گنجور

۴ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ» ابن عباس گفت این آیت در شأن سعد بن ابی وقّاص فرو آمد، و قضی بمعنی اوصی است هم چنان که در سوره القصص گفت: «إِذْ قَضَیْنا إِلی‌ مُوسَی الْأَمْرَ» ای اوصیناه بالرّسالة الی فرعون، و دلیل برین قراءت ابن مسعود است در شواذ: «و وصی ربک». و گفته‌اند قضی اینجا بمعنی امر است، مردی پیش حسن بصری آمد و گفت وی زن خویش را سه طلاق داد. حسن گفت: انّک عصیت ربّک و بانت منک امرأتک بد کردی که بخداوند خود عاصی گشتی و زن تو از تو جدا گشت، آن مرد گفت: قضی اللَّه علیّ، فقال الحسن و کان فصیحا ما قضی اللَّه، ای ما امر اللَّه و قرأ هذه الآیة: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» حسن که این آیت بر خواند از آن بود که قضی بمعنی امر نهاد، قومی بغلط افتادند گفتند: تکلّم الحسن فی القدر.

... «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» برا بهما و عطفا علیهما، احسان با پدر و مادر قرینه نهاد توحید را، جای دیگر گفت: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ» «اما یبلغان» بالف و کسر نون قراءت حمزه و کسایی است باقی «یَبْلُغَنَّ» بفتح نون خوانند بی الف، فالالف مع النّون مکسورة راجعتان الی الوالدین کلیهما و النّون مفردة مفتوحة راجعة الی احدهما، و اصل امّا ان ما ان للشّرط و ما للتّأکید و اکثر ما یقع الفعل بعده یقع مع النّون التّأکید و معنی «عِنْدَکَ» ای فی حیاتک، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» بفتح فا قراءت مکّی است و شامی و یعقوب، «اف» بکسر فا و تنوین قراءت نافع و حفص است باقی بکسر فا بی تنوین خوانند.

فالتّنوین للتّنکیر و حذفه للتّعریف و المعنی: لا تقل لهما کلاما فیه ادنی تبرّم.

قال ابو عبید الافّ و التّفّ وسخ الاصابع اذا فتلته. و قیل الافّ وسخ الظّفر و التّفّ الشّی‌ء الحقیر نحو الشّظیة یؤخذ من الارض، «وَ لا تَنْهَرْهُما» ای لا تکلّمهما ضجرا صائحا فی وجوههما: یقال نهرته انهره نهرا و انتهرته انتهارا بمعنی واحد و هو زجر مع صیاح. و قیل هو اقصاء و طرد، من قوله: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ».

و قیل «لا تَنْهَرْهُما» لم تردّ هذه الکلمة لبشر الّا للرّسول فی سورة الحجرات و للوالدین ها هنا، «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً» حسنا جمیلا سهلا سلسا لا شراسة فیه. قال عطاء ای لا تسمّهما و لا تکنّهما و قل لهما یا ابتاه و یا امّاه. و عن عمر بن الخطّاب: لا تمتنع من شی‌ء یرید انّه.

معنی آیت آنست که اگر پدر و مادر تو به پیری رسند در حیاة تو خدمت ایشان کن چنانک ایشان کردند در حال کودکی تو، و اگر از پیری و حرف بجایی رسند که حاجت بقیّم دارند در وقت قضاء حاجت تو مرا ایشان را خدمت کن و پاک کن چنانک در کودکی تو با تو کردند و در آن حال که اذی بینی اف مگو و روی بمگردان و ضجر مشو و رنج منمای و سخن خوش گوی و در مهر و لطف مبالغت نمای. مصطفی (ص) گفت: «لیعمل البر ما شاء فلن یری النار ابدا و لیعمل العاق ما شاء فلن یری الجنة ابدا»

و در مناجات موسی است آن گه‌ که اللَّه تعالی با وی سخن گفت: یا ربّ اوصنی بار خدایا مرا وصیّت کن، گفت یا موسی: اوصیک بامّک ترا وصیّت میکنم که با مادر خویش نیکویی کنی، هفت بار بگفت، آن گه موسی (ع) گفت: بار خدایا وصیّت بیفزای، فقال تعالی اوصیک بابیک ترا وصیّت میکنم ای موسی که با پدر نیکویی کنی، سه بار بگفت، آن گه گفت جلّ جلاله: الا انّ رضاهما رضایی و سخطهما سخطی.

و روی انّ موسی یناجی ربّه اذ رأی رجلا تحت ظلّ العرش فقال یا ربّ من هذا الّذی قد اظلّه عرشک؟ قال هذا کان بارّا بوالدیه و لم یمش بالنّمیمة.

و قال النّبی (ص) دخلت الجنّة فرأیت فیها رجلا سبقنی، فقلت من هذا؟ فقالوا حارثة بن النّعمان، ثمّ قال کذلکم البرّ، کذلکم البرّ. قال ابن عیینة و کان من ابرّ النّاس بامّه.

و جاء رجل من الاعراب الی رسول اللَّه (ص) فقال انّی ارید ان اغزو و جئت استشیرک، فقال أ لک والدة؟ قال نعم ترکتها و هی باکیة، قال الزمها فانّ الجنّة عند رجلیها.

و قال (ص) انّما یکفی مع البرّ العمل الیسیر.

و قال ابن مسعود سألت رسول اللَّه (ص) ایّ الاعمال احبّ الی اللَّه؟ قال الصّلاة لوقتها، قلت ثمّ ایّ؟ قال ثمّ برّ الوالدین.

و عن وهب بن منبه قال: انّ فی الالواح الّتی کتب لموسی وقر والدیک فانّ من وقر والدیه مددت له فی عمره و وهبت له ولدا یبرّه و من عقّ والدیه بترت عمره و وهبت له ولدا یعقّه.

قوله: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» خفض الجناح کنایة عن وضع النّفس موضع الطاعة مع المودة، و الاکرام مأخوذ من خفض الفراخ عند زقّ‌ة الامّات اجنحتها، آن روز که این آیت فرو آمد صحابه رسول که مخاطب بودند بیشترین مادران و پدران ایشان بر شرک بودند و این آیت در حق ایشان بر عموم فرو آمد، بر مسلمان و بر مشرکان که ربّ العزّه برّ و احسان در دنیا از فرزندان بر مادر و پدر مشرک دریغ نداشت تا آنجا که گفت: «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما» امّا این رحمت و مغفرت خواستن جز مؤمنانرا نیست. و قال ابن عباس: هو منسوخ بقوله: «ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی‌».

و قیل هو خطاب للنّبی (ص) و المراد به امّته من غیر ان یکون للنّبی (ص) فیه اشتراک لانّه (ص) فقد ابویه قبل هذا الخطاب بالاجماع، و المعنی یا ربّ تعطّف علیهما بمغفرتک و رحمتک کما تعطّفا علیّ فی صغری و رحمانی و ربّیانی صغیرا، قوله: «کَما رَبَّیانِی» معناه اذ ربّیانی، «صَغِیراً» اذ لیس رحمة اللَّه عزّ و جل کتربیة خلقه و لکنّها کلمة وضعت مکان التوقیت، کقوله عزّ و جلّ: «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ».

روی انّ ابا هریرة کان اذا غدا من منزله لبس ثیابه، ثمّ وقف علی امّه فقال السّلام علیک یا امّاه و رحمة اللَّه و برکاته، جزاک اللَّه عنّی خیرا کما ربیتنی صغیرا، فترد علیه و انت یا بنیّ فجزاک اللَّه خیرا کما بررتنی کسرة، ثمّ یخرج فاذا رجع قال مثل ذلک.

و عن ابن عباس عن النّبی (ص) قال: ما من ولد ینظر الی والدیه نظر رحمه الّا کانت له بکلّ نظرة حجّة مقبولة، قالوا یا رسول اللَّه و ان نظر الیهما فی الیوم خمس مائة مرّة قال و ان نظر الیهما فی الیوم خمس مائة مرّة، انّ رحمة اللَّه اکثر و اطیب.

و حکی انّ امرأة کانت علی عهد النّبی (ص) نزل بها الموت و هی تقول من لقی من النّار ما لقیت و النّار من بین یدیّ و من خلفی و عن یمینی و عن شمالی، فاخبر بذلک النّبی (ص) فاتاها فقال یا امة اللَّه ما هذا الّذی تقولین؟ قالت بابی و امّی یا رسول اللَّه ذنبی عظیم، قال و ما هو؟ قالت امّ عجوز لی لم تکلّمنی منذ عشرین سنة، فقال النبی (ص) یا بلال اطلبها فطلبها فجاءت عجوز بیدها عکّازة فسلّمت، فقال النّبی (ص) من هذه منک؟ قالت ابنتی لا غفر اللَّه لها کنت امرها و انهاها فلطمت عینی ففقأتها، فقال ارحمی ابنتک لئلا تنطلق الی النّار، فقالت اشهد اللَّه و اشهدک یا رسول اللَّه انّی رضیت عنها، فضحکت الجاریة، فقال النّبی (ص) ما اضحکک؟ قالت سرعة رحمة ربّی لما قالت عفوت فتح اللَّه لی بابا من الجنّة فاستقبلتنی ریح فاطفأت النّار، فقال النّبی (ص): الحمد اللَّه الّذی اعتق بی نسمة من النّار.

«رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما» این اعلم بمعنی علیم است همچون: «وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ» که بمعنی کریم است، و در تکبیر نماز گویی «اللَّه اکبر» ای الکبیر، و در قرآن است: «وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ» ای هین. قال المبرّد انّما یقال اکبر من فلان اذا عارضه الفلان و لا معارض ها هنا، «رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما فِی نُفُوسِکُمْ» من الصّلاح و الفساد و البرّ و العقوق، «إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ» ای طایعین للَّه فی برّ الوالدین و ترک العقوق لهما، گفته‌اند صالحان اینجا تائبانند چنانک در سوره یوسف گفت: «وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ» ای تائبین، «فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُوراً» فی الفاء دلالة انّ الصالحین ها هنا هم التّائبون و الاوّاب بمعنی التّائب و هو الرّاجع الی اللَّه عزّ و جل فی کلّ ما امر به المقلع عن جمیع ما نهی عنه.

اوّابان فرزندانند که از ایشان نادره‌ای در وجود آید در حق مادر و پدر آن گه پشیمان شوند و توبه کنند، یا سخنی درشت گویند ایشان را و مقصود ایشان در آن جز خیر نباشد، اللَّه تعالی ایشان را بدان نگیرد. و قال ابن عباس: الاوّابون المسبحون، لقوله: «یا جبال او بی معه» ای سبّحی معه. و قیل هم الّذین یصلّون بین المغرب و العشاء و قیل یصلّون صلاة الضّحی و سمّی النّبی (ص) صلاة الضّحی صلاة الاوّابین.

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» حق پدر و مادر بر فرزندان بیان کرد و ایشان را بر برّ و احسان با ایشان تحریض کرد آن گه برّ اقارب وصلت رحم در آن پیوست گفت: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» قربی قرابت است همچون هدی بمعنی هدایت، و هی هدیی فطرحت الیاء الاولی للتّخفیف، اللَّه تعالی درین آیت بمواسات و مبرّت میفرماید خویشاوندان و نزدیکان ترا در نسب، و ایشان را در مال تو حق می‌نهد چون درویش باشند و نیازمند و در سوره الممتحنه گشاده تر گفت که خویشاوند مسلمان و مشرک را در مبرّت و احسان یکسان کرد، و ذلک فی قوله: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ» الآیة... اما خویشاوند مشرک حق صلتست در مال و در خلق، نه حق واجب بحکم دین چون زکوات و صدقات و کفّارات واجبات که مصرف آن مسلمانان‌اند و باهل شرک روا نباشد که دهند اگر چه خویشاوند باشند.

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» قال السدی یعنی ذا القربی من رسول اللَّه (ص) فی النّسب و الیه ذهب علیّ بن الحسین بن علی.

روی انّ علیّ بن الحسین (ع) قال لرجل من اهل الشّام أ قرأت القرآن؟ قال نعم، قال أ فما قرأت فی سورة بنی اسرائیل: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» قال و انّکم للقرابة الذی امر اللَّه ان یؤتی حقّه، قال نعم، «وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ» اینجا سخن تمام شد. آن گه ابتدا کرد بنهی تبذیر گفت: «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً» ای لا تنفقها فی معصیة اللَّه و لا فی الرّیاء و السّمعة. و کانت الجاهلیّة تنحر الإبل و تبذّر الاموال تطلب بذلک الفخر و السّمعة و تذکر ذلک فی اشعارها فامر اللَّه جلّ و عزّ بالنّفقة فی وجهها فیما یقرب منه و یزلف لدیه. و سئل ابن مسعود ما التّبذیر قال: انفاق المال فی غیر حقّه.

و قال مجاهد لو انفق انسان ماله کلّه فی الحق ما کان تبذیرا و لو انفق مدا فی باطل‌کان تبذیرا.

«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» اولیائهم و اعوانهم و کلّ ملازم سنة قوم و تابع امرهم هو اخوهم. و قیل قرناؤهم فی النّار و القرینان یقال لهما اخوان، «وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً» مبالغا فی الکفر، الکفران ها هنا هو کفران الرّبوبیّة.

«وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ» الاعراض ها هنا الامهال و الکفّ عن البرّ، «ابْتِغاءَ» منصوب لانّه مفعول له و الرّحمة ها هنا رزق الدّنیا، و قیل الفی‌ء و الغنیمة. درویشان صحابه چون مهجع و بلال و صهیب و سالم و خباب گاه گاه بوقت حاجت و ضرورت از رسول خدای (ص) چیزی خواستندی و رسول (ص) نداشتی و نه خواستی که ایشان را ردّ صریح کند از شرم اعراض کردی و خاموش نشستی بر انتظار رزقی که اللَّه تعالی فرستد و بایشان دهد، ربّ العالمین آیت فرستاد که: «وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ» یعنی و ان تعرض عن هؤلاء الّذین امرتک ان تؤتیهم حقوقهم عند مسئلتهم ایاک مالا تجد الیه سبیلا حیاء منهم، «ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ» ای لانتظار رزق من اللَّه سبحانه ترجوه ان یأتیک، «فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً» ای عدهم وعدا جمیلا یعنی در آن حال خاموش منشین و ایشان را وعده جمیل ده، سخنی نرم و لطیف گوی.

فکان النّبی (ص) بعد نزول هذه الآیة اذا سئل و لیس عنده ما یعطی قال: یرزقنا و اللَّه و ایّاکم من فضله، فتأویل «مَیْسُوراً» انّه ییسر علیهم فقرهم بدعائه لهم. و گفته‌اند این در شأن وفد مزینه آمد که از رسول خدای مرکوب خواستند و رسول (ص) گفت: «لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ» قوله: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی‌ عُنُقِکَ» سبب نزول این آیت آن بود که رسول خدای (ص) نشسته بود در جمع یاران که کودکی در آمد و گفت: انّ امّی تستکسیک درعا مادر من از تو پیراهنی میخواهد، و بنزدیک رسول هیچ پیراهن نبود مگر آنچ پوشیده بود، کودک را گفت آری پدید آید، وقتی دیگر باز آی، کودک باز گشت و با مادر گفت، مادر دیگر بار او را بفرستاد گفت: قل له انّ امّی تستکسیک القمیص الّذی علیک بگو آن پیراهن میخواهد که پوشیده‌ای، رسول (ص) در خانه شد پیراهن بر کشید و بوی داد و عریان بنشست، وقت نماز در آمد بلال بانگ نماز گفت و یاران همه منتظر، چون رسول (ص) نیامد همه دل مشغول شدند تا یکی از ایشان رفت و رسول را عریان دید! در آن حال جبرئیل آمد و آیت آورد: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی‌ عُنُقِکَ» اوّل او را نهی کرد از بخل و امساک از نفقه، میگوید چنان نه که یکبارگی دست از انفاق بر بند آری مانند کسی که دست خویش با گردن خویش بسته بود و چنان نیز نه که از همه روی دست گشاده داری و گسترده، یعنی که راه میانه گزین نه اسراف و نه تقتیر، چنانک جای دیگر گفت: «لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» و این دلیلست که در انفاق راه اقتصاد رفتن نیکوترست، توانگر بر قدر توانگری و درویش بر قدر درویشی، چنانک اللَّه تعالی گفت: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»، «فَتَقْعُدَ» نصب علی جواب النفی، «مَلُوماً» ای مذموما فی القسمة، «مَحْسُوراً» منقطعا عن النّفقة، المحسور ها هنا بمعنی الحسیر و الحسیر المنقطع عن النّفقة او عن المشی و الحسرة تقطّع القلب من الندم. پس ربّ العزّه تأدیب کرد منفق را و انفاق در وی آموخت گفت: «إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ» ای یبسط النّفقة فی موضع البسط و یقدّر فی موضع التّقدیر فتأدّب بتأدیبه و تعلّم منه. گفته‌اند که درویشان را این آیت ترغیب است در انفاق با قلت و فقر ایشان، یقول البسطان امامک فلا تمسک عن النّفقة و احسن الظن بربّک میگوید گستراننده و بخشنده و رساننده روزی اللَّه تعالی است آن را که خواهد چنانک خواهد رساند تو بر قدر وسع خویش انفاق باز مگیر و به اللَّه تعالی ظنّ نیکو بر همانست که مصطفی (ص) بلال را گفت: انفق یا بلال و لا تخش من ذی العرش اقلالا، «إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً» یعلم مصالح العباد کما قال فی الآیة الأخری: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ». قوله: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ» الاملاق قلّة النّفقة و نقص الحال و اصل الملق الخضوع املق یعنی حمله الفقر علی الملق میگوید فرزندان خویش را مکشید از بیم درویشی، قتل اینجا کنایتست از نفقه باز گرفتن، اذا امسکت النّفقة عن الولد فقد قتلته و اذا زوّجت کریمتک من فاسق فقد قطعت رحمها.

نهی در این آیت کسی راست که مال دارد و انفاق تواند امّا از بیم درویشی نفقه نکند، و در آن آیت دیگر گفت: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ» کسی راست که درویش بود و نفقه نتواند کرد. مفسران گفتند این در شأن قومی عرب آمد که بر عادت اهل جاهلیّت دختران را زنده در خاک می‌کردند از بیم درویشی، ربّ العالمین ایشان را از آن باز زد و خبر داد که روزی ایشان و روزی فرزندان ایشان بر خدای تعالی است، اینست که گفت: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ» تقدیره فی هذه السّورة: خشیة املاق بهم نحن نرزقهم و ایاکم، و فی الآیة الأخری: «نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ» ای خشیة املاق بکم، «إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً» قرأ ابن عامر خطاء بفتح الخاء و الطّاء مقصورة و قرأ ابن کثیر خطاء بکسر الخاء و فتح الطاء ممدودة و قرأ الباقون خطأ بکسر الخاء و سکون الطّاء غیر ممدودة و المعنی واحد ای انّ قتلهم کان ذنبا عظیما. یقال خطأ یخطأ خطأ مثل اثم یأثم اثما و خطأ یخطأ خطأ مثل لحج یلحج لحجا. و قیل الخطأ الاسم لا المصدر و کذا الخطاء.

قوله: «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی‌» الزّنا وطی المرأة من غیر نکاح و لا ملک یمین و فیه اشارة الی انّه اذا شمّ او قبل أو صام او رقق الکلام فقد قارب الزّنا و الشّهوة داعیة الی اسباب متداعیة الی افعال عادیة، «إِنَّهُ» ای انّ الزّنا، «کانَ فاحِشَةً» منکرا من المعاصی و افاد کان انه لم یزل محرما، «وَ ساءَ سَبِیلًا» ای و ساء الزّنا سبیلا، منصوب علی التّمییز.

قوله: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ» یعنی حرّم اللَّه قتلها، و هی النّفس المسلمة و کذا الذمی و المعاهد، «إِلَّا بِالْحَقِّ» یعنی الّا ان یصیر قتلها حقّا بکفر بعد ایمان أو زنا بعد احصان او قتل نفس بعمد و ذلک فیما

روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): امرت ان اقاتل النّاس حتّی یقولوا لا اله الّا اللَّه، فاذا قالوها عصموا منّی دمائهم و اموالهم الّا بحقّها و حسابهم علی اللَّه.

و فی روایة قیل و ما حقّها؟ قال زنا بعد احصان و کفر بعد ایمان و قتل نفس فیقتل بها، «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» من غیر ان یأتی احدی هذه الثلث، «فَقَدْ جَعَلْنا» ای حکمنا، «لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» ای حجّة فی قتل القاتل ان شاء او اخذ الدّیة او العفو و الولیّ فی الآیة الوارث و القریب الّذی بینه و بینه قرابة توجب المطالبة بدمه، فان لم یکن له ولیّ فالسّلطان ولیّه، «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» روا باشد که این ضمیر با قاتل شود یعنی آن کس که بابتدا قتل کند نه با ولیّ دم و باین قول اسراف بمعنی عمد است، یک قطره خون مسلمانان ریختن بنا حق اسراف است میگوید مبادا که مردم بنا حق خون ریزد و بگزاف قصد قتل مسلمان کند که یاری اللَّه با آن خونست تا از وی قصاص کنند یا دیت ستانند، و لا یوجد قاتل النّفس الّا مرعوبا و قلّ ما یخرج من الدّنیا الّا مقتولا. و روا باشد که «لا یسرف» این ضمیر با ولیّ دم شود، و اسراف آنست که در قصاص نه آن کس را کشد که مستوجب قتل باشد بلکه دیگری را کشد یا افزونی جوید تا جماعتی را بیکی باز کشد و این عادت عرب بودست که اگر خسیسی سید قبیله‌ای را بکشتی اولیاء دم بآن راضی نشدندی که آن قاتل را باز کشتندی یا بر وی اقتصار کردندی.

مصطفی (ص) گفت: «ان من اعتی الناس علی اللَّه ثلاثة: رجل قتل غیر قاتله او قتل بذحل الجاهلیة او قتل فی حرم اللَّه».

قرأ حمزة و الکسائی: «فلا تسرف» بتاء المخاطبة فیکون خطایا للقاتل ابتداء. و قیل لولیّ الدّم. و قیل خطاب للنّبی (ص) و المراد به الامّة الی یوم القیامة، و قرأ الباقون: «فلا یسرف» بالیای و الوجه انّ الضّمیر یجوز ان یعود الی القاتل ابتداء و ان لم یجز له ذکر لانّ الحال یدلّ علیه و اسرافه انّه قاتل ظلما و یجوز ان یکون الضّمیر عایدا الی الولیّ المذکور فی قوله: «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» و اسرافه انّه یقتل غیر من قتل او یقتل اکثر من القاتل کما ذکرنا، «إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» ای ولیّ المقتول هو المنصور بدفع الامام الیه القاتل فان شاء قتل او عفا او اخذ الدّیة. و قیل الهاء کنایة عن المقتول ای انّ المقتول بغیر الحقّ منصور فی الدّنیا بالقصاص و فی الآخرة بجزیل الثّواب.

«وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» الاحسن هو القیام بحفظ ماله و حسن النفقة علیه فی غیر تبذیر مترف او تضییق مجحف، و قیل «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» ای بما یحفظ اصوله و یثمر فروعه. و قیل هی التّجارة، «حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ» ثمانی عشرة سنة. و قیل الاحتلام مع ایناس الرّشد، «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ» یعنی اوامر اللَّه و نواهیه. و قیل هو العهد فی الوصیّة بمال الیتیم. و قیل کلّ عقد من متعاقدین، «إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا» ای مطلوبا. و قیل انّ ناقض العهد کان مسئولا عنه فحذف المضاف و اقیم المضاف الیه مقامه.

«وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ» ای لا تبخسوا النّاس فی الکیل و لا تطفّفوا و کذلک الوزن و هو قوله: «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ» قرأ حمزة و الکسائی و حفص: «بِالْقِسْطاسِ» بکسر القاف و قرأ الباقون «بِالْقِسْطاسِ» بضمّ القاف و هما لغتان کالقرطاس و القرطاس، و القسطاس هو المیزان بلغة الرّوم صغر او کبر. و قیل هو القبّان. قال الزّجاج هو میزان العدل ای میزان کان من موازین الدّراهم و الدّنانیر و غیرهما، «ذلِکَ خَیْرٌ» ای الایفاء اکثر برکة فی الدّنیا، «وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا» ای مآلا و مرجعا فی العقبی.

۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ» خدای تو فرمود و وصیّت کرد، «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» که مپرستید بخدایی مگر او را، «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» و نیز بپدر و مادر که نیکویی کنید با ایشان، «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ» اگر چنانست که بپیری رسند در زندگانی تو، «أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما» یکی از ایشان یا هر دو، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» نگر که ایشان را نگویی اف، «وَ لا تَنْهَرْهُما» و بآواز بلند با ایشان سخن نگویی، «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً (۲۳)» و با ایشان سخنی آزاده نیکو گوی‌۴ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» خداوند حکیم، کردگار قدیم، نیکوکار مهربان کریم، جلّ جلاله و عظم شأنه، و عزّ کبریاؤه درین آیت بندگان را بعبودیت می‌فرماید، و عبودیت سه چیز است: رؤیت منّت، و جهد خدمت، و بیم خاتمت. رؤیت منّت خلیل راست که میگفت: «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ». جهد خدمت حبیب راست که وی را گفت: «ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‌». بیم خاتمت یوسف صدّیق راست که گفت: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً».

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ» ابن عباس گفت این آیت در شأن سعد بن ابی وقّاص فرو آمد، و قضی بمعنی اوصی است هم چنان که در سوره القصص گفت: «إِذْ قَضَیْنا إِلی‌ مُوسَی الْأَمْرَ» ای اوصیناه بالرّسالة الی فرعون، و دلیل برین قراءت ابن مسعود است در شواذ: «و وصی ربک». و گفته‌اند قضی اینجا بمعنی امر است، مردی پیش حسن بصری آمد و گفت وی زن خویش را سه طلاق داد. حسن گفت: انّک عصیت ربّک و بانت منک امرأتک بد کردی که بخداوند خود عاصی گشتی و زن تو از تو جدا گشت، آن مرد گفت: قضی اللَّه علیّ، فقال الحسن و کان فصیحا ما قضی اللَّه، ای ما امر اللَّه و قرأ هذه الآیة: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» حسن که این آیت بر خواند از آن بود که قضی بمعنی امر نهاد، قومی بغلط افتادند گفتند: تکلّم الحسن فی القدر.
هوش مصنوعی: در اینجا به بیان معنای "قضی" در قرآن پرداخته شده است. ابن عباس روایت کرده که این آیه درباره سعد بن ابی وقاص نازل شده است. در اینجا "قضی" به معنای وصیت کردن است، همان‌طور که در آیه‌ای دیگر درباره موسی آمده است. همچنین برخی گفته‌اند که در اینجا "قضی" به معنای امر است. حسن بصری با شخصی که همسرش را سه طلاق داده بود، صحبت می‌کند و می‌گوید که او به خداوند نافرمانی کرده و زن او از او جدا شده است. آن مرد به حسن می‌گوید که این حکم الهی است، و حسن نیز تأکید می‌کند که این حکم به معنای امر الهی است و آیه‌ای را در این زمینه می‌خواند. از این رو، برخی تصور کردند که حسن در مورد قضا و قدر سخن می‌گوید.
... «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» برا بهما و عطفا علیهما، احسان با پدر و مادر قرینه نهاد توحید را، جای دیگر گفت: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ» «اما یبلغان» بالف و کسر نون قراءت حمزه و کسایی است باقی «یَبْلُغَنَّ» بفتح نون خوانند بی الف، فالالف مع النّون مکسورة راجعتان الی الوالدین کلیهما و النّون مفردة مفتوحة راجعة الی احدهما، و اصل امّا ان ما ان للشّرط و ما للتّأکید و اکثر ما یقع الفعل بعده یقع مع النّون التّأکید و معنی «عِنْدَکَ» ای فی حیاتک، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» بفتح فا قراءت مکّی است و شامی و یعقوب، «اف» بکسر فا و تنوین قراءت نافع و حفص است باقی بکسر فا بی تنوین خوانند.
هوش مصنوعی: باید فقط او را پرستش کنید و نسبت به والدین خود نیکوکار باشید. این آیه به وضوح ارتباط بین توحید و احترام به والدین را نشان می‌دهد. در جای دیگری نیز آمده است که به من و والدینتان شکرگزاری کنید. اگر یکی از والدین شما به سن پیری برسد، نباید به آن‌ها بی‌احترامی کنید و به هیچ وجه نباید حتی با کلمه‌ای کوچک مثل "اُف" به آن‌ها خرده بگیرید. این کلمات به وضوح اهمیت احترام به والدین را در زندگی نشان می‌دهند.
فالتّنوین للتّنکیر و حذفه للتّعریف و المعنی: لا تقل لهما کلاما فیه ادنی تبرّم.
هوش مصنوعی: تنکیر با تنوین و حذف آن برای تعریف است و معنای آن این است که به آنها هیچ سخنی نگویید که در آن کمترین نارضایتی وجود داشته باشد.
قال ابو عبید الافّ و التّفّ وسخ الاصابع اذا فتلته. و قیل الافّ وسخ الظّفر و التّفّ الشّی‌ء الحقیر نحو الشّظیة یؤخذ من الارض، «وَ لا تَنْهَرْهُما» ای لا تکلّمهما ضجرا صائحا فی وجوههما: یقال نهرته انهره نهرا و انتهرته انتهارا بمعنی واحد و هو زجر مع صیاح. و قیل هو اقصاء و طرد، من قوله: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ».
هوش مصنوعی: ابو عبید می‌گوید "افّ" به معنای کثافت یا آلودگی روی انگشتان است زمانی که آن را فشار می‌دهی و "تفّ" به چیزی کوچک و ناچیز اشاره دارد که مانند تکه‌ای کوچک از زمین برداشته می‌شود. عبارت "و لا تَنهَرْهُما" به این معناست که با آنها در حالت خشم و فریاد صحبت نکنید. این بیان نشان‌دهنده‌ی نوعی زجر و سرزنش همراه با صدا است. همچنین گفته شده که این کلمه به معنای دور کردن یا طرد کردن است که از عبارت "و أما السائل فلا تَنهَرْ" استخراج شده است.
و قیل «لا تَنْهَرْهُما» لم تردّ هذه الکلمة لبشر الّا للرّسول فی سورة الحجرات و للوالدین ها هنا، «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً» حسنا جمیلا سهلا سلسا لا شراسة فیه. قال عطاء ای لا تسمّهما و لا تکنّهما و قل لهما یا ابتاه و یا امّاه. و عن عمر بن الخطّاب: لا تمتنع من شی‌ء یرید انّه.
هوش مصنوعی: در این متن آمده است که کلمه «لا تَنْهَرْهُما» تنها برای دو گروه بکار رفته است: برای پیامبر در سوره حجرات و برای والدین در اینجا. همچنین اشاره شده است که باید با آنها به نیکویی و لطافت صحبت کرد و از خشونت پرهیز کرد. یکی از مفسران می‌گوید نباید آنها را به نام خطاب کرد و باید با عناوینی محبت‌آمیز مانند "پدر" و "مادر" به آنها سخن گفت. همچنین عمربن خطاب بیان کرده است که از انجام هیچ کاری که آنها می‌خواهند، نباید خودداری کرد.
معنی آیت آنست که اگر پدر و مادر تو به پیری رسند در حیاة تو خدمت ایشان کن چنانک ایشان کردند در حال کودکی تو، و اگر از پیری و حرف بجایی رسند که حاجت بقیّم دارند در وقت قضاء حاجت تو مرا ایشان را خدمت کن و پاک کن چنانک در کودکی تو با تو کردند و در آن حال که اذی بینی اف مگو و روی بمگردان و ضجر مشو و رنج منمای و سخن خوش گوی و در مهر و لطف مبالغت نمای. مصطفی (ص) گفت: «لیعمل البر ما شاء فلن یری النار ابدا و لیعمل العاق ما شاء فلن یری الجنة ابدا»
هوش مصنوعی: اگر پدر و مادر تو پیر شوند، در زندگی‌ات باید به آن‌ها خدمت کنی، همان‌طور که آن‌ها در دوران کودکی‌ات به تو خدمت کردند. اگر به سن بالا برسند و نیاز به کمک داشته باشند، در آن زمان نیز باید به آن‌ها کمک کنی و مانند گذشته به پاکیزگی و محبت با آن‌ها رفتار کنی. حتی اگر در این شرایط اذیت شوئی، نباید ناراحتی و بی‌حوصلگی خود را نشان دهی، بلکه باید با کلامی نیکو و مهر و محبت به آن‌ها پاسخ دهی. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "هر کسی نیکی کند، هرچقدر هم که بخواهد، هرگز آتش جهنم را نخواهد دید و هر کسی به والدین خود نیکی نکند، هرقدر هم که بخواهد، هرگز به بهشت نخواهد رفت."
و در مناجات موسی است آن گه‌ که اللَّه تعالی با وی سخن گفت: یا ربّ اوصنی بار خدایا مرا وصیّت کن، گفت یا موسی: اوصیک بامّک ترا وصیّت میکنم که با مادر خویش نیکویی کنی، هفت بار بگفت، آن گه موسی (ع) گفت: بار خدایا وصیّت بیفزای، فقال تعالی اوصیک بابیک ترا وصیّت میکنم ای موسی که با پدر نیکویی کنی، سه بار بگفت، آن گه گفت جلّ جلاله: الا انّ رضاهما رضایی و سخطهما سخطی.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که در دعا و مناجات موسی، وقتی خداوند با او صحبت کرد، موسی از خدا خواست که او را وصیت کند. خداوند به او گفت که به مادرش نیکی کند و این نکته را هفت بار تکرار کرد. سپس موسی از خدا درخواست کرد که وصیت بیشتری به او دهد و خداوند به او فرمود که به پدرش نیز نیکی کند و این را سه بار تکرار کرد. در ادامه خداوند اعلام کرد که رضایت والدین، رضایت اوست و خشم آنها نیز خشم اوست.
و روی انّ موسی یناجی ربّه اذ رأی رجلا تحت ظلّ العرش فقال یا ربّ من هذا الّذی قد اظلّه عرشک؟ قال هذا کان بارّا بوالدیه و لم یمش بالنّمیمة.
هوش مصنوعی: موسی هنگامیکه مردی را زیر سایه عرش مشاهده کرد، با پروردگارش مناجات کرد و پرسید: "ای پروردگار، این کیست که تحت سایه عرش تو قرار دارد؟" خداوند پاسخ داد: "این فرد، فرزند نیکوکار والدینش بود و هرگز به غیبت و ناپسندگویی نپرداخت."
و قال النّبی (ص) دخلت الجنّة فرأیت فیها رجلا سبقنی، فقلت من هذا؟ فقالوا حارثة بن النّعمان، ثمّ قال کذلکم البرّ، کذلکم البرّ. قال ابن عیینة و کان من ابرّ النّاس بامّه.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: "وارد به بهشت شدم و مردی را دیدم که از من پیشی گرفته بود. از آنها پرسیدم که این کیست؟ جواب دادند: حارثة بن النّعمان. سپس پیامبر فرمودند: این است مقام نیکوکاری، این است مقام نیکوکاری." ابن عیینه نیز اضافه کرد که او از نیکوکارترین مردم نسبت به مادرش بود.
و جاء رجل من الاعراب الی رسول اللَّه (ص) فقال انّی ارید ان اغزو و جئت استشیرک، فقال أ لک والدة؟ قال نعم ترکتها و هی باکیة، قال الزمها فانّ الجنّة عند رجلیها.
هوش مصنوعی: مردی از بدوی ها به پیش پیامبر اسلام (ص) آمد و گفت که می‌خواهد به جهاد برود و از او مشورت می‌خواهد. پیامبر از او پرسید آیا مادر دارد؟ آن مرد پاسخ داد که بله، او را در حالیکه گریه می‌کرده رها کرده است. پیامبر فرمودند که نزد مادرش بماند، چرا که بهشت زیر پای مادران است.
و قال (ص) انّما یکفی مع البرّ العمل الیسیر.
هوش مصنوعی: و او گفت که در کنار نیکی، عمل کم هم کافی است.
و قال ابن مسعود سألت رسول اللَّه (ص) ایّ الاعمال احبّ الی اللَّه؟ قال الصّلاة لوقتها، قلت ثمّ ایّ؟ قال ثمّ برّ الوالدین.
هوش مصنوعی: ابن مسعود می‌گوید که از پیامبر خدا (ص) پرسیدم کدام أعمال برای خدا محبوب‌تر است؟ ایشان فرمودند: نماز در وقت خود. سپس پرسیدم، بعد از آن چه عملی محبوب است؟ ایشان فرمودند: بعد از آن نیکویی به والدین.
و عن وهب بن منبه قال: انّ فی الالواح الّتی کتب لموسی وقر والدیک فانّ من وقر والدیه مددت له فی عمره و وهبت له ولدا یبرّه و من عقّ والدیه بترت عمره و وهبت له ولدا یعقّه.
هوش مصنوعی: و وهب بن منبه می‌گوید: در الواحی که برای موسی نوشته شده است، آمده است که هر کس از والدین خود احترام بگذارد، عمرش طولانی می‌شود و خداوند به او فرزندی می‌دهد که به او نیکی کند. اما کسی که به والدین خود بی‌احترامی کند، عمرش کوتاه می‌شود و خداوند به او فرزندی می‌دهد که به او نیکی نمی‌کند.
قوله: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» خفض الجناح کنایة عن وضع النّفس موضع الطاعة مع المودة، و الاکرام مأخوذ من خفض الفراخ عند زقّ‌ة الامّات اجنحتها، آن روز که این آیت فرو آمد صحابه رسول که مخاطب بودند بیشترین مادران و پدران ایشان بر شرک بودند و این آیت در حق ایشان بر عموم فرو آمد، بر مسلمان و بر مشرکان که ربّ العزّه برّ و احسان در دنیا از فرزندان بر مادر و پدر مشرک دریغ نداشت تا آنجا که گفت: «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما» امّا این رحمت و مغفرت خواستن جز مؤمنانرا نیست. و قال ابن عباس: هو منسوخ بقوله: «ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی‌».
هوش مصنوعی: آیه «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» به معنای نرم و ملایم بودن نسبت به والدین است و نشان‌دهنده توجه و احترام به آن‌هاست. این تعبیر به نوعی اشاره به فروتنی و محبت دارد. در زمان نزول این آیه، اکثر پدران و مادران مسلمانان مشرک بودند و این آیه به‌طور عام به همه افراد، چه مسلمان و چه مشرک، اشاره دارد و بیان می‌کند که خداوند به فرزندان نصیحت و نیکی به والدین را فراموش نمی‌کند. همچنین در آیه‌ای دیگر از خداوند درخواست رحم و مغفرت برای والدین به‌خصوص از مؤمنان است، در حالی‌که طبق گفته ابن عباس، این حکم برای درخواست بخشش از مشرکان منسوخ شده است.
و قیل هو خطاب للنّبی (ص) و المراد به امّته من غیر ان یکون للنّبی (ص) فیه اشتراک لانّه (ص) فقد ابویه قبل هذا الخطاب بالاجماع، و المعنی یا ربّ تعطّف علیهما بمغفرتک و رحمتک کما تعطّفا علیّ فی صغری و رحمانی و ربّیانی صغیرا، قوله: «کَما رَبَّیانِی» معناه اذ ربّیانی، «صَغِیراً» اذ لیس رحمة اللَّه عزّ و جل کتربیة خلقه و لکنّها کلمة وضعت مکان التوقیت، کقوله عزّ و جلّ: «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ».
هوش مصنوعی: این متن به سخنی از پیامبر (ص) اشاره دارد که در آن از خداوند درخواست می‌کند نسبت به والدینش رحمتی عطا کند، همان‌طور که آن‌ها در دوران کودکی‌اش مراقب وی بوده‌اند. در اینجا به این نکته اشاره شده که پیامبر قبل از این درخواست والدینش را از دست داده و در واقع درخواست رحمت برای آنهاست. همچنین توضیح داده شده که محبت و لطف الهی به تربیت موجودات به اندازه تربیت والدین نیست و واژه‌های به کار رفته در این درخواست به‌نوعی نشان‌دهنده‌ی یادآوری رحمتی است که او در دوران کودکی دریافت کرده است.
روی انّ ابا هریرة کان اذا غدا من منزله لبس ثیابه، ثمّ وقف علی امّه فقال السّلام علیک یا امّاه و رحمة اللَّه و برکاته، جزاک اللَّه عنّی خیرا کما ربیتنی صغیرا، فترد علیه و انت یا بنیّ فجزاک اللَّه خیرا کما بررتنی کسرة، ثمّ یخرج فاذا رجع قال مثل ذلک.
هوش مصنوعی: روزی ابوهریره وقتی از خانه خارج می‌شد، لباس‌هایش را می‌پوشید و سپس به مادرش نزدیک می‌شد و به او سلام می‌کرد و می‌گفت: "سلام بر تو ای مادر و رحمت و برکات خدا به تو باد. خداوند از من به خوبی شکر تو را ادا کند، چون مرا در کودکی به خوبی تربیت کردی." مادرش نیز به او پاسخ می‌داد و می‌گفت: "و تو ای پسرم، خداوند تو را نیز به خوبی جزا دهد، چون به من نیکی کردی." سپس او بیرون می‌رفت و وقتی برمی‌گشت هم همان گونه به مادرش سلام و دعا می‌کرد.
و عن ابن عباس عن النّبی (ص) قال: ما من ولد ینظر الی والدیه نظر رحمه الّا کانت له بکلّ نظرة حجّة مقبولة، قالوا یا رسول اللَّه و ان نظر الیهما فی الیوم خمس مائة مرّة قال و ان نظر الیهما فی الیوم خمس مائة مرّة، انّ رحمة اللَّه اکثر و اطیب.
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: هیچ کودکی نیست که به والدین خود نگاهی پر از محبت بیندازد، مگر اینکه به ازای هر نگاه، یک حجت پذیرفته شده برای او ثبت می‌شود. مردم از پیامبر پرسیدند: آیا اگر او در روز پانصد بار به والدینش نگاه کند، باز هم این‌گونه است؟ پیامبر پاسخ داد: بله، حتی اگر پانصد بار به آنها نگاه کند. رحمت خداوند بیشتر و خالص‌تر است.
و حکی انّ امرأة کانت علی عهد النّبی (ص) نزل بها الموت و هی تقول من لقی من النّار ما لقیت و النّار من بین یدیّ و من خلفی و عن یمینی و عن شمالی، فاخبر بذلک النّبی (ص) فاتاها فقال یا امة اللَّه ما هذا الّذی تقولین؟ قالت بابی و امّی یا رسول اللَّه ذنبی عظیم، قال و ما هو؟ قالت امّ عجوز لی لم تکلّمنی منذ عشرین سنة، فقال النبی (ص) یا بلال اطلبها فطلبها فجاءت عجوز بیدها عکّازة فسلّمت، فقال النّبی (ص) من هذه منک؟ قالت ابنتی لا غفر اللَّه لها کنت امرها و انهاها فلطمت عینی ففقأتها، فقال ارحمی ابنتک لئلا تنطلق الی النّار، فقالت اشهد اللَّه و اشهدک یا رسول اللَّه انّی رضیت عنها، فضحکت الجاریة، فقال النّبی (ص) ما اضحکک؟ قالت سرعة رحمة ربّی لما قالت عفوت فتح اللَّه لی بابا من الجنّة فاستقبلتنی ریح فاطفأت النّار، فقال النّبی (ص): الحمد اللَّه الّذی اعتق بی نسمة من النّار.
هوش مصنوعی: روزی زنی در زمان پیامبر (ص) در حال مرگ بود و می‌گفت: "کسی که عذاب آتش را که من دیده‌ام، دیده باشد!" و آتش به او از جلو، عقب، راست و چپ می‌آمد. پیامبر (ص) از این موضوع باخبر شد و به او گفت: "ای بنده خدا! این چه حرفی است که می‌زنی؟" او پاسخ داد: "ای پیامبر خدا! من گناه بزرگی دارم." پیامبر پرسید: "آن گناه چیست؟" او گفت: "مادرم که بیست سال با من صحبت نکرده است." پیامبر (ص) فرمود: "ای بلال، او را بخواه." سپس آن زن سالخورده با عصایش آمد و سلام کرد. پیامبر (ص) از او پرسید: "این کیست برای تو؟" او گفت: "دختر من است، خدا او را نیامرزد؛ من او را نصیحت می‌کردم و او به من سیلی زد و چشمانم را بزد." پیامبر (ص) گفت: "به دخترت رحم کن تا او به جهنم نرود." او شهادت داد: "خدا و تو را گواه می‌گیرم که من او را بخشیدم." آن دختر خندید و پیامبر (ص) پرسید: "چرا خندیدی؟" او گفت: "رحمت سریع خداوند وقتی من گفتم عفوت کردم، دروازه‌ای از بهشت به رویم باز شد و بادی به من وزید که آتش را خاموش کرد." پیامبر (ص) گفت: "حمد خدا را که جان یک نفر را از آتش نجات داد."
«رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما» این اعلم بمعنی علیم است همچون: «وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ» که بمعنی کریم است، و در تکبیر نماز گویی «اللَّه اکبر» ای الکبیر، و در قرآن است: «وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ» ای هین. قال المبرّد انّما یقال اکبر من فلان اذا عارضه الفلان و لا معارض ها هنا، «رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما فِی نُفُوسِکُمْ» من الصّلاح و الفساد و البرّ و العقوق، «إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ» ای طایعین للَّه فی برّ الوالدین و ترک العقوق لهما، گفته‌اند صالحان اینجا تائبانند چنانک در سوره یوسف گفت: «وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ» ای تائبین، «فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُوراً» فی الفاء دلالة انّ الصالحین ها هنا هم التّائبون و الاوّاب بمعنی التّائب و هو الرّاجع الی اللَّه عزّ و جل فی کلّ ما امر به المقلع عن جمیع ما نهی عنه.
هوش مصنوعی: خدای شما به آنچه در دل‌های شماست، بهتر از هر کس دیگر آگاه است؛ چه نیکی و چه بدی. اگر شما در نیکی و در راستای فرمان خداوند، نسبت به والدین خود اطاعت کنید، به عنوان افراد نیک شناخته می‌شوید. در اینجا، "صالحان" به معنای توبهدادندگان است، همان‌طور که در داستان حضرت یوسف آمده است که به تائبین اشاره می‌کند. در واقع، سبب آوردن این کلمه نشان‌دهنده این است که نیکان در اینجا همان تائبین هستند و "اوّاب" به معنای کسی است که به سوی خداوند بازمی‌گردد و از هر چیزی که نهی شده است، دوری می‌کند.
اوّابان فرزندانند که از ایشان نادره‌ای در وجود آید در حق مادر و پدر آن گه پشیمان شوند و توبه کنند، یا سخنی درشت گویند ایشان را و مقصود ایشان در آن جز خیر نباشد، اللَّه تعالی ایشان را بدان نگیرد. و قال ابن عباس: الاوّابون المسبحون، لقوله: «یا جبال او بی معه» ای سبّحی معه. و قیل هم الّذین یصلّون بین المغرب و العشاء و قیل یصلّون صلاة الضّحی و سمّی النّبی (ص) صلاة الضّحی صلاة الاوّابین.
هوش مصنوعی: اوّابان فرزندانی هستند که اگر گناهی مرتکب شوند، به خاطر والدینشان پشیمان شده و توبه می‌کنند. حتی اگر کلامی شدید به آن‌ها گفته شود، قصد خیر دارند و خداوند به خاطر این نیت خوب، آن‌ها را مورد مؤاخذه قرار نمی‌دهد. ابن عباس بیان کرده که اوّابان همان مسبحون هستند، چون در قرآن آمده که به کوه‌ها می‌گوید که با او سبحانه (تسبیح) گویند. همچنین گفته شده که اوّابان کسانی هستند که بین نماز مغرب و عشاء نماز می‌خوانند، یا اینکه نماز ضحی می‌گزارند و پیامبر (ص) نیز نماز ضحی را به نام نماز اوّابین شناخته است.
«وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» حق پدر و مادر بر فرزندان بیان کرد و ایشان را بر برّ و احسان با ایشان تحریض کرد آن گه برّ اقارب وصلت رحم در آن پیوست گفت: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» قربی قرابت است همچون هدی بمعنی هدایت، و هی هدیی فطرحت الیاء الاولی للتّخفیف، اللَّه تعالی درین آیت بمواسات و مبرّت میفرماید خویشاوندان و نزدیکان ترا در نسب، و ایشان را در مال تو حق می‌نهد چون درویش باشند و نیازمند و در سوره الممتحنه گشاده تر گفت که خویشاوند مسلمان و مشرک را در مبرّت و احسان یکسان کرد، و ذلک فی قوله: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ» الآیة... اما خویشاوند مشرک حق صلتست در مال و در خلق، نه حق واجب بحکم دین چون زکوات و صدقات و کفّارات واجبات که مصرف آن مسلمانان‌اند و باهل شرک روا نباشد که دهند اگر چه خویشاوند باشند.
هوش مصنوعی: این متن به اهمیت رعایت حقوق پدر و مادر و همچنین نزدیکان در دین اسلام اشاره می‌کند. در اینجا تأکید بر نیکی و احسان به والدین و خویشاوندان شده است. واضح است که حقوق خویشاوندان بر فرزندان ذکر شده و این حقوق به نوعی در ارتباط با کمک به افراد نیازمند تبیین شده است. همچنین به بخشی از آیات قرآن اشاره می‌شود که در آن به عدالت و مراعات خویشاوندانی که دارای باورهای مختلف هستند تأکید شده است. به طور کلی، این متن بر لزوم برقراری ارتباط و گردهمایی با خویشاوندان، خواه مسلمان و خواه غیرمسلمان، تأکید می‌کند، هرچند که در مورد خویشاوندان غیرمسلمان، حقوق واجب به شکل زکات و صدقات بر عهده فرزندان نیست.
«وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» قال السدی یعنی ذا القربی من رسول اللَّه (ص) فی النّسب و الیه ذهب علیّ بن الحسین بن علی.
هوش مصنوعی: «و به خویشاوندان (حق و سهم) خود را عطا کن»؛ این جمله از قول سدّی به معنای این است که خویشاوندان به پیامبر اسلام (ص) در نسب اشاره دارد و علی بن حسین بن علی به این موضوع پرداخته است.
روی انّ علیّ بن الحسین (ع) قال لرجل من اهل الشّام أ قرأت القرآن؟ قال نعم، قال أ فما قرأت فی سورة بنی اسرائیل: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» قال و انّکم للقرابة الذی امر اللَّه ان یؤتی حقّه، قال نعم، «وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ» اینجا سخن تمام شد. آن گه ابتدا کرد بنهی تبذیر گفت: «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً» ای لا تنفقها فی معصیة اللَّه و لا فی الرّیاء و السّمعة. و کانت الجاهلیّة تنحر الإبل و تبذّر الاموال تطلب بذلک الفخر و السّمعة و تذکر ذلک فی اشعارها فامر اللَّه جلّ و عزّ بالنّفقة فی وجهها فیما یقرب منه و یزلف لدیه. و سئل ابن مسعود ما التّبذیر قال: انفاق المال فی غیر حقّه.
هوش مصنوعی: امام زین العابدین (ع) به مردی از اهل شام گفت: آیا قرآن را خوانده‌ای؟ او گفت: بله. امام پرسید: آیا در سوره بنی اسرائیل نخوانده‌ای که «و به خویشاوندان حق و حقوقشان را بدهید»؟ او پاسخ داد: و شما به خویشاوندی که خدا دستور داده است حقش را بدهید، اعتراض دارید؟ مرد گفت: بله. سپس امام ادامه داد: «و به مستمندان و مسافران نیز حق دهید». در اینجا بحث به پایان رسید. سپس امام اشاره کرد که از اسراف پرهیز شود و گفت: «و اسراف نکنید»، یعنی از مال خود در راه معصیت خدا یا برای خودنمایی و جلب توجه دیگران هزینه نکنید. در دوره جاهلی، مردم برای کسب فخر و آوازه، شتران را قربانی کرده و اموال را بیهوده خرج می‌کردند و این موضوع را در اشعار خود ذکر می‌کردند. اما خداوند بزرگ فرمان داده که هزینه‌ها باید در راه‌های مفید و نزدیکی به او صرف شود. از ابن مسعود پرسیده شد: اسراف چیست؟ او گفت: خرج کردن مال در غیر حق خودش.
و قال مجاهد لو انفق انسان ماله کلّه فی الحق ما کان تبذیرا و لو انفق مدا فی باطل‌کان تبذیرا.
هوش مصنوعی: مجاهد گفت که اگر فردی تمام مال خود را در راه حق خرج کند، تبذیر محسوب نمی‌شود، اما اگر فقط مقداری از آن را در باطل خرج کند، این کار تبذیر است.
«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» اولیائهم و اعوانهم و کلّ ملازم سنة قوم و تابع امرهم هو اخوهم. و قیل قرناؤهم فی النّار و القرینان یقال لهما اخوان، «وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً» مبالغا فی الکفر، الکفران ها هنا هو کفران الرّبوبیّة.
هوش مصنوعی: بذرپاشان و اسراف‌کاران دوستان شیاطین هستند. هر کسی که پیرو عادات و رویه‌های آن‌ها باشد، به نوعی برادر آنان به حساب می‌آید. همچنین گفته شده که آن‌ها هم‌پیمانانشان در آتش جهنم هستند و "هم‌پیمان" به معنای برادر نیز به کار می‌رود. در ادامه ذکر شده که شیطان نسبت به خداوند بسیار کافر است، که این کفر به معنای نادیده گرفتن و انکار ربوبیت الهی است.
«وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ» الاعراض ها هنا الامهال و الکفّ عن البرّ، «ابْتِغاءَ» منصوب لانّه مفعول له و الرّحمة ها هنا رزق الدّنیا، و قیل الفی‌ء و الغنیمة. درویشان صحابه چون مهجع و بلال و صهیب و سالم و خباب گاه گاه بوقت حاجت و ضرورت از رسول خدای (ص) چیزی خواستندی و رسول (ص) نداشتی و نه خواستی که ایشان را ردّ صریح کند از شرم اعراض کردی و خاموش نشستی بر انتظار رزقی که اللَّه تعالی فرستد و بایشان دهد، ربّ العالمین آیت فرستاد که: «وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ» یعنی و ان تعرض عن هؤلاء الّذین امرتک ان تؤتیهم حقوقهم عند مسئلتهم ایاک مالا تجد الیه سبیلا حیاء منهم، «ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ» ای لانتظار رزق من اللَّه سبحانه ترجوه ان یأتیک، «فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً» ای عدهم وعدا جمیلا یعنی در آن حال خاموش منشین و ایشان را وعده جمیل ده، سخنی نرم و لطیف گوی.
هوش مصنوعی: اگر از کسانی که به تو مراجعه می‌کنند و حقوقشان را طلب می‌کنند، خودداری کنی به خاطر حیا و شرم، و صرفاً به این امید که از جانب خداوند روزی‌ای به تو برسد، باید به آن‌ها بگویی سخنی نیکو و دلنشین. این آیه به پیامبر (ص) می‌گوید که در چنین شرایطی، به جای سکوت و انتظار، باید با نرمی و محبت با آنها برخورد کند و به آنها وعده‌های خوشی بدهد.
فکان النّبی (ص) بعد نزول هذه الآیة اذا سئل و لیس عنده ما یعطی قال: یرزقنا و اللَّه و ایّاکم من فضله، فتأویل «مَیْسُوراً» انّه ییسر علیهم فقرهم بدعائه لهم. و گفته‌اند این در شأن وفد مزینه آمد که از رسول خدای مرکوب خواستند و رسول (ص) گفت: «لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ» قوله: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی‌ عُنُقِکَ» سبب نزول این آیت آن بود که رسول خدای (ص) نشسته بود در جمع یاران که کودکی در آمد و گفت: انّ امّی تستکسیک درعا مادر من از تو پیراهنی میخواهد، و بنزدیک رسول هیچ پیراهن نبود مگر آنچ پوشیده بود، کودک را گفت آری پدید آید، وقتی دیگر باز آی، کودک باز گشت و با مادر گفت، مادر دیگر بار او را بفرستاد گفت: قل له انّ امّی تستکسیک القمیص الّذی علیک بگو آن پیراهن میخواهد که پوشیده‌ای، رسول (ص) در خانه شد پیراهن بر کشید و بوی داد و عریان بنشست، وقت نماز در آمد بلال بانگ نماز گفت و یاران همه منتظر، چون رسول (ص) نیامد همه دل مشغول شدند تا یکی از ایشان رفت و رسول را عریان دید! در آن حال جبرئیل آمد و آیت آورد: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی‌ عُنُقِکَ» اوّل او را نهی کرد از بخل و امساک از نفقه، میگوید چنان نه که یکبارگی دست از انفاق بر بند آری مانند کسی که دست خویش با گردن خویش بسته بود و چنان نیز نه که از همه روی دست گشاده داری و گسترده، یعنی که راه میانه گزین نه اسراف و نه تقتیر، چنانک جای دیگر گفت: «لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» و این دلیلست که در انفاق راه اقتصاد رفتن نیکوترست، توانگر بر قدر توانگری و درویش بر قدر درویشی، چنانک اللَّه تعالی گفت: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»، «فَتَقْعُدَ» نصب علی جواب النفی، «مَلُوماً» ای مذموما فی القسمة، «مَحْسُوراً» منقطعا عن النّفقة، المحسور ها هنا بمعنی الحسیر و الحسیر المنقطع عن النّفقة او عن المشی و الحسرة تقطّع القلب من الندم. پس ربّ العزّه تأدیب کرد منفق را و انفاق در وی آموخت گفت: «إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ» ای یبسط النّفقة فی موضع البسط و یقدّر فی موضع التّقدیر فتأدّب بتأدیبه و تعلّم منه. گفته‌اند که درویشان را این آیت ترغیب است در انفاق با قلت و فقر ایشان، یقول البسطان امامک فلا تمسک عن النّفقة و احسن الظن بربّک میگوید گستراننده و بخشنده و رساننده روزی اللَّه تعالی است آن را که خواهد چنانک خواهد رساند تو بر قدر وسع خویش انفاق باز مگیر و به اللَّه تعالی ظنّ نیکو بر همانست که مصطفی (ص) بلال را گفت: انفق یا بلال و لا تخش من ذی العرش اقلالا، «إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً» یعلم مصالح العباد کما قال فی الآیة الأخری: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ». قوله: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ» الاملاق قلّة النّفقة و نقص الحال و اصل الملق الخضوع املق یعنی حمله الفقر علی الملق میگوید فرزندان خویش را مکشید از بیم درویشی، قتل اینجا کنایتست از نفقه باز گرفتن، اذا امسکت النّفقة عن الولد فقد قتلته و اذا زوّجت کریمتک من فاسق فقد قطعت رحمها.
هوش مصنوعی: پس از نزول این آیه، پیامبر (ص) هر گاه از او سوال می‌کردند و چیزی برای اعطا نداشت، می‌فرمود: "خداوند ما و شما را از فضل خود روزی می‌دهد." تفسیر "میسوراً" به این معناست که خداوند با دعاهایش بر فقر آنان غلبه می‌کند. گفته‌اند این آیه در مورد فرستادگان قبیله مزینه نازل شده است که از پیامبر (ص) درخواست مرکبی کرده بودند و او گفت: "چیزی برای سوار کردن شما نمی‌یابم." آیه‌ای که می‌گوید "و لا تجعل یدک مغلولةً الی عنقک" نیز به این معناست که پیامبر (ص) در جمع یاران نشسته بود و کودکی نزد او آمد و گفت: "مادر من از تو پیراهن می‌خواهد." سپس پیامبر (ص) برای او پیراهنش را درآورده و به کودک داد و خود به خاطر نماز بدون پیراهن نشست. در این هنگام جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد که پیامبر (ص) را از بخل و خودداری از انفاق نهی کرد. پیامبر (ص) از این آیه یاد گرفت که باید میان اسراف و تنگ‌دستی تعادل برقرار کند. به عبارت دیگر، باید بر اساس توان خود انفاق کند و از خداوند نیکی بخواهد. این آیه در واقع تشویقی است برای درویشان تا در شرایط فقر نیز انفاق کنند و امید به روزی خدا داشته باشند. خداوند در این آیه به بندگانش یادآوری می‌کند که او می‌داند چگونه برای هرکس که بخواهد روزی فراوان دهد. در ادامه، گفته شده که نباید فرزندان خود را به خاطر ترس از فقر بکشیم، زیرا عدم انفاق به خانواده به معنای قتل آن‌هاست.
نهی در این آیت کسی راست که مال دارد و انفاق تواند امّا از بیم درویشی نفقه نکند، و در آن آیت دیگر گفت: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ» کسی راست که درویش بود و نفقه نتواند کرد. مفسران گفتند این در شأن قومی عرب آمد که بر عادت اهل جاهلیّت دختران را زنده در خاک می‌کردند از بیم درویشی، ربّ العالمین ایشان را از آن باز زد و خبر داد که روزی ایشان و روزی فرزندان ایشان بر خدای تعالی است، اینست که گفت: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ» تقدیره فی هذه السّورة: خشیة املاق بهم نحن نرزقهم و ایاکم، و فی الآیة الأخری: «نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ» ای خشیة املاق بکم، «إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً» قرأ ابن عامر خطاء بفتح الخاء و الطّاء مقصورة و قرأ ابن کثیر خطاء بکسر الخاء و فتح الطاء ممدودة و قرأ الباقون خطأ بکسر الخاء و سکون الطّاء غیر ممدودة و المعنی واحد ای انّ قتلهم کان ذنبا عظیما. یقال خطأ یخطأ خطأ مثل اثم یأثم اثما و خطأ یخطأ خطأ مثل لحج یلحج لحجا. و قیل الخطأ الاسم لا المصدر و کذا الخطاء.
هوش مصنوعی: در این آیه به افرادی اشاره شده است که دارای مال و ثروت هستند، اما به دلیل ترس از فقر، از انفاق کردن خودداری می‌کنند. همچنین در آیه‌ی دیگری آمده است: «و اولاد خود را به خاطر تنگدستی مکشید» که به کسانی اشاره دارد که فقیر هستند و نمی‌توانند از پس مخارج برآیند. مفسران می‌گویند این آیات به اعراب جاهلی مربوط می‌شود که به علت ترس از فقر، دختران خود را زنده به خاک می‌کردند. خداوند آنها را از این عمل منع کرد و به آنها خبر داد که روزی آنها و فرزندانشان بر عهده‌ی خداوند است. بنابراین خداوند می‌فرماید: «ما روزی آنها و شما را می‌دهیم». در ادامه، در آیه‌ی دیگر نیز بیان می‌شود که روزی همه، از جمله فرزندان، بر عهده‌ی خداوند است. خداوند به این عمل زشت قتل فرزندان اشاره کرده و می‌فرماید که این کار خطا و گناه بزرگی است. در تأکید بر این نکته، قرائت‌های مختلفی در اینجا وجود دارد که همگی به مفهوم بزرگ بودن این گناه اشاره دارند.
قوله: «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی‌» الزّنا وطی المرأة من غیر نکاح و لا ملک یمین و فیه اشارة الی انّه اذا شمّ او قبل أو صام او رقق الکلام فقد قارب الزّنا و الشّهوة داعیة الی اسباب متداعیة الی افعال عادیة، «إِنَّهُ» ای انّ الزّنا، «کانَ فاحِشَةً» منکرا من المعاصی و افاد کان انه لم یزل محرما، «وَ ساءَ سَبِیلًا» ای و ساء الزّنا سبیلا، منصوب علی التّمییز.
هوش مصنوعی: به نزدیک شدن به زنا نزدیک نشوید. زنا به معنای نزدیک شدن به زن به‌طور غیرمشروع است، چه از طریق ازدواج و چه از طریق مالکیت. این بیان به ما یادآور می‌شود که حتی اگر به چیزی مانند بوسیدن، نوازش یا صحبت کردن ملایم بپردازیم، در واقع به زنا نزدیک شده‌ایم و تمایلات نفسانی می‌تواند ما را به اقداماتی که به زنا ختم می‌شود، سوق دهد. زنا عملی زشت و ناپسند است و همواره ممنوع بوده است و راهی ناپسند به شمار می‌رود.
قوله: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ» یعنی حرّم اللَّه قتلها، و هی النّفس المسلمة و کذا الذمی و المعاهد، «إِلَّا بِالْحَقِّ» یعنی الّا ان یصیر قتلها حقّا بکفر بعد ایمان أو زنا بعد احصان او قتل نفس بعمد و ذلک فیما
هوش مصنوعی: خداوند فرموده است که جان‌هایی که او حرمت آنها را قرار داده، نباید کشته شوند. این شامل جان مسلمان، ذمی (غیرمسلمانانی که تحت حمایت اسلامی هستند) و معاهد (کسانی که پیمان صلح دارند) می‌شود. مگر در مواردی که قتل این افراد به حق باشد، مانند کفر پس از ایمان، زنا پس از ازدواج صحیح، یا قتل عمدی.
روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): امرت ان اقاتل النّاس حتّی یقولوا لا اله الّا اللَّه، فاذا قالوها عصموا منّی دمائهم و اموالهم الّا بحقّها و حسابهم علی اللَّه.
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل می‌کند که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: من مأمور شدم که با مردم بجنگم تا زمانی که بگویند جز اللَّه خدایی نیست. وقتی آنها این جمله را گفتند، خون و اموالشان از من محفوظ است جز در مواردی که حق‌اش باشد و حساب و کتاب آنها بر عهده اللَّه است.
و فی روایة قیل و ما حقّها؟ قال زنا بعد احصان و کفر بعد ایمان و قتل نفس فیقتل بها، «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» من غیر ان یأتی احدی هذه الثلث، «فَقَدْ جَعَلْنا» ای حکمنا، «لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» ای حجّة فی قتل القاتل ان شاء او اخذ الدّیة او العفو و الولیّ فی الآیة الوارث و القریب الّذی بینه و بینه قرابة توجب المطالبة بدمه، فان لم یکن له ولیّ فالسّلطان ولیّه، «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» روا باشد که این ضمیر با قاتل شود یعنی آن کس که بابتدا قتل کند نه با ولیّ دم و باین قول اسراف بمعنی عمد است، یک قطره خون مسلمانان ریختن بنا حق اسراف است میگوید مبادا که مردم بنا حق خون ریزد و بگزاف قصد قتل مسلمان کند که یاری اللَّه با آن خونست تا از وی قصاص کنند یا دیت ستانند، و لا یوجد قاتل النّفس الّا مرعوبا و قلّ ما یخرج من الدّنیا الّا مقتولا. و روا باشد که «لا یسرف» این ضمیر با ولیّ دم شود، و اسراف آنست که در قصاص نه آن کس را کشد که مستوجب قتل باشد بلکه دیگری را کشد یا افزونی جوید تا جماعتی را بیکی باز کشد و این عادت عرب بودست که اگر خسیسی سید قبیله‌ای را بکشتی اولیاء دم بآن راضی نشدندی که آن قاتل را باز کشتندی یا بر وی اقتصار کردندی.
هوش مصنوعی: در یک روایت، از پیامبر پرسیده می‌شود که مصادیق حق چیست؟ ایشان پاسخ می‌دهند که زنا پس از ازدواج، کفر پس از ایمان و قتل نفس است که اگر شخصی به صورت ناحق کشته شود، برای ولیّ او حق انتقام وجود دارد. در این زمینه، ولیّ دم کسی است که با مقتول نسبت خونی دارد و اگر ولیّ دم وجود نداشته باشد، حکومت حق پیگیری را دارد. همچنین تأکید می‌شود که نباید در اجرای عدالت زیاده‌روی کرد. اسراف در قتل به این معناست که اگر شخصی به ناحق جان کسی را بگیرد، این عمل حرام و گناه بزرگ است. این خطر وجود دارد که افراد بدون حق، به دنبال قتل مسلمانان بروند. در نهایت، تأکید می‌شود که در قصاص نباید بی‌گناهان را به اشتباه مجازات کرد و باید عدالت رعایت شود.
مصطفی (ص) گفت: «ان من اعتی الناس علی اللَّه ثلاثة: رجل قتل غیر قاتله او قتل بذحل الجاهلیة او قتل فی حرم اللَّه».
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) فرمودند: «نزدیک‌ترین افراد به خدا سه نوع هستند: مردی که به ناحق فردی را می‌کشد، یا کسی که به خاطر جاهلیت و با روحیه‌ی جاهلی اقدام به قتل می‌کند، یا کسی که در حرم خداوند به قتل می‌رسد.»
قرأ حمزة و الکسائی: «فلا تسرف» بتاء المخاطبة فیکون خطایا للقاتل ابتداء. و قیل لولیّ الدّم. و قیل خطاب للنّبی (ص) و المراد به الامّة الی یوم القیامة، و قرأ الباقون: «فلا یسرف» بالیای و الوجه انّ الضّمیر یجوز ان یعود الی القاتل ابتداء و ان لم یجز له ذکر لانّ الحال یدلّ علیه و اسرافه انّه قاتل ظلما و یجوز ان یکون الضّمیر عایدا الی الولیّ المذکور فی قوله: «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» و اسرافه انّه یقتل غیر من قتل او یقتل اکثر من القاتل کما ذکرنا، «إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» ای ولیّ المقتول هو المنصور بدفع الامام الیه القاتل فان شاء قتل او عفا او اخذ الدّیة. و قیل الهاء کنایة عن المقتول ای انّ المقتول بغیر الحقّ منصور فی الدّنیا بالقصاص و فی الآخرة بجزیل الثّواب.
هوش مصنوعی: حمزه و کسائی خوانده‌اند: «فلا تسرف» با تاء خطاب، که در این صورت، خطاهای کشنده از ابتدا بر عهده او خواهد بود. برخی گفته‌اند این خطاب به ولی دم است. همچنین گفته شده که این خطاب به پیامبر (ص) بوده و منظور از آن، امت تا روز قیامت است. سایرین خوانده‌اند: «فلا یسرف» با یای خطاب؛ در اینجا ضمیر می‌تواند به کشنده بازگردد، هرچند ذکر او ضروری نیست، زیرا موقعیت نشان دهنده این است که او به طور ناحق کشنده است. همچنین ممکن است ضمیر به ولی اشاره داشته باشد که در آیه «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» ذکر شده است، و در اینجا اسراف به معنای کشتن شخص دیگری به غیر از قاتل یا کشتن بیشتر از چشمان کشنده می‌باشد. عبارت «إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» به این معنی است که ولی مقتول تحت حمایت قرار می‌گیرد زیرا امام او را به سمت کشنده می‌فرستد تا اگر بخواهد، او را بکشاند، بخشیده یا دیه بگیرد. همچنین گفته شده که این ضمیر به مقتول اشاره دارد، به این معنا که مقتول به ناحق در دنیا با قصاص و در آخرت با پاداش عظیم مورد حمایت قرار می‌گیرد.
«وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» الاحسن هو القیام بحفظ ماله و حسن النفقة علیه فی غیر تبذیر مترف او تضییق مجحف، و قیل «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» ای بما یحفظ اصوله و یثمر فروعه. و قیل هی التّجارة، «حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ» ثمانی عشرة سنة. و قیل الاحتلام مع ایناس الرّشد، «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ» یعنی اوامر اللَّه و نواهیه. و قیل هو العهد فی الوصیّة بمال الیتیم. و قیل کلّ عقد من متعاقدین، «إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا» ای مطلوبا. و قیل انّ ناقض العهد کان مسئولا عنه فحذف المضاف و اقیم المضاف الیه مقامه.
هوش مصنوعی: به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به بهترین شکل ممکن. بهترین حالت این است که مال او را حفظ کنید و در هزینه‌کردن آن به گونه‌ای رفتار کنید که نه اسراف باشد و نه به سختی و تنگدستی او بیفزاید. برخی گفته‌اند منظور از "بهترین شکل" این است که به اصول و پایه‌های مال یتیم احترام بگذارید و آن را به گونه‌ای مدیریت کنید که بارور شود. همچنین گفته شده که تجارت نیز یکی از روش‌های مطلوب است. این امر تا زمانی مطلوب است که یتیم به سن بلوغ، یعنی هجده سالگی، برسد. همچنین در نظر گرفته شده که بلوغ جسمانی به همراه نشانه‌های رشد عقلانی باشد. در ادامه اشاره شده که به وعده‌ها عمل کنید، به معنای پیروی از دستورات خدا و پرهیز از نواهی او. برخی نیز این را به معنای احترام به وصیت‌ها در مورد مال یتیم می‌دانند. در مجموع، بر این باورند که هر توافقی که میان دو طرف وجود دارد، باید رعایت شود و در صورتی که این توافق نقض شود، ساکت نخواهید بود و باید پاسخگو باشید.
«وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ» ای لا تبخسوا النّاس فی الکیل و لا تطفّفوا و کذلک الوزن و هو قوله: «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ» قرأ حمزة و الکسائی و حفص: «بِالْقِسْطاسِ» بکسر القاف و قرأ الباقون «بِالْقِسْطاسِ» بضمّ القاف و هما لغتان کالقرطاس و القرطاس، و القسطاس هو المیزان بلغة الرّوم صغر او کبر. و قیل هو القبّان. قال الزّجاج هو میزان العدل ای میزان کان من موازین الدّراهم و الدّنانیر و غیرهما، «ذلِکَ خَیْرٌ» ای الایفاء اکثر برکة فی الدّنیا، «وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا» ای مآلا و مرجعا فی العقبی.
هوش مصنوعی: آیه اشاره دارد که باید در اندازه‌گیری و وزن کردن انصاف داشته باشیم و در حق مردم کوتاهی نکنیم. به این ترتیب، در معاملات خود باید دقیق و عادلانه عمل کنیم. در این زمینه، دو نوع قرائت برای کلمه «قسطاس» وجود دارد که هر دو به معنای میزان و ترازوی عادلانه است. استفاده از این معیارهای درست باعث برکت بیشتر در زندگی دنیوی و عاقبت بهتر در آخرت خواهد شد.