گنجور

۲ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ» نقله اخبار و حمله آثار روایت کرده‌اند باسناد درست از مادر مؤمنان عائشة الصّدیقة بنت الصّدیق جیبة حبیب اللَّه المبرّاة من فوق سبع سماوات، گفتا رسول خدا (ص) هر گه که بر جناح سفر بودی میان زنان خویش قرعه زدی آن یکی که قرعه وی بر آمدی با خود بسفر بردی. غزوی پیش آمد قرعه بزد قرعه من برآمد مرا با خود ببرد پس از آن که آیت حجاب آمده بود از آسمان و زنان آن گه در پرده بودندی، مرا در هودجی نشاندند و مسافروار بوقت نزول و وقت رحیل فرو می‌آوردند و برمیداشتند، تا رسول خدا از آن غزاة فارغ گشت فتح بر آمده و باز گشته و نزدیک مدینه رسیده، شبی از شبها بمنزل فرو آمده بودیم من از هودج بیرون آمدم و از قافله در گذشتم حاجتی را که در پیش داشتم، چون باز آمدم عقدی که در برداشتم از جزع ظفار گم کرده بودم هم در آن حال بطلب جزع بازگشتم و درنگ من در جست و جوی آن دراز گشت، چون باز آمدم لشکر رفته بود و از نزول من بی‌خبر بودند همی پنداشتند که من در هودج نشسته‌ام و در سبکی هودج اندیشه نکردند که زنان آن گه سبک تن بودند بی‌گوشت. انّما یأکلن العلقة من الطعام و لم یغشهنّ اللحم. چون عقد خویش بازیافتم و باز گشتم قوم رفته بودند و منزل خالی گشته، لیس بها داع و لا مجیب. تنها و غمگین بنشستم و از دلتنگی و اندوه چشمم در خواب شد، صفوان بن المعطل السلمی المرادی با پس مانده لشکر بود بامداد رسید بآن منزل، سواد شخصی دید آنجا تنها خفته چون فراز آمد مرا بشناخت که دیده بود پیش از نزول آیت حجاب، همی استرجاع کرد بتعجب که انا للَّه، این چه کارست و چه‌ حال؟، من باسترجاع وی از خواب درآمدم و بآستین پیراهن روی خویش بپوشیدم، فو اللَّه ما کلّمنی بکلمة و لا سمعت منه کلمة غیر استرجاعه، و اللَّه که با من یک سخن نگفت و نه از وی هیچ سخن شنیدم مگر آن کلمه استرجاع، آن گه راحله خویش بخوابانید و پای بر دست وی نهاد تا من برنشستم، صفوان مهار بدست گرفت و میراند تا بلشکر در رسیدیم بجمعی منافقان بر گذشتیم دور از لشکر فرو آمده، و عادت منافقان چنین بود که پیوسته گوشه‌ای گرفتندی و در میان مردم نیامدندی، عبد اللَّه ابیّ رئیس منافقان که ایشان را دید گفت من هذه؟ کیست این زن؟ گفتند عایشه، همان ساعت باعتقاد خبیث خویش طعن زد و حدیث افک در میان افکند، قالت عائشة و هلک من هلک فیّ و کان الّذی فولی کبره منهم عبد اللَّه بن ابیّ بن سلول. عایشه گفت چون بمدینه آمدیم بیمار شدم مدت یک ماه و اصحاب افک در گفت و گوی آمده و من از آن بی خبر و ناآگاه، و رنج من از آن بیشتر بود که از رسول خدا آن لطف که هر بار دیدمی به بیماری این بار نمیدیدم و سبب نمی‌دانستم که گمان بد نمی بردم، از رسول بیش از آن نمی‌دیدم که گاه گاه در آمدی و سلام کردی و گفتی:کیف تیکم؟

آخر چون از آن بیماری به شدم و صحت یافتم شبی بیرون آمدم با ام مسطح بنت ابی رهم بن المطّلب بن عبد مناف سوی صحرا می‌رفتیم قضاء حاجت را و دست و روی شستن را که آن گه عادت عرب نبود در خانه‌ها طهارت جای ساختن، چون فارغ شدیم و روی بخانه نهادیم ام مسطح را پای در چادر افتاد بر وی در آمد نفرین کرد بر پسر خویش، گفت تعس مسطح، عایشه گفت بئس ما قلت أ تسبین رجلا قد شهد بدرا، بد گفتی و ناسزا می دشنام دهی کسی را که به بدر حاضر بود، ام مسطح گفت ای هنتاه خبر نداری و نشنیدی که وی چه گفت در حق تو و اصحاب افک چه میگویند، عایشه گفت چه میگویند مرا خبر کن و آگاهی ده، ام مسطح قصه در گرفت و سخن اصحاب افک با وی بگفت، عایشه گفت چون آن سخن شنیدم جهان بر من تاریک‌ گشت و بیماری یکی ده شد، اندوهگین و متحیر بخانه باز آمدم با چشم گریان و دل بریان، رسول خدا در آمد و هم بر آن قاعده گفت: کیف تیکم؟

گفتم یا رسول اللَّه تأذن لی ان آتی ابویّ، مرا دستوری دهی تا در پیش پدر و مادر شوم، و مقصود من آن بود تا ازیشان خبر درست پرسم از احوال خویش و آنچه در حق من میگویند، رسول مرا دستوری داد و آمدم و مادر را گفتم یا امه ما یتحدّث الناس؟ مردم چه میگویند و در کار من سخن چه میرانند؟ مادر گفت یا بنیة هوّنی علیک فو اللَّه لقل ما کانت امرأة قطّ رضیّة عند رجل لها ضرائر الّا اکثرن علیها حسدا. سخن کوتاه کن ای دخترک و آسان فرا گیر و اللَّه که کم افتد زنی پسندیده و دوست داشته شوهر خویش و او را ضرائر بود که نه بر وی حسد برند و در کار وی گفت و گوی کنند، عایشه بتعجب گفت سبحان اللَّه او قد یتحدّث الناس بهذا؟ مردم درین سخن میگویند و تواند بود که گویند؟

گفتا پس از آن همه شب گریستم و خواب نکردم کار بجایی رسید که رسول خدا مشورت کرد با اسامة بن زید و علی بن ابی طالب (ع) در فراق اهل خویش ایشان آنچه دانستند از برائت و پاکی گفتند و علی بن ابی طالب گفت حال وی از کنیزک پرس بریره که وی با تو راست گوید، رسول از بریره پرسید بریره گفت: لا اعلم علیها الّا ما یعلم الصّائغ فی تبر الذهب غیر انها جاریة حدیثة السنّ تنام عن عجینها فیأکله الدّاجن.

عایشه گفت رسول خدا در آن روزها که این گفت و گوی میکردند یک بار پیش من ننشست و با من حدیث نکرد، و مرا نه در شب خواب بود و نه در روز آرام، پیوسته سوزان و گریان و حیران. یک ماه بدین صفت بگذشت آخر روزی رسول خدا در آمد و نزدیک من بنشست گفت: یا عائشة بلّغنی عنک کذا و کذا فان کنت بریئة فسیبرئک اللَّه و ان کنت الممت بذنب فاستغفری اللَّه و توبی الیه فانّ العبد اذا اعترف بذنبه ثم تاب تاب اللَّه علیه.

عایشه چون این سخن از رسول بشنید گفتا زار بگریستم و همچون دیگ بر سر آتش جوشیدم، روی با پدر کردم گفتم اجب عنّی رسول اللَّه فیما قال، رسول خدا را در آنچه میگوید جواب ده از بهر من و در کار من، پدر گفت و اللَّه ما ادری ما اقول لرسول اللَّه، روی با مادر کردم گفتم تو او را جواب ده، ما در همان گفت که پدر گفت، پس چون درماندم گفتم آری بدانستم و این حدیث چنان بسمع شما رسیده که در نفس شما مقرر گشته و اگر من سخن گویم ببراءت و پاکی خویش شما مرا راستگوی ندارید و اگر اعتراف آرم بگناهی که نکرده‌ام و اللَّه خود میداند که از آن بریم و بی‌گناه، شما مرا راستگوی دارید، مثل من این ساعت مثل پدر یوسف است که گفت: فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی‌ ما تَصِفُونَ، این سخن بگفتم و در جامه خواب شدم که خود باللّه تفویض کرده و در دل یقین داشتم که اللَّه مرا مبرا کند و رسول را از حال من خبر دهد، و اللَّه که گمان نبردم که در شأن من آیات قرآن و وحی پاک فرستد که خود را از آن حقیرتر دانستم، بلی امید داشتم که رسول را در خواب بنماید و پاکی من بر وی پیدا کند، گفتا و اللَّه که رسول خدا هم در آن مجلس نشسته بود و هیچکس از اهل بیت برنخاسته بود که آثار نزول وحی بر رسول خدا پیدا گشت، بروز زمستانی عرق از وی روان گشت، از گران باری وحی منزل همچون عقد مروارید که بگسلد از پیشانی مبارک وی قطرات عرق می‌افتاد، چون فارغ گشت بمن نگریست خندان و شادان گفت: ابشری یا عائشة اما و اللَّه فقد براک اللَّه، و قرأ «إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ»

ای بالکذب، و سمّی افکا لکونه مصروفا عن الحق، یقال افک الشّی‌ء اذا قلبه عن وجهه و ذلک انّ عائشة کانت تستحق الثناء بما کانت علیه من الحصانة و الشرف فمن رماها بالسّوء قلب الامر عن وجهه. «عُصْبَةٌ مِنْکُمْ» ای هم جماعة من المسلمین منهم عبد اللَّه بن ابیّ بن سلول و مسطح بن اثاثة بن عباد بن المطلب و حسان بن ثابت الانصاری و حمنة بنت جحش زوجه طلحة بن عبید اللَّه، از اصحاب افک این چهار را نام برده‌اند و ایشان را شناسند و رسول خدا بعد از نزول آیات برائت عایشه ایشان را حدّ فریه زد هر یکی هشتاد ضربه. «لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ» ان خطاب با عایشه است و با صفوان که این نسبت دروغ با وی کردند، و گفته‌اند خطاب با عایشه است و با پدر و مادر وی و با رسول خدا و با صفوان، میگوید مپندارید شما که آن دروغ که بر ایشان بستند و این اندوه صعب که بشما همگان رسید شما را بتر بود بلکه آن شما را بهتر بود که رب العزه دروغ ایشان پیدا کرد و بآیات تنزیل و وحی حق عایشه را عزیز کرد و گرامی و همه را بپاکی وی شاد کرد و چشم روشن، امروز درین جهان و فردا بهشت جاودان و مزد بی کران، وانشد.

اذا اهل الکرامة اکرمونی
فلا اخشی الهوان من اللئام‌
فلیس هو انهم عندی هوانا
و لکن الهوان من الکرام‌

«لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ» ای من العصبة الکاذبة. «مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ» ای جزاء ما اجترح من الذنب علی قدر ما خاض فیه لانّ بعضهم ضحک و بعضهم سکت و بعضهم تکلّم، «وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ» ای تحمّل معظمه فبدأ بالخوض فیه، «لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ» قرأ یعقوب کبره بضم الکاف، و قراءة العامة کبره بکسر الکاف، و هما لغتان، یقال کبر سیاسة النّاس فی المال بالکسر و الضمّ جمیعا، و الکبر من التکبیر بالکسر لا غیر، و قیل معناه الّذی قام باشاعة الحدیث و بالغ فیه، و هو عبد اللَّه بن ابیّ، «لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ» یعنی یوم القیامة و انّما سمّاه عظیما لانّه یخلد فی النّار، و قیل «وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ» هو حسان بن ثابت عذاب فی الدّنیا بان ذهب بصره و شلّت یداه، روی عن مسروق قال: کنت عند عائشة فدخل حسان بن ثابت فامرت فالقی له وسادة فلما خرج قلت لعائشة، تدعین هذا الرّجل یدخل علیک و قد قال ما قال و انزل اللَّه فیه، «وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ»، فقالت رأی عذاب اشدّ من العمی و لعلّ اللَّه یجعل ذلک العذاب العظیم ذهاب بصره، و قالت انّه کان یدفع عن النبیّ، و قیل هو مسطح بن اثاثه و العذاب العظیم ذهاب بصره فی الدّنیا.

«لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ» یعنی مسطحا و حسّان، «وَ الْمُؤْمِناتُ» یعنی حمنة بنت جحش، «بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً» یعنی بامثالهم من المؤمنین و المؤمنون کلّهم کنفس واحدة، و قیل معناه هلّا ظنوا بهما ما یظنّ بالرّجل لو خلا بامّه و بالمرأة لو خلت بابنها لانّ ازواج النبیّ امّهات المؤمنین، و قیل اراد بهذه الایة ابا ایوب الانصاری و امرأته ام ایوب، و ذلک فیما روی محمد بن اسحاق بن یسار عن رجاله انّ ابا ایوب خالد بن زید قالت له امرأته ام ایوب یا ابا ایوب اما تسمع ما یقول النّاس فی عائشة؟

قال بلی و ذلک الکذب أ کنت فاعلة ذلک یا ام ایوب؟ قالت لا و اللَّه ما کنت لا فعله، قال فعائشة و اللَّه خیر منک سبحان اللَّه هذا بهتان عظیم، فانزل اللَّه «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً» کما فعل ابو ایوب و صاحبته، «وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبِینٌ» ای کذب بیّن.

«لَوْ لا جاؤُ عَلَیْهِ» ای هلّا جاءوا علی ما زعموا، «بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِکَ عِنْدَ اللَّهِ» ای فی حکم اللَّه، «هُمُ الْکاذِبُونَ» فیه دلیل علی ان من قذفها بعد نزول هذه الایة صار کافرا باللّه عزّ و جل لما فیه من رد شهادة اللَّه لها بالبراءة «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِیما أَفَضْتُمْ فِیهِ» ای خضتم فیه من حدیث القذف، «عَذابٌ عَظِیمٌ» قال ابن عباس: ای عذاب لا انقطاع له یعنی فی الآخرة لانّه ذکر عذاب الدنیا من قبل، فقال: «وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ» فقد اصابه فانه جلد و حدّ.

روت عمرة عن عائشة انّ النبی (ص) لمّا نزلت هذه الایة حدّ اربعة نفر: عبد اللَّه بن ابیّ و حسّان بن ثابت و مسطح بن اثاثة و حمنة بنت حجش.

«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ» التلقی و التلقف واحد و هو اخذ الکلام شفاها، و قال مجاهد و مقاتل: یرویه بعضکم عن بعض، و قال الکلبی: کان الرّجل منهم یلقی الرّجل فیقول بلّغنی کذا و کذا یتلقونه تلقیا. میگوید آن گه که از دهن یکدیگر این سخن فرا می‌ستدید بزبانهای خویش و با یکدیگر میراندید، و بر قراءت عایشه «تَلَقَّوْنَهُ» بکسر لام و تخفیف قاف من الولق و هو الاسراع الی الکذب آن گه که چنان دروغ زود فرا آن می‌شتابیدید بزبانهای خویش، «وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ» من الفریة ای تتجرؤن علی النطق به فی اهل النبیّ، «تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً» تظنّون انه سهل لا اثم فیه، «وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ» فی الوزر، و قیل و تحسبون ذلک امرا خفیفا یسیرا و ذلک عند اللَّه ذنب عظیم فیه اذی رسول اللَّه و رمی البرئ.

«وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ» ای هلّا اذ سمعتموه، «قُلْتُمْ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِهذا» ای لا یحلّ لنا ان نخوض فی هذا الحدیث، «سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ» ای، هلّا قلتم عند ذلک، سبحانک ای العجب ممّن یقول ذلک هذا کذب عظیم، یبهت من سمعه، و البهتان الکذب یواجه به المؤمن فتحیر منه، و قیل معنی سبحانک هاهنا تعالیت عن ان یقال فی رسولک هذا البهتان العظیم.

روی عن النبی (ص) قال: «البهتان علی البرئ اثقل من السماوات».

قیل معناه وزر الباهت اثقل من السماوات، و قال: «انّ الرّجل لیقول لاخیه یا مرائی فیهدم عمله اربعین عاما فان لم یکن له عمل اربعین عاما أوقر وزر اربعین عاما، و ان الرّجل لیقذف المرأة المحصنة البریئة فیهدم عمل سبعین عاما فان لم یکن له عمل سبعین عاما اوقر وزر سبعین عاما».

«یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا» یعنی کی لا تعودوا، و قیل کراهة ان تعودوا، «لِمِثْلِهِ» ای الی مثل هذا الحدیث من القذف و الخوض فیه و الجلوس مع القاذف و استماع حدیثه، «أَبَداً إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» جزاؤه مضمر ای فاتّعظوا و لا تعودوا.

«وَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ» الدّلالات الواضحات، و قیل الفرائض و الاحکام، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ» بمصالحکم، «حَکِیمٌ» بتدبیرکم.

«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا». این آیت در قذف عایشه فرو آمد اما حکم آن عام است در زانی و قاذف و مظهر و هر کس که عیب مؤمنان جوید و زشت نامی ایشان طلب کند، فاحشه فا نام ایشان کند و در آن کوشد و سعی کند بفعل یا بقول یا بعزم الفاحشة ما قبح جدا، و المراد بها هاهنا الزنا کقوله فی الاعراف: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» یعنی حرّم الزنا فی العلانیة و السرّ، و فی النساء «اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ» یعنی الزنا، و بالاحزاب «مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ» یعنی الزّنا، «لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا، وَ الْآخِرَةِ» یعنی عبد اللَّه بن ابیّ و اصحابه المنافقین و هم الّذین بدءوا بالافک و اتوا به، و العذاب فی الدنیا الحدّ و فی الآخرة نار، «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ» انّهم کاذبون، «وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» لانه غیب. «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» جواب لو لا محذوف یعنی لعاجلکم بالعقوبة، قال ابن عباس: یرید مسطح و حسّان و حمنة.

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» باشاعة الفاحشة فی الّذین آمنوا، و قیل خطواته وساوسه، و قیل هی النذور بالمعاصی و سلوک سبیل الشیطان و اقتفاء آثاره، «وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ» ای بالقبائح من الاعمال، «وَ الْمُنْکَرِ»، قیل المنکر فکلّ ما یکره اللَّه عز و جل، و قیل المنکر ما لا یعرفه الشرع و لا العقل، «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی‌ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً» هذا الخطاب للّذین خاضوا فی الافک. و المعنی ما طهر من هذا الذنب و لا صلح امره بعد الّذی فعل، و قیل ما قبل توبة احد منکم ابدا، و قیل ما اسلم احد منکم و ما اهتدی.

«وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ» ای یحمله علی ما یصیر به زاکیا، و قیل یطهر ما یشاء من الذنب بالرحمة و المغفرة، «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ» لمقالتکم، «عَلِیمٌ» بنیّاتکم و اعمالکم.

«وَ لا یَأْتَلِ» ای لا یحلف و هو یفتعل من الالیة و هی القسم، و قرأ ابو جعفر و لا یتأل بتقدیم التّاء و تأخیر الهمزة، و التالی الحلف و التحکم، یقال آلی و تالی و ائتلی اذا حلف، «أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ» الفضل فی الدّین، و السعة فی المال، و هو ابو بکر الصدّیق، «أَنْ یُؤْتُوا» یعنی ان لا یؤتوا، «أُولِی الْقُرْبی‌» یعنی مسطح و ابن اثاثة و کان ابن خالة ابی بکر، و قال من صعالیک المهاجرین. این آیت در شأن ابو بکر صدّیق فرو آمد که مسطح را همیشه نفقه دادی از بهر درویشی و خویشاوندی که ابن خاله ابو بکر بود و از جمله مهاجرین بود و از اهل بدر بود، چون مسطح در افک عایشه سخن گفت ابو بکر خشم گرفت و سوگند یاد کرد که بعد از آن او را هیچ چیز ندهد، و بر وی نفقه نکند، چون این آیت فرو آمد ابو بکر کفارت سوگند کرد، و گفت و اللَّه لا امنع النفقة عنه ابدا. مصطفی علیه السلام این آیت بر ابو بکر میخواند چون اینجا رسید که: «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» ابو بکر گفت بلی انا احبّ ان یغفر اللَّه لی، و قیل «وَ لا یَأْتَلِ» ای لا یقصر من قولهم، لا یألوا فلان جهده و منه قوله تعالی: «لا یَأْلُونَکُمْ خَبالًا»، فعلی هذا قوله: «أَنْ یُؤْتُوا» لا یحتاج الی اضمار لا. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» العفو السّتر و الصفح الاعراض، و قیل العفو عن الافعال و الصفح عن الاقوال، و قال ابن عباس و الضحاک: اقسم ناس من الصحابة منهم ابو بکر ان لا یتصدقوا علی رجل تکلّم بشی‌ء من الافک و لا ینفقوهم، فانزل اللَّه هذه الآیة «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» معناه ان احببتم ان یغفر اللَّه لکم ذنوبکم فاغفروا ذنوبکم فیما بینکم، «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ».

«إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ» الغافلة عن الفاحشة ان لا یقع فی قلبها، و کانت عائشة کذلک، «لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» قال مقاتل هذا خاص فی عبد اللَّه بن ابیّ و کان منافقا، و روی عن خصیف قال: قلت لسعید بن جبیر من قذف مؤمنة لعنه اللَّه فی الدّنیا و الآخرة، فقال ذلک لعائشة خاصة، و قال قوم هی لعائشة و ازواج النبیّ دون سایر المؤمنات، و روی عن ابن عباس قال: هذه فی شأن عائشة و ازواج النبیّ خاصّة لیس فیها توبة، و من قذف امرأة مؤمنة فقد جعل اللَّه له توبة ثم قرأ «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ» الی قوله: «إِلَّا الَّذِینَ تابُوا»، فجعل لهؤلاء توبة و لم یجعل لاولئک توبة، و قال الآخرون نزلت هذه الایة فی ازواج النبی (ص) و کان ذلک کذلک حتی نزلت الایة الّتی فی اول السورة «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ» الی قوله: «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» فانزل اللَّه الجلد و التوبة. «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ» قرأ حمزة و الکسائی یشهد بالیاء لتقدم الفعل، «أَلْسِنَتُهُمْ» یعنی بالقذف بالزّنا، «وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» ای و سائر الاعضاء بسائر المعاصی الّتی اعملوا بها، و شهادة الاعضاء بان یصیرها اللَّه کاللسان فی امکان النطق. فان قیل کیف وجه الجمع بین هذه الایة و بین قوله: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی‌ أَفْواهِهِمْ»؟ قلنا اختلفوا فیه، فقال بعضهم انّهم یجحدون فی بعض الاوقات، و اللَّه یختم علی افواههم و ینطق ایدیهم و ارجلهم فاذا علموا انّ الجحود لا ینفعهم رفع اللَّه الختم عن افواههم فیشهدون بجمیع ما عملوا، و قیل ان اللَّه یخرج السنتهم عن افواههم ثم یطبق شفاههم فیشهدون بالسنتهم و هی خارجة من الفم لیکون ابدع.

«یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ» الدّین هاهنا الجزاء و منه قولهم‌ کما تدین تدان‌، یعنی کما تفعل تجازی، و فی الخبر، یوم یدان النّاس باعمالهم‌، و المعنی یوفیهم اللَّه الجزاء الحقّ ای الجزاء الواجب، و قرئ فی الشواذ الحقّ بالرفع فیکون صفة للَّه عز و جل، «یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ» یقضی بحق و یأخذ بحق و یعطی بحق قال ابن عباس: «و ذلک انّ عبد اللَّه بن ابیّ کان یشکّ فی الدّین فیعلم یوم القیامة انّ اللَّه هو الحق المبین.

«الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ» ای الخبیثات من القول و الکلام للخبیثین من النّاس، «وَ الْخَبِیثُونَ» من النّاس، «لِلْخَبِیثاتِ» من القول، «وَ الطَّیِّباتُ» من القول، «لِلطَّیِّبِینَ» من النّاس، «وَ الطَّیِّبُونَ» من النّاس، «لِلطَّیِّباتِ» من القول، و الطیب لا یلیق الّا با الطیّب فعائشة لا یلیق بها الخبیثات من القول، لانّها طیّبة فتضاف الیها الطّیبات من الکلام من الثناء الحسن، و قال الزجاج معناه لا یتکلم بالخبیثات الّا الخبیث من الرجال و النساء. و لا یتکلّم بالطّیبات الا الطیّب من الرجال و النساء، و هذا ذم للّذین قذفوا عائشة و مدح للّذین برؤها بالطّهارة. و قال ابن زید: معناه الخبیثات من النساء للخبیثین من الرّجال و الخبیثون من الرجال للخبیثات من النساء امثال عبد اللَّه بن ابیّ و الشاکّین فی الدّین، و الطّیبات من النساء للطیّبین من الرّجال و الطیّبون من الرّجال للطیبات من النساء یرید عائشة طیّبها اللَّه لرسوله الطیّب صلّی اللَّه علیه و سلّم. «أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ» یعنی عائشة، و قیل عائشة، و صفوان بن المعطل المرادی الّذی رمیت به عائشة کان رجلا صالحا ذکره رسول اللَّه (ص) بخیر، شهید بدرا و خرج من الدّنیا شهیدا و لم یکشف عن انثی قطّ، یقال کان حصورا لا یأتی النساء، فوقع اولئک موقع التثنیة کقوله: «فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ» و المراد به اخوان، و قیل «أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ» یعنی الطّیبین و الطّیبات منزهون مما یقولون، «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» هذا تأویل قوله، «بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ»

و الرزق الکریم الجنّة. لانّ رزقها بلا علاج و لا زرع و لا تلقیح و لا زوال و لا رنق، روی انّ ابن عباس دخل علی عائشة فی مرضها الّذی ماتت فیه، فبکت و قالت اخاف ما اقدم علیه، فقال ابن عباس: لا تخافی فو الّذی انزل الکتاب علی محمّد لا تقدمین الّا علی مغفرة و رزق کریم، فقالت رحمک اللَّه أ هذا شی‌ء انبأک به رسول اللَّه؟ فقال بل هو شی‌ء نبأنیه کتاب اللَّه، قالت و اتل علیّ، فتلا «وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» فخرج من عندها، فصیح علیها، فقال ما بالها؟ قالوا غشی علیها مما تلوت. و روی انّ عائشة کانت تفتخر باشیاء اعطیتها لم تعطها امرأة غیرها، منها انّ جبرئیل اتی بصورتها فی سرقة من حریر و قال هذه زوجتک، و روی انه اتی بصورتها فی راحته، و انّ النبی لم یتزوج بکرا غیرها، و قبض رسول اللَّه (ص) و رأسه فی حجرها و دفن فی بیتها و کان ینزل علیه الوحی و هو معها فی لحافه. و نزلت براءتها من السّماء، و انّها ابنة خلیفة رسول اللَّه و صدیقه، و انّها حبیبة رسول اللَّه و خلقت طیبة و وعدت مغفرة و رزقا کریما. و کان مسروق اذا روی عن عائشة قال: حدثتنی الصدّیقة بنت الصدّیق حبیبة حبیب اللَّه المبرّاة من فوق سبع سماوات. و اجمعوا انّ من قذف عائشة ضربت عنقه لتبرئة اللَّه عزّ و جلّ ایاها کرم اللَّه وجهها.

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ» ای بیوتا لستم تملکونها و لا تسکنونها، «حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا». عدی بن ثابت گفت: زنی انصاریه آمد و گفت یا رسول اللَّه من در خانه خویش گاه گاه بر حالی باشم که نخواهم که هیچکس مرا بیند در آن حال نه پدر و نه فرزند اگر در آن حال مردی ازین کسان و خویشان من در آید من چکنم حال من چون بود؟ رب العالمین این آیت بجواب وی فرو فرستاد، «تَسْتَأْنِسُوا» یعنی تستأذنوا، و قرأ غیر واحد من الصّحابة «حتی تستأذنوا»، و قیل الاستیناس طلب الانس و هو ان ینظر هل فی البیت انسان فیؤذنه انّه داخل، معنی آنست که در هیچ خانه مروید که سکنای شما در آن نبود و ملک شما نبود تا نخست بر رسید که هیچ مردم در آن خانه هست و دستوری بخواهید، مجاهد گفت: آوازی دهید تسبیح و تکبیر یا تنحنحی کنید، تا اهل بیت را آگاهی دهید، ابن عباس گفت: در آیت تقدیم و تأخیر است یعنی حتی تسلّموا و تستأذنوا، ای حتی تقولوا السّلام علیکم ادخل، سلام مستحبّ است و استیذان واجب.

روی عن کلدة بن حنبل قال: دخلت علی النبیّ (ص) و لم اسلم و لم استأذن، فقال النبیّ: ارجع فقل السّلام علیکم أ ادخل؟

و فی حدیث ابی موسی الاشعری عن النبیّ «ثلاثا فان اذن لک و الا فراجع»، قال الحسن: الاوّل اعلام، و الثانی مؤامرة و الثالث استیذان بالرجوع. و اگر در خانه خویش شود یا در ذوات المحارم استیذان واجب نیست اما مستحبّ است که تنحنح کند یا ادنی حرکتی، ابراهیم نخعی گفت: استأذن علی امّک لعلها تکون عریانة.

و عن عطاء بن یسار، انّ رجلا قال للنبیّ استأذن علی امّی؟ قال: نعم، قال انّها لیس لها خادم غیری ا فاستأذن علیها کلما دخلت؟ قال: أ تحبّ ان تریها عریانة؟ قال الرجل لا، قال فاستأذن علیها.

و قیل «غَیْرَ بُیُوتِکُمْ» هذا واقع علی الاستیناس غیر واقع علی التسلیم، التأویل لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستأنسوا، و لا تدخلوا بیوتا حتّی تسلّموا علی اهلها.

و فی وصیّة رسول اللَّه انس بن مالک، و اذا دخلت علی اهلک فسلّم علیهم یکثر خیر بیتک.

«فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها» ای فی البیوت احدا یأذن لکم فی دخولها.

«فَلا تَدْخُلُوها حَتَّی یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا» یعنی اذا کان فی البیت قوم فقالوا ارجع فلیرجع، و لا یقعد علی الباب ملازما، «هُوَ أَزْکی‌ لَکُمْ» ای الرجوع اطهر لکم و اصلح لکم، قال قتادة: اذا لم یؤذن له فلا یقعد علی الباب فانّ للناس حاجات و اذا حضر فلم یستأذن و قعد علی الباب منتظرا جاز، کان ابن عباس یأتی باب الانصار لطلب الحدیث فیقعد علی الباب حتّی یخرج و لا یستأذن فیخرج الرّجل فیقول یا بن عم رسول اللَّه لو اخبرتنی، فیقول هکذا امرنا ان نطلب العلم، و اذا وقف فلا ینظر من شق الباب اذا کان مردودا. روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «لو ان امرأ اطّلع علیک بغیر اذن فحذفته عصاة ففقأت عینه ما کان علیک جناح»، و فی بعض الاخبار، و هل حصول الاستیذان الا من اجل البصر، «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» من الدخول بالاذن و غیر الاذن، و لمّا نزلت آیة الاستیذان، قالوا کیف بالبیوت الّتی بین مکة و المدینة و الشام علی ظهر الطریق لیس فیها ساکن؟ فانزل اللَّه عزّ و جل، «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَةٍ» ای بغیر استیذان، «فِیها مَتاعٌ لَکُمْ» ای منفعة لکم، و اختلفوا فی هذه البیوت، قال قتادة: هی الخانات و البیوت و المنازل المبنیّة للسائلة، و المنفعة فیها بالنزول و ایواء المتاع و الاتّقاء من الحرّ و البرد، و قیل «فِیها مَتاعٌ لَکُمْ» ای فیها حاجة لکم کانوا یضعون فیها الاسلحة اذا ثقلت علیهم، و قال ابن زید: هی بیوت التّجار و حوانیتهم الّتی بالاسواق یدخلونها للبیع و الشری و هو المنفعة، و قال النخعی: لیس علی حوانیت السوق اذن، و کان ابن سیرین اذا جاء الی حانوت السوق یقول السلام علیکم أ ادخل؟ ثم یلج. و قال عطاء: هی البیوت الخربة و المتاع هی قضاء الحاجة فیها من البول و الغائط، و قیل هی جمیع البیوت للّتی لا ساکن لها، لانّ الاستیذان انّما جاء لئلّا یطلع علی عورة فان لم یخف ذلک فله الدخول بغیر الاستیذان. «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ» ای اذا دخلتم بیوت غیرکم فاتقوا اللَّه فانه یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصّدور.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ» نقله اخبار و حمله آثار روایت کرده‌اند باسناد درست از مادر مؤمنان عائشة الصّدیقة بنت الصّدیق جیبة حبیب اللَّه المبرّاة من فوق سبع سماوات، گفتا رسول خدا (ص) هر گه که بر جناح سفر بودی میان زنان خویش قرعه زدی آن یکی که قرعه وی بر آمدی با خود بسفر بردی. غزوی پیش آمد قرعه بزد قرعه من برآمد مرا با خود ببرد پس از آن که آیت حجاب آمده بود از آسمان و زنان آن گه در پرده بودندی، مرا در هودجی نشاندند و مسافروار بوقت نزول و وقت رحیل فرو می‌آوردند و برمیداشتند، تا رسول خدا از آن غزاة فارغ گشت فتح بر آمده و باز گشته و نزدیک مدینه رسیده، شبی از شبها بمنزل فرو آمده بودیم من از هودج بیرون آمدم و از قافله در گذشتم حاجتی را که در پیش داشتم، چون باز آمدم عقدی که در برداشتم از جزع ظفار گم کرده بودم هم در آن حال بطلب جزع بازگشتم و درنگ من در جست و جوی آن دراز گشت، چون باز آمدم لشکر رفته بود و از نزول من بی‌خبر بودند همی پنداشتند که من در هودج نشسته‌ام و در سبکی هودج اندیشه نکردند که زنان آن گه سبک تن بودند بی‌گوشت. انّما یأکلن العلقة من الطعام و لم یغشهنّ اللحم. چون عقد خویش بازیافتم و باز گشتم قوم رفته بودند و منزل خالی گشته، لیس بها داع و لا مجیب. تنها و غمگین بنشستم و از دلتنگی و اندوه چشمم در خواب شد، صفوان بن المعطل السلمی المرادی با پس مانده لشکر بود بامداد رسید بآن منزل، سواد شخصی دید آنجا تنها خفته چون فراز آمد مرا بشناخت که دیده بود پیش از نزول آیت حجاب، همی استرجاع کرد بتعجب که انا للَّه، این چه کارست و چه‌ حال؟، من باسترجاع وی از خواب درآمدم و بآستین پیراهن روی خویش بپوشیدم، فو اللَّه ما کلّمنی بکلمة و لا سمعت منه کلمة غیر استرجاعه، و اللَّه که با من یک سخن نگفت و نه از وی هیچ سخن شنیدم مگر آن کلمه استرجاع، آن گه راحله خویش بخوابانید و پای بر دست وی نهاد تا من برنشستم، صفوان مهار بدست گرفت و میراند تا بلشکر در رسیدیم بجمعی منافقان بر گذشتیم دور از لشکر فرو آمده، و عادت منافقان چنین بود که پیوسته گوشه‌ای گرفتندی و در میان مردم نیامدندی، عبد اللَّه ابیّ رئیس منافقان که ایشان را دید گفت من هذه؟ کیست این زن؟ گفتند عایشه، همان ساعت باعتقاد خبیث خویش طعن زد و حدیث افک در میان افکند، قالت عائشة و هلک من هلک فیّ و کان الّذی فولی کبره منهم عبد اللَّه بن ابیّ بن سلول. عایشه گفت چون بمدینه آمدیم بیمار شدم مدت یک ماه و اصحاب افک در گفت و گوی آمده و من از آن بی خبر و ناآگاه، و رنج من از آن بیشتر بود که از رسول خدا آن لطف که هر بار دیدمی به بیماری این بار نمیدیدم و سبب نمی‌دانستم که گمان بد نمی بردم، از رسول بیش از آن نمی‌دیدم که گاه گاه در آمدی و سلام کردی و گفتی:کیف تیکم؟
هوش مصنوعی: آیه‌ای در قرآن به ماجرای افک اشاره دارد که مربوط به عایشه، همسر پیامبر اسلام، است. او در این داستان توضیح می‌دهد که چطور در زمان سفر با پیامبر، به دلیل گم شدن جواهرش از کاروان جدا شده و به تنهایی در بیابان مانده است. او می‌گوید که در آنجا صفوان، یکی از اعضای قبیله، او را پیدا کرده و به او کمک می‌کند تا به کاروان برگردد. اما این موضوع باعث شده تا برخی از افراد بدخواه، شایعات و اتهاماتی علیه او و پیامبر بزنند. عایشه بعد از بازگشت به مدینه، به شدت بیمار می‌شود و از شایعاتی که در مورد او جریان دارد بی‌خبر است. او از رفتار پیامبر در زمان بیماری‌اش ناامید می‌شود و احساس تنهایی و غم می‌کند.
آخر چون از آن بیماری به شدم و صحت یافتم شبی بیرون آمدم با ام مسطح بنت ابی رهم بن المطّلب بن عبد مناف سوی صحرا می‌رفتیم قضاء حاجت را و دست و روی شستن را که آن گه عادت عرب نبود در خانه‌ها طهارت جای ساختن، چون فارغ شدیم و روی بخانه نهادیم ام مسطح را پای در چادر افتاد بر وی در آمد نفرین کرد بر پسر خویش، گفت تعس مسطح، عایشه گفت بئس ما قلت أ تسبین رجلا قد شهد بدرا، بد گفتی و ناسزا می دشنام دهی کسی را که به بدر حاضر بود، ام مسطح گفت ای هنتاه خبر نداری و نشنیدی که وی چه گفت در حق تو و اصحاب افک چه میگویند، عایشه گفت چه میگویند مرا خبر کن و آگاهی ده، ام مسطح قصه در گرفت و سخن اصحاب افک با وی بگفت، عایشه گفت چون آن سخن شنیدم جهان بر من تاریک‌ گشت و بیماری یکی ده شد، اندوهگین و متحیر بخانه باز آمدم با چشم گریان و دل بریان، رسول خدا در آمد و هم بر آن قاعده گفت: کیف تیکم؟
هوش مصنوعی: پس از آنکه از آن بیماری بهبود یافتم، شبی با ام مسطح بنت ابی رهم به سمت صحرا رفتیم تا نیازهای طبیعی‌مان را برآورده کنیم و دست و صورتمان را بشوییم. آن زمان، عرب‌ها عادت نداشتند که در خانه‌ها به پاکیزگی بپردازند. پس از اینکه کارمان تمام شد و به خانه برگشتیم، ام مسطح پایش را در چادر گذاشت و بر آن نفرین کرد و گفت: "هلاکت بر مسطح!" عایشه پاسخ داد: "این چه سخنی است که می‌گویی؟ آیا می‌خواهی به کسی دشنام بدهی که در جنگ بدر حضور داشته است؟" ام مسطح گفت: "تو نمی‌دانی چه بر سر تو و دوستانت آمده و چه می‌گویند." عایشه پرسید که چه می‌گویند و از او خواست تا او را آگاه کند. ام مسطح داستان را تعریف کرد و عایشه وقتی که حرف‌های آنها را شنید، احساس کرد که دنیا بر او تیره و تار شده و حالش بد شد. او با چشمانی گریان و دلی آشفته به خانه بازگشت و وقتی پیامبر وارد شد، از او پرسید: "چطورید؟"
گفتم یا رسول اللَّه تأذن لی ان آتی ابویّ، مرا دستوری دهی تا در پیش پدر و مادر شوم، و مقصود من آن بود تا ازیشان خبر درست پرسم از احوال خویش و آنچه در حق من میگویند، رسول مرا دستوری داد و آمدم و مادر را گفتم یا امه ما یتحدّث الناس؟ مردم چه میگویند و در کار من سخن چه میرانند؟ مادر گفت یا بنیة هوّنی علیک فو اللَّه لقل ما کانت امرأة قطّ رضیّة عند رجل لها ضرائر الّا اکثرن علیها حسدا. سخن کوتاه کن ای دخترک و آسان فرا گیر و اللَّه که کم افتد زنی پسندیده و دوست داشته شوهر خویش و او را ضرائر بود که نه بر وی حسد برند و در کار وی گفت و گوی کنند، عایشه بتعجب گفت سبحان اللَّه او قد یتحدّث الناس بهذا؟ مردم درین سخن میگویند و تواند بود که گویند؟
هوش مصنوعی: سوال کردم که آیا می‌توانم به پدر و مادرم مراجعه کنم و از ایشان در مورد خودم و چیزهایی که مردم درباره‌ام می‌گویند، مطلع شوم. پیامبر به من دستور داد و من به نزد مادرم رفتم و از او پرسیدم که مردم در مورد من چه می‌گویند. مادرم به من گفت که نگران نباش، زیرا هیچ زنی که شوهرش چند همسر دارد، نمی‌تواند به راحتی راضی باشد و معمولاً در چنین موقعیتی حسادت‌هایی بین آنها وجود دارد. او ادامه داد که این موضوع عادی است و این که زن پسندیده‌ای که شوهرش همسران دیگر دارد، نمی‌تواند از حسادت و سخن‌چینی‌ها در امان باشد. عایشه با تعجب از این که مردم چنین صحبت‌هایی می‌کنند، ابراز شگفتی کرد.
گفتا پس از آن همه شب گریستم و خواب نکردم کار بجایی رسید که رسول خدا مشورت کرد با اسامة بن زید و علی بن ابی طالب (ع) در فراق اهل خویش ایشان آنچه دانستند از برائت و پاکی گفتند و علی بن ابی طالب گفت حال وی از کنیزک پرس بریره که وی با تو راست گوید، رسول از بریره پرسید بریره گفت: لا اعلم علیها الّا ما یعلم الصّائغ فی تبر الذهب غیر انها جاریة حدیثة السنّ تنام عن عجینها فیأکله الدّاجن.
هوش مصنوعی: پس از آنکه شب‌های طولانی گریستم و نتوانستم بخوابم، کار به جایی رسید که رسول خدا (ص) با اسامه بن زید و علی بن ابی‌طالب (ع) در مورد دوری از خانواده‌اش مشورت کرد. آن‌ها آنچه را که می‌دانستند درباره بی‌گناهی او بیان کردند. علی بن ابی‌طالب پیشنهاد داد که رسول خدا از کنیزکی به نام بریره بپرسد، زیرا او می‌تواند راست بگوید. پیامبر از بریره پرسید و او گفت: «من چیزی درباره او نمی‌دانم جز اینکه او مانند طلا در دست جواهرساز است؛ تنها می‌دانم که او یک کنیز جوان است که در خوابش خمیرش را رها کرده و مرغ‌ها آن را می‌خورند.»
عایشه گفت رسول خدا در آن روزها که این گفت و گوی میکردند یک بار پیش من ننشست و با من حدیث نکرد، و مرا نه در شب خواب بود و نه در روز آرام، پیوسته سوزان و گریان و حیران. یک ماه بدین صفت بگذشت آخر روزی رسول خدا در آمد و نزدیک من بنشست گفت: یا عائشة بلّغنی عنک کذا و کذا فان کنت بریئة فسیبرئک اللَّه و ان کنت الممت بذنب فاستغفری اللَّه و توبی الیه فانّ العبد اذا اعترف بذنبه ثم تاب تاب اللَّه علیه.
هوش مصنوعی: عایشه گفت: پیامبر در آن روزها هیچ وقت پیش من نیامد و با من صحبتی نکرد. شب‌ها خواب راحتی نداشتم و روزها نیز در آرامش نبودم، دائما در حال سوز و گداز و گریه و حیرت بودم. این وضعیت یک ماه ادامه داشت تا این که روزی پیامبر وارد شد و نزدیک من نشست و گفت: ای عایشه، از تو خبرهایی به من رسید. اگر تو بی‌گناه هستی، خداوند تو را پاک خواهد کرد و اگر مرتکب گناهی شده‌ای، از خداوند آمرزش بخواه و به سوی او برگرد، زیرا اگر بنده‌ای به گناهش اعتراف کند و توبه کند، خداوند توبه‌اش را خواهد پذیرفت.
عایشه چون این سخن از رسول بشنید گفتا زار بگریستم و همچون دیگ بر سر آتش جوشیدم، روی با پدر کردم گفتم اجب عنّی رسول اللَّه فیما قال، رسول خدا را در آنچه میگوید جواب ده از بهر من و در کار من، پدر گفت و اللَّه ما ادری ما اقول لرسول اللَّه، روی با مادر کردم گفتم تو او را جواب ده، ما در همان گفت که پدر گفت، پس چون درماندم گفتم آری بدانستم و این حدیث چنان بسمع شما رسیده که در نفس شما مقرر گشته و اگر من سخن گویم ببراءت و پاکی خویش شما مرا راستگوی ندارید و اگر اعتراف آرم بگناهی که نکرده‌ام و اللَّه خود میداند که از آن بریم و بی‌گناه، شما مرا راستگوی دارید، مثل من این ساعت مثل پدر یوسف است که گفت: فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی‌ ما تَصِفُونَ، این سخن بگفتم و در جامه خواب شدم که خود باللّه تفویض کرده و در دل یقین داشتم که اللَّه مرا مبرا کند و رسول را از حال من خبر دهد، و اللَّه که گمان نبردم که در شأن من آیات قرآن و وحی پاک فرستد که خود را از آن حقیرتر دانستم، بلی امید داشتم که رسول را در خواب بنماید و پاکی من بر وی پیدا کند، گفتا و اللَّه که رسول خدا هم در آن مجلس نشسته بود و هیچکس از اهل بیت برنخاسته بود که آثار نزول وحی بر رسول خدا پیدا گشت، بروز زمستانی عرق از وی روان گشت، از گران باری وحی منزل همچون عقد مروارید که بگسلد از پیشانی مبارک وی قطرات عرق می‌افتاد، چون فارغ گشت بمن نگریست خندان و شادان گفت: ابشری یا عائشة اما و اللَّه فقد براک اللَّه، و قرأ «إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ»
هوش مصنوعی: عایشه وقتی این صحبت‌ها را از پیامبر شنید، بسیار گریه کرد و مثل دیگی که روی آتش در حال جوشیدن است، به جوش و خروش افتاد. به پدرش نگاه کرد و از او خواست که در مورد آنچه پیامبر گفت، به او پاسخ دهد. پدرش گفت: "به خدا سوگند، نمی‌دانم چه بگویم." سپس به مادرش روی آورد و از او خواست که پاسخ دهد. در همین هنگام که پدرش صحبت می‌کرد، او نیز با ناامیدی گفت: "می‌دانم که این موضوع به شما رسیده و اگر من بگویم که بری و پاک هستم، شما صدای مرا راست نخواهید دانست و اگر اعتراف کنم به گناهی که نکرده‌ام، شما با من صداقت نخواهید داشت." او خودش را مثل پدر یوسف احساس کرد که گفت: "صبر زیباست و خداوند یاری‌کننده است." بعد از این صحبت‌ها، در حالی که تمام امیدش به خداوند بود، به خواب رفت و مطمئن بود که خدا او را پاک می‌داند و پیامبر را از حقیقت آگاه خواهد کرد. او هرگز فکر نمی‌کرد که آیات قرآن درباره‌اش نازل شود، زیرا خود را از آن حقیرتر می‌دانست. اما امید داشت که پیامبر در خواب از پاکی او آگاه شود. وقتی پیامبر در جلسه نشسته بود، نشانه‌های نازل شدن وحی بر او ظاهر شد. عرق بر چهره‌اش نشست، همچنان که وزنه سنگین وحی بر او نازل می‌شد. وقتی که پیامبر از وحی فارغ شد، به عایشه نگاه کرد و با خنده و شادی گفت: "خوشحال باش ای عایشه، خداوند تو را پاک کرده است." سپس آیه‌ای از قرآن را خواند.
ای بالکذب، و سمّی افکا لکونه مصروفا عن الحق، یقال افک الشّی‌ء اذا قلبه عن وجهه و ذلک انّ عائشة کانت تستحق الثناء بما کانت علیه من الحصانة و الشرف فمن رماها بالسّوء قلب الامر عن وجهه. «عُصْبَةٌ مِنْکُمْ» ای هم جماعة من المسلمین منهم عبد اللَّه بن ابیّ بن سلول و مسطح بن اثاثة بن عباد بن المطلب و حسان بن ثابت الانصاری و حمنة بنت جحش زوجه طلحة بن عبید اللَّه، از اصحاب افک این چهار را نام برده‌اند و ایشان را شناسند و رسول خدا بعد از نزول آیات برائت عایشه ایشان را حدّ فریه زد هر یکی هشتاد ضربه. «لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ» ان خطاب با عایشه است و با صفوان که این نسبت دروغ با وی کردند، و گفته‌اند خطاب با عایشه است و با پدر و مادر وی و با رسول خدا و با صفوان، میگوید مپندارید شما که آن دروغ که بر ایشان بستند و این اندوه صعب که بشما همگان رسید شما را بتر بود بلکه آن شما را بهتر بود که رب العزه دروغ ایشان پیدا کرد و بآیات تنزیل و وحی حق عایشه را عزیز کرد و گرامی و همه را بپاکی وی شاد کرد و چشم روشن، امروز درین جهان و فردا بهشت جاودان و مزد بی کران، وانشد.
هوش مصنوعی: این متن درباره شخصیتی به نام عایشه و اتهامات نادرستی که به او وارد شده است، صحبت می‌کند. گفته می‌شود عایشه به دلیل ویژگی‌های خوب و شخصیت محترمش شایسته ستایش بوده و کسانی که او را متهم کردند، واقعیت را به گونه‌ای معکوس نشان داده‌اند. همچنین به گروهی از مسلمانان اشاره شده که جزئی از این اتهام‌زنندگان بودند و نام برخی از آنها مانند عبدالله بن ابی و حسان بن ثابت ذکر شده است. لازم به ذکر است که بعد از نزول آیات پاک‌سازی عایشه، پیامبر اسلام برای کسانی که دروغ گفته بودند مجازات تعیین کرد. در ادامه به عایشه و صفوان (کسی که در اتهام به او نقش داشته) گفته می‌شود که نباید فکر کنند این دروغ به نفعشان بوده، بلکه این ماجرا به سود آنها تمام شد زیرا خداوند پاکی عایشه را آشکار کرد و او را به عزت رساند و در نتیجه همگان از این واقعیت خوشحال شدند. گفته می‌شود که این اتفاقات به عایشه برکت و پاداش بزرگی در دنیا و آخرت خواهد داد.
اذا اهل الکرامة اکرمونی
فلا اخشی الهوان من اللئام‌
هوش مصنوعی: اگر اهل کرامت به من احترام بگذارند، از ذلت و خواری افراد پست نخواهم ترسید.
فلیس هو انهم عندی هوانا
و لکن الهوان من الکرام‌
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که محبت و علاقه به آنچه که عزیز است، وجود دارد، اما مشکلات و سختی‌ها از جانب افراد نیکوکار و با ایمان ناشی می‌شود. به این معنا که ممکن است کسانی که محترم و شریف هستند، باعث ایجاد چالش‌هایی شوند.
«لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ» ای من العصبة الکاذبة. «مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ» ای جزاء ما اجترح من الذنب علی قدر ما خاض فیه لانّ بعضهم ضحک و بعضهم سکت و بعضهم تکلّم، «وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ» ای تحمّل معظمه فبدأ بالخوض فیه، «لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ» قرأ یعقوب کبره بضم الکاف، و قراءة العامة کبره بکسر الکاف، و هما لغتان، یقال کبر سیاسة النّاس فی المال بالکسر و الضمّ جمیعا، و الکبر من التکبیر بالکسر لا غیر، و قیل معناه الّذی قام باشاعة الحدیث و بالغ فیه، و هو عبد اللَّه بن ابیّ، «لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ» یعنی یوم القیامة و انّما سمّاه عظیما لانّه یخلد فی النّار، و قیل «وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ» هو حسان بن ثابت عذاب فی الدّنیا بان ذهب بصره و شلّت یداه، روی عن مسروق قال: کنت عند عائشة فدخل حسان بن ثابت فامرت فالقی له وسادة فلما خرج قلت لعائشة، تدعین هذا الرّجل یدخل علیک و قد قال ما قال و انزل اللَّه فیه، «وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ»، فقالت رأی عذاب اشدّ من العمی و لعلّ اللَّه یجعل ذلک العذاب العظیم ذهاب بصره، و قالت انّه کان یدفع عن النبیّ، و قیل هو مسطح بن اثاثه و العذاب العظیم ذهاب بصره فی الدّنیا.
هوش مصنوعی: هر فرد از آن گروه با توجه به گناهانی که مرتکب شده و به هر میزان که در این مسئله مشارکت کرده است، به طور متناسب عذاب خواهد دید. برخی در این مسائل خندیده و برخی سکوت کرده و برخی دیگر صحبت کرده‌اند. کسی که بار اصلی این ماجرا را به دوش کشیده و شروع به نشر آن کرده، عذاب بسیار سختی خواهد داشت. در اینجا "کبیره" به معنای بار اصلی است که او بر دوش کشید و این شخص به احتمال زیاد عبدالله بن ابی است، که عذابی بزرگ در روز قیامت در انتظارش خواهد بود، چرا که این عذاب دائمی و ابدی است. همچنین، گفته شده که این شخص ممکن است حسان بن ثابت باشد که در دنیا دچار عذاب شد و بینایی‌اش را از دست داد. عایشه وقتی که او وارد شد، وساده‌ای برایش گذاشت و در پاسخ به نگرانی‌ام درباره او، گفت که عذابی بزرگ‌تر از نابینایی وجود دارد و ممکن است خداوند آن عذاب را همین ناپدید شدن بینایی او قرار دهد. عایشه تأکید کرد که حسان در دفاع از پیامبر مشارکت داشته است. در مورد دیگر نیز شاید منظور مسطح بن اثاثه باشد که او نیز در دنیا عذابش نابینایی‌اش بود.
«لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ» یعنی مسطحا و حسّان، «وَ الْمُؤْمِناتُ» یعنی حمنة بنت جحش، «بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً» یعنی بامثالهم من المؤمنین و المؤمنون کلّهم کنفس واحدة، و قیل معناه هلّا ظنوا بهما ما یظنّ بالرّجل لو خلا بامّه و بالمرأة لو خلت بابنها لانّ ازواج النبیّ امّهات المؤمنین، و قیل اراد بهذه الایة ابا ایوب الانصاری و امرأته ام ایوب، و ذلک فیما روی محمد بن اسحاق بن یسار عن رجاله انّ ابا ایوب خالد بن زید قالت له امرأته ام ایوب یا ابا ایوب اما تسمع ما یقول النّاس فی عائشة؟
هوش مصنوعی: این متن به برخی از برداشت‌ها و تفاسیر درباره یک آیه اشاره دارد. در آن به این موضوع پرداخته شده که وقتی مؤمنین سخنی را می‌شنوند، باید در مورد آن خوب فکر کنند و به جای قضاوت‌های ناپسند، به یکدیگر احترام بگذارند. اشاره شده که همه مؤمنین یک خانواده هستند و باید همدیگر را همانند اعضای خانواده خود ببینند. همچنین به داستان ابوسعید خدری و همسرش امّ ایوب اشاره شده که درباره عایشه صحبت می‌کنند و تأکید بر این است که افراد از نسبت دادن سخنان ناپسند پرهیز کنند و در مورد همدیگر خوب بیندیشند.
قال بلی و ذلک الکذب أ کنت فاعلة ذلک یا ام ایوب؟ قالت لا و اللَّه ما کنت لا فعله، قال فعائشة و اللَّه خیر منک سبحان اللَّه هذا بهتان عظیم، فانزل اللَّه «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً» کما فعل ابو ایوب و صاحبته، «وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبِینٌ» ای کذب بیّن.
هوش مصنوعی: گفت: آیا تو این کار را انجام دادی، ای ام ایوب؟ او گفت: نه، به خدا قسم، من هرگز چنین کاری نکردم. گفت: عایشه، به خدا قسم، بهتر از توست. سبحان‌اللَّه، این یک تهمت بزرگ است. سپس خداوند فرمود: «چرا وقتی آن را شنیدید، مؤمنان و مؤمنات درباره یکدیگر خیال خوبی نکردند؟» همانطور که ابو ایوب و همسرش چنین کردند، و گفتند: «این یک دروغ آشکار است.»
«لَوْ لا جاؤُ عَلَیْهِ» ای هلّا جاءوا علی ما زعموا، «بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِکَ عِنْدَ اللَّهِ» ای فی حکم اللَّه، «هُمُ الْکاذِبُونَ» فیه دلیل علی ان من قذفها بعد نزول هذه الایة صار کافرا باللّه عزّ و جل لما فیه من رد شهادة اللَّه لها بالبراءة «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِیما أَفَضْتُمْ فِیهِ» ای خضتم فیه من حدیث القذف، «عَذابٌ عَظِیمٌ» قال ابن عباس: ای عذاب لا انقطاع له یعنی فی الآخرة لانّه ذکر عذاب الدنیا من قبل، فقال: «وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ» فقد اصابه فانه جلد و حدّ.
هوش مصنوعی: اگر به چیزی که ادعا کردند، با چهار شاهد مراجعه نمی‌کردند، پس اگر شاهدی نیاورند، آنها در نظر خداوند دروغ‌گو هستند. این نشان می‌دهد که هر کس شخصی را به تهمت قذف متهم کند، پس از نزول این آیه، کافر به حساب می‌آید، زیرا این عمل رد شهادت خداوند در مورد برائت آن شخص است. و اگر نبود رحمت و فضل خداوند بر شما در دنیا و آخرت، عذابی عظیم بر شما وارد می‌شد به خاطر آنچه در این مورد گفتید. عذاب‌ بسیار شدیدی انتظار آنها را می‌کشد؛ چرا که عذابی بدون پایان در آخرت وجود دارد. و آن کسی که آغازگر این تهمت‌ها بود، عذاب عظیمی خواهد داشت که شامل مجازات‌های مشخصی نیز می‌شود.
روت عمرة عن عائشة انّ النبی (ص) لمّا نزلت هذه الایة حدّ اربعة نفر: عبد اللَّه بن ابیّ و حسّان بن ثابت و مسطح بن اثاثة و حمنة بنت حجش.
هوش مصنوعی: روایت شده است که عایشه می‌گوید زمانی که این آیه نازل شد، حدود چهار نفر به عنوان افرادی که به افتراء متهم شده بودند، مشخص شدند: عبدالله بن ابی، حسان بن ثابت، مسطح بن اثاثه و حمنه بنت حجش.
«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ» التلقی و التلقف واحد و هو اخذ الکلام شفاها، و قال مجاهد و مقاتل: یرویه بعضکم عن بعض، و قال الکلبی: کان الرّجل منهم یلقی الرّجل فیقول بلّغنی کذا و کذا یتلقونه تلقیا. میگوید آن گه که از دهن یکدیگر این سخن فرا می‌ستدید بزبانهای خویش و با یکدیگر میراندید، و بر قراءت عایشه «تَلَقَّوْنَهُ» بکسر لام و تخفیف قاف من الولق و هو الاسراع الی الکذب آن گه که چنان دروغ زود فرا آن می‌شتابیدید بزبانهای خویش، «وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ» من الفریة ای تتجرؤن علی النطق به فی اهل النبیّ، «تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً» تظنّون انه سهل لا اثم فیه، «وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ» فی الوزر، و قیل و تحسبون ذلک امرا خفیفا یسیرا و ذلک عند اللَّه ذنب عظیم فیه اذی رسول اللَّه و رمی البرئ.
هوش مصنوعی: شما به یکدیگر سخنان را به طور شفاهی منتقل می‌کردید و از یکدیگر می‌شنیدید. برخی از افراد به یکدیگر می‌گفتند که فلان موضوع را به من بگویید و آن را به سرعت منتقل می‌کردند. در این مورد، کلمه «تلقی» به معنای شتاب به سوی دروغ است. شما با زبان‌های خود چیزهایی را می‌گفتید که هیچ اطلاعی در مورد آن نداشتید، این سخنان در بین مردم و در مورد پیامبر گرامی دین منتشر می‌شد، در حالی که شما فکر می‌کردید که این کار آسان و بی‌خطر است، در حالی که در نظر خداوند این عمل گناهی بزرگ و شدیداً ناپسند است، زیرا به رسول خدا آسیب می‌زند و انسان بی‌گناهی را متهم می‌کند.
«وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ» ای هلّا اذ سمعتموه، «قُلْتُمْ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِهذا» ای لا یحلّ لنا ان نخوض فی هذا الحدیث، «سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ» ای، هلّا قلتم عند ذلک، سبحانک ای العجب ممّن یقول ذلک هذا کذب عظیم، یبهت من سمعه، و البهتان الکذب یواجه به المؤمن فتحیر منه، و قیل معنی سبحانک هاهنا تعالیت عن ان یقال فی رسولک هذا البهتان العظیم.
هوش مصنوعی: «چرا وقتی این صحبت‌ها را شنیدید، نگفتید که چه نیازی به صحبت در این باره داریم؟ به راستی، این نسبت به تو بزرگ‌ترین دروغ و تهمت است. آیا نمی‌گفتید که شگفتا از کسی که چنین حرفی می‌زند! این دروغ بزرگی است که کسی را که آن را می‌شنود، دچار سردرگمی می‌کند. همچنین، مفهوم "سبحانک" در اینجا به معنای این است که تو بالایی و از آنچه درباره پیامبرت گفته شده، بری هستی.»
روی عن النبی (ص) قال: «البهتان علی البرئ اثقل من السماوات».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «نسبت دروغ به شخص بی‌گناه، سنگین‌تر از تمام آسمان‌هاست».
قیل معناه وزر الباهت اثقل من السماوات، و قال: «انّ الرّجل لیقول لاخیه یا مرائی فیهدم عمله اربعین عاما فان لم یکن له عمل اربعین عاما أوقر وزر اربعین عاما، و ان الرّجل لیقذف المرأة المحصنة البریئة فیهدم عمل سبعین عاما فان لم یکن له عمل سبعین عاما اوقر وزر سبعین عاما».
هوش مصنوعی: گناه تهمت زدن به دیگران سنگین‌تر از آسمان‌هاست. به‌طوری‌که یک مرد ممکن است به برادرش بگوید: "تو ریاکار هستی"، و این کلام می‌تواند باعث نابودی اعمال او به مدت چهل سال شود. اگر او اعمالی نداشته باشد، معادل گناه چهل سال بر دوشش خواهد بود. همچنین، اگر مردی به یک زن محصنه و بی‌گناه تهمت بزند، این کار می‌تواند باعث از بین رفتن اعمال او به مدت هفتاد سال شود و اگر اعمالی نداشته باشد، بار گناه هفتاد سال بر دوشش خواهد بود.
«یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا» یعنی کی لا تعودوا، و قیل کراهة ان تعودوا، «لِمِثْلِهِ» ای الی مثل هذا الحدیث من القذف و الخوض فیه و الجلوس مع القاذف و استماع حدیثه، «أَبَداً إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» جزاؤه مضمر ای فاتّعظوا و لا تعودوا.
هوش مصنوعی: خداوند به شما نصیحت می‌کند که به گذشته برنگردید، و گفته شده که این بازگشت ناخوشایند است. مقصود این است که به شایعات و سخن پراکنی درباره دیگران گوش ندهید و با سخن‌چینان نشسته و صحبت نکنید. این توصیه به ویژه زمانی است که شما مؤمن هستید؛ بنابراین باید عبرت بگیرید و از این رفتارها پرهیز کنید.
«وَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ» الدّلالات الواضحات، و قیل الفرائض و الاحکام، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ» بمصالحکم، «حَکِیمٌ» بتدبیرکم.
هوش مصنوعی: خداوند آیاتی روشن را برای شما توضیح می‌دهد، که ممکن است به معنای قوانین و احکام باشد. او به خوبی از مصلحت‌های شما آگاه است و تدبیرش حکیمانه است.
«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا». این آیت در قذف عایشه فرو آمد اما حکم آن عام است در زانی و قاذف و مظهر و هر کس که عیب مؤمنان جوید و زشت نامی ایشان طلب کند، فاحشه فا نام ایشان کند و در آن کوشد و سعی کند بفعل یا بقول یا بعزم الفاحشة ما قبح جدا، و المراد بها هاهنا الزنا کقوله فی الاعراف: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» یعنی حرّم الزنا فی العلانیة و السرّ، و فی النساء «اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ» یعنی الزنا، و بالاحزاب «مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ» یعنی الزّنا، «لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا، وَ الْآخِرَةِ» یعنی عبد اللَّه بن ابیّ و اصحابه المنافقین و هم الّذین بدءوا بالافک و اتوا به، و العذاب فی الدنیا الحدّ و فی الآخرة نار، «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ» انّهم کاذبون، «وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» لانه غیب. «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» جواب لو لا محذوف یعنی لعاجلکم بالعقوبة، قال ابن عباس: یرید مسطح و حسّان و حمنة.
هوش مصنوعی: این متن به ضرر کسانی اشاره دارد که دوست دارند فساد در جامعه مؤمنان گسترش یابد. این آیه به دنبال قذف و تهمت به عایشه نازل شده، اما شامل کسانی می‌شود که به زنا، تهمت و عیوب دیگران می‌پردازند. در متن به زشتی زنا اشاره شده و تعبیرات مختلفی از قرآن درباره آن آمده است. عذاب کسانی که در این گناه آلوده‌اند، هم در دنیا و هم در آخرت ذکر شده، و خداوند بر این امر واقف است، در حالی که انسان‌ها نمی‌توانند از حقیقت باخبر شوند. همچنین، فضل و رحمت خداوند در نجات مؤمنان از عذاب‌های فوری نیز یادآوری شده است.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» باشاعة الفاحشة فی الّذین آمنوا، و قیل خطواته وساوسه، و قیل هی النذور بالمعاصی و سلوک سبیل الشیطان و اقتفاء آثاره، «وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ» ای بالقبائح من الاعمال، «وَ الْمُنْکَرِ»، قیل المنکر فکلّ ما یکره اللَّه عز و جل، و قیل المنکر ما لا یعرفه الشرع و لا العقل، «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی‌ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً» هذا الخطاب للّذین خاضوا فی الافک. و المعنی ما طهر من هذا الذنب و لا صلح امره بعد الّذی فعل، و قیل ما قبل توبة احد منکم ابدا، و قیل ما اسلم احد منکم و ما اهتدی.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به دنباله‌روی از مسیرهای شیطان نپردازید. برخی بر این باورند که این مسیرها شامل وسوسه‌ها و تحریکات شیطان است و برخی دیگر آن را به نذورات به معاصی و پیروی از شیطان تفسیر کرده‌اند. هر کس که به دنباله‌روی از شیطان بپردازد، به انجام کارهای زشت و قبیح و کارهای ناپسند می‌پردازد. در اینجا، کار ناپسند به هر چیزی اطلاق می‌شود که خداوند از آن بیزار است و یا چیزی است که نه در شرع شناخته شده و نه مورد تأیید عقل قرار دارد. اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هیچ‌یک از شما هرگز پاک نمی‌شد. این پیام به کسانی است که در افتراها شریک هستند. هیچ‌کس از شما در برابر این گناه پاک نشده و هیچ‌کس نمی‌تواند به تنهایی به درست‌کاری برسد بدون رحمت خداوند.
«وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ» ای یحمله علی ما یصیر به زاکیا، و قیل یطهر ما یشاء من الذنب بالرحمة و المغفرة، «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ» لمقالتکم، «عَلِیمٌ» بنیّاتکم و اعمالکم.
هوش مصنوعی: اما خداوند هر کسی را که بخواهد، پاک می‌سازد. برخی گفته‌اند که خداوند هر کس را که بخواهد، از گناه با رحمت و بخشش پاک می‌کند. خداوند شنوا به سخنان شماست و از نیات و اعمال شما آگاه است.
«وَ لا یَأْتَلِ» ای لا یحلف و هو یفتعل من الالیة و هی القسم، و قرأ ابو جعفر و لا یتأل بتقدیم التّاء و تأخیر الهمزة، و التالی الحلف و التحکم، یقال آلی و تالی و ائتلی اذا حلف، «أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ» الفضل فی الدّین، و السعة فی المال، و هو ابو بکر الصدّیق، «أَنْ یُؤْتُوا» یعنی ان لا یؤتوا، «أُولِی الْقُرْبی‌» یعنی مسطح و ابن اثاثة و کان ابن خالة ابی بکر، و قال من صعالیک المهاجرین. این آیت در شأن ابو بکر صدّیق فرو آمد که مسطح را همیشه نفقه دادی از بهر درویشی و خویشاوندی که ابن خاله ابو بکر بود و از جمله مهاجرین بود و از اهل بدر بود، چون مسطح در افک عایشه سخن گفت ابو بکر خشم گرفت و سوگند یاد کرد که بعد از آن او را هیچ چیز ندهد، و بر وی نفقه نکند، چون این آیت فرو آمد ابو بکر کفارت سوگند کرد، و گفت و اللَّه لا امنع النفقة عنه ابدا. مصطفی علیه السلام این آیت بر ابو بکر میخواند چون اینجا رسید که: «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» ابو بکر گفت بلی انا احبّ ان یغفر اللَّه لی، و قیل «وَ لا یَأْتَلِ» ای لا یقصر من قولهم، لا یألوا فلان جهده و منه قوله تعالی: «لا یَأْلُونَکُمْ خَبالًا»، فعلی هذا قوله: «أَنْ یُؤْتُوا» لا یحتاج الی اضمار لا. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» العفو السّتر و الصفح الاعراض، و قیل العفو عن الافعال و الصفح عن الاقوال، و قال ابن عباس و الضحاک: اقسم ناس من الصحابة منهم ابو بکر ان لا یتصدقوا علی رجل تکلّم بشی‌ء من الافک و لا ینفقوهم، فانزل اللَّه هذه الآیة «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» معناه ان احببتم ان یغفر اللَّه لکم ذنوبکم فاغفروا ذنوبکم فیما بینکم، «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
هوش مصنوعی: این متن به موضوع سوگند و عهد ابوبکر صدیق اشاره دارد. در آن بیان شده که وی به دلیل نارضایتی‌اش از رفتار مسطح، که در ماجرای افک عایشه اظهارنظر کرده بود، تصمیم گرفت به او کمک نکند. اما پس از نزول آیات قرآنی که به او تأکید می‌کرد بخشش و عفو لازم است، ابوبکر در نظرش تغییر کرد و فهمید که باید از سوگند خود دست بکشد و نفقه‌اش را به مسطح ادامه دهد. او با ذکر این آیات متوجه شد که رحمت و مغفرت الهی در گروی بخشش اوست. آیات به او یادآوری می‌کنند که اگر می‌خواهد خداوند گناهانش را ببخشد، باید او نیز دیگران را ببخشد و از آن‌ها صرف‌نظر کند. در نهایت، این نکته برجسته می‌شود که خداوند بخشنده و مهربان است.
«إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ» الغافلة عن الفاحشة ان لا یقع فی قلبها، و کانت عائشة کذلک، «لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» قال مقاتل هذا خاص فی عبد اللَّه بن ابیّ و کان منافقا، و روی عن خصیف قال: قلت لسعید بن جبیر من قذف مؤمنة لعنه اللَّه فی الدّنیا و الآخرة، فقال ذلک لعائشة خاصة، و قال قوم هی لعائشة و ازواج النبیّ دون سایر المؤمنات، و روی عن ابن عباس قال: هذه فی شأن عائشة و ازواج النبیّ خاصّة لیس فیها توبة، و من قذف امرأة مؤمنة فقد جعل اللَّه له توبة ثم قرأ «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ» الی قوله: «إِلَّا الَّذِینَ تابُوا»، فجعل لهؤلاء توبة و لم یجعل لاولئک توبة، و قال الآخرون نزلت هذه الایة فی ازواج النبی (ص) و کان ذلک کذلک حتی نزلت الایة الّتی فی اول السورة «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ» الی قوله: «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» فانزل اللَّه الجلد و التوبة. «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ» قرأ حمزة و الکسائی یشهد بالیاء لتقدم الفعل، «أَلْسِنَتُهُمْ» یعنی بالقذف بالزّنا، «وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» ای و سائر الاعضاء بسائر المعاصی الّتی اعملوا بها، و شهادة الاعضاء بان یصیرها اللَّه کاللسان فی امکان النطق. فان قیل کیف وجه الجمع بین هذه الایة و بین قوله: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی‌ أَفْواهِهِمْ»؟ قلنا اختلفوا فیه، فقال بعضهم انّهم یجحدون فی بعض الاوقات، و اللَّه یختم علی افواههم و ینطق ایدیهم و ارجلهم فاذا علموا انّ الجحود لا ینفعهم رفع اللَّه الختم عن افواههم فیشهدون بجمیع ما عملوا، و قیل ان اللَّه یخرج السنتهم عن افواههم ثم یطبق شفاههم فیشهدون بالسنتهم و هی خارجة من الفم لیکون ابدع.
هوش مصنوعی: کسانی که به زنان مسلمان و پاکدامن اتهام بی‌اساس می‌زنند، عذاب بزرگی در دنیا و آخرت خواهند داشت. برخی از مفسرین گفته‌اند که این آیات به ویژه در مورد عایشه و همسران پیامبر نازل شده و برای این افراد هیچ راهی برای توبه وجود ندارد. اما برای دیگران که به زنان مؤمن اتهام می‌زنند، در صورتی که چهار شاهد نداشته باشند، راهی برای توبه وجود دارد. در روز قیامت، اعضای بدنشان به گناهان و کارهایی که انجام داده‌اند، شهادت خواهند داد. برخی افراد بر این باورند که در آن روز، خداوند بر دهان آنها مهر خواهد زد، اما در مواقعی که آنها منکر هستند، اعضای بدنشان شهادت خواهند داد. در نهایت، این موضوع نشان‌دهنده دقت و انصاف الهی در قضاوت در مورد اعمال انسان‌هاست.
«یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ» الدّین هاهنا الجزاء و منه قولهم‌ کما تدین تدان‌، یعنی کما تفعل تجازی، و فی الخبر، یوم یدان النّاس باعمالهم‌، و المعنی یوفیهم اللَّه الجزاء الحقّ ای الجزاء الواجب، و قرئ فی الشواذ الحقّ بالرفع فیکون صفة للَّه عز و جل، «یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ» یقضی بحق و یأخذ بحق و یعطی بحق قال ابن عباس: «و ذلک انّ عبد اللَّه بن ابیّ کان یشکّ فی الدّین فیعلم یوم القیامة انّ اللَّه هو الحق المبین.
هوش مصنوعی: در آن روز خداوند حقایق دین آنها را به طور کامل می‌دهد. دین به معنای پاداش است، مانند این ضرب‌المثل که می‌گوید انسان همان‌طور که عمل می‌کند، پاداش می‌گیرد. در روز قیامت، مردم بر اساس اعمالشان قضاوت می‌شوند. بنابراین، خداوند به آنها پاداش واقعی و واجب را می‌دهد. همچنین در برخی قرائت‌ها، "حق" به عنوان صفت برای خداوند ذکر شده است. در آن روز، مردم خواهند فهمید که خداوند حقیقتی روشن و آشکار است و بر اساس حق قضاوت، جزا و عطا خواهد کرد. ابن عباس نیز اشاره کرده که عبدالله بن ابی در دین شک داشت و در روز قیامت خواهد دانست که خداوند حقیقت روشن است.
«الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ» ای الخبیثات من القول و الکلام للخبیثین من النّاس، «وَ الْخَبِیثُونَ» من النّاس، «لِلْخَبِیثاتِ» من القول، «وَ الطَّیِّباتُ» من القول، «لِلطَّیِّبِینَ» من النّاس، «وَ الطَّیِّبُونَ» من النّاس، «لِلطَّیِّباتِ» من القول، و الطیب لا یلیق الّا با الطیّب فعائشة لا یلیق بها الخبیثات من القول، لانّها طیّبة فتضاف الیها الطّیبات من الکلام من الثناء الحسن، و قال الزجاج معناه لا یتکلم بالخبیثات الّا الخبیث من الرجال و النساء. و لا یتکلّم بالطّیبات الا الطیّب من الرجال و النساء، و هذا ذم للّذین قذفوا عائشة و مدح للّذین برؤها بالطّهارة. و قال ابن زید: معناه الخبیثات من النساء للخبیثین من الرّجال و الخبیثون من الرجال للخبیثات من النساء امثال عبد اللَّه بن ابیّ و الشاکّین فی الدّین، و الطّیبات من النساء للطیّبین من الرّجال و الطیّبون من الرّجال للطیبات من النساء یرید عائشة طیّبها اللَّه لرسوله الطیّب صلّی اللَّه علیه و سلّم. «أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ» یعنی عائشة، و قیل عائشة، و صفوان بن المعطل المرادی الّذی رمیت به عائشة کان رجلا صالحا ذکره رسول اللَّه (ص) بخیر، شهید بدرا و خرج من الدّنیا شهیدا و لم یکشف عن انثی قطّ، یقال کان حصورا لا یأتی النساء، فوقع اولئک موقع التثنیة کقوله: «فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ» و المراد به اخوان، و قیل «أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ» یعنی الطّیبین و الطّیبات منزهون مما یقولون، «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» هذا تأویل قوله، «بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ»
هوش مصنوعی: خبیثان و خبیثات به یکدیگر تعلق دارند؛ یعنی سخنان زشت برای افرادی زشت و ناخوشایند است. از سوی دیگر، سخنان نیکو برای افراد نیکو است. این بیان نشان‌دهنده این است که عایشه به خوبی و پاکی معروف است و شایسته نیست که نسبت به او سخنانی زشت گفته شود. به گفته زجاج، تنها افراد خبیث می‌توانند از سخنان زشت صحبت کنند و افراد نیکو فقط به سخنان نیکو می‌پردازند. این موضوع انتقادی است به کسانی که عایشه را متهم کردند و تقدیری است از افرادی که او را پاک دانستند. همچنین گفته شده که افراد خبیث و مردان خبیث به یکدیگر تعلق دارند، و زنان نیکو نیز به مردان نیکو. عایشه هم که به عنوان فردی پاک شناخته می‌شود، در این زمینه ذکر شده است. در نهایت، عده‌ای از افراد، مانند عایشه و صفوان بن معطل که مجروحی شایسته و صالح بود، از این accusations دور هستند و همچنین نیکوکاران از اتهامات پاک هستند و برای آنها آمرزشی و روزی نیکو در نظر گرفته شده است.
و الرزق الکریم الجنّة. لانّ رزقها بلا علاج و لا زرع و لا تلقیح و لا زوال و لا رنق، روی انّ ابن عباس دخل علی عائشة فی مرضها الّذی ماتت فیه، فبکت و قالت اخاف ما اقدم علیه، فقال ابن عباس: لا تخافی فو الّذی انزل الکتاب علی محمّد لا تقدمین الّا علی مغفرة و رزق کریم، فقالت رحمک اللَّه أ هذا شی‌ء انبأک به رسول اللَّه؟ فقال بل هو شی‌ء نبأنیه کتاب اللَّه، قالت و اتل علیّ، فتلا «وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» فخرج من عندها، فصیح علیها، فقال ما بالها؟ قالوا غشی علیها مما تلوت. و روی انّ عائشة کانت تفتخر باشیاء اعطیتها لم تعطها امرأة غیرها، منها انّ جبرئیل اتی بصورتها فی سرقة من حریر و قال هذه زوجتک، و روی انه اتی بصورتها فی راحته، و انّ النبی لم یتزوج بکرا غیرها، و قبض رسول اللَّه (ص) و رأسه فی حجرها و دفن فی بیتها و کان ینزل علیه الوحی و هو معها فی لحافه. و نزلت براءتها من السّماء، و انّها ابنة خلیفة رسول اللَّه و صدیقه، و انّها حبیبة رسول اللَّه و خلقت طیبة و وعدت مغفرة و رزقا کریما. و کان مسروق اذا روی عن عائشة قال: حدثتنی الصدّیقة بنت الصدّیق حبیبة حبیب اللَّه المبرّاة من فوق سبع سماوات. و اجمعوا انّ من قذف عائشة ضربت عنقه لتبرئة اللَّه عزّ و جلّ ایاها کرم اللَّه وجهها.
هوش مصنوعی: رزق نیکو بهشت است، زیرا رزق آن بدون نیاز به درمان، کشت، تلقیح، زوال و افزودن است. ابن عباس وارد شد و در بیماری عایشه که در آن فوت کرد، او را دید. عایشه گریه کرد و گفت: «نمی‌دانم چه بر من خواهد گذشت.» ابن عباس گفت: «نترس، به خداوندی که کتاب را بر محمد نازل کرده، تو چیزی جز آمرزش و رزق نیکو نخواهی داشت.» عایشه پرسید: «آیا این را رسول‌الله به تو خبر داده است؟» گفت: «نه، بلکه این چیزی است که کتاب خدا به من خبر داده است.» او خواست که آیه‌ای را برایش بخواند و ابن عباس آیه‌ای از قرآن را تلاوت کرد. عایشه به قدری تحت تأثیر قرار گرفت که بی‌هوش شد. همچنین گفته شده که عایشه به چیزهایی که به او داده شده بود، افتخار می‌کرد و می‌گفت که جبرئیل به شکل او در پارچه‌ای از ابریشم آمد و گفت: «این همسر تو است.» او تنها زنی بود که پیامبر بکر را به ازدواج گرفت و در هنگام وفات پیامبر، سرش در دامن او بود و در خانه‌اش دفن شد. وحی در کنار او نازل می‌شد و عایشه به خاطر پاکی‌اش از آسمان تبرئه شده است. او دختر خلیفه و دوست پیامبر و محبوب او بود و وعده آمرزش و رزق نیکو به او داده شده است. مسروق هرگاه از عایشه نقل می‌کرد، می‌گفت: «صدیقه، دختر صدیق، محبوب محبوب خدا که از طرف خدا از هفت آسمان تبرئه شده است.» همچنین آنها اجماع کردند که هر کس به عایشه تهمت بزند، مجازاتش اعدام است تا خداوند او را یاری کند.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ» ای بیوتا لستم تملکونها و لا تسکنونها، «حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا». عدی بن ثابت گفت: زنی انصاریه آمد و گفت یا رسول اللَّه من در خانه خویش گاه گاه بر حالی باشم که نخواهم که هیچکس مرا بیند در آن حال نه پدر و نه فرزند اگر در آن حال مردی ازین کسان و خویشان من در آید من چکنم حال من چون بود؟ رب العالمین این آیت بجواب وی فرو فرستاد، «تَسْتَأْنِسُوا» یعنی تستأذنوا، و قرأ غیر واحد من الصّحابة «حتی تستأذنوا»، و قیل الاستیناس طلب الانس و هو ان ینظر هل فی البیت انسان فیؤذنه انّه داخل، معنی آنست که در هیچ خانه مروید که سکنای شما در آن نبود و ملک شما نبود تا نخست بر رسید که هیچ مردم در آن خانه هست و دستوری بخواهید، مجاهد گفت: آوازی دهید تسبیح و تکبیر یا تنحنحی کنید، تا اهل بیت را آگاهی دهید، ابن عباس گفت: در آیت تقدیم و تأخیر است یعنی حتی تسلّموا و تستأذنوا، ای حتی تقولوا السّلام علیکم ادخل، سلام مستحبّ است و استیذان واجب.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به خانه‌های دیگران که متعلق به شما نیست، وارد نشوید مگر اینکه اجازه بگیرید. عدی بن ثابت نقل می‌کند که یک زن انصاری به پیامبر گفت: یا رسول‌الله، گاهی در خانه خودم به وضعیتی می‌افتم که نمی‌خواهم کسی مرا ببیند، حتی پدر و فرزندم. اگر مردی از خویشان من ناگهان وارد شود، چه کنم؟ خداوند این آیه را به‌عنوان پاسخ به او نازل فرمود: «قبل از ورود، اجازه بگیرید.» بنابراین، قبل از ورود به خانه‌ای که متعلق به شما نیست، باید مطمئن شوید که کسی در آنجا هست یا نه و درخواست اجازه کنید. مجاهد گفت: شما می‌توانید صدایی از خود درآورید یا تسبیح و تکبیر بگویید تا اهالی خانه مطلع شوند. ابن عباس نیز گفت: در این آیه ترتیب آمده است، یعنی باید ابتدا سلام بگویید و سپس اجازه بگیرید. گفتن سلام مستحب و گرفتن اجازه واجب است.
روی عن کلدة بن حنبل قال: دخلت علی النبیّ (ص) و لم اسلم و لم استأذن، فقال النبیّ: ارجع فقل السّلام علیکم أ ادخل؟
هوش مصنوعی: کلده بن حنبل می‌گوید: من بدون اینکه سلام کنم یا از ورود اجازه بگیرم، وارد محضر پیامبر (ص) شدم. پیامبر فرمودند: برگرد و بگو: سلام بر شما، آیا می‌توانم داخل شوم؟
و فی حدیث ابی موسی الاشعری عن النبیّ «ثلاثا فان اذن لک و الا فراجع»، قال الحسن: الاوّل اعلام، و الثانی مؤامرة و الثالث استیذان بالرجوع. و اگر در خانه خویش شود یا در ذوات المحارم استیذان واجب نیست اما مستحبّ است که تنحنح کند یا ادنی حرکتی، ابراهیم نخعی گفت: استأذن علی امّک لعلها تکون عریانة.
هوش مصنوعی: در حدیثی از ابی موسی اشعری درباره پیامبر آمده است که باید سه بار اجازه گرفته شود، و اگر اجازه ندادند، باید بازگشت. حسن می‌گوید که اولین بار اعلام حضور است، دومین بار به نوعی تدبیر و برنامه‌ریزی، و سومین بار درخواست اجازه برای بازگشت است. اگر فرد در خانه خودش باشد یا با نزدیکانش، درخواست اجازه واجب نیست، اما مستحب است که کمی سرفه کند یا حرکتی کوچک انجام دهد. ابراهیم نخعی نیز می‌گوید که باید از مادر خود اجازه بگیری، چون ممکن است او در حالت عریانی باشد.
و عن عطاء بن یسار، انّ رجلا قال للنبیّ استأذن علی امّی؟ قال: نعم، قال انّها لیس لها خادم غیری ا فاستأذن علیها کلما دخلت؟ قال: أ تحبّ ان تریها عریانة؟ قال الرجل لا، قال فاستأذن علیها.
هوش مصنوعی: عطاء بن یسار نقل می‌کند که مردی از پیامبر پرسید آیا می‌توانم اجازه ورود به مادر خود را بگیرم؟ پیامبر پاسخ داد بله. آن مرد گفت که او هیچ خادمی جز من ندارد، آیا باید هر بار که وارد می‌شوم از او اجازه بگیرم؟ پیامبر از او پرسید آیا دوست داری او را در حالی که برهنه است ببینی؟ مرد پاسخ داد نه، پیامبر گفت پس باید هر بار که وارد می‌شوی از او اجازه بگیری.
و قیل «غَیْرَ بُیُوتِکُمْ» هذا واقع علی الاستیناس غیر واقع علی التسلیم، التأویل لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستأنسوا، و لا تدخلوا بیوتا حتّی تسلّموا علی اهلها.
هوش مصنوعی: گفته شده است که عبارت «غیر بیوت کم» به معنای ورود به خانه‌هایی است که به شما اجازه داده نشده است. این مفهوم به این صورت بیان می‌شود که شما نمی‌توانید به خانه‌های دیگران وارد شوید مگر اینکه با مالک آن خانه‌ها آشنا شوید و اجازه بگیرید. همچنین لازم است که قبل از ورود، با اهل آن خانه سلام و احوالپرسی کنید.
و فی وصیّة رسول اللَّه انس بن مالک، و اذا دخلت علی اهلک فسلّم علیهم یکثر خیر بیتک.
هوش مصنوعی: در وصیت پیامبر خدا، انس بن مالک می‌گوید: وقتی به خانواده‌ات وارد شدی، به آنها سلام کن تا برکات خانه‌ات افزایش یابد.
«فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها» ای فی البیوت احدا یأذن لکم فی دخولها.
هوش مصنوعی: اگر در آن (خانه‌ها) کسی را نیافتید که به شما اجازه ورود دهد.
«فَلا تَدْخُلُوها حَتَّی یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا» یعنی اذا کان فی البیت قوم فقالوا ارجع فلیرجع، و لا یقعد علی الباب ملازما، «هُوَ أَزْکی‌ لَکُمْ» ای الرجوع اطهر لکم و اصلح لکم، قال قتادة: اذا لم یؤذن له فلا یقعد علی الباب فانّ للناس حاجات و اذا حضر فلم یستأذن و قعد علی الباب منتظرا جاز، کان ابن عباس یأتی باب الانصار لطلب الحدیث فیقعد علی الباب حتّی یخرج و لا یستأذن فیخرج الرّجل فیقول یا بن عم رسول اللَّه لو اخبرتنی، فیقول هکذا امرنا ان نطلب العلم، و اذا وقف فلا ینظر من شق الباب اذا کان مردودا. روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «لو ان امرأ اطّلع علیک بغیر اذن فحذفته عصاة ففقأت عینه ما کان علیک جناح»، و فی بعض الاخبار، و هل حصول الاستیذان الا من اجل البصر، «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» من الدخول بالاذن و غیر الاذن، و لمّا نزلت آیة الاستیذان، قالوا کیف بالبیوت الّتی بین مکة و المدینة و الشام علی ظهر الطریق لیس فیها ساکن؟ فانزل اللَّه عزّ و جل، «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَةٍ» ای بغیر استیذان، «فِیها مَتاعٌ لَکُمْ» ای منفعة لکم، و اختلفوا فی هذه البیوت، قال قتادة: هی الخانات و البیوت و المنازل المبنیّة للسائلة، و المنفعة فیها بالنزول و ایواء المتاع و الاتّقاء من الحرّ و البرد، و قیل «فِیها مَتاعٌ لَکُمْ» ای فیها حاجة لکم کانوا یضعون فیها الاسلحة اذا ثقلت علیهم، و قال ابن زید: هی بیوت التّجار و حوانیتهم الّتی بالاسواق یدخلونها للبیع و الشری و هو المنفعة، و قال النخعی: لیس علی حوانیت السوق اذن، و کان ابن سیرین اذا جاء الی حانوت السوق یقول السلام علیکم أ ادخل؟ ثم یلج. و قال عطاء: هی البیوت الخربة و المتاع هی قضاء الحاجة فیها من البول و الغائط، و قیل هی جمیع البیوت للّتی لا ساکن لها، لانّ الاستیذان انّما جاء لئلّا یطلع علی عورة فان لم یخف ذلک فله الدخول بغیر الاستیذان. «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ» ای اذا دخلتم بیوت غیرکم فاتقوا اللَّه فانه یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصّدور.
هوش مصنوعی: در این متن، تأکید بر احترام به حریم خصوصی دیگران و لزوم اجازه برای ورود به خانه‌ها مشاهده می‌شود. اگر کسی درب خانه‌ای را بزند و درخواست خروج شود، باید برگردد و در آنجا منتظر نماند. این بازگشت به منزله‌ی پاکی و صلاح برای اوست. در صورتی که فردی در کنار درب منتظر بماند و اجازه‌ای نگیرد، ممکن است با مشکلاتی مواجه شود. همچنین اشاره شده که اگر کسی بدون اجازه به داخل نگاه کند، گناهی در این مورد نخواهد داشت. در ادامه، به مواقعی که ورود به خانه‌های خالی یا بدون سکنه مجاز است، پرداخته می‌شود، مانند ورود به اماکن تجاری یا مکان‌هایی که برای استفاده عموم طراحی شده‌اند. در نهایت به این نکته اشاره می‌کند که خداوند از آنچه انسان‌ها می‌پوشانند و نمایان می‌سازند، آگاه است و توصیه می‌کند که در برخورد با اموال و حریم دیگران، از خداوند بترسند و مراقب باشند.