گنجور

۹ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ یحیی معاذ گفت: روزها پنج است، یکی روز مفقود دیگر روز مشهود سیوم روز مورود چهارم روز موعود پنجم روز ممدود، امّا روز مفقود روز دینیه است که بر تو گذشت وفایت شد و با تو جذر حسرت و تلهّف‌ در فوات آن نماند، دریافت آن را درمان نه، و با پس آوردن آن ممکن نه، و اگر گویی امروز تدارک کنم امروز را خود حقّی است که جز حقّ خویش را در آن جایگیر نه، با تو جز ازین نماند که گویی «یا حَسْرَتی‌ عَلی‌ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ» و ربّ العزّة آن کند که خود خواهد، اگر بیامرزد فضل آن دارد، و فضل از وی سزا است، و اگر عقوبت کند بعدل کند، و عدل وی راست. امّا روز مشهود این روز است که تو در آنی، اگر خود را دریابی و عمل کنی، و سفر آخرت را زادی برگیری، و مقام رستاخیز را عدّتی بسازی، وقت آن یافته‌ای بغنیمت‌دار، و ببیداری و هشیاری کار خود بساز پیش از آنکه روز بسر آید، و وقت در گذرد و کوش تا امروز از دی ترا به بود که مصطفی (ص): گفته مغبون کسی است که دی و امروز او را یکسان است‌ «من استوی یوماه فهو مغبون».

و روز مورود روز فرداست، نگر تا اندیشه آن نبری، و دل در آن نبندی، و وقت خویش بامّید فردا ضایع نکنی که فردای ناآمده در دست تو نیست، و باشد که خود در شمار عمر تو نیست، میگوید که:

گفتی بکنم کار تو بنوا فردا
آن کو که ترا ضمان کند تا فردا

مصطفی (ص) فرا عبد اللَّه عمر گفت «کن فی الدنیا کانّک غریب او عابر سبیل وعد نفسک فی الموتی و اذا اصبحت نفسک فلا تحدثها بالمساء و اذا امسیت فلا تحدّثها بالصباح و خذ من صحتک لسقمک و من شبابک لهرمک و من فراغک لشغلک و من حیاتک لوفاتک فانک لا تدری ما اسمک غدا».

و روز موعود روز مرگ است آخر روزگار و هنگام بار، عمر بآخر رسیده، و جان بچنبر گردن مانده، و در غرقاب حیرت افتاده، و آب حسرت گرد دیده در آمده، و آن روی ارغوانی زعفرانی گشته.

سر زلف عروسان را چو برگ نسترن یابی
رخ گلرنگ شاهان را چو شاخ زعفران یابی‌

هشیار کسی بود که آن روز را پیوسته برابر چشم خویش دارد و یک ساعت از یاد کردن آن نیاساید، مصطفی (ص) گفت: «ان اکیسکم اکثرکم للموت ذکرا و احزمکم احسنکم له استعدادا، الا و انّ من علامات العقل التجافی عن دار الغرور، و الانابة الی دار الخلود، و التزوّد لسکنی القبور، و التأهّب لیوم النشور».

و روز ممدود روز رستاخیز است که خلق اولین و آخرین حشر کنند، و ایشان را دو گروه گردانند، گروهی نیکبختان، و گروهی بدبختان، چنان که رب العزّة گفت: «فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ» ابو سعید خراز را گفتند چه معنی دارد آنچه مصطفی (ص) گفت:شیّبتنی سورة هود؟

قال معناه: شیّبتنی ذکر اخبار اللَّه تعالی عن اهلاک الامم السالفة، فورد علیه من ذلک هیبة السطوة و فیه الاخبار عمّا حکم علی عباده فی الاول بقوله: «فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ» گفت: درین سورت دو کار عظیم بیان کرده، و سطوت عزت الهیّت بخلق نموده، یکی بطش قهاری و سیاست جبروت عزت، که بر قومی رانده، و از خانهاشان بر انداخته و دمار از همه برآورده، هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً دیگر بیان حکم ازل که در سعادت و شقاوت خلق رفته، گروهی را بداغ خود گرفته، و با عیب شان خریده، و بی وسیلت طاعت نامشان در جریده سعدا کرده، و گروهی را بی جرم از درگاه خود برانده، و مهر شقاوت بر دلهاشان نهاده، و در وهده نبایست افکنده، آن سعید پیش از عمل رسته، و کارش بر آمده، و این شقی بتیر قطعیت خسته، و بمیخ ردّ وابسته، چه توان کرد اللَّه چنین خواسته، و حکم عدل حکم این رانده، نه مشک خود بوی خریده، نه عسل بخود شیرینی یافته، کاریست در ازل بوده و رفته، نه فزوده و نه کاسته، اینست که اللَّه گفت جل جلاله: فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ خراز گفت رسول خدا (ص) از سیاست آن خبر و سطوت این حکم گفت: «شیّبتنی هود».

پیر طریقت را پرسیدند از انفاس نیکبختان و بدبختان، و فرق میان ایشان، گفت: نفس بدبخت دود چراغیست کشته، در خانه‌ای تنگ بی‌در، و نفس نیکبخت چشمه‌ایست روشن و روان در بوستانی آراسته با بر.

شقیق بلخی گفت: علامت سعادت پنج چیز است: لین القلب، و کثرة البکاء و الزهد فی الدنیا، و قصر الامل، و کثرة الحیاء، دلی نرم در عبادت حق خمیده بدست آوردن، و از بیم عقوبت بسیار گریستن، و در دنیا زاهد بودن، و امل کوتاه کردن، و بر حیا و شرم زیستن. گفتا: و نشان شقاوت بر عکس این پنج چیز است: قساوة القلب، و جمود العین، و الرغبة فی الدّنیا، و طول الامل، و قلّة الحیاء.

فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ در کلّ عالم و در فرزند آدم کرا سزد که چنین خطاب عظیم با وی کنند، که: فَاسْتَقِمْ؟ و خود در کدام حوصله گنجد مگر حوصله محمد عربی که بالطاف کرم آراسته، و بانوار شهود افروخته، و بتأیید رسالت مؤید گردانیده، و آن گه ربطه عصمت و تثبیت بر دل وی بسته، که لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ و آن گه بر بساط انبساط نشسته، و در خلوت أَوْ أَدْنی‌ از حق شنیده، و آیات کبری دیده، و اگر نه این قوّت و کرامت و الطاف عنایت بودی، طاقت کشش بار عزت فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ نداشتی، نبینی که چون این خطاب از درگاه نبوت بامت پیوست و دانست که ایشان هرگز بکمال استقامت نرسند، از نتاوست ایشان با آن خبر داد و عذر ایشان بنهاد، گفت: استقیموا و لن تحصوا، ای لن تطیقوا الاستقامة التی امرت بها. و قال ابو علی الجوزجانی: کن طالب الاستقامة، لا طالب الکرامة، فان نفسک متحرکة فی طلب الکرامة، و ربک تعالی یطلب منک الاستقامة.

و معنی استقامت هموار بودن است بی‌تلون، هر که از مقام تلوین بهیئت تمکین رسد مقام استقامت او را درست گردد، و این استقامت هم در فعل باید هم در خلق. در فعل آنست که ظاهر بر موافقت داری و باطن در مخالصت. و در خلق آنست که اگر جفا شنوی، عذر دهی، و اگر اذی نمایند، شکر کنی. و یقال: استقامة النفوس فی نفی الزلة، و استقامة القلوب بنفی الغفلة، و استقامة الارواح بنفی الملاحظة، وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ اوقات و ساعات شبانروز که نام زد کرده‌اند از بهر اوراد و اذکار و نظر اعتبار کرده‌اند، تا بنده روزگار و اوقات خویش لا بل ساعات و انفاس خویش مستغرق دارد و هر وقتی را وردی ساخته دارد و بداند که واردات الهی در اوراد بندگی بسته، هر که را ورد طاعات بیشتر، او را واردات مکاشفات قوی‌تر و تمامتر، پس بنده باید که اوقات خویش بخشیده دارد بر دو قسم، قسمی تذکر زبان و عبادت ارکان، و قسمی تفکر دل و مراقبت جان، تا این کرامت ثناء حقّ بوی رسد که میگوید عز جلاله: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‌ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.

إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ الحسنات ما یجود به الحق، و السیئات ما یذنب به العبد، فاذا ادخل حسنات عفوه علی قبایح العبد و جرمه، محاها و ابطلها. و یقال: حسنات التوبة تذهب سیآت الزلّة، و حسنات العنایة تذهب سیّآت الجنایة. قال یحیی بن معاذ: انّ اللَّه عز و جل لم یرض للمؤمن بالذنب حتی ستر، و لم یرض بالسّتر حتی غفر، و لم یرض بالغفران حتی بدّل، و لم یرض بالتبدیل حتی اجره علیه. فقال: إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ.

وَ کُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ خداوندان معانی و ارباب معارف بمنقاش خواطر ازین آیت حکمتها استخراج کرده‌اند تا مقصود از آن که قصه‌های انبیا و امم با مصطفی عربی گفتند چه بود قومی گفتند مقصود آن بود تا شرف امّت وی و فضل ایشان بر امم سالفه پیدا شود که عزّت قرآن خبر چنین داده که کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ مناقب دیگران، و آیین روزگار ایشان، و وصف شرایع ایشان، با این امّت گفتند، تا این امّت شرف و فضل خود بر ایشان بدیدند، و آن گران باری ایشان در احکام تکلیف بدانستند، و تخفیف خود اندرین معنی بشناختند، و بر وقف این رب العزّة جلّ جلاله گفته: یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً. قال بعض المفسرین: النّعمة الظّاهرة تخفیف الشّرائع و النّعمة الباطنة تضعیف الصّنائع. پس مصطفی (ص) چون این نواخت و این کرامت و نعمت از حق بوی پیوست، و بامّت وی خواست تا بشکر آن قیام کند، از قیام شب و صیام روز، کاری و مجاهده‌ای عظیم بر خود نهاد، کان یصلّی باللّیل حتّی تورّمت قدماه، فقیل: یا رسول اللَّه أ لیس «قد غفر اللَّه لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر؟ فقال: أ فلا اکون عبدا شکورا؟

ثم افتخر فقال: بعثت بالحنیفیّة السهلة، بدان ای جوانمرد که شاه راهی بیاراستند، و صد و بیست و اند هزار پیغامبر را سر برین ره دادند، هر یکی را بکسوتی دیگر بپوشیدند، و هر یکی را بخلعتی دیگر بیاراستند همه که بودند مقدّمه لشکر سید اوّلین و آخرین مصطفی عربی (ص) بودند با همه حدیث وی کردند، و سیرت و سنّت وی گفتند و نام وی بردند، چون سید ص قدم در دایره وجود نهاد، کارها همه ختم کردند، در تعبیه انبیا در بستند، قصه آن عزیزان همه با وی گفتند، و او را خبر دادند، که: وَ کُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ ای مهتر ساکن باش، و دل بر جای دار، که ما با پیغامبران حدیث تو کردیم، و قصه تو گفتیم، و در نواخت و اکرام تو افزودیم، تا ایشان بدانند که چون تو نه‌اند، و تو بدانی که ایشان بمنزلت تو نرسیدند.

از اینجا گفت سیّد ولد آدم و مهتر عالم (ص): «انا سیّد ولد آدم و لا فخر، کنت نبیّا و آدم بین الروح و الجسد، آدم و من دونه تحت لوائی، یوم القیمة. نحن الآخرون السابقون».

و روی عن ابی بکر الکتانی قال: سالت الجنید عن مجازاة الحکایة فقال: هی جند من جنود اللَّه فی ارضه یقوی به احوال المریدین. فقلت: اله اصل فی الکتاب؟

قال: نعم، قوله: وَ کُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ یحیی معاذ گفت: روزها پنج است، یکی روز مفقود دیگر روز مشهود سیوم روز مورود چهارم روز موعود پنجم روز ممدود، امّا روز مفقود روز دینیه است که بر تو گذشت وفایت شد و با تو جذر حسرت و تلهّف‌ در فوات آن نماند، دریافت آن را درمان نه، و با پس آوردن آن ممکن نه، و اگر گویی امروز تدارک کنم امروز را خود حقّی است که جز حقّ خویش را در آن جایگیر نه، با تو جز ازین نماند که گویی «یا حَسْرَتی‌ عَلی‌ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ» و ربّ العزّة آن کند که خود خواهد، اگر بیامرزد فضل آن دارد، و فضل از وی سزا است، و اگر عقوبت کند بعدل کند، و عدل وی راست. امّا روز مشهود این روز است که تو در آنی، اگر خود را دریابی و عمل کنی، و سفر آخرت را زادی برگیری، و مقام رستاخیز را عدّتی بسازی، وقت آن یافته‌ای بغنیمت‌دار، و ببیداری و هشیاری کار خود بساز پیش از آنکه روز بسر آید، و وقت در گذرد و کوش تا امروز از دی ترا به بود که مصطفی (ص): گفته مغبون کسی است که دی و امروز او را یکسان است‌ «من استوی یوماه فهو مغبون».
هوش مصنوعی: در آیه‌ای گفته شده که نشانه‌ای برای کسانی است که از عذاب روز قیامت می‌ترسند. آن روز، روزی است که مردم در آن جمع خواهند شد و همگان در آن روز حاضر خواهند بود. یحیی معاذ می‌گوید که پنج نوع روز وجود دارد: اولین روز، روزی است که گذشته و دیگر نیست؛ دومین روز، روزی است که در حال حاضر در آن هستیم؛ سومین روز، روزی است که در آن مورد حسابرسی قرار خواهیم گرفت؛ چهارمین روز، روزی است که وعده داده شده؛ و پنجمین روز، روزی است که تا ابد ادامه دارد. روز مفقود به روزی اطلاق می‌شود که به پایان رسیده و حسرت آن به همراه ماست. این روز دیگر در اختیار ما نیست و نمی‌توانیم آن را جبران کنیم. اگر بخواهیم برای امروز جبران کنیم، جز حق و واقعیتی از ما باقی نخواهد ماند و تنها می‌توانیم بگوییم که «ای کاش در راه خدا کوتاهی نکرده بودم». خداوند بر اساس سنت خود عمل می‌کند و اگر بخواهد می‌بخشد و اگر بخواهد، بر اساس عدالت مجازات می‌کند. روز مشهود همان روزی است که در آن واقعاً حضور داریم. اگر خود را شناخته و عمل کنیم، می‌توانیم برای سفر به آخرت آمادگی پیدا کنیم و در روز قیامت برای خود ذخیره‌ای فراهم کنیم. باید از این زمان بهره‌برداری کنیم و پیش از آنکه زمان بگذرد و روز به سر آید، کار خود را انجام دهیم. از پیامبر (ص) نقل شده که کسی که روزهایش برابر و یکسان باشد، در واقع ضرر کرده است.
و روز مورود روز فرداست، نگر تا اندیشه آن نبری، و دل در آن نبندی، و وقت خویش بامّید فردا ضایع نکنی که فردای ناآمده در دست تو نیست، و باشد که خود در شمار عمر تو نیست، میگوید که:
هوش مصنوعی: و روزی که در نظر داری، فردا است. مراقب باش که به آن فکر نکنی و دل را به آن مشغول نسازی، و وقت خود را با امید به فردا هدر ندهی زیرا فردای هنوز نیامده در دست تو نیست و ممکن است هرگز به عمر تو نرسد.
گفتی بکنم کار تو بنوا فردا
آن کو که ترا ضمان کند تا فردا
هوش مصنوعی: گفتی که برایت کاری را انجام دهم، اما فردا. کسی باید باشد که تا فردا به تو اطمینان و ضمانت بدهد.
مصطفی (ص) فرا عبد اللَّه عمر گفت «کن فی الدنیا کانّک غریب او عابر سبیل وعد نفسک فی الموتی و اذا اصبحت نفسک فلا تحدثها بالمساء و اذا امسیت فلا تحدّثها بالصباح و خذ من صحتک لسقمک و من شبابک لهرمک و من فراغک لشغلک و من حیاتک لوفاتک فانک لا تدری ما اسمک غدا».
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) به عبد اللَّه عمر فرمود: «در دنیا همچون یک غریب یا یک رهگذر زندگی کن و خود را برای مرگ آماده کن. وقتی صبح می‌کنی، به خودت نگو چه کاری در شب انجام خواهی داد و وقتی شب می‌شود، به خودت نگو فردا چه کارهایی خواهی کرد. از سلامتی‌ات برای روزهایی که بیمار خواهی شد، از جوانی‌ات برای روزهای پیری‌ات، از وقت فراغتت برای مشغولیت‌هایت و از زندگی‌ات برای مرگت استفاده کن، زیرا هرگز نمی‌دانی فردا چه بر سر تو خواهد آمد.»
و روز موعود روز مرگ است آخر روزگار و هنگام بار، عمر بآخر رسیده، و جان بچنبر گردن مانده، و در غرقاب حیرت افتاده، و آب حسرت گرد دیده در آمده، و آن روی ارغوانی زعفرانی گشته.
هوش مصنوعی: روز موعود، روز مرگ است؛ زمانی که عمر به پایان می‌رسد و جان از بدن جدا می‌شود. در آن لحظه، فرد در حیرت و سردرگمی قرار می‌گیرد و احساس حسرت بر او غالب می‌شود؛ چهره‌اش نیز به رنگ زعفرانی در می‌آید.
سر زلف عروسان را چو برگ نسترن یابی
رخ گلرنگ شاهان را چو شاخ زعفران یابی‌
هوش مصنوعی: وجود موهای زیبای عروسان را مانند گلبرگ‌های نسترن می‌بینی و چهره‌ی گلرنگ پادشاهان را مانند شاخه‌های زعفران احساس می‌کنی.
هشیار کسی بود که آن روز را پیوسته برابر چشم خویش دارد و یک ساعت از یاد کردن آن نیاساید، مصطفی (ص) گفت: «ان اکیسکم اکثرکم للموت ذکرا و احزمکم احسنکم له استعدادا، الا و انّ من علامات العقل التجافی عن دار الغرور، و الانابة الی دار الخلود، و التزوّد لسکنی القبور، و التأهّب لیوم النشور».
هوش مصنوعی: آدم هشیار کسی است که همیشه به یاد آن روز باشد و حتی یک ساعت از یاد آن غافل نشود. مصطفی (ص) فرمود: «کسی که بیشترین یادآوری از مرگ را داشته باشد، آماده‌ترین آن‌ها برای مرگ است. آگاه باشید که از نشانه‌های عقل، دوری از دنیا و مجاز بودن و توجه به آخرت و فراهم آوردن توشه برای زندگی در قبرها و آمادگی برای روز قیامت است.»
و روز ممدود روز رستاخیز است که خلق اولین و آخرین حشر کنند، و ایشان را دو گروه گردانند، گروهی نیکبختان، و گروهی بدبختان، چنان که رب العزّة گفت: «فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ» ابو سعید خراز را گفتند چه معنی دارد آنچه مصطفی (ص) گفت:شیّبتنی سورة هود؟
هوش مصنوعی: روز قیامت روزی است که همه انسان‌ها از آغاز تا پایان حشر می‌شوند و به دو گروه تقسیم می‌شوند: گروهی خوشبخت و گروهی بدبخت. خداوند در قرآن نیز به این موضوع اشاره کرده و فرموده است: «پس برخی از آنها شقی و برخی دیگر سعید هستند.» از ابو سعید خراز از این موضوع سؤال کردند که چرا پیامبر (ص) فرمودند: سوره هود مرا پیر کرد؟
قال معناه: شیّبتنی ذکر اخبار اللَّه تعالی عن اهلاک الامم السالفة، فورد علیه من ذلک هیبة السطوة و فیه الاخبار عمّا حکم علی عباده فی الاول بقوله: «فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ» گفت: درین سورت دو کار عظیم بیان کرده، و سطوت عزت الهیّت بخلق نموده، یکی بطش قهاری و سیاست جبروت عزت، که بر قومی رانده، و از خانهاشان بر انداخته و دمار از همه برآورده، هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً دیگر بیان حکم ازل که در سعادت و شقاوت خلق رفته، گروهی را بداغ خود گرفته، و با عیب شان خریده، و بی وسیلت طاعت نامشان در جریده سعدا کرده، و گروهی را بی جرم از درگاه خود برانده، و مهر شقاوت بر دلهاشان نهاده، و در وهده نبایست افکنده، آن سعید پیش از عمل رسته، و کارش بر آمده، و این شقی بتیر قطعیت خسته، و بمیخ ردّ وابسته، چه توان کرد اللَّه چنین خواسته، و حکم عدل حکم این رانده، نه مشک خود بوی خریده، نه عسل بخود شیرینی یافته، کاریست در ازل بوده و رفته، نه فزوده و نه کاسته، اینست که اللَّه گفت جل جلاله: فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ خراز گفت رسول خدا (ص) از سیاست آن خبر و سطوت این حکم گفت: «شیّبتنی هود».
هوش مصنوعی: این متن به بیان تأثیر عمیق اخبار الهی درباره هلاکت اقوام گذشته بر روح و ذهن می‌پردازد. شخصی که این کلمات را می‌گوید، به دو نکته مهم اشاره می‌کند: نخست اینکه قدرت و جبروت الهی چگونه بر روی اقوامی که از مسیر حق منحرف شده‌اند، اثر می‌گذارد و آنها را نابود می‌کند؛ و دوم اینکه سرنوشت انسان‌ها به سعادت یا شقاوت تقسیم شده و این تقسیم‌بندی از ازل تعیین شده است. او تأکید می‌کند که برخی افراد بدون هیچ کار خاصی به سعادت می‌رسند، در حالی که برخی دیگر بی‌گناه از رحمت خداوند رانده می‌شوند. این سرنوشت تعیین شده نه قابل تغییر است و نه اثری از مداخله شخصی در آن وجود دارد. در پایان، این شخص به نظرات پیامبر اسلام اشاره می‌کند که چقدر این موضوعات برای او سنگین و نگران‌کننده بوده و در او تأثیر عمیق گذاشته است.
پیر طریقت را پرسیدند از انفاس نیکبختان و بدبختان، و فرق میان ایشان، گفت: نفس بدبخت دود چراغیست کشته، در خانه‌ای تنگ بی‌در، و نفس نیکبخت چشمه‌ایست روشن و روان در بوستانی آراسته با بر.
هوش مصنوعی: پیر طریقت درباره تفاوت نفس نیکبختان و بدبختان صحبت کرد و گفت: نفس انسان‌های بدبخت شبیه به دودی است که از چراغی خاموش شده و در اتاقی تنگ بدون در مانده، در حالی که نفس نیکبختان مانند چشمه‌ای روشن و جاری است که در باغی زیبا و سرسبز قرار دارد.
شقیق بلخی گفت: علامت سعادت پنج چیز است: لین القلب، و کثرة البکاء و الزهد فی الدنیا، و قصر الامل، و کثرة الحیاء، دلی نرم در عبادت حق خمیده بدست آوردن، و از بیم عقوبت بسیار گریستن، و در دنیا زاهد بودن، و امل کوتاه کردن، و بر حیا و شرم زیستن. گفتا: و نشان شقاوت بر عکس این پنج چیز است: قساوة القلب، و جمود العین، و الرغبة فی الدّنیا، و طول الامل، و قلّة الحیاء.
هوش مصنوعی: شقیق بلخی بیان کرد که نشانه‌های سعادت شامل پنج چیز است: داشتن قلب نرم، زیاد گریه کردن، زهد در دنیا، آرزوهای کوتاه و حیا و شرم زیاد. به این معنا که باید در عبادت خداوند دل نرمی داشت و از ترس عذاب او زیاد گریه کرد، از دنیا دوری گزید، امیدها را کوتاه کرد و با حیا و شرم زندگی کرد. همچنین او گفت که نشانه‌های شقاوت برعکس این پنج ویژگی هستند: سختی دل، عدم اشکال در چشم، تمایل به دنیا، آرزوهای بلند و کم بودن حیا.
فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ در کلّ عالم و در فرزند آدم کرا سزد که چنین خطاب عظیم با وی کنند، که: فَاسْتَقِمْ؟ و خود در کدام حوصله گنجد مگر حوصله محمد عربی که بالطاف کرم آراسته، و بانوار شهود افروخته، و بتأیید رسالت مؤید گردانیده، و آن گه ربطه عصمت و تثبیت بر دل وی بسته، که لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ و آن گه بر بساط انبساط نشسته، و در خلوت أَوْ أَدْنی‌ از حق شنیده، و آیات کبری دیده، و اگر نه این قوّت و کرامت و الطاف عنایت بودی، طاقت کشش بار عزت فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ نداشتی، نبینی که چون این خطاب از درگاه نبوت بامت پیوست و دانست که ایشان هرگز بکمال استقامت نرسند، از نتاوست ایشان با آن خبر داد و عذر ایشان بنهاد، گفت: استقیموا و لن تحصوا، ای لن تطیقوا الاستقامة التی امرت بها. و قال ابو علی الجوزجانی: کن طالب الاستقامة، لا طالب الکرامة، فان نفسک متحرکة فی طلب الکرامة، و ربک تعالی یطلب منک الاستقامة.
هوش مصنوعی: در این متن، به اهمیت و بزرگی دستور "استقامت" اشاره شده است. معلوم می‌شود که این پیام به چه عظمت و اهمیتی است که از سوی خالق به انسان‌ها داده شده و تنها مقام محمد (ص) قابلیت تحمل و درک آن را داشته است. او با رحمت‌ها و حمایت‌های خاص الهی، به این مقام رسیده و توانسته است با خداوند در ارتباط باشد و معجزات و آیات الهی را بیابد. همچنین، در اینجا بیان شده است که به دیگران گفته شده "به سوی استقامت بروید؛ اما شما هرگز نمی‌توانید به استقامت واقعی که به آن دستور داده شده‌اید برسید." در نهایت، نصیحت شده است که به جای جستجوی کرامت و مقام، باید به دنبال استقامت بود؛ چرا که هدف واقعی خداوند از بندگان، استقامت است.
و معنی استقامت هموار بودن است بی‌تلون، هر که از مقام تلوین بهیئت تمکین رسد مقام استقامت او را درست گردد، و این استقامت هم در فعل باید هم در خلق. در فعل آنست که ظاهر بر موافقت داری و باطن در مخالصت. و در خلق آنست که اگر جفا شنوی، عذر دهی، و اگر اذی نمایند، شکر کنی. و یقال: استقامة النفوس فی نفی الزلة، و استقامة القلوب بنفی الغفلة، و استقامة الارواح بنفی الملاحظة، وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ اوقات و ساعات شبانروز که نام زد کرده‌اند از بهر اوراد و اذکار و نظر اعتبار کرده‌اند، تا بنده روزگار و اوقات خویش لا بل ساعات و انفاس خویش مستغرق دارد و هر وقتی را وردی ساخته دارد و بداند که واردات الهی در اوراد بندگی بسته، هر که را ورد طاعات بیشتر، او را واردات مکاشفات قوی‌تر و تمامتر، پس بنده باید که اوقات خویش بخشیده دارد بر دو قسم، قسمی تذکر زبان و عبادت ارکان، و قسمی تفکر دل و مراقبت جان، تا این کرامت ثناء حقّ بوی رسد که میگوید عز جلاله: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‌ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
هوش مصنوعی: استقامت به معنای ثابت بودن و بی‌تغییر است. کسی که از حالت تلوین به حالت تمکین می‌رسد، در واقع استقامتش شکل می‌گیرد. این استقامت هم در عمل و هم در خلق و خوی باید وجود داشته باشد. در عمل باید ظاهر با باطن هماهنگ باشد و در خلق و خوی، اگر به شما جفا شود، باید عذر بخواهید و اگر مورد آزار قرار گیرید، شکرگزار باشید. گفته‌اند: استقامت نفس در دوری از لغزش و استقامت دل در دوری از غفلت و استقامت روح در عدم توجه به دنیا است. برای عبادت، اوقات مشخصی تعیین شده که در آن، فرد باید با ذکر و توجه به خداوند، روز و شب خود را سپری کند. این ذکرها به فرد کمک می‌کند تا درب انوار الهی به سوی او باز شود و هر چه ذکر بیشتر باشد، انوار شناخت و مکاشفات نیز قوی‌تر خواهند بود. بنابراین، فرد باید وقت خود را به دو بخش تقسیم کند؛ بخشی در ذکر و عبادت و بخشی دیگر در تفکر و مراقبت از دل و جان. در نهایت، این برکت و کرامت ثنای خداوند در وجود فرد تجلی پیدا می‌کند.
إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ الحسنات ما یجود به الحق، و السیئات ما یذنب به العبد، فاذا ادخل حسنات عفوه علی قبایح العبد و جرمه، محاها و ابطلها. و یقال: حسنات التوبة تذهب سیآت الزلّة، و حسنات العنایة تذهب سیّآت الجنایة. قال یحیی بن معاذ: انّ اللَّه عز و جل لم یرض للمؤمن بالذنب حتی ستر، و لم یرض بالسّتر حتی غفر، و لم یرض بالغفران حتی بدّل، و لم یرض بالتبدیل حتی اجره علیه. فقال: إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ.
هوش مصنوعی: اعمال نیک، گناهان را از بین می‌برند. اعمال نیک مواردی هستند که خداوند بر بندگانش مقرر کرده است و گناهان نیز خطاهایی هستند که انسان انجام می‌دهد. وقتی که انسان در کنار اعمال نیک، از بخشش خداوند استفاده کند، زشتی‌ها و گناهان او محو و نابود می‌شوند. گفته شده که نیکی‌های توبه، اشتباهات ناشی از لغزش‌ها را از بین می‌برد و نیکی‌های لطف و رحمت الهی، گناهان ناشی از جنایت‌ها را جبران می‌کند. یحیی بن معاذ بیان کرده است که خداوند برای مؤمن گناه را نپسندیده است تا زمانی که آن را بپوشاند، و نپذیرفته که آن را بپوشاند تا وقتی که ببخشد. او همچنین نپذیرفته است که ببخشد تا به تغییر حال مؤمن رضایت دهد و نپذیرفته است که حال او را تغییر دهد تا به پاداش او رضایت دهد. در نهایت، اعمال نیک می‌توانند گناهان را از بین ببرند.
وَ کُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ خداوندان معانی و ارباب معارف بمنقاش خواطر ازین آیت حکمتها استخراج کرده‌اند تا مقصود از آن که قصه‌های انبیا و امم با مصطفی عربی گفتند چه بود قومی گفتند مقصود آن بود تا شرف امّت وی و فضل ایشان بر امم سالفه پیدا شود که عزّت قرآن خبر چنین داده که کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ مناقب دیگران، و آیین روزگار ایشان، و وصف شرایع ایشان، با این امّت گفتند، تا این امّت شرف و فضل خود بر ایشان بدیدند، و آن گران باری ایشان در احکام تکلیف بدانستند، و تخفیف خود اندرین معنی بشناختند، و بر وقف این رب العزّة جلّ جلاله گفته: یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً. قال بعض المفسرین: النّعمة الظّاهرة تخفیف الشّرائع و النّعمة الباطنة تضعیف الصّنائع. پس مصطفی (ص) چون این نواخت و این کرامت و نعمت از حق بوی پیوست، و بامّت وی خواست تا بشکر آن قیام کند، از قیام شب و صیام روز، کاری و مجاهده‌ای عظیم بر خود نهاد، کان یصلّی باللّیل حتّی تورّمت قدماه، فقیل: یا رسول اللَّه أ لیس «قد غفر اللَّه لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر؟ فقال: أ فلا اکون عبدا شکورا؟
هوش مصنوعی: خداوند به ما از داستان‌های پیامبران می‌گوید تا نشان دهد که هدف از این قصه‌ها چیست. برخی معتقدند که این روایت‌ها برای بیان افتخار و برتری امت محمد (ص) بر سایر امت‌ها است، زیرا قرآن می‌فرماید: "شما بهترین امت هستید که برای مردم خارج شده است." این داستان‌ها همچنین توصیف دین‌های گذشته و ویژگی‌های شریعت‌های آنهاست، تا اینامت بتواند برتری و فضیلت خود را نسبت به آنها ببیند و متوجه مسئولیت‌های سنگین خود در احکام دینی شود و نیز تخفیف‌هایی که برای آنها وجود دارد را درک کند. خداوند می‌خواهد بر آنها آسانی قرار دهد و هیچ فشاری در دین به آنها نمی‌آورد. برخی مفسرین می‌گویند که آسانی در دین به معنای کاستن از بار شریعت‌ها و نعمت‌های باطنی به معنای تقویت کارهای نیک است. از این رو، پیامبر اسلام (ص) با دریافت این کرامت و نعمت از خداوند، بر خود لازم دانست که شکر این نعمت را با قیام در شب و روزه‌داری در روزهای رمضان انجام دهد و به حدی عبادت کند که پاهایش متورم شود. وقتی از او پرسیدند که آیا خداوند همه گناهانت را بخشیده است، او پاسخ داد: آیا نباید بنده شاکری باشم؟
ثم افتخر فقال: بعثت بالحنیفیّة السهلة، بدان ای جوانمرد که شاه راهی بیاراستند، و صد و بیست و اند هزار پیغامبر را سر برین ره دادند، هر یکی را بکسوتی دیگر بپوشیدند، و هر یکی را بخلعتی دیگر بیاراستند همه که بودند مقدّمه لشکر سید اوّلین و آخرین مصطفی عربی (ص) بودند با همه حدیث وی کردند، و سیرت و سنّت وی گفتند و نام وی بردند، چون سید ص قدم در دایره وجود نهاد، کارها همه ختم کردند، در تعبیه انبیا در بستند، قصه آن عزیزان همه با وی گفتند، و او را خبر دادند، که: وَ کُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ ای مهتر ساکن باش، و دل بر جای دار، که ما با پیغامبران حدیث تو کردیم، و قصه تو گفتیم، و در نواخت و اکرام تو افزودیم، تا ایشان بدانند که چون تو نه‌اند، و تو بدانی که ایشان بمنزلت تو نرسیدند.
هوش مصنوعی: سپس با افتخار گفت: من با دین حنیفی آسان فرستاده شدم. ای جوانمرد، بدان که راهی بزرگ را فراهم کرده‌اند و صد و بیست هزار پیامبر را در این راه فرستاده‌اند. هر یک را به لباسی مخصوص آراسته و با خلعتی خاص مزین کرده‌اند. همه آن‌ها پیش‌قراولان سپاه سید اول و آخر، پیامبر عظیم‌الشأن عربی (ص) بودند. درباره همه آن‌ها سخن گفتند و سنت و سیره او را بیان کردند و نامش را بردند. زمانی که سیدص در دایره وجود قدم گذاشت، کارها به پایان رسید و مقام پیامبران مشخص شد و داستان آن عزیزان با او گفت‌وگو شد. آن‌ها به او خبر دادند که: «و هر یک از اخبار پیامبران را برای تو بازگو می‌کنیم تا به وسیله آن دل تو مطمئن شود. ای سرور، ساکت باش و دل خود را آرام نگه‌دار، زیرا ما با پیامبران درباره تو گفتگو کردیم و داستان تو را مطرح کردیم و در احترام و کرامت تو افزودیم تا آن‌ها بدانند که هیچ‌کس به مقام تو نمی‌رسد و تو هم بدانی که آن‌ها به منزلت تو نخواهند رسید.»
از اینجا گفت سیّد ولد آدم و مهتر عالم (ص): «انا سیّد ولد آدم و لا فخر، کنت نبیّا و آدم بین الروح و الجسد، آدم و من دونه تحت لوائی، یوم القیمة. نحن الآخرون السابقون».
هوش مصنوعی: سیّد فرزندان آدم و بزرگ‌ترین فرد در عالم می‌فرماید: «من بزرگ‌ترین فرزند آدم هستم و به این موضوع افتخار نمی‌کنم. من نبی بودم در زمانی که آدم هنوز روح و جسمش با هم ترکیب نشده بود. آدم و کسانی که بعد از او هستند، در روز قیامت زیر پرچم من خواهند بود. ما آخرین‌ها هستیم که در صف جلو قرار داریم.»
و روی عن ابی بکر الکتانی قال: سالت الجنید عن مجازاة الحکایة فقال: هی جند من جنود اللَّه فی ارضه یقوی به احوال المریدین. فقلت: اله اصل فی الکتاب؟
هوش مصنوعی: ابو بکر کتّانی می‌گوید: از جنید درباره معنای حکایت سؤال کردم. او گفت: حکایت یکی از نیروهای خداوند در زمین است که به حال و احوال جویندگان کمک می‌کند. سپس پرسیدم: آیا این در کتاب‌ها منبعی دارد؟
قال: نعم، قوله: وَ کُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ.
هوش مصنوعی: بله، او گفت: و ما هر یک از داستان‌های پیامبران را برای تو بیان می‌کنیم تا قلبت را محکم کنیم.