بدان که سورة الانفال مدنی است مگر هفت آیت که به مکه فرو آمد وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا الی قوله ثُمَّ یُغْلَبُونَ. جمله سورة پنج هزار و هشتاد حرف است و هزار و نود و پنج کلمة است. در فضیلت این سورة ابیّ کعب روایت کند از مصطفی ص قال قال رسول اللَّه: «من قرأ سورة الانفال و براءة، فانا شفیع له و شاهد یوم القیمة، انّه بریء من النفاق و اعطی من الاجر بعدد کل منافق و منافقة فی دار الدّنیا عشر حسنات و محی عنه عشر سیّئات و رفع له عشر درجات، و کان العرش و حملته یصلّون علیه ایام حیاته فی الدّنیا».
درین سورة شش آیت منسوخ چنان که رسیم بآن شرح دهیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ. ابن عباس گفت: سبب نزول این آیت آن بود که روز بدر مصطفی گفت: «من قتل قتیلا فله سلبه و من اسر اسیرا فله کذا»
گفت: هر که کافری را بکشد ویراست سلب آن کشته و هر که اسیری را گیرد همچنین. پس چون جنگ در پیوست جوانان و ورنایان فرا پیش شدند و جنگ کردند، قومی را کشتند و قومی را اسیر گرفتند، و پیران و اعیان و وجوه لشکر بنزدیک رایات اسلام ایستاده بودند در حضرت مصطفی ص و دفع دشمنان از وی میکردند، و قلب لشکر نگاه میداشتند اما جنگ نمیکردند. پس آن جوانان و نوخاستگان که جنگ میکردند طمع کردند که سلبها و غنیمتها مفرد بایشان دهند. یکی انصاری برخاست، نام وی ابو الیسر ابن عم و اخو بنی سلمه، گفت: یا رسول اللَّه اینک هفتاد مرد از دشمن کشتیم و هفتاد دشمن اسیر گرفتیم سلب ایشان همه ما راست چنان که وعده دادهای، و سعد معاذ در جمله ایشان بود که بحضرت مصطفی بود ایستاده، و مصاف نگه میداشتند، گفت: یا رسول اللَّه ما نه از بد دلی جنگ میکردیم، لکن نخواستیم که ترا خالی بگذاریم و چنان که ایشان ما نیز هم در مصاف بودیم و ایشان را بدفع دشمن یاری میدادیم، پس سلب و غنیمت ایشان را تنها نرسد، سخن در میان ایشان دراز شد.
و سعد بن ابی وقاص برادر وی را عمر کشته بودند بجنگ شد، و سعید بن العاص بن امیه را بکشت و شمشیر وی بستد، شمشیری نیکو نام آن ذو الکتیفة، آن شمشیر برداشت پیش مصطفی ص آورد گفت: «اعطنی هذا» رسول خدا جواب داد: «ضعه»، یک بار دیگر گفت «اعطنی هذا»، رسول جواب داد «ضعه». سعد را آن ناخوش آمد، دل تنگ شد، و درین معنی گفت و گوی در میان صحابه افتاد، تا جبرئیل آیت آورد: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ. مصطفی ص بحکم این آیت غنیمتها و سلبها از دست ایشان بیرون کرد و میان ایشان بسویّت قسمت کرد و سعد بن ابی وقاص را بخواند و گفت: یا سعد آن گه نه آن من بود شمشیر، اکنون آن منست بتو دادیم.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ و او ضمیر مؤمنان است. یعنی که مؤمنان ترا میپرسند ازین مال غنیمت. سؤال بر دو وجه است: سؤال استعلام و سؤال طلب. و این سؤال استعلام است که عن در آن پیوسته. میگوید: ترا از انفال میپرسند تا بدانند که حکم آن چیست، حلال است یا حرام؟ و بکه میباید داد؟ و گفتهاند: که از آن میپرسیدند که بر امّتهای گذشته پیش ازین امت حرام بود. خوردن آن میخواستند تا بدانند که بر ایشان هم حرام است یا نه. قومی گفتند: این سؤال طلب است، و عن زیادت است و دلیل بر این قرائت ابن مسعود است: یسئلونک الانفال بحذف عن. معنی آنست که مؤمنان انفال از تو طلب میکنند و میخواهند، و الانفال الغنائم، واحدها نفل. قال لبید:
ان یقوی ربّنا خیر نفل
و باذن اللَّه رأسی و عجل
یقال نفلنی کذا ای اعطانی، و النّوفل الرجل الکثیر العطاء، و قیل النفل الزیادة و منه النافلة لولد الولد و کذلک النافلة من الصلاة.
قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ تعظیم را نام اللَّه در آورد و ابتدا بذکر خویش کرد جل جلاله. معنی آنست که حکم غنیمت با مصطفی افکندیم، آن وی است، چنان که او خواهد در آن حکم کند. ابن جریر گفت: انفال دیگر است و غنائم دیگر. غنائم آنست که بعد از جنگ مسلمانان را نصرت و ظفر بود و بمال کافران در رسند و جمع کنند، حکم این غنائم آنست که اللَّه گفت: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ... الآیة و انفال زیادتست، که بعد از قسمت امام چیزی بکسی دهد زیادت از قسمت برای خویش. مجاهد و عکرمه گفتند: غنائم روز بدر علی الخصوص مصطفی را بود، بحکم این آیت و آن کس را میداد که خود میخواست، پس رب العزّة آن حکم بخمس منسوخ کرد و بقول ایشان این آیت منسوخ است و ناسخ آنست که: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ... الآیة.
ابن زید گفت: آیت محکم است و ثابت، و معنی آنست: قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ و هی لا شک للَّه مع الدنیا بما فیها و الآخرة، و الرسول یضعها فی مواضعها الّتی امر اللَّه بوضعها فیها.
میگوید: انفال و غنائم همه خدای را است و دنیا و آخرت و هر چه در آن همه خدای را است، کس را با وی در آن انبازی نه و رسول راست، یعنی که رسول بحکم فرمان خدا آنجا نهد و بآنکس دهد که اللَّه فرماید. این حکم چنین کرد و پس از آن بچهل روز حکم غنائم فرو فرستاد، گفت: فان للَّه خمسه و لکم اربعة اخماسه.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ ای الحالة الّتی بینکم، لیکون سببا لالفتکم و اجتماع کلمتکم. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ فی فرائضه وَ رَسُولَهُ فی سنّته.
إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ فان الایمان یوجب ذلک. این خطاب با صحابه رسول است میگوید: اگر مؤمناناید مقتضی ایمان آنست که خدای و رسول را فرمان بردار باشید، و در طاعتداری یک دل و یک سخن باشید، و در کار غنائم و انفال مجادلت و اختلاف از میان بردارید، و بخدای و رسول باز گذارید تا چنان که خواهد در آن حکم کند، و همه بهم صلح کنید تا رستگار شوید.
روی عدی بن حاتم قال: خطب رجل عند رسول اللَّه ص فقال: «و من یطع اللَّه و رسوله فقد رشد و من یعصهما فقد غوی». فقال النبی ص: «اسکت فبئس الخطیب انت» ثمّ قال رسول اللَّه: «من یطع اللَّه و رسوله فقد رشد و من یعص اللَّه و رسوله فقد غوی، فلا تقل و من یعصهما
ثمّ وصف المؤمنین فقال: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ... الآیة ای اذا ذکرت عظمة اللَّه و قدرته، و ما خوّف به من عصاه فزعت قلوبهم، فانقادت لاوامره و ارتدعت عن نواهیه و اطمأنت الی وعده و فرقت عن وعیده. وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ... ای القرآن زادتهم تصدیقا و یقینا و خشیة، اذا تامّلوا و تدبّروا معانیه. حجتی روشن است این آیت بر مرجیان که زیادت و نقصان را منکراند در ایمان، و رب العالمین صریح میگوید: زادتهم تصدیقا و یقینا و خشیة، اذا تامّلوا و تدبّروا معانیه. حجتی روشن است این آیت بر مرجیان که زیادت و نقصان را منکراند در ایمان، و رب العالمین صریح میگوید: زادَتْهُمْ إِیماناً، و آن وجهی دیگر که رب العزة حقیقت ایمان اثبات نکرد الّا باجتماع خصلتهای نیکو از اعمال ظاهر و باطن، و ایشان حقیقت ایمان بمجرد قول اثبات میکنند. تعالی اللَّه عما یقول الظالمون. قال عمر بن حبیب و کان له صحبة: ان للایمان زیادة و نقصانا، قیل فما زیادته، قال: اذا ذکرنا اللَّه و حمدناه فذلک زیادته، و اذا سهونا و قصّرنا و غفلنا فذلک نقصانه. و کتب عمر بن عبد العزیز الی بعض اخوانه: ان للایمان سننا و فرائض و شرائع فمن استکملها استکمل الایمان و من لم یستکملها لم یستکمل الایمان. وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ یفوضون الیه امورهم و یثقون به فلا یرجون غیره و لا یخافون سواه.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. هر نفقه که در قرآن با نماز پیوسته است زکاة است.
أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا سرا و جهرا بخلاف المنافق. ابن عباس گفت: من لم یکن منافقا فهو مؤمن حقا و قیل: تقدیره حقوا حقا، مثل صدقوا صدقا، سأل رجل الحسن فقال: أ مؤمن انت؟ فقال: الایمان ایمانان، فان کنت تسألنی عن الایمان باللّه و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر و الجنة و النار و البعث و الحساب فانا مؤمن بها، و ان کنت تسألنی عن قوله: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ الی قوله عِنْدَ رَبِّهِمْ، فو اللَّه ما ادری أ منهم انا ام لا؟ و یقال الحق فی الکلام علی وجهین، احدهما المستحق و الثانی ما له حقیقة الوجود، بخلاف الباطل فانه لا وجود له. و روا باشد که أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ اینجا سخن بریده گردد پس گویی: حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ بدرستی و راستی که ایشان را درجتها و منزلتها است در بهشت نزدیک خداوند ایشان. و قیل: لهم درجات فی الجنة یرتقونها باعمالهم الرفیعة. «وَ مَغْفِرَةٌ» للذنوب، «وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» خالص من شوایب الکدر.
«کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ» مفسّران در معنی آیت مختلفاند. قومی گفتند: این متصل است باول، و کاف کاف تشبیه است و التشبیه وقع بین الصلاحین، ای صلاحهم فی اصلاح ذات البین کصلاحهم فی اخراج اللَّه لقاهم، و این قول عکرمه است و تقدیر آیت اینست فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ فان ذلک خیر لکم کما کان اخراج اللَّه تعالی محمدا من بیته بالحق خیرا لکم و ان کرهه فریق منکم. میگوید: همه بهم صلح کنید و با یکدیگر بآشتی زیید که صلاح کار و صلاح دین شما را درین است، هم چنان که روز بدر خدای تعالی محمد را از خانه خویش مدینه بیرون آورد بجنگ بدر، اگر چه قومی را کراهیت آمد که ساز جنگ نکرده بودند، اما صلاح ایشان در آن بود.
و قیل: التشبیه وقع بین الحقّین ای هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ میگوید: ایشان مؤمناناند بحق و راستی چنان که اللَّه ترا از خانه خویش بیرون آورد بحق و راستی. و قیل: التشبیه وقع بین الکراهتین ای الانفال للَّه و الرسول و ان کره بعضهم کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ، میگوید: این کراهیت ایشان و مجادلت ایشان در قسمت غنایم هم چون کراهیت ایشان است و مجادلت ایشان روز بدر. اذ قالوا اخرجتنا للعیر و لم تعلمنا قتالا فنستعد له. و تقدیره امض لامر اللَّه فی الغنائم و ان کرهوا کما مضیت علی خروجک. وَ هُمْ کارِهُونَ، قومی گفتند از مفسران که این آیت باوّل هیچ تعلق ندارد و کاف بمعنی اذا است کقوله وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ معناه و احسن اذا احسن اللَّه الیک. و تقدیره اذکر یا محمد اذ أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ یعنی المدینة الی بدر بالحق. ای بالوحی الّذی اتاک به جبرئیل. وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ الخروج مع کراهیة نفار الطبع عن المیثاق لا کراهیة ضد الارادة، لانهم کرهوا اولا ثم ارادوا و لم یکرهوا امر اللَّه عز و جل بحال.
یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ ای فی القتال و ذلک انهم خرجوا للعیر و لم یاخذوا اهبة الحرب فلما امروا بالحرب شق علیهم ذلک و طلبوا الرخصة فی ترک ذلک، فهو جدالهم بعد ما تبیّن ان الجهاد واجب و الخروج صواب، و علموا انّ امرک امر اللَّه، کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ ای کارهون القتال کراهیة من یساق الی الموت، و هم ینظرون الی اسبابه. قال ابن زید: یجادلونک یعنی، الکفار فی الحق، ای فی الاسلام. بَعْدَ ما تَبَیَّنَ بان و ظهر الاسلام کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَی الْمَوْتِ حین دعوا الی الاسلام وَ هُمْ یَنْظُرُونَ تلک الحالة.
وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ شرح این قصه بقول ابن عباس و سدی و جماعتی مفسران آنست که کرز بن جابر القرشی بدر مدینه آمد و غارت کرد و چرندگان مدینه جمله براند. خبر به مصطفی ص رسید، بر نشست با جماعتی یاران و بر پی وی برفتند و بوی در نرسیدند و باز گشتند، بعد از آن خبر بمدینه آمد که بو سفیان از شام میآید و کاروان قریش با وی مالی عظیم و تجارتی فراوان. و هی اللطیمة یعنی قافلة معها الطیب.
رسول خدا مهاجر و انصار را بر خواند و ایشان را خبر داد که آنک کاروان قریش با مال فراوان رسید بنزدیک بدر، و اگر ما براه ایشان شویم، بخیر و غنیمت باز گردیم. سیصد و سیزده مرد فرا راه بودند و از ایشان دو سوار بیش نبودند و یک شتر میان سه کس بود.
کانوا یتعاقبون علیه، و هیچ ساز جنگ و آلت حرب با ایشان نه، که ایشان برای کاروان میرفتند نه بقصد جنگ و حرب. در کاروان قریش عمرو بن العاص بود و عمرو بن هشام و مخرمة نوفل الزهری با چهل سوار بزرگان و سروران قریش. بو سفیان بدانست که رسول خدا بیرون آمد با یاران به طلب کاروان. ضمضم بن عمرو الغفاری بمکه فرستاد، قریش را خبر کرد از حال، و گویند که شیطان بر صورت سراقة بن مالک بن جعثم فرادید آمد و گفت: «ان محمدا و اصحابه قد عرضوا لعیرکم و لا غالب لکم الیوم من الناس و انی جار لکم». اهل مکه همه خشم گرفتند و آواز بیکدیگر دادند تا جمله بیرون شدند مگر ضعیفان. همه با ساز حرب و سلاح تمام. رسول خدا با یاران از مدینه برفته. و وادیی است که ذفران خوانند آنجا فرو آمده، جبرئیل آمد، از حضرت عزت این آیت آورد: وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ الطائفتان هاهنا الجند و العیر و ابو جهل مع الجند و ابو سفیان مع العیر. خیّر رسول اللَّه بین ان ینصر علی العدو او ینقل عیرهم. گزین دادند رسول خدای را که اگر خواهد سپاه دشمن در دست او دهند، و اگر خواهد کاروان و مال. رسول خدا دشمن بگرید که در دست او دهند، و مؤمنان دوست داشتند که کاروان با مال در دست ایشان دهند. ایشان را جواب دادند: وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ، شما دوست میدارید که از درخت بیخار رطب گیرید و اللَّه میخواهد که حق درست کند و دین بزرگ دارد بسخنان خویش و بیخ کافران ببرد. مصطفی ص با یاران مشورت کرد در کار حرب و آنچه در پیش بود. جماعتی کراهیت نمودند، گفتند یا رسول اللَّه: «هلا اخبرتنا انه یکون قتال حتی نخرج سلاحا و نتأهب له انا خرجنا نرید العیر و لم نعلم القتال». ابو بکر صدیق دانست که مراد رسول چیست برخاست و سخنان نیکو گفت عمر خطاب هم چنین سخنان نیکو گفت مقداد بن عمرو فرا پیش آمد گفت: یا رسول اللَّه، امض لما امرک اللَّه، فنحن معک، و اللَّه ما نقول کما قالت بنو اسرائیل لموسی: اذهب انت و ربک فقاتلا انا هاهنا قاعدون، و لکن اذهب انت و ربک فقاتلا انا معکم مقاتلون، فو الّذی بعثک بالحق لو سرت بنا الی برک الغماد، یعنی مدینة الحبشة لجالدنا معک حتی نبلغه. این سخن مهاجران بود.
رسول خدا توقع داشت از انصار که تا هم آن سخن گویند، با ایشان مینگرست و میگفت: «اشیروا علیّ ایّها النّاس». سعد بن معاذ سید انصار بود دانست که رسول خدا ایشان را میخواهد گفت: «یا رسول اللَّه قد آمنّا بک و صدقناک و شهدنا ان ما جئت به هو الحق و اعطیناک علی ذلک عهودنا و مواثیقنا علی السمع و الطاعة، فامض یا رسول اللَّه لما اردت، فو الّذی بعثک بالحق، ان استعرضت بنا هذا البحر فخضته، لخضناه معک ما تخلف منا رجل واحد انا لصبر عند الحرب لصدق عند اللقاء فسر بنا علی برکة اللَّه حیث شئت، و صل حبل من شئت و اقطع حبل من شئت، و خذ من اموالنا ما شئت». ثم قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و سلم: «سیروا علی برکة اللَّه و ابشروا فان اللَّه قد وعدنی احدی الطائفتین و اللَّه لکاف الان انظر الی مصارع القوم».
پس از آنجا برفت رسول خدا تا ببدر فرو آمد و کافران و مشرکان مکّه از آن جانب آمدند و ببدر فرو آمدند. هفدهم ماه رمضان و آن جنگ بدر رفت چنان که در قصه است.
وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ معناه: و اذکروا اذ یعدکم اللَّه ان لکم إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ و أَنَّها لَکُمْ فی موضع نصب من البدل من احدی، وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ یعنی العیر الذی لیس فیها قتال، و الشوکة الشدة، و ذات الشوکة ای ذات السلاح، اشتقاقها من الشّوکة و هو النبت الّذی له حدّة وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ، یظهر الاسلام و ینصر اهله بکلماته ای باوامره و نواهیه و قیل بضمانه و مواعیده، و یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ یستاصلهم، دابر کل شیء آخره.
لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ، ای لیعلی الحق و یسفل الباطل، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ المشرکون، و کرر لانّ الأوّل متصل بقوله وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ ای انتم تریدون العیر و اللَّه یرید اهلاک النفیر و الثانی متصل بالکل. قومی مفسران گفتند: که این دو آیت در نزول پیش از کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ اند و در قراءت بعد از ابتدا.
برگردان به زبان ساده
بدان که سورة الانفال مدنی است مگر هفت آیت که به مکه فرو آمد وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا الی قوله ثُمَّ یُغْلَبُونَ. جمله سورة پنج هزار و هشتاد حرف است و هزار و نود و پنج کلمة است. در فضیلت این سورة ابیّ کعب روایت کند از مصطفی ص قال قال رسول اللَّه: «من قرأ سورة الانفال و براءة، فانا شفیع له و شاهد یوم القیمة، انّه بریء من النفاق و اعطی من الاجر بعدد کل منافق و منافقة فی دار الدّنیا عشر حسنات و محی عنه عشر سیّئات و رفع له عشر درجات، و کان العرش و حملته یصلّون علیه ایام حیاته فی الدّنیا».
هوش مصنوعی: سوره انفال یک سوره مدنی است به جز هفت آیه که در مکه نازل شده است. مجموع حروف این سوره پنج هزار و هشتاد و تعداد کلمات آن هزار و نود و پنج است. در فضیلت این سوره، ابیکعب از پیامبر نقل کرده است که ایشان فرمودند: «هر کس سوره انفال و براءة را بخواند، من در روز قیامت شفیع و گواه او خواهم بود. او از نفاق بری است و به تعداد هر منافق و منافقه در دنیا، ده حسنه به او داده میشود، ده سیئاتش محو میگردد و ده درجهاش بالا برده میشود. همچنین، عرش و فرشتگان آن روزها بر او دعا خواهند کرد».
درین سورة شش آیت منسوخ چنان که رسیم بآن شرح دهیم.
هوش مصنوعی: در این سوره شش آیه وجود دارد که منسوخ شدهاند و ما به توضیح آنها خواهیم پرداخت.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ. ابن عباس گفت: سبب نزول این آیت آن بود که روز بدر مصطفی گفت: «من قتل قتیلا فله سلبه و من اسر اسیرا فله کذا»
هوش مصنوعی: به نام خداوند بخشنده مهربان. از تو درباره غنائم سوال میکنند. ابن عباس میگوید: علت نزول این آیه این بود که در روز بدر، پیامبر فرمود: «هر کس دشمنی را بکشد، حق دارد که از او غنیمت بگیرد و هر کس اسیری بگیرد، نیز چنین است.»
گفت: هر که کافری را بکشد ویراست سلب آن کشته و هر که اسیری را گیرد همچنین. پس چون جنگ در پیوست جوانان و ورنایان فرا پیش شدند و جنگ کردند، قومی را کشتند و قومی را اسیر گرفتند، و پیران و اعیان و وجوه لشکر بنزدیک رایات اسلام ایستاده بودند در حضرت مصطفی ص و دفع دشمنان از وی میکردند، و قلب لشکر نگاه میداشتند اما جنگ نمیکردند. پس آن جوانان و نوخاستگان که جنگ میکردند طمع کردند که سلبها و غنیمتها مفرد بایشان دهند. یکی انصاری برخاست، نام وی ابو الیسر ابن عم و اخو بنی سلمه، گفت: یا رسول اللَّه اینک هفتاد مرد از دشمن کشتیم و هفتاد دشمن اسیر گرفتیم سلب ایشان همه ما راست چنان که وعده دادهای، و سعد معاذ در جمله ایشان بود که بحضرت مصطفی بود ایستاده، و مصاف نگه میداشتند، گفت: یا رسول اللَّه ما نه از بد دلی جنگ میکردیم، لکن نخواستیم که ترا خالی بگذاریم و چنان که ایشان ما نیز هم در مصاف بودیم و ایشان را بدفع دشمن یاری میدادیم، پس سلب و غنیمت ایشان را تنها نرسد، سخن در میان ایشان دراز شد.
هوش مصنوعی: گفت: هر کسی که کافری را بکشد، حق او این نیست که اموال او را بردارد و همچنین هر که اسیری را بگیرد. بعد از آنکه جنگ میان جوانان آغاز شد و نبردی آغاز گردید، برخی از مردم کشته و برخی اسیر شدند. در این حین، پیران و بزرگان لشکر در نزدیکی پرچم اسلام ایستاده بودند و از پیامبر دفاع میکردند و قلب لشکر را نگه میداشتند، اما خودشان به نبرد نمیپرداختند. جوانان و نوخاستگان که در جنگ شرکت کردند، امید داشتند که اموال و غنائم به تنهایی به آنان داده شود. یکی از انصاریها به نام ابو الیسر، برخواست و گفت: یا رسولالله، ما اینک هفتاد نفر از دشمن را کشتهایم و هفتاد نفر را اسیر گرفتهایم. بر اساس وعدهتان، ما حق داریم که اموال ایشان را بگیریم. سعد بن معاذ هم در کنار پیامبر ایستاده بود و مراقب بود، و گفت: یا رسولالله، ما جنگ را به خاطر بدی در دل نکردیم، بلکه نمیخواستیم شما را تنها بگذاریم و در نبرد هم به عنوان حامی عمل میکردیم. بنابراین، نباید اموال و غنائم تنها به آنها برسد. بحث میان آنان طولانی شد.
و سعد بن ابی وقاص برادر وی را عمر کشته بودند بجنگ شد، و سعید بن العاص بن امیه را بکشت و شمشیر وی بستد، شمشیری نیکو نام آن ذو الکتیفة، آن شمشیر برداشت پیش مصطفی ص آورد گفت: «اعطنی هذا» رسول خدا جواب داد: «ضعه»، یک بار دیگر گفت «اعطنی هذا»، رسول جواب داد «ضعه». سعد را آن ناخوش آمد، دل تنگ شد، و درین معنی گفت و گوی در میان صحابه افتاد، تا جبرئیل آیت آورد: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ. مصطفی ص بحکم این آیت غنیمتها و سلبها از دست ایشان بیرون کرد و میان ایشان بسویّت قسمت کرد و سعد بن ابی وقاص را بخواند و گفت: یا سعد آن گه نه آن من بود شمشیر، اکنون آن منست بتو دادیم.
هوش مصنوعی: سعد بن ابی وقاص برادرش را در جنگ به دست عمر کشته شده بود و سعید بن العاص بن امیه را نیز به قتل رسانید و شمشیر او را گرفت، که شمشیری به نام ذو الکتیفه بود. سعد این شمشیر را به نزد پیامبر آورد و از او خواست که آن را به او بدهد، اما پیامبر به او گفت که آن را بگذارد. سعد از این پاسخ ناراحت شد و این موضوع میان صحابه بحثبرانگیز شد تا اینکه جبرئیل وحی را آورد که میفرماید: "از تو درباره غنائم میپرسند، بگو: غنائم برای خدا و پیامبر است." پس پیامبر براساس این آیه، غنائم و اموال را از دست آنان خارج کرد و بین ایشان تقسیم نمود. سپس سعد بن ابی وقاص را فراخواند و به او گفت که حالا آن شمشیر که قبلاً مال خودش نبود، اکنون به تو داده میشود.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ و او ضمیر مؤمنان است. یعنی که مؤمنان ترا میپرسند ازین مال غنیمت. سؤال بر دو وجه است: سؤال استعلام و سؤال طلب. و این سؤال استعلام است که عن در آن پیوسته. میگوید: ترا از انفال میپرسند تا بدانند که حکم آن چیست، حلال است یا حرام؟ و بکه میباید داد؟ و گفتهاند: که از آن میپرسیدند که بر امّتهای گذشته پیش ازین امت حرام بود. خوردن آن میخواستند تا بدانند که بر ایشان هم حرام است یا نه. قومی گفتند: این سؤال طلب است، و عن زیادت است و دلیل بر این قرائت ابن مسعود است: یسئلونک الانفال بحذف عن. معنی آنست که مؤمنان انفال از تو طلب میکنند و میخواهند، و الانفال الغنائم، واحدها نفل. قال لبید:
هوش مصنوعی: مؤمنان از تو درباره غنایم میپرسند. این سؤال به دو صورت است: یکی برای فهمیدن حکم و دیگری برای طلب. در اینجا، سؤال برای فهمیدن حکم است که میخواهند بدانند آیا غنایم حلال است یا حرام و به چه کسی باید داده شود. همچنین گفته شده که آنها میخواستند بدانند آیا مصرف این غنایم برای آنها حرام است یا نه، زیرا در میان امتهای گذشته، این موضوع حرام بوده است. برخی هم معتقدند این سؤال، سؤال طلب است و از آنجا که "عن" در آن زیاد است، این نشاندهنده درخواست مؤمنان از تو برای غنایم است. غنایم به معنای اموال حاصله از جنگ است و در اینجا به "نفل" اشاره دارد.
ان یقوی ربّنا خیر نفل
و باذن اللَّه رأسی و عجل
هوش مصنوعی: اگر پروردگار ما بخواهد، بهترین پاداش را میدهد و با اجازه خداوند، بر سر من میآید و شتاب میگیرد.
یقال نفلنی کذا ای اعطانی، و النّوفل الرجل الکثیر العطاء، و قیل النفل الزیادة و منه النافلة لولد الولد و کذلک النافلة من الصلاة.
هوش مصنوعی: به گفته برخی، "نفل" به معنای اعطا و بخشش است و "نوفل" به فردی اطلاق میشود که زیاد بخشش میکند. همچنین گفته شده که "نفل" به معنای زیادتی است و از این رو "نافله" به فرزندان فرزندان و همچنین به نمازهای اضافی تعبیر میشود.
قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ تعظیم را نام اللَّه در آورد و ابتدا بذکر خویش کرد جل جلاله. معنی آنست که حکم غنیمت با مصطفی افکندیم، آن وی است، چنان که او خواهد در آن حکم کند. ابن جریر گفت: انفال دیگر است و غنائم دیگر. غنائم آنست که بعد از جنگ مسلمانان را نصرت و ظفر بود و بمال کافران در رسند و جمع کنند، حکم این غنائم آنست که اللَّه گفت: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ... الآیة و انفال زیادتست، که بعد از قسمت امام چیزی بکسی دهد زیادت از قسمت برای خویش. مجاهد و عکرمه گفتند: غنائم روز بدر علی الخصوص مصطفی را بود، بحکم این آیت و آن کس را میداد که خود میخواست، پس رب العزّة آن حکم بخمس منسوخ کرد و بقول ایشان این آیت منسوخ است و ناسخ آنست که: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ... الآیة.
هوش مصنوعی: آیات ابتدایی مربوط به غنایم و انفال به خداوند و پیامبر نسبت داده شده و تأکید بر اهمیت نام خداوند در این موضوع دارد. این بدان معناست که تصمیمگیری درباره غنایم به دست پیامبر سپرده شده است و او با توجه به خواست خداوند در این مورد حکم خواهد کرد. برخی مفسران مانند ابن جریر معتقدند که انفال و غنائم دو مقوله متفاوت هستند. غنائم به مالی اشاره دارد که پس از پیروزی مسلمانان در جنگ به دست میآید و شامل اموال کافران است، در حالی که انفال شامل مواردی است که امام پس از تقسیم غنائم، میتواند به کسی دیگر نیز بدهد. بر اساس اظهارات برخی مفسرین، غنایم ویژه جنگ بدر به پیامبر تعلق داشت و او میتوانست آنها را به هر کسی که میخواست، اختصاص دهد. اما سپس این حکم به وسیله قواعد جدیدی تغییر کرد و حکمی که درباره غنائم آمده است، جانشین آن شد.
ابن زید گفت: آیت محکم است و ثابت، و معنی آنست: قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ و هی لا شک للَّه مع الدنیا بما فیها و الآخرة، و الرسول یضعها فی مواضعها الّتی امر اللَّه بوضعها فیها.
هوش مصنوعی: ابن زید گفت: آیهای محکم و ثابت است و معنای آن این است: غنائم متعلق به خداست و هیچ شکی نیست که آنها به خدا مربوط میشود، چه در دنیا و چه در آخرت. و پیامبر آنها را در جاهایی که خدا دستور داده، قرار میدهد.
میگوید: انفال و غنائم همه خدای را است و دنیا و آخرت و هر چه در آن همه خدای را است، کس را با وی در آن انبازی نه و رسول راست، یعنی که رسول بحکم فرمان خدا آنجا نهد و بآنکس دهد که اللَّه فرماید. این حکم چنین کرد و پس از آن بچهل روز حکم غنائم فرو فرستاد، گفت: فان للَّه خمسه و لکم اربعة اخماسه.
هوش مصنوعی: میفرماید: انفال و غنائم همه متعلق به خداوند است و دنیا و آخرت و هر چیزی که در آن وجود دارد از آنِ خداست. هیچکس در این موارد شریک خدا نیست و پیامبر هم به فرمان خدا عمل میکند و تصمیمات را بر اساس اراده الهی میگیرد. این حکم به همین صورت اجرا شد و بعد از چهل روز، حکم غنائم ارسال شد که بیان شده بود: پنج قسمت متعلق به خدا و چهار قسمت متعلق به شماست.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ ای الحالة الّتی بینکم، لیکون سببا لالفتکم و اجتماع کلمتکم. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ فی فرائضه وَ رَسُولَهُ فی سنّته.
هوش مصنوعی: پس از خدا پرهیز کنید و در میان خود اصلاح کنید تا سبب الفت و اتحاد شما گردد. و در انجام واجبات خدا و پیروی از سنت پیامبرش اطاعت کنید.
إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ فان الایمان یوجب ذلک. این خطاب با صحابه رسول است میگوید: اگر مؤمناناید مقتضی ایمان آنست که خدای و رسول را فرمان بردار باشید، و در طاعتداری یک دل و یک سخن باشید، و در کار غنائم و انفال مجادلت و اختلاف از میان بردارید، و بخدای و رسول باز گذارید تا چنان که خواهد در آن حکم کند، و همه بهم صلح کنید تا رستگار شوید.
هوش مصنوعی: اگر شما مؤمن هستید، باید بدانید که ایمان نیازمند تبعیت از خدا و رسولش است. این پیام به صحابه رسول خداست و به آنها میگوید که اگر واقعاً مؤمنند، باید با هم متحد باشند و در اطاعت از خدا و رسول یکپارچه عمل کنند. در مورد غنائم و اموال نیز نباید دچار اختلاف و نزاع شوند و باید اجازه دهند خدا و رسول در این موارد تصمیم بگیرند. همچنین باید در کنار یکدیگر زندگی کرده و صلح و دوستی برقرار کنند تا به رستگاری برسند.
روی عدی بن حاتم قال: خطب رجل عند رسول اللَّه ص فقال: «و من یطع اللَّه و رسوله فقد رشد و من یعصهما فقد غوی». فقال النبی ص: «اسکت فبئس الخطیب انت» ثمّ قال رسول اللَّه: «من یطع اللَّه و رسوله فقد رشد و من یعص اللَّه و رسوله فقد غوی، فلا تقل و من یعصهما
هوش مصنوعی: عدی بن حاتم میگوید: مردی در حضور پیامبر خطاب به او گفت: «هر کس که از خدا و پیامبر اطاعت کند، به راستی رستگار است و هر کس که نافرمانی کند، به ضلالت و گمراهی رفته است». پیامبر فرمود: «سکوت کن، تو خطیب بدی هستی» و سپس اضافه کرد: «هر کس که از خدا و پیامبر اطاعت کند، رستگار است و هر کس که نافرمانی کند، گمراه است. بنابراین نگو که هر کس نافرمانی کند.»
ثمّ وصف المؤمنین فقال: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ... الآیة ای اذا ذکرت عظمة اللَّه و قدرته، و ما خوّف به من عصاه فزعت قلوبهم، فانقادت لاوامره و ارتدعت عن نواهیه و اطمأنت الی وعده و فرقت عن وعیده. وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ... ای القرآن زادتهم تصدیقا و یقینا و خشیة، اذا تامّلوا و تدبّروا معانیه. حجتی روشن است این آیت بر مرجیان که زیادت و نقصان را منکراند در ایمان، و رب العالمین صریح میگوید: زادتهم تصدیقا و یقینا و خشیة، اذا تامّلوا و تدبّروا معانیه. حجتی روشن است این آیت بر مرجیان که زیادت و نقصان را منکراند در ایمان، و رب العالمین صریح میگوید: زادَتْهُمْ إِیماناً، و آن وجهی دیگر که رب العزة حقیقت ایمان اثبات نکرد الّا باجتماع خصلتهای نیکو از اعمال ظاهر و باطن، و ایشان حقیقت ایمان بمجرد قول اثبات میکنند. تعالی اللَّه عما یقول الظالمون. قال عمر بن حبیب و کان له صحبة: ان للایمان زیادة و نقصانا، قیل فما زیادته، قال: اذا ذکرنا اللَّه و حمدناه فذلک زیادته، و اذا سهونا و قصّرنا و غفلنا فذلک نقصانه. و کتب عمر بن عبد العزیز الی بعض اخوانه: ان للایمان سننا و فرائض و شرائع فمن استکملها استکمل الایمان و من لم یستکملها لم یستکمل الایمان. وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ یفوضون الیه امورهم و یثقون به فلا یرجون غیره و لا یخافون سواه.
هوش مصنوعی: سپس مؤمنان را توصیف کرد و گفت: مؤمنان واقعی کسانی هستند که وقتی نام خدا یاد شود، قلبهایشان به تپش در میآید و به فرمانهای او تسلیم میشوند و از نواهی او پرهیز میکنند و به وعدههایش آرامش مییابند و از تهدیدهایش میترسند. و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمان و یقین و ترسشان افزایش مییابد، اگر به معانی آنها تأمل و تدبّر کنند. این آیه دلیل روشنی بر بطلان ادعای برخی از مفسران است که تغییرات در ایمان را منکر میشوند، زیرا خدا به صراحت میگوید: ایمان آنها افزایش یافت. و همچنین حقیقت ایمان تنها با جمع شدن ویژگیهای نیکو در اعمال ظاهری و باطنی اثبات میشود، در حالیکه آنها فقط با گفتن، ایمان را اثبات میکنند. خداوند از آنچه ظالمین میگویند بالاتر است. عمر بن حبیب، که از اصحاب پیامبر بود، گفت: ایمان ممکن است افزایش و کاهش پیدا کند. از او پرسیدند: افزایش آن چیست؟ گفت: وقتی که خدا را یاد کنیم و حمدش را کنیم، این افزایش آن است و وقتی که غافل شویم و کوتاهی کنیم، این نقص آن است. عمر بن عبدالعزیز نیز به یکی از برادرانش نوشت: ایمان دارای سنن و واجبات و شریعتهایی است و کسی که آنها را کامل کند، ایمانش کامل خواهد بود و کسی که نتواند آنها را کامل کند، ایمانش کامل نخواهد بود. و مؤمنان بر پروردگارشان توکل میکنند و امورشان را به او میسپارند و به او اطمینان دارند و جز او از هیچکس امید ندارند و از غیر او نمیترسند.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. هر نفقه که در قرآن با نماز پیوسته است زکاة است.
هوش مصنوعی: آنها که نماز را برپا میدارند و از اموالی که به آنها دادهایم، انفاق میکنند. هر نوع انفاقی که در قرآن با نماز مرتبط شده باشد، زکات محسوب میشود.
أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا سرا و جهرا بخلاف المنافق. ابن عباس گفت: من لم یکن منافقا فهو مؤمن حقا و قیل: تقدیره حقوا حقا، مثل صدقوا صدقا، سأل رجل الحسن فقال: أ مؤمن انت؟ فقال: الایمان ایمانان، فان کنت تسألنی عن الایمان باللّه و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر و الجنة و النار و البعث و الحساب فانا مؤمن بها، و ان کنت تسألنی عن قوله: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ الی قوله عِنْدَ رَبِّهِمْ، فو اللَّه ما ادری أ منهم انا ام لا؟ و یقال الحق فی الکلام علی وجهین، احدهما المستحق و الثانی ما له حقیقة الوجود، بخلاف الباطل فانه لا وجود له. و روا باشد که أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ اینجا سخن بریده گردد پس گویی: حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ بدرستی و راستی که ایشان را درجتها و منزلتها است در بهشت نزدیک خداوند ایشان. و قیل: لهم درجات فی الجنة یرتقونها باعمالهم الرفیعة. «وَ مَغْفِرَةٌ» للذنوب، «وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» خالص من شوایب الکدر.
هوش مصنوعی: آنها مؤمنان واقعی هستند، نه مانند منافقان که در ظاهر و باطن یکسان نیستند. ابوالعباس گفت: هرکسی که منافق نباشد، در حقیقت مؤمن است. همچنین گفته شده که "حقاً" میتواند به مانند "صدقاً" تقدیر شود. زمانی مردی از حسن پرسید: آیا تو مؤمن هستی؟ او پاسخ داد: ایمان دو نوع دارد. اگر درباره ایمان به خدا، ملائک، کتابها، پیامبران، روز قیامت، بهشت و جهنم و حساب سؤال میکنی، من به اینها ایمان دارم. اما اگر از من درباره این آیه که میگوید: «مؤمنان کسانی هستند که وقتی نام خدا برده میشود، دلهایشان میلرزد» سؤال میکنی، خودم نمیدانم آیا در میان آنها هستم یا خیر. در گفتار حق دو معنا وجود دارد: یکی مستحق و دیگری واقعیت وجود. برخلاف باطل که وجودی ندارد. ممکن است که عبارت "آنان مؤمنانند" اینجا بهطور خلاصه بیان شود و به این معنا باشد که حقیقتاً آنها در نزد خداوند درجات و منزلتهایی دارند. همچنین گفته میشود که آنها در بهشت درجاتی دارند که بر اساس اعمال نیکشان به آنها میرسند و برایشان بخشش از گناهان و روزی پاک و با ارزش فراهم میشود.
«کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ» مفسّران در معنی آیت مختلفاند. قومی گفتند: این متصل است باول، و کاف کاف تشبیه است و التشبیه وقع بین الصلاحین، ای صلاحهم فی اصلاح ذات البین کصلاحهم فی اخراج اللَّه لقاهم، و این قول عکرمه است و تقدیر آیت اینست فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ فان ذلک خیر لکم کما کان اخراج اللَّه تعالی محمدا من بیته بالحق خیرا لکم و ان کرهه فریق منکم. میگوید: همه بهم صلح کنید و با یکدیگر بآشتی زیید که صلاح کار و صلاح دین شما را درین است، هم چنان که روز بدر خدای تعالی محمد را از خانه خویش مدینه بیرون آورد بجنگ بدر، اگر چه قومی را کراهیت آمد که ساز جنگ نکرده بودند، اما صلاح ایشان در آن بود.
هوش مصنوعی: مفسران در تفسیر این آیه نظرات مختلفی دارند. برخی معتقدند که این آیه به ابتدای آیه متصل است و کاف در آن به معنای تشبیه است، به طوری که تشبیه در میان اصلاحکنندگان است. یعنی همانطور که خداوند محمد را به حق از خانهاش خارج کرد، اصلاح در روابط میان شما نیز برایتان خیر است. این نظر عکرمه است. به عبارت دیگر، آیه میفرماید: تقوای الهی پیشه کنید و بین خود صلح و آشتی برقرار کنید، زیرا این کار برای شما بهتر است. همانطور که خداوند محمد را برای جنگ بدر از خانهاش خارج کرد، هرچند برخی با این عمل خوشایند نبودند، اما خیریت در آن بود.
و قیل: التشبیه وقع بین الحقّین ای هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ میگوید: ایشان مؤمناناند بحق و راستی چنان که اللَّه ترا از خانه خویش بیرون آورد بحق و راستی. و قیل: التشبیه وقع بین الکراهتین ای الانفال للَّه و الرسول و ان کره بعضهم کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ، میگوید: این کراهیت ایشان و مجادلت ایشان در قسمت غنایم هم چون کراهیت ایشان است و مجادلت ایشان روز بدر. اذ قالوا اخرجتنا للعیر و لم تعلمنا قتالا فنستعد له. و تقدیره امض لامر اللَّه فی الغنائم و ان کرهوا کما مضیت علی خروجک. وَ هُمْ کارِهُونَ، قومی گفتند از مفسران که این آیت باوّل هیچ تعلق ندارد و کاف بمعنی اذا است کقوله وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ معناه و احسن اذا احسن اللَّه الیک. و تقدیره اذکر یا محمد اذ أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ یعنی المدینة الی بدر بالحق. ای بالوحی الّذی اتاک به جبرئیل. وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ الخروج مع کراهیة نفار الطبع عن المیثاق لا کراهیة ضد الارادة، لانهم کرهوا اولا ثم ارادوا و لم یکرهوا امر اللَّه عز و جل بحال.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده است که تشبیهی وجود دارد میان مؤمنانی که به راستی مؤمناند و خروج پیامبر از خانهاش به فرمان خدا. همچنین اشاره شده است که نارضایتی برخی از مؤمنان از تقسیم غنایم نیز مشابه نارضایتی آنها در زمان جنگ بدر است. در آن زمان، عدهای از آنها به پیامبر اعتراض کردند که چرا آنها را به جنگ کشانده است در حالی که هیچ آمادگی برای نبرد نداشتند. البته، این نارضایتی به معنای تنفر از فرمان خدا نیست، بلکه نشاندهنده خمیده شدن طبیعت انسانی آنها در برابر موانع و در نهایت پذیرش فرمان الهی است. در نهایت، میتوان گفت که در این آیاتی از چالشهای روحی مؤمنان و امتحان ایمان آنها صحبت شده است.
یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ ای فی القتال و ذلک انهم خرجوا للعیر و لم یاخذوا اهبة الحرب فلما امروا بالحرب شق علیهم ذلک و طلبوا الرخصة فی ترک ذلک، فهو جدالهم بعد ما تبیّن ان الجهاد واجب و الخروج صواب، و علموا انّ امرک امر اللَّه، کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ ای کارهون القتال کراهیة من یساق الی الموت، و هم ینظرون الی اسبابه. قال ابن زید: یجادلونک یعنی، الکفار فی الحق، ای فی الاسلام. بَعْدَ ما تَبَیَّنَ بان و ظهر الاسلام کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَی الْمَوْتِ حین دعوا الی الاسلام وَ هُمْ یَنْظُرُونَ تلک الحالة.
هوش مصنوعی: آنها در مورد حق و حقیقت، یعنی جنگ، با تو بحث میکنند، زیرا به دنبال تجارت بودند و آماده جنگ نبودند. وقتی متوجه شدند که وظیفه جنگیدن واجب است و خروج از خانه برای جهاد صحیح است، برایشان دشوار شد و از تو مجوز برای ترک این کار را خواستند. این جدل آنها پس از روشن شدن واجب بودن جهاد و درست بودن خروج است. آنها احساس میکنند که مانند کسانی که به سوی مرگ میروند، به زور به جنگ سوق داده میشوند و در عین حال به عواقب آن نگاه میکنند. ابن زید میگوید: این جدل مربوط به کافران است در مورد حق، یعنی در مورد اسلام. بعد از اینکه اسلام واضح و روشن شد، آنها همچون کسانی که به سوی مرگ میروند، وقتی به اسلام دعوت شدند، احساس میکنند که در وضعیت دشواری قرار دارند.
وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ شرح این قصه بقول ابن عباس و سدی و جماعتی مفسران آنست که کرز بن جابر القرشی بدر مدینه آمد و غارت کرد و چرندگان مدینه جمله براند. خبر به مصطفی ص رسید، بر نشست با جماعتی یاران و بر پی وی برفتند و بوی در نرسیدند و باز گشتند، بعد از آن خبر بمدینه آمد که بو سفیان از شام میآید و کاروان قریش با وی مالی عظیم و تجارتی فراوان. و هی اللطیمة یعنی قافلة معها الطیب.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند به شما وعده میدهد که یکی از دو گروه را به شما میدهد، داستان آن به گفته ابن عباس و سدی و برخی دیگر از مفسران اینگونه است که کرز بن جابر القرشی به مدینه حمله کرد و دامها و حیوانات مدینه را چرانید. خبر این موضوع به پیامبر اسلام ص رسید، و او با گروهی از یارانش به دنبال او رفت، اما به او نرسیدند و بازگشتند. پس از آن، خبر دیگری به مدینه رسید مبنی بر اینکه ابوسفیان از شام میآید و کاروان قریش با خود مال و تجارت فراوانی دارد. و این کاروان به نوعی نماد دارایی بود.
رسول خدا مهاجر و انصار را بر خواند و ایشان را خبر داد که آنک کاروان قریش با مال فراوان رسید بنزدیک بدر، و اگر ما براه ایشان شویم، بخیر و غنیمت باز گردیم. سیصد و سیزده مرد فرا راه بودند و از ایشان دو سوار بیش نبودند و یک شتر میان سه کس بود.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا مهاجرین و انصار را جمع کرد و به آنها خبر داد که کاروان قریش با دارایی فراوان نزدیک بدر رسیده است. او گفت اگر ما به سمت آنها برویم، میتوانیم با غنیمت و خیر برگردیم. تعداد مردان در میان آنها سیصد و سیزده نفر بود که از این تعداد فقط دو نفر سوار بودند و یک شتر نیز بین سه نفر تقسیم شده بود.
کانوا یتعاقبون علیه، و هیچ ساز جنگ و آلت حرب با ایشان نه، که ایشان برای کاروان میرفتند نه بقصد جنگ و حرب. در کاروان قریش عمرو بن العاص بود و عمرو بن هشام و مخرمة نوفل الزهری با چهل سوار بزرگان و سروران قریش. بو سفیان بدانست که رسول خدا بیرون آمد با یاران به طلب کاروان. ضمضم بن عمرو الغفاری بمکه فرستاد، قریش را خبر کرد از حال، و گویند که شیطان بر صورت سراقة بن مالک بن جعثم فرادید آمد و گفت: «ان محمدا و اصحابه قد عرضوا لعیرکم و لا غالب لکم الیوم من الناس و انی جار لکم». اهل مکه همه خشم گرفتند و آواز بیکدیگر دادند تا جمله بیرون شدند مگر ضعیفان. همه با ساز حرب و سلاح تمام. رسول خدا با یاران از مدینه برفته. و وادیی است که ذفران خوانند آنجا فرو آمده، جبرئیل آمد، از حضرت عزت این آیت آورد: وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ الطائفتان هاهنا الجند و العیر و ابو جهل مع الجند و ابو سفیان مع العیر. خیّر رسول اللَّه بین ان ینصر علی العدو او ینقل عیرهم. گزین دادند رسول خدای را که اگر خواهد سپاه دشمن در دست او دهند، و اگر خواهد کاروان و مال. رسول خدا دشمن بگرید که در دست او دهند، و مؤمنان دوست داشتند که کاروان با مال در دست ایشان دهند. ایشان را جواب دادند: وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ، شما دوست میدارید که از درخت بیخار رطب گیرید و اللَّه میخواهد که حق درست کند و دین بزرگ دارد بسخنان خویش و بیخ کافران ببرد. مصطفی ص با یاران مشورت کرد در کار حرب و آنچه در پیش بود. جماعتی کراهیت نمودند، گفتند یا رسول اللَّه: «هلا اخبرتنا انه یکون قتال حتی نخرج سلاحا و نتأهب له انا خرجنا نرید العیر و لم نعلم القتال». ابو بکر صدیق دانست که مراد رسول چیست برخاست و سخنان نیکو گفت عمر خطاب هم چنین سخنان نیکو گفت مقداد بن عمرو فرا پیش آمد گفت: یا رسول اللَّه، امض لما امرک اللَّه، فنحن معک، و اللَّه ما نقول کما قالت بنو اسرائیل لموسی: اذهب انت و ربک فقاتلا انا هاهنا قاعدون، و لکن اذهب انت و ربک فقاتلا انا معکم مقاتلون، فو الّذی بعثک بالحق لو سرت بنا الی برک الغماد، یعنی مدینة الحبشة لجالدنا معک حتی نبلغه. این سخن مهاجران بود.
هوش مصنوعی: قبیله قریش در حال آمادهسازی برای جنگ بودند، اما مسلمانان به هیچ وجه قصد جنگ نداشتند و تنها به دنبال کاروان قریش بودند. در این کاروان، افرادی همچون عمرو بن العاص و عمرو بن هشام و مخرمه نوفل الزهری با چهل سوار حضور داشتند. ابوسفیان متوجه شد که پیامبر و یارانش به دنبال کاروان آمدهاند. او ضمضم بن عمرو الغفاری را به مکه فرستاد تا خبر را به قریش برساند و مردم را از خطر آگاه کند. قریش به شدت عصبانی شده و همه به جز افراد ضعیف و ناتوان آماده شدند تا برای جنگ بروند و به دنبال پیامبر روانه شدند.
پیامبر با یارانش از مدینه خارج شد و در درهای به نام ذفران فرود آمد. در این هنگام جبرئیل بر او نازل شد و آیهای به او ابلاغ کرد که خداوند به او وعده داده است که یکی از دو گروه کاروان و یا دشمن بر او خواهد افتاد. پیامبر انتخاب کرد که سپاه دشمن را در دست بگیرد، اما مؤمنان مایل بودند که کاروان و اموال در اختیارشان قرار گیرد. خداوند به این مسأله اشاره کرد که آنها تمایل دارند از اموالی غیر از جنگ به دست آورند، اما خداوند خواسته است تا حق را محقق کند و کافران را نابود سازد.
پیامبر در مورد جنگ با یارانش مشورت کرد، و برخی از آنها نگران بودند و میپرسیدند که چرا جنگی در کار است در حالی که آنها به دنبال کاروان بودند. ابوبکر و عمر به درک معنای پیام پیامبر پرداختند و از او حمایت کردند. مقداد بن عمرو نیز به پیامبر گفت که او باید به آنچه خداوند به او فرمان داده عمل کند و آنها نیز در کنار او خواهند بود. این سخن از سوی مهاجران به پیامبر بیان شد.
رسول خدا توقع داشت از انصار که تا هم آن سخن گویند، با ایشان مینگرست و میگفت: «اشیروا علیّ ایّها النّاس». سعد بن معاذ سید انصار بود دانست که رسول خدا ایشان را میخواهد گفت: «یا رسول اللَّه قد آمنّا بک و صدقناک و شهدنا ان ما جئت به هو الحق و اعطیناک علی ذلک عهودنا و مواثیقنا علی السمع و الطاعة، فامض یا رسول اللَّه لما اردت، فو الّذی بعثک بالحق، ان استعرضت بنا هذا البحر فخضته، لخضناه معک ما تخلف منا رجل واحد انا لصبر عند الحرب لصدق عند اللقاء فسر بنا علی برکة اللَّه حیث شئت، و صل حبل من شئت و اقطع حبل من شئت، و خذ من اموالنا ما شئت». ثم قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و سلم: «سیروا علی برکة اللَّه و ابشروا فان اللَّه قد وعدنی احدی الطائفتین و اللَّه لکاف الان انظر الی مصارع القوم».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم از انصار انتظار داشت که نظرات خود را بیان کنند و به آنها مینگریست و میگفت: «ای مردم، به من مشورت کنید». سعد بن معاذ که رهبر انصار بود، متوجه شد که پیامبر او را میخواهد و گفت: «ای رسول خدا، ما به تو ایمان آوردهایم و صداقت تو را تصدیق میکنیم و گواهی میدهیم که آنچه آوردهای حق است. ما نیز بر این اساس، پیمانها و توافقهای خود را بر شنیدن و اطاعت از تو دادهایم، بنابراین برو ای رسول خدا، هر آنچه که میخواهی، زیرا به خدا سوگند، اگر تو ما را به این دریا دعوت کنی و ما را به آن بفرستی، همه با تو خواهیم رفت و هیچکس از ما بازنخواهد ماند. ما در جنگ صابر هستیم و در برابر دشمنان راستگو خواهیم بود. پس با برکت خداوند به هر کجا که میخواهی برو، و هر کسی را که میخواهی بیتعلق کن و از اموال ما هر چه میخواهی بگیر». سپس پیامبر اکرم فرمود: «با برکت خداوند حرکت کنید و بشارت دهید، زیرا خداوند به من وعده داده است که یکی از دو گروه را به ما خواهد داد و خداوند بر این امر کفایت میکند. بنگرید به سرنوشت دشمنان».
پس از آنجا برفت رسول خدا تا ببدر فرو آمد و کافران و مشرکان مکّه از آن جانب آمدند و ببدر فرو آمدند. هفدهم ماه رمضان و آن جنگ بدر رفت چنان که در قصه است.
هوش مصنوعی: پس از آن حضرت رسول خدا به منطقه بدر رفت و کافران و مشرکان مکه نیز از آن سمت به سوی بدر آمدند. این جنگ بدر در هفدهم ماه رمضان رخ داد، همانطور که در داستان ذکر شده است.
وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ معناه: و اذکروا اذ یعدکم اللَّه ان لکم إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ و أَنَّها لَکُمْ فی موضع نصب من البدل من احدی، وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ یعنی العیر الذی لیس فیها قتال، و الشوکة الشدة، و ذات الشوکة ای ذات السلاح، اشتقاقها من الشّوکة و هو النبت الّذی له حدّة وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ، یظهر الاسلام و ینصر اهله بکلماته ای باوامره و نواهیه و قیل بضمانه و مواعیده، و یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ یستاصلهم، دابر کل شیء آخره.
هوش مصنوعی: خداوند به شما وعده میدهد که یکی از دو گروه به شما تعلق خواهد داشت. این به این معناست که شما یکی از این دو گروه را انتخاب خواهید کرد. شما تمایل دارید که گروهی داشته باشید که در آن جنگی وجود نداشته باشد، یعنی به جنگ نروید و در صلح باشید. واژه "شوکة" به معنای سختی و ایستادگی است و "ذات الشوکة" به معنای گروهی است که مسلح و آماده نبرد است. هدف خداوند این است که حق را به حقانیت برساند، دین اسلام را منتشر کند و اهل آن را با فرمانها و نهیهایش یاری دهد. همچنین، او میخواهد ریشه کافران را برکند و آنها را نابود کند.
لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ، ای لیعلی الحق و یسفل الباطل، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ المشرکون، و کرر لانّ الأوّل متصل بقوله وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ ای انتم تریدون العیر و اللَّه یرید اهلاک النفیر و الثانی متصل بالکل. قومی مفسران گفتند: که این دو آیت در نزول پیش از کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ اند و در قراءت بعد از ابتدا.
هوش مصنوعی: برای آنکه حق را به ثبوت برساند و باطل را نابود کند، حتی اگر مجرمان و مشرکان نخواهند. همچنین، در جملات پیشین اشاره شده که شما آرزو میکنید که شما را از مشکلات نجات دهند، اما خداوند در پی نابودی دشمنان است. برخی مفسران بر این باورند که این دو آیه قبل از بخشی دیگر نازل شدهاند و در قرائت، بعد از مقدمهای است.