گنجور

۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ این آیت در شأن قومی آمد که به هجرت آمده بودند و موالاة داشتند با برادران به مکه در دارالشرک و ایشان دست می‌افکندند و در خبرها ایشان می‌گراییدند، ربّ العالمین ایشان را از آن نهی کرد و ایشان را بیم داد، گفت: وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ یا معشر المسلمین بعد نزول هذه الایة، فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ای من یتولّی المشرک فهو مشرک لانّه رضی بشرکه. و قومی از مسلمانان در مکه بماندند، از بهر عیال خویش و پیوند که داشتند هجرت نکردند و می‌گفتند: اگر ما یکبارگی از فرزندان و خویشان خود ببریم صنایع و اسباب ما خراب شود و مالی که به کسب به‌دست آورده‌ایم ضایع شود و فرزندان و کودکان ضعیف و بی‌کس بمانند، در شأن ایشان این آیت آمد: قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ. قرائت بوبکر از عاصم و عشیراتکم بالف است، و اقتراف اکتساب است: وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها ای اکتسبتموها، به مکه وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها ان یبقی علیکم فلا ینفق، و گفته‌اند: وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها یعنی البنات الایامی اذا کسدن عند آبائهن و لم یخطبن.

وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها و منازل تعجبکم الاقامة بها، أَحَبَّ إِلَیْکُمْ ان تهاجروا الی اللَّه و الی رسوله بالمدینة.

فَتَرَبَّصُوا ای توقّعوا و انتظروا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ این بر سبیل وعید گفت. یعنی که اگر آن همه دوستر می‌دارید از هجرت به مدینه از بهر خدای و رسول صبر کنید و منتظر فرمان خدای باشید، یعنی عذاب این جهانی و هو القتل، یا عقاب آن جهانی. و گفته‌اند: امر اینجا فتح مکه است، به تهدید با ایشان می‌گوید: فَتَرَبَّصُوا مقیمین بمکّة حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بفتح مکّة فیسقط فرض الهجرة. وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ تهدید لهؤلاء بحرمان الهدایة.

لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ فی الخبر انّ المواطن الکثیرة الّتی نصر اللَّه فیها النّبی و المؤمنین ثمانون موطنا. الوطن و الموطن مکان الاقامة. وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ یعنی و نصرکم فی یوم حنین. گفته‌اند: حنین و اوطاس و هوازن هر سه نام غزاست، هوازن نام قبیله و حنین و اوطاس نام جایگاه. حنین وادی‌یی است میان مکه و طائف، و قصه آنست: چون مکه گشاده شد و مکیان مسلمان شدند، دو قبیله بماند از عرب که ایشان را قوّتی و شوکتی عظیم بود، مردان مبارز جنگی، یکی هوازن و دیگر ثقیف. ایشان با یکدیگر بیعت کردند و با هم افتادند چهار هزار مرد مقاتل، و امیر هوازن، مالک عوف بود، امیر ثقیف، کنانة بن عمرو، خبر به رسول خدا آمد که ایشان ساز جنگ می‌کنند و حربه‌ها تدبیر می‌سازند، رسول اسباب حرب بساخت و با دوازده هزار مرد جنگی بیرون آمد، ده هزار مهاجر و انصار و دو هزار که از مکه با وی برخاستند، آمدند تا به وادی حنین، مردی گفت: از جمله مسلمانان نام وی سلمة بن سلامه چون لشکر اسلام فراوان دید و انبوه: و اللَّه یا رسول اللَّه لا نغلب الیوم من کثرة. رسول خدا را از آن نه‌خوش آمد و اندوهگن شد و گفت: ما را امروز محنت و ابتلا رسد ازین کلمت، اعتماد کرد بر سپاه فراوان تا خود چه پیش آید. هر دو لشکر به‌هم رسیدند مشرکان نیامهای شمشیر همه بشکستند و چهار هزار مرد مبارز شمشیر کشیده به‌یکبار حمله بردند و لشکر اسلام چنان هرگز ندیده بودند بترسیدند و به هزیمت پشت بدادند، و با رسول خدا نماند از آن لشکر مگر سیصد مرد، و به یک روایت با وی نماند هیچ کس مگر عباس بن عبد المطلب و بوسفیان بن الحرب، و عباس مردی بلند آواز بود. رسول گفت: یا عباس! یاران را بخوان. عباس گفت: یا عباد اللَّه! یا اهل القرآن! یا اصحاب الشجرة یا اصحاب سورة البقرة و آل عمران! یا اصحاب بیعة الرّضوان! و گفته‌اند رسول خدا نیز می‌گفت: یا معشر المهاجرین! الیّ یا معشر الانصار! الیّ، این اصحاب الصفة! این اصحاب سورة البقرة.

مسلمانان چون آواز رسول شنیدند و آواز عباس، به‌یکبار بازگشتند و نزدیک مصطفی آمدند. رسول خدا گفت: هذا حین حمی الوطیس.

و در خبر است که مشتی خاک و سنگ‌ریزه برداشت و بر روی ایشان انداخت گفت: شاهت الوجوه انهزموا و ربّ الکعبه.

و رب العزّة در آن حال سکینه فرو فرستاد به دل‌های مؤمنان، آرامی و سکونی و امنی بعد از خوف و بیم به دل ایشان فرو آمد و قوی‌دل شدند و بر کافران حمله بردند. ربّ العالمین مدد فرستاد از آسمان پنج هزار فریشته با قدهای بلند و جامه‌های سفید بر اسبهای ابلق. کافران چون ایشان را بدیدند بترسیدند و به هزیمت شدند و مسلمانان بر پی ایشان رفتند و بسیار از ایشان کشته شدند، مالک بن عوف را بگرفتند و پیش رسول خدا آوردند. رسول گفت: یا مالک امّا الایمان و امّا السّیف؟

مالک گفت: امّا اسلام نیارم و اگر بکشی مردی عظیم کشته باشی و رفدا خواهی مال عظیم یابی. آن‌گه گفت: یا محمد! کجااند آن مردان بلند بالای سفید جامه بر اسب‌های ابلق که به‌نزدیک تو بودند؟ ایشان ما را به‌هزیمت کردند نه شما. رسول خدا گفت: تلک الملائکة ارسلها ربّی لنصرتی.

اینست که رب العالمین گفت: وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ برحبها و سعتها. و الباء للحال ای رحبته، و المعنی لم تجدوا موضعا لفرارکم عن اعدائکم.

ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ای ولّیتم الکفّار ظهورکم مدبرین.

عن النبی ص: منهزمین.

قال الزّهری: بلغنی انّ شیبة بن عثمان، قال: استدبرت رسول اللَّه یوم حنین و انا أرید أن اقتله بطلحة بن عثمان و عثمان بن طلحة و کانا قد قتلا یوم احد فاطلع اللَّه رسوله علی ما فی نفسی فالتفت الیّ و ضرب فی صدری و قال: اعیذک باللّه یا شیبة، فارعدت فرائصی فنظرت الیه و هو احبّ الیّ من سمعی و بصری و قلت: اشهد انّک رسول اللَّه و انّ اللَّه اطلعک علی ما فی نفسی.

ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ و امنه و رحمته و طمأنینه، و قیل: و قاره فآمنوا و سکنت قلوبهم بعد الخوف.

وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها یعنی الملائکة و کانوا خمسة آلاف لم تروها باعینکم.

وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا بالخوف و القتل و الاسر.

وَ ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ ای ما فعل بهم جزائهم فی الدّنیا.

ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عَلی‌ مَنْ یَشاءُ و هم الّذین اسلموا منهم بعد ذلک.

وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ بمن آمن.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فاجتنبوهم کما یجتنب الانجاس.

حسن گفت: نجس العین‌اند، مصافحت ایشان دست شستن واجب کند. قتاده گفت: نجاست ایشان آنست که نه از جنابت غسل کنند نه از حدث وضو. نجس مصدر است و نجس اسم و نجس موافقت رجس، یقال: رجس نجس.

فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ مسجد گفت و مراد همه حرم است. حرام کرد بر مشرکان که در حرم شوند یا حج کنند پس فتح مکه، معنی آنست که مؤمنان را نگذارند پس ازین که در حرم شوند نه استیطان را نه سفارت و زیارت را نه زنده و مرده فانّه ینبش قبره اذا امکن و یخرج.

بَعْدَ عامِهِمْ هذا. قیل هو سنة تسع. و قیل سنة برائة و هی سنة عشر و هی سنة حجة الوداع. جابر بن عبد اللَّه گفت: لا یقربه مشرک الّا عند رجل من المسلمین او رجل یؤدّی الجزیه. و فی وقوع اسم المسجد علی الحرام دلیل علی انّه قبلة لاهل القبلة و سعه لهم فی التّوجه الیه اذا ارادوا الکعبة کما

جاء فی الخبر انّ البیت قبلة لاهل المسجد و المسجد قبلة لاهل الحرم و الحرم قبلة لاهل الارض فی مشارقها و مغاربها.

وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً مشرکان چون این منع شنیدند گفتند: اکنون کاروانهای مکّه بازداریم تا از گرسنگی هلاک شوند، اهل مکه بترسیدند گفتند: الآن ینقطع المتاجر عنّا، فانزل اللَّه تعالی: وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ العائل الفقیر و الجمع العیّل و العیلة الفقر، عال، درویش شد، اعال، عیال‌دار شد، فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ بما تأخذون من الجزیة و تنالون من الغنیمة. و قیل: مِنْ فَضْلِهِ ای من رزقه فمطرت البلاد و اخصبت و اسلم اهل جدة و صنعا و غیرهم فحملوا المیرة الی مکه و کفاهم اللَّه ما کانوا یتخوّفون. و گفته‌اند که خدای تعالی وعده وفا کرد که بروزگار طعام و نعمت بر ایشان فراخ کرد چنان که گفت: یُجْبی‌ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا، امّا بمشیّت مقیّد کرد گفت: مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ، از بهر آنکه نعمت سال بسال کمتر و سال به‌سال بیشتر و کس باشد که توانگر بود و کس باشد که درویش چنان که خود خواهد روزی می‌رساند یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ، و قیل: هذا تعلیم بتعلیق الامور بمشیّة اللَّه. إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بما امر، حَکِیمٌ فیما قدّر.

قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ در قرآن آیتی نیست در فرمان بقتال جامع‌تر از این که می‌گوید: قتال کنید با ایشان که با خدای ایمان نیارند چنان که موحّدان ایمان آرند یعنی اهل کتاب، قریظه و نضیر و غیر ایشان که ایشان اقرار می‌دادند که خدای خالق است آفریدگار و کردگار، امّا او را شریک و انباز می‌گفتند و زن و فرزند و به آنچه سزای آن نیست صفت می‌کردند و نبوّت مصطفی محمد نمی‌پذیرفتند، پس اقرار ایشان به‌کار نیامد و آن را ایمان نهادند، وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ و نه بروز رستاخیز ایمان دارند چنان که موحدان و مؤمنان ایمان دارد، و ذلک بانهم لا یقرّن بانّ اهل الجنّة یاکلون و یشربون فلیس یقرّن بالیوم الآخر.

وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ من الخمر و لحم الخنزیر.

وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ ای لا یدینون بدین الاسلام و هو دین محمد ص النّاسخ لسائر الادیان. و المعنی ایمانهم غیر ایمان اذ لم یؤمنوا بمحمد ص و لم یتدینوا بدینه، و قیل لا یدینون دین الحقّ ای لا یطیعون طاعة الحقّ و الحقّ هو اللَّه عزّ و جلّ. دان له ای اطاع له، و قیل: لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ ای لا یعملون بما فی التوریة و الانجیل.

مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ من الیهود و النّصاری و من للتّبیین. میگوید با ایشان که به خدای و روز رستاخیز ایمان نیاوردند و حرام را حلال کردند و فرمان خدای نبردند ازین جهودان و ترسایان، قتال کنید. حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ اهل کتاب را در اعطاء جزیه مخصوص کرد، این دلیل است که هر که را کتاب نیست و شبهت کتاب نیست، جزیت از وی نپذیرند و او را در کفر بنگذارند، امّا مجوس به اهل کتاب ملحق‌اند در جزیت. لما

روی عبد الرحمن بن عوف انّ النّبی ص قال: سنوا بهم سنة اهل الکتاب، و روی انّ النّبی ص اخذ من مجوس هجر، و روی عن علی (ع) قال: کان للمجوس علم یعلمونه و کتاب یدرسونه و ان ملکهم سکر فوقع علی ابنته او اخته فاطلع علیه بعض اهل مملکته فجاءوا یقیمون علیه الحد و امتنع فرفع الکتاب من بین اظهرهم و ذهب العلم من صدورهم.

امّا سامره می‌گویند که قومی‌اند از جهودان و صابیان قومی‌اند از ترسایان، و حکم ایشان حکم اهل کتاب است و ایشان که تمسّک به صحف شیث و ابراهیم و داود (ع) کرده‌اند، علما و رایشان مختلف‌اند قومی گفتند ملحق‌اند به‌اهل کتاب، و قومی گفتند بعبده اوثان ملحق‌اند، و قومی گفتند که از عبده اوثان جزیت پذیرند مگر که از عرب باشند، فانّ العرب سیف الاسلام، و فی ذلک ما

روی انّ النّبی ص صالح عبدة الاوثان علی العرب الّا من کان من العرب.

امّا مذهب راست و قول درست آنست که عرب و عجم در آن یکسانند و جز از اهل کتاب جزیت نپذیرند، ایشان که پیش از مبعث رسول ص پدران ایشان بر ملّت جهودان و ترسایان بودند، امّا آنکه بعد از مبعث مصطفی ص جهود گشت یا ترسا، یا گور، از عبده اوثان است از وی و اعقاب وی الّا اسلام نپذیرند یا قتل، و شرط آنست که جزیت از مرد بالغ آزاد ستانند مکلف، نه از زن نه از کودک، نه از دیوانه و معتوه نه از مملوک فانّهم اتباع الرجال العقلاء، و اقلّه دینار.

قال رسول اللَّه ص لمعاذ بن جبل: خذ من کل حالم دینارا فی کل سنة یعنی فی آخر الحول.

و روی انّ عمر اوجب علی من کان من اهل الذّهب اربعة دنانیر و علی اهل الفضة اربعین درهما. حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ، قیل: عن سلطان و قوّة لکم علیهم و انعام منکم علیهم و للید السّلطان و النّعمة، و قیل: عَنْ یَدٍ یعنی عن قهر و ذلّ یعترفون انّ ایدی المسلمین فوق ایدیهم. و قیل: عَنْ یَدٍ یعنی یعطونها بایدیهم، یعطی کلّ رجل ما علیه بیده لا یرسله، یمشی بها کارها و لا یجی‌ء بها راکبا، یعطیها و هو قائم، و الّذی یأخذها منه جالس.

وَ هُمْ صاغِرُونَ ذلیلون مقهورون. و قیل: یؤخذ بلحیته ثمّ یقبض منه. و قیل: یصفع ثمّ یؤخذ منه.

وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ این قومی از جهودان گفته‌اند نه همگان.

ابن جریح گفت: خود یک مرد گفت است از این نام وی فحاص، و سبب آن بود که بخت‌نصر بابلی نسختهای تورات بسوخته بود در مسجد بیت المقدس و از آن زمین نسخت نمانده بود، چون فرزندان بنی اسرائیل که مانده بود، پس کشتن پدران ایشان فرا رسیدند به تورات محتاج بودند و آن را نسخت نیافتند، خدای تورات را از اول تا آخر در دل عزیر او کند. پس از آن که وی را زنده کرده بود تا بر ایشان خواند، ایشان بشنیدند و نسخت کردند. قومی از ایشان گفتند: این عزیر پسر خداست، که مردم را توان چنین نیست.

وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ این آن بود که خدای تعالی عیسی را به آسمان برد، حواریان و قوم عیسی که وی را دریافته بودند و دیده، هیچ نماندند و فرزندان ایشان در رسیدند که عیسی را ندیده بودند امّا به وی ایمان داشتند. پس مردی جهود نام وی بولس با ایشان آمد و دین ترسایی گرفت تا ایشان را بفریفت و دروغها نهاد در کار عیسی و دین ایشان بر ایشان شوریده کرد تا ایشان در شبهت افتادند، قومی گفتند: المسیح هو اللَّه. قومی گفتند: هو ابن اللَّه. قومی گفتند: ثالث ثلاثه. و شرح قصه آنست که: این بولس مردی بود دلاور، کینه‌ور، کافر دل و می‌خواست که قوم عیسی به‌هم بر او کند و دین ایشان بر ایشان شوریده کند، و با جهودان می‌گفت: ان کان الحق مع عیسی فکفرنا و جحدنا و النّار مصیرنا فنحن مغبونون ان دخلوا الجنّة و دخلنا النّار می‌گفت: غبنی عظیم باشد اگر فردا این قوم عیسی به بهشت روند و ما به دوزخ، ناچار من تدبیری سازم که ایشان را از راه ببرم و از اسلام بر گردانم، و کانوا علی دین الاسلام احدی و ثمانین سنة بعد رفع عیسی یصلون الی القبلة و یصومون رمضان. پس این بولس اسبی داشت نیکو که بر پشت آن جنگ کردی با ایشان، و قوم عیسی از قتل و طعن وی ایمن نبودندی، رفت و آن اسب را پی کرد و خاک بر سر نهاد و گریستنی و زاریی عظیم در گرفت. ایشان گفتند چه رسید ترا درین وقت؟

گفت ندایی شنیدم از آسمان که ترا هرگز توبه نپذیرم مگر که ترسا شوی و دین عیسی گیری و اکنون از دین جهودی توبه کردم، ایشان او را در کنیسه فروآوردند و یک سال در خانه‌ای نشست که از آن خانه بیرون نیامد تا کتاب انجیل بخواند و بیاموخت، پس بیرون آمد و گفت ندایی از آسمان شنیدم که: انّ اللَّه قبل توبتک.

ایشان او را به دوست گرفتند، پیشرو خود ساختند و به وی اقتدا کردند. برخاست و به بیت‌المقدس رفت و آنجا خلیفه‌ای بگماشت نام وی نسطور و درو می‌آموخت که عیسی و مریم و اله هر سه به هم خدااند. پس از آنجا به روم رفت و آنجا نیز خلیفه‌ای بگماشت نام وی یعقوب، و لاهوت و ناسوت او را در آموخت، یعنی که لاهوت بت خدای به ناسوت بت خدای عیسی فرو آمد تا پسر وی شد. پس یکی دیگر را دعوت کرد و او را خلیفت خود خواند نام وی ملکا، و در وی آموخت که انّ الاله لم یزل و لا یزال عیسی. پس ایشان را هر سه بجای خود ممکن کرد و به هر یکی چنان نمود که او بهینه است و مهتر همگان. و با هر یکی گفت من عیسی را به خواب دیدم که من از تو خشنودم، اکنون خویشتن را بدین سبب قربان می‌کنم که وی از من خشنود شد. تو همه را دعوت کن و بر ملّت و نحلت خویش چنان که گفتم جمع کن که من رفتم. این سخن با هر یکی از آن سه خلیفت بگفت و خویشتن را بکشت. پس ایشان هر یکی طایفه‌ای را جمع کردند و بر آن گفتار و عقیده خویش بماندند و پیوسته میان این هر سه فرقت اختلاف بودی و جنگ و قتل الی یومنا هذا، و امروز ترسایان بر آن سه فرقت‌اند.

عزیز ابن بتنوین قرائت عاصم و کسایی و یعقوب است، باقی بی‌تنوین خوانند و اثبات تنوین پسندیده‌تر است و اختیار بو عبیده و بو حاتم است لانّه اسم خفیف فوجهه ان ینصرف و ان کان اعجمیّا و لانّه لیس بمنسوب الی ابیه و انّما تحذف العرب النّون من هذا الاسم اذا کان منسوبا الی ابیه کقولهم: هذا زید بن عبد اللَّه، فحذفت النّون لکثرة هذا الکلام، فاذا نسبوا الی غیر ابیه نوّنوا فقالوا: هذا زید ابن اخینا، و هذا زید ابن الامیر و علی قراءة من قراء بغیر التّنوین فلذلک و لالتقاء السّاکنین سکون التّنوین و سکون الباء فی قوله: عزیز ابن اللَّه ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ، قال قائل: کلّ قول بالفم فما الفائدة فی قوله: بافواههم؟

قال الزّجاج: معناه انّه لیس فیه برهان و لا بیان انّما هو قول بالفم لا معنی تحته صحیح لانّهم معترفون بانّ اللَّه لم یتّخذ صاحبة فکیف یزعمون انّ له ولدا؟! انّما هو تکذیب و قول فقط. و الافواه جمیع الفوه حذف الهاء من آخره و قلب الواو میما فصار فما.

یضاهون بی‌همزه قراءت عامّه است من ضاهیت. عاصم بکسر ها خواند و همزه، من ضاهأت، و الضّهیاء المرأة الممسوحة الثّدی المستویة الصّدر. یضاهون ای یشبهون و یشاکلون.

قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ میگوید: این سخن اینان نیک ماننده است به سخن کافران که پیشوا بودند از مشرکان مکه که می‌گفتند: اللات و العزّی و منات بنات اللَّه. و گفته‌اند نیک ماند سخن ترسایان که گفتند: المسیح بن اللَّه. به سخن جهودان نیز گفتند: عزیر بن اللَّه، و قیل ضاهی خلفهم سلفهم.

قاتَلَهُمُ اللَّهُ ای لعنهم و اهلکم، و کلّ شی‌ء فی القرآن قتل ای لعن. و قیل: هذا تعلیم ای قولوا قاتلهم اللَّه.

أَنَّی یُؤْفَکُونَ یصرفون عن الحقّ الی الباطل، و قیل: یؤفکون یکذبون.

اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ یعنی علمائهم و هم بنو هارون، وَ رُهْبانَهُمْ جمع راهب کفارس و فرسان و هم اصحاب الصوامع مشتقّ من الرهبة و مصدره الرّهبانیّة. أَرْباباً ای آلهة مِنْ دُونِ اللَّهِ یعنی اطاعوهم فی معاصی اللَّه. عدی بن حاتم گفت: رسول خدا برائة می خواند به این آیت رسید. گفتم‌

یا رسول اللَّه! انّهم لهم یکونوا یعبدون من دون اللَّه. قال: اجل و لکن کانوا اذا احلّوا لهم الحرام استحلوه و اذا حرّموا علیهم الحرام حرّموه فتلک عبادتهم.

و قیل کانوا یامرونهم بالسجود لهم و المسیح بن مریم عطف علی احبارهم و رهبانهم.

وَ ما أُمِرُوا ای ما امر عیسی ع إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً، واحِداً و قیل معناه المسیح بن مریم اتخذوه ربا و ما امروا فی التوریة و الانجیل إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً و هو الّذی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ تنزیها له عن ان یکون له شریک.

یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا یخمدوا نور اللَّه دین الاسلام و القرآن و بیان صفة محمد ص، بِأَفْواهِهِمْ بشرکهم و کذبهم و خصّ الفم دون اللّسان لانّ الاطفاء بالشّفة یکون.

وَ یَأْبَی اللَّهُ لا یرضی و لا یترک إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ باعلاء کلمة اللَّه و اعزاز دینه، وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ ذلک هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ محمدا بِالْهُدی‌ بالقرآن و الایمان وَ دِینِ الْحَقِّ الاسلام لیظهر اللَّه دینه ای لیغلبه علی سائر الادیان فلا یبقی دین الاظهر علیه الاسلام و سیکون ذلک و لم یکن بعد و لا تقوم الساعة حتّی یکون ذلک.

روی عن ابی سعید، قال: ذکر رسول اللَّه بلاء یصیب هذه الامة حتّی لا یجد الرجل ملجأ یلجأ الیه من الظلم فیبعث اللَّه رجلا من عترتی و اهل بیتی فیملأ به الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض لا تدع السماء من قطرها شیئا الا صبته مدرارا و لا تدع الارض من بناتها شیئا الا اخرجه حتی یتمنّی احیاء الاموات یعیش فی ذلک سبع سنین او تسع سنین.

و عن عائشة قالت قال النبیّ: لا یذهب اللّیل و النّهار حتی یعبد اللات و العزی فقلت یا رسول اللَّه ان کنت لا ظن حین انزل اللَّه هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی‌ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ان یکون ذلک تامّا. قال: انّه سیکون من ذلک ما شاء اللَّه ثم یبعث اللَّه ریحا طیبة فیتوفی کل من کان فی قلبه مثقال حبّة من خردل من ایمان فیبقی من لا خیر فیه فیرجعون الی دین آبائهم.

و عن المقداد بن الاسود، قال: سمعت رسول اللَّه یقول: لا یبقی علی وجه الارض بیت من مدر و لا وبر الا ادخله اللَّه کلمة الاسلام: و قیل لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ عند نزول عیسی.

قال رسول اللَّه لینزلن ابن مریم حکما عادلا فلیکسرنّ الصلیب و لیقتلن الخنزیر و لیدفعن الجزیة و لیذهبن الشحناء و التّباغض و التّحاسد و لیدعون الی المال فلا یقبله احد.

و قال ابن عباس: یظهر اللَّه نبیّه علی امر الدّین کلّه فیعطیه ایّاه کلّه و لا یخفی علیه شیئا منه و کان المشرکون و الیهود یکرهون ذلک.

۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدید، لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ پدران خویش و برادران خویش بدوستی مگیرید، إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإِیمانِ اگر ایشان می‌دوست دارند که کفر بگزینند بر ایمان، وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ و هر که ایشان را بپذیرد بدل و بدوست گیرد از شما که مؤمنان‌اید، فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. (۲۳) از بیدادگران است هم چون ایشان.۳ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ... الایة علامة الصدق فی التّوحید قطع العلاقات و مفارقة العادات و هجران المعارف و الاکتفاء باللّه علی دوام الحالات. هر که حلقه انقیاد شرع در گوش فرمان کند به بهشت رسد هر که دیده حرص بناوک فقر و فاقة بدوزد از دوزخ برهد، هر که صفات خود قربان مهر ازل کند اسرار علوم حقیقت از دل وی سر برزند، هر که یعقوب‌وار در بیت الاحزان عشق نشیند. و از علایق و خلایق ببرّد بصحبت مولی رسد. از خداوندان همّت یکی خلیل بود، ابراهیم در بدایت کار دنیا را بر مثال ستاره پیش دیده وی در آوردند، پس عقبی بینی اندر صورت ماه جمال خود بر دیده خلّت وی جلوه کرد پس نفس امّاره و مهر اسماعیل بحکم بعضیّت بر صفت آفتاب خود را بدو نمود. خلیل در نگرست بر هیچ چیز از موجودات آثار عزّ فقر و نشان ازل ندید گفت: نخواهم لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ همی بیکبار از کل کون اعراض کرد دنیا بداد و دل از فرزند برداشت و نفس خود را بآتش نمرود سپرد گفت: فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ. هر که خواهد که در کوی موافقت بر بساط محبّت منزل کند مرکب علاقت را یکبارگی پی‌کند.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ این آیت در شأن قومی آمد که به هجرت آمده بودند و موالاة داشتند با برادران به مکه در دارالشرک و ایشان دست می‌افکندند و در خبرها ایشان می‌گراییدند، ربّ العالمین ایشان را از آن نهی کرد و ایشان را بیم داد، گفت: وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ یا معشر المسلمین بعد نزول هذه الایة، فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ای من یتولّی المشرک فهو مشرک لانّه رضی بشرکه. و قومی از مسلمانان در مکه بماندند، از بهر عیال خویش و پیوند که داشتند هجرت نکردند و می‌گفتند: اگر ما یکبارگی از فرزندان و خویشان خود ببریم صنایع و اسباب ما خراب شود و مالی که به کسب به‌دست آورده‌ایم ضایع شود و فرزندان و کودکان ضعیف و بی‌کس بمانند، در شأن ایشان این آیت آمد: قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ. قرائت بوبکر از عاصم و عشیراتکم بالف است، و اقتراف اکتساب است: وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها ای اکتسبتموها، به مکه وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها ان یبقی علیکم فلا ینفق، و گفته‌اند: وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها یعنی البنات الایامی اذا کسدن عند آبائهن و لم یخطبن.
هوش مصنوعی: در این آیه خداوند به مؤمنان می‌فرماید که نباید پدرانشان را به عنوان دوست بپذیرند. این آیه در مورد گروهی آمده است که به هجرت از مکه آمده بودند اما با برادران خود در مکه ارتباط برقرار کردند و به آن‌ها وابسته بودند. خداوند آن‌ها را از این کار نهی کرده و هشدار می‌دهد که اگر کسی از آنان به مشرکان وابسته شود، آن‌ها از ظالمین هستند. برخی مسلمانان در مکه باقی ماندند به دلیل خانواده و پیوندهایی که داشتند و می‌ترسیدند که اگر از خانواده‌هایشان دور شوند، زندگی و اموالشان خراب شود. در این باره آیه‌ای نازل شد که اشاره به مواردی دارد که باید برای خداوند و دینش اولویت قائل شوند، حتی اگر این موارد شامل خانواده، اموال یا تجارت‌هایشان باشد.
وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها و منازل تعجبکم الاقامة بها، أَحَبَّ إِلَیْکُمْ ان تهاجروا الی اللَّه و الی رسوله بالمدینة.
هوش مصنوعی: و مکان‌هایی که خوشایندتان است و نمی‌توانید از زندگی در آنجا خسته شوید، آیا برای شما مطلوب‌تر است که به سوی خدا و پیامبرش در مدینه هجرت کنید؟
فَتَرَبَّصُوا ای توقّعوا و انتظروا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ این بر سبیل وعید گفت. یعنی که اگر آن همه دوستر می‌دارید از هجرت به مدینه از بهر خدای و رسول صبر کنید و منتظر فرمان خدای باشید، یعنی عذاب این جهانی و هو القتل، یا عقاب آن جهانی. و گفته‌اند: امر اینجا فتح مکه است، به تهدید با ایشان می‌گوید: فَتَرَبَّصُوا مقیمین بمکّة حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بفتح مکّة فیسقط فرض الهجرة. وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ تهدید لهؤلاء بحرمان الهدایة.
هوش مصنوعی: منتظر بمانید و صبر کنید تا خداوند فرمانش را بفرستد. این جمله به نوعی تهدید است. یعنی اگر واقعا خواهان هجرت به مدینه به خاطر خدا و رسول او هستید، باید صبر کنید و منتظر دستور خدا باشید. این می‌تواند به معنای عذاب در این جهان یا کیفر در جهان دیگر باشد. برخی گفته‌اند که این "امر" به فتح مکه اشاره دارد، و به کسانی که در مکه اقامت دارند، می‌گوید که منتظر بمانید تا خداوند مکه را بگشاید و در این صورت فریضه هجرت برطرف می‌شود. و خداوند قوم فاسق را هدایت نمی‌کند که این نیز تهدیدی نسبت به آن‌ها است.
لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ فی الخبر انّ المواطن الکثیرة الّتی نصر اللَّه فیها النّبی و المؤمنین ثمانون موطنا. الوطن و الموطن مکان الاقامة. وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ یعنی و نصرکم فی یوم حنین. گفته‌اند: حنین و اوطاس و هوازن هر سه نام غزاست، هوازن نام قبیله و حنین و اوطاس نام جایگاه. حنین وادی‌یی است میان مکه و طائف، و قصه آنست: چون مکه گشاده شد و مکیان مسلمان شدند، دو قبیله بماند از عرب که ایشان را قوّتی و شوکتی عظیم بود، مردان مبارز جنگی، یکی هوازن و دیگر ثقیف. ایشان با یکدیگر بیعت کردند و با هم افتادند چهار هزار مرد مقاتل، و امیر هوازن، مالک عوف بود، امیر ثقیف، کنانة بن عمرو، خبر به رسول خدا آمد که ایشان ساز جنگ می‌کنند و حربه‌ها تدبیر می‌سازند، رسول اسباب حرب بساخت و با دوازده هزار مرد جنگی بیرون آمد، ده هزار مهاجر و انصار و دو هزار که از مکه با وی برخاستند، آمدند تا به وادی حنین، مردی گفت: از جمله مسلمانان نام وی سلمة بن سلامه چون لشکر اسلام فراوان دید و انبوه: و اللَّه یا رسول اللَّه لا نغلب الیوم من کثرة. رسول خدا را از آن نه‌خوش آمد و اندوهگن شد و گفت: ما را امروز محنت و ابتلا رسد ازین کلمت، اعتماد کرد بر سپاه فراوان تا خود چه پیش آید. هر دو لشکر به‌هم رسیدند مشرکان نیامهای شمشیر همه بشکستند و چهار هزار مرد مبارز شمشیر کشیده به‌یکبار حمله بردند و لشکر اسلام چنان هرگز ندیده بودند بترسیدند و به هزیمت پشت بدادند، و با رسول خدا نماند از آن لشکر مگر سیصد مرد، و به یک روایت با وی نماند هیچ کس مگر عباس بن عبد المطلب و بوسفیان بن الحرب، و عباس مردی بلند آواز بود. رسول گفت: یا عباس! یاران را بخوان. عباس گفت: یا عباد اللَّه! یا اهل القرآن! یا اصحاب الشجرة یا اصحاب سورة البقرة و آل عمران! یا اصحاب بیعة الرّضوان! و گفته‌اند رسول خدا نیز می‌گفت: یا معشر المهاجرین! الیّ یا معشر الانصار! الیّ، این اصحاب الصفة! این اصحاب سورة البقرة.
هوش مصنوعی: خداوند در موقعیت‌های مختلف به پیامبر و مؤمنان یاری رسانده است که تعداد این مکان‌ها به هشتاد مورد می‌رسد. در روز حنین، که یکی از جنگ‌ها بود، قبیله‌های هوازن و ثقیف که به خاطر قدرت و شجاعتشان شناخته می‌شدند، تصمیم به نبرد گرفتند. پس از فتح مکه و مسلمان شدن مکیان، این دو قبیله به یکدیگر پیوستند و چهار هزار جنگجو را برای مقابله آماده کردند. فرماندهی هوازن بر عهده مالک عوف و فرماندهی ثقیف بر عهده کنانه بن عمرو بود. وقتی پیامبر از این تهدید مطلع شد، با دوازده هزار جنگجو به میدان نبرد رفت که شامل ده هزار مرد از مهاجران و انصار و دو هزار نفر از مکه بودند. در میان نبرد، یکی از مسلمانان به نام سلمه بن سلامه از شلوغی و تعداد زیاد سپاه اسلام ناراحت بود و اظهار داشت که امروز از کثرت جمعیت شکست نخواهند خورد. این حرف باعث دل‌نگرانی پیامبر شد، زیرا به تعداد زیاد سپاه خود اعتماد کرده بود. سپس درگیری میان دو طرف آغاز شد و مشرکان با حمله ناگهانی خود، سپاه اسلام را به وحشت انداختند و عده‌ای از جنگجویان اسلام فرار کردند. تنها سیصد نفر در کنار پیامبر ماندند و او از عباس بن عبدالمطلب خواست تا دیگر یاران را صدا بزند و او افراد مختلفی را خطاب قرار داد تا به نبرد برگردند. پیامبر نیز به مهاجران و انصار فراخوان داد تا به او ملحق شوند.
مسلمانان چون آواز رسول شنیدند و آواز عباس، به‌یکبار بازگشتند و نزدیک مصطفی آمدند. رسول خدا گفت: هذا حین حمی الوطیس.
هوش مصنوعی: مسلمانان وقتی صدای پیامبر و صدای عباس را شنیدند، به‌یکباره به سمت مصطفی بازگشتند. پیامبر فرمود: این زمانی است که صحنه جنگ داغ و پرتنش می‌شود.
و در خبر است که مشتی خاک و سنگ‌ریزه برداشت و بر روی ایشان انداخت گفت: شاهت الوجوه انهزموا و ربّ الکعبه.
هوش مصنوعی: و در خبری آمده که مقداری خاک و سنگ‌ریزه برداشت و بر سر آنها ریخت و گفت: "به سوی حق، روی برگردانید و به خداوند کعبه پناه ببرید."
و رب العزّة در آن حال سکینه فرو فرستاد به دل‌های مؤمنان، آرامی و سکونی و امنی بعد از خوف و بیم به دل ایشان فرو آمد و قوی‌دل شدند و بر کافران حمله بردند. ربّ العالمین مدد فرستاد از آسمان پنج هزار فریشته با قدهای بلند و جامه‌های سفید بر اسبهای ابلق. کافران چون ایشان را بدیدند بترسیدند و به هزیمت شدند و مسلمانان بر پی ایشان رفتند و بسیار از ایشان کشته شدند، مالک بن عوف را بگرفتند و پیش رسول خدا آوردند. رسول گفت: یا مالک امّا الایمان و امّا السّیف؟
هوش مصنوعی: خداوند در آن لحظه آرامش را به دل‌های مؤمنان نازل کرد و پس از ترس و نگرانی، آرامش و امنیتی به آن‌ها بخشید. آن‌ها با قلبی محکم شدند و به طرف کافران حمله کردند. پروردگار عالم از آسمان پنج هزار فرشته با قدهای بلند و لباس‌های سفید بر اسب‌های ابلق فرستاد. هنگامی که کافران آن‌ها را دیدند، ترسیدند و فرار کردند و مسلمانان به دنباله آن‌ها رفتند و بسیاری از آن‌ها کشته شدند. مالک بن عوف را گرفتند و به پیش رسول خدا آوردند. رسول خدا به او گفت: یا مالک، انتخاب تو چیست؟ ایمان یا شمشیر؟
مالک گفت: امّا اسلام نیارم و اگر بکشی مردی عظیم کشته باشی و رفدا خواهی مال عظیم یابی. آن‌گه گفت: یا محمد! کجااند آن مردان بلند بالای سفید جامه بر اسب‌های ابلق که به‌نزدیک تو بودند؟ ایشان ما را به‌هزیمت کردند نه شما. رسول خدا گفت: تلک الملائکة ارسلها ربّی لنصرتی.
هوش مصنوعی: مالک گفت: اما من اسلام نمی‌آورم و اگر تو مرا بکشی، کشته‌ای بزرگ را به قتل رسانده‌ای و در عوض، مال زیادی به دست خواهی آورد. سپس گفت: ای محمد! آن مردان بلند قامت و لباس سفید که بر اسب‌های ابلق در نزدیکی تو بودند، کجا رفتند؟ آن‌ها ما را کشتند، نه شما. رسول خدا در پاسخ فرمود: این‌ها فرشتگانی هستند که پروردگارم برای یاری من فرستاده است.
اینست که رب العالمین گفت: وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ برحبها و سعتها. و الباء للحال ای رحبته، و المعنی لم تجدوا موضعا لفرارکم عن اعدائکم.
هوش مصنوعی: این آیه به واقعه‌ای اشاره دارد که در روز حُنین اتفاق افتاد. در این روز، مسلمانان به تعداد زیاد بودند و از این تعداد زیاد احساس قوت و اعتماد به نفس کردند. اما این تعداد زیاد نتوانست به آن‌ها هیچ کمکی کند و زمین با وجود وسعتش، برایشان تنگ شد. به این معنا که آن‌ها نتوانستند جایی برای فرار از دشمنان خود پیدا کنند.
ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ای ولّیتم الکفّار ظهورکم مدبرین.
هوش مصنوعی: سپس به عقب برگشتید و از آنها دور شدید و در حالی که به کفّار پشت کرده بودید، فرار کردید.
عن النبی ص: منهزمین.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: کسانی که در مسیر حق و در جهاد دینی شکست می‌خورند و از آن دور می‌شوند.
قال الزّهری: بلغنی انّ شیبة بن عثمان، قال: استدبرت رسول اللَّه یوم حنین و انا أرید أن اقتله بطلحة بن عثمان و عثمان بن طلحة و کانا قد قتلا یوم احد فاطلع اللَّه رسوله علی ما فی نفسی فالتفت الیّ و ضرب فی صدری و قال: اعیذک باللّه یا شیبة، فارعدت فرائصی فنظرت الیه و هو احبّ الیّ من سمعی و بصری و قلت: اشهد انّک رسول اللَّه و انّ اللَّه اطلعک علی ما فی نفسی.
هوش مصنوعی: زهری روایت کرده است که شیبه بن عثمان می‌گوید: در روز حنین به سمت رسول‌الله نگاه کردم و قصد داشتم او را با طلحة بن عثمان و عثمان بن طلحة که در روز احد کشته شده بودند، بکشم. اما خداوند پیامبرش را از آنچه در دل داشتم باخبر کرد. سپس پیامبر به من نگاه کرد، در سینه‌ام ضربه‌ای زده و گفت: "بشرطی که به خدا پناه می‌برم، ای شیبه." من از ترس لرزیدم و به او نگاه کردم، او برای من محبوب‌تر از دو چشمم شده بود و گفتم: "گواهی می‌دهم که تو پیامبر خدا هستی و خداوند به آنچه در دلم بود تو را آگاه کرده است."
ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ و امنه و رحمته و طمأنینه، و قیل: و قاره فآمنوا و سکنت قلوبهم بعد الخوف.
هوش مصنوعی: سپس خداوند آرامش، امنیت، رحمت و اطمینان خود را نازل کرد و بعضی گفته‌اند که این آرامش باعث شد تا ایمان بیاورند و دل‌هایشان بعد از ترس آرام گیرد.
وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها یعنی الملائکة و کانوا خمسة آلاف لم تروها باعینکم.
هوش مصنوعی: و فرشتگانی را نازل کرد که نمی‌دیدیدشان و تعدادشان پنج هزار نفر بود.
وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا بالخوف و القتل و الاسر.
هوش مصنوعی: و کسانی را که کافر شدند، با ترس، کشتن و اسارت مجازات کرد.
وَ ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ ای ما فعل بهم جزائهم فی الدّنیا.
هوش مصنوعی: و این پاداشی است برای کافران، یعنی آنچه که برای آنان در دنیا انجام شده است.
ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عَلی‌ مَنْ یَشاءُ و هم الّذین اسلموا منهم بعد ذلک.
هوش مصنوعی: سپس خداوند بر افرادی که بخواهد، پس از آن توبه می‌کند و همچنین بر کسانی که بعد از آن اسلام آورده‌اند.
وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ بمن آمن.
هوش مصنوعی: خداوند بخشنده و رحیم است به کسانی که ایمان آورده‌اند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فاجتنبوهم کما یجتنب الانجاس.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بی‌تردید مشرکان ناپاک‌اند، پس از آنان دوری کنید همان‌طور که از ناپاکی‌ها دوری می‌کنید.
حسن گفت: نجس العین‌اند، مصافحت ایشان دست شستن واجب کند. قتاده گفت: نجاست ایشان آنست که نه از جنابت غسل کنند نه از حدث وضو. نجس مصدر است و نجس اسم و نجس موافقت رجس، یقال: رجس نجس.
هوش مصنوعی: حسن گفت: آن‌ها نجس العین هستند، و دست دادن با آن‌ها موجب می‌شود که شستن دست واجب شود. قتاده گفت: نجاست آن‌ها به این دلیل است که نه از جنابت غسل می‌کنند و نه از حدث وضو می‌گیرند. "نجس" به معنای نجاست به کار می‌رود و همچنین "نجس" به صورت اسم نیز استفاده می‌شود و با "رجس" هم معنی است. به همین خاطر گفته می‌شود: "رجس" یعنی نجس.
فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ مسجد گفت و مراد همه حرم است. حرام کرد بر مشرکان که در حرم شوند یا حج کنند پس فتح مکه، معنی آنست که مؤمنان را نگذارند پس ازین که در حرم شوند نه استیطان را نه سفارت و زیارت را نه زنده و مرده فانّه ینبش قبره اذا امکن و یخرج.
هوش مصنوعی: مشرکان اجازه ندارند به حرم نزدیک شوند. در اینجا به معنای کلی حرم اشاره شده است. ورود مشرکان به حرم ممنوع است و آنها نمی‌توانند در آنجا مناسک حج را به جا آورند. پس از فتح مکه، مؤمنان نباید اجازه دهند که هیچ مشرکی به حرم وارد شود، چه در حالت زنده و چه در حالت مرده. در صورت امکان، باید قبر او را پیدا کرده و بیرون آورند.
بَعْدَ عامِهِمْ هذا. قیل هو سنة تسع. و قیل سنة برائة و هی سنة عشر و هی سنة حجة الوداع. جابر بن عبد اللَّه گفت: لا یقربه مشرک الّا عند رجل من المسلمین او رجل یؤدّی الجزیه. و فی وقوع اسم المسجد علی الحرام دلیل علی انّه قبلة لاهل القبلة و سعه لهم فی التّوجه الیه اذا ارادوا الکعبة کما
هوش مصنوعی: بعد از این سال، گفته شده که این سال به سال نُه معروف است و برخی نیز آن را سال برائت می‌دانند که همان سال ده و سال حج وداع است. جابر بن عبدالله گفته است: هیچ مشرکی اجازه نزدیکی به آن نخواهد داشت، مگر در کنار یک مسلمان یا کسی که جزیه می‌پردازد. همچنین، وجود نام مسجد الحرام نشان‌دهنده این است که این مکان قبله‌ای برای اهل قبله است و برای آنها امکان دارد که به سمت آن جهت‌گیری کنند زمانی که اراده دارند به کعبه بروند.
جاء فی الخبر انّ البیت قبلة لاهل المسجد و المسجد قبلة لاهل الحرم و الحرم قبلة لاهل الارض فی مشارقها و مغاربها.
هوش مصنوعی: در متنی گفته شده است که خانه کعبه قبله اهالی مسجد است، و مسجد خود قبله اهالی حرم می‌باشد. همچنین حرم نیز قبله تمام مردم زمین در شرق و غرب به شمار می‌آید.
وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً مشرکان چون این منع شنیدند گفتند: اکنون کاروانهای مکّه بازداریم تا از گرسنگی هلاک شوند، اهل مکه بترسیدند گفتند: الآن ینقطع المتاجر عنّا، فانزل اللَّه تعالی: وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ العائل الفقیر و الجمع العیّل و العیلة الفقر، عال، درویش شد، اعال، عیال‌دار شد، فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ بما تأخذون من الجزیة و تنالون من الغنیمة. و قیل: مِنْ فَضْلِهِ ای من رزقه فمطرت البلاد و اخصبت و اسلم اهل جدة و صنعا و غیرهم فحملوا المیرة الی مکه و کفاهم اللَّه ما کانوا یتخوّفون. و گفته‌اند که خدای تعالی وعده وفا کرد که بروزگار طعام و نعمت بر ایشان فراخ کرد چنان که گفت: یُجْبی‌ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا، امّا بمشیّت مقیّد کرد گفت: مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ، از بهر آنکه نعمت سال بسال کمتر و سال به‌سال بیشتر و کس باشد که توانگر بود و کس باشد که درویش چنان که خود خواهد روزی می‌رساند یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ، و قیل: هذا تعلیم بتعلیق الامور بمشیّة اللَّه. إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بما امر، حَکِیمٌ فیما قدّر.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع ترس مشرکان از شرایط اقتصادی اشاره شده است. وقتی آنها شنیدند که ممکن است از کمک‌های مالی و تجارتی محروم شوند، نگرانی‌هایی درباره گرسنگی و زیر فشار رفتن معیشتشان ابراز کردند. در پاسخ به این نگرانی‌ها، آیه‌ای نازل شد که وعده می‌دهد خداوند از لطف خود آنها را بی‌نیاز خواهد کرد. به این ترتیب، خداوند برکاتی را نازل کرد که باعث رونق اقتصادی و رفع نگرانی‌ها شد. همچنین اشاره شده که این نعمت‌ها به واسطه اراده خداوند و در زمان‌های مختلف می‌تواند بیشتر یا کمتر شود و از آنجا که خداوند دانا و حکیم است، همه چیز بر اساس حکمت و تدبیر او رقم می‌خورد.
قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ در قرآن آیتی نیست در فرمان بقتال جامع‌تر از این که می‌گوید: قتال کنید با ایشان که با خدای ایمان نیارند چنان که موحّدان ایمان آرند یعنی اهل کتاب، قریظه و نضیر و غیر ایشان که ایشان اقرار می‌دادند که خدای خالق است آفریدگار و کردگار، امّا او را شریک و انباز می‌گفتند و زن و فرزند و به آنچه سزای آن نیست صفت می‌کردند و نبوّت مصطفی محمد نمی‌پذیرفتند، پس اقرار ایشان به‌کار نیامد و آن را ایمان نهادند، وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ و نه بروز رستاخیز ایمان دارند چنان که موحدان و مؤمنان ایمان دارد، و ذلک بانهم لا یقرّن بانّ اهل الجنّة یاکلون و یشربون فلیس یقرّن بالیوم الآخر.
هوش مصنوعی: با کسانی که به خدا و روز آخرت ایمان ندارند، بجنگید. در قرآن آیه‌ای جامع‌تر از این نیست که می‌گوید: با کسانی که به خدا ایمان نمی‌آورند، جنگ کنید؛ همان‌طور که مؤمنان واقعی ایمان می‌آورند. این افراد از اهل کتاب، مانند قریظه و نضیر، در حقیقت به وجود خدای خالق و آفریدگار اقرار داشتند، اما برای او شریک و یار می‌ساختند و به زن و فرزند و دیگر چیزها صفاتی می‌دادند که شایسته نبود. همچنین، آن‌ها نبوت محمد را قبول نداشتند. بنابراین، اقرار آن‌ها به وجود خدا به کار نیامد و آنها به معنای واقعی ایمان نیاوردند، همچنین به روز رستاخیز نیز ایمان ندارند، همان‌طور که مؤمنان حقیقی ایمان دارند؛ زیرا آنها معتقد نیستند که اهل بهشت می‌توانند بخورند و بنوشند، بنابراین نمی‌توانند به روز آخرت ایمان داشته باشند.
وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ من الخمر و لحم الخنزیر.
هوش مصنوعی: آنها چیزی را که خدا و پیامبرش حرام کرده‌اند، مانند شراب و گوشت خوک، حرام نمی‌دانند.
وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ ای لا یدینون بدین الاسلام و هو دین محمد ص النّاسخ لسائر الادیان. و المعنی ایمانهم غیر ایمان اذ لم یؤمنوا بمحمد ص و لم یتدینوا بدینه، و قیل لا یدینون دین الحقّ ای لا یطیعون طاعة الحقّ و الحقّ هو اللَّه عزّ و جلّ. دان له ای اطاع له، و قیل: لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ ای لا یعملون بما فی التوریة و الانجیل.
هوش مصنوعی: آن‌ها به دین حق ایمان نمی‌آورند، یعنی به دین اسلام که دین پیامبر محمد (ص) است که دیگر ادیان را نسخ کرده. معنای این موضوع این است که ایمان آن‌ها حقیقی نیست؛ چرا که به محمد (ص) ایمان نیاورده و به دین او پایبند نیستند. همچنین گفته شده که آن‌ها به حق اطاعت نمی‌کنند و حق یعنی خداوند عزّ و جلّ. در این معنا، "دین حق" به معنای عمل به تعالیم موجود در تورات و انجیل نیز می‌باشد.
مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ من الیهود و النّصاری و من للتّبیین. میگوید با ایشان که به خدای و روز رستاخیز ایمان نیاوردند و حرام را حلال کردند و فرمان خدای نبردند ازین جهودان و ترسایان، قتال کنید. حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ اهل کتاب را در اعطاء جزیه مخصوص کرد، این دلیل است که هر که را کتاب نیست و شبهت کتاب نیست، جزیت از وی نپذیرند و او را در کفر بنگذارند، امّا مجوس به اهل کتاب ملحق‌اند در جزیت. لما
هوش مصنوعی: از افرادی که کتاب آسمانی دارند، مانند یهود و نصاری، کسانی که به خدا و روز رستاخیز ایمان نیاورده‌اند و حرام‌ها را حلال کرده‌اند و به فرمان خدا عمل نمی‌کنند، باید جنگید. تا زمانی که جزیه را با دست خود بپذیرند. در اینجا به اهل کتاب اشاره شده و مشخص می‌شود که کسانی که کتاب آسمانی ندارند، نیازی به پرداخت جزیه ندارند و طبق عقیده‌ای که دارند، در کفر باقی خواهند ماند. اما مجوس‌ها به عنوان اهل کتاب محسوب می‌شوند و باید جزیه پرداخت کنند.
روی عبد الرحمن بن عوف انّ النّبی ص قال: سنوا بهم سنة اهل الکتاب، و روی انّ النّبی ص اخذ من مجوس هجر، و روی عن علی (ع) قال: کان للمجوس علم یعلمونه و کتاب یدرسونه و ان ملکهم سکر فوقع علی ابنته او اخته فاطلع علیه بعض اهل مملکته فجاءوا یقیمون علیه الحد و امتنع فرفع الکتاب من بین اظهرهم و ذهب العلم من صدورهم.
هوش مصنوعی: عبد الرحمن بن عوف نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمودند: از آداب اهل کتاب پیروی کنید. همچنین روایت شده که پیامبر (ص) چیزهایی از مجوس‌ هجر گرفت. علی (ع) نیز بیان کرده که مجوس دانش و کتابی داشتند که آن را یاد می‌گرفتند. روزی پادشاه آن‌ها مست شد و بر دختر یا خواهرش اقدام ناپسندی کرد. برخی از اهل مملکت از این موضوع باخبر شدند و آمدند تا حد را بر او جاری سازند، اما او از این کار امتناع کرد. در نتیجه، کتاب از میان آن‌ها برداشته شد و علم از دل‌هایشان رفت.
امّا سامره می‌گویند که قومی‌اند از جهودان و صابیان قومی‌اند از ترسایان، و حکم ایشان حکم اهل کتاب است و ایشان که تمسّک به صحف شیث و ابراهیم و داود (ع) کرده‌اند، علما و رایشان مختلف‌اند قومی گفتند ملحق‌اند به‌اهل کتاب، و قومی گفتند بعبده اوثان ملحق‌اند، و قومی گفتند که از عبده اوثان جزیت پذیرند مگر که از عرب باشند، فانّ العرب سیف الاسلام، و فی ذلک ما
هوش مصنوعی: اما درباره سامره می‌گویند که آن‌ها قومی از یهودیان و صابئان هستند و به عیسی مسیح و آموزه‌های او نیز تعلق دارند. حکم و وضعیت آن‌ها همانند اهل کتاب است. این افراد به کتاب‌هایی مانند صحف شیث، ابراهیم و داود (علیه‌السلام) استناد می‌کنند و نظرات علمای آن‌ها متفاوت است. برخی معتقدند که آن‌ها به اهل کتاب ملحق هستند، برخی دیگر می‌گویند که به بت‌پرستان متصل‌اند. همچنین برخی عقیده دارند که فقط بت‌پرستانی که عرب نیستند می‌توانند از آن‌ها جزیت بپذیرند، زیرا عرب‌ها حاملان اسلام هستند.
روی انّ النّبی ص صالح عبدة الاوثان علی العرب الّا من کان من العرب.
هوش مصنوعی: پیامبر صالح، هرگز به پرستش بت‌ها نمی‌پرداخت، جز برخی از افراد عرب که از این کار دور بودند.
امّا مذهب راست و قول درست آنست که عرب و عجم در آن یکسانند و جز از اهل کتاب جزیت نپذیرند، ایشان که پیش از مبعث رسول ص پدران ایشان بر ملّت جهودان و ترسایان بودند، امّا آنکه بعد از مبعث مصطفی ص جهود گشت یا ترسا، یا گور، از عبده اوثان است از وی و اعقاب وی الّا اسلام نپذیرند یا قتل، و شرط آنست که جزیت از مرد بالغ آزاد ستانند مکلف، نه از زن نه از کودک، نه از دیوانه و معتوه نه از مملوک فانّهم اتباع الرجال العقلاء، و اقلّه دینار.
هوش مصنوعی: اما مذهب صحیح و نظر درست این است که عرب و غیرعرب در این قضیه برابر هستند و تنها اهل کتاب هستند که جزیت از آنها پذیرفته می‌شود. آن‌هایی که قبل از بعثت رسول خدا (ص) پدرانشان بر آیین یهود و مسیحیت بودند، اما آن‌هایی که بعد از بعثت پیامبر (ص) یهودی یا مسیحی شدند، یا به آیین‌های دیگر رو آوردند، از پرستش بت‌ها هستند و از آنان و نسل‌هایشان جز اسلام پذیرفته نمی‌شود، مگر اینکه کشته شوند. همچنین، شرط این است که جزیت فقط از مردان بالغ و آزاد دریافت می‌شود و از زنان، کودکان، دیوانگان و بردگان قابل دریافت نیست، زیرا اینها تبع پیروان مردان عاقل هستند و حداقل مبلغ جزیت یک دینار است.
قال رسول اللَّه ص لمعاذ بن جبل: خذ من کل حالم دینارا فی کل سنة یعنی فی آخر الحول.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا به معاذ بن جبل فرمود: از هر حالتی در طول سال یک دینار بگیر، یعنی در پایان سال.
و روی انّ عمر اوجب علی من کان من اهل الذّهب اربعة دنانیر و علی اهل الفضة اربعین درهما. حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ، قیل: عن سلطان و قوّة لکم علیهم و انعام منکم علیهم و للید السّلطان و النّعمة، و قیل: عَنْ یَدٍ یعنی عن قهر و ذلّ یعترفون انّ ایدی المسلمین فوق ایدیهم. و قیل: عَنْ یَدٍ یعنی یعطونها بایدیهم، یعطی کلّ رجل ما علیه بیده لا یرسله، یمشی بها کارها و لا یجی‌ء بها راکبا، یعطیها و هو قائم، و الّذی یأخذها منه جالس.
هوش مصنوعی: عمر تصمیم گرفت که افرادی که دارای طلا هستند، باید چهار دینار و کسانی که دارای نقره‌اند، باید چهل درهم بپردازند. این افراد باید مالیات را به صورت مستقیم و با اعتراف به زیر سلطه بودن خود به مسلمانان پرداخت کنند. برخی گفته‌اند که «به دست» به این معنی است که آنها به خاطر قدرت و سلطه مسلمانان مجبور به پرداخت هستند، در حالی که دیگران گفته‌اند که یعنی آنها با دست خود، مالیات را پرداخت می‌کنند و هر فرد باید مالیات خود را با دست خود و به‌صورت ایستاده بدهد، نه اینکه بفرستد یا از اسب پیاده شود. فردی که مالیات را دریافت می‌کند هم باید نشسته باشد.
وَ هُمْ صاغِرُونَ ذلیلون مقهورون. و قیل: یؤخذ بلحیته ثمّ یقبض منه. و قیل: یصفع ثمّ یؤخذ منه.
هوش مصنوعی: و آن‌ها در حالتی خوار و ذلیل و تحت فشار هستند. گفته شده که او را به وسیله ریشش می‌گیرند و بعد از او بازداشت می‌کنند. همچنین گفته شده که ابتدا سیلی به او زده می‌شود و سپس از او گرفته می‌شود.
وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ این قومی از جهودان گفته‌اند نه همگان.
هوش مصنوعی: یهودیان گفته‌اند که عزیر پسر خداست، اما این سخن از طرف بخشی از آنها مطرح شده و نه همه.
ابن جریح گفت: خود یک مرد گفت است از این نام وی فحاص، و سبب آن بود که بخت‌نصر بابلی نسختهای تورات بسوخته بود در مسجد بیت المقدس و از آن زمین نسخت نمانده بود، چون فرزندان بنی اسرائیل که مانده بود، پس کشتن پدران ایشان فرا رسیدند به تورات محتاج بودند و آن را نسخت نیافتند، خدای تورات را از اول تا آخر در دل عزیر او کند. پس از آن که وی را زنده کرده بود تا بر ایشان خواند، ایشان بشنیدند و نسخت کردند. قومی از ایشان گفتند: این عزیر پسر خداست، که مردم را توان چنین نیست.
هوش مصنوعی: ابن جریح نقل می‌کند که فردی به نام فحاص درباره‌ی حوادثی صحبت کرده است. دلیل این صحبت‌ها این بود که بخت‌نصر، پادشاه بابل، نسخه‌های تورات را در مسجد بیت المقدس سوزانده بود و از آن زمین هیچ نسخه‌ای باقی نمانده بود. زمانی که فرزندان بنی اسرائیل که هنوز زنده مانده بودند، به تورات نیاز داشتند و هیچ نسخه‌ای نیافتند، خداوند دانش تورات را از ابتدا تا انتها در دل عزیر قرار داد. پس از اینکه عزیر زنده شد، او شروع به خواندن تورات کرد و مردم آن را شنیدند و نوشتند. برخی از مردم گفتند: «عزیر پسر خداست»، زیرا هیچ انسانی نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد.
وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ این آن بود که خدای تعالی عیسی را به آسمان برد، حواریان و قوم عیسی که وی را دریافته بودند و دیده، هیچ نماندند و فرزندان ایشان در رسیدند که عیسی را ندیده بودند امّا به وی ایمان داشتند. پس مردی جهود نام وی بولس با ایشان آمد و دین ترسایی گرفت تا ایشان را بفریفت و دروغها نهاد در کار عیسی و دین ایشان بر ایشان شوریده کرد تا ایشان در شبهت افتادند، قومی گفتند: المسیح هو اللَّه. قومی گفتند: هو ابن اللَّه. قومی گفتند: ثالث ثلاثه. و شرح قصه آنست که: این بولس مردی بود دلاور، کینه‌ور، کافر دل و می‌خواست که قوم عیسی به‌هم بر او کند و دین ایشان بر ایشان شوریده کند، و با جهودان می‌گفت: ان کان الحق مع عیسی فکفرنا و جحدنا و النّار مصیرنا فنحن مغبونون ان دخلوا الجنّة و دخلنا النّار می‌گفت: غبنی عظیم باشد اگر فردا این قوم عیسی به بهشت روند و ما به دوزخ، ناچار من تدبیری سازم که ایشان را از راه ببرم و از اسلام بر گردانم، و کانوا علی دین الاسلام احدی و ثمانین سنة بعد رفع عیسی یصلون الی القبلة و یصومون رمضان. پس این بولس اسبی داشت نیکو که بر پشت آن جنگ کردی با ایشان، و قوم عیسی از قتل و طعن وی ایمن نبودندی، رفت و آن اسب را پی کرد و خاک بر سر نهاد و گریستنی و زاریی عظیم در گرفت. ایشان گفتند چه رسید ترا درین وقت؟
هوش مصنوعی: نصاری می‌گفتند عیسی، پسر خداست. خداوند عیسی را به آسمان برد و حواریان و پیروان او که او را دیده بودند، باقی نماندند و فقط فرزندان آنان که عیسی را ندیده بودند اما به او ایمان داشتند، باقی ماندند. در این میان، مردی به نام بولس از یهود آمد و به دین مسیحی درآمد تا پیروان عیسی را فریب بدهد. او در مورد عیسی و دین او دروغ‌هایی گفت و باعث شد که آنها دچار تردید شوند. برخی گفتند که عیسی خداست، برخی دیگر گفتند که او پسر خداست و عده‌ای نیز گفتند که او سومین در سه‌گانگی خداست. بولس، مردی قوی و بددل بود که می‌خواست پیروان عیسی را به هم بریزد و دین آنها را مختل کند. او با یهودیان می‌گفت: اگر حق با عیسی باشد و ما کافر بمانیم و به جهنم برویم، این بسیار ناعادلانه است، زیرا ممکن است پیروان عیسی به بهشت بروند و ما جریمه شویم. بنابراین او تصمیم گرفت تدبیری بیندیشد تا آنها را از ایمانشان دور کند. عده‌ای از پیروان عیسی به مدت هشتاد و یک سال بعد از عروج او به اسلام پایبند بودند و به سوی قبله نماز می‌خواندند و در ماه رمضان روزه می‌گرفتند. بولس سوار بر اسب خوبی بود و با پیروان عیسی جنگ می‌کرد، اما آنها از کشته شدن یا آسیب دیدن او در امان نبودند. به همین دلیل او به سمت پیروان عیسی رفت و خاک بر سر گذاشت و گریه و زاری عظیمی بپا کرد. پیروان عیسی از او پرسیدند: چه شده که اینگونه عصبانی و پریشان هستی؟
گفت ندایی شنیدم از آسمان که ترا هرگز توبه نپذیرم مگر که ترسا شوی و دین عیسی گیری و اکنون از دین جهودی توبه کردم، ایشان او را در کنیسه فروآوردند و یک سال در خانه‌ای نشست که از آن خانه بیرون نیامد تا کتاب انجیل بخواند و بیاموخت، پس بیرون آمد و گفت ندایی از آسمان شنیدم که: انّ اللَّه قبل توبتک.
هوش مصنوعی: گفت که صدایی از آسمان شنیدم که فرمود: هرگز توبه‌ی تو را نمی‌پذیرم مگر اینکه ترسا شوی و دین عیسی را بپذیری. بنابراین، من از دین یهودی توبه کردم. آنان او را به کنیسه بردند و او یک سال در خانه‌ای ماند و از آنجا بیرون نیامد تا اینکه کتاب انجیل را خواند و آموخت. سپس بیرون آمد و گفت: صدایی از آسمان شنیدم که فرمود: خداوند توبه‌ات را پذیرفت.
ایشان او را به دوست گرفتند، پیشرو خود ساختند و به وی اقتدا کردند. برخاست و به بیت‌المقدس رفت و آنجا خلیفه‌ای بگماشت نام وی نسطور و درو می‌آموخت که عیسی و مریم و اله هر سه به هم خدااند. پس از آنجا به روم رفت و آنجا نیز خلیفه‌ای بگماشت نام وی یعقوب، و لاهوت و ناسوت او را در آموخت، یعنی که لاهوت بت خدای به ناسوت بت خدای عیسی فرو آمد تا پسر وی شد. پس یکی دیگر را دعوت کرد و او را خلیفت خود خواند نام وی ملکا، و در وی آموخت که انّ الاله لم یزل و لا یزال عیسی. پس ایشان را هر سه بجای خود ممکن کرد و به هر یکی چنان نمود که او بهینه است و مهتر همگان. و با هر یکی گفت من عیسی را به خواب دیدم که من از تو خشنودم، اکنون خویشتن را بدین سبب قربان می‌کنم که وی از من خشنود شد. تو همه را دعوت کن و بر ملّت و نحلت خویش چنان که گفتم جمع کن که من رفتم. این سخن با هر یکی از آن سه خلیفت بگفت و خویشتن را بکشت. پس ایشان هر یکی طایفه‌ای را جمع کردند و بر آن گفتار و عقیده خویش بماندند و پیوسته میان این هر سه فرقت اختلاف بودی و جنگ و قتل الی یومنا هذا، و امروز ترسایان بر آن سه فرقت‌اند.
هوش مصنوعی: او را به عنوان دوست پذیرفتند و پیشوای خود قرار دادند و از او پیروی کردند. او به سفر به بیت‌المقدس رفت و در آنجا شخصی به نام نسطور را به عنوان خلیفه خود منصوب کرد و به او آموخت که عیسی، مریم و خدا هر سه یکی هستند. سپس به روم رفت و در آنجا نیز شخص دیگری به نام یعقوب را به عنوان خلیفه خود انتخاب کرد و او را درباره لاهوت و ناسوت آموزش داد، یعنی توضیح داد که لاهوت به معنای خداوند به دنیا آمده در جسم عیسی است. بعد از آن شخص دیگری به نام ملکا را دعوت کرد و به او آموخت که خداوند همیشه عیسی بوده است. او همچنین با هر یک از این سه خلیفه گفت که در خواب عیسی را دیده و از او راضی است و به همین دلیل می‌خواهد خود را قربانی کند. از آن‌ها خواست که پیروان خود را جمع کنند و به آنچه گفته عمل کنند، سپس خود را کشت. هر یک از آن سه خلیفه گروهی را جمع کردند و بر عقاید خود باقی ماندند و از آن زمان تا به امروز میان این سه فرقه اختلاف و جنگ وجود داشته است و امروزه پیروان مسیحیت به این سه فرقه تقسیم شده‌اند.
عزیز ابن بتنوین قرائت عاصم و کسایی و یعقوب است، باقی بی‌تنوین خوانند و اثبات تنوین پسندیده‌تر است و اختیار بو عبیده و بو حاتم است لانّه اسم خفیف فوجهه ان ینصرف و ان کان اعجمیّا و لانّه لیس بمنسوب الی ابیه و انّما تحذف العرب النّون من هذا الاسم اذا کان منسوبا الی ابیه کقولهم: هذا زید بن عبد اللَّه، فحذفت النّون لکثرة هذا الکلام، فاذا نسبوا الی غیر ابیه نوّنوا فقالوا: هذا زید ابن اخینا، و هذا زید ابن الامیر و علی قراءة من قراء بغیر التّنوین فلذلک و لالتقاء السّاکنین سکون التّنوین و سکون الباء فی قوله: عزیز ابن اللَّه ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ، قال قائل: کلّ قول بالفم فما الفائدة فی قوله: بافواههم؟
هوش مصنوعی: «عزیز ابن» با تنوین خوانده می‌شود. برخی قاریان مانند عاصم، کسایی و یعقوب این کلمه را با تنوین می‌خوانند، در حالی که بقیه بدون تنوین آن را تلفظ می‌کنند. در واقع، اثبات تنوین بهتر به حساب می‌آید و این دیدگاه از ابوعبیده و ابوحاتم است، زیرا این اسم سبک است و می‌تواند به تنوین برسد، حتی اگر از زبان بیگانه باشد. همچنین، چون این اسم به پدرش نسبت داده نمی‌شود، عرب‌ها معمولاً در صورتی که نامی به پدر نسبت داده شود نون را حذف می‌کنند. مثلاً در عبارت "این زید بن عبد الله" نون حذف می‌شود زیرا این نوع نسبت معمول است. اما وقتی به کسی که به پدرش نسبت داده نمی‌شود اشاره می‌شود، مثل "این زید ابن اخینا" یا "این زید ابن الامیر"، نون حفظ می‌شود. بخصوص در قرائت‌هایی که بدون تنوین خوانده می‌شوند، برای جلوگیری از برخورد سکون‌ها در پایان کلمه و در ابتدای کلمه بعدی، سکون تنوین و سکون حرف «ب» در عبارت "عزیز ابن الله" مهم است. درباره جمله "این سخنان فقط از دهانشان است"، سوالی مطرح می‌شود که چرا به این موضوع اشاره شده که همه سخنان از دهان بیان می‌شوند، و این سوال به اهمیت این موضوع اشاره دارد.
قال الزّجاج: معناه انّه لیس فیه برهان و لا بیان انّما هو قول بالفم لا معنی تحته صحیح لانّهم معترفون بانّ اللَّه لم یتّخذ صاحبة فکیف یزعمون انّ له ولدا؟! انّما هو تکذیب و قول فقط. و الافواه جمیع الفوه حذف الهاء من آخره و قلب الواو میما فصار فما.
هوش مصنوعی: زجاج می‌گوید: منظور این است که در این گفته هیچ دلیلی و بیانی وجود ندارد، بلکه تنها سخنی است که به زبان گفته شده و هیچ معنای صحیحی پشت آن نیست. زیرا آنها اعتراف دارند که خداوند همسری برای خود انتخاب نکرده است؛ پس چگونه می‌توانند ادعا کنند که برای او فرزندی وجود دارد؟ این فقط یک تکذیب و سخن بی‌پایه است. واژه "افواه" نیز به معنای دهان‌ها است و اگر "ه" آخر آن حذف شود و "و" به "م" تبدیل گردد، به "ما" تبدیل می‌شود.
یضاهون بی‌همزه قراءت عامّه است من ضاهیت. عاصم بکسر ها خواند و همزه، من ضاهأت، و الضّهیاء المرأة الممسوحة الثّدی المستویة الصّدر. یضاهون ای یشبهون و یشاکلون.
هوش مصنوعی: این واژه‌ها به صورت عمومی به معنی شباهت به یکدیگر است. عاصم به کسر "ها" و با همزه خوانده است. همچنین، "ضهلاء" به زنی گفته می‌شود که سینه‌هایش به صورت مسطح و یکدست است. به طور کلی، "یضاهون" به معنای شبیه بودن و هم شکل بودن است.
قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ میگوید: این سخن اینان نیک ماننده است به سخن کافران که پیشوا بودند از مشرکان مکه که می‌گفتند: اللات و العزّی و منات بنات اللَّه. و گفته‌اند نیک ماند سخن ترسایان که گفتند: المسیح بن اللَّه. به سخن جهودان نیز گفتند: عزیر بن اللَّه، و قیل ضاهی خلفهم سلفهم.
هوش مصنوعی: سخن افرادی که قبلاً کافر بودند، به‌خوبی با سخن کافران پیشین که در مکه بودند، مقایسه شده است. آن‌ها می‌گفتند که اللات و العزّی و منات، دختران خدا هستند. همچنین، سخن کسانی که مسیح را فرزند خدا می‌دانستند، شبیه این گفته‌هاست. و یهودیان نیز می‌گفتند که عزیر، فرزند خداست. به‌طور کلی، این سخنان به سخنان گذشته شباهت دارد.
قاتَلَهُمُ اللَّهُ ای لعنهم و اهلکم، و کلّ شی‌ء فی القرآن قتل ای لعن. و قیل: هذا تعلیم ای قولوا قاتلهم اللَّه.
هوش مصنوعی: خداوند آنان را لعنت کند و همچنین خاندانشان را، و هر چیزی که در قرآن در مورد قتل آمده است، به معنی لعنت است. همچنین گفته شده است: این به معنای آن است که بگویید خداوند آنان را به قتل برساند.
أَنَّی یُؤْفَکُونَ یصرفون عن الحقّ الی الباطل، و قیل: یؤفکون یکذبون.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که افرادی از حقیقت منحرف شوند و به سوی باطل بروند؟ برخی نیز گفته‌اند که منظور از "یؤفکون" در اینجا به معنای دروغ گفتن است.
اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ یعنی علمائهم و هم بنو هارون، وَ رُهْبانَهُمْ جمع راهب کفارس و فرسان و هم اصحاب الصوامع مشتقّ من الرهبة و مصدره الرّهبانیّة. أَرْباباً ای آلهة مِنْ دُونِ اللَّهِ یعنی اطاعوهم فی معاصی اللَّه. عدی بن حاتم گفت: رسول خدا برائة می خواند به این آیت رسید. گفتم‌
هوش مصنوعی: آنها علمای خود را به عنوان سرپرستان خود گرفتند و به نوعی، آنان را به جای خدا پرستیدند. همچنین، راهبان آنها تحت عنوان پرستش و احترام قرار داشتند. این نشان می‌دهد که آنها در برخی موارد از دستورات خداوند سرپیچی کرده و به آنها اطاعت کرده‌اند. عدی بن حاتم نقل می‌کند که رسول خدا هنگام خواندن آیات قرآن به اینجا رسید و او نیز احساس کرد که در این زمینه صحبت می‌شود.
یا رسول اللَّه! انّهم لهم یکونوا یعبدون من دون اللَّه. قال: اجل و لکن کانوا اذا احلّوا لهم الحرام استحلوه و اذا حرّموا علیهم الحرام حرّموه فتلک عبادتهم.
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدا! آنان برای غیر خدا عبادت خواهند کرد. فرمود: بله، اما هنگامی که برایشان چیزی حلال می‌شد، آن را حلال می‌دانستند و وقتی چیزی بر آنان حرام می‌شد، آن را حرام می‌دانستند. این همان عبادت آنهاست.
و قیل کانوا یامرونهم بالسجود لهم و المسیح بن مریم عطف علی احبارهم و رهبانهم.
هوش مصنوعی: آنها به پیروان خود دستور می‌دادند که برای آنها سجده کنند و همچنین مسیح بن مریم نیز به رهبران دینی و راهبانشان اشاره می‌کند.
وَ ما أُمِرُوا ای ما امر عیسی ع إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً، واحِداً و قیل معناه المسیح بن مریم اتخذوه ربا و ما امروا فی التوریة و الانجیل إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً و هو الّذی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ تنزیها له عن ان یکون له شریک.
هوش مصنوعی: آنها مأمور نشدند جز این که فقط یک خدا را عبادت کنند. گفته شده که مسیح بن مریم را پروردگار قرار داده‌اند. و در تورات و انجیل نیز فرمانی جز این نداشته‌اند که فقط یک خدا را عبادت کنند، همان خدایی که غیر از او خدایی نیست و او برتر است از آنچه که برای او شریک می‌گیرند.
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا یخمدوا نور اللَّه دین الاسلام و القرآن و بیان صفة محمد ص، بِأَفْواهِهِمْ بشرکهم و کذبهم و خصّ الفم دون اللّسان لانّ الاطفاء بالشّفة یکون.
هوش مصنوعی: آنها می‌خواهند نور خدا، دین اسلام و قرآن و خصوصیات پیامبر خدا (ص) را با سخنان خود خاموش کنند. این تلاش‌ها به وسیله‌ی شرک و دروغ‌هایشان انجام می‌شود و به این دلیل تنها به دهان اشاره شده است که خاموش کردن نور به وسیله زبان ممکن نیست.
وَ یَأْبَی اللَّهُ لا یرضی و لا یترک إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ باعلاء کلمة اللَّه و اعزاز دینه، وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ ذلک هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ محمدا بِالْهُدی‌ بالقرآن و الایمان وَ دِینِ الْحَقِّ الاسلام لیظهر اللَّه دینه ای لیغلبه علی سائر الادیان فلا یبقی دین الاظهر علیه الاسلام و سیکون ذلک و لم یکن بعد و لا تقوم الساعة حتّی یکون ذلک.
هوش مصنوعی: خداوند نمی‌خواهد جز این که نور خود را به کمال برساند و کلامش را بلند کند و دینش را عزت بخشد، اگرچه کافران از این موضوع ناخوشنود باشند. او کسی است که پیامبرش محمد را با هدایت، قرآن، ایمان و دین حق اسلام فرستاده تا دینش را برافراشته کند و آن را بر تمام ادیان دیگر غلبه دهد، به طوری که هیچ دینی جز اسلام باقی نماند. این امر محقق خواهد شد و زمان قیامت برپا نخواهد شد تا این اتفاق بیفتد.
روی عن ابی سعید، قال: ذکر رسول اللَّه بلاء یصیب هذه الامة حتّی لا یجد الرجل ملجأ یلجأ الیه من الظلم فیبعث اللَّه رجلا من عترتی و اهل بیتی فیملأ به الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض لا تدع السماء من قطرها شیئا الا صبته مدرارا و لا تدع الارض من بناتها شیئا الا اخرجه حتی یتمنّی احیاء الاموات یعیش فی ذلک سبع سنین او تسع سنین.
هوش مصنوعی: رسول‌اللَّه (ص) اشاره کرد به بلایایی که بر این امت وارد می‌شود تا جایی که هیچ‌کس نمی‌تواند از ظلم پناهگاهی پیدا کند. در چنین شرایطی، خداوند مردی از نسل و خانواده‌اش را به پا می‌خیزد که زمین را پر از عدالت و انصاف می‌کند، همان‌طور که اکنون پر از ظلم و ستم است. آسمان و زمین نیز از او راضی خواهند بود. آسمان هیچ بارانی را باقی نمی‌گذارد و زمین هیچ گیاهی را خارج نمی‌کند، به طوری که حتی مردگان آرزو می‌کنند دوباره زنده شوند و در آن زمان زندگی کنند، که او حدود هفت یا نه سال به طول می‌انجامد.
و عن عائشة قالت قال النبیّ: لا یذهب اللّیل و النّهار حتی یعبد اللات و العزی فقلت یا رسول اللَّه ان کنت لا ظن حین انزل اللَّه هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی‌ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ان یکون ذلک تامّا. قال: انّه سیکون من ذلک ما شاء اللَّه ثم یبعث اللَّه ریحا طیبة فیتوفی کل من کان فی قلبه مثقال حبّة من خردل من ایمان فیبقی من لا خیر فیه فیرجعون الی دین آبائهم.
هوش مصنوعی: عائشه نقل می‌کند که پیامبر فرمود: شب و روز نمی‌گذرد تا اینکه لات و عزی پرستش شوند. من گفتم: ای رسول خدا، فکر نمی‌کنم که خداوندی که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادیان غالب کند، این وضعیت را ببیند و خوشایندش باشد، هرچند مشرکان از این موضوع ناپسندیده باشند. پیامبر پاسخ داد: براساس اراده خداوند، چنین اتفاقی خواهد افتاد و سپس خداوند بادی خوشبو می‌فرستد که تمامی کسانی را که در دلشان به اندازه یک دانه خردل ایمان دارند، می‌برد و فقط کسانی باقی می‌مانند که خیری ندارند و به دین پدران خود بازمی‌گردند.
و عن المقداد بن الاسود، قال: سمعت رسول اللَّه یقول: لا یبقی علی وجه الارض بیت من مدر و لا وبر الا ادخله اللَّه کلمة الاسلام: و قیل لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ عند نزول عیسی.
هوش مصنوعی: مقداد بن الاسود گفته است که از پیامبر خدا شنیده: هیچ خانه‌ای بر روی زمین، چه از خشت و چه از پشم، نخواهد ماند مگر اینکه کلمه اسلام به آن وارد شود. همچنین گفته شده که این کلمه بر تمام ادیان مسلط خواهد شد در زمان نزول عیسی.
قال رسول اللَّه لینزلن ابن مریم حکما عادلا فلیکسرنّ الصلیب و لیقتلن الخنزیر و لیدفعن الجزیة و لیذهبن الشحناء و التّباغض و التّحاسد و لیدعون الی المال فلا یقبله احد.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا فرمودند که عیسی بن مریم به عنوان حاکمی عادل نازل خواهد شد، صلیب را خواهد شکست، خوک را خواهد کشت، جزیه را برخواهد داشت و دشمنی، کینه و حسد را از بین خواهد برد. همچنین، همه به سوی ثروت فرا خوانده خواهند شد، اما کسی آن را نخواهد پذیرفت.
و قال ابن عباس: یظهر اللَّه نبیّه علی امر الدّین کلّه فیعطیه ایّاه کلّه و لا یخفی علیه شیئا منه و کان المشرکون و الیهود یکرهون ذلک.
هوش مصنوعی: ابن عباس گفته است که خداوند پیامبرش را بر تمامی امور دین مسلط می‌کند و همه آن را به او می‌دهد و هیچ چیزی از آن از او پنهان نیست. همچنین مشرکان و یهودیان از این موضوع ناراضی بودند.