گنجور

۱۷ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ الایة معنی انشاء آفریدن است بابتداء بی‌مثالی و معیاری، و اختراع آفریدن است بی‌سببی، و خلق آفریدن است بر تقدیر و ترتیب، و جنّات بستانها است که در آن درخت بود، و الجنة ما جنّ ای منع، و المنع علی ضربین مانع فی الخلقة بحائط و نحوه، و مانع بالملک الخاص لصاحبه.

مَعْرُوشاتٍ ما کان لها عروش کالسقوف. ضحاک گفت: این درخت انگور است که بعضی از آن بر دارند از زمین، و آن را جفته کنند، و بعضی از آن هم بر زمین بگذارند، و بر ندارند. اینست معنی معروشات و غیر معروشات. ابن عباس گفت: معروشات آنست که: درخت آن بر زمین منبسط گردد، و ناچار آن را عرشی و سقفی باید، تا از زمین برگرفته شود، و غیر معروشات آن درختان است که بر اصول و ساق خویش استوار بایستد چون خرما بنان و امثال آن از انواع درختان. وجهی دیگر بعید گفته‌اند که: معروشات آنست که آدمی کارد و رویاند، و غیر معروشات آنست که در بیابان و کوهان خود رست بود، و قیل: المعروشات ما حولها حائط، و غیر المعروشات مالا حائط حولها.

وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ یعنی انشأ النخل و الزرع، فأفردهما و هما داخلان فی الجنات، لما فیهما من الفضیلة. مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ یعنی حمله و طعمه. سماه اکلا، لأنه یؤکل. میگوید: طعم آن میوه‌ها مختلف است بعضی نیکوتر و خوشتر، و بعضی فروتر و دون‌تر، و بعضی ترش، بعضی شیرین، بعضی تلخ، بعضی خوش، فکلّ نوع من الثمر له طعم غیر طعم النوع الآخر، و کلّ حبّ من حبوب الزرع له طعم غیر طعم الآخر.

وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ افردهما لما فی الزیتون من المنفعة و الاقوات، و ما فی الرمان من فضیلة اللذاذة فی الطعم. متشابها فی اللون، غیر متشابه فی الطعم، متشابها فی الطعم، غیر متشابه فی اللون. دو انار برنگ یکی، و بطعم نه، دو انار بطعم یکی، و برنگ نه.

کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ حین یکون غضا هذه رخصة للمالک ان یأکل عند ادراکه قبل اخراج حق اللَّه منه.

وَ آتُوا حَقَّهُ این «ها» با زرع شود، و با نخیل شود، و با اللَّه شود. یَوْمَ حَصادِهِ نافع و ابن کثیر و حمزه و کسایی بکسر «حا» خوانند، و باقی بفتح خوانند، و معنی هر دو یکسانست. میگوید: حق آن زرع و آن میوه بدهید، آن روز که دروید.

علما را خلاف است که این حق کدام است. ابن عمر و ابو الدرداء و سعید جبیر و ابو العالیه و مجاهد و عطا گفتند: صدقه‌ای است بیرون از زکاة مفروضه، که روز دروان بدرویشان دهند. شعبی گفت: دسته‌ای است از آن دروده که بدرویش دهند، و قیل: هو التقاط السنبل، و فیه‌ روی عن النبی (ص)، قال: «ما سقط من السنبل».

مجاهد گفت: کانوا یعلقون العذق عند الصرام، فیأکل منه الضعیف و من مرّ.

اما ابن عباس و انس مالک و محمد حنفیه و جابر زید و سعید مسیب و طاوس و قتاده و ضحاک میگویند: «وَ آتُوا حَقَّهُ» این حق زکاة مفروضه است، و شافعی و فقها این قول اختیار کرده‌اند، و گفتند معنی آنست که: اعطوا زکاته حین ادراکه، و هو اکمل ما یکون من احواله، و یقال: حین کیله. سدی گفت و نخعی و جماعتی که: این سورة الانعام مکی است، و فرض زکاة بمدینه فرو آمد که یعنی این صدقه‌ای بود پیش از نزول زکاة، پس عشر و نصف العشر که فرضیت آن بمدینه فرو آمد، آن را منسوخ کرد. ابن عباس گفت: نسخت الزکاة کل نفقة فی القرآن.

وَ لا تُسْرِفُوا ای: و لا تعطوا کله. این در شأن ثابت قیس بن شماس فرو آمد، که وی را پانصد خرمابنان بود، پربار رسیده. چون این آیت فرو آمد که: وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ، و مردمان را دید که هر کس صدقه‌ای میکرد، وی رفت و آن همه بیک روز بدرویشان داد، و از بهر عیال خود هیچ چیز بنگذاشت، رب العزة گفت: وَ لا تُسْرِفُوا همه بدرویش مدهید، که عیال خود بی‌کام بگذارید. ابدأ بمن تعول، نخست‌ بر عیال خود نفقه کنید، و آنچه بسر می‌آید بدرویشان دهید. زهری گفت: وَ لا تُسْرِفُوا ای لا تنفقوا فی المعاصی. قال مجاهد: لو کان ابو قبیس ذهبا لرجل، فأنفقه فی طاعة اللَّه، لم یکن مسرفا، و لو أنفق درهما واحدا فی معصیة اللَّه کان مسرفا، و فی هذا المعنی قیل لحاتم الطائی: لا خیر فی السرف. فقال: لا سرف فی الخیر. قال عبد الرحمن بن زید الخطاب للسلاطین یقول: لا تاخذوا فوق حقکم.

وَ مِنَ الْأَنْعامِ ای: و أنشأ من الانعام، حَمُولَةً یعنی ما ادرک الحمل، و اطاق العمل، وَ فَرْشاً هی الصغار التی لا یحمل علیها کالغنم و البقر و الإبل الصغار. حَمُولَةً آنند که بکار و بار رسیده‌اند، و فرش آنند که ببار و کار نرسیده‌اند از بچه شتر و گاو، و بار و کار را نشایند از گوسفند.

کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ این اتباع خطوات آنست که از حموله، بحیره و سائبه و حامی ساختند، و از فرش وصیله ساختند. إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ بیّن العداوة، اخرج آباءکم من الجنة، و قال: «لأحتنکن ذریته». پس تفسیر حموله و فرش کرد، گفت: ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ هشت تا، یعنی چهار جفت. عرب تا را زوج خوانند، از بهر آنکه تا وادوم است که آن را جفت کند «۲»، مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ این تفسیر فرش است.

وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ این تفسیر حمولة است، و الضأن ذوات الصوف من الغنم، و المعز ذوات الشعر. قرأ ابن کثیر و ابن عامر و ابو عمرو: من المعز بتحریک العین. میگوید: این هشت تا ضأن است نر و ماده، و ابل است نر و ماده، و بقر است نر و ماده. رب العزّة میگوید: این مشرکان که این انعام بر خود حرام کرده‌اند ایشان را گوی: آلذَّکَرَیْنِ من الضأن و المعز حرم اللَّه علیکم أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ این وصیله که اللَّه ساخت از ضأن و معز، و حرام کرد بر شما، هر دو نر حرام کرده است یا هر دو ماده؟

اگر نر حرام کرده است همه نرهای آن باید که حرام بود، و اگر ماده حرام کرده است همه مادهای آن حرام باید، و اگر آن حرام کرده است از ضأن و معز که رحم ایشان بر آن مشتمل است پس بچه‌های ایشان همه حرام است، که رحم بر همه مشتمل است. آن گه گفت: نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ای: فسّروا ما حرمتم بعلم ان کان لکم علم فی تحریمه، و هو قوله: إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. میگوید: اگر شما را درین تحریم علمی است، علم آن بیارید، و بیان کنید، و اگر می‌گویید که این تحریم پدران ما حرام کرده‌اند: «وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا» آن پدران از که آموختند؟ و از کجا گرفتند؟ اگر گوئید که اللَّه فرمود، چنان که گفت: «وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها» پس حجتی بیارید که چنین است.

وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ و در شتر و گاو همچنین گفت. قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ؟ شتر نر و گاو نر حرام کرد، و آن را سائبه و حامی ساخت، یا شتر ماده و گاو ماده حرام کرد، و آن را بحیره و سائبه کرد. أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ یا آنچه رحم ایشان بر آن مشتمل است از بچه نازاد. در جمله معنی آیت آنست که اگر تحریم از جهت ذکرین است همه نر حرامند، و اگر از جهت انثیین، همه ماده حرامند، و اگر از جهت اشتمال رحم است، پس همه آنند که رحم بر ایشان مشتمل بود، همه حرامند.

ابن عباس ازینجا گفت: و هل تشتمل الارحام الا علی ذکر و أنثی؟ فلم یحرمون بعضا و یحلون بعضا؟! أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاکُمُ اللَّهُ بِهذا هل شاهدتم اللَّه قد حرم هذا اذ کنتم لا تؤمنون برسوله؟ میگوید: اللَّه را دیدید که این تحریم کرد، چون برسول ایمان می‌نیارید بآنچه گفت؟ چون حجت بر ایشان لازم گشت بیان کرد که این جز دروغ نیست که بر اللَّه بستند، و نهنده این دروغ عمرو بن لحی بود که تغییر در دین اسماعیل وی آورد، و این سنت تحریم وی نهاد. رب العالمین در شأن وی گفت: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. پس رب العزّة بوحی پاک ذکر محرمات کرد، و تخطئه ایشان کرد در تحریم حرث و انعام، گفت: قُلْ لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلی‌ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ یعنی علی آکل یأکله ممّا حرمته. الا ان تکون بتاء منقوطة از فوق قراءت مکی است و شامی و حمزه، یعنی: الا ان تکون الا طعمة او النسمة ا النفس او العین میتة. باقی بیاء خوانند، یعنی: الا ان یکون ذلک المحرم او المأکول او الموجود میتة، و قراءت شامی و بو جعفر «میته» برفع است و برین قراءت «کان» بمعنی حدوث است، و «میتة» رفع بفعله، یعنی الا ان یقع، او یحدث میته. اصل میت است و هاء را فزودند مبالغت را.

أَوْ دَماً مَسْفُوحاً ای مصبوبا سائلا. در مسفوح چهار چیز مستثنی است: الکبد و الطحال و دم المسک و ماء اللحم الاحمر. أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ قذر و نجس، أَوْ فِسْقاً ای مفسوقا به، یعنی مذبوحا، او منحورا فسق فی ذبحه او نحره، فذبح و نحر علی اسم غیر اللَّه. و نظم الایة: الا ان یکون میتة او فسقا فانه رجس. فَمَنِ اضْطُرَّ ای من دعته الضرورة الی اکله، فأکله، غَیْرَ باغٍ ای غیر قاصد لتحلیل ما حرم اللَّه وَ لا عادٍ ای و لا مجاوز للقصد و قدر الحاجة، فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ یغفر لمن لم یتعدّ. غَفُورٌ رَحِیمٌ درین آیت از بهر آن گفت که خوردن مردار باصل حلال نیست، و آن قدر که درین آیت مباح است خوردن آن رخصتی است که اللَّه داد برحمت خویش. میگوید: حکم بالرّخصة کما حکم بالمغفرة. اگر کسی گوید: چونست که محرمات درین آیت بر سه قسم اقتصار کرد، و در سورة المائده بسیار برشمرده از منخنقه و موقوذه و غیر آن؟ جواب آنست که هر چه درین آیت گفت اصناف و انواع میته است. آنجا بتفصیل گفت، و اینجا بر جمله، که اسم میته بر همه افتد. اگر گویند: بیرون از انواع میتات در شرع محرمات بسیار است از خبائث و سموم و غیر آن؟ جواب آنست که: الحسین بن فضل گفت در معنی آیت: قُلْ لا أَجِدُ یعنی فی وحی القرآن، فأما وحی السنة فقد حرم اشیاء کثیرة، فمنها ما

روی ان النبی (ص) حرم یوم خیبر الحمر الانسیة، و لحوم البغال، و کل ذی ناب من السباع، و کل ذی مخلب من الطیر، و نهی عن اکل الهر و أکل ثمنها، و قال: «اذا وقعت الفأرة فی السمن فان کان جامدا فألقوها و من حولها، و ان کان مائعا فلا تقربوه»، و عن المقدام بن معدی کرب، قال: قال رسول اللَّه (ص): «الا انی اوتیت القرآن و مثله معه، الا یوشک رجل شبعان علی اریکته یقول علیکم بهذا القرآن فما وجدتم فیه من حلال فأحلوه، و ما وجدتم فیه من حرام فحرموه، و ان ما حرم رسول اللَّه کما حرم اللَّه. الا لا یحل لکم الحمار الاهلی، و لا کل ذی ناب من السباع، و لا لقطة معاهد الا ان یستغنی عنها صاحبها، و من نزل بقوم فعلیهم ان یقروه، فان لم یقروه فله ان یعقبهم بمثل قراه».

وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا یعنی: رجعوا عن دین موسی الی ما احدثوا. هدنا الیک ای رجعنا، و العرب یسمی بالمستقبل کما سمی یحیی و یعیش و یموت و یعمر و یمجد و یحمد و یزید و یشکر، و کذلک یهود، و سمّوا یهود لهیدودتهم عن الدین. درین آیت بیان کرد آنچه بر جهودان حرام است، گفت: وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا بریشان حرام کردیم، کُلَّ ذِی ظُفُرٍ یعنی کل ما لیس بمنفرج الاصابع، و لا بمشقوق الحافر، کالابل و النعامة الاوز و البط و ما اشبه ذلک. این قول ابن عباس است و سعید جبیر و مجاهد و قتاده و سدی، اما اهل معانی گفتند: یدخل فی ذلک جمیع انواع السباع و الکلاب و السنانیر و سائر ما یصطاد بظفره من الطیر. قال ثعلب: کل ما لم یصد فهو ذو ظفر و ذو مخلب ما صاد.

وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما پیه گاو و گوسفند بر ایشان حرام کرد، پس بعضی از آن مستثنی کرد، گفت: إِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما مگر آن پیه که بر پشت باشد یا بر کتف، أَوِ الْحَوایا یا چرب رود، أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ یا دنبه، و کذلک کلّ شحم مختلط بعظم، یعنی ما تعلق من الشحم بهذه الاشیاء غیر محرم علیهم، و انّما حرّم علیهم شحوم الکلیتین و الثروب.

عن ابن عبّاس: انّ رسول اللَّه (ص) کان قاعدا خلف المقام اذ رفع بصره الی السماء، و قال: «لعن اللَّه الیهود ثلاثا. انّ اللَّه حرّم علیهم الشحوم فباعوها، و أکلوا اثمانها، و ان اللَّه لم یحرم علی قوم اکل شی‌ء الا حرم علیهم ثمنه.»

ذلِکَ ای: ذلک التحریم جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ یعنی عقوبة لقتلهم الانبیاء، و بصدّهم عن سبیل اللَّه کثیرا، و بأکلهم الربا و استحلال اموال الناس بالباطل، فهذا البغی.

وَ إِنَّا لَصادِقُونَ فی الاخبار عن التحریم و عن بغیهم. اینست تفصیل محرمات بوحی قرآن، هم آنکه محرم است بر مسلمانان، و هم آنکه محرم است بر جهودان. و مصطفی (ص) فرا مشرکان عرب گفت که: تفصیل محرمات بآن پیغام که بمن دادند، و بآن وحی قرآن که بمن گزاردند همین است. کافران او را تکذیب کردند و گفتند: فانک لم تصب.

رب العالمین گفت: فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ بتأخیر العذاب عنکم، وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ ای عذابه اذا جاء الوقت، عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ الذین کذبوک بما تقول. ابن کیسان از ثعلب پرسید در معنی این آیت، گفت: جزاء تکذیب رحمت چون باشد؟ ثعلب جواب داد که: ذو رحمة واسعة، اذ لم یعاجلکم بالعقوبة. ابن کیسان گفت: قد عوجل من الامم قبل محمد. قال ثعلب: او لست تقرأ: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ؟ فمن رحمته و شرفه و برکته و مقداره عند خالقه انه اخّر عقوبة من کذبه الی الآخرة، لأن عیونهم قد وقعت علی عینه، فلحقتهم برکاته بما اخّرت عنهم العقوبات الی الآخرة، فمنهم من اسلم ببرکته، و منهم من رفّه فی الدنیا ببرکته صلی اللَّه علیه و سلم.

سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا مشرکان عرب چون حجت بر ایشان لازم گشت، و بدانستند بیقین که آنچه بدست دارند و آنچه باعتقاد کرده‌اند از تحریم حرث و انعام و غیر آن باطل است، گفتند: لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا من البحائر و السوائب و غیر ذلک. مشیت خدا حجت خود ساختند، و این مشیت نه آن مشیت اللَّه است در خلق خویش، چنان که آنجا گفت: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکُوا وَ ما جَعَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً، بلکه مشرکان باین مشیت امر خواستند و رضا و محبت، یعنی: ان اللَّه رضی منا ما نحن علیه و أراده منا، و امرنا به، و لو لم یرضه لحال بیننا و بینه. دعوی کردند که اللَّه ما را فرمود، و از ما بپسندید این تحریم که کردیم، و پدران ما کردند، و اگر خواستی ما را نفرمودی، و بجای آنکه فرمود باز زدی. و کافران را درین بس حجّتی نیست، که ایشان امر بگذاشتند، و در مشیت آویختند، و امر خدا دیگر است، و ارادت و مشیت او دیگر. انه جل جلاله مرید بجمیع الکائنات غیر آمر بجمیع ما یرید. پس بر بنده آنست که فرمان گوش دارد، و اتّباع آن کند، و او را نرسد که بعد از ورود امر در مشیت آویزد. رب العالمین گفت: کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّی ذاقُوا بَأْسَنا. چنان که ترا تکذیب کردند ای محمد! این کافران، اسلاف ایشان و پدران ایشان با انبیا همان تکذیب کردند. تشبیه اینان با اسلاف بتکذیب کرد، و تعرض گفت ایشان که: لَوْ شاءَ اللَّهُ نکرد، نگفت: پدران ایشان دروغ گفتند، چنان که اینان در لَوْ شاءَ اللَّهُ دروغ گفتند، که اگر معنی این بودی کذب بتخفیف گفتی. چون نسبت ایشان با تکذیب کرد نه با کذب، معلوم گشت که کافران دعوی آن میکردند، که اللَّه ما را باین تحریم فرمود. رب العزة گفت: قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ؟ یعنی علی ما قلتم من برهان و کتاب منزل؟ فَتُخْرِجُوهُ لَنا، چنان که جای دیگر گفت: قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. آن گه گفت: إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ‌ ای: ما تتبعون فیما انتم علیه الا الظنّ لا العلم و الیقین، وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ یعنی و ما انتم الا کاذبون.

قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ بالکتاب و الرسول و البیان. فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ اخبار عن تعلق مشیة اللَّه بکفرهم، و ان ذلک حصل بمشیته، اذ لو شاء لهدیکم.

قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ سیبویه گفت: هلم اصل هاء است، فضمت الیها «لم»، و جعلها کالکلمة. پس قومی عرب آن را تثنیه و جمع گویند: هلم، هلما، هلموا، هلمی، هلممن، و قومی آن را تثنیه و جمع نگویند، و این فصیح‌تر است، که این لغت قرآن است، و باین قرآن فرو آمد. یقول تعالی: هَلُمَّ إِلَیْنا، و هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ، و این بمعنی جمع است. و هلم متعدی آید و لازم آید. لازم بمعنی تعالوا است، کقوله: «هلم الینا»، و متعدی بمعنی هاتوا. کقوله: هلم الینا شهداءکم ای هاتوا شهداءکم و قربوا شهداءکم. الَّذِینَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هذا الحرث و الأنعام.

فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ رب العزّة مصطفی را میفرماید که: تصدیق گفت این محرمان و این شهدا مکن، و بصدق ایشان گواهی مده، که ایشان دروغ زنان‌اند، و گواهی بدروغ دهند. وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا یعنی: القرآن الذی فیه تحلیل ما حرموا. وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ای لا یصدقون بالبعث الذی فیه جزاء الاعمال، و هم الدهریة من الزنادقة، وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ یشرکون و یجعلون له عدیلا.

۱۷ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ او آنست که رزها آفرید و ساخت مَعْرُوشاتٍ هست از آنکه جفته آن بسته و کار آن ساخته وَ غَیْرَ مَعْرُوشاتٍ و هست از آنکه او کنده و بر نداشته وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ و خرما بنان و کشت زار مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ جدا جدا طعم آن میوه وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ و زیتون و انار مُتَشابِهاً هام رنگ وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ و نه هام طعم کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ میخورید از میوه و بر آن إِذا أَثْمَرَ چون میوه آرد وَ آتُوا حَقَّهُ و حق آن بدهید یَوْمَ حَصادِهِ روز درودن آن وَ لا تُسْرِفُوا و در گزاف مروید و اندازه درمگذارید إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (۱۴۱) که اللَّه دوست ندارد گزاف کاران را.۱۷ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ الایة دیده‌ای باید پاک، از غشاوت غیبت نجات یافته، و از سرمه توحید مددی تمام یافته، تا نظاره اسرار صنایع ربوبیت در عالم خلقیت از وی درست آید، و آن آثار رحمت و آیات و رایات قدرت و دلالات و امارات حکمت بیند درین باغ و بستان، و انواع و الوان درختان، تا در هر جز وی از اجزاء مخلوقات و مقدورات صد هزار صنایع و بدایع و ودایع بیند نهاده، که یکی بیکی نماند.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ الایة معنی انشاء آفریدن است بابتداء بی‌مثالی و معیاری، و اختراع آفریدن است بی‌سببی، و خلق آفریدن است بر تقدیر و ترتیب، و جنّات بستانها است که در آن درخت بود، و الجنة ما جنّ ای منع، و المنع علی ضربین مانع فی الخلقة بحائط و نحوه، و مانع بالملک الخاص لصاحبه.
هوش مصنوعی: خداوند کسی است که باغ‌های سرسبزی را به وجود آورد. «انشاء» به معنای آفریدن به طور ابتدایی و بدون هیچ نمونه یا معیار قبلی است، در حالی که «اختراع» به معنای آفریدن بی‌دلیل و «خلق» به معنی آفریدن با برنامه و نظم خاص است. «جنات» به معنی باغ‌ها است که در آنها درختان وجود دارد و «جنة» به معنای چیزی است که انسان را از آن محروم می‌کند. محرومیت نیز به دو نوع تقسیم می‌شود: یکی مانع شدن در خلقت از طریق دیوار و امثال آن، و دیگری مانع شدن از طریق مالکیت خاص برای صاحب آن باغ.
مَعْرُوشاتٍ ما کان لها عروش کالسقوف. ضحاک گفت: این درخت انگور است که بعضی از آن بر دارند از زمین، و آن را جفته کنند، و بعضی از آن هم بر زمین بگذارند، و بر ندارند. اینست معنی معروشات و غیر معروشات. ابن عباس گفت: معروشات آنست که: درخت آن بر زمین منبسط گردد، و ناچار آن را عرشی و سقفی باید، تا از زمین برگرفته شود، و غیر معروشات آن درختان است که بر اصول و ساق خویش استوار بایستد چون خرما بنان و امثال آن از انواع درختان. وجهی دیگر بعید گفته‌اند که: معروشات آنست که آدمی کارد و رویاند، و غیر معروشات آنست که در بیابان و کوهان خود رست بود، و قیل: المعروشات ما حولها حائط، و غیر المعروشات مالا حائط حولها.
هوش مصنوعی: درختان معروشات به درختانی گفته می‌شود که نیاز به عرش و سقف دارند تا از زمین بالاتر بروند، مانند درختان انگور که برخی از آنها از زمین بلند می‌شوند و برخی دیگر به زمین می‌مانند. درختان غیر معروشات، درختانی‌اند که به صورت استوار و خود ایستاده‌اند، مانند درختان خرما. برخی نیز معتقدند که معروشات به درختانی گفته می‌شود که انسان آنها را کاشته و پرورش داده، در حالی که غیر معروشات درختانی‌اند که به طور طبیعی در بیابان و کوهستان رشد می‌کنند. همچنین، گفته شده که معروشات در اطراف خود دیوار دارند، در حالی که غیر معروشات فاقد این دیوار هستند.
وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ یعنی انشأ النخل و الزرع، فأفردهما و هما داخلان فی الجنات، لما فیهما من الفضیلة. مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ یعنی حمله و طعمه. سماه اکلا، لأنه یؤکل. میگوید: طعم آن میوه‌ها مختلف است بعضی نیکوتر و خوشتر، و بعضی فروتر و دون‌تر، و بعضی ترش، بعضی شیرین، بعضی تلخ، بعضی خوش، فکلّ نوع من الثمر له طعم غیر طعم النوع الآخر، و کلّ حبّ من حبوب الزرع له طعم غیر طعم الآخر.
هوش مصنوعی: در این متن به رشد و پرورش نخل و محصولات زراعی اشاره شده و تأکید می‌شود که هر دو در باغات وجود دارند و به خاطر ویژگی‌های خاص خود، شایسته تقدیر هستند. همچنین، به تنوع طعم و کیفیت میوه‌ها و محصولات زراعی اشاره می‌شود. برخی از آن‌ها خوشمزه و شیرین هستند، در حالی که برخی دیگر ممکن است تلخ یا ترش باشند. هر نوع میوه و دانه‌ای طعم و مزه‌ی خاص خود را دارد و این تنوع در طعم‌ها قابل توجه است.
وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ افردهما لما فی الزیتون من المنفعة و الاقوات، و ما فی الرمان من فضیلة اللذاذة فی الطعم. متشابها فی اللون، غیر متشابه فی الطعم، متشابها فی الطعم، غیر متشابه فی اللون. دو انار برنگ یکی، و بطعم نه، دو انار بطعم یکی، و برنگ نه.
هوش مصنوعی: زیتون و انار هر کدام به خاطر خاصیت‌های مفید و غذا دهنده‌ای که دارند، به تنهایی ذکر شده‌اند. زیتون به خاطر فوایدش و انار به خاطر طعم لذیذش مورد توجه قرار گرفته‌اند. هر دو میوه از نظر رنگ مشابه هستند، اما طعم‌شان متفاوت است؛ در حالی که در طعم مشابهت دارند، از نظر رنگ تفاوت دارند. به عبارتی، دو انار ممکن است رنگ مشابهی داشته باشند، اما طعم‌شان یکی نیست و بالعکس.
کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ حین یکون غضا هذه رخصة للمالک ان یأکل عند ادراکه قبل اخراج حق اللَّه منه.
هوش مصنوعی: زمانی که میوه درخت میوه‌دار به ثمر می‌رسد، مالک مجاز است قبل از پرداخت حق خداوند، از میوه‌های آن بخورد.
وَ آتُوا حَقَّهُ این «ها» با زرع شود، و با نخیل شود، و با اللَّه شود. یَوْمَ حَصادِهِ نافع و ابن کثیر و حمزه و کسایی بکسر «حا» خوانند، و باقی بفتح خوانند، و معنی هر دو یکسانست. میگوید: حق آن زرع و آن میوه بدهید، آن روز که دروید.
هوش مصنوعی: و به محصول خود حقش را بدهید، همانطور که در مورد کشاورزی و نخلستان صحبت می‌شود. در روز برداشت آن محصول، نافع، ابن کثیر، حمزه و کسایی به صورت شکسته «حا» را می‌خوانند، در حالی که بقیه به طور فتحه می‌خوانند، ولی معنای هر دو یکسان است. بیان می‌کند که حق آن محصول و میوه را در روز برداشت آن بدهید.
علما را خلاف است که این حق کدام است. ابن عمر و ابو الدرداء و سعید جبیر و ابو العالیه و مجاهد و عطا گفتند: صدقه‌ای است بیرون از زکاة مفروضه، که روز دروان بدرویشان دهند. شعبی گفت: دسته‌ای است از آن دروده که بدرویش دهند، و قیل: هو التقاط السنبل، و فیه‌ روی عن النبی (ص)، قال: «ما سقط من السنبل».
هوش مصنوعی: علمای اسلام درباره اینکه این حق چیست، اختلاف نظر دارند. ابن عمر، ابو الدرداء، سعید جبیر، ابو العالیه، مجاهد و عطا بر این عقیده‌اند که این حق صدقه‌ای است که خارج از زکات واجب پرداخت می‌شود و در روزهای خاصی به درویشان داده می‌شود. شعبی نیز بیان کرده که این حق بخشی از آن صدقه‌هاست که به درویشان داده می‌شود. دیگران نیز گفته‌اند که این حق به جمع‌آوری خوشه‌های گندم مربوط می‌شود و در احادیثی از پیامبر (ص) آمده است که «آنچه از خوشه‌ها افتاده است».
مجاهد گفت: کانوا یعلقون العذق عند الصرام، فیأکل منه الضعیف و من مرّ.
هوش مصنوعی: مجاهد گفت: آن‌ها میوه را در زمان چیدن آن آویزان می‌کردند، به گونه‌ای که هم ضعیفان و هم افرادی که از آنجا می‌گذشتند، بتوانند از آن بخورند.
اما ابن عباس و انس مالک و محمد حنفیه و جابر زید و سعید مسیب و طاوس و قتاده و ضحاک میگویند: «وَ آتُوا حَقَّهُ» این حق زکاة مفروضه است، و شافعی و فقها این قول اختیار کرده‌اند، و گفتند معنی آنست که: اعطوا زکاته حین ادراکه، و هو اکمل ما یکون من احواله، و یقال: حین کیله. سدی گفت و نخعی و جماعتی که: این سورة الانعام مکی است، و فرض زکاة بمدینه فرو آمد که یعنی این صدقه‌ای بود پیش از نزول زکاة، پس عشر و نصف العشر که فرضیت آن بمدینه فرو آمد، آن را منسوخ کرد. ابن عباس گفت: نسخت الزکاة کل نفقة فی القرآن.
هوش مصنوعی: ابن عباس، انس مالک، محمد حنفیه، جابر زید، سعید مسیب، طاوس، قتاده و ضحاک اشاره می‌کنند که منظور از «وَ آتُوا حَقَّهُ» پرداخت زکات واجب است. شافعی و دیگر فقها نیز این نظر را پذیرفته‌اند و بیان کرده‌اند که منظور از این آیه، پرداخت زکات در زمان مناسب آن است، که کامل‌ترین حالت ممکن برای زکات به شمار می‌آید. همچنین، سدی، نخعی و گروهی دیگر معتقدند که سوره انعام مکی است و الزامی بودن زکات در مدینه اعلام شد، به این معنی که این نوع صدقه قبل از واجب شدن زکات نازل شده است. به گفته آنان، پرداخت ۱۰ درصد و نیم از آن که در مدینه واجب شد، این احکام را منسوخ کرده است. ابن عباس نیز گفته که زکات تمام مخارجی را که در قرآن آمده نسخ کرده است.
وَ لا تُسْرِفُوا ای: و لا تعطوا کله. این در شأن ثابت قیس بن شماس فرو آمد، که وی را پانصد خرمابنان بود، پربار رسیده. چون این آیت فرو آمد که: وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ، و مردمان را دید که هر کس صدقه‌ای میکرد، وی رفت و آن همه بیک روز بدرویشان داد، و از بهر عیال خود هیچ چیز بنگذاشت، رب العزة گفت: وَ لا تُسْرِفُوا همه بدرویش مدهید، که عیال خود بی‌کام بگذارید. ابدأ بمن تعول، نخست‌ بر عیال خود نفقه کنید، و آنچه بسر می‌آید بدرویشان دهید. زهری گفت: وَ لا تُسْرِفُوا ای لا تنفقوا فی المعاصی. قال مجاهد: لو کان ابو قبیس ذهبا لرجل، فأنفقه فی طاعة اللَّه، لم یکن مسرفا، و لو أنفق درهما واحدا فی معصیة اللَّه کان مسرفا، و فی هذا المعنی قیل لحاتم الطائی: لا خیر فی السرف. فقال: لا سرف فی الخیر. قال عبد الرحمن بن زید الخطاب للسلاطین یقول: لا تاخذوا فوق حقکم.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که به آن اشاره شده، به مفهوم صرفه‌جویی و عدم اسراف در انفاق اشاره دارد. داستانی که در این زمینه نقل شده مربوط به شخصی به نام قیس بن شماس است که وقتی آیه‌ای درباره پرداخت حق به دیگران در زمان برداشت crops نازل شد، تصمیم گرفت تمام دارایی‌اش را در یک روز به نیازمندان بدهد و چیزی برای خانواده‌اش نگذاشت. اما خداوند او را هشدار داد که نباید تمام دارایی‌اش را ببخشد و باید ابتدا نیازهای خانواده‌اش را تامین کند. در ادامه توضیحاتی درباره مفهوم اسراف و این که چگونه انفاق در موارد نادرست می‌تواند اسراف محسوب شود، بیان شده است. همچنین حکایت‌هایی درباره تعلق به مستحقین و انتقاد از دریافت حقوق بیش از حد برای حاکمان نیز ذکر شده است.
وَ مِنَ الْأَنْعامِ ای: و أنشأ من الانعام، حَمُولَةً یعنی ما ادرک الحمل، و اطاق العمل، وَ فَرْشاً هی الصغار التی لا یحمل علیها کالغنم و البقر و الإبل الصغار. حَمُولَةً آنند که بکار و بار رسیده‌اند، و فرش آنند که ببار و کار نرسیده‌اند از بچه شتر و گاو، و بار و کار را نشایند از گوسفند.
هوش مصنوعی: و از چهارپایان، یعنی: چهارپایانی که حمل و باربری می‌کنند، به طوری که قادر به حمل بار و انجام کار هستند، و "فرش" به معناي جوان‌ترهایی است که هنوز قادر به حمل بار نیستند، مانند گوسفند و گاو و شترهای جوان. "حمولة" به آنهایی اطلاق می‌شود که بالفعل فعالیت و کار می‌کنند، و "فرش" به جوان‌ترهایی که هنوز به بار و کار نرسیده‌اند، اشاره دارد.
کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ این اتباع خطوات آنست که از حموله، بحیره و سائبه و حامی ساختند، و از فرش وصیله ساختند. إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ بیّن العداوة، اخرج آباءکم من الجنة، و قال: «لأحتنکن ذریته». پس تفسیر حموله و فرش کرد، گفت: ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ هشت تا، یعنی چهار جفت. عرب تا را زوج خوانند، از بهر آنکه تا وادوم است که آن را جفت کند «۲»، مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ این تفسیر فرش است.
هوش مصنوعی: از نعمت‌هایی که خداوند به شما داده، بخورید و از راه‌های شیطان پیروی نکنید. پیروی از شیطان به این صورت است که چیزهایی مانند "حموله"، "بحیره" و "سائبه" را درست کرده‌اند و از "فرش" نیز "وصیله" ساخته‌اند. شیطان همواره دشمن آشکاری برای شماست. او پدران شما را از بهشت بیرون راند و گفت که خواهم نسل آنها را مغلوب کنم. بنابراین، تفسیر "حموله" و "فرش" اینگونه است: آن‌ها به هشت جفت اشاره دارند، یعنی چهار جفت داریم. عرب‌ها عدد "تا" را به این دلیل "زوج" می‌نامند که هر "تا" دو قسمتی دارند. "از دو رأس گوسفند و از دو رأس بز" از جمله تفاسیر "فرش" است.
وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ این تفسیر حمولة است، و الضأن ذوات الصوف من الغنم، و المعز ذوات الشعر. قرأ ابن کثیر و ابن عامر و ابو عمرو: من المعز بتحریک العین. میگوید: این هشت تا ضأن است نر و ماده، و ابل است نر و ماده، و بقر است نر و ماده. رب العزّة میگوید: این مشرکان که این انعام بر خود حرام کرده‌اند ایشان را گوی: آلذَّکَرَیْنِ من الضأن و المعز حرم اللَّه علیکم أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ این وصیله که اللَّه ساخت از ضأن و معز، و حرام کرد بر شما، هر دو نر حرام کرده است یا هر دو ماده؟
هوش مصنوعی: در این متن به تفسیری درباره انواع حیوانات اهلی از جمله شتر، گاو، گوسفند و بز اشاره شده است. گفته می‌شود که در بین این حیوانات، هم نر و هم ماده وجود دارند و در ادامه به آیات قرآن اشاره می‌شود که در آن مشرکان برخی از این حیوانات را بر خود حرام کردند. سوال این است که آیا خداوند هر دو نر را حرام کرده یا هر دو ماده را، و این موضوع به گفت و گوی بین خداوند و مشرکان مربوط می‌شود.
اگر نر حرام کرده است همه نرهای آن باید که حرام بود، و اگر ماده حرام کرده است همه مادهای آن حرام باید، و اگر آن حرام کرده است از ضأن و معز که رحم ایشان بر آن مشتمل است پس بچه‌های ایشان همه حرام است، که رحم بر همه مشتمل است. آن گه گفت: نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ای: فسّروا ما حرمتم بعلم ان کان لکم علم فی تحریمه، و هو قوله: إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. میگوید: اگر شما را درین تحریم علمی است، علم آن بیارید، و بیان کنید، و اگر می‌گویید که این تحریم پدران ما حرام کرده‌اند: «وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا» آن پدران از که آموختند؟ و از کجا گرفتند؟ اگر گوئید که اللَّه فرمود، چنان که گفت: «وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها» پس حجتی بیارید که چنین است.
هوش مصنوعی: اگر نر حیوانی حرام شده باشد، باید تمام نرهای آن نیز حرام باشند و اگر ماده‌ای حرام شده باشد، تمام مادها نیز باید حرام شوند. همچنین اگر حیوانی حرام شده باشد که رحم او شامل فرزندانش است، تمامی بچه‌های آن نیز حرام خواهند بود زیرا رحم همه آنها را در بر می‌گیرد. سپس گفته می‌شود: "اگر راست می‌گویید، ما را از علم خود آگاه کنید"، به این معنا که تحریم شما را با دلیل و علم توضیح دهید. اگر ادعا می‌کنید که این تحریم از پدران ما است، باید بگویید که پدران شما از چه کسی آموخته‌اند و چه منبعی داشته‌اند. اگر بگویید خداوند فرمان داده، باید دلیلی بیاورید که نشان دهد چنین دستوری وجود دارد.
وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ و در شتر و گاو همچنین گفت. قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ؟ شتر نر و گاو نر حرام کرد، و آن را سائبه و حامی ساخت، یا شتر ماده و گاو ماده حرام کرد، و آن را بحیره و سائبه کرد. أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ یا آنچه رحم ایشان بر آن مشتمل است از بچه نازاد. در جمله معنی آیت آنست که اگر تحریم از جهت ذکرین است همه نر حرامند، و اگر از جهت انثیین، همه ماده حرامند، و اگر از جهت اشتمال رحم است، پس همه آنند که رحم بر ایشان مشتمل بود، همه حرامند.
هوش مصنوعی: در متن اشاره شده است که در مورد شتر و گاو نیز دو حالت وجود دارد: یکی این‌که آیا شتر نر و گاو نر حرام شده یا شتر ماده و گاو ماده. اگر تحریم به دلیل نر بودن باشد، همه شترهای نر و گاوهای نر حرام هستند، و اگر به دلیل ماده بودن باشد، همه شترهای ماده و گاوهای ماده حرام هستند. همچنین اگر موضوع به رحم و زاده‌های آن‌ها مربوط باشد، پس تمامی زاده‌ها و نوزادان حاصل از آن‌ها نیز حرام هستند.
ابن عباس ازینجا گفت: و هل تشتمل الارحام الا علی ذکر و أنثی؟ فلم یحرمون بعضا و یحلون بعضا؟! أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاکُمُ اللَّهُ بِهذا هل شاهدتم اللَّه قد حرم هذا اذ کنتم لا تؤمنون برسوله؟ میگوید: اللَّه را دیدید که این تحریم کرد، چون برسول ایمان می‌نیارید بآنچه گفت؟ چون حجت بر ایشان لازم گشت بیان کرد که این جز دروغ نیست که بر اللَّه بستند، و نهنده این دروغ عمرو بن لحی بود که تغییر در دین اسماعیل وی آورد، و این سنت تحریم وی نهاد. رب العالمین در شأن وی گفت: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. پس رب العزّة بوحی پاک ذکر محرمات کرد، و تخطئه ایشان کرد در تحریم حرث و انعام، گفت: قُلْ لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلی‌ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ یعنی علی آکل یأکله ممّا حرمته. الا ان تکون بتاء منقوطة از فوق قراءت مکی است و شامی و حمزه، یعنی: الا ان تکون الا طعمة او النسمة ا النفس او العین میتة. باقی بیاء خوانند، یعنی: الا ان یکون ذلک المحرم او المأکول او الموجود میتة، و قراءت شامی و بو جعفر «میته» برفع است و برین قراءت «کان» بمعنی حدوث است، و «میتة» رفع بفعله، یعنی الا ان یقع، او یحدث میته. اصل میت است و هاء را فزودند مبالغت را.
هوش مصنوعی: ابن عباس در اینجا می‌گوید: آیا خویشاوندی تنها شامل مرد و زن می‌شود؟ چطور بعضی را حرام و بعضی را حلال می‌دانید؟ آیا شما هنگامیکه خداوند شما را به این امر سفارش کرد، شاهد بودید؟ آیا خدا را دیده‌اید که این مورد را حرام کرده و شما به سخنان رسول ایمان ندارید؟ او می‌افزاید که این تنها یک دروغ است که به خدا نسبت داده می‌شود، و شخصی که این دروغ را پایه‌گذاری کرد عمرو بن لحی بود که در دین اسماعیل تغییراتی ایجاد کرد و این سنت تحریم را برقرار ساخت. خداوند در مورد او می‌فرماید: چه کسی ظالم‌تر از کسی است که بر خدا دروغ بندد تا مردم را بدون علم گمراه کند؟ خداوند گروه ظالمین را هدایت نمی‌کند. سپس رب العالمین به وحی راستین، محرمات را ذکر کرد و آنها را در تحریم زراعت و دام‌ها اشتباه دانست و فرمود: به من وحی شده که محرماتی بر غذایی که می‌خورید وجود ندارد، مگر اینکه آن غذا از نوع خاصی باشد. در بعضی از قرائت‌ها اگر آن غذا از نوع مردار باشد، حرام است. نیز گفته شده که بر اساس بعضی قرائت‌ها، میت به معنای حادث شدن یا وقوع است. در اصل، واژه میت به معنای مرده است و برای تأکید بر آن، حرف «ه» به آن اضافه شده است.
أَوْ دَماً مَسْفُوحاً ای مصبوبا سائلا. در مسفوح چهار چیز مستثنی است: الکبد و الطحال و دم المسک و ماء اللحم الاحمر. أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ قذر و نجس، أَوْ فِسْقاً ای مفسوقا به، یعنی مذبوحا، او منحورا فسق فی ذبحه او نحره، فذبح و نحر علی اسم غیر اللَّه. و نظم الایة: الا ان یکون میتة او فسقا فانه رجس. فَمَنِ اضْطُرَّ ای من دعته الضرورة الی اکله، فأکله، غَیْرَ باغٍ ای غیر قاصد لتحلیل ما حرم اللَّه وَ لا عادٍ ای و لا مجاوز للقصد و قدر الحاجة، فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ یغفر لمن لم یتعدّ. غَفُورٌ رَحِیمٌ درین آیت از بهر آن گفت که خوردن مردار باصل حلال نیست، و آن قدر که درین آیت مباح است خوردن آن رخصتی است که اللَّه داد برحمت خویش. میگوید: حکم بالرّخصة کما حکم بالمغفرة. اگر کسی گوید: چونست که محرمات درین آیت بر سه قسم اقتصار کرد، و در سورة المائده بسیار برشمرده از منخنقه و موقوذه و غیر آن؟ جواب آنست که هر چه درین آیت گفت اصناف و انواع میته است. آنجا بتفصیل گفت، و اینجا بر جمله، که اسم میته بر همه افتد. اگر گویند: بیرون از انواع میتات در شرع محرمات بسیار است از خبائث و سموم و غیر آن؟ جواب آنست که: الحسین بن فضل گفت در معنی آیت: قُلْ لا أَجِدُ یعنی فی وحی القرآن، فأما وحی السنة فقد حرم اشیاء کثیرة، فمنها ما
هوش مصنوعی: در این متن به مسائلی درباره خوردن غذاهای حرام پرداخته شده است. به ویژه، در مورد انواع گوشت‌هایی که از نظر شرعی مجاز یا ممنوع هستند، توضیحاتی ارائه شده است. در اینجا به چهار نوع خاص از خون که حرام هستند اشاره شده که شامل کبد، طحال، خون مشک و آب گوشت قرمز نمی‌شود. همچنین به گوشت خوک به عنوان یک ماده ناپاک و حرام اشاره شده است. در ادامه، در مورد روش‌های ذبح و نحر صحبت شده و تأکید شده که اگر حیوان به نام خدا قربانی نشده باشد، گوشت آن حرام است. در آخر بخشی از متن به بحث در مورد ضرورت و شرایطی می‌پردازد که مصرف این حرام‌ها را مجاز می‌سازد، به شرط اینکه انسان به دنبال تحصیل حرام نباشد و فقط بر اساس نیاز واقعی این کار را انجام دهد. در نهایت، به رحمت خداوند اشاره شده است که بر اساس شرایط، می‌تواند گناهان را ببخشد.
روی ان النبی (ص) حرم یوم خیبر الحمر الانسیة، و لحوم البغال، و کل ذی ناب من السباع، و کل ذی مخلب من الطیر، و نهی عن اکل الهر و أکل ثمنها، و قال: «اذا وقعت الفأرة فی السمن فان کان جامدا فألقوها و من حولها، و ان کان مائعا فلا تقربوه»، و عن المقدام بن معدی کرب، قال: قال رسول اللَّه (ص): «الا انی اوتیت القرآن و مثله معه، الا یوشک رجل شبعان علی اریکته یقول علیکم بهذا القرآن فما وجدتم فیه من حلال فأحلوه، و ما وجدتم فیه من حرام فحرموه، و ان ما حرم رسول اللَّه کما حرم اللَّه. الا لا یحل لکم الحمار الاهلی، و لا کل ذی ناب من السباع، و لا لقطة معاهد الا ان یستغنی عنها صاحبها، و من نزل بقوم فعلیهم ان یقروه، فان لم یقروه فله ان یعقبهم بمثل قراه».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) در روز خیبر گوشت حیوانات خاصی را حرام اعلام کرد؛ از جمله گوشت الاغ، گوشت هر حیوانی که دندان‌های تیزی دارد و همچنین گوشت پرندگانی که چنگال دارند. همچنین مصرف گوشتی که موش در آن افتاده، اگر سفت باشد، همراه با بقیه آن را دور بیندازید، اما اگر مایع باشد، به آن نزدیک نشوید. مقدام بن معدی کرب نیز نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: «من قرآن و چیزی شبیه به آن به من داده شده است. به زودی مردی خواهد آمد که در حال راحت‌نشینی خواهد گفت: به این قرآن عمل کنید؛ آنچه در آن حلال است، حلال کنید و آنچه حرام است، حرام کنید. مباشرت‌های پیامبر (ص) همانند احکام الهی است. بنابراین، حرام است که از الاغ بارکش، و از هر حیوانی که دندان‌های تیز دارد، و از شیء گم شده‌ای که صاحبش از آن بی‌نیاز است، استفاده کنید. همچنین، اگر کسی به قومی برود، بر آنها واجب است که از او پذیرایی کنند و اگر انجام ندهند، او می‌تواند از آنها انتقام بگیرد و همانند پذیرایی آنان را مورد پذیرایی قرار دهد.»
وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا یعنی: رجعوا عن دین موسی الی ما احدثوا. هدنا الیک ای رجعنا، و العرب یسمی بالمستقبل کما سمی یحیی و یعیش و یموت و یعمر و یمجد و یحمد و یزید و یشکر، و کذلک یهود، و سمّوا یهود لهیدودتهم عن الدین. درین آیت بیان کرد آنچه بر جهودان حرام است، گفت: وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا بریشان حرام کردیم، کُلَّ ذِی ظُفُرٍ یعنی کل ما لیس بمنفرج الاصابع، و لا بمشقوق الحافر، کالابل و النعامة الاوز و البط و ما اشبه ذلک. این قول ابن عباس است و سعید جبیر و مجاهد و قتاده و سدی، اما اهل معانی گفتند: یدخل فی ذلک جمیع انواع السباع و الکلاب و السنانیر و سائر ما یصطاد بظفره من الطیر. قال ثعلب: کل ما لم یصد فهو ذو ظفر و ذو مخلب ما صاد.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که به یهود اشاره دارد، دربارهٔ بازگشت آنها به نوعی از دین جدید بعد از موسی صحبت می‌کند. واژه "هدنا" به معنای بازگشت است و عرب‌ها برای آینده نیز از این واژه‌ها استفاده می‌کنند. همچنین، یهود به دلیل انحرافشان از دین، این نام را به خود گرفته‌اند. در این آیه تصریح شده که چه چیزهایی بر یهود حرام اعلام شده است، از جمله مواردی که دارای ناخن‌های تیز هستند، یعنی تمام جانورانی که انگشتانشان منقسم نیست یا پوزه‌شان شکاف ندارد، مانند شتر و شترمرغ و همچنین برخی پرندگان مانند غاز و مرغابی. این تفسیر از ابن عباس و برخی دیگر نقل شده است. برخی بیانیه‌ها نیز بیان می‌کنند که این حرام‌ها شامل تمام نوع‌های درنده و سگ‌ها و گربه‌ها و سایر موجوداتی که با نوک انگشت شکار می‌شوند، می‌باشد.
وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما پیه گاو و گوسفند بر ایشان حرام کرد، پس بعضی از آن مستثنی کرد، گفت: إِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما مگر آن پیه که بر پشت باشد یا بر کتف، أَوِ الْحَوایا یا چرب رود، أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ یا دنبه، و کذلک کلّ شحم مختلط بعظم، یعنی ما تعلق من الشحم بهذه الاشیاء غیر محرم علیهم، و انّما حرّم علیهم شحوم الکلیتین و الثروب.
هوش مصنوعی: خداوند پیه گاو و گوسفند را بر آنها حرام کرد، اما بعضی از انواع آن را مستثنی کرد. به این معنی که پیه‌هایی که بر روی پشت یا کتف آنها باشد، یا چربی‌هایی که در نواحی خاصی مانند رود یا دنبه وجود دارد، و نیز هر شحمی که با استخوان مخلوط شده باشد، حرام نیست. به طور کلی، شحمی که به این مواد مرتبط باشد، برای آنها حرام نیست، بلکه تنها شحم کلیه‌ها و چربی‌های دیگر است که بر آنها حرام شده است.
عن ابن عبّاس: انّ رسول اللَّه (ص) کان قاعدا خلف المقام اذ رفع بصره الی السماء، و قال: «لعن اللَّه الیهود ثلاثا. انّ اللَّه حرّم علیهم الشحوم فباعوها، و أکلوا اثمانها، و ان اللَّه لم یحرم علی قوم اکل شی‌ء الا حرم علیهم ثمنه.»
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر خدا (ص) در حالی که نشسته بود و به آسمان نگاه می‌کرد، گفت: «خداوند یهود را سه بار لعنت کرد. زیرا خداوند چربی‌ها را بر آنها حرام کرده بود، اما آنها آن را فروختند و قیمتش را خوردند. و خداوند چیزی را برای قومی حرام نکرده است مگر اینکه قیمت آن را نیز بر آنها حرام کرده است.»
ذلِکَ ای: ذلک التحریم جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ یعنی عقوبة لقتلهم الانبیاء، و بصدّهم عن سبیل اللَّه کثیرا، و بأکلهم الربا و استحلال اموال الناس بالباطل، فهذا البغی.
هوش مصنوعی: این قسمت به تحریماتی اشاره می‌کند که به دلیل ظلم و تعدی آنها بر انبیاء و ممانعت از راه خدا، و همچنین به خاطر رباخواری و حلال شمردن اموال مردم به ناحق، بر آنها اعمال شده است. این ظلم و تعدی، به عنوان یک عقوبت برای رفتارهای ناپسند آنها محسوب می‌شود.
وَ إِنَّا لَصادِقُونَ فی الاخبار عن التحریم و عن بغیهم. اینست تفصیل محرمات بوحی قرآن، هم آنکه محرم است بر مسلمانان، و هم آنکه محرم است بر جهودان. و مصطفی (ص) فرا مشرکان عرب گفت که: تفصیل محرمات بآن پیغام که بمن دادند، و بآن وحی قرآن که بمن گزاردند همین است. کافران او را تکذیب کردند و گفتند: فانک لم تصب.
هوش مصنوعی: ما در مورد تحریم‌ها و ظلم آنان، صادق هستیم. این‌جا توضیحاتی درباره چیزهایی که در قرآن حرام شده، آمده است؛ هم برای مسلمانان و هم برای یهودیان. پیامبر اکرم (ص) به مشرکان عرب گفت که جزئیات محرمات به وسیله پیام‌هایی که به من داده شده و وحی قرآن، همین‌طور است. اما کافران او را تکذیب کردند و گفتند: تو به حقیقت نرسیده‌ای.
رب العالمین گفت: فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ بتأخیر العذاب عنکم، وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ ای عذابه اذا جاء الوقت، عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ الذین کذبوک بما تقول. ابن کیسان از ثعلب پرسید در معنی این آیت، گفت: جزاء تکذیب رحمت چون باشد؟ ثعلب جواب داد که: ذو رحمة واسعة، اذ لم یعاجلکم بالعقوبة. ابن کیسان گفت: قد عوجل من الامم قبل محمد. قال ثعلب: او لست تقرأ: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ؟ فمن رحمته و شرفه و برکته و مقداره عند خالقه انه اخّر عقوبة من کذبه الی الآخرة، لأن عیونهم قد وقعت علی عینه، فلحقتهم برکاته بما اخّرت عنهم العقوبات الی الآخرة، فمنهم من اسلم ببرکته، و منهم من رفّه فی الدنیا ببرکته صلی اللَّه علیه و سلم.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: اگر آنان تو را تکذیب کنند، به آن‌ها بگو که پروردگارتان دارای رحمت وسیع است و عذابی که برایشان مقرر شده است، هرگز قابل بازگشت نیست و زمانی که زمان آن فرا برسد، برای افراد مجرم که به سخنان تو کافر شدند، اجتناب ناپذیر خواهد بود. ابن کیسان از ثعلب پرسید که معناي این آیه چیست و جزای تکذیب چگونه خواهد بود؟ ثعلب پاسخ داد که رحمت وسیع خداوند این است که عذاب را به تأخیر می‌اندازد. ابن کیسان گفت: ولی بعضی از امت‌ها قبل از محمد (ص) گرفتار عذاب شدند. ثعلب پاسخ داد: آیا نمی‌خوانی که ما تو را فقط به عنوان رحمت برای جهانیان فرستادیم؟ از همین رحمت و شرافت و برکت و ارزشی که در نزد خالقش دارد، این است که عذاب کسانی را که به او کفر ورزیدند، به آخرت موکول کرده است. زیرا چشمانشان به او دوخته شده و برکت او به آنان رسید؛ برخی از آن‌ها به واسطه برکت او مسلمان شدند و برخی دیگر در دنیا از برکات او برخوردار گشتند.
سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا مشرکان عرب چون حجت بر ایشان لازم گشت، و بدانستند بیقین که آنچه بدست دارند و آنچه باعتقاد کرده‌اند از تحریم حرث و انعام و غیر آن باطل است، گفتند: لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا من البحائر و السوائب و غیر ذلک. مشیت خدا حجت خود ساختند، و این مشیت نه آن مشیت اللَّه است در خلق خویش، چنان که آنجا گفت: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکُوا وَ ما جَعَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً، بلکه مشرکان باین مشیت امر خواستند و رضا و محبت، یعنی: ان اللَّه رضی منا ما نحن علیه و أراده منا، و امرنا به، و لو لم یرضه لحال بیننا و بینه. دعوی کردند که اللَّه ما را فرمود، و از ما بپسندید این تحریم که کردیم، و پدران ما کردند، و اگر خواستی ما را نفرمودی، و بجای آنکه فرمود باز زدی. و کافران را درین بس حجّتی نیست، که ایشان امر بگذاشتند، و در مشیت آویختند، و امر خدا دیگر است، و ارادت و مشیت او دیگر. انه جل جلاله مرید بجمیع الکائنات غیر آمر بجمیع ما یرید. پس بر بنده آنست که فرمان گوش دارد، و اتّباع آن کند، و او را نرسد که بعد از ورود امر در مشیت آویزد. رب العالمین گفت: کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّی ذاقُوا بَأْسَنا. چنان که ترا تکذیب کردند ای محمد! این کافران، اسلاف ایشان و پدران ایشان با انبیا همان تکذیب کردند. تشبیه اینان با اسلاف بتکذیب کرد، و تعرض گفت ایشان که: لَوْ شاءَ اللَّهُ نکرد، نگفت: پدران ایشان دروغ گفتند، چنان که اینان در لَوْ شاءَ اللَّهُ دروغ گفتند، که اگر معنی این بودی کذب بتخفیف گفتی. چون نسبت ایشان با تکذیب کرد نه با کذب، معلوم گشت که کافران دعوی آن میکردند، که اللَّه ما را باین تحریم فرمود. رب العزة گفت: قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ؟ یعنی علی ما قلتم من برهان و کتاب منزل؟ فَتُخْرِجُوهُ لَنا، چنان که جای دیگر گفت: قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. آن گه گفت: إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ‌ ای: ما تتبعون فیما انتم علیه الا الظنّ لا العلم و الیقین، وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ یعنی و ما انتم الا کاذبون.
هوش مصنوعی: مشرکان عرب هنگامیکه به حقیقت کارهایشان پی بردند و فهمیدند که اعتقاداتشان در مورد تحریم برخی از موارد نادرست است، به بهانه اراده خداوند گفتند: اگر خداوند می‌خواست، نه ما و نه پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم و نه این تحریم‌ها را انجام می‌دادیم. آنها اینگونه می‌خواستند بگویند که خداوند از آنها راضی است و این تحریم‌ها را برگزیده است. اما واقعیت این است که مشیت خداوند به معنای اراده‌ای متفاوت از آنچه آنها مدعی بودند، عمل می‌کند. خداوند اراده‌اش را در تمام موجودات نشان می‌دهد، اما او به هر چیزی که می‌خواهد، فرمان نمی‌دهد. در نتیجه، بندگان باید به دستورات او گوش دهند و از آن پیروی کنند. خداوند در قرآن می‌فرماید که کسانی که قبل از این نیز به پیامبران تکذیب کردند، با همین ادعاها مواجه بودند. اینان علاوه بر اینکه خود را به مشیت خداوند نسبت می‌دادند، در حقیقت زندگی‌شان بر پایه ظن و گمان قرار داشت و هیچ دلیلی برای ادعای خود نداشتند.
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ بالکتاب و الرسول و البیان. فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ اخبار عن تعلق مشیة اللَّه بکفرهم، و ان ذلک حصل بمشیته، اذ لو شاء لهدیکم.
هوش مصنوعی: بگو: برای خدا حجت قاطعی وجود دارد که از طریق کتاب، پیامبر و بیان ارائه شده است. اگر خدا می‌خواست، همه شما را هدایت می‌کرد. این اخبار نشان‌دهنده ارتباط اراده خدا با کفر آن‌هاست و اینکه این امر به اراده او اتفاق افتاده است؛ زیرا اگر می‌خواست، شما را نیز هدایت می‌کرد.
قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ سیبویه گفت: هلم اصل هاء است، فضمت الیها «لم»، و جعلها کالکلمة. پس قومی عرب آن را تثنیه و جمع گویند: هلم، هلما، هلموا، هلمی، هلممن، و قومی آن را تثنیه و جمع نگویند، و این فصیح‌تر است، که این لغت قرآن است، و باین قرآن فرو آمد. یقول تعالی: هَلُمَّ إِلَیْنا، و هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ، و این بمعنی جمع است. و هلم متعدی آید و لازم آید. لازم بمعنی تعالوا است، کقوله: «هلم الینا»، و متعدی بمعنی هاتوا. کقوله: هلم الینا شهداءکم ای هاتوا شهداءکم و قربوا شهداءکم. الَّذِینَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هذا الحرث و الأنعام.
هوش مصنوعی: در این متن به معنای واژه "هلم" پرداخته شده است. سیبویه توضیح می‌دهد که "هلم" از حرف "ه" و "لم" تشکیل شده و به عنوان یکی از لغات عربی در قرآن ذکر شده است. این واژه به معنای دعوت به حضور یا آوردن چیزی است. برخی از عرب‌ها آن را به شکل‌های مختلفی مانند "هلما، هلموا" و ... جمع می‌بندند، در حالی که برخی دیگر به شکل مفرد از آن استفاده می‌کنند که از نظر بلاغت شیواتر است. در آیاتی از قرآن مانند "هلُمَّ إِلَیْنا" و "هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ"، این واژه به معنای جمع به کار رفته و می‌تواند به دو صورت لازم و متعدی استفاده شود: در معنای لازم به معنی دعوت به آمدن و در معنای متعدی به معنای درخواست آوردن چیزی.
فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ رب العزّة مصطفی را میفرماید که: تصدیق گفت این محرمان و این شهدا مکن، و بصدق ایشان گواهی مده، که ایشان دروغ زنان‌اند، و گواهی بدروغ دهند. وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا یعنی: القرآن الذی فیه تحلیل ما حرموا. وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ای لا یصدقون بالبعث الذی فیه جزاء الاعمال، و هم الدهریة من الزنادقة، وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ یشرکون و یجعلون له عدیلا.
هوش مصنوعی: اگر آن‌ها شهادت دهند، تو با آن‌ها شهادت نده. خداوند بزرگ به پیامبرش می‌فرماید که به اعتبار این افراد و شهادت‌هایشان اعتماد نکن، زیرا آن‌ها دروغگو هستند و در شهادت‌هایشان کذب می‌گویند. همچنین به نفع کسانی که به آیاتی که ما نازل کرده‌ایم، کافر هستند، پیروی نکن. این افراد کسی را به جز خداوند باور ندارند و به زندگی دنیا و زمان دایمی اعتقاد دارند و به خداوند خود شریک می‌گذارند.