گنجور

۶ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ الایة اذا مسّکم الضرّ فممّن ترومون کشفه؟ او نابکم امر فمن الّذی تؤمّلون لطمه؟ مسکین فرزند آدم که قدر این لطف نمیداند! و خطر این عزت نمی‌شناسد! درین آیت هم اظهار عزت و جلال است و بی نیازی خود از بندگان، هم تعبیه لطف و افضال است و نثار رحمت بر ایشان. میگوید: اگر بخداوندی خود از روی عدل بطشی نمایم برین خلقان، آن کیست که آن بطش از ایشان باز دارد، و ایشان را فریاد رسد؟ و اگر از کمین‌گاه غیب ناگاه علم رستاخیز بیرون آریم، این بندگان کجا گریزند؟ و دست در که زنند؟ و کرا خوانند؟ آن گه بکرم خود هم خود جواب داد که: بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ هم مرا خوانید، و مرا دانید، و کشف بلا از من خواهید، که قادر بر کمال منم. مفضل با نوال منم. دوست و یار نیکوکار نیکوخواه منم.

در اخبار داود است که: یا داود! زمینیان را بگوی چرا نه من دوستی گیرید، که سزای دوستی منم! من آن خداوندم که با جودم بخل نه، با علمم جهل نه، با صبرم عجز نه، در صفتم تغیر نه، در گفتم تبدیل نه. رهی را بخشاینده و فراخ رحمتم. هرگز از فضل و کرم بنگشتم. در ازل رحمت وی بر خود نبشتم، عود محبت سوختم. دل وی بنور معرفت افروختم. زبان حال بنده گوید بنغمت شکر:

مهر ذات تست الهی دوستان را اعتقاد
یاد وصف تست یا رب غمگنان را غمگسار
دست مایه بندگانت گنج خانه فضل تست
کیسه امید از آن دوزد همی امیدوار.

یا داود! لو یعلم المدبرون عنی کیف انتظاری لهم، و شوقی الی ترک‌ معاصیهم، لماتوا شوقا الیّ، و انقطعت اوصالهم من محبّتی. یا داود! هذا ارادتی فی المدبّرین عنّی، فکیف ارادتی فی المقلبین علیّ!

یا داود! نعمت از ما است شکر از دیگری میکنند. دفع بلا از ما است از دیگری می‌بینند. پناهشان حضرت ما است، پناه با دیگران می‌برند! آری بروند بگریزند و بآخر هم باز آیند:

ترا باشد هم از من روشنایی
بسی گردی و پس هم با من آیی.

یا داود! من دوست آنم کو مرا دوست است. من رفیق آنم کو مرا رفیق است.

هام نشین آنم که در خلوت ذکر با من نشیند. من مونس آنم که بیاد من انس گیرد.

یا داود! هر که مرا جوید مرا یابد، و او که یابد سزد که نبازد.

پیر طریقت گفت: «ای حجت را یاد، و انس را یادگار، خود حاضری ما را جستن چه بکار! الهی! هر کس را امیدی و امید رهی دیدار. رهی را بی دیدار نه بمزد حاجت است نه با بهشت کار»:

مرا تا باشد این درد نهانی
ترا جویم که درمانم تو دانی.

بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ جریری گفت: اندر رموز این آیت: مرجع العارفین فی اوائل البدایات الی الحق، و مرجع العوام الیه بعد الایاس من الخلق. عارفان در اول کار در بدایت احوال با حق گریزند، و دل در خلق نبندند، و اسباب نه بینند، و عامه خلق در اسباب پیچند، و دل در خلق بنندند، بعاقبت چون از خلق نومید شوند بحق باز گردند.

جنید گفت: من دعا الخلق فبایاه یدعوا، اذ یقول اللَّه تعالی: بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ ضمیر حق جل جلاله فرا پیش داشت، و دعوت خلق فا پس داشت، اشارت است که باجابت حق بنده بدعا رسید، نه بدعاء خود باجابت حق رسید. این هم چنان است که گویند که: عارف طلب از یافتن یافت، نه یافتن از طلب. و این مسئله را بسطی، و شرح آن در سورة فاتحه رفت.

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی‌ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ ابن عطا گفت اخذنا علیهم الطرق کلها لیرجعوا الینا. راهها فرو بستیم بر ایشان یا یکبارگی از کل کون اعراض کردند، و با صحبت ما پرداختند، و مهر دل بر ما نهادند، و بر وفق این حکایت مجنون است: او را دیدند در طواف کعبه بیخود گشته، و بی آرام شده، و دریای عشق در سینه او موج بر اوج زده، و دست بر داشته که: اللهم زدنی حب لیلی. بار خدایا! عشق لیلی در دلم بیفزای، و بلاء مهر وی یکی هزار کن. آن پدر وی امیر وقت بود، گفت: یا مجنون! ترا خصمان بسیار بر خاسته‌اند. روزی چند غائب شو، مگر ترا فراموش کنند و این سودا بر لیلی کمتر شود. مجنون برفت، روز سوم باز آمد، گفت: یا پدر! معذورم دار که عشق لیلی همه راهها بما فرو گرفته، و جز بسر کوی لیلی هیچ راه نمی‌برم:

هر کسی محراب دارد هر سویی
باز محراب سنایی کوی تو!

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ قال الترمذی: اخذ سمعکم عن فهم خطابه، و ابصارکم عن الاعتبار بصنائع قدرته. وَ خَتَمَ عَلی‌ قُلُوبِکُمْ سلبکم معرفته هل یقدر احد فتح باب من هذه الأبواب سواء؟ کلا بل هو البدئ بالنعمة تفضلا و فی الانتهاء کرما.

۶ - النوبة الثانیة: قوله تعالی قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ کاف زیادتست و تاکید را در افزودند، و صلب سخن ا رأیتم است یعنی: هل رأیتم، و این کلمه بجای اخبرونی نهاده‌اند. میگوید: یا محمّد مشرکان را گوی: اخبرونی ان اتاکم عذاب اللَّه، یعنی الموت. مرا خبر کنید اگر مرگ بشما آید، أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ یا قیامت آید بشما. السّاعة اسم للوقت الّذی یصعق فیه العباد، و اسم للوقت الّذی یبعث فیه العباد، و المعنی اتتکم السّاعة الّتی وعدتم فیها بالبعث و الفناء، لان قبل البعث یموت الخلق کله. آن گه گفت: أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ یعنی أ تدعون هذه الاصنام و الاحجار الّتی عبدتموها من دون اللَّه. إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ان مع اللَّه آلهة اخری اخبرونی من تدعون عند نزول البلاء بکم؟ معنی آیت آنست که اگر بلائی بشما رسد کرا خواهید خواند تا کشف آن بلا کند؟ اللَّه را خواهید خواند یا این بتان را که می‌پرستید؟ آن گه استدراک کرد، گفت: بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ نخوانید آن بتان را، که دانید که ایشان را قدرت نیست، و از ایشان نفع و ضرّ نیست، بلکه اللَّه را خوانید. فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ این «ها» در «الیه» با عذاب شود، چنان که آنجا گفت: «مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی‌ ضُرٍّ مَسَّهُ». و آن گه اجابت دعا و کشف بلا در مشیت خویش بست، گفت: إِنْ شاءَ اگر خواهد کشف بلا کند، و اجابت دعا کند، وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ ای تترکون ما تشرکون به من الاصنام فلا تدعونه.۷ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ أَنْذِرْ بِهِ آگاه کن و بیم نمای بآن پیغام الَّذِینَ یَخافُونَ ایشان را که می‌ترسند أَنْ یُحْشَرُوا إِلی‌ رَبِّهِمْ که ایشان را انگیخته با خدای خویش برند لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ ایشان را نیست جز از وی وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ نه یاری و نه شفیعی لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ تا مگر پرهیزند از خشم و عذاب خدای.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ الایة اذا مسّکم الضرّ فممّن ترومون کشفه؟ او نابکم امر فمن الّذی تؤمّلون لطمه؟ مسکین فرزند آدم که قدر این لطف نمیداند! و خطر این عزت نمی‌شناسد! درین آیت هم اظهار عزت و جلال است و بی نیازی خود از بندگان، هم تعبیه لطف و افضال است و نثار رحمت بر ایشان. میگوید: اگر بخداوندی خود از روی عدل بطشی نمایم برین خلقان، آن کیست که آن بطش از ایشان باز دارد، و ایشان را فریاد رسد؟ و اگر از کمین‌گاه غیب ناگاه علم رستاخیز بیرون آریم، این بندگان کجا گریزند؟ و دست در که زنند؟ و کرا خوانند؟ آن گه بکرم خود هم خود جواب داد که: بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ هم مرا خوانید، و مرا دانید، و کشف بلا از من خواهید، که قادر بر کمال منم. مفضل با نوال منم. دوست و یار نیکوکار نیکوخواه منم.
هوش مصنوعی: در این متن به قدرت و عظمت خداوند اشاره شده است. وقتی مصیبت و سختی به انسان‌ها برسد، چه کسی قادر است آن را از آنها دور کند و کیست که می‌تواند به آنها کمک کند؟ انسان‌ها معمولاً نمی‌دانند که باید به خداوند پناه ببرند و درک درستی از این نعمت و عزت خداوند ندارند. در این آیات به نیازمندی بندگان به خداوند و توجه او به آنها اشاره شده و بیان می‌شود که اگر خداوند بخواهد، می‌تواند عذاب و بلا نازل کند و هیچ کس نمی‌تواند او را باز دارد. در نهایت، خداوند خود را به بندگانش نزدیک می‌داند و به آنها وعده می‌دهد که دعاهایشان را می‌شنود و در مشکلات به کمکشان می‌آید.
در اخبار داود است که: یا داود! زمینیان را بگوی چرا نه من دوستی گیرید، که سزای دوستی منم! من آن خداوندم که با جودم بخل نه، با علمم جهل نه، با صبرم عجز نه، در صفتم تغیر نه، در گفتم تبدیل نه. رهی را بخشاینده و فراخ رحمتم. هرگز از فضل و کرم بنگشتم. در ازل رحمت وی بر خود نبشتم، عود محبت سوختم. دل وی بنور معرفت افروختم. زبان حال بنده گوید بنغمت شکر:
هوش مصنوعی: خداوند به داود می‌گوید: ای داود! به انسان‌ها بگو چرا دوستی مرا نمی‌پذیرند، در حالی که سزاوار دوستی من هستم! من آن خدایی هستم که با بخشش خود بخل نمی‌ورزم، با علم خود جهل را از بین می‌برم، با صبر خود هیچ‌گاه درمانده نمی‌شوم، در صفات خود تغییر نمی‌کنم و در گفتارم دگرگونی نیست. من راهی را با رحمت و رافت خود فراخ کرده‌ام. هرگز از فضل و کرم خودم دست برنداشته‌ام. در ازل، رحمت من بر خودم جلوه‌گر شد و عشق به دوستانم در وجودم شعله‌ور شد. دل من با نور معرفت روشن گردید. زبان حال بندگانم به ستایش من مشغول است.
مهر ذات تست الهی دوستان را اعتقاد
یاد وصف تست یا رب غمگنان را غمگسار
هوش مصنوعی: محبت و مهر خداوند به دوستانش باعث می‌شود که آن‌ها به وصف او ایمان داشته باشند. ای خداوند، تو تسلی‌بخش غمگینان هستی.
دست مایه بندگانت گنج خانه فضل تست
کیسه امید از آن دوزد همی امیدوار.
هوش مصنوعی: فرمانروایی تو منبع بخشش و نعمت است. کسانی که به تو مراجعه می‌کنند، با امیدی که به لطف تو دارند، درصدد دریافت کمک از تو هستند.
یا داود! لو یعلم المدبرون عنی کیف انتظاری لهم، و شوقی الی ترک‌ معاصیهم، لماتوا شوقا الیّ، و انقطعت اوصالهم من محبّتی. یا داود! هذا ارادتی فی المدبّرین عنّی، فکیف ارادتی فی المقلبین علیّ!
هوش مصنوعی: ای داود! اگر کسانی که از من دوری می‌کنند می‌دانستند که چقدر برای آنها انتظار می‌کشم و چقدر به ترک گناهانشان شوق دارم، حتماً به خاطر عشق و شوق به من می‌مردند و به خاطر محبت من قطع رابطه می‌کردند. ای داود! این خواسته من برای افرادی است که از من غفلت کرده‌اند، پس خواسته من در مورد کسانی که به من روی می‌آورند چگونه خواهد بود!
یا داود! نعمت از ما است شکر از دیگری میکنند. دفع بلا از ما است از دیگری می‌بینند. پناهشان حضرت ما است، پناه با دیگران می‌برند! آری بروند بگریزند و بآخر هم باز آیند:
هوش مصنوعی: ای داود! نعمت‌ها از سوی ماست، اما شکرگزاری را از دیگری می‌طلبند. ما بلایا را دور می‌کنیم، اما آن‌ها به دیگران نگاه می‌کنند. پناهگاه آن‌ها ما هستیم، اما پناه را از دیگران می‌گیرند! بله، می‌توانند فرار کنند، اما در نهایت دوباره به ما برمی‌گردند.
ترا باشد هم از من روشنایی
بسی گردی و پس هم با من آیی.
هوش مصنوعی: اگر تو از من روشنایی و آگاهی زیادی بگیری، سپس با من همراه خواهی شد.
یا داود! من دوست آنم کو مرا دوست است. من رفیق آنم کو مرا رفیق است.
هوش مصنوعی: ای داود! من دوست کسی هستم که مرا دوست دارد. من رفیق کسی هستم که مرا رفیق خود می‌داند.
هام نشین آنم که در خلوت ذکر با من نشیند. من مونس آنم که بیاد من انس گیرد.
هوش مصنوعی: من به کسی وابسته‌ام که در تنهایی به یاد من باشد و با من در ذکر و یاد خویش به گفتگو بنشیند. من همچنین همراه آن کسی هستم که با یاد من آرامش پیدا کند و به من نزدیک شود.
یا داود! هر که مرا جوید مرا یابد، و او که یابد سزد که نبازد.
هوش مصنوعی: ای داود! هر کسی که من را جستجو کند، مرا پیدا خواهد کرد و کسی که مرا پیدا کند، سزاوار است که شکست نخورد.
پیر طریقت گفت: «ای حجت را یاد، و انس را یادگار، خود حاضری ما را جستن چه بکار! الهی! هر کس را امیدی و امید رهی دیدار. رهی را بی دیدار نه بمزد حاجت است نه با بهشت کار»:
هوش مصنوعی: پیر طریقت فرمود: «ای نشانه حق و یادگار دوستی، چکار داریم با جستجوی تو در حالی که خودت حاضر هستی! خدایا! هر کسی امیدی دارد و هر امیدی به دیدار تو وابسته است. بدون دیدار تو، نه طلبی به ثمر می‌رسد و نه بهشت نفعی دارد.»
مرا تا باشد این درد نهانی
ترا جویم که درمانم تو دانی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که این درد نهانی در من وجود دارد، به دنبال تو هستم چون می‌دانم که تو درمان این درد را می‌شناسی.
بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ جریری گفت: اندر رموز این آیت: مرجع العارفین فی اوائل البدایات الی الحق، و مرجع العوام الیه بعد الایاس من الخلق. عارفان در اول کار در بدایت احوال با حق گریزند، و دل در خلق نبندند، و اسباب نه بینند، و عامه خلق در اسباب پیچند، و دل در خلق بنندند، بعاقبت چون از خلق نومید شوند بحق باز گردند.
هوش مصنوعی: این متن به معنای این است که انسان‌های آگاه و عارف در آغاز سفر معنوی خود، به سمت حقیقت و خداوند حرکت می‌کنند و وابستگی به مخلوقات را رها می‌سازند و به دنبال اسباب و علل دنیوی نمی‌روند. اما مردم عادی، در ابتدا به مخلوقات و عوامل دنیایی وابسته می‌شوند و به آنها دل می‌سپارند. با این حال، زمانی که از این مخلوقات ناامید می‌شوند، دوباره به حقیقت و خداوند باز می‌گردند.
جنید گفت: من دعا الخلق فبایاه یدعوا، اذ یقول اللَّه تعالی: بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ ضمیر حق جل جلاله فرا پیش داشت، و دعوت خلق فا پس داشت، اشارت است که باجابت حق بنده بدعا رسید، نه بدعاء خود باجابت حق رسید. این هم چنان است که گویند که: عارف طلب از یافتن یافت، نه یافتن از طلب. و این مسئله را بسطی، و شرح آن در سورة فاتحه رفت.
هوش مصنوعی: جنید بیان کرد: من دعا نمی‌کنم مگر به تو، زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «بلکه تنها تو را می‌خوانند». او در اینجا بر وجود حق جل جلاله تأکید کرده و نشان می‌دهد که دعای بندگان، نتیجه و پذیرش دعا از طرف حق است، نه اینکه دعاهای آن‌ها خود به خود پذیرفته شود. این همانند این است که گفته می‌شود: عارف در جستجوی چیزی است که یافته است، نه اینکه پیدا کردن نتیجهٔ جستجو باشد. این موضوع به طور مفصل در سوره فاتحه توضیح داده شده است.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی‌ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ ابن عطا گفت اخذنا علیهم الطرق کلها لیرجعوا الینا. راهها فرو بستیم بر ایشان یا یکبارگی از کل کون اعراض کردند، و با صحبت ما پرداختند، و مهر دل بر ما نهادند، و بر وفق این حکایت مجنون است: او را دیدند در طواف کعبه بیخود گشته، و بی آرام شده، و دریای عشق در سینه او موج بر اوج زده، و دست بر داشته که: اللهم زدنی حب لیلی. بار خدایا! عشق لیلی در دلم بیفزای، و بلاء مهر وی یکی هزار کن. آن پدر وی امیر وقت بود، گفت: یا مجنون! ترا خصمان بسیار بر خاسته‌اند. روزی چند غائب شو، مگر ترا فراموش کنند و این سودا بر لیلی کمتر شود. مجنون برفت، روز سوم باز آمد، گفت: یا پدر! معذورم دار که عشق لیلی همه راهها بما فرو گرفته، و جز بسر کوی لیلی هیچ راه نمی‌برم:
هوش مصنوعی: ما پیامبرانی را به امم پیش از تو فرستادیم و آنان را با گرفتاری‌ها و مشکلات آزمایش کردیم. ابن عطا گفته است که ما برای آنها تمامی راه‌ها را مسدود کردیم تا به سمت ما بازگردند. آنان در یک لحظه از تمام دنیا دور شدند و با ما سخن گفتند و دل‌هایشان را به ما سپردند. این موضوع به مانند داستان مجنون است: او را در حال طواف کعبه دیدند که دیوانه‌وار شیدا شده و درونش عشق به شدت تپش دارد؛ دست به دعا برداشت و گفت: "بار خدایا! عشق لیلی را در دلم فزونی ببخش و بلای محبت او را هزار برابر کن." پدرش که امیر وقت بود به او گفت: "ای مجنون! دشمنان زیادی برایت جمع شده‌اند. چند روزی غیبت کن تا فراموشت کنند و این عشق نسبت به لیلی کمتر شود." مجنون رفت و بعد از سه روز بازگشت و گفت: "ای پدر! مرا عذرمند بدان، زیرا عشق لیلی تمامی راه‌ها را بر من بسته و جز به سوی کوی لیلی هیچ مسیری ندارم."
هر کسی محراب دارد هر سویی
باز محراب سنایی کوی تو!
هوش مصنوعی: هر کس در جایی از خود معبدی دارد و در هر طرف، محراب سنایی در کوی تو نمایان است.
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ قال الترمذی: اخذ سمعکم عن فهم خطابه، و ابصارکم عن الاعتبار بصنائع قدرته. وَ خَتَمَ عَلی‌ قُلُوبِکُمْ سلبکم معرفته هل یقدر احد فتح باب من هذه الأبواب سواء؟ کلا بل هو البدئ بالنعمة تفضلا و فی الانتهاء کرما.
هوش مصنوعی: آیا دیده‌اید اگر خداوند شنیدن و دیدن شما را بگیرد، یعنی فهم شما از کلامش و آگاهی شما از نشانه‌های قدرتش را سلب کند و بر قلب‌هایتان مهر کند، به گونه‌ای که نتوانید معرفت او را درک کنید؟ آیا کسی می‌تواند در باز کردن این درها موفق شود؟ هرگز، بلکه او آغازکننده نعمت‌هاست به لطف و در انتها با جود و برکت.