اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نام خداوندی که دانای هر ضمیر و سرمایه هر فقیر است، دلگشای هر غمگین و بندگشای هر اسیر است، عاصیان را عذرپذیر، و افتادگان را دستگیر است، در صنع بینظیر، و در حکم بیمشیر است، در خداوندی بیشبیه، و در پادشاهی بیوزیر است، علیم و خبیر، سمیع و بصیر، قادر و مقتدر و قدیر است:
هوش مصنوعی: خداوندی را ستایش میکنیم که به تمام اسرار و درون افراد آگاه است و همواره در کنار نیازمندان است. او دل غمگینان را شاد میکند و به کسانی که در تنگنا گرفتارند کمک میرساند. خداوند از خطاها گذشت میکند و به کسانی که در زندگی زمینخوردهاند یاری میدهد. او در آفرینش بینظیر است و در داوری همیشه با حکمت عمل میکند. خداوندی بیهمتاست و سلطنتش بدون وزیر است. او دانا، آگاه، شنوا و بیناست و به همه چیز توانایی دارد.
جمالک فالق البدر المنیر
و ریحک دونه نشر العبیر
هوش مصنوعی: تو زیبندهی درخشش ماه کامل هستی و بوی تو از هر عطری دلانگیزتر است.
و حبّک خامر الاحشاء حتی
جری مجری السرائر فی الضمیر
هوش مصنوعی: عشق تو در درونم چنان نفوذ کرده که حتی در رازها و اندیشههایم نیز جاری شده است.
ای خداوندی که فلک و ملک را نگارنده تویی، ای عظیمی که از ماه تا ماهی دارنده تویی، ای کریمی که دعا را نیوشنده و جفا را پوشنده تویی، ای لطیفی که عطا را دهنده و خطا را بر دارنده تویی، ای یکتایی که در صفت جلال و جمال پاینده تویی، عاصیان را شوینده و طالبان را جوینده تویی:
هوش مصنوعی: ای خداوندی که خالق آسمانها و زمینها هستی، ای بزرگوار که از آغاز چه در ماه و چه در دریا موجودی، ای بخشایندهای که دعاها را میشنوی و نواقص را میپوشانی، ای لطیفی که نعمتها را ارزانی میداری و اشتباهات را میپذیری، ای یکتایی که در صفات زیبایی و قدرتات پابرجا هستی، تو پاککننده گناهکاران و جستجوگر خواستاران هستی.
بنمای رهی که ره نماینده تویی
بگشای دری که در گشاینده تویی
هوش مصنوعی: لطفاً راهی را نشان بده که تو خودت راهنمای آن هستی و در را باز کن که تو خودت بازکنندۀ آن هستی.
زنگار غمان گرفت دل در بر من
بزدای دلم که دل زداینده تویی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غمها پر از زنگار و کدر شده است. به من کمک کن تا این غمها را دور کنم، چون تو تنها کسی هستی که میتوانی دلم را شاد کنی.
الم، تَنْزِیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ گفتهاند که ربّ العزه جلّ جلاله چون نور فطرت مصطفی بیافرید آن را بحضرت عزّت خود بداشت چنانک خود خواست. فبقی بین یدی اللَّه مائة الف عام، و قیل: الفی عام ینظر الیه فی کلّ یوم سبعین الف نظرة یکسوه فی کل نظرة نورا جدیدا و کرامة جدیدة هزاران سال آن نور فطرت در حضرت خود بداشت و هر روزی هفتاد هزار نظر بنعت منّت بوی میکرد هر نظری را سرّی دیگر و رازی دیگر، نواختی و لطفی دیگر، علمی و فهمی دیگر او را حاصل میآمد، و در آن نظرها با سرّ فطرت او گفته بودند که عزت قرآن مرتبت دار عصمت تو خواهد بود. آن خبر در فطرت او راسخ گشته بود چون عین طینت او با سرّ فطرت او باین عالم آوردند، و از درگاه عزت وحی منزل روی بوی آورد، او میگفت ارجو که این تحقیق آن وعد است که مرا آن وقت دادند، ربّ العالمین تسکین دل وی را و تصدیق اندیشه وی را آیت فرستاد که: الم الف اشارتست باللّه، لام اشارت است به جبرئیل، میم اشارت است به محمد میگوید بالهیت من و بقدس جبرئیل و بمجد تو یا محمد که این وحی آن قرآن است که ترا وعده داده بودیم که مرتبت دار نبوت و معجز دولت تو خواهد بود، لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ شکی نیست در آن که نامه ماست ببندگان ما، خطاب ماست با دوستان ما، ما را در هر گوشهای سوختهای که میسوزد در آرزوی دیدار ما، در هر زاویهای شوریدهای که دارد دل در بند مهر ما و زبان در یاد و ذکر ما، نیاز درویشان بر درگاه ما، نهیب مشتاقان بدیدار ما.
هوش مصنوعی: آیه آغازین قرآن به ما میگوید که این کتاب، بدون شک، از جانب ربّ العالمین نازل شده است. گفته شده است که وقتی خدای بزرگ، نور فطرت پیامبر (مصطفی) را آفرید، آن را در پیشگاه خود قرار داد و بنا به خواست او هزاران سال به آن نگاه میکرد. در هر روز، هفتاد هزار بار به آن چشم میدوخت و هر بار نور و کرامت جدیدی به آن میبخشید. این نور فطرت به پیامبر میآموخت که عظمت قرآن، مقام عصمت را برای او به ارمغان میآورد. این خبر در فطرت او ریشه دوانده بود و وقتی او به این دنیا آمد، به یاد وعدهای که در گذشته به او داده شده بود، میافتاد. خداوند برای تسکین دل و تصدیق اندیشه او، نشانههایی فرستاد که به او میگفت: این حروف (الم) نشانهای از خداوند، جبرئیل و محمد است. خداوند به او میگوید که این وحی، همان قرآنی است که به تو وعده داده بودیم و مقام نبوت و معجزهی تو خواهد بود. شکی نیست که این نامهای است به بندگان ما، سخنی برای دوستان ما و نشانههایی برای دلسوختگان و مشتاقانی که در آرزوی دیدار ما هستند.
شهری همه بنده و رهیکان داری
عالم همه پر ز آشنایان داری
هوش مصنوعی: شهر تو پر از افرادی است که به تو خدمت میکنند و در این دنیا همه جا پر از آشنایان و دوستان توست.
من خود چه کسم چه آید از خدمت من
تو سوخته در جهان فراوان داری
هوش مصنوعی: من چه اهمیتی دارم و چه تاثیری میتوانم بر تو داشته باشم وقتی که در این دنیا افراد زیادی هستند که از درد و رنج آسیب دیدهاند.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما اللَّه است که آسمان و زمین آفرید و آنچه میان آسمان و زمین است تا لطف خود فرا خلق نماید، و نعمت خود بر بندگان تمام کند. او جلّ جلاله هر چه آفرید برای خلق آفرید که خود بینیاز است، و با بینیازی کارساز است. جای دیگر فرمود: خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً نعیم دنیا و طیّبات رزق که آفرید از بهر مؤمنان آفرید چنانک فرمود: قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا کافر که در دنیا روزی میخورد، بطفیل مؤمن میخورد. آن گه فرمود: خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ روز قیامت خالص مر مؤمن را بود و کافر را یک شربت آب نبود، کما قال اللَّه تعالی: وَ نادی أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الْکافِرِینَ.
هوش مصنوعی: خداوندی که آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست را آفرید، همه اینها را به خاطر این آفرید که لطف خود را بر مخلوقاتش نازل کند و نعمتهایش را بر بندگانش تمام کند. او که از هر نیازی بینیاز است، تمام مخلوقات را برای انسانها خلق کرده است. در جایی دیگر، به این نکته اشاره کرده که تمام آنچه در زمین است را برای انسانها آفریده است تا از نعمتهای دنیا بهرهمند شوند. مؤمنان از این نعمتها بهرهمند میشوند و در روز قیامت، این پاداشها خاص مؤمنان خواهد بود، در حالی که کافران از هیچیک از این نعمتها بهرهمند نخواهند شد. خداوند در قرآن میفرماید که کافران از نعمتهای بهشتی محرومند و نمیتوانند از آب و رزق مؤمنان بهرهمند شوند.
نظیری دیگر خوان: وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ اللَّه تعالی مسخّر گردانید شما را آنچه در آسمان و زمین است. گر آسمان است سقف تو، ور آفتاب است چراغ تو، ور ماه است روشنایی تو، ور ستاره است راه بر تو، ور زمین است قرارگاه و بساط تو، ور حبوب و ثمارست رزق تو، وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ طعمه تو، وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ مرکب تو، لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ عورتپوش تو، این همه آفرید از بهر شما تا بدان منفعت گیرید، و خدای را شکر کنید، و شما را آفرید تا او را پرستید و بندگی کنید، کما قال اللَّه تعالی: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ.
هوش مصنوعی: خداوند همه چیزهایی را که در آسمان و زمین وجود دارند، برای شما تسخیر کرده است. اگر آسمان برفراز شماست، همانند سقفی برایتان عمل میکند؛ اگر خورشید برای شما نور میافشاند، در حقیقت چراغ زندگیتان است؛ اگر ماه را میبینید، نوری از آن شما را روشن میکند و ستارهها راه را به شما نشان میدهند. زمین برای شما محل سکونت و زندگی است و محصولاتی چون دانهها و میوهها، روزی شما را تأمین میکنند. همچنین، خداوند دامها را برای خوراک شما خلق کرده و اسبها، الاغها و قاطرها برای سواری شما به وجود آمدهاند. پوشاکی نیز برای پوشاندن اندام شما فراهم آمده است. همه اینها به خاطر شما آفریده شده است تا از آنها بهرهمند شوید و باید شکر خدا را به جا آورید. خداوند شما را خلق کرده تا او را پرستش کنید و بندگی او را انجام دهید، چنان که او در آیهای فرموده است که جن و انسان را تنها برای عبادت خود آفریده است.
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ. پیری را میآید از عزیزان طریقت که این آیت خواندی و گفتی: خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ و لکن یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ. خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ و لکن رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ.
هوش مصنوعی: خداوند هر چیزی را به خوبی آفریده و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد. بزرگان طریقت به این آیه اشاره کردهاند و گفتهاند که خداوند انسان را از گل خلق کرده است، اما او همچنین افرادی را که او را دوست دارند و مورد محبت او هستند، دوست میدارد. در این آفرینش، خداوند از بندگانش راضی است و آنها نیز از او خشنودند.
خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ و لکن فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ. چه زیان دارد این جوهر حرمت را که نهاد وی از گل بوده چون کمال وی در دل نهاده، قیمت او که هست از روی تربیت است نه از روی تربت، شرف او که هست از لطف قدم الهی است نه از رفت قدم بندگی. حق جلّ جلاله همه عالم بیافرید فلک و ملک، عرش و کرسی، لوح و قلم، بهشت و دوزخ، آسمان و زمین، و باین آفریدهها هیچ نظر مهر و محبّت نکرد، رسول بایشان نفرستاد و پیغام بایشان نداد، و چون نوبت بخاکیان رسید که برکشیدگان لطف بودند و نواختگان فضل و معادن انوار اسرار، بلطف و کرم خویش ایشان را محل نظر خود کرد، پیغامبران بایشان فرستاد، فرشتگان را رقیبان ایشان کرد، سوز مهر در سینهها نهاد، آتش عشق در دلها افکند، خطوط ایمان بر صفحههای دلهاشان نبشت که: کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ. رقم محبّت بر ضمیرهاشان کشید که یحبّهم و یحبّونه آن سرّ که او را جلّ جلاله با آدمیان بود نه با عرش بود نه با کرسی، نه با فلک نه با ملک، زیرا که همه بندگان مجرّد بودند و آدمیان هم بندگان بودند و هم دوستان. نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ.
هوش مصنوعی: آفرینش انسان از گل است، اما به یاد داشته باشید که به یاد من باشید تا من هم شما را به یاد آورم. چه اشکالی دارد که وجود این جوهر با حرمت باشد در حالی که ذات او از گل شکل گرفته است، زیرا کمال او در وجودش نهفته است و ارزش او ناشی از تربیتی است که در او صورت گرفته و نه از خاکی که از آن ساخته شده است. مقام او ناشی از لطف الهی است و نه از اعمال عبودیتش. خداوند بزرگ همه موجودات را خلق کرد؛ از جمله آسمان، زمین، بهشت، دوزخ، عرش و کرسی، اما هیچیک از این خلقها را مورد محبت و توجه خاص خود قرار نداد، و برایشان پیامبری نفرستاد. اما وقتی نوبت به انسانها رسید که به وسیله لطف و کرم خداوند مورد توجه قرار گرفتند، پیامبران را برای آنها فرستاد، فرشتگان را به عنوان رفیق آنان قرار داد، و در دلهایشان محبت و عشق نهاد. در دلهای آنان خطوط ایمان را نوشت و نشان محبت را بر جانهایشان حک کرد، که این نشان میدهد خداوند با انسانها ارتباطی خاص دارد و نه با موجودات دیگر. زیرا هر دو گروه بنده هستند، اما انسانها دوستان و ولیّان خدا نیز هستند. ما ولیّان شما در این دنیا و آخرت هستیم.
قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ لو لا غفلة قلوبهم ما احال قبض ارواحهم علی ملک الموت فلمّا غفلوا عن شهود الحقایق خاطبهم علی مقدار فهمهم و علق بالاغیار قلوبهم، وُکِّلَ یخاطبه بما احتمل علی قدر قوّته و ضعفه. این خطاب بر قدر فهم ارباب رسوم و عادات است که از غفلت راه بحقائق حق نمیبرند و لطائف اسرار ازل میدرنیابند، لا جرم شربت ایشان بر قدر حوصله ایشان آمد و گرنه از آنجا که حقیقت است و خطاب با جوانمردان طریقت است، ملک الموت خاک بیز مملکت است. در خاک معدن میجوید و در معدن گوهر میجوید. الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة. خاک میبیزد تا تو در خاک چه پروردهای: یاقوتی، لعلی پیروزهای، یا نه که نفطی، قیری، سنگ ریزهای، کلمه خبیثهای یا کلمه طیّبهای، خاکی ببیزد، رگی بپیچد، استخوانی بشکند، او را بر آن ودیعت پاک چه دست بود، و با وی چه کار دارد، که نه او نهاد تا او برگیرد. اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها.
هوش مصنوعی: بگویید که فرشته مرگ شما را میگیرد؛ اگر دلهایشان غفلت نمیکرد، روحهایشان را به فرشته مرگ نمیسپردند. اما وقتی از حقیقت غافل شدند، بر اساس درک آنها با آنها سخن گفت و دلهایشان به چیزهای غیر از حقیقت وابسته گردید. فرشته مرگ برحسب فهم و درک هر فرد با او سخن میگوید. این سخن بر اساس فهم کسانی است که به عادات و رسوم خود دلبستهاند و نمیتوانند به آن حقایق عمیق دست یابند. به همین دلیل، تجربیات آنها به مقدار ظرفیتشان محدود میشود. در غیر این صورت، چون حقیقت بزرگتر از آن است که به آن توجه نکنند و این سخن خطاب به جوانمردان راه حق است، فرشته مرگ در واقع بر روی خاک مملکت هستی است. او در خاک، به دنبال معادن میگردد؛ معادنی که در آن جواهرات نهفته است. انسانها مانند معادن طلا و نقره هستند. او در خاک جستجو میکند تا بداند شما چه چیزی به بار آوردهاید: آیا یاقوتی هستید، یا سنگی بیارزش؟ یا کلمهای خوب یا بد؟ او به دنبال قدرت آن ودیعه پاک است که در وجود شما نهفته و کار او با آن ودیعه چیست، که نه او آن را قرار داده و نه او میتواند آن را بگیرد. خداوند جانها را در زمان مرگشان میگیرد.
خیر نساج بیمار بود ملک الموت خواست که جان او بردارد مؤذّن گفت وقت نماز شام که اللَّه اکبر اللَّه اکبر، خیر گفت: یا ملک الموت باش تا فریضه نماز شام بگزارم که این فرمان بر من فوت میشود و فرمان تو فوت نمیشود، چون نماز بگزارد سر بر سجود نهاد گفت: الهی آن روز که این ودیعت مینهادی زحمت ملک الموت در میان نبود چه باشد که امروز بیزحمت او برداری؟:
هوش مصنوعی: خیر نساج که بیمار بود، زمانی که ملک الموت خواست جان او را بگیرد، مؤذّن اذان نماز شام را گفت و گفت: "اللَّه اکبر اللَّه اکبر". خیر گفت: "ای ملک الموت، صبر کن تا نماز شام را بگذارم، زیرا این واجب بر من از دست میرود ولی فرمان تو هیچ وقت از بین نمیرود." پس از این که نماز را خواند و سر بر سجده گذاشت، گفت: "خدایا، آن روز که جانم را به عنوان ودیعه به من سپردی، زحمت ملک الموت نبود، حالا چه دلیلی دارد که او بدون زحمت جانم را بگیرد؟"
یا رب ار فانی کنی ما را بتیغ دوستی
مر فرشته مرگ را با ما نباشد هیچ کار
هوش مصنوعی: ای خدا، اگر ما را با تیغ محبت از میان برداری، فرشته مرگ هیچ کاری با ما نداشته باشد.
هر که از جام تو روزی شربت شوق تو خورد
چون نماند آن شراب او داند آن رنج خمار
هوش مصنوعی: هر کسی که از محبت و زیبایی تو بهرهمند شود، وقتی که آن لذت و شوق از دست برود، به خوبی میداند که چه درد و رنجی را باید تحمل کند.
خبر درست است که آدم (ع) روز میثاق در عهد بلی که ذرّههای انبیاء از صلب وی بیرون کردند و بر دیده اشراف وی عرضه کردند عمر داود (ع) اندک دید، گفت بار خدایا از عمر خود چهل سال بوی دادم، ربّ العزه قبول کرد. پس بآخر عمر چون ملک الموت آمد گفت ای آدم جان تسلیم کن، گفت عمر روش راه است اگر جان تسلیم کنم راه نارفته چون بود. ملک الموت گفت: عمر بدادی لا جرم راه تمام نارفته ماند. آدم گفت رجوع کنم که پدرم و مرا بعمر حاجت است و بیعمر راه نتوان کرد. در خبرست که: «جحد آدم فجحدت ذرّیته» چون مدت بسر آمد گفت: یا آدم جان تسلیم کن گفت بتو تسلیم نکنم که نه تو نهادهای تا تو برداری، آن روز که جلال عزّت وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی در قالب ما آمد تو کجا بودی؟ امروز اگر باز میخواهند تو در میانه چه کنی؟ ربّ العالمین فرمود یا آدم خصومت در باقی کن. یا عزرائیل تو دور شو و زحمت خویش دور دار، ای جان پاک بلطف من آرمیده و بمهر من آسوده. یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً
هوش مصنوعی: خبر درست است که در روز میثاق، خداوند روح انبیاء را از وجود آدم (ع) خارج کرد و به او نشان داد. عمر آدم بسیار طولانی بود و وقتی عمر او به چهل سال رسید، از خداوند درخواست کرد که این عمر را بپذیرد و خداوند این درخواست را قبول کرد. اما در پایان عمرش، وقتی ملک الموت (فرشته مرگ) به سراغش آمد و خواست جانش را بگیرد، آدم گفت که هنوز فرصت نکرده راهش را ادامه دهد. ملک الموت به او گفت که عمرش را داده و دیگر نگرانی برای ادامه راه نیست. سپس آدم درخواست کرد که تا زمانی که پدرش زنده است، اجازه ندهد که جانش گرفته شود. وقتی زمان مرگش فرا رسید، گفت که نمیتواند جانش را تسلیم کند، زیرا خداوند او را به این جهان آورده و حالا ملک الموت در حال گرفتن جان اوست. در نهایت، خداوند به آدم گفت که در این بحث میانهروی کن و ملک الموت باید از او دور شود، زیرا جان او تحت حفاظت خداوند است. در اینجا پیام به آرامش و بازگشت به خداوند به گونهای محبتآمیز ارائه شد.