گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، استنارت الارواح بذکر الحبیب و انشقت الاکباد بشوق الحبیب، فلا راحة للحبیب بدون الحبیب، و لا سکون للحبیب الی غیر الحبیب، حتی یصل الی الحبیب:

رکبت بحار الحبّ جهلا بقدرها
و تلک بحار لیس یطفوا غریقها
فسرت علی ریح تدلّ علیکم
و لاح قلیلا ثم غاب طریقها
الیکم بکم ارجوا النجاة و لا اری
لنفسی دلیلا غیرکم فیسوقها

نام خداوند کریم مهربان، پناه درویشان و ذخیره مفلسان، همراه باز پس ماندگان و قرّة العین محبّان، سور دل دوستان، و سرور نزدیکان. خداوندی که آئین بهشت در آئین دوستی او کجا پدید آید، نعیم دو گیتی در تجلی لطف او چه نماید، کریمی که ناپاکی ناپاکان او را ضجر نکند، جوادی که الحاح سائلان او راه بستوه نیاورد، مهربانی که ببد کرد رهی بخشیده وانستاند، آمرزگاری که بجرم امروزینه از عفو دیگینه واپس نیاید نیک عهدی که ببد عهدی بنده از گفته پشیمان نشود، لطیفی که ناشایسته بفضل خود شایسته کند، کریمی که رهی را از جنایت می‌شوید و پاک بیرون آرد، قرینی که دوستان را پیش از خاطر ایشان ببر حاضر آید، عظیم پادشاهی، نیک خداوندی، مهر پیوندی، معیوب پسندی، راحت نمایی، دل گشایی، سرّ آرایی، مهر افزایی. آن عزیزی در مناجات خویش گوید: الهی سمع العابدون عظمتک فخشعوا، و سمع الجبابرة سلطانک فخضعوا، و سمع المذنبون رحمتک فطمعوا، خداوندا عابدان وصف بزرگواری تو شنودند گردنها بسته کردند، سلطانان وصف‌ علاء تو شنیدند از بیم قهر تو گردن نهادند، عاصیان صفت رحمت تو شنیدند امیدها دربستند.

دست مایه بندگانت گنج خانه فضل تست
کیسه امید از آن دوزد همی امیدوار

«یا أَیُّهَا النَّاسُ»، نداء علامتست، «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، نداء کرامت. نداء علامت عامه مردم راست، نداء کرامت اهل خصوص را. نداء علامت تخویف است و تحذیر، نداء کرامت تشریف است و تبشیر. آن گه گفت: «اتَّقُوا رَبَّکُمْ» دو کلمتست یکی قهر، و یکی لطف. «اتَّقُوا» قهر است که می‌راند بعدل خویش، «رَبَّکُمْ» لطفست که می‌نماید بفضل خویش. بنده را میان قهر و لطف می‌دارد تا در خوف و رجا زندگی میکند، چون در خوف باشد بفعل خود مینگرد و میزارد، چون در رجا بود بلطف اللَّه تعالی مینگرد و مینازد، چون بخود نگرد همه سوز و نیاز شود، چون بحق نگرد همه راز و ناز شود.

پیر طریقت گفت: الهی گاهی بخود نگرم گویم از من زارتر کیست؟ گاهی بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟ بنده چون بفعل خود نگرد بزبان تحقیر از کوفتگی و شکستگی گوید:

پر آب دو دیده و پر آتش جگرم
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم.

چون بلطف الهی و فضل ربّانی نگرد بزبان شادی و نعمت آزادی گوید:

چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون بدل غاشیه حکم و قضاء تو کشم‌
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عزّ رویدم از دل چو بلاء تو کشم.

«إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‌ءٌ عَظِیمٌ»، زلزله رستاخیز و سیاست قیامت آن را چه شرح و چه نشان توان داد که ربّ العزّه گفت. «شَیْ‌ءٌ عَظِیمٌ» چیزی عظیم است، روزی و چه روزی، کاری، و چه کاری، روز بازاری، و چه روز بازاری، سرا پرده عزت بصحراء قدرت زده، بساط عظمت گسترده، ترازوی عدل آویخته، صراط راستی باز کشیده، زبانهای فصیح همه گنگ و لال گشته، عذرها همه باطل کرده که: هذا یَوْمُ لا یَنْطِقُونَ وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ‌، بسا پرده‌ها که آن روز دریده گردد، بسا نسبها که بریده شود، بسا سپید رویان که سیاه روی شوند، بسا پارسایان که رسوا گردند، بسا کلاه دولت که در خاک مذلّت افکنند، و منشور سلاطین که آن را توقیع عزل بر کشند، که: «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ». بسا پدران که در قعر دوزخ فریاد میکشند و فرزندان در مرغزار بهشت میخرامند، لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً. از سیاست آن روز آدم در پیش آید که بار خدایا آدم را بگذار و با فرزندان تو دانی که چه کنی، نوح نوحه میکند که بار خدایا بر ضعف و درماندگی من رحمت کن، ابراهیم خلیل و موسی کلیم و عیسی روح اللَّه هر یکی بخود درمانده و بزبان افتقار در حالت انکسار همی گویند: نفسی نفسی، باز سیّد اوّلین و آخرین چراغ آسمان و زمین گزیده و پسندیده ربّ العالمین محمّد (ص) در آن صحراء قیامت بر آید هم چنان که ماه دو هفته، عالم همه روشن شود و فکل گلشن گردد چون سیّد جمال و کمال خود بنماید و تلألؤ نور رخسار وی با عالم قیامت افتد، اهل ایمان را سعادت و امان پدید آید، چنان که ماه اندر فلک بستارگان گذر همی کند، آن مهتر عالم آن روز بمؤمنان گذر همی کند، و برخسار ایشان نظر همی کند، و اهل ایمان را بشفاعت همی دارد، «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی‌».

«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ» الایه، ترکیب جسد آدمی در آفرینش اوّل حجتی روشن است بر منکران بعث، میگوید.. من آن خداوندم که جسدی و هیکلی بدین زیبایی، قد و قامتی و صورتی بدین نیکویی بیافریدم از آن نطفه مهین در آن قرار مکین، جای دیگر گفت: «أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ فَجَعَلْناهُ فِی قَرارٍ مَکِینٍ»؟ جسدی که هر چه مخلوقاتست و محدثات در عالم علوی و در عالم سفلی نمودگار آن درین جسد یابی اگر تأمل کنی چنان که در آسمان هفت فلک مرتب ساخته، درین جسد هفت عضو مرکب کرده از آب و خاک آن گه از گوشت و پوست و رگ و پی و استخوان، و چنان که فلک بخشیده بر دوازده برج، در این بنیت ساخته دوازده ثقبه بر مثال دوازده برج، دو چشم و دو گوش و دو بینی و دو پستان و دو راه معروف و دهن و ناف، و چنان که فریشتگان را روش است در اطباق سماوات، همچنین قوای نفس را روش است در این ترکیب آدمی، و چنان که برجها در آسمان لختی جنوبی‌اند و لختی شمالی، این ثقبه‌ها در جسد لختی سوی یمینند و لختی سوی شمال، و چنان که بر فلک آسمان هفت کوکبست که آن را سیارات گویند و بر زعم قومی نحوست و سعادت در نواصی ایشان بسته، همچنین در جسد تو هفت قوّت است که صلاح جسد در آن بسته، قوّت باصره و قوّت سامعه و قوّت ذائقه و شامّه و لامسه و ناطقه و عاقله، و اصل این شاخها در دل است و الیه الاشارة

یقوله صلّی اللَّه علیه و سلّم: «انّ فی جسد ابن آدم لمضغة اذا صلحت صلح لها سائر الجسد»

الحدیث.. این خود اعتبار جسد است بعالم علوی، امّا اعتبار جسد بعالم سفلی آنست که جسد همچون زمینست، عظام همچون جبال، مخ چون معادن، جوف چون دریا، امعاء و عروق چون جداول، گوشت چون خاک، موی چون نبات، روی چون عامر، پشت چون غامر، پیش روی چون مشرق، پس پشت چون مغرب، یمین چون جنوب، یسار چون شمال، نفس چون باد، سخن چون رعد، اصوات چون صواعق، خنده چون نور، غم و اندوه چون ظلمت، گریه چون باران، ایّام صبی چون ایّام ربیع، ایّام شباب چون ایام صیف، ایّام کهولت چون ایام خریف، ایام شیخوخت چون ایام شتاء، در جمله همیدان که هیچ حیوان و نبات و صامت و ناطق نیست که نه خاصیت او درین نقطه خاکی بازیابی ازینجا گفته‌اند بزرگان دین که: همه چیز در آدمی بازیابی و آدمی را در هیچ چیز باز نیابی، این جسد بدین صفت که شنیدی بر مثال تختی است شاهی برو نشسته که او را دل گویند، او را با این خاک کثیف قرابتی نه و همچون زندانی او را با وحشت زندان آرام و قرار نه، شب و روز در اندیشه آن که تا ازین زندان کی خلاص یابد، و بعالم لطف «ارْجِعِی إِلی‌ رَبِّکِ» کی بار شود، همچون مرغی در قفص پیوسته سر از دریچه نفس فراز می‌کند که:

کی باشد کاین قفص بپردازم
در باغ الهی آشیان سازم.

«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی‌» الایة. این اختلاف احوال خلق که نمود. بآن نمود که وی براستی خداست و خدایی را سزاست، و بقدر خود بجاست موجودی که فنا را بدو راه نه، موصوفی که صفات او را بعقل دریافت نه، خلق را آفرید چنان که خواست، و برگزید آن را که خواست، در آفریدن از شرکت مقدس، درگزیدن از تهمت منزّه. در وجود آورد بتقاضاء قدرت، بداشت بتقاضاء رحمت، با عدم برد بتقاضاء غیرت، حشر کرد بتقاضاء حکمت، خلقکم لاظهار القدرة ثمّ رزقکم لاظهار الکرم ثمّ یمیتکم لاظهار الجبروت، ثم یحییکم للثواب و العقاب. آدمی اوّل نطفه‌ای بود، بقدرت خود علقه گردانید، بمشیّت خود مضغه ساخت، بارادت خود عظام پدید آورد، بجود خود کسوت لحم در عظام پوشانید، حکمت درین آن بود که تا آراسته و پرداخته در صدف رحم نگاه داشته، او را بر پدر و مادر جلوه کند، همچنین فردای قیامت آراسته و پیراسته در صدف خاک نگاه داشته لؤلؤ وار بیرون آرد و بر فریشتگان و پیغامبران جلوه کند، اینست که ربّ العالمین گفت. «وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ».

۱ - النوبة الثانیة: این سوره بعدد کوفیان هفتاد و هشت آیتست، و بعدد بصریان هفتاد و پنج آیت، و هزار و دویست و نود و یک کلمت و پنج هزار و هفتاد حرف. جمله بمکه فرو آمد مگر سه آیت که در مدنیّات شمرند، «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» الی قوله «إِلی‌ صِراطِ الْحَمِیدِ»، بعضی مفسّران گفتند سوره همه مدنی است مگر چهار آیت: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ» الی آخر اربع آیات. و قیل کلّها مکّیّة الّا اربع آیات: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی‌ حَرْفٍ» الی آخر الآیتین، و قوله تعالی: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» الی آخر الآیتین. و در این سوره سه آیت منسوخ است بآیت سیف، اوّل: «قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ»، دیگر «وَ إِنْ جادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ» این هر دو آیت منسوخ است بآیت سیف، سوّم «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» نسخها اللَّه تعالی بقوله: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ». و عن‌ ابیّ بن کعب قال قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة الحجّ اعطی من الاجر کحجّة حجّها و عمرة اعتمرها بعدد من حجّ و اعتمر فیما مضی و فیما بقی.۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ» نمی‌دانی که خدای را سجود میکند و فرمان می‌برد. «مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» هر که در آسمان و هر که در زمین، «وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ» و خورشید و ماه و ستارگان، «وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ» و کوه‌ها و درختان و جنبندگان، «وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ» و فراوانی از مردمان، «وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ» و فراوانست باز از مردمان که برایشان حکم رفته که ایشان اهل عذابند: «وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ» و هر که اللَّه تعالی او را خوار کرد، «فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ» او را نوازنده‌ای نیست «إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ» (۱۸) که اللَّه تعالی آن کند که خود خواهد.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، استنارت الارواح بذکر الحبیب و انشقت الاکباد بشوق الحبیب، فلا راحة للحبیب بدون الحبیب، و لا سکون للحبیب الی غیر الحبیب، حتی یصل الی الحبیب:
هوش مصنوعی: «بسم الله الرحمن الرحیم»، روح‌ها با یاد محبوب روشن می‌شوند و دل‌ها از شوق محبوب به تپش درمی‌آیند. محبوب بدون محبوب آرامش ندارد و هیچ سکونی برای محبوب نیست جز در نزد محبوب، تا آنکه به محبوب برسد.
رکبت بحار الحبّ جهلا بقدرها
و تلک بحار لیس یطفوا غریقها
هوش مصنوعی: دلت را به دریاهای عشق سپرده‌ای بی‌آنکه ارزش و عمق آن‌ها را بشناسی، و این دریاها به گونه‌ای هستند که هیچ‌گاه غرق‌شدگانشان نجات نمی‌یابند.
فسرت علی ریح تدلّ علیکم
و لاح قلیلا ثم غاب طریقها
هوش مصنوعی: باد به آرامی بر شما می‌وزد و نشانه‌ای از خود به جا می‌گذارد، سپس به تدریج ناپدید می‌شود.
الیکم بکم ارجوا النجاة و لا اری
لنفسی دلیلا غیرکم فیسوقها
هوش مصنوعی: به سوی شما می‌آیم، زیرا به نجات امیدوارم و جز شما هیچ راهنما و دلیلی برای خود نمی‌بینم. پس مرا هدایت کنید.
نام خداوند کریم مهربان، پناه درویشان و ذخیره مفلسان، همراه باز پس ماندگان و قرّة العین محبّان، سور دل دوستان، و سرور نزدیکان. خداوندی که آئین بهشت در آئین دوستی او کجا پدید آید، نعیم دو گیتی در تجلی لطف او چه نماید، کریمی که ناپاکی ناپاکان او را ضجر نکند، جوادی که الحاح سائلان او راه بستوه نیاورد، مهربانی که ببد کرد رهی بخشیده وانستاند، آمرزگاری که بجرم امروزینه از عفو دیگینه واپس نیاید نیک عهدی که ببد عهدی بنده از گفته پشیمان نشود، لطیفی که ناشایسته بفضل خود شایسته کند، کریمی که رهی را از جنایت می‌شوید و پاک بیرون آرد، قرینی که دوستان را پیش از خاطر ایشان ببر حاضر آید، عظیم پادشاهی، نیک خداوندی، مهر پیوندی، معیوب پسندی، راحت نمایی، دل گشایی، سرّ آرایی، مهر افزایی. آن عزیزی در مناجات خویش گوید: الهی سمع العابدون عظمتک فخشعوا، و سمع الجبابرة سلطانک فخضعوا، و سمع المذنبون رحمتک فطمعوا، خداوندا عابدان وصف بزرگواری تو شنودند گردنها بسته کردند، سلطانان وصف‌ علاء تو شنیدند از بیم قهر تو گردن نهادند، عاصیان صفت رحمت تو شنیدند امیدها دربستند.
هوش مصنوعی: خداوند مهربان و بخشنده، پناهگاهی برای درویشان و نجات‌دهنده‌ی نیازمندان است. او همواره با باز ماندگان و دوستدارانش همراهی می‌کند و دل دوستانش را شاد می‌سازد. خداوندی است که درک ماهیت دوستی و بهشت در او غیرممکن است و نعمت‌های دنیا بر اثر لطفش ظاهر می‌شود. کریمی که ناپاکی دیگران او را آزرده نمی‌سازد و نیکوکاری که التماس سائلان را بی‌پاسخ نمی‌گذارد. مهربانی که در بدترین شرایط نیز به یاری می‌شتابد و بخشنده‌ای که به خاطر گناهان امروز انسان‌ها آنان را از عفو خود دور نمی‌کند. او نیکو عهدی است که از ناپایداری بندگانش پشیمان نمی‌شود و لطیفی است که انسان‌های ناچیز را به بزرگی می‌رساند. کریمی که گناهان افراد را می‌شوید و آن‌ها را پاک می‌کند. او، دوستانش را با محبت و کمالش پیش از آنکه از آن‌ها بخواهند، درک می‌کند. او پادشاهی بزرگ و خدایی نیکو و مهربان است که آرامشی به دل‌ها می‌بخشد و رازهای نهان را آشکار می‌سازد. در مناجات خود، خداوند می‌نویسد که بندگانش عظمت او را شنیدند و خاشع شدند، حکومت‌داران از ترس عذابش سر تسلیم فرود آوردند و گناهکاران با شنیدن رحمتش امیدهای خود را بستند.
دست مایه بندگانت گنج خانه فضل تست
کیسه امید از آن دوزد همی امیدوار
هوش مصنوعی: راه و روش بندگی و خدمتگذاری به تو، دارایی و ثروت واقعی توست. کسانی که امیدوار هستند، از دلسردی و ناامیدی می‌گریزند و امیدشان را از کرم و بخشش تو می‌خواهند.
«یا أَیُّهَا النَّاسُ»، نداء علامتست، «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، نداء کرامت. نداء علامت عامه مردم راست، نداء کرامت اهل خصوص را. نداء علامت تخویف است و تحذیر، نداء کرامت تشریف است و تبشیر. آن گه گفت: «اتَّقُوا رَبَّکُمْ» دو کلمتست یکی قهر، و یکی لطف. «اتَّقُوا» قهر است که می‌راند بعدل خویش، «رَبَّکُمْ» لطفست که می‌نماید بفضل خویش. بنده را میان قهر و لطف می‌دارد تا در خوف و رجا زندگی میکند، چون در خوف باشد بفعل خود مینگرد و میزارد، چون در رجا بود بلطف اللَّه تعالی مینگرد و مینازد، چون بخود نگرد همه سوز و نیاز شود، چون بحق نگرد همه راز و ناز شود.
هوش مصنوعی: ای مردم، این ندا برای همگان است و ندا برای مومنان از مقام والایی برخوردار است. ندا برای عموم مردم هشدار می‌دهد و آن برای مومنان نشانه‌ای از کرامت و احترام است. در اینجا، دستور به پرهیز از خداوند دو جنبه دارد: یکی جنبه ترس و دیگری جنبه رحمت. "اتَّقُوا" نشانه‌ای از قهر و مجازات الهی است که انسان را از عواقب بد کارهایش می‌ترساند و "رَبَّکُمْ" نمایانگر لطف و رحمت خداوند است که بندگان را به محبت و فضل خود دعوت می‌کند. انسان در میان این دو نیروی متضاد زندگی می‌کند؛ هنگامی که در حالت ترس است، به اعمال خود نگاه می‌کند و از آن‌ها پرهیز می‌کند و زمانی که در حالت امید به لطف الهی است، به بخشش و رحمت او توجه می‌کند. وقتی که به خویشتن نگاه می‌کند، به درد و نیاز خود پی می‌برد و وقتی به حقیقت می‌نگرد، به راز و زیبایی زندگی پی خواهد برد.
پیر طریقت گفت: الهی گاهی بخود نگرم گویم از من زارتر کیست؟ گاهی بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟ بنده چون بفعل خود نگرد بزبان تحقیر از کوفتگی و شکستگی گوید:
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: گاهی که به خودم نگاه می‌کنم، فکر می‌کنم هیچ‌کس به اندازه من بیچاره نیست. و زمانی که به تو نگاه می‌کنم، می‌بینم هیچ‌کس بزرگوارتر از من وجود ندارد. وقتی بنده به اعمال خود نگاه می‌کند، از روی تحقیر و افتادگی صحبت می‌کند.
پر آب دو دیده و پر آتش جگرم
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم.
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک است و قلبم آتشین. دستانم پر از باد هستند و سرم پر از خاک.
چون بلطف الهی و فضل ربّانی نگرد بزبان شادی و نعمت آزادی گوید:
هوش مصنوعی: به لطف خداوند و برکت‌های الهی، او با زبان شادی و نعمت آزادی سخن می‌گوید.
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون بدل غاشیه حکم و قضاء تو کشم‌
هوش مصنوعی: عرش چه می‌تواند کند، وقتی که سایه‌اش بر من نمی‌افتد؟ من به حکم و قضاوت تو گردن می‌نهم.
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عزّ رویدم از دل چو بلاء تو کشم.
هوش مصنوعی: وقتی از لبان تو صحبت می‌کنم، بوی جان و زندگی به مشامم می‌رسد. و زمانی که رنج تو را تحمل می‌کنم، احساس می‌کنم که شاخۀ عزت و بزرگواری از عمق وجودم می‌روید.
«إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‌ءٌ عَظِیمٌ»، زلزله رستاخیز و سیاست قیامت آن را چه شرح و چه نشان توان داد که ربّ العزّه گفت. «شَیْ‌ءٌ عَظِیمٌ» چیزی عظیم است، روزی و چه روزی، کاری، و چه کاری، روز بازاری، و چه روز بازاری، سرا پرده عزت بصحراء قدرت زده، بساط عظمت گسترده، ترازوی عدل آویخته، صراط راستی باز کشیده، زبانهای فصیح همه گنگ و لال گشته، عذرها همه باطل کرده که: هذا یَوْمُ لا یَنْطِقُونَ وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ‌، بسا پرده‌ها که آن روز دریده گردد، بسا نسبها که بریده شود، بسا سپید رویان که سیاه روی شوند، بسا پارسایان که رسوا گردند، بسا کلاه دولت که در خاک مذلّت افکنند، و منشور سلاطین که آن را توقیع عزل بر کشند، که: «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ». بسا پدران که در قعر دوزخ فریاد میکشند و فرزندان در مرغزار بهشت میخرامند، لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً. از سیاست آن روز آدم در پیش آید که بار خدایا آدم را بگذار و با فرزندان تو دانی که چه کنی، نوح نوحه میکند که بار خدایا بر ضعف و درماندگی من رحمت کن، ابراهیم خلیل و موسی کلیم و عیسی روح اللَّه هر یکی بخود درمانده و بزبان افتقار در حالت انکسار همی گویند: نفسی نفسی، باز سیّد اوّلین و آخرین چراغ آسمان و زمین گزیده و پسندیده ربّ العالمین محمّد (ص) در آن صحراء قیامت بر آید هم چنان که ماه دو هفته، عالم همه روشن شود و فکل گلشن گردد چون سیّد جمال و کمال خود بنماید و تلألؤ نور رخسار وی با عالم قیامت افتد، اهل ایمان را سعادت و امان پدید آید، چنان که ماه اندر فلک بستارگان گذر همی کند، آن مهتر عالم آن روز بمؤمنان گذر همی کند، و برخسار ایشان نظر همی کند، و اهل ایمان را بشفاعت همی دارد، «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی‌».
هوش مصنوعی: زلزله‌ای که در روز رستاخیز رخ می‌دهد، واقعه‌ای بسیار بزرگ است. این روز، روز عظیم و حادثه‌ای شگرف است که در آن پرده‌های عزت و قدرت کنار زده می‌شود. در این روز، ترازوی عدل آماده است و راه راست به وضوح نمایان می‌شود. در آن زمان، همه عذرها باطل است و هیچ کس نمی‌تواند سخن بگوید یا از خود دفاع کند. در چنین روزی، ارتباطات خانوادگی و نسب‌ها قطع می‌شود و برخی از اشخاص که در زندگی دنیا چهره‌ای نیکو داشتند، رسوا می‌شوند. بسیاری از افراد حتی از خانواده‌های خود جدا می‌شوند و مجازات‌ها در انتظارشان است. در این صحنه، پیامبران بزرگ مانند نوح و ابراهیم و موسی و عیسی هر یک در برابر خداوند درمانده‌اند و تنها به فکر خود هستند. در نهایت، پیامبر اسلام، محمد (ص) به عنوان بهترین بنده خدا در این روز ظاهر می‌شود و نور او عالم را روشن می‌کند؛ او به مؤمنان نگاه می‌کند و برایشان شفاعت می‌کند. این نورانیّت و شفاعت موجب سعادت و آرامش مؤمنان می‌شود، همانند ماهی که در آسمان از میان ستاره‌ها عبور می‌کند.
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ» الایه، ترکیب جسد آدمی در آفرینش اوّل حجتی روشن است بر منکران بعث، میگوید.. من آن خداوندم که جسدی و هیکلی بدین زیبایی، قد و قامتی و صورتی بدین نیکویی بیافریدم از آن نطفه مهین در آن قرار مکین، جای دیگر گفت: «أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ فَجَعَلْناهُ فِی قَرارٍ مَکِینٍ»؟ جسدی که هر چه مخلوقاتست و محدثات در عالم علوی و در عالم سفلی نمودگار آن درین جسد یابی اگر تأمل کنی چنان که در آسمان هفت فلک مرتب ساخته، درین جسد هفت عضو مرکب کرده از آب و خاک آن گه از گوشت و پوست و رگ و پی و استخوان، و چنان که فلک بخشیده بر دوازده برج، در این بنیت ساخته دوازده ثقبه بر مثال دوازده برج، دو چشم و دو گوش و دو بینی و دو پستان و دو راه معروف و دهن و ناف، و چنان که فریشتگان را روش است در اطباق سماوات، همچنین قوای نفس را روش است در این ترکیب آدمی، و چنان که برجها در آسمان لختی جنوبی‌اند و لختی شمالی، این ثقبه‌ها در جسد لختی سوی یمینند و لختی سوی شمال، و چنان که بر فلک آسمان هفت کوکبست که آن را سیارات گویند و بر زعم قومی نحوست و سعادت در نواصی ایشان بسته، همچنین در جسد تو هفت قوّت است که صلاح جسد در آن بسته، قوّت باصره و قوّت سامعه و قوّت ذائقه و شامّه و لامسه و ناطقه و عاقله، و اصل این شاخها در دل است و الیه الاشارة
هوش مصنوعی: ای مردم، اگر در بازگشت به زندگی بعد از مرگ شک دارید، بدانید که من شما را از خاک خلق کرده‌ام. ترکیب بدن انسان در آفرینش اولیه دلیل روشنی است بر کسانی که به قیامت اعتقاد ندارند. من خدایی هستم که بدنی زیبا و خوش قامت از نطفه‌ای کوچک خلق کرده‌ام. در جای دیگر آمده است که آیا ما شما را از آب حقیر خلق نکردیم و آن را در مکانی محفوظ قرار ندادیم؟ بدنی که تمامی مخلوقات و موجودات در عالم بالا و پایین در آن تجلی یافته‌اند. اگر تأمل کنید، می‌بینید که همان‌طور که در آسمان هفت آسمان شکل گرفته، در بدن انسان نیز هفت عضو به‌وجود آمده است که از آب و خاک ساخته شده‌اند. در این بدن، دوازده نقطه به‌عنوان درگاهی برای اندام‌ها ایجاد شده است که شامل دو چشم، دو گوش، دو بینی، دو پستان، دو راه خروج، دهان و ناف می‌شود. همچنین مانند فرشتگان که در آسمان‌ها حضور دارند، قوای نفس انسان نیز در این ترکیب وجود دارد. نقاط درونی بدن به‌صورت چپ و راست تنظیم شده‌اند و همان‌طور که در آسمان هفت سیاره وجود دارد که برخی برای برخی افراد خوش‌یمن و برخی بدیمن هستند، در بدن نیز هفت قدرت وجود دارد که سلامت بدن به آن‌ها وابسته است؛ شامل قدرت بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لمسی، گفتاری و عقل. ریشه این نیروها در دل نهفته است و اشاره به آن می‌شود.
یقوله صلّی اللَّه علیه و سلّم: «انّ فی جسد ابن آدم لمضغة اذا صلحت صلح لها سائر الجسد»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «در بدن انسان بخشی وجود دارد که اگر آن بخش اصلاح شود، تمام بدن اصلاح خواهد شد.»
الحدیث.. این خود اعتبار جسد است بعالم علوی، امّا اعتبار جسد بعالم سفلی آنست که جسد همچون زمینست، عظام همچون جبال، مخ چون معادن، جوف چون دریا، امعاء و عروق چون جداول، گوشت چون خاک، موی چون نبات، روی چون عامر، پشت چون غامر، پیش روی چون مشرق، پس پشت چون مغرب، یمین چون جنوب، یسار چون شمال، نفس چون باد، سخن چون رعد، اصوات چون صواعق، خنده چون نور، غم و اندوه چون ظلمت، گریه چون باران، ایّام صبی چون ایّام ربیع، ایّام شباب چون ایام صیف، ایّام کهولت چون ایام خریف، ایام شیخوخت چون ایام شتاء، در جمله همیدان که هیچ حیوان و نبات و صامت و ناطق نیست که نه خاصیت او درین نقطه خاکی بازیابی ازینجا گفته‌اند بزرگان دین که: همه چیز در آدمی بازیابی و آدمی را در هیچ چیز باز نیابی، این جسد بدین صفت که شنیدی بر مثال تختی است شاهی برو نشسته که او را دل گویند، او را با این خاک کثیف قرابتی نه و همچون زندانی او را با وحشت زندان آرام و قرار نه، شب و روز در اندیشه آن که تا ازین زندان کی خلاص یابد، و بعالم لطف «ارْجِعِی إِلی‌ رَبِّکِ» کی بار شود، همچون مرغی در قفص پیوسته سر از دریچه نفس فراز می‌کند که:
هوش مصنوعی: این متن به بررسی تشبیهاتی می‌پردازد که بدن انسان را به جنبه‌های مختلف طبیعت و موجودات اطراف مرتبط می‌کند. بدن به زمین تشبیه شده و اجزای آن مانند کوه‌ها، دریاها، و جداول آب توصیف شده‌اند. به عنوان مثال، استخوان‌ها مانند کوه‌ها، مغز مانند معادن و گوشت مانند خاک در نظر گرفته شده است. همچنین، حس‌ها و احساسات انسان نیز با پدیده‌های طبیعی مقایسه می‌شوند؛ مثلاً خنده به نور، اندوه به تاریکی و گریه به باران تشبیه می‌شود. در این توصیف، زوایای مختلف زندگی انسان نیز با فصول سال مقایسه شده‌اند. در نهایت، آمده که انسان در حقیقت تجلی همه چیز است و همزمان، خود را در هیچ چیز نمی‌تواند به‌طور کامل بیابد. بدن انسان به عنوان یک تکیه‌گاه موقتی و اسیر در زندان تن تشبیه شده که در جستجوی رهایی و اتصال به عالم بالاتر است.
کی باشد کاین قفص بپردازم
در باغ الهی آشیان سازم.
هوش مصنوعی: کی فرامی‌رسد که این قفس را ترک کنم و در باغ الهی، خانه‌ای برای خود بسازم؟
«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی‌» الایة. این اختلاف احوال خلق که نمود. بآن نمود که وی براستی خداست و خدایی را سزاست، و بقدر خود بجاست موجودی که فنا را بدو راه نه، موصوفی که صفات او را بعقل دریافت نه، خلق را آفرید چنان که خواست، و برگزید آن را که خواست، در آفریدن از شرکت مقدس، درگزیدن از تهمت منزّه. در وجود آورد بتقاضاء قدرت، بداشت بتقاضاء رحمت، با عدم برد بتقاضاء غیرت، حشر کرد بتقاضاء حکمت، خلقکم لاظهار القدرة ثمّ رزقکم لاظهار الکرم ثمّ یمیتکم لاظهار الجبروت، ثم یحییکم للثواب و العقاب. آدمی اوّل نطفه‌ای بود، بقدرت خود علقه گردانید، بمشیّت خود مضغه ساخت، بارادت خود عظام پدید آورد، بجود خود کسوت لحم در عظام پوشانید، حکمت درین آن بود که تا آراسته و پرداخته در صدف رحم نگاه داشته، او را بر پدر و مادر جلوه کند، همچنین فردای قیامت آراسته و پیراسته در صدف خاک نگاه داشته لؤلؤ وار بیرون آرد و بر فریشتگان و پیغامبران جلوه کند، اینست که ربّ العالمین گفت. «وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ».
هوش مصنوعی: این متن درباره وجود خداوند و صفات اوست. خداوند حقیقتی مطلق است که قادر به زندگی بخشیدن به مردگان است. آفرینش و انتخاب موجودات از سوی خدا به دلخواه او انجام می‌شود و او خود را در آفرینش نشان می‌دهد. او انسان را از مرحله‌ای به مرحله دیگر می‌برد، از نطفه به علقه و سپس به مضغه و در نهایت به انسانی کامل که در آغوش رحم مادر پرورش می‌یابد. این روند به دلیل حکمت الهی است تا انسان به زیبایی و کمال خود برسد و در نهایت در روز قیامت با زینت و شکوه از خاک بیرون آید و در برابر فرشتگان و پیامبران قرار گیرد. در نهایت، خداوند اعلام می‌کند که مردگان را از قبرها برمی‌انگیزد.