گنجور

۴ - النوبة الثالثة

قوله تعالی وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً الآیة. کردگار قدیم، جبّار نام دار عظیم، جلّ جلاله و عظم شأنه خبر میدهد از هیبت و سیاست روز رستاخیز، روز حشر و نشر، روز عرض و شمار، روز محاسبت و مسائلت خلق اوّلین و آخرین جمع کرده، دیوان مظالم فرو نهاده، ترازوی عدل در آویخته، دوزخ آشفته، بر گستوان سیاست بر افکنده، و آن را بعرصات حاضر کرده، شعلهای آتش حسرت از دلها بر افروخته، جانها بلب رسیده، دوست و دشمن آشنا و بیگانه از هم جدا کرده، آن ساعت از جناب جبروت و درگاه عزّت بحکم سیاست ندای قهر آید بعابد و معبود باطل مَکانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ این چنان است که کسی را بیم دهند گویند باش تا من با تو پردازم. جای دیگر بر عموم گفت: سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ آری با شما پردازیم ای جنّ و انس، آن گه معبودان باطل چون آن هیبت و سیاست بینند از عابدان خویش بیزاری گیرند، عابدان بر ایشان دعوی کنند که ما را بطاعت و عبادت خویش فرمودند گناه ایشانراست که ما را از راه ببردند و چنین فرمودند، جواب دهند بتان و طواغیت که فَکَفی‌ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنَّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ خداوند آفریدگار و معبود کردگار بی‌همتا میداند و گواه است که می‌ندانستیم و از عبادت و طاعت شما بی‌خبر بودیم، جماد بودیم بی‌حیاة و بی صفات و بی معنی، نه سزای پرستیدن داشتیم، نه زبان فرمودن. آن گه عاقبت مناظره ایشان آن بود که همه را بدوزخ فرستند، هم عابد را و هم معبود را، چنان که میگوید جلّ جلاله إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ تا ترا معلوم گردد که هر طاعت که نه خدایراست امروز محالست و فردا وبال و نکالست.

قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ خبر میدهد که در هفت آسمان و زمین خدای‌ست که آفریدگار است و روزی گمار است، و در آفریدن یکتا و در روزی دادن بی‌همتا، می‌آفریند بقدرت فراخ بی‌معونت، روزی میدهد از خزینه فراخ بی‌مئونت.

خبر درست است از مصطفی ص‌

یدا اللَّه ملأی لا یغیضها نفقة سحاء اللیل و النهار.

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قدرت بر کمال، قدرت آفریدگار است که جهان را آفریننده است و آغاز کننده، و آن گه گذشته را باز پس آرنده، و کهنه را نو سازنده، از نیست هست بیرون آرد و آن گه آن هست به نیست آرد، هر چیزی را ضدّ وی تواند و هر کاری را عکس وی راند، بند و گشاد و قطع و وصل و جبر و کسر همه تواند، و سرّ آن داند، سنّیی با قدریی مناظره کرد و هر یکی‌ مذهب خویش تقویت میداد، اعتقاد قدری آنست که فعل وی توان وی است، مقدور وی نه مقدور حقّ. آن قدری میوه‌ای از درخت بگرفت گفت: ا لیس انا فعلت هذا؟

نه کرده من است این فعل، نبینی که من کردم و توان منست؟ سنّی گفت: اگر تو کردی و تو گسستی، چنان که بگسستی بپیوند، و بجای خویش باز بر. آن قدری درماند و مسئله تسلیم کرد. قال ابن عطاء فی قوله: یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قال: یبدؤا باظهار القدرة فیوجد المعدوم، ثمّ یعیده فیبقی بابقائه، فلذلک عظم حال العارف و دلیله قوله: قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ الآیة. حق نامی است از نامهای خداوند جلّ جلاله. تفسیر آنست که وی براستی خدا است و بخدایی سزاست و بقدر خود بجا است، بوده و هست و بودنی همه رفتنی‌اند و وی باقی، موجود دل دوستان، مشهود جان عارفان، نه تغیّر پذیر نه حال گرد، بسزاوار خدایی را جاودان. و بر لسان اهل طریقت این نام حق بسیار رود از آنکه این طایفه از شهود افعال به شهود صفات پیوستند آن گه از شهود صفات با شهود ذات افتادند، اوّل نظاره صنع کردند، پس از صنع در گذشتند، نظاره صفات کردند. باز نظاره صفات بگذاشتند، نظاره ذات کردند.

نظاره صنع را گفت: أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ نظاره صفات را گفت: وَ ما تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ الآیة. نظاره ذات را گفت: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ و مصطفی ص» در نظاره فعل گفته: اعوذ بعفوک من عقابک.

و در نظاره صفات گفته: اعوذ برضاک من سخطک، و در نظاره ذات گفته: اعوذ بک منک.

آن گه از دیدن خود نیز در گذشت، از صفات خود مجرّد گشت، از مقام فنا نفس زد گفت: لا احصی ثناء علیک.

باز قدم بر تر نهاد بر مقام بقا از حقیقت افراد نشان داد گفت: انت کما اثنیت علی نفسک‌

اوّل مقام استدلال است دیگر مقام افتقار است، سیوم مقام مشاهده، چهارم مقام حیاة، پنجم مقام بقا.

پیر طریقت برموز این معانی اشارت کرده و گفته: ای رستاخیز شواهد و استهلاک رسوم عارف بنیستی خود زنده است ای ماجد قیوم همه در آرزوی دیداراند و من در دیدار گم سیل که بدریا رسید از آن سیل چه معلوم، جهان از روز پر است و نابینای مسکین محروم.

خصمان گویند کین سخن زیبا نیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً الآیة. کردگار قدیم، جبّار نام دار عظیم، جلّ جلاله و عظم شأنه خبر میدهد از هیبت و سیاست روز رستاخیز، روز حشر و نشر، روز عرض و شمار، روز محاسبت و مسائلت خلق اوّلین و آخرین جمع کرده، دیوان مظالم فرو نهاده، ترازوی عدل در آویخته، دوزخ آشفته، بر گستوان سیاست بر افکنده، و آن را بعرصات حاضر کرده، شعلهای آتش حسرت از دلها بر افروخته، جانها بلب رسیده، دوست و دشمن آشنا و بیگانه از هم جدا کرده، آن ساعت از جناب جبروت و درگاه عزّت بحکم سیاست ندای قهر آید بعابد و معبود باطل مَکانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ این چنان است که کسی را بیم دهند گویند باش تا من با تو پردازم. جای دیگر بر عموم گفت: سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ آری با شما پردازیم ای جنّ و انس، آن گه معبودان باطل چون آن هیبت و سیاست بینند از عابدان خویش بیزاری گیرند، عابدان بر ایشان دعوی کنند که ما را بطاعت و عبادت خویش فرمودند گناه ایشانراست که ما را از راه ببردند و چنین فرمودند، جواب دهند بتان و طواغیت که فَکَفی‌ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنَّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ خداوند آفریدگار و معبود کردگار بی‌همتا میداند و گواه است که می‌ندانستیم و از عبادت و طاعت شما بی‌خبر بودیم، جماد بودیم بی‌حیاة و بی صفات و بی معنی، نه سزای پرستیدن داشتیم، نه زبان فرمودن. آن گه عاقبت مناظره ایشان آن بود که همه را بدوزخ فرستند، هم عابد را و هم معبود را، چنان که میگوید جلّ جلاله إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ تا ترا معلوم گردد که هر طاعت که نه خدایراست امروز محالست و فردا وبال و نکالست.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، همه انسان‌ها جمع می‌شوند و خداوند، که قدرت و عظمتش بی‌نظیر است، درباره ابهت و نظم آن روز خبر می‌دهد. در این روز، انسان‌ها، چه از اول و چه از آخر، مورد محاسبه و بازخواست قرار می‌گیرند. اعمالشان بررسی می‌شود و بر اساس عدالت سنجیده می‌شود. در آن زمان، آتش جهنم شعله‌ور شده و حاکمیت الهی در روشنی جلوه‌گر می‌شود. دوست و دشمن از یکدیگر جدا خواهند شد و در آن لحظه، از طرف خداوند صداهایی به گوش می‌رسد که عابد و معبودهای باطل را به چالش می‌کشد. معبودهای باطل از پیروانشان بیزار خواهند شد و هر کدام به دیگری می‌گویند که بدانید ما شما را به پرستش خود واداشته‌ایم و این گناهان شماست که ما را به راه باطل کشیدند. اما معبودها خواهند گفت که خداوند خود گواه است که ما نمی‌دانستیم شما چه می‌کردید و از عبادت شما بی‌خبر بودیم. در نهایت، همه آن‌ها به جهنم فرستاده می‌شوند، چه پرستنده و چه معبود، زیرا هر طاعتی که به غیر از خداوند باشد، امروز بی‌معناست و فردا عواقب وخیمی را به دنبال خواهد داشت.
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ خبر میدهد که در هفت آسمان و زمین خدای‌ست که آفریدگار است و روزی گمار است، و در آفریدن یکتا و در روزی دادن بی‌همتا، می‌آفریند بقدرت فراخ بی‌معونت، روزی میدهد از خزینه فراخ بی‌مئونت.
هوش مصنوعی: بگو چه کسی به شما روزی می‌دهد از آسمان و زمین؟ این نشان‌دهنده این است که در هفت آسمان و زمین، خدای واحدی وجود دارد که خالق و روزی‌دهنده است. او در آفرینش منحصر به فرد است و در روزی دادن نیز بی‌نظیر است. او با قدرت بسیار و بدون نیاز به کمک دیگران، روزی می‌دهد و این روزی از خزانه‌ای فراخ و بدون محدودیت جاری است.
خبر درست است از مصطفی ص‌
هوش مصنوعی: خبر درست است از مصطفی ص.
یدا اللَّه ملأی لا یغیضها نفقة سحاء اللیل و النهار.
هوش مصنوعی: یدا اللَّه پر از نعمت است و هرگز کاسته نمی‌شود، حتی با هزینه‌های شب و روز.
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قدرت بر کمال، قدرت آفریدگار است که جهان را آفریننده است و آغاز کننده، و آن گه گذشته را باز پس آرنده، و کهنه را نو سازنده، از نیست هست بیرون آرد و آن گه آن هست به نیست آرد، هر چیزی را ضدّ وی تواند و هر کاری را عکس وی راند، بند و گشاد و قطع و وصل و جبر و کسر همه تواند، و سرّ آن داند، سنّیی با قدریی مناظره کرد و هر یکی‌ مذهب خویش تقویت میداد، اعتقاد قدری آنست که فعل وی توان وی است، مقدور وی نه مقدور حقّ. آن قدری میوه‌ای از درخت بگرفت گفت: ا لیس انا فعلت هذا؟
هوش مصنوعی: آیا از شریکان شما کسی هست که بتواند آفرینش را آغاز کند و سپس آن را دوباره به وجود آورد؟ قدرت کامل و آفرینش به خداوند اختصاص دارد که جهان را خلق کرده است و اوست که آغازگر هر چیز و همچنین می‌تواند گذشته را دوباره به حالت اولیه‌اش بازگرداند و نوآوری کند، از عدم، وجود را به وجود می‌آورد و سپس وجود را به عدم برمی‌گرداند. هر چیزی در مقابل اوست و هر عملی عکس آن انجام می‌شود. او هم می‌تواند ببندد و هم بگشاید، قطع کند و وصل نماید، و از تمام امور باخبر است. یک شخص از مکتب اهل سنت با شخصی از مکتب قَدَر مناظره کرد و هر یک سعی داشت دیدگاه خود را تأیید کند. اعتقاد قَدَر این است که عمل انسان به اراده اوست و نه مقدور الهی. آن شخص قَدَر به میوه‌ای که از درخت گرفته بود اشاره کرد و گفت: آیا من این را نکردم؟
نه کرده من است این فعل، نبینی که من کردم و توان منست؟ سنّی گفت: اگر تو کردی و تو گسستی، چنان که بگسستی بپیوند، و بجای خویش باز بر. آن قدری درماند و مسئله تسلیم کرد. قال ابن عطاء فی قوله: یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قال: یبدؤا باظهار القدرة فیوجد المعدوم، ثمّ یعیده فیبقی بابقائه، فلذلک عظم حال العارف و دلیله قوله: قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ الآیة. حق نامی است از نامهای خداوند جلّ جلاله. تفسیر آنست که وی براستی خدا است و بخدایی سزاست و بقدر خود بجا است، بوده و هست و بودنی همه رفتنی‌اند و وی باقی، موجود دل دوستان، مشهود جان عارفان، نه تغیّر پذیر نه حال گرد، بسزاوار خدایی را جاودان. و بر لسان اهل طریقت این نام حق بسیار رود از آنکه این طایفه از شهود افعال به شهود صفات پیوستند آن گه از شهود صفات با شهود ذات افتادند، اوّل نظاره صنع کردند، پس از صنع در گذشتند، نظاره صفات کردند. باز نظاره صفات بگذاشتند، نظاره ذات کردند.
هوش مصنوعی: این متن درباره‌ی توانایی خداوند و برتری حقیقت وجود او صحبت می‌کند. در آن گفته می‌شود که خداوند قادر است چیزی را از عدم به وجود بیاورد و سپس آن را حفظ کند. این عظمت خداوند و معرفت حقیقت او موجب می‌شود که عارفان به درک عمیق‌تری از حقیقت دست یابند. همچنین اشاره شده که اهل طریقت در سفر معنوی خود، ابتدا به مشاهده‌ی آثار و نشانه‌های خداوند می‌پردازند و سپس به صفات و در نهایت به ذات خداوند می‌رسند. در این مسیر، آن‌ها از تجلیات خداوند به شناخت عمیق‌تری می‌رسند و در نهایت به توحید و وحدت وجود نزدیک می‌شوند.
نظاره صنع را گفت: أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ نظاره صفات را گفت: وَ ما تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ الآیة. نظاره ذات را گفت: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ و مصطفی ص» در نظاره فعل گفته: اعوذ بعفوک من عقابک.
هوش مصنوعی: نگاهی به آفرینش خداوند می‌گوید: آیا در ملکوت آسمان‌ها و زمین نمی‌نگرند؟ نگاهی به صفات او می‌گوید: و هیچ‌گونه اتفاقی نمی‌افتد و هیچ‌یک از آیات قرآن را نمی‌خوانید. نگاهی به خود او می‌گوید: بگو، خداست، سپس آن‌ها را رها کن و پیامبر که در نگاهی به اعمال الهی می‌گوید: از عفوت به تو پناه می‌برم، ای خدا، از عذاب تو.
و در نظاره صفات گفته: اعوذ برضاک من سخطک، و در نظاره ذات گفته: اعوذ بک منک.
هوش مصنوعی: در درک صفات الهی، گفته شده است که انسان باید به خشنودی خدا پناه ببرد و از خشم او خود را حفظ کند. و در توجه به ذات الهی، به او پناه می‌برد و از خود او کمک می‌طلبد.
آن گه از دیدن خود نیز در گذشت، از صفات خود مجرّد گشت، از مقام فنا نفس زد گفت: لا احصی ثناء علیک.
هوش مصنوعی: سپس از اینکه خود را مشاهده کرد، از ویژگی‌های خود عبور کرد و از مقام فنا خارج شد و گفت: «هرگز نمی‌توانم ستایشی برای تو بیان کنم.»
باز قدم بر تر نهاد بر مقام بقا از حقیقت افراد نشان داد گفت: انت کما اثنیت علی نفسک‌
هوش مصنوعی: او دوباره قدم بر جایی نهاد که بقا و ماندگاری وجود دارد و از حقیقت افراد نشانه‌ای نشان داد و گفت: تو همانی که به خودت نسبت می‌دهی و تعریف می‌کنی.
اوّل مقام استدلال است دیگر مقام افتقار است، سیوم مقام مشاهده، چهارم مقام حیاة، پنجم مقام بقا.
هوش مصنوعی: اولین مرحله استدلال است، دومین مرحله نیاز و وابستگی، سومین مرحله مشاهده و دیدن، چهارمین مرحله زندگی و حیات، و پنجمین مرحله دوام و استمرار است.
پیر طریقت برموز این معانی اشارت کرده و گفته: ای رستاخیز شواهد و استهلاک رسوم عارف بنیستی خود زنده است ای ماجد قیوم همه در آرزوی دیداراند و من در دیدار گم سیل که بدریا رسید از آن سیل چه معلوم، جهان از روز پر است و نابینای مسکین محروم.
هوش مصنوعی: پیر طریقت به عمق این معانی اشاره کرده و می‌گوید: ای قیامت نشانه‌ها و از بین رفتن آداب عارفان، خودت همچنان زنده هستی. ای ماجد قیوم، همه در آرزوی دیدار تو هستند، و من در میان دیدار، مانند سیلی هستم که به دریا رسیده. از آن سیل چه معلوم! دنیا پر از روز است و بیچاره نابینا محروم از آن.
خصمان گویند کین سخن زیبا نیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست
هوش مصنوعی: عده‌ای می‌گویند که این حرف زیبا نیست، در حالی که خورشید گناهی ندارد اگر کسی نتواند آن را ببیند.