قوله تعالی و تقدس: إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ. استغاثت سه قسم است: یکی از حق بخلق، نشان بیگانگی است و از اجابت نومیدی یکی از خلق بحق، راه مسلمانی است و شرط بندگی یکی از حق بحق وسیلت دوستی است و اجابت دستوری. او که از حق بخلق نالد درد افزاید، او که از خلق بحق نالد درمان یابد، او که از حق بحق نالد حق بیند.
پیر طریقت شبلی رحمة اللَّه علیه در منازلات خویش بنعت حیرت از روی استغاثت از و عز سبحانه هم باو عز جلاله این کلمات میگفت: الهی ان طلبتک طردتنی و ان ترکتک طلبتنی. فلا معک قرار و لا منک فرار، المستغاث منک الیک! الهی! ارت بخوانم برانی، ور بروم بخوانی، پس من چه کنم بدین حیرانی؟ نه با تو مرا آرام، نه بی تو کارم بسامان، نه جای بریدن، نه امید رسیدن! فریاد از تو که این جانها همه شیدای تو و این دلها همه حیران تو!
الهی! این سوز ما امروز درد آمیز است، نه طاقت بسر بردن و نه جای گریز است.
سرّ وقت عارف تیغی تیز است. نه جای آرام و نه روی پرهیز است.
إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ رب العالمین، چون خواست که ایشان را نصرت دهد نخست ایشان را در خواب کرد در آن معرکه، تا از حول و قوت خویش متبری گشتند و از بود خویش ناآگاه شدند، تا بدانند که نصرت از کرامت حق است نه از قوت و جلادت ایشان. وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ از آسمان باران فروگشادند تا از حدث و جنابت پاک شدند. و از چشمه معرفت آب یقین در دل ایشان گشادند تا از وساوس شیطان و هواجس نفس بیزار گشتند.
وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ ربطه عصمت بر دل ایشان بستند، و بقید تثبیت باطنهای ایشان استوار کردند، و بشمع عنایت سرهاشان بیفروختند تا بمقصود رسیدند.
وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی اذ رمیت فرق است، و لکن اللَّه رمی جمع است.
فرق صفت عبودیت است و جمع نعت ربوبیت. فرق بی جمع بکار نیست و جمع بیفرق راست نیست. فرق محض بیجمع معتقد قدریان است، جمع محض بیفرق دین جبریان است، فرق و جمع هر دو بهم راه سنّیان است و حق آنست. قدریان ایشانند که خود را استطاعت و اختیار نهند و از خود قدم فرا پیش ننهند، جبریان ایشانند که در سیاست جبروت دست و پای خویش گم کنند، سبب نه بینند و خود را اختیار ننهند، سنیان ایشانند که با ایشان گویند بر درگاه إِیَّاکَ نَعْبُدُ میباشید بمعاملت، و در دل بر درگاه إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ خواهش و زاری و دعا کنید. وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی اشارت بحقیقت افراد است و طریق اتحاد. میگوید مرادان دیگر همه بگذار، گرفتار مهر ما را با غیر ما چه کار؟ یا محمد بکردار خود بر ما منت منه توفیق ما بین، بیاد خود مناز تلقین ما بین، از نشان خود بگریز، یکبارگی مهر ما بین. طریق اتحاد یگانگی است، و با خود بیگانگی است، از من و ما نشان دادن دوگانگی است، و دوگانگی دلیل بیگانگی است. دوگانگی آنجاست که امروز و فرداست. موحد از امروز و فردا جداست. تا موحد سایه خورشید وجود نیافت از خود وانرست، و تا از خود وانرست حق را نیافت. إِذْ رَمَیْتَ صفت مرید است بر راه تلوین نشسته و از حق با خود مینگرد. وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی نعت مرادست از خویشتن برخاسته تمکین یافته و از حق بحق مینگرد.
پیر طریقت گفت: مخلص همه ازو بیند، عارف همه باو بیند، موحّد همه او بیند، هر هست که نام برند عاریتی است، هست حقیقی اوست، دیگر تهمتی است، مرید مزدور است، و مراد همان مهمان، مزد مزدور در خور مزدور است و نزل مهمان در خور میزبان، مهمان بسته کاریست که در سر آنست دیده او در دیدهوری عیان است، جان او در سر مهر او تاوان است، جان او همه چشم سرّ او همه زبان است، آن چشم و زبان در نور عیان ناتوانست.
وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً البلاء الحسن توفیق الشکر فی المنحة و تحقیق الصبر فی المحنة، و ما یفعل الحق فهو حسن من الحق، لان له ان یفعله و هذا حقیقة الحسن و هو ما للفاعل ان یفعله. هر کرا کاری رسد و آن کار او را سزد آن از وی نکوست. هر چه از حق آید و بر بنده خویش راند، از نعمت یا محنت راحت یا شدت، همه نیکوست، که خداوند همه اوست. کس را بر وی چرا و چون نیست، و آنچه وی کند به آفریده خویش از وی ستم نیست. و فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ، در هر چه اللَّه کند وی را حجت تمام است که آفریدگار و کردگار جهان و جهانیان است، از نیست هست کننده و پدید آورنده و پادشاه بر بنده.
إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ یک قول آنست که این خطاب با مؤمنان است، و از خدا منت بر ایشان است. میگوید: نصرت خواستید بر دشمن نصرت دادم، کار فرو بسته بر شما بگشادم. دعا کردید نیوشیدم، عطا خواستید بخشیدم، کردار شما را پسندیدم، و عیبها پوشیدم. همانست که در آن اثر بیامد نادیتمونی فلبیتکم، سألتمونی فاعطیتکم، بارزتمونی فامهلتکم، ترکتمونی فرعیتکم، عصیتمونی فسترتکم، فارجعتکم الی قبلتکم، و ان ادبرتم عنی انتظرتکم، انا اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین.
وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ الایة... من اقصته سوابق القسمة لم تدنه لواحق الخدمة لو کانوا من متناولات الرحمة لالبسهم صدار العصمة و لکن سبق بالحرمان حکمهم فختم بالضلال امرهم. آه از قسمتی در ازل رفته، قسمتی نه فزوده نه کاسته، یکی رانده و حبلش گسسته، یکی شسته و کردار او شایسته، این بایسته و آن نابایسته! چه توان قاضی در ازل چنین خواسته!؟ آه از فردا روز که نابایسته را درخت نومیدی ببر آید، و اشخاص بیزاری بدر آید، و از هدم عدل گرد نوایست بر آید. آنت فضیحت و رسوایی، ماتم بیگانگی، و مصیبت جدایی، و این شادی آن روز بیزاری که بایسته را آفتاب دولت بر آید، و ماه روی کرامت در آید، کار او از هر کس نیکوتر آید، درخت امید ببر آید، اشخاص فضل بدر آید، شب جدایی فرو شود و روز وصل بر آید، او را بعنایت بر آراید، و بفضل بار دهد، و بمهر خلعت بپوشاند و بکرم دیدار دهد، گاه مهر پرده بردارد، تا رهی بعیان مینازد، گاه غیرت پرده فرو گذارد، تا رهی در آرزوی عیان میزارد و میگوید: کریما گر زارم در تو زاریدن خوش است! ور نازم بفضل تو نازیدن خوش است! هر خانهای که حد آن وا تو است آبادان است. هر دل که در آن مهر تست شادان است. آزاد آن نفس که بیاد تو یازان است، شاد آن دلی که بمهر تو نازان است!
مهر ذات تست الهی، دوستان را اعتقاد
یاد وصف تست یا رب غمگنان را غمگسار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی و تقدس: إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ. استغاثت سه قسم است: یکی از حق بخلق، نشان بیگانگی است و از اجابت نومیدی یکی از خلق بحق، راه مسلمانی است و شرط بندگی یکی از حق بحق وسیلت دوستی است و اجابت دستوری. او که از حق بخلق نالد درد افزاید، او که از خلق بحق نالد درمان یابد، او که از حق بحق نالد حق بیند.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: "زمانی که شما از پروردگار خود کمک میطلبید." استغاثت به سه نوع تقسیم میشود: اول، استغاثت از حق به سوی مخلوق، که نشاندهنده بیگانگی است و از عدم پاسخ به آن، ناامیدی مخلوق از حق به وجود میآید، که این مسیر مسلمانی است. دوم، استغاثت از مخلوق به حق، که شرط بندگی است و به دوستی و اجابت خداوند منجر میشود. سوم، اگر کسی از حق به مخلوق شکایت کند، دردی بیشتری را تحمل خواهد کرد، و اگر از مخلوق به حق شکایت کند، درمان خواهد یافت، و اگر کسی از حق به حق شکایت کند، حق را خواهد دید.
پیر طریقت شبلی رحمة اللَّه علیه در منازلات خویش بنعت حیرت از روی استغاثت از و عز سبحانه هم باو عز جلاله این کلمات میگفت: الهی ان طلبتک طردتنی و ان ترکتک طلبتنی. فلا معک قرار و لا منک فرار، المستغاث منک الیک! الهی! ارت بخوانم برانی، ور بروم بخوانی، پس من چه کنم بدین حیرانی؟ نه با تو مرا آرام، نه بی تو کارم بسامان، نه جای بریدن، نه امید رسیدن! فریاد از تو که این جانها همه شیدای تو و این دلها همه حیران تو!
هوش مصنوعی: پیر طریقت شبلی رحمه الله در دعای خود به حالت حیرت و نیاز به خداوند عزوجل اینگونه میگفت: «خداوند، اگر تو را بخواهم، مرا طرد میکنی و اگر تو را رها کنم، تو به دنبالم میآیی. نه با تو آرامش دارم و نه از تو دور میشوم. تنها تو را در این حال میطلبم! خداوند! اگر بخواهم به تو نزدیک شوم، میدانی که دورم میکنی و اگر بروم، تو مرا میخوانی. پس در این حیرت چه کنم؟ نه با تو آرامش دارم و نه بدون تو کارم به سامان است. نه جایی برای بریدن دارم و نه امیدی برای رسیدن! فریاد از تو! که این جانها همه شیدای تو و این دلها همه در حیرت تو هستند!»
الهی! این سوز ما امروز درد آمیز است، نه طاقت بسر بردن و نه جای گریز است.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ! امروز این درد و رنج ما بسیار عمیق و آزاردهنده است و نه توان تحملش را داریم و نه راهی برای فرار از آن داریم.
سرّ وقت عارف تیغی تیز است. نه جای آرام و نه روی پرهیز است.
هوش مصنوعی: زمان عارف مانند تیغی تیز و برنده است. نه جایی برای آرامش وجود دارد و نه فرصتی برای احتیاط.
إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ رب العالمین، چون خواست که ایشان را نصرت دهد نخست ایشان را در خواب کرد در آن معرکه، تا از حول و قوت خویش متبری گشتند و از بود خویش ناآگاه شدند، تا بدانند که نصرت از کرامت حق است نه از قوت و جلادت ایشان. وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ از آسمان باران فروگشادند تا از حدث و جنابت پاک شدند. و از چشمه معرفت آب یقین در دل ایشان گشادند تا از وساوس شیطان و هواجس نفس بیزار گشتند.
هوش مصنوعی: زمانی که خواب سنگینی بر شما غلبه کرد، این نشانهای از آرامش و اطمینان از جانب پروردگار جهانیان بود. در لحظهای که خداوند خواست به شما یاری برساند، ابتدا شما را به خواب برد تا از قدرت و توانایی خود بیخبر شوید و بفهمید که پیروزی از لطف و کرامت خداوند است، نه از شجاعت و توانمندی خودتان. همچنین، بارانی از آسمان بر شما نازل کرد تا شما را از آلودگی و ناپاکی پاک کند. و چشمهای از معرفت و یقین در دلهای شما جاری ساخت تا شما را از وسوسههای شیطانی و تردیدهای نفس آزاد کند.
وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ ربطه عصمت بر دل ایشان بستند، و بقید تثبیت باطنهای ایشان استوار کردند، و بشمع عنایت سرهاشان بیفروختند تا بمقصود رسیدند.
هوش مصنوعی: این متن به معنای این است که یک نوع ارتباط و پیوند عمیق بر روی دلها برقرار کردهاند و به ثبات و استحکام درونی آنها کمک کردهاند. مانند اینکه با نور توجه و محبت بهسراغشان رفتهاند تا به هدف و مقصود خود برسند.
وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی اذ رمیت فرق است، و لکن اللَّه رمی جمع است.
هوش مصنوعی: تو نگذاشتی که سنگ پرتاب کنی، بلکه خداست که در این کار تو را یاری کرده است. این اشاره به این دارد که در حقیقت، قدرت و اراده الهی در پشت اعمال انسان قرار دارد و اوست که نتایج را به وجود میآورد.
فرق صفت عبودیت است و جمع نعت ربوبیت. فرق بی جمع بکار نیست و جمع بیفرق راست نیست. فرق محض بیجمع معتقد قدریان است، جمع محض بیفرق دین جبریان است، فرق و جمع هر دو بهم راه سنّیان است و حق آنست. قدریان ایشانند که خود را استطاعت و اختیار نهند و از خود قدم فرا پیش ننهند، جبریان ایشانند که در سیاست جبروت دست و پای خویش گم کنند، سبب نه بینند و خود را اختیار ننهند، سنیان ایشانند که با ایشان گویند بر درگاه إِیَّاکَ نَعْبُدُ میباشید بمعاملت، و در دل بر درگاه إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ خواهش و زاری و دعا کنید. وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی اشارت بحقیقت افراد است و طریق اتحاد. میگوید مرادان دیگر همه بگذار، گرفتار مهر ما را با غیر ما چه کار؟ یا محمد بکردار خود بر ما منت منه توفیق ما بین، بیاد خود مناز تلقین ما بین، از نشان خود بگریز، یکبارگی مهر ما بین. طریق اتحاد یگانگی است، و با خود بیگانگی است، از من و ما نشان دادن دوگانگی است، و دوگانگی دلیل بیگانگی است. دوگانگی آنجاست که امروز و فرداست. موحد از امروز و فردا جداست. تا موحد سایه خورشید وجود نیافت از خود وانرست، و تا از خود وانرست حق را نیافت. إِذْ رَمَیْتَ صفت مرید است بر راه تلوین نشسته و از حق با خود مینگرد. وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی نعت مرادست از خویشتن برخاسته تمکین یافته و از حق بحق مینگرد.
هوش مصنوعی: در این متن، تفاوت بین صفت عبودیت و نعت ربوبیت بررسی شده است. در حقیقت، تفاوت و جمع هر دو جنبهای از حقیقت سنّیان هستند که درک آن از اهمیت بالایی برخوردار است. قدریان به کسانی اطلاق میشود که خود را نسبت به توانایی و اختیار مستقل میدانند و قدمی جلو نمیگذارند، در حالی که جبریان چنین نیستند و در سیاست قدرت، خود را گم میکنند و هیچ سببی را برای کارهای خود نمیبینند. سنّیان به گفتهها و عبادت خود در مقابل خداوند آگاهی دارند و در دل از او یاری میطلبند. در این بین، اشاره به اینکه هر کس باید به سمت حقیقت و اتحاد برود، به نوعی آگاهی از دوگانگی و نیاز به یگانگی را نیز مطرح میکند. در این مسیر، فرد باید از خود فاصله بگیرد تا بتواند به درک حقیقی از وجود دست یابد. در نهایت، حقیقت وحدت و پرهیز از دوگانگی، نشانهای از درک عمیق و ارتباط با حق تعالی است.
پیر طریقت گفت: مخلص همه ازو بیند، عارف همه باو بیند، موحّد همه او بیند، هر هست که نام برند عاریتی است، هست حقیقی اوست، دیگر تهمتی است، مرید مزدور است، و مراد همان مهمان، مزد مزدور در خور مزدور است و نزل مهمان در خور میزبان، مهمان بسته کاریست که در سر آنست دیده او در دیدهوری عیان است، جان او در سر مهر او تاوان است، جان او همه چشم سرّ او همه زبان است، آن چشم و زبان در نور عیان ناتوانست.
هوش مصنوعی: پیر طریقت میگوید: همه کسانی که مخلص هستند، به ذات خداوند نگاه میکنند؛ عارفان نیز به او مینگرند و موحدان او را میبینند. هر چیزی که نام برده میشود، عاری از حقیقت است و حقیقت فقط به خداوند تعلق دارد. دیگر چیزها تنها بهانهاند. مریدان به نوعی مزدورند و مراد همان مهمانی است که به او خدمت میشود. مزدور به اندازه وظیفهاش مزد میگیرد و مهمان نیز بر اساس جایگاهش در قلب میزبان پذیرایی میشود. مهمان به کاری که در سر دارد وابسته است و در همین حال، نگاه او به مهمانداری هم آشکار است. جان او در عشق به او هزینه میشود و روحش با نگاهش در حال گفتگوست. اما این چشم و زبان در نور روشن بینهایت ناتوانند.
وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً البلاء الحسن توفیق الشکر فی المنحة و تحقیق الصبر فی المحنة، و ما یفعل الحق فهو حسن من الحق، لان له ان یفعله و هذا حقیقة الحسن و هو ما للفاعل ان یفعله. هر کرا کاری رسد و آن کار او را سزد آن از وی نکوست. هر چه از حق آید و بر بنده خویش راند، از نعمت یا محنت راحت یا شدت، همه نیکوست، که خداوند همه اوست. کس را بر وی چرا و چون نیست، و آنچه وی کند به آفریده خویش از وی ستم نیست. و فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ، در هر چه اللَّه کند وی را حجت تمام است که آفریدگار و کردگار جهان و جهانیان است، از نیست هست کننده و پدید آورنده و پادشاه بر بنده.
هوش مصنوعی: خداوند اراده کرده است تا ایمان آورندگان را به وسیله آزمونهایی خوب و نیکو آزمایش کند. این آزمون نیکو شامل توفیق شکرگزاری در نعمتها و صبر در سختیها است. هر آنچه که از حق صادر شود، آن نیکوست زیرا خداوند حق دارد آن را انجام دهد. حقیقت نیکویی در این است که هر عملی که از فاعل صادر شود، در صورتی که جایز باشد نیکو به شمار میآید. هر کس به کاری برسد و آن کار مناسب او باشد، آن کار برای او پسندیده است. همه چیز که از جانب خداوند به بندگانش میرسد، چه نعمت باشد چه محنت، چه راحت باشد چه سختی، همگی نیکوست زیرا خداوند بر هر چیزی توانایی دارد. هیچ کس نمیتواند در مورد کارهای خداوند سوال کند و آنچه او با بندگانش میکند، نوعی ستم نیست. بنابراین، خداوند هرچه کند، بر آن حجت و دلیل محکم دارد، زیرا او آفریدگار و نگهدارنده جهان و موجودات آن است.
إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ یک قول آنست که این خطاب با مؤمنان است، و از خدا منت بر ایشان است. میگوید: نصرت خواستید بر دشمن نصرت دادم، کار فرو بسته بر شما بگشادم. دعا کردید نیوشیدم، عطا خواستید بخشیدم، کردار شما را پسندیدم، و عیبها پوشیدم. همانست که در آن اثر بیامد نادیتمونی فلبیتکم، سألتمونی فاعطیتکم، بارزتمونی فامهلتکم، ترکتمونی فرعیتکم، عصیتمونی فسترتکم، فارجعتکم الی قبلتکم، و ان ادبرتم عنی انتظرتکم، انا اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین.
هوش مصنوعی: اگر درخواست پیروزی کنید، به شما پیروزی عطا شده است. در اینجا اشاره به این است که خداوند به مؤمنان لطف کرده و میفرماید: زمانی که از من یاری خواستید، به شما یاری رساندم؛ هنگامی که کارهایتان دشوار شد، گشایش دادم. زمانی که دعا کردید، درخواست شما را شنیدم و عطا کردم؛ اعمال شما را پسندیدم و عیبهایتان را پنهان کردم. همچنین در گفتگویی ذکر شده که وقتی از من خواستید، به شما پاسخ دادم و به شما مهلت دادم؛ زمانی که من را ترک کردید، شما را پذیرفتم و بر نافرمانیهای شما پوشاندم. اگر از من دور شوید، انتظار شما را میکشم. من بهترین و مهربانترین هستم.
وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ الایة... من اقصته سوابق القسمة لم تدنه لواحق الخدمة لو کانوا من متناولات الرحمة لالبسهم صدار العصمة و لکن سبق بالحرمان حکمهم فختم بالضلال امرهم. آه از قسمتی در ازل رفته، قسمتی نه فزوده نه کاسته، یکی رانده و حبلش گسسته، یکی شسته و کردار او شایسته، این بایسته و آن نابایسته! چه توان قاضی در ازل چنین خواسته!؟ آه از فردا روز که نابایسته را درخت نومیدی ببر آید، و اشخاص بیزاری بدر آید، و از هدم عدل گرد نوایست بر آید. آنت فضیحت و رسوایی، ماتم بیگانگی، و مصیبت جدایی، و این شادی آن روز بیزاری که بایسته را آفتاب دولت بر آید، و ماه روی کرامت در آید، کار او از هر کس نیکوتر آید، درخت امید ببر آید، اشخاص فضل بدر آید، شب جدایی فرو شود و روز وصل بر آید، او را بعنایت بر آراید، و بفضل بار دهد، و بمهر خلعت بپوشاند و بکرم دیدار دهد، گاه مهر پرده بردارد، تا رهی بعیان مینازد، گاه غیرت پرده فرو گذارد، تا رهی در آرزوی عیان میزارد و میگوید: کریما گر زارم در تو زاریدن خوش است! ور نازم بفضل تو نازیدن خوش است! هر خانهای که حد آن وا تو است آبادان است. هر دل که در آن مهر تست شادان است. آزاد آن نفس که بیاد تو یازان است، شاد آن دلی که بمهر تو نازان است!
هوش مصنوعی: اگر خداوند در آنها خیری میدید، آنان را به آیهای میشنوانید... هرکسی که از قضا و تقدیر محروم شده، به خدمت درنیامده و اگر شایسته رحمت بودند، آنها را به مقام عصمت میرسانید، اما پیشی گرفتند بر حکم محرومیت، و سرنوشتشان به ضلالت ختم شد. آه از قسمتهایی که در ازل مشخص شده، بدون تغییر و جابجایی، که برخی طرد شده و برخی پاک شدهاند، و کردارشان در خور و نیک است و دیگری شایسته نیست. چه توان قاضی در ازل که چنین خواستهای دارد؟ آه از روزی که نیکان بر درخت امید میبالند و در این زمان، ناامیدی و بیزاری فزونی میگیرد و نظم و عدالت از بین میرود. آن روز، ننگ و رسوایی، اندوه جدایی و مصیبت دوری خواهد بود، ولی در همان روز، او که شایسته است، خورشید نعمت به او میتابد و ماه کرامت در چهرهاش میدرخشد، و کردار او از هرکس نیکوتر است. درخت امید میبالد و افراد شایسته نمایان میشوند، شب جدایی میرود و روز وصال میآید. او با لطف و عنایتش او را برمیانگیزد و با فضلش او را سرفراز میگرداند. گاهی مهرش پردهها را کنار میزند و راهی در کنار دیدار معرفی میکند، و گاهی غیرت او پردهها را میافکند و میگوید: «ای کریم! اگر در تو زاری کنم، خوش است! و اگر به لطف تو ناز کنم، خوش است!» هر خانهای که با وجود تو آباد باشد و هر دلی که در آن مهر تو باشد شاد است. نفس آزاد، به یاد تو شادمان است و دل خوشبختی که با مهر تو سرخوش است.
مهر ذات تست الهی، دوستان را اعتقاد
یاد وصف تست یا رب غمگنان را غمگسار
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو، ای خدای بزرگ، باعث ایمان دوستان به شناخت تو شده است. ای پروردگار، تو مایه آرامش و تسلی غمگینان هستی.