گنجور

۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» الآیة...، هر کس را آنچ سزای اوست در گردن او بستند و آن رقم بر وی کشیدند در ازل، یکی را تاج سعادت بر فرق نهاده، درخت امیدش ببر آمده و اشخاص فضل بدر آمده، شب جدایی فرو شده و روز وصل بر آمده، یکی بحکم شقاوت گلیم ادبار در سر کشیده بتیغ هجران خسته و بمیخ رد وابسته، آری قسمتی است که در ازل رفته، نه فزوده و نه کاسته، چتوان کرد قاضی اکبر چنین خواسته، بیچاره آدمی که از ازل خویش خبر ندارد و از ابد خویش غافل نشیند میان بوده و بودنی او را خواب غفلت میگیرد، از خواب غفلت آن روز بیدار گردد که نامه کردار وی بدست او دهند که: «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً» نامه‌ای که‌ زبانش قلم او، آب دهنش مداد او، اعضا و مفاصلش کاغذ او، سر تا پای آن املا کرده او، فریشتگان دبیران و گواهان برو، یک حرف زیادت و نقصان نیست درو، با وی گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» نامه خود بر خوان و کردار خود ببین، اگر یک حرف آن را منکر شود همان اعضا که آن کردار بر وی رفت بر وی گواهی دهد. چنانک اللَّه تعالی گفت: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» اینست که گفت: «کَفی‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» ای شاهدا فیه منک علیک. و گفته‌اند که نامه دو است: یکی فریشته نبشت بر بنده: گفتار و کردار او، یکی حق نبشت بر خود: عفو و رحمت بر بنده، اگر عنایت ازلی بنده را دست گیرد با وی شمار از نامه رحمت خود کند نه از نامه کردار بنده. این چنانست که در آثار بیارند که بنده‌ای را نامه در دست نهند گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ» نامه خود بر خوان. بنده در نامه نگرد سطر اوّل بیند نبشته: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» گوید بار خدایا نخست شمار این یک سطر با من برگزار و بر من حکم آن بران، گوید بنده من این شمار کردم و ترا بفضل و رحمت خود آمرزیدم که من در ازل رحمت تو بر خود نبشتم و خود را گفتم: «غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ»، «کَفی‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً». عمر خطّاب گفت: حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا وزنوا اعمالکم قبل ان توزنوا و تهیّئوا للعرض الاکبر، هر که از دیوان مظالم و حساب قیامت خبر دارد و از معرفت احوال و اهوال رستاخیز شمه‌ای یافت و داند که هر چه با روزگار او صحبت کرد از قلیل و کثیر و نقیر و قطمیر فردا او را از آن حدیث بپرسند و از وی شمار آن در خواهند، امروز حجاب غفلت از راه خود بردارد و اعمال و اقوال خود بمعیار شریعت راست دارد و صدق معاملت از روزگار خود در خواهد پیش از آنک او را بدیوان ملک الملوک حاضر کنند و حرکات و سکنات او بمیزان عدل مقابله کنند و اگر نقصانی و خسرانی بود صد هزار مقرّب مقدّس زبان شهادت صدق برو بر گشایند که از خجل راه گریختن طلب کند و هیچ جای سامان گریختن نه.

حکایت کنند از آن پدری که مر پسر خویش را گفت امروز هر چه با مردم گویی و بر زبان خود رانی نماز شام همه با من بگوی و سکنات و حرکات خویش بر من عرض کن، آن پسر نماز شام بجهدی و رنجی عظیم و تکلّفی تمام یک روزه گفتار و کردار خویش با پدر بگفت، دیگر روز همین در خواست کرد، پسر گفت زینهار ای پدر، هر چه خواهی از رنج و کلفت بر من نه و این یکی از من مخواه که طاقت ندارم. پدر گفت ای مسکین مرا مقصود آنست که بیدار و هشیار باشی و از موقف حساب و عرض قیامت بترسی، امروز حساب یک روزه با پدر خویش با چندین لطف طاقت نداری، فردا حساب همه عمر با چندان قهر و مناقشت که نقیر و قطمیر فرو نگذارند چون طاقت آری ؟! «انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ» ای محمّد این شگفت نگر و این عجب نگر که ما چون آفریدیم این خلق را بصورت یکسان بمعنی مختلف و در حقایق متفاضل، از آنجا که صورتست: النّاس سواسیة کاسنان المشط، وز آنجا که معنی و حقایقست: النّاس معادن کمعادن الذّهب و الفضّة، کافر هرگز چون مؤمن نبود میگوید خدای تعالی جلّ جلاله: «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ، ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» مفسد هرگز چون مصلح نبود و نه بد مرد هرگز بدرجه نیک مرد رسد چنانک گفت: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ» جای دیگر گفت: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»

مرائی هرگز چون مخلص نبود و مخلص چون عارف صادق نبود، اخلاص در اعمال صفت عابدانست و صدق در احوال صفت عارفانست، عابد در آرزوی بهشت است و حور و قصور و عارف در بحر عیان غرقه نور، آن گه گفت: «وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلًا» درجات آخرت برتر و تفاضل در آن جهان عظیم تر و بزرگوارتر، مصطفی (ص) گفت: انّکم لترون اهل علّیّین کما ترون الکواکب الّذی فی افق السّماء و انّ أبا بکر و عمر منهم و انعمان.

۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ» یعنی عمله و جدّه و عاقبته، طائر نامیست که عرب در موضع فال نهند و بیشترین در موضع تشأّم استعمال کنند و قرآن باین معنی فرو آمده آنجا که گفت: «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی‌ وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ» و مصطفی (ص) گفته: لا عدوی و لا طیرة، امّا درین آیت طائر جدّ مردم است بخت او و عمل او و سرانجام کار او هر چه خود کند یا کنند با او.۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ» خدای تو فرمود و وصیّت کرد، «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» که مپرستید بخدایی مگر او را، «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» و نیز بپدر و مادر که نیکویی کنید با ایشان، «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ» اگر چنانست که بپیری رسند در زندگانی تو، «أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما» یکی از ایشان یا هر دو، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» نگر که ایشان را نگویی اف، «وَ لا تَنْهَرْهُما» و بآواز بلند با ایشان سخن نگویی، «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً (۲۳)» و با ایشان سخنی آزاده نیکو گوی‌

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» الآیة...، هر کس را آنچ سزای اوست در گردن او بستند و آن رقم بر وی کشیدند در ازل، یکی را تاج سعادت بر فرق نهاده، درخت امیدش ببر آمده و اشخاص فضل بدر آمده، شب جدایی فرو شده و روز وصل بر آمده، یکی بحکم شقاوت گلیم ادبار در سر کشیده بتیغ هجران خسته و بمیخ رد وابسته، آری قسمتی است که در ازل رفته، نه فزوده و نه کاسته، چتوان کرد قاضی اکبر چنین خواسته، بیچاره آدمی که از ازل خویش خبر ندارد و از ابد خویش غافل نشیند میان بوده و بودنی او را خواب غفلت میگیرد، از خواب غفلت آن روز بیدار گردد که نامه کردار وی بدست او دهند که: «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً» نامه‌ای که‌ زبانش قلم او، آب دهنش مداد او، اعضا و مفاصلش کاغذ او، سر تا پای آن املا کرده او، فریشتگان دبیران و گواهان برو، یک حرف زیادت و نقصان نیست درو، با وی گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» نامه خود بر خوان و کردار خود ببین، اگر یک حرف آن را منکر شود همان اعضا که آن کردار بر وی رفت بر وی گواهی دهد. چنانک اللَّه تعالی گفت: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» اینست که گفت: «کَفی‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» ای شاهدا فیه منک علیک. و گفته‌اند که نامه دو است: یکی فریشته نبشت بر بنده: گفتار و کردار او، یکی حق نبشت بر خود: عفو و رحمت بر بنده، اگر عنایت ازلی بنده را دست گیرد با وی شمار از نامه رحمت خود کند نه از نامه کردار بنده. این چنانست که در آثار بیارند که بنده‌ای را نامه در دست نهند گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ» نامه خود بر خوان. بنده در نامه نگرد سطر اوّل بیند نبشته: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» گوید بار خدایا نخست شمار این یک سطر با من برگزار و بر من حکم آن بران، گوید بنده من این شمار کردم و ترا بفضل و رحمت خود آمرزیدم که من در ازل رحمت تو بر خود نبشتم و خود را گفتم: «غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ»، «کَفی‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً». عمر خطّاب گفت: حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا وزنوا اعمالکم قبل ان توزنوا و تهیّئوا للعرض الاکبر، هر که از دیوان مظالم و حساب قیامت خبر دارد و از معرفت احوال و اهوال رستاخیز شمه‌ای یافت و داند که هر چه با روزگار او صحبت کرد از قلیل و کثیر و نقیر و قطمیر فردا او را از آن حدیث بپرسند و از وی شمار آن در خواهند، امروز حجاب غفلت از راه خود بردارد و اعمال و اقوال خود بمعیار شریعت راست دارد و صدق معاملت از روزگار خود در خواهد پیش از آنک او را بدیوان ملک الملوک حاضر کنند و حرکات و سکنات او بمیزان عدل مقابله کنند و اگر نقصانی و خسرانی بود صد هزار مقرّب مقدّس زبان شهادت صدق برو بر گشایند که از خجل راه گریختن طلب کند و هیچ جای سامان گریختن نه.
هوش مصنوعی: در این آیه بیان شده که خداوند هر انسانی را به سرنوشت مخصوص خودش وابسته کرده است. از ازل، برای هر کس تقدیری مشخص تعیین شده که به صورت نمادین در گردن او آویخته شده است. برخی به سعادت دست می‌یابند و امیدها و آرزوهایشان محقق می‌شود، در حالی که برخی دیگر با حوادث نا خوشایند و جدایی‌ها مواجه می‌شوند. این قسمت از سرنوشت هر کس در ازل تعیین شده و از آن چیزی کم یا اضافه نمی‌شود. انسان‌ها از آنچه برایشان نوشته شده بی‌خبر هستند و در این غفلت به سر می‌برند تا زمانی که در روز قیامت نامه اعمالشان به آنها داده می‌شود. این نامه شامل تمام کارها و اعمالی است که خود انجام داده‌اند و هیچ کلمه‌ای در آن کم و زیاد نخواهد شد. در آن روز، به هر کس گفته می‌شود که نامه‌اش را مطالعه کند و خود را به قضاوت بکشد. اعضای بدن خودشان بر رفتارهایشان شهادت خواهند داد. در اینجا اشاره شده که دو نوع نامه وجود دارد: یکی از طرف فرشتگان که شامل عملکرد خود انسان است و دیگری، نامه‌ای از رحمت و بخشش خداوند. اگر انسان در دنیا با رحمت خداوند مواجه شود، این رحمت بر او غلبه خواهد کرد. همچنین، به توصیه‌هایی درباره گفتن به خود برای محاسبه اعمال پیش از روز حساب اشاره شده است. کسانی که از اوضاع روز قیامت آگاهند باید خود را مهیا کنند و از غفلت خارج شوند تا در روز حساب مورد بازخواست قرار نگیرند.
حکایت کنند از آن پدری که مر پسر خویش را گفت امروز هر چه با مردم گویی و بر زبان خود رانی نماز شام همه با من بگوی و سکنات و حرکات خویش بر من عرض کن، آن پسر نماز شام بجهدی و رنجی عظیم و تکلّفی تمام یک روزه گفتار و کردار خویش با پدر بگفت، دیگر روز همین در خواست کرد، پسر گفت زینهار ای پدر، هر چه خواهی از رنج و کلفت بر من نه و این یکی از من مخواه که طاقت ندارم. پدر گفت ای مسکین مرا مقصود آنست که بیدار و هشیار باشی و از موقف حساب و عرض قیامت بترسی، امروز حساب یک روزه با پدر خویش با چندین لطف طاقت نداری، فردا حساب همه عمر با چندان قهر و مناقشت که نقیر و قطمیر فرو نگذارند چون طاقت آری ؟! «انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ» ای محمّد این شگفت نگر و این عجب نگر که ما چون آفریدیم این خلق را بصورت یکسان بمعنی مختلف و در حقایق متفاضل، از آنجا که صورتست: النّاس سواسیة کاسنان المشط، وز آنجا که معنی و حقایقست: النّاس معادن کمعادن الذّهب و الفضّة، کافر هرگز چون مؤمن نبود میگوید خدای تعالی جلّ جلاله: «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ، ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» مفسد هرگز چون مصلح نبود و نه بد مرد هرگز بدرجه نیک مرد رسد چنانک گفت: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ» جای دیگر گفت: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
هوش مصنوعی: روزی پدری از پسرش خواست که در تمام طول روز هر چیزی که با مردم می‌گوید و هر حرکتی که انجام می‌دهد، برای او بازگو کند. این خواسته باعث شد تا پسر به سختی و با تلاش زیاد تمام روز را با پدرش صحبت کند و رفتارهایش را گزارش دهد. روز بعد پسر از پدرش خواست که این درخواست را متوقف کند زیرا از این همه رنج و زحمت خسته شده بود. اما پدر به او توضیح داد که هدفش این است که او را بیدار و هشیار کند و از حساب و کتاب قیامت بترساند. او گفت اگر تو نمی‌توانی حساب یک روزه را با من تحمل کنی، چگونه می‌خواهی حساب تمام عمرت را در آن روز سخت پاسخ بدهی؟ سپس به آیات الهی اشاره کرد که بیانگر تفاوت‌ها و درجات انسان‌هاست و یادآوری کرد که مؤمنان و کافران هرگز در یک سطح نیستند و هر کس بر اساس اعمال و نیاتش مورد بازخواست قرار می‌گیرد.
مرائی هرگز چون مخلص نبود و مخلص چون عارف صادق نبود، اخلاص در اعمال صفت عابدانست و صدق در احوال صفت عارفانست، عابد در آرزوی بهشت است و حور و قصور و عارف در بحر عیان غرقه نور، آن گه گفت: «وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلًا» درجات آخرت برتر و تفاضل در آن جهان عظیم تر و بزرگوارتر، مصطفی (ص) گفت: انّکم لترون اهل علّیّین کما ترون الکواکب الّذی فی افق السّماء و انّ أبا بکر و عمر منهم و انعمان.
هوش مصنوعی: مرائی هرگز به اندازه‌ای که خالص باشد، خالص نبوده و مخلص نیز به نوبه خود، به درستی عارف نبوده است. اخلاص در اعمال، نشانه عابدان است و صدق در حالات، ویژگی عارفان. عابد همیشه در آرزوی بهشت و لذت‌های آن است، در حالی که عارف در دریای نور غرق شده است. در این باره گفته شده است که درجات آخرت از درجات این دنیا برتر و ارزشی بزرگ‌تر دارند. پیامبر(ص) نیز فرمودند که شما اهل علیین را به روشنی خواهید دید، درست مانند ستارگان در افق آسمان و همچنین ابو بکر و عمر جزو آن‌ها هستند.