گنجور

۹ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ» ابن عباس گفت: این آیت در شأن عمّار فرو آمد و یاسر پدر وی و سمیّه مادر وی و صهیب و بلال و خباب و سالم، مشرکان قریش ایشان را تعذیب می‌کردند تا مگر از دین اسلام باز گردند یاسر و سمیّه را بکشتند، اوّل قتیل در اسلام ایشان بودند و عمّار را در چاهی کردند و معذّب همی‌داشتند تا بزبان آن گفت که ایشان را خوش آمد و بظاهر با ایشان بیعت کرد اما دل وی در اسلام راست بود و بایمان آرمیده و آن بیعت را کاره، رسول خدای را (ص) گفتند که عمّار کافر شد، رسول (ص) گفت: کلّا ان عمّارا ملی‌ء ایمانا من قرنه الی قدمه و اختلط الایمان بلحمه و دمه

همگی عمّار پر است از ایمان و ایمان باز گوشت و پوست وی آمیخته، پس از آن عمار رسول خدای را (ص) دید و می‌گریست، رسول (ص) دست مبارک بچشم وی فرو می‌آورد و میگفت: ان عادوا لک فعدلهم بما قلت، فانزل اللَّه تعالی هذه الآیة.

مقاتل گفت: غلامی بود نام وی جبر مولی عامر حضرمی، این عامر او را باکراه بر کفر داشت، غلام کلمه کفر بگفت از بیم سیّد خویش اما دل وی بایمان و اسلام مطمئن بود، اللَّه تعالی در شأن وی این آیت فرستاد، پس از آن عامر مسلمان شد و غلام و سیّد هر دو با هم هجرت کردند، و حسن اسلامهما.

... «إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ» ای علی التلفّظ بکلمة الکفر، «وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» ای قابل للایمان و ساکن الیه، «وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً» ای فتح صدره لقبول الکفر، «فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ». قوله: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ» موضعه رفع بالابتداء و خبره قوله: «فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ» و المعنی من ارتدّ عن دینه فهو مستحقّ لغضب اللَّه و عذابه، و هو عبد اللَّه بن ابی سرح و ابن خطل و مقیس بن صبابة کفروا بعد ایمانهم ثمّ استثنی المکره علی الکفر فقال: «إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» و هم المستضعفون الّذین کان مشرکو قریش یعذّبونهم لیفتنوهم عن دینهم، این آیت دلیلست که حقیقت ایمان و کفر بدل تعلّق دارد نه بزبان، امّا زبان ترجمانست و معبّر.

«ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا» ای ذلک الغضب و العذاب بسبب انّهم، «اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ» آثروها علیها، «وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» این همچنانست که گفت: «إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ لا یَهْدِیهِمُ اللَّهُ» قومی را می‌گوید مخصوص باعیان ایشان در علم او که اللَّه تعالی راه نخواهد نمود ایشان را که در علم وی کافرند.

«أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ» الطّابع و الخاتم واحد و انّما یقال الطّابع لما لیس بکتابة تقرأ، «وَ سَمْعِهِمْ» ای و علی سمعهم فلا یسمعون، «وَ أَبْصارِهِمْ» فلا یبصرون، ای لا یسمعون حجج اللَّه و لا یبصرونها متّعظین بها و معتبرین «وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» عمّا اعدّ لهم من العذاب.

«لا جَرَمَ» من جعله اسما فهو مفتوح یعنی لا بدّ، «أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ» المغبونون. و من جعله فعلا جعل لا ردّا لکلامهم ثمّ قال جرم ای وجب «أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ».

«ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا» یعنی المستضعفین الّذین کانوا بمکّة، «مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا» ای عذّبوا و اوذوا حتّی تلفّظوا بما یرضیهم، «ثُمَّ جاهَدُوا» مع النّبی (ص)، «وَ صَبَرُوا» علی الدّین و الجهاد، «إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها» ای من بعد تلک الفتنة الّتی اصابتهم، «لَغَفُورٌ» یغفر لهم ما تلفّظوا به من الکفر تقیّة، «رَحِیمٌ» بهم حیث لا یعاقبهم بها. بعضی مفسران گفتند این آیت هم در شأن مستضعفانست: عمار یاسر و اصحاب وی، پس از آنک مشرکان ایشان را تعذیب کردند و در دین بفتنه افکندند با رسول خدای (ص) هجرت کردند و در جهاد بکوشیدند و صبر کردند ربّ العالمین پس از آن فتنه که بر ایشان رفت، ایشان را بیامرزید و آن کلمه که برضای کافران گفتند از روی تقیّه بر ایشان بپوشید و بر ایشان رحمت کرد.

ابن عامر «مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا» بفتح فا و تا خواند و بر دو وجه حمل توان کرد: یکی آنک مراد بدان مستضعفانند که ایشان را یاد کردیم: بلال و صهیب و عمار و خباب یعنی فتنوا انفسهم باظهار ما اکرهوا علیه من الکفر وقایة لانفسهم، و فتنوا فعل ایشان باشد. دیگر وجه آنست که مراد بدین ابو سفیان بن حرب است و حکیم بن حزام و الحرث بن هشام یعنی فتنوا المؤمنین المستضعفین، ای عذّبوهم و حملوهم علی الکفر اکراها می‌گوید ایشان که هجرت کردند پس از آنک رسول خدای (ص) را و مؤمنانرا برنج می‌داشتند و مستضعفان را تعذیب می کردند تا کلمه کفر بر زبان براندند، وانگه جهاد کردند و صبر کردند: «إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» خداوند تو ایشان را پس آن کردار های ایشان آمرزگاریست مهربان و باین قراءت مفعول محذوفست در هر دو وجه که گفتیم، باقی قرّاء فتنوا خوانند بضمّ فاو کسر تا و باین قراءت آیت در شأن مستضعفان باشد بی خلاف، ای عذّبوا و حمّلوا علی الکفر و الّذین حملوهم علی ذلک هم المشرکون فالمشرکون هم الفاتنون و المستضعفون هم المفتونون، و قراءت اظهر فتنوا است بضمّ فا و کسر تا لهذا المعنی.

«یَوْمَ تَأْتِی» ای اذکر یوم تأتی، «کُلُّ نَفْسٍ» یعنی یوم القیامة، «تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها» ای تحتجّ عنها روز قیامت هر کسی خود را حجّتی می‌جوید و عذری می‌آرد، اهل فترت گویند که رسول (ص) ندیدیم، دیوانه گوید خبر نداشتم، طفل گوید ببلوغ نرسیدم، جلاد گوید مأمور بودم، می‌خواره گوید علّت داشتم، بی نماز گوید شغل داشتم، نادان گوید ندانستم، چاکر و شاگرد گوید مستضعف‌ بودم، عاشق گوید نشکیفتم.

قال النّبی (ص): یقول الهالک فی الفترة ربّ لم یأتنی کتاب و لا رسول و یقول المعتوه لم تجعل لی عقلا اعقل به خیرا و لا شرّا و یقول المولود ربّ لم ادرک العمل فتوضع لهم نار فیقال ردّوها او ادخلوها فیردّها او یدخلها من کان فی علم اللَّه سعیدا لو ادرک العمل و یمسک عنها من کان فی علم اللَّه شقیّا لو ادرکه العمل فیقول ایّای عصیتم فکیف لو رسلی بالغیب اتتکم، و فی روایة اخری یقول الاصمّ ربّ جاء الاسلام و ما اسمع شیئا، و یقول الاحمق ربّ جاء الاسلام و الصّبیان یحذفوننی بالبعر، و یقول الهرم ربّ جاء الاسلام و ما اعقل شیئا، و یقول الّذی مات فی الفترة ربّ ما اتانی لک رسول فیأخذ مواثیقهم لیطیعنّه فیرسل الیهم ان ادخلوا النّار فو الّذی نفس محمّد بیده لو دخلوها کانت علیهم بردا و سلاما.

و فی روایة ابی هریرة: فمن دخلها کانت علیه بردا و سلاما و من لم یدخلها سحب الیها. و روی ان کعبا قال لعمر بن الخطّاب: تزفر جهنّم یوم القیامة زفرة لا یبقی ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل الّا جثا علی رکبتیه یقول یا ربّ نفسی نفسی حتّی انّ ابراهیم خلیل الرّحمن لیجثوا علی رکبتیه و یقول لا اسئلک الّا نفسی، ثمّ قال کعب انّ هذا لفی کتاب اللَّه فتلا: «یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها». و عن ابن عباس فی هذه الآیة قال: لا تزال الخصومة بین النّاس یوم القیامة حتّی یخاصم الرّوح الجسد، فیقول الرّوح یا ربّ الرّوح منک و انت خلقته لم تکن لی ید ابطش بها و لا رجل امشی بها و لا عین أبصر بها، و یقول الجسد انّما خلقتنی کالخشب لیس لی ید ابطش بها و لا رجل امشی بها فجاء هذا کشعاع النّور فیه نطق لسانی و به ابصرت عینی و به بطشت یدی و به مشت رجلی فجدّد علیه العذاب، قال فیضرب اللَّه تعالی لهما مثلا اعمی و مقعد دخلا حائطا فیه ثمار فالاعمی لا یبصر الثّمار و المقعد لا ینالها فنادی المقعد الاعمی ایتنی ها هنا حتّی تحملنی، قال فدنا منه فحمله فاصابا من الثّمر فعلیهما العذاب، «وَ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ» ای جزاء ما قدّمت من طاعة او معصیة، «وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» ای لا ینقص من حسناتهم و لا یزاد فی سیّئاتهم.

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً» یعنی مکّة، «کانَتْ آمِنَةً» ذات امن لا یغار علی اهلها، «مُطْمَئِنَّةً» قارّة باهلها لا یحتاجون الی الانتقال عنها لخوف او ضیق، «یَأْتِیها رِزْقُها» من المأکولات و غیرها، «رَغَداً» ای کثیرا واسعا بلا عناء، «مِنْ کُلِّ مَکانٍ» ای من جمیع نواحیها من الیمن و الشّام و الحبشة، هذا کقوله: «یُجْبی‌ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا»، «فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ» ای جعلت للَّه شرکاء عبدوها معه و شکروها علی نعم اللَّه الّتی انعم بها علیهم انعم جمع نعمة کشدّة و اشدّ، و قیل جمع نعماء کبأساء و ابؤس، و قیل جمع نعم کطعم و اطعم، «فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ» تقدیره فاذاقها اللَّه الجوع و البسها لباس الخوف، «بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» من تکذیب النّبیّ و اخراجه من مکّة و ذلک‌

انّ النّبی (ص) دعا علی قریش حین افرطوا فی اذاه فقال: اللّهم اشدد وطأتک علیهم و اجعل لهم سنین کسنی یوسف فقطع اللَّه عنهم التجارات و الامطار و قحطوا سبع سنین متوالیة حتّی اکلوا من شدّة الجوع الجیف و العلهز و هو الوبر یعجن بالدّم و القراد و اوقع اللَّه فی قلوبهم رعب النّبی و المؤمنین حتّی لا یهدئوا فی بیوتهم خوفا منهم.

«وَ لَقَدْ جاءَهُمْ» ای جاء اهل هذه القریة، «رَسُولٌ مِنْهُمْ» ای من نسبهم یعرفونه بأصله و نسبه یدعوهم الی الحقّ، «فَکَذَّبُوهُ» و لم یقبلوا ما جاء هم به من عند اللَّه، «فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ» الی الجوع مکان الرّزق الواسع و الخوف مکان الامن و الطّمأنینة، «وَ هُمْ ظالِمُونَ» ای مشرکون. و قیل «فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ» یعنی قتلوا یوم بدر بالسّیف علی الشّرک، ثمّ خاطب المؤمنین فقال: «فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالًا طَیِّباً» الحلال الطیب ما یتناوله العبد علی شریطة الاذن بشاهد الذّکر علی قضیّة الادب فی ترک الشّره، و معنی الآیة وسّعنا علیکم ایّها المؤمنون ما ضیّقنا علیهم فکلوا، «وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ» و لا تشرکوا علی نعمة اللَّه غیره کما فعل اولئک.

و قوله: «إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ» الآیة... سبق تفسیره فی سورة البقرة.

«وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ» ای لا تقولوا لوصف السنتکم الکذب و المعنی لا تقولوا لاجل الکذب و بسببه لا لغیره، «هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ» ای یحلّون من غیر امر اللَّه و یحرّمون یعنی البحیرة و السّائبة و ما فی بطون هذه الانعام خالصة لذکورنا و محرّم علی ازواجنا، «لِتَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ» فتقولوا انّ اللَّه حرّم هذا و اللَّه امرنا بها، ثمّ اوعد المفترین فقال: «إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ» لا ینجون من عذاب اللَّه. و قیل: «لا یُفْلِحُونَ» ای لا یخلدون فی الدّنیا.

«مَتاعٌ قَلِیلٌ» ای هو متاع قلیل لا بقاء له لانّ عمر الدّنیا قصیر، «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» فی الآخرة علی کذبهم علی اللَّه.

«وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا» یعنی الیهود، «حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ» ای ما بیناه لک قبل هذا فی سورة الانعام فی قوله: «وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ» الآیة... «وَ ما ظَلَمْناهُمْ» بتحریمنا ذلک علیهم، «وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» بارتکاب المعاصی فحرّمنا ذلک علیهم عقوبة لهم علی معاصیهم. قیل انّما حرّم علی بنی اسرائیل من المطاعم ما حرّم لمعنیین: حرّم علیهم أشیاء عقوبة و حرّم علیهم اشیاء لانّ یعقوب حرّمها علی نفسه.

«ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ» هذه مذمّة لا معذرة فانّ اللَّه تعالی لا یعصیه الّا جاهل به فی حال جهالة. قال الفراء: یعنی من عمل سوء او هو جاهل بانّه سوء فی حال فعله ثمّ تنبّه علیه، و قوله: «ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا» ای تابوا من معصیة اللَّه و انتهوا عنها و قاموا للَّه بفرائضه، «إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها» ای من بعد الجهالة و التّوبة، «لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» پارسی سوء بدی است و در قرآن آن را بر یازده وجه تفسیر کرده‌اند: یکی بمعنی شدّة، کقوله: «یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ» یعنی شدّة العذاب، «أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» یعنی شدّة الحساب دیگر وجه بمعنی عقر است پی زدن و کشتن ناقه، کقوله: «وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ» ای بعقر سوم بمعنی زنا، کقوله: «ما عَلِمْنا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ» یعنی من زنا، «ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً» ای زنا، «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ» یعنی زانیا. چهارم بمعنی برص: «تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ» ای من غیر برص. پنجم بمعنی عذاب، کقوله: «إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکافِرِینَ» یعنی اللّعنة و العذاب، و کقوله: «وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ» ای العذاب، «وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً» یعنی عذابا. ششم بمعنی شرک: «ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» ای شرک، «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای‌» ای الذین اشرکوا، «لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا» ای اشرکوا، «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ» ای الشرک. هفتم بمعنی شتم، کقوله: «وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ» یعنی بالشتم «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» یعنی بالشتم. هشتم بمعنی بئس، کقوله فی الرّعد: «وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ،» ای بئس الدّار، نظیره: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» ای بئس الدّار. نهم بمعنی ذنب، کقوله فی النّساء: «لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ» یعنی الذّنب فکلّ ذنب یعمله المؤمن فهو جاهل به، و فی الانعام: «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً» ای ذنبا. دهم بمعنی ضرّ، کقوله: «وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ» ای الضرّ، و فی النّمل: «وَ یَکْشِفُ السُّوءَ» یعنی الضرّ. یازدهم بمعنی قتل و هزیمت، کقوله فی الاحزاب: «إِنْ أَرادَ بِکُمْ سُوءاً» یعنی القتل و الهزیمة، و فی آل عمران: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» یعنی القتل و الهزیمة.

قوله: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً» یعنی معلما للخیر یأتم به اهل الدّنیا.

قال مجاهد: کان مؤمنا وحده و النّاس کلّهم کفار. و فی الخبر انّه کان یقول زمانئذ اللّهم انّک واحد فی السّماء و انا واحد فی الارض اعبدک. و قیل الامّة الامام یؤتم به. ابراهیم (ع) پیشوای شریعت بود و مقتدای خلیقت بود او را امّة خواند از بس که در وی خصلتهای خیر مجتمع بود یعنی که او بجای امّتی است، چندان طاعت و عبادت و خصال خیر که در امّتی جمع شود در وی تنها جمع بود از این جهت او را امّت خواند. و قیل سمّی امة لانّه انفرد فی دهره بالتّوحید، کما قال (ص) فی قسّ بن ساعدة یحشر یوم القیامة امّة. و در قرآن امّتست بمعنی حین، کقوله: «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» ای بعد حین، و امّتست بمعنی دین، کقوله: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‌ أُمَّةٍ» ای علی دین، و الاصل انّه یقال للقوم یجتمعون علی دین واحد: امّة فیقام الامّة مقام الدّین، و لهذا قیل للمسلمین امّة محمّد (ص) لانّهم علی امر واحد، و قال تعالی: «وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً» ای مجتمعة علی دین و شریعة، و قال: «لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً» ای مجتمعة علی دین الاسلام... ثمّ قال: «قانِتاً لِلَّهِ» ای مطیعا للَّه قائما بجمیع امر اللَّه عزّ و جل. معنی قنوت طاعت است یعنی ایستاده خدای را بفرمان برداری، و اصل قنوت در لغت قیام است یعنی ایستادن بپای. از مصطفی (ص) پرسیدند که: ایّ الصلاة افضل؟ کدام نماز فاضل‌تر و نیکوتر؟ گفت: طول القنوت‌، ای طول القیام آن نماز که قیام او درازتر و تمامتر، جای دیگر گفت: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ» یعنی امّن هو مصلّ، نماز را قنوت نام کرد از بهر آنک قیام در آن فرضست و رکن، و دعا را قنوت گویند از بهر آنک ایستاده خوانند.

روی انّ ابن مسعود قرأ ان معاذا: «کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ» فقیل غلطت انّما هو ابراهیم فاعادها ثلثا، ثم قال: انّا معاشر اصحاب رسول اللَّه کنّا نشبّهه بابراهیم، ثمّ قال: أ تدرون ما الامّة و ما القانت؟ قلنا اللَّه اعلم، فقال: الامّة الذی یعلم الخیر و القانت المطیع للَّه و کذا کان معاذ بن جبل معلما للخیر مطیعا للَّه. و فی الخبر انّ معاذ بن جبل یبعث یوم القیامة امّة، و قوله: «حَنِیفاً» ای مستقیما علی طریق الحقّ.

و قیل حنف عن دین ابیه و قومه ای عدل و مال الی الاسلام الذی هو دین اللَّه، و قیل حنیفا ای حاجّا، و قیل مختتنا.

قال ابن عباس انّ ابراهیم (ع) اوّل من اضاف الضیف و اوّل من ثرّد الثرید و اوّل من لبس النّعلین و اوّل من قاتل بالسّیف و اوّل من قسم الفی‌ء و اوّل من اختتن علی رأس مائة و عشرین سنة، ثمّ عاش بعد ذلک ثمانین سنة و ذلک انّه کانت وقعة بینه و بین العمالقة فقتل من الفریقین فلم یعرف ابراهیم (ع) اصحابه ان یدفنهم فجعل الختان علامة اهل الاسلام و اختتن یومئذ بالقدوم و هو اسم موضع بالشام، «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» اصلها یکن و انّما حذفت النّون لکثرة استعمال هذا الحرف، برّ اللَّه عزّ و جل ابرهیم من الشرک لانّ الملک کلها ادّعته.

«شاکِراً لِأَنْعُمِهِ» و هو قوله: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ»، «اجْتَباهُ» ای اصطفاه لخلّته و اختاره لرسالته، «وَ هَداهُ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» ای ارشده الی دین الاسلام لا کما زعمت الیهود و النّصاری.

«وَ آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً» یعنی الذّکر و الثّناء الحسن فی النّاس کلّهم و القبول فی جمیع الامم. و قیل یعنی النّبوّة و الخلّة و الکتاب و الحکمة و علی الکبر الولد و الدّعاء و الثّناء فی قول هذه الامّة: اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل محمد کما صلّیت علی ابرهیم و آل ابرهیم، «وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» ای من جملة المرسلین، و قیل مع المرسلین فی الجنّة.

«ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» ای و بعد ابرهیم بالزّمن الطویل امرناک باتباع طریقته فی عبادة ربّه لیعلم اهل الادیان انّ الذی یدعو محمّد الیه الناس دین ابرهیم. و قیل امر فی هذه الآیة باتباعه فی مناسک الحجّ کما علم ابرهیم.

«إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ» ای تعظیمه و تحریم العمل و الکسب فیه، «عَلَی الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ» و هم الیهود می‌گوید تعظیم روز شنبه و تحریم کسب و عمل درو فرض کردند بر ایشان که مختلف شدند درو، قومی بر دین راست موسی (ع) باز ایستادند بر پی ابرهیم (ع)، و قومی کیش کژ آوردند و بر ابراهیم (ع) بستند، و گفته‌اند اختلاف ایشان آن بود که ربّ العزّه ایشان را تعظیم روز آدینه فرمود گفت: ذروا الاعمال فی یوم الجمعة و تفرّغوا فیه لعبادتی، ایشان آن نپذیرفتند، قومی روز شنبه اختیار کردند و آن را تعظیم نهادند، گفتند روز فراغست و اعظم الایّام آنست، و قومی روز یکشنبه اختیار کردند گفتند درین روز ربّ العزّه ابتداء آفرینش کرد و اوّل روزست که آفرید پس ربّ العالمین ایشان را از فضیلت و شرف روز آدینه محروم کرد و کار روز شنبه بر ایشان سخت کرد و گران بعقوبت آن خلاف که کردند و از بهر آن گفت: «جُعِلَ السَّبْتُ عَلَی الَّذِینَ» یعنی که بر ایشان عقوبتست نه کرامت. و فی ذلک ما

روی ابو هریرة انّ النّبی (ص) قال: کتب اللَّه الجمعة علی من کان قبلنا فاختلفوا فیها و انّ اللَّه هدانا لها فالنّاس لنا تبع فللیهود غدا و للنّصاری بعد غد.

قال قتادة: اختلافهم فی السّبت انّه استحلّه بعضهم و حرّمه بعضهم، «وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» فیتبیّن المحقّ من المبطل.

«ادْعُ إِلی‌ سَبِیلِ رَبِّکَ» ای ادع یا محمّد النّاس الی الاسلام و الدّین ای محمّد خلق خدای را بر اسلام و دین حق خوان، سبیل اینجا بمعنی دین است، کقوله: «وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ» یعنی غیر دین المؤمنین، «وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» ای دینا، «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی» ای دینی و ملّتی، «بِالْحِکْمَةِ» یعنی بالسنّة، «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» ای القرآن، حکمت اینجا سنّت مصطفی است (ص) «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» قرآنست، هر جای کتاب با حکمت بهم کرد و اینجا موعظت با حکمت بهم کرد، این موعظت همان کتابست که جایهای دیگر گفت. گفته‌اند حکمت قرآنست و موعظت آن پندها که در قرآنست از امر و نهی و حلال و حرام و عبرتها که نموده و بیان کرده و در قرآن حکمتست بمعنی فهم و علم چنانک لقمان را گفت: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ» ای الفهم و العلم، و حکمتست بمعنی تفسیر قرآن، کقوله: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ» یعنی تفسیر القرآن و العلم بما فیه، و حکمتست بمعنی نبوّت کقوله: «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ» یعنی النّبوّة مع الکتاب، همانست که در سوره ص گفت: «وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، و در سوره النّساء گفت: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» یعنی النّبوة.

... «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» جدال در قرآن بر دو وجه است: یکی بمعنی لجاج و ستیز، کقوله: «وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ» ای لا مراء فی الحجّ، و در سوره هود گفت: قد جادلتنا» ای ماریتنا فاکثرت مراءنا، و در سوره المؤمن گفت: «ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ» ای ما یماری فی آیات اللَّه الّا الّذین کفروا.

دیگر وجه جدالست بمعنی خصومت، کقوله فی سورة الرّعد: «وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللَّهِ» ای یخاصمون النّبی (ص) فی اللَّه، و در سوره هود گفت: «یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ» ای یخاصمنا، و در سوره الحجّ گفت: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ» ای یخاصم فی اللَّه، و در سوره النحل گفت: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» ای خاصمهم غیر فظّ و لا غلیظ القلب فی ذلک بل الن لهم جانبک و اعرض عن اذاهم ایّاک و قل لهم مجادلا اذا کنتم ترضون بعقولکم قطعا من الحجارة اربابا و آلهة لکم کیف لا ترضون بمثلی رسولا الیکم مفسّران گفتند این پیش از آیت قتال بوده پس بآیت قتال منسوخ شد و معنی مجادلت و اشتقاق آن و تقسیم آن بشرح در سوره النّساء رفت، و قیل معنی الآیة: ناظر هم علی قدر ما یحتملون، و منه‌

قول النّبی (ص): «امرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس علی قدر عقولهم».

... «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» ای هو اعلم بالفریقین فهو یأمرک فیهما بما هو الصّلاح.

«وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ» العقوبة الاولی فی الآیة علی المجاز و الثّانیة علی الحقیقة خرجت توسعة للقرینة کقوله عزّ و جل: «فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ». و فی الخبر: من سبّ عمّارا سبّه اللَّه، «وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها» و معنی الآیة: و ان جازیتم بالعقوبة فجازوا بمثل ما عوقبتم به این در قتل حمزه فرو آمد که روز احد کشته شد و کافران بر وی مثله کردند گوش و بینی وی ببریدند و شکم وی بشکافتند، هند بنت عتبه بیامد و تشفّی خویش را که حمزه برادر وی را کشته بود جگر وی بیرون کرد و بخائید، خواست که فرو برد نتوانست و بیفکند، رسول خدای را (ص) خبر کردند که هند چنین کرد! رسول (ص) گفت: «اما انها لو اکلته لم تدخل النار ابدا، حمزة اکرم علی اللَّه من ان یدخل شیئا من جسده النار»

پس رسول خدا (ص) در حمزه نگرست و او را بر آن صفت دید عظیم رنجور دل و غمگین خاطر گشت گفت: «رحمة اللَّه علیک کنت وصولا للرّحم فعولا للخیرات و لو لا حزن من بعدک علیک لسرنی ان ادعک حتّی تحشر من امراج شتّی».

و روی لو لا ان تکون سنّة او یجزع النّساء لترکته حتّی یحشر من بطون السّباع و حواصل الطّیر، ثمّ قال: اما و اللَّه مع ذلک لامثلنّ بسبعین منهم مکانک

رسول خدا (ص) سوگند یاد کرد که بجای حمزه هفتاد کس از دشمنان مثلت کند، جبرئیل آمد و آیت آورد: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ» رسول (ص) از سر آن ضجرت برخاست و سوگند خویش را کفّارت کرد گفت: بل نصبر یا ربّ.

در این آیت ربّ العزّه فرمان داد بمساوات در عقوبت یعنی که زیادت روا نیست، پس ایشان را خواند بر آنچ نیکوترست و بهتر: «وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ» این ندبست و آن فرمان، ای و لئن صبرتم عن المجازاة بالمثلة لهو، ای الصّبر خیر للصّابرین اگر صبر کنید و فرو گذارید آن مثلث و نکنید آن به است و نیکوتر صابران را، این همچنانست که گفت: «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ». آن گه بر بهینه داشت و بآن فرمود گفت: «وَ اصْبِرْ» یا محمّد علی ما اصابک من اذی فی اللَّه، «وَ ما صَبْرُکَ» ان صبرت.

«الا» بمعونة اللَّه و توفیقه، «وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» این را دو معنی گفته‌اند: یکی و لا تحزن علیهم فهم شهداء عند اللَّه یرزقون فرحین، «وَ لا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ» من القتل و المثلة بر این کشتگان احد غم مخور و اندوه مدار که ایشان شهیدان‌اند بنزدیک خدای تعالی روزی خواران و بجوار حضرت حق شادان و نازان. معنی دیگر آنست که: لا تحزن علی المشرکین فی تکذیبهم ایاک و افراطهم فی اذاک و لا یضیق صدرک بمکرهم فی ابطال دین اللَّه ای محمد غم مخور برین کافران که ایمان نمی‌آورند و راه فرا حق نمی‌برند، دل بتنگ میار اگر ایشان مکر سازند در ابطال دین حق.

معنی اوّل بر قول ایشانست که گفتند: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا» تا آخر سورت مدنی است و باقی سورت مکّی. معنی دوم بر قول ایشان است که گفتند سورت همه مکّی است. ضیق بکسر ضاد اسم است و ضیق بفتح ضاد مصدر و اهل مکّه ضیق خوانده‌اند بکسر ضاد در همه قرآن، و گفته‌اند: ضیق بفتح جمع ضیقه است و ضیق بکسر مصدر است، و گفته‌اند ضیق بفتح بمعنی ضیّق است کالمیّت و المیت و ارادها هنا الامر الضیق، و الضیق بالکسر المصدر، و مکر لقب بد کردنست.

«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا» ای ناصر المتّقین، «وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» و معین الذین یقومون بحقوقه و فرائضه. قیل لهرم بن حیّان اوصنا، قال: اوصیکم بالآیات الاواخر من سورة النّحل: «ادْعُ إِلی‌ سَبِیلِ رَبِّکَ» الی آخرها...

۹ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ» هر که کافر شود بخدای خویش پس آنک گرویده بود باو، «إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ» مگر کسی که بیم او را بر سخن دارد از زبان بر ناپسند دل، «وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» و دل وی آرمیده بایمان، «وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً» اما هر که دل فراخ فرا داد بکفر «فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ» بر ایشان خشمی از اللَّه تعالی، «وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ (۱۰۶)» و ایشانراست عذابی بزرگ.۹ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» باصدق دل و عقد درست در توحید بوقت ضرورت و حالت اکراه، بر زبان کلمه کفر راندن زیان ندارد، و فسخ عهد دین نبود، از روی اشارت جوانمردان طریقت را و محققان ارادت را رخصتی است اگر گاه گاه بحکم ضرورت بشریّت در تحصیل معلوم بکوشند و باسباب باز نگرند، چون اندازه ضرورت در آن کوش دارند نه در صحّت ارادت ایشان قدح آرد، نه در قصد ایشان فترت افکند، اینست سرّ آن که پیغامبران مرسل با جلالت منزلت و کمال قربت ایشان حظوظ نفس دست بنداشته‌اند. موسی کلیم (ع) بمقام مکالمت و مناجات رسید و بر بساط انبساط نواخت: «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلی‌ عَیْنِی» یافت، با این همه قربت و زلفت طعام خواست گفت: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» ای انّی جائع فاطعمنی طعام، خواستن فراموش نکرد که قوّت حال وی بآن جای رسیده بود که آن خواستن مرو را هیچ زیان نکرد و در قصد وی فترت نیاورد، و اگر بجای وی پیغامبران دیگر بودی که او را این قوّت مباسطت در مقام نبوّت نبودی مانا که در بیداء کبریا و عظمت حق چنان متلاشی گشتی که حظوظ دنیا و آخرت جمله فراموش کردی و از هیبت حضرت با سؤال نپرداختی، از اینجا گفت امیر المؤمنین علی (ع): خیار هذه الامّة الّذین لا یشغلهم دنیاهم عن آخرتهم و لا آخرتهم عن دنیاهم. و این قوّت خاصیت انبیاء است، ربّ العزّه دل ایشان معدن این قوّت ساخته و ایشان را بآن مخصوص کرده، نبینی که مصطفی (ص) در بدایت کار همه اشتغال وی بحق بود، همه راز دل وی و اندیشه سینه وی با حق بود، و آرام و آسایش وی بذکر حق بود، و از کمال شوق و مهر و محبّت حق او را پروای خلق نمی‌بود و طاقت مجالست اغیار نمی‌داشت و نه دل وی احتمال صحبت خلق می‌کرد، تا ربّ العزّه او را فرمان داد که: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ» ای محمّد کار آن دارد و قوّت آن بود که در ظاهر با خلق می‌باشی و سرّ خود هم چنان در حضرت مشاهدت می‌داری، نه آن مشاهدت نصیب خلق از تو باز دارد، نه صحبت خلق ترا از مشاهدت بگرداند، و فی معناه انشد:

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ» ابن عباس گفت: این آیت در شأن عمّار فرو آمد و یاسر پدر وی و سمیّه مادر وی و صهیب و بلال و خباب و سالم، مشرکان قریش ایشان را تعذیب می‌کردند تا مگر از دین اسلام باز گردند یاسر و سمیّه را بکشتند، اوّل قتیل در اسلام ایشان بودند و عمّار را در چاهی کردند و معذّب همی‌داشتند تا بزبان آن گفت که ایشان را خوش آمد و بظاهر با ایشان بیعت کرد اما دل وی در اسلام راست بود و بایمان آرمیده و آن بیعت را کاره، رسول خدای را (ص) گفتند که عمّار کافر شد، رسول (ص) گفت: کلّا ان عمّارا ملی‌ء ایمانا من قرنه الی قدمه و اختلط الایمان بلحمه و دمه
هوش مصنوعی: در آیه‌ای که به بیان آمده، اشاره شده که کسی که بعد از ایمانش به خدا کافر شود، جز افرادی که تحت فشار و اکراه قرار گرفته‌اند، ملامت نمی‌شود. ابن عباس نقل کرده که این آیه در مورد شخصی به نام عمّار، پدر و مادرش یاسر و سمیه، و دیگر مؤمنانی مانند صهیب، بلال و خباب نازل شده است. مشرکان قریش آنها را به شدت شکنجه می‌کردند تا از دینشان دست بردارند. یاسر و سمیه نخستین افرادی بودند که در راه اسلام به شهادت رسیدند. عمّار نیز به شدت مورد آزار و اذیت قرار گرفت و به اجبار در چاهی حبس شد. در آنجا او به زبان آورد که مطابق میل شکنجهگران با آنها بیعت کرده، اما در دل او ایمان به اسلام باقی مانده بود. وقتی پیامبر خدا (ص) درباره‌ی او شنید که عمّار کافر شده، با قاطعیت فرمود که عمّار پر از ایمان است و ایمانش مانند خون و گوشتش در هم آمیخته است.
همگی عمّار پر است از ایمان و ایمان باز گوشت و پوست وی آمیخته، پس از آن عمار رسول خدای را (ص) دید و می‌گریست، رسول (ص) دست مبارک بچشم وی فرو می‌آورد و میگفت: ان عادوا لک فعدلهم بما قلت، فانزل اللَّه تعالی هذه الآیة.
هوش مصنوعی: عمّار شخصی پر از ایمان است و این ایمان در وجود او به صورت کامل نفوذ کرده است. او روزی پیامبر خدا را می‌بیند و به شدت گریه می‌کند. پیامبر (ص) با دستی مبارک بر چشمان او می‌گذارد و می‌فرماید: اگر آنان به تو بازگردند، به همان چیزی که گفتی پاسخ بده. سپس خداوند این آیه را نازل می‌کند.
مقاتل گفت: غلامی بود نام وی جبر مولی عامر حضرمی، این عامر او را باکراه بر کفر داشت، غلام کلمه کفر بگفت از بیم سیّد خویش اما دل وی بایمان و اسلام مطمئن بود، اللَّه تعالی در شأن وی این آیت فرستاد، پس از آن عامر مسلمان شد و غلام و سیّد هر دو با هم هجرت کردند، و حسن اسلامهما.
هوش مصنوعی: مردی به نام جبر، خدمتکار عامر حضرمی بود. عامر از این که این غلام به کفر اعتقاد داشته باشد ناراحت بود، اما غلام به خاطر ترس از آقا خود کلمه کفر را بر زبان آورد در حالی که دلش به ایمان و اسلام مطمئن بود. خداوند در مورد او آیه‌ای نازل کرد و سپس عامر مسلمان شد و این غلام و آقا هر دو به همراه هم هجرت کردند و اسلام را به خوبی قبول کردند.
... «إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ» ای علی التلفّظ بکلمة الکفر، «وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» ای قابل للایمان و ساکن الیه، «وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً» ای فتح صدره لقبول الکفر، «فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ». قوله: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ» موضعه رفع بالابتداء و خبره قوله: «فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ» و المعنی من ارتدّ عن دینه فهو مستحقّ لغضب اللَّه و عذابه، و هو عبد اللَّه بن ابی سرح و ابن خطل و مقیس بن صبابة کفروا بعد ایمانهم ثمّ استثنی المکره علی الکفر فقال: «إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» و هم المستضعفون الّذین کان مشرکو قریش یعذّبونهم لیفتنوهم عن دینهم، این آیت دلیلست که حقیقت ایمان و کفر بدل تعلّق دارد نه بزبان، امّا زبان ترجمانست و معبّر.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که اگر کسی تحت فشار و اجبار از واژه‌های کفر استفاده کند، در حالی که قلبش به ایمان آرامش دارد، مورد عذاب الهی قرار نمی‌گیرد. به عبارتی دیگر، کسی که به طور داوطلبانه و با آگاهی کافر می‌شود، سزاوار غضب خداوند است. همچنین، این در مورد افرادی چون عبدالله بن ابی سرح، ابن خطل و مقیس بن صبابة صدق می‌کند که بعد از ایمان خود به کفر برگشتند. اما استثنایی وجود دارد برای کسانی که به طور مجبور و تحت فشار از دین خود فاصله می‌گیرند، که در این زمینه نشان‌دهنده این است که ماهیت ایمان و کفر به دل مربوط می‌شود و نه صرفاً به کلمات بیان شده. در واقع، زبان تنها بیان کننده ایمان یا کفر است، اما اصل آن در دل انسان نهفته است.
«ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا» ای ذلک الغضب و العذاب بسبب انّهم، «اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ» آثروها علیها، «وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» این همچنانست که گفت: «إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ لا یَهْدِیهِمُ اللَّهُ» قومی را می‌گوید مخصوص باعیان ایشان در علم او که اللَّه تعالی راه نخواهد نمود ایشان را که در علم وی کافرند.
هوش مصنوعی: این عذاب و خشم به این دلیل است که آنها زندگی دنیا را به آخرت ترجیح دادند و خداوند قوم کافران را هدایت نمی‌کند. این به این معناست که کسانی که به آیات خدا ایمان نمی‌آورند، خداوند آنها را هدایت نخواهد کرد. این جمله به صورت خاص به افرادی اشاره دارد که در علم خداوند، کافر شناخته شده‌اند و به همین دلیل از هدایت الهی محروم هستند.
«أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ» الطّابع و الخاتم واحد و انّما یقال الطّابع لما لیس بکتابة تقرأ، «وَ سَمْعِهِمْ» ای و علی سمعهم فلا یسمعون، «وَ أَبْصارِهِمْ» فلا یبصرون، ای لا یسمعون حجج اللَّه و لا یبصرونها متّعظین بها و معتبرین «وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» عمّا اعدّ لهم من العذاب.
هوش مصنوعی: آنها کسانی هستند که خداوند بر قلب‌هایشان مهر زده است. این مهر بر چیزی است که به شکل نوشتار قابل خواندن نیست. همچنین، بر شنیدارشان مهر زده شده، به طوری که نمی‌شنوند و برچشم‌هایشان مهر خورده، بنابراین نمی‌بینند. این بدین معناست که آن‌ها نشانه‌های خداوند را نمی‌شنوند و نمی‌بینند تا از آنها پند گیرند و برای خود عبرتی بیاموزند. و این افراد از آنچه برایشان از عذاب آماده شده، غافل هستند.
«لا جَرَمَ» من جعله اسما فهو مفتوح یعنی لا بدّ، «أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ» المغبونون. و من جعله فعلا جعل لا ردّا لکلامهم ثمّ قال جرم ای وجب «أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ».
هوش مصنوعی: «لا جَرَمَ» به معنای حتمی و مسلم است. در این متن گفته شده که این عبارت در معنای خود نشان‌دهنده این است که در آخرت، آنها به طور قطع زیانکار خواهند بود. همچنین اگر این عبارت به عنوان فعل استفاده شود، به این معناست که آنچه گفته شده قابل انکار نیست و پس از آن به تأکید بر این نکته پرداخته می‌شود که در آخرت، آنها در واقع زیانکارند.
«ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا» یعنی المستضعفین الّذین کانوا بمکّة، «مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا» ای عذّبوا و اوذوا حتّی تلفّظوا بما یرضیهم، «ثُمَّ جاهَدُوا» مع النّبی (ص)، «وَ صَبَرُوا» علی الدّین و الجهاد، «إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها» ای من بعد تلک الفتنة الّتی اصابتهم، «لَغَفُورٌ» یغفر لهم ما تلفّظوا به من الکفر تقیّة، «رَحِیمٌ» بهم حیث لا یعاقبهم بها. بعضی مفسران گفتند این آیت هم در شأن مستضعفانست: عمار یاسر و اصحاب وی، پس از آنک مشرکان ایشان را تعذیب کردند و در دین بفتنه افکندند با رسول خدای (ص) هجرت کردند و در جهاد بکوشیدند و صبر کردند ربّ العالمین پس از آن فتنه که بر ایشان رفت، ایشان را بیامرزید و آن کلمه که برضای کافران گفتند از روی تقیّه بر ایشان بپوشید و بر ایشان رحمت کرد.
هوش مصنوعی: خداوند به کسانی که هجرت کردند و در مکه در شرایط سختی قرار داشتند، وعده می‌دهد. این افراد تحت فشار قرار گرفتند و به خاطر نجات خود مجبور به گفتن کلمات نادرستی شدند، اما سپس همراه پیامبر (ص) در جهاد شرکت کردند و بر دین و مبارزه صبر کردند. پس از آن فتنه‌ای که برایشان پیش آمد، پروردگارتان به خاطر آنچه که با تقیه بیان کردند، آن‌ها را می‌بخشد و به آن‌ها رحمت می‌کند. برخی از مفسران معتقدند که این آیه درباره مستضعفانی مثل عمار یاسر و یاران او نازل شده است، زیرا آن‌ها پس از آزار و شکنجه مشرکان هجرت کردند و در جهاد کوشیدند، و خداوند پس از آن سختی‌ها آن‌ها را مورد رحمت و بخشش قرار داد.
ابن عامر «مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا» بفتح فا و تا خواند و بر دو وجه حمل توان کرد: یکی آنک مراد بدان مستضعفانند که ایشان را یاد کردیم: بلال و صهیب و عمار و خباب یعنی فتنوا انفسهم باظهار ما اکرهوا علیه من الکفر وقایة لانفسهم، و فتنوا فعل ایشان باشد. دیگر وجه آنست که مراد بدین ابو سفیان بن حرب است و حکیم بن حزام و الحرث بن هشام یعنی فتنوا المؤمنین المستضعفین، ای عذّبوهم و حملوهم علی الکفر اکراها می‌گوید ایشان که هجرت کردند پس از آنک رسول خدای (ص) را و مؤمنانرا برنج می‌داشتند و مستضعفان را تعذیب می کردند تا کلمه کفر بر زبان براندند، وانگه جهاد کردند و صبر کردند: «إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» خداوند تو ایشان را پس آن کردار های ایشان آمرزگاریست مهربان و باین قراءت مفعول محذوفست در هر دو وجه که گفتیم، باقی قرّاء فتنوا خوانند بضمّ فاو کسر تا و باین قراءت آیت در شأن مستضعفان باشد بی خلاف، ای عذّبوا و حمّلوا علی الکفر و الّذین حملوهم علی ذلک هم المشرکون فالمشرکون هم الفاتنون و المستضعفون هم المفتونون، و قراءت اظهر فتنوا است بضمّ فا و کسر تا لهذا المعنی.
هوش مصنوعی: ابن عامر به شکلی خاص این آیه را خوانده است که می‌تواند به دو معنا تفسیر شود. یکی از معانی به مستضعفانی اشاره دارد که در آن زمان تحت فشار بودند؛ همین‌طور به افرادی مانند بلال، صهیب، عمار و خباب اشاره می‌کند که به خاطر نجات خود و حفظ ایمانشان، به کفر اعتراف کردند. معنای دیگر به افرادی مانند ابوسفیان و حکیم بن حزام اشاره دارد که مؤمنان را آزار می‌دادند و آنها را مجبور به کفر می‌کردند. پس از هجرت، این افراد به شکنجه و آزار مؤمنان ادامه دادند تا آنها مجبور شوند کفر را بپذیرند. سپس آیه به رحمت و آمرزش خداوند اشاره می‌کند و می‌گوید که او پس از این اعمال ناپسند، بخشنده و مهربان است. در هر دو تفسیر، اختلاف در نحوه خواندن واژه‌ها وجود دارد، اما هر دو خوانش بر روی واقعیت آزار و شکنجه مستضعفان تاکید دارد و بیانگر ظلم مشرکین بر مؤمنان است.
«یَوْمَ تَأْتِی» ای اذکر یوم تأتی، «کُلُّ نَفْسٍ» یعنی یوم القیامة، «تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها» ای تحتجّ عنها روز قیامت هر کسی خود را حجّتی می‌جوید و عذری می‌آرد، اهل فترت گویند که رسول (ص) ندیدیم، دیوانه گوید خبر نداشتم، طفل گوید ببلوغ نرسیدم، جلاد گوید مأمور بودم، می‌خواره گوید علّت داشتم، بی نماز گوید شغل داشتم، نادان گوید ندانستم، چاکر و شاگرد گوید مستضعف‌ بودم، عاشق گوید نشکیفتم.
هوش مصنوعی: در آن روز که می‌آید، هر فردی برای خود حجتی می‌آورد و به دلایلی برای اعمالش استدلال می‌کند. در روز قیامت، برخی از افراد می‌گویند ما پیامبر را ندیدیم، دیوانه‌ای می‌گوید من خبری نداشتم، کودکی می‌گوید به سن بلوغ نرسیدم، شلاق‌زن می‌گوید که تحت دستور بودم، فردی که می‌خورد می‌گوید دلیل داشتم، کسی که نماز نمی‌خواند می‌گوید مشغول کار بودم، نادانی می‌گوید نمی‌دانستم و خدمتکار یا شاگردی می‌گوید که مورد ظلم واقع شده بودم و عاشق می‌گوید که به حال خود نیندیشیدم.
قال النّبی (ص): یقول الهالک فی الفترة ربّ لم یأتنی کتاب و لا رسول و یقول المعتوه لم تجعل لی عقلا اعقل به خیرا و لا شرّا و یقول المولود ربّ لم ادرک العمل فتوضع لهم نار فیقال ردّوها او ادخلوها فیردّها او یدخلها من کان فی علم اللَّه سعیدا لو ادرک العمل و یمسک عنها من کان فی علم اللَّه شقیّا لو ادرکه العمل فیقول ایّای عصیتم فکیف لو رسلی بالغیب اتتکم، و فی روایة اخری یقول الاصمّ ربّ جاء الاسلام و ما اسمع شیئا، و یقول الاحمق ربّ جاء الاسلام و الصّبیان یحذفوننی بالبعر، و یقول الهرم ربّ جاء الاسلام و ما اعقل شیئا، و یقول الّذی مات فی الفترة ربّ ما اتانی لک رسول فیأخذ مواثیقهم لیطیعنّه فیرسل الیهم ان ادخلوا النّار فو الّذی نفس محمّد بیده لو دخلوها کانت علیهم بردا و سلاما.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) می‌فرماید: در زمان فترت، کسانی که نمی‌توانند از نعمت‌های هدایت بهره‌مند شوند، به خدا می‌گویند: «ای پروردگار، نه کتابی از طرف تو به من رسید و نه پیامبری.» فردی که دچار نادانی است می‌گوید: «ای پروردگار، عقل نداشتی که به خوبی‌ها و بدی‌ها پی ببرم.» کسی که تازه به دنیا آمده و فرصت عمل ندارد می‌گوید: «ای پروردگار، من به اعمال نرسیدم.» سپس به آنها آتش جهنم نشان داده می‌شود و از آنها خواسته می‌شود که به آن برگردند یا وارد شوند. کسی که در علم خدا خوشبخت است اگر عمل می‌کرد، آن آتش را رد می‌کند و کسی که شقی است اگر عمل می‌کرد، از آن دور خواهد ماند. سپس خداوند می‌گوید: «ای من که شما را نافرمانی کردید، چگونه اگر پیامبرانم به شما رسیده بودند، عمل می‌کردید؟» در روایت دیگری فرد ناشنوا می‌گوید: «ای پروردگار، اسلام آمد ولی من چیزی نشنیدم.» کسی که احمق است می‌گوید: «اسلام آمد و بچه‌ها به من سنگ می‌زنند.» پیرمردی که به سن پیری رسیده می‌گوید: «اسلام آمد و من هیچ چیز نمی‌فهمیدم.» و کسی که در زمان فترت وفات یافته می‌گوید: «ای پروردگار، هیچ پیامبری به من نیامد.» سپس خداوند از آنها بیعت می‌گیرد تا به او طعنه بزنند و به آنها می‌فرماید: «به جهنم بروید.» و سوگند می‌خورد که اگر به آن وارد می‌شدند، بر آنان سرد و آرامش‌بخش می‌بود.
و فی روایة ابی هریرة: فمن دخلها کانت علیه بردا و سلاما و من لم یدخلها سحب الیها. و روی ان کعبا قال لعمر بن الخطّاب: تزفر جهنّم یوم القیامة زفرة لا یبقی ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل الّا جثا علی رکبتیه یقول یا ربّ نفسی نفسی حتّی انّ ابراهیم خلیل الرّحمن لیجثوا علی رکبتیه و یقول لا اسئلک الّا نفسی، ثمّ قال کعب انّ هذا لفی کتاب اللَّه فتلا: «یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها». و عن ابن عباس فی هذه الآیة قال: لا تزال الخصومة بین النّاس یوم القیامة حتّی یخاصم الرّوح الجسد، فیقول الرّوح یا ربّ الرّوح منک و انت خلقته لم تکن لی ید ابطش بها و لا رجل امشی بها و لا عین أبصر بها، و یقول الجسد انّما خلقتنی کالخشب لیس لی ید ابطش بها و لا رجل امشی بها فجاء هذا کشعاع النّور فیه نطق لسانی و به ابصرت عینی و به بطشت یدی و به مشت رجلی فجدّد علیه العذاب، قال فیضرب اللَّه تعالی لهما مثلا اعمی و مقعد دخلا حائطا فیه ثمار فالاعمی لا یبصر الثّمار و المقعد لا ینالها فنادی المقعد الاعمی ایتنی ها هنا حتّی تحملنی، قال فدنا منه فحمله فاصابا من الثّمر فعلیهما العذاب، «وَ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ» ای جزاء ما قدّمت من طاعة او معصیة، «وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» ای لا ینقص من حسناتهم و لا یزاد فی سیّئاتهم.
هوش مصنوعی: در روایتی از ابوهریره آمده که کسی که به بهشت وارد شود، برای او راحتی و سلامتی خواهد بود و کسی که وارد آن نشود، به سمت آن کشیده خواهد شد. همچنین کعب به عمر بن خطاب گفت که در روز قیامت، جهنم با صدایی هولناک فرا می‌خیزد و هیچ فرشته مقرب یا پیامبری نیست که به روی زانو نیفتد و بگوید: «پروردگارا، خودم را نجات بده!» حتی ابراهیم خلیل الله نیز به همین شکل زانو خواهد زد و فقط نجات خود را طلب خواهد کرد. کعب به این آیه از قرآن اشاره کرد که می‌فرماید: «روز قیامتی که هر نفسی درباره‌ی خود جدال می‌کند». ابن عباس درباره‌ی این آیه اشاره کرده که در روز قیامت، خصومت میان انسان‌ها ادامه خواهد داشت، حتی روح و بدن با یکدیگر دعوا می‌کنند. روح می‌گوید: «پروردگارا، من از تو هستم و تو آن را خلق کردی و من هیچ راهی برای عمل ندارم». بدن نیز می‌گوید: «من مانند چوبی بی‌جان خلق شده‌ام و هیچ قدرتی برای عمل کردن ندارم». سپس خداوند مثالی می‌آورد از دو شخص که وارد باغی با میوه می‌شوند، یکی نابینا است و دیگری نشسته و نمی‌تواند به میوه‌ها دسترسی پیدا کند. نابینا از نشسته کمک می‌خواهد و هر دو از میوه‌ها می‌چشند و در نتیجه عذاب بر آنها می‌رسد. در نهایت، هر انسانی جزای اعمال خود را خواهد دید و از حسنات او کاسته نخواهد شد و بر گناه‌های او افزوده نخواهد گشت.
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً» یعنی مکّة، «کانَتْ آمِنَةً» ذات امن لا یغار علی اهلها، «مُطْمَئِنَّةً» قارّة باهلها لا یحتاجون الی الانتقال عنها لخوف او ضیق، «یَأْتِیها رِزْقُها» من المأکولات و غیرها، «رَغَداً» ای کثیرا واسعا بلا عناء، «مِنْ کُلِّ مَکانٍ» ای من جمیع نواحیها من الیمن و الشّام و الحبشة، هذا کقوله: «یُجْبی‌ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا»، «فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ» ای جعلت للَّه شرکاء عبدوها معه و شکروها علی نعم اللَّه الّتی انعم بها علیهم انعم جمع نعمة کشدّة و اشدّ، و قیل جمع نعماء کبأساء و ابؤس، و قیل جمع نعم کطعم و اطعم، «فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ» تقدیره فاذاقها اللَّه الجوع و البسها لباس الخوف، «بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» من تکذیب النّبیّ و اخراجه من مکّة و ذلک‌
هوش مصنوعی: مثالی از یک شهر بیان شده است که در آنجا امنیت کامل برقرار بود و اهلش به خاطر بی‌خطر بودن، هیچ نیازی به ترک کردن آنجا نداشتند. این شهر به راحتی و از تمامی نقاط، از جمله یمن و شام، روزی‌های فراوانی به دست می‌آورد. اما مردم آن به نعمت‌های خداوند کفر ورزیدند و برای او شریکانی قرار دادند و نعمت‌هایش را نادیده گرفتند. در نتیجه، خداوند آن‌ها را دچار گرسنگی و ترس کرد، به خاطر رفتارهایی که در قبال پیامبر و اخراج او از آن شهر انجام دادند.
انّ النّبی (ص) دعا علی قریش حین افرطوا فی اذاه فقال: اللّهم اشدد وطأتک علیهم و اجعل لهم سنین کسنی یوسف فقطع اللَّه عنهم التجارات و الامطار و قحطوا سبع سنین متوالیة حتّی اکلوا من شدّة الجوع الجیف و العلهز و هو الوبر یعجن بالدّم و القراد و اوقع اللَّه فی قلوبهم رعب النّبی و المؤمنین حتّی لا یهدئوا فی بیوتهم خوفا منهم.
هوش مصنوعی: نبی اکرم (ص) به قریش دعا کرد هنگامی که به شدت او را آزار می‌دادند و گفت: «خداوندا، عذاب خود را بر آن‌ها شدیدتر کن و برایشان سال‌هایی شبیه سال‌های یوسف قرار بده.» به همین دلیل، خداوند تجارت‌ها و باران‌ها را از آن‌ها قطع کرد و قحطی شدیدی به مدت هفت سال بر آن‌ها حاکم گردید به طوری که از شدت گرسنگی مجبور شدند تا از اجساد و چیزهای ناخوشایند بخورند و حتی پشم و خون را با جانوران انگل مخلوط کرده و بخورند. همچنین، خداوند ترس و رعب را در دل‌های آن‌ها نسبت به پیامبر و مؤمنان قرار داد، به طوری که نتوانستند در خانه‌هایشان آرامش داشته باشند و از آن‌ها می‌ترسیدند.
«وَ لَقَدْ جاءَهُمْ» ای جاء اهل هذه القریة، «رَسُولٌ مِنْهُمْ» ای من نسبهم یعرفونه بأصله و نسبه یدعوهم الی الحقّ، «فَکَذَّبُوهُ» و لم یقبلوا ما جاء هم به من عند اللَّه، «فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ» الی الجوع مکان الرّزق الواسع و الخوف مکان الامن و الطّمأنینة، «وَ هُمْ ظالِمُونَ» ای مشرکون. و قیل «فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ» یعنی قتلوا یوم بدر بالسّیف علی الشّرک، ثمّ خاطب المؤمنین فقال: «فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالًا طَیِّباً» الحلال الطیب ما یتناوله العبد علی شریطة الاذن بشاهد الذّکر علی قضیّة الادب فی ترک الشّره، و معنی الآیة وسّعنا علیکم ایّها المؤمنون ما ضیّقنا علیهم فکلوا، «وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ» و لا تشرکوا علی نعمة اللَّه غیره کما فعل اولئک.
هوش مصنوعی: در اینجا آمده است که پیامبری از میان مردم آن قریه برایشان ارسال شده بود که نسب و اصل او را می‌شناختند و او آنها را به حق دعوت می‌کرد. اما آنها او را تکذیب کردند و آنچه را که از سوی خدا به آنها آمده بود، نپذیرفتند. در نتیجه عذابی به آنها رسید که جایگزین نعمت‌ها و امنیت‌شان شد و دچار گرسنگی و ترس شدند. این افراد به ظلم و شرک خود ادامه دادند. در ادامه روایت آمده که این عذاب می‌تواند اشاره به کشتن آنها در جنگ بدر باشد. سپس به مؤمنان گفته می‌شود که از رزق حلال و پاکی که الله به شما داده بخورید و بر نعمت‌های خداوند شکر گزارید و مانند آنها که نعمت‌های خدا را انکار کردند، شرک نورزید.
و قوله: «إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ» الآیة... سبق تفسیره فی سورة البقرة.
هوش مصنوعی: و می‌فرماید: «به‌راستی که تنها چیزهایی که بر شما حرام شده، مردار و خون است»... که پیشتر در سوره بقره توضیح داده شده است.
«وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ» ای لا تقولوا لوصف السنتکم الکذب و المعنی لا تقولوا لاجل الکذب و بسببه لا لغیره، «هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ» ای یحلّون من غیر امر اللَّه و یحرّمون یعنی البحیرة و السّائبة و ما فی بطون هذه الانعام خالصة لذکورنا و محرّم علی ازواجنا، «لِتَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ» فتقولوا انّ اللَّه حرّم هذا و اللَّه امرنا بها، ثمّ اوعد المفترین فقال: «إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ» لا ینجون من عذاب اللَّه. و قیل: «لا یُفْلِحُونَ» ای لا یخلدون فی الدّنیا.
هوش مصنوعی: به زبان ساده می‌توان گفت: «هرگز به زبان نیاورید که این کار حلال و آن کار حرام است» در حالی که به این دلیل که شما خودتان آن‌ها را حلال یا حرام می‌دانید، نه بر اساس دستور خدا. به این معنی که برخی از افراد از روی سلیقه خود چیزهایی را حلال و چیزهایی را حرام می‌کنند و می‌گویند که خدا آنها را حرام کرده است. سپس، این افراد که به خدا دروغ می‌گویند، تهدید می‌شوند که «کسانی که به خدا دروغ می‌بافند، موفق نخواهند شد» و در واقع از عذاب خدا نجات نمی‌یابند. همچنین گفته شده که «موفق نخواهند شد» یعنی در دنیا باقی نمی‌مانند.
«مَتاعٌ قَلِیلٌ» ای هو متاع قلیل لا بقاء له لانّ عمر الدّنیا قصیر، «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» فی الآخرة علی کذبهم علی اللَّه.
هوش مصنوعی: «این دنیا دارای متاعی اندک و زودگذر است و هیچ بقایی ندارد، زیرا عمر این دنیا کوتاه است. و در آخرت برای آنها عذابی دردناک خواهد بود به خاطر دروغ‌هایی که به خدا گفته‌اند.»
«وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا» یعنی الیهود، «حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ» ای ما بیناه لک قبل هذا فی سورة الانعام فی قوله: «وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ» الآیة... «وَ ما ظَلَمْناهُمْ» بتحریمنا ذلک علیهم، «وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» بارتکاب المعاصی فحرّمنا ذلک علیهم عقوبة لهم علی معاصیهم. قیل انّما حرّم علی بنی اسرائیل من المطاعم ما حرّم لمعنیین: حرّم علیهم أشیاء عقوبة و حرّم علیهم اشیاء لانّ یعقوب حرّمها علی نفسه.
هوش مصنوعی: آیة «وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا» به یهود اشاره دارد و می‌گوید که آنچه قبلاً در سوره انعام درباره آن توضیح داده‌ایم، یعنی اینکه ما برای یهود هر چیزی با ظفر (نازک) را حرام کرده‌ایم. این تحریم به معنای ظلم به آن‌ها نیست، بلکه آن‌ها خودشان با ارتکاب معاصی به خود ظلم کرده‌اند و به همین دلیل، ما بعضی چیزها را برایشان حرام کرده‌ایم تا به عنوان یک تنبیه برای گناهانشان باشد. گفته شده که برخی از غذاها برای بنی‌اسرائیل به دو دلیل حرام شده‌اند: یکی به عنوان تنبیه برای رفتارهای نادرست و دیگری به خاطر اینکه یعقوب (علیه‌السلام) برخی از آن‌ها را بر خود حرام کرده بود.
«ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ» هذه مذمّة لا معذرة فانّ اللَّه تعالی لا یعصیه الّا جاهل به فی حال جهالة. قال الفراء: یعنی من عمل سوء او هو جاهل بانّه سوء فی حال فعله ثمّ تنبّه علیه، و قوله: «ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا» ای تابوا من معصیة اللَّه و انتهوا عنها و قاموا للَّه بفرائضه، «إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها» ای من بعد الجهالة و التّوبة، «لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» پارسی سوء بدی است و در قرآن آن را بر یازده وجه تفسیر کرده‌اند: یکی بمعنی شدّة، کقوله: «یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ» یعنی شدّة العذاب، «أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» یعنی شدّة الحساب دیگر وجه بمعنی عقر است پی زدن و کشتن ناقه، کقوله: «وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ» ای بعقر سوم بمعنی زنا، کقوله: «ما عَلِمْنا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ» یعنی من زنا، «ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً» ای زنا، «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ» یعنی زانیا. چهارم بمعنی برص: «تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ» ای من غیر برص. پنجم بمعنی عذاب، کقوله: «إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکافِرِینَ» یعنی اللّعنة و العذاب، و کقوله: «وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ» ای العذاب، «وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً» یعنی عذابا. ششم بمعنی شرک: «ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» ای شرک، «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای‌» ای الذین اشرکوا، «لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا» ای اشرکوا، «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ» ای الشرک. هفتم بمعنی شتم، کقوله: «وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ» یعنی بالشتم «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» یعنی بالشتم. هشتم بمعنی بئس، کقوله فی الرّعد: «وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ،» ای بئس الدّار، نظیره: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» ای بئس الدّار. نهم بمعنی ذنب، کقوله فی النّساء: «لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ» یعنی الذّنب فکلّ ذنب یعمله المؤمن فهو جاهل به، و فی الانعام: «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً» ای ذنبا. دهم بمعنی ضرّ، کقوله: «وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ» ای الضرّ، و فی النّمل: «وَ یَکْشِفُ السُّوءَ» یعنی الضرّ. یازدهم بمعنی قتل و هزیمت، کقوله فی الاحزاب: «إِنْ أَرادَ بِکُمْ سُوءاً» یعنی القتل و الهزیمة، و فی آل عمران: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» یعنی القتل و الهزیمة.
هوش مصنوعی: خداوند به کسانی که به نادانی کارهای ناپسندی انجام می‌دهند، وعده عذابی نخواهد داد، زیرا تنها نادان‌ها هستند که چنین کارهایی را انجام می‌دهند. توبه و پشیمانی از کارهای ناپسند، یعنی بازگشت به راه راست و رعایت فرامین الهی، مورد قبول خداوند است. بعد از توبه، خداوند بخشنده و رحیم است. اصطلاح "بد" در قرآن معانی مختلفی دارد: می‌تواند به معنی شدت عذاب، کشتن، زنا، بیماری، عذاب، شرک، فحش، بدی، گناه، ضرر و حتی قتل و شکست باشد. همه این معانی نشان‌دهنده ناپسندی اعمال انسانی است و خداوند سوال می‌کند که چه کسی می‌تواند عذاب را برای کسی بخواهد.
قوله: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً» یعنی معلما للخیر یأتم به اهل الدّنیا.
هوش مصنوعی: عبارت «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً» به این معنی است که ابراهیم به عنوان یک راهنما و معلم برای خیرو نیکی‌ها شناخته می‌شود و مردم دنیا از او پیروی می‌کنند.
قال مجاهد: کان مؤمنا وحده و النّاس کلّهم کفار. و فی الخبر انّه کان یقول زمانئذ اللّهم انّک واحد فی السّماء و انا واحد فی الارض اعبدک. و قیل الامّة الامام یؤتم به. ابراهیم (ع) پیشوای شریعت بود و مقتدای خلیقت بود او را امّة خواند از بس که در وی خصلتهای خیر مجتمع بود یعنی که او بجای امّتی است، چندان طاعت و عبادت و خصال خیر که در امّتی جمع شود در وی تنها جمع بود از این جهت او را امّت خواند. و قیل سمّی امة لانّه انفرد فی دهره بالتّوحید، کما قال (ص) فی قسّ بن ساعدة یحشر یوم القیامة امّة. و در قرآن امّتست بمعنی حین، کقوله: «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» ای بعد حین، و امّتست بمعنی دین، کقوله: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‌ أُمَّةٍ» ای علی دین، و الاصل انّه یقال للقوم یجتمعون علی دین واحد: امّة فیقام الامّة مقام الدّین، و لهذا قیل للمسلمین امّة محمّد (ص) لانّهم علی امر واحد، و قال تعالی: «وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً» ای مجتمعة علی دین و شریعة، و قال: «لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً» ای مجتمعة علی دین الاسلام... ثمّ قال: «قانِتاً لِلَّهِ» ای مطیعا للَّه قائما بجمیع امر اللَّه عزّ و جل. معنی قنوت طاعت است یعنی ایستاده خدای را بفرمان برداری، و اصل قنوت در لغت قیام است یعنی ایستادن بپای. از مصطفی (ص) پرسیدند که: ایّ الصلاة افضل؟ کدام نماز فاضل‌تر و نیکوتر؟ گفت: طول القنوت‌، ای طول القیام آن نماز که قیام او درازتر و تمامتر، جای دیگر گفت: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ» یعنی امّن هو مصلّ، نماز را قنوت نام کرد از بهر آنک قیام در آن فرضست و رکن، و دعا را قنوت گویند از بهر آنک ایستاده خوانند.
هوش مصنوعی: مجاهد گفته است که ابراهیم (ع) تنها مؤمن در زمان خود بود و دیگر مردم کافر بودند. او در آن زمان می‌گفت: «خدایا، تو تنها در آسمانی و من تنها در زمین تو را می‌پرستم.» درباره او گفته‌اند که به عنوان پیشوای دین شناخته می‌شود. ابراهیم (ع) به عنوان پیشوای شریعت و الگوی خلقت معرفی شده است؛ به دلیل وجود تمام خصلت‌های نیکو در او، به او امّت گفته می‌شود، چرا که همه صفات نیکو که در یک امّت جمع می‌شود، در او به تنهایی وجود دارد. گفته شده است که او به دلیل یکتایی‌اش در آن زمان امّت نامیده شده است، همان‌طور که در مورد قس بن ساعدة گفته شده که او در قیامت به عنوان امّت احضار می‌شود. در قرآن نیز واژه "امّت" به معنی زمان آمده است، مانند آیه‌ای که می‌گوید: «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» یعنی بعد از مدتی. همچنین "امّت" به معنی دین نیز آمده است، مانند آیه‌ای که بیان می‌کند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلَی أُمَّةٍ» یعنی بر دین. به طور کلی، امّت به گروهی گفته می‌شود که بر دین واحدی گرد هم آمده‌اند. به همین دلیل، مسلمانان به امّت محمد (ص) معروفند زیرا آنها بر یک امر واحد جمع هستند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً» که به معنای جمع شدن بر دین و شریعت واحد است. همچنین بیان می‌کند: «لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً» یعنی جمع شدن بر دین اسلام. سپس اشاره شده به مفهوم "قانِتاً لِلَّهِ" که به معنی مطیع خداوند و انجام‌دهنده تمام دستورات اوست. قنوت به معنی طاعت است و به نشستن و ایستادن نسبت داده شده است. از پیامبر (ص) درباره بهترین نماز پرسیدند و او گفت: طول قنوت، یعنی نماز که قیام آن درازتر باشد، بهترین است. در جایی دیگر نیز به حالت قنوت در نماز اشاره شده است، چرا که قیام در آن ضروری و رکن اصلی نماز است و دعا هم به همین دلیل قنوت نامیده می‌شود، زیرا در حالت ایستاده خوانده می‌شود.
روی انّ ابن مسعود قرأ ان معاذا: «کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ» فقیل غلطت انّما هو ابراهیم فاعادها ثلثا، ثم قال: انّا معاشر اصحاب رسول اللَّه کنّا نشبّهه بابراهیم، ثمّ قال: أ تدرون ما الامّة و ما القانت؟ قلنا اللَّه اعلم، فقال: الامّة الذی یعلم الخیر و القانت المطیع للَّه و کذا کان معاذ بن جبل معلما للخیر مطیعا للَّه. و فی الخبر انّ معاذ بن جبل یبعث یوم القیامة امّة، و قوله: «حَنِیفاً» ای مستقیما علی طریق الحقّ.
هوش مصنوعی: ابن مسعود قرائتی از معاذ را نقل می‌کند که در آن آمده: «او امتی بود که به خداوند خدمت می‌کرد.» گفته شد که اشتباه است و باید گفت این ویژگی مربوط به ابراهیم است. او این عبارت را سه بار تکرار کرد و سپس گفت: «ما، همراهان پیامبر خدا، او را به ابراهیم تشبیه می‌کنیم.» سپس پرسید: «آیا می‌دانید امّت و قانت چه هستند؟» ما گفتیم: «خداوند داناتر است.» او ادامه داد: «امّت به کسی گفته می‌شود که خیر را می‌داند و قانت به کسی اطلاق می‌شود که مطیع خداوند است. معاذ بن جبل نیز معلم خیر و مطیع خدا بود.» در روایت آمده که در قیامت معاذ بن جبل به عنوان امتی معرفی خواهد شد و واژه «حنیفاً» به معنای شخصی است که در راه حق است.
و قیل حنف عن دین ابیه و قومه ای عدل و مال الی الاسلام الذی هو دین اللَّه، و قیل حنیفا ای حاجّا، و قیل مختتنا.
هوش مصنوعی: حضرت ابراهیم از دین پدر و قوم خود منحرف شد و به سویی گرایش پیدا کرد که به اسلام، که دین خداوند است، نزدیک بود. همچنین گفته شده که حنیف به معنای حاجی است و برخی نیز گفته‌اند که به معنای ختنه شده است.
قال ابن عباس انّ ابراهیم (ع) اوّل من اضاف الضیف و اوّل من ثرّد الثرید و اوّل من لبس النّعلین و اوّل من قاتل بالسّیف و اوّل من قسم الفی‌ء و اوّل من اختتن علی رأس مائة و عشرین سنة، ثمّ عاش بعد ذلک ثمانین سنة و ذلک انّه کانت وقعة بینه و بین العمالقة فقتل من الفریقین فلم یعرف ابراهیم (ع) اصحابه ان یدفنهم فجعل الختان علامة اهل الاسلام و اختتن یومئذ بالقدوم و هو اسم موضع بالشام، «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» اصلها یکن و انّما حذفت النّون لکثرة استعمال هذا الحرف، برّ اللَّه عزّ و جل ابرهیم من الشرک لانّ الملک کلها ادّعته.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید که ابراهیم (ع) نخستین کسی بود که به مهمان‌نوازی پرداخت، نخستین کسی که غذای ثرید را تهیه کرد، نخستین کسی که نعلین پوشید، نخستین کسی که با شمشیر جنگید، نخستین کسی که غنائم را تقسیم کرد و نخستین کسی که در سن صد و بیست سالگی ختنه شد. او بعد از این واقعه هشتاد سال دیگر زندگی کرد. این به این خاطر بود که در جنگی بین او و قوم جباران (عمالقه)، از هر دو طرف کشته‌ شدگان زیادی وجود داشت و ابراهیم (ع) نتوانست همراهانش را شناسایی کند تا آنها را دفن کند. در نتیجه، ختنه را نشانه‌ای از مسلمانان قرار داد. او در آن روز با شمشیر ختنه شد که نام مکانش «قدوم» بود که در شام واقع شده است. و «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» اصلش «یَکن» است و به دلیل کثرت استفاده، حرف نون آن حذف شده است. خداوند ابراهیم را از شرک پاک دانسته است زیرا تمامی پادشاهی‌ها ادعای آن را کردند.
«شاکِراً لِأَنْعُمِهِ» و هو قوله: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ»، «اجْتَباهُ» ای اصطفاه لخلّته و اختاره لرسالته، «وَ هَداهُ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» ای ارشده الی دین الاسلام لا کما زعمت الیهود و النّصاری.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش و شکرگزاری از نعمت‌های خداوند اشاره دارد، به ویژه وقتی که از خداوند می‌خواهد تا برکت‌های خود را بر او نازل کند. به ذکر این موضوع می‌پردازد که خداوند در سن پیری به او فرزندان اسماعیل و اسحاق عطا کرده است. همچنین به این نکته می‌پردازد که خداوند او را به سوی مسیر راست هدایت کرده است، به ویژه به دین اسلام، و این امر را با باورهای یهودیان و مسیحیان مقایسه می‌کند.
«وَ آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً» یعنی الذّکر و الثّناء الحسن فی النّاس کلّهم و القبول فی جمیع الامم. و قیل یعنی النّبوّة و الخلّة و الکتاب و الحکمة و علی الکبر الولد و الدّعاء و الثّناء فی قول هذه الامّة: اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل محمد کما صلّیت علی ابرهیم و آل ابرهیم، «وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» ای من جملة المرسلین، و قیل مع المرسلین فی الجنّة.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در دنیا به او حسناتی داده شد، به گونه‌ای که به خوبی در میان مردم ذکر شده و در تمام ملل پذیرفته شده است. برخی می‌گویند که این حسنات شامل نبوت، مقام خاص و دریافت وحی، حکمت، داشتن فرزندان در سنین بالا، دعا و ثنای مردم نسبت به او می‌شود. افراد می‌گویند: "خدایا، بر محمد و خاندان او درود بفرست، همان‌طور که بر ابراهیم و خاندان او درود فرستادی." همچنین در مورد آخرت اشاره شده که او از صالحان است و در زمره پیامبران قرار دارد و یا در بهشت با پیامبران خواهد بود.
«ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» ای و بعد ابرهیم بالزّمن الطویل امرناک باتباع طریقته فی عبادة ربّه لیعلم اهل الادیان انّ الذی یدعو محمّد الیه الناس دین ابرهیم. و قیل امر فی هذه الآیة باتباعه فی مناسک الحجّ کما علم ابرهیم.
هوش مصنوعی: سپس به تو وحی کردیم که پیرو آیین ابراهیم، حنیف و دور از شرک باش. در اینجا به وضوح مشخص شده که پس از گذشت زمان طولانی، ما را به پیروی از روش ابراهیم در عبادت خداوند دستور داده است تا اهل ادیان بدانند که دینی که محمد به مردم تعلیم می‌دهد، همان دین ابراهیم است. همچنین گفته شده که در این آیه، دستور به پیروی از مناسک حج که ابراهیم آموخته، نیز آمده است.
«إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ» ای تعظیمه و تحریم العمل و الکسب فیه، «عَلَی الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ» و هم الیهود می‌گوید تعظیم روز شنبه و تحریم کسب و عمل درو فرض کردند بر ایشان که مختلف شدند درو، قومی بر دین راست موسی (ع) باز ایستادند بر پی ابرهیم (ع)، و قومی کیش کژ آوردند و بر ابراهیم (ع) بستند، و گفته‌اند اختلاف ایشان آن بود که ربّ العزّه ایشان را تعظیم روز آدینه فرمود گفت: ذروا الاعمال فی یوم الجمعة و تفرّغوا فیه لعبادتی، ایشان آن نپذیرفتند، قومی روز شنبه اختیار کردند و آن را تعظیم نهادند، گفتند روز فراغست و اعظم الایّام آنست، و قومی روز یکشنبه اختیار کردند گفتند درین روز ربّ العزّه ابتداء آفرینش کرد و اوّل روزست که آفرید پس ربّ العالمین ایشان را از فضیلت و شرف روز آدینه محروم کرد و کار روز شنبه بر ایشان سخت کرد و گران بعقوبت آن خلاف که کردند و از بهر آن گفت: «جُعِلَ السَّبْتُ عَلَی الَّذِینَ» یعنی که بر ایشان عقوبتست نه کرامت. و فی ذلک ما
هوش مصنوعی: روز شنبه به عنوان روزی مقدس و ممنوعیت کار و فعالیت در آن به کسانی اختصاص داده شده که در این مورد اختلاف نظر داشتند. این افراد شامل یهودیان می‌شوند که روز شنبه را به عنوان روزی بزرگ و مقدس فرض کرده‌اند. بین یک گروه که به دین راستین حضرت موسی (ع) پایبند بودند و گروه دیگری که به دین نادرست روی آوردند، اختلافاتی در مورد روزهای مقدس وجود داشت. خداوند روز جمعه را برای عبادت و رها کردن کار معرفی کرده بود، اما برخی از آن‌ها این را نپذیرفتند و به جای آن روز شنبه یا یکشنبه را برگزیدند. این اختلاف نظر باعث شد که خداوند آن‌ها را از برکت و فضیلت روز جمعه محروم کند و به همین دلیل روز شنبه برایشان به روزی مشکل‌ساز بدل شد و این تمرد از دستورات الهی موجب عذاب برای آن‌ها گردید.
روی ابو هریرة انّ النّبی (ص) قال: کتب اللَّه الجمعة علی من کان قبلنا فاختلفوا فیها و انّ اللَّه هدانا لها فالنّاس لنا تبع فللیهود غدا و للنّصاری بعد غد.
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل کرده که پیامبر (ص) فرمودند: خداوند روز جمعه را برای کسانی که پیش از ما بودند مقرر کرد، اما آنها در این روز دچار اختلاف شدند. خداوند ما را به این روز هدایت کرده است، پس مردم از ما پیروی می‌کنند؛ فردا روز یهودیان و روز بعد از آن برای مسیحیان است.
قال قتادة: اختلافهم فی السّبت انّه استحلّه بعضهم و حرّمه بعضهم، «وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» فیتبیّن المحقّ من المبطل.
هوش مصنوعی: قتاده گفت: اختلاف آنان در روز شنبه این بود که برخی آن را جایز دانسته و برخی دیگر آن را حرام می‌دانستند. «و پروردگارت در روز قیامت در مورد چیزهایی که در آن اختلاف داشتند قضاوت خواهد کرد» و در آن روز حق از باطل مشخص خواهد شد.
«ادْعُ إِلی‌ سَبِیلِ رَبِّکَ» ای ادع یا محمّد النّاس الی الاسلام و الدّین ای محمّد خلق خدای را بر اسلام و دین حق خوان، سبیل اینجا بمعنی دین است، کقوله: «وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ» یعنی غیر دین المؤمنین، «وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» ای دینا، «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی» ای دینی و ملّتی، «بِالْحِکْمَةِ» یعنی بالسنّة، «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» ای القرآن، حکمت اینجا سنّت مصطفی است (ص) «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» قرآنست، هر جای کتاب با حکمت بهم کرد و اینجا موعظت با حکمت بهم کرد، این موعظت همان کتابست که جایهای دیگر گفت. گفته‌اند حکمت قرآنست و موعظت آن پندها که در قرآنست از امر و نهی و حلال و حرام و عبرتها که نموده و بیان کرده و در قرآن حکمتست بمعنی فهم و علم چنانک لقمان را گفت: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ» ای الفهم و العلم، و حکمتست بمعنی تفسیر قرآن، کقوله: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ» یعنی تفسیر القرآن و العلم بما فیه، و حکمتست بمعنی نبوّت کقوله: «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ» یعنی النّبوّة مع الکتاب، همانست که در سوره ص گفت: «وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، و در سوره النّساء گفت: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» یعنی النّبوة.
هوش مصنوعی: «به راه پروردگارت دعوت کن» ای محمد، مردم را به اسلام و دین حق فراخوان. در اینجا "راه" به معنای دین است، مانند جمله‌ای که می‌گوید: «و هر کس غیر از راه مؤمنان را پیروی کند». یعنی غیر از دین مؤمنان. «و می‌خواهند میان این دو راهی برای خود برگزینند»، یعنی دینی. «بگو: این راه من است»، یعنی دینی و ملی. «با حکمت» به معنای سنّت است و «و موعظه نیکو»، یعنی قرآن. حکمت در اینجا سنّت پیامبر است و موعظه همان قرآن. در سایر بخش‌های کتاب به حکمت اشاره شده و در اینجا موعظه را با حکمت مرتبط کرده‌اند. این موعظه همان آیات قرآن است که شامل امر و نهی، حلال و حرام و عبرت‌ها می‌باشد. حکمت، به معنای فهم و علم هم هست، همان‌طور که در مورد لقمان آمده است: «و به لقمان حکمت دادیم»، یعنی فهم و علم. حکمت همچنین به معنای تفسیر قرآن است، همان‌طور که گفته شده: «و هر کس حکمت داده شود»، یعنی تفسیر قرآن و علم آنچه در آن است. همچنین حکمت به معنای نبوت نیز می‌باشد، مانند جمله‌ای که می‌گوید: «و خداوند به او ملک و حکمت داد»، یعنی نبوت همراه با کتاب. این همان چیزی است که در سوره ص آمده: «و به او حکمت و فصل الخطاب دادیم»، و در سوره نساء نیز آمده: «پس ما به اهل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم»، یعنی نبوت.
... «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» جدال در قرآن بر دو وجه است: یکی بمعنی لجاج و ستیز، کقوله: «وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ» ای لا مراء فی الحجّ، و در سوره هود گفت: قد جادلتنا» ای ماریتنا فاکثرت مراءنا، و در سوره المؤمن گفت: «ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ» ای ما یماری فی آیات اللَّه الّا الّذین کفروا.
هوش مصنوعی: جدال در قرآن به دو شکل متفاوت معنا می‌شود. یکی به معنای ستیز و لجاجت است، مانند جمله‌ای که می‌گوید: «در مورد حج جدال نکنید»، که به معنای عدم بحث و جدل در مراسم حج است. در سوره هود نیز به جدالی اشاره دارد که نشان‌دهنده جدیت در بحث و گفت‌وگو است. در سوره مؤمن نیز ذکر شده است که تنها کافرین در آیات خداوند جدال می‌کنند.
دیگر وجه جدالست بمعنی خصومت، کقوله فی سورة الرّعد: «وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللَّهِ» ای یخاصمون النّبی (ص) فی اللَّه، و در سوره هود گفت: «یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ» ای یخاصمنا، و در سوره الحجّ گفت: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ» ای یخاصم فی اللَّه، و در سوره النحل گفت: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» ای خاصمهم غیر فظّ و لا غلیظ القلب فی ذلک بل الن لهم جانبک و اعرض عن اذاهم ایّاک و قل لهم مجادلا اذا کنتم ترضون بعقولکم قطعا من الحجارة اربابا و آلهة لکم کیف لا ترضون بمثلی رسولا الیکم مفسّران گفتند این پیش از آیت قتال بوده پس بآیت قتال منسوخ شد و معنی مجادلت و اشتقاق آن و تقسیم آن بشرح در سوره النّساء رفت، و قیل معنی الآیة: ناظر هم علی قدر ما یحتملون، و منه‌
هوش مصنوعی: دیگر معنای جدال به معنی خصومت است. مانند آیه‌ای از سوره رعد که می‌فرماید «و آنها در مورد خدا جدال می‌کنند»، اشاره به خصومت با پیامبر (ص) در مورد خدا دارد. همچنین در سوره هود آمده است که «او در مورد قوم لوط با ما جدال می‌کند» که به معنای خصومت با ما است. در سوره حج آمده است «و از میان مردم کسانی هستند که در مورد خدا جدال می‌کنند»، که باز هم به خصومت اشاره دارد. در سوره نحل نیز آمده است که باید با آنها به شیوه‌ای بهتر جدال کنی، نه با خشونت و سخت‌دلی. در اینجا باید به آنها گوش بدهی و از اذیتشان دوری کنی. همچنین می‌توانی به آنها بگویی که آیا شما از سنگ‌ها و بت‌ها به عنوان پروردگانتان راضی هستید، ولی چرا از پیامبری مثل من راضی نیستید؟ مفسران گفته‌اند که این آیات قبل از آیه قتال نازل شده و پس از آن منسوخ شده است. در نهایت، معنی مجادله و تقسیم آن در سوره نساء توضیح داده شده است و گفته شده که در جدال باید به اندازه‌ای سخن گفت که آنها قادر به فهم آن باشند.
قول النّبی (ص): «امرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس علی قدر عقولهم».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «به ما، پیامبران، دستور داده شده است که با مردم بر اساس فهم و درک آن‌ها صحبت کنیم.»
... «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» ای هو اعلم بالفریقین فهو یأمرک فیهما بما هو الصّلاح.
هوش مصنوعی: پروردگار تو به خوبی می‌داند چه کسی از راه صواب منحرف شده و چه کسانی هدایت یافته‌اند. بنابراین، او تو را در هر دو حالت به انجام کارهایی که به صلاح و نفع است فرمان می‌دهد.
«وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ» العقوبة الاولی فی الآیة علی المجاز و الثّانیة علی الحقیقة خرجت توسعة للقرینة کقوله عزّ و جل: «فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ». و فی الخبر: من سبّ عمّارا سبّه اللَّه، «وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها» و معنی الآیة: و ان جازیتم بالعقوبة فجازوا بمثل ما عوقبتم به این در قتل حمزه فرو آمد که روز احد کشته شد و کافران بر وی مثله کردند گوش و بینی وی ببریدند و شکم وی بشکافتند، هند بنت عتبه بیامد و تشفّی خویش را که حمزه برادر وی را کشته بود جگر وی بیرون کرد و بخائید، خواست که فرو برد نتوانست و بیفکند، رسول خدای را (ص) خبر کردند که هند چنین کرد! رسول (ص) گفت: «اما انها لو اکلته لم تدخل النار ابدا، حمزة اکرم علی اللَّه من ان یدخل شیئا من جسده النار»
هوش مصنوعی: اگر شما به انتقام بپردازید، باید به اندازه‌ای مشابه با آنچه که بر شما رفته است، انتقام بگیرید. در این آیه، مجازات اول به صورت مجازی و دومی به صورت واقعی بیان شده است تا مفهوم گسترش یابد. همچنین در حدیثی آمده که هر کس به عمّار توهین کند، خداوند او را لعنت می‌کند. معنای آیه این است که اگر به مجازات کسی پرداختید، باید به اندازه همان مجازات عمل کنید. این موضوع در مورد قتل حمزه نیز مطرح می‌شود، زیرا در روز احد، کافران بدن او را مثله کردند و هند بنت عتبه که او را کشته بود، به انتقام آمد و جگر او را از بدنش بیرون آورد. وقتی پیامبر (ص) از این موضوع مطلع شد، فرمود: «اگر او را می‌خورد، هرگز وارد آتش جهنم نمی‌شود، زیرا حمزه نزد خداوند از آنچه او انجام داد، بزرگ‌تر است.»
پس رسول خدا (ص) در حمزه نگرست و او را بر آن صفت دید عظیم رنجور دل و غمگین خاطر گشت گفت: «رحمة اللَّه علیک کنت وصولا للرّحم فعولا للخیرات و لو لا حزن من بعدک علیک لسرنی ان ادعک حتّی تحشر من امراج شتّی».
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) به حمزه نگاه کرد و او را در وضعیت بدی دید که دلش گرفته و غمگین بود. ایشان فرمودند: «رحمت خدا بر تو باد، تو همواره نسبت به خویشاوندان خود نیکوکار و در انجام کارهای خیریه پیشقدم بودی. اگر نبود غم و اندوهی که بعد از تو خواهم داشت، خوشحال می‌شدم که تو را دعا کنم تا از میان انسان‌های مختلف به محشر بیایی.»
و روی لو لا ان تکون سنّة او یجزع النّساء لترکته حتّی یحشر من بطون السّباع و حواصل الطّیر، ثمّ قال: اما و اللَّه مع ذلک لامثلنّ بسبعین منهم مکانک
هوش مصنوعی: اگر نه اینکه این کار به یک سنت تبدیل شود و زنان به خاطر آن دچار نگرانی گردند، تا جایی پیش می‌رود که مرده‌ها از شکم درندگان و پرندگان جمع‌آوری خواهند شد. اما به خدا قسم، من با این حال به جای تو از هفتاد نفر از آنها مثلاً خواهیم کرد.
رسول خدا (ص) سوگند یاد کرد که بجای حمزه هفتاد کس از دشمنان مثلت کند، جبرئیل آمد و آیت آورد: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ» رسول (ص) از سر آن ضجرت برخاست و سوگند خویش را کفّارت کرد گفت: بل نصبر یا ربّ.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) قسم خورد که به جای حمزه، هفتاد نفر از دشمنان را مجازات کند. اما جبرییل نازل شد و آیه‌ای آورد که می‌فرماید: «اگر انتقام می‌گیرید، باید به اندازه‌ای که به شما ظلم شده انتقام بگیرید.» پیامبر (ص) از آن تصمیم خود عقب‌نشینی کرد و سوگندش را شکست و گفت: «بلکه ما صبر خواهیم کرد، خداوند.»
در این آیت ربّ العزّه فرمان داد بمساوات در عقوبت یعنی که زیادت روا نیست، پس ایشان را خواند بر آنچ نیکوترست و بهتر: «وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ» این ندبست و آن فرمان، ای و لئن صبرتم عن المجازاة بالمثلة لهو، ای الصّبر خیر للصّابرین اگر صبر کنید و فرو گذارید آن مثلث و نکنید آن به است و نیکوتر صابران را، این همچنانست که گفت: «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ». آن گه بر بهینه داشت و بآن فرمود گفت: «وَ اصْبِرْ» یا محمّد علی ما اصابک من اذی فی اللَّه، «وَ ما صَبْرُکَ» ان صبرت.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند فرمان داده است تا در مجازات، انصاف رعایت شود و از زیاده‌روی پرهیز گردد. پس به انسان‌ها توصیه شده است که به سمت نیکی و رفتار نیکو بروند و در صورت صبر کردن، ثواب بیشتری برایشان در نظر گرفته شده است. همچنین به آن‌ها یادآوری شده است که اگر عفو و اصلاح کنند، پاداششان بر گردن خدا خواهد بود. همچنین به پیامبر محمد (ص)، دلداری داده شده که در برابر آزارهایی که در راه خدا می‌بیند، صبر کند و تأکید شده که صبر او بسیار ارزشمند است.
«الا» بمعونة اللَّه و توفیقه، «وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» این را دو معنی گفته‌اند: یکی و لا تحزن علیهم فهم شهداء عند اللَّه یرزقون فرحین، «وَ لا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ» من القتل و المثلة بر این کشتگان احد غم مخور و اندوه مدار که ایشان شهیدان‌اند بنزدیک خدای تعالی روزی خواران و بجوار حضرت حق شادان و نازان. معنی دیگر آنست که: لا تحزن علی المشرکین فی تکذیبهم ایاک و افراطهم فی اذاک و لا یضیق صدرک بمکرهم فی ابطال دین اللَّه ای محمد غم مخور برین کافران که ایمان نمی‌آورند و راه فرا حق نمی‌برند، دل بتنگ میار اگر ایشان مکر سازند در ابطال دین حق.
هوش مصنوعی: با یاری و توفیق خداوند، نباید بر این کشتگان غم خورد، زیرا آنها نزد خداوند شهیدانی هستند که از روزی الهی برخوردارند و در کنار پروردگار به سر می‌برند و شادمانند. همچنین نمی‌بایست از اینکه مشرکان به تو بی‌اعتنایی کرده و به تو آسیب می‌زنند، ناراحت باشی، و نباید دلتنگ بسبب کید و مکر آنها برای باطل کردن دین خداوند شوی. ای محمد، بر این کافران که به ایمان نمی‌آورند و راه حق را نمی‌پیمایند غم نخور و نگران مکر و حیله‌هایشان برای نابودی دین حق نباش.
معنی اوّل بر قول ایشانست که گفتند: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا» تا آخر سورت مدنی است و باقی سورت مکّی. معنی دوم بر قول ایشان است که گفتند سورت همه مکّی است. ضیق بکسر ضاد اسم است و ضیق بفتح ضاد مصدر و اهل مکّه ضیق خوانده‌اند بکسر ضاد در همه قرآن، و گفته‌اند: ضیق بفتح جمع ضیقه است و ضیق بکسر مصدر است، و گفته‌اند ضیق بفتح بمعنی ضیّق است کالمیّت و المیت و ارادها هنا الامر الضیق، و الضیق بالکسر المصدر، و مکر لقب بد کردنست.
هوش مصنوعی: نظرات مختلفی درباره تفسیر آیات وجود دارد. برخی معتقدند که بخشی از سوره به موضوعاتی مربوط به نکات مدنی می‌پردازد، در حالی که دیگران بر این باورند که تمام سوره به مضامین مکی اختصاص دارد. کلمه "ضیق" به دو شکل خوانده می‌شود: با کسر "ضاد" که به معنای اسم است و با فتح "ضاد" که به معنای مصدر به کار می‌رود. مردم مکه به طور عمومی "ضیق" را با کسر "ضاد" در تمامی قرآن می‌خوانند. از سوی دیگر، "ضیق" با فتح "ضاد" به معنای جمع "ضیقه" است و "ضیق" با کسر نیز به معنی مصدر است. در نهایت، "مکر" به معنای جعل و بد کردن به کار می‌رود.
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا» ای ناصر المتّقین، «وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» و معین الذین یقومون بحقوقه و فرائضه. قیل لهرم بن حیّان اوصنا، قال: اوصیکم بالآیات الاواخر من سورة النّحل: «ادْعُ إِلی‌ سَبِیلِ رَبِّکَ» الی آخرها...
هوش مصنوعی: خداوند با کسانی است که تقوا دارند و کسانی که نیکوکارند و به حقوق و واجبات او عمل می‌کنند. هرم بن حیّان به افراد توصیه می‌کند که آیات پایانی سوره نحل را بخوانند، به ویژه آیه «به راه پروردگارت دعوت کن» و تا پایان آن.

حاشیه ها

1402/02/07 09:05
یزدانپناه عسکری

32- «ادْعُ إِلی‌ سَبِیلِ رَبِّکَ» ای ادع یا محمّد النّاس الی الاسلام و الدّین ای محمّد خلق خدای را بر اسلام و دین حق خوان، سبیل اینجا بمعنی دین است، کقوله: «وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ» یعنی غیر دین المؤمنین، «وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» ای دینا، «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی» ای دینی و ملّتی، «بِالْحِکْمَةِ» یعنی بالسنّة، «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» ای القرآن، حکمت اینجا سنّت مصطفی است (ص) «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» قرآنست، هر جای کتاب با حکمت بهم کرد و اینجا موعظت با حکمت بهم کرد، این موعظت همان کتابست که جایهای دیگر گفت. گفته‌اند حکمت قرآنست و موعظت آن پندها که در قرآنست از امر و نهی و حلال و حرام و عبرتها که نموده و بیان کرده و در قرآن حکمتست بمعنی فهم و علم چنانک لقمان را گفت: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ» ای الفهم و العلم، و حکمتست بمعنی تفسیر قرآن، کقوله: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ» یعنی تفسیر القرآن و العلم بما فیه، و حکمتست بمعنی نبوّت کقوله: «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ» یعنی النّبوّة مع الکتاب، همانست که در سوره ص گفت: «وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، و در سوره النّساء گفت: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» یعنی النّبوة.

***

[ابوالقاسم عبدالکریم القشیری]1

«وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ» أی القرآن تبیانا لکل شی‏ء، فیه للمؤمنین شفاء، و هو لهم ضیاء

[محمدعلی الحسینی]2

تفسیر قرآن ، نه پرده برداری از خود قرآن، که قرآن خود آشکار کننده است و نیازی به تبیین ندارد بلکه خود تبیان است

النحل : 89 - وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ

[یزدانپناه عسکری]*

تأویل ادراک و تغییر سطح آگاهی از موضع منطق و کلام به موضع تبیان و بیان

______

1- ابوالقاسم عبدالکریم القشیری، لطائف الإشارات، 3جلد، الهیئة المصریة العامه للکتاب - مصر، چاپ: سوم، 1981 م. ج‏2 ؛ ص314

2- زبانشناسی توحیدی، نظریه و تطبیق، دکتر محمدعلی الحسینی، ترجمه دکتر سیّد حسین سیّدی- انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد 1386 . ص 95