گنجور

۱۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، هم فرمانست و هم تشریف و هم تهنیت، فرمان خدا، تشریف بسزا، تهنیت زیبا، فرمانی مهربار، تشریفی دلدار، تهنیتی بزرگوار. می‌فرماید تا بنده را بخود نزدیک کند، تشریف میدهد تا رهی، دل بر مهر وی نهد، تهنیت می‌کند تا صحبت وی جوید، کار آن رهی دارد که در دل مهر وی دارد، از حقّ برو خورد که دلی زنده دارد، یادگار کسی پذیرد که از حقّ تشریفی دارد، با جهان و جهانیان روزگار بیگانه‌وار گذارد.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ندای کرامت است و نواخت بینهایت، ندای حق را هفت اندام بنده گوش است، و در تجلّی وی غمان دو گیتی فراموش است، ندای کرامت فرا پیش داشت تا بسماع آن کرامت کشیدن بار حکم بر بنده آسان شود، حکم چیست؟ اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ بتقوی میفرماید و در تقوی صدق میفرماید، تقوی مایه اسلام است و صدق کمال ایمان، تقوی بدایت آشنایی است و صدق نشان دوست داری، تقوی رأس المال عابدان است و صدق نور معرفت را نشان، تقوی ره روان عالم شریعت را است، صدق درد زدگان عالم طریقت راست. کسی که صاحب دولت تقوی گردد و جمال صدق او را روی نماید نشانش آنست که کلبه وجود خود را آتش در زند، کشتی خلقیّت بدریای نیستی فرو دهد، فرزندان را یتیم کند، اقرباء و عشیرت را بدرود کند، باطن خود را از عادات و رسوم طهارت دهد، ظاهر بر نور شرع آراسته و سرائر از محبّت حقّ ممتلی گشته، دل از محبّت دنیا و سر از طمع عقبی خالی کرده، نه دنیا و نه اهل دنیا را با او پیوندی، نه با عقبی او را آرامی.

از دو گیتی یاد کردن بیگمان آبستنیست
گر همی دعوی کنی در مردی، آبستن مباش‌
نیک بودی، از برای گفت و گویی بد مشو
مرد بودی، از برای رنگ و بویی زن مباش‌

وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ... الایة ظاهر آیت حثّ علمای دین است بر تحصیل علوم شریعت و اصحاب حدیث بر جمع احادیث پیغامبر، احیاء سنّت مصطفی ص را و تازه داشتن دین و شریعت مسلمانان را، همچنانست که مصطفی ص گفت: بلّغوا عنّی و لو آیة، نضر اللَّه عبدا سمع مقالتی فحفظها و وعاها و ادّاها و رب حامل فقه الی من هوا فقه منه، و روی نضر اللَّه امرا سمع منّا شیئا فبلّغه کما سمعه فربّ مبلّغ اوعی له من سامع، و روی نصر اللَّه من سمع قولی ثمّ لم یزد فیه این خبرها بمعنی متقارب‌اند، میگوید: تازه روی و روشن دل باد که سخن من بشنود و رمت آن گوش دارد و الفاظ آن نگاه دارد تا باز رساند چنان که در آن نیفزاید و نکاهد و امانت در آن بجای آورد. بزرگان دین و علمای سلف گفته‌اند: هیچ امانت بدان نرسد که در کتاب و سنّت تصرف نکنی و از ظاهر خود بنگردانی و در آن نیفزایی و از آن بنکاهی و از تأویل و تصرّف و تکلّف بپرهیزی، تأویل و تصرّف در دین، زهر قاتل است، آن دین که بر تأویل و تصرّف نهند باطل است، تأویل و تصرّف فعل دشمن است، اقرار و تسلیم فعل دوست، درک تأویل را ضامن رأی است، درک تسلیم را ضامن خدای است، هر چه از تأویل آید بر ما است هر چه از تسلیم آید بر خداست. سهل بن عبد اللَّه رحمه اللَّه این آیت بر خواند: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً، گفت: افضل الرّحلة رحلة من الهوی الی العقل و من الجهل الی العلم و من الدّنیا الی الآخرة و من النّفس الی التقوی و من الخلق الی اللَّه تعالی. رحلت عالمان آنست که در اقطار عالم سفر کنند تا کسی بروشنایی علم ایشان راه یابد و از دوزخ برهد، رحلت عارفان آنست که از نفس خود سفر کنند منازل تقوی باز برند تا بسر کوی محبّت رسند بر بساط مشاهدت بمحلّ قربت در حضرت عندیّت آرام گیرند هر چه بخاطر ایشان در آید یا همت ایشان بوی رسد سعید ابد گردد چنان که از آن مهتر دین بو علی سیاه قدس اللَّه روحه آورده‌اند که جایی میگذشت دیده وی بر جمعی اسیران روم افتاد که محمود ایشان را گرفته بود و در قید قهر کشیده، چون دیده شیخ بدان بی‌سرمایگان افتاد بلب اشارت کرد گفت: پادشاها! راه نمیدانند راهشان نمای تا بدانند، هنوز اشارت تمام نکرده بود که روزن توحید در سینه‌های ایشان گشادند همه زنّار کفر بگشادند و کمر وفای دین در میان جان بستند.

أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ... الایة چون روزگار بر مرد تیره گردد و نکبات و بلیّات و حوادث روزگار دست درهم دهد و فتنه روزگار و فتنه عوام و فتنه نفس کقطع اللیل المظلم درهم پیچد جز زینهار خواستن و بوی باز پناهیدن چه روی باشد؟ خوابی چون خواب غرق شدگان، خوردی چون خورد بیماران، عیشی چون عیش زندانیان باید تا درد وی را مرهم پدید آید و در حمایت زینهاریان شود که رضای حق با زینهار بنده دست بزینهار دارد، میگوید جلّ جلاله: وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ.

قوله: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ... الایة یباشرکم فی البشریّة لکن یباینکم فی الخصوصیّة. یا محمد! تو همی‌گوی: إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ من بشری‌ام همچون شما، همی گویم: أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوی‌ تو آن درّ یتیمی که چون تویی دیگر نبود. بشری را کی رسد که در صدر قبول حقّ محمل ناز وی همی کشند که لَعَمْرُکَ! بشری را چون سزد که قبضه صفت بحکم عنایت بیان صیقلی آینه دل وی کند که أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ! بشری چون بود که مستوفی دیوان ازل و ابد حوالت قبول و ردّ خلق وادرگاه وی کند که ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا! یا محمد! تو دیگری و کار تو دیگر است.

از نطق بهر دهن زبانی دگری
وز لطف بهر بدن روانی دگری
در خاطر هر کسی گمانی دگری
در تو که رسد تو خود جهانی دگری‌

گفته‌اند: که در دوستی هم فراق است و هم وصال، در عهد ازل که قسمت دوستی میکردند ناله درد فراق از خانه بو جهل بر آمد و تلألؤ خورشید وصال از حجره محمد عربی بتافت، از آن فراق در دل بیگانگان دوزخی آفریدند، و ازین وصال در سینه دوستان بهشتی اثبات کردند، زان پس که خورشید وصال بر آن مهتر تافت عالمیان در راه وی متحیر شدند، پیغامبران را آرزوی جمال و اتباع وی خواست.

موسی کلیم میگوید: بار خدایا مرا از امّت وی گردان. عیسی روح اللَّه میگوید: بار خدایا مرا حاجب درگاه وی گردان، خلیل میگوید: بار خدایا ذکر من بزبان امّت وی روان کن، و ازین عجبتر که راه او مهتر در قدم‌گاه او خود متحیّر شد، این چنانست که مجنون به لیلی گفت، اسباب علم ما در سر زلف تو گم شد! گفت: یا مجنون دعوی بس بلند نیست که زلف ما خود در سر کار ما گم شد. نیکو گفت آن جوانمرد که در شعر گفت:

ای هم تو ز تو حیران آخر چه مثالست این
ای شمع نکورویان آخر چه وصالست این‌
ای چون تو بعالم کم آخر چه کمالست این
ای شمع و چراغ ما آخر چه جمالست این

قال ابن عطاء: نفسه ص موافقة لانفس الخلق خلقة لکن مباینة لها حقیقة فانّها مقدّسة بانوار النبوّة مؤیّدة بمشاهدة الحقیقة ثابتة فی المحل الادنی و المقام الاعلی ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌. نگر تا نگویی که آن نفس پاک وی همچون نفس دیگران بود اگر یک ذرّه از تابش نفس او بر جان و دل همه صدّیقان تافتید در عالم قدس همه روان گشتندید و بمقعد صدق فرو آمدندید، با این همه میگفت بدعا: لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین‌

بار خدایا! این پرده نفس از پیش دل ما بردار و این بار خودی از ما فرو نه که آن حجاب راه حقیقت ما است، فرمان آمد یا محمد ناخواسته در کنارت نهادیم أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ، وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ. یا محمد ما آن بار تو از تو فرو نهادیم، ارادت ما کار تو بساخت، عنایت ما چراغ تو بیفروخت از آن که تو نه برای خود آمدی و نه بخود آمدی، نه بخود آمدی کت آوردم، أَسْری‌ بِعَبْدِهِ نه برای خود آمدی که رحمت خلق را آمدی، وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ چنان که مرغ، بچه خود را در زیر بال خود گیرد و می‌پرورد کمال کرم و رأفت و رحمت محمد عربی امّت خود را بر آن صفت در کنف خود می‌پرورد، وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.

قال جعفر الصادق ع: علم اللَّه تعالی عجز خلقه عن طاعته، فعرّفهم ذلک کی یعلموا انّهم لا ینالون الصفو من خدمته فاقام بینه و بینهم مخلوقا من جنسهم فی الصورة فقال: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فالبسه من نعته الرّأفة و الرّحمة و اخرجه الی الخلق سفیرا صادقا و جعل طاعته طاعته و مرافقته مرافقته، فقال: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، هم فرمانست و هم تشریف و هم تهنیت، فرمان خدا، تشریف بسزا، تهنیت زیبا، فرمانی مهربار، تشریفی دلدار، تهنیتی بزرگوار. می‌فرماید تا بنده را بخود نزدیک کند، تشریف میدهد تا رهی، دل بر مهر وی نهد، تهنیت می‌کند تا صحبت وی جوید، کار آن رهی دارد که در دل مهر وی دارد، از حقّ برو خورد که دلی زنده دارد، یادگار کسی پذیرد که از حقّ تشریفی دارد، با جهان و جهانیان روزگار بیگانه‌وار گذارد.
هوش مصنوعی: خداوند متعال در این آیه به مؤمنان فرمان می‌دهد که تقوای الهی داشته باشند و در جمع راست‌گویان قرار گیرند. این کلام هم دستور است و هم احترام و هم خوشامدگویی. خداوند با این فرمان بندگان را به خود نزدیک می‌کند و از طریق احترام، محبتشان را جلب می‌نماید. همچنین با این خوشامدگویی، بندگان را به صحبت و هم‌نشینی با خود تشویق می‌کند. کسی که در دلش محبت خداوند باشد، در ارتباط با حق و حقیقت می‌باشد و در زندگی‌اش با دنیا و مردم به‌گونه‌ای بی‌اعتنا گزران می‌کند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ندای کرامت است و نواخت بینهایت، ندای حق را هفت اندام بنده گوش است، و در تجلّی وی غمان دو گیتی فراموش است، ندای کرامت فرا پیش داشت تا بسماع آن کرامت کشیدن بار حکم بر بنده آسان شود، حکم چیست؟ اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ بتقوی میفرماید و در تقوی صدق میفرماید، تقوی مایه اسلام است و صدق کمال ایمان، تقوی بدایت آشنایی است و صدق نشان دوست داری، تقوی رأس المال عابدان است و صدق نور معرفت را نشان، تقوی ره روان عالم شریعت را است، صدق درد زدگان عالم طریقت راست. کسی که صاحب دولت تقوی گردد و جمال صدق او را روی نماید نشانش آنست که کلبه وجود خود را آتش در زند، کشتی خلقیّت بدریای نیستی فرو دهد، فرزندان را یتیم کند، اقرباء و عشیرت را بدرود کند، باطن خود را از عادات و رسوم طهارت دهد، ظاهر بر نور شرع آراسته و سرائر از محبّت حقّ ممتلی گشته، دل از محبّت دنیا و سر از طمع عقبی خالی کرده، نه دنیا و نه اهل دنیا را با او پیوندی، نه با عقبی او را آرامی.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، این ندا به شماست: ندا و کرامت الهی که همواره در گوش بندگان است. در نور ظهور خداوند، غم‌های دنیاست که فراموش می‌شود. این ندا دعوت به کرامت است تا پذیرش دستورات الهی برای بندگان آسان‌تر شود. وظیفه چیست؟ تقوای الهی را پیشه کنید و با راست‌گویان باشید. تقوا پایه‌گذار اسلام و صداقت کمال ایمان است. تقوا مقدمه‌ی آشنایی با حقیقت و صداقت نشانه‌ی محبت واقعی است. تقوا سرمایه‌ی عبادت‌کنندگان و صداقت نور معرفت است. تقوا راه‌نمای حیات دینی است و صداقت درد و رنج سالکان طریق عرفان را درمان می‌کند. کسی که به مقام تقوا دست یابد و روشنایی صداقت در وجودش نمایان شود، نشانه‌اش این است که وجود خود را به آتش عشق می‌سوزاند، دنیای مادی را رها کرده و فرزندان و خویشان را ترک می‌کند. او باید باطن خود را از عادت‌های ناپسند پاک کند، ظاهرش را با نور شریعت بیاراید و دلش را از محبت به دنیا و سرش را از طمع زندگی آخرت خالی کند؛ نه به دنیا وابسته است و نه به اهل آن آرامشی می‌بخشد.
از دو گیتی یاد کردن بیگمان آبستنیست
گر همی دعوی کنی در مردی، آبستن مباش‌
هوش مصنوعی: یاد کردن از دو دنیا بدون شک باعث زایمان دل‌مشغولی و دردسر است. اگر خود را مردی می‌دانی، پس از این دغدغه‌ها دوری کن و آبستن مشکلات نباش.
نیک بودی، از برای گفت و گویی بد مشو
مرد بودی، از برای رنگ و بویی زن مباش‌
هوش مصنوعی: اگر انسان خوبی هستی، برای صحبت کردن به بدی تبدیل نشو. اگر مرد هستی، به خاطر ظاهرت زن نگرد.
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ... الایة ظاهر آیت حثّ علمای دین است بر تحصیل علوم شریعت و اصحاب حدیث بر جمع احادیث پیغامبر، احیاء سنّت مصطفی ص را و تازه داشتن دین و شریعت مسلمانان را، همچنانست که مصطفی ص گفت: بلّغوا عنّی و لو آیة، نضر اللَّه عبدا سمع مقالتی فحفظها و وعاها و ادّاها و رب حامل فقه الی من هوا فقه منه، و روی نضر اللَّه امرا سمع منّا شیئا فبلّغه کما سمعه فربّ مبلّغ اوعی له من سامع، و روی نصر اللَّه من سمع قولی ثمّ لم یزد فیه این خبرها بمعنی متقارب‌اند، میگوید: تازه روی و روشن دل باد که سخن من بشنود و رمت آن گوش دارد و الفاظ آن نگاه دارد تا باز رساند چنان که در آن نیفزاید و نکاهد و امانت در آن بجای آورد. بزرگان دین و علمای سلف گفته‌اند: هیچ امانت بدان نرسد که در کتاب و سنّت تصرف نکنی و از ظاهر خود بنگردانی و در آن نیفزایی و از آن بنکاهی و از تأویل و تصرّف و تکلّف بپرهیزی، تأویل و تصرّف در دین، زهر قاتل است، آن دین که بر تأویل و تصرّف نهند باطل است، تأویل و تصرّف فعل دشمن است، اقرار و تسلیم فعل دوست، درک تأویل را ضامن رأی است، درک تسلیم را ضامن خدای است، هر چه از تأویل آید بر ما است هر چه از تسلیم آید بر خداست. سهل بن عبد اللَّه رحمه اللَّه این آیت بر خواند: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً، گفت: افضل الرّحلة رحلة من الهوی الی العقل و من الجهل الی العلم و من الدّنیا الی الآخرة و من النّفس الی التقوی و من الخلق الی اللَّه تعالی. رحلت عالمان آنست که در اقطار عالم سفر کنند تا کسی بروشنایی علم ایشان راه یابد و از دوزخ برهد، رحلت عارفان آنست که از نفس خود سفر کنند منازل تقوی باز برند تا بسر کوی محبّت رسند بر بساط مشاهدت بمحلّ قربت در حضرت عندیّت آرام گیرند هر چه بخاطر ایشان در آید یا همت ایشان بوی رسد سعید ابد گردد چنان که از آن مهتر دین بو علی سیاه قدس اللَّه روحه آورده‌اند که جایی میگذشت دیده وی بر جمعی اسیران روم افتاد که محمود ایشان را گرفته بود و در قید قهر کشیده، چون دیده شیخ بدان بی‌سرمایگان افتاد بلب اشارت کرد گفت: پادشاها! راه نمیدانند راهشان نمای تا بدانند، هنوز اشارت تمام نکرده بود که روزن توحید در سینه‌های ایشان گشادند همه زنّار کفر بگشادند و کمر وفای دین در میان جان بستند.
هوش مصنوعی: آیه اشاره به این دارد که مؤمنان نمی‌توانند به صورت یکجا و همزمان به جنگ بروند، بلکه باید از هر گروهی تعدادی به میدان بروند. این نصیحتی است برای علمای دین تا به تحصیل علوم شریعت بپردازند و اصحاب حدیث نیز موظفند احادیث پیامبر را جمع‌آوری کنند. بر این اساس، آنها باید سنّت‌های پیامبر را زنده نگه دارند و دین و شریعت مسلمانان را تازه نگه دارند. پیامبر اکرم فرموده‌اند: "آنچه از سخنان من می‌شنوید به دیگران برسانید، حتی اگر فقط یک آیه باشد." همچنین، افرادی که پیام ایشان را شنیده و درست منتقل کنند، نزد خداوند مقام و اجر خواهند داشت. بزرگان دین بر این باورند که نباید در دین تغییراتی ایجاد کرد و باید به معنای ظاهری و امانت‌داری در نقل احادیث پایبند بود. تأویل و تغییر در دین می‌تواند زیانبار باشد و عمل دشمن محسوب می‌شود. سهل بن عبد الله نیز در تفسیر این آیه می‌گوید که بهترین سفرها، سفر از جهل به علم، از دنیا به آخرت، و از نفس به تقوی است. عالمانی که در نقاط مختلف دنیا سفر می‌کنند، می‌توانند به افراد کمک کنند تا از جهل خارج شوند و به علم دست یابند. عارفان نیز باید سفر کنند تا به مقام تقوی و محبّت خداوند نزدیک‌تر شوند. داستانی نیز از یکی از شخصیت‌های بزرگ دین نقل شده که هنگام مشاهده اسیران، به آنها نشان داد که راه راست را پیدا کنند و این به نجات آنان انجامید.
أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ... الایة چون روزگار بر مرد تیره گردد و نکبات و بلیّات و حوادث روزگار دست درهم دهد و فتنه روزگار و فتنه عوام و فتنه نفس کقطع اللیل المظلم درهم پیچد جز زینهار خواستن و بوی باز پناهیدن چه روی باشد؟ خوابی چون خواب غرق شدگان، خوردی چون خورد بیماران، عیشی چون عیش زندانیان باید تا درد وی را مرهم پدید آید و در حمایت زینهاریان شود که رضای حق با زینهار بنده دست بزینهار دارد، میگوید جلّ جلاله: وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ.
هوش مصنوعی: آیا آنها نمی‌بینند که در هر سال آزمایش می‌شوند... وقتی که روزگار بر انسان سخت می‌شود و مشکلات و بلاها به هم می‌پیوندد، فتنه‌های زمان و فتنه‌های مردم و فتنه‌های نفس مانند شب تاریک درهم می‌آمیزند، جز از خداوند پناه بردن و درخواست امنیت چه راهی باقی می‌ماند؟ چنین حالتی شبیه خواب غرق‌شدگان یا تب و لرز بیماران و زندگی چون زندگی زندانیان خواهد بود تا درد او درمانی پیدا کند و در حمایت پناهجویان قرار گیرد که رضای خداوند با پناهجویان است. خداوند متعال می‌فرماید: «و بگویید سخنی درست و درست که اعمال شما را اصلاح کند و گناهان شما را ببخشاید.»
قوله: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ... الایة یباشرکم فی البشریّة لکن یباینکم فی الخصوصیّة. یا محمد! تو همی‌گوی: إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ من بشری‌ام همچون شما، همی گویم: أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوی‌ تو آن درّ یتیمی که چون تویی دیگر نبود. بشری را کی رسد که در صدر قبول حقّ محمل ناز وی همی کشند که لَعَمْرُکَ! بشری را چون سزد که قبضه صفت بحکم عنایت بیان صیقلی آینه دل وی کند که أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ! بشری چون بود که مستوفی دیوان ازل و ابد حوالت قبول و ردّ خلق وادرگاه وی کند که ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا! یا محمد! تو دیگری و کار تو دیگر است.
هوش مصنوعی: در این متن، به رسولی اشاره شده که از میان مردم خود آمده و در عین حال ویژگی‌های خاصی دارد. او مانند دیگر انسان‌ها از جنس بشریت است و می‌گوید که من هم بشری مانند شما هستم. به نجوای خاصی اشاره می‌شود که در آن داستان یتیمی را یادآور می‌شود که به او پناه داده شده است. همچنین بیان می‌شود که در جایگاه بشریت، هیچ انسانی نمی‌تواند خود را با سهولت در مقامی قرار دهد که بهره‌مند از فیض خاصی باشد. سپس به وظیفه‌ای که بر عهده این رسول است، اشاره می‌شود که به او دستوری داده شده تا مردم را به پذیرش حق و پرهیز از باطل هدایت کند. در نهایت این تفاوتی که در میان او و دیگران وجود دارد، تأکید می‌شود و نشان داده می‌شود که او در کارش منحصر به فرد است.
از نطق بهر دهن زبانی دگری
وز لطف بهر بدن روانی دگری
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که هر شخص در بیان خود روشی خاص دارد و هر یک از ما به گونه‌ای متفاوت احساسات و عواطف خود را ابراز می‌کنیم. همچنین به این اشاره دارد که زیبایی و نیکی هر فرد به نوع حضور و رفتار او بستگی دارد و هرکسی به شیوه‌ای منحصر به فرد بر دیگران تأثیر می‌گذارد.
در خاطر هر کسی گمانی دگری
در تو که رسد تو خود جهانی دگری‌
هوش مصنوعی: هر فردی درباره تو یک تصور و گمان متفاوت دارد؛ این در حالی است که تو برای خودت دنیایی متفاوت و خاص داری.
گفته‌اند: که در دوستی هم فراق است و هم وصال، در عهد ازل که قسمت دوستی میکردند ناله درد فراق از خانه بو جهل بر آمد و تلألؤ خورشید وصال از حجره محمد عربی بتافت، از آن فراق در دل بیگانگان دوزخی آفریدند، و ازین وصال در سینه دوستان بهشتی اثبات کردند، زان پس که خورشید وصال بر آن مهتر تافت عالمیان در راه وی متحیر شدند، پیغامبران را آرزوی جمال و اتباع وی خواست.
هوش مصنوعی: در دوستی هم جدایی و هم نزدیک شدن وجود دارد. در آغاز زمان، وقتی که دوستی تقسیم می‌شد، صدای درد جدایی از خانه نادانی برخاست و درخشش خورشید نزدیکی از جانب محمد عربی ظاهر شد. از جدایی، در دل بیگانگان عذاب‌ها به وجود آمد و از نزدیکی، در دل دوستان خوشی‌های بهشتی ایجاد شد. بعد از آن که خورشید نزدیکی بر آن بزرگوار تابید، جهانیان در برابر او حیرت کردند و پیامبران آرزو داشتند که جمال و پیروی او را ببینند.
موسی کلیم میگوید: بار خدایا مرا از امّت وی گردان. عیسی روح اللَّه میگوید: بار خدایا مرا حاجب درگاه وی گردان، خلیل میگوید: بار خدایا ذکر من بزبان امّت وی روان کن، و ازین عجبتر که راه او مهتر در قدم‌گاه او خود متحیّر شد، این چنانست که مجنون به لیلی گفت، اسباب علم ما در سر زلف تو گم شد! گفت: یا مجنون دعوی بس بلند نیست که زلف ما خود در سر کار ما گم شد. نیکو گفت آن جوانمرد که در شعر گفت:
هوش مصنوعی: موسی درخواست می‌کند که خدایا او را از پیروان خود قرار بده. عیسی نیز از خدا می‌خواهد که او را درگاه محبوبش قرار دهد. خلیل هم از خدا می‌خواهد که نام او را بر زبان پیروانش جاری کند. جالب‌تر این که راه او، یعنی پیامبر، در قدم‌های خود نیز به حیرت افتاده است. این وضع به گونه‌ای است که مجنون به لیلی می‌گوید: اطلاعات ما در میان تار زلف تو گم شده است! و لیلی پاسخ می‌دهد که آیا این ادعا چندان بزرگ نیست، در حالی که زلف تو خود در ما گم شده است. جوانمردی در شعر به زیبایی این وضعیت را توصیف کرده است.
ای هم تو ز تو حیران آخر چه مثالست این
ای شمع نکورویان آخر چه وصالست این‌
هوش مصنوعی: ای تو، که از خودت هم حیران هستی، این چه نمونه‌ای است؟ و ای شمع زیبایان، این چه دیداری است که در کار است؟
ای چون تو بعالم کم آخر چه کمالست این
ای شمع و چراغ ما آخر چه جمالست این
هوش مصنوعی: ای کسی که وجودت در عالم بی‌نظیر است، این چه کمالی دارد! ای شمع و روشنی ما، این چه زیبایی دارد!
قال ابن عطاء: نفسه ص موافقة لانفس الخلق خلقة لکن مباینة لها حقیقة فانّها مقدّسة بانوار النبوّة مؤیّدة بمشاهدة الحقیقة ثابتة فی المحل الادنی و المقام الاعلی ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌. نگر تا نگویی که آن نفس پاک وی همچون نفس دیگران بود اگر یک ذرّه از تابش نفس او بر جان و دل همه صدّیقان تافتید در عالم قدس همه روان گشتندید و بمقعد صدق فرو آمدندید، با این همه میگفت بدعا: لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین‌
هوش مصنوعی: ابن عطاء می‌گوید: نفس او از نظر خلق و خوی همانند نفس سایر انسان‌هاست، اما از نظر حقیقت با آن‌ها متفاوت است، زیرا نفس او با نور نبوت مقدس است و با مشاهده حقیقت تقویت می‌شود. این نفس در پایین‌ترین جایگاه ثابت است اما در بالاترین مقام قرار دارد، چنانکه نه چشم به خطا می‌رود و نه از راه حق بیرون می‌افتد. نباید بگویی که آن نفس پاک او همانند نفس دیگران است؛ زیرا حتی اندکی از تابش این نفس بر روح و دل تمام صدّیقین تأثیر گذاشته و آن‌ها را به عالم قدس هدایت کرده و به مقام صداقت رسانده است. با وجود این، او همیشه دعا می‌کرد که ما را به خودمان واگذار نکن.
بار خدایا! این پرده نفس از پیش دل ما بردار و این بار خودی از ما فرو نه که آن حجاب راه حقیقت ما است، فرمان آمد یا محمد ناخواسته در کنارت نهادیم أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ، وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ. یا محمد ما آن بار تو از تو فرو نهادیم، ارادت ما کار تو بساخت، عنایت ما چراغ تو بیفروخت از آن که تو نه برای خود آمدی و نه بخود آمدی، نه بخود آمدی کت آوردم، أَسْری‌ بِعَبْدِهِ نه برای خود آمدی که رحمت خلق را آمدی، وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ چنان که مرغ، بچه خود را در زیر بال خود گیرد و می‌پرورد کمال کرم و رأفت و رحمت محمد عربی امّت خود را بر آن صفت در کنف خود می‌پرورد، وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.
هوش مصنوعی: خدایا! این سقف محدودیت‌های نفس را از دل ما کنار بزن و این بار سنگین خودخواهی را از ما بردار، زیرا این حجاب مانع رسیدن به حقیقت است. ای محمد! فرمان آمد که ناخواسته در کنار تو قرار گرفتیم. آیا ما صدرت را گشایش ندادیم و بار سنگینت را از تو برداشتیم؟ ای محمد! ما آن بار را از دوش تو برداشتیم، زیرا ارادت ما به تو سبب شد که کاری از تو ساخته شود و عنایت ما چراغ وجود تو را روشن کرد. تو برای خودت نیامدی و نه برای خودت، بلکه برای رحمت به مخلوقات آمدی. همچون پرنده‌ای که جوجه‌هایش را زیر بال خود می‌گیرد و با کمال محبت و رحمت پرورش می‌دهد، محمد عربی نیز امت خویش را با همین ویژگی حمایت می‌کند. بنابراین، تو هم باید بال محبت و رحمت را بر امت مؤمن خود بگشایی.
قال جعفر الصادق ع: علم اللَّه تعالی عجز خلقه عن طاعته، فعرّفهم ذلک کی یعلموا انّهم لا ینالون الصفو من خدمته فاقام بینه و بینهم مخلوقا من جنسهم فی الصورة فقال: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فالبسه من نعته الرّأفة و الرّحمة و اخرجه الی الخلق سفیرا صادقا و جعل طاعته طاعته و مرافقته مرافقته، فقال: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.
هوش مصنوعی: امام جعفر صادق (علیه‌السلام) بیان می‌دارند که خداوند متعال به عجز و ناتوانی مخلوقاتش در اطاعت از خودش آگاه بود. به همین دلیل، آن‌ها را آگاه کرد تا بدانند که نمی‌توانند به‌راحتی به خدمت او نائل شوند. بنابراین، میان خود و بندگانش، رسولی از جنس خودشان و شبیه به آنان قرار داد. او به آن رسول صفات محبت و رحم را بخشید و او را به‌عنوان نماینده‌ای راستگو به سوی مردم فرستاد. خداوند اطاعت از این رسول را معادل با اطاعت از خود قرار داد و فرمود: "هر کس از رسول اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است."