گنجور

۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا نزول این آیت بآن بود که کافران قریش رسول (ص) را دعوت کردند با دین پدران خویش، رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد که: یا محمد! ایشان را بگو که جز از اللَّه خدای گیرم بمعبودی؟ یا کردگاری شناسم بکار رانی؟ یا مولایی پسندم بنگهبانی؟ یعنی نکنم این، و نپسندم چنین، که کردگار و آفریدگار آسمانها و زمین خداست. «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ای خالقهما ابتداء و انشاء. و حقیقت فطرت ابتداء خلقت است. ابن عباس گفت: معنی فطرت نمی دانستم، تا آن گه که دو اعرابی خصومت گرفتند در چاهی، یکی گفت: انا فطرتها، یعنی أنشأت حفرها ابتداء، فعلمت انه مبتدی الخلقة، و منه‌

قول النبی (ص): «کل مولود یولد علی الفطرة».

درین خبر اشکالی است و غموضی، که لا بد است کشف آن کردن، و پرده غموض از روی آن برگرفتن، و بیان کردن، و آن آنست که بنزدیک اهل قدر فطرت درین خبر بمعنی دین و اسلام است، بقول ایشان این مناقض است مر آن را که مصطفی (ص) گفت: «الشقی من شقی فی بطن امه، و النطفة اذا انعقدت بعث اللَّه الیها ملکا یکتب اجله و رزقه، و شقی او سعید، و انه مسح ظهر آدم، فقبض قبضة، فقال: الی الجنة برحمتی، و قبض اخری فقال الی النار و لا ابالی».

و بمذهب اهل سنت اینجا بحمد اللَّه هیچ تناقض نیست، از بهر آنکه معنی فطرت نه اسلام است که ایشان میگویند، بلکه ابتداء خلقت است، قال اللَّه تعالی: فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ای مبدءها و منشئها، و قال تعالی: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها ای خلقة اللَّه التی خلق الناس علیها فی الابتداء. و آن فطرت آن عهد است که روز میثاق بر فرزندان آدم گرفت، و گفت: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ»؟ ایشان گفتند: «بلی». اکنون هر فرزند که در این عالم بوجود آید، بر حکم آن اقرار اول آید، و مقر باشد که او را صانعی و مدبری است، هر چند که او را بنامی دیگر میخواند، یا غیر او را می‌پرستد. در اصل صانع خلاف نیست، یقول اللَّه تعالی: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ. خلاف در صفت می‌افتد، بعضی مر صانع را صفت کنند بچیزی که نه سزای وی آنست، و بعضی غیر او را می‌پرستند تا سبب تقریب ایشان بود بوی، و بعضی غیر صانع بصانع اضافت میکنند چون زن و فرزند تعالی اللَّه عن جمیع ذلک علوا کبیرا.

اکنون هر مولود که اندرین عالم، می‌گوید بر آن عهد و میثاق و گفتار اول می‌آید، که آن روز گفت: بلی، و ازینجا گفت مصطفی (ص) حکایت از کردگار جل جلاله و عم نواله که: «خلقت عبادی حنفاء، فأحالتهم الشیاطین عن دینهم، ثم تهوّد الیهود ابناءهم، و تمجّس المجوس ابناءهم، ای یعلّمونهم ذلک».

میگوید: من بندگان را بر حکم اقرار اول آفریدم، شیاطین ایشان را از دین بیفکندند. جهودان مر پسران خود را جهودی می‌آموزند، و گبران همچنین پسران را گبری می‌آموزند، و از آن اقرار و عهد می‌بر گردانند. جهود فرزند خویش را جهودی آموزد، اما جهود نکند، و نتواند، بلکه خدای عز و جل وی را جهود کرد در ازل، و ترسا و مشرک هم چنان.

و بدان که آن بلی گفتن روز میثاق اقراری مجرد است، که بدان اقرار اندر دنیا حکمی لازم نیاید، و سبب ثواب نباشد، نه بینی که اطفال مشرکان را اندر دنیا حکم پدران و مادران است اندر دین کافری؟ که فرزندان را از ایشان جدا نکنند، و چون بمیرد بر وی نماز نکنند، و چون بدست مالک مسلمانان افتد بحکم بردگی او را حکم دین مالک دهند، و بر وی نماز کنند چون بمیرد بظاهر حکم، و در کافری و مؤمنی وی خدای را علم است و بس، قال النبی (ص) «اعلم بما کانوا عاملین».

وَ هُوَ یُطْعِمُ ای هو یرزق الخلق، کقوله: «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ».

«وَ لا یُطْعَمُ» ای لا یرزق، کقوله: «ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ» قتیبی گفت: معناه ما ارید ان یطعموا احدا من خلقی، لان من اطعم احدا من عیالک فقد أطعمک.

قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ ای اول من اخلص العبادة فیه من اهل زمانه، وَ لا تَکُونَنَّ ای: و قیل وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ یعنی لا تکونن مع مشرکی اهل مکة علی دینهم.

قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی فعبدت غیره عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ و هو یوم القیامة. مَنْ یُصْرَفْ بفتح یا قراءت حمزه و کسایی است و ابو بکر از عاصم، یعنی: یصرف اللَّه عنه العذاب یومئذ. باقی بضم یا و فتح را خوانند، یعنی: من یصرف العذاب عنه یومئذ. میگوید: هر که خدای تعالی از وی عذاب بگردانید در آن روز قیامت، خدای تعالی بر خود واجب کرد که بر وی رحمت کند، و وی را بیامرزد، و ببهشت فرستد، وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ یعنی فازوا بالجنة، و نجوا من النار، و هو الظفر الظاهر.

وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ ضرّ اینجا بیماری است و درویشی و درماندگی بهر بلائی. میگوید: اگر از این انواع بلا چیزی بتو رسد کس را نیست، و نتواند که آن بلا و رنج باز برد مگر خدا، و اگر عافیتی رسد ترا و راحتی و نعمتی، نگر تا آن از خلق نه بینی، که آفریدگار آن خداست که وی بر همه توانا است. این آیت حث بندگان است بر شکر نعمت، و اعتقاد داشتن، که هر چه نعمت است همه موهبت خداست، و اسباب آن بتقدیر خداست، و رساننده آن از بندگان فرا کرده خداست. و همچنین اگر محنتی یا نقمتی رسد، از حکم خدا و تقدیر وی بیند نه از مخلوق، و به‌

قال النبی (ص) لعبد اللَّه بن عباس: «یا غلام! احفظ اللَّه یحفظک. احفظ اللَّه تجده امامک. تعرف الی اللَّه فی الرخاء، یعرفک فی الشدة، و اذا سألت فاسئل اللَّه، و اذا استعنت فاستعن باللّه. قد مضی القلم بما هو کائن، فلو جهد الخلائق ان ینفعوک بما لم یقضه اللَّه لک، لما قدروا علیه، و لو جهدوا ان یضروک بما لم یکتبه اللَّه علیک لما قدروا علیه، و ان استطعت ان تعمل بالصبر مع الیقین فافعل، و ان لم تستطع فاصبر، فان فی الصبر علی ما تکره خیرا کثیرا. و اعلم ان النصر مع الصبر، و أن مع الکرب الفرج، و ان مع العسر یسرا».

وَ هُوَ الْقاهِرُ ای القادر الذی لا یعجزه شی‌ء، و لا یعتاض علیه شی‌ء، و لم یزل عالیا لکل شی‌ء، فهو القاهر فی العلو علی خلقه، فهو فوق کل شی‌ء، و علا کل شی‌ء، فلا شی‌ء اعلی منه. و معنی القهر الغلبة و الاخذ من فوق، تقول اخذتهم قهرا ای من غیر رضاهم، و یقال: القاهر الآمر بالطاعة من غیر حاجة، و الناهی عن المعصیة من غیر کراهیة، و المثیب من غیر عوض، و المعاقب من غیر حقد، لا یتشفی بالعقوبة، و لا یتعزز بالطاعة. وَ هُوَ الْحَکِیمُ بالعدل منه. فی کل قضاء یکون منه فی خلقه، الْخَبِیرُ بما یعمل خلقه، فلا یخفی علیه شی‌ء من اعمالهم.

قُلْ أَیُّ شَیْ‌ءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً مفسران گفتند که مشرکان مکه از این سران و سالاران قریش گفتند: یا محمد! تو دعوی نبوت و رسالت میکنی، و ما را بر دینی می خوانی که از جهودان و ترسایان که کتاب داران‌اند پرسیدیم، و از کار تو بررسیدیم، و گفتند: ندانیم او را، و نشناسیم، و ذکر وی بنزدیک ما و در کتاب ما نیست. اکنون کسی را بیار که بر رسالت تو گواهی دهد، و صدق تو ما را معلوم گرداند. رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد: قُلْ أَیُّ شَیْ‌ءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً یقول ای شی‌ء افضل و اعظم شهادة. این را دو وجه است از تأویل: یکی آنست که: قل شهادة ای شی‌ء اکبر؟ بگو چه چیز است که گواهی آن مهمتر و عظیم‌تر همه گواهی است؟ آن گه گفت: قُلِ اللَّهُ هم تو جواب ده، و بگو آن چیز اللَّه است. دیگر وجه آنست که: قُلْ أَیُّ شَیْ‌ءٍ أَکْبَرُ بگو آن چه چیز است که مهتر و عظیم‌تر همه چیزها است؟ آن گه جواب داد: شَهادَةً قُلِ اللَّهُ یعنی: قل شهادة اللَّه. بگو یا محمد! بگواهی دادن که آن مهتر چیزی اللَّه است، و در هر دو تأویل این شی‌ء اللَّه است، خویشتن را شی‌ء خواند، هم چنان که جای دیگر گفت: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‌ءٍ» یعنی خلقوا من غیر خالق؟ یعنی آفریده گشتند بی هیچ چیز؟ خویشتن را در قرآن این دو جای چیز خواند. و جهم صفوان گفت و اصحاب وی که: نه روا باشد که اللَّه را شی‌ء خوانی، و عرب کسی را چیزی خوانند، چنان که گویند: ما انت؟ چه چیزی تو؟ یعنی من انت؟ که کسی تو؟ و این در قرآن موجود است جایها.

آن گه گفت: شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ ای فهو شهید بینی و بینکم بأنی رسوله.

و گفته‌اند: قل اللَّه الذی عرفتم بأنه خالق السماوات و الارض یشهد لی بالنبوة. بگو آن خدای که شما معترفید که آفریدگار آسمان و زمین است، بنبوت و رسالت من گواهی می دهد، و گواهی دادن وی حجتهای روشن است که پیدا کرده، و قرآن معجز که بمن فرو فرستاده، و شما از آوردن یک آیت مثل آن فرو مانده. اینست که گفت: وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ و قد ظهر عجزکم عن الإتیان بآیة مثله، ای لأخوفکم یا اهل مکة بالقرآن.

وَ مَنْ بَلَغَ ای و من بلغ الیه القرآن سواکم من العجم و غیرهم من الامم.

وَ مَنْ بَلَغَ این من معطوفست با کاف و میم که در لانذرکم است. میگوید: تا آگاه کنم شما را و هر که رسد، یعنی هر که قرآن بوی رسید محمد رساننده است باو و حجت برو تا روز رستاخیز.

قال النبی (ص): «من بلغه القرآن فکأنما شافهته به»، ثمّ قرأ: لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ، و قال (ص): «یا ایها الناس بلغوا عنی و لو آیة من کتاب اللَّه فانه من بلغته آیة من کتاب اللَّه فقد بلغه امر اللَّه، اخذه او ترکه».

و قال محمد بن کعب القرظی: من بلغه القرآن فکأنما رأی محمدا (ص) و سمع منه. و قال مجاهد: حیثما یأتی القرآن فهو داع و هو نذیر، ثم قرأ: لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ، و قال انس بن مالک: لما نزلت هذه الایة کتب رسول اللَّه (ص) الی کسری و قیصر و النجاشی و کل جبار یدعوهم الی اللَّه عز و جل: لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ. نظیرش آنست که گفت: وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ. جای دیگر گفت: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ.

أَ إِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْری‌ استفهام است بمعنی جحد و انکار.

آن گه گفت: قُلْ لا أَشْهَدُ یعنی قل ان شهدتم انتم فلا اشهد انا، إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ. الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ این جواب ایشانست که گفتند: ما از جهودان و ترسایان پرسیدیم و ترا می‌نشناسند، و گواهی نمی‌دهند، رب العالمین گفت: ایشان محمد را نیک می‌شناسند، و نعت و صفت وی میدانند، که در کتب خویش خوانده‌اند، وی را چنان شناسند که پسران خود را در میان کودکان، پس هر دو اهل کتاب را نعت کرد، گفت: الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ یعنی غبنوا انفسهم فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ یعنی لا یصدقون بأنه رسول.

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً کیست کافرتر از آنکه بر خدای دروغ بندد؟ و ایشان آنند که اللَّه گفت: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها. أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ یا دروغ شمارد سخنان وی؟! و ایشان آنند که قرآن را گفتند اساطیر الاولین است، یا معجزات رسول (ص) را تکذیب کردند، و دین وی دروغ شمردند، و ایشان جهودان‌اند و ترسایان. إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ای لا یسعد من جحد ربوبیة ربه، و کذب رسله. وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً قراءت یعقوب بیاء است، یعنی: یحشرهم اللَّه جمیعا المؤمن و الکافر، و المعبود و العابد، ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا آن روز که رب العالمین همه را برانگیزد و همه را با هم آرد هم مؤمن و هم کافر، هم عامد و هم معبود، و ایشان را سؤال توبیخ کند، گوید: این آلهتکم التی زعمتم فی الدنیا انها شرکائی؟

کجااند آن خدایان شما که در دنیا دعوی کردید که انبازان من‌اند؟ و گفتید که شفیعان شما بنزدیک من‌اند؟

ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ ای معذرتهم، ایشان را عذر نبود مگر آنکه گویند: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ. حمزه و کسایی و یعقوب لم یکن بیا خوانند، و فِتْنَتُهُمْ بنصب. ابن کثیر و ابن عامر و حفص تکن بتا خوانند، و فتنتهم برفع. باقی تکن بتا خوانند، و فتنتهم بنصب. و معنی قرءات همه یکسانست، و حاصل آن توبیخ کافران است بر شرک ایشان آن کس که لم یکن بیا خواند از بهر تقدیم فعل است بر اسم، واو که فتنتهم برفع خواند، فتنه اسم نهد و قول خبر، واو که بنصب خواند فتنه خبر نهد و قول اسم. و پارسی فتنه آزمایش بود، و تأویل آن بر رسیدن بود. معنی آنست که: ثم لم یکن جواب فتنتهم، ای جواب فتنتنا ایاهم، پاسخ بر رسیدن ما از ایشان نبود جز آنکه گویند: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ، و آنجا که گفت: وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً معنی آنست که: ایشان خواهند که شرک خود از اللَّه نهان دارند، و نتوانند، و پنهان داشته نماند. معنی دیگر: ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ ای لم یکن عاقبة افتتانهم بالاوثان، و حبهم لها، الا ان تبرّؤا منها، و قالوا و اللَّه ربنا ما کنا مشرکین. حمزه و کسایی ربنا بنصب خوانند بر معنی دعا، یعنی: یا ربنا! ثم قال: انْظُرْ یعنی اعجب یا محمد! این شگفت نگر کَیْفَ کَذَبُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ‌ که چون دروغ گفتند بر خویشتن در آن تبرئت و تزکیت که کردند! وَ ضَلَّ عَنْهُمْ یعنی و کیف ضل عنهم! ما کانُوا یَفْتَرُونَ ای یکذبون علی اللَّه ان معه شریکا.

قال مقاتل بن سلیمان: اذا جمع اللَّه الخلائق یوم القیامة و رأی المشرکین معه رحمة اللَّه و شفاعة الرسول، یقول بعضهم لبعض: تعالوا نکتم الشرک لعلنا ننجو مع اهل التوحید، فیقول اللَّه لهم: أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ؟ فیقولون: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ، فیختم اللَّه علی افواههم، و تشهد جوارحهم علیهم بالکفر. فلذلک قوله: وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً یعنی الجوارح. قال اللَّه تعالی: وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ الایة، و قال عز و جل: بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‌ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ یعنی کل جوارح الکافر علی جسده بالکفر شاهدة.

۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: قُلْ بگو أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا جز از اللَّه خدای گیرم فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کردگار آسمانها و زمینها وَ هُوَ یُطْعِمُ و اوست که میخوراند وَ لا یُطْعَمُ و او را نخورانند، قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ بگو مرا فرمودند أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ که نخست کس باشم که گردن نهد، وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۱۴) و هان که از انباز گیرندگان نباشی.۳ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا ابعد ما اکرمنی بجمیل ولایته اتولی غیره؟! و بعد ما وقع علیّ ضیاء عنایته انظر فی الدارین الی سواه؟! پس از آنکه آفتاب عنایت و رعایت از درگاه جلال و عزت بر ما تافت، و بی ما کار ما در دو جهان بساخت، و بمهر سرمدی دل ما بیفروخت، و بزیور انس بیاراست، و این تشریف داد که در صدر قبول گهی مهد ناز ما میکشند که «لعمرک»، گهی قبضه صفت بحکم عنایت بیان صیقل آئینه دل ما می‌کند که: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ، گهی مستوفی دیوان ازل و ابد حوالت قبول و ردّ خلق با درگاه ما میکند که: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. با این همه دولت و مرتبت و عنایت و رعایت چون سزد که دلم تقاضای دیگری کند! یا بدنیا و عقبی نظری کند! لا جرم دنیا را گفت: «مالی و للدنیا»! عقبی را گفت: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌، نه دنیا و نه عقبی بلکه دیدار مولی.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا نزول این آیت بآن بود که کافران قریش رسول (ص) را دعوت کردند با دین پدران خویش، رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد که: یا محمد! ایشان را بگو که جز از اللَّه خدای گیرم بمعبودی؟ یا کردگاری شناسم بکار رانی؟ یا مولایی پسندم بنگهبانی؟ یعنی نکنم این، و نپسندم چنین، که کردگار و آفریدگار آسمانها و زمین خداست. «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ای خالقهما ابتداء و انشاء. و حقیقت فطرت ابتداء خلقت است. ابن عباس گفت: معنی فطرت نمی دانستم، تا آن گه که دو اعرابی خصومت گرفتند در چاهی، یکی گفت: انا فطرتها، یعنی أنشأت حفرها ابتداء، فعلمت انه مبتدی الخلقة، و منه‌
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند به پیامبر (ص) می‌فرماید که به کفار قریش بگوید آیا می‌خواهند غیر از خداوند کسی را به عنوان ولی و سرپرست خود انتخاب کنند؟ آیا معبودی غیر از خداوند می‌شناسند که بتواند کارها را به درستی انجام دهد؟ آیا مولایی بهتر از خداوند برای نگهبانی و حفاظت از آن‌ها وجود دارد؟ خداوند به روشنی اعلام می‌کند که اوست آفریدگار آسمان‌ها و زمین. در واقع، این بیان می‌کند که خالق و آغازگر هر چیزی فقط خداوند است. ابن عباس می‌گوید که تا زمانی که دو عرب در مورد چاهی بحث نمی‌کردند و یکی از آن‌ها گفت که من این چاه را حفر کردم، معنای فطرت را نمی‌دانسته است. فطرت به معنای آغاز خلقت و ایجاد است که تنها از خداوند نشأت می‌گیرد.
قول النبی (ص): «کل مولود یولد علی الفطرة».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرموده‌اند: «همه کودکان که به دنیا می‌آیند، با فطرت پاک و سالم به دنیا می‌آیند».
درین خبر اشکالی است و غموضی، که لا بد است کشف آن کردن، و پرده غموض از روی آن برگرفتن، و بیان کردن، و آن آنست که بنزدیک اهل قدر فطرت درین خبر بمعنی دین و اسلام است، بقول ایشان این مناقض است مر آن را که مصطفی (ص) گفت: «الشقی من شقی فی بطن امه، و النطفة اذا انعقدت بعث اللَّه الیها ملکا یکتب اجله و رزقه، و شقی او سعید، و انه مسح ظهر آدم، فقبض قبضة، فقال: الی الجنة برحمتی، و قبض اخری فقال الی النار و لا ابالی».
هوش مصنوعی: در این خبر مشکلی وجود دارد که باید آن را بررسی و روشن کرد. این مشکل به نظرات اهل علم درباره دین و اسلام برمی‌گردد. به گفته آنها، این بیان با گفته پیامبر (ص) تناقض دارد که فرمود: "شقی کسی است که در شکم مادرش شقی است و وقتی نطفه شکل می‌گیرد، خداوند فرشته‌ای به سوی او می‌فرستد تا عمر و روزی او را بنویسد و تعیین کند که شقی خواهد بود یا سعید". او همچنین گفت که خداوند پشت آدم را لمس کرد و یک مشت برداشت و فرمود: "به رحمت من به بهشت می‌رود" و مشت دیگری برداشت و گفت: "به آتش می‌رود و برای من مهم نیست".
و بمذهب اهل سنت اینجا بحمد اللَّه هیچ تناقض نیست، از بهر آنکه معنی فطرت نه اسلام است که ایشان میگویند، بلکه ابتداء خلقت است، قال اللَّه تعالی: فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ای مبدءها و منشئها، و قال تعالی: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها ای خلقة اللَّه التی خلق الناس علیها فی الابتداء. و آن فطرت آن عهد است که روز میثاق بر فرزندان آدم گرفت، و گفت: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ»؟ ایشان گفتند: «بلی». اکنون هر فرزند که در این عالم بوجود آید، بر حکم آن اقرار اول آید، و مقر باشد که او را صانعی و مدبری است، هر چند که او را بنامی دیگر میخواند، یا غیر او را می‌پرستد. در اصل صانع خلاف نیست، یقول اللَّه تعالی: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ. خلاف در صفت می‌افتد، بعضی مر صانع را صفت کنند بچیزی که نه سزای وی آنست، و بعضی غیر او را می‌پرستند تا سبب تقریب ایشان بود بوی، و بعضی غیر صانع بصانع اضافت میکنند چون زن و فرزند تعالی اللَّه عن جمیع ذلک علوا کبیرا.
هوش مصنوعی: طبق مذهب اهل سنت، هیچ تناقضی در اینجا وجود ندارد، زیرا مفهوم فطرت همان اسلام نیست که آن‌ها می‌گویند، بلکه به معنای آغاز خلقت است. خداوند متعال می‌فرماید: "مبدع آسمان‌ها و زمین" و همچنین: "فطرت الهی که مردم بر آن آفریده شده‌اند". این فطرت به عهدی اشاره دارد که در روز میثاق با فرزندان آدم گرفته شد، زمانی که خداوند از آن‌ها پرسید: "آیا من پروردگارتان نیستم؟" و آن‌ها پاسخ دادند: "بله". بنابراین، هر انسانی که به دنیا می‌آید، بر اساس این اقرار اولیه، پذیرفته است که برای او خالقی و تدبیری وجود دارد، هرچند که او را به نام دیگری بخوانند یا غیر او را بپرستند. در اصل وجود خالق هیچ تردیدی نیست و خداوند می‌فرماید: "و اگر از آن‌ها بپرسی که چه کسی آن‌ها را خلق کرده، خواهند گفت: خدا." اختلافات تنها در صفات خالق از جمله می‌افتد؛ برخی او را به صفاتی توصف می‌کنند که شایسته‌اش نیست و بعضی دیگر، غیر او را می‌پرستند تا به او نزدیک شوند. همچنین برخی دیگر صفات دیگران را به خالق نسبت می‌دهند، نظیر زن و فرزند، و خداوند از همه اینها برتر و بالاتر است.
اکنون هر مولود که اندرین عالم، می‌گوید بر آن عهد و میثاق و گفتار اول می‌آید، که آن روز گفت: بلی، و ازینجا گفت مصطفی (ص) حکایت از کردگار جل جلاله و عم نواله که: «خلقت عبادی حنفاء، فأحالتهم الشیاطین عن دینهم، ثم تهوّد الیهود ابناءهم، و تمجّس المجوس ابناءهم، ای یعلّمونهم ذلک».
هوش مصنوعی: در این دنیا، هر انسانی که به دنیا می‌آید، به عهد و میثاقی که در روز ازل با خدا بسته، باز می‌گردد. در آن روز، خداوند از او سؤال کرده و او پاسخ مثبت داده است. در این زمینه، پیامبر اسلام (ص) از جانب خداوند می‌فرماید که: «من بندگان خود را به فطرت حقیقی خلق کردم، اما شیاطین آن‌ها را از دینشان منحرف کردند، سپس فرزندان یهود را به یهودیت و فرزندان مجوس را به مجوسیت هدایت کردند و به آن‌ها یاد دادند که چگونه این کارها را انجام دهند».
میگوید: من بندگان را بر حکم اقرار اول آفریدم، شیاطین ایشان را از دین بیفکندند. جهودان مر پسران خود را جهودی می‌آموزند، و گبران همچنین پسران را گبری می‌آموزند، و از آن اقرار و عهد می‌بر گردانند. جهود فرزند خویش را جهودی آموزد، اما جهود نکند، و نتواند، بلکه خدای عز و جل وی را جهود کرد در ازل، و ترسا و مشرک هم چنان.
هوش مصنوعی: خداوند می‌گوید: من بندگان را براساس فطرت اولیه‌شان خلق کردم، اما شیاطین آن‌ها را از دین و آیینشان دور کردند. یهودیان فرزندان خود را به رسم یهودیت تربیت می‌کنند و زرتشتیان نیز به همین شکل، فرزندانشان را به آیین زرتشتی می‌آموزند و آن‌ها را از اقرار و عهد اولیه خود باز می‌گردانند. یهودی فرزندش را به یهودیت می‌آموزد، اما خود به آن عمل نمی‌کند و نمی‌تواند. در واقع، خداوند او را در ازل یهودی قرار داده است و همچنین در مورد دیگران مثل مسیحیان و مشرکین نیز همین‌گونه است.
و بدان که آن بلی گفتن روز میثاق اقراری مجرد است، که بدان اقرار اندر دنیا حکمی لازم نیاید، و سبب ثواب نباشد، نه بینی که اطفال مشرکان را اندر دنیا حکم پدران و مادران است اندر دین کافری؟ که فرزندان را از ایشان جدا نکنند، و چون بمیرد بر وی نماز نکنند، و چون بدست مالک مسلمانان افتد بحکم بردگی او را حکم دین مالک دهند، و بر وی نماز کنند چون بمیرد بظاهر حکم، و در کافری و مؤمنی وی خدای را علم است و بس، قال النبی (ص) «اعلم بما کانوا عاملین».
هوش مصنوعی: بدان که گفتن "بله" در روز میثاق یک نوع اقرار خالی از قید و شرط است که در این دنیا هیچ حکمی بر آن مترتب نیست و باعث کسب ثواب نمی‌شود. به عنوان مثال، فرزندان مشرکان در این دنیا طبق دین والدین خود مورد قضاوت قرار می‌گیرند و از آن‌ها جدا نمی‌شوند. وقتی آن‌ها می‌میرند، برایشان نماز برگزار نمی‌شود و اگر به دست مسلمانان بیفتند، دین مالک به آن‌ها اعمال می‌شود و برایشان نماز برگزار می‌شود. در این مورد، فقط خداوند از وضعیت آن‌ها آگاه است. پیامبر (ص) فرمودند: «بدانید که آن‌ها چه کارهایی انجام داده‌اند».
وَ هُوَ یُطْعِمُ ای هو یرزق الخلق، کقوله: «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ».
هوش مصنوعی: اوست که به مخلوقات روزی می‌دهد، مانند جمله‌ای که می‌گوید: «خداوند روزی را برای هر کس که بخواهد وسعت می‌بخشد و برای هر کس که بخواهد محدود می‌کند».
«وَ لا یُطْعَمُ» ای لا یرزق، کقوله: «ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ» قتیبی گفت: معناه ما ارید ان یطعموا احدا من خلقی، لان من اطعم احدا من عیالک فقد أطعمک.
هوش مصنوعی: و کسی را غذا نمی‌دهد، یعنی روزی نمی‌رسد، مانند گفته‌اش: «من از آن‌ها هیچ غذایی نمی‌خواهم و نمی‌خواهم که به کسی غذا دهند.» قتیبی گفته است: معنی‌اش این است که من نمی‌خواهم کسی از خلقت مرا طعام دهد، زیرا اگر کسی به یکی از خانواده‌ات غذا دهد، در واقع به تو غذا داده است.
قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ ای اول من اخلص العبادة فیه من اهل زمانه، وَ لا تَکُونَنَّ ای: و قیل وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ یعنی لا تکونن مع مشرکی اهل مکة علی دینهم.
هوش مصنوعی: بگو: من دستور یافته‌ام که نخستین کسی باشم که تسلیم می‌شود. این در مورد کسی است که در زمان خود خالصانه عبادت کند. همچنین گفته شده است که نباید از مشرکین باشی، یعنی نباید در دین آنها که مشرکین مکه هستند، شرکت کنی.
قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی فعبدت غیره عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ و هو یوم القیامة. مَنْ یُصْرَفْ بفتح یا قراءت حمزه و کسایی است و ابو بکر از عاصم، یعنی: یصرف اللَّه عنه العذاب یومئذ. باقی بضم یا و فتح را خوانند، یعنی: من یصرف العذاب عنه یومئذ. میگوید: هر که خدای تعالی از وی عذاب بگردانید در آن روز قیامت، خدای تعالی بر خود واجب کرد که بر وی رحمت کند، و وی را بیامرزد، و ببهشت فرستد، وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ یعنی فازوا بالجنة، و نجوا من النار، و هو الظفر الظاهر.
هوش مصنوعی: بگو: من می‌ترسم اگر به پروردگارم نافرمانی کنم و خدای دیگری را عبادت کنم، عذاب روز بزرگی بر من نازل شود و آن روز قیامت است. در اینجا گفته می‌شود که کسانی که عذاب از آنها منحرف می‌شود، به معنای این است که خداوند در آن روز عذاب را از آنها دور می‌سازد. هر کسی که خداوند از او عذاب روز قیامت را رفع کند، خداوند بر خود واجب کرده که به او رحمت کند، او را ببخشد و به بهشت بفرستد. و این همان موفقیتی است که با ورود به بهشت و نجات از آتش جهنم بدست می‌آید و نشان‌دهنده پیروزی بزرگ است.
وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ ضرّ اینجا بیماری است و درویشی و درماندگی بهر بلائی. میگوید: اگر از این انواع بلا چیزی بتو رسد کس را نیست، و نتواند که آن بلا و رنج باز برد مگر خدا، و اگر عافیتی رسد ترا و راحتی و نعمتی، نگر تا آن از خلق نه بینی، که آفریدگار آن خداست که وی بر همه توانا است. این آیت حث بندگان است بر شکر نعمت، و اعتقاد داشتن، که هر چه نعمت است همه موهبت خداست، و اسباب آن بتقدیر خداست، و رساننده آن از بندگان فرا کرده خداست. و همچنین اگر محنتی یا نقمتی رسد، از حکم خدا و تقدیر وی بیند نه از مخلوق، و به‌
هوش مصنوعی: اگر خداوند به تو آسیب یا گرفتاری برساند، این بدان معناست که در آنجا بیماری، فقر و درماندگی وجود دارد که ممکن است به تو رسیده باشد. این آیه می‌گوید که اگر چنین مشکلی برای تو پیش آید، هیچ‌کس نمی‌تواند آن را برطرف کند جز خداوند. و اگر نعمتی یا راحتی به تو رسید، باید توجه داشته باشی که این از طرف مردم نیست، بلکه خالق آن خداوندی است که بر همه چیز توانایی دارد. این آیه بندگان را به شکرگزاری از نعمت‌ها تشویق می‌کند و یادآور می‌شود که هر آنچه نعمت است، هدیه‌ای از سوی خداست و اسباب آن به تقدیر خداوند به وجود می‌آید و رساننده آن نیز به ارادت خداوند از میان بندگان انتخاب شده است. همچنین، اگر مصیبت یا سختی‌ای به تو برسد، آن را به عنوان اراده و تقدیر خداوند بنگر نه به عنوان کار مخلوق.
قال النبی (ص) لعبد اللَّه بن عباس: «یا غلام! احفظ اللَّه یحفظک. احفظ اللَّه تجده امامک. تعرف الی اللَّه فی الرخاء، یعرفک فی الشدة، و اذا سألت فاسئل اللَّه، و اذا استعنت فاستعن باللّه. قد مضی القلم بما هو کائن، فلو جهد الخلائق ان ینفعوک بما لم یقضه اللَّه لک، لما قدروا علیه، و لو جهدوا ان یضروک بما لم یکتبه اللَّه علیک لما قدروا علیه، و ان استطعت ان تعمل بالصبر مع الیقین فافعل، و ان لم تستطع فاصبر، فان فی الصبر علی ما تکره خیرا کثیرا. و اعلم ان النصر مع الصبر، و أن مع الکرب الفرج، و ان مع العسر یسرا».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) به عبدالله بن عباس گفت: «ای جوان! خدا را حفظ کن تا تو را حفظ کند. خدا را حفظ کن تا او را در پیش روی خود بیابی. در زمان آرامش به خدا نزدیک شو تا در زمان سختی تو را بشناسد. وقتی چیزی می‌خواهی، از خدا بخواه و وقتی به کمک نیاز داری، به خدا توکل کن. تقدیر الهی از قبل نوشته شده است؛ اگر تمام موجودات تلاش کنند تا به تو منفعتی برسانند که خدا برایت ننوشته، نمی‌توانند. و اگر بخواهند به تو ضرر برسانند در حالی که خدا برایت ننوشته، نمی‌توانند. اگر می‌توانی با صبر و یقین عمل کنی، این را انجام بده و اگر نه، صبر کن؛ زیرا در صبر بر آنچه نمی‌خواهی، خیر فراوانی وجود دارد. و بدان که پیروزی با صبر است و بعد از سختی، راحتی می‌آید و بعد از تنگنا، گشایش وجود دارد.»
وَ هُوَ الْقاهِرُ ای القادر الذی لا یعجزه شی‌ء، و لا یعتاض علیه شی‌ء، و لم یزل عالیا لکل شی‌ء، فهو القاهر فی العلو علی خلقه، فهو فوق کل شی‌ء، و علا کل شی‌ء، فلا شی‌ء اعلی منه. و معنی القهر الغلبة و الاخذ من فوق، تقول اخذتهم قهرا ای من غیر رضاهم، و یقال: القاهر الآمر بالطاعة من غیر حاجة، و الناهی عن المعصیة من غیر کراهیة، و المثیب من غیر عوض، و المعاقب من غیر حقد، لا یتشفی بالعقوبة، و لا یتعزز بالطاعة. وَ هُوَ الْحَکِیمُ بالعدل منه. فی کل قضاء یکون منه فی خلقه، الْخَبِیرُ بما یعمل خلقه، فلا یخفی علیه شی‌ء من اعمالهم.
هوش مصنوعی: او قدرتی است که هیچ چیز نمی‌تواند او را ناتوان کند و هیچ چیز از او کهنه نمی‌شود. او همیشه بر هر چیز برتر و بالاتر است، بنابراین او برتر از همه موجودات است و هیچ چیز بالاتر از او نیست. مفهوم قهر به معنای غلبه و تسلط از بالا است، به طوری که اگر بگویید کسی را به زور گرفتید، یعنی بدون میل و رضایت آن‌ها. همچنین، قاهری که فرمان می‌دهد تا اطاعت شود بدون اینکه به چیزی نیاز داشته باشد، و نهی می‌کند از کارهای نادرست بدون اینکه از آن ناراحت باشد، و پاداش می‌دهد بدون اینکه درخواستی داشته باشد، و تنبیه می‌کند بدون اینکه کینه‌ای در دل داشته باشد. او در تنبیه تلافی نمی‌کند و به اطاعت نیاز ندارد. او حکیم است و عدالت را در هر قضاوتی که در میان مخلوقاتش می‌کند اعمال می‌کند، و از اعمال مخلوقاتش کاملاً باخبر است و هیچ چیز از کارهای آن‌ها بر او پوشیده نیست.
قُلْ أَیُّ شَیْ‌ءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً مفسران گفتند که مشرکان مکه از این سران و سالاران قریش گفتند: یا محمد! تو دعوی نبوت و رسالت میکنی، و ما را بر دینی می خوانی که از جهودان و ترسایان که کتاب داران‌اند پرسیدیم، و از کار تو بررسیدیم، و گفتند: ندانیم او را، و نشناسیم، و ذکر وی بنزدیک ما و در کتاب ما نیست. اکنون کسی را بیار که بر رسالت تو گواهی دهد، و صدق تو ما را معلوم گرداند. رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد: قُلْ أَیُّ شَیْ‌ءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً یقول ای شی‌ء افضل و اعظم شهادة. این را دو وجه است از تأویل: یکی آنست که: قل شهادة ای شی‌ء اکبر؟ بگو چه چیز است که گواهی آن مهمتر و عظیم‌تر همه گواهی است؟ آن گه گفت: قُلِ اللَّهُ هم تو جواب ده، و بگو آن چیز اللَّه است. دیگر وجه آنست که: قُلْ أَیُّ شَیْ‌ءٍ أَکْبَرُ بگو آن چه چیز است که مهتر و عظیم‌تر همه چیزها است؟ آن گه جواب داد: شَهادَةً قُلِ اللَّهُ یعنی: قل شهادة اللَّه. بگو یا محمد! بگواهی دادن که آن مهتر چیزی اللَّه است، و در هر دو تأویل این شی‌ء اللَّه است، خویشتن را شی‌ء خواند، هم چنان که جای دیگر گفت: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‌ءٍ» یعنی خلقوا من غیر خالق؟ یعنی آفریده گشتند بی هیچ چیز؟ خویشتن را در قرآن این دو جای چیز خواند. و جهم صفوان گفت و اصحاب وی که: نه روا باشد که اللَّه را شی‌ء خوانی، و عرب کسی را چیزی خوانند، چنان که گویند: ما انت؟ چه چیزی تو؟ یعنی من انت؟ که کسی تو؟ و این در قرآن موجود است جایها.
هوش مصنوعی: مفسران نقل کرده‌اند که مشرکان مکه به پیامبر اسلام گفتند: ای محمد! تو پیامبری را ادعا می‌کنی و ما را به دینی دعوت می‌کنی که حتی یهودیان و مسیحیان کتاب‌دار که از تو سؤال کردیم، گفتند که او را نمی‌شناسند و ذکر او در کتاب‌های ما نیست. پس به ما کسی را بیاور که بر رسالت تو گواهی دهد تا صداقت تو برای ما روشن شود. در پاسخ به این درخواست، آیت «قُلْ أَیُّ شَیْ‌ءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً» نازل شد. این آیه به دو شکل قابل تفسیر است: یکی اینکه از محمد بپرسند چه چیزی مهم‌تر و بزرگ‌تر از گواهی است؟ و پاسخ را بدهد که «شهادت بزرگ‌تر، خداست». وجه دیگر این است که بپرسند چه چیزی برتر از همه چیزهاست و پاسخ بدهد که «شهادت خدا». در هر دو تفسیر، اشاره به خداوند است که خود را به عنوان بزرگ‌ترین چیز معرفی می‌کند، مشابه به جایی دیگر در قرآن که در آن درباره خلقت انسان سؤالی مطرح شده است. برخی از جمله جهم صفوان این تعبیر را درست نمی‌دانستند و می‌گفتند که نمی‌توان خدا را چیزی نامید، چون عرب به معنای سؤال از هویت شخص از کلمه "چیزی" استفاده می‌کند.
آن گه گفت: شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ ای فهو شهید بینی و بینکم بأنی رسوله.
هوش مصنوعی: سپس گفت: گواهی می‌دهم که من میان شما و او هستم. پس این گواهی می‌دهد که من فرستاده‌اش هستم.
و گفته‌اند: قل اللَّه الذی عرفتم بأنه خالق السماوات و الارض یشهد لی بالنبوة. بگو آن خدای که شما معترفید که آفریدگار آسمان و زمین است، بنبوت و رسالت من گواهی می دهد، و گواهی دادن وی حجتهای روشن است که پیدا کرده، و قرآن معجز که بمن فرو فرستاده، و شما از آوردن یک آیت مثل آن فرو مانده. اینست که گفت: وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ و قد ظهر عجزکم عن الإتیان بآیة مثله، ای لأخوفکم یا اهل مکة بالقرآن.
هوش مصنوعی: بگوید: آن خدایی که شما به عنوان آفریدگار آسمان‌ها و زمین می‌شناسید، بر نبوت من شهادت می‌دهد. شهادت او دلیل روشنی بر این موضوع است و قرآن که به من نازل شده، معجزه‌ای است که شما ناتوان از آوردن یک آیه مشابه آن هستید. بنابراین، خداوند می‌فرماید: این قرآن به من وحی شده و ناتوانی شما در آوردن آیه‌ای مشابه به وضوح آشکار شده است. من می‌خواهم شما، ای اهل مکه، با قرآن بترسید.
وَ مَنْ بَلَغَ ای و من بلغ الیه القرآن سواکم من العجم و غیرهم من الامم.
هوش مصنوعی: هر کسی که به قرآن دسترسی پیدا کند، چه از افراد غیر عرب باشد و چه از دیگر ملت‌ها.
وَ مَنْ بَلَغَ این من معطوفست با کاف و میم که در لانذرکم است. میگوید: تا آگاه کنم شما را و هر که رسد، یعنی هر که قرآن بوی رسید محمد رساننده است باو و حجت برو تا روز رستاخیز.
هوش مصنوعی: و هر کس به این متن برسد، این بیان به کاف و میم متصل است که در «لأنذركم» آمده است. هدف این است که شما را آگاه کنم و هر کسی که به قرآن برسد، به محمد (ص) به عنوان پیامبر و شاهد در روز رستاخیز اشاره دارد.
قال النبی (ص): «من بلغه القرآن فکأنما شافهته به»، ثمّ قرأ: لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ، و قال (ص): «یا ایها الناس بلغوا عنی و لو آیة من کتاب اللَّه فانه من بلغته آیة من کتاب اللَّه فقد بلغه امر اللَّه، اخذه او ترکه».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «هر کسی که قرآن به او برسد، همچون این است که با من گفتگو کرده است». سپس آیه‌ای را خواندند که می‌گوید: «تا شما را با آن بترسانم و هر کسی که به او برسد». همچنین فرمودند: «ای مردم، آنچه از من به شما می‌رسد را منتقل کنید، حتی اگر یک آیه از کتاب خدا باشد؛ چرا که هر کس یک آیه از کتاب خدا را به دیگران برساند، به واقع فرمان خدا را به او رسانده است، چه آن را بپذیرد یا رها کند».
و قال محمد بن کعب القرظی: من بلغه القرآن فکأنما رأی محمدا (ص) و سمع منه. و قال مجاهد: حیثما یأتی القرآن فهو داع و هو نذیر، ثم قرأ: لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ، و قال انس بن مالک: لما نزلت هذه الایة کتب رسول اللَّه (ص) الی کسری و قیصر و النجاشی و کل جبار یدعوهم الی اللَّه عز و جل: لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ. نظیرش آنست که گفت: وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ. جای دیگر گفت: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ.
هوش مصنوعی: محمد بن کعب قرظی بیان کرده است که هنگامی که کسی قرآن را بشنود، گویا پیامبر (ص) را دیده و از او شنیده است. مجاهد نیز اشاره کرده است که هر جا قرآن مطرح شود، آنجا دعوت کننده و هشدار دهنده است. او آیه‌ای را خوانده که به هشدار دادن به مردم مربوط می‌شود. انس بن مالک می‌گوید که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر (ص) نامه‌ای به کسری و قیصر و نجاشی و سایر پادشاهان ارسال کرد تا آنها را به سوی خداوند دعوت کند. در جایی دیگر آمده که اشاره‌ای به کسانی که بعداً به ایشان ملحق می‌شوند نیز شده است.
أَ إِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْری‌ استفهام است بمعنی جحد و انکار.
هوش مصنوعی: آیا شما شهادت می‌دهید که به جز خدا، خدایان دیگری وجود دارند؟ این جمله به صورت سوالی مطرح شده و در واقع به معنای انکار و رد کردن است.
آن گه گفت: قُلْ لا أَشْهَدُ یعنی قل ان شهدتم انتم فلا اشهد انا، إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ. الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ این جواب ایشانست که گفتند: ما از جهودان و ترسایان پرسیدیم و ترا می‌نشناسند، و گواهی نمی‌دهند، رب العالمین گفت: ایشان محمد را نیک می‌شناسند، و نعت و صفت وی میدانند، که در کتب خویش خوانده‌اند، وی را چنان شناسند که پسران خود را در میان کودکان، پس هر دو اهل کتاب را نعت کرد، گفت: الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ یعنی غبنوا انفسهم فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ یعنی لا یصدقون بأنه رسول.
هوش مصنوعی: سپس گفت: بگو نمی‌توانم گواهی دهم که آن‌ها هم اگر گواهی دهند، من گواهی نمی‌دهم. آن‌چه می‌گویید تنها یک خداست و من از آنچه که به او شریک می‌کنید بیزارم. کسانی که کتاب به آن‌ها داده شده، او را به خوبی می‌شناسند، همان‌طور که فرزندان خود را می‌شناسند. این پاسخ کسانی است که گفتند از یهودیان و نصاری پرسیدیم و آن‌ها تو را نمی‌شناسند و گواهی نمی‌دهند. پروردگار عالمیان گفت: آن‌ها محمد را به‌خوبی می‌شناسند و اوصاف و ویژگی‌های او را در کتاب‌های خود خوانده‌اند، به گونه‌ای که او را مانند فرزندان خود می‌شناسند. سپس به هر دو دسته اهل کتاب اشاره کرد و گفت: کسانی که خود را زیانکار کردند، یعنی در خود ضرر کردند و ایمان نمی‌آورند، به این معنی که به رسالت او صداقت نمی‌دهند.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً کیست کافرتر از آنکه بر خدای دروغ بندد؟ و ایشان آنند که اللَّه گفت: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها. أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ یا دروغ شمارد سخنان وی؟! و ایشان آنند که قرآن را گفتند اساطیر الاولین است، یا معجزات رسول (ص) را تکذیب کردند، و دین وی دروغ شمردند، و ایشان جهودان‌اند و ترسایان. إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ای لا یسعد من جحد ربوبیة ربه، و کذب رسله. وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً قراءت یعقوب بیاء است، یعنی: یحشرهم اللَّه جمیعا المؤمن و الکافر، و المعبود و العابد، ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا آن روز که رب العالمین همه را برانگیزد و همه را با هم آرد هم مؤمن و هم کافر، هم عامد و هم معبود، و ایشان را سؤال توبیخ کند، گوید: این آلهتکم التی زعمتم فی الدنیا انها شرکائی؟
هوش مصنوعی: کیست که ظالم‌تر از کسی باشد که بر خدا دروغ ببندد؟ این‌ها کسانی هستند که وقتی کار زشت انجام می‌دهند، می‌گویند: ما این کار را از نیاکان خود یافته‌ایم و خدا هم ما را به آن دستور داده است. آیا آن‌ها آیات خدا را انکار می‌کنند؟ این‌ها کسانی هستند که قرآن را داستان‌های گذشتگان می‌دانند و معجزات پیامبر را تکذیب می‌کنند و دین او را دروغ می‌خوانند؛ این‌ها یهودیان و مسیحیان هستند. یقیناً ظالمین رستگار نخواهند شد، زیرا کسی که پروردگاری خود را انکار کند و به پیامبران او دروغ بگوید، سعادتی نخواهد داشت. در روزی که خداوند همه را محشور خواهد کرد، همه مؤمنان و کافران، عبادت شده‌ها و عبادت‌کنندگان را با هم گرد خواهد آورد و به مشرکان خواهد گفت: آیا این‌ها همان معبودهای شما بودند که در دنیا آن‌ها را شریک من دانسته‌اید؟
کجااند آن خدایان شما که در دنیا دعوی کردید که انبازان من‌اند؟ و گفتید که شفیعان شما بنزدیک من‌اند؟
هوش مصنوعی: کجایند آن خدایانی که در دنیا ادعا کردید که یاری‌دهندگان من هستند؟ و گفتید که شفیعان شما نزد من حضور دارند؟
ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ ای معذرتهم، ایشان را عذر نبود مگر آنکه گویند: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ. حمزه و کسایی و یعقوب لم یکن بیا خوانند، و فِتْنَتُهُمْ بنصب. ابن کثیر و ابن عامر و حفص تکن بتا خوانند، و فتنتهم برفع. باقی تکن بتا خوانند، و فتنتهم بنصب. و معنی قرءات همه یکسانست، و حاصل آن توبیخ کافران است بر شرک ایشان آن کس که لم یکن بیا خواند از بهر تقدیم فعل است بر اسم، واو که فتنتهم برفع خواند، فتنه اسم نهد و قول خبر، واو که بنصب خواند فتنه خبر نهد و قول اسم. و پارسی فتنه آزمایش بود، و تأویل آن بر رسیدن بود. معنی آنست که: ثم لم یکن جواب فتنتهم، ای جواب فتنتنا ایاهم، پاسخ بر رسیدن ما از ایشان نبود جز آنکه گویند: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ، و آنجا که گفت: وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً معنی آنست که: ایشان خواهند که شرک خود از اللَّه نهان دارند، و نتوانند، و پنهان داشته نماند. معنی دیگر: ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ ای لم یکن عاقبة افتتانهم بالاوثان، و حبهم لها، الا ان تبرّؤا منها، و قالوا و اللَّه ربنا ما کنا مشرکین. حمزه و کسایی ربنا بنصب خوانند بر معنی دعا، یعنی: یا ربنا! ثم قال: انْظُرْ یعنی اعجب یا محمد! این شگفت نگر کَیْفَ کَذَبُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ‌ که چون دروغ گفتند بر خویشتن در آن تبرئت و تزکیت که کردند! وَ ضَلَّ عَنْهُمْ یعنی و کیف ضل عنهم! ما کانُوا یَفْتَرُونَ ای یکذبون علی اللَّه ان معه شریکا.
هوش مصنوعی: سپس هیچ عذری برای فتنه‌گرانشان نبود، جز اینکه بگویند: "به خداوند، پروردگار ما، ما هرگز مشرک نبوده‌ایم." برخی از قاریان مانند حمزه و کسایی و یعقوب این بخش را بدون "باء" خوانده‌اند و "فتنتهم" را به حالت نصب، در حالی که ابن کثیر، ابن عامر و حفص آن را با "باء" خوانده و "فتنتهم" را به حالت رفع بیان کرده‌اند. باقی قاریان آن را به حالت نصب و بدون "باء" خوانده‌اند. ولی در نهایت معنی تمامی این قرائت‌ها یکسان است و آن به معنای سرزنش کافران به خاطر شرکشان است. کسانی که این بخش را بدون "باء" خوانده‌اند، فعل را مقدم بر اسم قرار داده‌اند، در حالی که آنهایی که "فتنتهم" را به حالت رفع خوانده‌اند، فتنه را اسم و خبر قرار داده‌اند و کسانی که به حالت نصب خوانده‌اند، فتنه را خبر و قول را اسم دانسته‌اند. در زبان فارسی "فتنه" به معنای آزمایش است و تأویل آن به رسیدن معنا می‌دهد. منظور این است که هیچ پاسخی از طرف ما در برابر فتنه‌هایشان نبود جز اینکه بگویند: "به خداوند، پروردگار ما، ما هرگز مشرک نبوده‌ایم." و در جایی که گفته شده "و لا یکتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً" به این معناست که آنها می‌خواهند شرک خود را از خداوند پنهان کنند، اما نمی‌توانند و هیچ چیزی نمی‌تواند پنهان بماند. معنای دیگری نیز این است که پایان فتنه‌هایشان نسبت به بت‌ها و محبتشان به آنها، تنها این است که از آن‌ها تبرّی جسته و بگویند: "به خداوند، پروردگار ما، ما هرگز مشرک نبوده‌ایم." حمزه و کسایی "ربنا" را به حالت نصب خوانده‌اند که به معنای دعا است؛ یعنی: "ای پروردگار ما!" سپس گفته شده: "ببین، ای محمد! چقدر حیرت‌آور است این که چگونه بر خود دروغ گفتند" در آن تبرّی و پاک‌سازی که کردند! و "ضَلَّ عَنْهُمْ" به معنای این است که چگونه آنها از آنچه می‌گفتند گمراه شدند! زیرا آن‌ها بر خداوند دروغ بستند و گفتند که او شریک دارد.
قال مقاتل بن سلیمان: اذا جمع اللَّه الخلائق یوم القیامة و رأی المشرکین معه رحمة اللَّه و شفاعة الرسول، یقول بعضهم لبعض: تعالوا نکتم الشرک لعلنا ننجو مع اهل التوحید، فیقول اللَّه لهم: أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ؟ فیقولون: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ، فیختم اللَّه علی افواههم، و تشهد جوارحهم علیهم بالکفر. فلذلک قوله: وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً یعنی الجوارح. قال اللَّه تعالی: وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ الایة، و قال عز و جل: بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‌ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ یعنی کل جوارح الکافر علی جسده بالکفر شاهدة.
هوش مصنوعی: مقاتل بن سلیمان می‌گوید: وقتی که خداوند در روز قیامت مخلوقات را جمع می‌کند و مشرکان رحمت خدا و شفاعت پیامبر را می‌بینند، به یکدیگر می‌گویند: بیایید ما شرک را پنهان کنیم شاید با اهل توحید نجات پیدا کنیم. در این حال خداوند از آن‌ها می‌پرسد: شریکان شما کجا هستند؟ آن‌ها پاسخ می‌دهند: به خدا قسم، پروردگارا، ما مشرک نبوده‌ایم. در اینجا خداوند بر دهان‌های آن‌ها مهر می‌زند و اعضای بدنشان به کفر آن‌ها شهادت می‌دهند. به همین دلیل گفته شده است که مخاطب در آیه «و لا یکتمون الله حدیثاً» اعضای بدن هستند. خداوند می‌فرماید: «و ما کنتم تستترون» و همچنین می‌گوید: «بل الإنسان علی نفسه بصیرة» که یعنی همه اعضای بدن کافر، بر کفر او شهادت می‌دهند.