روی ابی بن کعب قال، قال النبی (ص): «من قرأ سورة الاعراف جعل اللَّه بینه و بین ابلیس سترا، و کان آدم له شفیعا یوم القیامة».
این سورة الاعراف بعدد کوفیان دویست و شش آیت است، و سه هزار و هشتصد و بیست و پنج کلمه، و سیزده هزار و هشتصد و هفتاد و هفت حرف. جمله بمکه فرو آمد بروایت جویبر از ضحاک. مقاتل گفت: مگر پنج آیت که در مدنیات شمرند: وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ تا بآخر پنج آیت. گفت: این پنج آیت به مدینه فرو آمد باقی همه به مکّه فرو آمد.
و درین سورة منسوخ نیست مگر یک آیت، و هی قوله تعالی: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ. گفتهاند که: اول این آیت منسوخ است، و میانه آیت محکم، و آخر آیت منسوخ. اول گفت: خُذِ الْعَفْوَ یعنی الفضل من اموالهم، و این آن بود که در ابتداء اسلام کسی که صاحب مال بود، هزار درم از بهر خویش بنهادی، یا ثلث مال، و باقی بصدقه دادی. و اگر صاحب ضیاع و زرع بودی، یک ساله نفقه خود و عیال بنهادی، و باقی بصدقه دادی. اگر پیشه ور بودی، قوت یک روزه بنهادی، و باقی بصدقه دادی. پس زکاة فرض آن را منسوخ کرد. و میانه آیت، «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» یعنی بالمعروف، این محکم است، وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ منسوخ است بآیت سیف.
المص نامی است از نامهای قرآن بقول حسن. آن گه گفت: کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ تا معلوم شود که نام قرآن است. میگوید: قرآن نامهای است فرو فرستاده بتو. ابن عباس گفت: انا اللَّه الصادق. بروایتی دیگر هم از وی: انا اللَّه افصل. زید بن علی گفت: انا اللَّه الفاصل. عکرمه گفت: انا اللَّه اعلم و أصدق. عطاء بن ابی رباح گفت: ثنائی است که اللَّه بر خویشتن کرد بسزای خویش و بقدر خویش. ابن عباس گفت: سوگند است که اللَّه یاد کرد بنام خویش و صفت خویش. قومی گفتند: معنی این همانست که گفت: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؟ و شرح این کلمات در صدر سورة البقره مستوفی رفت.
کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ ای: هذا کتاب انزل الیک، فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ ای شک منه، ای من الکتاب أنه من اللَّه. نگر که بگمان نباشی که این کتاب از نزدیک خدا است، و گفته اوست، و صفت و علم اوست. معنی دیگر: فلا یضیقن صدرک بابلاغ ما ارسلت به. باین قول «منه» این «ها» با انذار شود، میگوید: یا محمد! نگر تا دلت بتنگ نیاید، و از دشمن نترسی بپیغام رسانیدن، و ایشان را بیم نمودن، و این از بهر آن گفت که مصطفی (ص) در ابتداء وحی از دشمنان میترسید و میگفت: «ای ربّ انّی اخاف ان یثلغوا رأسی».
پس رب العزة خبر داد که وی در امان و زینهار حق است، و از کید دشمنان معصوم، و ذلک فی قوله تعالی: وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ.
پس گفت: لِتُنْذِرَ بِهِ یعنی: ایمن باش و مترس، و بقوت دل پیغام برسان، و ایشان را بیم نمای، و آگاه کن که این قرآن بآن فرو فرستادیم تا تو بوی انذار کنی، و ایشان را از عذاب ما بترسانی. وَ ذِکْری لِلْمُؤْمِنِینَ یعنی: مواعظ للمصدقین.
اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ این خطاب با اهل مکه است. ایشان را اتباع دین حق میفرماید، و بر طاعت خدا و رسول میخواند، و از مخالفت دین و پرستیدن بتان باز میزند. میگوید: دین آنست که رسول آورد، و کتاب خدا بآن فرو آمد. بر پی آن روید، و بر پی باطل مروید، و فرود از اللَّه این بتان را بخدایی مگیرید، و ایشان را دوستان و یاران مگیرید و مپسندید.
قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ یعنی: قلیلا یا معشر المشرکین اتعاظکم! و قیل: معناه، قلیلا من یتذکر منکم! حمزه و کسایی و حفص از عاصم تذکرون بتخفیف ذال خوانند. باقی بتشدید ذال، مگر ابن عامر که بیاء و تاء خواند: «یتذکّرون» علی الغیبة.
وَ کَمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها «کم» دو معنی را گویند: کثرة را و استفهام را، و اینجا بمعنی کثرت است، و القریة المدینة سمّیت قریة، لانها تقری الناس ای تجمعهم.
اهلکناها ای: اهلکنا اهلها بالعذاب، یعنی الامم الماضین الذین کذّبوا الرسل. خبر میدهد رب العالمین که مردمان شهرها بسی هلاک کردیم، و بایشان انواع عذاب فرو گشادیم، و نشان ایشان از زمین برداشتیم چون عاد و ثمود و قوم لوط و قوم صالح و قوم نوح و قوم تبّع و امثال ایشان. رب العزّة میگوید: کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ اینان همگان رسولان ما را دروغ زن گرفتند، تا واجب گشت و سزا، رسانیدن بایشان آنچه بیم داده بودیم ایشان را بآن. آن گه بیان کرد که ایشان را چون کشتیم و چون هلاک کردیم، گفت: فَجاءَها بَأْسُنا بَیاتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ بأس و بطش ما و عذاب ما فرا سر ایشان نشست ناگاه، و ایشان در خواب و غفلت. وقت شبیخون و وقت قیلوله بذکر مخصوص کرد، که باین دو وقت مردم در خواب شوند، و از حوادث و طوارق غافل باشند. یعنی که ایشان توقّع نداشتند، و غافل بودند که ناگاه بایشان عذاب آمد. آن گه چون عذاب معاینه بدیدند، بظلم خود و کفر خود اقرار دادند. اینست که رب العالمین گفت: فَما کانَ دَعْواهُمْ ای: قولهم و دعاؤهم و تضرعهم، إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلَّا أَنْ اقروا علی انفسهم بالشرک، و قالُوا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ. ظلم ایدر بمعنی شرک است.
همانست که در سورة الانبیاء گفت: یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ. فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ. پشیمان شدند و بجرم خود اقرار دادند لکن بوقت معاینه عذاب ندامت و اقرار سود ندارد، و تضرع و ابتهال بکار نیاید.
فَلَنَسْئَلَنَّ یعنی فی الآخرة الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ یعنی الامم الخالیة الذین اهلکوا فی الدنیا، ما اجابوا الرسل؟ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ ما ذا اجیبوا فی التوحید؟ و نسألهم هل بلغوهم؟ و قیل: لنسألنّ الذین ارسل الیهم عن قبول الرسالة و القیام بشروطها، و لنسألن المرسلین عن اداء الرسالة و الامانة فیها، و قیل: لنسألنّ الذین ارسل الیهم عن حفظ حرمات الرسل، و لنسألن المرسلین علی الشفقة علی الامم. رب العزة جل جلاله خود داناتر که ایشان چه گفتند؟ و چه جواب شنیدند؟ اما در قیامت از ایشان بپرسید تا حجت آرد بر کافران که از توحید سروا زدند، و حق نپذیرفتند، و ایشان را در آن عذر نماند، و حجّت نبود. آن گه در شرح بیفزود، و این معنی را بیان کرد، گفت: فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ یعنی اعمالهم بعلم منا وَ ما کُنَّا غائِبِینَ عن اعمالهم من الخیر و الشر فی الدنیا، فلا یخفی علیه منها صغیر و لا کبیر، و لا سر، و لا علانیة. خبر میدهد جل جلاله که: سؤال ما ازیشان نه از آنست که میندانیم که چه گفتند؟ و چه جواب شنیدند؟ که ما کردار و گفتار و انفاس و حرکات خلق همه دانستهایم، و شمرده ایم. بر ما هیچ پوشیده نیست، و بعلم ما هیچ فرو شده نیست، اما سؤال میکنیم از روی توبیخ و تقریع ایشان، و اقامت حجّت بر ایشان. و آنجا که گفت جل جلاله: وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ یعنی: لا یسألون سؤال استرشاد و استعلام، انما هو سؤال توبیخ و تبکیت، و قیل: انه فی وقت انقطاع المسئلة عند حصولهم علی العقوبة، کما قال تعالی: فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ، و قیل: استشهاد الرسل کاستنطاق الجوارح، و روی عن النبی (ص) انه قال: «ان اللَّه یسأل کل احد بکلامه، لیس بینه و بینه ترجمان».
وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ میگوید: وزن اعمال روز رستاخیز بودنی است در ترازویی که آن را عمود است و دو کفه و زبان. مردی از ابن عباس پرسید که: ترازوی قیامت بر چه صفت است؟ گفت: طول العمود خمسون الف سنة، و هو من نور شطره، و شطره من ظلمة. اما الظلمة ففیها السیئات، و الشطر الذی هو من نور، ففیه الحسنات، فویل للمکذبین بهذا ایها الرجل! و روی انّه قال: الکفّة التی توزن بها الحسنات من نور، و موضعها عن یمین العرش، و التی توزن بها السیئات من ظلمة، و موضعها عن یسار العرش. و روی ان داود النبی (ص) سأل ربه ان یریه المیزان، فأراه، فاذا کل کفة من کفتیه مثل السماء و الارض. فلما رآه خرّ مغشیّا علیه، ثم افاق، فقال: الهی! من یقدر علی ان یملأها حسنات؟ فقال اللَّه سبحانه: یا داود! انی اذا رضیت عن عبدی ملأتها بتمرة.
اگر کسی گوید: عمل از جمله اعراض است نه از جمله اجسام که در ترازو توان نهاد، یا وصف آن بثقل و خفة توان کرد، پس سختن آن در ترازو چون درست آید؟
و اعتقاد در آن چگونه توان داشت؟ جواب آنست که: مقتضی خبر مصطفی (ص) آنست که این سخن بصحف آن باز میگردد، یعنی که آن صحیفها که اعمال بنده در آن نوشتهاند در ترازو نهند، و این قول عبد اللَّه بن عمرو است، یدل علیه
قول النبیّ (ص): «یؤتی بالرجل یوم القیامة الی المیزان، ثم یخرج له تسعة و تسعون سجلا، کل سجل منها مثل مدّ البصر، فیها خطایاه و ذنوبه، فیوضع فی کفّة، ثم یخرج له کتاب مثل الأنملة، فیها شهادة ان لا اله الا اللَّه، و أن محمدا عبده و رسوله، فیوضع فی الکفة الأخری، فترجح خطایاه و ذنوبه».
و قیل: یوزن الانسان کما قال عبید بن عمیر: یؤتی بالرجل العظیم الجثة، فلا یزن جناح بعوضة. و قیل: یجعل اللَّه فی کفة الحسنات ثقلا و فی کفة السیئات خفّة یراها الناس یوم القیامة.
اگر کسی گوید: اعمال و احوال بندگان همه بعلم خدا است. همه میداند.
خرد و بزرگ آن میبیند. کمیت و کیفیت آن و اندازه آن میشناسد، پس سختن آن در ترازو چه معنی دارد؟ جواب آنست که: رب العزة با خلق مینماید که بندگان را بنزدیک وی چیست جزاء کردار از خیر و شر، و تا اهل سعادت را از اهل شقاوت بآن علامت باز دانند. گرانی کفّه حسنات گروهی را نشان نجات است، یعنی که اللَّه نجات وی خواسته و وی را آمرزیده، و گرانی کفه سیئات گروهی را نشان هلاک است، یعنی که اللَّه هلاک وی خواسته، و او را از درگاه خود رانده. و نیز تا اللَّه را بر خلق حجّت باشد بر جزاء کردار، و دانند که اللَّه مجازات که میکند بحق میکند، و ایشان سزای آنند، و نظیره قوله: هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ میزان یکی است، اما بجمع گفت، از بهر آنکه اعمال که بدان میسنجند بسیار است، و کثرت در آن است، پس بحکم جوار اعمال موزونه میزان را نیز بجمع گفتند، هم چنان که ابراهیم (ع) یک مرد است در ذات خود، اما کثرت اتباع را وی را امت نام نهادند: إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ. و روا باشد که بلفظ جمع باشد و بمعنی واحد، چنان که گفت: یا أَیُّهَا الرُّسُلُ و المراد به الرسول (ص) وحده. جای دیگر گفت: الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ، و المراد به نعیم بن مسعود، «ان الناس» یعنی ابا سفیان و اصحابه، و گفتهاند: میزان مشتمل است بر چند چیز: عمود و لسان و کفتین، و تا این اجزاء مجتمع نبود، سختن بوی راست نیاید، پس جمع آن اشارت باجتماع این اجزاست، و قیل: لأن لکل عبد یوم القیامة میزانا، یوزن به عمله، فلذلک ذکره علی الجمع.
قال ابو بکر الصدیق حین حضره الموت فی وصیته لعمر بن الخطاب: انما ثقلت موازین من ثقلت موازینه یوم القیامة باتّباعهم للحق فی الدنیا، و ثقله علیهم، و حق لمیزان یوضع فیه الحق غدا ان یکون ثقیلا، و انما خفّت موازین من خفّت موازینه یوم القیامة باتّباعهم الباطل فی الدّنیا و خفّته علیهم، و حق لمیزان فیه الباطل غدا ان یکون خفیفا. و قیل: الموازین ثلاثة: میزان یفرق به بین الحق و الباطل، و هو العقل، و میزان یفرق به بین الحلال و الحرام، و هو العلم، و میزان یفرق به بین السعادة و الشقاوة و هو المشیة و الارادة، و اللَّه اعلم.
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ یعنی: رحجت حسناته علی سیّئاته و لو وزن ذرّة، فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ افلحوا و سعدوا و خلّدوا فی الجنة.
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ ای رجحت سیئاته علی حسناته، فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ صاروا الی العذاب. بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ ای یجحدون بما جاء به محمّد (ص). این «با» از بهر آن در آمد که مراد باین ظلم کفر و تکذیب است، چنان که جای دیگر گفت: فَظَلَمُوا بِها ای فکفروا بها.
وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ این خطاب با مشرکان مکّه است. یقول: مکناکم فیما بین مکّة الی الیمن و الی الشام. میگوید: شما را درین دیار حجاز از مکه تا بیمن تا بشام دست رس دادیم، و تمکین کردیم تا در آن مینشینید، و این راهها بر شما گشادیم، تا بتجارت در آن میروید، و مال و نعمت در دست شما نهادیم، تا از آن روزی خود میخورید. المعایش جمع المعیشه، و هو ما یتعیشون به، و قیل: ما منه العیش من مطعم و مشرب. آن گه گفت: قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ ای ما اقلّ شکرکم! و قد فعلت بکم هذه کلها، و قیل: معناه، قلّ من یشکر منکم!
برگردان به زبان ساده
روی ابی بن کعب قال، قال النبی (ص): «من قرأ سورة الاعراف جعل اللَّه بینه و بین ابلیس سترا، و کان آدم له شفیعا یوم القیامة».
هوش مصنوعی: ابی بن کعب نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمودند: «کسی که سوره اعراف را بخواند، خداوند بین او و ابلیس پردهای قرار میدهد و در روز قیامت، آدم برای او شفیع خواهد بود.»
این سورة الاعراف بعدد کوفیان دویست و شش آیت است، و سه هزار و هشتصد و بیست و پنج کلمه، و سیزده هزار و هشتصد و هفتاد و هفت حرف. جمله بمکه فرو آمد بروایت جویبر از ضحاک. مقاتل گفت: مگر پنج آیت که در مدنیات شمرند: وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ تا بآخر پنج آیت. گفت: این پنج آیت به مدینه فرو آمد باقی همه به مکّه فرو آمد.
هوش مصنوعی: این سوره الأعراف شامل ۲۰۶ آیه است و تعداد کلمات آن به سه هزار و هشتصد و بیست و پنج میرسد. همچنین، تعداد حروف آن به سیزده هزار و هشتصد و هفتاد و هفت میباشد. بر اساس روایت جویبر از ضحاک، این سوره در مکه نازل شده است. مقاتل بیان کرده که تنها پنج آیه از این سوره در مدینه نازل شده و آن آیات از "وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ" آغاز میشود و تا پایان پنج آیه ادامه دارد. به این ترتیب، فقط این پنج آیه به مدینه نازل شده و بقیه آیات در مکه نازل گشتهاند.
و درین سورة منسوخ نیست مگر یک آیت، و هی قوله تعالی: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ. گفتهاند که: اول این آیت منسوخ است، و میانه آیت محکم، و آخر آیت منسوخ. اول گفت: خُذِ الْعَفْوَ یعنی الفضل من اموالهم، و این آن بود که در ابتداء اسلام کسی که صاحب مال بود، هزار درم از بهر خویش بنهادی، یا ثلث مال، و باقی بصدقه دادی. و اگر صاحب ضیاع و زرع بودی، یک ساله نفقه خود و عیال بنهادی، و باقی بصدقه دادی. اگر پیشه ور بودی، قوت یک روزه بنهادی، و باقی بصدقه دادی. پس زکاة فرض آن را منسوخ کرد. و میانه آیت، «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» یعنی بالمعروف، این محکم است، وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ منسوخ است بآیت سیف.
هوش مصنوعی: در این سوره تنها یک آیه منسوخ شده است که عبارت است از "خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ". گفته شده که ابتدای این آیه منسوخ است، وسط آن محکم و انتهای آن نیز منسوخ است. در ابتدای آیه، "خُذِ الْعَفْوَ" به معنای گرفتن فضل از اموال دیگران است، که در آغاز اسلام افرادی که مالک مال بودند، بخشی از دارایی خود را برای خود نگه میداشتند و بقیه را صدقه میدادند. به عنوان مثال، اگر فردی ثروت زیادی داشت، مقداری از آن را برای خود نگه میداشت و بقیه را انفاق میکرد. اما پس از آن، حکم زکات جایگزین این عمل شد. بخش میانی آیه که به "وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ" اشاره دارد، به کارهای نیک و پسندیده مربوط میشود و حکم آن محکم است. در نهایت، جمله "وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ" منسوخ شده و جای خود را به آیهای دیگر داده است.
المص نامی است از نامهای قرآن بقول حسن. آن گه گفت: کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ تا معلوم شود که نام قرآن است. میگوید: قرآن نامهای است فرو فرستاده بتو. ابن عباس گفت: انا اللَّه الصادق. بروایتی دیگر هم از وی: انا اللَّه افصل. زید بن علی گفت: انا اللَّه الفاصل. عکرمه گفت: انا اللَّه اعلم و أصدق. عطاء بن ابی رباح گفت: ثنائی است که اللَّه بر خویشتن کرد بسزای خویش و بقدر خویش. ابن عباس گفت: سوگند است که اللَّه یاد کرد بنام خویش و صفت خویش. قومی گفتند: معنی این همانست که گفت: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؟ و شرح این کلمات در صدر سورة البقره مستوفی رفت.
هوش مصنوعی: المص یکی از نامهای قرآن است، به گفته حسن. او میگوید که این نام نشاندهنده این است که قرآن کتابی است که به سوی تو نازل شده. ابن عباس اظهار داشته است که این به معنای راستگویی خداوند است و در روایتی دیگر گفته است: "من جداییبخش هستم." زید بن علی نیز گفته است که خداوند جداکننده است. عکرمه بیان کرده که خداوند عالم و راستگوست. عطاء بن ابی رباح گفته است که این عباراتی است که خداوند در شان خود بر زبان آورد. ابن عباس همچنین اشاره کرده که این قسمتی است که خداوند به نام و صفات خود یاد میکند. برخی نیز گفتهاند که معنی این عبارت شبیه به آیهای است که میگوید: "آیا صدرت را گشاد نکردیم؟" و توضیحات این کلمات در ابتدای سوره بقره بهطور کامل آمده است.
کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ ای: هذا کتاب انزل الیک، فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ ای شک منه، ای من الکتاب أنه من اللَّه. نگر که بگمان نباشی که این کتاب از نزدیک خدا است، و گفته اوست، و صفت و علم اوست. معنی دیگر: فلا یضیقن صدرک بابلاغ ما ارسلت به. باین قول «منه» این «ها» با انذار شود، میگوید: یا محمد! نگر تا دلت بتنگ نیاید، و از دشمن نترسی بپیغام رسانیدن، و ایشان را بیم نمودن، و این از بهر آن گفت که مصطفی (ص) در ابتداء وحی از دشمنان میترسید و میگفت: «ای ربّ انّی اخاف ان یثلغوا رأسی».
هوش مصنوعی: این کتابی است که به تو نازل شده است. پس در دل خود هیچ تنگنایی نسبت به آن احساس نکن، تردید نداشته باش و بدان که این کتاب از سوی خداوند است. همچنین میگوید که در رساندن پیامهایی که مأمور به آنها هستی، دلتنگ نباش و از دشمنان نترس. این به این دلیل است که حضرت محمد (ص) در آغاز نزول وحی از دشمنان خود میترسید.
پس رب العزة خبر داد که وی در امان و زینهار حق است، و از کید دشمنان معصوم، و ذلک فی قوله تعالی: وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ.
هوش مصنوعی: خداوند متعال اعلام کرده است که او در امنیت و حفاظت کامل است و از توطئههای دشمنان معصوم در امان خواهد بود.
پس گفت: لِتُنْذِرَ بِهِ یعنی: ایمن باش و مترس، و بقوت دل پیغام برسان، و ایشان را بیم نمای، و آگاه کن که این قرآن بآن فرو فرستادیم تا تو بوی انذار کنی، و ایشان را از عذاب ما بترسانی. وَ ذِکْری لِلْمُؤْمِنِینَ یعنی: مواعظ للمصدقین.
هوش مصنوعی: پس گفت: که برسانی و هشدار دهی به وسیله آن، یعنی با دل قوی پیام را منتقل کن و آنان را از عذاب ما بترسانی. این قرآن را به همین منظور فرستادیم تا تو آگاهسازی کنی و آنان را از عذاب ما بترسانی. همچنین، این قرآن یادآوری است برای مومنان، یعنی موعظهای برای کسانی که ایمان دارند.
اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ این خطاب با اهل مکه است. ایشان را اتباع دین حق میفرماید، و بر طاعت خدا و رسول میخواند، و از مخالفت دین و پرستیدن بتان باز میزند. میگوید: دین آنست که رسول آورد، و کتاب خدا بآن فرو آمد. بر پی آن روید، و بر پی باطل مروید، و فرود از اللَّه این بتان را بخدایی مگیرید، و ایشان را دوستان و یاران مگیرید و مپسندید.
هوش مصنوعی: به آنچه از سوی پروردگارتان به شما نازل شده است، پیروی کنید. این خطاب به مردم مکه است و آنها را به پیروی از دین حق دعوت میکند. همچنین ایشان را به اطاعت از خدا و رسولش ترغیب نموده و از مخالفت با دین و پرستش بتها نهی میکند. میگوید که دین واقعی همان است که رسول آورده و کتاب خدا برای آن نازل شده است. بر این اساس پیش بروید و از گمراهی دوری کنید و بتها را به عنوان خدا قبول نکنید و از آنها دوستان و یاران نگیرید.
قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ یعنی: قلیلا یا معشر المشرکین اتعاظکم! و قیل: معناه، قلیلا من یتذکر منکم! حمزه و کسایی و حفص از عاصم تذکرون بتخفیف ذال خوانند. باقی بتشدید ذال، مگر ابن عامر که بیاء و تاء خواند: «یتذکّرون» علی الغیبة.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای "بسیار کم به یاد میآورید" است و اشاره به این دارد که ای گروه مشرکان آیا عبرت نمیگیرید! همچنین گفته شده که معنای دیگر آن این است که از میان شما، تنها تعداد کمی یادآوری میکنند! در مورد خواندن این کلمه، برخی از قاریان آن را با تخفیف (کاهش) ادا میکنند در حالی که سایرین با تشدید (افزایش) ادا میکنند، به جز ابن عامر که آن را به صورت دیگری میخواند.
وَ کَمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها «کم» دو معنی را گویند: کثرة را و استفهام را، و اینجا بمعنی کثرت است، و القریة المدینة سمّیت قریة، لانها تقری الناس ای تجمعهم.
هوش مصنوعی: چه تعداد از روستاها را هلاک کردیم! کلمه «کم» دو معنا دارد: یکی برای بیان کثرت و دیگری برای پرسش. در اینجا به معنی کثرت است. روستا به شهری گفته میشود که مردم را جمع میکند و به همین خاطر به آن «قریه» گفته شده است.
اهلکناها ای: اهلکنا اهلها بالعذاب، یعنی الامم الماضین الذین کذّبوا الرسل. خبر میدهد رب العالمین که مردمان شهرها بسی هلاک کردیم، و بایشان انواع عذاب فرو گشادیم، و نشان ایشان از زمین برداشتیم چون عاد و ثمود و قوم لوط و قوم صالح و قوم نوح و قوم تبّع و امثال ایشان. رب العزّة میگوید: کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ اینان همگان رسولان ما را دروغ زن گرفتند، تا واجب گشت و سزا، رسانیدن بایشان آنچه بیم داده بودیم ایشان را بآن. آن گه بیان کرد که ایشان را چون کشتیم و چون هلاک کردیم، گفت: فَجاءَها بَأْسُنا بَیاتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ بأس و بطش ما و عذاب ما فرا سر ایشان نشست ناگاه، و ایشان در خواب و غفلت. وقت شبیخون و وقت قیلوله بذکر مخصوص کرد، که باین دو وقت مردم در خواب شوند، و از حوادث و طوارق غافل باشند. یعنی که ایشان توقّع نداشتند، و غافل بودند که ناگاه بایشان عذاب آمد. آن گه چون عذاب معاینه بدیدند، بظلم خود و کفر خود اقرار دادند. اینست که رب العالمین گفت: فَما کانَ دَعْواهُمْ ای: قولهم و دعاؤهم و تضرعهم، إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلَّا أَنْ اقروا علی انفسهم بالشرک، و قالُوا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ. ظلم ایدر بمعنی شرک است.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ میگوید که ما اقوام گذشتهای که پیامبران را تکذیب کردند، هلاک کردیم. مردمان بسیاری از شهرها را به عذابهای گوناگون دچار کردیم و نامشان را از زمین بردشتیم، مانند قوم عاد، ثمود، لوط، صالح، نوح و قوم تبع. او میفرماید که همه آنان پیامبران ما را دروغگو دانسته و به همین دلیل مجازاتشان واجب شد. وقتی که آن عذاب ناگهانی به سراغشان آمد، در حالت خواب و غفلت بودند و انتظار چنین چیزی را نداشتند. در واقع، آن زمانهای شب و قیلوله را برای وقوع این عذاب انتخاب کرده بودیم، زیرا مردم معمولاً در آن موقعیتها در خوابند و از حوادث غافل میشوند. وقتی عذاب را مشاهده کردند، به ظلم و کفر خود اعتراف کردند و گفتند که ما ظالم بودیم، که در اینجا ظلم به مفهوم شرک نیز است.
همانست که در سورة الانبیاء گفت: یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ. فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ. پشیمان شدند و بجرم خود اقرار دادند لکن بوقت معاینه عذاب ندامت و اقرار سود ندارد، و تضرع و ابتهال بکار نیاید.
هوش مصنوعی: آنها با خود میگفتند: «ای وای بر ما، ما به واقع ظلم کردیم.» این ندا و درخواست آنها ادامه داشت تا اینکه ما آنها را نابود کردیم و به خاکستر تبدیل کردیم. آنها در آخر به گناهان خود اعتراف کردند، اما در لحظهای که عذاب را میدیدند، پشیمانی و اعتراف آنها فایدهای نداشت و هیچ تضرع و دعا و تلاش در آن شرایط به کار نمیآمد.
فَلَنَسْئَلَنَّ یعنی فی الآخرة الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ یعنی الامم الخالیة الذین اهلکوا فی الدنیا، ما اجابوا الرسل؟ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ ما ذا اجیبوا فی التوحید؟ و نسألهم هل بلغوهم؟ و قیل: لنسألنّ الذین ارسل الیهم عن قبول الرسالة و القیام بشروطها، و لنسألن المرسلین عن اداء الرسالة و الامانة فیها، و قیل: لنسألنّ الذین ارسل الیهم عن حفظ حرمات الرسل، و لنسألن المرسلین علی الشفقة علی الامم. رب العزة جل جلاله خود داناتر که ایشان چه گفتند؟ و چه جواب شنیدند؟ اما در قیامت از ایشان بپرسید تا حجت آرد بر کافران که از توحید سروا زدند، و حق نپذیرفتند، و ایشان را در آن عذر نماند، و حجّت نبود. آن گه در شرح بیفزود، و این معنی را بیان کرد، گفت: فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ یعنی اعمالهم بعلم منا وَ ما کُنَّا غائِبِینَ عن اعمالهم من الخیر و الشر فی الدنیا، فلا یخفی علیه منها صغیر و لا کبیر، و لا سر، و لا علانیة. خبر میدهد جل جلاله که: سؤال ما ازیشان نه از آنست که میندانیم که چه گفتند؟ و چه جواب شنیدند؟ که ما کردار و گفتار و انفاس و حرکات خلق همه دانستهایم، و شمرده ایم. بر ما هیچ پوشیده نیست، و بعلم ما هیچ فرو شده نیست، اما سؤال میکنیم از روی توبیخ و تقریع ایشان، و اقامت حجّت بر ایشان. و آنجا که گفت جل جلاله: وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ یعنی: لا یسألون سؤال استرشاد و استعلام، انما هو سؤال توبیخ و تبکیت، و قیل: انه فی وقت انقطاع المسئلة عند حصولهم علی العقوبة، کما قال تعالی: فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ، و قیل: استشهاد الرسل کاستنطاق الجوارح، و روی عن النبی (ص) انه قال: «ان اللَّه یسأل کل احد بکلامه، لیس بینه و بینه ترجمان».
هوش مصنوعی: در روز قیامت، از آنهایی که به سویشان پیامبر فرستاده شده بود، سوال میشود که آیا به پیامبران پاسخ دادهاند یا نه، و از پیامبران نیز پرسیده میشود که آیا آنها مفهوم توحید را به این قوم رساندهاند؟ همچنین از مردم پرسیده میشود که آیا پیامها را پذیرفته و به آنها عمل کردند؟ و از پیامبران خواسته میشود که درباره رسالت و امانتداری خود توضیح دهند. خداوند متعال، به خوبی از آنچه که گفته شده و پاسخی که دریافت کردهاند، آگاه است، اما در آن روز از آنان سوال خواهد کرد تا بر کافران حجت بیاورد که به توحید نپرداختند و حقیقت را نپذیرفتند و نتوانستند عذری بیاورند. همچنین بیان شده که خداوند به اعمال آنها واقف است و همه چیز را به دقت ثبت کرده است. سؤالهای الهی از روی توبیخ و تأکید بر مسئولیت انسانها خواهد بود و نه برای جستجوی اطلاعات جدید، زیرا همه کارها و رفتارهای انسانها بر او پوشیده نیست. در آن روز، گناهکاران از اعمالشان سوال نخواهند شد، چرا که آن سؤال، برای دیگر مقاصد است.
وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ میگوید: وزن اعمال روز رستاخیز بودنی است در ترازویی که آن را عمود است و دو کفه و زبان. مردی از ابن عباس پرسید که: ترازوی قیامت بر چه صفت است؟ گفت: طول العمود خمسون الف سنة، و هو من نور شطره، و شطره من ظلمة. اما الظلمة ففیها السیئات، و الشطر الذی هو من نور، ففیه الحسنات، فویل للمکذبین بهذا ایها الرجل! و روی انّه قال: الکفّة التی توزن بها الحسنات من نور، و موضعها عن یمین العرش، و التی توزن بها السیئات من ظلمة، و موضعها عن یسار العرش. و روی ان داود النبی (ص) سأل ربه ان یریه المیزان، فأراه، فاذا کل کفة من کفتیه مثل السماء و الارض. فلما رآه خرّ مغشیّا علیه، ثم افاق، فقال: الهی! من یقدر علی ان یملأها حسنات؟ فقال اللَّه سبحانه: یا داود! انی اذا رضیت عن عبدی ملأتها بتمرة.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اعمال مردم در ترازویی سنجیده میشود که دو کفه و یک میله عمودی دارد. یکی از افراد از ابن عباس پرسید که این ترازوی قیامت چگونه است. او در پاسخ گفت که میله آن به طول پنجاه هزار سال است و نیمی از آن نور و نیمی دیگر تاریکی است. تاریکی محل جمعآوری کارهای بد است، در حالی که نیمه نور برای کارهای خوب استفاده میشود. سپس ابن عباس هشدار داد که وای بر کسانی که به این حقیقت باور ندارند! همچنین بیان کرد که کفهای که کارهای خوب در آن سنجیده میشود از نور است و در سمت راست عرش قرار دارد، در حالی که کفهای که کارهای بد در آن سنجیده میشود از تاریکی است و در سمت چپ عرش قرار دارد. گفته شده که حضرت داوود از خدا خواست تا ترازوی قیامت را به او نشان دهد و وقتی آن را دید، بیهوش شد و بعد از بههوش آمدن گفت: «خداوندا! چه کسی میتواند این کفهها را با اعمال نیک پر کند؟» و خداوند پاسخ داد: «ای داوود! وقتی من از بندهای راضی باشم، با یک خرما آن را پر میکنم.»
اگر کسی گوید: عمل از جمله اعراض است نه از جمله اجسام که در ترازو توان نهاد، یا وصف آن بثقل و خفة توان کرد، پس سختن آن در ترازو چون درست آید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید: عمل یکی از ویژگیها است و نه یکی از اشیاء که بتوان آن را در ترازوی وزن قرار داد یا وصفی از سنگینی و سبکی برای آن قائل شد، پس چگونه میتوان آن را در ترازوی وزن درست سنجید؟
و اعتقاد در آن چگونه توان داشت؟ جواب آنست که: مقتضی خبر مصطفی (ص) آنست که این سخن بصحف آن باز میگردد، یعنی که آن صحیفها که اعمال بنده در آن نوشتهاند در ترازو نهند، و این قول عبد اللَّه بن عمرو است، یدل علیه
هوش مصنوعی: چگونه میتوان به این موضوع باور داشت؟ پاسخ این است که بر اساس حدیث پیامبر (ص)، این سخن به صفحات ثبت اعمال افراد بازمیگردد. به عبارتی، آن صفحاتی که اعمال انسان در آن نوشته شده است، در روز قیامت وزن میشود. این موضوع با گفته عبدالله بن عمرو نیز تأیید میشود.
قول النبیّ (ص): «یؤتی بالرجل یوم القیامة الی المیزان، ثم یخرج له تسعة و تسعون سجلا، کل سجل منها مثل مدّ البصر، فیها خطایاه و ذنوبه، فیوضع فی کفّة، ثم یخرج له کتاب مثل الأنملة، فیها شهادة ان لا اله الا اللَّه، و أن محمدا عبده و رسوله، فیوضع فی الکفة الأخری، فترجح خطایاه و ذنوبه».
هوش مصنوعی: در روز قیامت، فردی به صحرای قیامت آورده میشود و در آنجا به میزان (ترازوی سنجش اعمال) معرفی میشود. در این مقطع، نود و نه دفتر که هر کدام به اندازه دیدی وسیع است، در مورد خطاها و گناهان آن فرد بیرون آورده میشود و در یک کفه گذاشته میشود. پس از آن یک کتاب کوچک که شامل شهادت به یگانگی خدا و اینکه محمد، بنده و پیامبر اوست، آورده میشود و در کفه دیگر قرار میگیرد. در نهایت، گناهان و خطاهای فرد سنگینتر از گواهی شهادت او قرار میگیرد.
و قیل: یوزن الانسان کما قال عبید بن عمیر: یؤتی بالرجل العظیم الجثة، فلا یزن جناح بعوضة. و قیل: یجعل اللَّه فی کفة الحسنات ثقلا و فی کفة السیئات خفّة یراها الناس یوم القیامة.
هوش مصنوعی: گفته شده است که انسان به مانند آنچه عبید بن عمیر بیان کرده است، در روز قیامت با مردی بزرگجثه آورده میشود که در آن روز، وزن او حتی به اندازه یک بال مگس هم نمیباشد. همچنین گفته شده است که خداوند در کفه حسنات، وزنی سنگین قرار میدهد و در کفه سیئات، وزنی سبک، که مردم در روز قیامت آن را مشاهده خواهند کرد.
اگر کسی گوید: اعمال و احوال بندگان همه بعلم خدا است. همه میداند.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید: همه اعمال و وضعیتهای بندگان تحت دانش خدا قرار دارد و خداوند از همه آنها باخبر است.
خرد و بزرگ آن میبیند. کمیت و کیفیت آن و اندازه آن میشناسد، پس سختن آن در ترازو چه معنی دارد؟ جواب آنست که: رب العزة با خلق مینماید که بندگان را بنزدیک وی چیست جزاء کردار از خیر و شر، و تا اهل سعادت را از اهل شقاوت بآن علامت باز دانند. گرانی کفّه حسنات گروهی را نشان نجات است، یعنی که اللَّه نجات وی خواسته و وی را آمرزیده، و گرانی کفه سیئات گروهی را نشان هلاک است، یعنی که اللَّه هلاک وی خواسته، و او را از درگاه خود رانده. و نیز تا اللَّه را بر خلق حجّت باشد بر جزاء کردار، و دانند که اللَّه مجازات که میکند بحق میکند، و ایشان سزای آنند، و نظیره قوله: هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
هوش مصنوعی: انسان با عقل و درک خود میتواند خوب و بد را تشخیص دهد و بر اساس اندازه و کیفیت رفتار خود قضاوت کند. بنابراین، وجود ترازویی برای سنجش خوبیها و بدیها چه معنایی دارد؟ پاسخ این است که خداوند با این کار به بندگان خود میآموزد که پاداش اعمال خوب و بد آنها نزد او چگونه خواهد بود و از این طریق اهل نیکی را از اهل بدی مشخص میکند. سنگینی کفه اعمال نیک به معنای نجات و بخشش از سوی خداوند است، در حالی که سنگینی کفه اعمال بد نشاندهنده هلاکت و رانده شدن از درگاه اوست. همچنین، این مسأله به خداوند اجازه میدهد که بر اعمال بندگان خود حجت داشته باشد و بداند که مجازاتهایی که اعمال میکند، عادلانه و بر اساس کردار خود بندگان است. این امر مشابه آیهای است که میگوید: «این کتاب ماست که به حق بر شما شهادت میدهد. ما آنچه را که انجام میدادید، ثبت کردهایم.»
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ میزان یکی است، اما بجمع گفت، از بهر آنکه اعمال که بدان میسنجند بسیار است، و کثرت در آن است، پس بحکم جوار اعمال موزونه میزان را نیز بجمع گفتند، هم چنان که ابراهیم (ع) یک مرد است در ذات خود، اما کثرت اتباع را وی را امت نام نهادند: إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ. و روا باشد که بلفظ جمع باشد و بمعنی واحد، چنان که گفت: یا أَیُّهَا الرُّسُلُ و المراد به الرسول (ص) وحده. جای دیگر گفت: الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ، و المراد به نعیم بن مسعود، «ان الناس» یعنی ابا سفیان و اصحابه، و گفتهاند: میزان مشتمل است بر چند چیز: عمود و لسان و کفتین، و تا این اجزاء مجتمع نبود، سختن بوی راست نیاید، پس جمع آن اشارت باجتماع این اجزاست، و قیل: لأن لکل عبد یوم القیامة میزانا، یوزن به عمله، فلذلک ذکره علی الجمع.
هوش مصنوعی: اگر اعمال کسی سنگین باشد، میزان او یکی است، اما به صورت جمع ذکر شده؛ زیرا اعمالی که با آن سنجیده میشود بسیار و متعدد هستند. از این رو، بر اساس حکم نزدیکی این اعمال، میزان نیز به صورت جمع ذکر شده است. مانند اینکه ابراهیم (ع) به عنوان یک فرد شناخته میشود، اما به دلیل کثرت پیروانش، به او امت گفته شده است. ممکن است در زبان جمع صحبت شود، اما به معنای واحد باشد، مانند اینکه در جایی گفته شده: "ای رسولان"، که منظور فقط پیامبر (ص) است. همچنین در جایی دیگر آمده: "کسانی که به آنها گفته شد"، که منظور نعیم بن مسعود است، و "الناس" به معنی ابوسفیان و همراهان اوست. گفته شده میزان شامل چند جزء است: یک پایه، یک زبان و دو کفه، و تا این اجزا جمع نشوند، سنجش درست نخواهد بود. بنابراین، جمع آن به اتحاد این اجزا اشاره دارد. همچنین گفته شده که هر بندهای خدا در روز قیامت میزی دارند که اعمالش را با آن میسنجند، به همین دلیل از لفظ جمع استفاده شده است.
قال ابو بکر الصدیق حین حضره الموت فی وصیته لعمر بن الخطاب: انما ثقلت موازین من ثقلت موازینه یوم القیامة باتّباعهم للحق فی الدنیا، و ثقله علیهم، و حق لمیزان یوضع فیه الحق غدا ان یکون ثقیلا، و انما خفّت موازین من خفّت موازینه یوم القیامة باتّباعهم الباطل فی الدّنیا و خفّته علیهم، و حق لمیزان فیه الباطل غدا ان یکون خفیفا. و قیل: الموازین ثلاثة: میزان یفرق به بین الحق و الباطل، و هو العقل، و میزان یفرق به بین الحلال و الحرام، و هو العلم، و میزان یفرق به بین السعادة و الشقاوة و هو المشیة و الارادة، و اللَّه اعلم.
هوش مصنوعی: ابو بکر صدیق در آخرین لحظات زندگیاش به عمر بن الخطاب گفت: در روز قیامت، سنگینی موازین کسانی که در دنیا به حقیقت پایبند بودند، به خاطر پیروی از حق خواهد بود و این سنگینی بر آنها گران خواهد آمد. همچنین، میزان حقی که فردا در آن حق قرار داده میشود، باید سنگین باشد. برعکس، موازین کسانی که در دنیا پیرو باطل بودند، در قیامت سبک خواهد بود و این سبکی بر آنها آسان خواهد بود. همچنین، گفته شده که موازین سه نوع هستند: یکی برای تمایز بین حق و باطل که عقل است، دیگری برای تشخیص حلال و حرام که علم است، و سومی برای تمایز بین سعادت و شقاوت که اراده و مشیت است. خداوند داناتر است.
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ یعنی: رحجت حسناته علی سیّئاته و لو وزن ذرّة، فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ افلحوا و سعدوا و خلّدوا فی الجنة.
هوش مصنوعی: هر کسی که خوبیهایش بر بدیهایش غلبه داشته باشد، حتی اگر به اندازهی یک دانه باشد، کسانی هستند که رستگار و پیروز شده و در بهشت جاویدان خواهند بود.
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ ای رجحت سیئاته علی حسناته، فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ صاروا الی العذاب. بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ ای یجحدون بما جاء به محمّد (ص). این «با» از بهر آن در آمد که مراد باین ظلم کفر و تکذیب است، چنان که جای دیگر گفت: فَظَلَمُوا بِها ای فکفروا بها.
هوش مصنوعی: هر کسی که ترازوی اعمالش سبک باشد و گناهانش بر اعمال نیکش غالب شود، این افراد همانهایی هستند که به خودشان زیان زدهاند و به عذاب میرسند. این عذاب به خاطر انکارهایشان نسبت به آیات ماست، یعنی نسبت به آنچه محمد (ص) آورده است. واژه "با" در اینجا به این معناست که منظور از ظلم، کفر و تکذیب است، همانطور که در جای دیگر گفته شده است که آنها با انکار، ظلم کردند.
وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ این خطاب با مشرکان مکّه است. یقول: مکناکم فیما بین مکّة الی الیمن و الی الشام. میگوید: شما را درین دیار حجاز از مکه تا بیمن تا بشام دست رس دادیم، و تمکین کردیم تا در آن مینشینید، و این راهها بر شما گشادیم، تا بتجارت در آن میروید، و مال و نعمت در دست شما نهادیم، تا از آن روزی خود میخورید. المعایش جمع المعیشه، و هو ما یتعیشون به، و قیل: ما منه العیش من مطعم و مشرب. آن گه گفت: قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ ای ما اقلّ شکرکم! و قد فعلت بکم هذه کلها، و قیل: معناه، قلّ من یشکر منکم!
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید که شما را در زمین ساکن کرده و امکانات زندگی را برایتان فراهم کرده است. او از مکه تا یمن و شام برای شما راهها و فرصتهای تجارت ایجاد کرده و نعمتهای فراوانی را در اختیارتان قرار داده تا از آنها بهرهمند شوید و روزی خود را تأمین کنید. اما با این حال، شکرگزاری شما بسیار کم است و تنها عدهی اندکی از شما قدردان این نعمات هستند.