گنجور

۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ، استجابت و اجابت یکی است، همچون اوقد و استوقد قال الشاعر:

وداع دعانی من یجیب الی الندی
فلم یستجبه عند ذاک مجیب‌

ای فلم یجبه، و المعنی اجیبوا للَّه و للرسول بالطّاعة. إِذا دَعاکُمْ این داعی رسول خداست و میگوید چون رسول خدا شما را خواند اجابت کنید و طاعت دارید.

روی ابو هریرة: انّ ابیّا کان یصلّی فدعاه رسول اللَّه ص فلم یجبه حتی فرغ من صلوته، ثمّ جاء و سلم علیه، فقال لم لم تجبنی اذا دعوتک؟ اما تقرأ قوله تعالی: اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ، فقال لم اعلم و لا اعود بعده الی مثله.

لِما یُحْیِیکُمْ یعنی الی ما یحییکم، میگوید اجابت کنید و طاعت دارید، حق شما را خواند بآن چیز که شما را زنده کند، و آن قرآن است که قبول آن دل زنده می‌کند. سدی گفت ایمان است که زندگی دل بایمان است و مردگی دل بکفر.

رب العزه کافر را مرده خواند آنجا که گفت أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ شبّه الکافر بالمیّت لانّه لا ینتفع بحیوته. ابن اسحاق گفت: إِذا دَعاکُمْ یعنی الی الجهاد، لانّه یحیی امرهم و یقوّی، و لانّه سبب الشّهادة. و الشّهداء احیاء عند ربهم یرزقون. و لانّه سبب الحیاة الدایمة فی الجنّة، و قیل لما یحییکم یعنی العلم فانّه سبب الحیاة الطیّبة. یقول اللَّه تعالی فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً.

وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یعنی یحول بین الانسان و قلبه فلا یستطیع ان یؤمن الّا باذنه و لا ان یکفر، و القلوب بید اللَّه یقلّبها کیف یشاء.

قال انس بن مالک: کان رسول اللَّه ص یکثر ان یقول. «یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک.» قلنا یا رسول اللَّه آمنّا بک فهل تخاف علینا؟ فقال: «انّ قلب ابن آدم بین اصبعین من اصابع الرّحمن یقلّبه کیف یشاء ان شاء اقامه و ان شاء ازاغه.»

میگوید اللَّه جدایی افکند میان مرد و دل او تا بحول و قوّت خود هیچ نتواند و بهیچ چیز راه نبرد، اگر ایمان آرد یا کفر بتوفیق و خذلان بود بقضا و تقدیر اللَّه. گرداننده دلها اوست و میان بنده و دل او بحال گردانی خود اوست چنان که خواهد آن دلها می‌گرداند، یکی راست میدارد تا ایمان می‌آرد، یکی کژ میدارد تا کافر میگردد. اینست که مصطفی ص گفت: یقلّبه کیف یشاء، ان شاء اقامه و ان شاء ازاغه.

ابن عباس گفت یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ ای یحول بین الکافر و طاعته و بین المؤمن و معصیته، کراهیت دارد از کافر طاعت او چنان که کراهیت دارد از مؤمن معصیت او، پس جدایی افکند میان معصیت و روشنایی دل مؤمن، و جدایی افکند میان طاعت و تاریکی دل کافر. طاعت کافر را میگوید: وَ قَدِمْنا إِلی‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً. و معصیت مؤمن را میگوید: فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ، و قیل یحول بین الانسان و مراده و ما یؤمّل فی حیاته و ما یسوّف به نفسه بالموت. مردم امل دراز در پیش نهد، و ساختن ساز راه آخرت در تأخیر و تسویف می‌افکند، که آری تا فردا او دل در ان بسته که روزگار دراز او را عمر خواهد بود و هر چه ساختنی است بتضاعیف روزگار میسازد، و خود از مرگ یاد نیارد، و بخاطر وی نگذرد، تا ربّ العزّه ناگاه او را گیرد، روزگارش برسد و عمرش نماند، و از ان مرادها همه باز ماند و ناساخته و توبه از معصیت ناکرده و عذر ناخواسته از دنیا بیرون شود. اینست که میگوید یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ جایی دیگر میگوید: وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ.

گفتی بکنم کار تو بنوا فردا
و آن کیست ترا ضمان کند تا فردا

مصطفی ص گفت: بر هیچ چیز از شما چنان نترسم که از دو خصلت: یکی از پس هوا فروشدن و دیگر امّید زندگانی دراز داشتن. و خبر درست است که اسامة بن زید معاملتی کرد تا یک ماه رسول خدا گفت: انّه لطویل الامل، اسامه نهمار دراز امید است در زندگانی! که تا یک ماه معاملت کرد. بآن خدایی که نفس من بید اوست که چشم برهم نزنم که نپندارم که پیش از گرفتن مرگ آید، و چشم از هم بر نگیرم که نپندارم که پیش از بر هم نهادن مرگ بینم. پس گفت: ای مردمان اگر عقل دارید خویشتن را مرده انگارید که بآن خدایی که جان من بید اوست که آنچه شما را وعده داده‌اند بیاید، و ازان خلاص نیابید. عبد اللَّه مسعود گفت رسول خدا خطّی مربّع کشید و در میان آن مربع خطّی راست کشید و از هر دو جانب خطّهای خرد کشید و آن گه بیرون مربع خطّی دیگر کشید، گفت: این خطّ که در درون مربع کشیدم آدمی است و این خطّ مربّع اجل است گرد وی فرو گرفته، که ازان نجهد. و آن خطهای خرد از هر دو جانب آفتها است و بلاها که در راه وی آمده، اگر از یکی برهد ازان دیگر نرهد، تا آن گه که مرگ آید و این خطّ که بیرون مربع کشیدم امل دراز وی است، که همیشه در کاری اندیشه میکند که آن کار پس از مرگ وی خواهد بود.. و گفته‌اند این آیت بدان آمد که ایشان را بقتال و جهاد فرمودند و ایشان در آن حال ضعیف بودند، خود را اندک میدیدند و دشمن فراوان، بترسیدند و از قتال بد دل گشتند و ظنّ بد بردند، ربّ العالمین در آن حال فرمان داد: قاتلوا فی سبیل اللَّه و اعلموا ان اللَّه یحول بین المرء و بین ما فی قلبه، فیبدل بالخوف امنا و بالجبن جرأة «وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ» ای و اعلموا انّه الیه تحشرون، فیجازیکم وفق اعمالکم.

وَ اتَّقُوا فِتْنَةً الفتنة و البلیّة و الامتحان و الاختبار الذی یظهر به باطن امر النّاس فیستحقّ علیه الجزاء، و المراد بالفتنة هاهنا اقرار المنکر و ترک التغییر له ای لا تقروا المنکر بین اظهرکم فیعمّکم اللَّه بالعذاب. میگوید بترسید و بپرهیزید از عقوبت فتنه‌ای که چون فرو آید و در گیرد در گناه کار و بی‌گناه گیرد، و شومی آن بصالح و طالح رسد، صالح را تطهیر و تمحیص باشد و گناه کار و ظالم را عقوبت و عذاب بود. همانست که گفت: أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا... الی قوله: وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ. و این فتنه بقول بعضی مفسّران آنست که منکری بیند و آن را بنگرداند و نهی نکند و بآن در گذرد.

قال النبی ص: انّ اللَّه لا یعذّب العامّة بعمل الخاصة حتّی یروا المنکر بین ظهرانیّهم و هم قادرون علی ان ینکروه و لا ینکروه. فاذا فعلوا ذلک عذّب اللَّه العامّة و الخاصة. و فی روایة اخری ما من قوم یعمل فیهم بالمعاصی لم یقدروا علی ان یغیروا ثم لا یغیروا الا یوشک ان یعمهم اللَّه بعقاب.

و گفته‌اند این فتنه آنست که میان صحابه رسول افتاد از ان تفرّق و تقاتل که میان ایشان رفت از روزگار قتل عثمان تا بقتل علی (ع). روی انّ الزبیر بن العوام رای زمان قتال علی فی الجامع بالبصرة ینکث فی الارض و یقول قد کنّا حذرنا هذا. و روی حذیفة بن الیمان قال قال رسول اللَّه (ص) یکون من ناس من اصحابی اشیاء یغفرها اللَّه لهم لصحبتهم ایّای یستنّ بهم فیها ناس بعدهم یدخلهم اللَّه بها النّار.

و قال ص لا تقوم السّاعة حتّی تأتی فتنة عمیاء مظلمة، المضطجع فیها خیر من الجالس، و الجالس فیها خیر من القائم، و القائم فیها خیر من الماشی، و الماشی فیها خیر من الساعی.

و قوله لا تُصِیبَنَّ نهی، و الضمیر فیه للفتنة من باب قولهم لا اریک هاهنا و المعنی لا تفعلوا ما تفتنون به.

وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ قیل هذا خطاب لمن کانوا بمکّة من المسلمین، و الضعفاء و هم المهاجرون، و قیل هو خطاب لاهل بدر و قیل للعرب عامّة. میگوید: یاد کنید آن زمان که اندک بودید و این زمان مقام است بمکّه پیش از هجرت در عنفوان مسلمانی که عدد مسلمانان بچهل نرسیده بودند.

تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ و هم کفّار قریش و قیل فارس و الرّوم و هم کسری و قیصر.

فَآواکُمْ الی المدینة و نصرکم و جعل لکم مأوی تتحصّنون به و تسکنون فیه. وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ یعنی یوم بدر بالانصار و امدّکم بالملائکة. وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ یعنی الغنائم، احلّها لکم دون غیرکم. لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ و لکی تشکروا نعمتی.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ نزلت فی ابی لبانة، هارون بن عبد المنذر الانصاری من بنی عوف بن مالک. و ذلک ان رسول اللَّه ص حاصر یهود قریظه احدی و عشرین لیلة، فسالوا رسول اللَّه ص الصلح علی ما صالح علیه اخوانهم من بنی النضیر. علی ان یسیروا الی اخوانهم باذرعات و اریحا من ارض الشام. فآتی اللَّه یعطیهم ذلک الّا ان ینزلوا علی حکم سعد بن معاذ، فابوا و قالوا ارسل الینا ابا لبانة و کان مناصحاً لهم لانّ عیاله و ولده و ماله کانت عندهم، فبعثه رسول اللَّه فاتاهم. فقالوا یا ابا لبانة ما تری انزل علی حکم سعد؟ فاشار ابا لبانه الی حلقه، ای انّه الذّبح فلا تفعلوا.

قال ابو لبانة و اللَّه ما زالت قدمای حتّی علمت انی قد خنت اللَّه و رسوله. فنزلت فیه هذه الآیة فلمّا نزلت شدّ نفسه علی ساریة من سواری المسجد، و قال و اللَّه لا اذوق طعاماً و لا شراباً حتّی اموت، او یتوب اللَّه علیّ. فمکث سبعة ایّام لا یذوق فیها طعاماً حتّی خرّ مغشیّاً علیه.

ثمّ تاب اللَّه علیه، فقیل یا ابا لبانة قد یتب علیک، فقال لا و اللَّه، لا احلّ نفسی حتّی یکون رسول اللَّه هو الّذی یحلّنی. فجاءه فحلّه بیده، ثمّ قال ابو لبانة انّ من تمام توبتی ان اهجر دار قوم الّتی اصبت فیها الذنب، و ان اتخلّع من مالی. فقال ص یجزیک الثلث ان تتصدّق به. و عن عطاء بن ابی رباح قال نزلت حین همّ رسول اللَّه ص الذهاب الی ابی سفیان، فکتب الیه رجل من المنافقین انّ محمدا یریدکم فخذوا حذرکم.

قال ابن عباس: لا تخونوا اللَّه بترک فرایضه و الرسول بترک سننه، وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ یحتمل وجهین من الاعراب: احدهما ان یکون جزماً عطفاً علی النّهی ای و لا تخونوا اماناتکم، و الآخر ان یکون نصباً علی جواب النهی بالواو، و ینصب جواب النّهی بالواو کما ینصب بالفاء، و معناه: انّهم اذا خانوا اللَّه و الرّسول فقد خانوا اماناتهم. ابن زید گفت: امانات ایدر دین است و خطاب با منافقان است، که امانت دین بپذیرفتند آن گه در آن خیانت کردند، که بظاهر ایمان نمودند و در باطن کفر داشتند. و الخیانة انتقاص الحق فی خفیة، و اصلها النقصان، یقول خانه و اختانه و تخوّنه اذا تنقّصه.

ثمّ قال. وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ یعنی ما فی الخیانة من الاثم.

وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ

ای ابتلاء و امتحان فلا یحملنّکم حبّها علی الخیانة مثل ابی لبانة، او تاخذوا المال من غیر حلّه، او تقعدوا عن جهاد و طاعة لمکانهما بل قوموا بالحق فیهما بصیراً نعمة خالصة.

وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ.

لمن آثر رضاء اللَّه فیهما. این آیت و نظایر این در قرآن در شأن قومی آمد که مسلمان شدند و اقارب ایشان هنوز کفّار بودند آن کافران در مسلمان شدگان می‌زاریدند و وعده میدادند و وعید میکردند که ایشان را با کفر برند. و نظایره قوله لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ الآیه...، إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ الآیة. إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ الآیة. یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ الآیة..

یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ، وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ هذا و امثاله میگوید بدانید که مال شما و فرزندان شما آزمایش است و مزد بزرگوار بنزدیک اللَّه است.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یعنی ان توحّدوا اللَّه و تجتنبوا الخیانة فیما ذکر، یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً یفرّق بینکم و بین ما تخافون فتنجون، الفرقان مصدر کالرجحان، تقول فرقت بینهما فرقا و فروقا و فرقانا، میگوید اگر خدای را یکتا دانید و از خیانت و راه کژ رفتن در اداء فرائض و سنن بپرهیزید، خدای جدایی افکند میان شما و میان هر چه از آن می‌ترسید، تا نیز نترسید و از همه بدها برهید.

و قیل: یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً، ای حجة و سلطانا باعزاز دین اللَّه و اهله و خذلان الشرک و خزیه. وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ الصغائر، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذنوبکم الّتی تقع لانّها فی اهل البدر و اللَّه قد غفرها لهم. وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ لا یمنعکم ما وعدکم علی طاعته وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا، ابن عباس گفت و جماعتی مفسران که: سبب نزول این آیت آن بود که رؤساء و مهتران و سروران قریش در دار الندوة بهم آمدند.

و دار الندوة سرای امیر شهر بود که هر تدبیر که میکردند و ساز و کید که میساختند آنجا میساختند، و ایشان پنج مرد بودند که آنجا حاضر شدند، و بیک روایت نه مرد، و درست‌تر آنست که پنج تن بودند، عتبه و شیبه پسران ربیعة و ابو البحتری بن هشام و العاص بن وائل و ابو جهل، این جمع همه بهم آمدند و در کار محمد با یکدیگر مشورت کردند و کید و مکر ساختند. ابلیس بصورت پیری در میان ایشان شد، عصائی در دست و گلیمی درشت پوشیده، ابو جهل گفت: ما بتدبیری همی شویم تو بیگانه در میان ما چکنی؟ گفت: من مردی‌ام روزگار دیده و تجربتها افتاده و شغلهای عظیم پیش من آمده ممکن بود که مرا رائی باشد که شما را از آن فایده بود. پس عتبه گفت: نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ مرگ ناچار است صبر باید کرد که این محمد آخر روزی بمیرد و ما از وی باز رهیم. ابلیس روی بوی ترش کرد، گفت: ترا شبانی باید کرد، تو مصالح کارها چه دانی! تا محمد بمیرد همه عالم دین وی گرفتند. شیبه گفت: او را در خانه کنیم تا از گرسنگی بمیرد. ابلیس گفت نتوان کرد که عرب بر شما دشمن شوند چون عم زاده خویش را بینند بگرسنگی کشته. ابو البحتری گفت: او را در خانه کنیم و در بوی برآریم و هر روز قرصی بوی فرو می‌اندازیم. ابلیس گفت: وی قرابت بسیار دارد و میان شما عداوت افتد. عاص گفت: او را بر اشتری بنهیم و تنها در بادیه و صحرا گذاریم تا هلاک شود. ابلیس گفت: این صواب نیست که وی روی نیکو دارد و سخنی ملیح، هر که وی را بیند او را خریداری کند، ابو جهل گفت: از هر بطنی از بطون عرب مردی آریم با تیغ، و آن گه همه بهم او را بکشند تا کشنده وی را ندانند و از همه عرب ثار وی خواستن طمع ندارند. ابلیس گفت: این تدبیر عین صواب است و مقصود ابلیس آن بود تا باین تدبیر همه با وی بدوزخ شوند.

پس باین قرار دادند و متفرق گشتند. جبرئیل (ع) از آسمان فرود آمد و مصطفی را از آن ساز و کید ایشان خبر داد و آیت آورد: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ ای لیوثقوک و یشدّوک، أَوْ یَقْتُلُوکَ یعنی باجمعهم کما قال ابو جهل، أَوْ یُخْرِجُوکَ من مکة الی طرف من اطراف الوادی. پس جبرئیل بفرمان حق او را فرمود که امشب از خوابگاه خویش برخیز، رسول خدا برخاست و علی (ع) را آن شب بخوابگاه خویش بخوابانید و گفت: تسبّح ببردی‌ فانّه لن یخلص الیک منهم امر تکرهه.

و کافران آن شب بدر سرای رسول بخفتند، و ابلیس با ایشان در خواب شد و هرگز پیش از آن نخفته بود، و نه پس از آن خسبید. رسول خدا بیرون آمد و هر یکی را کفی خاک بر سر کرد و بگذشت، و در بعضی روایات ایشان بیدار بودند، اما رسول را ندیدند که رسول این آیت همیخواند: وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا.

و رب العزة او را ازان بپوشید. پس ابلیس بیدار شد و گفت: یا قوم خبر دارید که محمد بیرون آمد و گذشت و خاک بر سر همگان کرد. دستها بسر خویش بردند و خاک دیدند، پس در خانه شدند مضجع وی هم چنان دیدند گفتند: خاک دلیل رفتن است؟ امّا در خواب‌گاه او کسی خفته است، چون بدیدند علی بود، گفتند: محمد کجا رفت. گفت: تا من با وی بودم وی با من بود. پس همه نومید بازگشتند. اینست که رب العالمین گفت: وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ قیل: امره تعالی ان اخرجهم الی بدر فقتلوا.

وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ المجازین علی المکر.

وَ إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا این آیت در شأن ایشان آمد که در دار الندوه بهم آمدند و در کار مصطفی مکر ساختند. و گفته‌اند که در شأن نضر بن الحارث آمد، و هو النضر بن الحارث بن علقمة بن کلده من بنی عبد الدار، مردی کافر دل کافر دین بود، و در عداوت مصطفی متعصب و بد زبان، و در قرآن آیات فراوان در شأن وی آمده. رب العزة میگوید: چون قرآن کلام ما و سخنان ما برو خوانند. او باستهزا گوید: که شنیدیم این و ما نیز اگر خواهیم مانند این قرآن بگوئیم، و این از آن گفت: که وی مردی بازرگان بود بدریای فارس و نواحی حیره بسی گشته بود و اخبار عجم خوانده و احادیث کلیله و امثال آن بدست آورده و با مستهزیان قریش بنشستیدی و آن اخبار عجم خواندن گرفتی. پس چون مصطفی قرآن خواندی و ذکر قصه پیشینیان و امتهای گذشته در آن بودی، این نضر گفتی: من نیز مانند این که محمد میخواند بیارم و بگویم که این هم چون احادیث کلیله و دمنه است و افسانه پیشینیان، و این سخن بر معانده و مکابره و شوخی میگفت، که بارها در قرآن با ایشان گفته بودند: فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ، فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ، فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ، و ایشان از آوردن مثل آن عاجز گشتند و نتوانستند.

وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ این آیت هم حکایت از کلام نضر است و متصل بآیت اول.

چون نضر گفت: إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ. مصطفی ص گفت: ویحک یا نضر، انّ هذا کلام اللَّه و تنزیله، فرفع النضر راسه الی السماء، و قال: اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ‌، ای: ببعض ما عذّبت به الامم الماضیه، حمله شدة عداوته للنبی ص علی اظهار مثل هذا القول، لیوهم انّه علی بصیرة من امره و غایة الثقة علی امر محمد ص انّه لیس فی حق.

۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدید، اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ پاسخ نیکو کنید خدا و رسول را، إِذا دَعاکُمْ آن گه که شما را خواند، لِما یُحْیِیکُمْ چیزی را که شما را زنده کند، وَ اعْلَمُوا و بدانید، أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ که خدای میان مرد و دل اوست، وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ. (۲۴) و بدانید که شما را انگیخته با او خواهند برد.۳ - النوبة الثالثة: قوله تعالی و تقدس: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ... الآیة، استجابت بر لسان اهل اشارت بر دو وجه است: یکی استجابت توحید، دیگر استجابت تحقیق. توحید یکتا گفتن مؤمنان است و تحقیق یکتا بودن عارفان، توحید صفت روندگان است و تحقیق حال ربودگان. آن صفت خلیل است و این صفت حبیب، خلیل رونده بود بر درگاه عزت بر مقام خدمت ایستاده که: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً. جیب ربوده، در صدر دولت بحرمت نشسته، که خطاب آمد از حضرت لم یزل که: «السلام علیک ایّها النّبی و رحمة اللَّه و برکاته» روش سالکان در استجابت ظواهر است بر متابعت رسول و کشش ربودگان در استجابت سرائر است بر مشاهده علّام الغیوب، اینست که عالم طریقت گفت: استجیبوا للَّه بسرائرکم، و للرسول بظواهرکم اذا دعاکم لما یحییکم، حیاة النفوس بمتابعة الرّسول و حیاة القلوب بمشاهدةالغیوب.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ، استجابت و اجابت یکی است، همچون اوقد و استوقد قال الشاعر:
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به دعوت خدا و پیامبر پاسخ دهید. در اینجا "استجابت" و "اجابت" به یک معنا هستند، مانند تفاوت بین "اوقَد" و "استوقد" در شعر.
وداع دعانی من یجیب الی الندی
فلم یستجبه عند ذاک مجیب‌
هوش مصنوعی: اگر کسی که به دعوت شادمانی و خوشی پاسخ نمی‌دهد، در حقیقت پاسخگوی هیچ دعوتی نیست.
ای فلم یجبه، و المعنی اجیبوا للَّه و للرسول بالطّاعة. إِذا دَعاکُمْ این داعی رسول خداست و میگوید چون رسول خدا شما را خواند اجابت کنید و طاعت دارید.
هوش مصنوعی: این متن به ما می‌آموزد که وقتی رسول خدا ما را دعوت می‌کند، باید به او پاسخ داده و او را اطاعت کنیم. این فراخوانی نشان‌دهنده اهمیت اطاعت از خدا و پیامبر است و به ما یادآوری می‌کند که باید در برابر دعوت‌های آنها واکنش مثبت نشان دهیم.
روی ابو هریرة: انّ ابیّا کان یصلّی فدعاه رسول اللَّه ص فلم یجبه حتی فرغ من صلوته، ثمّ جاء و سلم علیه، فقال لم لم تجبنی اذا دعوتک؟ اما تقرأ قوله تعالی: اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ، فقال لم اعلم و لا اعود بعده الی مثله.
هوش مصنوعی: ابو هریره روایت می‌کند که پدرش در حال نماز بود و پیامبر (ص) او را دعوت کرد، اما او به دعوت پیامبر پاسخ نداد تا زمانی که نمازش به پایان رسید. سپس به نزد پیامبر آمد و سلام کرد. پیامبر از او پرسید که چرا در هنگام دعوتش جواب نداده است و به آیه‌ای از قرآن اشاره کرد که می‌فرماید: «به خدا و رسول پاسخ دهید هنگامی که شما را دعوت می‌کنند». پدر ابو هریره پاسخ داد که از دعوت پیامبر باخبر نبود و وعده داد که دیگر چنین اشتباهی نکند.
لِما یُحْیِیکُمْ یعنی الی ما یحییکم، میگوید اجابت کنید و طاعت دارید، حق شما را خواند بآن چیز که شما را زنده کند، و آن قرآن است که قبول آن دل زنده می‌کند. سدی گفت ایمان است که زندگی دل بایمان است و مردگی دل بکفر.
هوش مصنوعی: آیه "لما یحییکم" به این معنی است که به آن چیزی که شما را زنده می‌کند پاسخ دهید. این اشاره دارد به اینکه شما باید به یک چیز ایمان بیاورید که روح و دل شما را زنده می‌کند و آن چیزی جز قرآن نیست. قرآن با پذیرش آن، دل‌ها را زنده می‌سازد. همچنین این مسئله بیان کننده این است که ایمان به خدا باعث زندگی دل می‌شود و کفر موجب مردگی آن است.
رب العزه کافر را مرده خواند آنجا که گفت أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ شبّه الکافر بالمیّت لانّه لا ینتفع بحیوته. ابن اسحاق گفت: إِذا دَعاکُمْ یعنی الی الجهاد، لانّه یحیی امرهم و یقوّی، و لانّه سبب الشّهادة. و الشّهداء احیاء عند ربهم یرزقون. و لانّه سبب الحیاة الدایمة فی الجنّة، و قیل لما یحییکم یعنی العلم فانّه سبب الحیاة الطیّبة. یقول اللَّه تعالی فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً.
هوش مصنوعی: خداوند در جایی کافر را به مرده تشبیه کرده و می‌فرماید که مثل کسی است که مرده و از زندگی‌اش بهره‌ای نمی‌برد. ابن اسحاق بیان می‌کند که وقتی شما به جهاد دعوت می‌شوید، این دعوت به معنای زنده کردن امور شما و تقویت ایمان‌تان است و همچنین راهی به سوی شهادت و زندگی ابدی در بهشت محسوب می‌شود. شهیدان در نزد خداوند زنده‌اند و روزی می‌خورند. به علاوه، علم هم موجب حیات خوب و مطلوب است، و خداوند وعده داده که زندگی طیب و شایسته‌ای به بندگان خود عطا کند.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یعنی یحول بین الانسان و قلبه فلا یستطیع ان یؤمن الّا باذنه و لا ان یکفر، و القلوب بید اللَّه یقلّبها کیف یشاء.
هوش مصنوعی: بدانید که خداوند بین انسان و قلبش حائل می‌شود؛ به‌طوری‌که او نمی‌تواند جز به اجازه خدا ایمان بیاورد یا از خداوند کافر شود. قلب‌ها در دست خداوند است و او آن‌ها را هرگونه که بخواهد می‌چرخاند.
قال انس بن مالک: کان رسول اللَّه ص یکثر ان یقول. «یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک.» قلنا یا رسول اللَّه آمنّا بک فهل تخاف علینا؟ فقال: «انّ قلب ابن آدم بین اصبعین من اصابع الرّحمن یقلّبه کیف یشاء ان شاء اقامه و ان شاء ازاغه.»
هوش مصنوعی: انس بن مالک می‌گوید: رسول خدا (ص) زیاد می‌فرمود: «ای دل‌ها را دگرگون‌کننده، قلب مرا بر دینت ثابت نگه‌دار.» ما گفتیم: ای رسول خدا، ما به تو ایمان آورده‌ایم، آیا نگران ما هستی؟ ایشان فرمود: «قلب انسان بین دو انگشت از انگشتان رحمان است، او آن را هرگونه که بخواهد تغییر می‌دهد؛ اگر بخواهد، آن را ثابت نگه می‌دارد و اگر بخواهد، دچار انحراف می‌کند.»
میگوید اللَّه جدایی افکند میان مرد و دل او تا بحول و قوّت خود هیچ نتواند و بهیچ چیز راه نبرد، اگر ایمان آرد یا کفر بتوفیق و خذلان بود بقضا و تقدیر اللَّه. گرداننده دلها اوست و میان بنده و دل او بحال گردانی خود اوست چنان که خواهد آن دلها می‌گرداند، یکی راست میدارد تا ایمان می‌آرد، یکی کژ میدارد تا کافر میگردد. اینست که مصطفی ص گفت: یقلّبه کیف یشاء، ان شاء اقامه و ان شاء ازاغه.
هوش مصنوعی: خداوند میان انسان و دلش جدایی می‌اندازد، به طوری که هیچ کس به تنهایی نمی‌تواند بر این وضعیت غلبه کند و هیچ راهی برای تغییر آن ندارد. اگر کسی ایمان بیاورد یا کافر شود، این به خواست و تقدیر الهی بستگی دارد. او تنها کسی است که دل‌ها را هدایت می‌کند و تغییراتی در آن ایجاد می‌کند. بعضی دل‌ها را به سمت ایمان هدایت می‌کند و بعضی دیگر را به سوی کفر می‌برد. به همین دلیل پیامبر فرمود: "دل‌ها به دست خداوندند؛ او هر طور که بخواهد آن‌ها را هدایت کرده یا منحرف می‌کند."
ابن عباس گفت یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ ای یحول بین الکافر و طاعته و بین المؤمن و معصیته، کراهیت دارد از کافر طاعت او چنان که کراهیت دارد از مؤمن معصیت او، پس جدایی افکند میان معصیت و روشنایی دل مؤمن، و جدایی افکند میان طاعت و تاریکی دل کافر. طاعت کافر را میگوید: وَ قَدِمْنا إِلی‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً. و معصیت مؤمن را میگوید: فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ، و قیل یحول بین الانسان و مراده و ما یؤمّل فی حیاته و ما یسوّف به نفسه بالموت. مردم امل دراز در پیش نهد، و ساختن ساز راه آخرت در تأخیر و تسویف می‌افکند، که آری تا فردا او دل در ان بسته که روزگار دراز او را عمر خواهد بود و هر چه ساختنی است بتضاعیف روزگار میسازد، و خود از مرگ یاد نیارد، و بخاطر وی نگذرد، تا ربّ العزّه ناگاه او را گیرد، روزگارش برسد و عمرش نماند، و از ان مرادها همه باز ماند و ناساخته و توبه از معصیت ناکرده و عذر ناخواسته از دنیا بیرون شود. اینست که میگوید یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ جایی دیگر میگوید: وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ.
هوش مصنوعی: ابن عباس بیان می‌کند که میان انسان و قلبش فاصله‌ای ایجاد می‌شود، به این معنا که بین کافر و طاعت او و همچنین بین مؤمن و معصیت او جدایی می‌افتد. او به کافر نمی‌تواند طاعت داشته باشد و از معصیت مؤمن تنفر دارد. این جدایی باعث می‌شود که مؤمن از معصیت دوری کند و کافر از طاعت دور شود. در قرآن آمده است که اعمال کافر به طور کامل نابود می‌شود، در حالی که خداوند سوءات مؤمنان را به نیکی تبدیل می‌کند. همچنین گفته شده که این فاصله میان انسان و آرزوهایش وجود دارد. انسان‌ها معمولا آرزوهای طولانی مدت دارند ولی در تأخیر انداختن اعمال نیک و ساختن جاده‌ای برای زندگی آخرت را فراموش می‌کنند. آنها فکر می‌کنند زمان زیادی در اختیار دارند و از مرگ غافلند تا اینکه ناگهان زمان زندگی‌شان تمام می‌شود و همه آرزوهایشان ناتمام باقی می‌ماند. این بیان همچنین تأکید می‌کند که در نهایت میان آنها و آنچه که آرزو داشته‌اند موانع ایجاد می‌شود.
گفتی بکنم کار تو بنوا فردا
و آن کیست ترا ضمان کند تا فردا
هوش مصنوعی: گفتی که کار تو را فردا انجام می‌دهم و حالا چه کسی تضمین می‌کند که تا فردا این کار انجام شود؟
مصطفی ص گفت: بر هیچ چیز از شما چنان نترسم که از دو خصلت: یکی از پس هوا فروشدن و دیگر امّید زندگانی دراز داشتن. و خبر درست است که اسامة بن زید معاملتی کرد تا یک ماه رسول خدا گفت: انّه لطویل الامل، اسامه نهمار دراز امید است در زندگانی! که تا یک ماه معاملت کرد. بآن خدایی که نفس من بید اوست که چشم برهم نزنم که نپندارم که پیش از گرفتن مرگ آید، و چشم از هم بر نگیرم که نپندارم که پیش از بر هم نهادن مرگ بینم. پس گفت: ای مردمان اگر عقل دارید خویشتن را مرده انگارید که بآن خدایی که جان من بید اوست که آنچه شما را وعده داده‌اند بیاید، و ازان خلاص نیابید. عبد اللَّه مسعود گفت رسول خدا خطّی مربّع کشید و در میان آن مربع خطّی راست کشید و از هر دو جانب خطّهای خرد کشید و آن گه بیرون مربع خطّی دیگر کشید، گفت: این خطّ که در درون مربع کشیدم آدمی است و این خطّ مربّع اجل است گرد وی فرو گرفته، که ازان نجهد. و آن خطهای خرد از هر دو جانب آفتها است و بلاها که در راه وی آمده، اگر از یکی برهد ازان دیگر نرهد، تا آن گه که مرگ آید و این خطّ که بیرون مربع کشیدم امل دراز وی است، که همیشه در کاری اندیشه میکند که آن کار پس از مرگ وی خواهد بود.. و گفته‌اند این آیت بدان آمد که ایشان را بقتال و جهاد فرمودند و ایشان در آن حال ضعیف بودند، خود را اندک میدیدند و دشمن فراوان، بترسیدند و از قتال بد دل گشتند و ظنّ بد بردند، ربّ العالمین در آن حال فرمان داد: قاتلوا فی سبیل اللَّه و اعلموا ان اللَّه یحول بین المرء و بین ما فی قلبه، فیبدل بالخوف امنا و بالجبن جرأة «وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ» ای و اعلموا انّه الیه تحشرون، فیجازیکم وفق اعمالکم.
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) فرمودند: من از هیچ چیز به اندازه دو ویژگی نمی‌ترسم: یکی از غرق شدن در تمایلات و دیگری از آرزوی زندگی طولانی. او اشاره کرد که اسامه بن زید معامله‌ای انجام داد و رسول خدا یک ماه بعد گفت: «او امید طولانی دارد». سپس مصطفی (ص) گفت: به خدایی که جان من در دست اوست، نمی‌توانم چشم چرانده و فکر نکنم که مرگ پیش از فرا رسیدنش به سراغم خواهد آمد. بنابراین ای مردمان، اگر عقل دارید خود را مرده فرض کنید، زیرا به خدایی که جان من در دست اوست، آنچه وعده داده‌اند به وقوع می‌پیوندد و نمی‌توانید از آن فرار کنید. عبد الله مسعود نیز می‌گوید که رسول خدا نموداری کشید و در وسط آن خطی ترسیم کرد و از دو طرف خط‌های کوچکی رسم کرد و سپس خطی دیگر در خارج از مربع کشید. او توضیح داد که خط درون مربع نمایانگر انسان است و مربع نشان‌دهنده مقدر اوست که او را احاطه کرده و نمی‌تواند از آن فرار کند. خط‌های کوچک در دو طرف نشان‌دهنده مشکلات و بلاهایی هستند که بر انسان می‌تازند و هر کدام می‌توانند او را تهدید کنند. و خط بیرونی، نمایانگر آرزوهای طولانی انسان است که همیشه به کارهایی می‌اندیشد که پس از مرگش خواهد بود. سپس گفته شد که این آیه به منظور تشویق به جنگ و جهاد نازل شده است، زیرا در آن زمان مسلمانان خود را ضعیف می‌دیدند و دشمنان را زیاد می‌یافتند و از نبرد می‌ترسیدند. در آن شرایط، پروردگار فرمان داد: «در راه خدا بجنگید و بدانید که خدا در دل‌های شما نقشی می‌زند و ترس را به امنیت و بزدلی را به شجاعت تبدیل می‌کند و همه شما به سوی او برمی‌گردید و بر اساس اعمالتان جزا داده می‌شوید».
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً الفتنة و البلیّة و الامتحان و الاختبار الذی یظهر به باطن امر النّاس فیستحقّ علیه الجزاء، و المراد بالفتنة هاهنا اقرار المنکر و ترک التغییر له ای لا تقروا المنکر بین اظهرکم فیعمّکم اللَّه بالعذاب. میگوید بترسید و بپرهیزید از عقوبت فتنه‌ای که چون فرو آید و در گیرد در گناه کار و بی‌گناه گیرد، و شومی آن بصالح و طالح رسد، صالح را تطهیر و تمحیص باشد و گناه کار و ظالم را عقوبت و عذاب بود. همانست که گفت: أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا... الی قوله: وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ. و این فتنه بقول بعضی مفسّران آنست که منکری بیند و آن را بنگرداند و نهی نکند و بآن در گذرد.
هوش مصنوعی: بترسید و دوری کنید از فتنه‌ای که وقتی بر شما عارض شود، هم گناهکاران و هم بی‌گناه‌ها را در بر می‌گیرد. این فتنه باعث می‌شود که ناپاکی‌ها و نادرستی‌ها در جامعه رواج یابد و اگر منکرات را در میان خود بپذیرید و از تغییر آن‌ها غافل شوید، خداوند ممکن است عذابش را بر شما نازل کند. در این شرایط، افراد نیک نیز آزمایش می‌شوند و از آن‌ها خالص می‌گردند، در حالی که گناهکاران دچار عذاب و تنبیه خواهند شد. این موضوع یادآور این است که هیچ‌کس نباید تصور کند که می‌تواند بدون پاسخگویی رها شود و در نهایت دروغ‌گویان شناخته خواهند شد. برخی مفسران بر این باورند که این فتنه به معنای مشاهده منکری و بی‌توجهی به آن و عدم نهی از آن است.
قال النبی ص: انّ اللَّه لا یعذّب العامّة بعمل الخاصة حتّی یروا المنکر بین ظهرانیّهم و هم قادرون علی ان ینکروه و لا ینکروه. فاذا فعلوا ذلک عذّب اللَّه العامّة و الخاصة. و فی روایة اخری ما من قوم یعمل فیهم بالمعاصی لم یقدروا علی ان یغیروا ثم لا یغیروا الا یوشک ان یعمهم اللَّه بعقاب.
هوش مصنوعی: پیام پیامبر این است که خداوند، افراد جامعه را به خاطر کارهای خاص گروهی عذاب نمی‌دهد، مگر اینکه آنها نیکی را ببینند و توانایی تغییر وضعیت بد را داشته باشند، اما این کار را نکنند. وقتی چنین وضعیتی پیش آید، خداوند همگان را به عذاب گرفتار می‌کند. در روایت دیگری آمده است که هیچ قومی نیست که در آن به گناهان اقدام شود و آنها نتوانند آن را تغییر دهند و در نهایت نیز تغییر ندهند، مگر اینکه عذاب الهی به سرعت به همه آنها برسد.
و گفته‌اند این فتنه آنست که میان صحابه رسول افتاد از ان تفرّق و تقاتل که میان ایشان رفت از روزگار قتل عثمان تا بقتل علی (ع). روی انّ الزبیر بن العوام رای زمان قتال علی فی الجامع بالبصرة ینکث فی الارض و یقول قد کنّا حذرنا هذا. و روی حذیفة بن الیمان قال قال رسول اللَّه (ص) یکون من ناس من اصحابی اشیاء یغفرها اللَّه لهم لصحبتهم ایّای یستنّ بهم فیها ناس بعدهم یدخلهم اللَّه بها النّار.
هوش مصنوعی: این فتنه به نزاع و اختلافاتی اشاره دارد که میان صحابه پیامبر اسلام رخ داد، که از زمان قتل عثمان تا قتل علی (ع) ادامه داشت. به نقل از زبیر بن عوام، در هنگام جنگ علی در مسجد بصره، او به زمین می‌افتد و می‌گوید که ما از این وضعیت هشدار داده بودیم. همچنین، حذیفة بن الیمان نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرموده‌اند: "از میان برخی از صحابه من، کارهایی خواهد بود که خدا به خاطر صحابتشان آنها را می‌بخشد، اما دیگرانی بر اساس این کارها از آنها پیروی می‌کنند و به این دلیل به جهنم خواهند رفت."
و قال ص لا تقوم السّاعة حتّی تأتی فتنة عمیاء مظلمة، المضطجع فیها خیر من الجالس، و الجالس فیها خیر من القائم، و القائم فیها خیر من الماشی، و الماشی فیها خیر من الساعی.
هوش مصنوعی: حضرت صادق (ع) فرمودند: قیامت برپا نخواهد شد تا زمانی که فتنه‌ای تاریک و عمیق رخ دهد. در این فتنه، کسی که دراز کشیده بهتر از کسی است که نشسته، و کسی که نشسته بهتر از کسی است که ایستاده، و کسی که ایستاده بهتر از کسی است که در حال راه رفتن است، و کسی که در حال راه رفتن هم بهتر از کسی است که در حال دویدن است.
و قوله لا تُصِیبَنَّ نهی، و الضمیر فیه للفتنة من باب قولهم لا اریک هاهنا و المعنی لا تفعلوا ما تفتنون به.
هوش مصنوعی: و عبارت "لا تُصِیبَنَّ" به معنای نهی است و ضمیر در اینجا به فتنه اشاره دارد. به عبارت دیگر، معنی آن این است که از انجام اقداماتی که موجب فتنه‌گری می‌شود، خودداری کنید.
وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ قیل هذا خطاب لمن کانوا بمکّة من المسلمین، و الضعفاء و هم المهاجرون، و قیل هو خطاب لاهل بدر و قیل للعرب عامّة. میگوید: یاد کنید آن زمان که اندک بودید و این زمان مقام است بمکّه پیش از هجرت در عنفوان مسلمانی که عدد مسلمانان بچهل نرسیده بودند.
هوش مصنوعی: به یاد بیاورید زمانی را که شما کم بودند. این بیان خطاب به مسلمانان ساکن مکه است، به ویژه به ضعفایی مانند مهاجران. برخی گفته‌اند که این خطاب به اهل بدر و برخی دیگر به عرب‌های عمومی است. در اینجا اشاره می‌شود به دوران پیش از هجرت و در اوج آغازین مسلمانی، زمانی که تعداد مسلمانان هنوز به چهل نفر نرسیده بود.
تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ و هم کفّار قریش و قیل فارس و الرّوم و هم کسری و قیصر.
هوش مصنوعی: شما از این که مردم شما را بربایند، می‌ترسید و این مردم همان کافران قریش و همچنین پادشاهان فارس و روم هستند، مانند کسری و قیصر.
فَآواکُمْ الی المدینة و نصرکم و جعل لکم مأوی تتحصّنون به و تسکنون فیه. وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ یعنی یوم بدر بالانصار و امدّکم بالملائکة. وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ یعنی الغنائم، احلّها لکم دون غیرکم. لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ و لکی تشکروا نعمتی.
هوش مصنوعی: او شما را به شهر (مدینه) آورد و به شما یاری رساند و برایتان پناهگاهی فراهم کرد تا در آن آرامش یابید و ساکن شوید. او شما را با یاری خود تقویت کرد، به ویژه در روز بدر، و فرشتگان را به کمک شما فرستاد. او از نعمت‌های خوب به شما روزی داد، یعنی غنائم را که به شما اختصاص یافته بود. اینها برای این بود که شکر نعمت‌های او را به جا آورید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ نزلت فی ابی لبانة، هارون بن عبد المنذر الانصاری من بنی عوف بن مالک. و ذلک ان رسول اللَّه ص حاصر یهود قریظه احدی و عشرین لیلة، فسالوا رسول اللَّه ص الصلح علی ما صالح علیه اخوانهم من بنی النضیر. علی ان یسیروا الی اخوانهم باذرعات و اریحا من ارض الشام. فآتی اللَّه یعطیهم ذلک الّا ان ینزلوا علی حکم سعد بن معاذ، فابوا و قالوا ارسل الینا ابا لبانة و کان مناصحاً لهم لانّ عیاله و ولده و ماله کانت عندهم، فبعثه رسول اللَّه فاتاهم. فقالوا یا ابا لبانة ما تری انزل علی حکم سعد؟ فاشار ابا لبانه الی حلقه، ای انّه الذّبح فلا تفعلوا.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به خدا و پیامبر خیانت نکنید. این عبارت درباره ابو لبانه، هارون بن عبد المنذر الأنصاری است که از قبیله بنی عوف بن مالک است. هنگامی که پیامبر (ص) یهود قریظه را محاصره کرده بودند و آنها به مدت بیست و یک روز در محاصره بودند، از پیامبر خواستند که صلح کنند و به آنچه که درباره برادرانشان از بنی نضیر توافق کرده بودند، عمل کنند. آنها خواستند به سرزمین‌های خود در اریحا و حوران برگردند، اما شرط این صلح این بود که تحت قضاوت سعد بن معاذ قرار بگیرند. آنها این شرط را نپذیرفتند و خواستند ابو لبانه که با آنها نسبت خویشاوندی داشت، به عنوان میانجی نزد آنها فرستاده شود. پیامبر (ص) او را فرستاد و وقتی به آنجا رسید، یهود از او پرسیدند که آیا باید به قضاوت سعد تن در دهند یا نه. ابو لبانه به آنها اشاره کرد که به این کار تن ندهید، زیرا این به منزله پذیرفتن مرگ آنها بود.
قال ابو لبانة و اللَّه ما زالت قدمای حتّی علمت انی قد خنت اللَّه و رسوله. فنزلت فیه هذه الآیة فلمّا نزلت شدّ نفسه علی ساریة من سواری المسجد، و قال و اللَّه لا اذوق طعاماً و لا شراباً حتّی اموت، او یتوب اللَّه علیّ. فمکث سبعة ایّام لا یذوق فیها طعاماً حتّی خرّ مغشیّاً علیه.
هوش مصنوعی: ابو لبانه می‌گوید که همچنان پای خود را به‌پای ثابت کرده بود تا اینکه فهمید که به خدا و پیامبرش خیانت کرده است. سپس آیه‌ای درباره‌اش نازل شد. وقتی این آیه نازل شد، او خود را به یکی از ستون‌های مسجد درگیر کرد و گفت که هرگز طعم غذا و نوشیدنی را نخواهد چشید تا اینکه بمیرد یا خدا بر او توبه کند. او به مدت هفت روز هیچ غذایی نخورده تا اینکه به حال بی‌هوشی افتاد.
ثمّ تاب اللَّه علیه، فقیل یا ابا لبانة قد یتب علیک، فقال لا و اللَّه، لا احلّ نفسی حتّی یکون رسول اللَّه هو الّذی یحلّنی. فجاءه فحلّه بیده، ثمّ قال ابو لبانة انّ من تمام توبتی ان اهجر دار قوم الّتی اصبت فیها الذنب، و ان اتخلّع من مالی. فقال ص یجزیک الثلث ان تتصدّق به. و عن عطاء بن ابی رباح قال نزلت حین همّ رسول اللَّه ص الذهاب الی ابی سفیان، فکتب الیه رجل من المنافقین انّ محمدا یریدکم فخذوا حذرکم.
هوش مصنوعی: پس خدا بر او توبه کرد. سپس به ابولبانة گفته شد که احتمالاً بر تو توبه خواهد شد. او پاسخ داد که نه، به خدا قسم، خود را حلال نمی‌کنم تا این که رسول خدا مرا حلال کند. سپس رسول خدا به او نزدیک شد و او را با دست خود حلال کرد. سپس ابولبانة گفت که از نشانه‌های کامل شدن توبه‌ام این است که از خانه قومی که در آن مرتکب گناه شدم دوری می‌کنم و از اموالم جدا می‌شوم. پیامبر(ص) فرمودند که می‌توانی یک سوم مالی که داری را صدقه بدهی. همچنین عطاء بن ابی رباح نقل کرده که این موضوع زمانی اتفاق افتاد که رسول خدا به رفتن به سوی ابوسفیان فکر می‌کرد و یکی از منافقین نامه‌ای به او نوشت که محمد قصد شما را دارد، پس باید مراقب باشید.
قال ابن عباس: لا تخونوا اللَّه بترک فرایضه و الرسول بترک سننه، وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ یحتمل وجهین من الاعراب: احدهما ان یکون جزماً عطفاً علی النّهی ای و لا تخونوا اماناتکم، و الآخر ان یکون نصباً علی جواب النهی بالواو، و ینصب جواب النّهی بالواو کما ینصب بالفاء، و معناه: انّهم اذا خانوا اللَّه و الرّسول فقد خانوا اماناتهم. ابن زید گفت: امانات ایدر دین است و خطاب با منافقان است، که امانت دین بپذیرفتند آن گه در آن خیانت کردند، که بظاهر ایمان نمودند و در باطن کفر داشتند. و الخیانة انتقاص الحق فی خفیة، و اصلها النقصان، یقول خانه و اختانه و تخوّنه اذا تنقّصه.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: به خدا خیانت نکنید با ترک واجبات و به پیامبر خیانت نکنید با ترک سنت‌ها، و همچنین به امانات خود نیز خیانت نکنید. این جمله ممکن است دو معنا داشته باشد: یکی اینکه به صورت عطف بر نهی است و به معنای این است که به امانات خود خیانت نکنید، و دیگر اینکه به عنوان پاسخ نهی با واو آمده است، و مانند فاء نصب می‌شود. بدین معناست که اگر به خدا و پیامبر خیانت کنید، آنگاه به امانت‌هایتان نیز خیانت کرده‌اید. ابن زید می‌گوید: امانات به دین مربوط می‌شود و این خطاب به منافقانی است که دین را پذیرفته‌اند اما در آن خیانت کرده‌اند، زیرا در ظاهر ایمان را نشان می‌دهند ولی در باطن کفر دارند. خیانت به معنای کم‌ارزش کردن حق به صورت مخفی است و ریشه‌اش به نقصان برمی‌گردد، به این معنا که کسی را که در حق نقص وارد می‌کند، خیانت‌کار می‌نامند.
ثمّ قال. وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ یعنی ما فی الخیانة من الاثم.
هوش مصنوعی: سپس گفت: و شما می‌دانید که خیانت چه مقدار پیامدهای منفی دارد.
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ
هوش مصنوعی: بدانید که دارایی‌ها و فرزندان شما آزمایشی هستند.
ای ابتلاء و امتحان فلا یحملنّکم حبّها علی الخیانة مثل ابی لبانة، او تاخذوا المال من غیر حلّه، او تقعدوا عن جهاد و طاعة لمکانهما بل قوموا بالحق فیهما بصیراً نعمة خالصة.
هوش مصنوعی: ای آزمایش و آزمون، عشق به آن شما را به خیانت نکشاند، مانند ابی لبانه. شما نباید مالی را از راه نادرست به دست آورید یا از عرصه جهاد و اطاعت به خاطر موقعیت آنها عقب‌نشینی کنید. بلکه باید در این دو امر با بصیرت عمل کرده و حق را به جا آورید که این خود نعمتی خالص است.
وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ.
هوش مصنوعی: و در واقع، خداوند پاداش بزرگی نزد خود دارد.
لمن آثر رضاء اللَّه فیهما. این آیت و نظایر این در قرآن در شأن قومی آمد که مسلمان شدند و اقارب ایشان هنوز کفّار بودند آن کافران در مسلمان شدگان می‌زاریدند و وعده میدادند و وعید میکردند که ایشان را با کفر برند. و نظایره قوله لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ الآیه...، إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ الآیة. إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ الآیة. یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ الآیة..
هوش مصنوعی: در این آیات قرآن، اشاره به قوم و گروهی است که به دین اسلام گرویده‌اند، در حالی که خویشاوندانشان هنوز بر کفر باقی مانده‌اند. این کافران به مسلمانان فشار می‌آوردند و وعده‌ها و تهدیدهایی به آن‌ها می‌دادند که آن‌ها را به سوی کفر بازگردانند. همچنین به آیات دیگری اشاره شده که بیان می‌کند خانواده و فرزندان ممکن است برای انسان دشمن باشند و اینکه خداوند شما را از چیزهایی نهی می‌کند که به ضررتان است. همچنین در روز قیامت، مال و فرزند هیچ کمکی به شما نخواهند کرد.
یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ، وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ هذا و امثاله میگوید بدانید که مال شما و فرزندان شما آزمایش است و مزد بزرگوار بنزدیک اللَّه است.
هوش مصنوعی: در آن روز انسان از برادرش می‌گریزد و تمام ارتباطات و پیوندها قطع می‌شود. بدانید که مال و فرزندان شما آزمایشی هستند و پاداش بزرگ نزد خداوند قرار دارد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یعنی ان توحّدوا اللَّه و تجتنبوا الخیانة فیما ذکر، یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً یفرّق بینکم و بین ما تخافون فتنجون، الفرقان مصدر کالرجحان، تقول فرقت بینهما فرقا و فروقا و فرقانا، میگوید اگر خدای را یکتا دانید و از خیانت و راه کژ رفتن در اداء فرائض و سنن بپرهیزید، خدای جدایی افکند میان شما و میان هر چه از آن می‌ترسید، تا نیز نترسید و از همه بدها برهید.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر تقوی خدا را رعایت کنید، یعنی خداوند را یکتادانسته و از خیانت در آنچه ذکر شده پرهیز نمایید، او میان شما و آنچه که از آن می‌ترسید جدایی خواهد انداخت و شما را نجات خواهد داد. واژه "فرقان" به معنای جداکننده است و همانند واژه "رجحان" به کار می‌رود. به عبارت دیگر، اگر خداوند را یکتا بخوانید و از انحراف در انجام واجبات و سنن دوری کنید، خداوند در میان شما و هر آنچه که از آن می‌ترسید جدایی می‌اندازد تا شما از ترس و خطرها رهایی یابید.
و قیل: یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً، ای حجة و سلطانا باعزاز دین اللَّه و اهله و خذلان الشرک و خزیه. وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ الصغائر، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذنوبکم الّتی تقع لانّها فی اهل البدر و اللَّه قد غفرها لهم. وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ لا یمنعکم ما وعدکم علی طاعته وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا، ابن عباس گفت و جماعتی مفسران که: سبب نزول این آیت آن بود که رؤساء و مهتران و سروران قریش در دار الندوة بهم آمدند.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوعی اشاره شده است که خداوند به مؤمنان پاداش‌هایی خواهد داد. او می‌تواند برایشان نشانه‌ای از حق و حقیقت قرار دهد و در برابر شرک و فساد به یاری و حمایت آنها بیاید. علاوه بر این، او کوچک‌ترین گناهانشان را می‌بخشد و خطاهای بزرگ‌ترشان را که به خاطرشان از سوی دیگران واقع شده، می‌فرستد. همچنین، وعده‌های الهی هیچگاه از آنان گرفته نخواهد شد، حتی اگر کسانی بخواهند برایشان توطئه کنند. در ادامه، نقل قولی از ابن عباس و برخی مفسران آمده است که این آیه به دلیل تجمع رؤسای قریش در دار الندوه نازل شده است تا درباره پیامبر (ص) و دین ایشان تصمیم‌گیری کنند.
و دار الندوة سرای امیر شهر بود که هر تدبیر که میکردند و ساز و کید که میساختند آنجا میساختند، و ایشان پنج مرد بودند که آنجا حاضر شدند، و بیک روایت نه مرد، و درست‌تر آنست که پنج تن بودند، عتبه و شیبه پسران ربیعة و ابو البحتری بن هشام و العاص بن وائل و ابو جهل، این جمع همه بهم آمدند و در کار محمد با یکدیگر مشورت کردند و کید و مکر ساختند. ابلیس بصورت پیری در میان ایشان شد، عصائی در دست و گلیمی درشت پوشیده، ابو جهل گفت: ما بتدبیری همی شویم تو بیگانه در میان ما چکنی؟ گفت: من مردی‌ام روزگار دیده و تجربتها افتاده و شغلهای عظیم پیش من آمده ممکن بود که مرا رائی باشد که شما را از آن فایده بود. پس عتبه گفت: نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ مرگ ناچار است صبر باید کرد که این محمد آخر روزی بمیرد و ما از وی باز رهیم. ابلیس روی بوی ترش کرد، گفت: ترا شبانی باید کرد، تو مصالح کارها چه دانی! تا محمد بمیرد همه عالم دین وی گرفتند. شیبه گفت: او را در خانه کنیم تا از گرسنگی بمیرد. ابلیس گفت نتوان کرد که عرب بر شما دشمن شوند چون عم زاده خویش را بینند بگرسنگی کشته. ابو البحتری گفت: او را در خانه کنیم و در بوی برآریم و هر روز قرصی بوی فرو می‌اندازیم. ابلیس گفت: وی قرابت بسیار دارد و میان شما عداوت افتد. عاص گفت: او را بر اشتری بنهیم و تنها در بادیه و صحرا گذاریم تا هلاک شود. ابلیس گفت: این صواب نیست که وی روی نیکو دارد و سخنی ملیح، هر که وی را بیند او را خریداری کند، ابو جهل گفت: از هر بطنی از بطون عرب مردی آریم با تیغ، و آن گه همه بهم او را بکشند تا کشنده وی را ندانند و از همه عرب ثار وی خواستن طمع ندارند. ابلیس گفت: این تدبیر عین صواب است و مقصود ابلیس آن بود تا باین تدبیر همه با وی بدوزخ شوند.
هوش مصنوعی: دار الندوه محل تجمع امیران شهر بود که در آنجا تصمیمات و نقشه‌ها طراحی می‌کردند. در این جمع، پنج مرد مهم حضور داشتند: عتبه، شیبه (پسران ربیعة)، ابو البحتری، العاص بن وائل و ابو جهل. این افراد برای مشورت درباره‌ی محمد جمع شدند و تصمیم به نقشه‌کشی گرفتند. در این میان، ابلیس به صورت یک پیرمرد وارد شد و با عصا و لباسی بزرگ به آنها نزدیک شد. ابو جهل به او گفت که چگونه می‌تواند در میان آنها باشد در حالی که آنها در حال تدبیر هستند. ابلیس پاسخ داد که تجربیات زیادی دارد و می‌تواند راه‌حلی به آنها ارائه دهد. عتبه پیشنهاد کرد که صبر کنند تا محمد بمیرد، زیرا مرگ حتمی است. ابلیس تأکید کرد که اینگونه نمی‌توان انتظار داشت، زیرا اگر محمد بمیرد، دین او در دل مردم جای خواهد گرفت. شیبه پیشنهاد کرد که او را در خانه نگه دارند تا از گرسنگی بمیرد، اما ابلیس هشدار داد که این باعث دشمنی قبیله‌ها خواهد شد. پیشنهادات دیگری نیز مطرح شد، از جمله اینکه او را به بیابان بفرستند، اما ابلیس به این روش‌ها ایراد گرفت و سرانجام ابو جهل پیشنهاد کرد که از هر قبیله مردی را بفرستند تا او را بکشند و به این ترتیب قاتل مشخص نشود. ابلیس این تدبیر را بسیار مناسب دید و هدف نهایی او این بود که با این نقشه، همه به جهنم بروند.
پس باین قرار دادند و متفرق گشتند. جبرئیل (ع) از آسمان فرود آمد و مصطفی را از آن ساز و کید ایشان خبر داد و آیت آورد: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ ای لیوثقوک و یشدّوک، أَوْ یَقْتُلُوکَ یعنی باجمعهم کما قال ابو جهل، أَوْ یُخْرِجُوکَ من مکة الی طرف من اطراف الوادی. پس جبرئیل بفرمان حق او را فرمود که امشب از خوابگاه خویش برخیز، رسول خدا برخاست و علی (ع) را آن شب بخوابگاه خویش بخوابانید و گفت: تسبّح ببردی‌ فانّه لن یخلص الیک منهم امر تکرهه.
هوش مصنوعی: پس آن‌ها تصمیم گرفتند و از هم پراکنده شدند. جبرئیل (ع) از آسمان نازل شد و به پیامبر اکرم خبر داد که آن‌ها چطور در حال برنامه‌ریزی برای آسیب رساندن به او هستند و آیه‌ای نازل شد که می‌فرماید: وقتی کسانی که کافرند، بر تو مکر می‌کنند تا تو را محکم کنند یا بکشند، یا از مکه بیرونت کنند. سپس جبرئیل به دستور خداوند به پیامبر گفت که امشب از خوابگاه خود برخیز. پیامبر نیز علی (ع) را در آن شب در جای خود خواباند و به او گفت: خواب کن، زیرا هیچ اقدامی از آن‌ها علیه تو نخواهد بود که از آن خوشنود نباشی.
و کافران آن شب بدر سرای رسول بخفتند، و ابلیس با ایشان در خواب شد و هرگز پیش از آن نخفته بود، و نه پس از آن خسبید. رسول خدا بیرون آمد و هر یکی را کفی خاک بر سر کرد و بگذشت، و در بعضی روایات ایشان بیدار بودند، اما رسول را ندیدند که رسول این آیت همیخواند: وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا.
هوش مصنوعی: کافران آن شب در کنار خانه رسول خدا خوابشان برد و ابلیس هم با آن‌ها خوابید، در حالی که نه قبل از آن و نه بعد از آن هرگز خواب نمی‌دید. رسول خدا از خانه بیرون آمد و بر سر هر یک از آن‌ها کمی خاک پاشید و گذشت. در برخی روایت‌ها آمده که آن‌ها بیدار بودند، اما نتوانستند رسول را ببینند در حالی که رسول این آیه را تلاوت می‌کرد: «و ما در مقابل آن‌ها سدی قرار دادیم و از پشت سرشان هم سدی قرار دادیم».
و رب العزة او را ازان بپوشید. پس ابلیس بیدار شد و گفت: یا قوم خبر دارید که محمد بیرون آمد و گذشت و خاک بر سر همگان کرد. دستها بسر خویش بردند و خاک دیدند، پس در خانه شدند مضجع وی هم چنان دیدند گفتند: خاک دلیل رفتن است؟ امّا در خواب‌گاه او کسی خفته است، چون بدیدند علی بود، گفتند: محمد کجا رفت. گفت: تا من با وی بودم وی با من بود. پس همه نومید بازگشتند. اینست که رب العالمین گفت: وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ قیل: امره تعالی ان اخرجهم الی بدر فقتلوا.
هوش مصنوعی: و خداوند عزت او را پوشاند. سپس ابلیس بیدار شد و گفت: ای قوم، آیا می‌دانید که محمد خارج شد و همه را بی‌خبر گذاشت؟ مردم دست به سر خود بردند و خاک را دیدند. پس به خانه برگشتند و در جایگاه خواب او نیز خاک را دیدند و گفتند: آیا خاک نشان‌دهنده رفتن اوست؟ اما در خوابگاه او کسی خوابیده بود و وقتی دیدند، علی بود. از او پرسیدند: محمد کجا رفت؟ او پاسخ داد: تا زمانی که من با او بودم، او با من بود. سپس همه با ناامیدی بازگشتند. این است که خداوند فرمود: و آنها مکر می‌کنند و خدا نیز مکر می‌کند. گفته شده که امر خداوند متعال این بود که آنها را به بدر بیرون بفرستد تا کشته شوند.
وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ المجازین علی المکر.
هوش مصنوعی: و خدا بهترین تدبیرکنندگان است و بر مکر پاسخ می‌دهد.
وَ إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا این آیت در شأن ایشان آمد که در دار الندوه بهم آمدند و در کار مصطفی مکر ساختند. و گفته‌اند که در شأن نضر بن الحارث آمد، و هو النضر بن الحارث بن علقمة بن کلده من بنی عبد الدار، مردی کافر دل کافر دین بود، و در عداوت مصطفی متعصب و بد زبان، و در قرآن آیات فراوان در شأن وی آمده. رب العزة میگوید: چون قرآن کلام ما و سخنان ما برو خوانند. او باستهزا گوید: که شنیدیم این و ما نیز اگر خواهیم مانند این قرآن بگوئیم، و این از آن گفت: که وی مردی بازرگان بود بدریای فارس و نواحی حیره بسی گشته بود و اخبار عجم خوانده و احادیث کلیله و امثال آن بدست آورده و با مستهزیان قریش بنشستیدی و آن اخبار عجم خواندن گرفتی. پس چون مصطفی قرآن خواندی و ذکر قصه پیشینیان و امتهای گذشته در آن بودی، این نضر گفتی: من نیز مانند این که محمد میخواند بیارم و بگویم که این هم چون احادیث کلیله و دمنه است و افسانه پیشینیان، و این سخن بر معانده و مکابره و شوخی میگفت، که بارها در قرآن با ایشان گفته بودند: فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ، فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ، فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ، و ایشان از آوردن مثل آن عاجز گشتند و نتوانستند.
هوش مصنوعی: وقتی آیات ما بر آنها خوانده می‌شد، می‌گفتند: "ما شنیدیم." این آیه در مورد افرادی است که در دار الندوه جمع شدند و در مورد پیامبر مکری کردند. گفته‌اند که این آیه درباره نضر بن الحارث نازل شده است. او مردی کافر از قبیله‌ی عبد الدار بود و در دشمنی با پیامبر متعصب و بدزبانی می‌کرد. در قرآن، آیات زیادی درباره‌ی او آمده است. خداوند می‌گوید: زمانی که قرآن که کلام ماست، بر او خوانده می‌شود، او با تمسخر می‌گوید: "ما این را شنیدیم و اگر بخواهیم، می‌توانیم مانند این قرآن بگوییم." نضر بازرگانی بود که در دریاهای فارس و نواحی حیره سفر کرده و اخبار عجم و داستان‌های کهن را مطالعه کرده بود. او با افرادی که به پیامبر استهزا می‌کردند، نشست و از آنها آموزش گرفت. وقتی پیامبر قرآن را می‌خواند و از قصه‌های نسل‌های گذشته سخن می‌گفت، نضر گفت: "من نیز مانند آنچه محمد می‌خواند، چیزی می‌آورم" و این را به تمسخر بیان می‌کرد. او می‌گفت که قرآن مانند افسانه‌های کلیله و دمنه و داستان‌های قدیمی است. در قرآن، همواره به آنها گفته شده بود که بیایید و سوره‌هایی مثل آن بیاورید، اما آنها از آورده‌های شبیه به آن ناتوان بودند.
وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ این آیت هم حکایت از کلام نضر است و متصل بآیت اول.
هوش مصنوعی: این جملات به صحبت‌هایی اشاره دارند که در آن افراد از خداوند طلب کمک و یاری می‌کنند و به نوعی درخواست خود را بیان می‌کنند. این جمله همچنین نشان‌دهنده‌ی ارتباط معنایی بین این آیه و آیه‌ی قبلی است.
چون نضر گفت: إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ. مصطفی ص گفت: ویحک یا نضر، انّ هذا کلام اللَّه و تنزیله، فرفع النضر راسه الی السماء، و قال: اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ‌، ای: ببعض ما عذّبت به الامم الماضیه، حمله شدة عداوته للنبی ص علی اظهار مثل هذا القول، لیوهم انّه علی بصیرة من امره و غایة الثقة علی امر محمد ص انّه لیس فی حق.
هوش مصنوعی: نضر گفته بود: "این چیزی جز داستان‌های گذشتگان نیست." مصطفی (ص) به او گفت: "واه تو، ای نضر، این کلام خدا و نزول آن است." نضر سرش را به سمت آسمان بلند کرد و گفت: "خداوندا! اگر این از جانب تو حقیقت دارد، باران سنگ بر ما ببار یا ما را به عذابی دردناک مبتلا کن." او به خاطر دشمنی شدیدش با پیامبر (ص)، چنین سخنی را بیان کرد تا نشان دهد که نسبت به او آگاه است و به حقانیت او اعتقادی ندارد.