گنجور

۵ - النوبة الثالثة

قوله: وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ، این آیت هر چند بر عقب قصص انبیا است اما بقصص تعلّق ندارد که بمفتتح سورت تعلّق دارد آنجا که گفت: وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ، فذلک الذّکر الّذی اعرض الکافرون عنه تنزیل ربّ العالمین. یا محمد این قرآن که کافران از پذیرفتن آن روی گردانیدند گفتند که اساطیر الاوّلین، نه چنانست که ایشان گفتند، بجلال عزّت ما و بعظمت و کبریاء ما که این قرآن کلام ما است، صفت و علم ما است فرستاده از نزدیک ما.

مفسّران گفتند در ضمن این آیت قسم است، ربّ العالمین بعزت و جلال خود سوگند یاد می‌کند که این قرآن از نزدیک من است و کلام من است. یا محمد من دانم که آن کافر ملحد مرا بسوگند باور ندارد و آن مؤمن موحّد بی‌سوگند باور دارد. سوگند می‌یاد کنم تأکید و تأیید و تمهید را و تعریف و تشریف را، تا دوست می‌شنود و می‌نازد، دشمن می‌شنود و بدل می‌گدازد. یا سیّد غم مخور و خویشتن را مرنجان آن که این سادات عرب و کفّار قریش از تو اعراض میکنند و بکتاب ما ایمان می‌نیارند که ما هزاران هزار دوست داریم در پرده غیبت. جانهای ایشان بعشق تو می‌پروریم، کس باشد که پس پانصد سال در وجود آید. عشق تو راحت جان او بود دوستی تو اصل ایمان او بود.

وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ تنزیل بناء مبالغت است و تکثیر: یعنی قرآن که از آسمان فرود آمد نه بیک بار فرود آمد، بدفعات و کرّات فرود آمد در مدّت بیست و سه سال: نجم نجم، سورت سورت، آیت آیت. چنان که لایق حال بود و بوی حاجت بود. یا محمد رحمتی بود از خداوند جلّ جلاله بر تو و امّت تو که این قرآن نه چنان فرستاد که توریة فرستاد ببنی اسرائیل، که بیک بار بیک دفعت فرو فرستاد، لا جرم حوصله بنی اسرائیل ضعیف بود بر نتافت و احتمال نکرد. حوصله ضعیف بار گران چون برتابد؟ طفل شیرخواره لقمه رسیده از کجا احتمال کند. چون حوصله ایشان برنتافت قدر آن بندانستند و حقیقت آن بنشناختند و رایگان از دست بدادند که بیک من جو بفروختند. ربّ العالمین حکایت ازیشان باز کرد که: یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنی‌ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا: چون نوبت باین امّت رسید ایشان را کتابی داد حجم آن کوتاه فضل آن عظیم، شرف آن بزرگ، فرو فرستاد بمدّتی و روزگاری دراز، سورت سورت آیت آیت، لِیَکُونَ اثبت فی فؤاد رسول اللَّه (ص) و امّته و اقرّ فی قلوبهم و احکم فی صدورهم. قال اللَّه تعالی لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ و آن گه تعظیم قرآن و تشریف این امّت را نه همه قرآن بیک نسق فرو فرستاد، بلکه احکام آن بعضی عام و بعضی خاصّ، بعضی بنظمی ظاهر فرستاد و بعضی بنصّی قاطع، بعضی مجمل بعضی مفسّر، بعضی مطلق بعضی مقیّد، بعضی محکم بعضی متشابه. اگر همه متشابه بودی کس را در عالم بر علم تنزیل وقوف، نبودی ور همه ظاهر بودی کس را رتبت تعلیم نبودی اگر همه متشابه بودی خاص با عام در نادانی برابر شدی ور همه ظاهر بودی عامّ و خاصّ در دانایی متساوی بودی و راه تقسیم تفضیل بر خلق بسته شدی، و خاصّ را با عامّ برابر کردن مقتضی رحمت نیست و عام را با خاص متساوی داشتن در حکمت روا نیست بلکه مقتضی رحمت و حکمت آنست که هر کسی را بر وفق مذاق وی شربتی دهند و بر وفق حسن سعی وی راه وی را بطلب میسّر کنند.

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ یعنی جبرئیل عَلی‌ قَلْبِکَ یعنی قلب المصطفی، لانّه کان فی المشاهدة و الوحی اذا نزل به نزل بقلبه اوّلا لشدّة تعطشه الی الوحی و لاستغراقه به، ثمّ انصرف من قلبه الی فهمه و سمعه و هذا تنزّل من العلو الی السفّل و هو رتبة الخواصّ، فامّا العوام فانّهم یسمعون اوّلا فینزل الوحی علی سمعهم اوّلا ثمّ علی فهمهم ثمّ علی قلبهم و هذا ترقّ من السّفل الی العلو، و هو شأن المریدین و اهل السّلوک فشتان ما هما؟ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی‌ قَلْبِکَ، جبرئیل، پیک حضرت، برید رحمت پیغام رسان حقّ جل جلاله چون پیغام گزاردی گه گه بصورت ملک بودی، و گه گه بصورت بشر، اگر وحی و پیغام بیان احکام شرع بودی و ذکر حلال و حرام بصورت بشر آمدی، آیت آوردی که: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ، و ذکر قلب در میان نبودی، باز چون وحی پاک حدیث محبّت و عشق بودی، اسرار و رموز عارفان بودی، ذکر دل دلارام بودی، جبرئیل بصورت ملک آمدی روحانی و لطیف تا بدل رسول (ص) پیوستی و اطّلاع اغیار در آن نبودی. حق تعالی چنین گفت: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی‌ قَلْبِکَ ثمّ اذا انقطع ذاک کان یقول فینفصم عنّی و قد وعیته. بدان که دل را حالهاست و مقامها: اوّل مکاشفه است، پس آن مشاهدت، پس آن معاینت، پس آن استیلای قرب بر دل، پس آن استهلاک در قرب.

تا در مکاشفه است و مشاهدت جبرئیل در میان گنجد، امّا چون بمعاینت رسد و استیلای قرب، جبرئیل و غیر او در نگنجد. ازینجا گفت مصطفی (ص): «لی مع اللَّه وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبیّ مرسل».

جبرئیل آنجا گرت زحمت کند خونش بریز
خون بهای جبرئیل از گنج رحمت باز ده‌

وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ یا محمد چون بر سر کوی وعید و تهدید باشی و خلق را انذار کنی نخست خویشان و نزدیکان خود را بیم نمای و ایشان را گوی: اگر در دین شما را با ما موافقت نبود قرابت و نسب من شما را سود ندارد. کار ایمان و معرفت دارد نه قرابت و لحمت. پسر نوح چون با پدر در دین موافق نبود نبوّت وی بکار نیامد.

پدر ابراهیم چون با ابراهیم در دین موافق نبود ابوّت وی بکار نیامد. خویشان و قرابت رسول (ص) چون بعداوت رسول میان در بستند و زبان طعن و از کردند آیت آمد که: فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ. یا محمد! اگر ایشان بر تو عصیان آرند و از پذیرفتن حق سر میکشند تو نیز دل در ایشان مبند و بگو: بیزارم از گفت و کرد شما. یا محمد نهاد ایشان نه از آن طینت است که نقش نگین تو پذیرد. آن پروانه کوتاه دیده‌ای که گرد آن شمع شب افروز خویشتن سوز میگردد؟ از وصال نور او غرور سرور در سر کرده، می‌پندارد که در کاری است، از خطر خویش آن گه آگاه شود که ذرّه‌ای از شرارات شعاع شمع بنهاد او راه یابد. آن بیگانگان و از حق بازماندگان آن گه در کار خویش بینند که این خبر بریشان عیان گردد که: فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ. این خطاب با مصطفی در حقّ اشقیا و بیگانگان است، امّا خطاب با وی در حقّ اولیا و دوستان اینست که: وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، ای محمد پرّ رحمت و رأفت بگستران و این درویشان که بر پی تو راست رفتند و جان و دل خویش بمهر و دوستی تو به پروردند ایشان را واپناه خویش گیر. وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ و چشم ازیشان بمگردان، که من که خداوندم در دل ایشان می‌نگرم. ان مرضت فعدهم و ان حرّموک فاعطهم و ان ظلموک فتجاوز عنهم و ان قصّروا فی حقّی فاعف عنهم و اشفع لهم و استغفر لهم.

وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ. انقطع الینا و اعتصم بنا و توسّل بنا الینا، یا محمد! ای درّ یتیم! ما ترا از قعر بحر قدرت بیرون آوردیم و بر جهانیان جلوه کردیم تا همه عالم از جمال وجود تو رنگی گیرد، همه را از بهر تو آفریدم و ترا از بهر خود آفریدم، پشت بما بازکن و یکبارگی خویشتن را بما سپار! ای محمد آدم هنوز میان نواخت و سیاست بود که ما رقم لطف بر دل تو کشیدیم و ز دست کرم ترا شراب رضا چشانیدیم. میان خویش و میان تو پرده برداشتیم، و خویشتن را با جان تو نمودیم.

الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ‌ ما دیده‌ور دوستان خویشیم بر دوام ایشان، یک طرف از ما محجوب نباشند و اگر هیچ محجوب شوند زنده نمانند.

ای جوان مردان چنین دانید که تن بخدمت او زنده دل بنظر او زنده و جان بمهر او زنده، تن که نه بخدمت او زنده بطّال است، دل که نه بنظر او زنده مردار است، جان که نه بمهر او زنده بمرگ گرفتار است.

سروری من الدّهر لقیاکم
و دار سلامی مغناکم‌
و انتم مدی املی ما اعیش
و ما طاب عیشی لولاکم‌
دل کیست که گوهری فشاند بی‌تو؟
یا تن که بود که ملک راند بی‌تو؟
و اللَّه که خرد راه نداند بی‌تو
جان زهره ندارد که بماند بی‌تو

الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ‌

اقتطعه بهذه الآیة عن شهود الخلق، فانّ من علم انّه بمشهد من الحق داعی دقائق حالاته و خفایا احواله مع الحقّ و یهون علیه معانات میثاق العبادات باخباره برؤیته فلا مشقة لمن علم انّه بمرأی من مولاه. و فی الخبر: «اعبد اللَّه کانک تراه، فان لم تکن تراه فانّه یریک».

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله: وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ، این آیت هر چند بر عقب قصص انبیا است اما بقصص تعلّق ندارد که بمفتتح سورت تعلّق دارد آنجا که گفت: وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ، فذلک الذّکر الّذی اعرض الکافرون عنه تنزیل ربّ العالمین. یا محمد این قرآن که کافران از پذیرفتن آن روی گردانیدند گفتند که اساطیر الاوّلین، نه چنانست که ایشان گفتند، بجلال عزّت ما و بعظمت و کبریاء ما که این قرآن کلام ما است، صفت و علم ما است فرستاده از نزدیک ما.
هوش مصنوعی: این آیه می‌گوید که این قرآن، تنزیل پروردگار جهانیان است. هر چند این آیه به داستان‌های پیامبران اشاره می‌کند، اما به داستان‌ها ارتباطی ندارد و به آغاز سوره مرتبط است، جایی که گفته شده است: «هیچ ذکری از الرحمن به سراغ آنان نمی‌آید مگر اینکه از آن رویگردانند.» این ذکر، همان قرآنی است که کافران از آن فرار می‌کنند و می‌گویند که این فقط افسانه‌های قدیمی است. اما اینطور نیست؛ به بزرگی و عظمت ما سوگند، این قرآن کلام ماست و نشان‌دهنده صفات و علم ماست که از جانب ما فرستاده شده است.
مفسّران گفتند در ضمن این آیت قسم است، ربّ العالمین بعزت و جلال خود سوگند یاد می‌کند که این قرآن از نزدیک من است و کلام من است. یا محمد من دانم که آن کافر ملحد مرا بسوگند باور ندارد و آن مؤمن موحّد بی‌سوگند باور دارد. سوگند می‌یاد کنم تأکید و تأیید و تمهید را و تعریف و تشریف را، تا دوست می‌شنود و می‌نازد، دشمن می‌شنود و بدل می‌گدازد. یا سیّد غم مخور و خویشتن را مرنجان آن که این سادات عرب و کفّار قریش از تو اعراض میکنند و بکتاب ما ایمان می‌نیارند که ما هزاران هزار دوست داریم در پرده غیبت. جانهای ایشان بعشق تو می‌پروریم، کس باشد که پس پانصد سال در وجود آید. عشق تو راحت جان او بود دوستی تو اصل ایمان او بود.
هوش مصنوعی: مفسران بیان کرده‌اند که در این آیه، خداوند به عزت و جلال خودش سوگند می‌خورد که این قرآن حالی از نزد اوست و کلام او به شمار می‌رود. می‌گوید، ای محمد، می‌دانم که کافران به سوگند من ایمان نمی‌آورند، اما مؤمنان به تو یقین دارند. این سوگند را برای تأکید و تصدیق و نیز برای آن که دوستان بشنوند و خوشحال شوند و دشمنان بشنوند و غصه بخورند، یادآور می‌شوم. ای سید، نگران نباش و خودت را آزرده نکن که این سادات عرب و کافران قریش از تو روی می‌گردانند و به کتاب ما ایمان نمی‌آورند، در حالی که ما هزاران دوست در پرده غیب داریم. جان‌های آن‌ها به عشق تو پرورش می‌یابد و ممکن است کسی پس از پانصد سال به دنیا بیاید که عشق تو موجب آرامش جانش و دوستی تو اصل ایمانش باشد.
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ تنزیل بناء مبالغت است و تکثیر: یعنی قرآن که از آسمان فرود آمد نه بیک بار فرود آمد، بدفعات و کرّات فرود آمد در مدّت بیست و سه سال: نجم نجم، سورت سورت، آیت آیت. چنان که لایق حال بود و بوی حاجت بود. یا محمد رحمتی بود از خداوند جلّ جلاله بر تو و امّت تو که این قرآن نه چنان فرستاد که توریة فرستاد ببنی اسرائیل، که بیک بار بیک دفعت فرو فرستاد، لا جرم حوصله بنی اسرائیل ضعیف بود بر نتافت و احتمال نکرد. حوصله ضعیف بار گران چون برتابد؟ طفل شیرخواره لقمه رسیده از کجا احتمال کند. چون حوصله ایشان برنتافت قدر آن بندانستند و حقیقت آن بنشناختند و رایگان از دست بدادند که بیک من جو بفروختند. ربّ العالمین حکایت ازیشان باز کرد که: یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنی‌ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا: چون نوبت باین امّت رسید ایشان را کتابی داد حجم آن کوتاه فضل آن عظیم، شرف آن بزرگ، فرو فرستاد بمدّتی و روزگاری دراز، سورت سورت آیت آیت، لِیَکُونَ اثبت فی فؤاد رسول اللَّه (ص) و امّته و اقرّ فی قلوبهم و احکم فی صدورهم. قال اللَّه تعالی لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ و آن گه تعظیم قرآن و تشریف این امّت را نه همه قرآن بیک نسق فرو فرستاد، بلکه احکام آن بعضی عام و بعضی خاصّ، بعضی بنظمی ظاهر فرستاد و بعضی بنصّی قاطع، بعضی مجمل بعضی مفسّر، بعضی مطلق بعضی مقیّد، بعضی محکم بعضی متشابه. اگر همه متشابه بودی کس را در عالم بر علم تنزیل وقوف، نبودی ور همه ظاهر بودی کس را رتبت تعلیم نبودی اگر همه متشابه بودی خاص با عام در نادانی برابر شدی ور همه ظاهر بودی عامّ و خاصّ در دانایی متساوی بودی و راه تقسیم تفضیل بر خلق بسته شدی، و خاصّ را با عامّ برابر کردن مقتضی رحمت نیست و عام را با خاص متساوی داشتن در حکمت روا نیست بلکه مقتضی رحمت و حکمت آنست که هر کسی را بر وفق مذاق وی شربتی دهند و بر وفق حسن سعی وی راه وی را بطلب میسّر کنند.
هوش مصنوعی: قرآن کریم که از جانب خداوند به سوی بشر نازل شده، به تدریج و در طول بیست و سه سال فرود آمده است. این نازل شدن نه به یکباره، بلکه به صورت آیات و سوره‌های جداگانه و در زمان‌های مختلف صورت گرفته که متناسب با نیاز و وضعیت زمانه بود. در زمانی که حضرت موسی و بنی اسرائیل بودند، تورات به صورت یک‌باره نازل شد و مردم نتوانستند آن را تحمل کنند. اما این بار برای امت محمدی، قرآن در مدت زمان طولانی و به تدریج نازل شد تا به دل‌های پیامبر و امت او استحکام بخشد و آگاهی بیشتری را برای آنان به ارمغان بیاورد. قرآن دارای اجزای متنوعی است که بعضی از آن‌ها کلی و عمومی هستند و برخی دیگر خاص و ویژه، و این تنوع باعث می‌شود تا هر فرد بر حسب نیاز و درک خود به معارف آن دست یابد. این گونه نازل شدن قرآن نشان‌دهنده رحمت و حکمت الهی است که به هر کس بر حسب توانایی و شرایطش آگاهی داده می‌شود.
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ یعنی جبرئیل عَلی‌ قَلْبِکَ یعنی قلب المصطفی، لانّه کان فی المشاهدة و الوحی اذا نزل به نزل بقلبه اوّلا لشدّة تعطشه الی الوحی و لاستغراقه به، ثمّ انصرف من قلبه الی فهمه و سمعه و هذا تنزّل من العلو الی السفّل و هو رتبة الخواصّ، فامّا العوام فانّهم یسمعون اوّلا فینزل الوحی علی سمعهم اوّلا ثمّ علی فهمهم ثمّ علی قلبهم و هذا ترقّ من السّفل الی العلو، و هو شأن المریدین و اهل السّلوک فشتان ما هما؟ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی‌ قَلْبِکَ، جبرئیل، پیک حضرت، برید رحمت پیغام رسان حقّ جل جلاله چون پیغام گزاردی گه گه بصورت ملک بودی، و گه گه بصورت بشر، اگر وحی و پیغام بیان احکام شرع بودی و ذکر حلال و حرام بصورت بشر آمدی، آیت آوردی که: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ، و ذکر قلب در میان نبودی، باز چون وحی پاک حدیث محبّت و عشق بودی، اسرار و رموز عارفان بودی، ذکر دل دلارام بودی، جبرئیل بصورت ملک آمدی روحانی و لطیف تا بدل رسول (ص) پیوستی و اطّلاع اغیار در آن نبودی. حق تعالی چنین گفت: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی‌ قَلْبِکَ ثمّ اذا انقطع ذاک کان یقول فینفصم عنّی و قد وعیته. بدان که دل را حالهاست و مقامها: اوّل مکاشفه است، پس آن مشاهدت، پس آن معاینت، پس آن استیلای قرب بر دل، پس آن استهلاک در قرب.
هوش مصنوعی: جبرئیل، فرشته‌ای که خداوند او را به عنوان روح الأمین معرفی کرده، به قلب پیامبر نازل شد. این نزول ابتدا به قلب او صورت گرفت، زیرا پیامبر به شدت به وحی و revelation تشنه بود و پیش از هر چیز دیگر، این وحی در قلبش نشسته بود. پس از آن، این وحی به فهم و شنوایی او منتقل شد که این فرایند به نوعی نزول از مرتبه‌ای بالا به مرتبه‌ای پایین است، که این مقام مختص افراد خاص است. اما افراد عادی ابتدا وحی را با گوش‌های خود می‌شنوند و سپس به فهم و قلبشان منتقل می‌شود که این روند، صعود از پایین به بالا است و مختص کسانی است که در مسیر سلوک و معنویت هستند. جبرئیل گاهی به صورت فرشته و گاهی به صورت انسان در می‌آمد و پیغام‌های خداوند را به پیامبر می‌رساند. اگر پیام‌ها مربوط به احکام شرعی بودند، در قالب انسان ظاهر می‌شد و اگر به رمز و رازهای عشق و محبت مربوط می‌شد، به صورت فرشته‌ی لطیف و روحانی نازل می‌شد. این وحی، مسائلی عمیق و معنوی را شامل می‌شد و شامل حالاتی است که قلب در آن قرار می‌گیرد: ابتدا مکاشفه، سپس مشاهدت، بعد از آن درک واقعی، و در نهایت نزدیک شدن و از خودبی‌خودی در نزدیکی معشوق.
تا در مکاشفه است و مشاهدت جبرئیل در میان گنجد، امّا چون بمعاینت رسد و استیلای قرب، جبرئیل و غیر او در نگنجد. ازینجا گفت مصطفی (ص): «لی مع اللَّه وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبیّ مرسل».
هوش مصنوعی: تا زمانی که انسان در حالت مکاشفه و دیدار با جبرئیل باشد، این حالت قابل درک است، اما زمانی که به مقام نزدیک شدن به خداوند برسد، دیگر جبرئیل و هیچ موجود دیگری در این حالت قابل پذیرش نیستند. از این رو، پیامبر اسلام (ص) فرمود: «برای من زمانی با خدا وجود دارد که در آن ملک مقرب و پیامبر ارجاع‌دهنده نیز جا نمی‌شود.»
جبرئیل آنجا گرت زحمت کند خونش بریز
خون بهای جبرئیل از گنج رحمت باز ده‌
هوش مصنوعی: اگر جبرئیل (فرشته) در جایی برایت مشکل‌آفرین شود، باید خون او را بریزی. و به این ترتیب، بهای او را که از نعمت‌های رحمت الهی است، به جا آوری.
وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ یا محمد چون بر سر کوی وعید و تهدید باشی و خلق را انذار کنی نخست خویشان و نزدیکان خود را بیم نمای و ایشان را گوی: اگر در دین شما را با ما موافقت نبود قرابت و نسب من شما را سود ندارد. کار ایمان و معرفت دارد نه قرابت و لحمت. پسر نوح چون با پدر در دین موافق نبود نبوّت وی بکار نیامد.
هوش مصنوعی: یا محمد، زمانی که بخواهی مردم را از عذاب و خطر آگاه کنی، اول باید نزدیکان و خانواده خود را هشدار دهی. به آنها بگو که اگر در دین و ایمان با شما هم‌رأی نیستند، روابط خویشاوندی‌تان به دردتان نمی‌خورد. ایمان و شناخت اهمیت دارد، نه نسبت و خویشاوندی. مانند پسر نوح که به پدرش ایمان نیاورد و نبووت او به هیچ دردی نخورده است.
پدر ابراهیم چون با ابراهیم در دین موافق نبود ابوّت وی بکار نیامد. خویشان و قرابت رسول (ص) چون بعداوت رسول میان در بستند و زبان طعن و از کردند آیت آمد که: فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ. یا محمد! اگر ایشان بر تو عصیان آرند و از پذیرفتن حق سر میکشند تو نیز دل در ایشان مبند و بگو: بیزارم از گفت و کرد شما. یا محمد نهاد ایشان نه از آن طینت است که نقش نگین تو پذیرد. آن پروانه کوتاه دیده‌ای که گرد آن شمع شب افروز خویشتن سوز میگردد؟ از وصال نور او غرور سرور در سر کرده، می‌پندارد که در کاری است، از خطر خویش آن گه آگاه شود که ذرّه‌ای از شرارات شعاع شمع بنهاد او راه یابد. آن بیگانگان و از حق بازماندگان آن گه در کار خویش بینند که این خبر بریشان عیان گردد که: فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ. این خطاب با مصطفی در حقّ اشقیا و بیگانگان است، امّا خطاب با وی در حقّ اولیا و دوستان اینست که: وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، ای محمد پرّ رحمت و رأفت بگستران و این درویشان که بر پی تو راست رفتند و جان و دل خویش بمهر و دوستی تو به پروردند ایشان را واپناه خویش گیر. وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ و چشم ازیشان بمگردان، که من که خداوندم در دل ایشان می‌نگرم. ان مرضت فعدهم و ان حرّموک فاعطهم و ان ظلموک فتجاوز عنهم و ان قصّروا فی حقّی فاعف عنهم و اشفع لهم و استغفر لهم.
هوش مصنوعی: پدر ابراهیم به دلیل عدم توافق با او در مسائل دینی، نتوانست به او یاری کند. خویشاوندان پیامبر (ص) نیز به خاطر دشمنی با او، رابطه‌ای نداشتند. ولی در قرآن آمده است که اگر این افراد از تو سرپیچی کنند، بگو که من از اعمال شما بیزارم. ای محمد! آن‌ها از طینت نادرستی برخوردارند و نمی‌توانند ارزش وجود تو را درک کنند. مانند پروانه‌ای که دور شمع می‌چرخد و به خاطر جذابیت نورش خود را در خطر می‌اندازد، این افراد نیز از خطرات ناشی از افکار خود غافل‌اند تا زمانی که حقیقت برایشان روشن شود. در این زمان، آن‌ها متوجه می‌شوند که آیا برایشان فرصتی باقی مانده است یا نه. این پیام برای کافرین و بیگانگان است، در حالی که خطاب به مؤمنان و دوستان این است که ای محمد، رحمت و شفقت خود را نسبت به این پیروان گسترش ده و آن‌ها را در آغوش بگیر. به آن‌ها چشم دوختن و پشت کردن نکن، زیرا من به دل‌هایشان توجه دارم. اگر به تو آسیب رساندند، بر آن‌ها ببخش و از خطاهایشان بگذر و برایشان شفاعت کن و استغفار کن.
وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ. انقطع الینا و اعتصم بنا و توسّل بنا الینا، یا محمد! ای درّ یتیم! ما ترا از قعر بحر قدرت بیرون آوردیم و بر جهانیان جلوه کردیم تا همه عالم از جمال وجود تو رنگی گیرد، همه را از بهر تو آفریدم و ترا از بهر خود آفریدم، پشت بما بازکن و یکبارگی خویشتن را بما سپار! ای محمد آدم هنوز میان نواخت و سیاست بود که ما رقم لطف بر دل تو کشیدیم و ز دست کرم ترا شراب رضا چشانیدیم. میان خویش و میان تو پرده برداشتیم، و خویشتن را با جان تو نمودیم.
هوش مصنوعی: به خداوندی که قدرتمند و مهربان است اعتماد کن. ما به سوی تو آمدیم و به دست تو اتکا کردیم و با تو به ما نزدیک شدیم، ای محمد! ای درّ گرانبهای یتیم! ما تو را از عمق قدرت خود بیرون آوردیم و به جهانیان نمایان کردیم تا همه از زیبایی وجود تو رنگین شوند. همه را برای تو آفریدم و تو را برای خود خلق کردم. به ما روی کن و یکباره خود را به ما بسپار! ای محمد، در زمانی که آدم هنوز در تلاش و تدبیر بود، ما با لطف خود محبت را بر دل تو نشاندیم و از دست کرامت خود به تو شراب رضایت نوشاندیم. پرده‌ها را از میان تو و خود برداشتیم و وجود خود را با جان تو آمیختیم.
الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ‌ ما دیده‌ور دوستان خویشیم بر دوام ایشان، یک طرف از ما محجوب نباشند و اگر هیچ محجوب شوند زنده نمانند.
هوش مصنوعی: کسی که تو را می‌بیند هنگام برخاستن، ما دوستانمان را همیشه در نظر داریم و نمی‌خواهیم که حتی یک طرف از ما از آن‌ها پنهان بماند. اگر حتی کمی هم پنهان شوند، دیگر نمی‌توانند زنده بمانند.
ای جوان مردان چنین دانید که تن بخدمت او زنده دل بنظر او زنده و جان بمهر او زنده، تن که نه بخدمت او زنده بطّال است، دل که نه بنظر او زنده مردار است، جان که نه بمهر او زنده بمرگ گرفتار است.
هوش مصنوعی: ای جوانان، بدانید که اگر جسم شما در خدمت او باشد، دل‌تان به نگاه او زنده و جان‌تان به محبت او زنده است. اگر جسم شما در خدمت او نباشد، بی‌فایده است. دلی که به نگاه او زنده نیست، مرده محسوب می‌شود و جانی که به عشق او زنده نیست، به مرگ دچار است.
سروری من الدّهر لقیاکم
و دار سلامی مغناکم‌
هوش مصنوعی: دوران من با دیدار شما شاد و خوش است و سرزمین من، جایی پر از آرامش و خوشنودی برای شماست.
و انتم مدی املی ما اعیش
و ما طاب عیشی لولاکم‌
هوش مصنوعی: شما امید و آرزوی من هستید و زندگی من و لذت‌های آن، بی وجود شما معنا ندارد.
دل کیست که گوهری فشاند بی‌تو؟
یا تن که بود که ملک راند بی‌تو؟
هوش مصنوعی: دل چه کسی است که بدون تو گوهری را به مردم نشان دهد؟ یا چه کسی می‌تواند بدون تو بر تاج و تخت فرمانروایی کند؟
و اللَّه که خرد راه نداند بی‌تو
جان زهره ندارد که بماند بی‌تو
هوش مصنوعی: به خدا قسم که عقل بدون تو راهی نمی‌شناسد و جانم بدون تو تاب و توان زندگی ندارد.
الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ‌
هوش مصنوعی: او تو را می‌بیند زمانی که قیام می‌کنی و در میان سجده‌کنندگان حرکت می‌کنی.
اقتطعه بهذه الآیة عن شهود الخلق، فانّ من علم انّه بمشهد من الحق داعی دقائق حالاته و خفایا احواله مع الحقّ و یهون علیه معانات میثاق العبادات باخباره برؤیته فلا مشقة لمن علم انّه بمرأی من مولاه. و فی الخبر: «اعبد اللَّه کانک تراه، فان لم تکن تراه فانّه یریک».
هوش مصنوعی: این آیه انسان را از تماشای مخلوقات باز می‌دارد، زیرا کسی که بداند در حضور حق است و جزئیات حالات و رازهای خود را با حق در میان می‌گذارد، پیوندش با عبادت و معانات آن برایش آسان می‌شود. برای کسی که می‌داند در منظر مولایش قرار دارد، هیچ دشواری وجود ندارد. در قولی آمده است: «خدا را طوری عبادت کن که گویی او را می‌بینی، و اگر او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند.»