گنجور

۶ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ إِلی‌ ثَمُودَ یعنی و ارسلنا الی ثمود أَخاهُمْ صالِحاً ثمود و عاد نام جدّ ایشان است همچون قریش و ربیعه و مضر نامهای اجداد عرب، و ثمود عاد آخر است برادرزاده عاد اول، و هو ثمود بن عابر بن ارم بن سام بن نوح دو برادر دیگر داشت یکی فالغ بن عابر و هو جدّ ابراهیم (ع) دیگر قحطان بن عابر و هو ابو الیمن و میان مهلک عاد و مهلک ثمود پانصد سال بود و کان ذلک فی آخر ملک نمرود بن کنعان بن جم الملک الّذی تسمّیه العجم افریدون و نژاد این ثمود که در آن عصر بودند همچون عاد اوّل متمرّد و طاغی و کافر بودند و مسکن به وادی القری داشتند زمینی است میان مدینه و شام و بر روی زمین تباه کاری میکردند و کفر می‌برزیدند تا از ربّ العزّة از نسب ایشان و قبیله ایشان صالح فرستاد پیغامبری بایشان، اینست که ربّ العالمین گفت: وَ إِلی‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً صالح و هود را در پیغامبران عربی شمارند که ایشان از فرزندان ارم بودند و عاد و ثمود هم چنان، و ذکر انّ ولد آدم خص باللّسان العربی عند تبلبل الالسن و هم العرب الاولی الذین انقرضوا عن آخرهم.

قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ اخلصوا العبادة للَّه دون ما سواه ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ یستوجب علیکم العبادة غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ ای خلقکم من آدم و آدم خلق من تراب الارض. و قیل: انشأکم فی الارض. و قیل: انشأکم بنبات الارض. وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها یعنی و استسکنکم فیها، و عمّار الدار سکانها. و قیل: اقدرکم علی العمارة و جعلکم عمّارها، باین قول اسْتَعْمَرَکُمْ مشتق از عمارت است و روا باشد که مشتق از اعمر بود فیکون استعمر و اعمر بمعنی واحد، نحو: استحیاه و احیاه اذا ترکه حیّا، و مثل ذلک استهلکه و اهلکه و استغواه و اغواه.

فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ معنی این استغفار از پیش رفت إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ لراجیه مُجِیبٌ لداعیه، القریب و البارّ العطوف.

قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا مرجوّ کسی بود که او کاری بزرگ را شاید و ازو نیکی بیوسند و مرجّا از بهر آن نام کنند، گفتند: ای صالح پیش ازین روز و این گفت که میکنی ما بتو امید داشتیم که ما را پیشرو و کارگزار و سید باشی که ترا بجوانی با عقل و زیرک و دانایی و رأی متین دیدیم و نیز ظن می‌بردیم که بدین ما باز گردی، و این از آن گفتند که ایشان را تا آن روز مخالفت میکرد در عبادت بتان، امّا ایشان را از آن نهی نمیکرد، پس چون ایشان را نهی کرد این سخن بگفتند: أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا یرید الاصنام وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ ای تهمة و حیرة مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ من عبادة اللَّه وحده مُرِیبٍ ای موجب للتّهمة، یقال: اراب فلان، اذا فعل فعلا یوجب الریبة.

قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی این جواب ایشان است که گفتند: قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا. قوله: علی بینة من ربی، ای علی یقین و بصیرة من ربّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً ای نبوة فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ من یمنعنی من عذاب اللَّه إِنْ عَصَیْتُهُ فی تبلیغ رسالته و منعکم عن عبادة الاوثان فَما تَزِیدُونَنِی باحتجاجکم بقولکم: أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا غَیْرَ تَخْسِیرٍ ای غیر تخسیر لکم حظوظکم من رحمة اللَّه، فالتخسیر لهم، لا له، (ع) هذا کما تقول لمن تدعوه الی رشد فیابی ما تریدنی الا مضرة یعنی لنفسک. و قیل: خسّره، ای نسبه الی الخسران، ای فیما تزیدوننی غیر نسبتی ایاکم الی الخسران. و قال ابن عباس: غَیْرَ تَخْسِیرٍ ای غیر بصارتکم فی خسارتکم.

وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً ناقة اللَّه خوانند تعظیم را کالکعبة الّتی اضافها اللَّه تعالی الیه تشریفا و تعظیما، فقال: طَهِّرْ بَیْتِیَ و آیَةً نصب است بر حال، و العامل فیها معنی الاشارة فی هذه، می‌گوید: اینست ناقه خدا که اللَّه شما را نمود نشانی روشن، و معجزتی ظاهر، و دلیلی قاطع بر صحت نبوّت من. و قیل: لَکُمْ آیَةً ای عبرة لانّها خرجت من صخرة صماء، و سبق شرحه فی سورة الاعراف، فَذَرُوها تَأْکُلْ من العشب فِی أَرْضِ اللَّهِ فلیس علیکم مئونتها و لا علفها، وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ و لا تصیبوها بعقر او نحر فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ فی الدنیا ای لا تمهلون، یقال: عقر الناقة و عرقبها اذا نحرها، لانّ الناحر یعقرها اوّلا ثم ینحرها اذا وجبت.

فَعَقَرُوها فَقالَ: صالح تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ای عیشوا فی منازلکم.

و قیل: المراد بدارکم دار الدّنیا. و قیل: انّما وحّد لانّ المراد بها البلد، ذلِکَ ای ذلک الاجل الّذی اجلتکم وَعْدٌ من اللَّه غَیْرُ مَکْذُوبٍ لیس فیه کذب، ای انّ العذاب نازل بکم بعد ثلاثة ایّام حقیقة، و قیل: مکذوب مصدر کالمعقول و المحصول، یقال ما له معقول، ای عقل.

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا ای العذاب. و قیل: امرنا بالعذاب، نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ این «واو» زائد است در این موضع تدخلها العرب مرّة و تحذفها اخری، کقوله: وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها و فتح و کسر در میم یَوْمِئِذٍ اینجا هر دو رواست، فتح قرائت کسایی است و ورش و قالون، و کسر قرائت باقی وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ یعنی نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بنعمة علیهم منّا مِنْ خِزْیِ الیوم الّذی اتاهم فی العذاب. و الخزی، العیب الّذی تظهر فضیحته و یستحیی من مثله إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ فی بطشه الْعَزِیزُ فی سلطانه لا یغلبه غالب.

وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ صاح بهم جبرئیل، و قیل: الصّیحة، العذاب، کما تقول: صاح فلان بفلان، اذا زجره و ردعه. و قیل: لمّا ایقنوا بالعذاب تحنّطوا و تکفّنوا و التفّوا فی الانطاع و القوا نفوسهم بالارض یقلّبون ابصارهم نحو السّماء لا یدرون من این یأتیهم العذاب، فلمّا اصبحوا فی الیوم الرّابع اتتهم صیحة من السّماء فیها صوت کلّ صاعقة و صوت کلّ شی‌ء فی الارض تقطّعت منها قلوبهم فی صدورهم فَأَصْبَحُوا فِی مساکنهم و بلادهم جاثِمِینَ میّتین صرعی، و الجثوم، السّقوط علی الوجه فاماتهم اللَّه الا رجلا کان فی حرم اللَّه فمنعه حرم اللَّه من عذاب اللَّه و جاء فی الخبر انّه ابو ثقیف.

کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها کان لم یقیموا فیها لانقطاع آثارهم بهلاکهم باجمعهم الّا ما بقی من اجسادهم الدّالة علی الخزی النّازل بهم أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ قرائت حمزة و یعقوب و حفص «ثمود» بغیر تنوین، و الباقون ثمودا منوّنا. قال سیبویه: انّ ثمود قد یصرف فیجعل اسما للحیّ و لا یصرف فیجعل اسما للقبیلة أَلا بُعْداً لِثَمُودَ ای بعدا من اللَّه و رحمته ل: ثمود.

وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْری‌ گفته‌اند: که این فریشتگان سه کس بودند جبرئیل و میکائیل و اسرافیل. سدی گفت: یازده بودند بر صورتهای جوانان و نیکو رویان. و قیل: علی صورة الاضیاف. ابن عباس گفت: جبرئیل بود و با وی دوازده فریشته دیگر آمدند و ابراهیم را بفرزند اسحاق بشارت دادند. و قیل: بشّروه بهلاک قوم لوط، و القری المؤتفکات لخلاص ابن عمّه لوط منهم قالُوا سَلاماً سلام گفتند یعنی که: بر ابراهیم رسیدند و سلام کردند «سلام» نصب علی المصدر ای سلّموا سلاما، کما یقال: کلّموا کلاما، و اعطوا عطاء و انبت نباتا، و قیل: نصب لانّه مفعول القول قال: «سلام» ای و علیکم سلام. فریشتگان سلام کردند و ابراهیم جواب داد. حمزه و کسایی «سلم» خوانند بکسر سین بی الف، و السلم هو الصلح، و المعنی نحن سلم لکم و لسنا بحرب فتمتنعوا من تناول طعامنا و هو خبر مبتداء محذوف چون فریشتگان وی را دیدند که بترسید، گفتند: آشتی و صلح، ابراهیم جواب داد که: آشتی و صلح یعنی که از یک دیگر ایمن‌ایم.

و نیز گفته‌اند که: سلم از بهر آنست که زبان ابراهیم عبری بود و در زبان عبری سلام نیست. و روا بود که سلم بمعنی سلام است فان السلم و السلام واحد، کما یقال: حرم و حرام و حلّ و حلال، و التقدیر، امرنا سلام، او علیکم سلام، و قرء الباقون سلام، بالالف و فتح السین، و الوجه انه جواب تسلیمهم، فقوله: سَلامٌ ای علیکم سلام فحذف الخبر، او امرنا سَلامٌ فحذف المبتدا. در خبر است که خصصنا ایّتها الامة بثلاث: بالسلام و التأمین و الصف فی الصلاة.

این خبر دلیل است که در زبان عبری سلام نیست فَما لَبِثَ ای ما مکث ابراهیم أَنْ جاءَ ای عن أَنْ جاءَ فیکون محلّه نصبا علی نزع الخافض بِعِجْلٍ حَنِیذٍ محنوذ و هو المشویّ بالحجارة المحماة.

و قیل: حَنِیذٍ ای مشوی یقطر و دکه، من قولهم: حنذت الفرس ای جعلت علیه الجلّ حتی یقطر عرقا. و یقال: الحنیذ السمیط. و قیل: السمین، درین آیت حث است بر تعجیل مهمان داری که رب العزة ابراهیم را بستود بآنکه زود طعام فرا پیش مهمان آورد و تعلیم است امّت احمد را بنواختن مهمانان و طعام دادن ایشان و انشد بعضهم:

رسم جری فی الناس لیس بقاصد
حبس الجماعة لانتظار الواحد

حسن گفت فریشتگان بر صورت مهمانان در ابراهیم شدند که دانستند که ابراهیم مهمان دوست دارد، پس چون طعام فرا پیش ایشان برد ایشان نخوردند فان الملائکة لا یأکلون و لا یشربون. ابراهیم چون ایشان را دید که دست بطعام وی نمی‌بردند، بانکار فرا پیش ایشان آمد و بخود در بترسید که نباید که ایشان دشمنان‌اند یا دزدان‌اند که ببدی و ببلایی آمده‌اند، و طعام از آن نمی‌خورند تا حرمت داشت بر ایشان بطعام واجب نگردد، و آن ترس در دل میداشت پنهان، اینست که اللَّه گفت: نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً یقال: نکر و انکر و استنکر بمعنی واحد وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً یعنی خاف منهم خیفة فاوجسها فی نفسه یعنی اخفاها کقوله: فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی‌ و قیل: الایجاس الادراک: ای ادرک و اجس بخوف حدث فی نفسه، چون فریشتگان ابراهیم را دیدند که بترسید گفتند: لا تَخَفْ مترس که ما فریشتگانیم. ابراهیم را ترس بیفزود که اگر فریشتگان‌اند نباید که عذاب را آمده‌اند بمن و بقوم من، که فریشتگان آن گه چون بزمین آمدندید عذاب را آمدندید چنان که اللَّه گفت: ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ ای بالعذاب فریشتگان گفتند: إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی‌ قَوْمِ لُوطٍ مترس که ما را با هلاک قوم لوط فرستاده‌اند، همانست که جایی دیگر گفت: إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی‌ قَوْمٍ مُجْرِمِینَ لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ. و جاء فی الخبر ان ابراهیم (ع) قال لهم: الا تأکلون؟ قالوا: یا ابراهیم لا نطعمه الا بثمن، قال ابراهیم: فانّ ثمنه ان تسمّوا اللَّه علیه فی اوّله و تحمدوا اللَّه فی آخره، فنظر جبرئیل الی میکائیل فقال: حق لهذا ان یتخذه ربه خلیلا.

وَ امْرَأَتُهُ و هی سارة بنت هاران بن ناحور بن شاروع بن ارغواء بن فالغ و هی ابنة عم ابراهیم قائِمَةٌ من وراء الستر تسمع کلام الرّسل و کلام ابراهیم فَضَحِکَتْ لانها کانت قالت لابراهیم اضمم لوطا ابن اخیک الیک فانی اعلم انه سینزل بهولاء القوم العذاب فضحکت سرورا لما اتی الامر علی ما توهمته.

سارة با ابراهیم گفته بود که برادر زاده خود را لوط واپناه خود گیر و از میان آن قوم بیرون آر که من می‌پندارم که ایشان را عذاب رسد، پس چون آن فریشتگان آمدند و خبر دادند که ما بعذاب قوم لوط آمده‌ایم ساره در پس پرده ایستاده بود و گوش فرا سخن ایشان داشته چون آن سخن بشنید بخندید بشادی، آن گه آنچه وی گفته بود فرا ابراهیم راست آمد و درست. و گفته‌اند: قائِمَةٌ آنست که ساره بخدمت مهمانان ایستاده بود و ابراهیم با ایشان نشسته و در آن وقت زنان در حجاب نبودند و ایستادن ایشان بخدمت مهمانان عیب نمی‌داشتند کعادة الاعراب و نازلة البوادی و الصحراء. پس چون فریشتگان طعام نمی‌خوردند وی بخندید بتعجب، که این شگفت کاری است که ما بنفس خویش خدمت مهمانان‌ کنیم و ایشان طعام نخورند و پیش از آن ندیده بودند که مهمانان طعام نخوردند، و گفته‌اند: آن ساعت که گوساله بریان کرده در پیش نهادند جبرئیل پرّ خویش بوی فرو آورد و دعا کرد تا اللَّه تعالی آن را زنده کرد و برخاست و در رفتن ایستاد ساره آن کار شگفت داشت بخندید. و اصح الاقوال آنست که آن تبسم و شادی وی ببشارت فرزند بود به پیرانه سر، و باین قول در آیت تقدیم و تأخیر است یعنی فبشرناها باسحق، فضحکت تعجبا من ان یکون من شیخین کبیرین ولد. و یقال: الضحک خاصة للانسان اذا رأی العجیب البدیع حصل من مادة البدن هیئة الضحک و گفته‌اند: فَضَحِکَتْ ای حاضت یعنی رأت امارة ذلک بعد البشارة او قبلها، و هذا قول مجاهد و عکرمة تقول العرب: ضحکت الارنب ای حاضت.

فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ انما خصت بالبشارة جزاء علی خدمتها للضیف. و قیل: لان النّساء اعظم سرورا بالولد من الرجال، و قیل: لان ساره لم یکن لها ولد و کان ل: ابراهیم ولد و هو اسماعیل (ع). و گفته‌اند: بشارت دادن فریشتگان ساره را آن بود که گفتند: ایّتها الضاحکة ستلدین غلاما، و مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ ای و بعد بشارة اسحاق ب: یعقوب. شامی و حمزه و حفص «یعقوب» بنصب خوانند بر تقدیر فبشرناها ب: اسحاق و یعقوب من وراء اسحاق ای من بعد اسحاق و موضعه الجر الا انه لا ینصرف فیکون فی حال الجر مفتوحا و قیل: انتصابه بفعل مضمر و التقدیر فبشرناها ب: اسحاق و وهبنا لها یعقوب، باقی یعقوب برفع خوانند و هو مرفوع بالابتداء و خبره من وراء اسحاق مقدم علیه فیکون المعنی: فبشرناها ب: اسحاق و یعقوب یحدث لها من وراء اسحاق، قال: ابن عباس و الشعبی و جماعة من المفسرین و اهل اللغة: الوراء ولد الولد تقول العرب: هذا ابنی من الوراء: ای ابن ابنی. یقول بشرناها بانها تعیش الی ان تری ولد ولدها فکانت سن ابراهیم یومئذ مائة سنة و ساره اصغر منه بسنة.

قالَتْ یا وَیْلَتی‌ نداء ندبة و هو ایذان بورود الامر الفظیع أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ همانست که جایی دیگر گفت: فَصَکَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ دست بر وی همیزد چنان که عادت زنان باشد بوقت تعجب که چیزی شگفت بینند یا شنوند، میگفت: من فرزند چون زایم و من پیر زن، سال من به نود و نه رسیده و این که شوی منست سالش بصد رسیده. و قیل: انّها ابنة تسعین سنة و هو ابن مائة و عشرین سنة، وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً نصب علی الحال ای ما تذکرون من ولادتی علی کبر سنّ ابرهیم و ترکه غشیان النساء لشی‌ء عجیب، استبعاد و استنکار وی از جهت عرف و عادت بود نه از جهت انکار قدرت حق جلّ جلاله.

آن گه فریشتگان گفتند: أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ؟ استفهام است بمعنی تنبیه، و امر اللَّه حکمه و قضاؤه رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ این دعائی است که فریشتگان گفتند خاندان ابراهیم را، و این دعا در شریعت مصطفی (ص) بماند تا آخر الابد تا در تشهد نماز میگویند «کما صلیت و بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم» و آن برکات نبوّت است در خاندان ابراهیم که هر چه پیغامبران بودند بعد از ابراهیم از نسل اسحاق و اسماعیل بودند. قیل: انّما وحد الرحمة لان الرحمة مصدر فصلحت للجمع البرکة لان المراد به بقاء کلّ خیر إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ای محمود علی کل نعمة، مجید ذو مجد و ثناء. و قیل: مَجِیدٌ ای کریم جواد یکثر الخیر من قبله و المجد نیل الشّرف، یقال: مجد فهو ماجد و مجد فهو مجید.

فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ ای الفزع وَ جاءَتْهُ الْبُشْری‌ بالولد، البشری البشارة مصدر کالرّجعی یُجادِلُنا ای اخذ یجادلنا فحذف للدّلالة علیه، و المعنی: یجادل رسلنا. این مجادله آن بود که چون فریشتگان گفتند: إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ ابراهیم گفت با فریشتگان: أ رأیتم ان کان فیها خمسون من المسلمین أ تهلکونهم؟ قالوا: لا، قال: اربعون؟ قالوا لا، قال: عشرة؟ قالوا: لا، حتّی بلغ الواحد قالوا: لا، قال: إِنَّ فِیها لُوطاً و هو مؤمن، قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها الایة. إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ ای رزین عاقل وقور أَوَّاهٌ یعنی رحیم مُنِیبٌ ای راجع الی الطّاعة «حلیم» در قرآن، ابراهیم راست و پسر او را و یحیی را آنجا که گفت: وَ سَیِّداً یعنی حلیما و مصطفی (ص) یوسف را گفت: ان کان لحلیما ذا اناة.

پس فریشتگان گفتند: یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا الجدال و دع الخصومة فی امرهم إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ باهلاکهم وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ غیر مصروف عنهم بشفاعة و لا غیرها، یروی انّ ابراهیم لمّا جاءته الملائکة کان یعمل فی ارض له فکلّما عمل دیرة من الدّیار غرز بالّة و صلّی. فقالت الملائکة: حقیق علی اللَّه ان یتّخذ اللَّه ابراهیم خلیلا.

۶ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ إِلی‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً فرستادیم ب: ثمود کس ایشان صالح، قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ گفت ای قوم خدای را پرستید، ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ نیست شما را خدایی جز او، هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ او آفرید و کرد شما را از خاک زمین، وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها و شما را در زمین نشاند، فَاسْتَغْفِرُوهُ آمرزش خواهید ازو، ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ و با او گردید، إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ (۶۱) که خداوند من نزدیک است پاسخ کننده.۶ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ إِلی‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً کردگار قدیم جبّار نام دار عظیم خداوند حکیم، جلّ جلاله و عزّ کبریاؤه و عظم شأنه در بیان قصه عاد و ثمود اظهار جلال و تعزّز و استغنای ازلی میکند، سیاست جبّاری و عظمت قهاری خود بخلق مینماید، تا بدانند که او بی‌نیاز است از جهان و جهانیان، نه ملک وی بطاعت مطیعان، نه عزّت وی بتوحید موحدان، نه در جلال وی نقص آید از کفر کافران، درگاه عزّت را چه زیان، اگر همه عالم زنّار بر بندند: در باغ جلال گو خلالی کم باش.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِلی‌ ثَمُودَ یعنی و ارسلنا الی ثمود أَخاهُمْ صالِحاً ثمود و عاد نام جدّ ایشان است همچون قریش و ربیعه و مضر نامهای اجداد عرب، و ثمود عاد آخر است برادرزاده عاد اول، و هو ثمود بن عابر بن ارم بن سام بن نوح دو برادر دیگر داشت یکی فالغ بن عابر و هو جدّ ابراهیم (ع) دیگر قحطان بن عابر و هو ابو الیمن و میان مهلک عاد و مهلک ثمود پانصد سال بود و کان ذلک فی آخر ملک نمرود بن کنعان بن جم الملک الّذی تسمّیه العجم افریدون و نژاد این ثمود که در آن عصر بودند همچون عاد اوّل متمرّد و طاغی و کافر بودند و مسکن به وادی القری داشتند زمینی است میان مدینه و شام و بر روی زمین تباه کاری میکردند و کفر می‌برزیدند تا از ربّ العزّة از نسب ایشان و قبیله ایشان صالح فرستاد پیغامبری بایشان، اینست که ربّ العالمین گفت: وَ إِلی‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً صالح و هود را در پیغامبران عربی شمارند که ایشان از فرزندان ارم بودند و عاد و ثمود هم چنان، و ذکر انّ ولد آدم خص باللّسان العربی عند تبلبل الالسن و هم العرب الاولی الذین انقرضوا عن آخرهم.
هوش مصنوعی: در آیات قرآن، به قوم ثمود اشاره شده است که پیامبری به نام صالح به سوی آن‌ها فرستاده شد. نام ثمود به عنوان جدّ این قوم ذکر گردیده است، مشابه نام‌های قریش و ربیعه که اجداد عرب هستند. ثمود به برادرزادهٔ عاد اول تعلق دارد و نسب او به نوح می‌رسد. بین نابودی قوم عاد و ثمود پانصد سال فاصله بود و در آن زمان، حکومت نمرود بر سرزمین حاکم بود. قوم ثمود نیز همانند قوم عاد، طغیانگر و کافر بودند و در منطقه‌ای به نام وادی القری که بین مدینه و شام واقع شده بود، زندگی می‌کردند و در زمین فساد و کفر می‌کردند تا اینکه خداوند برای هدایت آن‌ها پیامبر صالح را فرستاد. صالح و هود به عنوان پیامبران عرب شناخته می‌شوند و هر دو از نسل ارم هستند. همچنین ذکر شده که نسل آدم به زبان عربی سخن می‌گفتند و این قوم از اولین عرب‌ها بودند که نسلشان به پایان رسید.
قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ اخلصوا العبادة للَّه دون ما سواه ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ یستوجب علیکم العبادة غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ ای خلقکم من آدم و آدم خلق من تراب الارض. و قیل: انشأکم فی الارض. و قیل: انشأکم بنبات الارض. وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها یعنی و استسکنکم فیها، و عمّار الدار سکانها. و قیل: اقدرکم علی العمارة و جعلکم عمّارها، باین قول اسْتَعْمَرَکُمْ مشتق از عمارت است و روا باشد که مشتق از اعمر بود فیکون استعمر و اعمر بمعنی واحد، نحو: استحیاه و احیاه اذا ترکه حیّا، و مثل ذلک استهلکه و اهلکه و استغواه و اغواه.
هوش مصنوعی: ای قوم، فقط خدا را عبادت کنید و عبادت خود را خالصاً برای او قرار دهید و نه برای غیر او. هیچ معبودی جز او ندارید که سزاوار عبادت شما باشد. او شما را از زمین خلق کرد؛ به این معنا که شما را از آدم آفرید و آدم نیز از خاک زمین خلق شده است. گفته شده که او شما را در زمین ایجاد کرده و گفته شده که شما را با نباتات زمین پدید آورده است. و شما را در این زمین ساکن کرده است، یعنی به شما اجازه داده که در آن زندگی کنید. عماران، ساکنان خانه هستند. همچنین گفته شده که به شما قدرت مدیریت این سرزمین را داده و شما را عمّار آن قرار داده است. در اینجا "استعمر" به معنای بر عهده گرفتن عمارت است و ممکن است به معنای "اعمر" نیز باشد، و هر دو معنا یکی هستند.
فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ معنی این استغفار از پیش رفت إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ لراجیه مُجِیبٌ لداعیه، القریب و البارّ العطوف.
هوش مصنوعی: از خداوند طلب بخشش کنید و سپس به سوی او بازگردید. این استغفار نشانه‌ای از پیشرفت است. به‌راستی، پروردگار من به دعا‌کنندگان نزدیک و پاسخ‌دهنده به نیازهاست. او نزدیک و مهربان است.
قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا مرجوّ کسی بود که او کاری بزرگ را شاید و ازو نیکی بیوسند و مرجّا از بهر آن نام کنند، گفتند: ای صالح پیش ازین روز و این گفت که میکنی ما بتو امید داشتیم که ما را پیشرو و کارگزار و سید باشی که ترا بجوانی با عقل و زیرک و دانایی و رأی متین دیدیم و نیز ظن می‌بردیم که بدین ما باز گردی، و این از آن گفتند که ایشان را تا آن روز مخالفت میکرد در عبادت بتان، امّا ایشان را از آن نهی نمیکرد، پس چون ایشان را نهی کرد این سخن بگفتند: أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا یرید الاصنام وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ ای تهمة و حیرة مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ من عبادة اللَّه وحده مُرِیبٍ ای موجب للتّهمة، یقال: اراب فلان، اذا فعل فعلا یوجب الریبة.
هوش مصنوعی: ایشان گفتند: ای صالح، پیش از این روز تو در دل ما امیدواری بودی. مرجوا یعنی کسی که کار بزرگ و نیکی از او سر می‌زند و به همین دلیل به او این نام داده‌اند. آنها ادامه دادند که ما به تو امیدوار بودیم که پیشوای ما باشی، زیرا تو را در جوانی با عقل و دانش و رأی درست دیدیم و گمان می‌بردیم که به راه ما برمی‌گردی. این سخن را به این خاطر گفتند که صالح تا آن روز در برابر پرستش بت‌ها با آنها مخالفت می‌کرد ولی از آنها نهی نمی‌کرد. اما وقتی که او به شدت از پرستش بت‌ها نهی کرد، آنها این را گفتند: آیا تو ما را نهی می‌کنی از آنچه پدران ما می‌پرستیدند؟ و ما در شک و تردید هستیم از آنچه که تو ما را به آن دعوت می‌کنی، یعنی عبادت خدای واحد، که این موجب شایعه و تردید در مورد تو است.
قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی این جواب ایشان است که گفتند: قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا. قوله: علی بینة من ربی، ای علی یقین و بصیرة من ربّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً ای نبوة فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ من یمنعنی من عذاب اللَّه إِنْ عَصَیْتُهُ فی تبلیغ رسالته و منعکم عن عبادة الاوثان فَما تَزِیدُونَنِی باحتجاجکم بقولکم: أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا غَیْرَ تَخْسِیرٍ ای غیر تخسیر لکم حظوظکم من رحمة اللَّه، فالتخسیر لهم، لا له، (ع) هذا کما تقول لمن تدعوه الی رشد فیابی ما تریدنی الا مضرة یعنی لنفسک. و قیل: خسّره، ای نسبه الی الخسران، ای فیما تزیدوننی غیر نسبتی ایاکم الی الخسران. و قال ابن عباس: غَیْرَ تَخْسِیرٍ ای غیر بصارتکم فی خسارتکم.
هوش مصنوعی: گفت: ای قوم، آیا دیده‌اید که اگر من بر دلیلی روشن از سوی پروردگارم باشم، چه خواهد شد؟ این پاسخ آنهاست که گفتند: پیش از این، همواره امیدوار بودیم که تو از ما باشی. او افزود: من بر پایه‌ای محکم و با بصیرت از سوی خداوند هستم و او به من رحمت و پیامبری عطا کرده است. حال اگر من از پیام او سرپیچی کنم، چه کسی می‌تواند مرا از عذاب خداوند نجات دهد؟ شما به من می‌گویید که آیا ما را از عبادت آنچه پدران‌مان می‌پرستیدند، باز می‌داری؟ این کار به شما ضرر نخواهد رساند، بلکه تنها به زیان خودتان است، مانند وقتی که شما را به راه راست دعوت می‌کنم و می‌گویید که فقط به من ضرر می‌زنید. برخی نیز گفته‌اند، اشاره به این دارد که شما را به زیانی که در آن هستید، ربط می‌دهد. همچنین، ابن عباس گفته است که منظور از "غیر تخسیر" این است که بینش شما به خرابی خودتان افزایش یابد.
وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً ناقة اللَّه خوانند تعظیم را کالکعبة الّتی اضافها اللَّه تعالی الیه تشریفا و تعظیما، فقال: طَهِّرْ بَیْتِیَ و آیَةً نصب است بر حال، و العامل فیها معنی الاشارة فی هذه، می‌گوید: اینست ناقه خدا که اللَّه شما را نمود نشانی روشن، و معجزتی ظاهر، و دلیلی قاطع بر صحت نبوّت من. و قیل: لَکُمْ آیَةً ای عبرة لانّها خرجت من صخرة صماء، و سبق شرحه فی سورة الاعراف، فَذَرُوها تَأْکُلْ من العشب فِی أَرْضِ اللَّهِ فلیس علیکم مئونتها و لا علفها، وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ و لا تصیبوها بعقر او نحر فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ فی الدنیا ای لا تمهلون، یقال: عقر الناقة و عرقبها اذا نحرها، لانّ الناحر یعقرها اوّلا ثم ینحرها اذا وجبت.
هوش مصنوعی: ای قوم، این ناقه خدا برای شما نشانه‌ای است. ناقه خدا را می‌خوانند تا عظمت آن را نشان دهند، مانند کعبه‌ای که خداوند به آن اعتبار و عظمت بخشیده است. این ناقه، نشانه‌ای روشن و معجزه‌ای واضح است که دلیلی قاطع بر صحت نبوت من می‌باشد. همچنین گفته شده که این ناقه عبرتی است زیرا از سنگ سختی بیرون آمده است. به یاد داشته باشید که باید اجازه دهید این ناقه از علف‌های زمین خدا بخورد و بر شما هیچ الزامی در مورد تأمین غذا یا مراقبت از او نیست. نباید به او آسیب بزنید یا او را بکشید، زیرا در این صورت عذابی نزدیک در دنیا به شما خواهد رسید. گفته می‌شود که وقتی ناقه‌ای را می‌کشند، ابتدا او را زیر پا می‌زنند و سپس ذبح می‌کنند.
فَعَقَرُوها فَقالَ: صالح تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ای عیشوا فی منازلکم.
هوش مصنوعی: پس آنها (قوم ثمود) شتر را کشتند و صالح گفت: "در خانه‌های خود سه روز دیگر زندگی کنید."
و قیل: المراد بدارکم دار الدّنیا. و قیل: انّما وحّد لانّ المراد بها البلد، ذلِکَ ای ذلک الاجل الّذی اجلتکم وَعْدٌ من اللَّه غَیْرُ مَکْذُوبٍ لیس فیه کذب، ای انّ العذاب نازل بکم بعد ثلاثة ایّام حقیقة، و قیل: مکذوب مصدر کالمعقول و المحصول، یقال ما له معقول، ای عقل.
هوش مصنوعی: گفته شده است که منظور از "دارکم" در اینجا، دنیای فانی است. همچنین، بیان شده که "وحّد" به این دلیل است که مقصود از آن، سرزمین بوده است. به این معنی که آن وعده‌ای که به شما داده شده، وعده‌ای از سوی خداوند است که در آن هیچ دروغی وجود ندارد و عذاب واقعی بعد از سه روز به شما خواهد رسید. همچنین، گفته شده که "مکذوب" به معنای چیزی است که نمی‌توان به آن عقلی داشت، مانند "معقول" و "محصول"، و می‌توان گفت که چیزی وجود ندارد که آن را قابل فهم بدانید.
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا ای العذاب. و قیل: امرنا بالعذاب، نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ این «واو» زائد است در این موضع تدخلها العرب مرّة و تحذفها اخری، کقوله: وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها و فتح و کسر در میم یَوْمِئِذٍ اینجا هر دو رواست، فتح قرائت کسایی است و ورش و قالون، و کسر قرائت باقی وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ یعنی نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بنعمة علیهم منّا مِنْ خِزْیِ الیوم الّذی اتاهم فی العذاب. و الخزی، العیب الّذی تظهر فضیحته و یستحیی من مثله إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ فی بطشه الْعَزِیزُ فی سلطانه لا یغلبه غالب.
هوش مصنوعی: زمانی که فرمان ما رسید، یعنی عذاب ما، نجات دادیم صالح و کسانی را که با او ایمان آوردند به رحمتی از سوی خودمان و از خفت آن روز. این «و» در اینجا اضافی است و عرب‌ها گاهی آن را داخل می‌کنند و گاهی حذف می‌کنند، مانند مثال «و نهی‌کنندگان از منکر» و «درهای آن گشوده شد». هر دو حالت فتح و کسر در میم «یومئذ» امکان‌پذیر است؛ فتح، قرائت کسایی و ورش و قالون است، و کسر، قرائت باقی است. «و من خزی یومئذ» یعنی نجات دادیم صالح و کسانی که با او بودند، به نعمتی از سوی خودمان از خفت روزی که به عذابشان رسید. خزی، عیبی است که فضاحت آن نمایان می‌شود و از امثال آن شرم می‌کنند. قطعاً پروردگارت، قوی در مجازات و عزیز در سلطنت است و هیچ‌کس بر او غلبه نمی‌کند.
وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ صاح بهم جبرئیل، و قیل: الصّیحة، العذاب، کما تقول: صاح فلان بفلان، اذا زجره و ردعه. و قیل: لمّا ایقنوا بالعذاب تحنّطوا و تکفّنوا و التفّوا فی الانطاع و القوا نفوسهم بالارض یقلّبون ابصارهم نحو السّماء لا یدرون من این یأتیهم العذاب، فلمّا اصبحوا فی الیوم الرّابع اتتهم صیحة من السّماء فیها صوت کلّ صاعقة و صوت کلّ شی‌ء فی الارض تقطّعت منها قلوبهم فی صدورهم فَأَصْبَحُوا فِی مساکنهم و بلادهم جاثِمِینَ میّتین صرعی، و الجثوم، السّقوط علی الوجه فاماتهم اللَّه الا رجلا کان فی حرم اللَّه فمنعه حرم اللَّه من عذاب اللَّه و جاء فی الخبر انّه ابو ثقیف.
هوش مصنوعی: و کسانی که ظلم کردند، فریادی به گوششان رسید که جبرئیل به آنها زد، و گفته شده است که این فریاد، عذاب است، چون وقتی کسی دیگری را زجر می‌کند، او را صدا می‌زند. گفته شده وقتی آنان یقین کردند به عذاب، خود را زینت کردند و در پوشش‌ها پیچیده شدند و به زمین افتادند و چشمانشان را به آسمان دوختند و نمی‌دانستند عذاب از کجا به سراغشان می‌آید. وقتی روز چهارم رسید، فریادی از آسمان بلند شد که صدایی مانند صدای تمام صاعقه‌ها و هر چیز دیگری در زمین داشت و دل‌هایشان در سینه‌هایشان شکافت. پس در خانه‌ها و سرزمین‌هایشان همچون مردگان بر زمین افتادند. و جثوم به معنای افتادن به صورت است. خداوند آنان را مرده کرد به جز یک نفر که در حرم خدا بود و حرمت حرم خدا او را از عذاب خدا حفظ کرد و گفته شده است که او ابو ثقیف بود.
کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها کان لم یقیموا فیها لانقطاع آثارهم بهلاکهم باجمعهم الّا ما بقی من اجسادهم الدّالة علی الخزی النّازل بهم أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ قرائت حمزة و یعقوب و حفص «ثمود» بغیر تنوین، و الباقون ثمودا منوّنا. قال سیبویه: انّ ثمود قد یصرف فیجعل اسما للحیّ و لا یصرف فیجعل اسما للقبیلة أَلا بُعْداً لِثَمُودَ ای بعدا من اللَّه و رحمته ل: ثمود.
هوش مصنوعی: هنگامیکه آثار قوم ثمود به دلیل نابودی‌شان از بین رفته، انگار هرگز در آنجا زندگی نکرده‌اند. تنها نشانه‌های باقی‌مانده از آن‌ها، اجسادشان هستند که نشان‌دهنده شرم و عذابی است که به آن‌ها نازل شده است. قوم ثمود به پروردگار خود کفر ورزیدند. در قرائت‌های مختلف، نام «ثمود» یا بدون تنوین خوانده می‌شود و یا به صورت منون. سیبویه می‌گوید که «ثمود» ممکن است به عنوان نام یک قبیله به کار رود و یا به عنوان نام یک قوم بدون تصریف باشد. به راستی که دوری از رحمت خداوند برای قوم ثمود بسیار بعید است.
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْری‌ گفته‌اند: که این فریشتگان سه کس بودند جبرئیل و میکائیل و اسرافیل. سدی گفت: یازده بودند بر صورتهای جوانان و نیکو رویان. و قیل: علی صورة الاضیاف. ابن عباس گفت: جبرئیل بود و با وی دوازده فریشته دیگر آمدند و ابراهیم را بفرزند اسحاق بشارت دادند. و قیل: بشّروه بهلاک قوم لوط، و القری المؤتفکات لخلاص ابن عمّه لوط منهم قالُوا سَلاماً سلام گفتند یعنی که: بر ابراهیم رسیدند و سلام کردند «سلام» نصب علی المصدر ای سلّموا سلاما، کما یقال: کلّموا کلاما، و اعطوا عطاء و انبت نباتا، و قیل: نصب لانّه مفعول القول قال: «سلام» ای و علیکم سلام. فریشتگان سلام کردند و ابراهیم جواب داد. حمزه و کسایی «سلم» خوانند بکسر سین بی الف، و السلم هو الصلح، و المعنی نحن سلم لکم و لسنا بحرب فتمتنعوا من تناول طعامنا و هو خبر مبتداء محذوف چون فریشتگان وی را دیدند که بترسید، گفتند: آشتی و صلح، ابراهیم جواب داد که: آشتی و صلح یعنی که از یک دیگر ایمن‌ایم.
هوش مصنوعی: فرستادگان ما به ابراهیم بشارت دادند. گفته شده که این فرشتگان سه نفر بودند: جبرئیل، میکائیل و اسرافیل. بعضی دیگر گفته‌اند که یازده نفر بودند که به شکل جوانان نیکو منظر ظاهر شدند. همچنین گفته شده که آنها به صورت مهمانان آمدند. ابن عباس می‌گوید جبرئیل بود و با او دوازده فرشته دیگر آمدند و به ابراهیم بشارت فرزندش اسحاق را دادند. همچنین برخی گفته‌اند که آنها ابراهیم را از هلاکت قوم لوط و شهرهای ویران‌شده‌اش مطلع کردند تا او را از دست آنها نجات دهند. وقتی به ابراهیم رسیدند، سلام کردند و ابراهیم نیز جواب داد. گفته شده که این کلمه "سلام" به گونه‌ای است که به معنای صلح و آرامش است، یعنی ما به شما صلح و دوستی داریم و از شما نمی‌ترسیم. هنگامی که فرشتگان ابراهیم را در حالت ترس دیدند، گفتند که ما به صلح آمده‌ایم و ابراهیم نیز تأکید کرد که از همدیگرایمن هستیم.
و نیز گفته‌اند که: سلم از بهر آنست که زبان ابراهیم عبری بود و در زبان عبری سلام نیست. و روا بود که سلم بمعنی سلام است فان السلم و السلام واحد، کما یقال: حرم و حرام و حلّ و حلال، و التقدیر، امرنا سلام، او علیکم سلام، و قرء الباقون سلام، بالالف و فتح السین، و الوجه انه جواب تسلیمهم، فقوله: سَلامٌ ای علیکم سلام فحذف الخبر، او امرنا سَلامٌ فحذف المبتدا. در خبر است که خصصنا ایّتها الامة بثلاث: بالسلام و التأمین و الصف فی الصلاة.
هوش مصنوعی: گفته شده که واژه "سَلَم" به این دلیل است که زبان حضرت ابراهیم عبری بود و در این زبان واژه‌ای برای سلام وجود نداشت. بنابراین، معنای سلم می‌تواند همان سلام باشد، چون سلم و سلام به یک معنا هستند، مشابه واژه‌هایی مانند حرمت و حرام، یا حل و حلال. به این ترتیب، می‌توان گفت که پیام ما سلام است، یا به شما سلام می‌فرستیم. همچنین در قرآن آمده است که ما این امت را به سه چیز اختصاص دادیم: سلام، تأمین و صف در نماز.
این خبر دلیل است که در زبان عبری سلام نیست فَما لَبِثَ ای ما مکث ابراهیم أَنْ جاءَ ای عن أَنْ جاءَ فیکون محلّه نصبا علی نزع الخافض بِعِجْلٍ حَنِیذٍ محنوذ و هو المشویّ بالحجارة المحماة.
هوش مصنوعی: این خبر نشان می‌دهد که در زبان عبری کلمه‌ای برای سلام وجود ندارد. همچنین گفته می‌شود که ابراهیم مدت زیادی در مکانی نماند تا اینکه به صورت نذری گوساله‌ای بریان شده و پخته شده با سنگ‌های داغ را برای مهمانانش آورده است.
و قیل: حَنِیذٍ ای مشوی یقطر و دکه، من قولهم: حنذت الفرس ای جعلت علیه الجلّ حتی یقطر عرقا. و یقال: الحنیذ السمیط. و قیل: السمین، درین آیت حث است بر تعجیل مهمان داری که رب العزة ابراهیم را بستود بآنکه زود طعام فرا پیش مهمان آورد و تعلیم است امّت احمد را بنواختن مهمانان و طعام دادن ایشان و انشد بعضهم:
هوش مصنوعی: حَنِیذ به معنای غذایی است که آرام آرام پخته و آماده می‌شود. در گذشته گفته می‌شد که حنذ به معنای آن است که بر روی آتش گذاشته شده تا عرق کند. همچنین، حنیذ به موادی چرب و خوشمزه نیز اطلاق می‌شود. در این متن به یادآوری رفتار خوب ابراهیم اشاره شده که به مهمانان خود به سرعت غذا ارائه داد و این امر به عنوان الگو و آموزشی برای پیروان او مطرح شده است که مهمان‌نوازی و غذا دادن به مهمانان را مورد تشویق قرار دهد.
رسم جری فی الناس لیس بقاصد
حبس الجماعة لانتظار الواحد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که رفتار و عادت‌های افراد در جامعه به گونه‌ای است که نمی‌توانند به خاطر یک نفر و به انتظار او توقف کنند یا کاری را متوقف نمایند. در واقع، جامعه باید به پیش برود و افراد نمی‌توانند معطل بمانند چون یک نفر وجود ندارد.
حسن گفت فریشتگان بر صورت مهمانان در ابراهیم شدند که دانستند که ابراهیم مهمان دوست دارد، پس چون طعام فرا پیش ایشان برد ایشان نخوردند فان الملائکة لا یأکلون و لا یشربون. ابراهیم چون ایشان را دید که دست بطعام وی نمی‌بردند، بانکار فرا پیش ایشان آمد و بخود در بترسید که نباید که ایشان دشمنان‌اند یا دزدان‌اند که ببدی و ببلایی آمده‌اند، و طعام از آن نمی‌خورند تا حرمت داشت بر ایشان بطعام واجب نگردد، و آن ترس در دل میداشت پنهان، اینست که اللَّه گفت: نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً یقال: نکر و انکر و استنکر بمعنی واحد وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً یعنی خاف منهم خیفة فاوجسها فی نفسه یعنی اخفاها کقوله: فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی‌ و قیل: الایجاس الادراک: ای ادرک و اجس بخوف حدث فی نفسه، چون فریشتگان ابراهیم را دیدند که بترسید گفتند: لا تَخَفْ مترس که ما فریشتگانیم. ابراهیم را ترس بیفزود که اگر فریشتگان‌اند نباید که عذاب را آمده‌اند بمن و بقوم من، که فریشتگان آن گه چون بزمین آمدندید عذاب را آمدندید چنان که اللَّه گفت: ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ ای بالعذاب فریشتگان گفتند: إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی‌ قَوْمِ لُوطٍ مترس که ما را با هلاک قوم لوط فرستاده‌اند، همانست که جایی دیگر گفت: إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی‌ قَوْمٍ مُجْرِمِینَ لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ. و جاء فی الخبر ان ابراهیم (ع) قال لهم: الا تأکلون؟ قالوا: یا ابراهیم لا نطعمه الا بثمن، قال ابراهیم: فانّ ثمنه ان تسمّوا اللَّه علیه فی اوّله و تحمدوا اللَّه فی آخره، فنظر جبرئیل الی میکائیل فقال: حق لهذا ان یتخذه ربه خلیلا.
هوش مصنوعی: حسن می‌گوید که فرشتگان به شکل مهمانان ابراهیم در آمدند، چرا که دانستند او به مهمان‌نوازی علاقه دارد. وقتی طعام را به پیش آن‌ها آورد، آن‌ها از خوردن امتناع کردند، زیرا فرشتگان غذا نمی‌خورند و نمی‌نوشند. ابراهیم که دید آن‌ها به طعام دست نمی‌زنند، ترسید و فکر کرد ممکن است آن‌ها دشمنان یا دزدان باشند که به بدی آمده‌اند. او نگران بود که شاید حرمت طعام بر آن‌ها واجب نباشد، و این فکر در دلش پنهان بود. خداوند به این موضوع اشاره کرده و فرمود: "او از آن‌ها ترسید". فرشتگان وقتی دیدند ابراهیم ترسیده، گفتند: "نترس!" و خود را به او معرفی کردند. ابراهیم بیش از پیش ترسید چرا که اگر آن‌ها فرشتگان بودند، ممکن بود برای عذاب قومش آمده باشند، زیرا فرشتگان معمولاً در مواقع عذاب نازل می‌شوند. آن‌ها به ابراهیم گفتند که به‌سوی قوم لوط فرستاده شده‌اند و نیت آن‌ها هلاک کردن این قوم است. ابراهیم از آن‌ها پرسید که چرا غذا نمی‌خورند و آن‌ها توضیح دادند که تنها با اجرتی غذا می‌خورند. ابراهیم پیشنهاد داد که ثمن آن، ذکر خدا در ابتدا و شکر او در انتهای غذا باشد. در این زمان، جبرییل به میکائیل نگاهی کرد و گفت: "این شایسته است که خدا او را دوست خود بداند."
وَ امْرَأَتُهُ و هی سارة بنت هاران بن ناحور بن شاروع بن ارغواء بن فالغ و هی ابنة عم ابراهیم قائِمَةٌ من وراء الستر تسمع کلام الرّسل و کلام ابراهیم فَضَحِکَتْ لانها کانت قالت لابراهیم اضمم لوطا ابن اخیک الیک فانی اعلم انه سینزل بهولاء القوم العذاب فضحکت سرورا لما اتی الامر علی ما توهمته.
هوش مصنوعی: همسر او، سارا دختر هاران بن ناحور بن شاروع بن ارغوی، و او دختر عم ابراهیم بود. او در پشت پرده ای ایستاده بود و سخنان فرستادگان و ابراهیم را می‌شنید. زمانی که خبر آمدن فرستادگان به ابراهیم را شنید، خندید، زیرا به ابراهیم گفته بود که لوط، پسر برادرش را به خود نزدیک کند، چون می‌دانست که عذاب به سوی این قوم خواهد آمد. او از این که آنچه تصور کرده بود، به حقیقت پیوسته بود، خندید.
سارة با ابراهیم گفته بود که برادر زاده خود را لوط واپناه خود گیر و از میان آن قوم بیرون آر که من می‌پندارم که ایشان را عذاب رسد، پس چون آن فریشتگان آمدند و خبر دادند که ما بعذاب قوم لوط آمده‌ایم ساره در پس پرده ایستاده بود و گوش فرا سخن ایشان داشته چون آن سخن بشنید بخندید بشادی، آن گه آنچه وی گفته بود فرا ابراهیم راست آمد و درست. و گفته‌اند: قائِمَةٌ آنست که ساره بخدمت مهمانان ایستاده بود و ابراهیم با ایشان نشسته و در آن وقت زنان در حجاب نبودند و ایستادن ایشان بخدمت مهمانان عیب نمی‌داشتند کعادة الاعراب و نازلة البوادی و الصحراء. پس چون فریشتگان طعام نمی‌خوردند وی بخندید بتعجب، که این شگفت کاری است که ما بنفس خویش خدمت مهمانان‌ کنیم و ایشان طعام نخورند و پیش از آن ندیده بودند که مهمانان طعام نخوردند، و گفته‌اند: آن ساعت که گوساله بریان کرده در پیش نهادند جبرئیل پرّ خویش بوی فرو آورد و دعا کرد تا اللَّه تعالی آن را زنده کرد و برخاست و در رفتن ایستاد ساره آن کار شگفت داشت بخندید. و اصح الاقوال آنست که آن تبسم و شادی وی ببشارت فرزند بود به پیرانه سر، و باین قول در آیت تقدیم و تأخیر است یعنی فبشرناها باسحق، فضحکت تعجبا من ان یکون من شیخین کبیرین ولد. و یقال: الضحک خاصة للانسان اذا رأی العجیب البدیع حصل من مادة البدن هیئة الضحک و گفته‌اند: فَضَحِکَتْ ای حاضت یعنی رأت امارة ذلک بعد البشارة او قبلها، و هذا قول مجاهد و عکرمة تقول العرب: ضحکت الارنب ای حاضت.
هوش مصنوعی: ساره به ابراهیم گفته بود که باید لوط، برادرزاده‌اش را نجات دهد و او را از میان آن قوم بیرون بیاورد زیرا فکر می‌کرد که آن قوم عذاب خواهند شد. وقتی فرشتگان به آنها خبر دادند که به سوی قوم لوط آمده‌اند، ساره از پشت پرده ایستاده و به گفت‌وگوی آن‌ها گوش می‌داد. وقتی این خبر را شنید، با شادی خندید زیرا آنچه گفته بود به حقیقت پیوسته بود. گفته شده که ساره به عنوان میزبان در خدمت میهمانان ایستاده بود و ابراهیم با آن‌ها نشسته بود. در آن زمان، زنان حجاب نداشتند و ایستادن آن‌ها در خدمت مهمانان ناپسند نبود، زیرا این عادت Bedouins و ساکنان بیابان بود. وقتی فرشتگان از خوردن غذا امتناع کردند، ساره به شگفتی خندید چون معمولاً بر این باور بودند که مهمانان غذا می‌خورند و قبلاً چنین چیزی را تجربه نکرده بودند. گفته شده که در لحظه‌ای که گوساله‌ای بریان شده بود به آن‌ها ارائه دادند، جبرئیل دعا کرد تا خدا آن را زنده کند و گوساله برخاست و به راه خود ادامه داد که این سرنوشت شگفتی برای ساره به همراه داشت و او دوباره خندید. به اعتقاد بسیاری، خنده و شادی او به خاطر بشارت فرزندی در سن بالا بود. همچنین در تفسیر آیات آمده است که به او بشارت داده شده بود و او به شدت از اینکه چگونه می‌تواند از دو پیر مرد فرزندی به دنیا بیاورد، متعجب شده بود. گفته‌ها حاکی از این است که خنده نشان‌دهنده شگفتی عمیق انسان در مواجهه با پدیده‌های عجیب است.
فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ انما خصت بالبشارة جزاء علی خدمتها للضیف. و قیل: لان النّساء اعظم سرورا بالولد من الرجال، و قیل: لان ساره لم یکن لها ولد و کان ل: ابراهیم ولد و هو اسماعیل (ع). و گفته‌اند: بشارت دادن فریشتگان ساره را آن بود که گفتند: ایّتها الضاحکة ستلدین غلاما، و مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ ای و بعد بشارة اسحاق ب: یعقوب. شامی و حمزه و حفص «یعقوب» بنصب خوانند بر تقدیر فبشرناها ب: اسحاق و یعقوب من وراء اسحاق ای من بعد اسحاق و موضعه الجر الا انه لا ینصرف فیکون فی حال الجر مفتوحا و قیل: انتصابه بفعل مضمر و التقدیر فبشرناها ب: اسحاق و وهبنا لها یعقوب، باقی یعقوب برفع خوانند و هو مرفوع بالابتداء و خبره من وراء اسحاق مقدم علیه فیکون المعنی: فبشرناها ب: اسحاق و یعقوب یحدث لها من وراء اسحاق، قال: ابن عباس و الشعبی و جماعة من المفسرین و اهل اللغة: الوراء ولد الولد تقول العرب: هذا ابنی من الوراء: ای ابن ابنی. یقول بشرناها بانها تعیش الی ان تری ولد ولدها فکانت سن ابراهیم یومئذ مائة سنة و ساره اصغر منه بسنة.
هوش مصنوعی: به او بشارت دادیم که پسری به نام اسحاق خواهد آورد، و این بشارت به خاطر خدمات او به مهمانان بود. برخی گفته‌اند که زنان بیشتر از مردان به تولد فرزندان شاد می‌شوند و همچنین گفته‌اند که سارا فرزندی نداشت، در حالی که ابراهیم فرزندانی داشت و یکی از آن‌ها اسماعیل بود. فرشتگان به سارا بشارت دادند که ای خندان، تو پسری به نام اسحاق خواهی زایید و بعد از اسحاق، یعقوب نیز خواهد آمد. برخی نویسندگان «یعقوب» را به صورت منصوب خوانده‌اند و این به شمارش پس از اسحاق برمی‌گردد. در این حالت، یعقوب به معنای فرزند فرزند خوانده می‌شود. لذا بشارت به سارا این بود که او تا زمان دیدن نوه‌اش زندگی خواهد کرد و در آن زمان ابراهیم صد سال سن داشت و سارا یک سال از او کوچکتر بود.
قالَتْ یا وَیْلَتی‌ نداء ندبة و هو ایذان بورود الامر الفظیع أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ همانست که جایی دیگر گفت: فَصَکَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ دست بر وی همیزد چنان که عادت زنان باشد بوقت تعجب که چیزی شگفت بینند یا شنوند، میگفت: من فرزند چون زایم و من پیر زن، سال من به نود و نه رسیده و این که شوی منست سالش بصد رسیده. و قیل: انّها ابنة تسعین سنة و هو ابن مائة و عشرین سنة، وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً نصب علی الحال ای ما تذکرون من ولادتی علی کبر سنّ ابرهیم و ترکه غشیان النساء لشی‌ء عجیب، استبعاد و استنکار وی از جهت عرف و عادت بود نه از جهت انکار قدرت حق جلّ جلاله.
هوش مصنوعی: زن گفت: وای بر من! این ندا نشانه‌ای از ورود به موضوعی هولناک است. آیا ممکن است من فرزندی به دنیا بیاورم در حالی که پیرزن شده‌ام؟ او در حالتی از تعجب و شگفتی، صورت خود را به یاد آورد و گفت: من یک زن پیر و نازا هستم. او در شرایطی ابراز می‌کند که سن من به نود و نه سال رسیده و شوهرم هم به صد سال. برخی گفته‌اند که او نود ساله و شوهرش یک صد و بیست ساله است. او با حالتی نگران و متعجب این را می‌گوید تا به همه یادآوری کند که زایمان در سن بالای ابراهیم و رها کردن زنان برای چنین چیزی، عجیب است. این تعجب از نظر عرف و عادت بود و نه از جهت انکار قدرت خداوند.
آن گه فریشتگان گفتند: أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ؟ استفهام است بمعنی تنبیه، و امر اللَّه حکمه و قضاؤه رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ این دعائی است که فریشتگان گفتند خاندان ابراهیم را، و این دعا در شریعت مصطفی (ص) بماند تا آخر الابد تا در تشهد نماز میگویند «کما صلیت و بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم» و آن برکات نبوّت است در خاندان ابراهیم که هر چه پیغامبران بودند بعد از ابراهیم از نسل اسحاق و اسماعیل بودند. قیل: انّما وحد الرحمة لان الرحمة مصدر فصلحت للجمع البرکة لان المراد به بقاء کلّ خیر إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ای محمود علی کل نعمة، مجید ذو مجد و ثناء. و قیل: مَجِیدٌ ای کریم جواد یکثر الخیر من قبله و المجد نیل الشّرف، یقال: مجد فهو ماجد و مجد فهو مجید.
هوش مصنوعی: پس فرشتگان گفتند: آیا از حکمت خداوند تعجب می‌کنی؟ این پرسش به منظور یادآوری است و مقصود از امر خداوند، حکمت و تقدیر اوست. رحمت و برکات خداوند بر شما، اهل بیت، این دعایی است که فرشتگان برای خاندان ابراهیم بر زبان آوردند و این دعا در شریعت پیامبر اسلام (ص) تا ابد ادامه خواهد داشت، به‌طوری که در تشهد نماز می‌گویند «همچنان که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم رحمت و برکت فرستادی». این برکات نبوت شامل تمام پیامبرانی است که پس از ابراهیم متولد شدند و همگی از نسل اسحاق و اسماعیل بودند. گفته شده است که رحمت به صورت واحد است، زیرا رحمت منبعی است که می‌تواند جمع شود، اما برکت به معنای ماندگاری هر گونه خیری است. او ستوده و بزرگ است، یعنی دارای شایستگی و فضیلت بر هر نعمت و دارای بزرگی و ثنای بسیار. برخی می‌گویند که "مَجِید" به معنای بخشنده و کریم است که از ناحیه او خیر و برکت زیادی به دست می‌آید و "مجد" به معنای رسیدن به مقام والایی است.
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ ای الفزع وَ جاءَتْهُ الْبُشْری‌ بالولد، البشری البشارة مصدر کالرّجعی یُجادِلُنا ای اخذ یجادلنا فحذف للدّلالة علیه، و المعنی: یجادل رسلنا. این مجادله آن بود که چون فریشتگان گفتند: إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ ابراهیم گفت با فریشتگان: أ رأیتم ان کان فیها خمسون من المسلمین أ تهلکونهم؟ قالوا: لا، قال: اربعون؟ قالوا لا، قال: عشرة؟ قالوا: لا، حتّی بلغ الواحد قالوا: لا، قال: إِنَّ فِیها لُوطاً و هو مؤمن، قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها الایة. إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ ای رزین عاقل وقور أَوَّاهٌ یعنی رحیم مُنِیبٌ ای راجع الی الطّاعة «حلیم» در قرآن، ابراهیم راست و پسر او را و یحیی را آنجا که گفت: وَ سَیِّداً یعنی حلیما و مصطفی (ص) یوسف را گفت: ان کان لحلیما ذا اناة.
هوش مصنوعی: وقتی ترس از ابراهیم زائل شد و بشارتِ فرزند به او رسید، او شروع به استدلال و بحث با فرشتگان کرد. این مجادله از اینجا شروع شد که فرشتگان گفتند که ما قوم این شهر را هلاک خواهیم کرد و ابراهیم پرسید: آیا اگر در آنجا پنجاه مؤمن باشند، آن‌ها را هلاک می‌کنید؟ فرشتگان پاسخ دادند: نه. سپس ابراهیم پرسید: چه در صورت چهل نفر؟ و جواب منفی بود. همین‌طور تا اینکه به ده نفر رسید و فرشتگان همچنان منفی پاسخ دادند. حتی وقتی به یک نفر رسید گفت: اما لوط در آنجا هست و او ایمان دارد. آن‌ها پاسخ دادند که ما بهتر می‌دانیم چه کسی در آنجا هست. ابراهیم مردی صبور و عاقل بود و رحمت و توجه خاصی به خدا داشت. در قرآن «حلیم» به ابراهیم و دیگر پیامبران نیز اشاره شده است، که به معنای انسانی با تدبیر و صبوری است.
پس فریشتگان گفتند: یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا الجدال و دع الخصومة فی امرهم إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ باهلاکهم وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ غیر مصروف عنهم بشفاعة و لا غیرها، یروی انّ ابراهیم لمّا جاءته الملائکة کان یعمل فی ارض له فکلّما عمل دیرة من الدّیار غرز بالّة و صلّی. فقالت الملائکة: حقیق علی اللَّه ان یتّخذ اللَّه ابراهیم خلیلا.
هوش مصنوعی: فریشتگان به ابراهیم گفتند: از این بحث و جدال بگذر و در مورد آنها بحث و دعوا نکن، زیرا فرمان پروردگارت درباره هلاکت آنها آمده و عذابی غیر قابل بازگشت به سوی آنها نازل خواهد شد و هیچ شفاعتی قادر نخواهد بود آنها را نجات دهد. همچنین روایت شده که وقتی ملائکه به ابراهیم رسیدند، او در حال کار کردن در زمینی بود و هر بار که خانه‌ای می‌ساخت، در آنجا نماز می‌خواند. ملائکه گفتند: به راستی شایسته است که خداوند ابراهیم را به عنوان دوست خود برگزیند.