گنجور

۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ یا آدَمُ اسْکُنْ ای: و قلنا له بعد اخراج ابلیس من الجنة: یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ ای اتخذاها مسکنا تسکنان فیه. پس از آنکه ابلیس نافرمانی کرد، و او را از بهشت بیرون کردند، با آدم (ع) این خطاب رفت که: یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ. ای آدم! در جنة الخلد آرام گیر تو و جفت تو حوا، و آن را مسکن خویش سازید. سکون ضد، حرکت است، و ساکن منزل اگر چه حرکت کند، او را ساکن گویند، که سکون بر حرکت غلبه دارد در بیشترین اوقات شبانروز. و این بهشت که آدم را فرمودند تا در آن نشیند جنة الخلد است، که رب العزة مؤمنان را آفریده، و ایشان را وعده داده که در آن شوند، و ذلک فی قوله: قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ؟ مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ، تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا. قومی از اهل بدعت گفتند: آن بهشتی بود در آسمان که آدم و حوا را بود علی الخصوص، نه آن جنة الخلد که مؤمنان را وعده داده‌اند، و قومی گفتند: در زمین بود آن بهشت، و این هر دو قول باطلست، و قول درست آنست که اول گفتیم.

فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما متی شئتما، و أین شئتما و کیف شئتما. وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ یقال: قرب الشی‌ء، لازم، و قربته متعدّ، و الشجرة هی شجرة العلم، من اکل منها علم الخیر و الشر، و قیل: شجرة الخلد التی تأکل منها الملائکة، و قیل: شجرة من اکل منها احدث، و لا ینبغی أن یکون فی الجنة حدث. و عن اهل الکتابین انها شجرة الحنظل، ای لیستدلا علی مرارة احوال الدنیا، و قیل: هی الکرم. قال سعید بن المسیب: و اللَّه ما اکل منها و هو یعقل، و لکن حوا عصرت الکرم فسقته حتی سکر، ثم قادته.

فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ موضعه من الاعراب نصب علی الجواب، و قیل جزم علی النهی.

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ ای وسوس الیهما. قیل: کان وسواسا و الهاما، و قیل: کان کلاما، لقوله عقیبه: «وَ قالَ ما نَهاکُما»، و قیل: اصل الوسوسة الدعاء الی امر بصورت خفیّ کالخشخشة و الهینمة. لِیُبْدِیَ لَهُما این لام لام عاقبت گویند، یعنی: ان عاقبة تلک الوسوسة ادّت الی ان بدت لهما سوآتهما. سوآة نامی است آن موضع را از عورت که پوشیدن آن فرض است، آن گه آن را نام نهادند هر چیز را که آدمی آن را پوشیده خواهد از افعال فواحش. یقال: وجدت فلانا علی سوأة، ای علی فاحشة، و قابیل گفت برادر خویش را: «سَوْأَةَ أَخِی». جیفه هابیل را سوأة خواند از بهر آنکه نمیخواست که او را کشته بینند، که در ظهور او سوأة فعل قابیل می‌پیدا شد. قتاده گفت: هما کانا لا یریان سوآتهما قبل المعصیة، و قیل: لم یکن یری کل واحد منهما عورة صاحبه قبل المعصیة، فلما عصیا بدت عوراتهما.

وَ قالَ ما نَهاکُما این قال تفسیر وسوسه است، عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ یعنی‌ عن اکلها، إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ یعنی: ان لا تکونا ملکین لا تموتان کما لا تموت الملائکة، و قیل: ان لا تکونا ملکین بکسر اللام من الملک، اخذ من قوله: هَلْ أَدُلُّکَ عَلی‌ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی‌. أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ ای الباقین الذین لا یموتون.

وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ اول کسی که سوگند بدروغ خورد ابلیس بود، و ایشان را فریفته بسوگند کرد. ندانسته بودند که کسی باشد که به اللَّه سوگند بدروغ خورد. ازینجا گفته‌اند که: مؤمن را باللّه توان فریفت، و منه قول بعضهم: من خادعنا باللّه خدعنا به.

قال النبی (ص): «المؤمن غر کریم و الفاجر خب لئیم».

ابلیس گفت: مرا پیش از شما آفریدند، و آن دانم که شما ندانید. نصیحت من بپذیرید. و آن گه سوگند یاد کرد به اللَّه که من شما را نیکخواهم. این درخت درخت خلد است. ازین بخورید تا ایدر جاوید بمانید. رب العالمین گفت: فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ حطّهما الی المعصیة، و جرّاهما علی المخالفة، و زیّن لهما الباطل، و غرّهما بهذه الیمین. و معنی الغرور اظهار النصح مع ابطال الشر. فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما ظهرت عورة بعضهما لبعض، و نزع عنهما لباسهما، و کان من نور لم یبق منه علیهما شی‌ء الا ما فی الاطراف و هی الاظافیر.

قال ابن عباس: کانت کسوتهما من النور، و قیل: کانت حلّة، و قال قتادة: کان لباس آدم و حوا ظفرا کله، فلما وقعا فی الذنب بدّل بهذا الجلد، و ابقیت منه بقیة فی اناملهما، لیتذکّرا بذلک اول حالهما.

روی ابی بن کعب عن النبی (ص)، قال: «ان آدم کان رجلا طوالا، کأنه نخلة سحوق کثیر شعر الرأس، فلما وقعا فیما وقع من الخطیئة بدت له سوآته، و کان لا یراها قبل ذلک، فانطلق هاربا فی الجنة، فتعلقت به شجرة من شجر الجنة. قیل: هی شجرة العناب، و قیل: شجرة التین، فحبسته بشعره، فقال لها: ارسلینی. فقالت: لست بمرسلتک، فناداه ربه: یا آدم: أ منّی تفر؟ قال: رب استحیی منک. قال: یا آدم! الم یکن لک بما ابحتک من الجنة مندوحة عن الشجرة؟! فقال: بلی و عزتک، و لکن ما ظننت ان احدا من خلقک یحلف بک کاذبا. قال: فبعزتی لأهبطنک الی الارض، ثم لا تنال العیش الا کدّا. قال: فعلّم صنعة الحدید، و أمر بالحرث، فحرث، و زرع، ثم سقی، حتی اذا بلغ حصد، ثم نقّاه، ثم طحنه، ثم خبزه، ثم اکله.

وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما ای اقبلا یرقعان الورق و یلصقان بعضه علی بعض کهیئة الثوب لیستترا به. قیل: هو و رق التین، و قیل: و رق الموز. «خصف» بر هم ساختن است تویهای نعل را، و آنچه بدان ماند، و آن کس را خصاف گویند، و آن چیز را خصیف.

این آیت دلیل است که کشف عورت از عهد آدم باز قبیح است، و اظهار آن معصیت، و فی قوله: فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ ردّ علی من زعم انه اذا ذاق الخمر لم یعص اللَّه وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ ای عن اکلها، وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ ظاهر العداوة. روی أن آدم و ابلیس التقیا معا عند رب العالمین، فقیل لآدم: انک لن تلقاه بعد هذا المجلس ابدا، و کل شی‌ء حدثتک نفسک خلاف طاعتی فهو من امر هذا.

قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا اسأنا الیها بالمعصیة، وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا ذنوبنا و تجاوز عنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ فی العقوبة. گفته‌اند: روز عاشورا بود، روز آدینه که اللَّه وی را توبه داد، و توبه وی قبول کرد.

قالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ شرح این آیت در سورة البقره مستوفی رفت. روی عن السدی، قال: اخرج آدم من الجنة و معه حجر فی یده الیمنی، و و رق فی الکف الأخری، فبث الورق فی الهند، فمنه ما ترون من الطیب، و أما الحجر فکان یاقوتة بیضاء، یستضی‌ء بها، فلمّا بنی ابراهیم البیت، فبلغ موضع الحجر، طلب حجرا لیضعه هناک، فجاءه جبرئیل بالحجر من الهند الذی اخرج به آدم من الجنة، فوضعه.

و عن ابی بریدة، قال: لما خلق اللَّه آدم و جرت الروح فیه عطس، فقال: الحمد للَّه. فقال اللَّه تعالی: رحمک ربک یا آدم! سبقت رحمتی غضبی. من ربک؟ قال: انت.

قال: من تعبد؟ قال. ایّاک. فدعی بالحجر، فمسح یده علی الحجر کالبیعة.

و روی: ان آدم لما هبط بارض الهند، بکی علی الجنة مائتی سنة حتی جری من عینه الیمنی مثل دجلة، و من عینه الیسری مثل فرات، فخلق اللَّه ممّا سال من عینه الیمنی الطیر و السباع، و ممّا سال من عینه الیسری الدر و الیاقوت و الألنجوج و هو العود، و عن ابن عمر، قال: قال رسول اللَّه (ص): دخل ابلیس العراق، فقضی منها حاجته، ثم دخل الشام فطردوه، ثم دخل مصر فباض فیها و فرّخ و بسط عبقریه.

قالَ فِیها تَحْیَوْنَ وَ فِیها تَمُوتُونَ یعنی: فی الارض عند منتهی آجالکم، وَ مِنْها تُخْرَجُونَ فی القیامة للبعث و الحساب، همانست که جای دیگر گفت: مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْری‌. و عن وهب بن منبه، قال: اوحی اللَّه تعالی الی آدم بعد ما تاب: یا آدم! انی اجمع لک العلم کله فی اربعة کلمات، واحدة لی، و واحدة لک، و واحدة فیما بینی و بینک، و واحدة فیما بینک و بین الناس. فأما التی لی فتعبدنی لا تشرک بی شیئا، و أما التی لک فأجزیک بعملک احوج ما تکون الیه، و أما التی فیما بینی و بینک، فمنک الدعاء و منی الاجابة، و أما التی بینک و بین الناس، فأن ترضی لهم ما ترضی لنفسک. فقال آدم: یا رب! شغلت بطلب الرزق و المعیشة عن التسبیح و العبادة، و لست اعرف ساعات التسبیح من ایام الدنیا. فأهبط اللَّه تعالی دیکا و أسمعه اصوات الملائکة بالتسبیح، فهو اول داجن اتخذه آدم من الخلق. فکان الدیک اذا سمع التسبیح من السماء سبّح فی الارض فسبّح آدم بتسبیحه.

و روی أن اللَّه تعالی اوحی الی آدم (ع) لما اراد أن یهبطه الی الارض: یا آدم! انی انزلک و ذریتک دارا مبنیة علی اربع قواعد: اما الاولی فانی اقطع ما تصلون، و الثانیة افرق ما تجمعون، و الثالثة اخرب ما تبنون، و الرابعة امیت ما تلدون، و لذلک قیل:

لدوا للموت و ابنوا للخراب
فکلّکم یصیر الی التراب.

یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً چون ذکر برهنگی آدم و حوا رفت، و اضطرار ایشان بلباس و ستره، منت نهاد بر ایشان در آفرینش لباس ایشان، گفت: یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یعنی: خلقنا، لقوله: وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ ای خلق، و قیل: أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یعنی الماء الذی هو السبب لکل ملبوس انزله من السماء فأسکنه الارض، فنبت به القطن و الکتان و غیره ممّا یکون لباسا للخلق من الثیاب، و تعیش به الدواب و الانعام، فیخرج بذلک اوبارها و اشعارها و اصوافها، فالماء حیاة الأبدان، و الدین حیاة القلوب، و ذلک کله من السماء، و قیل: اصل کل نبات فی الارض انزل مع آدم من الجنة، و قیل: أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً ای الهمناکم کیفیت صنعته، میگوید: شما را الهام دادیم و درآموختیم جامه بافتن، و ساز آن راست کردن، و عورت بآن پوشیدن.

و اول کسی که جامه بافت آدم بود: چون از آسمان بزمین آمد از برهنگی بنالید. جبرئیل آمد، و او را فرمود تا یکی نر میش را بکشت، و آن را پوست کند، و پشم آن برچید، و به حوا داد تا برشت، و آدم از آن جامه صوف بافت بتعلیم جبرئیل. ازینجا گفت مصطفی (ص): «اول من سبح آدم، و کان جبرئیل معلّمه، و آدم تلمیذه ثلاثة ایام».

روی ابو أمامة قال، قال رسول اللَّه (ص): «علیکم بلباس الصوف تعرفون به فی الآخرة، فان النظر فی الصوف یورث فی القلب التفکر، و التفکر یورث الحکمة، و الحکمة تجری فی الجوف مجری الدم، فمن کثر تفکره قلّ طعمه، و کلّ لسانه، و من قلّ تفکره کثر طعمه، و عظم بدنه، و قسا قلبه، و القلب القاسی بعید من اللَّه، بعید من الجنة، قریب من النار».

و عن جابر، قال: جاء رجل الی النبی (ص) فقال: یا رسول اللَّه!

ما تقول فی حرفتی؟ فقال: رسول اللَّه (ص): «حرفتک حرفة ابینا آدم، و ان اللَّه یحب حرفتک، و ان حرفتک یحتاج الیها الاحیاء و الاموات، فمن انف منکم فقد انف من آدم، و من آذاکم فقد آذی آدم».

قوله تعالی: وَ رِیشاً ریش جامه‌ای باشد که هر قومی را زیّ ایشان بود، تا از دیگران پیدا شوند، چون طیالس اصحاب آن را، و قلانس اصحاب آن را، و اقبیه اصحاب آن را، و أعبیه اصحاب آن را. ابن عباس گفت و مجاهد: الریش هو المال، یقال تریّش الرجل اذا تموّل ابن زید گفت: ما یتجمّلون به من الثیاب الحسنة، و قیل: هو الاثاث، و ما ظهر من المتاع و الثیاب و الفرش. و در شواذّ خوانده‌اند: «و ریاشا»، فقیل: هو جمع ریش کقدح و قداح و ذئب و ذئاب، و قیل: الریش اسم للمال و ما فیه الجمال، و الریاش الخصب و السعة فی المعاش.

وَ لِباسُ التَّقْوی‌ ذلِکَ خَیْرٌ یعنی الحیاء. شرم را لباس التقوی خوانند از بهر آنکه تا شرم بجای است تقوی بجا است و تا تقوی بجا است ایمان بجا است:

اما و اللَّه ما فی الدین خیر
و لا الدنیا اذا ذهب الحیاء
یعیش المرء ما استحیا بخیر
و یبقی العود ما بقی اللحاء.

و قیل: لباس التقوی هو التشمیر فی الثواب. در خبر است که مصطفی (ص) عم زاده خویش را گفت ربیعة بن الحارث بن عبد المطلب: «نعم الفتی ربیعة لو قصّر من شعره و شمّر من ثوبه»!

و عبد اللَّه عمر پسر خود را گفت: شمّر ذیلک فانه انقی لثوبک و اتقی لربک. و قیل: لباس التقوی العمل الصالح و العفة و الورع، ای العمل الصالح و العفة و الورع خیر من الثیاب و المال، و قیل: هو السلاح و آلة الحرب، و قیل: هو السمت الحسن فی الدنیا.

قال الحسن فی قوله؟ «ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ»: الورع و السمت الحسن من آیات اللَّه علی المؤمن. یعنی: من علامات الخیر التی البس اللَّه المؤمن فی الدنیا. و قال ابن عباس فی هذه الایة: أما اللباس فهو الثیاب، و أما الریاش فهو المتاع و المال، و أما التقوی فالعفاف.

ان التقیّ العفیف لا تبدو له عورة و ان کان عاریا من الثیاب، و ان الفاجر بادی العورة و ان کان کاسیا من الثیاب، و ان فجوره یبدی عورته للناس، لا تزال تطّلع منه علی شر، و به‌

قال النبی (ص): «و الذی نفس محمّد بیده ما عمل احد قط سوءا الا البسه اللَّه رداء عمله علانیة، ان خیرا فخیر و ان شرا فشرّ». ثم تلا هذه الآیة: وَ لِباسُ التَّقْوی‌ ذلِکَ خَیْرٌ، و قال وهب بن منبه: الایمان عریان، و لباسه التقوی، و زینته الحیاء، و ماله العفة، و ثمرته العمل الصالح.

اما سبب نزول این آیت آن بود که مشرکان عرب از ثقیف و بنی عامر بن صعصعه و خزاعه و بنی مدلج و جماعتی آن بودند که برهنه طواف خانه می‌کردند، مردان بهمه وقت و زنان بشب، و آن برهنگی و جامه برکندن عبادتی می‌شناختند و میگفتند: جامه‌ای که در آن معصیت میکنیم نه روا باشد که بآن طواف خانه کعبه کنند، و رب العالمین این آیت فرستاد، و ایشان را از آن باز زد، یعنی که عورت پوشیدن و پرهیزکاری کردن و سمت نیکو داشتن به است شما را از این جامه برکندن و برهنه گشتن. نافع و ابن عامر و کسایی «وَ لِباسُ» بنصب خوانند معطوف بر «ریشا». باقی برفع خوانند بر ابتدا، و خبره ذلِکَ خَیْرٌ. ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ قال بعضهم ای من فرائضه التی اوجبها بآیاته، یرید ستر العورة. لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ای یتعظون.

یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ این فتنه ایدر فضیحت است، یعنی: لا یفضحنّکم. اصل فتنه آزمایش است و بر رسیدن، و آنچه نهان است در چیزی بیرون آوردن، چنان که بآتش نقره گذارند تا آنچه در آن است بیرون آید، کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما. این ینزع تفسیر اخراج است، چنان که آنجا گفت: لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ. این القاء تفسیر اتحاد است.

لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما این دلیل است که ایشان عورتهای یکدیگر ندیده بودند. عائشه گفت: ما رایت سوأة رسول اللَّه (ص) قط.

إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ یبلغونکم من حیث لا تبلغونهم.

و یأتونکم من حیث لا تأتونهم. و فی الخبر: ان الشیطان یجری من ابن آدم مجری الدم.

ان الشیطان یحضر ابن آدم علی کل احیانه. و عن مجاهد، قال: یقول ابلیس: نحن نری و لا نری، و نخرج من تحت الثری، و یعود شیخنا فتی. قال مالک بن دینار: ان عدوا یراک و لا تراه لشدید المؤنة الا من عصمه اللَّه. و قال ذو النون: ان کان هو یراک من حیث لا تراه، فان اللَّه یراه من حیث لا یری اللَّه، فاستعن باللّه علیه، فان کید الشیطان کان ضعیفا.

وَ قَبِیلُهُ یعنی: و جنوده، من قوله تعالی: وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ، و قیل: خیله و رجله، من قوله تعالی: بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ، و قیل: ذریته، من قوله تعالی: أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ؟

مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ لا ترون اجسادهم، و لا تعلمون مکانهم، لان اجسامهم رقیقة، و فی ابصارنا ضعف عن ادراک الرقیق اللطیف. و عن محمد بن اسحاق، قال: بلغنی ان ابلیس تزوج الحیة التی دخل فی جوفها حین کلّم آدم بعد ما اخرج الجنة، فمنها ذریته.

إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ سلّطناهم علیهم لیزیدوا فی غیّهم. میگوید: ما شیاطین را مسلط کردیم بر کافران، تا در بیراهی و کفرشان بیفزایند.

همانست که جای دیگر گفت: أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ای: تحملهم علی المعاصی حملا شدیدا، اما المؤمن فلا یقبل قولهم و لا یجیب دعوتهم.

وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً فاحشه اینجا کشف عورت است در طواف، و گفته‌اند: تحریم بحیره و سائبه و وصیله است، و گفته‌اند: عام است در همه معاصی، و درین آیت اضمار است، یعنی: و اذا فعلوا فاحشة عبادة فنهوا عنها، قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا میگوید: چون کاری زشت کنند، و آن را از خود عبادتی شناسند، و ایشان را از آن نهی کنند، جواب دهند و گویند: وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا، ما پدران و اسلاف خود را برین یافتیم. چون ایشان را گویند: پدران شما این از کجا گرفتند؟ و از کجا برساختند؟

جواب دهند که: اللَّهُ أَمَرَنا بِها. رب العالمین گفت: یا محمّد! بگوی: إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ. اللَّه بهیچ زشت و ناپسند نفرماید. «فحشاء» و «فاحشه» آن زشتها است از فعل و از قول که مروت را خراب کند، و مرد را بد نام کند، و ازینجاست که بخیل را فاحش خواند، از بهر آنکه بخل بهر زبان و در هر کیش و بنزدیک هر قوم نکوهیده است و بخیل بدنام. و در خبر است از مصطفی (ص): «ان اللَّه یبغض الفاحش المتفحش البذی».

اللَّه زشت دارد هر بخیل بدگوی از شرم تهی.

و در خبرست که مردی بار خواست بدر حجره عائشه مادر مؤمنان. رسول خدا (ص) سه بار گفت: بد مرد که اوست. آن گه گفت که: وی را بار ده. چون بار داد، وی را بنواخت، و با وی سخنان خوش گفت. چون بیرون شد عائشه گفت: یا رسول اللَّه! این مرد را آن گفتی که گفتی، و چون درآمد با وی چنان کردی! جواب داد رسول خدا (ص): «ان ابغض الناس الی اللَّه من یکرم اتقاء فحشه».

بترینه مردم، بنزدیک اللَّه آن کس است که مردمان او را نیکو دارند از بیم فحش زبان وی.

و بدان که «فاحشه» در قرآن بر چهار وجه آید: یکی بمعنی زنا است، چنان که در سورة النساء گفت: وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ، یعنی الزنا. همانست که درین سورة اعراف گفت: قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ. بیک قول‌ این فواحش زنا است، یعنی: حرم الزنا فی السر و العلانیة، و در سورة الاحزاب گفت: مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یعنی الزنا. وجه دوم فاحشه نشوز است زنان را، چنان که در سورة النساء گفت: وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یعنی العصیان، و هو النشوز البین من المرأة علی زوجها، در سورة الطلاق گفت: وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مبینة. وجه سوم آنست که در حق قوم لوط گفت در عنکبوت: إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ یعنی اتیان الرجال فی ادبارهم، و نظیر این در سورة النمل است و درین سورة اعنی سورة الاعراف. چهارم فاحشه معصیت است در شرکت، چنان که رب العزة گفت: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً یعنی ما حرم اهل الجاهلیة علی انفسهم فی الشرک، قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ یعنی بالمعاصی و هو تحریم الحرث و الانعام و غیر ذلک. أَ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؟ استفهام انکار یتضمن نهیا.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ یا آدَمُ اسْکُنْ ای: و قلنا له بعد اخراج ابلیس من الجنة: یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ ای اتخذاها مسکنا تسکنان فیه. پس از آنکه ابلیس نافرمانی کرد، و او را از بهشت بیرون کردند، با آدم (ع) این خطاب رفت که: یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ. ای آدم! در جنة الخلد آرام گیر تو و جفت تو حوا، و آن را مسکن خویش سازید. سکون ضد، حرکت است، و ساکن منزل اگر چه حرکت کند، او را ساکن گویند، که سکون بر حرکت غلبه دارد در بیشترین اوقات شبانروز. و این بهشت که آدم را فرمودند تا در آن نشیند جنة الخلد است، که رب العزة مؤمنان را آفریده، و ایشان را وعده داده که در آن شوند، و ذلک فی قوله: قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ؟ مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ، تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا. قومی از اهل بدعت گفتند: آن بهشتی بود در آسمان که آدم و حوا را بود علی الخصوص، نه آن جنة الخلد که مؤمنان را وعده داده‌اند، و قومی گفتند: در زمین بود آن بهشت، و این هر دو قول باطلست، و قول درست آنست که اول گفتیم.
هوش مصنوعی: در آیه‌ای به آدم بعد از بیرون کردن ابلیس از بهشت گفته می‌شود که او و همسرش حوا در بهشت سکونت کنند. این دستور به معنای انتخاب بهشت به عنوان محل زندگی آنهاست. سکونت به معنای آرامش و قرار گرفتن در مکانی ثابت است و حتی اگر شخصی در آن مکان حرکت کند، باز هم به او ساکن گفته می‌شود؛ زیرا مفهوم سکون بیشتر به حالت استقرار اشاره دارد. بهشتی که به آدم گفته می‌شود، بهشتی ابدی است که خداوند برای مؤمنان ایجاد کرده و به آنها وعده داده است که به آنجا راه پیدا خواهند کرد. برخی از افراد بر این عقیده‌اند که این بهشت در آسمان بوده و مخصوص آدم و حوا بوده است، در حالی که دیگرانی معتقدند این بهشت در زمین قرار داشته است، اما هر دو این نظرات نادرست است و نظر صحیح به نظر می‌رسد همان باشد که ابتدا بیان شده است.
فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما متی شئتما، و أین شئتما و کیف شئتما. وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ یقال: قرب الشی‌ء، لازم، و قربته متعدّ، و الشجرة هی شجرة العلم، من اکل منها علم الخیر و الشر، و قیل: شجرة الخلد التی تأکل منها الملائکة، و قیل: شجرة من اکل منها احدث، و لا ینبغی أن یکون فی الجنة حدث. و عن اهل الکتابین انها شجرة الحنظل، ای لیستدلا علی مرارة احوال الدنیا، و قیل: هی الکرم. قال سعید بن المسیب: و اللَّه ما اکل منها و هو یعقل، و لکن حوا عصرت الکرم فسقته حتی سکر، ثم قادته.
هوش مصنوعی: به شما اجازه داده شده است که از هر جایی، در هر زمانی و به هر شکلی که می‌خواهید، استفاده کنید، اما به این درخت نزدیک نشوید. گفته شده است که نزدیک شدن به چیزی لزوم دارد و نزدیک کردن آن به معنای تعاملی داشتن است. این درخت به درخت علم اشاره دارد؛ کسی که از آن می‌خورد، علم خیر و شر به دست می‌آورد. برخی گفته‌اند که این درخت، درخت جاودانگی است که فرشتگان از آن می‌خورند، و بعضی نیز گفته‌اند که اگر از آن بخورند، دچار تغییر می‌شوند و در بهشت نباید تغییر و دگرگونی وجود داشته باشد. اهل کتاب‌ها اشاره کرده‌اند که این درخت ممکن است درخت حنظل باشد، تا به تلخی‌های دنیا اشاره کند. همچنین گفته شده که این درخت، درخت انگور نیز می‌باشد. سعید بن مسیب می‌گوید که کسی به‌راستی از این درخت نمی‌خورد در حالی که عقلش را داشته باشد، بلکه حوا از انگور آب‌میوه‌ای درست کرد که او را مست کرد و سپس او را هدایت کرد.
فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ موضعه من الاعراب نصب علی الجواب، و قیل جزم علی النهی.
هوش مصنوعی: عبارت "فتکونا من الظالمین" به معنی "پس شما از ظالمین خواهید بود" است. در اینجا "فتکونا" نشان‌دهنده یک اراده یا نتیجه‌گیری است. در تحلیل گرامری این عبارت، موضع آن به صورت نصب بر روی جواب اصلی در نظر گرفته شده، و برخی دیگر نیز گفته‌اند که آن می‌تواند به صورت جزم در نتیجه نهی باشد.
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ ای وسوس الیهما. قیل: کان وسواسا و الهاما، و قیل: کان کلاما، لقوله عقیبه: «وَ قالَ ما نَهاکُما»، و قیل: اصل الوسوسة الدعاء الی امر بصورت خفیّ کالخشخشة و الهینمة. لِیُبْدِیَ لَهُما این لام لام عاقبت گویند، یعنی: ان عاقبة تلک الوسوسة ادّت الی ان بدت لهما سوآتهما. سوآة نامی است آن موضع را از عورت که پوشیدن آن فرض است، آن گه آن را نام نهادند هر چیز را که آدمی آن را پوشیده خواهد از افعال فواحش. یقال: وجدت فلانا علی سوأة، ای علی فاحشة، و قابیل گفت برادر خویش را: «سَوْأَةَ أَخِی». جیفه هابیل را سوأة خواند از بهر آنکه نمیخواست که او را کشته بینند، که در ظهور او سوأة فعل قابیل می‌پیدا شد. قتاده گفت: هما کانا لا یریان سوآتهما قبل المعصیة، و قیل: لم یکن یری کل واحد منهما عورة صاحبه قبل المعصیة، فلما عصیا بدت عوراتهما.
هوش مصنوعی: شیطان وسوسه کرد به آن دو (آدم و حوا) و به آن‌ها القا کرد. گفته شده که این وسوسه یا از طریق الهام بود یا به صورت کلامی و با توجه به جمله‌ای که بعد از آن می‌آید. همچنین گفته شده که کار اصلی وسوسه، دعوت به امری به صورتی نهان است، مثل صدای خفیفی که انسان را به کاری می‌خواند. نتیجه این وسوسه باعث شد که آن دو متوجه عوراتشان شوند. عورات به موضع‌هایی از بدن گفته می‌شود که پوشاندن آن‌ها واجب است، و به همین دلیل هر چیزی که باید پوشیده شود، به عنوان عورته نامیده می‌شود. همچنین در زبان عامیانه هم به معنای کار زشت به کار می‌رود. مثلاً در داستان قابیل و هابیل، قابیل برادرش را به همین عبارت مربوط کرد. به گفته قتاده، قبل از وقوع گناه، آن دو قادر به دیدن عورات یکدیگر نبودند، اما پس از گناه، عوراتشان بر آن‌ها نمایان شد.
وَ قالَ ما نَهاکُما این قال تفسیر وسوسه است، عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ یعنی‌ عن اکلها، إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ یعنی: ان لا تکونا ملکین لا تموتان کما لا تموت الملائکة، و قیل: ان لا تکونا ملکین بکسر اللام من الملک، اخذ من قوله: هَلْ أَدُلُّکَ عَلی‌ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی‌. أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ ای الباقین الذین لا یموتون.
هوش مصنوعی: و گفت: «شما را از این درخت نپرسی، به معنای نخوریدنش، مگر اینکه بخواهید مَلَک باشید» یعنی اینکه مانند ملائکه نباشید که نمی‌میرند، و نیز گفته شده است که به این معناست که مَلَک نباشید، که از واژه «ملک» گرفته شده است. در واقع، به معنای این است که آیا می‌خواهید من شما را به درخت جاودانی و سلطنتی که فنا نمی‌پذیرد، هدایت کنم؟ یا اینکه می‌خواهید از جاودانان باشید یعنی افرادی که نمی‌میرند؟
وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ اول کسی که سوگند بدروغ خورد ابلیس بود، و ایشان را فریفته بسوگند کرد. ندانسته بودند که کسی باشد که به اللَّه سوگند بدروغ خورد. ازینجا گفته‌اند که: مؤمن را باللّه توان فریفت، و منه قول بعضهم: من خادعنا باللّه خدعنا به.
هوش مصنوعی: اولین کسی که به دروغ سوگند یاد کرد، ابلیس بود و او با سوگندهایش آن‌ها را فریب داد. آن‌ها نمی‌دانستند که کسی می‌تواند به خداوند دروغ قسم بخورد. از اینجا گفته‌اند که مؤمن را به نام خدا نمی‌توان فریب داد، و برخی نیز به این نکته اشاره کرده‌اند که اگر کسی با نام خدا ما را فریب دهد، خود او در واقع فریب خورده است.
قال النبی (ص): «المؤمن غر کریم و الفاجر خب لئیم».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «مؤمن انسان بخشنده و نیکوکاری است، اما فرد فاسق و بی ایمان انسان پست و حقیری است».
ابلیس گفت: مرا پیش از شما آفریدند، و آن دانم که شما ندانید. نصیحت من بپذیرید. و آن گه سوگند یاد کرد به اللَّه که من شما را نیکخواهم. این درخت درخت خلد است. ازین بخورید تا ایدر جاوید بمانید. رب العالمین گفت: فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ حطّهما الی المعصیة، و جرّاهما علی المخالفة، و زیّن لهما الباطل، و غرّهما بهذه الیمین. و معنی الغرور اظهار النصح مع ابطال الشر. فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما ظهرت عورة بعضهما لبعض، و نزع عنهما لباسهما، و کان من نور لم یبق منه علیهما شی‌ء الا ما فی الاطراف و هی الاظافیر.
هوش مصنوعی: ابلیس گفت: من پیش از شما خلق شدم و می‌دانم چیزهایی را که شما نمی‌دانید. بنابراین نصیحت مرا بپذیرید. سپس با قسم به خداوند گفت که من خیرخواه شما هستم. او به آنها گفت که این درخت درخت جاودانگی است و اگر از آن بخورید، در اینجا باقی خواهید ماند. خداوند در این مرحله گفت که ابلیس آنها را به فریب کشاند و باعث شد که به گناه بیفتند و آنها را به کار خلاف ترغیب کرد. او با بحث‌های فریبنده‌اش باطل را برایشان زینت بخشید و با قسمش آنها را فریب داد. زمانی که آنها از آن درخت خوردند، عیوبشان برایشان نمایان شد و پوشششان از بین رفت و فقط اندکی از نور بر روی آنها باقی ماند.
قال ابن عباس: کانت کسوتهما من النور، و قیل: کانت حلّة، و قال قتادة: کان لباس آدم و حوا ظفرا کله، فلما وقعا فی الذنب بدّل بهذا الجلد، و ابقیت منه بقیة فی اناملهما، لیتذکّرا بذلک اول حالهما.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: لباس آن دو از نور بود و گفته شده که لباس آن‌ها زینتی بوده است. قتاده نیز می‌گوید: لباس آدم و حوا تماماً از ظفر (نوعی پارچه نرم) بوده است. اما زمانی که مرتکب گناه شدند، این لباس به پوستی تبدیل شد و تنها بخشی از آن در انگشتانشان باقی ماند تا به یاد داشته باشند که اولاً چه حالتی داشتند.
روی ابی بن کعب عن النبی (ص)، قال: «ان آدم کان رجلا طوالا، کأنه نخلة سحوق کثیر شعر الرأس، فلما وقعا فیما وقع من الخطیئة بدت له سوآته، و کان لا یراها قبل ذلک، فانطلق هاربا فی الجنة، فتعلقت به شجرة من شجر الجنة. قیل: هی شجرة العناب، و قیل: شجرة التین، فحبسته بشعره، فقال لها: ارسلینی. فقالت: لست بمرسلتک، فناداه ربه: یا آدم: أ منّی تفر؟ قال: رب استحیی منک. قال: یا آدم! الم یکن لک بما ابحتک من الجنة مندوحة عن الشجرة؟! فقال: بلی و عزتک، و لکن ما ظننت ان احدا من خلقک یحلف بک کاذبا. قال: فبعزتی لأهبطنک الی الارض، ثم لا تنال العیش الا کدّا. قال: فعلّم صنعة الحدید، و أمر بالحرث، فحرث، و زرع، ثم سقی، حتی اذا بلغ حصد، ثم نقّاه، ثم طحنه، ثم خبزه، ثم اکله.
هوش مصنوعی: ابی بن کعب درباره پیامبر (ص) می‌گوید: «آدم مردی بلند قد بود، مانند درخت خرما که موهای زیادی بر سرش داشت. وقتی که مرتکب خطا شد، عیبش برایش نمایان شد و قبل از آن نمی‌توانست آن را ببیند. او از ترس به درختان بهشتی فرار کرد و در این حین درختی از بهشت به او چسبید. گفته شده که آن درخت، درخت عناب یا درخت انجیر بود. درخت با موهای او را گرفت و او از آن خواست که او را رها کند، اما درخت گفت: من تو را رها نمی‌کنم. خدا او را صدا زد و گفت: ای آدم! آیا از من فرار می‌کنی؟ آدم پاسخ داد: پروردگارا، از تو شرم می‌کنم. خدا گفت: ای آدم! آیا به خاطر میوه‌هایی که به تو در بهشت اجازه داده بودم، به این درخت نیاز داشتی؟ آدم گفت: بله، به عزت تو قسم، اما نمی‌پنداشتم که کسی از مخلوقاتت به دروغ به تو قسم بخورد. خدا فرمود: به عزت خودم، تو را به زمین می‌افکنم و زندگی‌ات را تنها با زحمت به دست خواهی آورد. سپس به آدم یاد داد که چگونه آهنگری کند و او را به زراعت دستور داد. آدم زمین را شخم زد، کشت، آبیاری کرد و وقتی محصولش به بلوغ رسید، آن را درو کرد، پاک کرد، آسیاب کرد، پخت و خورد.»
وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما ای اقبلا یرقعان الورق و یلصقان بعضه علی بعض کهیئة الثوب لیستترا به. قیل: هو و رق التین، و قیل: و رق الموز. «خصف» بر هم ساختن است تویهای نعل را، و آنچه بدان ماند، و آن کس را خصاف گویند، و آن چیز را خصیف.
هوش مصنوعی: و طبق آنچه گفته شده، آن دو شروع به پینه‌دوزی کردند، یعنی که پارچه‌ای را به هم می‌دوختند و آن را به شکل لباسی در می‌آوردند تا بتوانند با آن خود را بپوشانند. گفته شده که ممکن است این پارچه‌ها از جنس برگ درخت انجیر یا برگ موز بوده باشد. واژه «خصف» به معنای درست کردن و وصله زدن است و در مورد نعل‌های اسب نیز به همین معنا به کار می‌رود. شخصی که این کار را انجام می‌دهد، «خصاف» نامیده می‌شود و چیزی که درست می‌کند، «خصیف» نام دارد.
این آیت دلیل است که کشف عورت از عهد آدم باز قبیح است، و اظهار آن معصیت، و فی قوله: فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ ردّ علی من زعم انه اذا ذاق الخمر لم یعص اللَّه وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ ای عن اکلها، وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ ظاهر العداوة. روی أن آدم و ابلیس التقیا معا عند رب العالمین، فقیل لآدم: انک لن تلقاه بعد هذا المجلس ابدا، و کل شی‌ء حدثتک نفسک خلاف طاعتی فهو من امر هذا.
هوش مصنوعی: این آیه نشان می‌دهد که برهنگی از زمان آدم عیب بوده و نمایان کردن آن گناه به حساب می‌آید. در آنجا گفته شده که هنگامی که حضرت آدم و حوا از درخت ممنوعه خوردند، خداوند آنها را مورد خطاب قرار داد و به آنها یادآوری کرد که آیا به آنها نگفته بود که از آن درخت نخورند و این که شیطان دشمن آشکار آنهاست. همچنین روایت شده که حضرت آدم و ابلیس در پیشگاه خداوند ملاقات کردند و به آدم گفتند که بعد از این جلسه دیگر او را نخواهد دید و هر چیزی که او را به گناه ترغیب کند، از وسوسه‌های شیطان است.
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا اسأنا الیها بالمعصیة، وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا ذنوبنا و تجاوز عنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ فی العقوبة. گفته‌اند: روز عاشورا بود، روز آدینه که اللَّه وی را توبه داد، و توبه وی قبول کرد.
هوش مصنوعی: پروردگار ما، ما به خود ظلم کردیم و با معصیت به خود آسیب زدیم و اگر تو گناهان ما را نبخشایی و از ما گذشت نکنی، قطعاً از زیانکاران در عذاب خواهیم بود. گفته‌اند: این ماجرا در روز عاشورا اتفاق افتاد، در روز جمعه که خداوند به او توبه داد و توبه‌اش را پذیرفت.
قالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ شرح این آیت در سورة البقره مستوفی رفت. روی عن السدی، قال: اخرج آدم من الجنة و معه حجر فی یده الیمنی، و و رق فی الکف الأخری، فبث الورق فی الهند، فمنه ما ترون من الطیب، و أما الحجر فکان یاقوتة بیضاء، یستضی‌ء بها، فلمّا بنی ابراهیم البیت، فبلغ موضع الحجر، طلب حجرا لیضعه هناک، فجاءه جبرئیل بالحجر من الهند الذی اخرج به آدم من الجنة، فوضعه.
هوش مصنوعی: فرمان داده شد که شما به زمین بیفتید و دشمن یکدیگر باشید و در زمین برای شما محل استقرار و مایحتاجی وجود دارد. در تفسیر این آیه در سوره بقره توضیحات کاملی ارائه شده است. بر اساس روایتی از سدّی، آدم به همراه سنگی در دست راستش و تکه ای برگ در دست چپش از بهشت خارج شد. این برگ‌ها را در هند پراکنده کرد و از آنجا انواع گیاهان خوشبو به وجود آمد. اما آن سنگ، یاقوت سفیدی بود که نورش را همراه داشت. وقتی ابراهیم خانه کعبه را بنا می‌کرد و به مکان سنگ رسید، خواست که سنگی آنجا بگذارد. جبرئیل (ع) با همان سنگی که آدم به همراه داشت از هند به او رسید و آن را در آنجا قرار داد.
و عن ابی بریدة، قال: لما خلق اللَّه آدم و جرت الروح فیه عطس، فقال: الحمد للَّه. فقال اللَّه تعالی: رحمک ربک یا آدم! سبقت رحمتی غضبی. من ربک؟ قال: انت.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند آدم را خلق کرد و روح در او دمیده شد، او عطسه زد و گفت: سپاس خداوند را. خداوند فرمود: ای آدم، رحمت من بر خشمم سبقت گرفت. پروردگارت کیست؟ آدم پاسخ داد: تو هستی.
قال: من تعبد؟ قال. ایّاک. فدعی بالحجر، فمسح یده علی الحجر کالبیعة.
هوش مصنوعی: گفت: چه چیزی وسننی را عبادت کرده‌ای؟ پاسخ داد: فقط تو را. سپس سنگی را طلب کرد و دستش را بر روی سنگ مانند بیعت کشید.
و روی: ان آدم لما هبط بارض الهند، بکی علی الجنة مائتی سنة حتی جری من عینه الیمنی مثل دجلة، و من عینه الیسری مثل فرات، فخلق اللَّه ممّا سال من عینه الیمنی الطیر و السباع، و ممّا سال من عینه الیسری الدر و الیاقوت و الألنجوج و هو العود، و عن ابن عمر، قال: قال رسول اللَّه (ص): دخل ابلیس العراق، فقضی منها حاجته، ثم دخل الشام فطردوه، ثم دخل مصر فباض فیها و فرّخ و بسط عبقریه.
هوش مصنوعی: زمانی که آن انسان به سرزمین هند فرود آمد، به خاطر بهشت گریه کرد و این گریه به مدت دویست سال ادامه داشت تا جایی که از چشمانش، آب مانند دجله از چشم راست و مانند فرات از چشم چپش جاری شد. خداوند از آبی که از چشم راستش ریخت، پرندگان و درندگان را آفرید و از آبی که از چشم چپش سرازیر شد، مروارید، یاقوت و عود را خلق کرد. همچنین ابن عمر می‌گوید: رسول خدا (ص) فرمود: ابلیس به عراق وارد شد، سپس نیازش را در آنجا برآورده کرد، بعد به شام رفت و مورد طرد قرار گرفت و سپس به مصر رفت و در آنجا تخم‌گزاری کرد و نسل جدیدی به وجود آورد و جادوگری خود را گسترش داد.
قالَ فِیها تَحْیَوْنَ وَ فِیها تَمُوتُونَ یعنی: فی الارض عند منتهی آجالکم، وَ مِنْها تُخْرَجُونَ فی القیامة للبعث و الحساب، همانست که جای دیگر گفت: مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْری‌. و عن وهب بن منبه، قال: اوحی اللَّه تعالی الی آدم بعد ما تاب: یا آدم! انی اجمع لک العلم کله فی اربعة کلمات، واحدة لی، و واحدة لک، و واحدة فیما بینی و بینک، و واحدة فیما بینک و بین الناس. فأما التی لی فتعبدنی لا تشرک بی شیئا، و أما التی لک فأجزیک بعملک احوج ما تکون الیه، و أما التی فیما بینی و بینک، فمنک الدعاء و منی الاجابة، و أما التی بینک و بین الناس، فأن ترضی لهم ما ترضی لنفسک. فقال آدم: یا رب! شغلت بطلب الرزق و المعیشة عن التسبیح و العبادة، و لست اعرف ساعات التسبیح من ایام الدنیا. فأهبط اللَّه تعالی دیکا و أسمعه اصوات الملائکة بالتسبیح، فهو اول داجن اتخذه آدم من الخلق. فکان الدیک اذا سمع التسبیح من السماء سبّح فی الارض فسبّح آدم بتسبیحه.
هوش مصنوعی: در این متن به زندگی و مرگ انسان‌ها اشاره شده است. گفته می‌شود که انسان‌ها در زمین زندگی می‌کنند و در همان‌جا نیز می‌میرند. زمانی که زمان مرگ آن‌ها فرا برسد، از زمین خارج می‌شوند برای حسابرسی در قیامت. همچنین بیان شده که خداوند به آدم وحی کرده که چهار کلمه مهم را برای او جمع‌آوری کرده است: یکی برای خداوند، یکی برای خود آدم، یکی برای ارتباط بین خدا و آدم و دیگری برای ارتباط آدم با سایر انسان‌ها. این کلمات شامل عبادت خدا بدون شرک، پاداش عمل آدم، دعا از سوی آدم و پاسخ خدا به دعا و همچنین توصیه‌ای به آدم برای اینکه برای دیگران آنچه را که برای خود می‌پسندد، بخواهد، هستند. در ادامه، آدم از خداوند درخواست می‌کند که به او در تشخیص زمان عبادت کمک کند و در نتیجه، پرنده‌ای (دیک) به او داده می‌شود تا صدای تسبیح ملائکه را بشنود و آدم نیز با صدای آن به تسبیح بپردازد.
و روی أن اللَّه تعالی اوحی الی آدم (ع) لما اراد أن یهبطه الی الارض: یا آدم! انی انزلک و ذریتک دارا مبنیة علی اربع قواعد: اما الاولی فانی اقطع ما تصلون، و الثانیة افرق ما تجمعون، و الثالثة اخرب ما تبنون، و الرابعة امیت ما تلدون، و لذلک قیل:
هوش مصنوعی: خداوند به آدم (ع) وحی کرد هنگامی که اراده کرد او را به زمین فرود آورد: ای آدم! من تو و فرزندانت را در سرزمینی قرار می‌دهم که بر چهار پایه بنا شده است: اولین پایه این است که من رابطه‌هایی که ایجاد می‌کنید را قطع می‌کنم، دومین پایه این است که آنچه را که جمع می‌کنید، متفرق می‌سازم، سومین پایه این است که آنچه را که می‌سازید، خراب می‌کنم، و چهارمین پایه این است که نسل‌هایی که به وجود می‌آورید، می‌میرند. و به همین دلیل گفته شده است:
لدوا للموت و ابنوا للخراب
فکلّکم یصیر الی التراب.
هوش مصنوعی: برای مرگ آماده شوید و برای ویرانی بسازید، چرا که همه شما به خاک خواهید رفت.
یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً چون ذکر برهنگی آدم و حوا رفت، و اضطرار ایشان بلباس و ستره، منت نهاد بر ایشان در آفرینش لباس ایشان، گفت: یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یعنی: خلقنا، لقوله: وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ ای خلق، و قیل: أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یعنی الماء الذی هو السبب لکل ملبوس انزله من السماء فأسکنه الارض، فنبت به القطن و الکتان و غیره ممّا یکون لباسا للخلق من الثیاب، و تعیش به الدواب و الانعام، فیخرج بذلک اوبارها و اشعارها و اصوافها، فالماء حیاة الأبدان، و الدین حیاة القلوب، و ذلک کله من السماء، و قیل: اصل کل نبات فی الارض انزل مع آدم من الجنة، و قیل: أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً ای الهمناکم کیفیت صنعته، میگوید: شما را الهام دادیم و درآموختیم جامه بافتن، و ساز آن راست کردن، و عورت بآن پوشیدن.
هوش مصنوعی: ای فرزندان آدم، ما لباس بر شما نازل کردیم. وقتی سخن از برهنگی آدم و حوا پیش آمد و ضرورت پوشش برای آن‌ها مطرح شد، این نعمت را بر آن‌ها یادآور شدیم که ما لباسشان را خلق کردیم. یعنی ما به شما آموزش دادیم و به شما الهام کردیم که چگونه لباس بافتید و چگونه مردانگی و عفت خود را با آن بپوشانید. همچنین گفته شده است که آب، منبع تمام پوشش‌هاست که از آسمان نازل شده و بر زمین نشسته است. این آب موجب رویش گیاهانی مانند پنبه و کتان شده که برای خلق لباس استفاده می‌شود و همچنین به زندگی حیوانات کمک می‌کند. در نهایت، همه این نعمت‌ها از آسمان است و علاوه بر آن، ما به شما الهام کردیم که چگونه لباس تهیه کنید و عورت خود را با آن بپوشانید.
و اول کسی که جامه بافت آدم بود: چون از آسمان بزمین آمد از برهنگی بنالید. جبرئیل آمد، و او را فرمود تا یکی نر میش را بکشت، و آن را پوست کند، و پشم آن برچید، و به حوا داد تا برشت، و آدم از آن جامه صوف بافت بتعلیم جبرئیل. ازینجا گفت مصطفی (ص): «اول من سبح آدم، و کان جبرئیل معلّمه، و آدم تلمیذه ثلاثة ایام».
هوش مصنوعی: اولین کسی که لباس بافت آدم بود، وقتی از آسمان به زمین آمد، از برهنگی خود شکایت کرد. جبرئیل نازل شد و به او گفت که یک بره نر را بکشد، پوستش را بکند و پشم آن را جمع‌آوری کند. سپس پشم را به حوا داد تا آن را به لباس تبدیل کند. آدم با آموزش جبرئیل از این پشم لباس درست کرد. از اینجا گفته شده که آدم سه روز تحت آموزش جبرئیل بود و او اولین کسی بود که سبحان گفت.
روی ابو أمامة قال، قال رسول اللَّه (ص): «علیکم بلباس الصوف تعرفون به فی الآخرة، فان النظر فی الصوف یورث فی القلب التفکر، و التفکر یورث الحکمة، و الحکمة تجری فی الجوف مجری الدم، فمن کثر تفکره قلّ طعمه، و کلّ لسانه، و من قلّ تفکره کثر طعمه، و عظم بدنه، و قسا قلبه، و القلب القاسی بعید من اللَّه، بعید من الجنة، قریب من النار».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرموده‌اند که باید لباس پشمی بپوشید تا در آخرت شناخته شوید. نگاه به لباس پشم باعث تفکر در دل می‌شود و این تفکر منجر به حکمت می‌گردد. حکمت در وجود انسان همچون خون جریان دارد. کسی که در زندگی‌اش بیشتر تفکر کند، اشتهایش کم می‌شود و زبانش کنترل‌پذیرتر می‌گردد. اما کسی که کمتر فکر کند، پرخورتر می‌شود و بدنش بزرگ‌تر می‌گردد و قلبش سخت‌تر می‌شود. قلب سخت، از خداوند دور است و از بهشت دور و به آتش نزدیک است.
و عن جابر، قال: جاء رجل الی النبی (ص) فقال: یا رسول اللَّه!
هوش مصنوعی: جابر نقل می‌کند که مردی به پیامبر (ص) آمد و گفت: ای فرستاده خدا!
ما تقول فی حرفتی؟ فقال: رسول اللَّه (ص): «حرفتک حرفة ابینا آدم، و ان اللَّه یحب حرفتک، و ان حرفتک یحتاج الیها الاحیاء و الاموات، فمن انف منکم فقد انف من آدم، و من آذاکم فقد آذی آدم».
هوش مصنوعی: چه نظری درباره شغلت داری؟ او پاسخ داد: پیامبر خدا (ص) فرمود: «شغلت همان شغل پدر ما آدم است، و خداوند شغلت را دوست دارد. شغلت به آن نیاز دارد هم زندگان و هم مردگان. پس هر کس به تو آسیب بزند، در واقع به آدم آسیب رسانده است».
قوله تعالی: وَ رِیشاً ریش جامه‌ای باشد که هر قومی را زیّ ایشان بود، تا از دیگران پیدا شوند، چون طیالس اصحاب آن را، و قلانس اصحاب آن را، و اقبیه اصحاب آن را، و أعبیه اصحاب آن را. ابن عباس گفت و مجاهد: الریش هو المال، یقال تریّش الرجل اذا تموّل ابن زید گفت: ما یتجمّلون به من الثیاب الحسنة، و قیل: هو الاثاث، و ما ظهر من المتاع و الثیاب و الفرش. و در شواذّ خوانده‌اند: «و ریاشا»، فقیل: هو جمع ریش کقدح و قداح و ذئب و ذئاب، و قیل: الریش اسم للمال و ما فیه الجمال، و الریاش الخصب و السعة فی المعاش.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که ذکر شده به موضوع «ریش» اشاره دارد که به معنی زينت و ملبس هر قوم است که باعث تمایز آن‌ها از یکدیگر می‌شود. به عبارتی دیگر، این لباس‌ها و زیورآلات است که افراد یک گروه را از دیگران متمایز می‌کند. برخی مفسران مانند ابن عباس و مجاهد به این موضوع اشاره کرده‌اند که ریش می‌تواند به معنی ثروت و مال هم باشد. در اینجا صحبت از لباس‌های زیبا و وسایل منزل نیز به میان آمده است. به علاوه، برخی به جمع کلمات مربوط به ریش و ثروت پرداخته‌اند و آن را به شکل‌های مختلفی تفسیر کرده‌اند که به رفاه و فراوانی زندگی نیز اشاره دارد.
وَ لِباسُ التَّقْوی‌ ذلِکَ خَیْرٌ یعنی الحیاء. شرم را لباس التقوی خوانند از بهر آنکه تا شرم بجای است تقوی بجا است و تا تقوی بجا است ایمان بجا است:
هوش مصنوعی: لباس تقوا یعنی شرم و حیا. این تعبیر به دلیل این است که تا زمانی که حیا وجود دارد، تقوا نیز هست و هنگامی که تقوا وجود دارد، ایمان نیز در جای خود قرار دارد.
اما و اللَّه ما فی الدین خیر
و لا الدنیا اذا ذهب الحیاء
هوش مصنوعی: اگر حیا از بین برود، در دین و دنیا هیچ چیز خوبی نمانده است.
یعیش المرء ما استحیا بخیر
و یبقی العود ما بقی اللحاء.
هوش مصنوعی: انسان تا زمانی که از خوبی‌های خود خجالت نکشد، زندگی خوبی خواهد داشت و درخت نیز تا زمانی که پوستش سالم باشد، باقی می‌ماند.
و قیل: لباس التقوی هو التشمیر فی الثواب. در خبر است که مصطفی (ص) عم زاده خویش را گفت ربیعة بن الحارث بن عبد المطلب: «نعم الفتی ربیعة لو قصّر من شعره و شمّر من ثوبه»!
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده است که لباس تقوا به معنای تلاش و کوشش در کسب ثواب است. همچنین در یک روایت آمده است که پیامبر (ص) به عموزاده‌اش ربیعه بن الحارث بن عبدالمطلب می‌گوید: «ربیعه جوان خوبی است، اگر موهایش را کوتاه کند و لباسش را بالا بزند!»
و عبد اللَّه عمر پسر خود را گفت: شمّر ذیلک فانه انقی لثوبک و اتقی لربک. و قیل: لباس التقوی العمل الصالح و العفة و الورع، ای العمل الصالح و العفة و الورع خیر من الثیاب و المال، و قیل: هو السلاح و آلة الحرب، و قیل: هو السمت الحسن فی الدنیا.
هوش مصنوعی: عبدالله عمر به پسرش گفت: «این را به یاد بسپار، زیرا که به نفع لباس توست و از خداوندت محافظت می‌کند.» برخی گفته‌اند که لباس تقوا به معنای انجام کارهای نیک، عفت و پرهیزگاری است، یعنی اعمال نیک و عفت و پرهیزگاری از لباس و مال بهترند. همچنین گفته شده که تقوا مانند سلاح و ابزار جنگ است، و برخی نیز آن را به معنی داشتن سیمای نیکو در دنیا دانسته‌اند.
قال الحسن فی قوله؟ «ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ»: الورع و السمت الحسن من آیات اللَّه علی المؤمن. یعنی: من علامات الخیر التی البس اللَّه المؤمن فی الدنیا. و قال ابن عباس فی هذه الایة: أما اللباس فهو الثیاب، و أما الریاش فهو المتاع و المال، و أما التقوی فالعفاف.
هوش مصنوعی: حسن گفته است در مورد آیه «این از نشانه‌های خداست»: ورع و سلوک نیکو از نشانه‌های خدا بر مؤمن است. یعنی اینها از علامات خیر و خوبی هستند که خداوند به مؤمن در دنیا عطا کرده است. ابن عباس نیز در این مورد توضیح داده است که لباس به معنای پوشاک است، ریاضی به معنای متاع و مال و تقوا به معنای عفاف است.
ان التقیّ العفیف لا تبدو له عورة و ان کان عاریا من الثیاب، و ان الفاجر بادی العورة و ان کان کاسیا من الثیاب، و ان فجوره یبدی عورته للناس، لا تزال تطّلع منه علی شر، و به‌
هوش مصنوعی: انسان با تقوا و پاکدامن، حتی اگر لباس نداشته باشد، عیوبش نمایان نمی‌شود. اما فرد فاسد و بی‌پروایی که لباس پوشیده است، عیوبش به وضوح نمایان است. رفتار زشت او باعث می‌شود که دیگران از او بدی‌ها را ببینند و آسیب‌هایی را از او متوجه شوند.
قال النبی (ص): «و الذی نفس محمّد بیده ما عمل احد قط سوءا الا البسه اللَّه رداء عمله علانیة، ان خیرا فخیر و ان شرا فشرّ». ثم تلا هذه الآیة: وَ لِباسُ التَّقْوی‌ ذلِکَ خَیْرٌ، و قال وهب بن منبه: الایمان عریان، و لباسه التقوی، و زینته الحیاء، و ماله العفة، و ثمرته العمل الصالح.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست، هیچ کس هیچ وقت عملی بد انجام نداد مگر اینکه خداوند آن را به صورت علنی به او نشان داد، اگر کارش نیکو باشد، نیکو خواهد بود و اگر بد باشد، بد خواهد بود.» سپس این آیه را خواند: «و لباس تقوا بهتر است.» وهب بن منبه گفت: ایمان عریان است و لباس آن تقوا، زیور آن حیا، و مال آن عفت، و ثمره آن عمل صالح است.
اما سبب نزول این آیت آن بود که مشرکان عرب از ثقیف و بنی عامر بن صعصعه و خزاعه و بنی مدلج و جماعتی آن بودند که برهنه طواف خانه می‌کردند، مردان بهمه وقت و زنان بشب، و آن برهنگی و جامه برکندن عبادتی می‌شناختند و میگفتند: جامه‌ای که در آن معصیت میکنیم نه روا باشد که بآن طواف خانه کعبه کنند، و رب العالمین این آیت فرستاد، و ایشان را از آن باز زد، یعنی که عورت پوشیدن و پرهیزکاری کردن و سمت نیکو داشتن به است شما را از این جامه برکندن و برهنه گشتن. نافع و ابن عامر و کسایی «وَ لِباسُ» بنصب خوانند معطوف بر «ریشا». باقی برفع خوانند بر ابتدا، و خبره ذلِکَ خَیْرٌ. ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ قال بعضهم ای من فرائضه التی اوجبها بآیاته، یرید ستر العورة. لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ای یتعظون.
هوش مصنوعی: علت نزول این آیه این بود که بعضی از مشرکان عرب، از جمله قبایل ثقیف، بنی عامر بن صعصعه، خزاعه و بنی مدلج، دوران طواف خانه کعبه را با برهنگی انجام می‌دادند. مردان در تمام طول روز و زنان در شب این کار را می‌کردند و برهنگی را به عنوان یک عبادت می‌شناختند. آن‌ها می‌گفتند: "جامه‌ای که در آن معصیت کنیم، شایسته نیست که با آن به طواف کعبه بیاییم." بنابراین خداوند این آیه را نازل کرد تا آن‌ها را از این کار باز دارد و به آن‌ها بفهماند که پوشیدن لباس و دوری از معاصی، نشان‌دهنده‌ی پرهیزکاری و نیکی است و از برهنه‌گی منع کند. در تفسیر این آیه از نظر قرائت، بعضی مانند نافع و ابن عامر "وَ لِباسُ" را نصب می‌خوانند و برخی دیگر آن را رفع می‌خوانند. همچنین بیان شده که این از آیات خداوند است که به واجبات و مستحبات اشاره دارد، به ویژه پوشش عورت، تا شاید آن‌ها پند بگیرند و عبرت آموزی کنند.
یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ این فتنه ایدر فضیحت است، یعنی: لا یفضحنّکم. اصل فتنه آزمایش است و بر رسیدن، و آنچه نهان است در چیزی بیرون آوردن، چنان که بآتش نقره گذارند تا آنچه در آن است بیرون آید، کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما. این ینزع تفسیر اخراج است، چنان که آنجا گفت: لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ. این القاء تفسیر اتحاد است.
هوش مصنوعی: ای انسان‌ها، مراقب باشید که شیطان شما را به فتنه نیندازد. این فتنه باعث رسوایی است و به معنای این است که شما را خجالت‌زده نکند. در واقع، فتنه به معنای امتحان و بیرون کشیدن آنچه درون چیزی پنهان است، مانند فرآیندی که برای استخراج نقره انجام می‌شود. این موضوع مشابه اخراج پدر و مادر شما از بهشت است، جایی که لباسشان را از آن‌ها گرفت. این عمل به معنای تفسیر اخراج است. همچنین، مانند زمانی که گفته شده است: «دشمن من و دشمن خودتان را دوستان نگیرید و محبت خود را به آن‌ها ابراز کنید»، این موضوع به مفهوم اتحاد اشاره دارد.
لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما این دلیل است که ایشان عورتهای یکدیگر ندیده بودند. عائشه گفت: ما رایت سوأة رسول اللَّه (ص) قط.
هوش مصنوعی: این جمله نشان می‌دهد که آن‌ها یکدیگر را عریان ندیده بودند. عایشه گفته است: من هرگز عور ت پیامبر خدا (ص) را ندیده‌ام.
إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ یبلغونکم من حیث لا تبلغونهم.
هوش مصنوعی: او و قومش شما را می‌بینند از جایی که شما آن‌ها را نمی‌بینید و به شما دسترسی پیدا می‌کنند از جایی که شما به آن‌ها دسترسی ندارید.
و یأتونکم من حیث لا تأتونهم. و فی الخبر: ان الشیطان یجری من ابن آدم مجری الدم.
هوش مصنوعی: و به سراغ شما می‌آیند از سمتی که شما به سمتشان نمی‌روید. و در روایت آمده است که شیطان مانند خون در رگ‌های انسان، در او جریان دارد.
ان الشیطان یحضر ابن آدم علی کل احیانه. و عن مجاهد، قال: یقول ابلیس: نحن نری و لا نری، و نخرج من تحت الثری، و یعود شیخنا فتی. قال مالک بن دینار: ان عدوا یراک و لا تراه لشدید المؤنة الا من عصمه اللَّه. و قال ذو النون: ان کان هو یراک من حیث لا تراه، فان اللَّه یراه من حیث لا یری اللَّه، فاستعن باللّه علیه، فان کید الشیطان کان ضعیفا.
هوش مصنوعی: شیطان همیشه در کنار انسان‌ها حضور دارد و به آنها نزدیک می‌شود. ابلیس می‌گوید که او ما را می‌بیند، اما ما او را نمی‌بینیم. او از زیر زمین می‌آید و ما را تحت نظر دارد. مالک بن دینار می‌گوید که این دشمنی که شما را می‌بیند و شما او را نمی‌بینید، تنها کسانی را که خداوند حفظ کرده، نمی‌تواند تحت فشار قرار دهد. ذو النون نیز می‌گوید که اگر شیطان از جایی که شما او را نمی‌بینید، شما را می‌بیند، خداوند از جایی که شیطان نمی‌بیند، شما را می‌بیند. پس بر خداوند تکیه کنید، زیرا نیرنگ شیطان ضعیف است.
وَ قَبِیلُهُ یعنی: و جنوده، من قوله تعالی: وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ، و قیل: خیله و رجله، من قوله تعالی: بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ، و قیل: ذریته، من قوله تعالی: أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ؟
هوش مصنوعی: و معنای "قبیله" یعنی لشکرها و نیروهای او، از آیه‌ای که می‌فرماید: "و لشکرهای ابلیس". بعضی بر این باورند که به سواران و پیادگان او اشاره دارد، از آیه‌ای که می‌فرماید: "با سواران و پیادگان خود". همچنین گفته شده که به نسل او اشاره دارد، از آیه‌ای که می‌فرماید: "آیا او و نسلش را به دوست می‌گیرید؟"
مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ لا ترون اجسادهم، و لا تعلمون مکانهم، لان اجسامهم رقیقة، و فی ابصارنا ضعف عن ادراک الرقیق اللطیف. و عن محمد بن اسحاق، قال: بلغنی ان ابلیس تزوج الحیة التی دخل فی جوفها حین کلّم آدم بعد ما اخرج الجنة، فمنها ذریته.
هوش مصنوعی: از آنجایی که شما آن‌ها را نمی‌بینید، نه اجسادشان را مشاهده می‌کنید و نه از مکانشان آگاهید، زیرا اجسامشان نازک و لطیف است و ما در درک این نوع اجسام ضعف داریم. همچنین به نقل از محمد بن اسحاق آمده است که ابلیس با حیوانی (مار) ازدواج کرده که او را در زمانی که با آدم صحبت می‌کرد، به وجود آورد و این ازدواج منجر به نسل ابلیس شد.
إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ سلّطناهم علیهم لیزیدوا فی غیّهم. میگوید: ما شیاطین را مسلط کردیم بر کافران، تا در بیراهی و کفرشان بیفزایند.
هوش مصنوعی: ما شیطان‌ها را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند تسلط داده‌ایم تا بر کفر و انحرافشان بیفزایند.
همانست که جای دیگر گفت: أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ای: تحملهم علی المعاصی حملا شدیدا، اما المؤمن فلا یقبل قولهم و لا یجیب دعوتهم.
هوش مصنوعی: شیاطین را بر کافران می‌فرستیم تا آن‌ها را به سمت گناه سوق دهند و به شدت به معاصی می‌کشانند. اما مؤمنان چنین نیستند. آن‌ها سخنان شیاطین را نمی‌پذیرند و به دعوت‌ آن‌ها پاسخ نمی‌دهند.
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً فاحشه اینجا کشف عورت است در طواف، و گفته‌اند: تحریم بحیره و سائبه و وصیله است، و گفته‌اند: عام است در همه معاصی، و درین آیت اضمار است، یعنی: و اذا فعلوا فاحشة عبادة فنهوا عنها، قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا میگوید: چون کاری زشت کنند، و آن را از خود عبادتی شناسند، و ایشان را از آن نهی کنند، جواب دهند و گویند: وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا، ما پدران و اسلاف خود را برین یافتیم. چون ایشان را گویند: پدران شما این از کجا گرفتند؟ و از کجا برساختند؟
هوش مصنوعی: وقتی که آن‌ها کار زشتی انجام دهند و آن را نوعی عبادت به حساب آورند، اگر کسی آن‌ها را از این کار نهی کند، پاسخ می‌دهند که ما پدران و نیاکانمان را بر این کار یافته‌ایم. در اینجا پرسیده می‌شود که پدران شما این روش را از کجا گرفته‌اند و چگونه این عقیده را ساخته‌اند؟ این نشان می‌دهد که آن‌ها به سنت‌های نیاکان خود استناد می‌کنند و به جای تفکر درستی از خود، به پیروی از گذشتگان خود می‌پردازند.
جواب دهند که: اللَّهُ أَمَرَنا بِها. رب العالمین گفت: یا محمّد! بگوی: إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ. اللَّه بهیچ زشت و ناپسند نفرماید. «فحشاء» و «فاحشه» آن زشتها است از فعل و از قول که مروت را خراب کند، و مرد را بد نام کند، و ازینجاست که بخیل را فاحش خواند، از بهر آنکه بخل بهر زبان و در هر کیش و بنزدیک هر قوم نکوهیده است و بخیل بدنام. و در خبر است از مصطفی (ص): «ان اللَّه یبغض الفاحش المتفحش البذی».
هوش مصنوعی: پاسخ داده شده که خداوند ما را به انجام این کار فرمان داده است. خداوند به پیامبر محمد (ص) فرمود: بگو که خداوند به کارهای زشت و ناپسند دستور نمی‌دهد. او هیچ چیز زشت و ناپسندی را نمی‌پسندد. واژه «فحشاء» و «فاحشه» به اعمال و سخنانی اطلاق می‌شود که موجب ناپسندی و بدنامی فرد می‌شود. از این رو است که افراد بخیل به عنوان «فاحش» شناخته می‌شوند، چرا که بخل در هر فرهنگ و آئینی مذموم است و این افراد به دلیل بخل خود بدنام می‌شوند. همچنین در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که خداوند فردی که به کارهای زشت و افراطی روی می‌آورد، را نمی‌پسندد.
اللَّه زشت دارد هر بخیل بدگوی از شرم تهی.
هوش مصنوعی: خداوند از افرادی که بخیل هستند و بدگویی می‌کنند، به شدت بیزار است و این رفتار را ناپسند می‌داند.
و در خبرست که مردی بار خواست بدر حجره عائشه مادر مؤمنان. رسول خدا (ص) سه بار گفت: بد مرد که اوست. آن گه گفت که: وی را بار ده. چون بار داد، وی را بنواخت، و با وی سخنان خوش گفت. چون بیرون شد عائشه گفت: یا رسول اللَّه! این مرد را آن گفتی که گفتی، و چون درآمد با وی چنان کردی! جواب داد رسول خدا (ص): «ان ابغض الناس الی اللَّه من یکرم اتقاء فحشه».
هوش مصنوعی: در خبری آمده است که مردی خواست تا باری به حجره عائشه، همسر پیامبر (ص)، بیاورد. پیامبر سه بار درباره این مرد اظهار نظر کرد و او را بد نامید. اما بعد از اینکه بار را به او داد، با مهربانی و سخنان دلنشین با او صحبت کرد. عائشه از این رفتار پیامبر تعجب کرد و از او پرسید: "چرا وقتی این مرد را بد نامیدی، بعد از ورودش با او این‌گونه رفتار کردی؟" پیامبر (ص) پاسخ داد: "بدترین مردم نزد خدا کسی است که به خاطر جلوگیری از بدی‌ها به دیگران احترام بگذارد."
بترینه مردم، بنزدیک اللَّه آن کس است که مردمان او را نیکو دارند از بیم فحش زبان وی.
هوش مصنوعی: بهترین مردم نزد خدا کسی است که مردم به خاطر ترس از بد زبانی او، به او احترام می‌گذارند.
و بدان که «فاحشه» در قرآن بر چهار وجه آید: یکی بمعنی زنا است، چنان که در سورة النساء گفت: وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ، یعنی الزنا. همانست که درین سورة اعراف گفت: قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ. بیک قول‌ این فواحش زنا است، یعنی: حرم الزنا فی السر و العلانیة، و در سورة الاحزاب گفت: مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یعنی الزنا. وجه دوم فاحشه نشوز است زنان را، چنان که در سورة النساء گفت: وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یعنی العصیان، و هو النشوز البین من المرأة علی زوجها، در سورة الطلاق گفت: وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مبینة. وجه سوم آنست که در حق قوم لوط گفت در عنکبوت: إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ یعنی اتیان الرجال فی ادبارهم، و نظیر این در سورة النمل است و درین سورة اعنی سورة الاعراف. چهارم فاحشه معصیت است در شرکت، چنان که رب العزة گفت: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً یعنی ما حرم اهل الجاهلیة علی انفسهم فی الشرک، قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ یعنی بالمعاصی و هو تحریم الحرث و الانعام و غیر ذلک. أَ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؟ استفهام انکار یتضمن نهیا.
هوش مصنوعی: در قرآن، واژه "فاحشه" به چهار معنا آمده است: نخست، به معنی زنا، همان‌طور که در سوره نساء آمده است. در اینجا به زنا اشاره شده و همچنین در سوره أعراف به حرمت زنا در پنهان و آشکار اشاره شده است. دومین معنا، نشوز و سرکشی زنان است، به‌طوری‌که در سوره نساء بیان شده که اگر زنان مرتکب سرکشی شوند، مردان نباید آنها را منزوی کنند. سومین معنا مربوط به قوم لوط است، که در سوره عنکبوت به عمل ناپسند مردان اشاره دارد. چهارمین معنا به معصیت در شرک مربوط می‌شود، همان‌طور که در سوره اعراف بیان شده است که مردم جاهلی برخی اعمال را بر خود حرام کرده بودند و به خداوند نسبت‌های نادرست می‌دهند.