قوله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» باسم من تفرّد بالقوّة و القدرة و الجلال، باسم من توحّد بالرحمة و النصرة و الافضال، سبحانه سبحانه ذی المنّ و الاکرام و الا حسان، متقدس عن شرکة الاوثان، متعطف بالعزّ فهو ازاره ثم ارتدی بالکبریاء و السّلطان. نام خداوندی که در ذات یکتا و در صفات بیهمتاست، کریم و مهربان لطیف و رحیم و نیک خداست، در آزمایش باعطا و در ضمانها با وفاست، داعی را پیش از دعا و راجی را پیش از رجاست، آن را که هست مهر نمای و مهر افزاست، کار آن دارد که تا خود کر است، یاد وی دلها را شمع تابانست، و مهر وی زندگانی دوستان است و نام وی عالم را روح و ریحانست، و عارف را غارت جانست. حسین منصور را پرسیدند که معنی نام اللَّه تعالی چیست؟ گفت گدازنده تن، رباینده دل، غارت کننده جان، امّا این معاملت نه با هر خسی و دون همتی رود که این جز با جوانمردان طریقت و راضیان حضرت نرود. و جز حال ایشان نبود که اندوه عشق دین بجان و دل خرند هر چه دارند فدای درد و غم خویش کنند بزبان حال گویند:
اکنون باری بعشق دردی دارم
کان درد بصد هزار درمان ندهم
پیر طریقت گفت: من چه دانستم که بر کشته دوستی قصاص است. چون بنگرستم این معاملت ترا با خاص است.
قوله: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» المؤمن من یکون بضاعته مولاه و حبیبته ذکراه و بغیضته دنیاه و زاده تقواه، مؤمن اوست که همتی دارد به از دنیا، مرادی به از عقبی، اشتیاقی بدیدار مولی. گهی در برّ برّ او سر گشته، گهی در بحر لطف او غرق شده، گهی بر وفق شریعت در حضرت نماز بر مقام راز ایستاده، گهی در میدان حقیقت بنعت خشوع تن در داده و دل برده و جان بسته، اینست که ربّ العالمین گفت: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» خشوع در نماز گوهری است نفیس، کیمیایی است که هر چه فساد بود باصلاح آرد، تفرقه بجمع بدل کند از قبض باز رهاند ببسط رساند، سیآت محو کند، حسنات ثبت کند، حجابی است از خلق، حسابی است با حق، در معرکه مرگ مبشر است، در ظلمت گور مونس است، در وحشت لحد انیس است، در عرصه قیامت عدیل است، در وقت عرض شفیع است، از دوزخ ستر و ببهشت دلیلست.
«وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» ما یشغل عن اللَّه فهو سهو، و ما لیس للَّه فهو حشو، و ما لیس بمسموع او منقول فهو لغو، و ما هو غیر الحق سبحانه فهو لهو، هر چه ترا از اللَّه تعالی باز دارد آن سهوست، هر چه نه اللَّه تعالی را بود حشو است، هر چه نه کتاب مسموع و سنّت منقول بود لغو است، هر چه نه حق است جل جلاله باطل و لهوست.
الا کلّ شیء ما خلا اللَّه باطل.
پیر طریقت گفت: طرح کلّ قرب دوست را نشانست، بود تو بر تو همه تاوانست، از بود خود در گذر آنت سعادت جاودانست. ای جوانمرد شغل طلب بند جانست، او که شغل او را کرانست کار او آسانست، کار او دشخوارست که مطلوب او بیکرانست.
«وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ» تا آنجا که گفت: «أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ» صفت و سیرت آن مؤمنانست که رب العزه ایشان را گفت: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» شادکامند و نازنین و روز افزون در سرای پیروزی نزول کرده، بر بساط انبساط آرام گرفته، در حظیره قدس خلعت فضل پوشیده، در روضه انس شربت وصل نوشیده، اینست که اللَّه تعالی گفت: «الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ» وانگه بلفظ وراثت گفت تا نسب درست کنی و انگه میراث برداری، و نسب دو چیزست ایمان در اصل، و طاعات در فضل، و چنان که در استحقاق ارث تفاوتست هم در فرض و هم در تعصیب، هم چنان مؤمنان امروز در طاعات متفاوتند، و فردا در درجات و منازل متفاوت، و مهینه ایشان اصحاب علیین اند درجات ایشان از همه برتر و بزرگوارتر و بحق نزدیکتر، قال النبیّ (ص): «انّ اهل الجنّة یرون اهل علیین کما ترون الکوکب الدرّی فی افق السّماء و ان ابا بکر و عمر منهم و انعما».
اصحاب علیین مردانیاند که تخم ارادت بکشتند و بر دوستی بر گرفتند، دو گیتی بدریا انداختند و هرگز با غیر حق نپرداختند نه هر چه بهشت را شاید مهر و صحبت را شاید، تنی بحلال پرورده بهشت را شاید، دلی در آرزوی دوست بسوخته مهر را شاید، جانی بآب قدس شسته صحبت دوست را شاید.
پیر طریقت گفت: در جستن بهشت جان کندن باید، در گریختن از دوزخ ریاضت کردن باید، در جستن دوست جان بذل کردن باید، عزیز من بجفاء دوست از دوست دور بودن جفاست، در شریعت دوستی جان از دوست بسر آوردن خطاست.
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ» الآیة.. بدان که ربّ الارباب خداوند حکیم، کردگار عظیم جل جلاله بکمال قدرت خویش نهاد آدمی بحکم جود در وجود آورد، از آب و گل چندان جواهر مختلف شکل پیدا کرد، یکی عظام یکی اعصاب یکی عروق، دو چشم بینا دو گوش شنوا، دو دست گیرا، دو پای روا. دماغی که درو تخیّل محسوساتست و تحفظ معلومات، دلی که در و علم است و ارادت و شجاعت و قدرت و حقد و خرد و فکر، وانگه این جواهر بحر قدرت را بکمال حکمت خویش در سلک ترکیب کشید تا چون سرای ساخت آراسته بدویست و چهل عمود راست بداشته این عمودها عظامند، و آن گه آن را به هفتصد و هشت بند مستمر کرد آن اعصابند، و انگه سیصد و شصت جدول بر مثال جویها و چشمههای روان در ان گشاد، آن عروقند، وانگه از آن نهاد روزنها بیرون گشاده چون چشم و گوش و بینی و دهن، و آن گه شش خادم بخدمت این سرای فراز کرده چون قوّت جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه و نامیه و غاذیه، و آن گه پنج حارس بحفظ وی موکّل کرده چون حواس پنجگانه، و آن گه دل بر مثال شاه درین سرای بر تخت نشانده و زمام تصرفات و ترتیب کدخدایی درین سرای بکلّیت در دست دل نهاد، اینست که صاحب شرع صلوات اللَّه علیه بوی اشارت کرده که: «انّ فی جسد ابن آدم لمضغة اذا صلحت صلح لها سائر الجسد و اذا فسدت فسدلها سائر الجسد الا و هی القلب».
ای جوانمرد این بنیت انسان هر چند از آنجا که دیده تو است مختصر مینماید امّا از روی معانی و معالی آن کنوز رموز که درو مودع است عالم اکبرست این کواکب و اختران که درین عالم بلند مواکب خود برآراستهاند، و این ماه و آفتاب که رایت نور نصب میکنند و بساط ظلمت مینوردند، همه نور که گیرند از دل مؤمن گیرند و دل مؤمن که نور گیرد از نظر حق گیرد که میگوید: فهو نور من ربّه.
قوله: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» بزبان اشارت بر ذوق ارباب مواجید و معرفت این باز خاصیتی دیگرست و خلعتی دیگر که بنده مؤمن را داد پس از کمال عقل و تمییز، و آن آنست که چون نقطه خاک را قرطه وجود بر قضیت کرم در پوشید آن سرّ محبت که در ستر غیرت بود بر وی آشکارا کرد که: «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» بر لوح روح وی بمداد کرم بقلم لطف قدم عهدنامه ایمان نبشت که: «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»، و برین اقتصار نکرد که نداء کرم روان کرد که: انا الملک ادعوکم لتصیروا ملوکا، انا الحیّ ادعوکم لتکونوا احیاء. ترا پادشاه کرد و پادشاهی داد، از روح تو عرشی ساخته و از دل تو کرسی نهاده و از دماغ تو لوح المحفوظی پیش تو نهاده، حواس خمس را ملائکه ملکوت نهاد تو گردانیده، از عقل تو ماهی و از علم تو آفتابی بر فکل پیکر تو رخشان کرده، و ترا بر همه پادشاه کرده و عبارت از این حال بر لسان نبوت رفته که: «کلّکم راع کلّکم مسئول عن رعیته».
اکنون که درین عجایب فطرت و بدایع خلقت نگری بزبان شکر و ثنا بگو: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»، لما ذکر نعتک و تارات حالک فی ابتداء خلقک و لم یکن منک لسان شکر ینطق، و لا بیان مدح ینطلق، ناب عنک فی الثناء علی نفسه، فقال: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ» «ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ» آخر الامر ما تری القبر و اللحد و الثری، و لقد انشدوا.
حیاتنا عندنا قروض
و الموت من بعد فی التقاضی
لا بد من ردّ ما اقترضنا
کلّ غریم بذاک راض.
«ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ تُبْعَثُونَ» فعند ذلک یتصل الحساب و العقاب و الثواب و یتبیّن المقبول من المردود و الموصول من المهجور
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» باسم من تفرّد بالقوّة و القدرة و الجلال، باسم من توحّد بالرحمة و النصرة و الافضال، سبحانه سبحانه ذی المنّ و الاکرام و الا حسان، متقدس عن شرکة الاوثان، متعطف بالعزّ فهو ازاره ثم ارتدی بالکبریاء و السّلطان. نام خداوندی که در ذات یکتا و در صفات بیهمتاست، کریم و مهربان لطیف و رحیم و نیک خداست، در آزمایش باعطا و در ضمانها با وفاست، داعی را پیش از دعا و راجی را پیش از رجاست، آن را که هست مهر نمای و مهر افزاست، کار آن دارد که تا خود کر است، یاد وی دلها را شمع تابانست، و مهر وی زندگانی دوستان است و نام وی عالم را روح و ریحانست، و عارف را غارت جانست. حسین منصور را پرسیدند که معنی نام اللَّه تعالی چیست؟ گفت گدازنده تن، رباینده دل، غارت کننده جان، امّا این معاملت نه با هر خسی و دون همتی رود که این جز با جوانمردان طریقت و راضیان حضرت نرود. و جز حال ایشان نبود که اندوه عشق دین بجان و دل خرند هر چه دارند فدای درد و غم خویش کنند بزبان حال گویند:
هوش مصنوعی: بسم خداوند رحمتگر و مهربان است. به نام او که با قدرت و عظمت خود منحصر به فرد است، و به خالق زندگی و رحمت و برکت، او که بزرگ و فاخر است. او قدوس است و از شرک به دور است و با عزت و شکوه بر ما منت مینهد. خداوندی است که در کمال لطافت و رحمتش بیهمتاست و در مسائل زندگی داده و وفا دارد. او همیشه آماده است که به درخواستها پاسخ دهد و دلها را به نور محبت خویش روشن کند. خداوند نامش روح و زیبایی جهان است و دلهای عارفان را تسخیر میکند. حسین منصور دربارهی معنی نام خداوند فرمود که او روح را میگیرد، دل را تسخیر میکند و جان را میستاند. اما این رابطه به هر فرد حقیر و بیارزشی نمیرسد، بلکه تنها با جوانمردان و راضیان به رضای الهی ارتباط برقرار میکند. این افراد هستند که درد عشق حقیقی را در جان و دل خود تحمل کرده و همه چیزشان را برای عشق به این درد فدای میکنند.
اکنون باری بعشق دردی دارم
کان درد بصد هزار درمان ندهم
هوش مصنوعی: من اکنون به عشق دچار دردی شدهام که هیچ درمانی برای آن نمیخواهم، حتی اگر صدها راه چاره وجود داشته باشد.
پیر طریقت گفت: من چه دانستم که بر کشته دوستی قصاص است. چون بنگرستم این معاملت ترا با خاص است.
هوش مصنوعی: پیر راه گفت: من نمیدانستم که برای کشته شدن یک دوست، قصاص وجود دارد. وقتی به این موضوع فکر کردم، متوجه شدم که این معاملهای بین تو و یکی از افراد خاص است.
قوله: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» المؤمن من یکون بضاعته مولاه و حبیبته ذکراه و بغیضته دنیاه و زاده تقواه، مؤمن اوست که همتی دارد به از دنیا، مرادی به از عقبی، اشتیاقی بدیدار مولی. گهی در برّ برّ او سر گشته، گهی در بحر لطف او غرق شده، گهی بر وفق شریعت در حضرت نماز بر مقام راز ایستاده، گهی در میدان حقیقت بنعت خشوع تن در داده و دل برده و جان بسته، اینست که ربّ العالمین گفت: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» خشوع در نماز گوهری است نفیس، کیمیایی است که هر چه فساد بود باصلاح آرد، تفرقه بجمع بدل کند از قبض باز رهاند ببسط رساند، سیآت محو کند، حسنات ثبت کند، حجابی است از خلق، حسابی است با حق، در معرکه مرگ مبشر است، در ظلمت گور مونس است، در وحشت لحد انیس است، در عرصه قیامت عدیل است، در وقت عرض شفیع است، از دوزخ ستر و ببهشت دلیلست.
هوش مصنوعی: مؤمن واقعی کسی است که عشقش به خداوند است و دنیا را جز محوری پیرامون او نمیبیند. او نسبت به تقوای خود و یاد خدا همواره در تلاش است و به آخرت توجه بیشتری دارد. در moments مختلف زندگی، گاهی در محبت و لطف خدا غرق میشود و گاهی در نماز با خضوع و خشوع به راز و نیاز میپردازد. خشوع در نماز مانند گوهر ارزشمندی است که میتواند هر نوع آفتی را اصلاح کند و تفرقهها را به اتحاد تبدیل نماید. این خضوع میتواند انسان را از سختیها نجات دهد و اعمال نیک او را ثبت کند. در روز قیامت و در لحظات مرگ، این خضوع مایه آرامش و امید برای اوست و در نهایت، او را به بهشت رهنمود میسازد و از دوزخ محافظت میکند.
«وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» ما یشغل عن اللَّه فهو سهو، و ما لیس للَّه فهو حشو، و ما لیس بمسموع او منقول فهو لغو، و ما هو غیر الحق سبحانه فهو لهو، هر چه ترا از اللَّه تعالی باز دارد آن سهوست، هر چه نه اللَّه تعالی را بود حشو است، هر چه نه کتاب مسموع و سنّت منقول بود لغو است، هر چه نه حق است جل جلاله باطل و لهوست.
هوش مصنوعی: افرادی که از سخنان بیفایده و لغو رویگردانند، در حقیقت به امور غیرضروری و سست نمیپردازند. هر موضوعی که انسان را از یاد خدا دور کند، قتلوقت به حساب میآید و هر چیزی که به خدا ارتباط ندارد، زاید و بیفایده است. صحبتهایی که نه از کلام معتبر یا سنتهای درست نشأت گرفته باشد، بیمعنا به شمار میرود و هر چیزی که به حق واقعی ارتباط نداشته باشد، در واقع باطل و بیهوده است.
الا کلّ شیء ما خلا اللَّه باطل.
هوش مصنوعی: هر چیزی جز خداوند بیهوده و بیارزش است.
پیر طریقت گفت: طرح کلّ قرب دوست را نشانست، بود تو بر تو همه تاوانست، از بود خود در گذر آنت سعادت جاودانست. ای جوانمرد شغل طلب بند جانست، او که شغل او را کرانست کار او آسانست، کار او دشخوارست که مطلوب او بیکرانست.
هوش مصنوعی: مربی راه و سلوک گفت: نقشهای که میگوید چگونه به دوست نزدیک شویم، نمایانگر آن است که تمام وجود ما وابسته به این مسیر است. اگر از خود گذشته و به معنای واقعی به دنبال سعادت جاودان باشی، در این مسیر به موفقیت خواهی رسید. ای جوانمرد، شغل طلب، وابسته به روح انسان است. کسی که در این راه کارش مشخص است، کارش آسان خواهد بود، اما کار آن کسی که سیری ناپایدار دارد و هدفش بیکران است، دشوار خواهد بود.
«وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ» تا آنجا که گفت: «أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ» صفت و سیرت آن مؤمنانست که رب العزه ایشان را گفت: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» شادکامند و نازنین و روز افزون در سرای پیروزی نزول کرده، بر بساط انبساط آرام گرفته، در حظیره قدس خلعت فضل پوشیده، در روضه انس شربت وصل نوشیده، اینست که اللَّه تعالی گفت: «الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ» وانگه بلفظ وراثت گفت تا نسب درست کنی و انگه میراث برداری، و نسب دو چیزست ایمان در اصل، و طاعات در فضل، و چنان که در استحقاق ارث تفاوتست هم در فرض و هم در تعصیب، هم چنان مؤمنان امروز در طاعات متفاوتند، و فردا در درجات و منازل متفاوت، و مهینه ایشان اصحاب علیین اند درجات ایشان از همه برتر و بزرگوارتر و بحق نزدیکتر، قال النبیّ (ص): «انّ اهل الجنّة یرون اهل علیین کما ترون الکوکب الدرّی فی افق السّماء و ان ابا بکر و عمر منهم و انعما».
هوش مصنوعی: کسانی که به زکات عمل میکنند، ویژگیها و صفات مؤمنان حقیقی را دارا هستند. آنها افرادی هستند که به سعادت و خوشبختی رسیدهاند و در جایگاه پیروزی قرار دارند. در محیطی آرام و با خوشحالی زندگی میکنند و از نعمتهای الهی بهرهمند هستند. این افراد به بهشت و نعمتهای آن وراثت میبرند، و مفهوم وراثت این است که شأن آنها بر اساس ایمان و اعمال نیکشان مشخص میشود. همانطور که در استحقاق ارث تفاوتهایی وجود دارد، در مورد طاعات نیز مؤمنان در اعمال خود دارای تفاوتهایی هستند و همین تفاوتها در درجات و مقامهای آنها در آینده نیز وجود خواهد داشت. بالاترین مقامها متعلق به کسانی است که در مرتبه علیین قرار دارند و جایگاهشان از دیگران برتر و نزدیکتر به حق است. پیامبر (ص) فرمودهاند که اهل بهشت کسانی را که در درجات بالا قرار دارند، همچون ستارهای در آسمان میبینند و ابوبکر و عمر نیز از آنها هستند.
اصحاب علیین مردانیاند که تخم ارادت بکشتند و بر دوستی بر گرفتند، دو گیتی بدریا انداختند و هرگز با غیر حق نپرداختند نه هر چه بهشت را شاید مهر و صحبت را شاید، تنی بحلال پرورده بهشت را شاید، دلی در آرزوی دوست بسوخته مهر را شاید، جانی بآب قدس شسته صحبت دوست را شاید.
هوش مصنوعی: افرادی که در مقامهای عالی قرار دارند، کسانی هستند که بذری از محبت را در دل خود کاشته و بر پایه دوستی ایستادهاند. آنها هر دو جهان را به دریا میاندازند و هیچگاه با غیر از حقیقت ارتباط برقرار نمیکنند. آنها نه تنها مورد محبت و گفتگوهای بهشتی قرار گرفتهاند، بلکه بدنی دارند که در دنیای حلال پرورش یافته و دلی دارند که به خاطر محبت دوست در آتش عشق میسوزد. جان آنها نیز با آب پاکی شسته شده و در مجالس دوست حضور دارند.
پیر طریقت گفت: در جستن بهشت جان کندن باید، در گریختن از دوزخ ریاضت کردن باید، در جستن دوست جان بذل کردن باید، عزیز من بجفاء دوست از دوست دور بودن جفاست، در شریعت دوستی جان از دوست بسر آوردن خطاست.
هوش مصنوعی: استاد در مسیر عرفان فرمود: برای رسیدن به بهشت، باید تلاش بسیار کرد و سختیها را تحمل کرد. برای فرار از جهنم نیز نیاز به کوشش و تمرین داریم. در جستجوی دوست، باید جان خود را تقدیم کنیم و این کار ضروری است. عزیزم، این بیاحترامی است که از دوست دور بمانیم و در مسیر دین، خطاست که بخواهیم جان را به خاطر دوستی کنار بگذاریم.
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ» الآیة.. بدان که ربّ الارباب خداوند حکیم، کردگار عظیم جل جلاله بکمال قدرت خویش نهاد آدمی بحکم جود در وجود آورد، از آب و گل چندان جواهر مختلف شکل پیدا کرد، یکی عظام یکی اعصاب یکی عروق، دو چشم بینا دو گوش شنوا، دو دست گیرا، دو پای روا. دماغی که درو تخیّل محسوساتست و تحفظ معلومات، دلی که در و علم است و ارادت و شجاعت و قدرت و حقد و خرد و فکر، وانگه این جواهر بحر قدرت را بکمال حکمت خویش در سلک ترکیب کشید تا چون سرای ساخت آراسته بدویست و چهل عمود راست بداشته این عمودها عظامند، و آن گه آن را به هفتصد و هشت بند مستمر کرد آن اعصابند، و انگه سیصد و شصت جدول بر مثال جویها و چشمههای روان در ان گشاد، آن عروقند، وانگه از آن نهاد روزنها بیرون گشاده چون چشم و گوش و بینی و دهن، و آن گه شش خادم بخدمت این سرای فراز کرده چون قوّت جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه و نامیه و غاذیه، و آن گه پنج حارس بحفظ وی موکّل کرده چون حواس پنجگانه، و آن گه دل بر مثال شاه درین سرای بر تخت نشانده و زمام تصرفات و ترتیب کدخدایی درین سرای بکلّیت در دست دل نهاد، اینست که صاحب شرع صلوات اللَّه علیه بوی اشارت کرده که: «انّ فی جسد ابن آدم لمضغة اذا صلحت صلح لها سائر الجسد و اذا فسدت فسدلها سائر الجسد الا و هی القلب».
هوش مصنوعی: خداوند حکیم و بزرگ، انسان را از خاک و آب خلق کرد و از این ترکیب، اجزای مختلفی به وجود آورد. این اجزا شامل استخوانها، عصبها، رگها، دو چشم بینا، دو گوش شنوا، دو دست و دو پا است. همچنین دماغی برای تفکر و ذخیرهسازی اطلاعات، و دلی که در آن علم، اراده، شجاعت، قدرت، حرص، خرد و تفکر وجود دارد. سپس این اجزا را به شکلی هماهنگ و زیبا ترکیب کرد، به طوری که همچون یک خانه ساخته شده است. استخوانها به عنوان پایهها، عصبها به عنوان ارتباطدهندهها و رگها به عنوان شبکهای از آبراهها قرار گرفتند. همچنین روزنههایی مانند چشم، گوش، بینی و دهان برای دریافت اطلاعات به وجود آمدند. شش سیستم مختلف برای خدمت به این ساختار ایجاد شد، از جمله سیستم جذب و هضم غذا. پنج حس برای محافظت از این بدن به کار گرفته شدند و قلب به عنوان فرمانده این سازماندهی قرار گرفت، که تمام امور را تحت کنترل خود دارد. در نهایت، این مفهوم به خوبی در حدیثی بیان شده است که اگر قلب سالم باشد، باقی قسمتهای بدن نیز سالم خواهند بود و اگر قلب بیمار شود، سایر اعضا نیز مشکل خواهند داشت.
ای جوانمرد این بنیت انسان هر چند از آنجا که دیده تو است مختصر مینماید امّا از روی معانی و معالی آن کنوز رموز که درو مودع است عالم اکبرست این کواکب و اختران که درین عالم بلند مواکب خود برآراستهاند، و این ماه و آفتاب که رایت نور نصب میکنند و بساط ظلمت مینوردند، همه نور که گیرند از دل مؤمن گیرند و دل مؤمن که نور گیرد از نظر حق گیرد که میگوید: فهو نور من ربّه.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد، این بنای انسان هرچند از نظر ظاهری کوچک به نظر میرسد، اما در بطن خود معانی و رازهای بزرگ و عمیقی دارد که در جهان بزرگتر نهفتهاند. این ستارگان و سیارات که در آسمان خود را نمایان کردهاند، و این ماه و خورشید که نور را منتشر میکنند و تاریکی را میزدایند، همه نور خود را از دل مؤمن دریافت میکنند. دل مؤمن نیز نور خود را از حقیقت میگیرد، زیرا گفته شده است: "این نور از سوی پروردگارش است."
قوله: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» بزبان اشارت بر ذوق ارباب مواجید و معرفت این باز خاصیتی دیگرست و خلعتی دیگر که بنده مؤمن را داد پس از کمال عقل و تمییز، و آن آنست که چون نقطه خاک را قرطه وجود بر قضیت کرم در پوشید آن سرّ محبت که در ستر غیرت بود بر وی آشکارا کرد که: «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» بر لوح روح وی بمداد کرم بقلم لطف قدم عهدنامه ایمان نبشت که: «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»، و برین اقتصار نکرد که نداء کرم روان کرد که: انا الملک ادعوکم لتصیروا ملوکا، انا الحیّ ادعوکم لتکونوا احیاء. ترا پادشاه کرد و پادشاهی داد، از روح تو عرشی ساخته و از دل تو کرسی نهاده و از دماغ تو لوح المحفوظی پیش تو نهاده، حواس خمس را ملائکه ملکوت نهاد تو گردانیده، از عقل تو ماهی و از علم تو آفتابی بر فکل پیکر تو رخشان کرده، و ترا بر همه پادشاه کرده و عبارت از این حال بر لسان نبوت رفته که: «کلّکم راع کلّکم مسئول عن رعیته».
هوش مصنوعی: این متن به توصیف یک تحول عمیق روحانی میپردازد که پس از اهلیت و رشد عقلانی در فرد مؤمن اتفاق میافتد. پس از اینکه وجود انسان تحت تأثیر نعمتهای الهی قرار میگیرد، محبت و عشق الهی به او آشکار میشود. خداوند در دل او ایمان را ثبت میکند و به او پیشنهاد میدهد که به مقام پادشاهی برسد و زندگی معنوی و احیای روحی را تجربه کند. این فرایند باعث میشود که انسان به مقام والایی دست یابد و مسئولیتهایی نیز به عهدهاش گذاشته شود، به طوری که هر فرد به نوعی محافظ و نگهدارنده دیگران میشود. در این حالت، همه حواس و تواناییهای او به عنوان هدیهای از ملائکه و نعمتهای الهی به کار گرفته میشود و او به صورت کلی به مقام بلندتری در زندگی و امور معنوی ارتقا مییابد.
اکنون که درین عجایب فطرت و بدایع خلقت نگری بزبان شکر و ثنا بگو: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»، لما ذکر نعتک و تارات حالک فی ابتداء خلقک و لم یکن منک لسان شکر ینطق، و لا بیان مدح ینطلق، ناب عنک فی الثناء علی نفسه، فقال: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ» «ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ» آخر الامر ما تری القبر و اللحد و الثری، و لقد انشدوا.
هوش مصنوعی: اکنون که به شگفتیهای طبیعت و زیباییهای آفرینش نگاه میکنی، با زبان شکرگزاری بگو: «خداوند برترین خالقان شگفتانگیز است». زیرا که خداوند در وصف خود، و شرایط تو در آغاز آفرینش، که زبان شکر نتوانست از تو برایش سخن بگوید و یا ستایشی از تو به زبان ناآید، خود به خود با ستایش خویش این را بیان کرده است. پس بگو: «خداوند برترین خالقان شگفتانگیز است.» سپس بدان که در پایان کار، به هر حال، شما خواهید مرد. در انتهای کار، قبر و گور و خاک را خواهید دید. و به این موضوع اشارهای شده است.
حیاتنا عندنا قروض
و الموت من بعد فی التقاضی
هوش مصنوعی: زندگی ما به خاطر بدهیهایمان است و مرگ بعد از آن در راه طلب کردن حق و حقوق ما خواهد آمد.
لا بد من ردّ ما اقترضنا
کلّ غریم بذاک راض.
هوش مصنوعی: ما باید به هر قرضی که گرفتهایم پاسخ دهیم، البته با رضایت طرف مقابل.
«ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ تُبْعَثُونَ» فعند ذلک یتصل الحساب و العقاب و الثواب و یتبیّن المقبول من المردود و الموصول من المهجور
هوش مصنوعی: سپس شما در روز قیامت زنده خواهید شد. در آن روز حساب و کتاب و پاداش و مجازات آغاز میشود و مشخص میشود که چه کسانی مورد قبول واقع میشوند و چه کسانی رد میشوند، و نیز مشخص خواهد شد که چه اعمالی انجام شده و چه اعمالی نادیده گرفته شدهاند.