قوله تعالی: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ» و آن زن آهنگ او کرد، «وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ» و یوسف آهنگ آن زن داشت، اگر نه آن بودی که برهان و حجّت خداوند خویش بر خویشتن بدیدی، «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ» چنان بگردانیم ازو بد نامی و زشت کاری، «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ» (۲۴) که او از رهیگان گزیدگان ما بود.
«وَ اسْتَبَقَا الْبابَ» و آن زن آهنگ در کرد، «وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ» و فرو شکافت پیراهن یوسف را از پس، «وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَی الْبابِ» شوی زن را یافتند بر درگه که فرا رسید، «قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً» شوی خود را گفت پاداش آن کس و عقوبت وی چیست که با اهل تو بد سگالد؟ «إِلَّا أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِیمٌ» (۲۵) مگر آن که وی را در زندان کنند یا عذابی درد نمای.
«قالَ هِیَ راوَدَتْنِی عَنْ نَفْسِی» یوسف گفت او تن من خواست و مرا با خود خواند، «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها» و گواهی داد گواهی از کسان آن زن، «إِنْ کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ» اگر چنان است که پیراهن یوسف از پیش دریده است، «فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکاذِبِینَ» (۲۶) آن زن راست گفت و یوسف از دروغ زنان است.
«وَ إِنْ کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ» و اگر چنان است که پیراهن یوسف از پس دریده است، «فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ» (۲۷) او دروغ گفت و یوسف از راست گویان است.
«فَلَمَّا رَأی قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ» چون شوی پیراهن یوسف شکافته دید از پس، «قالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ» گفت که این از ساز بد شما است، «إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ» (۲۸) به درستی که کید شما بزرگ است.
«یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا» ای یوسف از باز گفت این کار روی گردان، «وَ اسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ» و ای زن گناه خویش را آمرزش خواه، «إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِینَ» (۲۹) که گناه از تو بوده است و از بد کارانی
«وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ» زنان گفتند در شارستان مصر، «امْرَأَتُ الْعَزِیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ» زن عزیز تن غلام خود میجوید خود را، «قَدْ شَغَفَها حُبًّا» مهر غلام در دل آن زن پر شد و تا پوست دل رسید، «إِنَّا لَنَراها فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» (۳۰) ما آن زن را در گم راهی آشکارا میبینیم.
«فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ» آن گه که زن عزیز مکر ایشان بشنید، «أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ» به ایشان فرستاد، «وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً» و ایشان را جای به ناز نشستن ساخت، «وَ آتَتْ کُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّیناً» و هر یکی را کاردی داد در دست، «وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ» و یوسف را گفت به نمودن بیرون آی بر ایشان، «فَلَمَّا رَأَیْنَهُ» چون بدیدند او را، «أَکْبَرْنَهُ» بزرگ آمد ایشان را جمال او، «وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ» و دستها بپیچیدند، «وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ» و گفتند پرغست بادا و معاذ اللَّه، «ما هذا بَشَراً» این نه مردمی است، «إِنْ هذا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ» (۳۱) نیست این مگر فریشتهای نیکو آزاده.
«قالَتْ فَذلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ» زن عزیز گفت پس این غلام است که مرا ملامت کردید در کار او، «وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ» و راست که شما گفتید من نفس او خود را باز خواستم، «فَاسْتَعْصَمَ» و خود را از من نگاه داشت، «وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ» و اگر آن نکند که او را فرمایم، «لَیُسْجَنَنَّ» ناچاره در زندان کنند او را، «وَ لَیَکُوناً مِنَ الصَّاغِرِینَ» (۳۲) و انگه بود از خوارشدگان و بی آبان.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ» و آن زن آهنگ او کرد، «وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ» و یوسف آهنگ آن زن داشت، اگر نه آن بودی که برهان و حجّت خداوند خویش بر خویشتن بدیدی، «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ» چنان بگردانیم ازو بد نامی و زشت کاری، «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ» (۲۴) که او از رهیگان گزیدگان ما بود.
هوش مصنوعی: زن به یوسف تمایل پیدا کرد و او نیز به او متمایل شد، اما چون نشانهای از پروردگارش را دید، از این کار بازداشت. اینگونه است که ما بدی و زشتی را از او دور میسازیم، زیرا او از بندگان خالص و انتخابی ماست.
«وَ اسْتَبَقَا الْبابَ» و آن زن آهنگ در کرد، «وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ» و فرو شکافت پیراهن یوسف را از پس، «وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَی الْبابِ» شوی زن را یافتند بر درگه که فرا رسید، «قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً» شوی خود را گفت پاداش آن کس و عقوبت وی چیست که با اهل تو بد سگالد؟ «إِلَّا أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِیمٌ» (۲۵) مگر آن که وی را در زندان کنند یا عذابی درد نمای.
هوش مصنوعی: زن به سمت در رفت و پیراهن یوسف را از پشت پاره کرد. در همین حین، شوهرش را در درگاه پیدا کردند. زن به شوهرش گفت: پاداش کسی که بخواهد به خانوادهات آسیب برساند چیست؟ مگر این که او را به زندان بیندازند یا عذاب دردناکی دریافت کند.
«قالَ هِیَ راوَدَتْنِی عَنْ نَفْسِی» یوسف گفت او تن من خواست و مرا با خود خواند، «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها» و گواهی داد گواهی از کسان آن زن، «إِنْ کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ» اگر چنان است که پیراهن یوسف از پیش دریده است، «فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکاذِبِینَ» (۲۶) آن زن راست گفت و یوسف از دروغ زنان است.
هوش مصنوعی: یوسف گفت: او مرا به گناه دعوت کرد و به سمت خود کشید. و یکی از اهالی آن زن شهادت داد که اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد، پس او راست میگوید و یوسف از دروغگویان است.
«وَ إِنْ کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ» و اگر چنان است که پیراهن یوسف از پس دریده است، «فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ» (۲۷) او دروغ گفت و یوسف از راست گویان است.
هوش مصنوعی: اگر پیراهن یوسف از پشت پاره شده باشد، پس او دروغ میگوید و یوسف از راستیگویان است.
«فَلَمَّا رَأی قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ» چون شوی پیراهن یوسف شکافته دید از پس، «قالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ» گفت که این از ساز بد شما است، «إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ» (۲۸) به درستی که کید شما بزرگ است.
هوش مصنوعی: زمانی که او پیراهن یوسف را دید که از پشت پاره شده است، گفت: این کار شماست، چرا که حقیقتاً نقشه شما بسیار بزرگ و حساب شده است.
«یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا» ای یوسف از باز گفت این کار روی گردان، «وَ اسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ» و ای زن گناه خویش را آمرزش خواه، «إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِینَ» (۲۹) که گناه از تو بوده است و از بد کارانی
هوش مصنوعی: ای یوسف، از این موضوع چشمپوشی کن و بهترین کار این است که از این گناه آمرزش بخواهی، زیرا تو از کسانی هستی که مرتکب خطا شدهاند.
«وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ» زنان گفتند در شارستان مصر، «امْرَأَتُ الْعَزِیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ» زن عزیز تن غلام خود میجوید خود را، «قَدْ شَغَفَها حُبًّا» مهر غلام در دل آن زن پر شد و تا پوست دل رسید، «إِنَّا لَنَراها فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» (۳۰) ما آن زن را در گم راهی آشکارا میبینیم.
هوش مصنوعی: در شارستان مصر، زنان گفتند که زن عزیز به جوان خود علاقهمند شده و او را به خود میکشد. عشق به آن جوان در دل آن زن به شدت ریشه دوانده و به حدی رسیده که هیچ امیدی به بازگشت ندارد. ما او را در وضعیتی بسیار اشتباه و نادرست میبینیم.
«فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ» آن گه که زن عزیز مکر ایشان بشنید، «أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ» به ایشان فرستاد، «وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً» و ایشان را جای به ناز نشستن ساخت، «وَ آتَتْ کُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّیناً» و هر یکی را کاردی داد در دست، «وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ» و یوسف را گفت به نمودن بیرون آی بر ایشان، «فَلَمَّا رَأَیْنَهُ» چون بدیدند او را، «أَکْبَرْنَهُ» بزرگ آمد ایشان را جمال او، «وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ» و دستها بپیچیدند، «وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ» و گفتند پرغست بادا و معاذ اللَّه، «ما هذا بَشَراً» این نه مردمی است، «إِنْ هذا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ» (۳۱) نیست این مگر فریشتهای نیکو آزاده.
هوش مصنوعی: وقتی که زن عزیز از نیرنگ آنها باخبر شد، برایشان پیامی فرستاد و مکانی را برای نشستن راحت آنها آماده کرد. او به هر کدام از آنها کاردی داد و به یوسف گفت که بیرون بیاید. وقتی آنها یوسف را دیدند، زیبایی او چنان آنها را تحت تأثیر قرار داد که دستهایشان را بریده و گفتند: «به خدا قسم، این مرد نیست، این فقط یک فرشتهٔ بزرگوار است.»
«قالَتْ فَذلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ» زن عزیز گفت پس این غلام است که مرا ملامت کردید در کار او، «وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ» و راست که شما گفتید من نفس او خود را باز خواستم، «فَاسْتَعْصَمَ» و خود را از من نگاه داشت، «وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ» و اگر آن نکند که او را فرمایم، «لَیُسْجَنَنَّ» ناچاره در زندان کنند او را، «وَ لَیَکُوناً مِنَ الصَّاغِرِینَ» (۳۲) و انگه بود از خوارشدگان و بی آبان.
هوش مصنوعی: زن عزیز گفت: «این همان غلام است که شما در مورد او مرا سرزنش کردید. راست میگویید، من واقعا او را به خودم خواستم، اما او از خود محافظت کرد. و اگر او آنچه را که به او میگویم انجام ندهد، قطعا او را به زندان خواهند انداخت و از خواران و ذلیلان خواهد شد.»