قوله تعالی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بسم اللَّه الّذی اسمه لکلّ خائف ملاذ، بسم الذی باسمه من الشّیطان معاذ، بسم اللَّه الّذی قلب کلّ محبّ بذکره افلاذ بنام او که نام اوست همه خیرات را بنیاد، بنام او که بنام او گردد دل از بند غمان آزاد، بنام او که دل عارف جز بنام او نگردد شاد، بنام او که مشتاق از شراب وصل او گیرد یاد، بنام او که وفا و کرم هر دو را نام کرد تا نعمت آشنایی بر آب و گل تمام کرد، بنام او که مهر خود مشتاق را دام کرد و بجای شراب وصل خود رهی را در جام کرد، بنام او که خواب بر دیده محب حرام کرد تا عقد دوستی وی با خود بر نظام کرد، بنام او که در سرّ بجان منتظر سلام کرد تا دلش بر روح و ریحان کرد، آن گه ظاهر او بدست دشمن حیران کرد و باطن معدن اندوهان کرد. ای جوانمرد اگر آسیای بلا بر سرت بگرداند نگر از آستانه خدمتش در نگذاری قدم، ور طبقات درکات سفلی میل دو دیده تو گرداند نگر جز برضای وی برنیاری دم، که عزت عزت اوست، عزت دیگران همه ذلّست، و عجز همه فنا و عدم، قضا قضاء اوست، حکم حکم او، حکم دیگران همه میل است و هوی و ستم.
پیر طریقت گفت: الهی ار تو فضل کنی از دیگران چه داد و چه بیداد، ور تو عدل کنی پس فضل دیگران چون باد، الهی آنچ من از تو دیدم دو گیتی بیاراید، عجب اینست که جان من از بیم داد تو مینیاساید.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» حمد نفسه بنفسه حین علم عجز الخلق عن بلوغ حمده، خداوند ذو الجلال قادر بر کمال، مفضّل بانوال، سزاوار ثناء خویش، شکر کننده عطاء خویش، ستایش خود خود میکند و ثناء خود خود میگوید که عزت خود خود شناسد و عظمت و جبروت خود خود داند، متعزّز بجلال خویش، متقدّس بکمال خویش، متکبّر بکبریاء خویش، آب و خاک بوصف او کی رسد، لم یکن ثمّ کان، قدر وی چه داند، صفت حدثان در برابر صفت وی چون آید، نبود پس بود نیست است، از نیست معرفت هست کی آید، ربّ العزّه بفضل و کرم خود خلق را در وجود آورد و کسوت فطرت پوشانید، و ایشان را پرورش داد و از بلاها نگه داشت، طاعات با تقصیر قبول کرد و جور و جفای ایشان بپرده فضل بپوشید، توفیق طاعت ارزانی داشت و دل را بایمان و معرفت بیاراست، چون دانست که ایشان از گزارد شکر این نعمت عاجزاند، فضل و کرم خود پیدا کرد و لسان لطف نیابت مفلسان و عاجزان بداشت و خود را حمد آورد، گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، در راه محبّت دوستان را نیابت داشتن شرط دوستی است، گفت آن نعمتها که دادم همه بی تو دادم و قسمت بی تو کردم، چنانک بی تو قسمت کردم بی تو حمد آوردم، و بحکم دوستی ترا نیابت داشتم تا احسان و انعام خود بر تو تمام کردم، «الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ» الّذی اشارتست، انزل علی عبده الکتاب عبارتست، اشارت نصیب ارواحست و عبارت نصیب اشباح، ارواح در سماع «الَّذِی» بنشاط آمد طرب کرد، اشباح در سماع «أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ» در اجتهاد آمد راه طلب گرفت، درین آیت هم تخصیص مصطفی است خاتم پیغمبران و هم تعظیم قرآن است کلام رحمن، اگر مصطفی است امان زمین است و زین آسمان، ور قرآن است یادگار دل مؤمنانست و انس جان عارفان.
مصطفی (ص) رهبان شریعتست و عنوان حقیقت، قرآن دلها را عدّت است و جانها را تبصرت، مصطفی کلّ کمالست و جمله جمال، قرآن نامه است ببندگان از حضرت ذو الجلال، نامهای که در آن هم بشارتست و هم نذارت، دوست را بشارتست و بیگانه را نذارت، دوست را بشارت میدهد که: «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً، ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً» و بیگانه را بیم نماید که: «إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِباً فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ» الآیة... یا محمّد لا تشتغل سرّک بمخالفاتهم فما علیک الّا البلاغ و الهدی منّا لمن نشاء.
«إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَها» اهل المعرفة باللّه و المحبّة له و المشتاقون الیه هم زینة الارض و نجومها و اقمارها و شموسها اذا تلألأ انوار التّوحید فی اسرار الموحدین اشرق جمیع الآفاق بضیائهم، زینت زمین دوستان خدایاند، عالم بایشان آراسته و جهان بایشان نگاشته، دلهاشان بنور معرفت افروخته، سرّهاشان در حضرت قربت بسفارت حکمت بار داده، رویهاشان در حضرت قربت بمنهج صواب گردانیده و جاده طریقت و سنّت در پیش ایشان نهاده، اعلام دیناند و اوتاد زمین، مصابیح جهان و مفاتیح جنان، ممهّدان قواعد دوستی و مسنّدان ایوان راستی، آزرم خلق از اللَّه بایشان و مقصود از آفریدن کون ایشان، بنام و نشان درویشانند و بحقیقت ملوک زمین ایشانند، ملوک تحت اطمار.
هر که سیرت و حلیت ایشان خواهد که بداند تا قصّه اصحاب الکهف برخواند که اللَّه تعالی ایشان را در قرآن جلوه میکند که: «إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» ایشان را گفتند درین غار روید و خوش بخسبید و سر ببالین امن باز نهید که ما خواب شما بعبادت جهانیان برگرفتیم.
لطیفهای شنو نیکو: ربّ العزّه ایشان را در آن کوه آن غار پدید کرد، و بنده مؤمن را بوقت رفتن از دنیا چهار دیوار لحد غار وی کرد، چنانک ایشان را در آن غار ایمن کرد از دشمن، مؤمنانرا درین غار ایمن کند از شیطان، گوید: «أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» در آن غار بر ایشان رحمت کرد گفت: «یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ». هم چنان درین غار لحد بر مؤمن رحمت کند که: «فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ». و چنانک آن غار بریشان فراخ کرد گفت: «وَ هُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ»، لحد بر مؤمن فراخ کند بعمل صالح چنانک گفت: «فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ». و خبر درستست که: یفسخ له فی قبره... الحدیث، بالای غار بر ایشان گشوده کرد تا روح هوا و نسیم باد صبا ازیشان منقطع نگردد، همچنین دری از بهشت بر آن روضه مؤمن گشایند تا از جانب جنّات عدن نسیم خوش بوی بر وی همیگذرد و مضجع وی خوش همیدارد.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بسم اللَّه الّذی اسمه لکلّ خائف ملاذ، بسم الذی باسمه من الشّیطان معاذ، بسم اللَّه الّذی قلب کلّ محبّ بذکره افلاذ بنام او که نام اوست همه خیرات را بنیاد، بنام او که بنام او گردد دل از بند غمان آزاد، بنام او که دل عارف جز بنام او نگردد شاد، بنام او که مشتاق از شراب وصل او گیرد یاد، بنام او که وفا و کرم هر دو را نام کرد تا نعمت آشنایی بر آب و گل تمام کرد، بنام او که مهر خود مشتاق را دام کرد و بجای شراب وصل خود رهی را در جام کرد، بنام او که خواب بر دیده محب حرام کرد تا عقد دوستی وی با خود بر نظام کرد، بنام او که در سرّ بجان منتظر سلام کرد تا دلش بر روح و ریحان کرد، آن گه ظاهر او بدست دشمن حیران کرد و باطن معدن اندوهان کرد. ای جوانمرد اگر آسیای بلا بر سرت بگرداند نگر از آستانه خدمتش در نگذاری قدم، ور طبقات درکات سفلی میل دو دیده تو گرداند نگر جز برضای وی برنیاری دم، که عزت عزت اوست، عزت دیگران همه ذلّست، و عجز همه فنا و عدم، قضا قضاء اوست، حکم حکم او، حکم دیگران همه میل است و هوی و ستم.
هوش مصنوعی: بنام خداوند رحمان و رحیم، نام خداوندی که پناهگاه همه ترسانان است، نامی که با آن از شیطان در امان خواهیم بود. نام خداوندی که دلهای عاشقان را با یاد خود شاد میکند، نامی که در سایه آن دل آدمی از غمها رها میشود. نام او که دل عارفان تنها با یاد او شاد میگردد. نام او که یادش، عشق را در دلها زنده میکند. اوست که وفا و کرم را تجلی میبخشد و نعمت آشنایی را به آدمیان میدهد. او با مهر خود عاشقان را در دام محبت خود گرفتار میکند و به جای شراب وصال خود برای آنها جامی از یاد خود مینوشاند. او خواب را بر چشمان عاشق حرام میکند تا دوستیاش با او برقرار شود. او در دلهای منتظر سلامتی مینهد و با دشمنان خود به تردید برخورد میکند و در باطن، باری از اندوه را به دلها میافزاید. ای بزرگوار، اگر دچار مشکلات و مصایب شوی، همواره بر درگاه او قدم بگذار و از او دور نشو. اگر در عمیقترین غمها نیز قرار گرفتی، فراموش نکن که عزت واقعی تنها نزد اوست و دیگر عزتها در سایه او و در برابر او جز ذلت نخواهد بود. قضا و قدر از اوست و هر حکم دیگری تحت تأثیر تمایلات و هوسها خواهد بود.
پیر طریقت گفت: الهی ار تو فضل کنی از دیگران چه داد و چه بیداد، ور تو عدل کنی پس فضل دیگران چون باد، الهی آنچ من از تو دیدم دو گیتی بیاراید، عجب اینست که جان من از بیم داد تو مینیاساید.
هوش مصنوعی: استاد راه و حقیقت گفت: ای خدا، اگر از تو نعمت و بخشش به من برسی، دیگران چه کردهاند و چه نیکی یا بدی انجام دادهاند برایم مهم نیست. و اگر تو به عدالت رفتار کنی، آنگاه نعمت دیگران به هیچ میارزد. ای خدا، آنچه را که من از خوبیهای تو در این عالم مشاهده کردهام، همه چیز را زیبا میکند. جالب اینجاست که از ترس مجازات تو، روح من هیچگاه آرام نمیگیرد.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» حمد نفسه بنفسه حین علم عجز الخلق عن بلوغ حمده، خداوند ذو الجلال قادر بر کمال، مفضّل بانوال، سزاوار ثناء خویش، شکر کننده عطاء خویش، ستایش خود خود میکند و ثناء خود خود میگوید که عزت خود خود شناسد و عظمت و جبروت خود خود داند، متعزّز بجلال خویش، متقدّس بکمال خویش، متکبّر بکبریاء خویش، آب و خاک بوصف او کی رسد، لم یکن ثمّ کان، قدر وی چه داند، صفت حدثان در برابر صفت وی چون آید، نبود پس بود نیست است، از نیست معرفت هست کی آید، ربّ العزّه بفضل و کرم خود خلق را در وجود آورد و کسوت فطرت پوشانید، و ایشان را پرورش داد و از بلاها نگه داشت، طاعات با تقصیر قبول کرد و جور و جفای ایشان بپرده فضل بپوشید، توفیق طاعت ارزانی داشت و دل را بایمان و معرفت بیاراست، چون دانست که ایشان از گزارد شکر این نعمت عاجزاند، فضل و کرم خود پیدا کرد و لسان لطف نیابت مفلسان و عاجزان بداشت و خود را حمد آورد، گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، در راه محبّت دوستان را نیابت داشتن شرط دوستی است، گفت آن نعمتها که دادم همه بی تو دادم و قسمت بی تو کردم، چنانک بی تو قسمت کردم بی تو حمد آوردم، و بحکم دوستی ترا نیابت داشتم تا احسان و انعام خود بر تو تمام کردم، «الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ» الّذی اشارتست، انزل علی عبده الکتاب عبارتست، اشارت نصیب ارواحست و عبارت نصیب اشباح، ارواح در سماع «الَّذِی» بنشاط آمد طرب کرد، اشباح در سماع «أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ» در اجتهاد آمد راه طلب گرفت، درین آیت هم تخصیص مصطفی است خاتم پیغمبران و هم تعظیم قرآن است کلام رحمن، اگر مصطفی است امان زمین است و زین آسمان، ور قرآن است یادگار دل مؤمنانست و انس جان عارفان.
هوش مصنوعی: خداوند را شایسته ستایش میدانیم، زیرا هیچکس نمیتواند به اندازه او را ستایش کند. او صاحب عزت، قدرت و کمال است و شایسته قدردانی برای نعمتهایی که به انسانها عطا میکند، میباشد. خود او از عظمت و بزرگیاش آگاه است. در برابر صفات تواناییاش، هیچچیز از موجودات خاکی نمیتواند به او برسد. او از نیستی، موجودات را به وجود آورد و به آنها نشانههای فطرت داد، از مشکلات نگهداری کرد و عبادتهای ناقصشان را پذیرفت. علیرغم وفاداری و شایستگیاش، به آنها گفت که از شکرگزاری نعمتها ناتوانند و لذا خود را در مقام شکرگزاری قرار داد و فرمود: «ستایش مخصوص خداست». او با محبت و دوستی به بندگانش ارتباط دارد و همه نعمتها را به آنها عطا کرده است. همچنین، وقتی درباره نزول کتابی بر پیامبرش صحبت میکند، این نشانهای از برکت خاص اوست و نشاندهنده توجه ویژهاش به مصطفی، آخرین پیامبر و قرآن به عنوان کلام خدا برای مؤمنان و عارفان است.
مصطفی (ص) رهبان شریعتست و عنوان حقیقت، قرآن دلها را عدّت است و جانها را تبصرت، مصطفی کلّ کمالست و جمله جمال، قرآن نامه است ببندگان از حضرت ذو الجلال، نامهای که در آن هم بشارتست و هم نذارت، دوست را بشارتست و بیگانه را نذارت، دوست را بشارت میدهد که: «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً، ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً» و بیگانه را بیم نماید که: «إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِباً فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ» الآیة... یا محمّد لا تشتغل سرّک بمخالفاتهم فما علیک الّا البلاغ و الهدی منّا لمن نشاء.
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) راهنمای شریعت است و حقیقت قرآن، به معنای تقویت دلها و روشنی بخشیدن به جانهاست. او مجسمه کمال و زیبایی است و قرآن به عنوان نامهای از جانب خداوند متعال برای بندگان نازل شده است. این نامه شامل بشارت و هشدار است، به دوستان بشارت میدهد که پاداشی نیکو خواهند داشت و در بهشت جاودانه خواهند بود. در عین حال، بیگانگان را با هشدارهایی تهدید میکند که ممکن است دروغ بگویند و امنیت خود را از دست بدهند. همچنین، خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد که نسبت به مخالفتها نگران نباشد و تنها وظیفهاش را انتقال پیام و هدایت برای کسانی که مایل هستند بداند.
«إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَها» اهل المعرفة باللّه و المحبّة له و المشتاقون الیه هم زینة الارض و نجومها و اقمارها و شموسها اذا تلألأ انوار التّوحید فی اسرار الموحدین اشرق جمیع الآفاق بضیائهم، زینت زمین دوستان خدایاند، عالم بایشان آراسته و جهان بایشان نگاشته، دلهاشان بنور معرفت افروخته، سرّهاشان در حضرت قربت بسفارت حکمت بار داده، رویهاشان در حضرت قربت بمنهج صواب گردانیده و جاده طریقت و سنّت در پیش ایشان نهاده، اعلام دیناند و اوتاد زمین، مصابیح جهان و مفاتیح جنان، ممهّدان قواعد دوستی و مسنّدان ایوان راستی، آزرم خلق از اللَّه بایشان و مقصود از آفریدن کون ایشان، بنام و نشان درویشانند و بحقیقت ملوک زمین ایشانند، ملوک تحت اطمار.
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر زیبایی زمین، موجوداتی را در آن قرار داده است. اهل معرفت و عشق به خدا، زینت زمین هستند. وقتی نور توحید در وجود این افراد درخشان شود، تمام افقها از نور آنان روشن میگردد. این دوستان خدا هستند که زمین را به زیبایی آراستهاند و جهان بر اساس وجود آنها شکل گرفته است. دلهای ایشان با نور شناخت خدا روشن است و در نزد خدا به مقام قرب رسیدهاند. چهرههایشان در نزدیکترین حال به حقیقت قرار دارد و مسیر درست برایشان مشخص شده است. آنها پیروان دین و پایههای زمیناند، همچون چراغها و کلیدهای بهشت، که بنیاد دوستی و راستی را بنا مینهند. در واقع، آنها مظهر عذر و مصلحت خداوند هستند و هدف خلقت عالم نیز بهخاطر آنان است. این افراد در حقیقت پادشاهان زمین به شمار میروند.
هر که سیرت و حلیت ایشان خواهد که بداند تا قصّه اصحاب الکهف برخواند که اللَّه تعالی ایشان را در قرآن جلوه میکند که: «إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» ایشان را گفتند درین غار روید و خوش بخسبید و سر ببالین امن باز نهید که ما خواب شما بعبادت جهانیان برگرفتیم.
هوش مصنوعی: هر کس بخواهد شخصیت و نیکیهای این افراد را با دقت بداند، باید داستان اصحاب کهف را بخواند. خداوند در قرآن درباره آنها میفرماید: «وقتی که جوانان به غار پناه بردند، گفتند: پروردگارا، از سمت خود رحمتی به ما عطا کن و کار ما را در این امر درست کن.» سپس به آنها فرمودند که به این غار بیایند، آسوده بخوابند و با خیالی راحت استراحت کنند، زیرا ما خواب شما را به عبادت جهانیان تبدیل کردهایم.
لطیفهای شنو نیکو: ربّ العزّه ایشان را در آن کوه آن غار پدید کرد، و بنده مؤمن را بوقت رفتن از دنیا چهار دیوار لحد غار وی کرد، چنانک ایشان را در آن غار ایمن کرد از دشمن، مؤمنانرا درین غار ایمن کند از شیطان، گوید: «أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» در آن غار بر ایشان رحمت کرد گفت: «یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ». هم چنان درین غار لحد بر مؤمن رحمت کند که: «فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ». و چنانک آن غار بریشان فراخ کرد گفت: «وَ هُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ»، لحد بر مؤمن فراخ کند بعمل صالح چنانک گفت: «فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ». و خبر درستست که: یفسخ له فی قبره... الحدیث، بالای غار بر ایشان گشوده کرد تا روح هوا و نسیم باد صبا ازیشان منقطع نگردد، همچنین دری از بهشت بر آن روضه مؤمن گشایند تا از جانب جنّات عدن نسیم خوش بوی بر وی همیگذرد و مضجع وی خوش همیدارد.
هوش مصنوعی: خداوند در کوه و غاری به بندگان مؤمن خود پناه داده است. زمانی که آنان از این دنیا میروند، چهار دیوار لحد را به دورشان میکشد تا از دشمنان ایمن باشند. این غار برای مؤمنان محل امنی است که از وسوسههای شیطان در اماناند و خدا به آنان وعده میدهد که نه بترسند و نه غمگین باشند. در این مکان، رحمت خدا بر ایشان نازل میشود و به آنان نوید میدهد که از رحمت او بهرهمند خواهند شد. همچنین در این غار، برای مؤمنان فضایی وسیع و آرام فراهم میشود تا از زندگی اخروی خود لذت ببرند و میتوانند از نعمتهای بهشت بهرهمند شوند. در واقع، این غار به منزلهای خوش و پرنعمت برای آنان تبدیل میشود که نسیمهای خوشبو و آرامش بهشت بر آنها میوزد و مقبرهشان را مملو از برکت و آرامش میسازد.