گنجور

۱ - النوبة الثانیة

ابن عباس گفت: سورة الانعام جمله بمکه فرو آمد از آسمان مگر شش آیت: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ تا آخر سه آیت، و قُلْ تَعالَوْا تا آخر سه آیت. این شش آیت بمدینه فرو آمد، و باقی بیکبار اندر یک شب اندر مکه بمصطفی فرو آمد، و هفتاد هزار فریشته با وی، چنان که دو کناره عالم فرو گرفته بودند، و زجل تسبیح و تحمید ایشان بهمه عالم رسیده، و مصطفی (ص) آن ساعت بسجود درافتاده، و میگفت: سبحان اللَّه العظیم.

و در خبر است که هر آن کس که این سورة برخواند، آن فریشتگان جمله بر وی ثنا کنند، و درود دهند، و بثواب عظیم بشارت دهند. عمر خطاب گفت: «الانعام من نواجب او نجائب القرآن». علی بن ابی طالب (ع) گفت: «سورة الانعام من قرأها فقد انتهی فی رضا ربه».

جابر بن عبد اللَّه گفت: من قرأ ثلاث آیات من اول سورة الانعام بعث اللَّه الیه اربعین الف ملک، و کتب له مثل اعمالهم الی یوم القیامة، و نزل ملک من السماء السابعة، و معه مرزبّة من حدید، کلما اراد الشیطان ان یوحی فی قلبه شیئا ضربه بها ضربة کان بینه و بینه سبعون حجابا. فاذا کان یوم القیامة قال الرب عز و جل: عبدی! کل من ثمار جنتی، و استظل بظل عرشی، و اشرب من ماء الکوثر، و اغتسل من ماء السلسبیل، فأنا ربک و انت عبدی.

و در این سورة چهارده آیت منسوخ است چنان که رسیم بآن شرح دهیم، و آیات آن بعدد کوفیان صد و شصت و پنج آیت است، و سه هزار و هشتصد و پنجاه کلمه، و دوازده هزار و دویست و پنجاه و چهار حرف، و بیشترین آن حجت آوردن است بر مشرکان عرب، و بر مکذبان بعث و نشور، ازین جهت بیکبار فرو آمد که در معنی احتجاج همه یکسانست.

کعب احبار گفت: افتتاح تورات باول سورة الانعام است الی قوله: بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ، و ختم آن بآخر سورة بنی اسرائیل، و بیک روایت بآخر سورة هود. مقاتل گفت: مشرکان عرب مصطفی را پرسیدند که: من ربک؟ گفت: «الاحد الصمد الذی خلق السماوات و الارض».

مشرکان او را دروغ زن گرفتند بآنچه رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد، و خود را بدان بستود، و صنع خود بر وجود دلیل آورد.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ آفرینش آسمان و زمین و شب و روز دلیل کرد و بر ایشان حجت آورد که از مخلوقات ازین عظیم‌تر هیچ چیز نیست. و آن گه آسمان فرا پیش داشت بذکر، از بهر آنکه آسمان شریف‌تر است از زمین و عالی‌تر، و نیز آسمان پیش از زمین آفریده، و سماوات بجمع گفت از بهر آنکه هفت آسمان‌اند، و زمین بواحد گفت، که همه متصل یکدیگرند، و بقولی خود یک زمین است، آسمانی بدان عظیمی بی عمادی بر هوای لطیف بداشته، و زمین خاکی بر سر آبی بداشته، و آرام گرفته، و شب و روز بر پی یکدیگر داشته، و آن را قوام خلق ساخته، آسمانها را بدو روز بیافرید، چنان که گفت: «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ». میگویند روز یکشنبه بود و دوشنبه.

و زمین بدو روز بیافرید، چنان که گفت: «خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ»، و میگویند روز سه‌شنبه بود و چهارشنبه، آسمانها از دود آفریده، و زمین از کف دریا، و ذلک فیما روی عن ابن عباس قال: ان اللَّه عز و جل خلق اول ما خلق نورا، ثم خلق ظلمة، ثم اراد أن یخلق الماء، فخلق من النور جوهرة، و هی یاقوتة خضراء، ثم دعا بها، فلما ان سمعت کلام الرب تعالی ذابت فرقا منه، حتی صارت ماء، و هی ترعد من مخافته، فهو کذلک یضطرب و یرتعد راکدا او جاریا الی یوم القیامة، ثم قال: ان اللَّه عز و جل خلق الریح فوضع الماء علی متن الریح، ثم خلق العرش فوضعه علی الماء، فذلک قوله: «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ»، ثم اظهر النار من الماء، حتی غلی الماء، و ارتفع دخانه، و علاه الزبد، و السماء من الدخان، فذلک قوله: «ثُمَّ اسْتَوی‌ إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ».

وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ جعل اینجا بمعنی خلق است، نظیره: «وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً»، و له نظائر کثیرة فی القرآن و غیره، و در قرآن جعل بیاید بمعنی قول و تسمیت و صفت، نه بمعنی خلق، چنان که گفت: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا» یعنی انا قلناه و سمیناه، نظیرش آنست که گفت: «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ»، «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ»، «وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً».

معلوم است که ایشان نیافریدند بلکه نام نهادند، و صفت کردند، و همچنین عرب گویند: جعلت الزانی فاسقا، ای سمیته بذلک، و حکمت علیه و وصفته به. و در جمله بدانکه «جعل» چون بیک مفعول تعدی کند بمعنی خلق باشد، و چون بدو مفعول تعدی کند بمعنی تسمیت و صفت باشد، یا بمعنی انزال، چنان که گفت: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا یعنی لو انزلناه بلغة العجم. و این مسأله را شرحی است در اثبات کلام باری جل جلاله و رد بر معتزله، و در جای دیگر ازین روشن‌تر گوئیم ان شاء اللَّه.

وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ واقدی گفت: هر جا که ظلمات و نور گفت در قرآن، آن کفر و ایمان است، مگر درین آیت که ظلمات اینجا تاریکی شب است، و نور روشنایی روز. فرا پیش داشتن ظلمات بر نور دلیل است که نخست شب آفرید، و پس روز، و یدل علیه قوله: وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ، و کذلک قوله: وَ أَغْطَشَ لَیْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها. قومی گفتند: نخست روز آفرید، و پس شب، بدلیل قوله: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی. قتاده گفت: ظلمات و نور اینجا بهشت است و دوزخ.

حسن گفت: کفر است و ایمان، و در جمله گفته‌اند که: ظلمات اسمی جامع است عین ظلمت را و هر چه بدان ماند از کفر و نفاق و حجتهای باطل، و نور اسمی است جامع عین نور را و هر چه بدان ماند از ایمان و تصدیق و کلمه حق و حجتهای روشن درست.

ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ای بعد هذا البیان، بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ای یجعلون له عدیلا، فیعبدون الحجارة الموات، و هم مقرون بأن اللَّه خالق ما وصف. عدل همتا کردن بود چیزی با چیزی که این عدل آن کنی و آن عدل این، و در خبر است: «کذب العادلون باللّه». نضر شمیل گفت: بربهم این با بمعنی عن است، و یعدلون از عدول است برگشتن، ای یمیلون و ینحرفون عن الحق. معنی جمله آیت آنست که رب العالمین خبر داد و بیان کرد که آفریدگار آسمان و زمین و شب و روز و نور و ظلمت که در آن راحت و منافع خلق است منم، و آن گه این کافران می‌آیند و بتان را که در توان ایشان این صنع نیست، ما را همتا می‌سازند، و با ما برابر میکنند، و درین سخن تعجب مؤمنان است بآنچه کافران کردند، یعنی که ای مؤمنان شگفت دارید آنچه ایشان کردند که با ما دیگری انباز گفتند، و خالق و صانع مائیم. و آن گه الحمد للَّه در پیش آیت نهاد، یعنی که شما شکر کنید، و آزادی کنید، و نعمت بر خود بشناسید، و آنچه کافران کردند مکنید.

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ هر چند که این خطاب با فرزندان آدم کرد، اما مراد بآن آفرینش آدم است که وی را از گل آفرید، و فرزندان را از آب مهین، چنان که گفت: «أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»؟ ابن عباس گفت: خلق اللَّه آدم من ادیم الارض بعد العصر یوم الجمعة فسماه آدم، ثم عهد الیه فنسی، فسماه الانسان، فو اللَّه ما غابت الشمس حتی اهبط الی الارض. آدم را از ادیم زمین آفرید که در آن زمین هم شور بود و هم خوش، هر که را از شور آفرید بدبخت آید، و اگر چه فرزند پیغامبر بود، و هر که را از خوش آفرید نیک بخت آید، و اگر چه فرزند کافر بود.

و روی ابو هریرة عن النبی (ص)، قال: «ان اللَّه خلق آدم من تراب و جعله طینا، ثم ترکه حتی کان حمأ مسنونا، ثم خلقه و صوره، ثم ترکه حتی اذا کان صلصالا کالفخار، مر به ابلیس، فقال: خلقت لامر عظیم، ثم نفخ اللَّه فیه روحه».

و روا باشد که «خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ» بر عموم رانند، و وجهه ما قیل ان اللَّه تعالی اذاب الطین، و حوله نطفة، و اودعه الاصلاب، فیکون کل من خلق من نطفة مخلوقا من طین. ثُمَّ قَضی‌ أَجَلًا این اجل مدت حیات فرزند آدم است آن روز که میرد.

وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ این دیگر اجل مدت درنگ وی است در خاک تا روز قیامت، و گفته‌اند: اجل اول مدت بقاء عالم است یعنی که اللَّه داند که این گیتی چند ماند، و اجل دیگر وقتی است نامزد کرده بنزدیک اللَّه در غیب علم وی، که این گیتی کی بسر آید؟

و قیامت کی خواهد بود؟ و قیل: قضی اجلا، هو النوم، و اجل مسمی عنده الموت.

و بدانکه قضا بر ده وجه آید: یکی بمعنی وصیت، و ذلک فی قوله تعالی: وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ. همانست که در سورة القصص گفت: إِذْ قَضَیْنا إِلی‌ مُوسَی الْأَمْرَ یعنی عهدنا الیه و وصیناه بالرساله الی فرعون و قومه. وجه دوم بمعنی اخبار است، چنان که گفت: «وَ قَضَیْنا إِلی‌ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ» ای اخبرنا بنی اسرائیل فی التوراة، همانست که در سورة الحجر گفت: وَ قَضَیْنا إِلَیْهِ ذلِکَ الْأَمْرَ ای اخبرنا لوطا ان دابر هؤلاء مقطوع مصبحین وجه سوم بمعنی فراغ است، چنان که گفت: «فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ»، «فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ»، «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ».

وجه چهارم بمعنی فعل است، چنان که گفت: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ»، ای افعل ما انت فاعل، «إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا» ای انما تفعل فی هذه الحیاة الدنیا. همانست که در سورة الانفال گفت: لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا. و در آل عمران و در سورة مریم گفت: إِذا قَضی‌ أَمْراً ای اذا فعل امرا کان فی حکمه ان یفعله، فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ. پنجم بمعنی انزالست، چنان که گفت: یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ ای لینزل علینا ربک الموت. همانست که در سورة الملائکة گفت: لا یُقْضی‌ عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا ای لا ینزل علیهم الموت. ششم بمعنی وجوب است چنان که در سورة هود گفت: وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ ای وجب العذاب فوقع بقوم نوح، و در سورة مریم گفت.

إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ. جای دیگر گفت: «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ» ای وجب العذاب و نزل، و لهذا نظائر. هفتم قضی بمعنی کتب است، چنان که در سورة مریم گفت: وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا ای کان عیسی امرا من اللَّه مکتوبا فی اللوح المحفوظ انه یکون. هشتم بمعنی اتمام است، چنان که گفت: أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ ای اتممت.

همانست که در سورة طه گفت: مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی‌ إِلَیْکَ وَحْیُهُ، و در سورة الاحزاب گفت: فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‌ نَحْبَهُ ای اتمّ اجله، و در سورة الانعام گفت: ثُمَّ قَضی‌ أَجَلًا ای اتمّه، جای دیگر گفت: ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضی‌ أَجَلٌ مُسَمًّی ای یتم. نهم بمعنی فصل است، چنان که در سورة الزمر گفت: وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ ای فصل، و در سورة الانعام گفت: لَقُضِیَ الْأَمْرُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ ای فصل. وجه دهم بمعنی خلق است، و ذلک فی قوله تعالی: فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ ای خلقهن.

وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ قومی گفتند درین سخن حذف و اختصار است یعنی: ثم قضی اجلا، و علم اجل الآخرة مسمی عنده لا یعلمه غیره. ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ نظمه کنظم قوله: ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ. معنی مریة شک است و جحد، کفار مکه را می گوید: ثم انتم تشکون فی البعث و النشور، حجت آنست که بر ایشان می‌آرد، میگوید: بعد ازین بیان چونست که بشک می‌افتند ببعث و نشور! آن کس که در اول آفرید قادر است که دیگر باره باز آفریند، قال عطا فی هذه الایة: لکل امرئ اجل مسمی من مولده الی موته، و من موته الی بعثه، فاذا کان الرجل تقیا صالحا بارا و اصلا الرحمة زاد اللَّه فی اجل الحیاة، و نقص من اجل الممات الی المبعث، و اذا کان غیر صالح نقص من اجل الحیاة، و زاد فی اجل البعث، و ذلک قوله: و ما معمر من معمر و لا ینقص من عمره الا فی کتاب یعنی فی اللوح المحفوظ، و به‌

قال النبی (ص): «صلة الرحم تزید فی العمر».

وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ این فی بمعنی علی است که وقف کنی، معنی آنست که بر زبر آسمانها است، آن گه گفت: وَ فِی الْأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ اینجا مقدم مؤخر است ای: و یعلم سرکم و جهرکم فی الارض. ابو بکر نقاش صاحب شفاء الصدور در تفسیر خویش آورده که: روا باشد که گویند هو اللَّه فی السماء، و سخن بریده گردانند، و نه روا باشد که گویند هو فی الارض، و سخن بریده کنند، بلکه ناچار آن را پیوندی باید، تا معنی ظاهر گردد، از بهر آنکه آسمان را خصوصیتی است که زمین را نیست، و خصوصیت آنست که اللَّه گفت جل جلاله: أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ، و زمین را این خصوصیت نیست، این چنانست که گویی: الملائکة عند اللَّه، و سخن بریده گردانی، این جائز باشد، که اللَّه میگوید جل جلاله: إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ، و اگر گویی: نحن عند اللَّه، و سخن بریده کنی، جائز نباشد تا پیوندی در آن نیاری گویی نحن عند اللَّه موجودین، نحن عند اللَّه معلومین، که آن تخصیص که فریشتگان راست در معنی عندیت، اینجا نیست از اینجا معلوم گشت که وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وقف نیکوست، پس در پیوندی، گویی: وَ فِی الْأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ.

اگر کسی گوید: وی در زمین است چنان که در آسمان، که آسمان هم بر زمین است و در آن پیوسته. جواب آنست که آسمان بر زمین نیست که میگوید جل جلاله: وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ، فنفی ان تکون علی الارض. جای دیگر گفت: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما خبر داد که میان آسمان و زمین چیزی است، و این دلیل است که آسمان نه بر زمین است و نه در آن پیوسته. مقاتل گفت: یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ ای سر اعمالکم و جهرها، وَ یَعْلَمُ ما تَکْسِبُونَ ای تعلمون من الخیر و الشر.

حقیقت کسب فعلی است که در آن جلب نفع باشد یا دفع ضر، از اینجاست که صفت کسب خلق را گویند، و خالق را نگویند، و نه روا باشد که گویند او را جل جلاله.

وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ من آیة، این من استغراق جنس است که در موضع نفی افتد، من آیات ربهم، این یکی من تبعیض است. میگوید: هیچ آیتی و نشانی باین کافران مکه نیاید، یعنی آن نشانها که دلالت می‌کند بر وحدانیت و فردانیت اللَّه، از آفرینش آسمان و زمین و شب و روز و آفرینش آدم از گل و فرزندان از آب. و قیل الایة هاهنا المعجزة، و قیل القرآن. إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ مگر که از آن می‌برگردند، و در آن تفکر نمی‌کنند.

فَقَدْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ حق اینجا قرآن است و پیغامبر و اسلام، و ما رأوا من انشقاق القمر بمکة، فانفلق فلقتین فذهبت فلقة و بقیت فلقة، فزعم عبد اللَّه بن مسعود انه رأی جراء الجبل من بین فلقتی القمر حین انفلق. رب العالمین گفت: فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ أَنْباءُ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ انباء آنست که کسی کسی را گوید که بخبر کنم ترا.

لفظی است از لفظهای تهدید، و فی الخبر: «یا ابن آدم عند الموت یأتیک الخبر». فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ‌ بو جهل را میگوید و ولید را و امیه خلف را، که تکذیب و استهزا می‌کردند، رب العالمین گفت: آری بایشان رسد جزاء آن استهزا و آن تکذیب، و آن آن بود که روز بدر ایشان را همه در چاه بدر کشتند، و مسلمانان از اذی ایشان بازرستند.

و بدان که حق اندر قرآن بر چند معنی است: نامی است از نامهای خداوند جل جلاله، و ذلک فی قوله تعالی: فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ، میگوید: بزرگست و بزرگوار خداوند و پادشاه، براستی خدا، و بخدایی سزا، و بقدر خود بجا. جای دیگر گفت: وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ، میگوید: مؤمنان دانند که اللَّه خداست براستی، پیداست خود را بدرستی، پیداست خرد را بهستی، پیداست دلها را بدوستی. و گفته‌اند: حق در وصف او جل جلاله بمعنی موجود است، ای هو الموجود الکائن الذی لیس بمعدوم و لا منتف. و در خبر می‌آید که: «السحر حق، و العین حق»، ای کائن موجود، و کذلک یقال: «الجنة حق، و النار حق، و الساعة حق، و العین حق، و البعث حق، و الصراط حق»، ای موجود، و روا باشد که حق در وصف اللَّه بمعنی ذی الحق باشد، چنان که گویند: رجل عدل و رضا، ای ذو عدل و ذو رضا. و در قرآن حق است بمعنی صدق، و ذلک فی قوله: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ، و قال تعالی: وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ، و قال: وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ ای صدق. و حق است بمعنی وجوب، چنان که گفت: کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ‌

، و تقول العرب: حق علیک کذا، ای واجب، و در جمله هر چه فعل آن نیکو بود، و اعتقاد آن درست، و گفتن آن روا، آن را حق گویند، یقال: هذا فعل حق، و هذا القول حق، و هذا الاعتقاد حق. و عکس این باطل گویند، و باطل بمعنی معدوم است، و بر زبان اهل اشارت هر چه عقائد است و معارف، آن را حق گویند، و هر چه معاملات است و منازلات، آن را حقیقت گویند، و این اصطلاح از خبر حارثه برگرفتند، که رسول خدا (ص) مرو را گفت: لکل حق حقیقة، فما حقیقة ایمانک»؟

قال: اسهرت لیلی و اظمأت نهاری، فأشار بالحقیقة الی المعاملات من سهر اللیل و ظمأ النهار.

۱ - النوبة الاولى: قوله تعالی‌۱ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم ملیک لا یستظهر بجیش و عدد، اسم عزیز لا یتعزز بقوم و عدد، اسم عظیم لا یحصره زمان و لا امد، و لا یدرکه غایة و مرد، تعالی عن المثل و الند، و الشبه و الولد، و هو الواحد الاحد، القیوم الصمد، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ. نام خداوندیست باقی و پاینده بی‌امد، غالب و تاونده بی‌یار و بی‌مدد، در ذات احد است بی عدد، در صفات قیوم و صمد، بی شریک و بی‌نظیر، بی‌مشیر و بی‌ولد، نه فضل او را حد، نه حکم او را رد، لم یلد و لم یولد، از ازل تا ابد. خدایی عظیم، جباری کریم، ماجدی نام‌دار قدیم، صاحب هر غریب، مونس هر وحید، مایه هر درویش، پناه هر دل ریش. کردش همه پاک، و گفتنش همه راست، علمش بی نهایت، و رحمت بیکران، زیبا صنع و شیرین ساخت، نعمت بخش و نوبت ساز، و مهربان نهانست، نهان از دریافت چون، و از قیاس وهمها بیرون، و پاک از گمان و پندار و ایدون، برتر از هر چه خرد نشان داد، دور از هر چه پنداشت بدان افتاد، پاک از هر اساس که تفکر و بحث نهاد، تفکر و بحث بعلم و عقل خود در ذات و صفات وی حرام، تصدیق ظاهر و قبول منقول و تسلیم معانی در دین ما را تمام، این خود زبان علم است باشارت شریعت، مزدوران را مایه، و بهشت‌جویان را سرمایه. باز عارفان و خدا شناسان را زبانی دیگر است، و رمزی دیگر. زبانشان زبان کشف، و رمزشان رمز محبت. باشارت حقیقت زبان علم بروایت است و زبان کشف بعنایت. روایتی بر سر عالم رایت است، و عنایتی در دو گیتی آیت. روایتی مزدور است و طالب حور، عنایتی در بحر عیان غرقه نور.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابن عباس گفت: سورة الانعام جمله بمکه فرو آمد از آسمان مگر شش آیت: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ تا آخر سه آیت، و قُلْ تَعالَوْا تا آخر سه آیت. این شش آیت بمدینه فرو آمد، و باقی بیکبار اندر یک شب اندر مکه بمصطفی فرو آمد، و هفتاد هزار فریشته با وی، چنان که دو کناره عالم فرو گرفته بودند، و زجل تسبیح و تحمید ایشان بهمه عالم رسیده، و مصطفی (ص) آن ساعت بسجود درافتاده، و میگفت: سبحان اللَّه العظیم.
هوش مصنوعی: ابن عباس بیان کرد که تمام سوره انعام در مکه نازل شد به جز شش آیه. این شش آیه که شامل آیات "و ما قدروا اللَّه حق قدره" و "قل تعالوا" هستند، در مدینه نازل شدند. باقی سوره در یک شب به طور یکجا در مکه بر پیامبر نازل شد. در آن زمان، هفتاد هزار فرشته همراه او نازل شدند و تا دو طرف عالم را پوشانده بودند. صدای تسبیح و حمد آنها به همه جا رسید و پیامبر در آن لحظه به سجده افتاد و گفت: سبحان اللَّه العظیم.
و در خبر است که هر آن کس که این سورة برخواند، آن فریشتگان جمله بر وی ثنا کنند، و درود دهند، و بثواب عظیم بشارت دهند. عمر خطاب گفت: «الانعام من نواجب او نجائب القرآن». علی بن ابی طالب (ع) گفت: «سورة الانعام من قرأها فقد انتهی فی رضا ربه».
هوش مصنوعی: براساس یک خبر، هر کسی که این سوره را بخواند، فرشتگان به او ثنا می‌گویند و درود می‌فرستند و او را به پاداش بزرگ بشارت می‌دهند. عمر خطاب بیان کرده که سوره انعام از واجبات یا بهترین نکات قرآن است. همچنین علی بن ابی طالب (ع) گفته‌اند که کسی که این سوره را بخواند، به رضایت پروردگارش خاتمه می‌یابد.
جابر بن عبد اللَّه گفت: من قرأ ثلاث آیات من اول سورة الانعام بعث اللَّه الیه اربعین الف ملک، و کتب له مثل اعمالهم الی یوم القیامة، و نزل ملک من السماء السابعة، و معه مرزبّة من حدید، کلما اراد الشیطان ان یوحی فی قلبه شیئا ضربه بها ضربة کان بینه و بینه سبعون حجابا. فاذا کان یوم القیامة قال الرب عز و جل: عبدی! کل من ثمار جنتی، و استظل بظل عرشی، و اشرب من ماء الکوثر، و اغتسل من ماء السلسبیل، فأنا ربک و انت عبدی.
هوش مصنوعی: جابر بن عبدالله می‌گوید: هر کس سه آیه از ابتدای سوره انعام را بخواند، خداوند چهل هزار ملک را به سوی او می‌فرستد و مانند اعمال آن‌ها تا روز قیامت برایش نوشته می‌شود. همچنین، فرشته‌ای از آسمان هفتم نازل می‌شود که یک میله آهنی دارد و هرگاه شیطان بخواهد چیزی را در دل او القا کند، با آن میله به او ضربه می‌زند به طوری که بین آن شخص و شیطان هفتاد پرده فاصله می‌افتد. وقتی روز قیامت فرا برسد، خداوند عزوجل می‌گوید: «عبد من! از ثمرات جنت من بخور، در سایه عرش من قرار بگیر، از آب کوثر بنوش و از آب سلسبیل غسل کن، من پروردگار تو هستم و تو بنده من هستی.»
و در این سورة چهارده آیت منسوخ است چنان که رسیم بآن شرح دهیم، و آیات آن بعدد کوفیان صد و شصت و پنج آیت است، و سه هزار و هشتصد و پنجاه کلمه، و دوازده هزار و دویست و پنجاه و چهار حرف، و بیشترین آن حجت آوردن است بر مشرکان عرب، و بر مکذبان بعث و نشور، ازین جهت بیکبار فرو آمد که در معنی احتجاج همه یکسانست.
هوش مصنوعی: در این سوره چهارده آیه منسوخ وجود دارد که به زودی توضیح داده می‌شوند. تعداد کل آیات این سوره برابر با صد و شصت و پنج آیه است و شامل سه هزار و هشتصد و پنجاه کلمه و دوازده هزار و دویست و پنجاهم حرف می‌باشد. بیشتر این آیات استدلال‌هایی علیه مشرکان عرب و کسانی که به قیامت و بعث ایمان ندارند، است. به همین دلیل این سوره به طور یکجا نازل شده است؛ زیرا هدف از آن یکسان کردن استدلال‌هاست.
کعب احبار گفت: افتتاح تورات باول سورة الانعام است الی قوله: بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ، و ختم آن بآخر سورة بنی اسرائیل، و بیک روایت بآخر سورة هود. مقاتل گفت: مشرکان عرب مصطفی را پرسیدند که: من ربک؟ گفت: «الاحد الصمد الذی خلق السماوات و الارض».
هوش مصنوعی: کعب احبار بیان کرده است که آغاز کتاب تورات با سوره انعام شروع می‌شود و تا جایی پیش می‌رود که به عبارت "بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ" می‌رسد. همچنین او اشاره کرده که پایان تورات در آخر سوره بنی اسرائیل است و طبق یک روایت دیگری، در پایان سوره هود ختم می‌شود. مقاتل هم گفت که مشرکان عرب از پیامبر (مصطفی) پرسیدند که پروردگار تو کیست؟ و او در پاسخ گفت: «او یگانه و بی‌همتاست، کسی که آسمان‌ها و زمین را خلق کرده است».
مشرکان او را دروغ زن گرفتند بآنچه رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد، و خود را بدان بستود، و صنع خود بر وجود دلیل آورد.
هوش مصنوعی: کافران او را به دروغ‌گویی متهم کردند و به همین دلیل، پروردگار عالم آیتی نازل کرد تا به آن‌ها پاسخ دهد و خود را با این آیت مورد ستایش قرار داد و آثار خلق خود را به عنوان دلیل بر وجود خود ارائه داد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ آفرینش آسمان و زمین و شب و روز دلیل کرد و بر ایشان حجت آورد که از مخلوقات ازین عظیم‌تر هیچ چیز نیست. و آن گه آسمان فرا پیش داشت بذکر، از بهر آنکه آسمان شریف‌تر است از زمین و عالی‌تر، و نیز آسمان پیش از زمین آفریده، و سماوات بجمع گفت از بهر آنکه هفت آسمان‌اند، و زمین بواحد گفت، که همه متصل یکدیگرند، و بقولی خود یک زمین است، آسمانی بدان عظیمی بی عمادی بر هوای لطیف بداشته، و زمین خاکی بر سر آبی بداشته، و آرام گرفته، و شب و روز بر پی یکدیگر داشته، و آن را قوام خلق ساخته، آسمانها را بدو روز بیافرید، چنان که گفت: «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ». میگویند روز یکشنبه بود و دوشنبه.
هوش مصنوعی: سپاس خداوندی را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و نور را به وجود آورد. این آفرینش آسمان و زمین و شب و روز نشان‌دهنده‌ی این است که هیچ چیزی از مخلوقات به این عظمت نیست. همچنین، آسمان بالاتر از زمین و شریف‌تر از آن است و ابتدا آسمان خلق شده است. به همین دلیل از «سماوات» استفاده شده، زیرا هفت آسمان وجود دارد، در حالی که زمین به صورت مفرد ذکر شده است، چرا که همه‌ی آنها به هم متصل‌اند و برخی معتقدند زمین تنها یک واحد است. آسمان به طور شگفت‌انگیزی بدون هیچ‌گونه ستونی بر فضای لطیف قرار دارد و زمین نیز بر آب نشسته است و بر سر آن آرامش برقرار است. شب و روز به ترتیب بر یکدیگر قرار دارند و این روند، نظام آفرینش را تشکیل می‌دهد. آسمان‌ها در دو روز خلق شدند، به طوری که گفته شده است: «پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان قرار داد». گفته می‌شود که این دو روز یکشنبه و دوشنبه بوده است.
و زمین بدو روز بیافرید، چنان که گفت: «خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ»، و میگویند روز سه‌شنبه بود و چهارشنبه، آسمانها از دود آفریده، و زمین از کف دریا، و ذلک فیما روی عن ابن عباس قال: ان اللَّه عز و جل خلق اول ما خلق نورا، ثم خلق ظلمة، ثم اراد أن یخلق الماء، فخلق من النور جوهرة، و هی یاقوتة خضراء، ثم دعا بها، فلما ان سمعت کلام الرب تعالی ذابت فرقا منه، حتی صارت ماء، و هی ترعد من مخافته، فهو کذلک یضطرب و یرتعد راکدا او جاریا الی یوم القیامة، ثم قال: ان اللَّه عز و جل خلق الریح فوضع الماء علی متن الریح، ثم خلق العرش فوضعه علی الماء، فذلک قوله: «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ»، ثم اظهر النار من الماء، حتی غلی الماء، و ارتفع دخانه، و علاه الزبد، و السماء من الدخان، فذلک قوله: «ثُمَّ اسْتَوی‌ إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ».
هوش مصنوعی: زمین در دو روز آفریده شد و گفته می‌شود که این روزها سه‌شنبه و چهارشنبه بود. آسمان‌ها از دود و زمین از کف دریا ایجاد شده است. به روایت ابن عباس، خداوند ابتدا نور را آفرید، سپس تاریکی را ایجاد کرد و بعد خواست آب را بیافریند. از نور، مرواریدی به وجود آمد که یاقوت سبز رنگ بود. زمانی که این مروارید به صدای خداوند گوش داد، ذوب شد و تبدیل به آب گشت و از ترس به لرزه درآمد. این آب از آن زمان به اندازه‌ای مضطرب است که تا روز قیامت راکد یا جاری خواهد بود. سپس خداوند باد را خلق کرد و آب را بر روی باد قرار داد و عرش را روی آب گذاشت. آنگاه آتش را از آب به وجود آورد تا آب به جوش بیاید، بخار آن بلند شود و روی آب کف تشکیل دهد. آسمان از دود شکل گرفت.
وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ جعل اینجا بمعنی خلق است، نظیره: «وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً»، و له نظائر کثیرة فی القرآن و غیره، و در قرآن جعل بیاید بمعنی قول و تسمیت و صفت، نه بمعنی خلق، چنان که گفت: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا» یعنی انا قلناه و سمیناه، نظیرش آنست که گفت: «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ»، «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ»، «وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً».
هوش مصنوعی: در این متن به معنای "جعل" اشاره شده است که در موارد مختلف به معنای "خلق" یا "ایجاد" کاربرد دارد. به عنوان نمونه، در آیات قرآن دیده می‌شود که "جعل" می‌تواند به معنای "گفتن" یا "نام گذاشتن" نیز استفاده شود. در اینجا به آیات مختلفی اشاره شده که در آن‌ها "جعل" به معنای دیگری غیر از خلق بیان شده است، مانند قرار دادن شرکای خدا یا نسبت دادن صفات خاص به ملائکه.
معلوم است که ایشان نیافریدند بلکه نام نهادند، و صفت کردند، و همچنین عرب گویند: جعلت الزانی فاسقا، ای سمیته بذلک، و حکمت علیه و وصفته به. و در جمله بدانکه «جعل» چون بیک مفعول تعدی کند بمعنی خلق باشد، و چون بدو مفعول تعدی کند بمعنی تسمیت و صفت باشد، یا بمعنی انزال، چنان که گفت: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا یعنی لو انزلناه بلغة العجم. و این مسأله را شرحی است در اثبات کلام باری جل جلاله و رد بر معتزله، و در جای دیگر ازین روشن‌تر گوئیم ان شاء اللَّه.
هوش مصنوعی: واضح است که آن‌ها نه آفریدند بلکه فقط نام‌گذاری و وصف کردند. عرب‌ها نیز می‌گویند: "جعلت الزانی فاسقا" یعنی او را به این نام خطاب کردم و به این وصف توصیفش کردم. به طور کلی، وقتی "جعل" با یک مفعول به کار رود، به معنی خلق و آفریدن است و زمانی که با دو مفعول به کار می‌رود، به معنی نام‌گذاری و وصف کردن یا به معنای نزول است، مانند این جمله: "وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا" که به معنی "اگر آن را به زبانی غیر عربی نازل می‌کردیم" است. این موضوع نیاز به توضیح بیشتری دارد تا در اثبات کلام خداوند و رد بر معتزله روشن‌تر شود. ما در جای دیگری این مسأله را با وضوح بیشتری بررسی خواهیم کرد، ان شاء اللَّه.
وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ واقدی گفت: هر جا که ظلمات و نور گفت در قرآن، آن کفر و ایمان است، مگر درین آیت که ظلمات اینجا تاریکی شب است، و نور روشنایی روز. فرا پیش داشتن ظلمات بر نور دلیل است که نخست شب آفرید، و پس روز، و یدل علیه قوله: وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ، و کذلک قوله: وَ أَغْطَشَ لَیْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها. قومی گفتند: نخست روز آفرید، و پس شب، بدلیل قوله: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی. قتاده گفت: ظلمات و نور اینجا بهشت است و دوزخ.
هوش مصنوعی: وکید عبارات مربوط به ظلمات و نور در قرآن را به کفر و ایمان مرتبط می‌داند، به جز در این آیه که به تاریکی شب و روشنایی روز اشاره دارد. او بر این باور است که برتری ظلمات بر نور نشان‌دهنده این است که ابتدا شب آفریده شده و سپس روز، که از آیات قرآن نیز حمایت می‌کند. عده‌ای دیگر معتقدند که ابتدا روز خلق شده و بعد شب، بر اساس یک آیه دیگر. قتاده نیز معتقد است که در اینجا ظلمات و نور به بهشت و دوزخ اشاره دارد.
حسن گفت: کفر است و ایمان، و در جمله گفته‌اند که: ظلمات اسمی جامع است عین ظلمت را و هر چه بدان ماند از کفر و نفاق و حجتهای باطل، و نور اسمی است جامع عین نور را و هر چه بدان ماند از ایمان و تصدیق و کلمه حق و حجتهای روشن درست.
هوش مصنوعی: حسن بیان کرد که کفر و ایمان وجود دارند. در ادامه توضیح می‌دهد که "ظلمات" واژه‌ای است که تمام انواع تاریکی، از جمله کفر، نفاق و دلایل نادرست را شامل می‌شود. از سوی دیگر، "نور" نیز واژه‌ای است که همه نوع نور، از جمله ایمان، تصدیق، حقیقت و دلایل روشن و صحیح را در بر می‌گیرد.
ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ای بعد هذا البیان، بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ای یجعلون له عدیلا، فیعبدون الحجارة الموات، و هم مقرون بأن اللَّه خالق ما وصف. عدل همتا کردن بود چیزی با چیزی که این عدل آن کنی و آن عدل این، و در خبر است: «کذب العادلون باللّه». نضر شمیل گفت: بربهم این با بمعنی عن است، و یعدلون از عدول است برگشتن، ای یمیلون و ینحرفون عن الحق. معنی جمله آیت آنست که رب العالمین خبر داد و بیان کرد که آفریدگار آسمان و زمین و شب و روز و نور و ظلمت که در آن راحت و منافع خلق است منم، و آن گه این کافران می‌آیند و بتان را که در توان ایشان این صنع نیست، ما را همتا می‌سازند، و با ما برابر میکنند، و درین سخن تعجب مؤمنان است بآنچه کافران کردند، یعنی که ای مؤمنان شگفت دارید آنچه ایشان کردند که با ما دیگری انباز گفتند، و خالق و صانع مائیم. و آن گه الحمد للَّه در پیش آیت نهاد، یعنی که شما شکر کنید، و آزادی کنید، و نعمت بر خود بشناسید، و آنچه کافران کردند مکنید.
هوش مصنوعی: سپس کسانی که کافر شدند، پس از این بیان، به پروردگارشان شرک می‌ورزند و برای او معادلی قرار می‌دهند. آنها سنگ‌های بی‌جان را پرستش می‌کنند، در حالی که اعتراف دارند که خداوند خالق آن چیزی است که توصیف کرده‌اند. عدل به معنای قرار دادن چیزی در کنار چیز دیگر است و در روایتی آمده است: "کسانی که به خدا شرک می‌ورزند دروغ‌گو هستند." نضر شمیل گفته است که "بربهم" به معنای "عن" است و "یعدلون" به معنای بازگشتن و میل کردن به غیر از حق است. معنای این آیه این است که پروردگار عالمیان خبر داده و بیان کرده که من خالق آسمان‌ها و زمین، شب و روز، نور و ظلمت هستم که در آن راحتی و منافع برای مخلوقات است. سپس این کافران به پرستش بت‌هایی می‌پردازند که قادر به ایجاد هیچ چیزی نیستند و برای ما شریک قرار می‌دهند. این کار آنها باعث تعجب مؤمنان می‌شود، به این معنا که ای مؤمنان، شگفت‌زده نشوید از اینکه آنها به ما شریک‌هایی تعلق داده‌اند در حالی که ما خالق و صانعم. و در نهایت، به یاد داشته باشید که باید سپاسگزار خدا باشید و نعمت‌های او را بر خود بشناسید و آنچه کافران انجام داده‌اند را تکرار نکنید.
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ هر چند که این خطاب با فرزندان آدم کرد، اما مراد بآن آفرینش آدم است که وی را از گل آفرید، و فرزندان را از آب مهین، چنان که گفت: «أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»؟ ابن عباس گفت: خلق اللَّه آدم من ادیم الارض بعد العصر یوم الجمعة فسماه آدم، ثم عهد الیه فنسی، فسماه الانسان، فو اللَّه ما غابت الشمس حتی اهبط الی الارض. آدم را از ادیم زمین آفرید که در آن زمین هم شور بود و هم خوش، هر که را از شور آفرید بدبخت آید، و اگر چه فرزند پیغامبر بود، و هر که را از خوش آفرید نیک بخت آید، و اگر چه فرزند کافر بود.
هوش مصنوعی: او کسی است که شما را از خاک آفرید. هرچند این سخن به فرزندان آدم گفته شده، منظور از آن آفرینش آدم است که او را از گل خلق کرد و فرزندانش را از آب خفیف. ابن عباس می‌گوید که خداوند آدم را از سطح زمین پس از عصر روز جمعه آفرید و نام او را آدم گذاشت. سپس به او وحی کرد که فراموش کرد و نامش انسان شد. پروردگار قسم می‌خورد که خورشید غروب نکرد تا آدم به زمین فرود آمد. آدم از زمین با ویژگی‌های مختلفی آفریده شد. اگر کسی از زمین شور آفریده شود، بی‌نصیب خواهد بود، حتی اگر فرزند پیامبر باشد؛ و اگر کسی از زمین خوش آفریده شود، خوشبخت خواهد بود، حتی اگر فرزند کافر باشد.
و روی ابو هریرة عن النبی (ص)، قال: «ان اللَّه خلق آدم من تراب و جعله طینا، ثم ترکه حتی کان حمأ مسنونا، ثم خلقه و صوره، ثم ترکه حتی اذا کان صلصالا کالفخار، مر به ابلیس، فقال: خلقت لامر عظیم، ثم نفخ اللَّه فیه روحه».
هوش مصنوعی: و ابو هریره از پیامبر (ص) نقل کرده است که خداوند آدم را از خاک خلق کرد و او را به صورت گل درآورد. سپس او را رها کرد تا اینکه به گل سیاه و خاصی تبدیل شد. بعد از آن، خداوند او را خلق و شکل داد و دوباره او را رها کرد تا اینکه به صورت سفالی درآمد. در این حال، ابلیس به او نزدیک شد و گفت: «برای کار بزرگی خلق شده‌ای»، سپس خداوند روح خود را در او دمید.
و روا باشد که «خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ» بر عموم رانند، و وجهه ما قیل ان اللَّه تعالی اذاب الطین، و حوله نطفة، و اودعه الاصلاب، فیکون کل من خلق من نطفة مخلوقا من طین. ثُمَّ قَضی‌ أَجَلًا این اجل مدت حیات فرزند آدم است آن روز که میرد.
هوش مصنوعی: این امکان وجود دارد که گفته شود «شما را از خاک آفرید» به همه انسان‌ها اطلاق می‌شود. دلیل این موضوع این است که خداوند متعال، خاک را تبدیل به نطفه کرده و آن را در صلب‌ها قرار داده است، به همین دلیل هر کسی که از نطفه خلق می‌شود، در واقع از خاک آفریده شده است. سپس مدت حیات هر فرد مشخص می‌شود و این مدت، زمان مرگ فرزند آدم است.
وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ این دیگر اجل مدت درنگ وی است در خاک تا روز قیامت، و گفته‌اند: اجل اول مدت بقاء عالم است یعنی که اللَّه داند که این گیتی چند ماند، و اجل دیگر وقتی است نامزد کرده بنزدیک اللَّه در غیب علم وی، که این گیتی کی بسر آید؟
هوش مصنوعی: مدت زمان تعیین شده‌ای که در اینجا به آن اشاره شده است، به زمانی اشاره دارد که انسان در عالم خاکی زندگی می‌کند تا روز قیامت. گفته شده که یک نوع اجل، مدت زمان موجودیت این دنیا است، به این معنا که تنها خدا می‌داند که این جهان چه مدت باقی خواهد ماند. نوع دیگری از اجل نیز زمانی است که به‌صورت غیبی نزد خدا مشخص شده و مربوط به زمانی است که این دنیا به پایان می‌رسد.
و قیامت کی خواهد بود؟ و قیل: قضی اجلا، هو النوم، و اجل مسمی عنده الموت.
هوش مصنوعی: قیامت چه زمانی خواهد بود؟ برخی گفته‌اند: زمان آن مشخص شده و برای ما همچون خواب است، و زمان مشخصی که نزد اوست، مرگ است.
و بدانکه قضا بر ده وجه آید: یکی بمعنی وصیت، و ذلک فی قوله تعالی: وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ. همانست که در سورة القصص گفت: إِذْ قَضَیْنا إِلی‌ مُوسَی الْأَمْرَ یعنی عهدنا الیه و وصیناه بالرساله الی فرعون و قومه. وجه دوم بمعنی اخبار است، چنان که گفت: «وَ قَضَیْنا إِلی‌ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ» ای اخبرنا بنی اسرائیل فی التوراة، همانست که در سورة الحجر گفت: وَ قَضَیْنا إِلَیْهِ ذلِکَ الْأَمْرَ ای اخبرنا لوطا ان دابر هؤلاء مقطوع مصبحین وجه سوم بمعنی فراغ است، چنان که گفت: «فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ»، «فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ»، «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ».
هوش مصنوعی: قضا به ده شکل مختلف معنا می‌شود. یکی از این معانی وصیت است، مانند آیه‌ای که می‌گوید: «پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید». این همان چیزی است که در سوره القصص آمده: «زمانی که ما به موسی فرمان دادیم»، که به معنای عهد و وصیتی است که به او در مورد فرستادن پیام به فرعون و قومش داده شد. معنی دوم آن، اخبار و اطلاع رسانی است، مانند آیه‌ای که می‌گوید: «ما به بنی‌اسرائیل در کتاب، ابلاغ کردیم» که به معنای خبر دادن به آنان در تورات است. همچنین در سوره الحجر آمده: «ما به لوط خبر دادیم که عاقبت این اقوام به پایان می‌رسد». معنی سوم قضا به معنای انجام کاری است، مانند جمله‌ای که می‌گوید: «پس وقتی مناسک خود را به پایان بردید» یا «وقتی نماز را به پایان رساندید»، و همینطور «پس وقتی نماز به پایان رسید، در زمین پراکنده شوید».
وجه چهارم بمعنی فعل است، چنان که گفت: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ»، ای افعل ما انت فاعل، «إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا» ای انما تفعل فی هذه الحیاة الدنیا. همانست که در سورة الانفال گفت: لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا. و در آل عمران و در سورة مریم گفت: إِذا قَضی‌ أَمْراً ای اذا فعل امرا کان فی حکمه ان یفعله، فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ. پنجم بمعنی انزالست، چنان که گفت: یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ ای لینزل علینا ربک الموت. همانست که در سورة الملائکة گفت: لا یُقْضی‌ عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا ای لا ینزل علیهم الموت. ششم بمعنی وجوب است چنان که در سورة هود گفت: وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ ای وجب العذاب فوقع بقوم نوح، و در سورة مریم گفت.
هوش مصنوعی: وجه چهارم یعنی عمل و فعل، مانند جایی که گفته شده: «حکم را اجرا کن»، به معنای این است که انجام دهی آنچه را که باید. در آیه‌ای دیگر آمده که «تنها در این زندگی دنیا است که عمل می‌کنی». این مفهوم مشابه آیه‌ای است در سوره انفال که می‌گوید: «خداوند امری را که انجام‌پذیر است، به سرانجام می‌رساند». همچنین در سوره آل عمران و مریم ذکر شده است: «زمانی که فرمانی برقرار می‌شود»، به این معنا که وقتی حکمی از جانب خدا صادر می‌شود، باید به آن عمل گردد. در این حالت، خداوند فقط می‌گوید «باش» و می‌شود. وجه پنجم به معنای نزول است، مانند جایی که گفته شده: «ای مالک، پروردگارت را بر ما بفرست»، به این معنا که خداوند مرگ را بر ما نازل کند. در سوره الملائکه نیز آمده است: «بر آن‌ها نازل نخواهد شد تا بمیرند»، بدین معنا که مرگ بر آن‌ها نازل نخواهد شد. وجه ششم به معنای وجوب است، مانند آیه‌ای در سوره هود که می‌گوید: «کار انجام شده و عذاب بر قوم نوح واقع شده است»، به این معنا که عذاب لازم‌الاجرا گردیده است. در سوره مریم نیز به معنای مشابهی اشاره شده است.
إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ. جای دیگر گفت: «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ» ای وجب العذاب و نزل، و لهذا نظائر. هفتم قضی بمعنی کتب است، چنان که در سورة مریم گفت: وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا ای کان عیسی امرا من اللَّه مکتوبا فی اللوح المحفوظ انه یکون. هشتم بمعنی اتمام است، چنان که گفت: أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ ای اتممت.
هوش مصنوعی: زمانی که کار به پایان رسید و مردم در غفلت بودند. در جای دیگری گفته شده: «و شیطان گفت وقتی کار به پایان رسید». این نشان‌دهنده عذاب و فرو رفتن است و به همین دلیل شواهد مشابهی وجود دارد. همچنین، واژه "قضا" به معنی نوشتن نیز به کار رفته، همان‌طور که در سوره مریم آمده: «وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا» یعنی عیسی امری از سوی خدا بود که در لوح محفوظ نوشته شده بود که باید تحقق یابد. همچنین "قضا" به معنای اتمام نیز به کار رفته، مانند جمله: «أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ» که به معنای اتمام یکی از دو مهلت است.
همانست که در سورة طه گفت: مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی‌ إِلَیْکَ وَحْیُهُ، و در سورة الاحزاب گفت: فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‌ نَحْبَهُ ای اتمّ اجله، و در سورة الانعام گفت: ثُمَّ قَضی‌ أَجَلًا ای اتمّه، جای دیگر گفت: ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضی‌ أَجَلٌ مُسَمًّی ای یتم. نهم بمعنی فصل است، چنان که در سورة الزمر گفت: وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ ای فصل، و در سورة الانعام گفت: لَقُضِیَ الْأَمْرُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ ای فصل. وجه دهم بمعنی خلق است، و ذلک فی قوله تعالی: فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ ای خلقهن.
هوش مصنوعی: در آیات قرآن کریم، مفهوم "قضا" به مفاهیم مختلفی اشاره دارد. در سوره طه به قضا به معنای وقوع وحی اشاره شده است، و در سوره احزاب به قضا به معنای پایان یافتن عمر اشاره می‌شود. همچنین در سوره انعام، قضا به معنای تعیین زمان مشخصی بیان شده است. در سوره زمر، قضا به معنای فصل و مشخص کردن حکم بین افراد به کار رفته است و در سوره انعام به معنای انجام و خلق چیزها نیز به کار رفته که به خلق هفت آسمان اشاره دارد.
وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ قومی گفتند درین سخن حذف و اختصار است یعنی: ثم قضی اجلا، و علم اجل الآخرة مسمی عنده لا یعلمه غیره. ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ نظمه کنظم قوله: ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ. معنی مریة شک است و جحد، کفار مکه را می گوید: ثم انتم تشکون فی البعث و النشور، حجت آنست که بر ایشان می‌آرد، میگوید: بعد ازین بیان چونست که بشک می‌افتند ببعث و نشور! آن کس که در اول آفرید قادر است که دیگر باره باز آفریند، قال عطا فی هذه الایة: لکل امرئ اجل مسمی من مولده الی موته، و من موته الی بعثه، فاذا کان الرجل تقیا صالحا بارا و اصلا الرحمة زاد اللَّه فی اجل الحیاة، و نقص من اجل الممات الی المبعث، و اذا کان غیر صالح نقص من اجل الحیاة، و زاد فی اجل البعث، و ذلک قوله: و ما معمر من معمر و لا ینقص من عمره الا فی کتاب یعنی فی اللوح المحفوظ، و به‌
هوش مصنوعی: در این متن به مفهوم زمان معین برای هر شخص اشاره شده است. گفته شده که عمر هر فرد از زاده شدن تا مرگ او مشخص است و این مدت زمان بعد از مرگ نیز تا زمان قیامت ادامه دارد. اگر فردی نیکوکار باشد، خداوند ممکن است عمر او را در دنیا افزایش دهد و از مدت زمان او در آخرت بکاهد. برعکس، اگر شخص صالح نباشد، عمر او در دنیا کاهش می‌یابد و بر مدت زمان او در آخرت افزوده می‌شود. در نهایت، همه این موارد در یک ثبت مخصوص محفوظ است و هیچ چیزی بدون ثبت در آن، تغییر نمی‌کند.
قال النبی (ص): «صلة الرحم تزید فی العمر».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «نسبت به خویشاوندان ارتباط برقرار کردن باعث افزایش طول عمر می‌شود».
وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ این فی بمعنی علی است که وقف کنی، معنی آنست که بر زبر آسمانها است، آن گه گفت: وَ فِی الْأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ اینجا مقدم مؤخر است ای: و یعلم سرکم و جهرکم فی الارض. ابو بکر نقاش صاحب شفاء الصدور در تفسیر خویش آورده که: روا باشد که گویند هو اللَّه فی السماء، و سخن بریده گردانند، و نه روا باشد که گویند هو فی الارض، و سخن بریده کنند، بلکه ناچار آن را پیوندی باید، تا معنی ظاهر گردد، از بهر آنکه آسمان را خصوصیتی است که زمین را نیست، و خصوصیت آنست که اللَّه گفت جل جلاله: أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ، و زمین را این خصوصیت نیست، این چنانست که گویی: الملائکة عند اللَّه، و سخن بریده گردانی، این جائز باشد، که اللَّه میگوید جل جلاله: إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ، و اگر گویی: نحن عند اللَّه، و سخن بریده کنی، جائز نباشد تا پیوندی در آن نیاری گویی نحن عند اللَّه موجودین، نحن عند اللَّه معلومین، که آن تخصیص که فریشتگان راست در معنی عندیت، اینجا نیست از اینجا معلوم گشت که وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وقف نیکوست، پس در پیوندی، گویی: وَ فِی الْأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ.
هوش مصنوعی: این متن بیان می‌کند که کلمه "فی" در عبارت "وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ" به معنای "بر" است، بنابراین معنی آن این است که خداوند بالای آسمان‌ها قرار دارد. سپس به نکته‌ای اشاره می‌کند که بر اساس ترتیب کلمات، این جمله به معنای شناخت خداوند از رازها و علن‌های ما در زمین است. در تفسیر، گفته شده است که در گفتن "هو اللَّه فی السماء" به صورت جداگانه مشکلی وجود ندارد، اما در مورد "هو فی الارض" چنین نیست و باید پیوندی بین کلمات وجود داشته باشد تا مفهوم روشن شود، زیرا آسمان خصوصیتی دارد که زمین ندارد. در نهایت، نتایج این توضیحات به وضوح نشان می‌دهد که ایستادن خداوند در آسمان به شکل خاصی بیان شده است، در حالی که در زمین به این شکل نمی‌توان سخن گفت.
اگر کسی گوید: وی در زمین است چنان که در آسمان، که آسمان هم بر زمین است و در آن پیوسته. جواب آنست که آسمان بر زمین نیست که میگوید جل جلاله: وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ، فنفی ان تکون علی الارض. جای دیگر گفت: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما خبر داد که میان آسمان و زمین چیزی است، و این دلیل است که آسمان نه بر زمین است و نه در آن پیوسته. مقاتل گفت: یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ ای سر اعمالکم و جهرها، وَ یَعْلَمُ ما تَکْسِبُونَ ای تعلمون من الخیر و الشر.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که خداوند در زمین به همان صورت است که در آسمان است، باید گفت که آسمان بر زمین قرار ندارد، زیرا خداوند می‌فرماید که آسمان را از افتادن بر روی زمین نگه‌می‌دارد. بنابراین، این نشان می‌دهد که آسمان نه بر روی زمین است و نه به آن متصل است. جایی دیگر نیز گفته شده که ما آسمان‌ها و زمین و هر چیزی که بین آن‌هاست را خلق کرده‌ایم، که این بیانگر وجود چیزی میان آسمان و زمین است و به همین دلیل آسمان نمی‌تواند بر روی زمین باشد. همچنین، مقاتل می‌گوید که خداوند از رازها و امور پنهان شما باخبر است و نیز از کارهایی که انجام می‌دهید، چه خوب و چه بد، آگاهی دارد.
حقیقت کسب فعلی است که در آن جلب نفع باشد یا دفع ضر، از اینجاست که صفت کسب خلق را گویند، و خالق را نگویند، و نه روا باشد که گویند او را جل جلاله.
هوش مصنوعی: حقیقت کسب به معنای فعالیتی است که در آن تلاش برای به دست آوردن منفعت یا جلوگیری از ضرر انجام می‌شود. به همین دلیل، انسان‌ها به عنوان افراد فعال در این زمینه شناخته می‌شوند، در حالی که خداوند به عنوان خالق این معنا را ندارد و نمی‌توان او را به این صفت توصیف کرد.
وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ من آیة، این من استغراق جنس است که در موضع نفی افتد، من آیات ربهم، این یکی من تبعیض است. میگوید: هیچ آیتی و نشانی باین کافران مکه نیاید، یعنی آن نشانها که دلالت می‌کند بر وحدانیت و فردانیت اللَّه، از آفرینش آسمان و زمین و شب و روز و آفرینش آدم از گل و فرزندان از آب. و قیل الایة هاهنا المعجزة، و قیل القرآن. إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ مگر که از آن می‌برگردند، و در آن تفکر نمی‌کنند.
هوش مصنوعی: هیچ نشانه‌ای از نشانه‌های پروردگارشان به این کافران مکه نمی‌رسد، نشانه‌هایی که دلالت بر یکتایی و خاص بودن خداوند دارند، مانند آفرینش آسمان و زمین، شب و روز، و آفرینش انسان از گل و نسل بشر از آب. برخی گفته‌اند که نشانه در اینجا به معنی معجزه و برخی دیگر به معنای قرآن است. مگر اینکه آن‌ها از آن رویگردان شوند و در آن تأمل نکنند.
فَقَدْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ حق اینجا قرآن است و پیغامبر و اسلام، و ما رأوا من انشقاق القمر بمکة، فانفلق فلقتین فذهبت فلقة و بقیت فلقة، فزعم عبد اللَّه بن مسعود انه رأی جراء الجبل من بین فلقتی القمر حین انفلق. رب العالمین گفت: فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ أَنْباءُ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ انباء آنست که کسی کسی را گوید که بخبر کنم ترا.
هوش مصنوعی: آن‌ها حق را در زمانی که به سراغشان آمد، انکار کردند. حق در اینجا به قرآن، پیامبر و اسلام اشاره دارد. همچنین آنها نشانه‌ای مانند شکافتن ماه را در مکه دیدند که به دو نیم تقسیم شد؛ یک نیمه به سمت رفت و نیمه دیگر باقی ماند. عبد الله بن مسعود ادعا کرد که در زمان شکافتن ماه، از میان دو نیمه آن، کوه را مشاهده کرده است. پروردگار عالمین فرمود که به زودی اخبار آنچه را که همواره به آن تمسخر می‌کردند، به آنها خواهد رسید. این اخبار به معنی این است که کسی می‌خواهد دیگری را از چیزی مطلع کند.
لفظی است از لفظهای تهدید، و فی الخبر: «یا ابن آدم عند الموت یأتیک الخبر». فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ‌ بو جهل را میگوید و ولید را و امیه خلف را، که تکذیب و استهزا می‌کردند، رب العالمین گفت: آری بایشان رسد جزاء آن استهزا و آن تکذیب، و آن آن بود که روز بدر ایشان را همه در چاه بدر کشتند، و مسلمانان از اذی ایشان بازرستند.
هوش مصنوعی: این متن به تهدیدی اشاره دارد که در آن آمده است: "ای فرزند آدم، در زمان مرگ، خبر به تو خواهد رسید". در ادامه به کسانی اشاره شده که به جهل خود این پیام را نادیده می‌گیرند، مانند ولید و امیه خلف، که پیام مسلمانان را به تمسخر می‌گرفتند. در اینجا خداوند متعال می‌فرماید که به آنها جزای استهزا و بی‌اعتنایی‌شان خواهد رسید، و این جزا به آن صورت خواهد بود که در روز بدر، همه آنها به قتل خواهند رسید و مسلمانان از آزار و اذیت‌های آنها رهایی خواهند یافت.
و بدان که حق اندر قرآن بر چند معنی است: نامی است از نامهای خداوند جل جلاله، و ذلک فی قوله تعالی: فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ، میگوید: بزرگست و بزرگوار خداوند و پادشاه، براستی خدا، و بخدایی سزا، و بقدر خود بجا. جای دیگر گفت: وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ، میگوید: مؤمنان دانند که اللَّه خداست براستی، پیداست خود را بدرستی، پیداست خرد را بهستی، پیداست دلها را بدوستی. و گفته‌اند: حق در وصف او جل جلاله بمعنی موجود است، ای هو الموجود الکائن الذی لیس بمعدوم و لا منتف. و در خبر می‌آید که: «السحر حق، و العین حق»، ای کائن موجود، و کذلک یقال: «الجنة حق، و النار حق، و الساعة حق، و العین حق، و البعث حق، و الصراط حق»، ای موجود، و روا باشد که حق در وصف اللَّه بمعنی ذی الحق باشد، چنان که گویند: رجل عدل و رضا، ای ذو عدل و ذو رضا. و در قرآن حق است بمعنی صدق، و ذلک فی قوله: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ، و قال تعالی: وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ، و قال: وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ ای صدق. و حق است بمعنی وجوب، چنان که گفت: کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ‌
هوش مصنوعی: حق در قرآن معانی مختلفی دارد. یکی از معانی آن، نام خداوند است که در آیه‌ای اشاره شده: "خداوند پادشاه واقعی است." این نشان‌دهنده بزرگی و عظمت خداوند است. در جایی دیگر می‌گوید: "مؤمنان می‌دانند که خداوند حقیقتی آشکار است." همچنین، در وصف خداوند، حق به معنای وجود است، یعنی موجودی که هیچ‌گاه نابود نمی‌شود. در احادیث آمده که "سحر حق است" و در مورد چیزهای دیگر مانند بهشت، آتش، قیامت و صراط نیز آمده که آن‌ها حق هستند و به معنای موجود واقعی می‌باشند. حق همچنین می‌تواند به معنای صاحب حق باشد، همان‌طور که در برخی عبارات به آن اشاره شده است. دیگر معانی حق در قرآن شامل صدق و راستگویی است، که در آیات مختلف به آن اشاره شده و همچنین حق به معنای وجوب و ضروری بودن نیز استفاده می‌شود.
، و تقول العرب: حق علیک کذا، ای واجب، و در جمله هر چه فعل آن نیکو بود، و اعتقاد آن درست، و گفتن آن روا، آن را حق گویند، یقال: هذا فعل حق، و هذا القول حق، و هذا الاعتقاد حق. و عکس این باطل گویند، و باطل بمعنی معدوم است، و بر زبان اهل اشارت هر چه عقائد است و معارف، آن را حق گویند، و هر چه معاملات است و منازلات، آن را حقیقت گویند، و این اصطلاح از خبر حارثه برگرفتند، که رسول خدا (ص) مرو را گفت: لکل حق حقیقة، فما حقیقة ایمانک»؟
هوش مصنوعی: عرب‌ها می‌گویند: "حق بر تو چنین است"، به معنای واجب. در این عبارت، هر چیزی که خوب و درست باشد و گفتنش قابل قبول باشد، به آن حق می‌گویند. مثلاً می‌گویند: "این کار حق است"، "این گفتار حق است" و "این اعتقاد حق است". به عبارتی معکوس آن را باطل می‌نامند و باطل به معنای عدم وجود است. در زبان اهل علم و معرفت، هر چیزی که مربوط به عقاید و معارف باشد، حق نامیده می‌شود، در حالی که هر چیزی که به معاملات و مباحث مربوط می‌شود، حقیقت نامیده می‌شود. این اصطلاح از حدیث حارثه گرفته شده که پیامبر (ص) فرمود: "هر حقی واقعیتی دارد، پس واقعیت ایمان تو چیست؟"
قال: اسهرت لیلی و اظمأت نهاری، فأشار بالحقیقة الی المعاملات من سهر اللیل و ظمأ النهار.
هوش مصنوعی: گفت: شب را بی‌خوابی کشیدم و در روز تشنه ماندم. این سخن اشاره‌ای به واقعیات زندگی و سختی‌هایی است که انسان در طول شب و روز تجربه می‌کند، مانند بیدار ماندن در شب و تحمل تشنگی در روز.