گنجور

۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ این معطوف است باول سورة، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ. وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ ای ما اصبتم و اخذتم من الکفار قهرا و قسرا من شی‌ء قلیل و کثیر. هر مال که غازیان و جنگیان از دست کافران بیرون کنند بجنگ و قهر، آن را غنیمت گویند، و هر مال که کافران از سر آن برخیزند و بجای بگذارند از بیم مسلمانان، و مسلمانان فراسر آن رسند بی‌جنگ و بی‌حرب، یا ایشان بصلح خود در پذیرند چون خراج و جزیت آن را مال میگویند، و از این هر دو صنف خمس بیرون باید کرد، و آن خمس بر پنج سهم بخشیدن، چنان که خدای گفت جل جلاله: فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ، نام خدای در مفتتح کلام نه از بهر آنست که او را سهمی است، بل که تعظیم راست، و تیمن و تبرک را، و حقیقت آنست که للَّه الدنیا و الآخرة ملکا و ملکا. پس معنی آنست که: فان للرسول خمسه، یک سهم رسول خدایراست، و آن بیت المال است، امروز با مصالح مسلمانان گردانند، چون سد ثغور و ارزاق قضات و مؤذنان و امثال آن، و در خبر است که مصطفی ص آن گاه که از خیبر بازگشته بود فرمود: تا مال غنیمت با هم آوردند قسمت را، و گفت: ردوا الخیط و المخیط فان الغلول نار و عار، آن گه تایی موی بدست گرفت، گفت: انه لا یحل لی من هذا المغنم مثل هذا الا الخمس، و الخمس مردود فیکم، دیگر سهم از آن خمس حق خویشان رسول است، ایشان که از زکوات و صدقات فریضه محروم‌اند، و ایشان بنو هاشم‌اند و بنو المطلب. و هاشم و مطلب پسران عبد مناف‌اند.

هاشم جد مصطفی است، و مطلب جد شافعی، و عبد مناف را دو پسر دیگر بود: عبد الشمس و نوفل. عبد الشمس جد عثمان بن عفان بود و نوفل جد جبیر بن مطعم.

بنو نوفل و بنو عبد الشمس از خمس محروم‌اند، هر چند که با بنو عبد المطلب بدرجه یکسان‌اند، از بهر آنکه رسول خدا ایشان را محروم کرد، چون طلب کردند و ذلک فیما

روی جبیر بن مطعم، قال: لمّا قسم رسول اللَّه ص سهم ذوی القربی بین بنی هاشم و بنی المطلب، جئت انا و عثمان، فقلنا یا رسول اللَّه، هؤلاء بنو هاشم، لا ننکر فضیلتهم لمکانک الّذی وضعک اللَّه به فیهم، أ رأیت اخواننا من بنی المطلب اعطیتهم و ترکتنا، و انما نحن و هم بمنزلة واحدة. قال: انّهم لم یفارقونی فی جاهلیة و لا اسلام و انما بنو هاشم و بنو المطلب شی‌ء واحد، ثمّ شبّک بین اصابعه.

و توانگر و درویش و دور و نزدیک و مهینه و کهینه در آن یکسان، نرینه دو بهر، و مادینه یک بهر، هم چون میراث. قومی گفتند: سهم ذی القربی بهمه قریش قسمت کنند، که همه قرابت رسول‌اند، و قول اول درست‌تر است و بیشترین علما بر آنند. حسن گفت: سهم رسول اللَّه و سهم ذی القربی، بعد رسول اللَّه، یجعلان فی الخیل و السّلاح و العدّة فی سبیل اللَّه، و معونة الاسلام و اهله، سهم دیگر از خمس یتیمانراست، پدر مردگان نارسیده درویش ایشان، که در دیوان صدقات نه‌اند. سهم چهارم درویشان مسلمانان راست، هم فقرا و هم مساکین. سهم پنجم راه گذریان راست که در سفر طاعت باشند، نه در سفر معصیت. این پنج قسم هر یکی را از پنج یک غنیمت پنج یکی است، باقی که بماند اربعة اخماس الغنیمة غازیان راست، ایشان که قتال کرده‌اند و در معرکه بوده‌اند. پیاده را یک سهم، و سوار را دو سهم، بعد از آن که سلب فرا قاتل داده باشند.

آن گه گفت: إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی‌ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ، یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ، روا باشد که این سخن متصل بود به آنچه که گفت: فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلی‌ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ. إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی‌ عَبْدِنا. یوم بدر یعنی ایقنوا ان اللَّه ناصرکم اذ کنتم قد شاهدتم من نصره و امداد الملائکة ما شاهدتم. و روا باشد که این سخن متعلق باشد بقسمت غنائم، و المعنی: اقبلوا ما امرتم به فی القسمة ان کنتم آمنتم باللّه، و القرآن الذی انزلنا علی محمد یوم الفرقان. میگوید: قسمت چنان که کردیم و فرمودیم بپذیرید اگر ایمان دارید بخدا و به قرآن که به محمد فرو فرستادیم، روز بدر که اهل حق و اهل باطل آن روز از هم جدا شدند، و دو گروه بر هم رسیدند: حزب اللَّه و حزب الشیطان.

وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ. اذ نصرکم و انتم اذلة اقلة. درین آیت گفت: قرآن یوم الفرقان فرو فرستادیم. جایی دیگر گفت: أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، شب قدر فرو فرستادیم. جایی دیگر گفت: عَلی‌ مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا بروزگار و درنگ فرو فرستادیم، و این آن بود که قرآن در شبانروز بدر بآسمان دنیا فرو فرستادند، و آن را در بیت العزة در خزانه قرآن بنهادند، یک جای روز گفت، و یک جای شب گفت، بر سعت عادت سخن عرب که از شب خبری حکایت کنند و آن روز بود، و از روز حکایت کنند و آن بشب بود، از بهر آنکه آن کار از شبانروز بیرون نمیشود، و آن روز که جنگ بدر بود آدینه بود، هفدهم ماه رمضان، و دوش آن شب قدر بود، آن گه قرآن را از رب العزة پس ازان در باقی عمر مصطفی بزمین میفرستاد بر درنگ و بر مکث، لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ تا هر گه که رنجی بدل رسول خدا رسیدی خدای دل وی را تثبیت کردی، و هر گه که حکم را اجابت افتادی حکم فرستادی بر مواقع نجوم، و یک تفسیر که کردند در وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‌ اینست که و الوحی اذا انزل.

إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا، ای نزول بشفیر الوادی الادنی من المدینة و عدوّکم من المشرکین نزول بشفیر الوادی الاقصی من المدینة و یلی مکة.

وَ الرَّکْبُ یعنی ابا سفیان و العیر أَسْفَلَ مِنْکُمْ. ای مکاناً اسفل من مکانکم، لانکم علی نشر من الارض، و قیل: اقرب الی ساحل البحر. مکّی و بصری عدوة هر دو بکسر عین خوانند، و باقی بضم عین خوانند، و هما لغتان مشهورتان‌ کالرّشوة و الرّشوة. مصطفی ص بالای وادیی فرو آمده بودند در سوی مدینه، و کافران بزیر وادیی فرو آمده بودند در سوی مکه، در ساحل بحر، و بو سفیان کاروان بر ساحل بحر براند و بمکه برد. مسلمانان از مدینه بیرون آمدند و بطلب کاروان و کافران از مکه بیرون آمدند بدفع ایشان و حمایت داشت بر کاروان. هر دو فریق بر هم رسیدند بی‌آنکه وعده نهاده بودند قتال را.

رب العالمین گفت: وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ انتم و المشرکون للقتال لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعادِ لقلّتکم و کثرة عدوکم، و قیل: لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعادِ ای کانوا لا یصدّقون فی مواعدتکم طلباً لغرتکم و الحیلة علیکم، و لکن جمع اللَّه بینکم من غیر ارادة و لا قصد منکم. لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا فی علمه و حکمه، من نصر النبی و المؤمنین.

لِیَهْلِکَ یعنی: فعل اللَّه ذلک لیضل و یکفر من کفر من بعد حجة قامت علیه، و یؤمن من آمن علی مثل ذلک بینة. درین آیت نصرت مؤمنان است با قلّت و ضعف ایشان، و شکستن کافران با کثرت و شوکت ایشان. رب العالمین وقعت بدر برین صفت حجتی روشن ساخت، و معجزه ظاهر تا کافران را فردا عذر نماند، و حجت خدای بر ایشان روشن باشد و قاطع، و خود میگوید جل جلاله: وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا، و گفته‌اند: تقدیر این آیت آنست لِیَهْلِکَ مَنْ حکم اللَّه بهلاکه وَ یَحْیی‌ مَنْ حکم اللَّه بحیوته. نافع و ابو بکر و یعقوب حیی خواندند بدو یا و باقی حیّ بیاء مشدّد خوانند، و ادغام، فمن ادغم فلاجتماع حرفین من جنس واحد، و من اظهر فعلی اصله تقول حیی یحیی.

إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنامِکَ... الایة مفسران را دو قول است، درین آیت: یکی فِی مَنامِکَ ای عینک. گفتند: منام بر وزن مفعل است، هم مصدر و هم زمان و هم مکان، و اینجا مکان است. ای فی عینک التی هی موضع النوم، و این قول درست نیست، که منام اگر مکان است مکان نائم است نه مکان نوم. قول دیگر، فِی مَنامِکَ، ای فی رؤیاک، این نمودن در خواب است که مصطفی را در خواب نمودند آن شب که دیگر روز حرب بدر رفت که مشرکان اندک بودند خوار و ناچیز، تأویل نهاد که ایشان خوار و مقهور شوند. پس یاران را از آن خواب خویش خبر کرد همه قوی دل گشتند و شاد شدند، دانستند که خواب انبیاء حق است و راست.

وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً ای علی صورة عرفت انّ الغلبة لهم، ثم اخبرتهم لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ، ای اختلفت کلمتکم فی امر القتال و الفرار. و لکن سلّمکم من الفشل و التّنازع و المخالفة فیما بینکم و قیل: سَلَّمَ ای: عصمکم من العدوّ.

إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ای بخفیّات القلوب.

وَ إِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلًا، این باز در معسکر بوده در ابتداء قتال نه در خواب، آن ساعت که هر دو گروه بر هم رسیدند. خدای تعالی کافران را بچشم مؤمنان اندک نمود تا بجنگ دلیر گشتند و قوی دل شدند و بنترسیدند، و اما آنجا که گفت: در صدر سورة آل عمران یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ، یعنی: یرون المؤمنین انفسهم مثلی الکافرین. عبد اللَّه مسعود گفت: فرایاری از یاران مصطفی ص که گفت بگو این گروه دشمن هفتاد باشند. جواب داد که مگر صد باشند.

مردی را از مشرکان اسیر گرفتند، از وی پرسیدند که عدد مشرکان و جنگیان چند است؟ گفت، میان نهصد تا هزار مردان مبارز جنگی.

وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ و میگوید: شما که مؤمنان‌اید بچشم ایشان اندک نمودیم چنان که بودید تا ایشان دلیر در آمدند و در جنگ می‌پیوستند، و کار خود عظیم نهادند، و قوی دانستند چنان که ابو جهل گفت: آن ساعت که در جنگ می‌پیوستند: انّما محمد و اصحابه اکلة جزور فاربطوهم بالحبال. و این آن بود که اخنس بن شریق از بنی زهره با سیصد مرد متفق شد که باز گردیم که ما بطلب کاروان آمده بودیم، و کاروان بسلامت بمکه رسید، و قتال کردن ما را با محمد هیچ روی نیست، که اگر کار وی بلند شود بکلمات و ما بوی بزرگ شویم و اگر نه هم دست ازو بداشتن اولیتر، که عرب خود کار وی کفایت کنند. ابو جهل، بلات و عزی و منات و هبل سوگند خورد که تا باین چاه بدر قتالی عظیم میان ما نرود باز نگردیم، ایشان خود چه باشند در دست ما، چون برزنیم؟ و حکیم بن حزام و عتبه همان سخن گفتند که اخنس گفت. اما دیگران فرمان نبردند، وصفها راست کردند، و در جنگ پیوستند، و رب العالمین مدد فریشتگان فرستاد، چنان که شرح آن رفت. پس عتبه و شیبه و ولید مغیره بیرون آمدند و مبارز خواستند، گفتند: یا محمد مبارز فرست تا حقّ از باطل جدا شود. سه مرد انصاری بیرون شدند و نسب خویش خواندند، ایشان گفتند شما کفؤ ما نباشید ما کفؤ خویش خواهیم.

رسول خدا علی ص را و حمزه را و ابو عبیده را فرستاد. حمزه با عتبه در آویخت و علی با شیبه و بو عبیده با ولید همی آویخت، تا ضربتهای بسیار میان ایشان خطا شد.

عمرو بن الجموح مشتی خرما در دست داشت، گفت: هر چند گرسنه‌ام این خرما نخواهم خورد، بینداخت و برفت و حرب همی‌کرد. این عمرو، بو جهل را ضربتی زد و دستش بیاویخت، پسرش عکرمه از پس در آمد شمشیر بزد بر دست عمرو و دستش در آویخت، وی پای بر آن دست نهاد و قوّت کرد تا آن دست از خود جدا کند، و هم چنان حرب میکرد تا بو جهل بیفتاد. عبد اللَّه مسعود در آمد و پای بر گردن وی نهاد، بو جهل گفت: یا رویعی الغنم لقد ارتقیت مرتقی عظیماً. عبد اللَّه گفت: اللَّه احلّنی علیه، آن گه سرش از تن جدا کرد، و نزدیک رسول آورد. مسلمانان بدان شاد شدند و دو مرد عرب بر سر کوه ایستاده بودند تا هر گروه که نصرت یابند با ایشان یار شوند، پاره میغ در هوا بر ایشان بگذشت، ازان میغ روشنایی آتش دیدند، و آواز زنجیر شنیدند. یکی را زهره پاره‌پاره شد و آن دیگر مسلمان شد، و قصه با رسول خدا بگفت. رسول از جبرئیل پرسید، گفت: آن آتش از حرارة من بود که فریشتگان را همی‌راندم و زنجیر آورده بودیم از بهر کفار و بیم دادن ایشان، آن گه کار بجایی رسید که هفتاد تن از بزرگان قریش کشته شدند، و هفتاد تن را اسیر گرفتند، و هفتاد تن را مجروح کردند. و مسلمانان را نصرت بود، و این نصرت بتأیید حق بود، و قضاء اللَّه بود، و خواست وی، کاری در ازل رانده و حکمی کرده و علم وی در آن رفته.

اینست که رب العالمین گفت: لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ یعنی و بعد هذا الیّ مصیرکم فاکرم اولیائی و اعاقب اعدائی.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَةً ای: جماعة من الکفار فی الحرب، فَاثْبُتُوا للقائم و قاتلوا و لا تنهزموا، وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً بالقلب و اللسان، و هو التکبیر عند المسابقة، اللَّه اکبر و اللَّه اکبر. عطا گفت: در حال حرب سخن گفتن مکروه است مگر ذکر خدا، تکبیر و تهلیل. لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای تظفرون فی الدنیا و تبقون فی الجنة، فانّهما خصلتان اما الغنیمة و امّا الشّهادة. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فی اقامة الجهاد، وَ لا تَنازَعُوا فتکونوا فیه علی آراء مختلفة، فَتَفْشَلُوا ای: فتجبنوا، وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ لفظ ریح استعارة است از دولت و نصرت و قوت و مهابت. قومی گفتند: باد است بحقیقت که بوقت نصرت جهد، و مصطفی ص به این معنی گفت: نصرت بالصّبا و اهلکت عاد بالدّبور، و گفته‌اند کسی را که دنیا بوی اقبال کند بمراد وی، الرّیح الیوم لفلان. و منه قول الشاعر:

واصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ینصرهم و لا یخذلهم. وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً... البطر الغلو فی النعمة و احتقار الغیر، وَ رِئاءَ النَّاسِ لیثنوا علیهم. میگوید: شما که مؤمنان‌اید چون کافران نه بید. بو جهل و اصحاب وی که از مکه بیرون آمدند بقصد بدر تا زنده و دننده و در نعمت بطر گرفته، و طاغی و یاغی گشته، و خویشتن بمردی فرا مردم نموده و مست خمر و زمر گشته، مصطفی ص چون ایشان را دید گفت: «ان هذه قریش قد خرجت بفخرها و خیلائها تحاد اللَّه و رسوله، اللهم فاحنهم الغداة»!

وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ای دین اللَّه بطرا و رئاء الناس، و یصدّون. این دو مصدر و فعل هر سه حال‌اند. وَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ عالم به من کل الوجوه.

وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ مفسران گفتند: در سبب نزول این آیت که‌ قریش چون فرا راه بودند و حرب و قتال در دل گرفتند، قومی گفتند: که ما از بنی کنانه و بنی مدلج می‌ترسیم که ایشان خصم مااند و میانه ما کینه و عداوت است، و ایشان با قوت و شوکت، نباید که تعرض ما کنند تا باز گردیم. چون خواستند که باز گردند، ابلیس آمد بر صورت سراقة مالک جعشم الکنانی، گفت: چرا می‌باز گردید. ایشان گفتند: نحن نرید قتال هذا الرّجل و نخاف من قومک، ما میخواهیم که با محمد قتال کنیم و از قوم تو بنی کنانه میترسیم. و این سراقة از اشراف کنانه و بنی مدلج بود، سالار و سرور ایشان. ابلیس که بر صورت وی بیرون آمده بود گفت: لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ ای لا احد یغلبکم من النّاس، ای من کثرتکم و قیل من جنس النّاس، وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ ای مجیر لکم عن بنی کنانة و ضامن ان لا یتعرّضوا لکم.

یا ظالمی انّی تروم ظلامتی
و اللَّه من کلّ الحوادث جاری‌

جاری ای مجیری. ابلیس گفت: امروز کس با شما نتاود، از مردمان مترسید، که من شما را از قوم خویش ایمن دارم و ایشان را بر شما دست نبود.

رب العزة گفت: فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی‌ عَقِبَیْهِ ای: ولی مدبراً، «و قال: إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِنْکُمْ افارقکم و لا ادنو منکم. خدای گفت: چون هر دو گروه بر هم رسیدند، ابلیس فریشتگان را بدید که از آسمان فرو می‌آمدند، و جبرئیل را دید جامه بخود در گرفته، و در پیش مصطفی ص ایستاده و عنان وی گرفته، بترسید و از مشرکان با پس گشت، بو جهل او را گفت: یا سراقة أ فراراً من غیر قتال؟ هنوز جنگ در نپیوستم و راه گریز گرفتی؟ گفت: انی اری ما لا ترون یعنی: الملائکة. انی خاف اللَّه ان یهلکنی فیمن یهلک، و قیل: أخاف ان یناله مکروه من الملائکة، لانهم کانوا یعرفونه، و قیل: خاف الوقت الّذی انظر الیه قد حان و قیل: معناه «انی اخاف اللَّه علیکم.» قال ابن اسحاق، قال ابلیس: إِنِّی أَخافُ اللَّهَ و کذب عدوّ اللَّه ما به مخافة اللَّه، و لکن علم انه لا قوّة له و لا منعة فاوردهم و اسلمهم، و تلک عادة عدوّ اللَّه لمن‌ اطاعه حتی اذا التقی الحقّ و الباطل اسلمهم و تبرّأ منهم. پس چون کافران بهزیمت وا مکة آمدند آوازه در افتاد که سراقة پشت بداد بهزیمت و لشکر بشکست، خبر بسراقة رسید گفت: و اللَّه ما شعرت بمسیرکم، حتی بلغنی هزیمتکم، و اللَّه که من نه از رفتن خبر دارم و نه از هزیمت تا آن گه که خبر هزیمت شما بمن رسید، این چه سخن است و چه کار که بر من می‌بندید؟ ایشان گفتند: نه تو در معرکه بودی و چنین گفتی؟ وی سوگند یاد میکرد که من نبودم. مسلمانان دانستند که وی راست میگوید و آن گوینده شیطان بود.

ثمّ قال: وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ یجوز ان یکون متصلا بکلامه، و یجوز ان یکون مستانفاً.

إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ... الایه هم المنافقون ایضاً، و قد عطف الوصف علی الوصف بالواو، و قیل: هم قوم اسلموا بمکة، و لم یهاجروا، فلما خرجت قریش لحرب رسول اللَّه ص، خرجوا معهم، و قالوا نکون مع اکثر الفئتین، فلمّا رأوا قلّة المسلمین، قالوا: غَرَّ هؤُلاءِ دِینُهُمْ اذ خرجوا مع قلّتهم یقاتلون الجمع الکثیر ثمّ قتلوا جمعاً من المشرکین، منهم قیس بن الولید و ابو قیس المخزومیان و الحرث بن زمعة بن الاسود بن المطلب و علی بن امیة بن خلف و العاص بن منیه بن الحجاج و الولید بن عتبه و عمرو بن امیة.

وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ ای یفوّض امره الیه لا یغلب، فَإِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ قویّ منیع، حَکِیمٌ فی خلقه.

۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ بدانید که هر چه از دشمن یابید، فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ خدای را است پنج یک آن، وَ لِلرَّسُولِ و رسول را، وَ لِذِی الْقُرْبی‌ و حق خویشان، وَ الْیَتامی‌ و نارسیدگان پدر مردگان، وَ الْمَساکِینِ و درویشان، وَ ابْنِ السَّبِیلِ و راه گذریان، إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ اگر ایمان آوردید بخدای، وَ ما أَنْزَلْنا عَلی‌ عَبْدِنا و از آنچه فرو فرستادیم بر بنده خویش، یَوْمَ الْفُرْقانِ روز که جدایی پیدا شد، یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ آن روز بود که دو گروه روی بر روی آوردند، وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ. (۴۱) و خدای بر همه چیز تواناست.۵ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ... الایة، غنیمت مال کافران است که مسلمانان بران ظفر یابند بوقت قتال و جهاد، و گفته‌اند جهاد دو قسم است: جهاد ظاهر، و جهاد باطن، جهاد ظاهر با کافر است به تیغ، و جهاد باطن با نفس است بقهر.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ این معطوف است باول سورة، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ. وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ ای ما اصبتم و اخذتم من الکفار قهرا و قسرا من شی‌ء قلیل و کثیر. هر مال که غازیان و جنگیان از دست کافران بیرون کنند بجنگ و قهر، آن را غنیمت گویند، و هر مال که کافران از سر آن برخیزند و بجای بگذارند از بیم مسلمانان، و مسلمانان فراسر آن رسند بی‌جنگ و بی‌حرب، یا ایشان بصلح خود در پذیرند چون خراج و جزیت آن را مال میگویند، و از این هر دو صنف خمس بیرون باید کرد، و آن خمس بر پنج سهم بخشیدن، چنان که خدای گفت جل جلاله: فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ، نام خدای در مفتتح کلام نه از بهر آنست که او را سهمی است، بل که تعظیم راست، و تیمن و تبرک را، و حقیقت آنست که للَّه الدنیا و الآخرة ملکا و ملکا. پس معنی آنست که: فان للرسول خمسه، یک سهم رسول خدایراست، و آن بیت المال است، امروز با مصالح مسلمانان گردانند، چون سد ثغور و ارزاق قضات و مؤذنان و امثال آن، و در خبر است که مصطفی ص آن گاه که از خیبر بازگشته بود فرمود: تا مال غنیمت با هم آوردند قسمت را، و گفت: ردوا الخیط و المخیط فان الغلول نار و عار، آن گه تایی موی بدست گرفت، گفت: انه لا یحل لی من هذا المغنم مثل هذا الا الخمس، و الخمس مردود فیکم، دیگر سهم از آن خمس حق خویشان رسول است، ایشان که از زکوات و صدقات فریضه محروم‌اند، و ایشان بنو هاشم‌اند و بنو المطلب. و هاشم و مطلب پسران عبد مناف‌اند.
هوش مصنوعی: آیات قرآن که به غنیمت‌برداری اشاره دارد به طور کلی درباره این است که هر چیزی که در نبرد به دست آید، از جمله مال و اموال دشمنان، به عنوان غنیمت شناخته می‌شود. این اموال می‌توانند از طریق جنگ به دست آید یا به دلیل ترس دشمنان از مسلمانان، بدون جنگ به آن‌ها برسند. در هر دو حالت، باید از آن‌ها خمس (یک‌پنجم) جدا شود و تقسیم شود. این خمس به سهم پیامبر و همچنین به بیت‌المال تعلق می‌گیرد، که برای رفع نیازهای مسلمانان و تأمین هزینه‌های عمومی استفاده می‌شود. در حدیثی آمده است که پیامبر اسلام پس از فتح خیبر به اهمیت تقسیم عادلانه غنائم تأکید کرده و اشاره کرده که تنها خمس آن برای او مجاز است و بقیه باید به مسلمانان برگردد. همچنین، بخشی از خمس متعلق به خویشاوندان نزدیک پیامبر، یعنی بنی‌هاشم و بنی‌مطلب است که به دلیل شرایط خاصی از زکات و صدقات بی‌بهره هستند.
هاشم جد مصطفی است، و مطلب جد شافعی، و عبد مناف را دو پسر دیگر بود: عبد الشمس و نوفل. عبد الشمس جد عثمان بن عفان بود و نوفل جد جبیر بن مطعم.
هوش مصنوعی: هاشم، پدر جد مصطفی است و مطلب، پدر جد شافعی محسوب می‌شود. عبد مناف دو پسر دیگر داشت به نام‌های عبد الشمس و نوفل. عبد الشمس، پدر عثمان بن عفان و نوفل، پدر جبیر بن مطعم بود.
بنو نوفل و بنو عبد الشمس از خمس محروم‌اند، هر چند که با بنو عبد المطلب بدرجه یکسان‌اند، از بهر آنکه رسول خدا ایشان را محروم کرد، چون طلب کردند و ذلک فیما
هوش مصنوعی: بنو نوفل و بنو عبد الشمس از حق خمس محروم هستند، هر چند که در مرتبه با بنو عبد المطلب یکسانند. این محرومیت به دلیل تصمیم پیامبر اسلام است که وقتی آنها درخواست کردند، ایشان به آنها اجازه نداد.
روی جبیر بن مطعم، قال: لمّا قسم رسول اللَّه ص سهم ذوی القربی بین بنی هاشم و بنی المطلب، جئت انا و عثمان، فقلنا یا رسول اللَّه، هؤلاء بنو هاشم، لا ننکر فضیلتهم لمکانک الّذی وضعک اللَّه به فیهم، أ رأیت اخواننا من بنی المطلب اعطیتهم و ترکتنا، و انما نحن و هم بمنزلة واحدة. قال: انّهم لم یفارقونی فی جاهلیة و لا اسلام و انما بنو هاشم و بنو المطلب شی‌ء واحد، ثمّ شبّک بین اصابعه.
هوش مصنوعی: جبیر بن مطعم می‌گوید: زمانی که پیامبر خدا سهم خویشاوندان را بین بنی‌هاشم و بنی‌مطلب تقسیم کرد، من و عثمان نزد او رفتیم و گفتیم: «ای پیامبر خدا، این‌ها بنی‌هاشم هستند و ما فضیلت آن‌ها را به‌واسطه جایگاهی که خداوند به تو داده، انکار نمی‌کنیم. اما آیا نمی‌بینی که برادران ما از بنی‌مطلب را به آن‌ها داده‌ای و ما را ترک کرده‌ای، در حالی که ما و آن‌ها در جایگاه یکسانی هستیم؟» پیامبر پاسخ داد: «آن‌ها در جاهلیت و اسلام هرگز از من دور نشده‌اند. بنی‌هاشم و بنی‌مطلب به هم وابسته‌اند.» و سپس انگشتانش را به هم قفل کرد.
و توانگر و درویش و دور و نزدیک و مهینه و کهینه در آن یکسان، نرینه دو بهر، و مادینه یک بهر، هم چون میراث. قومی گفتند: سهم ذی القربی بهمه قریش قسمت کنند، که همه قرابت رسول‌اند، و قول اول درست‌تر است و بیشترین علما بر آنند. حسن گفت: سهم رسول اللَّه و سهم ذی القربی، بعد رسول اللَّه، یجعلان فی الخیل و السّلاح و العدّة فی سبیل اللَّه، و معونة الاسلام و اهله، سهم دیگر از خمس یتیمانراست، پدر مردگان نارسیده درویش ایشان، که در دیوان صدقات نه‌اند. سهم چهارم درویشان مسلمانان راست، هم فقرا و هم مساکین. سهم پنجم راه گذریان راست که در سفر طاعت باشند، نه در سفر معصیت. این پنج قسم هر یکی را از پنج یک غنیمت پنج یکی است، باقی که بماند اربعة اخماس الغنیمة غازیان راست، ایشان که قتال کرده‌اند و در معرکه بوده‌اند. پیاده را یک سهم، و سوار را دو سهم، بعد از آن که سلب فرا قاتل داده باشند.
هوش مصنوعی: در این متن به توزیع مالیات‌ها و سهم افراد مختلف در جامعه اشاره شده است. در این توزیع، افراد توانگر و درویش، نزدیک و دور، و قدیمی و جدید به یک اندازه شناسایی می‌شوند. سهمی برای نزدیکان پیامبر (ص) در نظر گرفته شده که به همه قبیله قریش تعلق می‌گیرد. همچنین، تاکید شده است که سهم پیامبر و نزدیکان بعد از ایشان باید در امور اسلامی، مانند خرید اسلحه و تجهیزات، اختصاص یابد. برای یتیمان و درویشان مسلمان نیز سهمی در نظر گرفته شده است. در آخر، اشاره شده که بخشی از غنایم برای کسانی که در جنگ حضور داشته‌اند، تقسیم می‌شود و بین پیاده‌نظام و سواران نیز تفاوت در تقسیم سهم وجود دارد.
آن گه گفت: إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی‌ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ، یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ، روا باشد که این سخن متصل بود به آنچه که گفت: فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلی‌ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ. إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی‌ عَبْدِنا. یوم بدر یعنی ایقنوا ان اللَّه ناصرکم اذ کنتم قد شاهدتم من نصره و امداد الملائکة ما شاهدتم. و روا باشد که این سخن متعلق باشد بقسمت غنائم، و المعنی: اقبلوا ما امرتم به فی القسمة ان کنتم آمنتم باللّه، و القرآن الذی انزلنا علی محمد یوم الفرقان. میگوید: قسمت چنان که کردیم و فرمودیم بپذیرید اگر ایمان دارید بخدا و به قرآن که به محمد فرو فرستادیم، روز بدر که اهل حق و اهل باطل آن روز از هم جدا شدند، و دو گروه بر هم رسیدند: حزب اللَّه و حزب الشیطان.
هوش مصنوعی: سپس گفت: اگر به خدا و آنچه بر بنده‌مان در روز فرقان فرستادیم ایمان دارید، این سخن می‌تواند به آنچه که گفته است مرتبط باشد: بدانید خداوند مولای شماست و او بهترین یاور است. اگر به خدا و آنچه بر بنده‌مان نازل کرده‌ایم ایمان دارید، در روز بدر، روزی که دو گروه با هم روبرو شدند، مطمئن باشید که خداوند یاری‌دهنده شماست، چون شما شاهد کمک و یاری ملائکه بودید. همچنین ممکن است این سخن به تقسیم غنایم مربوط باشد و معنا کند: اگر به خدا و قرآن که بر محمد نازل کردیم ایمان دارید، آنچه در تقسیم غنایم به شما گفته شده را بپذیرید. این بدان معناست که تقسیم به گونه‌ای که ما انجام دادیم، پذیرفتنی است، اگر ایمان دارید به خدا و قرآن که در روز بدر، روزی که حق از باطل جدا شد و دو گروه یعنی حزب خدا و حزب شیطان به هم رسیدند.
وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ. اذ نصرکم و انتم اذلة اقلة. درین آیت گفت: قرآن یوم الفرقان فرو فرستادیم. جایی دیگر گفت: أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، شب قدر فرو فرستادیم. جایی دیگر گفت: عَلی‌ مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا بروزگار و درنگ فرو فرستادیم، و این آن بود که قرآن در شبانروز بدر بآسمان دنیا فرو فرستادند، و آن را در بیت العزة در خزانه قرآن بنهادند، یک جای روز گفت، و یک جای شب گفت، بر سعت عادت سخن عرب که از شب خبری حکایت کنند و آن روز بود، و از روز حکایت کنند و آن بشب بود، از بهر آنکه آن کار از شبانروز بیرون نمیشود، و آن روز که جنگ بدر بود آدینه بود، هفدهم ماه رمضان، و دوش آن شب قدر بود، آن گه قرآن را از رب العزة پس ازان در باقی عمر مصطفی بزمین میفرستاد بر درنگ و بر مکث، لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ تا هر گه که رنجی بدل رسول خدا رسیدی خدای دل وی را تثبیت کردی، و هر گه که حکم را اجابت افتادی حکم فرستادی بر مواقع نجوم، و یک تفسیر که کردند در وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‌ اینست که و الوحی اذا انزل.
هوش مصنوعی: خداوند بر هر چیزی تواناست. در زمانی که شما ضعیف و اندک بودید، به یاری شما شتافت. در این آیه ذکر شده که قرآن را در روز فرقان نازل کردیم. در جای دیگری آمده که آن را در شب قدر نازل کرده‌ایم. همچنین در مکانی دیگر، گفته شده که قرآن را به تدریج نازل کردیم. این اشاره دارد به اینکه قرآن در طول شب و روز به آسمان دنیا منتقل شد و سپس در خانه عزت، یعنی به عنوان خزانه‌ای از قرآن، قرار گرفت. برخی جملات به روز و برخی به شب اشاره دارند، به دلیل عادت سخن گفتن عرب‌ها که از اخبار شب در روز و از اخبار روز در شب سخن می‌گویند. جنگ بدر در روز جمعه، 17 رمضان رخ داد و شب آن، شب قدر بود. پس از آن، قرآن به تدریج در باقی عمر پیامبر به زمین نازل شد تا دل پیامبر را تسکین بخشد و هنگامی که او با مشکلاتی مواجه می‌شد، خداوند دستوری را در مواقع مناسب می‌فرستاد. یکی از تفسیرها در مورد آیه «والنجم إذا هوى» این است که وحی هنگام نزول مانند ستاره‌ای شکسته است.
إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا، ای نزول بشفیر الوادی الادنی من المدینة و عدوّکم من المشرکین نزول بشفیر الوادی الاقصی من المدینة و یلی مکة.
هوش مصنوعی: شما در کنار دره پیوسته‌اید، در جایی نزدیک به شهر، و دشمنان شما از مشرکان در جایی نزدیک به مکّه قرار دارند.
وَ الرَّکْبُ یعنی ابا سفیان و العیر أَسْفَلَ مِنْکُمْ. ای مکاناً اسفل من مکانکم، لانکم علی نشر من الارض، و قیل: اقرب الی ساحل البحر. مکّی و بصری عدوة هر دو بکسر عین خوانند، و باقی بضم عین خوانند، و هما لغتان مشهورتان‌ کالرّشوة و الرّشوة. مصطفی ص بالای وادیی فرو آمده بودند در سوی مدینه، و کافران بزیر وادیی فرو آمده بودند در سوی مکه، در ساحل بحر، و بو سفیان کاروان بر ساحل بحر براند و بمکه برد. مسلمانان از مدینه بیرون آمدند و بطلب کاروان و کافران از مکه بیرون آمدند بدفع ایشان و حمایت داشت بر کاروان. هر دو فریق بر هم رسیدند بی‌آنکه وعده نهاده بودند قتال را.
هوش مصنوعی: عبارت "الرَّکْبُ" به کاروان ابوسفیان اشاره دارد و در پایین تر از شما قرار دارد. این به این معناست که آنها در مکانی پایین تر از محل شما هستند، زیرا شما بر روی زمین مرتفع تری قرار دارید و برخی نیز می‌گویند که این محل به سواحل دریا نزدیک تر است. شهر مکه و بصره هر دو با کسر حرف "ع" خوانده می‌شوند، در حالی که بقیه شهرها با ضم حرف "ع" تلفظ می‌شوند و این دو لهجه از لحاظ زبان‌شناسی معروف هستند، همانند تفاوت "الرّشوة" و "الرّشوة". حضرت مصطفی (ص) در بالای دره‌ای به سوی مدینه قرار داشتند و کفّار در پایین دره‌ای به سوی مکه مستقر شده بودند، در سواحل دریا. ابوسفیان کاروان را در سواحل دریا به سوی مکه هدایت کرد. مسلمانان از مدینه خارج شدند تا کاروان را فرامی‌خوانند و کفّار از مکه آمده بودند تا از کاروان حمایت کنند. دو گروه بدون اینکه قبلاً برای قتال وعده‌ای گذاشته باشند، به هم رسیدند.
رب العالمین گفت: وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ انتم و المشرکون للقتال لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعادِ لقلّتکم و کثرة عدوکم، و قیل: لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعادِ ای کانوا لا یصدّقون فی مواعدتکم طلباً لغرتکم و الحیلة علیکم، و لکن جمع اللَّه بینکم من غیر ارادة و لا قصد منکم. لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا فی علمه و حکمه، من نصر النبی و المؤمنین.
هوش مصنوعی: پروردگار عالم گفت: اگر شما و مشرکان برای جنگ همدیگر را ملاقات می‌کردید، در مورد زمان مقرر اختلاف پیدا می‌کردید، زیرا شما کمتر از آن‌ها بودید و آن‌ها بیشتر بودند. همچنین گفته شده که ممکن است شما را در وعده‌های‌تان تصدیق نمی‌کردند تا بتوانند شما را فریب دهند و بر شما غلبه کنند. اما خداوند شما را بدون اراده یا قصد شما جمع کرده است تا اینکه کارهایی را که در علم و حکمت او از قبل مقرر شده به انجام برساند، مانند یاری رسانی به پیامبر و مؤمنان.
لِیَهْلِکَ یعنی: فعل اللَّه ذلک لیضل و یکفر من کفر من بعد حجة قامت علیه، و یؤمن من آمن علی مثل ذلک بینة. درین آیت نصرت مؤمنان است با قلّت و ضعف ایشان، و شکستن کافران با کثرت و شوکت ایشان. رب العالمین وقعت بدر برین صفت حجتی روشن ساخت، و معجزه ظاهر تا کافران را فردا عذر نماند، و حجت خدای بر ایشان روشن باشد و قاطع، و خود میگوید جل جلاله: وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا، و گفته‌اند: تقدیر این آیت آنست لِیَهْلِکَ مَنْ حکم اللَّه بهلاکه وَ یَحْیی‌ مَنْ حکم اللَّه بحیوته. نافع و ابو بکر و یعقوب حیی خواندند بدو یا و باقی حیّ بیاء مشدّد خوانند، و ادغام، فمن ادغم فلاجتماع حرفین من جنس واحد، و من اظهر فعلی اصله تقول حیی یحیی.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که مورد بررسی قرار گرفته، به معنای این است که خداوند به دلایلی خاص افرادی را به هلاکت می‌رساند و کسانی دیگر را زنده نگه می‌دارد. این آیه نشان‌دهنده کمک خداوند به مؤمنان است، حتی زمانی که آنها در اقلیت و ضعیف هستند، و همچنین نشان‌دهنده شکست کافران، حتی اگر آنها در تعداد و قدرت بیشتری باشند. واقعه‌ی جنگ بدر به وضوح این حقیقت را اثبات کرده و معجزه‌ای برای نشان دادن حقانیت خداوند برای کافران است، به طوری که آنها در آینده نتوانند عذری بیاورند. خداوند همچنین بیان داشته که ما هیچ‌گاه عذاب نمی‌کنیم تا زمانی که پیامبری به سوی مردم فرستاده نشده باشد. معنای خاص این آیه به این صورت بیان شده که خداوند برای هلاکت برخی و زندگی برخی دیگر حکمی دارد. در این متن، بحث‌هایی درباره‌ی نحوه‌ی خواندن و ادغام برخی واژه‌ها نیز وجود دارد.
إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنامِکَ... الایة مفسران را دو قول است، درین آیت: یکی فِی مَنامِکَ ای عینک. گفتند: منام بر وزن مفعل است، هم مصدر و هم زمان و هم مکان، و اینجا مکان است. ای فی عینک التی هی موضع النوم، و این قول درست نیست، که منام اگر مکان است مکان نائم است نه مکان نوم. قول دیگر، فِی مَنامِکَ، ای فی رؤیاک، این نمودن در خواب است که مصطفی را در خواب نمودند آن شب که دیگر روز حرب بدر رفت که مشرکان اندک بودند خوار و ناچیز، تأویل نهاد که ایشان خوار و مقهور شوند. پس یاران را از آن خواب خویش خبر کرد همه قوی دل گشتند و شاد شدند، دانستند که خواب انبیاء حق است و راست.
هوش مصنوعی: مفسران درباره این آیه دو نظر متفاوت دارند. یکی این که "فِی مَنامِکَ" به معنای "در خواب تو" است و آن را به مکان خواب ارتباط می‌دهند. اما این نظریه به اشتباه است، زیرا "منام" به معنای مکان خواب نیست، بلکه به معنای حالت خواب است. نظر دیگر این است که "فِی مَنامِکَ" به معنای "در رؤیاهای تو" است و اشاره به این دارد که پیامبر (ص) در شب قبل از جنگ بدر در خواب دید که دشمنان اندک و ضعیف هستند. این خواب به او نشان داد که دشمنان شکست خواهند خورد. او این خواب را با یارانش در میان گذاشت و آنها از این خبر شاد و قوی دل شدند، زیرا می‌دانستند که خواب انبیاء راست و واقعی است.
وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً ای علی صورة عرفت انّ الغلبة لهم، ثم اخبرتهم لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ، ای اختلفت کلمتکم فی امر القتال و الفرار. و لکن سلّمکم من الفشل و التّنازع و المخالفة فیما بینکم و قیل: سَلَّمَ ای: عصمکم من العدوّ.
هوش مصنوعی: اگر خداوند در میدان جنگ شما را با دشمنان بسیاری روبرو می‌کرد، به‌طور حتم متوجه می‌شدید که پیروزی از آن آن‌هاست و اگر این موضوع را با شما در میان می‌گذاشت، شما شکست می‌خوردید و بین خودتان در مورد نبرد یا فرار دچار اختلاف می‌شدید. اما خداوند شما را از این شکست و نزاع و مخالفت در بین خودتان حفظ کرد. برخی نیز گفته‌اند که این حفظ به معنای محافظت شما از دشمن است.
إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ای بخفیّات القلوب.
هوش مصنوعی: او به درون دل‌ها و رازهای پنهان آن‌ها آگاه است.
وَ إِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلًا، این باز در معسکر بوده در ابتداء قتال نه در خواب، آن ساعت که هر دو گروه بر هم رسیدند. خدای تعالی کافران را بچشم مؤمنان اندک نمود تا بجنگ دلیر گشتند و قوی دل شدند و بنترسیدند، و اما آنجا که گفت: در صدر سورة آل عمران یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ، یعنی: یرون المؤمنین انفسهم مثلی الکافرین. عبد اللَّه مسعود گفت: فرایاری از یاران مصطفی ص که گفت بگو این گروه دشمن هفتاد باشند. جواب داد که مگر صد باشند.
هوش مصنوعی: زمانی که در میدان نبرد به یکدیگر برخورد می‌کنید، خداوند دشمنان را در نظر مؤمنان کم جلوه می‌دهد. این کار باعث می‌شود تا مؤمنان دلیرتر و شجاع‌تر شوند و از ترس دور بمانند. در آیه‌ای دیگر بیان می‌شود که مؤمنان دشمنان را به چشم خود برابر با خودشان می‌بینند، به طوری که به نظر می‌رسد تعداد آن‌ها دو برابر است. همچنین، یکی از همراهان پیامبر، گفته است که اگر دشمنان هفتاد نفر باشند، ممکن است مؤمنان خواسته باشند که تعداد آن‌ها را صد نفر بدانند.
مردی را از مشرکان اسیر گرفتند، از وی پرسیدند که عدد مشرکان و جنگیان چند است؟ گفت، میان نهصد تا هزار مردان مبارز جنگی.
هوش مصنوعی: مردی از میان مشرکان اسیر شد و از او سوال کردند که تعداد مشرکان و جنگجویان چقدر است؟ او پاسخ داد که تعداد آنها بین نهصد تا هزار مرد جنگی است.
وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ و میگوید: شما که مؤمنان‌اید بچشم ایشان اندک نمودیم چنان که بودید تا ایشان دلیر در آمدند و در جنگ می‌پیوستند، و کار خود عظیم نهادند، و قوی دانستند چنان که ابو جهل گفت: آن ساعت که در جنگ می‌پیوستند: انّما محمد و اصحابه اکلة جزور فاربطوهم بالحبال. و این آن بود که اخنس بن شریق از بنی زهره با سیصد مرد متفق شد که باز گردیم که ما بطلب کاروان آمده بودیم، و کاروان بسلامت بمکه رسید، و قتال کردن ما را با محمد هیچ روی نیست، که اگر کار وی بلند شود بکلمات و ما بوی بزرگ شویم و اگر نه هم دست ازو بداشتن اولیتر، که عرب خود کار وی کفایت کنند. ابو جهل، بلات و عزی و منات و هبل سوگند خورد که تا باین چاه بدر قتالی عظیم میان ما نرود باز نگردیم، ایشان خود چه باشند در دست ما، چون برزنیم؟ و حکیم بن حزام و عتبه همان سخن گفتند که اخنس گفت. اما دیگران فرمان نبردند، وصفها راست کردند، و در جنگ پیوستند، و رب العالمین مدد فریشتگان فرستاد، چنان که شرح آن رفت. پس عتبه و شیبه و ولید مغیره بیرون آمدند و مبارز خواستند، گفتند: یا محمد مبارز فرست تا حقّ از باطل جدا شود. سه مرد انصاری بیرون شدند و نسب خویش خواندند، ایشان گفتند شما کفؤ ما نباشید ما کفؤ خویش خواهیم.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که خداوند مؤمنان را در نظر دشمنانشان خُرد و کم‌ ارزش جلوه‌گر کرده است. این امر باعث شد که دشمنان احساس قدرت کنند و در جنگ شرکت کنند. مثلاً ابو جهل در حین جنگ نسبت به مؤمنان توهین‌آمیزانه صحبت کرد و برای بازگشت به مکّه دلیل آورد که اگر پیروزی نصیب محمد شود، او و یارانش به بزرگی خواهند رسید. همچنین، برخی از سران قریش مانند اخنس بن شقیق و دیگران با هم توافق کردند که بازگردند، اما برخی دیگر بر ادامه جنگ اصرار کردند و به مبارزه با مؤمنان پیوستند. در این بین، عتبه و شیبه و ولید مغیره خواستار مبارز شدند تا حق از باطل جدا شود، اما مؤمنان اجازه ندادند که آنان با آنها مبارزه کنند.
رسول خدا علی ص را و حمزه را و ابو عبیده را فرستاد. حمزه با عتبه در آویخت و علی با شیبه و بو عبیده با ولید همی آویخت، تا ضربتهای بسیار میان ایشان خطا شد.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا علی (ع)، حمزه و ابو عبیده را به میدان جنگ فرستاد. حمزه با عتبه، علی با شیبه و ابو عبیده با ولید به نبرد پرداختند و ضربات زیادی بین آن‌ها رد و بدل شد.
عمرو بن الجموح مشتی خرما در دست داشت، گفت: هر چند گرسنه‌ام این خرما نخواهم خورد، بینداخت و برفت و حرب همی‌کرد. این عمرو، بو جهل را ضربتی زد و دستش بیاویخت، پسرش عکرمه از پس در آمد شمشیر بزد بر دست عمرو و دستش در آویخت، وی پای بر آن دست نهاد و قوّت کرد تا آن دست از خود جدا کند، و هم چنان حرب میکرد تا بو جهل بیفتاد. عبد اللَّه مسعود در آمد و پای بر گردن وی نهاد، بو جهل گفت: یا رویعی الغنم لقد ارتقیت مرتقی عظیماً. عبد اللَّه گفت: اللَّه احلّنی علیه، آن گه سرش از تن جدا کرد، و نزدیک رسول آورد. مسلمانان بدان شاد شدند و دو مرد عرب بر سر کوه ایستاده بودند تا هر گروه که نصرت یابند با ایشان یار شوند، پاره میغ در هوا بر ایشان بگذشت، ازان میغ روشنایی آتش دیدند، و آواز زنجیر شنیدند. یکی را زهره پاره‌پاره شد و آن دیگر مسلمان شد، و قصه با رسول خدا بگفت. رسول از جبرئیل پرسید، گفت: آن آتش از حرارة من بود که فریشتگان را همی‌راندم و زنجیر آورده بودیم از بهر کفار و بیم دادن ایشان، آن گه کار بجایی رسید که هفتاد تن از بزرگان قریش کشته شدند، و هفتاد تن را اسیر گرفتند، و هفتاد تن را مجروح کردند. و مسلمانان را نصرت بود، و این نصرت بتأیید حق بود، و قضاء اللَّه بود، و خواست وی، کاری در ازل رانده و حکمی کرده و علم وی در آن رفته.
هوش مصنوعی: عمرو بن الجموح در دستش یک مشت خرما داشت و گفت: با اینکه گرسنه هستم، این خرما را نمی‌خورم، بنابراین آن را انداخت و به سوی جنگ رفت. عمرو به بو جهل ضربه‌ای زد و دستش را قطع کرد. پسرش عکرمه نزدیک آمد و بر دست عمرو شمشیر زد و دست او را قطع کرد. عمرو پایش را بر آن دست گذاشت و تلاش کرد تا دستش را از بدن جدا کند و همچنان به جنگ ادامه داد تا بو جهل را زمین زد. عبد الله مسعود آمد و پایش را بر گردن بو جهل گذاشت. بو جهل گفت: "ای نادان، تو بر بلندی بزرگی قرار گرفته‌ای!" عبد الله پاسخ داد: "خداوند مرا بر او تسلط داده است." سپس سرش را از تنش جدا کرد و نزد پیامبر آورد. مسلمانان از این پیروزی شاد شدند و دو مرد عرب بر بالای کوه ایستاده بودند تا هر گروهی که پیروز شود، به آن‌ها بپیوندند. در آن لحظه، شعله‌ای در هوا دیده شد و صدای زنجیری به گوش رسید. یکی از آن دو نفر ترسید و دیگری به اسلام روی آورد و این ماجرا را به پیامبر گفت. پیامبر از جبرئیل پرسید و او پاسخ داد که آن شعله از حرارت من بود که فرشتگان را رهبری می‌کردم و زنجیری برای دشمنان آورده بودیم تا از آن‌ها بترسانیم. در نهایت، هفتاد نفر از بزرگان قریش کشته شدند، هفتاد نفر به اسارت درآمدند و هفتاد نفر دیگر مجروح شدند. این پیروزی به یاری حق بود و نتیجه اراده خداوند، کاری از پیش تعیین‌شده و حکمی بود که خداوند قبلاً در نظر گرفته بود.
اینست که رب العالمین گفت: لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ یعنی و بعد هذا الیّ مصیرکم فاکرم اولیائی و اعاقب اعدائی.
هوش مصنوعی: رب العالمین فرمود: خداوند تصمیمی را محقق خواهد ساخت که از قبل مقرر شده است و همه امور به سوی خدا بازمی‌گردد. یعنی بعد از این به سوی من می‌روید، من با دوستانم نیکی می‌کنم و با دشمنانم مجازات خواهم کرد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَةً ای: جماعة من الکفار فی الحرب، فَاثْبُتُوا للقائم و قاتلوا و لا تنهزموا، وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً بالقلب و اللسان، و هو التکبیر عند المسابقة، اللَّه اکبر و اللَّه اکبر. عطا گفت: در حال حرب سخن گفتن مکروه است مگر ذکر خدا، تکبیر و تهلیل. لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای تظفرون فی الدنیا و تبقون فی الجنة، فانّهما خصلتان اما الغنیمة و امّا الشّهادة. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فی اقامة الجهاد، وَ لا تَنازَعُوا فتکونوا فیه علی آراء مختلفة، فَتَفْشَلُوا ای: فتجبنوا، وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ لفظ ریح استعارة است از دولت و نصرت و قوت و مهابت. قومی گفتند: باد است بحقیقت که بوقت نصرت جهد، و مصطفی ص به این معنی گفت: نصرت بالصّبا و اهلکت عاد بالدّبور، و گفته‌اند کسی را که دنیا بوی اقبال کند بمراد وی، الرّیح الیوم لفلان. و منه قول الشاعر:
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، وقتی با گروهی از کفار در میدان جنگ روبرو شدید، ثابت قدم باشید و با تمام قدرت بجنگید و عقب‌نشینی نکنید. و یاد خدا را بسیار در دل و زبان خود بکنید، و این یاد خدا شامل تکبیر در زمان مبارزه است. عطا گفته است: در حال جنگ صحبت کردن مکروه است جز برای ذکر خدا، مانند تکبیر و تهلیل. شاید که شما در دنیا پیروز شوید و در بهشت باقی بمانید، که این دو مورد ممکن است غنیمت یا شهادت باشد. و به خدا و رسولش در برپایی جهاد اطاعت کنید و در این کار با هم اختلاف نداشته باشید، چرا که در این صورت شکست خواهید خورد و اراده و قدرت شما از بین خواهد رفت. اصطلاح «ریح» در اینجا به معنای دولت، نصرت و قوت است. گروهی گفته‌اند: در زمان پیروزی، تلاش باید صورت گیرد. و مصطفی (ص) نیز به همین معنا اشاره کرده است. در نهایت گفته‌اند که کسی که دنیا به او روی کند به مرادش خواهد رسید.
واصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ینصرهم و لا یخذلهم. وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً... البطر الغلو فی النعمة و احتقار الغیر، وَ رِئاءَ النَّاسِ لیثنوا علیهم. میگوید: شما که مؤمنان‌اید چون کافران نه بید. بو جهل و اصحاب وی که از مکه بیرون آمدند بقصد بدر تا زنده و دننده و در نعمت بطر گرفته، و طاغی و یاغی گشته، و خویشتن بمردی فرا مردم نموده و مست خمر و زمر گشته، مصطفی ص چون ایشان را دید گفت: «ان هذه قریش قد خرجت بفخرها و خیلائها تحاد اللَّه و رسوله، اللهم فاحنهم الغداة»!
هوش مصنوعی: صبور باشید، زیرا خداوند با صابران است و به آنها یاری می‌کند و در بهبود حالشان تنهام نمی‌گذارد. و مانند کسانی نباشید که از دیار خود به خاطر کبر و غرور خارج شدند. کبر به معنای افراط در نعمت و بی‌احترامی به دیگران است و این کار به خاطر جلب توجه و رضایت مردم انجام می‌شود. او می‌گوید: شما که مؤمنید نباید مانند کافران باشید. آنها به‌خاطر نادانی و تقلید از کسانی که از مکه خارج شدند تا به جنگ بدر بروند، به کبر و ستم دچار شدند و خود را در مقابل مردم بزرگ جلوه‌گر کردند. وقتی پیامبر (ص) آنها را دید، گفت: "این قریش با فخر و خودبزرگ‌بینی خود به مقابله با خدا و پیامبرش آمده‌اند، پس خداوند از آنها انتقام بگیرد."
وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ای دین اللَّه بطرا و رئاء الناس، و یصدّون. این دو مصدر و فعل هر سه حال‌اند. وَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ عالم به من کل الوجوه.
هوش مصنوعی: اینها مردم را از راه خدا باز می‌دارند، یعنی از دین خدا به خاطر نمایش و ریا کاری، و به طریقی جلوگیری می‌کنند. این دو مصدر و فعل هر کدام به نوعی از لحاظ معنایی اشاره به حال‌هایی دارند. خداوند به کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه و احاطه‌دار است و از تمام جوانب در جریان است.
وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ مفسران گفتند: در سبب نزول این آیت که‌ قریش چون فرا راه بودند و حرب و قتال در دل گرفتند، قومی گفتند: که ما از بنی کنانه و بنی مدلج می‌ترسیم که ایشان خصم مااند و میانه ما کینه و عداوت است، و ایشان با قوت و شوکت، نباید که تعرض ما کنند تا باز گردیم. چون خواستند که باز گردند، ابلیس آمد بر صورت سراقة مالک جعشم الکنانی، گفت: چرا می‌باز گردید. ایشان گفتند: نحن نرید قتال هذا الرّجل و نخاف من قومک، ما میخواهیم که با محمد قتال کنیم و از قوم تو بنی کنانه میترسیم. و این سراقة از اشراف کنانه و بنی مدلج بود، سالار و سرور ایشان. ابلیس که بر صورت وی بیرون آمده بود گفت: لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ ای لا احد یغلبکم من النّاس، ای من کثرتکم و قیل من جنس النّاس، وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ ای مجیر لکم عن بنی کنانة و ضامن ان لا یتعرّضوا لکم.
هوش مصنوعی: وقتی که شیطان اعمال قریش را برایشان زینت داد، مفسران گفته‌اند که وقتي قریش در حالت آماده‌باش بودند و در دل جنگ و نزاع داشتند، گروهی از آنها نگران بودند که از بنی کنانه و بنی مدلج آسیب ببینند چون میانشان کینه و دشمنی وجود داشت. آنها احساس می‌کردند که این دو قبیله با قدرت و اقتدار، نمی‌توانند به آنها حمله کنند و تصمیم گرفتند که بازگردند. در این هنگام، ابلیس به شکل سراقة مالک جعشم الکنانی به نزد آنها آمد و پرسید: چرا می‌خواهید برگردید؟ آنها پاسخ دادند که ما می‌خواهیم با محمد بجنگیم و از قوم تو، یعنی بنی کنانه، می‌ترسیم. سراقة از سران بنی کنانه و بنی مدلج بود و ابلیس که به صورت او ظاهر شده بود، به آنها گفت: امروز هیچ کس نمی‌تواند شما را شکست دهد و من شما را در برابر بنی کنانه حمایت می‌کنم و ضامن می‌شوم که آنها به شما تعرض نکنند.
یا ظالمی انّی تروم ظلامتی
و اللَّه من کلّ الحوادث جاری‌
هوش مصنوعی: ای ظالم، من به ظلم تو شکایت می‌کنم و قسم به خدا که در هر واقعه‌ای حقایق روشن است.
جاری ای مجیری. ابلیس گفت: امروز کس با شما نتاود، از مردمان مترسید، که من شما را از قوم خویش ایمن دارم و ایشان را بر شما دست نبود.
هوش مصنوعی: هم اکنون ای مجیر، ابلیس گفت: امروز هیچ‌کس نمی‌تواند به شما نزدیک شود. از مردم نترسید، زیرا من شما را از قوم خود در امان می‌دارم و آن‌ها نمی‌توانند به شما آسیب برسانند.
رب العزة گفت: فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی‌ عَقِبَیْهِ ای: ولی مدبراً، «و قال: إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِنْکُمْ افارقکم و لا ادنو منکم. خدای گفت: چون هر دو گروه بر هم رسیدند، ابلیس فریشتگان را بدید که از آسمان فرو می‌آمدند، و جبرئیل را دید جامه بخود در گرفته، و در پیش مصطفی ص ایستاده و عنان وی گرفته، بترسید و از مشرکان با پس گشت، بو جهل او را گفت: یا سراقة أ فراراً من غیر قتال؟ هنوز جنگ در نپیوستم و راه گریز گرفتی؟ گفت: انی اری ما لا ترون یعنی: الملائکة. انی خاف اللَّه ان یهلکنی فیمن یهلک، و قیل: أخاف ان یناله مکروه من الملائکة، لانهم کانوا یعرفونه، و قیل: خاف الوقت الّذی انظر الیه قد حان و قیل: معناه «انی اخاف اللَّه علیکم.» قال ابن اسحاق، قال ابلیس: إِنِّی أَخافُ اللَّهَ و کذب عدوّ اللَّه ما به مخافة اللَّه، و لکن علم انه لا قوّة له و لا منعة فاوردهم و اسلمهم، و تلک عادة عدوّ اللَّه لمن‌ اطاعه حتی اذا التقی الحقّ و الباطل اسلمهم و تبرّأ منهم. پس چون کافران بهزیمت وا مکة آمدند آوازه در افتاد که سراقة پشت بداد بهزیمت و لشکر بشکست، خبر بسراقة رسید گفت: و اللَّه ما شعرت بمسیرکم، حتی بلغنی هزیمتکم، و اللَّه که من نه از رفتن خبر دارم و نه از هزیمت تا آن گه که خبر هزیمت شما بمن رسید، این چه سخن است و چه کار که بر من می‌بندید؟ ایشان گفتند: نه تو در معرکه بودی و چنین گفتی؟ وی سوگند یاد میکرد که من نبودم. مسلمانان دانستند که وی راست میگوید و آن گوینده شیطان بود.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: وقتی دو گروه یکدیگر را دیدند، ابلیس به عقب برگشت و گفت: «من از شما بیزارم و از شما دور می‌شوم.» او وقتی دید که فرشتگان از آسمان نازل می‌شوند و جبرئیل در مقابل پیامبر (ص) ایستاده و او را حمایت می‌کند، ترسید و از مشرکان فاصله گرفت. او به سراقه گفت: «آیا از ترس فرار می‌کنی بدون اینکه بجنگی؟» در حالی که هنوز جنگ آغاز نشده، فرار می‌کنی؟ او پاسخ داد: «من آنچه را شما نمی‌بینید، می‌بینم؛ فرشتگان را می‌بینم و از خداوند می‌ترسم که مرا هلاک کند.» برخی گفته‌اند که او از عواقب بدی که ممکن است به او برسد می‌ترسید، زیرا فرشتگان او را می‌شناختند. پس از مدتی، خدای متعال خواست او را تحقیر کند و ابلیس به هواداران خود دروغ گفت که از خدا می‌ترسد، در حالی که واقعیت این بود که او به خاطر ناتوانی‌اش از روی ترس آن‌ها را رها کرد. وقتی کافران به مکّه برگشتند و شکست خوردند، خبر به سراقه رسید که او در جنگ پیروز شده است. او در پاسخ گفت: «من از حرکت شما خبر نداشتم تا زمانی که خبر شکست شما به من رسید.» اما دیگران به او گفتند: «آیا تو در میدان جنگ بودی که این را می‌گویی؟» او قسم خورد که در آنجا نبود و مسلمانان هم دانستند که او راست می‌گوید و آن کسی که به او اتهام زده بود در واقع شیطان بود.
ثمّ قال: وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ یجوز ان یکون متصلا بکلامه، و یجوز ان یکون مستانفاً.
هوش مصنوعی: سپس گفت: و خداوند عذاب شدید دارد. این جمله می‌تواند به سخنش متصل باشد یا اینکه به صورت مستقل مطرح شده باشد.
إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ... الایه هم المنافقون ایضاً، و قد عطف الوصف علی الوصف بالواو، و قیل: هم قوم اسلموا بمکة، و لم یهاجروا، فلما خرجت قریش لحرب رسول اللَّه ص، خرجوا معهم، و قالوا نکون مع اکثر الفئتین، فلمّا رأوا قلّة المسلمین، قالوا: غَرَّ هؤُلاءِ دِینُهُمْ اذ خرجوا مع قلّتهم یقاتلون الجمع الکثیر ثمّ قتلوا جمعاً من المشرکین، منهم قیس بن الولید و ابو قیس المخزومیان و الحرث بن زمعة بن الاسود بن المطلب و علی بن امیة بن خلف و العاص بن منیه بن الحجاج و الولید بن عتبه و عمرو بن امیة.
هوش مصنوعی: زمانی که منافقان و افرادی که در دل‌هایشان بیماری هستند می‌گویند... این افراد اشاره به گروهی دارند که در مکه مسلمان شده بودند اما هجرت نکردند. وقتی قریش برای جنگ با پیامبر (ص) حرکت کردند، این افراد نیز با آنها بیرون آمدند و گفتند که ما در کنار یکی از دو گروه خواهیم بود. اما زمانی که دیدند تعداد مسلمانان کم است، گفتند: «اینها به خاطر دینشان فریب خورده‌اند که با این تعداد کم برای مبارزه با گروه بزرگتر آمده‌اند.» سپس در مبارزه با مشرکان، تعدادی از آنها کشته شدند، از جمله قیس بن الولید، ابو قیس مخزومی، الحرث بن زمعه، علی بن امیه، العاص بن منیه، الولید بن عتبه و عمرو بن امیه.
وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ ای یفوّض امره الیه لا یغلب، فَإِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ قویّ منیع، حَکِیمٌ فی خلقه.
هوش مصنوعی: هر کس که به خداوند توکل کند و امور خود را به او بسپرد، بدون شک شکست نمی‌خورد. چرا که خداوند مقتدر و توانمند است و در آفرینش خود حکمت دارد.