گنجور

۱۶ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ قصه دوستان است و وصف الحال جوانمردان و سیرت سالکان. رب العالمین ایشان را راه سعادت نموده، و بتخاصیص قربت و زلفت مخصوص کرده، و بجذبه کرامت گرامی کرده. نسبت تقوی بایشان زنده، و منهج صدق بثبات قدم ایشان معمور، و نظام دولت دین ببرکات انفاس ایشان پیوسته.

رسول خدا میگوید صلوات اللَّه علیه: «لو قسم نور احدهم علی اهل الارض لوسعهم».

اگر نور دل ایشان راه باز دهند، و تلألؤ شعاع آن بر عالم و عالمیان افتد، متمردان همه موحد گردند. زنّارها بکمر عشق دین بدل شود، لکن عزیزاند و ارجمند بکس‌شان ننماید، بدنیا و عقبی‌شان ندهد، متواری‌وار ایشان را در حفظ خویش میدارد، و بنعت محبت در قباب غیرت می‌پرورد. بموسی (ع) وحی آمد که: ای کلیم مملکت! نگر تا صدف درّ درد خویش پیش هر بی‌دیده‌ای نشکافی، و آیت صورت عشق جلال ما بر هیچ نامحرمی نخوانی که از حقیقت سمع و سماع معزول بود. ای موسی! اگر خواهی که راز ما آشکارا کنی باری بر کسانی کن که محل عهد اسرار ما باشند، بلیل و نهار با خدمت درگاه ما پرداخته، و در مشاهده جلال ما خیمه عشق زده، و بر درگاه ربوبیت این داغ احقّیت یافته که: أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. این داغ احقیت سری است از اسرار الهی، لطیفه‌ای از لطائف ربّانی، که از عالم غیب روان شد، و جز در پرده اطوار طینت درویشان منزل نکرد. خواهی تا شمه‌ای از آن بیابی در پرده‌های نفس برو تا بدل رسی، و آن گه در پرده‌های دل برو تا بجان رسی، و آن گه در پرده‌های جان برو تا بوصال جانان رسی، کان تعبیه جز در میان جان دوستان نبینی:

گفتم کجات جویم ای ماه دلستان
گفتا قرارگاه منست جان دوستان
گفتم قرارگاهت در جان چرا کنی
گفتا که تا نیابد از من کسی نشان‌
گفتم که رهنمون رهی باش پیش خویش
گفتا ز چپ و راست تو بنگر بکشتگان

داود پیغامبر هر وقتی که درویشی دیدی ازین سوخته خرمنی، غارتیده عشقی، دانستی که محل عهد اسرار ازل است، با وی بنشستی و آرام گرفتی، گفتی: آنچه مقصود است و آرام دل من، درو تعبیه است. یعقوب پیغامبر که در بیت الاحزان نشست، و بدرد فراق یوسف چندان بگریست که بینایی در سر آن شد، تو گویی در بند صورت یوسف بود، و از روی حقایق آن بقیت نقاوه صفاوت خلّت بود که در ناصیه یوسف تعبیه بود، و یعقوب را زیر و زبر همی داشت. رویم بغدادی گوید: العارف مرآة، من نظر فیها تجلی له مولاه، و الیه الاشارة بقوله عزّ و جلّ: سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ.

وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً جعفر بن محمد (ع) میگوید در حقائق این آیت که: از چشمه معرفت دوازده جوی روان کرده، هر یکی شرب فرقتی ساخته، و استقاء دولت دین هر یکی را از آن منهل پدید کرده، همانست که جای دیگر بر وجه اجمال برمز و اشارت گفت: وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً ای:جعلنا لهم سقیا علی الدوام. دوازده نهراند: اول آن آشنایی و آخر دوستی، و ده میان این و آن: یکی صدق اعتقاد، دیگر اخلاص در اعمال، سدیگر رضا دادن بحکم، چهارم عین الیقین، پنجم سرور وجد، ششم برق کشف، هفتم حیرت شهود، هشتم استهلاک شواهد، نهم مطالعه جمع، دهم حقیقت افراد. بنده چون ذوق این شربتها بجان وی رسد، و حلاوت آن بیابد، و جذبه الهی در آن پیوندد، خود عین الحیاة گردد، و هر که از دست وی شربتی خورد مقبل ابد شود.

پیر طریقت گفت: الهی! مشرب میشناسم اما واخوردن نمی‌یارم، دل تشنه و در آرزوی قطره‌ای میزارم. سقایه مرا سیری نکند، من در طلب دریاام. بر هزار چشمه و جوی گذر کردم تا بو که دریا دریابم. در آتش عشق غریقی دیدی؟ من چنانم. در دریا تشنه‌ای دیدی؟ من آنم. راست بمتحیری مانم که در بیابانم. فریادم رس که از دست بیدلی بفغانم.

وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَماً از روی تحقیق بر ذوق اهل مواجید اشارت است بسیّاحان امّت، و غرباء طریقت، که پیوسته گرد عالم میگردند ازین دیار بدان دیار، و ازین غار بدان غار، تا وقت خویش از خلق بپوشند، و دین خویش از آفات اغیار بکوشند.

و مصطفی (ص) بدین معنی اشارت کرده که: روزگاری بمردم درآید که دین دینداران بسلامت نماند، تا از خلق نفرت نگیرند. بسان سیاحان بینی ایشان را از خلق گریزان، گه در کوه گه در بیابان:

پویان و دوان‌اند غریوان بجهان
در صومعه کوهان در غار بیابان‌
یکسر همه محواند بدریای تفکر
بر خوانده بخود بر همه لاخان و لامان

و یشهد لذلک قصة اصحاب الکهف و قصة الغار للنبی مع ابی بکر، یقول اللَّه تعالی: ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ.

معنی دیگر گفته‌اند سیاحت و غربت ایشان را یعنی که مشتاق‌اند، و مشتاق در اغلب روزگار و عموم احوال بی‌قرار و بی‌آرام بود. گرد عالم میگردد تا مگر جایی رسد که آنجا نشان دوست بیند، یا از کسی خبر دوست پرسد، و فی معناه انشدوا:

انّ آثارنا تدل علینا
فانظروا بعدنا الی الآثار

پیر طریقت گفت: الهی! غریب ترا غربت وطن است، پس این کار را کی دامن است؟ چه سزای فرج است او که بتو ممتحن است؟ هرگز کی واخانه رسد او که غربت او را وطن است. الهی! مشتاق کشته دوستی است، و کشته دوستی را دیدار تو کفن است.

وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ بیازمائیم ایشان را در کام و در ناکام، نه در کام فریفته شوند نه در ناکام. از ما برگردند، شغلی دارند در پیش مهم‌تر از کام و ناکام خویش. با خلق عاریت‌اند و با خود بیگانه، و از تعلق آسوده. دلهاشان با مولی پیوسته، و سرها باطلاع وی آراسته. همی گویند بزبان افتقار بنعت انکسار: خداوندا! وا درگاه آمدیم بنده وار، خواهی عزیز دار خواهی خوار.

وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ ایمان، وَ أَقامُوا الصَّلاةَ احسان، فبالایمان وجدوا الامان، و بالاحسان وجدوا الرضوان، فالامان مؤجّل و الرضوان معجّل، و یقال: یمسّکون بالکتاب سبب النجاة، و أقاموا الصلاة تحقیق المناجاة، فالنجاة فی المآل، و المناجاة فی الحال. و افراد الصلاة بالذکر اعلام انها افضل العبادات بعد معرفة الذات و الصفات.

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ قصه دوستان است و وصف الحال جوانمردان و سیرت سالکان. رب العالمین ایشان را راه سعادت نموده، و بتخاصیص قربت و زلفت مخصوص کرده، و بجذبه کرامت گرامی کرده. نسبت تقوی بایشان زنده، و منهج صدق بثبات قدم ایشان معمور، و نظام دولت دین ببرکات انفاس ایشان پیوسته.
هوش مصنوعی: در این متن به گروهی از قوم موسی اشاره شده که به حق هدایت می‌کنند. این داستان درباره دوستان و ویژگی‌های جوانمردان و رفتار سالکان است. خداوند آنها را به راه سعادت رهنمون کرده و آنها را به خاطر نزدیکی و محبتشان مورد توجه خاص قرار داده است. honor و احترام آنها به واسطه کرامتشان افزایش یافته و تقوای آنها همیشه زنده است. حقیقت و صداقت در زندگی آنها پایدار است و برکات وجودشان باعث استحکام و پیشرفت دین می‌شود.
رسول خدا میگوید صلوات اللَّه علیه: «لو قسم نور احدهم علی اهل الارض لوسعهم».
هوش مصنوعی: رسول خدا می‌فرمایند: «اگر نور یکی از آن‌ها را بر روی تمامی اهل زمین تقسیم می‌کردند، به همه آن‌ها می‌رسید و فضای آن‌ها را پر می‌کرد.»
اگر نور دل ایشان راه باز دهند، و تلألؤ شعاع آن بر عالم و عالمیان افتد، متمردان همه موحد گردند. زنّارها بکمر عشق دین بدل شود، لکن عزیزاند و ارجمند بکس‌شان ننماید، بدنیا و عقبی‌شان ندهد، متواری‌وار ایشان را در حفظ خویش میدارد، و بنعت محبت در قباب غیرت می‌پرورد. بموسی (ع) وحی آمد که: ای کلیم مملکت! نگر تا صدف درّ درد خویش پیش هر بی‌دیده‌ای نشکافی، و آیت صورت عشق جلال ما بر هیچ نامحرمی نخوانی که از حقیقت سمع و سماع معزول بود. ای موسی! اگر خواهی که راز ما آشکارا کنی باری بر کسانی کن که محل عهد اسرار ما باشند، بلیل و نهار با خدمت درگاه ما پرداخته، و در مشاهده جلال ما خیمه عشق زده، و بر درگاه ربوبیت این داغ احقّیت یافته که: أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. این داغ احقیت سری است از اسرار الهی، لطیفه‌ای از لطائف ربّانی، که از عالم غیب روان شد، و جز در پرده اطوار طینت درویشان منزل نکرد. خواهی تا شمه‌ای از آن بیابی در پرده‌های نفس برو تا بدل رسی، و آن گه در پرده‌های دل برو تا بجان رسی، و آن گه در پرده‌های جان برو تا بوصال جانان رسی، کان تعبیه جز در میان جان دوستان نبینی:
هوش مصنوعی: اگر نور قلب آنان راه را باز کند و تابش آن بر جهان و موجودات بیفتد، همه سرکش‌ها مؤمن خواهند شد. زنجیرها به کمر عشق دین تبدیل می‌شوند، اما این عزیزان و گرامیان، خود را نشان نمی‌دهند و نه به دنیا و نه به آخرت نمی‌رسند. آنان به‌طور نامحسوس در حفاظت از خود قرار می‌گیرند و به خاطر محبت در پوشش غیرت پرورش می‌یابند. به موسی (ع) وحی شد که: ای پیامبر! مراقب باش که درّ گنجینه خود را جلوی بی‌خبران نشکاف و آیه‌ی چهره عشق جلال ما را بر کسی که از حقیقت شنیدن دور است نخوان. ای موسی! اگر می‌خواهی راز ما آشکار شود، باید این کار را برای کسانی انجام دهی که محل رازهای ما هستند و با خدمت درگاه ما به صبح و شام می‌گذرانند، و در مشاهده جلال ما خیمه عشق زده‌اند و بر درگاه ربوبیت این نشانه حق را دریافت کرده‌اند: اینکه گروهی هستند که به حق هدایت می‌کنند و با آن عدالت می‌ورزند. این حقیقت، سری از اسرار الهی و لطیفه‌ای از لطائف ربانی است که از عالم غیب نازل شده و تنها در پرده وجود درویشان منزل دارد. اگر خواستی اندکی از آن را بیابی، به پرده‌های نفس خود برو تا به معرفت برسی، سپس به پرده‌های دل برو تا به جان برسی، و در نهایت به پرده‌های جان برو تا به وصال معشوق برسی، زیرا این تعبیه جز در میان جان دوستان مشاهده نخواهد شد.
گفتم کجات جویم ای ماه دلستان
گفتا قرارگاه منست جان دوستان
هوش مصنوعی: گفتم کجا می‌توانم تو را پیدا کنم ای محبوب زیبا، او گفت: جایگاه من در دل دوستان است.
گفتم قرارگاهت در جان چرا کنی
گفتا که تا نیابد از من کسی نشان‌
هوش مصنوعی: گفتم چرا درونی و در جانم سکنی گزینی؟ پاسخ داد که تا کسی نتواند از من اثری پیدا کند.
گفتم که رهنمون رهی باش پیش خویش
گفتا ز چپ و راست تو بنگر بکشتگان
هوش مصنوعی: گفتم که راهنمای من باش تا به درستی جلو بروم، او پاسخ داد که به طرف چپ و راست خود نگاه کن و ببین چه بر سر کشته‌شدگان آمده است.
داود پیغامبر هر وقتی که درویشی دیدی ازین سوخته خرمنی، غارتیده عشقی، دانستی که محل عهد اسرار ازل است، با وی بنشستی و آرام گرفتی، گفتی: آنچه مقصود است و آرام دل من، درو تعبیه است. یعقوب پیغامبر که در بیت الاحزان نشست، و بدرد فراق یوسف چندان بگریست که بینایی در سر آن شد، تو گویی در بند صورت یوسف بود، و از روی حقایق آن بقیت نقاوه صفاوت خلّت بود که در ناصیه یوسف تعبیه بود، و یعقوب را زیر و زبر همی داشت. رویم بغدادی گوید: العارف مرآة، من نظر فیها تجلی له مولاه، و الیه الاشارة بقوله عزّ و جلّ: سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ.
هوش مصنوعی: داود پیامبر هر بار که درویشی را می‌دید، که از عشق و دردی سوخته و غارت شده بود، به این نتیجه می‌رسید که او محل عهد و اسرار ازل است. او با درویش نشسته و آرامش می‌یافت و می‌گفت که آنچه مایه آرامش دلش است، در وجود او نهفته است. یعقوب پیامبر نیز که در بیت الأحزان نشسته بود و به خاطر جدا شدن از یوسف بسیار گریسته بود، به حدی که بینایی‌اش را از دست داد، گویی در بند صورت یوسف بود. واقعیت این بود که پاکی و صفای یوسف در وجود او نهفته بود و یعقوب را به تلاطم می‌انداخت. گویا بر اساس گفته‌ای، عارف مانند آینه‌ای است که کسی به آن نگاه کند و تجلی مولای خود را در آن بیابد. همچنین، اشاره می‌شود که خداوند در آیات خود می‌فرماید که نشانه‌هایش را در آفاق و در وجود انسان‌ها نشان خواهد داد تا آن‌ها به حقیقت پی ببرند.
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً جعفر بن محمد (ع) میگوید در حقائق این آیت که: از چشمه معرفت دوازده جوی روان کرده، هر یکی شرب فرقتی ساخته، و استقاء دولت دین هر یکی را از آن منهل پدید کرده، همانست که جای دیگر بر وجه اجمال برمز و اشارت گفت: وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً ای:جعلنا لهم سقیا علی الدوام. دوازده نهراند: اول آن آشنایی و آخر دوستی، و ده میان این و آن: یکی صدق اعتقاد، دیگر اخلاص در اعمال، سدیگر رضا دادن بحکم، چهارم عین الیقین، پنجم سرور وجد، ششم برق کشف، هفتم حیرت شهود، هشتم استهلاک شواهد، نهم مطالعه جمع، دهم حقیقت افراد. بنده چون ذوق این شربتها بجان وی رسد، و حلاوت آن بیابد، و جذبه الهی در آن پیوندد، خود عین الحیاة گردد، و هر که از دست وی شربتی خورد مقبل ابد شود.
هوش مصنوعی: خداوند بنی‌اسرائیل را به دوازده قبیله تقسیم کرد. جعفر بن محمد (ع) در توضیح این آیه می‌فرماید که از چشمه معرفت دوازده جوی آب روان کرده است که هر کدام به نوعی نمایانگر فرقه‌ای هستند و هر یک از آن‌ها آب حیات دین را از منبع خود به دست می‌آورند. او به جایی دیگر اشاره می‌کند که اگر آن‌ها بر راه راست پایبند بودند، با آب فراوان سیراب می‌شدند. این دوازده نهر به آشنایی و دوستی ختم می‌شود و در میان آن‌ها ده ویژگی وجود دارد: اول صداقت در اعتقاد، دوم خلوص در اعمال، سوم رضا به حکم خدا، چهارم یقین واقعی، پنجم شادی وجد، ششم روشنایی کشف، هفتم حیرت از مشاهده، هشتم از بین رفتن شواهد، نهم همکاری در شناخت جمعی و دهم حقیقت افراد. وقتی که بنده از این آب حیات بهره‌مند شود و طعم شیرین آن را بچشد و محبت الهی در دلش بیفتد، خود به حقیقت حیات تبدیل می‌شود و هر کس از این آب بنوشد به سوی جاودانگی روی می‌آورد.
پیر طریقت گفت: الهی! مشرب میشناسم اما واخوردن نمی‌یارم، دل تشنه و در آرزوی قطره‌ای میزارم. سقایه مرا سیری نکند، من در طلب دریاام. بر هزار چشمه و جوی گذر کردم تا بو که دریا دریابم. در آتش عشق غریقی دیدی؟ من چنانم. در دریا تشنه‌ای دیدی؟ من آنم. راست بمتحیری مانم که در بیابانم. فریادم رس که از دست بیدلی بفغانم.
هوش مصنوعی: پیر طریقت می‌گوید: خدایا! من می‌دانم که چه می‌خواهم، اما نمی‌توانم به آن دست پیدا کنم. دلم به شدت تشنه است و تنها به دنبال یک قطره آب می‌گردم. چشیدنی که به من بدهند، مرا سیراب نمی‌کند؛ من در جستجوی دریا هستم. برای رسیدن به دریا هزاران چشمه و جوی را پشت سر گذاشتم. آیا کسی را در آتش عشق غرق شده دیده‌ای؟ من نیز چنین حالتی دارم. آیا در دریا فرد تشنه‌ای را دیده‌ای؟ من همان فرد هستم. به راستی در حالی متحیر و بلاتکلیف مانده‌ام که در بیابان به سر می‌برم. ناله‌ام به خاطر بی‌خودی است و از این وضعیت به فریاد آمده‌ام.
وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَماً از روی تحقیق بر ذوق اهل مواجید اشارت است بسیّاحان امّت، و غرباء طریقت، که پیوسته گرد عالم میگردند ازین دیار بدان دیار، و ازین غار بدان غار، تا وقت خویش از خلق بپوشند، و دین خویش از آفات اغیار بکوشند.
هوش مصنوعی: در این متن به قشر خاصی از مردم اشاره شده که به سفر و گشت و گذار در سرزمین‌های مختلف می‌پردازند. این افراد به دنبال حفظ و پنهان کردن هویت و دین خود از دنیای بیرون هستند و تلاش می‌کنند تا از خطرات و آسیب‌های دیگران در امان بمانند. آنها از مکان به مکان دیگر می‌روند و از این رو خود را از جریان‌های اجتماعی دور نگه می‌دارند.
و مصطفی (ص) بدین معنی اشارت کرده که: روزگاری بمردم درآید که دین دینداران بسلامت نماند، تا از خلق نفرت نگیرند. بسان سیاحان بینی ایشان را از خلق گریزان، گه در کوه گه در بیابان:
هوش مصنوعی: و مصطفی (ص) به این نکته اشاره کرده است که روزی می‌آید که دین‌داران نتوانند دین خود را به خوبی حفظ کنند و از مردم فاصله بگیرند. مثل سیاحانی که از دیگران دوری می‌کنند و گاهی در کوه‌ها و گاهی در بیابان‌ها به سر می‌برند.
پویان و دوان‌اند غریوان بجهان
در صومعه کوهان در غار بیابان‌
هوش مصنوعی: افرادی که در جستجوی حقیقت هستند و با شتاب در حرکت‌اند، در جهان غریب و دور از منزلت، در مکان‌هایی نظیر صومعه و غارهای دور افتاده به سر می‌برند.
یکسر همه محواند بدریای تفکر
بر خوانده بخود بر همه لاخان و لامان
هوش مصنوعی: همه در عمق فکر غرق شده‌اند و بر خود می‌نگرند؛ در حالی که هر کس به دلیلی از زندگی خویش دور افتاده است.
و یشهد لذلک قصة اصحاب الکهف و قصة الغار للنبی مع ابی بکر، یقول اللَّه تعالی: ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ.
هوش مصنوعی: یک نشانه برای این موضوع داستان اصحاب کهف و همچنین داستان غار نبی با ابوبکر است. خداوند در قرآن می‌فرماید: "او دومین نفر بود زمانی که آنها در غار بودند."
معنی دیگر گفته‌اند سیاحت و غربت ایشان را یعنی که مشتاق‌اند، و مشتاق در اغلب روزگار و عموم احوال بی‌قرار و بی‌آرام بود. گرد عالم میگردد تا مگر جایی رسد که آنجا نشان دوست بیند، یا از کسی خبر دوست پرسد، و فی معناه انشدوا:
هوش مصنوعی: سیاحت و غم‌تنهایی آن‌ها به معنای تمایل و اشتیاق است. افرادی که مشتاق‌اند، معمولاً در بیشتر اوقات و شرایط آرامش ندارند و در جستجوی جاهایی هستند که شاید نشانی از محبوب خود را بیابند یا از کسی درباره او بپرسند.
انّ آثارنا تدل علینا
فانظروا بعدنا الی الآثار
هوش مصنوعی: آثار و نشانه‌های ما نشان‌دهنده وجود ما هستند، پس بعد از ما به آن نشان‌ها نگاه کنید.
پیر طریقت گفت: الهی! غریب ترا غربت وطن است، پس این کار را کی دامن است؟ چه سزای فرج است او که بتو ممتحن است؟ هرگز کی واخانه رسد او که غربت او را وطن است. الهی! مشتاق کشته دوستی است، و کشته دوستی را دیدار تو کفن است.
هوش مصنوعی: پیر طریقت می‌گوید: خداوندا! غریب‌ترین چیز برای تو، دوری از وطن است. پس این وضعیت چه معنی دارد؟ چه جزایی برای کسی که به‌وسیله تو آزمایش می‌شود، وجود دارد؟ آن‌هایی که به غربت عادت کرده‌اند، هیچ‌گاه نمی‌توانند به محل امن خود بازگردند. خداوندا! کسی که در آرزوی دوستی است، برای او ملاقات با تو همانند کفن است.
وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ بیازمائیم ایشان را در کام و در ناکام، نه در کام فریفته شوند نه در ناکام. از ما برگردند، شغلی دارند در پیش مهم‌تر از کام و ناکام خویش. با خلق عاریت‌اند و با خود بیگانه، و از تعلق آسوده. دلهاشان با مولی پیوسته، و سرها باطلاع وی آراسته. همی گویند بزبان افتقار بنعت انکسار: خداوندا! وا درگاه آمدیم بنده وار، خواهی عزیز دار خواهی خوار.
هوش مصنوعی: ما آنها را در نعمت‌ها و سختی‌ها آزمایش می‌کنیم، به گونه‌ای که نه در خوشی‌ها مغرور شوند و نه در بدبختی ناامید. آنها از ما دور نمی‌شوند، زیرا هدفی بالاتر از خوشی‌ها و ناامیدی‌های خود دارند. آنها به مخلوق وابسته‌اند و از خود بیگانه‌اند، اما از تعلقات دنیایی رها هستند. دل‌هایشان به معبودشان متصل است و سرهایشان زینت یافته با آگاهی از او. با زبانی تواضع‌آمیز و حالتی خاکسارانه می‌گویند: خداوندا! به درگاه تو آمدیم و بنده‌وار از تو می‌خواهیم، اگر بخواهی ما را عزیز کن و اگر بخواهی خوار.
وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ ایمان، وَ أَقامُوا الصَّلاةَ احسان، فبالایمان وجدوا الامان، و بالاحسان وجدوا الرضوان، فالامان مؤجّل و الرضوان معجّل، و یقال: یمسّکون بالکتاب سبب النجاة، و أقاموا الصلاة تحقیق المناجاة، فالنجاة فی المآل، و المناجاة فی الحال. و افراد الصلاة بالذکر اعلام انها افضل العبادات بعد معرفة الذات و الصفات.
هوش مصنوعی: کسانی که به کتاب الهی چنگ می‌زنند، ایمان خود را تقویت می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند، با ایمان خود به آرامش می‌رسند و با احسان، رضایت خداوند را به دست می‌آورند. آرامش در آینده و رضایت خداوند در حال حاضر نصیبشان می‌شود. همچنین گفته می‌شود که تکیه بر کتاب، وسیله‌ای برای نجات است و برپا کردن نماز، نشانه‌ای از نزدیکی به خداوند است. نجات در پایان کار و مناجات در هر لحظه به دست می‌آید. و خصوصیات نماز و ذکر نشان می‌دهد که پس از شناخت خداوند و صفات او، بهترین عبادات محسوب می‌شود.