گنجور

۱۲ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ... بر ذوق عارفان و طریق خاصگیان، این آیت جای ناز دوستان است و میدان اسرار صدّیقان، و تهنیت مؤمنان، تهنیتی زیبا و تشریفی بسزا، تهنیتی که دل را انس است و جان را پیغام. آرایش مجلس است و سرمایه مفلس. زینت زبانها و زندگی دلها. تهنیتی کریم، از خداوندی کریم، در ذات کریم و در صفات کریم، و در مهر کریم و در نواخت کریم و در بخشش کریم. رهی را بفضل خویش می‌بخشد آن گه بخشیده خود ازو باز میخرد.

خود میدهد خود معاملت میکند و در آن معاملت، سود همی رهی را می‌بخشد و زیان خود می‌پذیرد اینست نیکوکاری و کریمی. اینست مهربانی و لطیفی.

در توریة موسی است که: الجنة جنتی و المال مالی، فاشتروا جنتی بمالی فان‌ ربحتم فلکم و ان خسرتم فعلیّ. یا بنی آدم ما خلقتکم لا ربح علیکم انما خلقتکم لتربحوا علی.

رب العالمین در ازل پیش از وجود بنده، بنده را بخرید. خود بایع بود و خود مشتری. خود فروخت و خود خرید، و در شرع مصطفی روا نیست که در معاملت، بایع و مشتری یکی بود، مگر که پدر باشد، که از شرط شفقت و انتفاء تهمت و کمال مهربانی و مهر ابوّت، او را رواست، پس چه گویی در خدا که رأفت و رحمت وی در بنده بیش از آنست، و مهربانی وی بی‌کران است و مهر وی افزون از آن است، چون در حق پدر رواست، در حق خالق مهربان اولیتر و تمامتر، و انگه دانست رب العزة که بنده، بد خوی و بد عهد و بی‌وفاست و بوقت بلوغ اعتراض کند آن راه اعتراض بوی فروبست که نفسی پر عیب و پر آفت خرید، ببهشتی پر ناز و پر نعمت. نفسی که محل شهوات و بلیات است، ببهشتی که قرب حق را مراتب و درجات است، و در معاملات شرعی جایی که ثمن بر مبیع بیفزاید راه اعتراض در آن بسته شود. و آن گه نفس خرید و قلب نخرید از بهر آن که قلب دل است و دل بر محبت و مهر حق وقف است و بر وقف، خرید و فروخت روا نبود.

و نیز شرط مبایعت تسلیم است، آنچه تسلیم وی ممکن نیست، در شرع، بیع و شری در آن روا نیست. مرغ بر هوا و ماهی در دریا نفروشند، که تسلیم آن آسان نیست. حال دل بنده همین است و تسلیم آن ممکن نیست، تا رب العزة میگوید یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ.

قال النصر آبادی: اشتری منک ما هو صفتک و القلب تحت صفته فلم یقع علیه المبایعة.

قال النبی (ص): قلب ابن آدم بین اصبعین من اصابع الرحمن.

و گفته‌اند نفس دربان دل است بجای چاکر ایستاده رعیت‌وار در خدمت، و دل در محل شهود است، محمول ربوبیت، سلطان‌وار همی راند ملکت، پس چون نفس که چاکر است قیمت وی بهشت آمد با خزائن نعمت چگویی دل را با آن همه زلفت و قربت. قیمت وی چه باشد مگر جوار حضرت عزت و دوام مشاهدت و رؤیت.

پیر طریقت گفت جوهری است بر خاک افتاده میان راه، عالم از قیمت آن جوهر ناآگاه، صاحب دولتی بسر آن رسید ناگاه، پادشاهی جاوید یافت بی‌طبل و کلاه، از قیمت آن جوهر بر راه چیزی نکاست، قیمت آن جوهر هم که دی بود بجاست. نور جوهر کرا تابان است، آن را که عنایت معلوم است. گله برخاست، ابتداء به برّ کی کرد، و از آغاز، این کار که خواست. درخت مهر که کشت، و سرای دوستی که آراست. پس با چندین لطف، این بد اندیشی چراست. روز خریداری عیب میدید و گفت که رواست.

الهی! این همه شادی از تو بهره ما است چون تو مولی کراست؟ و چون تو دوست کجا است و بآن صفت که تویی از تو خود جز این نرواست، و تا می‌گویی که این خود نشانست و آئین فرد است، این پیغام است و خلعت برجاست، صبر را چه روی و آرام را چه جاست.

روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا رب چه جگرهاست که چون خواهی کرد

فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ... این باز تشریفی دیگر است و تخصیصی دیگر. میگوید شاد بید رهیگان من، بنازید در معاملت که کردید با من، رامش کنید بنام من، بیاسائید بنام و نشان من، کسی که بیعی کند، همه شادی وی ببهای مبیع بود، هر چند که ثمن نیکوتر و افزونتر، شادی وی بیشتر، رب العالمین نگفت بثمن که یافتید شادی کنید، بل که به بیع که با من کردید و معاملت که با من در گرفتید شادی کنید. چه غم دارد او که وی را دارد، کرا شاید آنکه قرب وی را نشاید؟

در زبور داود است: ای پسر آدم، چرا وا غیر من دوستی گیری که سزای دوستی منم، چرا نه با من بازار کنی که جواد و مفضل منم، چرا با من معاملت نگیری که بخشنده فراخ بخش منم، یا تجار الدنیا ربح الدنیا یفنی و ربحی یبقی: ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ، وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ بیعی که در ازل خود کرد و ما نکردیم، بنام ما باز کرد و به ما باز خواند که آن بیع که من کردم شما کردید. هم چنان که مصطفی را گفت: وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی‌ اشارت است بنقطه جمع و تحقیق تفرید. نسیم ازل دمیده و برق یگانگی درخشیده و رهی را از دست آب و خاک ربوده دوگانگی با عدم و حقیقت صافی شده منّی عاریت کشته:

آشوب جهان همه حدیث من و تو
بگذار مرا همه جهان گلشن تو

التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ... صفت مؤمنان است و سیرت آشنایان و آئین دوستان.

پسینان این گیتی پیشوایان آن گیتی، گواهان انبیاء و شفعاء خلق، سادات دنیا و دوست‌داران دین، و دوست داشتگان حقّ، طبقات ایشان درین آیت بنظام پسندیده یاد کرد و ایشان را بر آن ستوده و بدان گواهی داده و ابتدا که کرد بدون ترین ایشان کرد. نخست فروتران را یاد کرد: تائبان و از گنه بازگشتگان، تا خجل نمانند دل گیرند و امید تازه دارند، گفت: التَّائِبُونَ، از گناه باز گشتگان‌اند، عذر دهان و پشیمانان‌اند.

الْعابِدُونَ پرستگارانند امر گزاران‌اند خدمت ورزان‌اند.

السَّائِحُونَ حاجیان‌اند روزه‌داران‌اند علم جویان‌اند.

الْحامِدُونَ ستایندگان آزادی کنندگان‌اند، ثناگویان‌اند.

الرَّاکِعُونَ متواضعان‌اند خدمتکاران‌اند در فرمان برداری به پیری رسیدگان‌اند.

السَّاجِدُونَ نماز کنندگان‌اند. متضرعان‌اند. جلال مرا روی بر خاک نهندگان‌اند.

الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ خلق را بدین فرمایندگان‌اند. مؤذّنان و با طاعت خوانندگان‌اند. متناصحان و یکدیگر را پند دهندگان‌اند.

وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ سلطانان دادگران‌اند مذکّران و خلق از شر فرود آرندگان‌اند. و بجان و دل آن را پذیرندگان‌اند.

وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بشارت ده مؤمنانرا که هر چه از ایشان تقصیر است بی‌نیازی من برابر آنست و هر چه از ایشان ناپسند است مهربانی من بر سر آنست و هر چه رهی را امید است فضل من برتر از آنست. بشارت ده مؤمنانرا که چون ایشان را میگزیدم عیب می‌دیدم، نپسندیدم تا بیشر بنهانها وارسیدم، رهی را به بی‌نیازی خود چنان که بود خریدم. قال ابن عطاء: لا تصح العبادة الّا بالتوبة و لا التوبة الا بالحمد علی ما وقعت علیه من طریق التوبة، و لا یصح الحمد الا بمداوة السیاحة و الریاضة، و لا هذه المقامات و المقدمات الا بمداومة الرکوع و السجود، و لا یصح هذه کلّه الا بالامر بالمعروف و النهی عن المنکر، و لا یصح شی‌ء مما تقدّم الا بحفظ الحدود ظاهرا و باطنا، و المؤمن من یکون هذه صفته، لانّ اللَّه عز و جل یقول و بشر المؤمنین الذین بهذه الصفة. در آثار بیارند که فردا در رستاخیز قومی را از این امّت بترازوگاه آرند و فریشتگان که بر ایشان موکّل باشند بدیهای ایشان شمردن گیرند، که بار خدایا بد عهدانند بی‌وفایان‌اند، فراموش کاران‌اند، گنه کاران‌اند، دلیران و شوخان‌اند. رب العزة گوید جل جلاله: از آنجا که کردار ایشان است چنان‌اند و از آنجا که کرم و عفو ماست، تائبان‌اند، عابدان‌اند، حامدان‌اند، روزه داران‌اند، نماز گزاران‌اند، دوستی ما بجان و دل خواهان‌اند و بمهر ما یکتا گویان‌اند، زبان حال بیچارگان بنعت انکسار و افتقار میگوید که، خداوندا اگر فاسقیم و اگر عابد، چنان که هستیم آن توایم و بداشت توایم، برخواست تو موقوف و به بندگی تو معروف، از تو گذر نه و بی تو بسر نه.

بنده گر خوبست گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تراست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ... بر ذوق عارفان و طریق خاصگیان، این آیت جای ناز دوستان است و میدان اسرار صدّیقان، و تهنیت مؤمنان، تهنیتی زیبا و تشریفی بسزا، تهنیتی که دل را انس است و جان را پیغام. آرایش مجلس است و سرمایه مفلس. زینت زبانها و زندگی دلها. تهنیتی کریم، از خداوندی کریم، در ذات کریم و در صفات کریم، و در مهر کریم و در نواخت کریم و در بخشش کریم. رهی را بفضل خویش می‌بخشد آن گه بخشیده خود ازو باز میخرد.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که به خداوند اشاره دارد، نشان‌دهنده خریدن جان‌ها و اموال مؤمنان از سوی اوست. عارفان و سالکان حقیقی این آیه را به عنوان نشانه‌ای از محبت و توجه خداوند به دوستانش می‌دانند. این پیام، برای مؤمنان تبریکی است زیبا و با ارزش، که روح و روان آن‌ها را شاد می‌کند و محفل‌هایی را رونق می‌بخشد. این تهنیت، از جانب خداوند کریم است و او با فضل و بخشش خود، مؤمنان را از دنیا خریداری کرده و در عوض، به آن‌ها برکت می‌دهد.
خود میدهد خود معاملت میکند و در آن معاملت، سود همی رهی را می‌بخشد و زیان خود می‌پذیرد اینست نیکوکاری و کریمی. اینست مهربانی و لطیفی.
هوش مصنوعی: او خود را در کارها می‌سپارد و در این کار، به دیگران نفع می‌رساند و زیان خود را می‌پذیرد. این همان نیکوکاری و generosity است. این نمایانگر محبت و ملایمت اوست.
در توریة موسی است که: الجنة جنتی و المال مالی، فاشتروا جنتی بمالی فان‌ ربحتم فلکم و ان خسرتم فعلیّ. یا بنی آدم ما خلقتکم لا ربح علیکم انما خلقتکم لتربحوا علی.
هوش مصنوعی: در آموزه‌های موسی آمده است که: بهشت متعلق به من و مال نیز متعلق به من است، بنابراین با مال من بهشت را خریداری کنید. اگر سود کنید، آن برای شماست و اگر ضرر کردید، او به عهده من است. ای فرزندان آدم! من شما را خلق نکردم تا برای من سودی داشته باشید، بلکه شما را آفریدم تا خود سود ببرید.
رب العالمین در ازل پیش از وجود بنده، بنده را بخرید. خود بایع بود و خود مشتری. خود فروخت و خود خرید، و در شرع مصطفی روا نیست که در معاملت، بایع و مشتری یکی بود، مگر که پدر باشد، که از شرط شفقت و انتفاء تهمت و کمال مهربانی و مهر ابوّت، او را رواست، پس چه گویی در خدا که رأفت و رحمت وی در بنده بیش از آنست، و مهربانی وی بی‌کران است و مهر وی افزون از آن است، چون در حق پدر رواست، در حق خالق مهربان اولیتر و تمامتر، و انگه دانست رب العزة که بنده، بد خوی و بد عهد و بی‌وفاست و بوقت بلوغ اعتراض کند آن راه اعتراض بوی فروبست که نفسی پر عیب و پر آفت خرید، ببهشتی پر ناز و پر نعمت. نفسی که محل شهوات و بلیات است، ببهشتی که قرب حق را مراتب و درجات است، و در معاملات شرعی جایی که ثمن بر مبیع بیفزاید راه اعتراض در آن بسته شود. و آن گه نفس خرید و قلب نخرید از بهر آن که قلب دل است و دل بر محبت و مهر حق وقف است و بر وقف، خرید و فروخت روا نبود.
هوش مصنوعی: خداوند عالم از ابتدا پیش از آنکه بنده وجود داشته باشد، او را خرید. در این معامله، خود خریدار و خود فروشنده بود. او خودش را فروخت و خودش را خرید. در قوانین شرع، این نوع معامله جواز ندارد جز در مورد پدر، زیرا پدر به خاطر محبت و مهربانی طبیعی‌اش می‌تواند این کار را انجام دهد. حال اگر چنین چیزی برای پدر مجاز است، برای خداوند که دارای رحمت و محبت بی‌سقفی است، همچنین قابل قبول‌تر و کامل‌تر به نظر می‌رسد. خداوند آگاه است که بنده‌اش طبیعتی بد و بی‌وفا دارد و در زمان بالغ شدن ممکن است به او اعتراض کند. اما خداوند آن اعتراض را بسته است، چون ما نفس را با همه عیوب و مشکلاتش به بهشتی پر از نعمت و زیبایی می‌فروشد. این نفس، محلی برای شهوات و بلاهاست در مقابل بهشتی که دارای درجات و مرتبه‌های نزدیکی به خداوند است. در معاملات شرعی، جایی که ارزش بر کالا افزوده می‌شود، راه اعتراض بسته است. به همین دلیل، خداوند فقط نفس را خرید، زیرا قلب متعلق به محبت و مهر الهی است و برای دل خرید و فروشی وجود ندارد.
و نیز شرط مبایعت تسلیم است، آنچه تسلیم وی ممکن نیست، در شرع، بیع و شری در آن روا نیست. مرغ بر هوا و ماهی در دریا نفروشند، که تسلیم آن آسان نیست. حال دل بنده همین است و تسلیم آن ممکن نیست، تا رب العزة میگوید یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ.
هوش مصنوعی: همچنین، یکی از شرایط فروش، امکان تسلیم کالا به خریدار است. اگر تسلیم چیزی برای فروشنده ممکن نباشد، در شرع فروش آن جایز نیست. به عنوان مثال، فروش پرنده‌ای که در آسمان پرواز می‌کند یا ماهی‌ای که در دریا شنا می‌کند، مناسب نیست زیرا تسلیم آن‌ها دشوار است. حال، احساس من مشابه این موضوع است و نمی‌توانم آن را تسلیم کنم. به همین دلیل است که خداوند می‌فرماید: "میان انسان و قلب او حائل می‌شود."
قال النصر آبادی: اشتری منک ما هو صفتک و القلب تحت صفته فلم یقع علیه المبایعة.
هوش مصنوعی: ناصر آبادی گفته است: من از تو چیزی را می‌خرم که به تو مربوط می‌شود، اما قلب من تحت تأثیر آن صفت است، بنابراین معامله بر روی آن واقع نمی‌شود.
قال النبی (ص): قلب ابن آدم بین اصبعین من اصابع الرحمن.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: قلب انسان در دست‌های خداوند قرار دارد.
و گفته‌اند نفس دربان دل است بجای چاکر ایستاده رعیت‌وار در خدمت، و دل در محل شهود است، محمول ربوبیت، سلطان‌وار همی راند ملکت، پس چون نفس که چاکر است قیمت وی بهشت آمد با خزائن نعمت چگویی دل را با آن همه زلفت و قربت. قیمت وی چه باشد مگر جوار حضرت عزت و دوام مشاهدت و رؤیت.
هوش مصنوعی: گفته شده است که نفس مانند یک دربان برای دل عمل می‌کند و در این نقش، به خدمت دل مشغول است. دل در جایگاه شهود و مشاهده قرار دارد و قدرت خداوندی را در خود دارد، همان‌طور که یک سلطان بر قلمرو خود حکومت می‌کند. حالا وقتی نفس که نقش خدمت‌گزاری دارد، با بهشت و نعمت‌های بی‌نظیر سنجیده می‌شود، ارزش دل با همه زیبایی‌ها و نزدیکی‌اش به خدا چه می‌تواند باشد جز نزدیکی به ذات مقدس الهی و ادامه مشاهده الهی.
پیر طریقت گفت جوهری است بر خاک افتاده میان راه، عالم از قیمت آن جوهر ناآگاه، صاحب دولتی بسر آن رسید ناگاه، پادشاهی جاوید یافت بی‌طبل و کلاه، از قیمت آن جوهر بر راه چیزی نکاست، قیمت آن جوهر هم که دی بود بجاست. نور جوهر کرا تابان است، آن را که عنایت معلوم است. گله برخاست، ابتداء به برّ کی کرد، و از آغاز، این کار که خواست. درخت مهر که کشت، و سرای دوستی که آراست. پس با چندین لطف، این بد اندیشی چراست. روز خریداری عیب میدید و گفت که رواست.
هوش مصنوعی: شخصی در طریقت گفت که یک جواهر در زمین افتاده است و مردم از ارزش آن بی‌خبرند. ناگهان یک فرد با نفوذ به آن جواهر می‌رسد و پادشاهی جاودانه برای خود به دست می‌آورد، بدون اینکه نیازی به زرق و برق داشته باشد. هیچ چیزی از ارزش آن جواهر کم نشده و آن ارزش همچنان باقی است. نور آن جواهر به چه کسی می‌تابد، تنها برای کسی قابل تشخیص است که اراده‌ای در این زمینه دارد. گله‌ای از ابتدا شکل گرفت و از یک نقطه شروع کرد. درخت دوستی را کاشت و خانه‌ای برای محبت بنا کرد. اما با وجود این همدلی‌ها، هنوز این افکار منفی وجود دارد. در روز خرید، عیبی دیده شده و احساس شده که دور از انصاف است.
الهی! این همه شادی از تو بهره ما است چون تو مولی کراست؟ و چون تو دوست کجا است و بآن صفت که تویی از تو خود جز این نرواست، و تا می‌گویی که این خود نشانست و آئین فرد است، این پیغام است و خلعت برجاست، صبر را چه روی و آرام را چه جاست.
هوش مصنوعی: خدایا! این همه خوشحالی از تو به ما رسیده است، چون تو سرور و دوست ما هستی. و با توجه به صفاتی که تو داری، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند شایسته تو باشد. وقتی که می‌گویی این خود نشانه‌ای از توست و نشانی از فردیت تو به حساب می‌آید، این یک پیام و نعمت بزرگ است. در چنین حالتی، چه جایی برای صبر و آرامش باقی می‌ماند؟
روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
هوش مصنوعی: زمانی که تو از پرده بیرون خواهی آمد، مطمئن هستم که دنیا را خوار و ذلیل خواهی کرد.
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا رب چه جگرهاست که چون خواهی کرد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زیبایی و جمال بیشتری داشته باشی، ای خدا، چه دل‌هایی هستند که تحمل این زیبایی را دارند؟
فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ... این باز تشریفی دیگر است و تخصیصی دیگر. میگوید شاد بید رهیگان من، بنازید در معاملت که کردید با من، رامش کنید بنام من، بیاسائید بنام و نشان من، کسی که بیعی کند، همه شادی وی ببهای مبیع بود، هر چند که ثمن نیکوتر و افزونتر، شادی وی بیشتر، رب العالمین نگفت بثمن که یافتید شادی کنید، بل که به بیع که با من کردید و معاملت که با من در گرفتید شادی کنید. چه غم دارد او که وی را دارد، کرا شاید آنکه قرب وی را نشاید؟
هوش مصنوعی: شاد باشید به خاطر معاملاتی که با من انجام دادید... این یک نوع دیگر از تشکر و توجه است. می‌گوید که ای بندگان من، در معاملاتی که با من کردید افتخار کنید و شاد باشید. این شادی را به نام من و به خاطر من بیافرینید. کسی که معامله‌ای انجام می‌دهد، شادی‌اش به خاطر سود معامله است؛ هرچند اگر قیمت کالا بیشتر باشد، شادی‌اش بیشتر خواهد بود. پروردگار عالم نفرمود که به خاطر پولی که به دست آوردید شاد باشید، بلکه به خاطر معامله‌ای که با من داشتید، شاد باشید. چه غمی دارد کسی که به من نزدیک است؟ کسی که شایستگی قرب من را ندارد، چگونه ممکن است به او نزدیک شود؟
در زبور داود است: ای پسر آدم، چرا وا غیر من دوستی گیری که سزای دوستی منم، چرا نه با من بازار کنی که جواد و مفضل منم، چرا با من معاملت نگیری که بخشنده فراخ بخش منم، یا تجار الدنیا ربح الدنیا یفنی و ربحی یبقی: ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ، وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ بیعی که در ازل خود کرد و ما نکردیم، بنام ما باز کرد و به ما باز خواند که آن بیع که من کردم شما کردید. هم چنان که مصطفی را گفت: وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی‌ اشارت است بنقطه جمع و تحقیق تفرید. نسیم ازل دمیده و برق یگانگی درخشیده و رهی را از دست آب و خاک ربوده دوگانگی با عدم و حقیقت صافی شده منّی عاریت کشته:
هوش مصنوعی: در زبور داود آمده است: ای انسان، چرا به کسی غیر از من محبت می‌ورزی در حالی که محبت من سزاوار است؟ چرا با من تجارت نمی‌کنی در حالی که من بهترین و بخشنده‌ترین هستم؟ چرا با من داد و ستد نمی‌کنی در حالی که من بسیار بخشنده‌ام؟ ای تاجران دنیا، سود شما از دنیا فانی است، اما سود من باقی می‌ماند. آنچه که در اختیار شماست از بین می‌رود و آنچه نزد خداست باقی می‌ماند. کارهای نیک باقی‌مانده در کنار پروردگارت پاداشی بزرگ و امیدی نیکو دارد. شادمان باشید از معاملاتی که انجام می‌دهید، معاملاتی که در ازل خدایی صورت گرفت و ما در آن نبودیم، با نام ما آغاز گردید و به ما نیز بازخوانده شد. به مانند آنچه به پیامبر گفته شد: "تو نبودی که سنگ پرتاب کردی، بلکه خداوند پرتاب کرد"، این اشاره‌ای است به وحدت و حقیقت. نسیم ازل وزیدن گرفته و نور یگانگی درخشیده است و انسانی که از آب و خاک جدا شده، از دوگانگی و عدم رها گشته و حقیقت خالص شده است.
آشوب جهان همه حدیث من و تو
بگذار مرا همه جهان گلشن تو
هوش مصنوعی: آشفتگی و بی‌نظمی دنیا فقط داستان من و توست. اجازه بده تا من تنها در باغ سرسبز تو زندگی کنم.
التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ... صفت مؤمنان است و سیرت آشنایان و آئین دوستان.
هوش مصنوعی: تائبین و عابدین، ویژگی مؤمنان و روش کسانی هستند که با معارف الهی آشنا هستند و دوستی با خدا را در زندگی خود پیاده می‌کنند.
پسینان این گیتی پیشوایان آن گیتی، گواهان انبیاء و شفعاء خلق، سادات دنیا و دوست‌داران دین، و دوست داشتگان حقّ، طبقات ایشان درین آیت بنظام پسندیده یاد کرد و ایشان را بر آن ستوده و بدان گواهی داده و ابتدا که کرد بدون ترین ایشان کرد. نخست فروتران را یاد کرد: تائبان و از گنه بازگشتگان، تا خجل نمانند دل گیرند و امید تازه دارند، گفت: التَّائِبُونَ، از گناه باز گشتگان‌اند، عذر دهان و پشیمانان‌اند.
هوش مصنوعی: آخرین افراد این جهان، رهبران آن جهان، شاهدان پیامبران و شفاعت‌کنندگان مردم، سادات دنیا و دوستداران دین و حق هستند. در این آیه به طبقات آن‌ها به شیوه‌ای شایسته اشاره شده و ایشان مورد ستایش قرار گرفته‌اند. در ابتدا به کسانی که در پایین‌تر از دیگران قرار دارند اشاره شده است: توبه‌کاران و کسانی که از گناه بازگشته‌اند، تا آنها احساس شرمندگی نکنند و امیدی تازه پیدا کنند. گفته شده است که «تائبون» به معنای افرادی هستند که از گناه بازگشته و عذرخواهی کرده‌اند و از کارهای نادرست خود پشیمانند.
الْعابِدُونَ پرستگارانند امر گزاران‌اند خدمت ورزان‌اند.
هوش مصنوعی: پرستندگان، افرادی هستند که به اجرای دستورات و انجام خدمات می‌پردازند.
السَّائِحُونَ حاجیان‌اند روزه‌داران‌اند علم جویان‌اند.
هوش مصنوعی: سفرکنندگان، افرادی هستند که به زیارت خانه خدا می‌روند، روزه می‌گیرند و به دنبال کسب علم هستند.
الْحامِدُونَ ستایندگان آزادی کنندگان‌اند، ثناگویان‌اند.
هوش مصنوعی: ستایندگان، افرادی هستند که به خاطر آزادی بخشیدن به دیگران تقدیر و تشکر می‌کنند.
الرَّاکِعُونَ متواضعان‌اند خدمتکاران‌اند در فرمان برداری به پیری رسیدگان‌اند.
هوش مصنوعی: رکوع‌کنندگان افرادی تواضع‌دار و خدمتگزار هستند که در اطاعت و فرمان‌برداری به سن و سالی رسیده‌اند.
السَّاجِدُونَ نماز کنندگان‌اند. متضرعان‌اند. جلال مرا روی بر خاک نهندگان‌اند.
هوش مصنوعی: ساجدان افرادی هستند که نماز می‌خوانند و به درگاه خداوند بسیار خاضع و متواضع هستند. آن‌ها جلال و عظمت خدا را با سر فرود آوردن بر خاک، تجلی می‌بخشند.
الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ خلق را بدین فرمایندگان‌اند. مؤذّنان و با طاعت خوانندگان‌اند. متناصحان و یکدیگر را پند دهندگان‌اند.
هوش مصنوعی: فرماندهان به نیکی، افرادی هستند که مروّج کارهای خوب و درست در جامعه‌اند. مؤذنان، کسانی هستند که به عبادت و اطاعت دعوت می‌کنند. کسانی که یکدیگر را نصیحت می‌کنند نیز از این گروه محسوب می‌شوند.
وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ سلطانان دادگران‌اند مذکّران و خلق از شر فرود آرندگان‌اند. و بجان و دل آن را پذیرندگان‌اند.
هوش مصنوعی: و آن‌هایی که از کارهای ناپسند جلوگیری می‌کنند، حاکمان عادل و دارای بصیرت هستند و مردم نیز از آسیب‌های آنان در امان می‌مانند. آن‌ها با جان و دل این موضوع را می‌پذیرند.
وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بشارت ده مؤمنانرا که هر چه از ایشان تقصیر است بی‌نیازی من برابر آنست و هر چه از ایشان ناپسند است مهربانی من بر سر آنست و هر چه رهی را امید است فضل من برتر از آنست. بشارت ده مؤمنانرا که چون ایشان را میگزیدم عیب می‌دیدم، نپسندیدم تا بیشر بنهانها وارسیدم، رهی را به بی‌نیازی خود چنان که بود خریدم. قال ابن عطاء: لا تصح العبادة الّا بالتوبة و لا التوبة الا بالحمد علی ما وقعت علیه من طریق التوبة، و لا یصح الحمد الا بمداوة السیاحة و الریاضة، و لا هذه المقامات و المقدمات الا بمداومة الرکوع و السجود، و لا یصح هذه کلّه الا بالامر بالمعروف و النهی عن المنکر، و لا یصح شی‌ء مما تقدّم الا بحفظ الحدود ظاهرا و باطنا، و المؤمن من یکون هذه صفته، لانّ اللَّه عز و جل یقول و بشر المؤمنین الذین بهذه الصفة. در آثار بیارند که فردا در رستاخیز قومی را از این امّت بترازوگاه آرند و فریشتگان که بر ایشان موکّل باشند بدیهای ایشان شمردن گیرند، که بار خدایا بد عهدانند بی‌وفایان‌اند، فراموش کاران‌اند، گنه کاران‌اند، دلیران و شوخان‌اند. رب العزة گوید جل جلاله: از آنجا که کردار ایشان است چنان‌اند و از آنجا که کرم و عفو ماست، تائبان‌اند، عابدان‌اند، حامدان‌اند، روزه داران‌اند، نماز گزاران‌اند، دوستی ما بجان و دل خواهان‌اند و بمهر ما یکتا گویان‌اند، زبان حال بیچارگان بنعت انکسار و افتقار میگوید که، خداوندا اگر فاسقیم و اگر عابد، چنان که هستیم آن توایم و بداشت توایم، برخواست تو موقوف و به بندگی تو معروف، از تو گذر نه و بی تو بسر نه.
هوش مصنوعی: مؤمنان را خوشخبر کن که خداوند نیازها و عذرهاشان را کنار می‌گذارد و به مهربانی‌اش بر آن‌ها می‌افزاید. هر امیدی که رهی به فضل خدا دارد، بیش از آن است که فکر کند. او خاطر نشان می‌کند که زمانی که از مؤمنان ایراداتی می‌دیده، نپسندیده و آن‌ها را برملا نکرده است. ابن عطا می‌گوید: عبادت فقط با توبه صحیح است و توبه تنها با سپاسگزاری از آنچه اتفاق افتاده ممکن است. سپاسگزاری نیز با پرهیز از گناه و مراقبت در انجام واجبات به درستی انجام می‌شود. در روز قیامت گروهی از این امت با اعمالشان سنجیده خواهند شد و فرشتگان بدی‌هایشان را شمرده و یادآوری خواهند کرد که آن‌ها بی‌وفا و گناهکار بوده‌اند. اما خداوند عز و جل می‌گوید که با وجود کارهایشان، به دلیل آمرزش و کرمش، آن‌ها توبه‌کار، عبادت‌کننده، و سپاسگزارند. در واقع، بغض و نارضایتی مردم بر اساس نیاز و تنگدستی خود به خداست و در یاری و بندگی او است که امید دارند و به یاد او هستند.
بنده گر خوبست گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تراست
هوش مصنوعی: اگر بنده خوب باشد یا بد، آن به خود او مربوط است. عشق به معشوق بستگی به آگاهی عاشق دارد؛ اگر عاشق با فهم باشد، عشقش به معشوق درست و منطقی است، و اگر نادان باشد، عشقش به درستی شکل نخواهد گرفت.