گنجور

۱۹ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ یعنی آدم (ع)، وَ جَعَلَ ای خلق مِنْها ای من تلک النّفس زَوْجَها حواء، لِیَسْکُنَ إِلَیْها لیستأنس بها.

ربّ العالمین جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه آدم را که آفرید از گل آفرید، چنان که گفت تعالی و تقدس: إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ. جای دیگر گفت: إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ، و خبر درست است که روز آدینه آفرید بعد از نماز دیگر.

قال ابن عبّاس: خلق اللَّه آدم من بعد العصر یوم الجمعة، و خلقه من ادیم الارض، فسجدوا له، ثمّ عهد الیه، فنسی، فسمّی الانسان، فو اللَّه ان غابت الشّمس حتی خرج منها.

پس آدم در بهشت از تنهایی مستوحش شد، ربّ العزّة خواست که مونسی هم از شکل او و هم از جنس او پدید آرد تا با وی آرام گیرد. حوّا را بیافرید از استخوان پهلوی وی، و ذلک فی‌

قوله (ص): لما خلق اللَّه آدم انتزع ضلعا من اضلاعه فخلق منه حواء.

گفته‌اند: حکمت در آنکه از استخوان آفرید نه از گوشت، نه آنست که تا فرمان‌دار بود و زیردست، و از پهلو آفرید تا پوشیده و نهفته و در ستر بود، و از استخوان کژ آفرید تا در وی طمع راستی نکنی.

قال رسول اللَّه (ص): «انّ المرأة خلقت من ضلع لن تستقیم لک علی طریقة، فان ذهبت تقیمها کسرتها، و ان استمتعت بها استمتعت و فیها عوج».

فَلَمَّا تَغَشَّاها واقعها و جامعها. چون آدم بحوّا رسید چنان که مرد بزن رسد، حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً یعنی النطفة، و کانت خفیفة علیها، برداشت حوّا باری سبک یعنی نطفه، فَمَرَّتْ بِهِ ای استمرت بذلک الحمل الخفیف، قامت و قعدت و لم یثقلها، و لم تکثرت بحمله. آن زن بآن حمل گرانبار نشد، و از خاست و نشست و آمد شد باز نماند.

قتاده گفت: فَمَرَّتْ بِهِ ای استبان حملها. آن حمل در وی پیدا شد و ظاهر گشت، فَلَمَّا أَثْقَلَتْ ای صارت ذات ثقل بحملها، کما یقال: اثمر، اذا صار ذا ثمر. چون آن کودک بزرگ شد در شکم وی، و فرا جنبش آمد، دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما یعنی آدم و حوّاء لَئِنْ آتَیْتَنا یا ربّنا! صالحا ای ولدا سویّا یشبه ابویه. حسن گفت: صالحا یعنی غلاما ذکرا، لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ لک علی نعمتک، و این دعا از آن گفتند که می‌ترسیدند که اگر آن فرزند نه بر صورت ایشان باشد و نه مردم بود. و این ترس ایشان از آنجا افتاده بود که ابلیس بر صورت مردی پیش حوّا رفته بود و گفته: ما یدریک فی بطنک لعله کلب او خنزیر او بقرة او حمار؟ و ما یدریک من این یخرج من اذنک ام من عینک ام من فیک ام ینشق بطنک فیقتلک؟ گفت: چه دانی تو که در شکم تو چیست؟ سگی یا خوکی یا بهیمه‌ای از بهائم؟ و چه دانی که در کجا بدر آید؟ از گوش یا از چشم یا از دهن؟

یا باشد که شکم تو از بیرون آمدن وی شکافته شود و تو کشته شوی. پس حوّا از آن حال بترسید، ابلیس گفت: اطیعینی و سمّی ولدک عبد الحارث تلدی شبیهکما مثلکما. و ابلیس را در میان فریشتگان نام حارث بوده، و حوّا وی را نشناخت که ابلیس است. پس حوّا با آدم گفت که: مردی آمد و مرا چنین گفت. آدم گفت: لعله صاحبنا الّذی قد علمت.

مگر آن مرد است که می‌دانی یعنی ابلیس، که یک بار ما را فریفته کرد. مصطفی (ص) گفت: «خدعهما مرّتین، خدعهما فی الجنّة و خدعهما فی الارض».

پس ابلیس پیاپی بایشان میآمد، و میفریفت ایشان را، تا آن گه که فرزند را عبد الحارث نام کردند، و این قصّه بقول سعید جبیر در زمین رفته است نه در بهشت، که ابلیس پس از آنکه او را از بهشت بیرون کردند وا بهشت نشد.

ابن عبّاس گفت: کانت حوّاء تلد لادم فیسمّیه عبید اللَّه و عبد اللَّه و عبد الرّحمن، فیصیبهم الموت، فأتاهما ابلیس، و قال: ان سرّکما ان یعیش لکما ولد فسمّیاه عبد الحارث، فولدت ابنا فسمّیاه عبد الحارث، و قال آدم: لعلّه لا یضرّ التسمیة، و یبقی لنا ولد، نأنس به فی حیاتنا و یخلفنا بعد مماتنا، و قیل سمّیاه عبد الحارث، لا لانّ الحارث ربّهما لکن قصدا الی انّه سبب سلامة الولد، فسمّیاه به کما یسمّی ربّ المنزل نفسه عبد ضیفه علی جهة الخضوع له، لا علی انّ الضیف ربّه. قال حاتم:

و انّی لعبد الضّیف ما دام ثاویا
و ما فیّ الّا تیک من شیمة العبد

و هذا معنی قوله: جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما و هو شرک فی التسمیه لا فی العبادة، و شرک فعل لا شرک دین.

و گفته‌اند که: ابلیس بحوّا آمد در آن حمل اوّل که داشت، و گفت: انا الّذی اخرجتکما من الجنّة، فاقبلا منّی و الّا قتلت ما فی بطنک. من آنم که شما را از بهشت بیرون کردم اگر سخن من نپذیرید آنچه در شکم داری بکشم. آن گه گفت: لئن ولدت بشرا سویا و لم تلدی بهیمة لتسمیانه باسمی. اگر آنچه در شکم داری فرزندی بود راست اندام همچون شما، و نه بهیمه باشد، او را بنام من باز خوانید. گفت: نام تو چیست؟ گفت عبد الحارث. حوّا از بیم آنکه شیطان را بروی و بر فرزند وی دست بود و او را هلاک کند، نام وی عبد الحارث نهاد، اینست شرک ایشان که ربّ العزّة گفت: جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما بر قراءة نافع و بو بکر، یقال شرکت الرّجل اشرکه شرکا. باقی قرّاء جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ خوانند بجمع، و این جمع بموضع وحدان نهاده، و آن ابلیس است. هم چنان که گفت: أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً یعنی الها؟

و منه قول الشّاعر:

أ ربّ یبول الثعلبان برأسه

لقد ذلّ من بالت علیه الثّعالب!

یعنی الثعلب. قال ابو علی النحوی: یجوز أن یکون سمّته حواء وحدها عبد الحارث بغیر اذن آدم، بتقدیر جعل احدهما له شرکا فیما آتاهما، فحذف المضاف، و أقام المضاف الیه مقامه کما حذف من قوله: یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ و المعنی من احدهما، لأنّ اللّؤلؤ یخرج من الماء الملح، فعلی هذا التفسیر تمّ الکلام عند قوله: فِیما آتاهُما، ثمّ قال: فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ اخبارا عن مشرکی مکّة، و هو علی الانفصال من الاوّل، تقدیره: فتعالی اللَّه عمّا یشرک المشرکون من اهل مکّة، و یحتمل فی قوله: جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ أنّ الهاء تعود الی الولد علی تقدیر جعلا للولد الصالح الّذی آتاهما شرکاء، ای حظّا و نصیبا فیما آتاهما اللَّه من الرّزق فی الدّنیا، و کانا قبله یأکلان و یشربان وحدهما، ثمّ استأنف، فقال: فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ یعنی الکفّار. و من قرأ شرکاء، فالمعنی صارا له ای معه شرکاء فیما آتاهما، و هذا قول حسن، لأنّه تنزیه لادم و حوّاء عن الشّرک و ثناء علیهما، و اللَّه اعلم.

أَ یُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً یعنی أ یعبدون مالا یقدر ان یخلق شیئا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ یعنی الاصنام. و انّما جمع جمع السّلامة لأنّ فیما یعبد، الشّیاطین و الملائکة و المسیح. و محتمل است که: وَ هُمْ یُخْلَقُونَ ضمیر عابدان نهد نه ضمیر اصنام، و معنی آنست که مشرکان بتان را عبادت میکنند که قدرت آفرینش ندارند، چرا نه اللَّه را پرستند که قدرت آفرینش دارد، و ایشان همه آفریده اواند، وَ لا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ هذه صفة الاصنام. آن گه خطاب با مؤمنان برد: وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ یعنی و ان تدعوا المشرکین، إِلَی الْهُدی‌ لا یَتَّبِعُوکُمْ لأنّ فی علم اللَّه أنّهم لا یؤمنون. سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ هم چنان است که آنجا گفت: سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، و اگر خواهی وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ خطاب با مشرکان بر، و ها و میم با معبودان ایشان. و معنی آنست که اگر این خدای خواندگان خویش را خوانید با راه از پی شما بنیایند، از بهر آنکه ایشان را نه دانش است و نه دریافت، لا تعقل و لا تفهم. آن گه گفت: سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ یکسان است بر شما که پرستگاران ایشانید که ایشان را خوانید یا خاموشان باشید.

إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ای الاصنام «عِبادٌ» ای مخلوقة مملوکة مقدّرة مسخّرة. أَمْثالُکُمْ ای اشباهکم فی کونها مخلوقة للَّه. و قال الازهریّ: ای انّها تعبد اللَّه کما تعبده، و تلک العبادة منها لا یعلمها الّا اللَّه، دلیله وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ، أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ الایة، و نظائرها. فَادْعُوهُمْ امر انکار فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ ای فلیجیبوا، امر تعجیز، إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ أنها آلهة. ثمّ بیّن أنّ من عدم الصّفات لا یستحق الالهیّة، فقال: أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها این آیت حجّتی روشن است بر اهل بدعت در اثبات صفات حق جلّ جلاله، که بتان را نایافت این صفات عیب شمرد، هم چنان که گوساله بنی اسرائیل را بنا گویایی عیب کرد، گفت: أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لا یُکَلِّمُهُمْ؟ و ابراهیم خلیل (ع) پدر خود را گفت: لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ، و قوم خود را گفت: فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ، هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ؟! چون طواغیت را بنا یافت این صفات عیب کرد و گفت: سزای خدایی نه‌اند که این صفات ندارند، بدانستیم که این صفات خدای را عزّ و جلّ بر کمال‌اند، و او را سزااند، و در وی حقائق‌اند نامخلوق و نامفعول، از شبه و مثل منزّه، و از عیب و عار مقدّس، و از حدوث و منقصت متعالی. فرعون و نمرود دعوی خدایی کردند، و باین صفات موصوف بودند، امّا همنامی بود همسانی نه، که ایشان مخلوق بودند، و صفات ایشان مخلوق. و مجعول و مصنوع، قرین عیب و عار، و محتاج خورد و خواب، نابوده‌ای دی، بیچاره‌ای امروز، و نایافته‌ای فردا. این صفات بدان صفات چه ماند! کرده با کردگار کی برابر بود! اینست که ربّ العزّة گفت: أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ؟ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. ثمّ قال تعالی: قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ قل یا محمد! ایّها المشرکون! ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ.

و اضاف الیهم لأنّهم یزعمون انّها شرکاء اللَّه. ثُمَّ کِیدُونِ ای بالغوا انتم و شرکاءکم فی مکروهی سرّا و جهرا. فَلا تُنْظِرُونِ لا تؤخّروا عنّی ما تقدرون علیه من المکروه.

إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ اصله «ولیّ» علی فعیل، کقوله: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا.

فدخلته یاء الاضافة کما دخلت فی قوله: أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ، ثمّ فتحت یاء الاضافة لما لقیها الف الوصل، کما فتحت فی قوله: «رَبِّیَ اللَّهُ» فاذا وقفت علیها قلت ولیّی بسکون یاء الاضافة کما تقول ربّی. إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ ای انّ الّذی یتولّی حفظی و نصرتی اللَّه الّذی أیّدنی بانزال الکتاب علیّ، و هو یتولّی نصرة الصّالحین و یحفظ المؤمنین الّذین لا یشرکون.

وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ، وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ یعنی الاصنام إِلَی الْهُدی‌ لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ یقابلونک، من قولهم: داری تنظر الی دارک، ای تقابلها، و قیل تراهم کأنّهم ینظرون الیک، و تحسبهم یرونک، وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ هذا کقوله: وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری‌

یعنی کأنهم سکاری و تحسبهم سکاری، و قیل فاتحة اعینها فعل النّاظر. وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ لأنّها لا حیاة لها، و انّما اخبر عن الاصنام بالهاء و المیم لانّها مصوّرة علی صورة بنی آدم، مخبرة عنها بأفعالهم.

و قیل: تراهم یعنی الکفار ینظرون الیک بأعینهم و هم لا یبصرون، لأنّهم لا یقرّون بنبوّتک، من قوله: وَ عَلی‌ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ.

۱۹ - النوبة الاولى: قوله تعالی: هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ اللَّه او است که بیافرید شما را از یک تن وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها و آن یک تن را جفت آفرید هم از وی لِیَسْکُنَ إِلَیْها آن را تا آرام گیرد با او فَلَمَّا تَغَشَّاها چون بآن زن رسید آدم حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً برگرفت آن زن باری سبک فَمَرَّتْ بِهِ برفت آن زن با آن آب فَلَمَّا أَثْقَلَتْ چون آن زن گران شد دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما خواندند خداوند خویش را و گفتند: لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً اگر ما را فرزندی دهی راست لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ (۱۸۹) ناچار از سپاسداران باشیم.۱۹ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ بزرگ است و بزرگوار، خداوند مهربان، نیکو نام، رهی‌دار، آفریننده جهانیان، و دارنده همگان. پاک و بی‌عیب در نام و نشان. پاک از زاده و خود نزائیده، پاک از انباز و یاری دهنده، پاک از جفت و هم ماننده. خلق که آفرید، جفت آفرید قرین یکدیگر، نرینه و مادینه هر دو درهم ساخته، و شکل در شکل بسته، و جنس با جنس آرمیده، چنان که گفت: وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها. خداست که یکتاست، و در صفات بی‌همتاست، و از عیبها جداست. آفریننده و دارنده و پروراننده. چون خواهد که در آفرینش قدرت نماید، از یک قطره آب مهین صد هزار لطائف و عجائب بیرون آرد. اوّل خاکی، آن گه آبی، آن گه علقه‌ای، پس مضغه‌ای، پس استخوانی و پوستی، پس جانوری. چون چهار ماهه شود زنده شود در آن قرار مکین فی ظلمات ثلث درین شخص سه حوض آفریده یکی دماغ، یکی جگر، یکی دل. از دماغ جویهای اعصاب بر همه تن گشاده، تا قدرت حسّ و حرکت در وی میرود. از جگر رگها آرمیده، بر همه تن گشاده، تا غذا در وی میرود.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ یعنی آدم (ع)، وَ جَعَلَ ای خلق مِنْها ای من تلک النّفس زَوْجَها حواء، لِیَسْکُنَ إِلَیْها لیستأنس بها.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید که او کسی است که شما را از یک نفس واحد خلق کرده است، که آن نفس آدم (ع) است، و از آن نفس همسرش حوا را ساخته تا انسان بتواند به او آرامش پیدا کند و از بودن در کنار او لذت ببرد.
ربّ العالمین جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه آدم را که آفرید از گل آفرید، چنان که گفت تعالی و تقدس: إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ. جای دیگر گفت: إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ، و خبر درست است که روز آدینه آفرید بعد از نماز دیگر.
هوش مصنوعی: خداوند، بزرگ و مقدس، آدم را از گل آفرید. او در قرآن می‌فرماید که من بشری را از خاک خلق کرده‌ام. در جای دیگری بیان شده که من بشری را از گل خشک و شن‌مانند می‌آفرینم. همچنین، گفته شده است که آدم در روز جمعه و پس از نماز دیگر خلق شده است.
قال ابن عبّاس: خلق اللَّه آدم من بعد العصر یوم الجمعة، و خلقه من ادیم الارض، فسجدوا له، ثمّ عهد الیه، فنسی، فسمّی الانسان، فو اللَّه ان غابت الشّمس حتی خرج منها.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: خداوند آدم را پس از عصر روز جمعه خلق کرد و او را از خاک زمین آفرید. سپس فرشتگان به او سجده کردند و بعد به او فرمانی داده شد که فراموش کرد. در نتیجه، نام او انسان گذاشته شد. به خدا قسم، تا زمانی که خورشید غروب کرد، او از آن خارج شد.
پس آدم در بهشت از تنهایی مستوحش شد، ربّ العزّة خواست که مونسی هم از شکل او و هم از جنس او پدید آرد تا با وی آرام گیرد. حوّا را بیافرید از استخوان پهلوی وی، و ذلک فی‌
هوش مصنوعی: آدم در بهشت از تنهایی احساس ناراحتی کرد و خداوند تصمیم گرفت که کسی را هم از نظر شکل و هم از نظر جنس به او بدهد تا او با آن شخص آرامش پیدا کند. به همین خاطر، حوا را از استخوان پهلوی آدم خلق کرد.
قوله (ص): لما خلق اللَّه آدم انتزع ضلعا من اضلاعه فخلق منه حواء.
هوش مصنوعی: وقتی خداوند آدم را خلق کرد، یک دنده از دنده‌های او برداشت و از آن حوا را آفرید.
گفته‌اند: حکمت در آنکه از استخوان آفرید نه از گوشت، نه آنست که تا فرمان‌دار بود و زیردست، و از پهلو آفرید تا پوشیده و نهفته و در ستر بود، و از استخوان کژ آفرید تا در وی طمع راستی نکنی.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که دلیل این‌که انسان از استخوان خلق شده و نه از گوشت، این نیست که اختیار و فرمان‌روایی داشته باشد بر دیگران. همچنین، او از پهلو آفریده شده تا در خفا و پوشیده باشد، و استخوانش هم به گونه‌ای کج است تا کسی نتواند به سادگی به او اعتماد کند.
قال رسول اللَّه (ص): «انّ المرأة خلقت من ضلع لن تستقیم لک علی طریقة، فان ذهبت تقیمها کسرتها، و ان استمتعت بها استمتعت و فیها عوج».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «زن از دنده‌ای خلق شده است و هرگز به طور کامل به سمت تو راست نخواهد شد. اگر بخواهی او را راست کنی، او را می‌شکنی و اگر از او بهره‌مند شوی، باید بپذیری که در او انحرافی وجود دارد.»
فَلَمَّا تَغَشَّاها واقعها و جامعها. چون آدم بحوّا رسید چنان که مرد بزن رسد، حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً یعنی النطفة، و کانت خفیفة علیها، برداشت حوّا باری سبک یعنی نطفه، فَمَرَّتْ بِهِ ای استمرت بذلک الحمل الخفیف، قامت و قعدت و لم یثقلها، و لم تکثرت بحمله. آن زن بآن حمل گرانبار نشد، و از خاست و نشست و آمد شد باز نماند.
هوش مصنوعی: زمانی که آدم به حوا نزدیک شد، او باردار شد به یک حمل سبک، که به معنی نطفه است. این بار برای حوا سنگین نبود و او به خوبی از پس آن برآمد. حوا در طول این مدت به فعالیت‌های خود ادامه داد و هیچ گونه احساس سنگینی یا زحمت ناشی از این بارداری نداشت. او نه تنها دچار خستگی نشد، بلکه قادر بود به راحتی به کارهای روزمره‌اش بپردازد.
قتاده گفت: فَمَرَّتْ بِهِ ای استبان حملها. آن حمل در وی پیدا شد و ظاهر گشت، فَلَمَّا أَثْقَلَتْ ای صارت ذات ثقل بحملها، کما یقال: اثمر، اذا صار ذا ثمر. چون آن کودک بزرگ شد در شکم وی، و فرا جنبش آمد، دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما یعنی آدم و حوّاء لَئِنْ آتَیْتَنا یا ربّنا! صالحا ای ولدا سویّا یشبه ابویه. حسن گفت: صالحا یعنی غلاما ذکرا، لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ لک علی نعمتک، و این دعا از آن گفتند که می‌ترسیدند که اگر آن فرزند نه بر صورت ایشان باشد و نه مردم بود. و این ترس ایشان از آنجا افتاده بود که ابلیس بر صورت مردی پیش حوّا رفته بود و گفته: ما یدریک فی بطنک لعله کلب او خنزیر او بقرة او حمار؟ و ما یدریک من این یخرج من اذنک ام من عینک ام من فیک ام ینشق بطنک فیقتلک؟ گفت: چه دانی تو که در شکم تو چیست؟ سگی یا خوکی یا بهیمه‌ای از بهائم؟ و چه دانی که در کجا بدر آید؟ از گوش یا از چشم یا از دهن؟
هوش مصنوعی: قتاده گفت: حوا زمانی که بار دار شد، شکم او به وضوح نشان داد که کودک در حال رشد است. وقتی که او به حدی رسید که می‌توانست سنگینی حملش را متوجه شود، مانند زمانی که می‌گویند چیزی ثمر می‌دهد. وقتی کودک در شکم بزرگ شد و حرکت کرد، آدم و حوا دعا کردند و گفتند: «پروردگارا! اگر ما را فرزندی خوب و باصفات ببخشی که شبیه خودمان باشد، از شکرگزاران نعمتت خواهیم بود.» حسن گفت: «صالحا یعنی پسر نیکویی.» آن‌ها این دعا را کردند چون می‌ترسیدند که فرزندشان شبیه خودشان یا انسان نباشد. این ترس از آنجا به وجود آمد که ابلیس به شکل انسان نزد حوا رفته و گفته بود که چه می‌دانی که در شکم تو چه چیزی است؛ شاید سگ یا خوک یا چیزی دیگر باشد؟ و چه می‌دانی که او چگونه متولد می‌شود؛ از گوش یا از چشم یا از دهان؟
یا باشد که شکم تو از بیرون آمدن وی شکافته شود و تو کشته شوی. پس حوّا از آن حال بترسید، ابلیس گفت: اطیعینی و سمّی ولدک عبد الحارث تلدی شبیهکما مثلکما. و ابلیس را در میان فریشتگان نام حارث بوده، و حوّا وی را نشناخت که ابلیس است. پس حوّا با آدم گفت که: مردی آمد و مرا چنین گفت. آدم گفت: لعله صاحبنا الّذی قد علمت.
هوش مصنوعی: یا ممکن است که شکم تو از آمدن او پاره شود و تو کشته شوی. بنابراین، حوا از آن وضعیت ترسید. ابلیس گفت: از من پیروی کن و فرزندت را عبدالحارث نام بگذار که شبیه شما بزرگ شود. ابلیس در میان فرشتگان به نام حارث شناخته می‌شود و حوا او را نشناخت که ابلیس است. سپس حوا به آدم گفت: مردی آمد و این را به من گفت. آدم پاسخ داد: شاید او همان کسی باشد که تو می‌شناسی.
مگر آن مرد است که می‌دانی یعنی ابلیس، که یک بار ما را فریفته کرد. مصطفی (ص) گفت: «خدعهما مرّتین، خدعهما فی الجنّة و خدعهما فی الارض».
هوش مصنوعی: آیا آن مرد را می‌شناسی که به معنای ابلیس است و یک بار ما را فریب داد؟ پیامبر مصطفی (ص) فرمودند: «او دو بار ما را فریب داد؛ یک بار در بهشت و یک بار در زمین.»
پس ابلیس پیاپی بایشان میآمد، و میفریفت ایشان را، تا آن گه که فرزند را عبد الحارث نام کردند، و این قصّه بقول سعید جبیر در زمین رفته است نه در بهشت، که ابلیس پس از آنکه او را از بهشت بیرون کردند وا بهشت نشد.
هوش مصنوعی: ابلیس به طور مداوم به نزد آنها می‌رفت و آنها را فریب می‌داد، تا اینکه نام فرزند را عبد الحارث گذاشتند. به گفته سعید جبیر، این ماجرا در زمین اتفاق افتاد و نه در بهشت، زیرا ابلیس بعد از اینکه از بهشت بیرون رانده شد، دیگر به بهشت بازنگشت.
ابن عبّاس گفت: کانت حوّاء تلد لادم فیسمّیه عبید اللَّه و عبد اللَّه و عبد الرّحمن، فیصیبهم الموت، فأتاهما ابلیس، و قال: ان سرّکما ان یعیش لکما ولد فسمّیاه عبد الحارث، فولدت ابنا فسمّیاه عبد الحارث، و قال آدم: لعلّه لا یضرّ التسمیة، و یبقی لنا ولد، نأنس به فی حیاتنا و یخلفنا بعد مماتنا، و قیل سمّیاه عبد الحارث، لا لانّ الحارث ربّهما لکن قصدا الی انّه سبب سلامة الولد، فسمّیاه به کما یسمّی ربّ المنزل نفسه عبد ضیفه علی جهة الخضوع له، لا علی انّ الضیف ربّه. قال حاتم:
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل کرده است که حوا فرزندانش را با نام‌های «عبیدالله»، «عبدالله» و «عبدالرحمن» به دنیا می‌آورد، اما همگی آنها در نتیجه مرگ از دنیا می‌روند. در این میان، ابلیس به سراغ آنها می‌آید و می‌گوید: اگر شما می‌خواهید که فرزندانتان زنده بمانند، او را «عبد الحارث» نام‌گذاری کنید. حوا فرزندی به دنیا می‌آورد و آنها او را «عبد الحارث» می‌نامند. آدم در این مورد می‌گوید که شاید این نامگذاری ضرری ندارد و ممکن است زندگی بیشتری برای فرزندشان به ارمغان آورد و به آنها در زندگی کمک کند و پس از مرگشان، نسل آنها ادامه یابد. گفته می‌شود این نام را «عبد الحارث» گذاشته‌اند نه به این دلیل که حارث پروردگار آنهاست، بلکه به این خاطر که این نام به نوعی به سلامتی فرزند مربوط می‌شود. این نامگذاری به نوعی نشانگر خضوع و احترام به موجودی بالاتر است، بدون اینکه آن موجود ربّ آن شخص باشد.
و انّی لعبد الضّیف ما دام ثاویا
و ما فیّ الّا تیک من شیمة العبد
هوش مصنوعی: من خدمتگزار مهمان هستم تا زمانی که او در اینجا باشد و جز این، هیچ چیز دیگری در من نیست که نشان‌دهنده‌ی خصلت یک بنده باشد.
و هذا معنی قوله: جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما و هو شرک فی التسمیه لا فی العبادة، و شرک فعل لا شرک دین.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آنها برای خداوند شریکانی قرار دادند در چیزی که به آنها عطا شده است. این نوع شراکت، فقط در نامگذاری است و نه در عبادت، و همچنین این یک نوع شراکت در عمل است، نه در دین.
و گفته‌اند که: ابلیس بحوّا آمد در آن حمل اوّل که داشت، و گفت: انا الّذی اخرجتکما من الجنّة، فاقبلا منّی و الّا قتلت ما فی بطنک. من آنم که شما را از بهشت بیرون کردم اگر سخن من نپذیرید آنچه در شکم داری بکشم. آن گه گفت: لئن ولدت بشرا سویا و لم تلدی بهیمة لتسمیانه باسمی. اگر آنچه در شکم داری فرزندی بود راست اندام همچون شما، و نه بهیمه باشد، او را بنام من باز خوانید. گفت: نام تو چیست؟ گفت عبد الحارث. حوّا از بیم آنکه شیطان را بروی و بر فرزند وی دست بود و او را هلاک کند، نام وی عبد الحارث نهاد، اینست شرک ایشان که ربّ العزّة گفت: جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما بر قراءة نافع و بو بکر، یقال شرکت الرّجل اشرکه شرکا. باقی قرّاء جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ خوانند بجمع، و این جمع بموضع وحدان نهاده، و آن ابلیس است. هم چنان که گفت: أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً یعنی الها؟
هوش مصنوعی: گفته‌اند که ابلیس به حوا آمد در زمان بارداری‌اش و گفت: من همان کسی هستم که شما را از بهشت بیرون کردم. اگر سخن من را نپذیرید، آنچه در شکم داری را می‌کشم. سپس گفت: اگر فرزندتان انسانی سالم و درست‌اندام بدنیا بیاید و نه حیوانی، او را به نام من بخوانید. حوا پرسید نام تو چیست؟ ابلیس پاسخ داد: "عبد الحارث". حوا از ترس اینکه شیطان بر او و فرزندش مسلط شود و او را نابود کند، نام او را "عبد الحارث" گذاشت. این شروعی بود بر شرک آن‌ها، چراکه خداوند فرموده است: «آن‌ها برای او شریکانی قرار دادند» و این اشاره به ابلیس دارد.
و منه قول الشّاعر:
هوش مصنوعی: شاعر می‌گوید:
أ ربّ یبول الثعلبان برأسه
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که تحت شرایطی خطرناک، کسی یا چیزی به شدت احمقانه عمل کند و این موضوع باعث ایجاد مشکلات بزرگتری شود؟
لقد ذلّ من بالت علیه الثّعالب!
هوش مصنوعی: کسی که با روباه‌ها سر و کار داشته باشد، به ذلت می‌افتد!
یعنی الثعلب. قال ابو علی النحوی: یجوز أن یکون سمّته حواء وحدها عبد الحارث بغیر اذن آدم، بتقدیر جعل احدهما له شرکا فیما آتاهما، فحذف المضاف، و أقام المضاف الیه مقامه کما حذف من قوله: یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ و المعنی من احدهما، لأنّ اللّؤلؤ یخرج من الماء الملح، فعلی هذا التفسیر تمّ الکلام عند قوله: فِیما آتاهُما، ثمّ قال: فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ اخبارا عن مشرکی مکّة، و هو علی الانفصال من الاوّل، تقدیره: فتعالی اللَّه عمّا یشرک المشرکون من اهل مکّة، و یحتمل فی قوله: جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ أنّ الهاء تعود الی الولد علی تقدیر جعلا للولد الصالح الّذی آتاهما شرکاء، ای حظّا و نصیبا فیما آتاهما اللَّه من الرّزق فی الدّنیا، و کانا قبله یأکلان و یشربان وحدهما، ثمّ استأنف، فقال: فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ یعنی الکفّار. و من قرأ شرکاء، فالمعنی صارا له ای معه شرکاء فیما آتاهما، و هذا قول حسن، لأنّه تنزیه لادم و حوّاء عن الشّرک و ثناء علیهما، و اللَّه اعلم.
هوش مصنوعی: به‌طور کلی، در این متن به بحث درباره‌ی مفهوم شرک و ارتباط آن با داستان آفرینش آدم و حوا پرداخته می‌شود. برخی از مفسران این احتمال را مطرح کرده‌اند که حوا بدون اجازه آدم، فرزندی به نام عبدالحارث داشته است و در این راستا، ممکن است بخشی از آیات حذف و بخشی دیگر جابه‌جا شده باشد. سپس، به بحث درباره‌ی اینکه چگونه برخی افراد با قرار دادن شریک‌هایی در امور خدا، به نوعی اشتباه می‌کنند، پرداخته می‌شود. در آخر، اشاره به تنزیه آدم و حوا از شرک و تمجید از آن‌ها به‌عنوان افرادی شریف و بی‌گناه صورت می‌گیرد.
أَ یُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً یعنی أ یعبدون مالا یقدر ان یخلق شیئا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ یعنی الاصنام. و انّما جمع جمع السّلامة لأنّ فیما یعبد، الشّیاطین و الملائکة و المسیح. و محتمل است که: وَ هُمْ یُخْلَقُونَ ضمیر عابدان نهد نه ضمیر اصنام، و معنی آنست که مشرکان بتان را عبادت میکنند که قدرت آفرینش ندارند، چرا نه اللَّه را پرستند که قدرت آفرینش دارد، و ایشان همه آفریده اواند، وَ لا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ هذه صفة الاصنام. آن گه خطاب با مؤمنان برد: وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ یعنی و ان تدعوا المشرکین، إِلَی الْهُدی‌ لا یَتَّبِعُوکُمْ لأنّ فی علم اللَّه أنّهم لا یؤمنون. سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ هم چنان است که آنجا گفت: سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، و اگر خواهی وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ خطاب با مشرکان بر، و ها و میم با معبودان ایشان. و معنی آنست که اگر این خدای خواندگان خویش را خوانید با راه از پی شما بنیایند، از بهر آنکه ایشان را نه دانش است و نه دریافت، لا تعقل و لا تفهم. آن گه گفت: سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ یکسان است بر شما که پرستگاران ایشانید که ایشان را خوانید یا خاموشان باشید.
هوش مصنوعی: آیا آنان چیزی را پرستش می‌کنند که هیچ چیز نمی‌آفریند، یعنی عبادت می‌کنند چیزهایی که قدرت خلق ندارند، در حالی که خودشان نیز آفریده‌اند؟ این به مجسمه‌ها اشاره دارد. جمع این کلمه به این دلیل است که در آنچه که عبادت می‌شود، شیاطین، ملائکه و عیسی نیز هستند. ممکن است ضمایر ذکر شده به پرستنده‌ها برگردد نه به مجسمه‌ها، و معنای آن این است که مشرکان بت‌هایی را عبادت می‌کنند که توانایی خلق ندارند؛ چرا خداوندی را پرستش نکنند که دارای قدرت خلق است و خودشان نیز آفریده او هستند؟ و آن‌ها نمی‌توانند یاریشان کنند و به خودشان نیز یاری نمی‌رسانند، این ویژگی مجسمه‌هاست. سپس خطاب به مؤمنان می‌فرماید: اگر مشرکان را به هدایت دعوت کنید، از شما پیروی نخواهند کرد زیرا در علم خداست که آن‌ها ایمان نمی‌آورند. برای شما یکسان است که آن‌ها را دعوت کنید یا سکوت کنید. این به همان شکل است که آمده است: برای آن‌ها یکسان است که هشدارشان دهید یا ندهید، زیرا ایمان نخواهند آورد. اگر بخواهید، خطاب به مشرکان و معبودانشان است و معنایش این است که اگر معبودهای خود را بخوانید تا از شما پیروی کنند، نمی‌توانند زیرا نه درک و فهمی دارند. در نهایت گفته می‌شود که برای شما فرقی نمی‌کند که پرستندگانشان را بخوانید یا ساکت بمانید.
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ای الاصنام «عِبادٌ» ای مخلوقة مملوکة مقدّرة مسخّرة. أَمْثالُکُمْ ای اشباهکم فی کونها مخلوقة للَّه. و قال الازهریّ: ای انّها تعبد اللَّه کما تعبده، و تلک العبادة منها لا یعلمها الّا اللَّه، دلیله وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ، أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ الایة، و نظائرها. فَادْعُوهُمْ امر انکار فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ ای فلیجیبوا، امر تعجیز، إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ أنها آلهة. ثمّ بیّن أنّ من عدم الصّفات لا یستحق الالهیّة، فقال: أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها این آیت حجّتی روشن است بر اهل بدعت در اثبات صفات حق جلّ جلاله، که بتان را نایافت این صفات عیب شمرد، هم چنان که گوساله بنی اسرائیل را بنا گویایی عیب کرد، گفت: أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لا یُکَلِّمُهُمْ؟ و ابراهیم خلیل (ع) پدر خود را گفت: لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ، و قوم خود را گفت: فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ، هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ؟! چون طواغیت را بنا یافت این صفات عیب کرد و گفت: سزای خدایی نه‌اند که این صفات ندارند، بدانستیم که این صفات خدای را عزّ و جلّ بر کمال‌اند، و او را سزااند، و در وی حقائق‌اند نامخلوق و نامفعول، از شبه و مثل منزّه، و از عیب و عار مقدّس، و از حدوث و منقصت متعالی. فرعون و نمرود دعوی خدایی کردند، و باین صفات موصوف بودند، امّا همنامی بود همسانی نه، که ایشان مخلوق بودند، و صفات ایشان مخلوق. و مجعول و مصنوع، قرین عیب و عار، و محتاج خورد و خواب، نابوده‌ای دی، بیچاره‌ای امروز، و نایافته‌ای فردا. این صفات بدان صفات چه ماند! کرده با کردگار کی برابر بود! اینست که ربّ العزّة گفت: أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ؟ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. ثمّ قال تعالی: قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ قل یا محمد! ایّها المشرکون! ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ.
هوش مصنوعی: آنچه شما غیر از خداوند می‌پرستید، فقط مخلوقاتی هستند که تحت فرمان و قدرت الهی قرار دارند و هیچ خاصیتی از خود ندارند. این مخلوقات، شبیه دیگر مخلوقات هستند که همه برای خداوند خلق شده‌اند. آنها نیز مانند شما خدا را می‌پرستند، ولی این پرستش آنها تنها به علم خداوند می‌باشد. همه موجودات به ستایش خدا مشغول‌اند و هیچ چیز جز خداوند نمی‌تواند محروم از ستایش او باشد. پس اگر ادعای شما درباره خدایی آنها حقیقی است، باید از آن‌ها بخواهید تا به شما پاسخ دهند و شما را یاری کنند. اما آیا شما فکر نکرده‌اید که آیا این مخلوقات دارای اراده، قدرت و حس هستند؟ آیا آنها می‌توانند حرکت کنند یا چیزی را ببینند یا بشنوند؟ این سؤالات به وضوح نشان می‌دهد که این مخلوقات هیچ‌گونه صفاتی که شایستگی خدایی داشته باشد، ندارند. ابراهیم خلیل و دیگر پیامبران نیز به همین دلیل مخلوقات را مورد انتقاد قرار داده و از بی‌خاصیتی آنها سخن گفته‌اند. در حقیقت، خدایی که لیاقت پرستش دارد، همه‌چیزش بی‌نقص و ناوابسته به نیازهای دنیوی است، در حالی که طواغیت و فرعون‌ها، که خود را خدا می‌پنداشتند، هیچ‌کدام صفات لازم برای خدایی را نداشتند و به همین دلیل، به کمال و حقیقت نمی‌رسند و قابل پرستش نیز نیستند. در نهایت، خداوند می‌فرماید آیا کسی که خلق می‌کند، مانند کسی است که خلق نمی‌کند؟ و هیچ‌چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست.
و اضاف الیهم لأنّهم یزعمون انّها شرکاء اللَّه. ثُمَّ کِیدُونِ ای بالغوا انتم و شرکاءکم فی مکروهی سرّا و جهرا. فَلا تُنْظِرُونِ لا تؤخّروا عنّی ما تقدرون علیه من المکروه.
هوش مصنوعی: و به آنها اضافه کرد که چون می‌پندارند آنها شریکان خدا هستند. سپس به آنها بگوید که شما و شریکانتان در طرح سوء خود چه به صورت پنهانی و چه علنی بر علیه من اقدام کنید. پس مرا منتظر نگذارید و از هر بدی که می‌توانید بر من بیاورید، تعلل نکنید.
إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ اصله «ولیّ» علی فعیل، کقوله: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا.
هوش مصنوعی: ولی من فقط خداست، که در اینجا کلمه «ولی» به معنای «حمایت‌کننده» یا «یار» است، مشابه به این جمله که خداوند حامی مؤمنان است.
فدخلته یاء الاضافة کما دخلت فی قوله: أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ، ثمّ فتحت یاء الاضافة لما لقیها الف الوصل، کما فتحت فی قوله: «رَبِّیَ اللَّهُ» فاذا وقفت علیها قلت ولیّی بسکون یاء الاضافة کما تقول ربّی. إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ ای انّ الّذی یتولّی حفظی و نصرتی اللَّه الّذی أیّدنی بانزال الکتاب علیّ، و هو یتولّی نصرة الصّالحین و یحفظ المؤمنین الّذین لا یشرکون.
هوش مصنوعی: این متن به قواعد تلفظ و نحوه اضافه کردن حرف "یاء" در کلمات اشاره دارد. ابتدا به این نکته پرداخته می‌شود که "یاء" اضافی چگونه مانند جمله‌ای که به عنوان مثال آورده شده است، استفاده می‌شود. سپس توضیح داده می‌شود که وقتی "یاء" به حرف "الف" وصل می‌شود، به شکل خاصی تلفظ می‌شود. در نهایت، به معنای این جمله اشاره می‌شود که "ولی من" به معنای کسی است که نگهداری و حمایت من به عهده اوست و آن شخص خداوند است که با نازل کردن کتاب، یاری‌گر من است و همچنین حافظ مؤمنان و صالحان است که شرک نمی‌ورزند.
وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ، وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ یعنی الاصنام إِلَی الْهُدی‌ لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ یقابلونک، من قولهم: داری تنظر الی دارک، ای تقابلها، و قیل تراهم کأنّهم ینظرون الیک، و تحسبهم یرونک، وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ هذا کقوله: وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری‌
هوش مصنوعی: آنانی که غیر از خداوند به یاری می‌طلبید، نه توانایی کمک به شما را دارند و نه می‌توانند به خودشان یاری رسانند. اگر آنها را به سوی هدایت بخوانید، صدای شما را نمی‌شنوند و شما آنها را می‌بینید که به شما نگاه می‌کنند، اما در واقع به شما نمی‌نگرند. این وضعیت یادآور این است که مردم را در حالتی می‌بینید که گویی مست هستند.
یعنی کأنهم سکاری و تحسبهم سکاری، و قیل فاتحة اعینها فعل النّاظر. وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ لأنّها لا حیاة لها، و انّما اخبر عن الاصنام بالهاء و المیم لانّها مصوّرة علی صورة بنی آدم، مخبرة عنها بأفعالهم.
هوش مصنوعی: انگار که آنها مست هستند و تو آنها را در حال مستی تصور می‌کنی، و برخی گفته‌اند که این موضوع به باز بودن چشمان آنها مرتبط است. اما آنها نمی‌بینند زیرا حیات ندارند. در واقع، درباره بت‌ها با ضمیر مؤنث و جمع صحبت شده است زیرا آنها به شکل انسان‌ها ساخته شده‌اند و از رفتارهای انسان‌ها خبر می‌دهند.
و قیل: تراهم یعنی الکفار ینظرون الیک بأعینهم و هم لا یبصرون، لأنّهم لا یقرّون بنبوّتک، من قوله: وَ عَلی‌ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ.
هوش مصنوعی: گفته شده است که کافران به تو نگاه می‌کنند، اما واقعاً نمی‌بینند، زیرا به نبوت تو اعتقادی ندارند. این مسئله به این معناست که در چشم‌هایشان پرده‌ای وجود دارد که مانع از دیدن حقیقت می‌شود.