گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» اخبار عن وجود الحقّ بنعت القدم «الرحمن الرحیم» اخبار عن بقائه بوصف العلا و الکرم کاشف الارواح باسم اللَّه فهیّمهم، و کاشف النفوس بالرحمن الرحیم فتیّمهم، فالارواح دهشی فی کشف جلاله، و النّفوس عطشی الی لطف جماله.

یا نزهتی فی حیاتی و راحتی بعد دفنی صد سال برآید و بریزد دل من

مالی بغیرک انس من حیث خوفی و امنی.
هم بوی وصال تو دمد از گل من.

ای خدای کریم مهربان، ای نامدار رهی دار نگهبان، عالم تویی باسرار بندگان، مطلع خودی بر دلهای دوستان، بار خدای همه بار خدایان، خداوند همه خداوندان، پیش از هر زمان و پیش از هر نشان، در ملک بی در بایست، ملکی در ذات بی هامانست، خداوندی پاک از دریافت چون، منزّه از گمان و پندار و ایدون، بیننده هر تاریک، داننده هر باریک، نزدیک‌تر از هر نزدیک، نزدیک است ببر، تا دوست از شادی شود مست، دور است بقدر تا دشمن نداند که هست، از دوست بجنایت نبرد که بردبار است و وفادار، از دشمن بخدمت فرهیب نگیرد که جبّار است و کردگار، نه عدل وی را چرا پیدا، نه فضل وی را منتهی پدید، نه عدل وی را درمان، نه فضل وی را کران، عدل پیش فضل خاموش، و فضل را حلقه وصال در گوش، نبینی که عدل نهانست و فضل پیدا، تا دشمن مغرور است و دوست شیدا، خداوندا آرام دل غریبانی، یادگار جان عارفانی، زندگانی جان و آیین زبانی، بخود از خود ترجمانی، بحقّ‌ تو بر تو که ما را بوصال خود رسانی.

الر الالف یؤلّفهم علی نعمه و یامرهم بالتوحید، و اللام یلومهم علی تخلفهم و یأمرهم بالتجرید، و الراء یرفقهم بلطفه و یحملهم علی التفرید، الف خلق را با نعمت منعم مألوف میگرداند، آن گه ایشان را و امنعم میخواند، که بنعمت چه نازید، راز ولی‌نعمت خواهید، با نعمت آرام چه گیرید، دلارام مهین جویید، مهره مهر فانی تا کی زنید، دست در چنگ وصل لم یزل زنید.

پیر طریقت گفت: الهی! گاه می‌گویی که فرود آی، و گاه می‌گویی که گریز، گاه فرمایی که بیا، و گاه گویی که پرهیز، خدایانشان قربت است این؟ یا محض رستاخیز؟ هرگز بشارت ندیدم تهدید آمیز، ای مهربان بردبار، ای لطیف و نیک یار، آمدم و درگاه خواهی بناز دار، و خواهی خوار.

اللَّه یعلم اننی بک واجد
ما ان ارید علی هواک بدیلا

و اللام یلومهم علی تخلفهم و یامرهم بالتجرید لام ایشان را ملامت میکند که هان تا بنگارستان و بوستان مشغول نشوید، که آن گه از دوستان واپس مانید، و به ایشان در نرسید. در خبر است که سیر و اسبق المفردون. و اللَّه عزّ و جلّ یقول: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ «را» اشارت است برهاشدن جوانمردان، از خویشتن بسان والهان در میدان هیمان، تا خود کجا فرا راه آیند، و ازین دریای مغرق کجا واکران افتند، و شب انتظارشان کی بسر آید، و صبح دولت از افق سعادت کی پدید آید.

پیر طریقت گفت: حقیقت این کار همه نیاز است، حسرتی بی‌کران، و دردی مادر زادست، در آن هم ناز است و هم گداز است، هم رستخیز نهان، و هم زندگانی جاودان است بی‌قراری دل واجدان است، بلای جان مقربان است، حیرت علم محققان است، احتراق عشق عارفان، و هیمان قصد دوستان و سرگردانی جوانمردان است سرگردانی ایشان درین راه چنان است، که کسی در چاهی بی قعر افتد، هر چند که‌ در آن چاه میشود آن چاه بی قعرتر که هرگز او را پای بر زمین نیاید، همچنین روندگان درین راه همیشه روان‌اند، افتان و خیزان، که هرگز ایشان را وقفتی نه، و درین اندوه سلوتی نه، و این دریا را قعری نه، و این حدیث را غایتی نه.

درین ره گرم رو می‌باش تا از روی نادانی
نگر نندیشیا هرگز که این ره را کران بینی‌

وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ استغفار توبه است و توبه استغفار و برهم داشتن هر دو لفظ اشارت است که از گناهان بیرون آیی چنان که مار از پوست، آن گه اعتقاد کن که نجات تو نه بتوبه است که بکرم و فضل اوست جلّ جلاله، اول استغفار کن تا از گناه پاک شوی، پس توبه کن ازین اعتقاد تا درست شوی، اول برخیز برگزارد طاعت و خدمت بفرمان شریعت، پس ازین برخاستن خود برخیز باشارت حقیقت. آن، یکی راه عابدان است و این یکی طریق عارفان، آن یکی حق خدمت از روی شریعت، این یکی نشان صحبت در منهج حقیقت. حاصل خدمت آنست که گفت: یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً ثمره صحبت آنست که گفت: وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ.

قوله: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها خداست که آفریدگار است، و روزی گمار است، می‌آفریند بقدرت فراخ، روزی میدهد از خزینه فراخ، نه از صنع در قدرت او وهن آید، نه از بذل در خزینه وی نقص آید. و فی الخبر الصحیح: «یدا اللَّه ملای لا تغیضها نفقة سحّاء اللّیل و النّهار»

سزای بنده آنست که چون عزّ و علا حوالت روزی بر خود کرد، هرگز بر روزی غم نخورد، و بر ضمان اللَّه تکیه کند، مصطفی (ص) گفت: «اذا احیل احدکم علی ملی‌ء فلیحتل»

اگر کسی را حوالت کنند بر مردی ملی‌ء که مال دارد و توان آن دارد که کار گزارد، حوالت پذیرد، و بران ضمان وی اعتماد کند. پس چه گویی در آفریدگار بندگان و دارنده همگان، که حوالت روزی بندگان بر خود کرد و بفضل خود ایشان را بجای آن کرد چون روا باشد که دل در دیگری بندند، یا از دیگران جویند. و فی بعض‌

کتب اللَّه: «عبادی انتم خلقی و انا ربکم ارزاقکم بیدی لا تتعبوا فیما تکلفت لکم به فاطلبوا منی ارزاقکم و الیّ فارفعوا حوائجکم».

و قال النبی (ص) «ان روح القدس نفث فی روعی ان نفسا لن تموت حتی تستکمل رزقها، الا فاتّقوا اللَّه و اجملوا فی الطلب و لا یحملنکم استبطاء الرزق ان تطلبوه بمعاصی اللَّه فانه لا یدرک ما عند اللَّه الا بطاعته.

وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها مستقر العابدین المساجد، و مستقر العارفین المشاهد، و مستقر المحب رأس سکة محبوبه، لعلّه یشهده عند عبوره. و یقال لکل احد مثوی و مستقر الا الموحد، فانه لا مأوی له و لا منزل. کذا قال عیسی بن مریم (ع): ان لابن آوی مأوی و لیس لابن مریم مأوی، فاجابه الجلیل جل جلاله: انا ماوی من لا ماوی له. رابعه عدویه را می‌آید که از قافله منقطع شد در بادیه‌ای حیران و سرگردان در آن بیابان زیر مغیلانی فرو آمده، سر بر زانوی حسرت نهاده، همی گوید: الهی، غریبم و بیمار و درویش، غمگین و تنها و دل‌ریش، از غیب آوازی شنید که: تستوحشین و انا معک؟ چه اندوه بری، و چون تنهایی؟ نه من با توام حاضر دل و مونس جان توام؟ غریب کی باشی؟ و من وطن توأم درویش چون باشی؟ و من وکیل توأم، زبان حال آن ضعیفه از سر ناز و دلال خبر میدهد.

گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من‌

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» اخبار عن وجود الحقّ بنعت القدم «الرحمن الرحیم» اخبار عن بقائه بوصف العلا و الکرم کاشف الارواح باسم اللَّه فهیّمهم، و کاشف النفوس بالرحمن الرحیم فتیّمهم، فالارواح دهشی فی کشف جلاله، و النّفوس عطشی الی لطف جماله.
هوش مصنوعی: به نام خداوند بخشنده مهربان. جمله «بسم اللَّه» به وجود خداوند به عنوان موجودی قدیمی اشاره دارد و «الرحمن الرحیم» به بقای او با صفات والا و بزرگ اشاره می‌کند. این عبارات روح‌ها را با نام خداوند آشنا می‌کنند و به آن‌ها مفاهیمی عمیق را منتقل می‌سازند، و همچنین دل‌ها را با رحمت و مهربانی خدا پیوند می‌دهند. به همین دلیل، روح‌ها در برابر جلال او شگفت‌زده هستند و دل‌ها به لطافت زیبایی‌اش تشنه‌اند.
یا نزهتی فی حیاتی و راحتی بعد دفنی صد سال برآید و بریزد دل من
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که در زندگی‌ام لحظاتی خوش و آرامش‌بخش تجربه کنم و بعد از صد سال از دفنم، دلم دوباره شاد شود و آرامش یابد؟
مالی بغیرک انس من حیث خوفی و امنی.
هم بوی وصال تو دمد از گل من.
هوش مصنوعی: مالی جز تو با من نیست، نه در زمان ترس و نه در زمان امنیت. حتی عطر وصال تو از گل من به مشام می‌رسد.
ای خدای کریم مهربان، ای نامدار رهی دار نگهبان، عالم تویی باسرار بندگان، مطلع خودی بر دلهای دوستان، بار خدای همه بار خدایان، خداوند همه خداوندان، پیش از هر زمان و پیش از هر نشان، در ملک بی در بایست، ملکی در ذات بی هامانست، خداوندی پاک از دریافت چون، منزّه از گمان و پندار و ایدون، بیننده هر تاریک، داننده هر باریک، نزدیک‌تر از هر نزدیک، نزدیک است ببر، تا دوست از شادی شود مست، دور است بقدر تا دشمن نداند که هست، از دوست بجنایت نبرد که بردبار است و وفادار، از دشمن بخدمت فرهیب نگیرد که جبّار است و کردگار، نه عدل وی را چرا پیدا، نه فضل وی را منتهی پدید، نه عدل وی را درمان، نه فضل وی را کران، عدل پیش فضل خاموش، و فضل را حلقه وصال در گوش، نبینی که عدل نهانست و فضل پیدا، تا دشمن مغرور است و دوست شیدا، خداوندا آرام دل غریبانی، یادگار جان عارفانی، زندگانی جان و آیین زبانی، بخود از خود ترجمانی، بحقّ‌ تو بر تو که ما را بوصال خود رسانی.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ و مهربان، ای کسی که همیشه در راهنمایی و نگهبانی است، تو عالم به اسرار بندگانت هستی و دل‌های دوستانت را به خوبی می‌دانی. تو خدای تمامی خداوندان هستی و قبل از هر زمانی و هر نشانی وجود داشتی. در ملک بی‌نهایتت، که جدی و پایدار است، حقیقتی پاک و برتر از هر نوع تصوری وجود دارد. تو بیننده هر تاریکی و داننده هر نکته ریز هستی و نزدیک‌تر از هر چیز به ما هستی. با این حال، برای دشمنان دوری می‌کنی تا آن‌ها از حقیقت آگاه نشوند. دوستی که بردبار و وفادار است قربانی نمی‌شود و از دشمنی که جبّار و قدرتمند است نمی‌ترسد. عدل تو همیشه پنهان و فضل تو آشکار است. در واقع، عدل و فضل در یکدیگر ادغام می‌شوند، به طوری که عدالت در فضیلت کم‌وبیش ناپیداست. پس ای خداوند، آرامش‌ بخش دل‌های غریب و یادآور جان عارفان، زندگی ما با تو و زبان ما سردار توست. با حقیقت خودت ما را به وصال خود برسان.
الر الالف یؤلّفهم علی نعمه و یامرهم بالتوحید، و اللام یلومهم علی تخلفهم و یأمرهم بالتجرید، و الراء یرفقهم بلطفه و یحملهم علی التفرید، الف خلق را با نعمت منعم مألوف میگرداند، آن گه ایشان را و امنعم میخواند، که بنعمت چه نازید، راز ولی‌نعمت خواهید، با نعمت آرام چه گیرید، دلارام مهین جویید، مهره مهر فانی تا کی زنید، دست در چنگ وصل لم یزل زنید.
هوش مصنوعی: خداوند با نعمت‌هایش این‌گونه انسان‌ها را جذب می‌کند و به آن‌ها فرمان توحید می‌دهد. او همچنین آن‌ها را به خاطر کوتاهی‌هایی که دارند سرزنش می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد که از دنیا جدا شوند. خداوند با محبت و لطف خود به آن‌ها کمک می‌کند و آن‌ها را به یگانگی دعوت می‌کند. او به بندگانش یادآوری می‌کند که از نعمت‌های او دیگر ناز نکنند و به یاد ولی‌نعمت خود باشند. با نعمت‌هایش باید آرام بگیرند و از آرامش آن بهره‌مند شوند. چرا باید به نعمت‌های زودگذر دل ببندند، در حالی که باید به وصل همیشگی‌اش توجه داشته باشند؟
پیر طریقت گفت: الهی! گاه می‌گویی که فرود آی، و گاه می‌گویی که گریز، گاه فرمایی که بیا، و گاه گویی که پرهیز، خدایانشان قربت است این؟ یا محض رستاخیز؟ هرگز بشارت ندیدم تهدید آمیز، ای مهربان بردبار، ای لطیف و نیک یار، آمدم و درگاه خواهی بناز دار، و خواهی خوار.
هوش مصنوعی: پیر طریقت می‌گوید: خدایا! گاهی از من می‌خواهی که نزدیک بیایم و گاهی می‌گویی دور شو. گاه مرا دعوت می‌کنی که بیایم و گاه می‌گویی که از چیزی دوری کنم. آیا این خواسته‌ها برای نزدیک شدن به توست یا فقط برای آزمون من در روز رستاخیز است؟ هرگز خبری از خوشحالی ندیدم، بلکه همواره تهدیدی بوده. ای خدای مهربان و بردبار، ای یار لطیف و خوب، من آمدم و اگر بخواهی مرا گرامی می‌داری و اگر بخواهی، حسب موقعیت خودم خوار می‌کنی.
اللَّه یعلم اننی بک واجد
ما ان ارید علی هواک بدیلا
هوش مصنوعی: خدا می‌داند که من در عشق تو چیزی دارم که نمی‌توانم به جای آن چیزی از خواسته‌هایم را به تو کم کنم.
و اللام یلومهم علی تخلفهم و یامرهم بالتجرید لام ایشان را ملامت میکند که هان تا بنگارستان و بوستان مشغول نشوید، که آن گه از دوستان واپس مانید، و به ایشان در نرسید. در خبر است که سیر و اسبق المفردون. و اللَّه عزّ و جلّ یقول: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ «را» اشارت است برهاشدن جوانمردان، از خویشتن بسان والهان در میدان هیمان، تا خود کجا فرا راه آیند، و ازین دریای مغرق کجا واکران افتند، و شب انتظارشان کی بسر آید، و صبح دولت از افق سعادت کی پدید آید.
هوش مصنوعی: و تلویحا به آن‌ها می‌گوید که اگر غافل شوید و در کارهای دیگر مشغول شوید، از دوستانتان عقب می‌مانید و دیگر به آن‌ها نمی‌رسید. در احادیث آمده که کسانی که پیشتر از دیگران می‌روند، مقام بالاتری خواهند داشت. خداوند نیز می‌فرماید: "و پیشگامان، پیشگامان، آن‌ها نزد خداوند مقرب هستند." اشاره به تلاش و کوشش مردان بزرگ دارد که مانند شجاعانی در میدان جنگ، خود را به جلو می‌رانند و مشخص نیست کجا به هدف می‌رسند یا از مشکلات چه زمانی عبور خواهند کرد. همچنین در انتظارند تا ببینند چه زمانی صبحی بر افق سعادتشان می‌تابد.
پیر طریقت گفت: حقیقت این کار همه نیاز است، حسرتی بی‌کران، و دردی مادر زادست، در آن هم ناز است و هم گداز است، هم رستخیز نهان، و هم زندگانی جاودان است بی‌قراری دل واجدان است، بلای جان مقربان است، حیرت علم محققان است، احتراق عشق عارفان، و هیمان قصد دوستان و سرگردانی جوانمردان است سرگردانی ایشان درین راه چنان است، که کسی در چاهی بی قعر افتد، هر چند که‌ در آن چاه میشود آن چاه بی قعرتر که هرگز او را پای بر زمین نیاید، همچنین روندگان درین راه همیشه روان‌اند، افتان و خیزان، که هرگز ایشان را وقفتی نه، و درین اندوه سلوتی نه، و این دریا را قعری نه، و این حدیث را غایتی نه.
هوش مصنوعی: پیر طریقت بیان کرد که ماهیت این کار تنها نیاز و حسرتی بی‌پایان است. این درد، اصلی است و در عین حال، در آن زیبایی و ذوب شدن نیز وجود دارد. در اینجا، ظهور و بروز پنهان و زندگی ابدی وجود دارد که دل‌های عارفان را بی‌قرار می‌کند و برای نزدیکان به خدا، بلای جان است. این مسأله حیرتی است که بر علم محققان حاکم است و شعله‌ور شدن عشق عارفان و آرزوی دوستی در دل‌های ایشان، باعث سرگشتگی جوانمردان می‌شود. سرگشتگی آنان در این مسیر به گونه‌ای است که گویی در چاهی بی‌عمق افتاده‌اند. هرچه بیشتر در آن باشند، آن چاه عمق بیشتری پیدا می‌کند و هرگز نخواهند توانست پا بر زمین بگذارند. همچنین، کسانی که در این مسیر هستند، همیشه در حال حرکت و نوسان‌اند و نه لحظه‌ای توقف دارند و نه در این اندوه، آرامشی می‌یابند. این دریا عمق ندارد و این داستان پایانی نیست.
درین ره گرم رو می‌باش تا از روی نادانی
نگر نندیشیا هرگز که این ره را کران بینی‌
هوش مصنوعی: در این مسیر با نشاط و اشتیاق حرکت کن، زیرا از روی نادانی هرگز نباید فکر کنی که این مسیر پایانی دارد یا به انتها می‌رسد.
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ استغفار توبه است و توبه استغفار و برهم داشتن هر دو لفظ اشارت است که از گناهان بیرون آیی چنان که مار از پوست، آن گه اعتقاد کن که نجات تو نه بتوبه است که بکرم و فضل اوست جلّ جلاله، اول استغفار کن تا از گناه پاک شوی، پس توبه کن ازین اعتقاد تا درست شوی، اول برخیز برگزارد طاعت و خدمت بفرمان شریعت، پس ازین برخاستن خود برخیز باشارت حقیقت. آن، یکی راه عابدان است و این یکی طریق عارفان، آن یکی حق خدمت از روی شریعت، این یکی نشان صحبت در منهج حقیقت. حاصل خدمت آنست که گفت: یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً ثمره صحبت آنست که گفت: وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ.
هوش مصنوعی: به سوی پروردگارتان بازگردید و از او طلب آمرزش کنید. این آمرزش و بازگشت به معنای پاک شدن از گناهان است، همان‌طور که مار از پوست خود جدا می‌شود. باید به این باور برسید که نجات شما تنها به خاطر توبه نیست، بلکه ناشی از کرم و بخشش خداوند است. ابتدا باید از گناهان خود پاک شوید و سپس از این اعتقاد که تنها با توبه نجات می‌یابید، توبه کنید تا به درست‌کاری برسید. در مرحله بعد، به انجام عبادت و اطاعت فرمان‌های الهی بپردازید و بعد از آن برمی‌خیزید تا به حقیقت‌ها دست یابید. یکی از این مسیرها، مسیر عبادت‌کنندگان است و دیگری، راه عارفان. این یکی مربوط به خدمت به خداوند طبق شریعت است و آن دیگری نمایانگر گفتگو در ساحت حقیقت. نتیجه و ثمره این خدمت آن است که خداوند شما را از نعمت‌های خوب بهره‌مند خواهد کرد و به هر کسی که فضیلت دارد، فضیلتش را خواهد داد.
قوله: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها خداست که آفریدگار است، و روزی گمار است، می‌آفریند بقدرت فراخ، روزی میدهد از خزینه فراخ، نه از صنع در قدرت او وهن آید، نه از بذل در خزینه وی نقص آید. و فی الخبر الصحیح: «یدا اللَّه ملای لا تغیضها نفقة سحّاء اللّیل و النّهار»
هوش مصنوعی: هیچ موجودی در زمین نیست مگر اینکه روزی‌اش بر عهده خداوند است. او آفریننده‌ای تواناست و روزی را می‌سپارد. روزی را از منابع وسیع خود می‌دهد و در قدرت او هیچ کم و کاستی وجود ندارد و در بخشش او نیز هیچ نقصی نیست. همان‌طور که در حدیث معتبر آمده است: "دست‌های خدا همیشه پر از نعمت است و هرگز کم نمی‌آید، چه در شب و چه در روز."
سزای بنده آنست که چون عزّ و علا حوالت روزی بر خود کرد، هرگز بر روزی غم نخورد، و بر ضمان اللَّه تکیه کند، مصطفی (ص) گفت: «اذا احیل احدکم علی ملی‌ء فلیحتل»
هوش مصنوعی: بنده باید اینگونه باشد که وقتی خداوند روزی را معین می‌کند، هیچ وقت نگران آن روزی نباشد و به ضمانت الهی اعتماد کند. پیامبر اسلام (ص) نیز فرموده‌اند: «اگر کسی به شخص ثروتمندی ارجاع داده شود، باید اطمینان داشته باشد.»
اگر کسی را حوالت کنند بر مردی ملی‌ء که مال دارد و توان آن دارد که کار گزارد، حوالت پذیرد، و بران ضمان وی اعتماد کند. پس چه گویی در آفریدگار بندگان و دارنده همگان، که حوالت روزی بندگان بر خود کرد و بفضل خود ایشان را بجای آن کرد چون روا باشد که دل در دیگری بندند، یا از دیگران جویند. و فی بعض‌
هوش مصنوعی: اگر کسی را به مرد ثروتمندی ارجاع دهند که دارای مال و قدرت لازم برای انجام کارها است، می‌توان به او اعتماد کرد. در این میان، چگونه می‌توان به خالق بندگان و مالک همه چیز نگاه نکرد، در حالی که او خود روزی بندگان را به آن‌ها می‌دهد و به آنها امکانات لازم را فراهم می‌کند؟ آیا درست است که دل به چیز دیگری ببندیم یا از دیگران کمک بخواهیم؟
کتب اللَّه: «عبادی انتم خلقی و انا ربکم ارزاقکم بیدی لا تتعبوا فیما تکلفت لکم به فاطلبوا منی ارزاقکم و الیّ فارفعوا حوائجکم».
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: «ای بندگان من! شما مخلوق من هستید و من پروردگار شما هستم. روزی شما در دست من است. خودتان را مشغول چیزهایی که برایتان مقرر کرده‌ام نکنید. روزی‌تان را از من بخواهید و نیازهایتان را به من ارائه کنید.»
و قال النبی (ص) «ان روح القدس نفث فی روعی ان نفسا لن تموت حتی تستکمل رزقها، الا فاتّقوا اللَّه و اجملوا فی الطلب و لا یحملنکم استبطاء الرزق ان تطلبوه بمعاصی اللَّه فانه لا یدرک ما عند اللَّه الا بطاعته.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: "روح القدس در دل من الهام کرد که هیچ انسانی نخواهد مرد تا زمانی که روزی‌اش را به طور کامل دریافت کند. پس از خدا بترسید و در طلب روزی‌تان نیکو باشید و نگذارید دیر رسیدن روزی شما را به ارتکاب گناه وادارد، زیرا چیزی که در دست خداست تنها با اطاعت از او به دست می‌آید."
وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها مستقر العابدین المساجد، و مستقر العارفین المشاهد، و مستقر المحب رأس سکة محبوبه، لعلّه یشهده عند عبوره. و یقال لکل احد مثوی و مستقر الا الموحد، فانه لا مأوی له و لا منزل. کذا قال عیسی بن مریم (ع): ان لابن آوی مأوی و لیس لابن مریم مأوی، فاجابه الجلیل جل جلاله: انا ماوی من لا ماوی له. رابعه عدویه را می‌آید که از قافله منقطع شد در بادیه‌ای حیران و سرگردان در آن بیابان زیر مغیلانی فرو آمده، سر بر زانوی حسرت نهاده، همی گوید: الهی، غریبم و بیمار و درویش، غمگین و تنها و دل‌ریش، از غیب آوازی شنید که: تستوحشین و انا معک؟ چه اندوه بری، و چون تنهایی؟ نه من با توام حاضر دل و مونس جان توام؟ غریب کی باشی؟ و من وطن توأم درویش چون باشی؟ و من وکیل توأم، زبان حال آن ضعیفه از سر ناز و دلال خبر میدهد.
هوش مصنوعی: خداوند جایگاه و محل زندگی همه را می‌داند. مکان مومنان مساجد است و محفل عارفان، مشاهدهٔ حقایق. عاشقان در کنار محبوبشان قرار دارند و شاید در حین عبور، محبوب را شاهد باشند. هر کسی جایگاه و مسکنی دارد، مگر یکتاپرستان که برای آن‌ها نه پناهگاهی وجود دارد و نه مکانی. عیسی‌بن‌مریم گفته است که هر کس مسکن دارد مگر او. خداوند در پاسخ گفته است: «من پناهگاه کسی هستم که پناهگاهی ندارد.» داستان رابعé عدویه معروف است که در بیابانی بی‌راه و سردرگم گشته و سر بر زانوی حسرت گذاشته، با دل‌تنگی و تنهایی از خداوند می‌نالد. در پاسخ او صدایی از عالم غیب می‌شنود که می‌گوید: «چه چیزی تو را می‌آزارد؟ آیا از تنهایی می‌گریزی؟ من حاضر و همراه توام، و تو تنها نیستی. غریبی چه معنا دارد؟ من وطن تو هستم و درویشی چگونه می‌تواند تنها باشد؟ من نگهبان توام.» این احساسات و گفتگو نشان‌دهنده‌ی رابطه عمیق و محبت‌آمیز بین عاشق و محبوب است.
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من‌
هوش مصنوعی: اگر همه‌ی مردم دنیا با هم دشمنان من شوند، من این را تحمل می‌کنم، به شرطی که تو در کنار من باشی.