قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» کردگار جهان و جهانیان، خداوند مهربان جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته، در این آیت مبانی خدمت و معالم معاملت در نسق جمع کرد، و مؤمنان را از پسندیده اخلاق آگاه کرد، و بشناخت اسباب رضای خود گرامی کرد، و ایشان را نیکو پرستی خود و زندگانی با خلق خود تلقین کرد، و ما لختی ازین جمله از روی شریعت بزبان کشف بیان کردیم، اما از روی حقیقت بزبان اشارت آنست که اللَّه تعالی بنده را بعدل میفرماید در معاملت با حق و در معاملت با خلق و در معاملت با نفس، معاملت با حق باعترافست و معاملت با خلق بانصافست و معاملت با نفس بخلافست، با حق موافقت باید و با خلق مناصحت و با نفس مخالفت، و معنی موافقت استقبال حکم حق است پیش از پیدا شدن آن و برخاستن اختیار بنده از میان تا هر که آن نادر یافته بشناسد و نادیده دوست دارد، و معنی مناصحت آنست که با خلق خدا بقول و فعل و همّت و عزم راست رود، انصاف ایشان از خود بدهد، بار خود بر ایشان ننهد، عیب ایشان بپوشد و در هر حال که بیند شفقت باز نگیرد و نیکی خود از ایشان دریغ ندارد و بخلق زندگانی کند، پیرانرا حرمت دارد و بر جوانان شفقت برد و بر کودکان رحمت کند، اینست معنی عدل در معاملت با خلق. اما حقیقت عدل در معاملت با نفس آنست که نفس را منع کند از آنچ هلاک وی در آنست، قال اللَّه تعالی: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی».
ابراهیم ادهم گفت: در همه عمر خویش در دنیا سه شادی بدلم رسید، بآن سه شادی نفس خود را قهر کردم: در شهر انطاکیّه برهنه پای و برهنه سر میرفتم هر کسی طعنهای در من میکشید، آخر یکی گفت: هذا عبد آبق این بندهایست از خداوند خویش گریخته، مرا آن سخن خوش آمد که بحقیقت چنان بودم، با خود گفتم ای گریخته رمیده کی باشد وقت آن که بطریق صلح در آیی. دوم شادی آن بود که در کشتی نشسته بودم مسخرهای در میان آن جماعت بود هر ساعتی آمدی و بر قفای من سیلی زدی که در میان قوم مرا حقیرتر میدید. سوم آن بود که در شهر مطیّه در مسجدی سر بر زانوی حسرت خویش نهاده بودم و در وادی کم و کاستی خود افتاده، بی حرمتی بیامد و بند مئزر پای بگشاد و گفت یا شیخ خذ ماء الورد، نفس من از آن حقارت خود نیست گشت و دل من بدان شاد شد، آن شادی از بارگاه عزّت در حق خود تحفه سعادت یافتم.
بزرگان دین چنین بودهاند پیوسته در قهر نفس و مذلّت شخص خود کوشیده اند، عیوب خلایق پوشیدهاند و معایب صفات خود دیدهاند، خلق از ایشان پیوسته در آسایش و راحت و نفس ایشان همیشه در رنج و محنت.
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» گفتهاند عدل اعتدال دلست با حق و احسان معاملت است بر دیدار حق. مصطفی (ص) گفت: «الاحسان ان تعبد اللَّه کانک تراه»
این حدیث اشارتست بملاقات دل با حق و معارضه سرّ با غیب و مشاهده جان و شادی جاودان، بنده در نور مشاهده غرق و نداء لطف بجان وی روان.
پیر طریقت گفت: آن دیده که او را دید، بدیدن غیر او کی پردازد؟ آن جان که با او صحبت یافت، با آب و خاک چند سازد؟ خو کرده در حضرت مواصلت، مذلت حجاب چند بر تابد؟ والی بر شهر خویش، در غربت عمر چون بسر آرد؟:
اذا کنت قوت النّفس ثمّ هجرتها
فکم تلبث النّفس الّتی انت قوتها
ستبقی بقاء الضّبّ فی الماء او کما
یعیش ببیداء المفازة حوتها
چون زید در آب ضبّ و در دشت ماهی، قوت جان ما باز مگیر الهی. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» اللَّه تعالی در این آیت بنده را بسه چیز میفرماید که آن وی را منجیاتاند، و از سه چیز باز میزند که آن وی را مهلکاتاند، بآن سه چیز که مهلکاتند چون دست از آن بداشت بنده از دوزخ برست، و بآن سه چیز که منجیاتند چون بجای آورد بنده ببهشت رسید و سماع و شراب و دیدار حق دید، آن گه چون امر و نهی بر شمرد بآخر آیت گفت: «یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» اللَّه تعالی شما را پند میدهد تا مگر بترسید و پند پذیرد، میخواند و کرم خود عرض میکند تا مگر اجابت کنید، لطف خود مینماید تا مگر مهر بر وی نهید، عیب میپوشد تا مگر با وی گرائید، از ابر لطف صنایع برّ میباراند تا مگر بر درگاه وی بمانید، دلها میافروزد تا لطف وی بینید، بنشان عتاب می جنباند تا وی را در یاد دارید، از بار میکاهد و در بر میفزاید تا نیک خدایی وی دریابید.
«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»، ما عندکم ینفد صفت دنیا است و فناء آن و ما عند اللَّه باق صفت عقبی است و بقاء جاودان. عیسی (ع) را گفتند چرا خویشتن را خانهای نسازی؟ گفت من سر آن ندارم که خویشتن را بچیزی مشغول کنم که تا ابد سر صحبت ما ندارد. امیر المؤمنین علی (ع) دیناری بر دست نهاد گفت: یا صفراء اصفرّی و یا بیضاء ابیضّی و غرّی غیری، ای دنیا و ای نعیم دنیا رو که تو عروسی آراستهای و بانگشت عروسان پنجه شیران نتوان شکست، شو دیگری را فریب ده که پسر ابو طالب سر آن ندارد که در دام غرور تو آید: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ».
تا کی از دار الغروری سوختن دار السّرور
تا کی از دار الفراری ساختن دار القرار
«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ» ای ما عندکم من اشتیاقکم الی لقائنا فبعرض الزّوال و قبول الانقضاء و ما وصفنا به نفسنا ممّا ورد به الاثر، الا طال شوق الأبرار الی لقایی و انا الی لقائهم لاشدّ شوقا، «باقٍ» هر چه از بنده آید از طاعت و خدمت و مهر و محبّت اگر چه در پیوندد در معرض زوالست که صفت حدثانست و حدثان را فنا بوی راه است، آن اقبال جلال و عزّت الهی است و نواخت ربّانی مر بنده را که هرگز بنرسد و فنا بوی راه نبرد، هر چه از ما آید در خور ما آید، بحظوظ معلول و بتفرقت موصوف، هر چه از خدای تعالی آید بنعت عزّت و جلال بی نهایت آید، حقیقت جمع آنست که واجب البقاء و الدّوام است، این الطاف کرم و نواخت بی نهایت و اقبال ربّانی که از جناب جبروت روان گردد جز در سویدای دل دوستان منزل نکند، ایشان که در دنیا حیاة طیّبه حیات ایشان و عمل صالح با ایمان سیرت و طریقت ایشان اینست صفت ایشان، که ربّ العالمین گفت: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» عمل صالح آنست که شایسته قبولست و شایسته قبول آنست که بر وفق فرمانست،آن گه گفت: «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» ای مصدق بانّ نجاته بفضل اللَّه لا بعلمه. میگوید حیاة طیّبه کسی را سزد که اعمال وی نیکو بود و سیرت وی پاک و همّت وی جمع وانگه اعتقاد کند که نجات وی بفضل الهی است نه بکردار بندگی، «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» امروز حلاوت طاعتست و نسیم قرب و یادگار ازل و فردا در حظیره قدس بحضرت عندیّت طوبی و زلفی و حسنی.
«فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» آن روز که رایت جلال بسم اللَّه از مکمن غیب بیرون دادند و جبرئیل امین به محمّد عربی (ص) فرو آورد، گفت و گوی و جست و جوی در اهل آفرینش افتاد، آن زخم رسیده قهر ازل که او را ابلیس گویند دیدند در وجد آمده و مقهور سلطان سماع گشته! گفتند ای مهجور مطرود ترا ازین خلعت و عزّ این نام و عشق این پیغام چه آگاهیست؟ گفت: آری با آن مقتدای اهل سعادت چنین گفتند که چون قصد خواندن کلام مجید ما کنی بر سر کوی آن مهجور مطرود گذری کن و بگوی: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم» ما را آن عز نه بس که پرده داری در گاه قرآن مجید بما دادند؟ و ان شرف نه بس که تا بقیامت خوانندگان قرآن نام ما در پیش میدارند؟
اگر چه قهرست از درگاه او، ما را با این قهر خوشست:
از دستت از آتش بود، ما را ز گل مفرش بود
هرچ از تو آید خوش بود، خواهی شفا خواهی الم
«فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» در قرآن نظائر این آیت فراوانند لختی بر شمریم: از سوره البقرة خوان: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»: بیان استعاذت موسی کلیم است، از سوره آل عمران خوان: «إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»: قصّه حنه و مریم است دختر عمران بن ماثان، از سوره الاعراف خوان: «وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» خطاب با مصطفی (ص) است خاتم پیغمبران، از سوره هود خوان: «رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ»: قصه نوح است و پسر وی کنعان، از سوره یوسف خوان: «قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ»: قصه یوسف صدّیقست و برادران، از سوره مریم خوان: «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا»
حدیث مریم است سیّده زنان آن زمان، از سوره المؤمنون خوان: «رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ»: نشان عنایت اللَّه تعالی است در حق دوستان، از سوره المؤمن خوان: «إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ»: داستان موسی است از شرّ فرعون بی عون، از سوره الدّخان خوان: «وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»: قصّه بنی اسرائیل است و مؤمنان، از معوذتین خوان: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»: استعاذت دوستانست و آشنایان و بازگشت ایشان بدرگاه خداوند جهان.
موسی گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ» دو خلعت یافت: یکی قرب و مناجات «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» دیگر از دشمن خلاص و نجات «نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ». نوح گفت: «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ» دو خلعت یافت: یکی سلام و تحیّت «یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا»، دیگر برکات بر وی و بر ذرّیت «وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ» یوسف صدّیق گفت «معاذ اللَّه» دو خلعت یافت: یکی حفظ و عصمت «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ» دیگر شرف اخلاص و تخصیص عبودیّت «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ».
مریم گفت «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ»
دو خلعت یافت: یکی بشارت به عیسی روح اللَّه «لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا»
دیگر دیدار جبرئیل روح القدس «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ»
. مصطفی (ص) گفت «أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ» دو خلعت یافت: یکی رعایت و عصمت «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، دیگر کرامت شفاعت «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی». سزد از خداوند کریم کار ساز بنده نواز نکو نام حلیم که چون بنده مؤمن گوید: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم» در حال او را از دشمن عصمت دهد که میگوید: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا» بدر مرگ بشارت دهد که «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ» فردا بجنّت و زلفت رساند که میگوید: «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ» بی واسطه و بی ترجمان سلام و تحیّت یابد که میگوید: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»، هر آن بندهای که در همه حال او را داند و او را خواند اللَّه تعالی در همه حال او را نوازد و کار وی سازد: «من کان للَّه کان اللَّه له».
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» کردگار جهان و جهانیان، خداوند مهربان جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته، در این آیت مبانی خدمت و معالم معاملت در نسق جمع کرد، و مؤمنان را از پسندیده اخلاق آگاه کرد، و بشناخت اسباب رضای خود گرامی کرد، و ایشان را نیکو پرستی خود و زندگانی با خلق خود تلقین کرد، و ما لختی ازین جمله از روی شریعت بزبان کشف بیان کردیم، اما از روی حقیقت بزبان اشارت آنست که اللَّه تعالی بنده را بعدل میفرماید در معاملت با حق و در معاملت با خلق و در معاملت با نفس، معاملت با حق باعترافست و معاملت با خلق بانصافست و معاملت با نفس بخلافست، با حق موافقت باید و با خلق مناصحت و با نفس مخالفت، و معنی موافقت استقبال حکم حق است پیش از پیدا شدن آن و برخاستن اختیار بنده از میان تا هر که آن نادر یافته بشناسد و نادیده دوست دارد، و معنی مناصحت آنست که با خلق خدا بقول و فعل و همّت و عزم راست رود، انصاف ایشان از خود بدهد، بار خود بر ایشان ننهد، عیب ایشان بپوشد و در هر حال که بیند شفقت باز نگیرد و نیکی خود از ایشان دریغ ندارد و بخلق زندگانی کند، پیرانرا حرمت دارد و بر جوانان شفقت برد و بر کودکان رحمت کند، اینست معنی عدل در معاملت با خلق. اما حقیقت عدل در معاملت با نفس آنست که نفس را منع کند از آنچ هلاک وی در آنست، قال اللَّه تعالی: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی».
هوش مصنوعی: خداوند در این آیه به اهمیت عدالت و احسان اشاره کرده و اصول خدمت به دیگران و رفتار نیکو را به مؤمنان یادآوری میکند. او نشان میدهد که باید در برخورد با خدا، دیگران و خودمان بهترین رفتار را داشته باشیم. رفتار با خدا به معنای پذیرش حق و حقیقت است، برخورد با مردم نیازمند انصاف و محبت است، و در مواجهه با نفس باید از خواستههای مضر خود دوری کنیم. خدا میخواهد که ما در تعاملاتمان با دیگران صادق و متعهد باشیم و همواره نیکی و محبت را در رفتارمان لحاظ کنیم. همچنین، در برخورد با نفس، باید از چیزهایی که به ضرر ماست پرهیز کنیم و به جای آن، در راه اصلاح و رشد خود گام برداریم.
ابراهیم ادهم گفت: در همه عمر خویش در دنیا سه شادی بدلم رسید، بآن سه شادی نفس خود را قهر کردم: در شهر انطاکیّه برهنه پای و برهنه سر میرفتم هر کسی طعنهای در من میکشید، آخر یکی گفت: هذا عبد آبق این بندهایست از خداوند خویش گریخته، مرا آن سخن خوش آمد که بحقیقت چنان بودم، با خود گفتم ای گریخته رمیده کی باشد وقت آن که بطریق صلح در آیی. دوم شادی آن بود که در کشتی نشسته بودم مسخرهای در میان آن جماعت بود هر ساعتی آمدی و بر قفای من سیلی زدی که در میان قوم مرا حقیرتر میدید. سوم آن بود که در شهر مطیّه در مسجدی سر بر زانوی حسرت خویش نهاده بودم و در وادی کم و کاستی خود افتاده، بی حرمتی بیامد و بند مئزر پای بگشاد و گفت یا شیخ خذ ماء الورد، نفس من از آن حقارت خود نیست گشت و دل من بدان شاد شد، آن شادی از بارگاه عزّت در حق خود تحفه سعادت یافتم.
هوش مصنوعی: ابراهیم ادهم بیان میکند که در طول زندگیاش سه بار احساس شادی عمیق کرده است. او برای هر یک از این شادیها خود را به چالش کشیده و بر نفس خود غلبه کرده است. در شهر انطاکیه، وقتی به صورت برهنه و بدون کلاه سر میگشت، برخی افراد او را مسخره میکردند؛ اما یکی از آنها گفت که او بندهای است که از خداوند خود فرار کرده است و این جمله برای او دلپذیر بود چون در حقیقت خود را در موقعیتی مشابه میدید. دومین شادی او زمانی بود که در یک کشتی نشسته بود و فردی به طور مکرر او را مسخره میکرد و به همین خاطر، او خود را در نظر دیگران خفیف میدید. سومین شادی او در شهر مطیّه بود؛ زمانی که در مسجدی نشسته و به حال خود میگریست، شخص بیاحترامی به او نزدیک شد و به او آبگلابی داد. این عمل باعث شد که او از حقارت خود احساس بهتری پیدا کند و دوباره شاد شود. این شادی، به عنوان هدیهای از سوی خداوند در زندگیاش به شمار میرفت.
بزرگان دین چنین بودهاند پیوسته در قهر نفس و مذلّت شخص خود کوشیده اند، عیوب خلایق پوشیدهاند و معایب صفات خود دیدهاند، خلق از ایشان پیوسته در آسایش و راحت و نفس ایشان همیشه در رنج و محنت.
هوش مصنوعی: بزرگان دین همیشه تلاش کردهاند که بر نفس خود غلبه کنند و خود را در سختی و حقارت نگه دارند. آنها عیوب مردم را پنهان کردهاند و به عیبهای خود توجه داشتهاند. در حالی که دیگران از وجود آنها در آسایش و آرامش هستند، خودشان همیشه در زحمت و مشقت به سر میبرند.
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» گفتهاند عدل اعتدال دلست با حق و احسان معاملت است بر دیدار حق. مصطفی (ص) گفت: «الاحسان ان تعبد اللَّه کانک تراه»
هوش مصنوعی: خداوند به انجام عدالت و نیکی فرمان میدهد. گفته شده که عدالت یعنی قرار گرفتن دل در وضعیت متعادل و بر اساس حق، و نیکی به معنای رفتار شایسته و مطلوب در ارتباط با دیگران و خداوند است. پیامبر اسلام (ص) نیز فرمودند: «نیکی این است که خدا را به گونهای عبادت کنی که گویی او را میبینی».
این حدیث اشارتست بملاقات دل با حق و معارضه سرّ با غیب و مشاهده جان و شادی جاودان، بنده در نور مشاهده غرق و نداء لطف بجان وی روان.
هوش مصنوعی: این حدیث به ملاقات دل با حق، مواجهه راز با امور نهانی و دیدن روح و شادی ابدی اشاره دارد. در این حالت، بنده در نور مشاهده غوطهور است و ندا و لطف الهی به جان او میرسد.
پیر طریقت گفت: آن دیده که او را دید، بدیدن غیر او کی پردازد؟ آن جان که با او صحبت یافت، با آب و خاک چند سازد؟ خو کرده در حضرت مواصلت، مذلت حجاب چند بر تابد؟ والی بر شهر خویش، در غربت عمر چون بسر آرد؟:
هوش مصنوعی: پیر راه و عرفان گفت: کسی که به حقیقت او نظر کرده، چگونه میتواند به چیز دیگری توجه کند؟ آن روحی که با او در صحبت و ارتباط است، به چه چیزی از خاک و آب نگرانی دارد؟ وقتی که به مقام نزدیکی و وصالت عادت کرده، چگونه میتواند به خوار شدن در برابر حجابهای انزوا و جدایی تن در دهد؟ چگونه والی یک شهر میتواند در دوری و غربت عمر خود را بگذراند؟
اذا کنت قوت النّفس ثمّ هجرتها
فکم تلبث النّفس الّتی انت قوتها
هوش مصنوعی: اگر تو قدرت روح و روان هستی و آن را ترک کنی، روحی که تو قوت آن بودهای چقدر میتواند باقی بماند؟
ستبقی بقاء الضّبّ فی الماء او کما
یعیش ببیداء المفازة حوتها
هوش مصنوعی: به مانند آن است که یک آفتابپرست در آب باقی بماند یا مانند ماهی که در بیابان زندگی میکند.
چون زید در آب ضبّ و در دشت ماهی، قوت جان ما باز مگیر الهی. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» اللَّه تعالی در این آیت بنده را بسه چیز میفرماید که آن وی را منجیاتاند، و از سه چیز باز میزند که آن وی را مهلکاتاند، بآن سه چیز که مهلکاتند چون دست از آن بداشت بنده از دوزخ برست، و بآن سه چیز که منجیاتند چون بجای آورد بنده ببهشت رسید و سماع و شراب و دیدار حق دید، آن گه چون امر و نهی بر شمرد بآخر آیت گفت: «یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» اللَّه تعالی شما را پند میدهد تا مگر بترسید و پند پذیرد، میخواند و کرم خود عرض میکند تا مگر اجابت کنید، لطف خود مینماید تا مگر مهر بر وی نهید، عیب میپوشد تا مگر با وی گرائید، از ابر لطف صنایع برّ میباراند تا مگر بر درگاه وی بمانید، دلها میافروزد تا لطف وی بینید، بنشان عتاب می جنباند تا وی را در یاد دارید، از بار میکاهد و در بر میفزاید تا نیک خدایی وی دریابید.
هوش مصنوعی: خداوند در این آیه بندگانش را به سه چیز میفرماید که موجب نجات آنهاست و به سه چیز دیگر که باعث هلاکتشان میشود، نهی میکند. اگر بندگان از آن سه چیز که مهلک است دوری کنند، از عذاب جهنم نجات مییابند و اگر آن سه چیز که نجاتبخش است را به جا آورند، به بهشت خواهند رسید و به نعمتهایی چون شنیدن صدای حق و نوشیدن شراب الهی و دیدار او دست خواهند یافت. در پایان آیه، خداوند به بندگانش نصیحت میکند تا شاید از راه راست دور نشوند و پند او را بپذیرند. خداوند به آنان دعوت میکند و رحمت خود را به آنها ارائه میدهد تا پاسخ مثبت دهند. او لطف و محبت خود را نشان میدهد تا بندگانش به او نزدیک شوند و خطاهایشان را میپوشاند تا رابطهای عمیقتر با او برقرار کنند. خداوند از نعمتهای خود بر بندگانش میباراند تا آنها در درگاه او بمانند و دلهایشان را با محبت خود گرم میکند تا به یاد او بیفتند و با لطفش بر آنها افزوده و بار گناهانشان را کم میکند تا درکی از بزرگی و نیکویی خداوند داشته باشند.
«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»، ما عندکم ینفد صفت دنیا است و فناء آن و ما عند اللَّه باق صفت عقبی است و بقاء جاودان. عیسی (ع) را گفتند چرا خویشتن را خانهای نسازی؟ گفت من سر آن ندارم که خویشتن را بچیزی مشغول کنم که تا ابد سر صحبت ما ندارد. امیر المؤمنین علی (ع) دیناری بر دست نهاد گفت: یا صفراء اصفرّی و یا بیضاء ابیضّی و غرّی غیری، ای دنیا و ای نعیم دنیا رو که تو عروسی آراستهای و بانگشت عروسان پنجه شیران نتوان شکست، شو دیگری را فریب ده که پسر ابو طالب سر آن ندارد که در دام غرور تو آید: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ».
هوش مصنوعی: آنچه در اختیار شماست به تدریج تمام میشود، در حالی که آنچه نزد خداست جاودان و باقی است. این جمله به دنیای فانی اشاره دارد و از نابودی آن خبر میدهد، در مقابل، آنچه از آخرت میماند، پایدار و دائمی است. عیسی (ع) به او گفتند چرا خانهای برای خود نمیسازی. او پاسخ داد که نمیخواهم خود را مشغول چیزی کنم که هیچ ارتباطی با جاودانگی ندارد. امیرالمؤمنین علی (ع) دیناری را در دست گرفت و گفت: ای دنیا، تو به زودی رنگ خواهی باخت و باید دیگران را فریب دهی، اما من، پسر ابوطالب، فریب تو را نخواهم خورد. او در ادامه به این نکته اشاره کرد که زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و فریب نیست.
تا کی از دار الغروری سوختن دار السّرور
تا کی از دار الفراری ساختن دار القرار
هوش مصنوعی: تا کی باید در دنیای فریب و تزویر بسوزیم؟ چرا نباید به جایی آرامشبخش و واقعی برسیم و از زندگی فراری بیهوده دوری جست؟
«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ» ای ما عندکم من اشتیاقکم الی لقائنا فبعرض الزّوال و قبول الانقضاء و ما وصفنا به نفسنا ممّا ورد به الاثر، الا طال شوق الأبرار الی لقایی و انا الی لقائهم لاشدّ شوقا، «باقٍ» هر چه از بنده آید از طاعت و خدمت و مهر و محبّت اگر چه در پیوندد در معرض زوالست که صفت حدثانست و حدثان را فنا بوی راه است، آن اقبال جلال و عزّت الهی است و نواخت ربّانی مر بنده را که هرگز بنرسد و فنا بوی راه نبرد، هر چه از ما آید در خور ما آید، بحظوظ معلول و بتفرقت موصوف، هر چه از خدای تعالی آید بنعت عزّت و جلال بی نهایت آید، حقیقت جمع آنست که واجب البقاء و الدّوام است، این الطاف کرم و نواخت بی نهایت و اقبال ربّانی که از جناب جبروت روان گردد جز در سویدای دل دوستان منزل نکند، ایشان که در دنیا حیاة طیّبه حیات ایشان و عمل صالح با ایمان سیرت و طریقت ایشان اینست صفت ایشان، که ربّ العالمین گفت: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» عمل صالح آنست که شایسته قبولست و شایسته قبول آنست که بر وفق فرمانست،آن گه گفت: «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» ای مصدق بانّ نجاته بفضل اللَّه لا بعلمه. میگوید حیاة طیّبه کسی را سزد که اعمال وی نیکو بود و سیرت وی پاک و همّت وی جمع وانگه اعتقاد کند که نجات وی بفضل الهی است نه بکردار بندگی، «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» امروز حلاوت طاعتست و نسیم قرب و یادگار ازل و فردا در حظیره قدس بحضرت عندیّت طوبی و زلفی و حسنی.
هوش مصنوعی: آنچه در اختیار شماست، از بین میرود. هرچه که ما از محبت و اشتیاق شما به دیدارمان احساس میکنیم، در معرض زوال و از بین رفتن قرار دارد و هر ویژگی که برای خودمان ذکر کردیم، جز شوق و آرزوی پاکان به وصال ما نیست و ما نیز به دیدار آنها بسیار شوق داریم. هر آنچه که از ما بیاید، هر گونه طاعت و خدمت و محبت، به دلیل تغییرپذیری و گذرا بودن، ناپایدار است. ولی آنچه که از جلال و عزت الهی میرسد، مثل تحفهای از جانب خداوندی که هرگز از بین نمیرود، پایدار است. نعمتهای الهی و کرمهای بیپایان فقط در قلب دوستان جا میگیرد. این دوستان، کسانی هستند که در دنیا زندگی پاک و عمل شایسته دارند. خداوند فرموده است: «هرکه عمل صالحی کند، چه زن باشد چه مرد و با ایمان، حتماً او را زندگی پاکی خواهیم داد.» عمل صالح به آن معناست که شایسته قبول باشد و شایسته قبول، آن است که بر وفق فرمان الهی باشد. همچنین باید ایمان داشته باشد که نجات او تنها به فضل الهی است و نه به اعمال خود. بنابراین، زندگی پاک برای کسی میسزد که کارهایش نیکو و سیرتش پاک باشد و به فضل الهی ایمان داشته باشد. امروز طعم شیرین طاعت و نزدیکی با خدا را داریم و فردا در بهشت قرب الهی، خوشی و زیبایی خواهد بود.
«فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» آن روز که رایت جلال بسم اللَّه از مکمن غیب بیرون دادند و جبرئیل امین به محمّد عربی (ص) فرو آورد، گفت و گوی و جست و جوی در اهل آفرینش افتاد، آن زخم رسیده قهر ازل که او را ابلیس گویند دیدند در وجد آمده و مقهور سلطان سماع گشته! گفتند ای مهجور مطرود ترا ازین خلعت و عزّ این نام و عشق این پیغام چه آگاهیست؟ گفت: آری با آن مقتدای اهل سعادت چنین گفتند که چون قصد خواندن کلام مجید ما کنی بر سر کوی آن مهجور مطرود گذری کن و بگوی: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم» ما را آن عز نه بس که پرده داری در گاه قرآن مجید بما دادند؟ و ان شرف نه بس که تا بقیامت خوانندگان قرآن نام ما در پیش میدارند؟
هوش مصنوعی: زمانی که بسم الله به عنوان نشانه عظمت از عالم غیب ظهور کردند و جبرئیل به پیامبر اسلام فرود آمد، بحث و گفتوگو حول آفرینش آغاز شد. ابلیس، که به خاطر سرآغاز قهر ازلی طرد شده بود، به حالت وجد و حیرت درآمده بود. دیگران از او پرسیدند: ای کسی که از رحمت دوری، چه ارتباطی با این مقام و عشق به این پیام داری؟ او پاسخ داد که با ریاست کسانی که به سعادت میرسند چنین گفتند که وقتی قصد خواندن قرآن مجید را دارید، باید از نزدیک ابلیس گذر کنید و بگویید: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم». این عزت کافی نیست که ما را در گاه قرآن مجید محافظت کنند و تا قیامت نام ما در کنار خوانندگان قرآن باقی بماند؟
اگر چه قهرست از درگاه او، ما را با این قهر خوشست:
هوش مصنوعی: اگر چه از او رنجیدهایم، اما این احساس ناراحتی برای ما خوشایند است.
از دستت از آتش بود، ما را ز گل مفرش بود
هوش مصنوعی: دست تو از آتش بود و ما از گلی که رویش داشتیم، برخاستیم.
هرچ از تو آید خوش بود، خواهی شفا خواهی الم
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو خارج شود، خوشایند است، چه این که بخواهی شفا بگیری و چه اینکه بخواهی دردی را بیان کنی.
«فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» در قرآن نظائر این آیت فراوانند لختی بر شمریم: از سوره البقرة خوان: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»: بیان استعاذت موسی کلیم است، از سوره آل عمران خوان: «إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»: قصّه حنه و مریم است دختر عمران بن ماثان، از سوره الاعراف خوان: «وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» خطاب با مصطفی (ص) است خاتم پیغمبران، از سوره هود خوان: «رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ»: قصه نوح است و پسر وی کنعان، از سوره یوسف خوان: «قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ»: قصه یوسف صدّیقست و برادران، از سوره مریم خوان: «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا»
هوش مصنوعی: زمانی که قرآن را میخوانی، از خداوند بخواه که تو را از شیطان راند شده حفظ کند. در قرآن آیات مشابهی وجود دارد. بهعنوان مثال، در سوره بقره، موسی به خدا پناه میبرد که از نادانها نباشد. همچنین در سوره آل عمران، حنه مریم را به خدا پناه میدهد تا او و نسلش از شیطان محفوظ بمانند. در سوره اعراف، خداوند به پیامبر (ص) میفرماید که اگر شیطان تو را وسوسه کرد، باید به خدا پناه ببری. در سوره هود، نوح از خدا درخواست میکند که از او بخواهد چیزی را که به آن علم ندارد، نپرسد. همچنین، در سوره يوسف، یوسف به برادرانش میگوید که به خدا پناه میبرد که چیزی جز آنچه را که در خانه او پیدا کردهاند، نگیرد. و در سوره مریم، فردی از خدا میخواهد که او را از شر کسی که تقوا دارد، حفظ کند.
حدیث مریم است سیّده زنان آن زمان، از سوره المؤمنون خوان: «رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ»: نشان عنایت اللَّه تعالی است در حق دوستان، از سوره المؤمن خوان: «إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ»: داستان موسی است از شرّ فرعون بی عون، از سوره الدّخان خوان: «وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»: قصّه بنی اسرائیل است و مؤمنان، از معوذتین خوان: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»: استعاذت دوستانست و آشنایان و بازگشت ایشان بدرگاه خداوند جهان.
هوش مصنوعی: حدیث درباره مریم، که بهترین زن آن زمان بود، از سوره مؤمنون آمده است: «خداوند، من به تو پناه میبرم از وسوسههای شیاطین.» این جمله نشاندهنده محبت و توجه خداوند به دوستانش است. همچنین در سوره مؤمنون داستان موسی و پناه بردن او به خداوند از شر فرعون نقل شده است: «من به پروردگار خود و پروردگار شما از هر متکبری پناه میبرم.» در سوره دخان نیز آمده است: «و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم که مرا سنگسار نکنید.» این اشاره به داستان بنیاسرائیل و مؤمنان دارد. همچنین در معوذتین به پناه بردن دوستان و آشنایان به درگاه خداوند اشاره شده است: «بگو، من به پروردگار سپیده دم پناه میبرم» و «بگو، من به پروردگار مردم پناه میبرم.» این جملات نشاندهنده درخواست کمک و پناهندگی افراد نزد خداوند است.
موسی گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ» دو خلعت یافت: یکی قرب و مناجات «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» دیگر از دشمن خلاص و نجات «نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ». نوح گفت: «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ» دو خلعت یافت: یکی سلام و تحیّت «یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا»، دیگر برکات بر وی و بر ذرّیت «وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ» یوسف صدّیق گفت «معاذ اللَّه» دو خلعت یافت: یکی حفظ و عصمت «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ» دیگر شرف اخلاص و تخصیص عبودیّت «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ».
هوش مصنوعی: موسی دو نعمت بزرگ دریافت کرد. یکی نزدیکی و گفتوگو با خدا بود و دیگری نجات از دشمنانش. نوح نیز دو نعمت دریافت کرد؛ یکی سلام و ایمنی از سوی خدا و دیگری برکت برای او و نسلش. یوسف نیز دو نعمت به دست آورد؛ یکی حفاظت و دوری از بدیها و دیگری مقام والای اخلاص و بندگی خالص خدا.
مریم گفت «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ»
هوش مصنوعی: مریم گفت: «من به رحمان از تو پناه میبرم.»
دو خلعت یافت: یکی بشارت به عیسی روح اللَّه «لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا»
هوش مصنوعی: این آیه به دو پیام از طرف خدا اشاره دارد: یکی بشارت به ولادت عیسی بن مریم، با عنوان «غلامی پاک و پاکیزه».
دیگر دیدار جبرئیل روح القدس «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ»
هوش مصنوعی: جبرئیل، فرشته وحی، به عنوان پیامآور خداوند به سراغ او میآید و اعلام میکند که تنها یک رسول از جانب پروردگار است.
. مصطفی (ص) گفت «أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ» دو خلعت یافت: یکی رعایت و عصمت «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، دیگر کرامت شفاعت «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی». سزد از خداوند کریم کار ساز بنده نواز نکو نام حلیم که چون بنده مؤمن گوید: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم» در حال او را از دشمن عصمت دهد که میگوید: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا» بدر مرگ بشارت دهد که «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ» فردا بجنّت و زلفت رساند که میگوید: «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ» بی واسطه و بی ترجمان سلام و تحیّت یابد که میگوید: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»، هر آن بندهای که در همه حال او را داند و او را خواند اللَّه تعالی در همه حال او را نوازد و کار وی سازد: «من کان للَّه کان اللَّه له».
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) گفت: «به تو پناه میبرم از وسوسههای شیطان». او دو نعمت بزرگ دریافت کرد: یکی حفظ و مصونیت، که خداوند فرمود: «و خدا تو را از مردم محفوظ نگه میدارد»، و دیگری کرامت شفاعت، که خداوند وعده داد: «و پروردگارت به زودی به تو عطا میکند، تا راضی باشی». شایسته است از خداوند رحیم و بخشنده که به بندگان مؤمنش توجه دارد، خواسته شود که وقتی بنده مؤمن میگوید: «پناه میبرم به خدا از شیطان رجیم»، او را از دشمنی که بر او تسلط ندارد محفوظ بدارد. او در زمان مرگ به مؤمنان بشارت میدهد که «و بشارت دهید به بهشت». او روز قیامت مؤمنان را به بهشت و دوستی خود نزدیک میکند و میگوید: «و بهشت برای پرهیزگاران نزدیک خواهد شد». آنجا بدون واسطه و پیامآوری، سلام و تحیت را دریافت میکنند که «سلامی از سوی پروردگار رحیم است». هر بندهای که در تمامی حالات خدا را بشناسد و به او پناه ببرد، خداوند در تمام حالات او را نوازش میکند و کارهای او را سامان میدهد: «هر کس برای خدا باشد، خدا نیز برای او خواهد بود».