گنجور

۱ - النوبة الثالثة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز شهد بجلاله افعاله، نطق بجماله افضاله،دلّ علی اثباته آیاته، اخبر عن صفاته مفعولاته اسم جلیل عرفه العقلاء بدلالة افعاله.

و عرفه الاصفیاء باستحقاقه لجلاله و جماله، فبلطف جماله عرفوا جوده و بکشف جلاله عرفوا وجوده. نام خداوندی که دلائل توحید آیات او معالم تفرید رایات او، شواهد شریعت اشارات او، معاهد حقیقت بشارات او، قدیم نامخلوق ذات و صفات او، خداوندی که مصنوعات از قدرت او نشان است، مخلوقات از حکمت او بیانست، موجودات بر وجود او برهانست نه متعاور زیادت نه متداول نقصانست، هر چه در فهم و وهم تو آید که وی آنست نه آنست، بل که خالق آنست.

جمالک لا یقاس الی جمال
و قدرک جلّ عن درک المثال.

طس الطاء اشارة الی طهارة قدسه، و السّین اشارة الی سناء عزّه، یقول تعالی: بطهارة قدسی و سناء عزّی لا اخیّب امل من امّل لطفی. جلال احدیت و جمال صمدیت سوگند یاد میکند بطهارت قدس خود و بسناء عزّ خود که هر که بمن امید رحمت دارد نومیدش نکنم، هر که بمن طمع مغفرت دارد ردّش نکنم، هر چه بنده را امیدست فضل من برتر از آن است، هر چه از بنده تقصیر است بی‌نیازی من برابر آنست.

ای جوانمرد بدان که کار مولی را بنا بر بی‌نیازی است و تقصیر رهی بنا بر ضعف و بیچارگی است، و او جلّ جلاله ضعیفان و بیچارگان را دوست دارد. در خبرست که موسی (ع) گفت: «یا ربّ من احبّاءک من خلقک حتّی احبّهم لاجلک؟

«خداوندا ازین خلق که آفریده‌ای دوست تو کیست تا از بهر تو او را دوست دارم؟ جواب آمد که: «یا موسی کلّ فقیر و قیر و کلّ ضعیف مسکین»

ازین هر درویشی شکسته ضعیفی کوفته زیر بار حکم ما فرسوده، معاشر المسلمین درویشان شکسته را عزیز دارند، که ایشان برداشتگان لطفند و برکشیدگان فضل، ربّ العالمین ایشان را بربطه: «یحبّهم و یحبّونه» بسته، بقید: وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی‌ استوار کرده در وادی عنایت ایشان را شمع رعایت افروخته. در خبرست که روز قیامت که جنّ و انس را در آن صعید قیامت بهم آرند و خلق اوّلین و آخرین را بر بساط هیبت و سیاست بدارند منادیی از جانب عرش مجید آواز دهد: کجایند آن کسانی که درویشان را در دنیا بچشم شفقت نگرستند و بعین کرامت ملاحظه نمودند و بجای ایشان را احسان کردند؟ در روید در دار القرار و معدن الأبرار ایمن و شاد، از ترس و اندوه آزاد. یک بار دیگر همان منادی ندا کند: کجایند آن کسانی که بیماران درویشان را پرسیدند و ایشان را حرمت داشتند و بتعهّد و تفقّد احوال ایشان را مطالعت کردند؟ ایشان را آرید و بر منبرهای نور نشانید! تا با اللَّه سخن میگویند و بمناجات و محادثت حضرت ربوبیّت می‌نازند و باقی خلق در غمرات حساب و حسرات عتاب می‌باشند.

قال النبیّ (ص): «انّ للَّه عزّ و جلّ عبیدا استحبّهم لنفسه لقضاء حوایج الناس ثمّ آلی علی نفسه الّا یعذّبهم، فاذا کان یوم القیمة جلسوا علی منابر من نور یحدّثون اللَّه تعالی و النّاس فی الحساب».

هُدیً وَ بُشْری‌ لِلْمُؤْمِنِینَ این کتاب قرآن، منشور نبوّت، حجّت رسالت، معجز دعوت، نامه آسمانی، کلام ربّانی، راه نمونی مؤمنانست، و بشارت دوستان بنعیم جاودان است، دلیل و حجّت اهل ایمانست، امان اهل تقوی و مستند اهل فتوی است.

الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ... الآیة، یدیمون المواصلات و یستقیمون فی آداب المناجاة و یؤدّون من اموالهم و احوالهم و سکناتهم و حرکاتهم الزّکاة بما یقومون فی حقوق المسلمین احسن مقام، و یتوبون عن ضعفائهم احسن متاب.

إِذْ قالَ مُوسی‌ لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً... الآیة، آن شب که موسی در آن بیابان در تحیّر افتاد، از مدین برفته و روی بمصر نهاده و بقصد آن که تا مادر خویش و دو خواهر یکی زن قارون و دیگر زن یوشع نون از آنجا بیارد، و بیم فرعون در دل وی بود همی ناگاه در آن بیابان راه گم کرد، شبی بود تاریک و راهی باریک، شبی دیجور و موسی سخت رنجور، در آن بیابان متحیّر مانده میان باد و باران و سرمای بی‌کران و برق درخشان و رعد غرّان و عیال وی از درد زه نالان، خواست تا آتشی افروزد، سنگ و آتش‌زنه برداشت بسیار بزد و آتش بیرون نداد، از سر تیزی و تندی سنگ و آتش‌زنه هر دو بزمین زد ربّ العالمین آن هر دو را با وی بسخن آورد.

گفتند: یا موسی! صفرا مکن و خشم مگیر که ما در امر پادشاهیم، باطن ما پر از آتش است امّا فرمان نیست که یک ذرّه بیرون دهیم، آن شب فرمان رسید همه آتشهای عالم را که: در معدن خود همی باشید هیچ بیرون میائید که امشب شبی است که ما دوستی را بآتش بخود راه خواهیم داد و نواختی بر وی خواهیم نهاد اینست که ربّ العزّة گفت آنس من جانب الطور نارا. فیا عجبا آتشی که ربّ العزّة در صخره صمّا تعبیه کرد موسی کلیم نتوانست که باحتیال آن را ظاهر کند، نوری که ربّ العزّة جلّ جلاله در سویداء دل عارف نهاد ابلیس لعین بوسوسه خویش آن را کی ظاهر تواند کرد.

قوله: إِنِّی آنَسْتُ ناراً، ربّ العالمین در قرآن شش آتش یاد کرد: یکی آتش منفعت، قوله: أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ؟، دگر آتش معونت، قوله: قالَ انْفُخُوا حَتَّی إِذا جَعَلَهُ ناراً، سدیگر آتش مذلّت، قوله: خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ، چهارم آتش عقوبت: النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا، پنجم آتش کرامت: قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً، ششم آتش معرفت و هدایت، قوله: إِنِّی آنَسْتُ ناراً، عامه خلق از آتش منفعت معیشت یافتند، کقوله تعالی: نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ، ذو القرنین از آتش معونت نظام ولایت یافت: قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی، ابلیس از آتش مذلّت لعنت یافت: وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی، کافر از آتش عقوبت مزید عذاب یافت: کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ، ابراهیم از آتش کرامت و سلامت یافت: قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی‌ إِبْراهِیمَ موسی از آتش معرفت و هدایت قربت یافت: وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا موسی را باوّل ندا بود نُودِیَ و بآخر نجوی بود وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا. باز مصطفی عربی (ص) باوّل چه بود؟: أَسْری‌ بِعَبْدِهِ باوسط چه بود؟: عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی‌ و بآخر چه بود؟: دَنا فَتَدَلَّی، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی‌.

۱ - النوبة الثانیة: این سورة النمل جمله بمکه فرو آمد از آسمان و در آن ناسخ و منسوخ نه، مگر یک آیت: فَمَنِ اهْتَدی‌ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ منسوخ است بآیت سیف و این سورت چهار هزار و هفتصد و نود و نه حرف است و هزار و صد و چهل و نه کلمت و نود و سه آیت. و در فضیلت سوره ابیّ کعب روایت کند از مصطفی (ص) قال: من قرأ طس سلیمان کأنّ له من الاجر عشر حسنات بعدد من صدّق بسلیمان و کذّب به و هود و شعیب و صالح و ابراهیم و یخرج من قبره و هو ینادی لا اله الّا اللَّه».۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً دادیم داود و سلیمان را علم پیغامبری و دانش دین وَ قالا و میگفتند ایشان الْحَمْدُ لِلَّهِ سزاوارای ستایش پاک نیکو خدای را الَّذِی فَضَّلَنا آن خدای که فضل داد ما را و افزونی عَلی‌ کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ (۱۵) بر افزونی از بندگان گرویده خویش.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز شهد بجلاله افعاله، نطق بجماله افضاله،دلّ علی اثباته آیاته، اخبر عن صفاته مفعولاته اسم جلیل عرفه العقلاء بدلالة افعاله.
هوش مصنوعی: با نام خداوند بخشاینده و مهربان، نامی که به خاطر عظمت شخصیتش و کارهایش شناخته شده است. سخنانی که به زیبایی و برتری‌هایش اشاره می‌کند، دلیلی است برای اثبات نشانه‌هایش. او از صفات خود که نمایانگر کارهایش است، خبر می‌دهد. نام بزرگ او را عاقل‌ها به دلیل عملکردش شناخته‌اند.
و عرفه الاصفیاء باستحقاقه لجلاله و جماله، فبلطف جماله عرفوا جوده و بکشف جلاله عرفوا وجوده. نام خداوندی که دلائل توحید آیات او معالم تفرید رایات او، شواهد شریعت اشارات او، معاهد حقیقت بشارات او، قدیم نامخلوق ذات و صفات او، خداوندی که مصنوعات از قدرت او نشان است، مخلوقات از حکمت او بیانست، موجودات بر وجود او برهانست نه متعاور زیادت نه متداول نقصانست، هر چه در فهم و وهم تو آید که وی آنست نه آنست، بل که خالق آنست.
هوش مصنوعی: عرفا بر این باورند که با زیبایی و جلال خداوند، او را شناخته و درک کرده‌اند. با لطف و زیبایی خدا، نعمت‌های او را شناختند و از طریق عظمتش وجود او را دریافته‌اند. او خدای واحدی است که نشانه‌های توحیدش در آیات و نشانه‌های یکتایی‌اش در معالم دیده می‌شود. شواهد دین و نشانه‌های واقعیات، همگی حاکی از حقیقت اوست. او ذات و صفاتی دارد که ازلی و غیرمخلوق است. خداوندی که آثار آفریده‌های او نشان از قدرت بی‌نظیرش دارد و مخلوقاتش بیانگر حکمت او هستند. همه موجودات گواه وجود او هستند، بدون اینکه در آنها کاستی یا افزایشی وجود داشته باشد. هر آنچه در فهم و تصور انسان بیاید که آن خداست، در حقیقت آن خدا نیست، بلکه او خالق همۀ این‌هاست.
جمالک لا یقاس الی جمال
و قدرک جلّ عن درک المثال.
هوش مصنوعی: زیبایی تو را نمی‌توان با زیبایی‌های دیگر مقایسه کرد و مقام تو بالاتر از آن است که بتوان به راحتی آن را درک کرد.
طس الطاء اشارة الی طهارة قدسه، و السّین اشارة الی سناء عزّه، یقول تعالی: بطهارة قدسی و سناء عزّی لا اخیّب امل من امّل لطفی. جلال احدیت و جمال صمدیت سوگند یاد میکند بطهارت قدس خود و بسناء عزّ خود که هر که بمن امید رحمت دارد نومیدش نکنم، هر که بمن طمع مغفرت دارد ردّش نکنم، هر چه بنده را امیدست فضل من برتر از آن است، هر چه از بنده تقصیر است بی‌نیازی من برابر آنست.
هوش مصنوعی: طس به معنای پاکی قدس خداوند و سین به معنای بزرگی و عزت اوست. خداوند می‌فرماید: با پاکی قدس و بزرگی عزت خود، هر کسی که به من امید رحمت دارد، او را ناامید نمی‌کنم و هر کسی که به من امیدوار به بخشش است، او را رد نمی‌کنم. امید بنده نسبت به من بالاتر از هر چیزی است که می‌تواند بخواهد و هرچه تقصیر او باشد، من نسبت به آن بی‌نیازم.
ای جوانمرد بدان که کار مولی را بنا بر بی‌نیازی است و تقصیر رهی بنا بر ضعف و بیچارگی است، و او جلّ جلاله ضعیفان و بیچارگان را دوست دارد. در خبرست که موسی (ع) گفت: «یا ربّ من احبّاءک من خلقک حتّی احبّهم لاجلک؟
هوش مصنوعی: ای جوانمرد، بدان که عمل مولای بزرگ بر اساس استقلال و بی‌نیازی انجام می‌شود، در حالی که قصور و اشتباهات راهنما به خاطر ضعف و بیچارگی آنهاست. او، با تمام عظمتش، ارادت ویژه‌ای به ضعفا و بیچارگان دارد. در روایتی آمده است که موسی (ع) از پروردگار پرسید: «پروردگارا، چه کسانی از مخلوقاتت را بیشتر دوست داری تا من نیز به خاطر تو آنها را دوست بدارم؟»
«خداوندا ازین خلق که آفریده‌ای دوست تو کیست تا از بهر تو او را دوست دارم؟ جواب آمد که: «یا موسی کلّ فقیر و قیر و کلّ ضعیف مسکین»
هوش مصنوعی: خداوند، ای موسى، از میان تمام مخلوقاتی که آفریده‌ای، محبوب تو کیست تا من به خاطر تو او را دوست داشته باشم؟ و پاسخ آمد که: «هر فقیر و ناتوان و بی‌بضاعت».
ازین هر درویشی شکسته ضعیفی کوفته زیر بار حکم ما فرسوده، معاشر المسلمین درویشان شکسته را عزیز دارند، که ایشان برداشتگان لطفند و برکشیدگان فضل، ربّ العالمین ایشان را بربطه: «یحبّهم و یحبّونه» بسته، بقید: وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی‌ استوار کرده در وادی عنایت ایشان را شمع رعایت افروخته. در خبرست که روز قیامت که جنّ و انس را در آن صعید قیامت بهم آرند و خلق اوّلین و آخرین را بر بساط هیبت و سیاست بدارند منادیی از جانب عرش مجید آواز دهد: کجایند آن کسانی که درویشان را در دنیا بچشم شفقت نگرستند و بعین کرامت ملاحظه نمودند و بجای ایشان را احسان کردند؟ در روید در دار القرار و معدن الأبرار ایمن و شاد، از ترس و اندوه آزاد. یک بار دیگر همان منادی ندا کند: کجایند آن کسانی که بیماران درویشان را پرسیدند و ایشان را حرمت داشتند و بتعهّد و تفقّد احوال ایشان را مطالعت کردند؟ ایشان را آرید و بر منبرهای نور نشانید! تا با اللَّه سخن میگویند و بمناجات و محادثت حضرت ربوبیّت می‌نازند و باقی خلق در غمرات حساب و حسرات عتاب می‌باشند.
هوش مصنوعی: در این متن به اهمیت و جایگاه درویشان و فقیران در جامعه اشاره شده است. کسانی که به درویشان احترام می‌گذارند و با چشم محبت به آن‌ها نگاه می‌کنند، در روز قیامت از نعمت‌ها و رحمت‌های خداوند بهره‌مند خواهند شد. آن‌ها از ترس و اندوه در امان خواهند بود و در جایگاهی عالی قرار خواهند گرفت، در حالی که دیگران در مشکلات و حسرت‌ها به سر می‌برند. همچنین، افرادی که به بیماران درویش رسیدگی می‌کنند و به حال آن‌ها توجه دارند، مورد احترام ویژه قرار می‌گیرند و به آن‌ها اجازه داده می‌شود تا با خداوند صحبت کنند و در نور و رحمت او قرار بگیرند.
قال النبیّ (ص): «انّ للَّه عزّ و جلّ عبیدا استحبّهم لنفسه لقضاء حوایج الناس ثمّ آلی علی نفسه الّا یعذّبهم، فاذا کان یوم القیمة جلسوا علی منابر من نور یحدّثون اللَّه تعالی و النّاس فی الحساب».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «خداوند عزیز و جلال، بندگانی را برای خود برگزیده است تا نیازهای مردم را برآورده کنند و سپس بر خود قسم خورد که آن‌ها را عذاب نکند. پس زمانی که روز قیامت فرا برسد، آن‌ها بر منبرهایی از نور نشسته و با خداوند تعالی و مردم در مورد حساب و کتاب صحبت خواهند کرد.»
هُدیً وَ بُشْری‌ لِلْمُؤْمِنِینَ این کتاب قرآن، منشور نبوّت، حجّت رسالت، معجز دعوت، نامه آسمانی، کلام ربّانی، راه نمونی مؤمنانست، و بشارت دوستان بنعیم جاودان است، دلیل و حجّت اهل ایمانست، امان اهل تقوی و مستند اهل فتوی است.
هوش مصنوعی: این کتاب قرآن، نشانه‌ای از پیامبری و دلیلی بر رسالت الهی است. معجزه‌ای برای دعوت به حق و نامه‌ای از آسمان به شمار می‌آید. کلامی از سوی پروردگار است که راهنما و هدایت‌گر مؤمنان به شمار می‌رود و برای دوستان خدا بشارتی به نعمت‌های جاودان به همراه دارد. این کتاب سند و دلیل اهل ایمان است و حافظ جان و امنیت پرهیزکاران و مرجعی برای اهل فتوا به حساب می‌آید.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ... الآیة، یدیمون المواصلات و یستقیمون فی آداب المناجاة و یؤدّون من اموالهم و احوالهم و سکناتهم و حرکاتهم الزّکاة بما یقومون فی حقوق المسلمین احسن مقام، و یتوبون عن ضعفائهم احسن متاب.
هوش مصنوعی: افرادی که نماز را برپا می‌دارند و زکات را پرداخت می‌کنند... آنها روابط خود را حفظ می‌کنند و در آداب ارتباطات خود استقامت دارند. همچنین از اموال، احوال، رفتارها و حرکات خود زکات می‌دهند، به گونه‌ای که در حقوق مسلمانان بهترین رفتار را نشان می‌دهند و نسبت به ضعیفان با نیکوترین روش توبه می‌کنند.
إِذْ قالَ مُوسی‌ لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً... الآیة، آن شب که موسی در آن بیابان در تحیّر افتاد، از مدین برفته و روی بمصر نهاده و بقصد آن که تا مادر خویش و دو خواهر یکی زن قارون و دیگر زن یوشع نون از آنجا بیارد، و بیم فرعون در دل وی بود همی ناگاه در آن بیابان راه گم کرد، شبی بود تاریک و راهی باریک، شبی دیجور و موسی سخت رنجور، در آن بیابان متحیّر مانده میان باد و باران و سرمای بی‌کران و برق درخشان و رعد غرّان و عیال وی از درد زه نالان، خواست تا آتشی افروزد، سنگ و آتش‌زنه برداشت بسیار بزد و آتش بیرون نداد، از سر تیزی و تندی سنگ و آتش‌زنه هر دو بزمین زد ربّ العالمین آن هر دو را با وی بسخن آورد.
هوش مصنوعی: موسی به اهلش گفت که آتشی را حس کرده است. آن شب که موسی در بیابان سرد و تاریک سرگردان شده بود، از مدین خارج شده و به سوی مصر حرکت کرده بود. او تصمیم داشت مادرش و دو خواهرش، یکی همسر قارون و دیگری همسر یوشع بن نون را به آنجا بیاورد. ولی به دلیل ترس از فرعون، ناگهان در بیابان دچار سردرگمی شد. شبی تاریک و راهی تنگ بود و موسی به شدت خسته و نگران بود. در وسط بیابان با وزش باد، باران و سرمای شدید رو به رو بود و رعد و برق در آسمان می‌درخشید. همسرانش نیز به خاطر درد زایمان ناله می‌کردند. او خواست آتشی روشن کند و برای این کار تعدادی سنگ و آتش‌زنه برداشت و با شدت آنها را به هم زد، اما آتش نمی‌گرفت. در این حین، خداوند با او سخن گفت و او را از آن وضعیت نجات داد.
گفتند: یا موسی! صفرا مکن و خشم مگیر که ما در امر پادشاهیم، باطن ما پر از آتش است امّا فرمان نیست که یک ذرّه بیرون دهیم، آن شب فرمان رسید همه آتشهای عالم را که: در معدن خود همی باشید هیچ بیرون میائید که امشب شبی است که ما دوستی را بآتش بخود راه خواهیم داد و نواختی بر وی خواهیم نهاد اینست که ربّ العزّة گفت آنس من جانب الطور نارا. فیا عجبا آتشی که ربّ العزّة در صخره صمّا تعبیه کرد موسی کلیم نتوانست که باحتیال آن را ظاهر کند، نوری که ربّ العزّة جلّ جلاله در سویداء دل عارف نهاد ابلیس لعین بوسوسه خویش آن را کی ظاهر تواند کرد.
هوش مصنوعی: گفتند: ای موسی! ناراحت نشو و خشمگین نشو، چون ما در امور پادشاهی هستیم و در باطن ما آتش فراوانی وجود دارد، اما دستوری نیست که حتی یک ذره از آن را بیرون آوریم. آن شب فرمانی صادر شد که همه آتش‌های عالم باید در محل خود بمانند و هیچ‌کس نباید بیرون بیاید، زیرا این شب، شبی است که ما دوستی را به آتش می‌پذیریم و به او لطف خواهیم کرد. این‌گونه بود که پروردگار عظمت فرمود: "از طرف طور نارا." چه شگفت‌انگیز که آتشی که خداوند در دل کوه سخت قرار داد، موسی کلیم نتوانست آن را آشکار کند و نوری که خداوند در قلب عارف گذاشت، ابلیس نجس چگونه می‌تواند آن را ظاهر کند؟
قوله: إِنِّی آنَسْتُ ناراً، ربّ العالمین در قرآن شش آتش یاد کرد: یکی آتش منفعت، قوله: أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ؟، دگر آتش معونت، قوله: قالَ انْفُخُوا حَتَّی إِذا جَعَلَهُ ناراً، سدیگر آتش مذلّت، قوله: خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ، چهارم آتش عقوبت: النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا، پنجم آتش کرامت: قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً، ششم آتش معرفت و هدایت، قوله: إِنِّی آنَسْتُ ناراً، عامه خلق از آتش منفعت معیشت یافتند، کقوله تعالی: نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ، ذو القرنین از آتش معونت نظام ولایت یافت: قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی، ابلیس از آتش مذلّت لعنت یافت: وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی، کافر از آتش عقوبت مزید عذاب یافت: کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ، ابراهیم از آتش کرامت و سلامت یافت: قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی‌ إِبْراهِیمَ موسی از آتش معرفت و هدایت قربت یافت: وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا موسی را باوّل ندا بود نُودِیَ و بآخر نجوی بود وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا. باز مصطفی عربی (ص) باوّل چه بود؟: أَسْری‌ بِعَبْدِهِ باوسط چه بود؟: عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی‌ و بآخر چه بود؟: دَنا فَتَدَلَّی، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی‌.
هوش مصنوعی: در قرآن کریم، خداوند شش نوع آتش را ذکر کرده است. یکی از این آتش‌ها، آتش سودمند است که در آیه‌ای به آن اشاره شده و می‌گوید آیا شما آتشی را که روشن می‌کنید، دیده‌اید؟ دیگری، آتش کمک است که در جایی آمده است: «بفروشید تا زمانی که آن را آتش نیفزا کند». سوم، آتش ذلت است که در آن خداوند می‌فرماید: «من از آتش خلق شدم و او از گل». چهارمین نوع، آتش مجازات است که به کافران وعده داده شده است. پنجمین آتش، آتش کرامت است که به ابراهیم گفته شده: «ای آتش، بر او سرد و سالم باش». آتش ششم، آتش دانش و هدایت است که به موسی قربت بخشیده شده است. عموم انسان‌ها از آتش به عنوان یک منبع معیشت بهره‌مند شده‌اند. ذوالقرنین از آتش کمک الهی بهره‌مند گردید و ابلیس به سبب آتش ذلت لعنت شد. کافران با آتش مجازات بیشتری متحمل خواهند شد. ابراهیم در آتش به کرامت رسید و موسی از آتش دانش و هدایت بهره‌مند گشت. در نهایت، پیامبر اسلام نیز در سفر شبانه و نداها به قرب الهی دست یافت.