قوله تعالی: وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی مقاتل گفت: سبب نزول این آیت آن بود که مردی مسلمان نماز میکرد، و در نماز اللَّه را میخواند، و رحمن را میخواند. مردی از مشرکان مکه این از وی بشنید، گفت: أ لیس یزعم محمد و أصحابه انّهم یعبدون ربّا واحدا؟ فما بال هذا یدعو ربین اثنین؟! گفت: محمد و اصحاب وی میگویند که: ما یک خدای میپرستیم، چون است که این مرد دو خدای را میخواند؟! جبرئیل آمد بجواب وی آیت آورد: وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی خدای را نامهاست، و آن نامها همه پاک و نیکو و بسزاست، و بر وفق این مصطفی (ص) گفت: «ان للَّه تبارک و تعالی تسعة و تسعین اسما، مائة غیر واحد، انّه وتر یحبّ الوتر، من احصاها کلها دخل الجنّة».و روی «من حفظها و من احصاها دخل الجنّة».
نامهای خدا همه صفات ویاند، و فرق اینست میان نام و صفت، مگر آنکه در اسم دلالت اشارت است، و در صفت دلالت فائده.
و گفتهاند: این آیت دلیل است که اسم و مسمی یکی است نام و نامور، که میگوید: لِلَّهِ الْأَسْماءُ، و اگر هر دو یکی نبودی اسماء غیر اللَّه را بودی نه اللَّه را، و فائده للَّه باطل شدی، و این نامها بر بندگان خویش اظهار کرد، و ایشان را در آموخت تا بر خوانند او را بدان نامها، و بدانند او را، و بشناسند، چنان که گفت تعالی و تقدس: فَادْعُوهُ بِها او را که خوانید بآن نامها خوانید که خود گفت، و خود را آن نام نهاد. چون خود را جواد نام نهاد، بگو یا جواد! مگو سخیّ! اگر چه بدان معنی است، که جواد خود را گفت و سخی نگفت. و بناء این بر توقیف است. رحیم میگوی، رقیق مگوی. قوی میگوی، جلد مگوی، و علی هذا هر نام و صفت و نعت که خود را گفت میگوی، و بآن درمگذر، و زیادت و نقصان در آن میار. اینست که میگوید: فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ. «ذر» آنست که گذار، سخن مستهینان است و خوار دارندگان و بینیازان.
هر جای که در قرآن آید بر معنی بینیازی نمودن است از آن کس، نه پیغام و تهدید باز گرفتن است ازو. میگوید: گذار ایشان را که کار کژ میدانند، و سخن کژ میگویند در نامهای او، و آن الحاد آن بود که در نام اللَّه زیادت و نقصان آوردند. لات از اللَّه شکافتند، و بر بت نهادند، و عزی از عزیز، و مناة از منّان، همنامی اللَّه را، و آفرینها کردند بر بتان که آن آفرین نامهای اللَّه راست. و گفتهاند: الحاد آنست که بتان را خدایان میخواندند، و الهیّت صفت خداست، و بآن یگانه و یکتاست، و گفتهاند: الحاد آنست که وی را فرزند و جفت گفتند، و نامی که نه از نامهای اوست و او را نه سزاست برو نهادند. کتسمیة النّصاری ایّاه ابا المسیح.
قراءت حمزه یلحدون بفتح یا وحا، و باقی بضمّ یا و کسر حا خوانند، و بمعنی هر دو یکسان است. یقال: لحد و ألحد، اذا جار و مال عن القصد الی الجور، و عن الحقّ الی الباطل سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ قال رسول اللَّه (ص): «انّها امتی و قد أعطی القوم بین ایدیکم مثلها» یعنی قوله: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ الایة، و گفتهاند: این حق که درین آیت گفت کتاب خداست و فرمان او، و این امّت ایدر آن فرقت ناجیه است از هفتاد و سه فرقت از امت محمّد (ص)، چنان که در خبر است ربیع انس گفت: مصطفی (ص) این آیت برخواند، آن گه گفت: «انّ من امتی قوما علی الحقّ حتی نزل عیسی بن مریم».
و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «لا تزال من امّتی امّة قائمة بأمر اللَّه لا یضرّهم من خذلهم و لا من خالفهم، حتی یأتی امر اللَّه عزّ و جلّ، و هم ظاهرون علی النّاس». عطاء: هم المهاجرون و الانصار و التّابعون لهم باحسان. وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا ای: بالقرآن و الرّسول و معجزاته، سَنَسْتَدْرِجُهُمْ ای نأخذهم قلیلا قلیلا حتی بلغوا الغایة، نأخذهم بالعقوبة مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ انّهم یؤخذون. کلبی گفت: استدراج آنست که عمل بد بر ایشان آراید، پندارند نیکی است، و همی کنند، تا آن گه که شومی آن عمل بایشان رسد و هلاک شوند، و ذلک قوله: أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً، جای دیگر گفت: وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً. ابن عباس گفت: کلما احدثوا خطیئة جدّد لهم نعمة، و أنساهم الاستغفار، هر گه که گناهی کنند نعمتی بر ایشان تازه کند و بیفزاید، و در آن غرّه شوند، از فعل بد وا نایستند و استغفار نکنند، و عذر نخواهند، تا ناگاه عقوبت رسد بایشان، و هلاک شوند.
روی عقبة بن عامر عن النّبی (ص) قال: «اذا رأیت اللَّه تعالی یعطی العبد من الدّنیا علی معاصیه ما یحبّ فانّما هو استدراج»، ثمّ قرأ: فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ الایة.
وَ أُمْلِی لَهُمْ الاملاء الامهال، اخذ من الملوین، و هما اللّیل و النّهار، و یقال: ملاک اللَّه ای عمّرک اللَّه. قال الشاعر:
بعلو الجدّ و الرّفعة و الطیر السعید
عشت حتی تتملّی الف نیروز و عید
إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ ای: اخذی قوی شدید. همانست که گفت: إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ. کید ساز نهانی است و این صفت آدمیان است، و ربّ العزّة اضافت آن با خود کرد، و فرق آنست که: کید آدمی با حیلت است، و کید اللَّه پاک از حیلت، چنان که غضب آدمی با ضجر است، و غضب اللَّه پاک از ضجر. و منع آدمی از بخل است، و ربّ العالمین مانع است از بخل پاک، و صبر آدمی از عجز است، و رب العزة صبور از عجز پاک، و علی هذا صفات آدمی قرین عیب است، و اللَّه را صفات بر کمال است، و نعوت بسزا، از عیب پاک، و از شبهت دور، و از نقص منزّه، و از آفات مقدّس، تعالی عما یقول الظالمون علوا کبیرا. وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ این در شأن مستهزیان آمد. ربّ العزّة ایشان را روزگاری دراز فرا گذاشت، تا در گزاف کاری و تباه کاری بغایت رسیدند، و بعمر دراز غره شدند، و کفر و شرک پروردند، و بعاقبت رب العزة ایشان را ناگاه گرفت، و بیک شب همه را هلاک کرد، و قصّه ایشان در آخر سورة الحجر گفته شود ان شاء اللَّه.
أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ قتاده گفت: آن روز که: این آیت آمد که وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ، رسول خدا بر کوه صفا شد، و بآواز بلند قوم قوم و قبیله قبیله میخواند که: یا بنی عبد المطلب! یا بنی عبد مناف! یا بنی فلان! یا بنی فلان! ایشان را میخواند، و بعذاب و نقمت اللَّه میترسانید، و بیم میداد از اوّل شام تا بامداد.
کافران گفتند: انّ صاحبکم هذا لمجنون. این مرد مگر دیوانه است، که همه شب چون دیوانگان بانگ میداشت. ربّ العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد: أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ ای ما بمحمّد مِنْ جِنَّةٍ ای جنون، إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ یخوّفهم حلول النقمة و العذاب.
ابن عباس گفت: مردی آمد به مکه از دشنؤه نام وی ضماد، و افسونگر بود، و در مکه این آواز درافتاده که محمد دیوانه گشته است. ضماد برخاست، و بر مصطفی شد، گفت: انّی رجل ارقی و اداوی، فان احببت داویتک. گفت: من مردیام افسونگر، رقیها دانم، و دردها را مداوات شناسم، اگر خواهی تانرا مداوات کنم. رسول خدا این تحمید درگرفت، و برخواند: الحمد للَّه نحمده و نستعینه و نتوکّل علیه، و نؤمن به، و نعوذ باللّه من شرور انفسنا و من سیّئات اعمالنا. من یهد اللَّه فلا مضلّ له، و من یضلل فلا هادی له. و أشهد ان لا اله الا اللَّه و أنّ محمّدا عبده و رسوله.
ضماد چون بشنید از وی شیفته آن سخن گشت، گفت: اعد علیّ، فأعاد. پس گفت: و اللَّه لقد سمعت قول الکهنة و السّحرة و الشعراء و البلغاء، فما سمعت مثل هذا الکلام قط! هات یدک ابایعک، فبایعه علی الاسلام. فقال: و علی قومی، فقال: و علی قومک.
و عن الربیع بن انس، قال: قدم ابو العراف الیمانی و کان من اشراف اهل الیمن، فرأی رسول اللَّه (ص) فی حلّة حمراء، و هو یقول: ایها الناس قولوا لا اله الا اللَّه تفلحوا، و اذا خلفه شیخ، یقول: ایاکم و ایّاه، فانّه مجنون کذّاب. فسأل ابو العراف عن الشیخ، فقیل: عمّه ابو لهب، فقال: ما تقول فی ابن اخیک؟ قال: لم نزل نداویه من الجنون. فقال له: تبّا لک سائر دهرک، انّ کلام المجانین متفاوت، غیر مستقیم، و ما یشبه ابن اخیک المجانین بوجه من الوجوه. فقال له ابو لهب: فما هذا الّذی یقول؟ قال: وحی و رسالة و حق و صدق، اشهد ان لا اله الا اللَّه، و أنّه عبده و رسوله. ثمّ اتی النّبی بعد ما اظهر دعوته، و استفحل امره فی ثمانین فارسا من قومه مسلمین.
أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا استفهام است بمعنی تقریع، و گفتهاند: استفهام است بمعنی تحریض، یعنی: او لم یتفکّروا بقلوبهم فیعلموا ما بصاحبهم من جنون؟. و اگر أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا وقف کنی نیکوست، پس آن «ما» نفی است بر استیناف گویی. ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ منذر من اللَّه، مُبِینٌ موضح انذاره. مبین درین آیت مصطفی است. جای دیگر صفت سحر نهاد، گفت: قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ. جای دیگر نام خداوند است جلّ جلاله: وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ. این دلیل است که همنامی همسانی واجب نکند، و ازین نمط در قرآن فراوان است.
أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الملکوت الملک، و لا یستعمل الا فی حقّ اللَّه عزّ و جلّ، وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ ای: و فیما خلق اللَّه من شیء من الاشیاء.
میگوید: تفکر کنید و دلیل گیرید بآنچه خلق را خبر دادم از ملکوت آسمان و زمین، و در آنچه آفریدم از هر چه آفریدم. یعنی که در هر چه آفرید دلالت روشن است بر وحدانیت و فردانیت اللَّه. وَ أَنْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ ای. ان کانوا یسوّفون بالتّوبة فعسی ان یکون قد اقترب اجلهم، فالمعنی. أ و لم ینظروا فیمادّ لهم اللَّه عز و جل به علی توحیده، فکفروا بذلک، و لعلهم قد قربت اجالهم فیموتون علی الکفر، و هو قوله: فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ ای: بعد القران یُؤْمِنُونَ؟ وَ أَنْ عَسی فی محلّ جرّ، و تقدیره: فی ملکوت و فیما خلق اللَّه و فی أن عسی. و أَنْ یَکُونَ اسم عسی، و اسم کان مضمر فیه یفسره اجلهم، و یحتمل أن یکون اسمه مضمرا، ای یکون الامر و الشّأن، ای لا تأمنوا انقضاء العمر، و بادروا الی التوبة. ثمّ بیّن العلّة فی اعراضهم عن القرآن و ترکهم الایمان. فقال عزّ من قائل: مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ ای: من خذله فسلک غیر الطّریق المستقیم، فَلا هادِیَ لَهُ ای لا مرشد له، وَ یَذَرُهُمْ بیا قراءة بو عمرو و عاصم و حمزه و کسایی است، و از ایشان حمزه و کسایی بجزم راء خوانند، مردودا علی مَنْ یُضْلِلِ. باقی بنون و ضم راء خوانند، بر معنی استیناف. فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ الطغیان الغلو فی الکفر و یعمهون یتحیرون.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها الساعة هاهنا السّاعة الّتی یموت فیها الخلق، و معنی مرسیها مثبتها. یقال: رسا الشّیء یرسو اذا ثبت، فهو راس، و کذلک «جبال راسیات» ای ثابتات، و ارسیته اذا اثبته، و المعنی: یسئلونک عن السّاعة متی وقوعها؟ میگوید: از تو میپرسند ای محمد! که قیامت کی خواهد بود؟ و آن قریش بودند که میپرسیدند، و بقولی جهودان پرسیدند. ربّ العالمین گفت: قل یا محمّد! إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یعلمها غیره. همانست که آنجا گفت: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ، و مصطفی را گفتند: اخبرنی عن السّاعة. جواب داد که: «ما المسؤل عنها بأعلم من السّائل».
لا یُجَلِّیها ای لا یظهرها و لا یقیمها، و لا یرسیها، لِوَقْتِها ای لمعرفة وقتها إِلَّا هُوَ جلّت عظمته. ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یعنی ثقل علم وقتها فی السماوات و الارض، فلم یحمله علم عالم غیر اللَّه. میگوید: دانستن هنگام رستاخیز بر اهل آسمان و زمین گران شد. علم هیچ کس از آفریدگان بدان نرسید، و هیچ آفریده بر نتاوست آن را، نه فریشته مقرّب نه پیغامبر مرسل. و قیل: ثقل وقوعها و کبر علی اهل السّماوات و الارض لما فیها من الاهوال من الحساب و العقاب و القصاص، و قیل: ثقلت فی السّماوات و الارض، لانّها سبب خرابهما و فسادهما، من قوله: إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ، و إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ و امثالها.
لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً ای: فجأة علی غفلة منکم.
قال رسول اللَّه (ص): «انّ السّاعة تهیج بالنّاس، و الرّجل یصلح حوضه، و الرّجل یسقی ماشیته، و الرّجل یقیم سلعته فی سوقه، و الرّجل یخفض میزانه و یرفعه».
و عن عائشة، قالت: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: «لا یذهب اللّیل و النّهار حتی یعبد اللّات و العزّی»، فقلت یا رسول اللَّه! ان کنت لأظنّ حین انزل اللَّه هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی الایة، انّ ذلک تامّ، قال: «انّه سیکون من ذلک ما شاء اللَّه، ثمّ یبعث اللَّه ریحا طیّبة، فتوفّی کلّ من کان فی قلبه مثقال حبّة من خردل من ایمان فیبقی من لا خیر فیه، فیرجعون الی دین آبائهم، و لا تقوم السّاعة علی احد یقول اللَّه اللَّه، و لا تقوم الساعة حتّی تکلّم السّباع الانس، و حتی یکلم الرّجل عذبة سوطه و شراک نعله، و یخبره فخذه بما احدث اهله بعده».
و جاء اعرابی، فقال: یا رسول اللَّه! متی السّاعة؟ قال: «اذا ضیّعت الامانة فانتظر السّاعة». قال: کیف اضاعتها؟ قال: «اذا و سدّ الامر الی غیر اهله فانتظر السّاعة.
یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها الحفی العالم بالشّیء، المعنی به. تقول: حفی عن الشّیء سأل، و حفی بالشیء عنی به، و حفی بالشّیء حفاوة فرح به. و قوله عنها، فیه قولان: احدهما فیه تقدیم و تأخیر، تقدیره: یسئلونک عنها کأنّک حفیّ ای عالم، و الثانی واقع موقعه بمعنی الباء، ای کأنّک حفیّ بها، ای عالم بها. و قیل: کَأَنَّکَ حَفِیٌّ ای فرح بسؤالهم، و قیل: معناه کأنّک تحفّیت ای اکثرت و استقصیت السّؤال عنها، فوقفت علی میقاتها. قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ کرّر لأنّ المراد بالاوّل علم وقتها، و بالثانی علم کونها.
قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی کلبی گفت: اهل مکّه گفتند که: یا محمّد! الا اخبرک ربّک بالسعر الرّخیص قبل ان یغلو فتشتری و تربح؟ و بالارض الّتی ترید ان تجدب فترتحل عنها الی ما قد اخصب؟ فأنزل اللَّه هذه الایة. معنی آیت آنست که من بر خود پادشاه نهام، و نتوانم هیچ چیز، نه جلب منفعت نه دفع مضرت از خود، مگر آنکه اللَّه خواهد که توانم، یعنی آن توانم که اللَّه توانایی آن در من آفریند. این تبرؤ است از حول و قوّة و ملک و حکم. گفتهاند که: این نفع و ضرّ هدایت و ضلالت است. میگوید: لا املک هدی و لا ضلالة.
وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ کافران گفتند: چرا خداوند تو ای محمّد! ترا خبر نکند در روز فراخی نعمت از روز قحط و شدّت؟ تا تو ذخیره نهی، و کار روز قحط و شدّت بسازی؟ بجواب ایشان گفت: لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ یعنی المال، و هیّأت لسنة القحط ما یکفیها، وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ ای: و ما اصابنی الضرّ و الفقر. گفت: اگر من غیب دانستمی، در روز فراخی من کفایت بدست آوردمی تا در روز تنگی و قحط بدی بمن نرسیدی. و گفتهاند: غیب ایدر مرگ است، و خیر عمل صالح یعنی: لو کنت اعلم متی اموت لاستکثرت من العمل الصالح، وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ ای اجتنبت ما یکون من الشرّ، و اتّقیته، و گفتهاند: غیب علم رستاخیز است، و معنی آنست که اگر من آن غیب که از من میپرسید دانستمی لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ، ای لأخبرتکم عمّا سئلت، وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ ای لم یلحقنی تکذیب. إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ للکافرین وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی مقاتل گفت: سبب نزول این آیت آن بود که مردی مسلمان نماز میکرد، و در نماز اللَّه را میخواند، و رحمن را میخواند. مردی از مشرکان مکه این از وی بشنید، گفت: أ لیس یزعم محمد و أصحابه انّهم یعبدون ربّا واحدا؟ فما بال هذا یدعو ربین اثنین؟! گفت: محمد و اصحاب وی میگویند که: ما یک خدای میپرستیم، چون است که این مرد دو خدای را میخواند؟! جبرئیل آمد بجواب وی آیت آورد: وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی خدای را نامهاست، و آن نامها همه پاک و نیکو و بسزاست، و بر وفق این مصطفی (ص) گفت: «ان للَّه تبارک و تعالی تسعة و تسعین اسما، مائة غیر واحد، انّه وتر یحبّ الوتر، من احصاها کلها دخل الجنّة».و روی «من حفظها و من احصاها دخل الجنّة».
هوش مصنوعی: در آیهای از قرآن به این موضوع اشاره شده است که خداوند دارای نامهای نیکو و زیبایی است. داستانی از زمان پیامبر اسلام نقل شده که نشان میدهد یکی از مسلمانان در حال نماز بود و نام خدا را به همراه اسم «رحمن» ذکر میکرد. یکی از مشرکان مکه که این موضوع را شنید، به او انتقاد کرد و گفت که چگونه ممکن است کسانی که ادعای پرستش خدای واحد را دارند، دو نام برای خدا ببرند. در پاسخ به این انتقاد، جبرئیل آیهای نازل کرد که خداوند نامهای نیکو دارد و این نامها همه زیبا و صحیح هستند. همچنین در روایات آمده است که خداوند 99 نام دارد و هر کس این نامها را بشناسد و حفظ کند، به بهشت وارد خواهد شد.
نامهای خدا همه صفات ویاند، و فرق اینست میان نام و صفت، مگر آنکه در اسم دلالت اشارت است، و در صفت دلالت فائده.
هوش مصنوعی: اسمهای خداوند نشاندهنده صفات او هستند. تفاوتی که بین نام و صفت وجود دارد این است که اسمها اشاره به خود خدا دارند، در حالی که صفات بیشتر به ویژگیها و کارکردهای او اشاره میکنند.
و گفتهاند: این آیت دلیل است که اسم و مسمی یکی است نام و نامور، که میگوید: لِلَّهِ الْأَسْماءُ، و اگر هر دو یکی نبودی اسماء غیر اللَّه را بودی نه اللَّه را، و فائده للَّه باطل شدی، و این نامها بر بندگان خویش اظهار کرد، و ایشان را در آموخت تا بر خوانند او را بدان نامها، و بدانند او را، و بشناسند، چنان که گفت تعالی و تقدس: فَادْعُوهُ بِها او را که خوانید بآن نامها خوانید که خود گفت، و خود را آن نام نهاد. چون خود را جواد نام نهاد، بگو یا جواد! مگو سخیّ! اگر چه بدان معنی است، که جواد خود را گفت و سخی نگفت. و بناء این بر توقیف است. رحیم میگوی، رقیق مگوی. قوی میگوی، جلد مگوی، و علی هذا هر نام و صفت و نعت که خود را گفت میگوی، و بآن درمگذر، و زیادت و نقصان در آن میار. اینست که میگوید: فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ. «ذر» آنست که گذار، سخن مستهینان است و خوار دارندگان و بینیازان.
هوش مصنوعی: گفتهاند که این آیه نشان میدهد که نام و مفهوم آن یکی است. نامها از آنِ خداوند هستند و اگر این دو یکی نبود، نامها به خداوند تعلق نداشتند. این نامها را خداوند به بندگانش معرفی کرده است تا آنها با این نامها او را بخوانند و بشناسند. همانطور که در آیه آمده است، باید او را با این نامها بخوانید. وقتی که خداوند خود را "جواد" نامیده، باید بگویید "یا جواد" نه "سخی"، هرچند که هر دو به معنی بخشنده هستند. اصل این است که باید نامها و صفات را همانطور که خداوند گفته به کار ببرید و از تغییر یا افزودن به آنها پرهیز کنید. به همین دلیل در آیه آمده است که او را با این نامها بخوانید و از کسانی که در نامهای او تحریف میکنند دوری کنید، زیرا این افراد به خداوند بیاحترامی میکنند و او را خوار میشمارند.
هر جای که در قرآن آید بر معنی بینیازی نمودن است از آن کس، نه پیغام و تهدید باز گرفتن است ازو. میگوید: گذار ایشان را که کار کژ میدانند، و سخن کژ میگویند در نامهای او، و آن الحاد آن بود که در نام اللَّه زیادت و نقصان آوردند. لات از اللَّه شکافتند، و بر بت نهادند، و عزی از عزیز، و مناة از منّان، همنامی اللَّه را، و آفرینها کردند بر بتان که آن آفرین نامهای اللَّه راست. و گفتهاند: الحاد آنست که بتان را خدایان میخواندند، و الهیّت صفت خداست، و بآن یگانه و یکتاست، و گفتهاند: الحاد آنست که وی را فرزند و جفت گفتند، و نامی که نه از نامهای اوست و او را نه سزاست برو نهادند. کتسمیة النّصاری ایّاه ابا المسیح.
هوش مصنوعی: هر زمان که در قرآن به موضوع بینیازی از کسی اشاره شده، این به معنای قطع ارتباط و تهدید نیست. قرآن به وضوح بیان میکند که افرادی که به اشتباه فکر میکنند میتوانند در نامها و صفات خدا تحریف ایجاد کنند، در واقع در دام کفر افتادهاند. به عبارتی، آنها نامهای خداوند را به شکل نادرست و غیر واقعی به بتها یا موجودات دیگر نسبت داده و به این ترتیب، در حقیقت ناپسندی را مرتکب شدهاند. تغییر در نامهای خدا، مانند تقسیم کردن نام "اللَّه" یا ایجاد نامهای جدیدی که شایستهی خدا نیست، مصداق الحاد است. این نوع اعتقادات، یعنی نسبت دادن صفات انسانی همچون فرزند یا همسر به خدا، به شدت نادرست است و نشاندهندهی تحریف در درک الهی و توحید است.
قراءت حمزه یلحدون بفتح یا وحا، و باقی بضمّ یا و کسر حا خوانند، و بمعنی هر دو یکسان است. یقال: لحد و ألحد، اذا جار و مال عن القصد الی الجور، و عن الحقّ الی الباطل سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.
هوش مصنوعی: خواندن "حمزه" به دو شکل انجام میشود: با فتح یا وحا و بقیه با ضم یا کسر حا. معنی هر دوی آنها یکسان است. گفته میشود که "لحد" و "ألحد" به معنای انحراف از مسیر درست به سمت ظلم یا از حق به باطل هستند. همچنین آنها به آنچه که انجام دادهاند، جزا داده خواهند شد.
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ قال رسول اللَّه (ص): «انّها امتی و قد أعطی القوم بین ایدیکم مثلها» یعنی قوله: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ الایة، و گفتهاند: این حق که درین آیت گفت کتاب خداست و فرمان او، و این امّت ایدر آن فرقت ناجیه است از هفتاد و سه فرقت از امت محمّد (ص)، چنان که در خبر است ربیع انس گفت: مصطفی (ص) این آیت برخواند، آن گه گفت: «انّ من امتی قوما علی الحقّ حتی نزل عیسی بن مریم».
هوش مصنوعی: از میان کسانی که آفریدهایم، جماعتی هستند که به حق هدایت میکنند و با آن عدالت را برقرار میسازند. پیامبر (ص) فرمود: «این جماعت، امتی از من هستند و همانند آنها به قوم شما نیز داده شده است.» یعنی منظور از این آیه که میفرماید: «و از قوم موسی، جماعتی هستند که به حق هدایت میکنند» این است که این حق، کتاب خدا و فرمان اوست. این امت، در میان فرقههای مختلف از امت محمد (ص) که به هفتاد و سه فرقه تقسیم شدهاند، فرقه نجاتیافته است. چنانکه در خبر آمده، ربیع انس میگوید: مصطفی (ص) این آیه را خواند و سپس فرمود: «از امتم، قومهایی هستند که بر حق خواهند بود تا زمانی که عیسی بن مریم نازل شود.»
و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «لا تزال من امّتی امّة قائمة بأمر اللَّه لا یضرّهم من خذلهم و لا من خالفهم، حتی یأتی امر اللَّه عزّ و جلّ، و هم ظاهرون علی النّاس». عطاء: هم المهاجرون و الانصار و التّابعون لهم باحسان. وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا ای: بالقرآن و الرّسول و معجزاته، سَنَسْتَدْرِجُهُمْ ای نأخذهم قلیلا قلیلا حتی بلغوا الغایة، نأخذهم بالعقوبة مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ انّهم یؤخذون. کلبی گفت: استدراج آنست که عمل بد بر ایشان آراید، پندارند نیکی است، و همی کنند، تا آن گه که شومی آن عمل بایشان رسد و هلاک شوند، و ذلک قوله: أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً، جای دیگر گفت: وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً. ابن عباس گفت: کلما احدثوا خطیئة جدّد لهم نعمة، و أنساهم الاستغفار، هر گه که گناهی کنند نعمتی بر ایشان تازه کند و بیفزاید، و در آن غرّه شوند، از فعل بد وا نایستند و استغفار نکنند، و عذر نخواهند، تا ناگاه عقوبت رسد بایشان، و هلاک شوند.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند که از امت من گروهی همیشه بر حق و در مسیر خداوند خواهند بود و هیچ یک از مخالفتها یا ترک همکاریها نمیتواند به آنها آسیبی برساند تا زمانی که تقدیر الهی بیفتد و آنها بر مردم غالب باشند. عطاء میگوید این گروه شامل مهاجرین، انصار و کسانی است که از آنها پیروی کرده و به نیکی عمل میکنند. در مقابل، کسانی که آیات ما را کذب میانگارند، به تدریج به عذاب ما گرفتار خواهند شد بدون آنکه متوجه شوند. کلبی اشاره کرده است که استدراج اینگونه است که اعمال بد به شکل نیکو بر آنها جلوهگر میشود و آنها در این توهم باقی میمانند تا زمانی که عواقب آن عمل بد دامنگیرشان شود. ابن عباس نیز گفته که هر بار که آنها گناهی مرتکب میشوند، نعمتی جدید به آنها داده میشود و به این دلیل از استغفار و توبه غافل میمانند تا اینکه ناگهان عذاب بر آنها نازل گردد و هلاک شوند.
روی عقبة بن عامر عن النّبی (ص) قال: «اذا رأیت اللَّه تعالی یعطی العبد من الدّنیا علی معاصیه ما یحبّ فانّما هو استدراج»، ثمّ قرأ: فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ الایة.
هوش مصنوعی: عقبة بن عامر از پیامبر (ص) نقل میکند که اگر دیدید خداوند به بندهای از دنیا بر اساس گناهانی که انجام میدهد، چیزی را میدهد که دوست دارد، بدانید که این یک فریب است. سپس آیهای از قرآن را خواند که میگوید: «بنابراین، هنگامی که آنان آنچه را که به یاد آنان آوردیم فراموش کردند، درهای هر چیزی را بر آنها گشودیم.»
وَ أُمْلِی لَهُمْ الاملاء الامهال، اخذ من الملوین، و هما اللّیل و النّهار، و یقال: ملاک اللَّه ای عمّرک اللَّه. قال الشاعر:
هوش مصنوعی: و برای آنها مهلت و فرصت داده میشود، صلاحیت و توانایی آنها أخذ شده است از شب و روز. و گفته شده: ملاک خدا یعنی خدا عمر تو را طولانی کند. شاعر میگوید:
بعلو الجدّ و الرّفعة و الطیر السعید
عشت حتی تتملّی الف نیروز و عید
هوش مصنوعی: با تلاش و بلندپروازی و خوشبختی زندگیام را ادامه دادم تا به جشنهای پرشکوه و روزهای با نشاط برسم.
إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ ای: اخذی قوی شدید. همانست که گفت: إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ. کید ساز نهانی است و این صفت آدمیان است، و ربّ العزّة اضافت آن با خود کرد، و فرق آنست که: کید آدمی با حیلت است، و کید اللَّه پاک از حیلت، چنان که غضب آدمی با ضجر است، و غضب اللَّه پاک از ضجر. و منع آدمی از بخل است، و ربّ العالمین مانع است از بخل پاک، و صبر آدمی از عجز است، و رب العزة صبور از عجز پاک، و علی هذا صفات آدمی قرین عیب است، و اللَّه را صفات بر کمال است، و نعوت بسزا، از عیب پاک، و از شبهت دور، و از نقص منزّه، و از آفات مقدّس، تعالی عما یقول الظالمون علوا کبیرا. وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ این در شأن مستهزیان آمد. ربّ العزّة ایشان را روزگاری دراز فرا گذاشت، تا در گزاف کاری و تباه کاری بغایت رسیدند، و بعمر دراز غره شدند، و کفر و شرک پروردند، و بعاقبت رب العزة ایشان را ناگاه گرفت، و بیک شب همه را هلاک کرد، و قصّه ایشان در آخر سورة الحجر گفته شود ان شاء اللَّه.
هوش مصنوعی: قدرت تدبیر من بسیار محکم و شدید است. این همان چیزی است که گفته شده: عذاب من بسیار دردناک و سخت است. تدبیر الهی به صورت نهانی و زیرکانه عمل میکند و این خاصیت انسانهاست. اما خداوند به تدبیر خود این خصوصیت را به خود نسبت داده است. تفاوت این است که تدبیر انسان با فریب و حیله همراه است، در حالی که تدبیر خداوند از فریب و حیله پاک است. همچنین، خشم انسان با ناراحتی همراه است، در حالی که خشم خداوند از ناراحتی دور است. حرص انسان به دلیل بخل است، اما خدای عالم از بخل پاک است. صبر انسان ناشی از ناتوانی است، در حالی که صبر خداوند از ناتوانی بری است. بنابراین، صفات انسانها همواره با عیبها همراه است، در حالی که صفات خداوند عالی و کامل هستند و از عیبها و نقصها پاک و بینیازند. خداوند از این توصیفها و شبهات فراتر است. در مورد کسانی که به خداوند اهانت میکنند، خداوند به آنها مهلت میدهد تا به اوج فساد و تباهی برسند و در همین حال خود را فریب میدهند. اما در نهایت، خداوند به ناگاه آنها را مجازات میکند و در یک شب همه را نابود میسازد. داستان آنها در انتهای سوره حجر نقل خواهد شد.
أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ قتاده گفت: آن روز که: این آیت آمد که وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ، رسول خدا بر کوه صفا شد، و بآواز بلند قوم قوم و قبیله قبیله میخواند که: یا بنی عبد المطلب! یا بنی عبد مناف! یا بنی فلان! یا بنی فلان! ایشان را میخواند، و بعذاب و نقمت اللَّه میترسانید، و بیم میداد از اوّل شام تا بامداد.
هوش مصنوعی: آیا آنها فکر نکردند دربارهی رفیقشان؟ قتاده میگوید: آن روز که این آیه نازل شد که «و طایفهات را هشدار بده»، رسول خدا بر کوه صفا رفت و با صدای بلند قبائل و طوایف را صدا کرد، مانند: ای فرزندان عبدالمطلب! ای فرزندان عبدمنف! و دیگران را ندا میداد و از عذاب و تنبیه الهی آنها را میترسانید و از صبحگاه تا شام به آنان هشدار میداد.
کافران گفتند: انّ صاحبکم هذا لمجنون. این مرد مگر دیوانه است، که همه شب چون دیوانگان بانگ میداشت. ربّ العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد: أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ ای ما بمحمّد مِنْ جِنَّةٍ ای جنون، إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ یخوّفهم حلول النقمة و العذاب.
هوش مصنوعی: کافران میگفتند: آیا این مرد دیوانه است که تمام شب مانند دیوانگان فریاد میزند؟ در پاسخ به آنها، پروردگار جهانیان این آیه را نازل کرد: آیا آنها درباره ی دوستشان فکر نکردند که هیچ نشانهای از جنون در او نمیبینند؟ او تنها هشداردهندهای روشن است که آنها را از آمدن عذاب و کیفر میترساند.
ابن عباس گفت: مردی آمد به مکه از دشنؤه نام وی ضماد، و افسونگر بود، و در مکه این آواز درافتاده که محمد دیوانه گشته است. ضماد برخاست، و بر مصطفی شد، گفت: انّی رجل ارقی و اداوی، فان احببت داویتک. گفت: من مردیام افسونگر، رقیها دانم، و دردها را مداوات شناسم، اگر خواهی تانرا مداوات کنم. رسول خدا این تحمید درگرفت، و برخواند: الحمد للَّه نحمده و نستعینه و نتوکّل علیه، و نؤمن به، و نعوذ باللّه من شرور انفسنا و من سیّئات اعمالنا. من یهد اللَّه فلا مضلّ له، و من یضلل فلا هادی له. و أشهد ان لا اله الا اللَّه و أنّ محمّدا عبده و رسوله.
هوش مصنوعی: ابن عباس میگوید: مردی به نام ضماد به مکه آمد که جادوگر بود و در آنجا شایعهای پخش شده بود که محمد دیوانه شده است. ضماد به سمت پیامبر رفت و گفت: من مردی هستم که میتوانم جادو کنم و بیماریها را درمان نمایم. اگر مایل باشی، میتوانم تو را درمان کنم. رسول خدا این جمله را شنید و شروع به خواندن دعا کرد: الحمد لله، ما او را ستایش میکنیم و از او یاری میطلبیم و بر او توکل میکنیم و به او ایمان داریم و از بدیهای نفسهای خود و از اعمال زشتمان به خدا پناه میبریم. هر کس که خدا هدایت کند، هیچکس نمیتواند او را گمراه کند و هر کس را که او گمراه کند، هیچ هادی برای او نخواهد بود. و من شهادت میدهم که هیچ معبودی جز خدا وجود ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست.
ضماد چون بشنید از وی شیفته آن سخن گشت، گفت: اعد علیّ، فأعاد. پس گفت: و اللَّه لقد سمعت قول الکهنة و السّحرة و الشعراء و البلغاء، فما سمعت مثل هذا الکلام قط! هات یدک ابایعک، فبایعه علی الاسلام. فقال: و علی قومی، فقال: و علی قومک.
هوش مصنوعی: ضماد که از سخنان او شنیده بود، بسیار مجذوب آن شد و گفت: دوباره بگو. پس دوباره گفت. بعد گفت: به خدا قسم، من سخنان کشیشان، جادوگران، شاعران و بلاغتپیشگان را شنیدهام، اما هرگز چنین کلامی نشنیدهام! دستت را بده تا با تو بیعت کنم، و با اسلام بیعت کرد. او گفت: با قوم خودم هم بیعت کنم؟ گفت: بله، با قوم خودت هم بیعت کن.
و عن الربیع بن انس، قال: قدم ابو العراف الیمانی و کان من اشراف اهل الیمن، فرأی رسول اللَّه (ص) فی حلّة حمراء، و هو یقول: ایها الناس قولوا لا اله الا اللَّه تفلحوا، و اذا خلفه شیخ، یقول: ایاکم و ایّاه، فانّه مجنون کذّاب. فسأل ابو العراف عن الشیخ، فقیل: عمّه ابو لهب، فقال: ما تقول فی ابن اخیک؟ قال: لم نزل نداویه من الجنون. فقال له: تبّا لک سائر دهرک، انّ کلام المجانین متفاوت، غیر مستقیم، و ما یشبه ابن اخیک المجانین بوجه من الوجوه. فقال له ابو لهب: فما هذا الّذی یقول؟ قال: وحی و رسالة و حق و صدق، اشهد ان لا اله الا اللَّه، و أنّه عبده و رسوله. ثمّ اتی النّبی بعد ما اظهر دعوته، و استفحل امره فی ثمانین فارسا من قومه مسلمین.
هوش مصنوعی: ابو العراف یمنی که از بزرگان یمن بود، به دیار رسول خدا (ص) آمد. او پیامبر را در حالتی دید که لباس قرمزی به تن دارد و میگوید: «ای مردم، بگویید لا اله الا اللَّه تا رستگار شوید.» در پشت سر او، مردی سالخورده ایستاده بود که میگفت: «مواظب او باشید، او دیوانه و دروغگوست.» ابو العراف از آن مرد سالخورده پرسید و به او گفتند که او عموی پیامبر یعنی ابو لهب است. او از ابو لهب پرسید درباره برادرزادهاش چه میگوید و ابو لهب پاسخ داد که ما همیشه او را از جنون درمان کردهایم. ابو العراف به او گفت که این کلام دیوانگان تفاوت دارد و نمیتوان او را به دیوانگان تشبیه کرد. ابو لهب پرسید پس این چه کلامی است که میگوید؟ و ابو العراف پاسخ داد که این پیام و وحی است و حق و صدق است. او شهادت داد که لا اله الا اللَّه است و محمد (ص) بنده و پیامبر اوست. سپس ابو العراف نزد پیامبر رفت و بعد از اینکه دعوت او آشکار شد، او با هشتاد سوار از قومش که مسلمان بودند، برای یاری او آمد.
أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا استفهام است بمعنی تقریع، و گفتهاند: استفهام است بمعنی تحریض، یعنی: او لم یتفکّروا بقلوبهم فیعلموا ما بصاحبهم من جنون؟. و اگر أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا وقف کنی نیکوست، پس آن «ما» نفی است بر استیناف گویی. ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ منذر من اللَّه، مُبِینٌ موضح انذاره. مبین درین آیت مصطفی است. جای دیگر صفت سحر نهاد، گفت: قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ. جای دیگر نام خداوند است جلّ جلاله: وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ. این دلیل است که همنامی همسانی واجب نکند، و ازین نمط در قرآن فراوان است.
هوش مصنوعی: آیا آنان فکر نمیکنند؟ این سؤال به گونهای است که نشاندهنده سرزنش است و گفته شده که میتواند بهمنزله تحریک نیز باشد. یعنی آیا آنان با دلهای خود فکر نمیکنند تا بدانند که چه جنونی در صاحبشان وجود دارد؟ اگر "آیا آنان فکر نمیکنند" بهطور جداگانه بیان شود، درست است. در این صورت، "ما" نفی است و بهعنوان شروع جدیدی مطرح میشود. محتوای پیام این است که در مورد صاحبشان جنون وجود ندارد و او تنها هشداردهندهای از سوی خداوند است که پیامش را به وضوح بیان کرده است. واژه "مبین" در این آیه به پیامبر اشاره دارد. در جای دیگری وصف سحر به کار رفته و در جایی دیگر حتی نام خداوند با عنوان "الحق المبین" ذکر شده است. این نکته نشاندهنده این است که همنامی و همسانی الزامآور نیست و چنین مثالهایی در قرآن زیاد دیده میشود.
أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الملکوت الملک، و لا یستعمل الا فی حقّ اللَّه عزّ و جلّ، وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ ای: و فیما خلق اللَّه من شیء من الاشیاء.
هوش مصنوعی: آیا آنها به پادشاهی آسمانها و زمین نگاه نکردهاند؟ پادشاهی که فقط به حق خداوند متعال مربوط میشود و همچنین آیا به آنچه خداوند از چیزها خلق کرده است توجه نمیکنند؟
میگوید: تفکر کنید و دلیل گیرید بآنچه خلق را خبر دادم از ملکوت آسمان و زمین، و در آنچه آفریدم از هر چه آفریدم. یعنی که در هر چه آفرید دلالت روشن است بر وحدانیت و فردانیت اللَّه. وَ أَنْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ ای. ان کانوا یسوّفون بالتّوبة فعسی ان یکون قد اقترب اجلهم، فالمعنی. أ و لم ینظروا فیمادّ لهم اللَّه عز و جل به علی توحیده، فکفروا بذلک، و لعلهم قد قربت اجالهم فیموتون علی الکفر، و هو قوله: فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ ای: بعد القران یُؤْمِنُونَ؟ وَ أَنْ عَسی فی محلّ جرّ، و تقدیره: فی ملکوت و فیما خلق اللَّه و فی أن عسی. و أَنْ یَکُونَ اسم عسی، و اسم کان مضمر فیه یفسره اجلهم، و یحتمل أن یکون اسمه مضمرا، ای یکون الامر و الشّأن، ای لا تأمنوا انقضاء العمر، و بادروا الی التوبة. ثمّ بیّن العلّة فی اعراضهم عن القرآن و ترکهم الایمان. فقال عزّ من قائل: مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ ای: من خذله فسلک غیر الطّریق المستقیم، فَلا هادِیَ لَهُ ای لا مرشد له، وَ یَذَرُهُمْ بیا قراءة بو عمرو و عاصم و حمزه و کسایی است، و از ایشان حمزه و کسایی بجزم راء خوانند، مردودا علی مَنْ یُضْلِلِ. باقی بنون و ضم راء خوانند، بر معنی استیناف. فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ الطغیان الغلو فی الکفر و یعمهون یتحیرون.
هوش مصنوعی: میگوید: فکر کنید و دلیل بیاورید درباره آنچه که به مردم از ملکوت آسمان و زمین خبر دادم و در آفرینشهای مختلفی که انجام دادم. این بدان معناست که در هر یک از آفریدهها دلیلی روشن بر یگانگی و فردیت خداوند وجود دارد. و بسا که اجل آنها به پایان نزدیک شده باشد. اگر آنها توبه را به تأخیر میاندازند، ممکن است موعد آنها نزدیک باشد. آیا آنها در آثار خداوند و در یگانگی او نمینگرند؟ آنها به این دلایل کافر شدهاند و ممکن است که اجلشان نزدیک شده باشد و بر کفر بمیرند. و این است معنای این جمله که بعد از قرآن به چه سخنی ایمان خواهند آورد؟
و در اینجا "عسی" ممکن است در جایگاه جرّ باشد، و معنایش این است که در ملکوت و در آفرینشهای خداوند ممکن است. همچنین "عسی" به عنوان نامی و "کان" در آن پنهان است که به اجل آنها اشاره دارد. همچنین ممکن است که این اسم به معنای حال و وضعیت باشد و این نکته را گوشزد کند که بر انقضای عمر خود امیدوار نباشید و به توبه بشتابید. سپس دلیل را برای رویگردانی آنها از قرآن و عدم ایمانشان توضیح میدهد. میگوید: کسی که خداوند او را گمراه کند، نه راهنمایی برای او وجود دارد و او را در طغیانی رها میکند که در آن سردرگم میشوند. طغیان به معنای زیادهروی در کفر است و در سردرگمی به سر میبرند.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها الساعة هاهنا السّاعة الّتی یموت فیها الخلق، و معنی مرسیها مثبتها. یقال: رسا الشّیء یرسو اذا ثبت، فهو راس، و کذلک «جبال راسیات» ای ثابتات، و ارسیته اذا اثبته، و المعنی: یسئلونک عن السّاعة متی وقوعها؟ میگوید: از تو میپرسند ای محمد! که قیامت کی خواهد بود؟ و آن قریش بودند که میپرسیدند، و بقولی جهودان پرسیدند. ربّ العالمین گفت: قل یا محمّد! إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یعلمها غیره. همانست که آنجا گفت: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ، و مصطفی را گفتند: اخبرنی عن السّاعة. جواب داد که: «ما المسؤل عنها بأعلم من السّائل».
هوش مصنوعی: این متن به پرسش مردم در مورد زمان وقوع قیامت اشاره میکند. افرادی از قبیله قریش و برخی دیگر از اقوام از پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، درباره زمانی که قیامت خواهد آمد سوال میپرسند. خداوند در پاسخ به این سوال به پیامبر میفرماید که علم قیامت فقط نزد اوست و هیچ کس دیگری از زمان آن خبر ندارد. همچنین پیامبر در پاسخ به سوالات درباره قیامت میگوید که خود او نیز از زمان آن آگاه نیست و تنها خداوند این علم را دارد.
لا یُجَلِّیها ای لا یظهرها و لا یقیمها، و لا یرسیها، لِوَقْتِها ای لمعرفة وقتها إِلَّا هُوَ جلّت عظمته. ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یعنی ثقل علم وقتها فی السماوات و الارض، فلم یحمله علم عالم غیر اللَّه. میگوید: دانستن هنگام رستاخیز بر اهل آسمان و زمین گران شد. علم هیچ کس از آفریدگان بدان نرسید، و هیچ آفریده بر نتاوست آن را، نه فریشته مقرّب نه پیغامبر مرسل. و قیل: ثقل وقوعها و کبر علی اهل السّماوات و الارض لما فیها من الاهوال من الحساب و العقاب و القصاص، و قیل: ثقلت فی السّماوات و الارض، لانّها سبب خرابهما و فسادهما، من قوله: إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ، و إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ و امثالها.
هوش مصنوعی: این متن به موضوع زمان و علم به روز رستاخیز اشاره دارد. در آن بیان شده است که هیچ کس از آفریدگان، حتی فرشتگان و پیامبران، قادر به دانستن این زمان نیستند و این موضوع به شدت بر اهل آسمان و زمین سنگینی میکند. دانستن زمان رستاخیز به دلیل عواقب سنگین و وحشتناک آن، مانند حسابرسی و مجازات، برای موجودات آسمانی و زمینی دشوار است. همچنین، این علم باعث ویرانی و فساد آسمان و زمین نیز خواهد شد.
لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً ای: فجأة علی غفلة منکم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی به شما نمیرسد مگر به صورت ناگهانی و بدون هیچ گونه هشدار یا آمادگی قبلی.
قال رسول اللَّه (ص): «انّ السّاعة تهیج بالنّاس، و الرّجل یصلح حوضه، و الرّجل یسقی ماشیته، و الرّجل یقیم سلعته فی سوقه، و الرّجل یخفض میزانه و یرفعه».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «زمانی که قیامت نزدیک میشود، مردم در حال انجام کارهای روزمره خود هستند؛ یکی در حال تعمیر حوضش، دیگری در حال آب دادن به حیواناتش، سومی در حال برپایی کالاهایش در بازار، و چهارمی در حال کنترل قیمتهاست، یکی قیمت را پایین میآورد و دیگری بالا میبرد.»
و عن عائشة، قالت: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: «لا یذهب اللّیل و النّهار حتی یعبد اللّات و العزّی»، فقلت یا رسول اللَّه! ان کنت لأظنّ حین انزل اللَّه هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی الایة، انّ ذلک تامّ، قال: «انّه سیکون من ذلک ما شاء اللَّه، ثمّ یبعث اللَّه ریحا طیّبة، فتوفّی کلّ من کان فی قلبه مثقال حبّة من خردل من ایمان فیبقی من لا خیر فیه، فیرجعون الی دین آبائهم، و لا تقوم السّاعة علی احد یقول اللَّه اللَّه، و لا تقوم الساعة حتّی تکلّم السّباع الانس، و حتی یکلم الرّجل عذبة سوطه و شراک نعله، و یخبره فخذه بما احدث اهله بعده».
هوش مصنوعی: عایشه نقل میکند که او از رسول الله (ص) شنیده است که فرموده: «شب و روز نخواهد گذشت تا اینکه لات و عزى پرستیده شوند». عایشه در پاسخ گفت: «ای پیامبر خدا! من گمان میکردم که هنگامی که خداوند آیه "اوست که رسولش را با هدایت فرستاد" نازل کرد، این موضوع به طور کامل حاصل شده است.» پیامبر پاسخ داد: «قضای کار به این شکل خواهد بود که خدا میداند، سپس خداوند نسیمی خوشبو خواهد فرستاد که هر کسی در دلش به اندازه دانه خردل ایمان داشته باشد، را خواهد گرفت و باقیماندهها که هیچ خیری در آنها نیست، بازمیگردند به دین اجدادشان. و قیامت نخواهد آمد بر کسی که بگوید "خدا، خدا"، و قیامت نخواهد آمد تا اینکه وحوش انسانها را سخن بگویند، و تا اینکه مرد با دسته چوب خود و بند کفشاش سخن بگوید، و رانش او به او خبر خواهد داد که بعد از او چه بر سر اهلش آمده است.»
و جاء اعرابی، فقال: یا رسول اللَّه! متی السّاعة؟ قال: «اذا ضیّعت الامانة فانتظر السّاعة». قال: کیف اضاعتها؟ قال: «اذا و سدّ الامر الی غیر اهله فانتظر السّاعة.
هوش مصنوعی: یک عرب بیابانی نزد پیامبر آمد و پرسید: ای رسول خدا! ساعت قیامت کی خواهد بود؟ پیامبر فرمود: «وقتی که امانتها ضایع شوند، آن وقت انتظار قیامت را داشته باش». عرب پرسید: چگونه امانتها ضایع میشوند؟ پیامبر پاسخ داد: «وقتی که امر و مسئولیتها به دست افراد نالایق سپرده شود، آن وقت انتظار قیامت را داشته باشید».
یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها الحفی العالم بالشّیء، المعنی به. تقول: حفی عن الشّیء سأل، و حفی بالشیء عنی به، و حفی بالشّیء حفاوة فرح به. و قوله عنها، فیه قولان: احدهما فیه تقدیم و تأخیر، تقدیره: یسئلونک عنها کأنّک حفیّ ای عالم، و الثانی واقع موقعه بمعنی الباء، ای کأنّک حفیّ بها، ای عالم بها. و قیل: کَأَنَّکَ حَفِیٌّ ای فرح بسؤالهم، و قیل: معناه کأنّک تحفّیت ای اکثرت و استقصیت السّؤال عنها، فوقفت علی میقاتها. قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ کرّر لأنّ المراد بالاوّل علم وقتها، و بالثانی علم کونها.
هوش مصنوعی: آنها از تو میپرسند انگار تو عالم و آگاه هستی. اصطلاح "حفی" به معنای پرسیدن و آگاهی درباره چیزی است. این واژه نشاندهنده خوشحالی و شادمانی از توجه به موضوعی خاص نیز میباشد. در مورد عبارت "عنه" دو معنا وجود دارد: یکی اینکه پرسش به صورت غیرمستقیم است و دیگر اینکه به معنی واقعاً آگاه بودن به موضوعی است. برخی نیز معتقدند که این جمله به معنای خوشحالی از پرسش آنهاست یا به معنای این است که به طور دقیق و با دقت در مورد آن موضوع پرسش میکنی. در ادامه گفته شده که تنها خداوند به زمان وقوع آن اطلاعات دارد و بیشتر مردم از این امر بیخبرند. این تأکید بر این نکته است که در نخستین معنی، به زمان وقوع موضوع و در معنی دوم، به وجود آن اشاره شده است.
قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی کلبی گفت: اهل مکّه گفتند که: یا محمّد! الا اخبرک ربّک بالسعر الرّخیص قبل ان یغلو فتشتری و تربح؟ و بالارض الّتی ترید ان تجدب فترتحل عنها الی ما قد اخصب؟ فأنزل اللَّه هذه الایة. معنی آیت آنست که من بر خود پادشاه نهام، و نتوانم هیچ چیز، نه جلب منفعت نه دفع مضرت از خود، مگر آنکه اللَّه خواهد که توانم، یعنی آن توانم که اللَّه توانایی آن در من آفریند. این تبرؤ است از حول و قوّة و ملک و حکم. گفتهاند که: این نفع و ضرّ هدایت و ضلالت است. میگوید: لا املک هدی و لا ضلالة.
هوش مصنوعی: در این متن، او به این نکته اشاره میکند که قدرت و توانایی او به عنوان یک انسان محدود است و هیچگونه کنترل مستقیمی بر منافع و مضرات خود ندارد. او تأکید میکند که تنها به خواست خداوند میتواند تواناییهایی را به دست آورد. این بیان، شکستن فرضیات در مورد خود و اعتراف به ناتوانی در هدایت یا گمراهی دیگران را نشان میدهد. در واقع، او میگوید که مالک هیچ یک از این امور نیست.
وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ کافران گفتند: چرا خداوند تو ای محمّد! ترا خبر نکند در روز فراخی نعمت از روز قحط و شدّت؟ تا تو ذخیره نهی، و کار روز قحط و شدّت بسازی؟ بجواب ایشان گفت: لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ یعنی المال، و هیّأت لسنة القحط ما یکفیها، وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ ای: و ما اصابنی الضرّ و الفقر. گفت: اگر من غیب دانستمی، در روز فراخی من کفایت بدست آوردمی تا در روز تنگی و قحط بدی بمن نرسیدی. و گفتهاند: غیب ایدر مرگ است، و خیر عمل صالح یعنی: لو کنت اعلم متی اموت لاستکثرت من العمل الصالح، وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ ای اجتنبت ما یکون من الشرّ، و اتّقیته، و گفتهاند: غیب علم رستاخیز است، و معنی آنست که اگر من آن غیب که از من میپرسید دانستمی لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ، ای لأخبرتکم عمّا سئلت، وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ ای لم یلحقنی تکذیب. إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ للکافرین وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.
هوش مصنوعی: اگر من علم غیب داشتم، از بسیاری از خیرها بهرهمند میشدم. افرادی که منکر بودند، پرسیدند چرا خداوند به تو، محمد، در زمان فراوانی نعمت خبر نمیدهد تا تو بتوانی در روزهای دشوار و کمبود، آمادگی لازم را داشته باشی و ذخیرهسازی کنی. من در جواب گفتم که اگر من علم غیب داشتم، در روز فراوانی نعمت برای روزهای تنگدستی و قحطی، بهتر تدبیر میکردم و شرایط سخت به من تحمیل نمیشد. همچنین گفتهاند که علم غیب شامل زمان مرگ نیز میشود، به این معنا که اگر من میدانستم کی میمیرم، از عملهای نیک بیشتری برمیآمدم و از کارهای بد دوری میگزیدم. برخی نیز بر این باورند که علم غیب شامل قیامت است، و اگر میدانستم چه زمانی قیامت پیش میآید، از شما میگفتم و نصیحتتان میکردم و نمیذاشتم منکر شوم. من تنها یک هشداردهنده برای کافران و مژدهدهنده برای کسانی هستم که ایمان میآورند.