گنجور

۸ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ إِلی‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً الایة خداوند عالم، کردگار جهان، و دیّان مهربان، جل جلاله و تقدست اسماؤه، درین آیات صالح پیغامبر را برادر ثمود خواند. معلوم است که این برادری از روی صورت و نسبت است، نه از روی دین و دیانت و موافقت، و همچنین در حق پیغمبران گفت: أَخاهُمْ هُوداً، أَخاهُمْ شُعَیْباً، أَخُوهُمْ لُوطٌ، أَخُوهُمْ نُوحٌ. چون از روی نسبت بود این برادری لا جرم در قیامت بگسلد، و آن را هیچ اثر نماند، که اللَّه میگوید، جل جلاله: فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ، و گفت: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ. باز مؤمنان را برادر یکدیگر خواند، گفت: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ، فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً، و این برادری از روی دیانت و موافقت است، نه از روی نسبت، لا جرم فردا در قیامت بیفزاید و بپیوندد، چنان که اللَّه گفت سبحانه و تعالی: إِخْواناً عَلی‌ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ.

لطیفة اخری: پیغامبران را برادر امت خواند، و برادر اگر چه مشفق و مهربان باشد از وی هم فرقت بود هم عداوت آید. نه بینی که یوسف از برادران چه دید؟! و چه شنید؟! هم فرقت دید، و هم ذکر عداوت شنید. تا بدانی که در برادری این همه گنجد. چون حکم الهی و سابقه ازلی در صفت اخوت این رفت، رب العالمین مصطفی عربی را برادر امت نخواند، بلکه تن و جان ایشان خواند: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ، و از تن و جان خود هرگز نه عداوت آید نه فرقت، نه امروز دشمنی، نه فردا بریدنی. ازینجا بود که پیغامبران هلاک قوم خود خواستند، مصطفی (ص) رحمت و مغفرت خواست. نوح میگفت: رَبِّ لا تَذَرْ. مصطفی میگفت: «وَ اعْفُ عَنَّا».

لطیفة اخری: پیغامبر را برادر ایشان خواند، و ایشان را قوم وی خواند نه برادر، از بهر آنکه ایشان نه آن کردند و گفتند که برادران کنند و گویند. همه دشمنی نمودند. همه ناسزا گفتند و تکذیب کردند. قوم صالح گفتند: إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا. قوم هود گفتند: وَ ما نَحْنُ بِتارِکِی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ وَ ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ. قوم نوح گفتند: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ.

قوم لوط گفتند: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ. قوم شعیب گفتند: وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ. اما پیغامبر را برادر ایشان خواند، که همه آن کرد که برادران کنند. بیراه بودند، براهشان باز خواند. گفت: یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ. از ایشان شفقت باز نگرفت، گفت: إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ. در شفقت بیفزود و نصیحت کرد، گفت: وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ. ای قوم! من شما را نیک خواهم پند پذیرید، و سخن بنیوشید، که من استوارم، هر چه گویم سعادت شما در آن خواهم. اما شما خود نصیحت می‌نپذیرید، و بصلاح خود راه نمی‌برید، و سر رشته خود باز نمیدانید.

دلی که قفل نومیدی برو زدند از وی چه طاعت آید؟ چشمی که بر مص کفر آلوده بود بعبرت چون نگرد. حبلی گسسته چه بار بردارد؟ بنده نبایسته و رانده کوشش وی چه سود دارد؟ آه از پای بندی نهانی! فغان از حسرتی جاودانی! زینهار از قهری سلطانی!

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِلی‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً الایة خداوند عالم، کردگار جهان، و دیّان مهربان، جل جلاله و تقدست اسماؤه، درین آیات صالح پیغامبر را برادر ثمود خواند. معلوم است که این برادری از روی صورت و نسبت است، نه از روی دین و دیانت و موافقت، و همچنین در حق پیغمبران گفت: أَخاهُمْ هُوداً، أَخاهُمْ شُعَیْباً، أَخُوهُمْ لُوطٌ، أَخُوهُمْ نُوحٌ. چون از روی نسبت بود این برادری لا جرم در قیامت بگسلد، و آن را هیچ اثر نماند، که اللَّه میگوید، جل جلاله: فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ، و گفت: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ. باز مؤمنان را برادر یکدیگر خواند، گفت: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ، فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً، و این برادری از روی دیانت و موافقت است، نه از روی نسبت، لا جرم فردا در قیامت بیفزاید و بپیوندد، چنان که اللَّه گفت سبحانه و تعالی: إِخْواناً عَلی‌ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ.
هوش مصنوعی: خداوند در آیات خود، پیامبر صالح را برادر قوم ثمود معرفی کرده است. این برادری به معنای نسبت خویشاوندی است و نه به خاطر دین و باورهای مشترک. در مورد دیگر پیامبران نیز مشابه همین تعبیر آمده است. چون این برادری تنها بر پایه نسبت خانوادگی شکل گرفته، در قیامت قطع خواهد شد و تأثیری نخواهد داشت. خداوند می‌فرماید در آن روز هیچ نسبتی میان افراد وجود نخواهد داشت و هرکسی از برادر خود می‌گریزد. در مقابل، مؤمنان حقیقی به یکدیگر به عنوان برادر خوانده شده‌اند، که این برادری بر مبنای دیانت و اصول مشترک است و در روز قیامت پیوند آنان تقویت خواهد شد، آن‌چنان که خداوند می‌فرماید مؤمنان در بهشت به صورت برادران در کنار هم خواهند بود.
لطیفة اخری: پیغامبران را برادر امت خواند، و برادر اگر چه مشفق و مهربان باشد از وی هم فرقت بود هم عداوت آید. نه بینی که یوسف از برادران چه دید؟! و چه شنید؟! هم فرقت دید، و هم ذکر عداوت شنید. تا بدانی که در برادری این همه گنجد. چون حکم الهی و سابقه ازلی در صفت اخوت این رفت، رب العالمین مصطفی عربی را برادر امت نخواند، بلکه تن و جان ایشان خواند: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ، و از تن و جان خود هرگز نه عداوت آید نه فرقت، نه امروز دشمنی، نه فردا بریدنی. ازینجا بود که پیغامبران هلاک قوم خود خواستند، مصطفی (ص) رحمت و مغفرت خواست. نوح میگفت: رَبِّ لا تَذَرْ. مصطفی میگفت: «وَ اعْفُ عَنَّا».
هوش مصنوعی: در این متن به روابط بین پیامبران و برادرانشان اشاره شده است. گفته می‌شود که هرچند برادران ممکن است محبت و دلسوزی از خود نشان دهند، اما ممکن است به عداوت و جدایی نیز دچار شوند. مثال یوسف و برادرانش ذکر می‌شود که نشان‌دهنده مشکلات و عواطف متناقض در روابط خانوادگی است. در ادامه، به دقت اشاره می‌شود که پیامبر اسلام (ص) به عنوان برادر از نوعی دیگر در نظر گرفته شده و عواطف و رفتارهای مختلف در رابطه با پیامبران دیگر مورد بحث قرار می‌گیرد. در نهایت، با مقایسه دعاهای نوح و پیامبر اسلام، به تفاوتی در نگرش و درخواست‌هایشان اشاره می‌شود.
لطیفة اخری: پیغامبر را برادر ایشان خواند، و ایشان را قوم وی خواند نه برادر، از بهر آنکه ایشان نه آن کردند و گفتند که برادران کنند و گویند. همه دشمنی نمودند. همه ناسزا گفتند و تکذیب کردند. قوم صالح گفتند: إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا. قوم هود گفتند: وَ ما نَحْنُ بِتارِکِی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ وَ ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ. قوم نوح گفتند: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ.
هوش مصنوعی: لطیفه‌ای دیگر: پیامبر را برادر آنها نامید و آنها را قوم وی خواند، نه برادر، زیرا آنها آن گونه که برادران رفتار می‌کنند عمل نکردند و سخن نگفتند. آنها همه دشمنی کردند و به او توهین کردند و او را تکذیب نمودند. قوم صالح گفتند: «تو تنها از جادوگران هستی و چیزی جز بشری مانند ما نیستی.» قوم هود نیز گفتند: «ما هرگز به خاطر گفتار تو، خدایان خود را رها نمی‌کنیم و هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد.» قوم نوح نیز گفتند: «اگر از این کار دست برنداری، ای نوح، از رجم‌شدگان خواهی بود.»
قوم لوط گفتند: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ. قوم شعیب گفتند: وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ. اما پیغامبر را برادر ایشان خواند، که همه آن کرد که برادران کنند. بیراه بودند، براهشان باز خواند. گفت: یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ. از ایشان شفقت باز نگرفت، گفت: إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ. در شفقت بیفزود و نصیحت کرد، گفت: وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ. ای قوم! من شما را نیک خواهم پند پذیرید، و سخن بنیوشید، که من استوارم، هر چه گویم سعادت شما در آن خواهم. اما شما خود نصیحت می‌نپذیرید، و بصلاح خود راه نمی‌برید، و سر رشته خود باز نمیدانید.
هوش مصنوعی: قوم لوط به او گفتند: اگر از کارهای خود دست نکشی، قطعا تو را از جمع خود بیرون خواهیم کرد. قوم شعیب هم گفتند: ما فکر می‌کنیم که تو از دروغگویان هستی. اما او خود را برادر آنان می‌خواند و به آن‌ها می‌گوید که همه کارهایی که برادران می‌کنند، او نیز انجام می‌دهد. او در مسیر اشتباه آنان را بازمی‌گرداند و می‌گوید: ای قوم، خدا را بپرستید. او از آن‌ها دلسوزی کرده و می‌گوید: من از عذاب روزی جانگداز بر شما می‌ترسم. او به دلسوزی‌اش ادامه می‌دهد و نصیحت می‌کند: من برای شما نصیحت کردم، اما شما نصیحت‌کنندگان را دوست ندارید. ای قوم! من به شما خیر می‌خواهم، به سخنانم گوش فرا دهید، زیرا منظور من سعادت شماست. اما شما نصیحت را نمی‌پذیرید و راهی که به صلاح شما باشد را نمی‌دانید.
دلی که قفل نومیدی برو زدند از وی چه طاعت آید؟ چشمی که بر مص کفر آلوده بود بعبرت چون نگرد. حبلی گسسته چه بار بردارد؟ بنده نبایسته و رانده کوشش وی چه سود دارد؟ آه از پای بندی نهانی! فغان از حسرتی جاودانی! زینهار از قهری سلطانی!
هوش مصنوعی: دل هایی که قفل ناامیدی بر آن ها زده شده، چگونه می‌توانند طاعت و بندگی داشته باشند؟ چشمی که به کفر آلوده شده، چگونه می‌تواند به حقیقت نگاه کند؟ اگر بند زنجیری پاره شده باشد، چه باری را می‌تواند تحمل کند؟ تلاش و کوشش بنده‌ای که به او اعتنا نشده، چه فایده‌ای دارد؟ آه از وابستگی‌های پنهان! فریاد از حسرتی که همیشگی است! مواظب قهر و غضب سلطانی باشید!