اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا ابعد ما اکرمنی بجمیل ولایته اتولی غیره؟! و بعد ما وقع علیّ ضیاء عنایته انظر فی الدارین الی سواه؟! پس از آنکه آفتاب عنایت و رعایت از درگاه جلال و عزت بر ما تافت، و بی ما کار ما در دو جهان بساخت، و بمهر سرمدی دل ما بیفروخت، و بزیور انس بیاراست، و این تشریف داد که در صدر قبول گهی مهد ناز ما میکشند که «لعمرک»، گهی قبضه صفت بحکم عنایت بیان صیقل آئینه دل ما میکند که: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ، گهی مستوفی دیوان ازل و ابد حوالت قبول و ردّ خلق با درگاه ما میکند که: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. با این همه دولت و مرتبت و عنایت و رعایت چون سزد که دلم تقاضای دیگری کند! یا بدنیا و عقبی نظری کند! لا جرم دنیا را گفت: «مالی و للدنیا»! عقبی را گفت: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی، نه دنیا و نه عقبی بلکه دیدار مولی.
هوش مصنوعی: در این متن، نویسنده به بیان احساسات و ارتباط عمیق خود با خدای متعال میپردازد. او از خود میپرسد که آیا پس از کسب چنین مراحلی از عنایت و محبت الهی، میتواند به غیر از خداوند پناه ببرد یا به چیز دیگری توجه کند؟ وی تأکید میکند که با وجود تابش نور محبت و نعمتهای الهی بر او، چگونه ممکن است دلش خواهان چیز دیگری باشد. او به جایگاه و مقام عظیم خداوند اشاره میکند و به این نکته میپردازد که با این همه محبت و کرامت، نباید به دنیای فانی و پاداشهای آن فکر کند. در پایان، او بر این باور است که تنها دیدار خداوند ارزشمند است و نه دنیا و نه آخرت، بلکه عشق به خداوند و ارتباط با او مهمترین هدف اوست.
فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ خدایی که آفریدگار زمین و آسمان است، کردگار جهان و جهانیان است، دانای آشکارا و نهان است، نه روزی خوار است، که روزی گمار بندگان است، وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ له نعت الکرم، فلذلک یطعم، و له حق القدم فلذلک لا یطعم.
هوش مصنوعی: خدایی که آفریننده آسمانها و زمین است، صاحب جهانیان و همه موجودات است. او به خوبی هر آنچه در دلها و ذهنهاست را میداند و نیازی به روزی ندارد، بلکه خود روزیرسان بندگانش است. او به دیگران غذا میدهد و خود نیازی به غذا ندارد. این ویژگیها نشان از عظمت و بزرگی او دارد و بدین ترتیب، او همیشه در مقام خدایی برتر باقی میماند.
وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ چنان که در آفرینش ضر یگانه و یکتا است، در دفع ضرّ هم یکتا است و بیهمتا. اگر عالمیان بهم آیند، و جن و انس دست در هم دهند، تا دردی که نیست پدید کنند نتوانند، یا دردی که هست بردارند بیخواست اللَّه راه بدان نبرند. درد و دارو را منهل یکی دان، نعمت و محنت را منبع یکی شناس، کفر و ایمان را مطلع یکی بین، در دایره جمع یک رنگ، در منازل تفرقت رنگارنگ، اینست که آن جوانمرد اندر نظم گفت:
هوش مصنوعی: اگر خداوند بخواهد شما را به سختی مبتلا کند، هیچ کسی نمیتواند این مشکل را برطرف کند جز خود او. همانطور که در آفرینش، او تنها و بینظیر است، در رفع مشکلات نیز تنها و بیهمتاست. اگر همه مردم و موجودات به هم بپیوندند تا دردی که وجود ندارد ایجاد کنند، یا دردی که هست را بدون اراده خداوند از میان بردارند، نمیتوانند. درد و درمان را یکی بدان، نعمت و مصیبت را از یک منبع بشناس، کفر و ایمان را در یک نقطه ببین. در دایره اتحاد همه چیز یکسان است، ولی در منازل تفرقه هر چیز رنگ و بوی خاص خود را دارد.
بر دو رخ هم کفر و هم ایمان تراست
در دو لب هم درد و هم درمان تر است.
هوش مصنوعی: در چهره تو هر دو حالت کفر و ایمان وجود دارد، و بر لبان تو هم درد هست و هم درمان.
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ شکننده کامهای بندگان است، و بذات و صفات زبر همه رهیگان است. درویشان را دولت دل و زندگانی جانست. نادر یافته یافته، و نادیده عیان است. یک نفس با حق بدو گیتی ارزان است. یک دیدار ازو بصد هزار جان رایگان است. یک طرفة العین انس با او خوشتر از جانست، او که کشته این کار است، در میان آتش نازانست، و او که ازین کار بی خبر است، در حبس بشریت در زندان است.
هوش مصنوعی: او بر بندگان خود تسلط دارد و بر آنها حاکم است. او به ذات و صفاتش از همه چیز برتر است. درویشان با او ارتباطی عمیق دارند و همین باعث زندگانی حقیقیشان میشود. آنچه به دست میآید نادر و ارزشمند است و آنچه نادیده است، واقعیت عینی دارد. یک لحظه نزدیک شدن به حقیقت در این دنیا بسیار ارزشمند است و یک بار دیدن او از هزاران جان با ارزشتر است. لحظهای پر از صمیمیت با او از جان عزیزتر است. او کسی است که در این راه جان خود را فدای عشق کرده و در دل آتش عشق خوشحال است، در حالی که کسانی که از این عشق بیخبرند، در زندان بشریت گرفتارند.
الهی! دیدار تو نزدیک است، لکن کار تا بدان نزدیکی بس باریک است. الهی! هر کس بر چیزی، و من ندانم که بر چهام! بیمم همه آنست که کی پدید آید که من کهام! الهی! چون او که بر یاد است بتو شاد است، او که بتو شاد است چرا بفریاد است!
هوش مصنوعی: خدای عزیز! ملاقات با تو نزدیک است، اما راه رسیدن به آن دیدار بسیار دشوار و پیچیده است. خدایا! هر کسی به چیزی وابسته است و من نمیدانم به چه چیزی وابستهام! نگرانی من این است که چه زمانی مشخص خواهد شد که من چه کسی هستم! خدایا! اگر کسی که به یاد توست، از یاد تو خوشحال است، چرا باید در زاری باشد؟
آن را که چو تو نگار باشد در بر
گر بانگ قیامت آید او را چه خبر!
هوش مصنوعی: کسی که زیباییاش همچون تو باشد، اگر صدای رستاخیز هم به گوشش برسد، چه چیزی متوجه خواهد شد؟
قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ لا شهادة اصدق من شهادة الحق لنفسه بما شهد به فی الاول، و ذلک فی قوله: یُشْهِدُ اللَّهَ فهو شهادة الحق للحق بأنه الحق. روز اول در عهد ازل بگفت راست و کلام پاک ازلی خبر داد از وجود احدی و کون صمدی و جلال ابدی و جمال سرمدی و ذات دیمومی و صفات قیومی. بو عبد اللَّه قرشی گفت: این تعلیم بندگان است و ارشاد طالبان. بلطف خود بندگان را میدرآموزد که بوحدانیت و فردانیت ما همین گواهی دهید بقدر خویش، چنان که ما گواهی دادیم بسزای خویش، و از راه معارضه برخیزید، تا چون ابلیس مهجور در وهده نیفتید، و قال بعضهم: شهد اللَّه بوحدانیته و أحدیته و صمدیته، و شهد غیره من الملائکة و اولی العلم بتصدیق ما شهد هو لنفسه. خود گواهی داد بخداوندی و بزرگواری و یکتایی خویش که جز وی کسی سزای آن شهادت نیست، و خلق را رسیدن بکنه جلال و عظمت وی نیست، و شهادت خلق جز تصدیق آن شهادت حق چیزی دیگر نیست.
هوش مصنوعی: خداوند را بپرسید که بزرگترین گواهی چیست؟ و پاسخ این است که خداوند خودش بزرگترین گواهی را به حقیقت میدهد. او در ابتدا بر وجود خود و صفاتش شهادت داده است. در روز نخست در عالم ازل، خداوند حقیقت را بیان کرد و از وجود خود، صمدیت و جلال ابدیاش خبر داد. این پیام به بندگانش است تا آنها را به یکتایی و فردانیت خداوند آشنا کند و به اندازهی درک خود، گواهی دهند، همانطور که خداوند خودش گواهی داده است. بندگان ناچارند از در تضاد و انکار درآیند تا مانند ابلیس طرد شده نشوند. برخی گفتهاند که خداوند به یکتایی و صمدیت خود شهادت داده و فرشتگان و علمای دیگر نیز این شهادت را تصدیق کردهاند. خداوند خودش به بزرگی و یکتاییاش گواهی میدهد و هیچکس دیگری لیاقت چنین شهادتی ندارد. انسانها نمیتوانند به ذات الهی او برسند و شهادت آنها در واقع تنها تصدیق شهادت حقیقی خداوند است.
جعفر بن محمد گفت: شهادت خلق را بنا بر چهار رکن است: اول اتباع امر، دوم اجتناب نهی، سوم قناعت، چهارم رضا. و گفتهاند: شهادت خلق سه قسم است: شهادت عام، و شهادت خاص، و شهادت خاص الخاص. شهادت عام خروج است از شرکت. شهادت خاص دخول است در مشاهدت. شهادت خاص الخاص نسیم صحبت از جانب قربت ببهانه وصلت. مخلص همه ازو بیند. عارف همه باو بیند. موحد همه او بیند. هر هست که نام برند عاریتی است، هستی حقیقی اوست، دیگر تهمتی است: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ ای همه تو و بس، با تو هرگز کی پدید آید کس!
هوش مصنوعی: جعفر بن محمد بیان میکند که برای شهادت خلق، چهار رکن وجود دارد: اول پیروی از دستورها، دوم اجتناب از نهیها، سوم قناعت و چهارم راضی بودن. همچنین گفتهاند که شهادت خلق به سه دسته تقسیم میشود: شهادت عام، شهادت خاص و شهادت خاص الخاص. شهادت عام به معنای خروج از شرک است، شهادت خاص ورود به مقام مشاهدت و شهادت خاص الخاص اشاره به نسیم محبتی دارد که از نزدیکی با حق به وجود میآید. در این حالت، مخلصان همه او را میبینند، عارفان با او در ارتباط هستند و موحدان فقط او را مینگرند. هر چیزی که نام برده میشود، امانتی است و هستی واقعی اوست. هر چیز دیگر تهمت است و فقط اوست که وجود دارد، و با او هیچکس دیگری هرگز نمیتواند ظاهر شود.