رسول و نکاح من ربّ العرش العظیم بست از وراء هفت آسمان. و اوّل زنی که بعد از رسول خدا از دنیا بیرون شد زینب بود، و از بس که درویش‌نواز و مهمان‌دار و بخشنده بود او را ام المساکین میگفتند.

فَلَمَّا قَضی‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً الوطر، کل حاجة لک فیها نهمة و کذلک الارب، و قیل: قضاء الوطر ها هنا الطّلاق، سمّی الطّلاق وطرا لانّه استیفاء الوطر منها هذا کقوله عزّ و جل: وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً فسمّی الرّضاع فطاما لانّه استیفاء الرّضاع.

زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ ای اثم، فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ جمع الدّعی و هو اسم لمن یدعی لغیر ابیه فیدعی لمن یدعیه، یقول تعالی: زَوَّجْناکَها زینب و هی امرأة زید الّذی تبنّیته لیعلم انّ زوجة المتبنّی حلال للمتبنّی و ان کان قد دخل بها المتبنّی بخلاف امرأة ابن الصلب لا تحلّ للاب.

وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا له معنیان، ای و کان شأن اللَّه و مراده فی قصة رسول اللَّه (ص) و زید و زینب مقضیّا کان اللَّه قضاها ففعلها، و المعنی الثّانی انّ امر اللَّه عز و جل باستحلال التزوّج بازواج الادعیآء ممّا وثق به و یفعل.

ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ ای قدّر له و شرع و اباح خاصة.

سُنَّةَ اللَّهِ ای کسنّة اللَّه، نصب بنزع الخافض، و قیل نصب علی الاغراء، ای الزموا سنّة اللَّه.

فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ای فی الانبیاء الماضین ان لا یؤاخذهم بما اباح لهم.

میگوید بر پیغامبر تنگی نیست در آن که اللَّه او را مباح کرده و حلال از زن خواستن بیش از چهار زن و این خاصیت رسول است و سنّت پیغمبران گذشته، داود صلوات اللَّه علیه صد زن داشت و سلیمان هفتصد زن و سیصد سریّة، و در خبر است که رسول ما را صلوات اللَّه و سلامه علیه قوّت سی مرد بود در نکاح، و کان طاف لیلة علی احدی عشرة امرأة بغسل واحد. و او را صلوات اللَّه و سلامه علیه چند خاصیّت بود: در نکاح بیش از چهار زن او را مباح بود و لو کان الی الف، و زن خواستن بی‌ولی و بی‌شهود و بی‌مهر، و زن خواستن بلفظ هبة، و اذا وقع بصره علی امرأة و رغب فیها وجب علی الزّوج طلاقها ثمّ کان له ان ینکحها من غیر قضاء العدّة. اینست خاصیّت رسول و کس را با وی در آن مشارکت نیست.

وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً ای قدّر لکلّ انسان من امره ما یصلحه و یلیق به و ینبغی له حدّا محدودا.

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ گفته‌اند این آیت از روی معنی معطوف است و منسوق بر آنچه گفت: وَ تَخْشَی النَّاسَ، معنی آنست که تو از مردم میترسی در هوای زینب و در نکاح وی، چرا اقتدا نکنی به پیغامبران گذشته که یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً غیره، از هیچ کس از مردمان ایشان را ترس نبود که ترس ایشان همه از اللَّه بود. جایی دیگر صفت منافقان کرد که یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً منافقان‌اند که از مردم ترسند. چنان که از اللَّه باید ترسید، بلکه منافقان از گفت مردمان بیش از آن ترسند که از اللَّه ترسند، گفته‌اند که خشیت از اللَّه خشیت عزم است فهو له محدود، و خشیت از مخلوق خشیت ظنّ است و هو فیه معذور، زیرا که اللَّه قادر است که بر آن گزند رساند، پس بحقیقت ازو باید ترسید و بر خشیت باید زیست، و مخلوق بر هیچ گزند قادر نیست و در دست وی چیز نیست، او که از مخلوق می‌ترسد ظنّی میبرد و اندیشه‌ای می‌بود که در آن اندیشه وی معذور است، و لهذا حکی عن بعض الانبیاء خوفهم من المخلوقین حکی عن ابرهیم فقال تعالی: أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قالُوا لا تَخَفْ، و حکی عن موسی: فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی‌، و حکی عن داود: فَفَزِعَ مِنْهُمْ و قال لنبیّنا (ص): وَ إِمَّا تَخافَنَّ، فعذرهم فی الخوف لانّ ذلک خوف ظنّ معذور قوله: وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ ای لا یخشون قالة الناس و لائمتهم فیما احل اللَّه لهم و فرض علیهم.

وَ کَفی‌ بِاللَّهِ حَسِیباً حافظا لاعمال خلقه و محاسبهم.

۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ از گرویدگان مردانی‌اند، صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ که راست آمدند در آنچه پیمان کردند با خدای بر آن، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‌ نَحْبَهُ ازیشان هست که بر وفای خود برفت از دنیا، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ و از ایشان هست که چشم میدارد، وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا (۲۳) و پیمان به بیوفایی بدل نکردند.۳ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ سباق و سیاق این آیت، مدح صحابه رسول است و ذکر سیر و بیان شرف ایشان که اعلام اسلام‌اند و امان ایمان، ارکان دولت و آثار ملّت و اختران سپهر دعوت، بر بساط توحید صف پیشین ایشانند، در دفتر تفرید سطر نخستین ایشانند، ناقلان شرع و ناقدان دین ایشانند، مشاهدان وحی و تنزیل ایشانند، خواب و آرام بر خود حرام کردند تا در میدان دین خرام کردند، روز و شب همی تاختند تا سراپرده کفر برانداختند، تخم عبادت کاشتند تا بر سعادت برداشتند، علم شعار ایشان و زهد دثار ایشان و رحمت نثار ایشان، نصرت رایت ایشان وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ آیت ایشان، سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی‌ بدایت ایشان و سقاهم ربهم غایت ایشان. مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ در شأن ایشان. حقّ جلّ جلاله در قرآن بسه جایگه ایشان را رجال خواند: رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا پاکی دوست دارند و بپاکی کوشند از آنکه دین اسلام را بنا بر پاکی است.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ موضع ما نصب است بصدقوا، کما یقال: صدقتک الحدیث و معاهدة اللَّه معاقدة رسوله علیه الصلاة و السلام.
هوش مصنوعی: در این آیه، اشاره شده است که از میان مؤمنان، مردانی وجود دارند که به پیمان خود با خداوند وفادار مانده‌اند. در اینجا، "صدقوا" به عنوان خبر و گواهی بر صداقت آنها در برابر خداوند مطرح شده است، همان‌طور که گفته می‌شود: "من در مورد تو راست گفتم". پیمان با خداوند، مشابه پیمانی است که پیامبر اکرم (ص) با او بسته است.
و المعنی من المؤمنین رجال وفوا بما عاهدوا اللَّه علیه، و هذا العهد ما بایعوا الرسول علیه من الجهاد معه، «صدقوا» ای ثبتوا و صبروا علی ما بایعوا علیه من الثبات فی الحرب.
هوش مصنوعی: در میان مؤمنان، مردانی وجود دارند که به عهدی که با خدا بسته‌اند وفادار ماندند. این عهد همان بیعتی است که با پیامبر در مورد جهاد در کنار او انجام دادند. آنان «صادق» هستند، یعنی در آنچه که بر سر آن بیعت کرده‌اند، ثابت قدم و صبورند و بر آنچه که در جنگ بر عهده گرفته‌اند، استوار باقی مانده‌اند.
در خبر صحیح است از انس مالک رضی اللَّه عنه، گفت: این آیت در شأن عم من فرو آمد، انس بن النضر که در غزاة بدر حاضر نبود و تحسر همی خورد، که اول مشهدی از مشاهد رسول (ص) وقعه بدر بود و رسول در آن حاضر بود و من نبودم، اگر قتالی دیگر پیش آید و اللَّه مرا در آن حاضر کند، اللَّه داند و بیند که من چکنم دیگر سال غزاة احد پیش آمد، سلاح در پوشید و در معرکه حاضر شد، سعد معاذ را دید، گفت: یا سعد و الذی نفسی بیده انّی لاجد ریح الجنة دون احد بآن خدایی که جان من بید اوست که بوی بهشت از جانب احد بمشام من میرسد. سعد گفت: فما استطعت لرسول اللَّه ما صنع آنچه وی کرد از بهر رسول من نکردم و طاقت نداشتم، در جنگ پیوست و همی کوشید تا آن گه که کشته شد، بعد از آن او را در میان کشتگان یافتند و هشتاد و اند جراحت در وی بود از ضربت شمشیر و زخم نیزه و جرح تیر، و در شأن وی این آمد که: صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ.
هوش مصنوعی: در یک روایت معتبر از انس مالک نقل شده که این آیه درباره عموی او، انس بن النضر، نازل شده است. انس بن النضر در جنگ بدر حاضر نبود و به شدت ناراحت بود که چرا در این جنگ که اولین حضور پیامبر (ص) در میدان جنگ بود، شرکت نکرده است. او به خداوند سوگند می‌خورد که اگر مجدداً در جنگی مورد حضور قرار گیرد، به زودی نشان خواهد داد که چه خواهد کرد. در سال بعد، زمانی که جنگ احد پیش آمد، او سلاح خود را به تن کرد و در میدان جنگ حاضر شد. در همان زمان، او سعد معاذ را دید و به او گفت که او بوی بهشت را از جانب احد احساس می‌کند. سعد به او پاسخ داد که نمی‌تواند به اندازه‌ای که رسول خدا (ص) برای او تلاش کرد، تلاش کند و قدرت این کار را ندارد. انس بن النضر در جنگ مشغول مبارزه شد تا اینکه کشته شد. پس از آن، او را در میان کشته‌ها یافتند و بدنش دارای بیش از هشتاد زخم و جراحت از شمشیر، نیزه و تیر بود. درباره او این آیه نازل شد که: «آنها به وعده‌ای که با خدا بسته بودند وفا کردند.»
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‌ نَحْبَهُ جابر بن عبد اللَّه گفت: رسول خدا (ص) طلحه عبید اللَّه را دید که بوی برگذشت، گفت: من احبّ ان ینظر الی رجل یمشی علی وجه الارض و قد قضی نحبه فلینظر الی هذا».
هوش مصنوعی: جابر بن عبدالله می‌گوید: رسول خدا (ص) طلحه عبیدالله را دید که بوی شهادت می‌دهد و فرمود: «هر کس می‌خواهد به مردی نگاه کند که در روی زمین راه می‌رود و جانش را در راه خدا فدای کرده، به همین شخص نگاه کند.»
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‌ نَحْبَهُ ای و فی بعهده و قضاه بتمامه کحمزة و انس بن النضر و مصعب بن عمیر و غیرهم.
هوش مصنوعی: برخی از آن‌ها جان خود را در راه حق فدای کردند و به طور کامل وظیفه خود را انجام دادند، مانند حمزه، انس بن النضر، مصعب بن عمیر و دیگران.
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ قضاه و الفراغ منه کما قضی من مضی علی الوفاء بعهده کطلحة بن عبید اللَّه ثبت مع رسول اللَّه (ص) حتی اصیبت یده، فقال رسول اللَّه (ص): «اوجب طلحة الجنة».
هوش مصنوعی: برخی از افراد منتظر قضا و قدر الهی هستند و به انجام وظایف خود ادامه می‌دهند، همان‌طور که طلحه بن عبیدالله به وعده‌اش وفادار ماند و حتی زمانی که دستش آسیب دید، در کنار پیامبر (ص) بود. پیامبر (ص) در این مورد فرمود: «طلحه بهشت را برای خود واجب کرده است».
قال بعض الصحابة: رأیت ید طلحة شلّاء وقی بها النبی (ص) یوم احد تقول العرب: قضی نحبه، ای مات، و قضاء النّحب الموت. و اصل النّحب النّذر، کانّ الموت نذر علی کلّ انسان. و قیل: النّحب الخطر یعنی فرغ من خطر الحیاة لانّ الحیّ علی خطر ما عاش، و النّحب السیر السریع، یقال: نحب فی سیره یومه اجمع، اذا لم ینزل یومه و لیلته. و النّحب النّفس، ای فرغ من انفاسه، و النّحب الجهد و النصب، ای فرغ من نصب العیش و جهده. و هذا کلّه یعود الی معنی الموت و انقضاء الحیاة. قال الشاعر:
هوش مصنوعی: برخی از صحابه می‌گویند: دیدم که دست طلحه آسیب‌دیده بود و او در روز احد به پیامبر (ص) اشاره می‌کرد. مردم عرب می‌گویند: «قضی نحبه» که به معنای مرگ است. واژه «نحب» به معنای نذر است، به طوری که گویا مرگ برای هر انسانی نذری است. همچنین گفته شده «نحب» به معنای خطر است، یعنی انسان از خطر زندگی رهایی یافته، چون زندگی همیشه با خطر همراه است. دیگر اینکه «نحب» به معنی حرکت سریع است و اگر کسی بگوید: «نحب فی سیره یومه اجمع»، یعنی در آن روز و شب توقف نکرده است. همچنین «نحب» به معنای نفس است، به این معنا که از تنفس خود فراغت یافته است. و در نهایت، «نحب» به معنای تلاش و زحمت است، یعنی از زحمت زندگی فارغ شده. تمامی این مفاهیم به معنی مرگ و پایان زندگی مربوط می‌شود.
قضیت نحبی فسرّ قوم
حمقی بهم غفلة و نوم‌
هوش مصنوعی: مسیر زندگی من به گونه‌ای رقم خورده است که عده‌ای از افراد نادان به خاطر غفلت و خواب‌آلودگی، از حقیقت دور مانده‌اند.
کانّ یومی علیّ ختم
و لیس للشامتین یوم‌
هوش مصنوعی: گویی روزی بر من پایان یافته است و روزی برای دشمنانم وجود ندارد.
وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ای ما بدّلوا ما عاهدوا اللَّه علیه شیئا من التبدیل لا قلیلا منه و لا کثیرا.
هوش مصنوعی: آنها هیچ چیزی را که با خدا عهد بسته بودند تغییر ندادند، نه کم و نه زیاد.
لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ و صدقهم هو الوفاء بالعهد.
هوش مصنوعی: تا خداوند راستگویان را به خاطر راستی‌شان پاداش دهد و صداقت آنها به معنای وفای به عهد است.
وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ إِنْ شاءَ هذا الاستثناء فیه قولان: احدهما، انّ من تاب من نفاقه فاستحقّ ان یتوب علیه. و الثّانی، یعذّب المنافقین بان لا یوفقهم للتّوبة من نفاقهم ان شاء فالاستثناء من التّوفیق لا من العذاب.
هوش مصنوعی: و خداوند اگر بخواهد، منافقین را عذاب می‌کند. در مورد این استثنا دو نظر وجود دارد: یکی این که اگر کسی از نفاق خود توبه کند، مستحقّ رحمت و آمرزش خواهد بود. نظر دوم این است که خداوند منافقین را عذاب خواهد کرد به این صورت که آنها را به توبه از نفاق خود توفیق نخواهد داد. در این صورت، استثنا مربوط به توفیق است و نه به عذاب.
أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ان تابوا، إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً لمن تاب، رَحِیماً بعباده.
هوش مصنوعی: خدا ممکن است به آن‌ها رحم کند و اگر توبه کنند، به آن‌ها بازگردد. بی‌گمان، خداوند نسبت به کسانی که توبه می‌کنند، بسیار آمرزنده و مهربان است.
رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً ای صرف اللَّه وجوه الکافرین من الاحزاب بغیظهم و حسرتهم من غیر ان نالوا سرورا و لا نصرا ممّا کانوا یأملونه و یرجونه و سمّاه خَیْراً لانّ ذلک کان عندهم خیرا فخوطبوا علی استعمالهم و زعمهم، و قیل: لَمْ یَنالُوا خَیْراً، ای مالا و غنیمة من جهة المسلمین.
هوش مصنوعی: خداوند، کافران را با خشم و نگرانی‌شان به حال خود رها کرد و هیچ دستاوردی نصیبشان نشد. این نشان می‌دهد که خداوند چهره‌های کافران را از احزاب مختلف به خاطر کینه و حسرتی که داشتند، ناپیدا کرد و آنان را از خوشی و پیروزی که آرزویشان بود، محروم ساخت. به همین دلیل، آنچه را که به عنوان خیر می‌پنداشتند، به آن‌ها نرسید و نشان داد که آن‌ها در واقع از موفقیتی که انتظارش را داشتند، بی‌بهره ماندند. همچنین گفته شده که این بی‌نصیبی شامل مال و غنیمتی بود که می‌توانستند از مسلمانان به دست آورند.
وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ بالرّیح الّتی زلزلتهم و بالجنود من الملائکة فکبّرت الملائکة فی عسکرهم، فلمّا سمعوا التّکبیر قالوا: قد بدا محمد بالسحر فانصرفوا لا یلون علی شی‌ء. و روی عن عائشة قالت: خرجت یوم الاحزاب استروح الاخبار فاذا انا برجل یقول: لبّث رویدا یلحق الهیجا جمل، فاذا اسید بن خضیر و اذا امرأة تسوق بعیرا فقلت: ما الخبر؟ فقالت: ردّ اللَّه الّذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیرا، و رسول اللَّه لم یمت فانزل اللَّه تعالی علی لسانها الایة.
هوش مصنوعی: خدای متعال مؤمنان را از جنگ نجات داد، با وزش بادهایی که آنها را به لرزه درآورد و با لشکرهای ملائکه که در صفوفشان روز به روز بیشتر می‌شدند. زمانی که ملائکه صدای تکبیر را شنیدند، گفتند که محمد در میدان جنگ ظاهر شده است و به همین دلیل به سمت عقب برگشتند و دیگر به هیچ چیزی توجه نکردند. عایشه می‌گوید: در روز جنگ خندق، برای اطلاع از وضعیت، به بیرون رفتم و با مردی مواجه شدم که می‌گفت: کمی صبر کنید تا به جنگ ملحق شوید. آن مرد اسید بن خضیر بود و در کنار او زنی با شتری در حال حرکت بود. از او پرسیدم: چه خبر است؟ و او پاسخ داد: خداوند کفار را با خشمشان رد کرد و آنها به چیزی دست نیافتند، و پیامبر نیز نمرده است. در آن هنگام، خداوند این آیات را بر زبان او نازل کرد.
وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً لا یعجزه ما یرید، فعّال لما یشاء، غالب لکلّ شی‌ء وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ ثمّ اخبر اللَّه عزّ و جلّ بالکفایة الأخری و هی کفایته رسوله أمر الیهود من بنی قریظة الذین نقضوا عهد رسول اللَّه و عاونوا علیه الاحزاب فحاصرهم ایاما.
هوش مصنوعی: خداوند قوی و نیرومند است و هیچ چیزی نمی‌تواند او را در انجام خواسته‌هایش ناتوان کند. او هر چه بخواهد، انجام می‌دهد و بر تمام چیزها غلبه دارد. همچنین، کسانی را که با یهودی‌ها همکاری کرده و به آنها کمک کردند، از اهل کتاب به زمین فرستاد. سپس خداوند به پیامبرش اطلاع داد که او به یهودیان بنی‌قریظه که پیمان او را شکسته و در کنار احزاب علیه او قرار گرفتند، بگوید که آنها محاصره خواهند شد.
وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ حتّی نزلوا من غیر قتال علی حکم سعد فقتلوا عن آخرهم ستمائة و قیل سبعمائة.
هوش مصنوعی: و در دل‌های آنها ترس را انداخت تا بدون جنگ به حکم سعد پایین آمدند و همه آنها به قتل رسیدند، گفته شده که تعدادشان ششصد و در برخی منابع هفتصد نفر بوده است.
چون رسول خدا (ص) از حرب احزاب فارغ شد دشمنان خدا و رسول، قریش و غطفان روی بهزیمت نهادند، رسول از معسکر بازگشت غنیمت یافته، و دشمن مقهور شده، و صحابه منصور شده، رسول بخانه زینب بنت جحش آمد تا از غبار و گرد سر بشوید، زینب را گفت: نگر تا در مسجد هیچ کس هست؟ و وقت نماز پیشین بود.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه پیامبر (ص) از جنگ احزاب فارغ شد، دشمنان خدا و رسول، قریش و غطفان به عقب‌نشینی پرداختند. پیامبر از اردوگاه برگشت و غنائم جنگی به دست آورد و دشمنان شکست خوردند و یارانش پیروز شدند. او به خانه زینب بنت جحش رفت تا از گرد و غبار بر سرش شستشو کند. زینب را خطاب قرار داد و پرسید که آیا در مسجد کسی هست؟ و این در زمانی بود که وقت نماز پیشین فرارسیده بود.
زینب گفت: دحیة الکلبی. رسول دانست که جبرئیل است. هنوز یک نیمه سر شسته بود که برخاست و بیرون آمد، جبرئیل را دید بر صورت دحیه دستاری از استبرق بر سر بسته بر شتری سپید نشسته بر پالانی از عود و جامه پالان از دیبا. گفت: یا رسول اللَّه سلاح بنهادی؟ گفت: آری بنهادم. گفت: عفا اللَّه عنک ما وضعت الملائکة السلاح منذ اربعین لیلة فریشتگان چهل شبانروز است تا از بهر نصرت تو سلاح پوشیدند و هنوز به ننهادند و اکنون در قفای دشمن‌اند، زلزله در دل ایشان افکنده و ایشان را همی رانند و من ازیشان بازگشته‌ام، و بر روی جبرئیل و بر راحله وی گرد راه نشسته بود. رسول (ص) بدست مبارک خویش آن گرد همی سترد. آن گه جبرئیل گفت: یا محمد! حضرت ملک جلّ جلاله میفرماید که: بحرب بنی قریظه شو. رسول منادی را فرمود تا ندا کرد: الا من کان سامعا مطیعا فلا یصلّین العصر الّا فی بنی قریظه‌
هوش مصنوعی: زینب به پیامبر گفت: "دحیة الکلبی." پیامبر متوجه شد که او جبرئیل است. هنوز نیمی از سرش را شسته بود که از جا برخاست و بیرون آمد. جبرئیل را دید که بر شتری سپید نشسته و دستاری از استبرق بر سر دارد و روی پالانی از عود نشسته است و جامه پالانش از دیباست. پیامبر از او پرسید: "ای رسول خدا، آیا سلاح به دوش داری؟" جبرئیل پاسخ داد: "بله، بر دوش دارم." جبرئیل ادامه داد: "خداوند رحمت کند، فرشتگان چهل شبانه‌روز است که سلاح به دوش نگرفته‌اند و به خاطر نصرت تو سلاح پوشیده‌اند و هنوز تسلیم نشده‌اند. اکنون در تعقیب دشمن‌اند و ترس و زلزله در دل‌های ایشان افکنده شده و همگی در حال فرار هستند. من از میان آنان بازگشته‌ام." سپس پیامبر با دستان مبارکش گرد و غبار را از روی جبرئیل پاک کرد. سپس جبرئیل به پیامبر گفت: "ای محمد! حضرت خداوند به تو می‌فرماید که به سوی بنی قریظه برو." پیامبر نیز به منادی فرمود که ندا دهد: "هیچ‌کس حق ندارد نماز عصر را جز در بنی قریظه بخواند."
هر که خدای را و رسول را فرمان بردار است تا نماز دیگر نگزارد مگر بنی قریظه، و جبرئیل گفت: من بفرمان اللَّه از پیش می‌روم به بنی قریظه تا زلزله و رعب در دل ایشان افکنم. رسول خدا (ص) علم اسلام به علی داد و او را از پیش فرستاد، علی چون بدر حصار ایشان رسید، ازیشان سخنهای ناسزا شنید در حقّ رسول، بازگشت و مصطفی را براه دید، علی گفت یا رسول اللَّه چه باشد اگر بنفس خویش فرا نزدیک آن پلیدان نشوی، گفت یا علی! مگر سخن ناسزا شنیدی ازیشان در حقّ من؟ گفت: نعم یا رسول اللَّه. فرمود یا علی! اگر مرا بدیدندی مگر نگفتندی.پس چون رسول خدا بریشان رسید، گفت: یا اخوان القردة و الخنازیر هل اخزاکم اللَّه و انزل بکم نقمته؟
هوش مصنوعی: هر کسی که به خدا و پیامبر obedient باشد، دیگر نماز را برپا نکند مگر برای بنی قریظه. جبرئیل گفت: به فرمان خدا، به سوی بنی قریظه می‌روم تا ترس و زلزله بر دل‌های آن‌ها بیافکنم. پیامبر (ص) علم اسلام را به علی داد و او را جلو فرستاد. وقتی علی به حصار آن‌ها رسید، ناسزاهایی از آن‌ها در حق رسول شنید و بازگشت. وقتی علی پیامبر را دید، گفت: یا رسول الله، چه می‌شود اگر به نزدیک آن بدکاران بروی؟ پیامبر فرمود: یا علی! آیا کلام ناسزا از آن‌ها در حق من را شنیدی؟ علی پاسخ داد: بله، یا رسول الله. پیامبر گفت: اگر آن‌ها مرا می‌دیدند، مگر نمی‌گفتند؟ و وقتی پیامبر به نزد آن‌ها رسید، فرمود: ای برادران میمون‌ها و خوک‌ها، آیا خدا شما را خوار نساخته و عذابش را بر شما نازل نکرده است؟
ایشان گفتند: یا ابا القاسم تو فحاش نبودی و هرگز ناسزا نگفتی، چون است که امروز ما را می‌گویی؟! یاران رسول و مؤمنان نماز خفتن آنجا رسیدند، نماز دیگر ناگزارده،که رسول گفته بود مبادا که هیچ کس نماز دیگر کند مگر به بنی قریظه، آنجا نماز دیگر بگزاردند و یهود را حصار میدادند بیست و پنج روز، گفته‌اند پانزده روز تا کار بر ایشان سخت شد و رعب در دل ایشان افتاد و بدل پراکنده شدند، پس بحکم رسول فرو آمدند.
هوش مصنوعی: ایشان فرمودند: ای ابا القاسم، تو هرگز فرد فحاشی نبودی و هیچ وقت به کسی ناسزا نگفتی. پس چرا امروز ما را به این گونه می‌گویی؟ یاران رسول و مؤمنان به نماز شب رسیدند، در حالی که نماز دیگر را ترک نکرده بودند، زیرا رسول فرموده بود که هیچ کس نمی‌تواند نماز دیگری بخواند مگر در بنی قریظه. آنجا نماز دیگری برگزار کردند و بیست و پنج روز یهود را محاصره کردند؛ برخی گفته‌اند این مدت پانزده روز بود. زمانی که وضعیت بر آنان سخت شد و ترس در دل‌هایشان افتاد، پراکنده شدند و در نهایت به حکم رسول تسلیم شدند.
رسول فرمود: چگویید اگر یکی هم از شما حکم کند و ما جمله بر حکم وی برویم؟ گفتند آن کیست؟ گفت: سعد معاذ پس ایشان بنزدیک سعد شدند و گفتند با ما فضل کن تا همه آزاد کرد تو باشیم. سعد گفت من رضای اللَّه جویم و از ملامت خلق باک ندارم. پس رسول فرمود یا سعد! میان ما و میان ایشان حکم کن، و با وی عهد بستند که حکم وی را راضی باشند، سعد گفت حکم من کشتن مردان است، و اسیر گرفتن کودکان و زنان، و قسمت کردن مال ایشان. رسول فرمود: لقد حکمت بحکم اللَّه من فوق سبعة ارقعة.
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: آیا می‌گویید اگر یکی از شما قضاوت کند و همه ما بر اساس آن قضاوت عمل کنیم؟ پرسیدند: آن شخص کیست؟ پیامبر فرمود: سعد معاذ. پس آنان به نزد سعد رفتند و از او خواستند که با آنها لطف کند و در آزادی‌شان تاثیر داشته باشد. سعد پاسخ داد که او به دنبال رضایت خداوند است و نگران نظر مردم نیست. سپس پیامبر فرمود: ای سعد! بین ما و آنها قضاوت کن. آنها با سعد توافق کردند که به قضاوت او رضایت دهند. سعد اعلام کرد که قضاوت او این است: مردان را بکشید، زنان و کودکان را به اسیری بگیرید و اموالشان را تقسیم کنید. پیامبر فرمود: تو به حکم خداوند از بالای هفت آسمان حکم کردی.
پس ایشان را یک یک همی آوردند و گردن همی زدند، تا ششصد مرد بالغ را گردن زدند و بروایتی دیگر هفتصد، یکی ازیشان کعب اسید را گفت با ما چه خواهند کرد؟ کعب گفت مگر همه را بخواهند کشت که یکان یکان همی برند و هیچ باز نمی‌آیند. حیی اخطب را بیاوردند حلّه دیبا پوشیده و بر خود پاره پاره کرده و دستش واگردن بربسته، رسول را گفت در عداوت تو خود را ملامت نمیکنم و بتو هیچ زاری نمیکنم و باکی نیست از کشتن، که کشتن بنی اسرائیل بیش ازین بود. پس او را فرا پیش آوردند و گردن زدند. پیری دیگر بیاوردند تا او را بکشند یکی از یاران رسول او را بخواست، رسول آن مرد بوی بخشید، آن مرد گفت یارانم کجااند؟ مهتر ما کعب اسید کجاست؟ گفتند او را بکشتند، گفت حیی اخطب بآن روی چون ماه کجاست؟ گفتند او را بکشتند، پیر گفت بعد ازیشان مرا چه عیش باشد و چون خوش بود! او را نیز گردن زدند، و نزل جبرئیل علیه السلام بقوله تعالی: وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ ای حصونهم و معاقلهم، واحدها صیصیة.وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ یعنی الرّجال وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً یعنی النّساء و الذّراریّ.
هوش مصنوعی: مردان را یکی یکی می‌آوردند و گردن می‌زدند، تا به ششصد و به روایتی دیگر هفتصد مرد بالغ را کشتند. یکی از آنها از کعب اسید پرسید که با ما چه خواهند کرد؟ کعب پاسخ داد که شاید همه را بخواهند بکشند، چون که یکی یکی می‌برند و هیچ باز نمی‌گردند. سپس حیی اخطب را آوردند، که لباس دیبا پوشیده و با دست‌های بسته پیش رسول آمده بود. او گفت که در دشمنی با تو خود را سرزنش نمی‌کنم و به تو هیچ التماس نمی‌کنم و از مرگ نمی‌ترسم، زیرا کشتن بنی‌اسرائیل بیش از این بوده است. او را آوردند و گردن زدند. مرد پیر دیگری نیز آوردند و قبل از اینکه او را بکشند، یکی از یاران رسول از او خواست. رسول آن مرد را رها کرد و او پرسید که یارانش کجا هستند و کعب اسید کجاست. به او گفتند که کعب را کشته‌اند. سپس پیر گفت: بعد از آنها، برای من چه خوشی‌ای وجود دارد؟ و او را نیز گردن زدند. در این هنگام جبرئیل به فرمان خداوند نازل شد و خبر داد که دشمنان از اهل کتاب را از قلعه‌هایشان بیرون آورد و در دل‌هایشان ترس افکند، به گونه‌ای که برخی را می‌کشیدند و برخی دیگر را اسیر می‌کردند.
وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ مزارعهم وَ دِیارَهُمْ ای بلادهم و حصونهم وَ أَمْوالَهُمْ یعنی المواشی و الذّهب و الفضّة و الاثاث، وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها ای لم تقاتلوا علیها، قیل هی خیبر و قیل مکة و قیل فارس و الروم و قیل جمیع ما یظهر علیه المسلمون الی یوم القیمة.
هوش مصنوعی: و به شما زمین‌های آنها، مزارع و خانه‌هایشان، یعنی شهرها و قلعه‌هایشان و اموالشان، از جمله دام‌ها و طلا و نقره و اثاثیه ارث داد. و زمینی که بر آن پا نگذاشته‌اید، یعنی زمینی که در آن نبرد نکرده‌اید. گفته شده است که این زمین می‌تواند خیبر باشد، یا مکه، یا سرزمین فارس و روم، و همچنین می‌تواند شامل هر زمینی باشد که مسلمانان به آن دست یابند تا روز قیامت.
وَ کانَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیراً ای الّذی انعم علیکم هذه النّعمة و کفاکم هذه الحادثة بقدرته فهو علی کلّ شی‌ء قدیر.
هوش مصنوعی: و خدا به هر چیزی تواناست. ای کسانی که این نعمت را به شما ارزانی داشته و شما را از این حادثه نجات داده است، او به واسطه قدرتش بر همه چیز تواناست.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها سبب نزول این آیت آن بود که: بعضی زنان رسول از وی چیزی خواستند از زینت دنیا بیرون از نفقه لا بدّ، و زیادتر از بلغه عیش، و بعضی رسول را رنجه داشتند بسبب غیرت چنان که عادت زنان ضرائر بود، رسول علیه السلام ازیشان در خشم شد و سوگند یاد کرد که یک ماه ایشان را مهجور کند و گرد ایشان نگردد. یاران پنداشتند که رسول ایشان را طلاق داد و سخن در آن همی گفتند، عمر خطاب گفت حقیقت این کار من باز دانم، گفتا در پیش مصطفی شدم، گفتم: یا رسول اللَّه زنان را طلاق دادی؟ گفت نه، گفتم، مردمان در مسجد چنین میگویند، دستوری هست که ایشان را خبر کنم که تو زنان طلاق ندادی؟ گفت خبر کن ایشان را که میخواهی. عمر گفت. بیرون آمدم بدر مسجد بآواز بلند گفتم: لم یطلق رسول اللَّه (ص) نساءه آن گه جبرئیل آمد و آیت تخییر آورد، و در آن وقت نه زن در نکاح رسول بودند، پنج از قریش: عائشة بنت ابو بکر و حفصة بنت عمر و امّ حبیبة بنت ابی سفیان و امّ سلمة بنت ابی امیة و سودة بنت زمعة، و بیرون از ایشان چهار زن بودند: زینب بنت جحش الاسدیه و میمونة بنت الحارث الهلالیه و صفیه بنت حیی بن اخطب الخیبریه و جویریة بنت الحارث المصطلقیه. چون آیت تخییر فرو آمد، رسول خدا علیه السلام ابتدا به عایشه کرد گفت یا عایشه! با تو سخنی خواهم گفت و حکمی بر تو عرض خواهم کرد، نگر تا بتعجیل جواب ندهی پیش از آن که با پدر و مادر مشورت کنی. عایشه گفت چیست آن حکم و آن فرمان؟ رسول آیت تخییر بر وی خواند. عایشه گفت: یا رسول اللَّه و مرا درین معنی با پدر و مادر مشورت باید کرد؟ حاجت بمشورت ایشان نیست، اخترت اللَّه و رسوله و الدّار الآخرة. رسول را آن سخن از وی عجب آمد و بدان شاد شد و اثر شادی بر بشره مبارک وی پیدا آمد، آن گه گفت یا رسول اللَّه زنان دیگر را مگوی که من چه اختیار کردم. رسول خدا با هر زن که آیت تخییر بر وی میخواند میگفت عایشه چنین اختیار کرد شما چه اختیار میکنید؟ آن زنان همه اقتدا به عایشه کردند و همان گفتند که وی گفت. قال قتاده: فلمّا آثرنه علیه الصلاة و السلام و الدّار الآخرة شکرهنّ اللَّه علی ذلک و حرّم علی النبی التزوّج بغیرهنّ، فقال تعالی: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ.
هوش مصنوعی: این آیه به پیامبر خطاب می‌کند که به همسرانش بگوید اگر زندگی دنیوی و زینت‌های آن را می‌خواهند، می‌توانند انتخاب دیگری داشته باشند. علت نزول این آیه این بود که برخی از همسران پیامبر از او چیزی خواستند که فراتر از نیازهای معمول بود و این باعث خشم پیامبر شد. او تصمیم گرفت که به مدت یک ماه به آنها بی‌توجهی کند. بعد از این وضعیت، بعضی از صحابه گمان کردند که پیامبر همسرانش را طلاق داده است. عمربن خطاب برای روشن شدن موضوع به پیامبر رفت و او اعلام کرد که طلاقی در کار نیست. سپس آیه‌ای نازل شد که به همسران پیامبر حق انتخاب می‌داد. پیامبر ابتدا با عایشه صحبت کرد و او را از این انتخاب مطلع نمود. عایشه گفت که انتخاب خدا و پیامبر را می‌پسندد و این پاسخ موجب شادی پیامبر شد. سایر همسران نیز به عایشه اقتدا کردند و همانند او انتخاب کردند. در نتیجه، خداوند به خاطر این انتخاب آنها، ازدواج پیامبر را با زنان دیگر حرام کرد.
قوله تعالی: فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ فیه قولان: قال بعضهم: انما قال امتّعکنّ لانهنّ لو قلن نرید الحیاة الدّنیا و زینتها کان طلاقا فیکون بعده المتعة ثمّ التّسریح لانّ هذا منه علیه السلام، کقول الرّجل لامرأته: اختاری، فقالت: اخترت لنفسی، وقع الطّلاق، و قال بعضهم هذا تخییر بین الدّنیا و زینتها، و بین الآخرة و نعیمها، فان اخترن الدّنیا طلّقهن حینئذ، فعلی هذا تقدیر الایة: فتعالین اطلّقکنّ و امتّعکنّ و اسرّحکنّ سراحا جمیلا لا ضرار فیه و لا مشاجرة.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند به زنان رو به رویش می‌گوید که می‌توانند انتخاب کنند. برخی از مفسران بر این باورند که این پیشنهاد به خاطر این است که اگر زنان بخواهند زندگی دنیا و زینت‌های آن را انتخاب کنند، در این صورت این تصمیم به معنای طلاق خواهد بود و بعد از آن بهره‌مندی و جدایی به شیوه‌ای مناسب خواهد آمد. در واقع، این مشابه به این است که مردی به همسرش بگوید که انتخاب کن و اگر او بگوید که من خودم را انتخاب کردم، طلاق برقرار می‌شود. برخی دیگر می‌گویند که اینجا انتخابی بین زندگی دنیا و زینت آن و بین آخرت و نعمت‌هایش ارائه شده است. بنابراین، اگر آن‌ها زندگی دنیا را انتخاب کنند، طلاق اتفاق می‌افتد. به این ترتیب، مفهوم این آیه اینگونه تفسیر می‌شود که خداوند به زنان می‌فرماید که بیایید، من شما را طلاق می‌دهم و به شما بهره‌مند می‌کنم و به شیوه‌ای زیبا و بدون ضرر و مشاجره جدا می‌کنم.
إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ کنتنّ محسنات، فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ المختارات الآخرة أَجْراً عَظِیماً یعنی الجنّة.
هوش مصنوعی: اگر شما به دنبال خدا و پیامبر او و سرای آخرت هستید و نیکوکار هستید، بدانید که خداوند برای نیکوکاران از میان زنان، پاداشی بزرگ در آخرت آماده کرده است که آن بهشت است.
یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ ای بمعصیة ظاهرة، قیل هذا کقوله عزّ و جلّ: لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ لا ان منهنّ من اتت بفاحشة. و قال ابن عباس: المراد بالفاحشة النّشوز و سوء الخلق.
هوش مصنوعی: ای همسران پیامبر! هر کدام از شما اگر مرتکب عمل زشت و آشکاری شوید، باید بدانید که عذاب سختی در انتظار شماست. در اینجا به نوعی اشاره شده که مانند آیه‌ای است که می‌گوید: اگر شرک ورزید، تمام اعمالتان برباد می‌رود. همچنین ابن عباس گفته است که منظور از عمل زشت، بدرفتاری و سرکشی است.
یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ قرأ ابن کثیر و ابن عامر «تضعّف» بالنّون و کسر العین مشدّدا، العذاب نصب، و قرأ الآخرون «یضاعف» بالالف و فتح العین و رفع العذاب، و شدد العین اهل البصرة، قال ابو عمرو: التّضعیف اکثر من المضاعفة و تضعیف عقوبتهنّ علی المعصیة لشرفهنّ کتضعیف عقوبة الحرّة علی الامة و تضعیف ثوابهنّ لرفع منزلتهنّ و فیه اشارة الی انهنّ اشرف نساء العالمین.
هوش مصنوعی: عذاب آنها دو برابر خواهد شد. ابن کثیر و ابن عامر «تضعّف» را با نون و کسر عین و مشدد خوانده‌اند و عذاب را منصوب کرده‌اند، در حالی که دیگران «یضاعف» را با الف و فتح عین و رفع عذاب خوانده‌اند. عین را اهل بصره مشدد خوانده‌اند. ابوعمرو گفته است که تضعیف بیشتر از مضاعف کردن است و تضعیف عذاب آنها به خاطر مقام بلندشان در خطا به میزان بیشتری است، مشابه تضعیف عذاب زن آزاد نسبت به زن کنیز، و تضعیف پاداش آنها به دلیل ارتقاء رتبه‌شان، که نشان می‌دهد آنها از زنان دیگر جهان شریف‌ترند.
وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ ای من یطع منکنّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ قرأ یعقوب: من تأت منکن و من تقنت بالتاء فیهما، و قراءة العامّة بالیای، لانّ «من» اداة یقوم مقام الاسم یعبّر به عن الواحد و الجمع و المذکر و المؤنث.
هوش مصنوعی: هر کس از شما که به خدا و پیامبرش اطاعت کند، او را به خوبی خواهد دید. یعقوب خوانده است: "هر که از شما بیاید" و "هر کس که قانع باشد" با تاء، اما خوانش عمومی با یاء است. زیرا "من" به عنوان ابزاری به کار می‌رود که می‌تواند به تنهایی به جای اسم استفاده شود و شامل فرد، جمع، مذکر و مؤنث باشد.
وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ ای مثلی اجر غیرها. قال مقاتل: کان کلّ حسنة عشرین حسنة. قرأ حمزة و الکسائی: یعمل، یؤتها، بالیای فیهما، نسقا علی قوله: من یأت، و من یقنت. و قرأ الآخرون بالتاء.
هوش مصنوعی: اگر کارهایی نیکو انجام دهی، ما پاداش آن را به تو دو برابر خواهیم داد، مانند پاداشی که به دیگران می‌دهیم. مقاتل گفته است که هر عمل نیک ده برابر پاداش دارد. همچنین، حمزه و کسایی "یعمل" و "یؤتها" را با حرف یاء خوانده‌اند تا به ساختار "من یأت" و "من یقنت" متصل شود، در حالی که سایر قراء آن را با تاء خوانده‌اند.
وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً حسنا یعنی الجنّة.
هوش مصنوعی: ما برای آن‌ها روزی نیکو و با کرامت فراهم کرده‌ایم، که همان بهشت است.
یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ قال ابن عباس: ای قدر کنّ عندی لیس مثل قدر غیر کنّ من النّساء الصالحات. انتنّ اکرم علیّ و ثوابکن اعظم و ذلک للتّقوی فالزمنها، فجعل التقوی شرطا لخیریّتهنّ کما جعل الامر بالمعروف و النهی عن المنکر شرطا لخیریّة هذه الامّة فی قوله: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ و لم یقل کواحدة من النساء لانّ الاحد عامّ یصلح للواحد و الاثنین و الجمع و المذکّر و المؤنّث، قال اللَّه تعالی: بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ و قال تعالی: فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِینَ، و یحتمل ان یکون الکلام تامّا علی احد من النّساء ثمّ استأنف.
هوش مصنوعی: ای زنان پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان نیستید. ابن عباس می‌گوید: ارزش شما در نظر من مانند سایر زنان صالح نیست. شما برای من عزیزتر هستید و پاداش شما بزرگ‌تر است، چرا که تقوا سبب این تفاوت شده است. بنابراین، تقوا را به عنوان شرط خیر بودن شما قرار داده است، همان‌طور که امر به معروف و نهی از منکر را شرط خیر بودن این جامعه قرار داده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: "شما بهترین امتی هستید که برای مردم برانگیخته شده‌اید" و در این آیات اشاره نشده که شما مانند یکی از زنان هستید، زیرا عبارت "یکی از" به طور کلی شامل فرد، دو نفر و گروه می‌شود. در آیات دیگر نیز خداوند چنین تعبیری دارد و امکان دارد که سخن در ابتدا درباره یکی از زنان باشد و سپس ادامه یافته باشد.
فقال: إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ یعنی فی مخاطبة الاحادیث.
هوش مصنوعی: او گفت: اگر از من بترسید، پس در سخن گفتن خود نرمی به خرج ندهید، یعنی هنگام صحبت کردن با همدیگر.
فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ ای فجور و شهوة النّساء، و قیل شک و نفاق.وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً یوجبه الدّین و الاسلام بتصریح و بیان من غیر خضوع و لین، ای مع الاجانب، فالمرأة مندوبة الی الغلظة فی المقالة اذا خاطبت الاجانب لقطع الاطماع.
هوش مصنوعی: آنان که در دلشان بیماری و ناراحتی وجود دارد، به گناه و شهوات خود تمایل بیشتری پیدا می‌کنند. این بیماری ممکن است به شکل شک و نفاق نیز باشد. زنان باید با کلامی واضح و بر اساس اصول دین و اسلام سخن بگویند، بدون اینکه در آن خضوع و نرمی نشان دهند. به همین دلیل، زنان در صحبت با افراد بیگانه به شدت و قاطعیت بیشتری نیاز دارند تا از ایجاد تمایلات نادرست جلوگیری کنند.
وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ قرأ نافع و عاصم بفتح القاف و هو من القرار، یقال: قررت بالمکان، اقرّ قرارا، ای اقررن یعنی الزمن بیوتکنّ، فنقلت حرکة العین الی القاف فانتحت و سقط الرّاء الاولی لالتقاء الساکنین، کقوله: فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ یعنی ظللتم، و قرأ الباقون بکسر القاف من الوقار، ای کنّ اهل وقار و سکون، تقول: وقر فلان فی منزله، یقر، وقورا، اذا سکن و اطمأنّ فیه، و لم یف بهذا الا سودة بنت زمعة ما خطت باب حجرتها لصلاة و لا لحجّ لا لعمرة حتّی اخرجت جنازتها من بیتها فی زمن عمر بن الخطاب، و قیل لها: لم لا تحجّین و لا تعتمرین؟ فقالت: قیل لنا: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ. و فی الخبر: خیر مساجد النساء قعر بیوتهن‌، و هی اوّل من حمل علی النّعش من النساء و التّابوت بدعة و کانت امرأة جسیمة فلمّا رأی عمر النّعش قال: نعم خباء الظعینة.
هوش مصنوعی: آیه مذکور اشاره به سکون و آرامش در خانه‌ها دارد. دو نوع قرائت برای این آیه وجود دارد: یکی با فتح قاف به معنای قرار گرفتن و سکونت است و دیگری با کسر قاف به معنای وقار و آرامش. در گذشته، سوده بنت زَمعة تنها زنی بود که تا زمان وفاتش، نه به حج و نه به عمره نرفته بود و می‌گفت که ما به سکون در خانه‌های خود امر شده‌ایم. همچنین در روایت آمده است که بهترین مکان برای عبادت زنان، عمق منزلشان است. سوده، نخستین زنی بود که جنازه‌اش به تابوت منتقل شد و عمر بن خطاب وقتی تابوت را دید، به عظمت او اشاره کرد.
وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی‌ التبرّج، اظهار الزّینة و ما یستدعی به شهوة الرّجل، یقال: تبرّجت المرأة و برّجها غیرها، و البرج الحسن یقال: برج بروجا ای حسن، و یقال: فی عینه برج ای سعة، و قیل: التبرّج التبختر فی المشی. و اختلفوا فی الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی‌، فقال ابن عباس: هی ما بین ادریس و نوح و کان الف سنة و کان النّاس زمانئذ فرقین: فرق یسکنون الجبل فی رجالهم صباحة، و فی نسائهم دمامة، و فرق یسکنون السهل فی نسائهم صباحة، و فی رجالهم دمامة، فاحتال ابلیس لاهل الجبل فانزلهم الی السهل فاختلطوا فظهر فیهم الزّنا بعد ادریس، یقال: مشت امرأة منهم علی نادی قوم لیس علیها الا قمیص من لؤلؤلها جمال عظیم فهی اوّل من هاج الرّجال علی الزّنا. و یقال: الجاهلیّة الاولی، ما بین نوح و مولد ابرهیم و هی سبع مائة سنة، و قال الشعبی: هی ما بین عیسی و محمد علیهما السلام. و قال ابو العالیة: هی زمن داود علیه السلام کانت المرأة تلبس درعا من اللؤلؤ مفرج الجانبین، لا ثوب علیها غیرها و تعرض نفسها علی الرّجال. و قیل: الجاهلیّة الاولی، ما ذکرنا، و الجاهلیّة الأخری قوم یفعلون مثل فعلهم فی آخر الزّمان. و قیل: الجاهلیة الاولی بمعنی القدیمة و لیس لها اخری کقوله تعالی: وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی‌.
هوش مصنوعی: زنان نباید مانند دوران جاهلیت اول خود را در معرض دید قرار دهند. تبرّج به معنای نشان دادن زینت‌ها و چیزهایی است که موجب تحریک شهوات مردان می‌شود. در زبان عربی، اگر گفته شود زنی تبرّج کرده، یعنی خود را نمایان کرده است. برخی از مفسران درباره مفهوم جاهلیت اول نظرات مختلفی دارند. ابن عباس اعتقاد دارد که این دوره زمانی بین ادریس و نوح، به مدت هزار سال بوده و در آن زمان مردم به دو گروه تقسیم می‌شده‌اند: یک گروه در کوه‌ها ساکن بودند و مردانشان زیبا و زنانشان زشت بودند و گروه دیگر در دشت‌ها زندگی می‌کردند که زنانشان زیبا و مردانشان زشت بودند. شیطان باعث شد که افراد گروه کوهی به دشت بیایند و با یکدیگر اختلاط کنند که این امر منجر به ظهور زنا بعد از ادریس شد. همچنین گفته شده که جاهلیت اول به دوره‌ای بین نوح و تولد ابراهیم اشاره دارد و برخی دیگر این دوره را زمانی بین عیسی و محمد می‌دانند. ابوالعالیه بر این عقیده است که در زمان داود، زنان به گونه‌ای لباس می‌پوشیدند که فقط زره‌ای از مروارید بر تن داشتند و خود را به مردان عرضه می‌کردند. همچنین گفته می‌شود که جاهلیت اول به معنای قدیم و سابق است.
وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ المفروضة وَ آتِینَ الزَّکاةَ الواجبة وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فیما یأمر و ینهی.
هوش مصنوعی: نماز واجب را به جا آورید و زکات واجب را بپردازید و در امور فرمان‌ها و نهی‌های خدا و رسولش، اطاعت کنید.
إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ یعنی الاثم الّذی نهی اللَّه النّساء عنه، و قیل: الرّجس اسم لکلّ مکروه مستقذر، قال اللَّه تعالی فی صفة المنافقین: إِنَّهُمْ رِجْسٌ و الرّجس نعت للواحد و الجمع و المذکّر و المؤنث. و فی الخبر: اعوذ بک من الرجس النجس الخبیث المخبث، الشیطان الرجیم‌، یقال ذلک عند دخول الخلاء.
هوش مصنوعی: خداوند می‌خواهد که از شما عیب و گناه دور شود، یعنی از گناهانی که خداوند زنان را از آن نهی کرده است. گفته شده که "رجس" به معنای هر چیز ناپسند و ناخوشایند است. خداوند در توصیف منافقین فرموده است: "آنها ناپاک هستند". "رجس" می‌تواند هم به یک نفر و هم به جمع، و هم به مذکر و مؤنث اطلاق شود. همچنین در یک روایت آمده است که باید از پلیدی‌ها و ناپاکی‌ها و شر شیطان پناه ببریم، و این عبارات هنگام ورود به دستشویی گفته می‌شود.
قوله: «أَهْلَ الْبَیْتِ» نصب علی المدح، و قیل نصب علی النّداء و اراد باهل البیت نساء النّبی (ص) لانّهنّ فی بیته و هو روایة سعید بن جبیر عن ابن عباس، و سماهنّ: اهل البیت فی قصة ابراهیم (ع) و ذلک فی قوله عز و جل: رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ و ذهب ابو سعید الخدری و جماعة من التّابعین منهم مجاهد و قتاده الی انّ اهل البیت علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السلام، و الدّلیل علیه‌
هوش مصنوعی: عنوان "اهل البيت" در این متن به گروهی از افراد که شامل زنان پیامبر (ص) هستند، اشاره دارد. برخی بر این عقیده‌اند که این عنوان به عنوان تمجید یا ندا بیان شده است. در داستان ابراهیم (ع)، خداوند به این گروه محبت ویژه‌ای ابراز کرده و از آن‌ها یاد کرده است. تعدادی از صحابه و تابعین، از جمله ابو سعید خدری، به این نکته اشاره کرده‌اند که اهل بیت به علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) اشاره دارد، و دلایل مختلفی برای این ادعا دارند.
ما روت عائشة رضی اللَّه عنها، قالت: خرج رسول اللَّه (ص) ذات غداة و علیه مرط مرجل من شعر اسود فجلس فأتت فاطمة فادخلها فیه ثمّ جاء علیّ فادخله فیه ثمّ جاء حسن فادخله فیه ثم جاء حسین فادخله فیه ثمّ قال: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.
هوش مصنوعی: عایشه رضی الله عنها نقل می‌کند که روزی پیامبر (ص) با چادر مشکی پشمی بیرون رفت و نشسته بود. فاطمه آمد و او را زیر چادر برد. سپس علی آمد و او هم زیر چادر رفت. سپس حسن آمد و او نیز زیر چادر قرار گرفت و در نهایت حسین نیز به زیر چادر آمد. آنگاه پیامبر فرمود: «خداوند تنها می‌خواهد که هر گونه ناپاکی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه سازد.»
و عن ام سلمه قالت: فی بیتی انزلت إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ، قالت فارسل رسول اللَّه (ص) الی فاطمة و علی و الحسن و الحسین فقال: «هؤلاء اهل بیتی»، قالت فقلت: یا رسول اللَّه ما انا من اهل البیت؟ قال بلی ان شاء اللَّه.
هوش مصنوعی: ام سلمه می‌گوید: در خانه‌ام آیه‌ای نازل شد که "خداوند فقط می‌خواهد که ناپاکی را از شما اهل بیت دور کند." سپس پیامبر (ص) رسولی را به سوی فاطمه، علی، حسن و حسین فرستاد و فرمود: "اینها اهل بیتی هستند." من گفتم: "ای پیامبر خدا، آیا من از اهل بیت نیستم؟" ایشان پاسخ دادند: "بله، اگر خدا بخواهد."
و روی انها قالت: و انا معکم یا رسول اللَّه، قال: «انک علی خیر انک علی خیر».
هوش مصنوعی: او گفت: "من نیز با شما هستم، ای پیامبر خدا." پیامبر پاسخ داد: "تو در حال نیکی هستی، در حال نیکی هستی."
و قال زید بن ارقم: اهل بیته من حرم علیهم الصدقة: آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس و الصحیح انّ المراد باهل البیت ازواج النّبی (ص) و عترته الّذین هم آله من بنی هاشم.
هوش مصنوعی: زید بن ارقم می‌گوید: اهل بیت پیامبر (ص) شامل کسانی است که صدقه بر آنان حرام است؛ از جمله آل علی، آل عقیل، آل جعفر و آل عباس. درست این است که منظور از اهل بیت، همسران پیامبر و فرزندان او هستند که از نسل بنی هاشم به شمار می‌روند.
وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی‌ فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ من اللَّه تعالی علیهنّ بان جعلهنّ اهل بیت النّبوة و معدن نزول الوحی و ازواج رسوله علیه السلام، فقال: اذکرن نعمتی فی ذلک علیکنّ و اشکرن لی ذلک فاطعننی رسولی، و المراد بالحکمة ما اوحی اللَّه الی رسوله من احکام دینه فی کتابه، و قیل: عنی بها سنن الرّسول علیه الصلاة و السلام و التلاوة لا تستعمل الا فی قراءة کتاب اللَّه، فعلی هذا هو من باب قوله: متقلدا سیفا و رمحا.
هوش مصنوعی: خود را به یاد آوری کنید از آنچه در خانه‌های شما از آیات الهی و حکمتهای خداوند تلاوت می‌شود. خداوند شما را به عنوان اهل بیت نبوت و منبع نزول وحی قرار داده است و شما همسران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله هستید. پس به شما امر شده که نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و او را شکر کنید و به فرمایش پیامبرش گوش دهید. حکمت به معنای احکام دین است که خداوند به رسولش وحی کرده و همچنین می‌تواند به سنت‌های پیامبر اشاره داشته باشد. تلاوت تنها در خواندن کتاب خداوند به کار می‌رود، و این اشاره‌ای به مفهوم جهاد و پیکار است.
إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً باولیائه خَبِیراً بجمیع خلقه.
هوش مصنوعی: خداوند با اولیائش مهربان و نسبت به همه مخلوقاتش آگاه است.
إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ قال قتاده: لمّا ذکر اللَّه عزّ و جلّ ازواج النّبی دخلت نساء من المسلمات علیهنّ و قلن ذکرتنّ و لم نذکر و لو کان فینا خیر ذکرنا، فانزل اللَّه تعالی هذه الایة. و قال مقاتل بن حیان: بلغنی انّ أسماء بنت عمیس لمّا رجعت من الحبشة مع زوجها جعفر بن ابی طالب دخلت علی نساء النّبی فقالت: هل نزل فینا شی‌ء من القرآن؟ قلن: لا، فاتت رسول اللَّه (ص): فقالت: یا رسول اللَّه انّ النساء لفی خیبة و خسار، قال و ممّ ذاک؟ قالت لانّهنّ لا یذکرن بخیر کما یذکر الرّجال، فانزل اللَّه تعالی هذه الایة.
هوش مصنوعی: زنان مسلمان به پیامبر اسلام (ص) می‌گویند که در مورد آنها چیزی در قرآن ذکر نشده است، در حالی که مردان مورد توجه قرار گرفته‌اند. یکی از زنان، اسماء بنت عمیس، پس از بازگشت از حبشه به پیامبر می‌گوید که زنان در ناامیدی و زیان هستند زیرا نام آنها مانند مردان در قرآن نیامده است. به دنبال این درخواست، آیه‌ای از سوی خداوند نازل می‌شود که به زنان اشاره می‌کند و اهمیت و جایگاه آن‌ها را در اجتماع می‌فهماند.
قال عطاء بن ابی رباح: من فوّض امره الی اللَّه فهو داخل فی قوله إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ، و من اقرّ بانّ اللَّه ربه و محمدا رسوله و لم یخالف قلبه لسانه فهو داخل فی قوله: وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، و من اطاع اللَّه فی الفرض و الرّسول فی السنّة فهو داخل فی قوله: وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ، و من صان قوله عن الکذب فهو داخل فی قوله: وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ، و من صبر علی الطّاعة و عن المعصیه و علی الرّزیّة فهو داخل فی قوله: وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ، و من صلّی فلم یعرف من عن یمنیه و عن یساره فهو داخل فی قوله: وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ، و من تصدّق فی کل اسبوع بدرهم فهو داخل فی قوله: وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ، و من صام من کلّ شهر ایّام البیض الثالث عشر و الرّابع عشر و الخامس عشر فهو داخل فی قوله: وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ، و من حفظ فرجه عمّا لا یحلّ فهو داخل فی قوله: وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ، و من صلّی الصلوات الخمس بحقوقها فهو داخل فی قوله: وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ. و قیل: الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ بالتّسبیح و التّحمید و التّهلیل، و قیل: التّالین للقرآن.
هوش مصنوعی: عطاء بن ابی رباح می‌گوید: کسی که امور خود را به خدا واگذار کند، شامل آیه‌ای است که درباره مسلمانان و مسلمانان سخن می‌گوید. کسی که به خدایی خداوند و رسالت محمد (ص) شهادت دهد و زبانش با دلش مخالفت نکند، شامل آیه‌ای از مؤمنان می‌شود. کسی که به خدا در واجبات و به رسول در سنت‌ها اطاعت کند، همچنین در آیه‌ی مسؤولان و مؤمنان قرار می‌گیرد. کسی که از دروغ گفتن پرهیز کند، در زمره صدق‌گویان قرار می‌گیرد. کسی که در عبادت صبور باشد و از گناه دوری کند، جزو صابران به شمار می‌آید. کسی که نماز بخواند و در سمت راست و چپ خود را نشناسد، شامل آیه‌ی خاشعان است. همچنین، کسی که هر هفته یک درهم صدقه بدهد، در آیه‌ی صدقه‌دهندگان قرار می‌گیرد. کسی که در هر ماه در روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم روزه بگیرد، جزء روزه‌داران است. کسی که در برابر حرام‌ها از خود محافظت کند، شامل آیه‌ی حفظ‌کنندگان فروج می‌شود. و کسی که نمازهای پنجگانه را به‌خوبی انجام دهد، در زمره‌ی دائم‌الذکران خدا قرار می‌گیرد. گفته شده است که دائم‌الذکران، شامل تسبیح و حمد و تهلیل است و یا به تلاوت قرآن نیز اشاره دارد.
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ نزلت فی زینب بنت جحش رباب الاسدیة و اخیها عبید اللَّه بن جحش و امّهما امیمة بنت عبد المطلب عمّة رسول اللَّه (ص).
هوش مصنوعی: خداوند برای آنها آمرزشی بزرگ و پاداشی عظیم آماده کرده است و هیچ مؤمنی، چه زن و چه مرد، مورد استثنا قرار نمی‌گیرد. این آیه در مورد زینب دختر جحش، رباب اسدی و برادرش عبیدالله بن جحش و همچنین مادرشان، امیمه دختر عبدالمطلب، عمه پیامبر اسلام (ص) نازل شده است.
خطب رسول اللَّه (ص) زینب علی مولاه زید بن حارثة و کان زید مولی رسول اللَّه اشتراه من سوق عکاظ بمال خدیجه، فاعتقه و تبنّاه و کان شدید الحبّ له و لابنه اسامة حتّی انّه اخّر الاضاضة عن عرفات لاجله و کان ذهب یقضی الحاجة و کان زید اسود، افطس، فلمّا رجع قال رجل من اهل الیمن لرسول اللَّه (ص) احتبسنا لاجل هذا! فدعا رسول اللَّه علیهم.
هوش مصنوعی: حضرت رسول الله (ص) در خطبه‌ای درباره زینب، دختر علی و زید بن حارثه صحبت کردند. زید، غلام رسول الله بود که او را از بازار عکاظ به‌قیمت مال خدیجه خرید و سپس آزاد کرد و به فرزندخواندگی پذیرفت. او عاشق زید و همچنین پسرش اسامه بود و حتی به خاطر آنها ورود به عرفات را به تأخیر انداخت. زید مردی با ویژگی‌های خاص بود و زمانی که رسول الله به مدینه برگشت، یکی از افراد اهل یمن به او گفت که ما به خاطر این شخص (زید) تأخیر کرده‌ایم. در پاسخ، رسول الله دعا فرستاد.
قال الزهری: و کانت ردّة اهل الیمن بعد رسول اللَّه من اجل تلک القصة یعنی عبد اللَّه الاسود العبسی المتنبی الّذی قتله فیروز الرّجل الصالح صاحب رسول اللَّه (ص) دخل علیه فاخذ برأسه فکسر عنقه، فلمّا خطبها رسول اللَّه علی زید قالت یا رسول اللَّه أ تخطبنی علی مولی و انا ایّم قریش و بنت عمّتک؟ فقال رسول اللَّه: «انا ارضاه لک»
هوش مصنوعی: زهری می‌گوید: بازگشت اهل یمن بعد از رسول‌اللّه به دلیل آن داستان بود. یعنی داستان عبدالله الأسود العبسی که کسی که فیروز، مرد صالح همراه رسول‌اللّه (ص)، او را کشته بود. فیروز به نزد او رفت و سرش را گرفت و گردنش را شکست. وقتی رسول‌اللّه خواست زید را به ازدواج او درآورد، او گفت: "ای پیامبر خدا، آیا مرا به مولی‌ای که برده است، می‌کنی در حالی که من زن بی‌همسر قریش و دختر عمه‌ات هستم؟" رسول‌اللّه پاسخ داد: "من او را برای تو پسندیده‌ام."
، قالت لکنّی لا ارضاه لنفسی و کانت زینب بیضاء جملیة فیها حدّة و کذلک کره اخوها عبید اللَّه ذلک فنزلت هذه الایة، فلمّا سمعت اطاعت و رضیت و کذلک رضی اخوها، و جعلت امرها بید رسول اللَّه، و کذلک اخوها فزوّجها رسول اللَّه (ص) منه فدخل بها و ساق رسول اللَّه (ص) الیها عشرة دنانیر و ستین درهما و خمارا و درعا و ازارا و ملحفة و خمسین مدّا من طعام و ثلثین صاعا من تمر.
هوش مصنوعی: او گفت که من خودم را راضی نمی‌کنم. زینب زن زیبای سفیدی بود و در او جذابیتی وجود داشت و برادرش عبیدالله نیز این موضوع را نپسندید. پس این آیه نازل شد و وقتی او شنید که این موضوع مورد قبول است و راضی است، برادرش هم راضی شد و امورش را به پیامبر (ص) سپرد. در نتیجه، پیامبر (ص) او را به همسری گرفت و بعد از آن، همراه با او مهر و هدایا شامل ده دینار و شصت درهم، یک خمار، یک زره، یک لباس، یک کفش، پنجاه مد طعام و سی صاع خرما به او داد.
وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ یعنی عبید اللَّه بن جحش وَ لا مُؤْمِنَةٍ یعنی زینب بنت جحش.
هوش مصنوعی: این جمله به معنی این است که هیچ مؤمنی حق ندارد به غیر از مؤمن دیگر مثلاً عبید اللَّه بن جحش و زینب بنت جحش به همسر شدن فکر کند.
إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً ای اراد اللَّه و رسوله امرا و هو نکاح زید لزینب.
هوش مصنوعی: زمانی که خدا و پیامبرش تصمیمی بگیرند، آن عمل به وقوع می‌پیوندد، مانند ازدواج زید و زینب.
ان یکون لهم الخیرة من امرهم یعنی ان یختار و یرید غیر ما اراد اللَّه او یمتنع ممّا امر اللَّه و رسوله به.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که انسان باید در انتخاب‌های خود آزاد باشد، به این شرط که خواسته‌ها و تمایلاتش با آنچه خداوند و پیامبرش تعیین کرده‌اند تضاد نداشته باشد. به عبارت دیگر، فرد نمی‌تواند چیزی را برگزینند یا از چیزی جلوگیری کند که در دستور خدا و پیامبر آمده است.
وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ فخالف الکتاب وَ رَسُولُهُ فخالف السنّة فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً قرأ عاصم و حمزة و الکسائی أَنْ یَکُونَ بالیای للحائل بین التّأنیث و الفعل، و قرأ الآخرون بالتّاء التأنیث الخیرة و الخیرة الاختیار.
هوش مصنوعی: هرکس که از خداوند و پیامبرش اطاعت نکند و بر سنت رسول خدا (ص) مخالفت کند، به وضوح گمراه شده است. عاصم، حمزه و کسایی این واژه را به شکل "ی" خواندند که فاصله‌ای میان تأنیث و فعل قرار می‌دهد، اما دیگران آن را به صورت "ت" خوانده‌اند که به معنی تأنیث است و به گزینه و انتخاب اشاره دارد.
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ سبب نزول این آیة آن بود که رسول خدا روزی در خانه زید شد حاجتی را، زینب را دید ایستاده و زینب زنی بود با جمال تمام قد نیکو خلقت سپید رنگ، جامه نیکو چنان که زنان دارند پوشیده، بچشم رسول نیکو آمد، گفت: «سبحان اللَّه مقلّب القلوب»، این بگفت و بازگشت و زید آن ساعت بخانه نبود، چون باز آمد زینب او را خبر داد از آنچه رسول گفت، زید بدانست که چیزی در دل رسول افتاد و بآن که در حکم و قضیّت اللَّه بود که زینب زن رسول باشد، اللَّه تعالی محبّت زینب در دل رسول افکند و نفرت و کراهت در دل زید افکند، زید برخاست در آن حال و پیش مصطفی شد، گفت یا رسول اللَّه زینب زنی متکبّر است و بر من تطاول می‌جوید و سر بمن فرو نمی‌آرد و مرا بسخن درشت می‌برنجاند و میخواهم که او را طلاق دهم، رسول خدا گفت: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ» فی امرها زن خویش را نگه دار و از خدا بترس و او را طلاق مده.
هوش مصنوعی: روزی پیامبر خدا در خانه زید بود و زینب، همسر زید، را دید که خوش‌قامت و با زیبایی تمام ایستاده بود. زینب زن بسیار زیبایی بود و لباس‌های نیکو به تن داشت. پیامبر وقتی او را دید گفت: «سبحان‌الله، دل‌ها را خدا تغییر می‌دهد». پس از این صحبت، پیامبر برگشت و زید که در آن لحظه در خانه نبود، زمانی که برگشت، زینب او را از گفته‌های پیامبر آگاه کرد. زید متوجه شد که پیامبر به زینب توجه کرده است و احساس کرد در دل پیامبر موضوعی نسبت به او وجود دارد. در این زمان، خداوند محبت زینب را در دل پیامبر قرار داد و در دل زید نفرت و کراهت ایجاد کرد. زید تصمیم گرفت به پیامبر مراجعه کند و به او گفت که زینب زن مغروری است و با او بدرفتاری می‌کند و قصد دارد او را طلاق دهد. پیامبر در پاسخ به او گفت که باید همسر خود را نگه دارد و از خدا بترسد و او را طلاق ندهد.
وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ ای تخفی فی نفسک نکاحها ان طلّقها زید و قال ابن عبّاس: و تخفی فی نفسک حبها. و قال قتاده: ودّ انّه طلّقها.
هوش مصنوعی: و در دل خود چیزی را پنهان می‌کنی که خداوند آن را آشکار خواهد کرد. آیا این پنهان کردن در دل شما به خاطر ازدواج اوست اگر زید او را طلاق دهد؟ ابن عباس می‌گوید: تو در دل خود محبت او را پنهان می‌کنی. قتاده نیز می‌گوید: او آرزو دارد که زید او را طلاق دهد.
وَ تَخْشَی النَّاسَ فی ذلک «ای تستحیی منهم: و قیل: تخاف لائمة النّاس ان تقولوا امر رجلا بطلاق امرأته ثمّ نکحها.
هوش مصنوعی: و تو از مردم در این مورد می‌ترسی یعنی از آن‌ها خجالت می‌کشی؛ و گفته شده که می‌ترسی از سرزنش مردم به خاطر اینکه بگویی مردی همسرش را طلاق داده و سپس دوباره او را زیر ازدواج خود درآورده است.
وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ قال عمرو بن مسعود و عائشة: ما نزل علی رسول اللَّه علیه الصلاة و السلام آیة اشدّ علیه من هذه الایة. و قالت عائشة: لو کتم النّبی (ص) شیئا ممّا اوحی الیه لکتم هذه الایة.
هوش مصنوعی: خداوند سزاوارتر است که از او بترسید. عمرو بن مسعود و عایشه گفتند: هیچ آیاتی بر پیامبر اسلام (ص) سخت‌تر از این آیه نازل نشده است. عایشه نیز گفت: اگر پیامبر (ص) چیزی را از آنچه به او وحی شده بود پنهان می‌کرد، قطعاً همین آیه را پنهان می‌کرد.
حاصل این قول آنست که رسول خدا آن ساعت که زینب را دید یک نظرة مفاجاة بی‌تکرار و آن نظر مباح است، در دل وی محبت زینب افتاد بی‌اختیار، و ذلک لا یقدح فی حاله (ص) لانّ العبد غیر ملوم علی ما یقع فی قلبه من الودّ ما لم یقصد فیه المآثم لانّ الودّ و میل النفس من طبع البشر. و رسول خدا در دل کرد که اگر زید او را طلاق دهد من او را بزنی کنم از آنکه وحی آمده بود از پیش که: «انّ زینب من نسائک» و این معنی رسول در دل پنهان میداشت و از مردم شرم میداشت که اظهار کند و میترسید که عیب کنند و گویند مردی را طلاق زن فرمود و خود او را بزنی کرد، یا گویند زن پسر خوانده خود را بزنی کرد، و قول درست و تاویل پسندیده آنست که زین العابدین گفت امام علی بن الحسین بن علی علیهم السلام، و کذلک‌ روی عن الحسین بن ابی الحسن البصریّ قال: کان اللَّه عز و جل قد اعلم نبیّه (ص) انّ زینب ستکون من ازواجه و انّ زیدا سیطلّقها، فلمّا جاء زید و قال: انّی ارید ان اطلّقها، قال له: «امسک علیک زوجک»، فعاتبه اللَّه و قال: «لم قلت امسک علیک زوجک و اخفیت؟ انّی اعلمتک انّها ستکون من ازواجک»، و هذا هو الاولی و الالیق بحال الانبیاء و هو مطابق للتّلاوة، لانّ اللَّه تعالی اعلم انّه یبدئ و یظهر ما اخفاه و لم یظهر غیر تزویجها منه فقال: زَوَّجْناکَها فلو کان الذی اضمره رسول اللَّه محبّتها او ارادة طلاقها لکان یظهر ذلک لانّه لا یجوز ان یخبر انّه یظهره ثمّ یکتمه فلا یظهره فدلّ انّه انّما عوتب علی اخفاء ما اعلمه اللَّه انّها ستکون زوجة له و انّما اخفاه استحیاء ان یقول لزید: انّ الّتی تحتک ستکون امرأتی، و هذا قول حسن مرضیّ و اللَّه اعلم. و قوله: وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ لم یرد انّه لم یکن یخشی اللَّه فیما سبق‌ فانه علیه السلام قد قال: انی اخساکم للَّه و اتقاکم له‌ و لکنّه لمّا ذکر الخشیة من الناس ذکر انّ اللَّه تعالی احقّ بالخشیة فی عموم الاحوال و فی جمیع الاشیاء.
هوش مصنوعی: نتیجه این است که پیامبر (ص) در لحظه‌ای که زینب را دید، به‌طور غیرمنتظره‌ای نسبت به او محبت پیدا کرد. این احساس طبیعی و بدون قصد قبلی بود و نمی‌تواند خدشه‌ای به مقام او وارد کند، زیرا انسان‌ها به طور طبیعی ممکن است به کسی محبت ورزند. پیامبر در دلش این را داشت که اگر زید زینب را طلاق دهد، او را به همسری خواهد گرفت، چرا که وحی آمده بود که زینب جزو همسران او خواهد بود. ایشان این موضوع را در دل پنهان داشت، چرا که از قضاوت دیگران می‌ترسید و نمی‌خواست مورد سرزنش قرار گیرد. در واقع، خداوند به پیامبر (ص) خبر داده بود که زینب همسر او خواهد شد و زید نیز به او اطلاع داد که قصد دارد زینب را طلاق دهد. پیامبر به زید گفت که زن خود را نگاه دارد، اما خداوند به او تذکر داد که چرا این را پنهان کرده و به او وعده داده است که زینب همسر او خواهد بود. در اینجا، پیامبر (ص) فقط به خاطر شرم از بیان این موضوع، آن را مخفی نگه داشت. همچنین نکته‌ای در اینجا هست که پیامبر در همه حال باید از خداوند بیشتر بترسد و در برابر مردم هم همین مفهوم را دنبال کند.
قوله: فَلَمَّا قَضی‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً ای حاجته من نکاحها زَوَّجْناکَها و ذکر قضاء الوطر لیعلم انّ زوجة المتبنّی تحلّ للمتبنّی بعد الدّخول بها. قال انس: کانت زینب تفخر علی ازواج النّبی (ص) و تقول: زوّجکنّ اهالیکنّ و زوّجنی اللَّه من فوق سبع سماوات و انّ السفیر لجبرئیل علیه السلام. و عن انس رضی اللَّه عنه قال: أولم رسول اللَّه (ص) حین ابتنی بزینب بنت جحش فاشبع المسلمین خبزا و لحما.
هوش مصنوعی: وقتی زید خواسته‌اش را از زینب برآورده کرد، ما او را به ازدواج زینب درآوردیم. ذکر برآورده شدن خواسته به این خاطر است که بدانیم همسر فرزندخوانده پس از ورود به زندگی مشترک، برای او حلال است. انس می‌گوید: زینب بر دیگر همسران پیامبر (ص) افخری می‌کرد و می‌گفت: همسران شما را خانواده‌هایتان به ازدواج درآورده‌اند، ولی من را خداوند از بالای هفت آسمان به همسری گرفت و فرستاده‌اش جبرئیل (ع) بود. همچنین انس می‌گوید: زمانی که پیامبر (ص) با زینب بنت جحش ازدواج کرد، برای مسلمانان جشن عروسی برپا کرد و آن‌ها را با نان و گوشت سیر کرد.
روایت کنند از انس، گفت: چون عدّة زینب بسر آمد، رسول خدا بخطبة زینب، زید فرستاد، چون آمد بدر سرای وی و در شدن را دستوری خواست، زینب گفت: فی ایّ شی‌ء انا من زید؟ او را دستوری نداد، گفت من از زید چه باشم؟ زید گفت: من فرستاده رسول خدا ام، زینب گفت: مرحبا برسول اللَّه و او را دستوری داد، زید چون او را دید ثنای وی در گرفت و او را بخصلتهای نیکو بستود، آن گه گفت: ابشری انّ رسول اللَّه یخطبک بشارتت باد ای زینب که رسول خدا ترا بزنی میخواهد و مرا بخطبت تو فرستاد زینب بسجود در افتاد و خدای را عز و جل شکر کرد و ثنا گفت. پس چون رسول علیه الصلاة و السلام بوی رسید، وی فخر آوردی بر زنان دیگر و گفتی: نکاحهای شما پدران شما بست با رسول و نکاح من ربّ العرش العظیم بست از وراء هفت آسمان. و اوّل زنی که بعد از رسول خدا از دنیا بیرون شد زینب بود، و از بس که درویش‌نواز و مهمان‌دار و بخشنده بود او را ام المساکین میگفتند.
هوش مصنوعی: انس روایت می‌کند که پس از پایان ماه عده زینب، پیامبر اسلام زید را به عنوان نماینده خود به سرای زینب فرستاد. وقتی زید به خانه زینب رسید و اجازه ورود خواست، زینب پرسید که من چه ارتباطی با زید دارم و هیچ دستوری به او نداد. زید به او گفت که من فرستاده پیامبر خدا هستم. زینب که این را شنید، خوشامد گفت و به او دستور ورود داد. زید وقتی زینب را دید، او را ستود و به خاطر ویژگی‌های خوبش تحسین کرد. سپس به او گفت: بشارت بده که پیامبر خدا تو را به همسری می‌خواهد و برای خواستگاری‌ات به اینجا آمده‌ام. زینب به سجده افتاد و خدا را شکر کرد. وقتی خبر به پیامبر رسید، زینب به زنان دیگر افتخار کرد و گفت: ازدواج‌های شما با پدران شما بوده، اما ازدواج من با رب العالمین از بالای هفت آسمان صورت گرفته است. زینب نخستین زنی بود که پس از پیامبر از دنیا رفت و به خاطر مهمان‌نوازی و سخاوتش، او را "مادر مسکین‌ها" می‌نامیدند.
فَلَمَّا قَضی‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً الوطر، کل حاجة لک فیها نهمة و کذلک الارب، و قیل: قضاء الوطر ها هنا الطّلاق، سمّی الطّلاق وطرا لانّه استیفاء الوطر منها هذا کقوله عزّ و جل: وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً فسمّی الرّضاع فطاما لانّه استیفاء الرّضاع.
هوش مصنوعی: زمانی که زید نیازش را برطرف کرد و به هدفش رسید، هر چیزی که در این زمینه برای او وجود داشت، به اتمام رسید. اینجا منظور از قضاوت نیاز، طلاق است، به این دلیل که طلاق به معنای برآورده کردن نیاز از او محسوب می‌شود. به همین صورت که در قرآن آمده است: "دوره بارداری و شیر دادن سی ماه است"، به همین دلیل به شیردهی نیز فطام گفته می‌شود زیرا برآورده کردن نیاز شیردهی را نشان می‌دهد.
زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ ای اثم، فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ جمع الدّعی و هو اسم لمن یدعی لغیر ابیه فیدعی لمن یدعیه، یقول تعالی: زَوَّجْناکَها زینب و هی امرأة زید الّذی تبنّیته لیعلم انّ زوجة المتبنّی حلال للمتبنّی و ان کان قد دخل بها المتبنّی بخلاف امرأة ابن الصلب لا تحلّ للاب.
هوش مصنوعی: ما او را به ازدواج او درآوردیم تا بر مؤمنان هیچ ممنوعیتی وجود نداشته باشد در ازدواج با همسران ادعایی‌های خود. در اینجا "ادعایی" به کسی اطلاق می‌شود که به غیر از پدر واقعی‌اش معرفی می‌شود. خداوند می‌فرماید: "ما زینب را که همسر زید است به تو همسر کردیم"، تا بر این نکته تأکید شود که همسر فرزند خوانده برای فرزند خوانده حلال است، حتی اگر او با او هم‌بستر شده باشد، بر خلاف همسر فرزند واقعی که برای پدرش حلال نیست.
وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا له معنیان، ای و کان شأن اللَّه و مراده فی قصة رسول اللَّه (ص) و زید و زینب مقضیّا کان اللَّه قضاها ففعلها، و المعنی الثّانی انّ امر اللَّه عز و جل باستحلال التزوّج بازواج الادعیآء ممّا وثق به و یفعل.
هوش مصنوعی: و اینکه فرمان خدا قطعا انجام می‌شود، به دو معنا است. یکی اینکه موضوع مورد نظر خداوند و مقصودش در داستان رسول خدا (ص) و زید و زینب قانونمند و محقق شده است. دوم اینکه فرمان خداوند در خصوص اجازه ازدواج با همسران ادعایی از جانب دیگران، به طوری که نسبت به آن اطمینان حاصل شده باشد، صادر شده و واقعاً اجرا می‌شود.
ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ ای قدّر له و شرع و اباح خاصة.
هوش مصنوعی: هیچ فشاری برای پیامبر در آنچه خداوند برای او مقرر کرده، وجود ندارد؛ یعنی آنچه که خداوند برای او تعیین کرده، شرع و اجازه داده است، خاص و ویژه است.
سُنَّةَ اللَّهِ ای کسنّة اللَّه، نصب بنزع الخافض، و قیل نصب علی الاغراء، ای الزموا سنّة اللَّه.
هوش مصنوعی: سنت الهی این است که از خفض و کاهش جلوگیری شود و برخی گفته‌اند که این به عنوان تشویق و اهمیت به سنت الهی اشاره دارد. بنابراین، باید به سنت الهی پایبند بود.
فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ای فی الانبیاء الماضین ان لا یؤاخذهم بما اباح لهم.
هوش مصنوعی: در مورد کسانی که قبل از آنها بودند، یعنی پیامبران گذشته، این است که این افراد را به خاطر آنچه که برایشان مجاز شمرده شده است، مورد مواخذه قرار ندهند.
میگوید بر پیغامبر تنگی نیست در آن که اللَّه او را مباح کرده و حلال از زن خواستن بیش از چهار زن و این خاصیت رسول است و سنّت پیغمبران گذشته، داود صلوات اللَّه علیه صد زن داشت و سلیمان هفتصد زن و سیصد سریّة، و در خبر است که رسول ما را صلوات اللَّه و سلامه علیه قوّت سی مرد بود در نکاح، و کان طاف لیلة علی احدی عشرة امرأة بغسل واحد. و او را صلوات اللَّه و سلامه علیه چند خاصیّت بود: در نکاح بیش از چهار زن او را مباح بود و لو کان الی الف، و زن خواستن بی‌ولی و بی‌شهود و بی‌مهر، و زن خواستن بلفظ هبة، و اذا وقع بصره علی امرأة و رغب فیها وجب علی الزّوج طلاقها ثمّ کان له ان ینکحها من غیر قضاء العدّة. اینست خاصیّت رسول و کس را با وی در آن مشارکت نیست.
هوش مصنوعی: پیامبر هیچ محدودیتی در ازدواج ندارد، چرا که خداوند برای او اجازه داده تا بیش از چهار زن داشته باشد. این ویژگی مخصوص او و سنت پیامبران پیشین است. به عنوان مثال، داود پیامبر صد زن و سلیمان پیامبر هفتصد زن و سیصد کنیز داشت. پیامبر ما نیز قدرت ازدواج با سی زن را داشت و در یک شب با بیش از یازده زن در یک غسل شریک می‌شد. همچنین برخی ویژگی‌های خاص برای پیامبر وجود دارد، از جمله اجازه ازدواج با بیش از چهار زن، بدون نیاز به ولی و شهادت، و بدون مهر، همچنین او می‌تواند زنی را به عنوان هبه خواسته و اگر بر زنی نظرش افتاد، شوهرش باید او را طلاق دهد تا بتواند با او ازدواج کند، بدون اینکه مدت عدّه‌اش طی شود. این ویژگی‌ها مختص پیامبر است و هیچ کس دیگری نمی‌تواند در این موارد با او شریک شود.
وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً ای قدّر لکلّ انسان من امره ما یصلحه و یلیق به و ینبغی له حدّا محدودا.
هوش مصنوعی: و فرمان خداوند تقدیری تعیین‌شده است؛ یعنی برای هر انسان مقداری از امور خود قرار داده است که برای او مناسب و بایسته است و باید در حدود مشخصی باشد.
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ گفته‌اند این آیت از روی معنی معطوف است و منسوق بر آنچه گفت: وَ تَخْشَی النَّاسَ، معنی آنست که تو از مردم میترسی در هوای زینب و در نکاح وی، چرا اقتدا نکنی به پیغامبران گذشته که یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً غیره، از هیچ کس از مردمان ایشان را ترس نبود که ترس ایشان همه از اللَّه بود. جایی دیگر صفت منافقان کرد که یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً منافقان‌اند که از مردم ترسند. چنان که از اللَّه باید ترسید، بلکه منافقان از گفت مردمان بیش از آن ترسند که از اللَّه ترسند، گفته‌اند که خشیت از اللَّه خشیت عزم است فهو له محدود، و خشیت از مخلوق خشیت ظنّ است و هو فیه معذور، زیرا که اللَّه قادر است که بر آن گزند رساند، پس بحقیقت ازو باید ترسید و بر خشیت باید زیست، و مخلوق بر هیچ گزند قادر نیست و در دست وی چیز نیست، او که از مخلوق می‌ترسد ظنّی میبرد و اندیشه‌ای می‌بود که در آن اندیشه وی معذور است، و لهذا حکی عن بعض الانبیاء خوفهم من المخلوقین حکی عن ابرهیم فقال تعالی: أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قالُوا لا تَخَفْ، و حکی عن موسی: فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی‌، و حکی عن داود: فَفَزِعَ مِنْهُمْ و قال لنبیّنا (ص): وَ إِمَّا تَخافَنَّ، فعذرهم فی الخوف لانّ ذلک خوف ظنّ معذور قوله: وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ ای لا یخشون قالة الناس و لائمتهم فیما احل اللَّه لهم و فرض علیهم.
هوش مصنوعی: آیا کسانی که پیام‌های خدا را به دیگران می‌رسانند و از او می‌ترسند، اما از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند، به یاد ندارند که در گذشته پیامبران چگونه بودند؟ آن‌ها از مردم نمی‌ترسیدند و ترسشان فقط از خدا بود. در مقابل، منافقان کسانی هستند که از مردم همانند یا حتی بیشتر از خدا می‌ترسند. ترس از خدا نوعی ترس جدی و واقعی است، در حالی که ترس از مخلوق فقط ناشی از حدس و گمان است و شخص در این نوع ترس معذور به حساب می‌آید؛ زیرا فقط خداست که می‌تواند آسیب بزند. بنابراین، باید از خدا ترسید و زندگی را حول این ترس تنظیم کرد. مخلوق هیچ‌گونه قدرتی روی آسیب رساندن ندارد و آن کسی که از مخلوق می‌ترسد، به نوعی فقط به گمان و تفکر خود استناد دارد. در قرآن داستان‌هایی از برخی پیامبران نقل شده که آنها از مخلوق می‌ترسیدند، اما برای آنها این نوع ترس مجاز بود. لذا، ترسی که از خدا نمی‌شود، باید مورد توجه قرار گیرد و نباید به گفتار دیگران در مورد آنچه خدا حلال کرده است، توجه کرد.
وَ کَفی‌ بِاللَّهِ حَسِیباً حافظا لاعمال خلقه و محاسبهم.
هوش مصنوعی: خداوند به عنوان نگهبان و محاسبه‌کننده‌ای از اعمال بندگانش کافی است و همه کارهای آن‌ها را تحت مراقبت دارد.