گنجور

۴ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ» الآیة... من هجر اوطان الغفلة مکّنه اللَّه تعالی من مشاهد الوصلة هر که از اوطان غفلت هجرت کند جلال احدیت او را بمشاهد وصلت رساند، هر که از صحبت مخلوق هجرت کند الطاف کرم او را بصحبت خود راه دهد، هر که از خود هجرت کند و مساکنت با خود نپسندد دل وی محطّ رحل عشق حقیقت گردد، امروز در خلوت سلوت: انا جلیس من ذکرنی بنازد و فردا بر بساط انبساط: فالفقراء الصّبّر هم جلساء اللَّه عزّ و جل یوم القیامة آرام گیرد، و این هجرت را بدایتی و نهایتی است: بدایت آنست که نهاد وی همه عین فرمان برداری گردد نه بر عادت و نه بر طمع مثوبت بلکه مستغرق در عین مشاهدت.

چنانک حکایت کنند از سلطان عارف محمود که در مجلس انس جز با ایاز ننشستی، ندما و خواص دردندنه آمدند، سلطان از آن غیرت با خبر بود فرمود تا همه ندیمان و خواص را در یک مجلس حاضر کردند، پس قدحی از یاقوت سرخ که قیمت آن خراج یک ولایت محمود بود با سندانی از آهن پیش محمود آوردند، وزیر را بفرمود که این قدح یاقوت برین سندان زن تا پاره گردد، وزیر گفت زینهار ای سلطان هر چند که فرمان سلطان بالاتر بود اما زهره ندارم این دلیری کردن، همچنین ندیمان و خاصان را فرمود همه کلاه از سر فرو نهادند و لرزه بر نهاد ایشان پدید آمد و زهره نداشتند که آن را بشکنند، پس به ایاز اشارت کرد گفت ای غلام ای قدح برین سندان زن تا پاره گردد، ایاز قدح بر سندان زد تا ریزه گشت، پس محمود گفت از متابعت فرمان سلطان تا خلوت چهار هزار منزلست کسی که هنوز از فرمان محمود چنین پرهیز کند او را چه زهره آن‌ باشد که حدیث خلوت کند و صحبت جوید.

امّا نهایت هجرت سه چیزست: حرمت در خلوت، و خجل بودن از خدمت، و خود را در عین تقصیر دیدن با کثرت طاعت، قوله: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اشارتست که علم شریعت آموختنی است بی واسطه و استاد درست نیست هر که پندارد که در علم شریعت واسطه بکار نیست او را در دین بهره‌ای نیست و بر جمله بدانک علم سه قسم است: علم شریعت، علم طریقت، علم حقیقت.

شریعت آموختنی است، طریقت معاملتی است، حقیقت یافتنی است. علم شریعت را گفت: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» علم طریقت را گفت: «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» علم حقیقت را گفت: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً». حوالت شریعت باستاد کرد، حوالت پیر طریقت با پیر کرد، حوالت حقیقت با خود کرد. چون این سه علم حاصل شد نوری تا بد در دل که بآن نور ذات نبوّت بشناسد، چون این شناخت بدادند او را از درگاه نبوّت این تشریف و تخصیص یابد که: العلماء ورثة الانبیاء، «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» درین یک آیت هم کتابست و هم سنت، کتاب خدای تعالی و سنّت مصطفی (ص) دو چیزست که دین را عمادست و اصل اعتقاد است، فرّ اهل سنّت هر روز دانی چرا بیش است؟ که چراغ کتاب و سنّت ایشان را در پیش است، آن کار که اللَّه بدان راضی و بنده بدان پیروز، اتّباع کتاب و سنّت است. آن دین که جبرئیل بآن آمد و رسول (ص) بآن خواند و بهشت بآن یافتند و ناجیان بآن رستند کتاب و سنّت است، اگر از کتاب و سنّت بی نیاز بودی اللَّه باعمال جاهلیّت راضی بودی و اگر بی کتاب و سنّت فرا راه دیدار بودی، پیش از کتاب و سنّت کفار ابرار بودندی.

علیک بمنهاج اهل الحدیث
و ناهیک بالمصطفی من امام‌
دع الخبط فالدّین دین العجوز
علیک بذاک و دین الغلام‌

ربّ العالمین اهل سنّت را بکتاب منزل و سنّت مسند از اقتحام متکلّفان و خوض معترضان و تأویل جهمیان آزاد کرد و روی دل ایشان بعنایت و معاونت خویش با منهاج صواب کرد و جاده سنّت ایشان را در پیش نهاد و بچراغ معرفت راه حقیقت بر ایشان پیدا کرد وانگه از برکات کتاب و سنّت ایشان را بجمع همّت و حسن سیرت برخوردار کرد تا قدم ایشان در صراط مستقیم روان گشت.

پیر طریقت گفت: کار نه کرد بنده دارد، کار خواست اللَّه دارد، بنده بجهد خویش نجات خویش کی تواند.

۴ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ» ای فارقوا وطانهم فی ذات اللَّه و ابتغاء دینه. و قیل فی اللَّه ای فی رضاء اللَّه، «مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا» ای ظلمهم قریش و عذّبهم لیرتدوا عن الایمان. این ظلم همان فتنه است که آنجا گفت: «مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا» جای دیگر گفت: «وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» و این فتنه آنست که کافران قریش مؤمنان را معذّب همی‌داشتند و رنج می‌نمودند تا مگر از دین برگردند و آن صهیب است و بلال و خباب و عمّار یاسر و مادر او و اصحاب ایشان: اوّل شهید فی هذه الامّة سمیّة امّ عمّار بن یاسر و جاءها ابو جهل بحربة فی فرجها وقف علیها رسول اللَّه (ص) فقال یا آل یاسر وعدکم الجنّة.۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ» اللَّه گفت دو چیز به خدایی مگیرید، «إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ» که او که خدایست یکتاست، «فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ (۵۱)» از من بترسید.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ» الآیة... من هجر اوطان الغفلة مکّنه اللَّه تعالی من مشاهد الوصلة هر که از اوطان غفلت هجرت کند جلال احدیت او را بمشاهد وصلت رساند، هر که از صحبت مخلوق هجرت کند الطاف کرم او را بصحبت خود راه دهد، هر که از خود هجرت کند و مساکنت با خود نپسندد دل وی محطّ رحل عشق حقیقت گردد، امروز در خلوت سلوت: انا جلیس من ذکرنی بنازد و فردا بر بساط انبساط: فالفقراء الصّبّر هم جلساء اللَّه عزّ و جل یوم القیامة آرام گیرد، و این هجرت را بدایتی و نهایتی است: بدایت آنست که نهاد وی همه عین فرمان برداری گردد نه بر عادت و نه بر طمع مثوبت بلکه مستغرق در عین مشاهدت.
هوش مصنوعی: افرادی که به خاطر خداوند از سرزمین‌های غفلت هجرت می‌کنند، مشمول رحمت و لطف الهی قرار می‌گیرند. هر کس از محیط‌های مخلوقین فاصله بگیرد، در قلبش جاذبه‌ای از محبت الهی بر پا می‌شود و او را به نزدیکتر شدن به خداوند دعوت می‌کند. اگر کسی از خود و خواسته‌هایش دور شود و با خود در صلح نباشد، دلش محلی برای عشق به حقیقت می‌شود. در اکنون و در خلوت خود، خداوند با اوست و در روز قیامت، صبرکنندگان در آغوش الهی قرار می‌گیرند. این هجرت آغاز و پایانی دارد؛ آغاز آن زمانی است که انسان به تسلیم واقعی در برابر خداوند می‌رسد، نه به خاطر عادت و نه به امید پاداش، بلکه به خاطر عشق و مشاهده الهی.
چنانک حکایت کنند از سلطان عارف محمود که در مجلس انس جز با ایاز ننشستی، ندما و خواص دردندنه آمدند، سلطان از آن غیرت با خبر بود فرمود تا همه ندیمان و خواص را در یک مجلس حاضر کردند، پس قدحی از یاقوت سرخ که قیمت آن خراج یک ولایت محمود بود با سندانی از آهن پیش محمود آوردند، وزیر را بفرمود که این قدح یاقوت برین سندان زن تا پاره گردد، وزیر گفت زینهار ای سلطان هر چند که فرمان سلطان بالاتر بود اما زهره ندارم این دلیری کردن، همچنین ندیمان و خاصان را فرمود همه کلاه از سر فرو نهادند و لرزه بر نهاد ایشان پدید آمد و زهره نداشتند که آن را بشکنند، پس به ایاز اشارت کرد گفت ای غلام ای قدح برین سندان زن تا پاره گردد، ایاز قدح بر سندان زد تا ریزه گشت، پس محمود گفت از متابعت فرمان سلطان تا خلوت چهار هزار منزلست کسی که هنوز از فرمان محمود چنین پرهیز کند او را چه زهره آن‌ باشد که حدیث خلوت کند و صحبت جوید.
هوش مصنوعی: روایت می‌کنند که سلطان عارف محمود در مجالس خود جز با ایاز نمی‌نشست. یک روز که نهاد و خواص در مجلس حاضر شده بودند، سلطان از حسادت خود مطلع شد و دستور داد تا همه را در یک مجلس جمع کنند. سپس قدحی از یاقوت سرخ که قیمتش به اندازه مالیات یک ولایت می‌بود، به همراهی سندانی از آهن به پیش او آوردند. سلطان به وزیرش فرمود که این قدح را بر روی سندان بکوبد تا بشکند. وزیر گفت: ای سلطان، هرچند فرمان تو بالا است، اما شهامت این کار را ندارم. او سپس به ندیمان و خواص فرمود که کلاه‌هایشان را از سر بردارند و ترس در دل آن‌ها پیدا شد و جرات نداشتند که قدح را بشکنند. در این لحظه به ایاز اشاره کرد و گفت: ای غلام، تو این قدح را بر روی سندان بکوب تا بشکند. ایاز قدح را کوبید و آن را شکست. سپس محمود گفت که اگر کسی از فرمان سلطان پیروی نکند، چگونه جرات دارد که به خلوت برود و با کسی صحبت کند.
امّا نهایت هجرت سه چیزست: حرمت در خلوت، و خجل بودن از خدمت، و خود را در عین تقصیر دیدن با کثرت طاعت، قوله: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اشارتست که علم شریعت آموختنی است بی واسطه و استاد درست نیست هر که پندارد که در علم شریعت واسطه بکار نیست او را در دین بهره‌ای نیست و بر جمله بدانک علم سه قسم است: علم شریعت، علم طریقت، علم حقیقت.
هوش مصنوعی: اما نهایت هجرت به سه چیز مربوط می‌شود: یک، در خلوت خود حرمت قائل شدن؛ دو، از خدمت به دیگران خجالت کشیدن؛ و سه، در حالی که اعمال نیک زیاد انجام داده‌ایم، خود را به خاطر نقص‌هایمان سرزنش کردن. در اینجا به آیه‌ای اشاره شده که می‌گوید: «اگر نمی‌دانید، از اهل علم بپرسید»، این بیانگر این است که علم دین باید بدون واسطه و از استاد آموخته شود. هر کسی که فکر کند برای یادگیری علم دین به واسطه نیاز ندارد، در حقیقت از دین بهره‌ای ندارد. علم به طور کلی به سه دسته تقسیم می‌شود: علم شریعت، علم طریقت و علم حقیقت.
شریعت آموختنی است، طریقت معاملتی است، حقیقت یافتنی است. علم شریعت را گفت: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» علم طریقت را گفت: «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» علم حقیقت را گفت: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً». حوالت شریعت باستاد کرد، حوالت پیر طریقت با پیر کرد، حوالت حقیقت با خود کرد. چون این سه علم حاصل شد نوری تا بد در دل که بآن نور ذات نبوّت بشناسد، چون این شناخت بدادند او را از درگاه نبوّت این تشریف و تخصیص یابد که: العلماء ورثة الانبیاء، «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» درین یک آیت هم کتابست و هم سنت، کتاب خدای تعالی و سنّت مصطفی (ص) دو چیزست که دین را عمادست و اصل اعتقاد است، فرّ اهل سنّت هر روز دانی چرا بیش است؟ که چراغ کتاب و سنّت ایشان را در پیش است، آن کار که اللَّه بدان راضی و بنده بدان پیروز، اتّباع کتاب و سنّت است. آن دین که جبرئیل بآن آمد و رسول (ص) بآن خواند و بهشت بآن یافتند و ناجیان بآن رستند کتاب و سنّت است، اگر از کتاب و سنّت بی نیاز بودی اللَّه باعمال جاهلیّت راضی بودی و اگر بی کتاب و سنّت فرا راه دیدار بودی، پیش از کتاب و سنّت کفار ابرار بودندی.
هوش مصنوعی: شریعت چیزی است که باید آموخته شود، طریقت روشی است که باید در آن عمل کرد و حقیقتی است که باید جستجو شود. برای یادگیری شریعت گفته شده است که باید از اهل دانش سوال کنیم. برای درک طریقت باید به دنبال وسیله‌ای برای رسیدن به آن باشیم و برای حقیقت هم گفته شده است که علم خاصی به ما آموزش داده شده است. ارتباط با شریعت از طریق استاد صورت می‌گیرد، ارتباط با طریقت از طریق راهنمایی دیگران و ارتباط با حقیقت از راه خودآموزی است. زمانی که این سه علم به دست آمد، نوری در دل انسان پدیدار می‌شود که به او کمک می‌کند تا ذات نبوّت را بشناسد. با این شناخت، فرد از مقام نبوّت بهره‌مند می‌شود و آگاه می‌شود که دانشمندان وارث پیامبران هستند. همچنین در قرآن آمده است که برای بیان حقایق به مردم، وحی نازل شده است. این آیه شامل کتاب و سنت است که پایه و اساس دین را تشکیل می‌دهند. پیروان سنت به همین دلیل بر دیگران پیشی دارند، زیرا چراغ کتاب و سنت راهنمای آنهاست. در واقع، رضایت خداوند و موفقیت بندگان در پیروی از کتاب و سنت نهفته است. دینی که جبرئیل آورد و رسول الله (ص) به آن دعوت کرد، راهی به سوی نجات و بهشت بود و بدون کتاب و سنت، خداوند به اعمال جاهلیت راضی نمی‌بود. اگر دیدار مستقیم بدون کتاب و سنت ممکن بود، پیش از این کفار نیکوکار محسوب می‌شدند.
علیک بمنهاج اهل الحدیث
و ناهیک بالمصطفی من امام‌
هوش مصنوعی: با شیوه اهل حدیث ارتباط برقرار کن و کافی است که پیامبر (ص) برای تو امام باشد.
دع الخبط فالدّین دین العجوز
علیک بذاک و دین الغلام‌
هوش مصنوعی: ترس و تردید را کنار بگذار، زیرا دین و باورهای تو تحت تأثیر بزرگترها و شیوه‌های قدیمی نمی‌تواند باشد. بلکه باید به جوانی و نوآوری توجه کنی.
ربّ العالمین اهل سنّت را بکتاب منزل و سنّت مسند از اقتحام متکلّفان و خوض معترضان و تأویل جهمیان آزاد کرد و روی دل ایشان بعنایت و معاونت خویش با منهاج صواب کرد و جاده سنّت ایشان را در پیش نهاد و بچراغ معرفت راه حقیقت بر ایشان پیدا کرد وانگه از برکات کتاب و سنّت ایشان را بجمع همّت و حسن سیرت برخوردار کرد تا قدم ایشان در صراط مستقیم روان گشت.
هوش مصنوعی: پروردگار عالم، اهل سنّت را با کتاب نازل شده و سنت معتبر از دخالت‌های بی‌اساس و بحث‌های بی‌فایده محافظت کرد. او دل‌هایشان را با لطف و یاری خود به سوی راه درست هدایت نمود و جاده سنت را در مقابل آنان قرار داد. با نور معرفت، مسیر حقیقت را برایشان نمایان کرد و سپس برکات کتاب و سنت را به آنان عطا کرد تا با تلاش و راسخ بودن در نیک‌سیرتی، قدم‌هایشان در مسیر راست و مستقیم قرار گیرد.
پیر طریقت گفت: کار نه کرد بنده دارد، کار خواست اللَّه دارد، بنده بجهد خویش نجات خویش کی تواند.
هوش مصنوعی: پیر طریقت فرمود: انسان به تنهایی نمی‌تواند کار بکند، بلکه این خواست خداست که در کار نقش دارد. اگر بنده تلاش کند، نمی‌تواند به نجات خود دست یابد.