گنجور

النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ الذین هاجروا و فارقوا منازلهم و اوطانهم.

وَ الْأَنْصارِ الذین نصروا رسول اللَّه علی اعدائه من اهل المدینة و آووا اصحابه خلافست میان علمای دین و اهل تفسیر که سابقان مهاجران که بودند؟ ابو موسی و سعید مسیب و قتاده گفتند: هم الذین صلّوا القبلتین مع النبی ص ایشان که با رسول خدا در دو قبله نماز کردند در ابتدای اسلام به بیت مقدس و بعد از آن بکعبه عطاء بن ابی رباح گوید: بدریان‌اند ایشان که با رسول خدا بجنگ بدر حاضر بودند، شعبی گفت: هم الذین شهدوا بیعة الرضوان بالحدیبیه و سابقان اسلام نیز علماء مختلف‌اند. قومی گفتند: اول کسی که مسلمان شد از مردان، ابو بکر بود و از زنان خدیجه. قومی گفتند اول کسی که مسلمان شد علی بن ابی طالب ع بود. قومی گفتند اول زید بن حارثه بود. اسحاق بن اسماعیل الحنظلی جمع میان همه کرد و گفت اول کسی که مسلمان شد از مردان رسیده، ابو بکر بود و از زنان، خدیجه و از کودکان نارسیده، علی بن ابی طالب (ع) و از بردگان و مولایان زید حارثه. اسماعیل بن ایاز بن عفیف روایت کند از پدر خویش از جد خویش عفیف گفتا مردی بازرگان بودم بروزگار حج بمکه آمدم و بنزدیک عباس بن عبد المطلب فرو آمدم که با وی دوستی و برادری داشتم، گفتا هر دو بایام موسی بمنی ایستاده بودیم من و عباس که مردی جوان تازه روی فراز آمد بوقت پیشین و ساعتی در آسمان می‌نگرد آن گه روی بقبله آورد و در نماز ایستاد، هم در آن ساعت کودکی آمد و از راست دست وی بایستاد و زنی آمد از پس هر دو بایستاد، آن جوان پشت خم داد و در رکوع شد هر دو در متابعت وی در رکوع شدند، جوان بسجود شد ایشان نیز بمتابعت وی در سجود شدند و در قیام هم چنان و در تشهد هم چنان. ابن عفیف روی بعباس آورد، گفت: یا عباس امر عظیم! این عظیم کاری است این کار ایشان چه کار است و این چه کسان‌اند اینان، عباس گفت: هذا ابن اخی محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب یزعم ان اللَّه تعالی بعثه رسولا و ان کنوز کسری و قیصر ستفتح علیه و هذا الغلام ابن اخی علی بن ابی طالب و هذه المرأة خدیجة بنت خویلد زوجة محمد، تابعاه علی دینه و ایم اللَّه ما علی ظهر الارض کلها احد علی هذا الدین غیر هؤلاء. قال عفیف الکندی بعد ما اسلم و رسخ الاسلام فی قلبه، یا لیتنی کنت رابعا. روزی بو طالب، علی را گفت یا بنی، ما هذا الدین الذی انت علیه؟ این چه دین است که تو داری و آن را پروری؟ گفت یا ابت آمنت باللّه و رسوله و صدّقته فیما جاء به و صلّیت معه للَّه ای پدر ایمان آوردم که خدای یکی است و محمد رسول و پیغامبر او است و استوار است و راست گوی بهر چه آورد و گفت و با وی نماز میکنم بفرمان خدای از بهر خدای، بو طالب گفت: ای پسر امّا انّ محمدا لا یدعو الا الی خیر فالزمه، محمد هر که خواند بهر چه خواند بخیر خواند و خیر گوید و جز خیر ازو نیاید نگر او را بدست داری و ملازم باشی و ازو بر نگردی.

مجاهد گفت: نعمتی و نواختی بود که خدای تعالی بر علی بن ابی طالب نهاد و خیری که بوی خواست که روز قحط و نیاز بود و قریش بغایت تنگی و سختی رسیده و بو طالب صاحب عیال بود و یساری نه که ایشان را بفراخی نعمت داشتید و در بنی هاشم، عباس توانگر بود و صاحب نعمت، رسول خدا گفت: یا عباس اگر در حق بو طالب تخفیف جوییم و از آن فرزندان وی لختی برداریم و داشتن ایشان را در پذیریم مگر صواب باشد و او را خفّتی بود، مصطفی و عباس هر دو رفتند و این اندیشه که کرده بودند با بو طالب بگفتند بو طالب گفت: عقیل را بمن بگذارید و با دیگران شما دانید که چه کنید مصطفی علی را برداشت و در پذیرفت و عباس جعفر را پس علی با مصطفی می‌بود تا وحی از آسمان آمد و بعث وی در پیوست و رب العزة علی را باسلام گرامی کرد و جعفر با عباس می‌بود تا آن گه که مسلمان شد و باسلام عزیز گشت و مستغنی شد. محمد بن اسحاق گفت: چون ابو بکر صدیق مسلمان شد جماعتی از قریش پیوسته با وی می‌نشستند و مجالست و مصاحبت وی دوست میداشتند از آن که ابو بکر مردی محبوب بود، خوش خوی، خوش طبع، سهل و آسان فرا دست آمدی و با هر کس در معاشرت و مصاحبت خوش در آمدی و تدبیر کارها دانستی‌ و مردم شناختی و کارها از پیش بردی به زیرکی و دانایی، پس جماعتی که با وی مجالست کردند و بر وی اعتماد داشتند چون عثمان عفان و الزبیر بن العوام، و عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص و طلحة بن عبید اللَّه، ابو بکر پیوسته حدیث اسلام و ایمان با ایشان همی کرد و ایشان را دعوت میکرد تا این جماعت همه بوسیلت ابو بکر پیش مصطفی آمدند و مسلمان شدند و اسلام و مسلمانان را نصرت دادند رب العالمین ایشان را سابقان خواند گفت: السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ روی الزبیر بن العوام قال قال رسول اللَّه ص: «اللهم انک بارکت لامّتی فی صحابتی فلا تسلبهم البرکة و بارکت لاصحابی فی ابی بکر فلا تسلبه البرکة و اجمعهم علیه و لا تنثر امره فانّه لم یزل یؤثر امرک علی امره اللهم و اعزّ عمر بن الخطاب و صبّر عثمان و وفق علیا و اغفر لطلحة و ثبت الزبیر و سلم سعدا و وفق عبد الرحمن و الحق فی السابقین الاولین من المهاجرین و الانصار و التابعین لهم باحسان»

اما سابقان و انصار ایشانند که در بیعة عقبه حاضر بودند که بمیزبانی مصطفی آمدند به مکه که وی را به مدینه خواندند و هشتاد و اند کس بودند، خطیب ایشان اسعد بن زرارة دو سال پیش از آن که مصطفی بمدینه هجرت کرد ایشان ایمان آورده بودند که مصطفی ص مصعب عمیر را بایشان فرستاد تا ایشان را دعوت کرد و بر ایشان قرآن خواند و کانت الانصار تحبّه فاسلم معه سعد بن معاذ و عمر و بن الجموح و بنو عبد الاشهل و خلق من النساء و الصبیان و کان مصعب بن عمیر اول من جمع الصلاة بالمدینه و کان صاحب رایة النبی یوم احد و یوم بدر و کان وقی رسول اللَّه بنفسه یوم احد حیث انهزم الناس عن رسول اللَّه حتی نفذت المشاقص فی جوفه فاستشهد یومئذ

فقال رسول اللَّه ص عند اللَّه احتسبک ما رأیت قط اشرف منه لقد رایته بمکة

و ان علیه بر دین ما یدری ما قیمتها و ان شراک فعلیه من ذهب و ان عن یمینه علامین و عن یساره غلامین بید کل واحد منهم قعب من حیس، یأکل و یطعم الناس فآثره اللَّه بالشهادة و کان رسول اللَّه اذا اهتدیت الیه طرفة حباها لمصعب بن عمیر فانزل اللَّه فیه: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ‌ و در قراءت یعقوب که خواند و الانصار برفع، معنی آنست که سبق، فرا مهاجران داد و انصار یاد کرد نیک نام و سابقان ایشان جدا نکرد.

وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ ایدر، دو قول گفته‌اند: یکی آنست که و الذین اتبعوهم باحسان، من المهاجرین و الانصار ایضا فیکون سائر الصحابة. قول دوم آنست که و من اتبعوهم بالایمان و الطاعة و سلکوا سبیلهم فی الهجرة و النصرة الی یوم القیمة.

وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ گفته‌اند که تابعین نام از این آیت گرفته‌اند و تفسیر این احسان اینجا است که گفت: وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ... الآیة آن احسان ترحم است بر سلف و ایستادن بر ذکر سوابق نیکویی ایشان و زبان و دل فرو گرفتن از اندیشه بد در ایشان، ایشان را در ثواب فراهم داشت و جمع کرد گفت: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ ای بقبول الطاعة وَ رَضُوا عَنْهُ بما نالوا من الثواب فوق ما تمنّوا و قیل رضوا به ربا فرضی بهم عبادا. وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ قرء ابن کثیر من تحتها الانهار و لیس لها فی القرآن نظیر روی عن حمید بن زیاد قال قلت لمحمد بن کعب القرظی یوما الا تخبرنی عن اصحاب رسول اللَّه ص فیما کان من رأیهم و انما ارید الفتن؟ فقال: ان اللَّه قد غفر لجمیع اصحاب النبی ص فی کتابه فقال سبحان اللَّه الا تقرأ قوله؟ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ الی آخر الایة فاوجب اللَّه لجمیع اصحاب النبی ص الجنة و الرضوان و اشترط علی التابعین شرطا لم یشترطه علیهم قلت و ما اشترط علیهم قال اشترط علیهم ان یتبعوهم باحسان یقول یقتدون باعمالهم الحسنة و لا یقتدون بهم فی غیر ذلک. قال ابو صخر حمید بن زیاد فو اللَّه لکأنّی لم اقرأها قط و ما عرفت تفسیرها حتی قرأها علی «۱» محمد بن کعب. و عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول اللَّه ص: لا تسبّوا اصحابی فو الذی نفسی بیده لو ان احدکم انفق مثل احد ذهبا ما ادرک مدّ احدهم و لا نصفه.

وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ درین آیت تقدیم و تأخیر است تقدیره: و ممن حولکم من الاعراب و من اهل المدینة منافقون این اعراب اعراب بوادی است فزاره و غطفان و مزینه و جهینه و غفار وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ یعنی عبد اللَّه بن‌ ابی و جد بن قیس و معتب بن قشیر و ابو عامر الراهب.

مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ نعت للفریقین، میگوید: منافقان این دو فریق از اعراب و از اهل مدینه، بر نفاق مصر ایستادند و در ستیز در آن بماندند که هیچ توبه نکردند مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ ای اقاموا علیه و لجوا فیه و عتوا و استمروا علی ذلک فلم یتوبوا منه و اصله من الشیطان المارد یقال مرد یمرد مرودا فهو مارد و مرید اذا عتا و طغی.

لا تَعْلَمُهُمْ ای لا تعرفهم باعیانهم نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ قال قتاده ما بال اقوام یتکلفون علم الناس یقولون فلان فی الجنة و فلان فی النار. قال نبی اللَّه نوح: «وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» و قال شعیب: «وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ» و قال نبینا: ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ و قال اللَّه له لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ.

سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ این مرتین آنست که در دیگر آیت گفت: یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ دو عذاب است و دو فتنه یکی از آن، بیم است و فضیحت که در آن آیت گفت: یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ و دیگر وعید است که گفت: إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ. ابن عباس گفت: رسول خدا روز آدینه خطبه کرد، آن گه بایستاد و گفت: اخرج یا فلان فانک منافق اخرج یا فلان فانک منافق جماعتی را چنین بر شمرد و از مسجد بیرون کرد تا رسوا شدند این عذاب اول است و عذاب دوم عذاب قبر است.

قتاده گفت: عذاب اول آنست که رسول خدا، سرّ آن دوازده مرد که لیلة العقبة قصد مصطفی کردند، با حذیفه بگفت که: لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ.

قال: و تقتلهم الدّبیلة سراج من نار تاخذ فی کتف احدهم حتی یخرج من صدره. این عذاب اول است و عذاب دوم عذاب قبر، حسن گفت: احدی المرتین اخذ الزکاة من اموالهم و حملهم علی الجهاد و الأخری عذاب القبر. و قیل المرة الاولی ضرب الملائکة وجوههم و ادبارهم عند قبض ارواحهم و الأخری عذاب القبر. ربیع گفت: سه عذاب است ایشان را: یکی قتل و فضیحت و خواری و در اسلام رفتن ایشان بناکامی بی حسبت.

دوم عذاب قبر. سوم آنچه گفت ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلی‌ عَذابٍ عَظِیمٍ عذاب جاودان در دوزخ.

وَ آخَرُونَ ای و من اهل المدینة قوم آخرون سوی المذکورین. اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ فی النفاق و التأخر عن الجهاد. خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً التوبة وَ آخَرَ سَیِّئاً النفاق.

و این در شأن بو لبابة بن عبد المنذر آمد و اوس بن ثعلبه و وداعة بن حزام الانصاری که تخلف کرده بودند و بغزاء تبوک نرفته چون آیت وعید آمد در منافقان و متخلفان، ایشان پشیمان گشتند و تحسر خوردند گفتند: نکون فی الظلال مع النساء و رسول اللَّه و اصحابه فی الجهاد و اللَّه لیوبقنّ انفسنا بالسواری و لا یطلقنا احد حتی یکون الرسول هو الذی یطلقنا و یعذرنا. گفتند رسول خدا و اصحاب وی در سفر و در غزا و مادر خانها با زنان نشسته و سایه کشیده و جای خوش گزیده این نه نیک است و نه پسندیده و اللَّه که ما تنهای خویش درین ستونهای مسجد بندیم و تا رسول خدا از ما خشنود نشود و ما را از آن بند نرهاند خویشتن را از آن بند بیرون نیاریم، رفتند و خویشتن را در آن ستونها ببستند تا رسول خدا از غزاء باز آمد و بر ایشان بر گذشت ایشان را چنان دید گفت اینان که‌اند؟ گفتند اینان که تخلف کردند، از غزا، بی‌عذر باز نشسته‌اند اکنون پشیمان شده‌اند و با خدا عهد کرده که تا رسول خدا از ما راضی نگردد و ما را نگشاید خویشتن را از این بند نگشائیم رسول خدا گفت: و انا اقسم ان لا اطلقهم و لا اعذرهم حتی اومر باطلاقهم رغبوا عنی و تخلفوا عن الغزو مع المسلمین فانزل اللَّه هذه الایة

چون این آیت فرو آمد تا آنجا که گفت: عَسَی اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ. رسول دانست که عسی از خدا واجب است و توبه ایشان قبول، برخاست و رفت و ایشان را از آن بند رهایی داد پس ایشان گفتند یا رسول اللَّه هذه اموالنا التی خلفتنا عنک فتصدق بها عنّا و طهّرنا و استغفر لنا فقال: ما أمرت فیها بأمر فنزل قوله: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً قتاده گفت متخلفان نه کس بودند اما چهار کس ایشان‌اند که خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً بو لبابة و جد قیس و اوس بن حزام و ثعلبة بن ودیعة. مجاهد گفت: نزل فی ابی لبابة وحده اذ قال لقریظة ان نزلتم علی حکمه فهو الذبح و اشار الی حلقه فندم و تاب و اقرّ بذنبه.

خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً هی کفّارة لذنوبهم و قیل هی الزکاة المفروضة.

تُطَهِّرُهُمْ التاء خطاب للنبی علیه السلام فیکون حالا و قیل التاء للتأنیث فتکون صفة للصدقة و کذلک قوله، وَ تُزَکِّیهِمْ بِها تزکیت پاک کردن بود کسی بهنر یا بپاکی بستودن، از عیب. اصل او از زکاة است و زکاة در عربیت نماء است روز افزونی و به روزی.

وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ ای ادع لهم و استغفر لهم و الصلاة الدعاء فی اللغة یدل علیه‌

قوله (ص): و ان کان صائما فلیصلّ، ای فلیدع.

إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ ای طمأنینة لهم بانّ اللَّه قبل توبتهم.

روی ان عبد اللَّه بن ابی اوفی قال: اتیت رسول اللَّه ص بصدقات قومی، فقلت یا رسول اللَّه صل علی. فقال اللهم صلّ علی آل ابی اوفی. و یحتمل‌

و صَلِّ عَلَیْهِمْ بعد موتهم خلافا لمن نهی عن الصلاة علیه فی قوله: وَ لا تُصَلِّ عَلی‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ یتیقّنون بان من صلّیت علیه مغفور. اهل کوفه ان صلوتک خوانند و همچنین در سوره هود أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ باقی بجمع خوانند إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ ای دعواتک مما تسکن نفوسهم الیه.

وَ اللَّهُ سَمِیعٌ لقولهم عَلِیمٌ بنیاتهم و نداماتهم. فلما نزلت توبة هؤلاء، قال الذین لم یتوبوا من المتخلفین، هؤلاء کانوا بالامس معنا لا یکلّمون و لا یجالسون فما لهم و ذلک ان النبی ص لما رجع الی المدینة نهی المؤمنین عن مکالمة المنافقین و مجالستهم فانزل اللَّه تعالی: أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ، و صح فی الخبر

عن ابی هریرة قال قال: رسول اللَّه ص. ما من احد یتصدّق بصدقة من طیّب و لا یقبل الا طیبا الا اخذها الجبار بیمنیه فیربیها فی کفّه کما یربی احدکم فلوه او فصیله حتی یجعل اللَّه اللقمة او التمرة مثل احد، اقروا ان شئتم: وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ.

... وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ یرجع علی من رجع الیه بالمغفرة و الرحمة.

وَ قُلِ اعْمَلُوا خطاب با منافقان است هر چند که حکم معنی این، عام است مؤمن را و منافق را محسن را و مسی‌ء را این منافقان را از بهر آن گفت که ایشان همیشه در پوشیدن سرائر خویش میکوشند یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ‌

ایشان را است وَ قُلِ اعْمَلُوا از الفاظ تهدید است چنان که جایی دیگر گفت: اعْمَلُوا عَلی‌ مَکانَتِکُمْ سخنی است که مصر را گویند بعد از آن که زجر شنید و باز نه ایستاد و این را اخوات است در قرآن چنان که: اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ، و ارتقبوا، فتربصوا، آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ و ما ضاهاها. وَ قُلِ اعْمَلُوا بگو میکنید آنچه میکنید. فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ همانست که جایی دیگر گفت: وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ و ذلک انّ اللَّه یطلعهم علی ما فی قلوب اخوانهم من الخیر و الشر فیحبّون المحسن و یبغضون المسی‌ء بایقاع اللَّه تعالی ذلک فی قلوبهم.

و خبر درست است از مصطفی ص که گفت: «حیاتی خیر لکم و مماتی خیر لکم. قالوا یا رسول اللَّه هذا خیرنا فی حیاتک فما خیرنا فی مماتک؟ فقال (ص) تعرض علیّ اعمالکم کل عشیّة اثنتین و خمیس فما کان من خیر حمدت اللَّه عز و جل و ما کان من شر استغفرت اللَّه لکم.

و در خبر است بروایت ذو النورین از مصطفی که گفت: ما دخل احد بیتا فی بیت، فعمل فیه عملا الا القی اللَّه عز و جل علیه رداء لیعرف به‌، و قال (ص): لو ان رجلا عبد اللَّه فی صخرة لا باب لها و لا کوّة لخرج عمله الی الناس کائنا ما کان.

عن ایاس بن سلمه عن ابیه انه قال: بینما نحن مع رسول اللَّه ص: اذ مر بجنازة فاثنی علیها خیر فقال رسول اللَّه وجبت ثم مر بجنازة اخری فاثنی علیها بعض الناس بعض الثناء فقال رسول اللَّه وجبت. فقالوا یا رسول اللَّه مررت بالجنازة الاولی فقلت وجبت ثم مررت بالجنازة الأخری فقلت وجبت، ما وجبت فقال رسول اللَّه: ان الملائکة شهداء اللَّه فی السماء و انتم شهداء اللَّه فی الارض فما شهدتم علیه من شی‌ء وجبت‌

فذلک قول اللَّه عز و جل: فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ.

وَ سَتُرَدُّونَ یعنی بالموت، إِلی‌ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ فیجازیکم، بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ. این آیت در تقسیم فرق منافقان است و این قوم بتراند از ایشان که گفت: اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ سه کس‌اند کعب بن مالک و مرارة بن الربیع و هلال بن امیة کانوا میاسیر و لم یبالغوا فی التوبة و الاعتذار کما فعل ابو لبابة و اصحابه، ففارقهم رسول اللَّه خمسین لیلة و نهی الناس عن مکالمتهم و مخالطتهم‌ فضاقت علیهم الارض برحبها و کانوا من اهل بدر فصاروا مرجئین لامر اللَّه لا یدرون أ یعذّبون ام یرحمون حتی تاب اللَّه علیهم بعد خمسین لیلة و نزلت: وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا الایة. مرجون بحذف همزه قرائت مدنی و کوفی است باقی بهمزه خوانند.

مُرْجَوْنَ ای مؤخرون و الارجاء التأخیر. معنی آنست که ایشان با حکم خدای گذاشتنی‌اند، نه نومیدی و نه امید تمام. و تفسیر ارجاء، خود در آیت است. إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ و ایشان که بحذف همزه خوانند آن را دو وجه است: یکی همان که گفتیم بر مذهب ایشان از اهل عربیت که همزه بیوکنند و آن لغت مدینه است و بیشتر اهل حجاز. و دیگر معنی از رجاء است و رجاء امید است، یعنی که ایشان امید دادگان‌اند، لامر اللَّه ای لحکم اللَّه، خواست و حکم خدای را تا خواست و حکم خویش در ایشان پیدا کند. إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ اما یخذلهم و اما یوفقهم، و التشکیک فی حق العباد. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بما یصیر الیه امورهم حَکِیمٌ بما یفعل بهم.

قال الزجّاج: اما لاحد الشیئین و اللَّه عز و جل عالم بما یصیر الیه امورهم الا انه خاطب العباد بما لا یعلمون و المعنی: لیکن امرهم عندکم علی الخوف و الرجاء.

وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً. این آیت در شأن قومی منافقان آمد که رسول خدای را خواستند که از ثنیّة بیوکنند آن وقت که بازگشت از تبوک و هم ودیعة بن ثابت و خذام بن خالد و حارثة بن عامر و شبل بن الحارث و یزید بن حارثه و عثمان بن حنیف و حارثة بن عمرو و مجمع بن حارثة و غیرهم. این منافقان آن مسجد بمباهات مسجد قبا کردند که بنی عمر بن عوف کرده بودند، قبیله اهل تقوی و صدق از بهر خدای را. و مسجد قبلتین آنست بر قول بعضی از صحابه و تابعین، خدای آن را گفت: أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی‌ و گفت: أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی‌ تَقْوی‌ مِنَ اللَّهِ و گفت: أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ و درست است که رسول خدا کان یأتی قبا کل سبت راکبا و ماشیا و آن قوم منافقان آن مسجد بو عامر را میکردند و او را ابو عامر الراهب میخواندند سالاری بود از آن منافقان، مسلمانان او را بو عامر الفاسق نام کردند آن روز که مصطفی در مدینه آمد، این بو عامر گفت فرا مصطفی که ما هذا الذی جئت به، این چه دین است که آوردی؟ مصطفی گفت: جئت بالحنیفیّة، دین ابراهیم ملت پاک و دین درست است آوردم آن دین که ابراهیم خلیل در آن بود. بو عامر گفت من هم بر آن دینم، اما تو بر آن افزوده‌ای و آنچه از آن نیست در آن آورده‌ای. مصطفی گفت تو خود بر دین ابراهیم نه‌ای و آنچه من آورده‌ام دین روشن است و ملت پاک و کیش درست آنست. بو عامر گفت: امات اللَّه الکاذب منّا طریدا وحیدا غریبا. فقال النبی ص آمین. پس روز حنین این بو عامر با هوازن بود بجنگ رسول خدا، چون دید که هوازن بهزیمت شدند بگریخت و به روم رفت و بمنافقان پیغام فرستاد که در مدینه مسجدی از بهر من بنا کنید، تا من از قیصر روم لشکر و سلاح و آلات جنگ بخواهم و بمدینه آیم و محمد و اصحاب وی را از مدینه بیرون کنم، منافقان آن مسجد ضرار از بهر وی بنا نهادند و پرداختند و مقصود ایشان آن بود، تا ایشان در آن مسجد، خود با خود باشند در رازهای خویش و مؤمنان اسرار ایشان بندانند.

چون رسول خدا از تبوک باز آمد آن قوم استقبال او کردند و ازو درخواستند که در آن مسجد آید و نماز کند تا آن مسجد باو منسوب شمارند و آن قصد بد ایشان پوشیده ماند، مصطفی اجابت کرد و قصد مسجد کرد جبرئیل آمد، گفت او را: «لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً» پس مصطفی (ص) مالک بن الدخشم را فرمود و معن بن عدی و عامر بن السکن و وحشی قاتل حمزة را گفت: «انطلقوا الی هذا المسجد الظالم اهلها فاهدموه و احرقوه فخرجوا و انطلق مالک فاخذ سعفة من النخل فاشعل فیها نارا ثم دخل المسجد و فیه اهله فحرّقوه و هدموه فتفرق عنه اهله، و أمر النبی (ص) ان یتّخذ ذلک کناسة تلقی فیها الجیفة و النتن و القمامة و مات ابو عامر بالشام وحیدا طریدا غریبا و این ابو عامر پدر حنظلة الکاتب است شهید یوم احد غسیل الملائکة رضی اللَّه عنه و روی ان بنی عمرو بن عوف الذین بنوا مسجد قبا، سألوا عمر بن الخطاب فی خلافته لیأذن لمجمّع بن حارثة لیؤمّهم فی مسجدهم فقال لا و لا کرامة ا لیس کان امام مسجد الضرار. فقال له مجمع یا امیر المؤمنین و لا تعجل علیّ فو اللَّه لقد صلیت فیه و انی لا اعلم ما اضمروا علیه و لو علمت ما صلیت معهم فیه، فعذره عمر و صدّقه و امره بالصلاة فی مسجد قبا.

وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا بحذف واو و اثبات واو خوانده‌اند، قرائت مدنی و شامی بحذف و او است.

مَسْجِداً ضِراراً ای للشر و البلاء و الاضرار بالمسلمین فیکون ضرارا منصوبا لانه مفعول له ای اتّخذوه للضرار و الکفر و التفریق و الارصاد. و الضرار: مصدر ضره ضرارا و هو محاولة الضر.

وَ کُفْراً آن قصد بد ایشان را میگوید و آن نیت بد که در مسجد کردن داشتند، و خدای تعالی آن را کفر شمرد که آن خلاف با رسول، داشتن کفر بود از ایشان.

وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ این مؤمنان ایدر اهل قبااند قبیله عمرو بن عوف و قبیله سلمه وَ إِرْصاداً ای ترقبا و انتظارا، اصله من الرصد و هو الطریق، تقول ارصده اذا وقف فی طریقه یترقبه.

لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یعنی ابا عامر الراهب، کان یوم الاحزاب یجمع الجیوش فلما انهزم الکفار خرج الی الشام لیأتی بجند یحارب بهم رسول اللَّه ص مِنْ قَبْلُ، ای من قبل بناء المسجد الضرار.

وَ لَیَحْلِفُنَّ یعنی بناء المسجد إِنْ أَرَدْنا ببناء هذا المسجد، إِلَّا الْحُسْنی‌ الا الخلّة الحسنی و هو الرفق بالمسلمین و التوسعة علیهم.

وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ فی حلفهم.

لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً این قیام ایدر نام نماز است چنان که گفت: وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً.

لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی‌، لکاذبون لیحلفن این لامها درین آیات همه ایمان‌اند تقدیره: و اللَّه لیحلفنّ و اللَّه لمسجد اسس علی التقوی، ای بناء المتقون علی تقوی اللَّه و طاعته. جمهور مفسران بر آنند که این مسجد قبا است و قیل هو مسجد رسول اللَّه ص‌

روی انّ رجلین تماریا فیه فقال علیه السلام: هو مسجدی هذا.

مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ یعنی من اول یوم وضع اساسه و ابتدئ بناؤه.

أَحَقُّ و اولی أَنْ تَقُومَ فِیهِ مصلّیا فِیهِ رِجالٌ یعنی فی المسجد.

رِجالٌ من الانصار. رجال نام برد و نساء در آن داخل‌اند همچون بنی آدم که بنات در آن داخل‌اند.

یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا یعنی بالماء. چون این آیت فرو آمد رسول خدا ایشان را گفت یعنی انصار را: ما هذا الطهور الذی اثنی اللَّه به علیکم؟ فقالوا انا نتبع الاحجار بالماء و نغسل عنّا اثر الغائط و البول. فقال رسول اللَّه: هو ذاک.

و قیل یطهرون احوالهم من المعاصی بالطاعة و قال یزید بن شجرة اتت الحمّی رسول اللَّه ص فی صورة جاریة سوداء فقال لها رسول اللَّه: من انت؟ قالت انا ام ملدم انشف الدم و آکل اللحم و اصفّر الوجه و ارقّق العظم. فقال النبی (ص): اذهبی الی الانصار فانّ لهم علینا حقوقا.

فحمّ الانصار فلما کان من الغد قال ما للانصار؟ قالوا حموا عن آخرهم قال: قوموا بنا نعدهم فعادهم و جعل یقول: ابشروا فانّها کفّارة و طهور فقالوا یا رسول اللَّه: فادع اللَّه ان یدیمها علینا ایّاما حتی تکون کفارة لذنوبنا فانزل اللَّه عزّ و جل، یثنی علیهم: فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا بالحمی من الذنوب وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ.

أَ فَمَنْ أَسَّسَ بضم الف در هر دو حرف بُنْیانَهُ علی الرفع قرائت مدنی و شامی است أ فمن این الف و فا استفهام است سخن بآن مفتتح، چنان که پارسی گویان گویند در آغاز سخن: باش که کسی چنین کند، در نگر که کسی چنین کند، بشنو که کسی چنین کند، و عرب استفهام کنند بالف و بالف و فا و بالف و واو، و بغنّه صوت بی‌حرف.

شَفا جُرُفٍ بسکون راء قرائت شامی است و حمزه و بو بکر، باقی بضم را خوانند و هما لغتان: شفا کل شی‌ء شفیره و اشفی علیه بلغ شفاؤه و شفا مقصور یکتب بالالف و یثنی شفوان و الجرف، ما تهدّم من جوانب الوادی. قال ابو عبید: الجرف الهوة یعنی کل وهدة عمیقة یجرفها السیل من الاودیة.

هارٍ ای هائر یسقط بعضه علی بعض و هو اسم الفاعل من هار یهور، و قیل: هار یهار، و تقول: هار الجرف و انهار و یهور اذا سقط فهو هائر و معنی هار ای هایر و هذا من المقلوب کقولهم لاث الشی‌ء اذا دار به فهو لاث و الاصل لایث و رجل شاکی السلاح و انما هو الشائک.

فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ یعنی فانهار الشفا بالبناء و قیل فانهار البناء بالبانی و اهله و هذا مثل یعنی انّ بناء هذا المسجد کبنیان علی شفا جرف. جهنّم یتهوّر باهله فیها. قال‌ جابر بن عبد اللَّه رأیت الدخان یخرج من مسجد الضرار حین انهار و هو الیوم مزبلة.

لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ... الایه ای لا یزال حبّ ذلک البنیان و التحزن علی خرابه شکا و نفاقا فِی قُلُوبِهِمْ یحبون انهم کانوا فی بنائه محسنین کما حبب العجل الی قوم موسی.

و قیل: لا یزال ما اعتقدوه و بنواله مسجد الضرار من الکفر و النفاق لازما لقلوبهم لا یفارقها حتی یموتوا یقال: رابنی من فلان امر رأیت منه ریبا اذا کنت مستیقنا منه بالریبة فاذا اسأت به الظنّ و لم تستیقن بالرّیب منه قلت: قد ارابنی من فلان امر هو فیه اذا ظننته من غیر أن تستیقنه. الا ان تقطع قرائت یعقوب بتخفیف لام است موافق تفسیر ضحاک و قتاده که گفتند لا یزالون فی همّ الی ای یموتوا فیستیقنوا.

الا ان تقطع بفتح تاء قرائت شامی است و حمزه و حفص و یعقوب و معنی آنست که مگر آن دلهای ایشان ریزه ریزه گردد باقی تقطع بضم تا خوانند و قیل معناه الّا ان یتوبوا توبة تتقطع بها قلوبهم ندما و اسفا علی تفریطهم فیفارقها الریبة.

وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بنیّاتهم حَکِیمٌ فیما امر بالهدم. قیل: و هذا یدل علی انّهم یموتون علی نفاقهم فاذا ماتوا عرفوا بالموت ما کانوا ترکوه من الایمان و اخذوا به من الکفر، و اللَّه اعلم.

۱۱ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ و پیش‌وایان پیشینیان، مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ از مهاجران و از انصار، وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ و ایشان که بر پی ایشان ایستادند به نیکویی، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ خشنود شد خدای از ایشان، وَ رَضُوا عَنْهُ و خشنود شدند ایشان از او، وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ و ساخت ایشان را بهشتهایی، تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ زیر درختان آن جویهای روان، خالِدِینَ فِیها أَبَداً جاویدان در آن همیشه، ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. (۱۰۰) آنست پیروزی بزرگوار.۱۱ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ... الایة خداوند کریم مهربان توانا و دانای پاک دان یگانه و یکتا در نام و نشان جل جلاله و تقدست اسماؤه و تعالت صفاته و توالت آلاؤه و نعماؤه درین آیت امت محمد را بر سه قسم نهاد بر اندازه درجات ایمان ایشان و تفاوت در اعمال و تباین در اخلاق ایشان همان تقسیم که جایی دیگر کرد و تفصیل داد: فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ آنجا پیوسته گفت و اینجا گسسته: اما تقسیم همانست و تفصیل همان: اول وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ، سابقان‌اند. دیگر: وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ، مقتصدانند. دیگر: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ ظالمان‌اند، و آن گه درین آیت ابتدا بسابقان کرد. ایشانراست در ازل سبق عنایت و از خدای مر ایشان را فضل و هدایت. صدر اول‌اند و سلف این امت. خیار خلق و مصابیح هدی و اعلام دین، صیارفه حق و ارکان اسلام و سادات دنیا و شفعاء آخرت، صفوت بشر و مفاخر ولد آدم، صحابه مصطفی‌اند و گزیده خدااند، پیشوایان اسلام و سنت و پیشینیان در دین و معرفت، پیغام حق اول ایشان شنیدند و پیغام رسان اول ایشان پذیرفتند و حق را ایشان استقبال کردند. قومی مهاجران‌اند، خان و مان خود بگذاشته و اسباب و وطن جمله از بهر خدا در باخته، قومی انصارند که مصطفی را بجان و دل پذیرفتند و یاران وی را مأوی دادند و چنان که مرغ بچه را پرورد، اسلام را پروردند و دین اسلام را تن و جان خود سپر کردند، دنیا خوار گرفتند و مهر بر دین نهادند.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ الذین هاجروا و فارقوا منازلهم و اوطانهم.
هوش مصنوعی: خداوند در این آیه به افرادی اشاره می‌کند که از میان مهاجرین، کسانی که پیشتاز و نخستین بودند، یاد می‌کند. این افراد کسانی هستند که به خاطر دینشان از خانه و کاشانه خود هجرت کرده و مکان‌های خود را ترک کرده‌اند.
وَ الْأَنْصارِ الذین نصروا رسول اللَّه علی اعدائه من اهل المدینة و آووا اصحابه خلافست میان علمای دین و اهل تفسیر که سابقان مهاجران که بودند؟ ابو موسی و سعید مسیب و قتاده گفتند: هم الذین صلّوا القبلتین مع النبی ص ایشان که با رسول خدا در دو قبله نماز کردند در ابتدای اسلام به بیت مقدس و بعد از آن بکعبه عطاء بن ابی رباح گوید: بدریان‌اند ایشان که با رسول خدا بجنگ بدر حاضر بودند، شعبی گفت: هم الذین شهدوا بیعة الرضوان بالحدیبیه و سابقان اسلام نیز علماء مختلف‌اند. قومی گفتند: اول کسی که مسلمان شد از مردان، ابو بکر بود و از زنان خدیجه. قومی گفتند اول کسی که مسلمان شد علی بن ابی طالب ع بود. قومی گفتند اول زید بن حارثه بود. اسحاق بن اسماعیل الحنظلی جمع میان همه کرد و گفت اول کسی که مسلمان شد از مردان رسیده، ابو بکر بود و از زنان، خدیجه و از کودکان نارسیده، علی بن ابی طالب (ع) و از بردگان و مولایان زید حارثه. اسماعیل بن ایاز بن عفیف روایت کند از پدر خویش از جد خویش عفیف گفتا مردی بازرگان بودم بروزگار حج بمکه آمدم و بنزدیک عباس بن عبد المطلب فرو آمدم که با وی دوستی و برادری داشتم، گفتا هر دو بایام موسی بمنی ایستاده بودیم من و عباس که مردی جوان تازه روی فراز آمد بوقت پیشین و ساعتی در آسمان می‌نگرد آن گه روی بقبله آورد و در نماز ایستاد، هم در آن ساعت کودکی آمد و از راست دست وی بایستاد و زنی آمد از پس هر دو بایستاد، آن جوان پشت خم داد و در رکوع شد هر دو در متابعت وی در رکوع شدند، جوان بسجود شد ایشان نیز بمتابعت وی در سجود شدند و در قیام هم چنان و در تشهد هم چنان. ابن عفیف روی بعباس آورد، گفت: یا عباس امر عظیم! این عظیم کاری است این کار ایشان چه کار است و این چه کسان‌اند اینان، عباس گفت: هذا ابن اخی محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب یزعم ان اللَّه تعالی بعثه رسولا و ان کنوز کسری و قیصر ستفتح علیه و هذا الغلام ابن اخی علی بن ابی طالب و هذه المرأة خدیجة بنت خویلد زوجة محمد، تابعاه علی دینه و ایم اللَّه ما علی ظهر الارض کلها احد علی هذا الدین غیر هؤلاء. قال عفیف الکندی بعد ما اسلم و رسخ الاسلام فی قلبه، یا لیتنی کنت رابعا. روزی بو طالب، علی را گفت یا بنی، ما هذا الدین الذی انت علیه؟ این چه دین است که تو داری و آن را پروری؟ گفت یا ابت آمنت باللّه و رسوله و صدّقته فیما جاء به و صلّیت معه للَّه ای پدر ایمان آوردم که خدای یکی است و محمد رسول و پیغامبر او است و استوار است و راست گوی بهر چه آورد و گفت و با وی نماز میکنم بفرمان خدای از بهر خدای، بو طالب گفت: ای پسر امّا انّ محمدا لا یدعو الا الی خیر فالزمه، محمد هر که خواند بهر چه خواند بخیر خواند و خیر گوید و جز خیر ازو نیاید نگر او را بدست داری و ملازم باشی و ازو بر نگردی.
هوش مصنوعی: انصار، افرادی هستند که به پیامبر اسلام در برابر دشمنانش کمک کردند و آنها را در مدینه پناه دادند. در مورد اینکه نخستین مسلمانان از مهاجران کی بودند، نظرات مختلفی وجود دارد. برخی از علمای دینی معتقدند کسانی که در ابتدا با پیامبر در بیت المقدس و سپس در کعبه نماز خواندند، همان‌ها هستند که به عنوان پیشگامان شناخته می‌شوند. عطاء بن ابی رباح می‌گوید که کسانی که در جنگ بدر حاضر بودند، از این گروه هستند. همچنین، گروهی دیگر می‌گویند که اولین مسلمانان، کسانی بودند که در بیعت رضوان در حدیبیه شرکت کردند. درباره اینکه چه کسی نخستین مسلمان مرد و زن بود، نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی می‌گویند اولین مسلمان مرد ابو بکر و اولین زن خدیجه بود. عده‌ای دیگر اعتقاد دارند که علی بن ابی طالب نخستین مسلمان بود و برخی دیگر زید بن حارثه را به عنوان نخستین مسلمان معرفی می‌کنند. در روایت دیگری، عفیف می‌گوید که او در زمان حج در مکه با عباس بن عبد المطلب بود و جوانی را دید که به نماز ایستاد و کسانی از او پیروی کردند. عباس به او توضیح داد که آن جوان، پسر عموی پیامبر، محمد است و این افراد جزو نخستین پیروان او هستند. بو طالب نیز از علی سوال کرد که چه دینی دارد و علی پاسخ داد که به خدا و پیامبرش ایمان آورده است و با او نماز می‌خواند. بو طالب به علی توصیه کرد که از محمد پیروی کند، چرا که او تنها به کارهای نیکو دعوت می‌کند.
مجاهد گفت: نعمتی و نواختی بود که خدای تعالی بر علی بن ابی طالب نهاد و خیری که بوی خواست که روز قحط و نیاز بود و قریش بغایت تنگی و سختی رسیده و بو طالب صاحب عیال بود و یساری نه که ایشان را بفراخی نعمت داشتید و در بنی هاشم، عباس توانگر بود و صاحب نعمت، رسول خدا گفت: یا عباس اگر در حق بو طالب تخفیف جوییم و از آن فرزندان وی لختی برداریم و داشتن ایشان را در پذیریم مگر صواب باشد و او را خفّتی بود، مصطفی و عباس هر دو رفتند و این اندیشه که کرده بودند با بو طالب بگفتند بو طالب گفت: عقیل را بمن بگذارید و با دیگران شما دانید که چه کنید مصطفی علی را برداشت و در پذیرفت و عباس جعفر را پس علی با مصطفی می‌بود تا وحی از آسمان آمد و بعث وی در پیوست و رب العزة علی را باسلام گرامی کرد و جعفر با عباس می‌بود تا آن گه که مسلمان شد و باسلام عزیز گشت و مستغنی شد. محمد بن اسحاق گفت: چون ابو بکر صدیق مسلمان شد جماعتی از قریش پیوسته با وی می‌نشستند و مجالست و مصاحبت وی دوست میداشتند از آن که ابو بکر مردی محبوب بود، خوش خوی، خوش طبع، سهل و آسان فرا دست آمدی و با هر کس در معاشرت و مصاحبت خوش در آمدی و تدبیر کارها دانستی‌ و مردم شناختی و کارها از پیش بردی به زیرکی و دانایی، پس جماعتی که با وی مجالست کردند و بر وی اعتماد داشتند چون عثمان عفان و الزبیر بن العوام، و عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص و طلحة بن عبید اللَّه، ابو بکر پیوسته حدیث اسلام و ایمان با ایشان همی کرد و ایشان را دعوت میکرد تا این جماعت همه بوسیلت ابو بکر پیش مصطفی آمدند و مسلمان شدند و اسلام و مسلمانان را نصرت دادند رب العالمین ایشان را سابقان خواند گفت: السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ روی الزبیر بن العوام قال قال رسول اللَّه ص: «اللهم انک بارکت لامّتی فی صحابتی فلا تسلبهم البرکة و بارکت لاصحابی فی ابی بکر فلا تسلبه البرکة و اجمعهم علیه و لا تنثر امره فانّه لم یزل یؤثر امرک علی امره اللهم و اعزّ عمر بن الخطاب و صبّر عثمان و وفق علیا و اغفر لطلحة و ثبت الزبیر و سلم سعدا و وفق عبد الرحمن و الحق فی السابقین الاولین من المهاجرین و الانصار و التابعین لهم باحسان»
هوش مصنوعی: مجاهد بیان کرد که خداوند به علی بن ابی‌طالب نعمتی ارزانی داشت و در شرایط سخت قحطی و کمبود، قریش به شدت در تنگنا بودند. ابوطالب که خود دارای خانواده بود، در این شرایط به فکر یاری دیگران بود. در میان بنی‌هاشم، عباس توانگر بود و رسول خدا به او گفت: "یا عباس اگر بخواهیم از مشکلات ابوطالب کاسته و از فرزندان او کمی حمایت کنیم، آیا مناسب است؟" عباس با مصطفی به دیدار ابوطالب رفتند و او گفت: "عقیل را برای من نگه‌دارید و بقیه را خودتان می‌دانید چه کنید." مصطفی علی را برداشت و عباس نیز جعفر را با خود بُرد. تا اینکه وحی نازل شد و علی با اسلام گرامی شد و جعفر نیز به دین اسلام روی آورد و با آن‌ها مستغنی شد. محمد بن اسحاق یادآور شد که پس از مسلمان شدن ابوبکر صدیق، برخی از قریش با او نشسته و دوستی می‌کردند. ابوبکر انسانی محبوب و خوش‌طبع بود و با همه خوب کنار می‌آمد. او با تدبیر و دانایی کارها را پیش می‌برد و به جمعی از دوستانش از جمله عثمان، زبیر، عبد الرحمن و سعد بن ابی وقاص اسلام و ایمان را معرفی کرد و آن‌ها را به دین دعوت نمود. این دوستان با کمک ابوبکر به دیدار رسول الله رفته و مسلمان شدند. خداوند آن‌ها را "سابقون" نامید و رسول خدا نیز از باران رحمت و برکت برای آن‌ها دعا کرد و خواستار یاری و ثبات برای مسلمانان شد.
اما سابقان و انصار ایشانند که در بیعة عقبه حاضر بودند که بمیزبانی مصطفی آمدند به مکه که وی را به مدینه خواندند و هشتاد و اند کس بودند، خطیب ایشان اسعد بن زرارة دو سال پیش از آن که مصطفی بمدینه هجرت کرد ایشان ایمان آورده بودند که مصطفی ص مصعب عمیر را بایشان فرستاد تا ایشان را دعوت کرد و بر ایشان قرآن خواند و کانت الانصار تحبّه فاسلم معه سعد بن معاذ و عمر و بن الجموح و بنو عبد الاشهل و خلق من النساء و الصبیان و کان مصعب بن عمیر اول من جمع الصلاة بالمدینه و کان صاحب رایة النبی یوم احد و یوم بدر و کان وقی رسول اللَّه بنفسه یوم احد حیث انهزم الناس عن رسول اللَّه حتی نفذت المشاقص فی جوفه فاستشهد یومئذ
هوش مصنوعی: سابقان و یاران او کسانی هستند که در بیعت عقبه حاضر شدند و به عنوان مهمان مصطفی به مکه آمدند تا او را به مدینه دعوت کنند. در این جمع حدود هشتاد نفر حضور داشتند و خطیب آن‌ها اسعد بن زراره بود. دو سال پیش از هجرت مصطفی به مدینه، آن‌ها ایمان آورده بودند و مصعب بن عمیر از سوی او به میان آن‌ها فرستاده شد تا آن‌ها را دعوت کند و قرآن بر آن‌ها بخواند. یاران او در این راه به اسلام گرایش پیدا کردند و افرادی مانند سعد بن معاذ، عمر بن الجموح و خانواده‌ای از بنی عبد الاشهل نیز به آنها پیوستند. مصعب بن عمیر اولین کسی بود که نماز را در مدینه برگزار کرد و در روزهای احد و بدر پرچم پیامبر را در دست داشت. او در روز احد تا جایی که عده‌ای از مردم به عقب‌نشینی پرداختند، در کنار پیامبر بود و در نهایت به شهادت رسید.
فقال رسول اللَّه ص عند اللَّه احتسبک ما رأیت قط اشرف منه لقد رایته بمکة
هوش مصنوعی: پیامبر خدا (ص) فرمود: "در کنار خدا، از آنچه دیده‌ام، چیزی با فضیلت‌تر از او (امام حسین) ندیدم؛ زیرا او را در مکه دیدم."
و ان علیه بر دین ما یدری ما قیمتها و ان شراک فعلیه من ذهب و ان عن یمینه علامین و عن یساره غلامین بید کل واحد منهم قعب من حیس، یأکل و یطعم الناس فآثره اللَّه بالشهادة و کان رسول اللَّه اذا اهتدیت الیه طرفة حباها لمصعب بن عمیر فانزل اللَّه فیه: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ‌ و در قراءت یعقوب که خواند و الانصار برفع، معنی آنست که سبق، فرا مهاجران داد و انصار یاد کرد نیک نام و سابقان ایشان جدا نکرد.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف یک فرد اشاره دارد که در دین ما معروف است. در مورد او گفته می‌شود که از عمو به قیمت‌ها آگاهی داشته و در سمت راستش نشانه‌ای از طلا وجود دارد و در سمت چپش دو پسر بچه هستند که هر یک ظرفی از حیس (خوراکی) در دست دارند و به مردم غذا می‌دهند. خداوند او را به شهادت مفتخر کرده است. همچنین در این متن به رسول الله اشاره شده که وقتی چیزی را به او هدیه می‌داد، آن را به مصعب بن عمیر می‌سپرد. آیه‌ای از قرآن نیز در مورد کسی که از مقام پروردگارش می‌ترسد، آمده است که دو بهشت خواهد داشت. در ادامه، به قرائت یعقوب اشاره شده که نشان می‌دهد انصار از مهاجران پیشی گرفته‌اند و نکات مثبتی درباره آنان وجود دارد.
وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ ایدر، دو قول گفته‌اند: یکی آنست که و الذین اتبعوهم باحسان، من المهاجرین و الانصار ایضا فیکون سائر الصحابة. قول دوم آنست که و من اتبعوهم بالایمان و الطاعة و سلکوا سبیلهم فی الهجرة و النصرة الی یوم القیمة.
هوش مصنوعی: و کسانی که با نیکی از آن‌ها پیروی کردند، دو نظریه درباره آن‌ها وجود دارد: نخست این‌که پیروان نیکوکار شامل مهاجران و انصار نیز می‌شود و در نتیجه تمام صحابه را در بر می‌گیرد. نظریه دوم این است که پیروان نیکو، کسانی هستند که با ایمان و اطاعت از آن‌ها پیروی کرده و تا قیامت در راه هجرت و یاری آنان گام برداشته‌اند.
وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ گفته‌اند که تابعین نام از این آیت گرفته‌اند و تفسیر این احسان اینجا است که گفت: وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ... الآیة آن احسان ترحم است بر سلف و ایستادن بر ذکر سوابق نیکویی ایشان و زبان و دل فرو گرفتن از اندیشه بد در ایشان، ایشان را در ثواب فراهم داشت و جمع کرد گفت: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ ای بقبول الطاعة وَ رَضُوا عَنْهُ بما نالوا من الثواب فوق ما تمنّوا و قیل رضوا به ربا فرضی بهم عبادا. وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ قرء ابن کثیر من تحتها الانهار و لیس لها فی القرآن نظیر روی عن حمید بن زیاد قال قلت لمحمد بن کعب القرظی یوما الا تخبرنی عن اصحاب رسول اللَّه ص فیما کان من رأیهم و انما ارید الفتن؟ فقال: ان اللَّه قد غفر لجمیع اصحاب النبی ص فی کتابه فقال سبحان اللَّه الا تقرأ قوله؟ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ الی آخر الایة فاوجب اللَّه لجمیع اصحاب النبی ص الجنة و الرضوان و اشترط علی التابعین شرطا لم یشترطه علیهم قلت و ما اشترط علیهم قال اشترط علیهم ان یتبعوهم باحسان یقول یقتدون باعمالهم الحسنة و لا یقتدون بهم فی غیر ذلک. قال ابو صخر حمید بن زیاد فو اللَّه لکأنّی لم اقرأها قط و ما عرفت تفسیرها حتی قرأها علی «۱» محمد بن کعب. و عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول اللَّه ص: لا تسبّوا اصحابی فو الذی نفسی بیده لو ان احدکم انفق مثل احد ذهبا ما ادرک مدّ احدهم و لا نصفه.
هوش مصنوعی: آنان که به خوبی از صحابه پیروی کردند، به گونه‌ای رمز و راز را در خود دارند. این احسان به معنای رحمتی است که بر پیشینیان روا داشته می‌شود و درخور ذکر پیشینه‌ی نیکوی آن‌هاست. این افراد با زبان و دل خود از افکار منفی درباره‌ی صحابه دوری می‌کنند و به پاداش می‌رسند. خداوند از ایشان راضی است و ایشان نیز از آنچه کسب کرده‌اند خوشنودند، پاداشی فراتر از آرزوهایشان. همچنین، خداوند به آنان بهشت‌هایی آماده کرده که نهرها از زیر آن‌ها جاری است و در آنجا جاودانه خواهند بود؛ این است پیروزی بزرگ. در قرآن مثال مشابهی برای این آیات یافت نمی‌شود. درباره‌ی نظرات صحابه پیامبر نیز آمده که خداوند همگی آن‌ها را مورد آمرزش قرار داده و بشارت به بهشت و رضوان داده است. اما برای تابعین شرطی گذاشته که شامل اقتداء به اعمال نیک آن‌ها و پرهیز از بدی‌هاست. در نهایت، پیامبر فرموده که نباید به صحابه‌اش اهانت کرد، زیرا ارزش کارهای ایشان به اندازه‌ایست که حتی کسی که به اندازه کوه احد طلا صدقه دهد، نمی‌تواند به ثواب یک مد از آن‌ها برسد.
وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ درین آیت تقدیم و تأخیر است تقدیره: و ممن حولکم من الاعراب و من اهل المدینة منافقون این اعراب اعراب بوادی است فزاره و غطفان و مزینه و جهینه و غفار وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ یعنی عبد اللَّه بن‌ ابی و جد بن قیس و معتب بن قشیر و ابو عامر الراهب.
هوش مصنوعی: در این آیه، گروهی از اعراب و ساکنان شهر مدینه به عنوان منافق معرفی شده‌اند. اعراب به قبایل خاصی اشاره دارد که در وادی‌های خاصی زندگی می‌کنند. نام‌هایی از اهل مدینه نیز ذکر شده است، که به شخصیت‌های مشخصی اشاره دارند.
مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ نعت للفریقین، میگوید: منافقان این دو فریق از اعراب و از اهل مدینه، بر نفاق مصر ایستادند و در ستیز در آن بماندند که هیچ توبه نکردند مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ ای اقاموا علیه و لجوا فیه و عتوا و استمروا علی ذلک فلم یتوبوا منه و اصله من الشیطان المارد یقال مرد یمرد مرودا فهو مارد و مرید اذا عتا و طغی.
هوش مصنوعی: منافقان از دو گروه اعراب و اهل مدینه به حالت نفاق ادامه دادند و در آن درگیری باقی ماندند و هرگز توبه نکردند. این جمله به این معناست که آن‌ها به این حالت پایبند بودند و به سرکشی و طغیان ادامه دادند و هرگز از این کار دست نکشیدند. ریشه این کلمه به معنای سرکشی و طغیان از جانب شیطان است.
لا تَعْلَمُهُمْ ای لا تعرفهم باعیانهم نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ قال قتاده ما بال اقوام یتکلفون علم الناس یقولون فلان فی الجنة و فلان فی النار. قال نبی اللَّه نوح: «وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» و قال شعیب: «وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ» و قال نبینا: ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ و قال اللَّه له لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ.
هوش مصنوعی: شما آن‌ها را نمی‌شناسید، یعنی آن‌ها را به‌طور واضح نمی‌شناسید. ما آن‌ها را می‌شناسیم. قتاده می‌گوید که چه چیزی باعث می‌شود گروهی خود را به زحمت بیندازند تا درباره مردم قضاوت کنند و بگویند که فلانی در بهشت است و فلانی در جهنم. پیامبر خدا نوح می‌گوید: «من از اعمال آن‌ها خبر ندارم» و شعیب می‌گوید: «من نسبت به شما ناظر نیستم» و پیامبر ما نیز می‌فرماید: «نمی‌دانم با من و با شما چه خواهد شد» و خدا به او می‌گوید که شما آن‌ها را نمی‌شناسید، ما آن‌ها را می‌شناسیم.
سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ این مرتین آنست که در دیگر آیت گفت: یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ دو عذاب است و دو فتنه یکی از آن، بیم است و فضیحت که در آن آیت گفت: یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ و دیگر وعید است که گفت: إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ. ابن عباس گفت: رسول خدا روز آدینه خطبه کرد، آن گه بایستاد و گفت: اخرج یا فلان فانک منافق اخرج یا فلان فانک منافق جماعتی را چنین بر شمرد و از مسجد بیرون کرد تا رسوا شدند این عذاب اول است و عذاب دوم عذاب قبر است.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره به عذابی دوگانه شده است که یکی از آن‌ها به صورت فتنه و ترس بروز می‌کند و دیگری تهدید به عذاب‌های الهی است. در یکی از آیات مشخص شده که منافقان در نگرانی و ترس از عذاب‌های الهی به سر می‌برند. همچنین داستانی از پیامبر نقل شده که در روز جمعه خطبه‌ای ایراد کرد و برخی از افراد را به خاطر نفاق خود از مسجد بیرون کرد تا رسوا شوند. این موضوع به عنوان عذاب اول شناخته شده و عذاب دوم به عذاب قبر مربوط می‌شود.
قتاده گفت: عذاب اول آنست که رسول خدا، سرّ آن دوازده مرد که لیلة العقبة قصد مصطفی کردند، با حذیفه بگفت که: لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ.
هوش مصنوعی: قتاده بیان می‌کند که عذاب اولیه این است که پیامبر خدا به حذیفه گفته است: این دوازده مرد که در شب عقبه به سوی مصطفی آمده بودند، تا زمانی که شتر از سوراخ سوزن عبور نکند، به بهشت وارد نخواهند شد.
قال: و تقتلهم الدّبیلة سراج من نار تاخذ فی کتف احدهم حتی یخرج من صدره. این عذاب اول است و عذاب دوم عذاب قبر، حسن گفت: احدی المرتین اخذ الزکاة من اموالهم و حملهم علی الجهاد و الأخری عذاب القبر. و قیل المرة الاولی ضرب الملائکة وجوههم و ادبارهم عند قبض ارواحهم و الأخری عذاب القبر. ربیع گفت: سه عذاب است ایشان را: یکی قتل و فضیحت و خواری و در اسلام رفتن ایشان بناکامی بی حسبت.
هوش مصنوعی: در این متن ذکر شده است که عذاب‌های مختلفی برای عده‌ای وجود دارد. یکی از عذاب‌ها به صورت سوزاندن و آسیب به روح افراد توصیف شده است. عذاب دیگری نیز به عذاب قبر اشاره دارد که شامل تنبیه روح بعد از مرگ می‌شود. برخی افراد به واسطه مال و اموالشان مورد عذاب قرار می‌گیرند و به جهاد فراخوانده می‌شوند، همچنین در مورد عذاب‌های مختلف دیگر، مانند تنبیه ملائکه در هنگام قبض روح و رسوایی و خفت در زندگی دنیا، نیز صحبت شده است. در نهایت، به سه نوع عذاب اشاره شده است که شامل قتل، خفت و فضیحت در دین اسلام می‌باشد.
دوم عذاب قبر. سوم آنچه گفت ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلی‌ عَذابٍ عَظِیمٍ عذاب جاودان در دوزخ.
هوش مصنوعی: دومین عذاب، مربوط به عذاب قبر است. سومین مورد این است که بعد از آن، به عذاب بزرگی در جهنم بازگردانده می‌شوند که عذابی همیشگی و ابدی است.
وَ آخَرُونَ ای و من اهل المدینة قوم آخرون سوی المذکورین. اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ فی النفاق و التأخر عن الجهاد. خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً التوبة وَ آخَرَ سَیِّئاً النفاق.
هوش مصنوعی: و گروه دیگری از اهل مدینه وجود دارند که غیر از کسانی که قبلاً نام برده شدند، به گناهان خود در نفاق و تأخیر در جهاد اعتراف کردند. آن‌ها اعمال نیک خود را با توبه و اعمال بد خود را با نفاق مخلوط کردند.
و این در شأن بو لبابة بن عبد المنذر آمد و اوس بن ثعلبه و وداعة بن حزام الانصاری که تخلف کرده بودند و بغزاء تبوک نرفته چون آیت وعید آمد در منافقان و متخلفان، ایشان پشیمان گشتند و تحسر خوردند گفتند: نکون فی الظلال مع النساء و رسول اللَّه و اصحابه فی الجهاد و اللَّه لیوبقنّ انفسنا بالسواری و لا یطلقنا احد حتی یکون الرسول هو الذی یطلقنا و یعذرنا. گفتند رسول خدا و اصحاب وی در سفر و در غزا و مادر خانها با زنان نشسته و سایه کشیده و جای خوش گزیده این نه نیک است و نه پسندیده و اللَّه که ما تنهای خویش درین ستونهای مسجد بندیم و تا رسول خدا از ما خشنود نشود و ما را از آن بند نرهاند خویشتن را از آن بند بیرون نیاریم، رفتند و خویشتن را در آن ستونها ببستند تا رسول خدا از غزاء باز آمد و بر ایشان بر گذشت ایشان را چنان دید گفت اینان که‌اند؟ گفتند اینان که تخلف کردند، از غزا، بی‌عذر باز نشسته‌اند اکنون پشیمان شده‌اند و با خدا عهد کرده که تا رسول خدا از ما راضی نگردد و ما را نگشاید خویشتن را از این بند نگشائیم رسول خدا گفت: و انا اقسم ان لا اطلقهم و لا اعذرهم حتی اومر باطلاقهم رغبوا عنی و تخلفوا عن الغزو مع المسلمین فانزل اللَّه هذه الایة
هوش مصنوعی: بو لبابة بن عبد المنذر، اوس بن ثعلبه و وداعة بن حزام انصاری بعد از آنکه از شرکت در جنگ تبوک سرپیچی کردند، وقتی آیات تهدید درباره منافقان و متخلفان نازل شد، به شدت پشیمان شدند و آرزو کردند که کاش در صفوف جنگ با رسول خدا و یارانش بودند. آنها احساس کردند که نشستن در کنار زنان و در سایه، به هیچ وجه پسندیده نیست. تصمیم گرفتند تا زمانی که رسول خدا از آنها راضی نشود، خود را در ستون‌های مسجد حبس کنند و از آنجا خارج نشوند. وقتی رسول خدا به مسجد بازگشت و آنان را این‌گونه مشاهده کرد، از آنان پرسید که چه کسانی هستند. آنها توضیح دادند که به خاطر عدم حضور در جنگ، بی‌عذر و به خاطر پشیمانی در اینجا مانده‌اند و عهد کرده‌اند تا زمانی که رسول خدا از آنها راضی نشود، از این بند آزاد نشوند. رسول خدا نیز اعلام کرد که تا زمانی که دستوری برای آزادسازی آنان نیاید، آنها را نخواهد بخشید، چرا که آنها از او دوری کرده بودند و از جهاد با مسلمانان ممانعت کرده بودند. در این میان، آیه‌ای از جانب خدا نازل شد.
چون این آیت فرو آمد تا آنجا که گفت: عَسَی اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ. رسول دانست که عسی از خدا واجب است و توبه ایشان قبول، برخاست و رفت و ایشان را از آن بند رهایی داد پس ایشان گفتند یا رسول اللَّه هذه اموالنا التی خلفتنا عنک فتصدق بها عنّا و طهّرنا و استغفر لنا فقال: ما أمرت فیها بأمر فنزل قوله: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً قتاده گفت متخلفان نه کس بودند اما چهار کس ایشان‌اند که خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً بو لبابة و جد قیس و اوس بن حزام و ثعلبة بن ودیعة. مجاهد گفت: نزل فی ابی لبابة وحده اذ قال لقریظة ان نزلتم علی حکمه فهو الذبح و اشار الی حلقه فندم و تاب و اقرّ بذنبه.
هوش مصنوعی: پس از نزول این آیه که بر اشاره به توبه و رحمت خداوند بود، پیامبر متوجه شد که خداوند می‌تواند توبه آن‌ها را بپذیرد. او تصمیم گرفت تا آن افراد را آزاد کند. آنها به پیامبر گفتند که این اموال متعلق به ماست و از او خواستند که به عنوان صدقه و برای پاک شدن از گناهان، از آن‌ها استفاده کند. اما پیامبر پاسخی نداد و بر اساس دستوری که از سوی خداوند نداشت چیزی نفرمود. در ادامه آیه‌ای نازل شد که به او دستور می‌داد از اموالشان صدقه بگیرد. در تفسیر این موضوع، گفته شده که برخی از افرادی که در این امر منفرد بودند، تنها چهار نفر بودند که اعمال خوب و بد را با هم مش ترکیب کرده بودند. همچنین اشاره شده که شخصی به نام ابی لبابة نیز در این مورد با قبیله قریظه قرار ملاقات گذاشت و اشاره کرد که اگر به تصمیم پیامبر عمل کنند، سرنوشت بدی در انتظارشان خواهد بود و پس از آن پشیمان شد و توبه کرد.
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً هی کفّارة لذنوبهم و قیل هی الزکاة المفروضة.
هوش مصنوعی: از مال‌های آن‌ها صدقه‌ای بگیر که موجب پاک شدن گناهانشان می‌شود و برخی گفته‌اند که این همان زکات واجب است.
تُطَهِّرُهُمْ التاء خطاب للنبی علیه السلام فیکون حالا و قیل التاء للتأنیث فتکون صفة للصدقة و کذلک قوله، وَ تُزَکِّیهِمْ بِها تزکیت پاک کردن بود کسی بهنر یا بپاکی بستودن، از عیب. اصل او از زکاة است و زکاة در عربیت نماء است روز افزونی و به روزی.
هوش مصنوعی: تطهیر آن‌ها به معنای پاک کردن و به دور کردن عیب‌هاست. حرف "ت" در اینجا خطاب به پیامبر است و می‌تواند به صورت حال باشد؛ همچنین برخی معتقدند که این حرف نشان‌دهنده تأنیث است و در این صورت، صفتی برای صدقه تلقی می‌شود. واژه "تزکیه" نیز به معنای پاک کردن و ستایش از عیوب است. ریشه این کلمه از "زکات" است که در زبان عربی به معنای افزایش و شکوفایی به کار می‌رود.
وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ ای ادع لهم و استغفر لهم و الصلاة الدعاء فی اللغة یدل علیه‌
هوش مصنوعی: و برای آن‌ها دعا کن و از خدا برایشان طلب آمرزش کن، چرا که در زبان عربی «صلاة» به معنای دعا نیز آمده است.
قوله (ص): و ان کان صائما فلیصلّ، ای فلیدع.
هوش مصنوعی: اگر کسی روزه‌دار است، می‌تواند نماز بخواند، یعنی به او اجازه داده شده است که نماز را به جا آورد.
إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ ای طمأنینة لهم بانّ اللَّه قبل توبتهم.
هوش مصنوعی: نماز تو برای آنها آرامش و اطمینانی است که خداوند توبه‌شان را می‌پذیرد.
روی ان عبد اللَّه بن ابی اوفی قال: اتیت رسول اللَّه ص بصدقات قومی، فقلت یا رسول اللَّه صل علی. فقال اللهم صلّ علی آل ابی اوفی. و یحتمل‌
هوش مصنوعی: عبدالله بن ابی اوفی می‌گوید: من به خدمت پیامبر اسلام آمدم و صدقات قوم خود را به ایشان تقدیم کردم و گفتم: «ای پیامبر خدا، بر من درود بفرست». پیامبر فرمود: «خداوند بر آل ابی اوفی درود بفرستد».
و صَلِّ عَلَیْهِمْ بعد موتهم خلافا لمن نهی عن الصلاة علیه فی قوله: وَ لا تُصَلِّ عَلی‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ یتیقّنون بان من صلّیت علیه مغفور. اهل کوفه ان صلوتک خوانند و همچنین در سوره هود أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ باقی بجمع خوانند إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ ای دعواتک مما تسکن نفوسهم الیه.
هوش مصنوعی: پس از مرگ آنها بر ایشان درود فرستید، بر خلاف کسانی که از این کار نهی کرده‌اند، زیرا دعا و نماز شما برای آنها آرامش است و آنها یقین می‌کنند که کسی که بر او درود فرستاده‌اید، مورد بخشش قرار گرفته است. اهل کوفه نیز این نماز را می‌خوانند و در سوره هود آمده است که نماز شما آنها را به سوی آرامش دعوت می‌کند. در حقیقت، دعا و نماز شما چیزی است که روح‌هایشان را آرام می‌کند.
وَ اللَّهُ سَمِیعٌ لقولهم عَلِیمٌ بنیاتهم و نداماتهم. فلما نزلت توبة هؤلاء، قال الذین لم یتوبوا من المتخلفین، هؤلاء کانوا بالامس معنا لا یکلّمون و لا یجالسون فما لهم و ذلک ان النبی ص لما رجع الی المدینة نهی المؤمنین عن مکالمة المنافقین و مجالستهم فانزل اللَّه تعالی: أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ، و صح فی الخبر
هوش مصنوعی: خداوند سخنان آنها را می‌شنود و از نیت‌ها و پشیمانی‌های آنها آگاه است. زمانی که توبه این گروه پذیرفته شد، آنهایی که از میان مردم برنگشتند و توبه نکردند، گفتند: دیروز اینها کنار ما بودند و با ما صحبت نمی‌کردند و نمی‌نشستند، پس چرا حالا چنین حالتی دارند؟ این بدان خاطر بود که پیامبر اسلام پس از بازگشت به مدینه، مؤمنان را از صحبت و نشستن با منافقین نهی کرده بود. سپس خداوند فرستاد: آیا نمی‌دانند که خداوند توبه بندگانش را می‌پذیرد و صدقات را می‌گیرد؟
عن ابی هریرة قال قال: رسول اللَّه ص. ما من احد یتصدّق بصدقة من طیّب و لا یقبل الا طیبا الا اخذها الجبار بیمنیه فیربیها فی کفّه کما یربی احدکم فلوه او فصیله حتی یجعل اللَّه اللقمة او التمرة مثل احد، اقروا ان شئتم: وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ.
هوش مصنوعی: ابو هریره روایت می‌کند که پیامبر خدا (ص) فرمود: هیچ‌کس نیست که صدقه‌ای از مال پاک اهدا کند و جز مال پاک قبول نکند، مگر این که خداوند آن را با دست راستش می‌گیرد و به اندازه‌ای که یکی از شما یک بچه شتر را پرورش می‌دهد، آن صدقه را پرورش می‌دهد تا جایی که خداوند آن را به اندازه کوه احد بزرگ می‌کند. اگر می‌خواهید، این آیه را بخوانید: «و او را از صدقه‌ها می‌گیرد».
... وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ یرجع علی من رجع الیه بالمغفرة و الرحمة.
هوش مصنوعی: خداوند همواره بخشنده و مهربان است و بر کسانی که با دل توبه به سوی او برگردند، با رحمت و آمرزشش نگاهی ویژه دارد.
وَ قُلِ اعْمَلُوا خطاب با منافقان است هر چند که حکم معنی این، عام است مؤمن را و منافق را محسن را و مسی‌ء را این منافقان را از بهر آن گفت که ایشان همیشه در پوشیدن سرائر خویش میکوشند یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ‌
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که دستور «عمل کنید» به منافقان خطاب شده است، هر چند این حکم به همه مؤمنان و بدکاران نیز مربوط می‌شود. دلیل این خطاب به منافقان آنست که آن‌ها همیشه تلاش می‌کنند تا نیت‌های پنهانی خود را از دیگران پنهان نگه دارند.
ایشان را است وَ قُلِ اعْمَلُوا از الفاظ تهدید است چنان که جایی دیگر گفت: اعْمَلُوا عَلی‌ مَکانَتِکُمْ سخنی است که مصر را گویند بعد از آن که زجر شنید و باز نه ایستاد و این را اخوات است در قرآن چنان که: اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ، و ارتقبوا، فتربصوا، آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ و ما ضاهاها. وَ قُلِ اعْمَلُوا بگو میکنید آنچه میکنید. فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ همانست که جایی دیگر گفت: وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ و ذلک انّ اللَّه یطلعهم علی ما فی قلوب اخوانهم من الخیر و الشر فیحبّون المحسن و یبغضون المسی‌ء بایقاع اللَّه تعالی ذلک فی قلوبهم.
هوش مصنوعی: در این متن، به بیان یک نوع تهدید اشاره شده است که به افراد می‌گوید که هر کاری که توانستید انجام دهید، زیرا در نهایت خدا و پیامبر و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید. این جمله اشاره دارد به اینکه انسان‌ها باید مسئول کارهای خود باشند و پیامدهای آنها را در نظر بگیرند. همچنین گفته می‌شود که خداوند بر دل‌های مردم اطلاع دارد و می‌تواند خوبی‌ها و بدی‌ها را در آنها ببیند. بنابراین، انسان‌ها باید به رفتار خود توجه کنند و درک کنند که کارهایشان تأثیراتی دارد.
و خبر درست است از مصطفی ص که گفت: «حیاتی خیر لکم و مماتی خیر لکم. قالوا یا رسول اللَّه هذا خیرنا فی حیاتک فما خیرنا فی مماتک؟ فقال (ص) تعرض علیّ اعمالکم کل عشیّة اثنتین و خمیس فما کان من خیر حمدت اللَّه عز و جل و ما کان من شر استغفرت اللَّه لکم.
هوش مصنوعی: و راست است که مصطفی (ص) فرمود: «زندگی من برای شما خیر است و مرگ من نیز برای شما خیر است.» مردم گفتند: «ای رسول خدا، در زندگی‌ات خیر ما چیست؟ پس در مرگت خیر ما چیست؟» ایشان فرمودند: «هر شامگاه دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها اعمال شما بر من عرضه می‌شود. اگر در آن اعمال نیکویی باشد، خداوند را سپاس می‌گویم و اگر چیزی از زشتی‌ها باشد، برای شما از خداوند آمرزش طلبیده و استغفار می‌کنم.»
و در خبر است بروایت ذو النورین از مصطفی که گفت: ما دخل احد بیتا فی بیت، فعمل فیه عملا الا القی اللَّه عز و جل علیه رداء لیعرف به‌، و قال (ص): لو ان رجلا عبد اللَّه فی صخرة لا باب لها و لا کوّة لخرج عمله الی الناس کائنا ما کان.
هوش مصنوعی: در روایتی از ذو النورین نقل شده است که پیامبر (ص) فرمودند: هیچ‌کس وارد خانه‌ای نمی‌شود و در آنجا عملی انجام نمی‌دهد، مگر اینکه خداوند عز و جل بر او پوششی می‌افکند تا شناخته شود. همچنین ایشان فرمودند: اگر مردی در سنگی بدون در و پنجره خدا را عبادت کند، عمل او به هر حال به مردم خواهد رسید.
عن ایاس بن سلمه عن ابیه انه قال: بینما نحن مع رسول اللَّه ص: اذ مر بجنازة فاثنی علیها خیر فقال رسول اللَّه وجبت ثم مر بجنازة اخری فاثنی علیها بعض الناس بعض الثناء فقال رسول اللَّه وجبت. فقالوا یا رسول اللَّه مررت بالجنازة الاولی فقلت وجبت ثم مررت بالجنازة الأخری فقلت وجبت، ما وجبت فقال رسول اللَّه: ان الملائکة شهداء اللَّه فی السماء و انتم شهداء اللَّه فی الارض فما شهدتم علیه من شی‌ء وجبت‌
هوش مصنوعی: ایاس بن سلمه از پدرش نقل می‌کند که می‌گوید: هنگامی که با رسول‌الله (ص) بودیم، جنازه‌ای را دیدیم که پیامبر بر آن مدح گفت و فرمود: "به‌‌‌رسمیت شناخته شده است." سپس جنازه دیگری گذشت که بعضی از مردم بر آن مدح کردند و پیامبر دوباره فرمود: "به‌‌‌رسمیت شناخته شده است." مردم از پیامبر پرسیدند: "ای پیامبر! شما بر جنازه اول فرمودید به‌‌‌رسمیت شناخته شده است، اما بر جنازه دوم نیز همین را گفتید. پس چه چیزی به‌راستی به‌‌‌رسمیت شناخته شده است؟" پیامبر پاسخ داد: "فرشتگان گواهان خدا در آسمان هستند و شما نیز گواهان خدا در زمینید. بنابراین، هر چیزی را که درباره کسی گواهی دهید، به‌‌‌رسمیت شناخته می‌شود."
فذلک قول اللَّه عز و جل: فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ.
هوش مصنوعی: این آیه به ما می‌آموزد که خداوند و پیامبرش، اعمال ما را مشاهده می‌کنند و ما در برابر آن‌ها مسئول هستیم.
وَ سَتُرَدُّونَ یعنی بالموت، إِلی‌ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ فیجازیکم، بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
هوش مصنوعی: و شما به سوی عالم غیب و شاهد بازگردانده می‌شوید و او به شما خبر می‌دهد و شما را به آنچه انجام داده‌اید، جزا می‌دهد.
وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ. این آیت در تقسیم فرق منافقان است و این قوم بتراند از ایشان که گفت: اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ سه کس‌اند کعب بن مالک و مرارة بن الربیع و هلال بن امیة کانوا میاسیر و لم یبالغوا فی التوبة و الاعتذار کما فعل ابو لبابة و اصحابه، ففارقهم رسول اللَّه خمسین لیلة و نهی الناس عن مکالمتهم و مخالطتهم‌ فضاقت علیهم الارض برحبها و کانوا من اهل بدر فصاروا مرجئین لامر اللَّه لا یدرون أ یعذّبون ام یرحمون حتی تاب اللَّه علیهم بعد خمسین لیلة و نزلت: وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا الایة. مرجون بحذف همزه قرائت مدنی و کوفی است باقی بهمزه خوانند.
هوش مصنوعی: برخی از افراد به حال خود رها شده‌اند تا خداوند در موردشان تصمیم بگیرد. این آیه به تقسیم‌بندی صفوف منافقین اشاره دارد و بیان می‌کند که این گروه به خاطر اعتراف به گناهانشان، شامل سه نفر از افراد ثروتمند به نام‌های کعب بن مالک، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه، در وضعیتی خاص قرار گرفته‌اند. آن‌ها به توبه و عذرخواهی جدی نپرداختند همان‌طور که ابو لبابه و یارانش انجام دادند. پیامبر (ص) برای مدتی از آن‌ها فاصله گرفت و از مردم خواسته بود که با آن‌ها صحبت نکنند و معاشرت نداشته باشند. این امر باعث شد که آن‌ها در زمین به شدت احساس تنگنا کنند. آن‌ها از اهل بدر بودند و حالا به حالتی میان معذبی و رحمت قرار گرفته بودند که نمی‌دانستند آیا عذاب خواهند شد یا مورد رحمت قرار خواهند گرفت، تا اینکه خداوند بعد از پنجاه روز به آن‌ها توفیق توبه داد و آیه‌ای درباره آن‌ها نازل شد. در مورد نحوه قرائت این واژه "مرجون"، دو شکل مختلف وجود دارد: بدون همزه و با همزه.
مُرْجَوْنَ ای مؤخرون و الارجاء التأخیر. معنی آنست که ایشان با حکم خدای گذاشتنی‌اند، نه نومیدی و نه امید تمام. و تفسیر ارجاء، خود در آیت است. إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ و ایشان که بحذف همزه خوانند آن را دو وجه است: یکی همان که گفتیم بر مذهب ایشان از اهل عربیت که همزه بیوکنند و آن لغت مدینه است و بیشتر اهل حجاز. و دیگر معنی از رجاء است و رجاء امید است، یعنی که ایشان امید دادگان‌اند، لامر اللَّه ای لحکم اللَّه، خواست و حکم خدای را تا خواست و حکم خویش در ایشان پیدا کند. إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ اما یخذلهم و اما یوفقهم، و التشکیک فی حق العباد. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بما یصیر الیه امورهم حَکِیمٌ بما یفعل بهم.
هوش مصنوعی: در این متن به مفهوم "ارجاء" اشاره شده که به معنای تأخیر است. این کلمه به کسانی نسبت داده می‌شود که در حکم خداوند قرار دارند و نه در حالت ناامیدی هستند و نه امید کامل. در تفسیر این واژه، ذکر شده که ممکن است خداوند آن‌ها را عذاب کند یا به آن‌ها توبه کند. همچنین در مورد قرائت این کلمه هم توضیح داده شده که دو حالت دارد؛ یکی اینکه همانند نظر برخی از اهل زبان عربی، حرف همزه حذف می‌شود که این سنت زبان مدینه و بیشتر اهل حجاز است، و دیگری این است که قدری به معنای امید بودن نزدیک می‌شود. در نهایت، تاکید شده که خداوند آگاه است به آنچه که برای این افراد پیش می‌آید و حکیم است در کارهایی که با آن‌ها انجام می‌دهد.
قال الزجّاج: اما لاحد الشیئین و اللَّه عز و جل عالم بما یصیر الیه امورهم الا انه خاطب العباد بما لا یعلمون و المعنی: لیکن امرهم عندکم علی الخوف و الرجاء.
هوش مصنوعی: ابن زجاج می‌گوید: اما در مورد یکی از دو موضوع، خداوند عز و جل به آنچه که به آن‌ها خواهد رسید، آگاه است؛ اما او بندگان را با چیزی که نمی‌دانند، مخاطب قرار داده است. معنی این جمله این است که وضعیت آنان در نظر شما با ترس و امید همراه است.
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً. این آیت در شأن قومی منافقان آمد که رسول خدای را خواستند که از ثنیّة بیوکنند آن وقت که بازگشت از تبوک و هم ودیعة بن ثابت و خذام بن خالد و حارثة بن عامر و شبل بن الحارث و یزید بن حارثه و عثمان بن حنیف و حارثة بن عمرو و مجمع بن حارثة و غیرهم. این منافقان آن مسجد بمباهات مسجد قبا کردند که بنی عمر بن عوف کرده بودند، قبیله اهل تقوی و صدق از بهر خدای را. و مسجد قبلتین آنست بر قول بعضی از صحابه و تابعین، خدای آن را گفت: أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی‌ و گفت: أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی‌ تَقْوی‌ مِنَ اللَّهِ و گفت: أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ و درست است که رسول خدا کان یأتی قبا کل سبت راکبا و ماشیا و آن قوم منافقان آن مسجد بو عامر را میکردند و او را ابو عامر الراهب میخواندند سالاری بود از آن منافقان، مسلمانان او را بو عامر الفاسق نام کردند آن روز که مصطفی در مدینه آمد، این بو عامر گفت فرا مصطفی که ما هذا الذی جئت به، این چه دین است که آوردی؟ مصطفی گفت: جئت بالحنیفیّة، دین ابراهیم ملت پاک و دین درست است آوردم آن دین که ابراهیم خلیل در آن بود. بو عامر گفت من هم بر آن دینم، اما تو بر آن افزوده‌ای و آنچه از آن نیست در آن آورده‌ای. مصطفی گفت تو خود بر دین ابراهیم نه‌ای و آنچه من آورده‌ام دین روشن است و ملت پاک و کیش درست آنست. بو عامر گفت: امات اللَّه الکاذب منّا طریدا وحیدا غریبا. فقال النبی ص آمین. پس روز حنین این بو عامر با هوازن بود بجنگ رسول خدا، چون دید که هوازن بهزیمت شدند بگریخت و به روم رفت و بمنافقان پیغام فرستاد که در مدینه مسجدی از بهر من بنا کنید، تا من از قیصر روم لشکر و سلاح و آلات جنگ بخواهم و بمدینه آیم و محمد و اصحاب وی را از مدینه بیرون کنم، منافقان آن مسجد ضرار از بهر وی بنا نهادند و پرداختند و مقصود ایشان آن بود، تا ایشان در آن مسجد، خود با خود باشند در رازهای خویش و مؤمنان اسرار ایشان بندانند.
هوش مصنوعی: افرادی که مسجدی به نام "مسجد ضرار" ساختند، از گروهی از منافقان بودند. آنها از پیامبر خدا درخواست کردند که از مکانی به نام ثنیه بازگردند، در زمانی که پس از سفر تبوک به مدینه بازمی‌گشتند. در بین آنها افراد دیگری مانند ودیعه بن ثابت، خذام بن خالد و حارثة بن عامر نیز حضور داشتند. این منافقان می‌خواستند مساجدی بسازند که به نوعی انکار مسجد قبای مسلمانان باشد و به خود ببالند. آنها به جای مسجد قبا که توسط بنی عمر بن عوف ساخته شده بود، مسجد ضرار را با هدف خاصی بنا کردند. برخی از صحابه و تابعین تاکید می‌کنند که مسجد قبلتین بر اساس تقوی بنا شده است. پیامبر اکرم (ص) هر هفته به قبا می‌رفت و خوشبختانه منافقان این مسجد را به نام ابوعامر می‌خواندند. ابوعامر که یک líder از منافقان بود، به پیامبر گفت: "این چه دینی است که آوردی؟" پیامبر پاسخ داد: "دین ابراهیم را آورده‌ام." ابوعامر ادعا کرد که او نیز بر آن دین است، اما به پیامبر اعتراض کرد که او مطالبی به آن افزوده است. روز حنین، ابوعامر با گروه هوازن علیه پیامبر جنگید و وقتی دید که آنها به شکست می‌خورند، فرار کرد و به روم رفت. او به منافقان پیغام داد که در مدینه مسجدی برایش بسازند تا بتواند از قیصر روم نیرو و تجهیزات جنگی بگیرد و به مدینه بیاید تا مسلمانان را بیرون براند. منافقان نیز مسجد ضرار را برای او بنا کردند تا بتوانند در آنجا به طرح‌ریزی و تبادل نظرات خود بپردازند و از مؤمنان پنهان بمانند.
چون رسول خدا از تبوک باز آمد آن قوم استقبال او کردند و ازو درخواستند که در آن مسجد آید و نماز کند تا آن مسجد باو منسوب شمارند و آن قصد بد ایشان پوشیده ماند، مصطفی اجابت کرد و قصد مسجد کرد جبرئیل آمد، گفت او را: «لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً» پس مصطفی (ص) مالک بن الدخشم را فرمود و معن بن عدی و عامر بن السکن و وحشی قاتل حمزة را گفت: «انطلقوا الی هذا المسجد الظالم اهلها فاهدموه و احرقوه فخرجوا و انطلق مالک فاخذ سعفة من النخل فاشعل فیها نارا ثم دخل المسجد و فیه اهله فحرّقوه و هدموه فتفرق عنه اهله، و أمر النبی (ص) ان یتّخذ ذلک کناسة تلقی فیها الجیفة و النتن و القمامة و مات ابو عامر بالشام وحیدا طریدا غریبا و این ابو عامر پدر حنظلة الکاتب است شهید یوم احد غسیل الملائکة رضی اللَّه عنه و روی ان بنی عمرو بن عوف الذین بنوا مسجد قبا، سألوا عمر بن الخطاب فی خلافته لیأذن لمجمّع بن حارثة لیؤمّهم فی مسجدهم فقال لا و لا کرامة ا لیس کان امام مسجد الضرار. فقال له مجمع یا امیر المؤمنین و لا تعجل علیّ فو اللَّه لقد صلیت فیه و انی لا اعلم ما اضمروا علیه و لو علمت ما صلیت معهم فیه، فعذره عمر و صدّقه و امره بالصلاة فی مسجد قبا.
هوش مصنوعی: وقتی پیامبر اسلام از تبوک برگشت، گروهی او را مورد استقبال قرار دادند و از او خواستند که در مسجدی نماز بخواند تا آن مسجد به او نسبت داده شود. هدف واقعی آن‌ها از این درخواست برای پیامبر مخفی بود. پیامبر با درخواست آن‌ها موافقت کرد و به سمت مسجد رفت، اما جبرئیل نازل شد و به او گفت: «هرگز در این مسجد اقامه نماز نکن». سپس پیامبر به مالک بن الدخشم و معن بن عدی و عامر بن سکن و وحشی، قاتل حمزه، دستور داد که به این مسجد که اهلش ظالم بودند بروند و آن را ویران و آتش بزنند. آن‌ها به این دستور عمل کردند و مالک با گرفتن ساقه‌ای از نخل آتش به آن زد و وارد مسجد شد در حالی که اهل آن درونش بودند و آن را سوزاند و ویران کرد. اهل مسجد متفرق شدند و پیامبر فرمود که آن مکان به عنوان محل جمع‌آوری زباله و چیزهای ناخوشایند استفاده شود. ابو عامر، پدر حنظله، در شام به تنهایی و دور از خانواده‌اش درگذشت. همچنین ذکر شده که بنی عمرو بن عوف، که مسجد قبا را ساختند، از عمر بن خطاب در دوران خلافتش خواستند تا اجازه دهد مجمع بن حارثه به آن‌ها نماز بگذارد، اما عمر گفت که این اجازه را نمی‌دهد زیرا او امام مسجد ضرار بود. مجمع به عمر گفت که او در آن مسجد نماز خوانده و از حقیقت آن بی‌خبر بوده است، عمر او را عذرخواهی کرد و به او اجازه داد در مسجد قبا نماز بخواند.
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا بحذف واو و اثبات واو خوانده‌اند، قرائت مدنی و شامی بحذف و او است.
هوش مصنوعی: کسانی که واو را حذف کرده‌اند، قرائت مدنی و شامی نیز با حذف این واو است.
مَسْجِداً ضِراراً ای للشر و البلاء و الاضرار بالمسلمین فیکون ضرارا منصوبا لانه مفعول له ای اتّخذوه للضرار و الکفر و التفریق و الارصاد. و الضرار: مصدر ضره ضرارا و هو محاولة الضر.
هوش مصنوعی: مسجدی که به منظور آسیب زدن و ایجاد بلایا و ضرر به مسلمانان ساخته شده است، به عنوان محلی برای ایجاد ضرر محسوب می‌شود. این مسجد به منظور آسیب زدن، کفر و تفرقه و همچنین از بین بردن وحدت مسلمانان ساخته شده است. در اینجا "ضرار" به معنی تلاش برای آسیب رساندن است.
وَ کُفْراً آن قصد بد ایشان را میگوید و آن نیت بد که در مسجد کردن داشتند، و خدای تعالی آن را کفر شمرد که آن خلاف با رسول، داشتن کفر بود از ایشان.
هوش مصنوعی: و کفر به نیت بد آن‌ها اشاره می‌کند، یعنی قصد ناپسندی که در ساخت مسجد داشتند. خداوند متعال این عمل را کفر محسوب کرد، زیرا این اقدام در تضاد با پیامبر بود و نشان‌دهنده کفر آن‌ها به شمار می‌رفت.
وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ این مؤمنان ایدر اهل قبااند قبیله عمرو بن عوف و قبیله سلمه وَ إِرْصاداً ای ترقبا و انتظارا، اصله من الرصد و هو الطریق، تقول ارصده اذا وقف فی طریقه یترقبه.
هوش مصنوعی: و همچنین جداسازی میان مؤمنان است. این مؤمنان در قبیله قبا هستند، از جمله قبیله عمرو بن عوف و قبیله سلمه. و در انتظار هستند؛ ریشه این کلمه از "رصد" است، به معنای ترقب و انتظار، که به معنای ایستادن در راه و نگاه کردن برای مشاهده است.
لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یعنی ابا عامر الراهب، کان یوم الاحزاب یجمع الجیوش فلما انهزم الکفار خرج الی الشام لیأتی بجند یحارب بهم رسول اللَّه ص مِنْ قَبْلُ، ای من قبل بناء المسجد الضرار.
هوش مصنوعی: ابا عامر الراهب در روز جنگ خندق تلاش می‌کرد تا نیروهایی را جمع کند. اما وقتی که کافران شکست خوردند، او به سمت شام رفت تا نیرویی جمع‌آوری کند تا با پیامبر خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، بجنگد. این اقدام او قبل از ساختن مسجدی بوده که به منظور ایجاد تفرقه و آسیب به مسلمانان ساخته شده بود.
وَ لَیَحْلِفُنَّ یعنی بناء المسجد إِنْ أَرَدْنا ببناء هذا المسجد، إِلَّا الْحُسْنی‌ الا الخلّة الحسنی و هو الرفق بالمسلمین و التوسعة علیهم.
هوش مصنوعی: و آنها سوگند یاد خواهند کرد که اگر بخواهیم این مسجد را بنا کنیم، جز حسن نیت و خیرخواهی برای مسلمانان و گسترش به آنان هدفی نداریم.
وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ فی حلفهم.
هوش مصنوعی: خداوند گواهی می‌دهد که آن‌ها در سوگند خود دروغ می‌گویند.
لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً این قیام ایدر نام نماز است چنان که گفت: وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً.
هوش مصنوعی: هرگز در آنجا قیام نکن. این قیام به نمازی اشاره دارد که در آن افراد در حال عبادت و نماز هستند، همانطور که در آیه‌ای آمده است: "و کسانی که شب را در حال سجده و قیام برای پروردگارشان می‌گذرانند."
لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی‌، لکاذبون لیحلفن این لامها درین آیات همه ایمان‌اند تقدیره: و اللَّه لیحلفنّ و اللَّه لمسجد اسس علی التقوی، ای بناء المتقون علی تقوی اللَّه و طاعته. جمهور مفسران بر آنند که این مسجد قبا است و قیل هو مسجد رسول اللَّه ص‌
هوش مصنوعی: مسجدی که بر اساس تقوا بنا شده است، به اعتقاد مفسران، مسجد قبا است و برخی نیز بر این باورند که آن مسجد، مسجد پیامبر (ص) است. در این آیات به اهمیت ایمان اشاره شده و این نکته که سوگند به این مسجد، نشان‌دهنده تعهد به تقوای الهی و اطاعت از خداوند است.
روی انّ رجلین تماریا فیه فقال علیه السلام: هو مسجدی هذا.
هوش مصنوعی: دو مرد در آنجا گفتگو می‌کردند، حضرت فرمود: اینجا مسجد من است.
مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ یعنی من اول یوم وضع اساسه و ابتدئ بناؤه.
هوش مصنوعی: "من اول یوم" به این معناست که اشاره به روزی دارد که بنیاد و ساختار چیزی آغاز شده است.
أَحَقُّ و اولی أَنْ تَقُومَ فِیهِ مصلّیا فِیهِ رِجالٌ یعنی فی المسجد.
هوش مصنوعی: بهتر است و مناسب‌تر است که در آنجا نماز بگذارد، چرا که مردانی در آنجا هستند، یعنی در مسجد.
رِجالٌ من الانصار. رجال نام برد و نساء در آن داخل‌اند همچون بنی آدم که بنات در آن داخل‌اند.
هوش مصنوعی: مردانی از انصار اشاره شده‌اند که به همراه آن‌ها زنان نیز شامل می‌شوند، همان‌طور که در مورد بنی آدم، دختران نیز در شمار آن‌ها هستند.
یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا یعنی بالماء. چون این آیت فرو آمد رسول خدا ایشان را گفت یعنی انصار را: ما هذا الطهور الذی اثنی اللَّه به علیکم؟ فقالوا انا نتبع الاحجار بالماء و نغسل عنّا اثر الغائط و البول. فقال رسول اللَّه: هو ذاک.
هوش مصنوعی: آیه‌ای به این مضمون اشاره دارد که کسانی که به پاکیزگی علاقه‌مندند، به آب روی می‌آورند. زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر اسلام به انصار گفت: "این پاکیزگی که خداوند به شما ستایش کرده، چیست؟" آنها پاسخ دادند که ما با آب سنگ‌ها را تمیز می‌کنیم و اثرات نجاست را از خود می‌شوییم. پیامبر نیز تأیید کردند که همین است.
و قیل یطهرون احوالهم من المعاصی بالطاعة و قال یزید بن شجرة اتت الحمّی رسول اللَّه ص فی صورة جاریة سوداء فقال لها رسول اللَّه: من انت؟ قالت انا ام ملدم انشف الدم و آکل اللحم و اصفّر الوجه و ارقّق العظم. فقال النبی (ص): اذهبی الی الانصار فانّ لهم علینا حقوقا.
هوش مصنوعی: در این متن آمده است که برخی افراد تلاش می‌کنند با پیروی از دستورات دینی، خود را از گناهان پاک کنند. همچنین، حکایتی از رسول خدا (ص) نقل شده که در آن، زنی با ظاهری سیاه و نامی خاص به نزد ایشان می‌آید. او خود را معرفی می‌کند و از اثرات منفی که بر روی افراد دارد، حرف می‌زند. در پاسخ، پیامبر (ص) به او می‌فرماید که به سمت انصار برود زیرا آن‌ها حقوقی بر عهده دارند.
فحمّ الانصار فلما کان من الغد قال ما للانصار؟ قالوا حموا عن آخرهم قال: قوموا بنا نعدهم فعادهم و جعل یقول: ابشروا فانّها کفّارة و طهور فقالوا یا رسول اللَّه: فادع اللَّه ان یدیمها علینا ایّاما حتی تکون کفارة لذنوبنا فانزل اللَّه عزّ و جل، یثنی علیهم: فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا بالحمی من الذنوب وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ.
هوش مصنوعی: آنها (صحابه) متوجه شدند که روز بعد پیامبر اکرم (ص) فرمود: «از انصار چه خبر است؟» گفتند: «آنها از آخرین خود دفاع کردند.» ایشان فرمود: «بیایید تا آنها را بشماریم.» سپس به سوی آنها رفت و گفت: «خوشحال باشید که این مورد، کفاره و پاکی خواهد بود.» آنها گفتند: «ای پیامبر خدا، از خدا بخواه که این نعمت بر ما ادامه یابد تا کفاره‌ای برای گناهان ما باشد.» سپس خداوند متعال بر آنها مدح فرستاد و فرمود: «در آن گروه، مردانی هستند که می‌خواهند با دوری از گناهان پاک شوند و خداوند مطهّرین را دوست می‌دارد.»
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بضم الف در هر دو حرف بُنْیانَهُ علی الرفع قرائت مدنی و شامی است أ فمن این الف و فا استفهام است سخن بآن مفتتح، چنان که پارسی گویان گویند در آغاز سخن: باش که کسی چنین کند، در نگر که کسی چنین کند، بشنو که کسی چنین کند، و عرب استفهام کنند بالف و بالف و فا و بالف و واو، و بغنّه صوت بی‌حرف.
هوش مصنوعی: آیا کسی که بنیان خود را بر اساس ارتفاع بنا کرده، اینگونه نیست؟ این سوالی است که در شروع صحبت بیان می‌شود، مانند این که فارسی‌زبانان در آغاز سخن می‌گویند: "ناظر باش که کسی چنین کند" یا "بشنو که کسی چنین کند". در زبان عربی نیز این نوع سوال با استفاده از حرف "الف" به شکل سوالی بیان می‌شود، همچنین با نغمه‌ای که بدون حرف اضافی است.
شَفا جُرُفٍ بسکون راء قرائت شامی است و حمزه و بو بکر، باقی بضم را خوانند و هما لغتان: شفا کل شی‌ء شفیره و اشفی علیه بلغ شفاؤه و شفا مقصور یکتب بالالف و یثنی شفوان و الجرف، ما تهدّم من جوانب الوادی. قال ابو عبید: الجرف الهوة یعنی کل وهدة عمیقة یجرفها السیل من الاودیة.
هوش مصنوعی: شفا جرف به معنای قسمتی از یک کوه یا تپه است که به آرامی راء تلفظ می‌شود. همچنین، برخی دیگر آن را با ضمّه می‌خوانند. کلمه شفا به معنای درمان هر چیزی است و این کلمه به معنی بهبود یا بهبودی نیز به کار می‌رود. علاوه بر این، اصطلاح جرف به قسمت‌هایی از زمین اشاره دارد که در اثر فرسایش یا سیلاب به پایین پوسیده شده‌اند. به این ترتیب، جرف به طور کلی به معنی گودال یا شکاف عمیق در زمین است که بر اثر آب‌های جاری به وجود آمده است.
هارٍ ای هائر یسقط بعضه علی بعض و هو اسم الفاعل من هار یهور، و قیل: هار یهار، و تقول: هار الجرف و انهار و یهور اذا سقط فهو هائر و معنی هار ای هایر و هذا من المقلوب کقولهم لاث الشی‌ء اذا دار به فهو لاث و الاصل لایث و رجل شاکی السلاح و انما هو الشائک.
هوش مصنوعی: "هار" به معنای سقوط کردن است و به عنوان اسم فاعل از فعل "هار" به معنای سقوط استفاده می‌شود. گفته شده است که "هار" به معنای سقوط می‌تواند به شکل "یهر" هم بیان شود. همچنین، وقتی می‌گوییم "هار الجرف" یا "انهار"، به معنای سقوط آب یا جریان‌ها است. در این صورت، "هار" به عنوان اصطلاحی برای توصیف سقوط به کار می‌رود. همچنین، در زبان عربی، معادل‌هایی وجود دارد که به معنای چرخش یا دور زدن هستند، به گونه‌ای که مثلاً اگر چیزی بچرخد، به آن "لااث" گفته می‌شود، در حالی که "لایث" اصل آن است. به همین صورت، در مورد فردی که سلاح به دوش دارد، اصطلاح "شاکی" به کار می‌رود، که دقیق‌تر "شائک" می‌باشد.
فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ یعنی فانهار الشفا بالبناء و قیل فانهار البناء بالبانی و اهله و هذا مثل یعنی انّ بناء هذا المسجد کبنیان علی شفا جرف. جهنّم یتهوّر باهله فیها. قال‌ جابر بن عبد اللَّه رأیت الدخان یخرج من مسجد الضرار حین انهار و هو الیوم مزبلة.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف یک ساختمان می‌پردازد که بر لبه‌ی پرتگاهی واقع شده است. اشاره به این دارد که این مسجد به شکل بنیادی غیردائمی و ناپایدار ساخته شده و فروپاشی آن ممکن است به وقوع بپیوندد. همچنین به ناپایداری و خطراتی که این مکان به همراه دارد اشاره می‌کند؛ به ویژه آنکه فروریختن آن می‌تواند به عواقب ناخوشایندی منجر شود. در پایان، اشاره به دیدگاه شخصی به نام جابر بن عبدالله است که اظهار داشته دود از مسجدی به نام "مسجد ضرار" بیرون آمده و اکنون آن مکان به مکانی زباله‌دانی تبدیل شده است.
لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ... الایه ای لا یزال حبّ ذلک البنیان و التحزن علی خرابه شکا و نفاقا فِی قُلُوبِهِمْ یحبون انهم کانوا فی بنائه محسنین کما حبب العجل الی قوم موسی.
هوش مصنوعی: آن‌ها همچنان در حال ساخت و ساز هستند، اما اصرار و دل‌تنگی برای ویرانی‌های آن بنا در دل‌هایشان وجود دارد. آن‌ها میل دارند به این باور برسند که در هنگام ساخت آن بنا نیکوکار بوده‌اند، مانند محبت به گوساله که در دل‌های قوم موسی بود.
و قیل: لا یزال ما اعتقدوه و بنواله مسجد الضرار من الکفر و النفاق لازما لقلوبهم لا یفارقها حتی یموتوا یقال: رابنی من فلان امر رأیت منه ریبا اذا کنت مستیقنا منه بالریبة فاذا اسأت به الظنّ و لم تستیقن بالرّیب منه قلت: قد ارابنی من فلان امر هو فیه اذا ظننته من غیر أن تستیقنه. الا ان تقطع قرائت یعقوب بتخفیف لام است موافق تفسیر ضحاک و قتاده که گفتند لا یزالون فی همّ الی ای یموتوا فیستیقنوا.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که اعتقادات و رفتارهای افرادی که به «مسجد الضرار» پیوسته‌اند، نشان‌دهنده کفر و نفاق است و این وضعیت تا زمان مرگشان از دل‌های آنها دور نخواهد شد. گفته می‌شود که اگر کسی نسبت به موضوعی شک و تردید داشته باشد، و به این اعتبار به آن بدگمانی کند، به این معنا است که او از آن موضوع احساس ناخوشایندی دارد، حتی اگر نتواند به طور قطعی آن را تثبیت کند. البته در این میان، تفسیرهایی نیز از شخصیت‌های مختلف درباره این مسئله وجود دارد که نشان می‌دهند آنها همیشه در حال نگرانی هستند تا زمانی که بمیری و به حالت یقین برسند.
الا ان تقطع بفتح تاء قرائت شامی است و حمزه و حفص و یعقوب و معنی آنست که مگر آن دلهای ایشان ریزه ریزه گردد باقی تقطع بضم تا خوانند و قیل معناه الّا ان یتوبوا توبة تتقطع بها قلوبهم ندما و اسفا علی تفریطهم فیفارقها الریبة.
هوش مصنوعی: "الا ان تقطع" با فتح تاء، خوانش شامی است و همچنین خوانش حمزه، حفص و یعقوب. این جمله به معنای این است که مگر دل‌های آنها ریزه‌ریز شود. اما در باقی موارد، "تقعط" با ضم خوانده می‌شود. گفته شده که معنای آن این است که مگر اینکه آنها توبه کنند و این توبه باعث شود دل‌هایشان از حسرت و پشیمانی به خاطر سهل‌انگاری‌شان به تکه‌تکه شدن نزدیک شود و ترس از تردید از آنها جدا گردد.
وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بنیّاتهم حَکِیمٌ فیما امر بالهدم. قیل: و هذا یدل علی انّهم یموتون علی نفاقهم فاذا ماتوا عرفوا بالموت ما کانوا ترکوه من الایمان و اخذوا به من الکفر، و اللَّه اعلم.
هوش مصنوعی: خداوند به نیت‌های مردم آگاه است و در مسائلی که به تخریب مربوط می‌شود حکیمانه عمل می‌کند. گفته شده که این نشانه‌ای است از اینکه آن‌ها با نفاق خود خواهند مرد و زمانی که جانشان از بدن خارج می‌شود، به آنچه که در زندگی ترک کرده‌اند و به کفر تکیه کرده‌اند، پی خواهند برد. و خداوند داناتر است.