گنجور

۲ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ الآیة، قال جعفر بن محمد (ع) فی هذه الایة: ان اللَّه تعالی و تقدس لم یبعث رسولا الا اباح ظاهره للخلق یأکل معهم علی شروط البشریة و منع سره عن ملاحظاتهم و الاشتغال بهم، لان اسرار الانبیاء فی روح المشاهدة لا یفارقها بحال.

آفتابی است، ای جوانمرد، که آن را آفتاب عنایت گویند از مشرق ازل برآید، بر هر سینه‌ای که تابد در سعادت و کرامت برو گشاید.

سرّ او معدن راز پادشاه گردد، بهر حالی که بود و بهر کویی که رود مقصدش درگاه اللَّه بود. دست تصرّفش از کونین کوتاه بود، پای عشقش همیشه در راه بود، بر پیشانیش نشان اقبال بود، در دیده یقینش نور اعتبار افعال ذو الجلال بود، بر رخسارش گل نوال بود، در مشامش روایح نفحات روضه وصال بود. بر سرش تاج وقار، در برش حلّه افتقار. بر ظاهرش کسوت عبودیّت، در باطنش نظر ربوبیّت. اینست صفت پیغامبران و رسولان که خیار خلق‌اند و صفوت بشراند، اعلام اسلام‌اند و امان جهان‌اند، بر سر کوی شریعت داعیان‌اند و بر لب چشمه حقیقت ساقیان‌اند.

از روی اشارت مفهوم آیه آنست که در ظاهر با خلق‌اند بحکم بشریّت، در خورد و خواب و در باطن با حقّ‌اند بنعت مشاهدت در انس وصال بی‌حجاب مصطفی (ص) چون فا بشریّت خودنگرست خود را چون ایشان دید، گفت: إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ، چون فا خصوصیّت نبوّت و عزّ رسالت نگرست گفت: لست کاحدکم و چنان که بر عالمیان فضل داشت بر پیغامبران و رسولان هم فضل داشت، نه دیگر پیغامبران چون وی بودند نه برهان نبوّت ایشان چون برهان نبوّت وی بود. برهان نبوّت انبیا از راه دیده‌ها درآمد و برهان نبوّت محمد عربی از راه دلها درآمد. برهان نبوّت ابراهیم و معجزه وی آتش اعدا بود، معجزه موسی ید بیضا بود، معجزه عیسی احیاء موتی بود. این همه ظاهر و آشکارا بود و محلّ اطّلاع دیده‌ها بود. امّا معجزه مصطفی بوستان دوستان بود، مستان شربت محبّت را گلستان بود. یقول اللَّه تعالی: بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ. بلی مصطفی را معجزات بسیار بود که محلّ اطّلاع دیده‌ها بود، چون انشقاق قمر و تسبیح حجر و کلام ذئب و اسلام ضبّ و غیر آن، لکن مقصود آنست که موسی تحدّی بعصا کرد و عیسی تحدّی بدم خود کرد و مصطفی تحدّی به کلام حقّ کرد که: فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ. ای محمد تو چون بامّت روی دمی و عصایی با خود مبر که دم نصیب بیماران بود، عصا راندن خران را شاید. تو صفت قدم ما بشحنگی با خود ببر تا معجزت تو صفت ما بود نه صفت تو، تا چنان که پیغامبران چون تو نه‌اند معجزت ایشان نیز چون معجزت تو نباشد.

یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری‌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ آن مدبران و بدبختان بحکم آن که زخم خوردگان عدل ازل بودند، بر رسول خدا اقتراح آیات کردند، دو چیز خواستند: یکی رؤیت ملائکه، دیگر رؤیت حقّ جلّ جلاله. و ذلک فی قوله: لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَری‌ رَبَّنا. ایشان را جواب دادند که یکی فریشتگان را بینید روز مرگ و روز قیامت با عذاب و عقاب، و گفت: «لا بشری» یعنی نه‌ فریشتگان رحمت، آن گه گفت: وَ یَقُولُونَ، حِجْراً مَحْجُوراً ای حراما محرّما یعنی رؤیة اللَّه تعالی علیکم. دیدار حقّ جلّ جلاله که خواستند، ایشان را جواب دهند که آن بر شما حرام است، که دیدار اللَّه بصفت رضا نه سزای کافرانست، چه کافران را یک دیدار است بصفت غضب در عرصه قیامت در وقت تجلّی عامّ پیش از آن که مؤمنان در بهشت شوند. همانست که جای دیگر گفت: کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ.

یعنی عن رؤیة الرّضا، لانّ لهم رؤیة السخط و الغضب. این آیت دلیلی ظاهر است که مؤمنان را حجاب نیست و حساب با ایشان بجز عتاب نیست.

ای جوانمرد! هر که از دوست محجوب است در عین بلیّت است ورچه کلید خزاین ملک در آستین دارد، و هر که بلطف دوست مجذوب است در عین عطیّت است ورچه نان شبانگاه ندارد. سری سقطی گفت: اللّهمّ مهما عذّبتنی فلا تعذّبنی بذلّ الحجاب! بار خدایا بهر چه عذابم کنی فرمان تراست امّا بحجاب عذابم مکن که طاقت حجاب تو ندارم.

وَ قَدِمْنا إِلی‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ الآیة... یکی از پیران طریقت این آیت میخواند گفت: مرا در همه قرآن این آیت خوش آید که ربّ العزّة میگوید: وَ قَدِمْنا إِلی‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً. چون این اعمال آلوده ما بباد بی‌نیازی بردهد معاملت با ما جز بمحض فضل خود نکند، و آنچه بفضل خود کند سزای کرم او بود و سزای کرم او ما را به از سزای اعمال ما آن گه گفت: او را جلّ جلاله بر ما حقّها است از طاعت و عبادت، لکن ما خود در نهاد خود مفلسیم و او جلّ جلاله بافلاس ما حکم کرده و حاکم چون بافلاس کسی حکم کند خصم را از وی چیزی نیاید، وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‌ مَیْسَرَةٍ، هر که مفلس است واجب است که وی را مهلت دهند تا آن گه که سرمایه بدست آرد، و ما سرمایه جز بآن جهان بدست نخواهیم آورد که گنج فضل او بر سر ما نثار کند. ما بهستی خویش توانگر نیستیم، بصفت وی توانگریم، از ما و عمل ما چیزی نیاید، کاری که گشاید از فضل وی گشاید و ما را که پذیرفت نه بصورت معاملت پذیرفت، بآن تعبیه گاهی پذیرفت که منظور نظر علم ازل است. هر چه در عالم چیز است تبع آن تعبیه است. باش تا فردا که آن تعبیه آشکارا کند و در خزانه‌ها باز نهد، خزانه رحمت بعاصیان دهد خزینه فضل بمفلسان دهد. تا هم از خزینه وی حقّ وی بگزارد، زیرا که بندگان از آن خود حقّ وی نتوانند گزارد.

پیر طریقت گفت: الهی هر چه می‌نشان شمردم پرده بود و هر چه می‌مایه دانستم بیهده بود. الهی یک بار این پرده من از من بردار و عیب هستی من از من وادار! و مرا در دست کوشش بمگذار! الهی کرد ما کرد ما در میار، و زیان ما از ما وادار! ای کردگار نیکوکار آنچه بی‌ما ساختی بی‌ما راست دار! و آنچه تو برتاوی بما مسپار !.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ الآیة، قال جعفر بن محمد (ع) فی هذه الایة: ان اللَّه تعالی و تقدس لم یبعث رسولا الا اباح ظاهره للخلق یأکل معهم علی شروط البشریة و منع سره عن ملاحظاتهم و الاشتغال بهم، لان اسرار الانبیاء فی روح المشاهدة لا یفارقها بحال.
هوش مصنوعی: خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده مگر اینکه ظاهر او را برای مردم قابل درک کرده تا بتوانند با او زندگی کنند و با او غذا بخورند، اما اسرار او را از دید آن‌ها مخفی نگه‌داشته است. زیرا اسرار انبیاء مربوط به حقیقت الهی است و همیشه با آن‌ها باقی می‌ماند.
آفتابی است، ای جوانمرد، که آن را آفتاب عنایت گویند از مشرق ازل برآید، بر هر سینه‌ای که تابد در سعادت و کرامت برو گشاید.
هوش مصنوعی: آفتابی وجود دارد، ای شجاع، که به آن آفتاب عنایت می‌گویند. این آفتاب از سوی خاور آغاز وجودش را برمی‌آورد و هر کس که آن را در سینه‌اش احساس کند، در سعادت و احترام را به روی او می‌گشاید.
سرّ او معدن راز پادشاه گردد، بهر حالی که بود و بهر کویی که رود مقصدش درگاه اللَّه بود. دست تصرّفش از کونین کوتاه بود، پای عشقش همیشه در راه بود، بر پیشانیش نشان اقبال بود، در دیده یقینش نور اعتبار افعال ذو الجلال بود، بر رخسارش گل نوال بود، در مشامش روایح نفحات روضه وصال بود. بر سرش تاج وقار، در برش حلّه افتقار. بر ظاهرش کسوت عبودیّت، در باطنش نظر ربوبیّت. اینست صفت پیغامبران و رسولان که خیار خلق‌اند و صفوت بشراند، اعلام اسلام‌اند و امان جهان‌اند، بر سر کوی شریعت داعیان‌اند و بر لب چشمه حقیقت ساقیان‌اند.
هوش مصنوعی: او همانند گنجینه‌ای پر از رازهای پادشاهی است؛ در هر حالتی که باشد و هر کجایی که برود، هدفش فقط درگاه خداوند است. دستش در امور دنیا کوتاه است، اما قدم‌هایش همیشه در مسیر عشق است. بر پیشانی‌اش نشانی از سعادت وجود دارد و در چشم یقینش، نور شایستگی افعال خداوندی نمایان است. بر چهره‌اش گل‌هایی از نیکی می‌تراوند و در مشامش بوی خوش وصال بهشت حس می‌شود. بر سرش تاج وقار نشسته و بر تنش لباس افتخار وجود دارد. در ظاهر، نشان عبودیت را دارد و در باطن، نگاهی به ربوبیت. این ویژگی‌ها، صفات پیامبران و فرستادگان الهی هستند که بهترین خلق و ممتازترین انسان‌ها هستند. آنها مروجان اسلام و امان‌دهندگان جهان‌اند، در مسیر شریعت همچون داعیان و در کنار چشمه حقیقت مانند ساقیان عمل می‌کنند.
از روی اشارت مفهوم آیه آنست که در ظاهر با خلق‌اند بحکم بشریّت، در خورد و خواب و در باطن با حقّ‌اند بنعت مشاهدت در انس وصال بی‌حجاب مصطفی (ص) چون فا بشریّت خودنگرست خود را چون ایشان دید، گفت: إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ، چون فا خصوصیّت نبوّت و عزّ رسالت نگرست گفت: لست کاحدکم و چنان که بر عالمیان فضل داشت بر پیغامبران و رسولان هم فضل داشت، نه دیگر پیغامبران چون وی بودند نه برهان نبوّت ایشان چون برهان نبوّت وی بود. برهان نبوّت انبیا از راه دیده‌ها درآمد و برهان نبوّت محمد عربی از راه دلها درآمد. برهان نبوّت ابراهیم و معجزه وی آتش اعدا بود، معجزه موسی ید بیضا بود، معجزه عیسی احیاء موتی بود. این همه ظاهر و آشکارا بود و محلّ اطّلاع دیده‌ها بود. امّا معجزه مصطفی بوستان دوستان بود، مستان شربت محبّت را گلستان بود. یقول اللَّه تعالی: بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ. بلی مصطفی را معجزات بسیار بود که محلّ اطّلاع دیده‌ها بود، چون انشقاق قمر و تسبیح حجر و کلام ذئب و اسلام ضبّ و غیر آن، لکن مقصود آنست که موسی تحدّی بعصا کرد و عیسی تحدّی بدم خود کرد و مصطفی تحدّی به کلام حقّ کرد که: فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ. ای محمد تو چون بامّت روی دمی و عصایی با خود مبر که دم نصیب بیماران بود، عصا راندن خران را شاید. تو صفت قدم ما بشحنگی با خود ببر تا معجزت تو صفت ما بود نه صفت تو، تا چنان که پیغامبران چون تو نه‌اند معجزت ایشان نیز چون معجزت تو نباشد.
هوش مصنوعی: این متن به بیان ویژگی‌های خاص پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، و تفاوت‌های او با سایر پیامبران می‌پردازد. در ظاهر، او مانند دیگر انسان‌ها زندگی می‌کند و در امور روزمره مانند خوردن و خوابیدن شرکت دارد، اما در باطن، رابطه‌ای عمیق و خاص با خداوند دارد. وقتی به مقام بشری خود نگاه می‌کند، خود را مانند دیگران می‌کند و می‌گوید که من نیز بشری چون شما هستم. اما وقتی به ویژگی‌های نبوّت و رسالت خود می‌نگرد، مشخص می‌شود که او از دیگر پیامبران متمایز است. برهان و معجزات پیامبران پیشین به صورت محسوس و ظاهری بوده، در حالی که معجزه اصلی محمد (ص) در عمق دل‌ها و جان‌ها قرار دارد و نشانگر محبت و ارتباط ویژه او با خداوند است. پیامبر اسلام معجزات متعددی داشته، مانند شکاف ماه و سخن گفتن با جانوران، اما این معجزات به نوعی نماد رابطه عمیق او با حق هستند و نه تنها نشان‌دهنده قدرت او. او به مردم این دعوت را کرده که با کلام حق به مبارزه بیایند و در این زمینه، نیازی به ابزارهای مادی ندارد، بلکه معجزه او در کلامش و آموزه‌هایش نهفته است، که تفاوت او با دیگر پیامبران را نشان می‌دهد.
یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری‌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ آن مدبران و بدبختان بحکم آن که زخم خوردگان عدل ازل بودند، بر رسول خدا اقتراح آیات کردند، دو چیز خواستند: یکی رؤیت ملائکه، دیگر رؤیت حقّ جلّ جلاله. و ذلک فی قوله: لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَری‌ رَبَّنا. ایشان را جواب دادند که یکی فریشتگان را بینید روز مرگ و روز قیامت با عذاب و عقاب، و گفت: «لا بشری» یعنی نه‌ فریشتگان رحمت، آن گه گفت: وَ یَقُولُونَ، حِجْراً مَحْجُوراً ای حراما محرّما یعنی رؤیة اللَّه تعالی علیکم. دیدار حقّ جلّ جلاله که خواستند، ایشان را جواب دهند که آن بر شما حرام است، که دیدار اللَّه بصفت رضا نه سزای کافرانست، چه کافران را یک دیدار است بصفت غضب در عرصه قیامت در وقت تجلّی عامّ پیش از آن که مؤمنان در بهشت شوند. همانست که جای دیگر گفت: کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ.
هوش مصنوعی: روز قیامت که ملائکه را می‌بینند، برای مجرمان هیچ بشارتی وجود ندارد. آن‌ها که در زندگی خود دچار ستم شده بودند، از پیامبر خدا خواسته بودند که دو چیز برایشان به نمایش گذاشته شود: یکی دیدن ملائکه و دیگری دیدن خداوند. در پاسخ به آن‌ها گفته شد که در روز مرگ و قیامت، ملائکه را با عذاب و کیفر خواهید دید، نه با رحمت. همچنین بر آن‌ها روشن شده است که دیدن خداوند، برای کسانی که کافر هستند، حرام است. زیرا کافران فقط دیدار خداوند را در صفت غضب خواهند داشت و مؤمنان زمانی پس از ورود به بهشت از این دیدار بهره‌مند می‌شوند. به همین دلیل گفته شده است که آن‌ها در آن روز از رحمت خداوند دور خواهند بود.
یعنی عن رؤیة الرّضا، لانّ لهم رؤیة السخط و الغضب. این آیت دلیلی ظاهر است که مؤمنان را حجاب نیست و حساب با ایشان بجز عتاب نیست.
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که توجه به رضایت خداوند اهمیت بیشتری دارد، زیرا ممکن است غم و خشم نیز وجود داشته باشد. این آیه به وضوح نشان می‌دهد که مؤمنان با موانعی روبرو نیستند و تنها چیزی که از آنها خواسته می‌شود، بازخواست و توبیخ است.
ای جوانمرد! هر که از دوست محجوب است در عین بلیّت است ورچه کلید خزاین ملک در آستین دارد، و هر که بلطف دوست مجذوب است در عین عطیّت است ورچه نان شبانگاه ندارد. سری سقطی گفت: اللّهمّ مهما عذّبتنی فلا تعذّبنی بذلّ الحجاب! بار خدایا بهر چه عذابم کنی فرمان تراست امّا بحجاب عذابم مکن که طاقت حجاب تو ندارم.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد! هر کسی که به دلیل دوستی از محبوب خود دور است، اگرچه دارای ثروت و دارایی زیادی باشد، در حقیقت فقیر است. و هر کسی که به لطف و محبت دوست جذب شده است، حتی اگر شب‌ها نانی برای خوردن نداشته باشد، در حقیقت غنی و خوشبخت است. شخصی به شوخی گفت: «خدایا! هر چه عذابی برایم در نظر داری، بگذار بیافتد، اما مرا به عذاب حجاب و دوری از خودت مبتلا نکن، چون طاقت آن را ندارم.»
وَ قَدِمْنا إِلی‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ الآیة... یکی از پیران طریقت این آیت میخواند گفت: مرا در همه قرآن این آیت خوش آید که ربّ العزّة میگوید: وَ قَدِمْنا إِلی‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً. چون این اعمال آلوده ما بباد بی‌نیازی بردهد معاملت با ما جز بمحض فضل خود نکند، و آنچه بفضل خود کند سزای کرم او بود و سزای کرم او ما را به از سزای اعمال ما آن گه گفت: او را جلّ جلاله بر ما حقّها است از طاعت و عبادت، لکن ما خود در نهاد خود مفلسیم و او جلّ جلاله بافلاس ما حکم کرده و حاکم چون بافلاس کسی حکم کند خصم را از وی چیزی نیاید، وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‌ مَیْسَرَةٍ، هر که مفلس است واجب است که وی را مهلت دهند تا آن گه که سرمایه بدست آرد، و ما سرمایه جز بآن جهان بدست نخواهیم آورد که گنج فضل او بر سر ما نثار کند. ما بهستی خویش توانگر نیستیم، بصفت وی توانگریم، از ما و عمل ما چیزی نیاید، کاری که گشاید از فضل وی گشاید و ما را که پذیرفت نه بصورت معاملت پذیرفت، بآن تعبیه گاهی پذیرفت که منظور نظر علم ازل است. هر چه در عالم چیز است تبع آن تعبیه است. باش تا فردا که آن تعبیه آشکارا کند و در خزانه‌ها باز نهد، خزانه رحمت بعاصیان دهد خزینه فضل بمفلسان دهد. تا هم از خزینه وی حقّ وی بگزارد، زیرا که بندگان از آن خود حقّ وی نتوانند گزارد.
هوش مصنوعی: آیه‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد اعمال ما به باد می‌روند و اثر چندانی ندارند. یکی از عارفان با شنیدن این آیه به این معنی توجه کرد که تنها فضل و رحمت الهی می‌تواند ما را نجات دهد. او معتقد بود که کارهای ما و دستاوردهای‌مان به خودی خود ارزشی ندارند و اگر قرار باشد مورد رحمت قرار بگیریم، این به خاطر کرم الهی است نه به خاطر اعمال خودمان. خداوند بر ما حق‌هایی دارد که باید ادا کنیم، اما در واقع ما در فقر و نیاز به او هستیم. اگر کسی برای پرداخت دینش مشکل داشته باشد، باید به او مهلت داده شود تا بتواند دوباره برپا شود. ما نمی‌توانیم از خود چیزی به دست آوریم و تنها با فضل الهی است که می‌توانیم به مقام مطلوب برسیم. در نهایت، همه چیز به حکمت و علم الهی بستگی دارد و اوست که در زمان مناسب رحمتش را به بندگانش ارزانی می‌دارد.
پیر طریقت گفت: الهی هر چه می‌نشان شمردم پرده بود و هر چه می‌مایه دانستم بیهده بود. الهی یک بار این پرده من از من بردار و عیب هستی من از من وادار! و مرا در دست کوشش بمگذار! الهی کرد ما کرد ما در میار، و زیان ما از ما وادار! ای کردگار نیکوکار آنچه بی‌ما ساختی بی‌ما راست دار! و آنچه تو برتاوی بما مسپار !.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: ای خدا، هر چیزی که من شمارش کردم مانند پرده‌ای بوده و هر آنچه که فهمیدم بیهوده است. لطفاً یک بار این پرده از سرم کنار بزن و عیوب وجود مرا از من دور کن! مرا به تلاش و کوشش وادار کن! ای خدایی که نیکو می‌کنی، هر آنچه که بدون ما ایجاد کرده‌ای، آن را بدون ما حفظ کن و هر آنچه که به ما واگذار می‌کنی، به ما بسپار!