قوله تعالی: لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ الایة میگوید: نوح را بقوم وی فرستادیم و امت وی همان بودند، و در زیر علم رسالت وی بیش از آن نیامدند، و آن گه در هزار، کم پنجاه سال، که ایشان را دعوت کرد، از هشتاد کم یک مرد که مؤمن بودند عقد هشتاد تمام نشد، و نوح هم چنان دعوت همی کرد، و امید همی داشت، تا آیت آمد که: لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ. نوح چون از ایشان نومید گشت، گفت: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً.
باز مصطفی عربی رسول قرشی (ص) که فرستادند، بکافه خلق فرستادند، و جهانیان را همه از روی دعوت زیر علم نبوت و رسالت وی درآوردند، و فرمان آمد که: یا محمد! نومید مشو که تو رحمت جهانیانی، و امان بندگانی، تا نه بس روزگار بینی گروه گروه از عالمیان روی بعزت اسلام نهاده، و بساط ایمان در عالم گسترده، و خورشید شرع مقدّس از افق دولت نبوت تو برآمده، و بمکان عز تو و جاه و منزلت تو این دین اسلام قوی گشته، و رشته دولت آن با دامن ابد پیوسته: وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً. نوح همی گفت: بار خدایا! از کافران دیّار مگذار، و مصطفی قرشی (ص) همی گفت: بار خدایا! در عالم کفر مگذار. چون سید (ص) این دعا کرد، از حضرت عزت ندا آمد که: یا محمد! دل خوش دار، که اگر از دور فلک یک روز بیش نماند، و آن روز بوقت نماز دیگر رسیده باشد، جبرئیل را فرمایم، تا شاخ آفتاب درین میدان علی بگیرد، و نگذارد که شب آید، تا در آن باقی روز شادروان شرع ترا بشرق و غرب باز کشم، نه در هند و ثنی گذارم، نه در روم چلیپایی، نه در هیچ سینه ظلمت شرکی، نه در هیچ دل زحمت شکی، نه در پنجه شیری قهری، نه در نیش ماری زهری، و این کار در نیمه آخر خواهد بود که مصطفی (ص) گفته: «خیر هذه الامة اولها و آخرها».
نوح را بقوم خود فرستادند، گفتند: أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ مصطفی را بخلق فرستادند، گفتند: بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً. از بهر آنکه نوح را بعقوبت فرستادند، و مصطفی را برحمت. نه بینی که در حق نوح بیم فرا پیش داشت، و مغفرت با پس داشت، گفت: أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ، پس بآخر گفت: لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ، و در حق مصطفی بشارت و رحمت فرا پیش داشت و بیم واپس داشت: إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً. چون نوح دعا کرد که: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً»، جبرئیل آمد، گفت: یا نوح! بر دشمنان دعا کردی! دوستان را دعا کن. گفت: از خود بدیگری نپردازم: رَبِّ اغْفِرْ لِی. گفت: یا نوح! سلطان رحمت دست. کرم فرو گشاده بیفزای. نوح گفت: «وَ لِوالِدَیَّ» جبرئیل گفت: عقوبت بدان فراوانی خواستی، و رحمت بدین اندکی! گفت: وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً. جبرئیل گفت: بیفزای که هنوز اندک است، گفت: وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ. سید را گفتند.
یا محمد! تو چه میگویی؟ گفت ما را در بدایت این کار این ادب درآموختند که: وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، همی گویم: «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات»، لا جرم چون بود مصطفی (ص) همه نصیب خلق بود و همه بامت مشغول بود. رب العالمین وی را نیابت داشت، و بی وی کار وی راست کرد، و خصم وی را جواب داد.
چون دشمنان گفتند: مجنون است و ضالّ، رب العزة گفت: ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ، ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی، و نوح که بخود مشغول بود، چون او را گفتند: إِنَّا لَنَراکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ، جواب هم خود داد که: یا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلالَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ. فشتّان بین من دفع عن نفسه، و بین من دفع عنه ربه.
و همچنین فرق است میان کسی که گوید: لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ، و کسی که حق جلّ جلاله از بهر وی گوید: یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ. إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ، آن تفرقت است و این جمع. آن صفت مرید است، و این نعت مراد، و بینهما بون بعید..
أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی هر چند پیغام میرسانم، و نصیحت میکنم، لکن میدانم که خسته قهر ردّ ازلی را لطف نصح ما بکار نیاید، و گفت ما در وی اثر نکند: من اسقطته القسمة لم تنعشه النصیحة.
قوله: أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عجب آنست که شخص رسول را برسولی شگفت میداشتند، و دست تراشیده خود را بخدایی میپسندیدند، و شگفت نمیداشتند. اینست کمال جهالت و غایت ضلالت! و از این عجبتر آنست که رب العزة جل جلاله با آن تمادی و طغیان ایشان، و آن گفت ناسزای ایشان نعمت این جهان بایشان روان میدارد، و هیچ باز نگیرد، و نیک خدایی خود با یاد ایشان میدهد که: وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً میگوید: منتهای من بر خویشتن یاد کنید، که شما را ساکنان زمین کردم، و پس از گروهی که گذشتند شما را جهانداران کردم، و شما را نعمت و دسترس تمام دادم، و آن گه بر خلقت و قوت شما را بر جهانیان افزونی دادم. از حق نعمت بدین تمامی! و از ایشان کفر بدان صعبی! مصطفی (ص) گفت: «ما احد اصبر علی اذی یسمعه من اللَّه عز و جل. یدعون له ولدا و هو یرزقهم و یعافیهم».
آن گه دیگر باره بر سبیل تأکید گفت: فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ، لکن چه سود که دیده حق بین و سمع صواب شنو نداشتند: إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ، أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ؟! چون پذیرد پند دلی که مهر شقاوت در آن زدهاند؟! و چه بیند دیدهای کش از بینایی محروم کردهاند؟!
و ما انتفاع اخی الدنیا بمقلته
اذا استوت عنده الانوار و الظلم!
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ الایة میگوید: نوح را بقوم وی فرستادیم و امت وی همان بودند، و در زیر علم رسالت وی بیش از آن نیامدند، و آن گه در هزار، کم پنجاه سال، که ایشان را دعوت کرد، از هشتاد کم یک مرد که مؤمن بودند عقد هشتاد تمام نشد، و نوح هم چنان دعوت همی کرد، و امید همی داشت، تا آیت آمد که: لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ. نوح چون از ایشان نومید گشت، گفت: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و پیروان او همان مردم بودند. آنان تحت شریعت رسالت نوح قرار داشتند و به جز عدهی کمی از آنها، دیگران ایمان نیاوردند. نوح به مدت تقریباً ۹۵۰ سال به دعوت کردن ادامه داد، اما فقط هشتاد نفر به او ایمان آوردند. با این حال، او همچنان امیدوار بود تا این که وحی رسید که: «جز افرادی که قبلاً ایمان آوردهاند، هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد.» هنگامی که نوح از قومش ناامید شد، از خدا درخواست کرد که هیچ کافر و بیایمانی را بر روی زمین باقی نگذارد.
باز مصطفی عربی رسول قرشی (ص) که فرستادند، بکافه خلق فرستادند، و جهانیان را همه از روی دعوت زیر علم نبوت و رسالت وی درآوردند، و فرمان آمد که: یا محمد! نومید مشو که تو رحمت جهانیانی، و امان بندگانی، تا نه بس روزگار بینی گروه گروه از عالمیان روی بعزت اسلام نهاده، و بساط ایمان در عالم گسترده، و خورشید شرع مقدّس از افق دولت نبوت تو برآمده، و بمکان عز تو و جاه و منزلت تو این دین اسلام قوی گشته، و رشته دولت آن با دامن ابد پیوسته: وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً. نوح همی گفت: بار خدایا! از کافران دیّار مگذار، و مصطفی قرشی (ص) همی گفت: بار خدایا! در عالم کفر مگذار. چون سید (ص) این دعا کرد، از حضرت عزت ندا آمد که: یا محمد! دل خوش دار، که اگر از دور فلک یک روز بیش نماند، و آن روز بوقت نماز دیگر رسیده باشد، جبرئیل را فرمایم، تا شاخ آفتاب درین میدان علی بگیرد، و نگذارد که شب آید، تا در آن باقی روز شادروان شرع ترا بشرق و غرب باز کشم، نه در هند و ثنی گذارم، نه در روم چلیپایی، نه در هیچ سینه ظلمت شرکی، نه در هیچ دل زحمت شکی، نه در پنجه شیری قهری، نه در نیش ماری زهری، و این کار در نیمه آخر خواهد بود که مصطفی (ص) گفته: «خیر هذه الامة اولها و آخرها».
هوش مصنوعی: بار دیگر پیامبر خدا (ص) به سوی همه مردم دعوت شد و جهانیان تحت پرچم نبوت و رسالت او قرار گرفتند. فرمان رسید: ای محمد! ناامید نباش که تو رحمت جهانیان و پناه بندگان هستی. در آینده گروه گروه از مردم بر اسلام روی میآورند و ایمان در سراسر جهان گسترش مییابد. نور شریعت مقدس تو از افق نبوت برخاسته و این دین در جایگاه عزت و منزلت تو قوی و پابرجا خواهد ماند. نوح دعا میکرد که خداوند هیچ کافری را در دیار باقی نگذارد و پیامبر (ص) نیز خواستار چنین حالتی بود. در پاسخ به این دعا، ندا آمد که ای محمد! دلخوش باش، که حتی اگر یک روز بیشتر از عمر جهان نمانده باشد، در آن روز، جبرئیل را میفرستم تا نورخورشید را در دل این زمین بگستراند و شب را نیامد. این دین در همه جا، از شرق و غرب، و در دلهای مردم جای پیدا خواهد کرد. این کار در نیمههای آخر خواهد بود که پیامبر (ص) فرمودهاند: «بهترین این امت، آغاز و پایانش است».
نوح را بقوم خود فرستادند، گفتند: أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ مصطفی را بخلق فرستادند، گفتند: بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً. از بهر آنکه نوح را بعقوبت فرستادند، و مصطفی را برحمت. نه بینی که در حق نوح بیم فرا پیش داشت، و مغفرت با پس داشت، گفت: أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ، پس بآخر گفت: لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ، و در حق مصطفی بشارت و رحمت فرا پیش داشت و بیم واپس داشت: إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً. چون نوح دعا کرد که: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً»، جبرئیل آمد، گفت: یا نوح! بر دشمنان دعا کردی! دوستان را دعا کن. گفت: از خود بدیگری نپردازم: رَبِّ اغْفِرْ لِی. گفت: یا نوح! سلطان رحمت دست. کرم فرو گشاده بیفزای. نوح گفت: «وَ لِوالِدَیَّ» جبرئیل گفت: عقوبت بدان فراوانی خواستی، و رحمت بدین اندکی! گفت: وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً. جبرئیل گفت: بیفزای که هنوز اندک است، گفت: وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ. سید را گفتند.
هوش مصنوعی: نوح را به سوی قومش فرستادند و به او گفتند که قومش را از عذابی دردناک هشدار دهد. مصطفی نیز به مردم فرستاده شد و به او گفتند که مومنین را به رحمت بزرگ خداوند بشارت دهد. علت این تفاوت در ارسال پیامبران این است که نوح برای عذاب فرستاده شده بود و مصطفی به عنوان رحمت. میتوان دید که نوح در ابتدا نگران عذاب قومش بود و در پایان از خدا خواست که گناهانشان را ببخشد. اما در مورد مصطفی، ابتدا بشارت و رحمت مطرح بود و در انتها کمی هشدار وجود داشت. وقتی نوح دعا کرد که خداوند هیچ کافر باقی نگذارد، جبرئیل به او گفت که باید برای دوستانش نیز دعا کند. نوح گفت که از خود برای دیگران دعا نخواهد کرد و تنها خواستار آمرزش برای خود بود. جبرئیل به او گفت که باید دامن رحمت خود را گسترش دهد. نوح گفت که برای والدینش نیز دعا میکند و جبرئیل متذکر شد که او عذاب را خیلی گسترده خواسته و رحمتش کم است. نوح سپس خواست که برای هر کس که به خانهاش با ایمان وارد شده دعا کند. جبرئیل باز هم گفت که باید بیشتر دعا کند، و نوح در نهایت برای مومنان و مومنات نیز دعا کرد.
یا محمد! تو چه میگویی؟ گفت ما را در بدایت این کار این ادب درآموختند که: وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، همی گویم: «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات»، لا جرم چون بود مصطفی (ص) همه نصیب خلق بود و همه بامت مشغول بود. رب العالمین وی را نیابت داشت، و بی وی کار وی راست کرد، و خصم وی را جواب داد.
هوش مصنوعی: این متن به دعا و دعای خیر به مؤمنان و مؤمنات اشاره میکند و بر اهمیت رافت و رحمت در رفتار با پیروان تأکید دارد. در آن گفته میشود که پیامبر (ص) به مردم و پیروانش اهمیت میدهد و خداوند از طریق ایشان نیازهای خلق را برآورده میکند. واقعیت این است که پیامبر در میانسالی زندگی خود، همواره در خدمت به دیگران بوده و در پاسخ به مخالفان، حمایت الهی را همراه داشته است.
چون دشمنان گفتند: مجنون است و ضالّ، رب العزة گفت: ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ، ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی، و نوح که بخود مشغول بود، چون او را گفتند: إِنَّا لَنَراکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ، جواب هم خود داد که: یا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلالَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ. فشتّان بین من دفع عن نفسه، و بین من دفع عنه ربه.
هوش مصنوعی: دشمنان درباره پیامبر گفتند که او دیوانه و گمراه است، اما خداوند به او گفت که او هیچگاه با نعمتهایش دیوانه نیست و دوست شما نه گمراه شده و نه گنهکار. نوح نیز به هنگام شنیدن سخنان کسانی که او را به گمراهی متهم میکردند، خود جواب داد که: «ای قوم، من گمراه نیستم، بلکه من پیامبری از سوی پروردگار جهانیان هستم!» اینجا تفاوتی بزرگ وجود دارد بین کسی که خود را از تهمتها مصون میدارد و کسی که در برابر خداوند حمایتی دارد.
و همچنین فرق است میان کسی که گوید: لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ، و کسی که حق جلّ جلاله از بهر وی گوید: یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ. إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ، آن تفرقت است و این جمع. آن صفت مرید است، و این نعت مراد، و بینهما بون بعید..
هوش مصنوعی: بین کسی که میگوید: "من فرستادهای از جانب پروردگار جهانیان هستم"، و کسی که خداوند درباره او میگوید: "قسم به قرآن حکیم که تو از فرستادگان هستی"، تفاوت وجود دارد. این یکی بیانگر خواسته شخصی است، در حالی که آن یکی نشانه تأیید و انتخاب الهی است. این دو حالت از یکدیگر متفاوت و دارای فاصلهای عمیق هستند.
أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی هر چند پیغام میرسانم، و نصیحت میکنم، لکن میدانم که خسته قهر ردّ ازلی را لطف نصح ما بکار نیاید، و گفت ما در وی اثر نکند: من اسقطته القسمة لم تنعشه النصیحة.
هوش مصنوعی: من پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و نصیحت میکنم، اما میدانم که این نصیحتها تأثیری در شما ندارد و شما به خاطر قهری که دارید، از آنها استقبال نمیکنید. به نوعی، اگر کسی از تقسیم بهرهاش را نگرفته باشد، نصیحت نمیتواند او را زنده کند.
قوله: أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عجب آنست که شخص رسول را برسولی شگفت میداشتند، و دست تراشیده خود را بخدایی میپسندیدند، و شگفت نمیداشتند. اینست کمال جهالت و غایت ضلالت! و از این عجبتر آنست که رب العزة جل جلاله با آن تمادی و طغیان ایشان، و آن گفت ناسزای ایشان نعمت این جهان بایشان روان میدارد، و هیچ باز نگیرد، و نیک خدایی خود با یاد ایشان میدهد که: وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً میگوید: منتهای من بر خویشتن یاد کنید، که شما را ساکنان زمین کردم، و پس از گروهی که گذشتند شما را جهانداران کردم، و شما را نعمت و دسترس تمام دادم، و آن گه بر خلقت و قوت شما را بر جهانیان افزونی دادم. از حق نعمت بدین تمامی! و از ایشان کفر بدان صعبی! مصطفی (ص) گفت: «ما احد اصبر علی اذی یسمعه من اللَّه عز و جل. یدعون له ولدا و هو یرزقهم و یعافیهم».
هوش مصنوعی: شگفتزده میشوید که از طرف خداوند برای شما پیام آوری آمده است. تعجب واقعی این است که برخی به رسول خدا با تعجب مینگرند و در عین حال به خدای خود انتقاد میکنند، در حالی که از آنچه خودشان خلق کردهاند راضی هستند. این نشاندهندهی نهایت ignorance و گمراهی است! حتی از این هم شگفتانگیزتر این است که با وجود بیاحترامیها و طغیانهای مکرر آنها، خداوند نعمتهای دنیا را به آنان اعطا میکند و هیچ چیز از آنها دریغ نمیدارد. خداوند به یادآوری این نعمتها میپردازد و میفرماید که شما را جانشینان روی زمین قرار داده و بر خلق و قدرت شما افزوده است. این همه نعمت از اوست و کفر به این نعمتها بسیار نادرست است. پیامبر (ص) نیز فرمودهاند که هیچ کس به اندازهی خداوند در برابر آزارها صبر ندارد، در حالی که او به همه روزی میدهد و از آنها مراقبت میکند.
آن گه دیگر باره بر سبیل تأکید گفت: فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ، لکن چه سود که دیده حق بین و سمع صواب شنو نداشتند: إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ، أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ؟! چون پذیرد پند دلی که مهر شقاوت در آن زدهاند؟! و چه بیند دیدهای کش از بینایی محروم کردهاند؟!
هوش مصنوعی: سپس دوباره به تأکید گفت: نعمتهای خدا را به یاد داشته باشید، اما چه فایده که آنها نگاهی حقیقتجویانه ندارند و گوش شنوایی هستیشناسانه را از دست دادهاند. آیا میپندارید که بیشتر آنها چیزی میشنوند یا میفهمند؟ چگونه میتواند قلبی که اثر شقاوت در آن وجود دارد، پذیرای پند باشد؟ و چه چیزی میتواند دیدهای را که از بینایی بازداشتهاند، ببیند؟
و ما انتفاع اخی الدنیا بمقلته
اذا استوت عنده الانوار و الظلم!
هوش مصنوعی: آیا برادر دنیا از نگاهش چه سودی میبرد، زمانی که نور و تاریکی برای او یکسان است؟