گنجور

۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ الآیة این آیت از روی اشارت مصطفی را صلی اللَّه علیه و سلم تشریفی و اکرامی است از درگاه ربوبیت، که از آن بزرگوارتر نیست، و از دور آدم تا منتهی عالم بیرون از وی کس را این منزلت ندادند، و این مرتبت ننهادند، که رب العزة میگوید تسکین دل وی را که: یا محمد! ما می‌دانیم که ازین بیحرمتان چه رنج بدل تو میرسد، و تو چون اندوهگنی از گفتار بیهوده ایشان! یا محمد! مپندار که من نمی‌بینم آنچه بر تو میرود، یا نمی‌شمارم آن نفسهای درد آمیغ که از تو می‌برآید، یا آن شربتهای زهرآمیغ که هر ساعت بر طلب رضاء ما نوش میکنی.

یا محمد! آن نه با تو میکنند، که آن با ما میکنند، و از بهر حدیث ما میکنند. پیش از آنکه این رقم بر تو کشیدیم. و این علم نبوت بدست تو دادیم، بنگر که با تو چون بودند! آشنا و بیگانه، خویش و پیوند همه او را دوست بودند، و محمد الامین میخواندند. امانتها بنزدیک وی می‌نهادند. در محافل و مجامع او را در صدر مینشاندند. چون پیک آسمان بنزدیک وی آمد، و جلال و عزت دین اسلام در گفت و کرد وی نهادند، آن کار و آن حال بگشت. دوستان همه دشمن گشتند. یکی میگفت: ساحر است و کاهن. یکی میگفت: کاذبست و شاعر. یکی میگفت: مجنون است و سرگشته:

اشاعوا لنا فی الحی اشنع قصة
و کانوا لنا سلما فصاروا لنا حربا.

این همه میگفتند، و سید (ص) بر استقامت خویش چنان متمکن بود که آن قبول و این نفور و آن سلامت و این ملامت بنزدیک وی هر دو یک رنگ داشت، که هر دو از یک منهل می‌دید. آن کافران و مهجوران ازل پیش از مبعث سیّد (ص) هر کسی در نهاد خویش شوری داشت، و تصرفی میکرد، یکی میگفت: پیغامبر که بیرون خواهد آمد حکیم بن هشام خواهد بود. دیگری میگفت: عبد اللَّه بن ابی است. سدیگری میگفت: بو مسعود ثقفی است. رب العالمین گفت: أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا. این قسمت رحمت و بخشیدن درجه نبوت نه کار ایشان است، که این خاصیت ربوبیت ما است و کار الهیت ما است. پس چون رب العالمین تاج رسالت بر فرق نبوت محمد عربی نهاد، و درگاه عزت وی حوالت گاه رد و قبول خلق آمد، ایشان همه نومید شدند، زبان طعن دراز کردند. یکی گفت: یتیم است و درمانده. رب العزة گفت: بمؤمنان رحیم است و بخشاینده. یکی گفت: اجیر است و فقیر. رب العزة گفت: نذیر است و بشیر. یکی گفت: ضالست و غبی. رب العزة گفت: رسول است و نبی:

هذا و ان اصبح فی اطمار
و کان فی فقر من الیسار

آثر عندی من اخی و جاری.

دوست پسند باید نه شهر پسند. فرمان آمد که: یا محمد! قَدْ نَعْلَمُ ما می‌دانیم که دشمنان ترا شاعر و دیوانه میخوانند. تو شاعر و دیوانه نه‌ای. تو زین عالمی.

تو سیّد ولد آدمی. تو رسول کونین و صاحب قاب قوسینی. تو دیوانه نه‌ای. تو اسلام را صفایی. تو شریعت را بقایی. تو رسول خدایی. این عز ترا بس که ما آن تو، تو آن مایی:

من آن توام تو آن من باش ز دل
بستاخی کن چرا نشینی تو خجل

یا محمّد! اگر دشمن ترا ناسزا گوید، ترا چه زیان! من میگویم: وَ سِراجاً مُنِیراً، بَشِیراً وَ نَذِیراً، لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً، إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً، وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً، إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبِیراً.

إِنَّما یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ. ابن عطا گفت: ان اهل السّماع هم الاحیاء، و هم اهل الخطاب و الجواب، و ان الآخرین هم الاموات، لقوله تعالی: وَ الْمَوْتی‌ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ.

گفت: اهل سماع زندگان‌اند، و اهل خطاب و جواب ایشان‌اند، و باقی مردگان‌اند. و زندگان بحقیقت سه کس‌اند، هر چه نه این سه‌اند در شمار مردگان‌اند خائف، که زندگی ببیم کند، هموار از بطش و مکر حق می‌ترسد. دوم راجی که زندگی بامید کند، پیوسته دل در فضل و لطف خدای تعالی بسته. سوم محب است، که زندگی بمهر کند، ما دام دلش با حق می‌گراید، و از خلق می‌گریزد. و این سه حالت را علم شرط است. خوف بی‌علم خوف خارجیان است.

رجاء بی‌علم رجاء مرجیان است. محبت بی‌علم محبت اباحتیان است، و جمله این کار بنا بر توفیق و خذلان است، و توفیق و خذلان نتیجه حکم ازل و نبشته لوح. رب العالمین گفت: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ. در لوح همه چیز نبشتیم و همه کار پرداختیم.

هر کس را آنچه سزا بود دادیم، و فذلک هر چیز پدید کردیم. رسول گفت صلی اللَّه علیه و سلّم: «ما منکم من احد الا و قد کتب مقعده من النّار و مقعده من الجنة». قالوا: یا رسول اللَّه! ا فلا نتکل علی کتابنا؟ و ندع العمل؟ قال: «اعملوا فکل میسّر لما خلق له، اما من کان من اهل السعادة فسییسر لعمل السعادة، و اما من کان من اهل الشقاوة، فسییسر لعمل الشقاوة». ثم قرأ: فَأَمَّا مَنْ أَعْطی‌ وَ اتَّقی‌ الایة.

۵ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ سدی میگوید: سبب نزول این آیت آن بود که روز بدر، اخنس بن شریق و بو جهل بیکدیگر رسیدند. اخنس گفت: یا ابا الحکم! این ساعت منم و تو، و کس سخن ما نمی‌شنود. براستی با من بگو که: این محمد راستگوی است یا دروغ زن؟ بو جهل گفت: اکنون که راستی می‌پرسی، و اللَّه ان محمّدا لصادق، و ما کذب محمّد قط، و اللَّه که محمد راستگوی است، و هرگز دروغ نگفت، اما چون بنو قصی لوا و سقایه و حجابت و نبوت ببرند، باقی قریش را چه بماند؟ و اگر ما او را تصدیق کنیم، ما را تبع وی باید بود، و ما هرگز تبع بنی عبد مناف نبودیم. پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد. و روایت کنند از علی (ع) که ابو جهل بمصطفی (ص) رسید، و با وی مصافحت کرد، و گفت: انّا لا نکذبک یا محمّد، و لکن نکذب ما جئت به، فأنزل اللَّه هذه الآیة.۶ - النوبة الاولى: قوله تعالی: قُلْ گوی یا محمد أَ رَأَیْتَکُمْ چه بینی إِنْ أَتاکُمْ اگر بشما آید عَذابُ اللَّهِ عذاب خدای أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ یا بشما آید رستاخیز أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ جز از اللَّه خدایی دیگر خواهید خواند؟! إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۴۰) تا خوانید اگر راست می‌گویید.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ الآیة این آیت از روی اشارت مصطفی را صلی اللَّه علیه و سلم تشریفی و اکرامی است از درگاه ربوبیت، که از آن بزرگوارتر نیست، و از دور آدم تا منتهی عالم بیرون از وی کس را این منزلت ندادند، و این مرتبت ننهادند، که رب العزة میگوید تسکین دل وی را که: یا محمد! ما می‌دانیم که ازین بیحرمتان چه رنج بدل تو میرسد، و تو چون اندوهگنی از گفتار بیهوده ایشان! یا محمد! مپندار که من نمی‌بینم آنچه بر تو میرود، یا نمی‌شمارم آن نفسهای درد آمیغ که از تو می‌برآید، یا آن شربتهای زهرآمیغ که هر ساعت بر طلب رضاء ما نوش میکنی.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: ما آگاه هستیم که آنچه این افراد می‌گویند، برای تو نابهنجار و ناراحت‌کننده است. این آیه به طور خاص به پیامبر اکرم (ص) اشاره دارد و نوعی احترام و مقام ویژه از سوی خداوند به اوست. هیچ کس از زمان آفرینش آدم تا پایان جهان چنین افتخاری را نداشته است. پروردگار می‌گوید که ما از اندوه تو در اثر این بی‌احترامی‌ها خبر داریم و می‌دانیم که چقدر از سخنان بی‌محتوا و بی‌اساس آنها رنج می‌بری. ای محمد! نگران نباش، زیرا من تمام دردها و زجرهایی را که تحمل می‌کنی می‌بینم و می‌دانم که چقدر از این سخنان ناپسند تو را می‌آزارد.
یا محمد! آن نه با تو میکنند، که آن با ما میکنند، و از بهر حدیث ما میکنند. پیش از آنکه این رقم بر تو کشیدیم. و این علم نبوت بدست تو دادیم، بنگر که با تو چون بودند! آشنا و بیگانه، خویش و پیوند همه او را دوست بودند، و محمد الامین میخواندند. امانتها بنزدیک وی می‌نهادند. در محافل و مجامع او را در صدر مینشاندند. چون پیک آسمان بنزدیک وی آمد، و جلال و عزت دین اسلام در گفت و کرد وی نهادند، آن کار و آن حال بگشت. دوستان همه دشمن گشتند. یکی میگفت: ساحر است و کاهن. یکی میگفت: کاذبست و شاعر. یکی میگفت: مجنون است و سرگشته:
هوش مصنوعی: ای محمد! آنان که با تو رفتار می‌کنند، همانند آنچه با ما می‌کنند نیست و این به خاطر احادیثی است که از ما بیان می‌شود. پیش از آنکه ما این نشان را بر تو بزنیم و علم نبوت را به دست تو بدهیم، بنگر که مردم با تو چه رفتاری داشتند! آشنایان و بیگانگان، خویشاوندان و نزدیکان، همه تو را دوست داشتند و به تو «محمد امین» می‌گفتند. امانت‌ها را نزد تو می‌گذارشتند و در محافل و جمع‌ها، تو را در مقام بالایی می‌نشاندند. اما هنگامی که فرستاده آسمانی به نزد تو آمد و عظمت و جلال دین اسلام در گفتار و کردار تو قرار گرفت، اوضاع تغییر کرد. دوستان تو به دشمنان تبدیل شدند. برخی گفتند: او سحرگر است و برخی دیگر گفتند: او دروغگو و شاعر است. عده‌ای نیز او را مجنون و سرگشته نامیدند.
اشاعوا لنا فی الحی اشنع قصة
و کانوا لنا سلما فصاروا لنا حربا.
هوش مصنوعی: در جامعه ما داستان‌های زشت و ناخوشایندی را رواج دادند، در حالی که قبلاً دوستان ما بودند و حالا به دشمنانی برای ما تبدیل شده‌اند.
این همه میگفتند، و سید (ص) بر استقامت خویش چنان متمکن بود که آن قبول و این نفور و آن سلامت و این ملامت بنزدیک وی هر دو یک رنگ داشت، که هر دو از یک منهل می‌دید. آن کافران و مهجوران ازل پیش از مبعث سیّد (ص) هر کسی در نهاد خویش شوری داشت، و تصرفی میکرد، یکی میگفت: پیغامبر که بیرون خواهد آمد حکیم بن هشام خواهد بود. دیگری میگفت: عبد اللَّه بن ابی است. سدیگری میگفت: بو مسعود ثقفی است. رب العالمین گفت: أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا. این قسمت رحمت و بخشیدن درجه نبوت نه کار ایشان است، که این خاصیت ربوبیت ما است و کار الهیت ما است. پس چون رب العالمین تاج رسالت بر فرق نبوت محمد عربی نهاد، و درگاه عزت وی حوالت گاه رد و قبول خلق آمد، ایشان همه نومید شدند، زبان طعن دراز کردند. یکی گفت: یتیم است و درمانده. رب العزة گفت: بمؤمنان رحیم است و بخشاینده. یکی گفت: اجیر است و فقیر. رب العزة گفت: نذیر است و بشیر. یکی گفت: ضالست و غبی. رب العزة گفت: رسول است و نبی:
هوش مصنوعی: سید (ص) با استقامت و ثبات خودش به گونه‌ای بود که هم قبول و هم نفرت از او، و هم سلامت و ملامت، هر دو برایش به یک شکل بودند و او هر دو را از یک منبع می‌دید. قبل از بعثت سید (ص)، کافران و کسانی که کنار گذاشته شده بودند، هر کدام در درون خود شوری داشتند و نظری می‌دادند؛ برخی گفتند که پیامبر کسی خواهد بود مثل حکیم بن هشام، عده‌ای گفتند عبد اللَّه بن ابی است، و عده‌ای دیگر هم نام بو مسعود ثقفی را مطرح کردند. اما خداوند فرمود که تقسیم رحمت و نبوت کار آنها نیست و این از ویژگی‌های ربوبیت و الوهیت اوست. وقتی خداوند تاج رسالت را بر سر پیامبر (ص) نهاد، جایگاهی برای رد و پذیرش مردم قرار داد و آنها همه ناامید شدند و شروع به طعنه زدن کردند. برخی گفتند که او یتیم و درمانده است، و خداوند گفت که او برای مؤمنان رحیم و بخشاینده است. برخی دیگر گفتند که او مزدور و فقیر است، و خداوند پاسخ داد که او نذیر و بشیر است. عده‌ای دیگر گفتند که او گمراه و نادان است، و خداوند فرمود که او رسول و نبی است.
هذا و ان اصبح فی اطمار
و کان فی فقر من الیسار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخص ممکن است در وضعیتی سخت و فقیرانه زندگی کند، اما در عین حال، می‌تواند به دلیلی در درون خود احساس غنای روحی یا معنوی داشته باشد. به عبارت دیگر، حتی اگر در شرایط دشوار مادی به سر ببرد، ممکن است از نظر روحی و احساسی احساس ثروت کند.
آثر عندی من اخی و جاری.
هوش مصنوعی: اثر من، برادر و جاری من است.
دوست پسند باید نه شهر پسند. فرمان آمد که: یا محمد! قَدْ نَعْلَمُ ما می‌دانیم که دشمنان ترا شاعر و دیوانه میخوانند. تو شاعر و دیوانه نه‌ای. تو زین عالمی.
هوش مصنوعی: دوست باید کسی باشد که به دل آدمی نشیند و نه فقط کسی که در نظر مردم خوب به نظر بیاید. فرمان به او داده شد که: ای محمد! ما می‌دانیم که دشمنان تو را شاعر و دیوانه می‌نامند، در حالی که تو نه شاعر هستی و نه دیوانه. تو فراتر از این جهانی.
تو سیّد ولد آدمی. تو رسول کونین و صاحب قاب قوسینی. تو دیوانه نه‌ای. تو اسلام را صفایی. تو شریعت را بقایی. تو رسول خدایی. این عز ترا بس که ما آن تو، تو آن مایی:
هوش مصنوعی: تو سرور فرزندان آدمی و پیامبر دو جهانی. تو کسی هستی که به مقام نزدیک‌ترین موجودات به خداوند نائل شده‌ای. تو دیوانه نیستی بلکه مظهر راستی و حقیقت در اسلام هستی. تو بانی و نگهدارنده شریعت اسلام هستی. تو فرستاده و رسول خدا هستی. این عظمت تو کافی است که ما همگی به تو تعلق داریم و تو هم جزئی از ما هستی.
من آن توام تو آن من باش ز دل
بستاخی کن چرا نشینی تو خجل
هوش مصنوعی: من و تو با هم یکی هستیم، پس چرا از نزدیکی و ارتباط به خودت خجالت می‌کشی؟ بیایید به دل هم بپیوندیم و از این احساس لذت ببریم.
یا محمّد! اگر دشمن ترا ناسزا گوید، ترا چه زیان! من میگویم: وَ سِراجاً مُنِیراً، بَشِیراً وَ نَذِیراً، لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً، إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً، وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً، إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبِیراً.
هوش مصنوعی: ای محمد! اگر دشمن تو به تو بی‌احترامی کند، برای تو چه ضرری دارد! من می‌گویم: تو چراغی روشن و بشارت‌دهنده و هشداردهنده‌ای برای جهانیان هستی. ما برای تو فتحی روشن و واضح قرار داده‌ایم و خداوند تو را با نصر و یاری بزرگ پیروز می‌کند. یقیناً کرامت و فضل خداوند بر تو بسیار زیاد است.
إِنَّما یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ. ابن عطا گفت: ان اهل السّماع هم الاحیاء، و هم اهل الخطاب و الجواب، و ان الآخرین هم الاموات، لقوله تعالی: وَ الْمَوْتی‌ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ.
هوش مصنوعی: فقط کسانی پاسخ می‌دهند که شنونده هستند. ابن عطا می‌گوید: اهل شنیدن هم زنده‌اند و هم کسانی که در گفتگو و پاسخ‌گویی فعال هستند، در حالی که دیگران مرده‌اند، زیرا خداوند می‌فرماید: «مردگان را خدا زنده می‌کند».
گفت: اهل سماع زندگان‌اند، و اهل خطاب و جواب ایشان‌اند، و باقی مردگان‌اند. و زندگان بحقیقت سه کس‌اند، هر چه نه این سه‌اند در شمار مردگان‌اند خائف، که زندگی ببیم کند، هموار از بطش و مکر حق می‌ترسد. دوم راجی که زندگی بامید کند، پیوسته دل در فضل و لطف خدای تعالی بسته. سوم محب است، که زندگی بمهر کند، ما دام دلش با حق می‌گراید، و از خلق می‌گریزد. و این سه حالت را علم شرط است. خوف بی‌علم خوف خارجیان است.
هوش مصنوعی: او گفت: افرادی که به حقیقت زندگی می‌کنند، شامل سه دسته هستند و باقی افراد در شمار مردگان به حساب می‌آیند. افراد زنده به معنای واقعی سه نوع‌اند: اول، کسی که زندگی‌اش از ترس و وحشت پر شده و همواره از شدت و نیرنگ خدا می‌ترسد. دوم، کسی که با امید به زندگی ادامه می‌دهد و همیشه دلش به رحمت و لطف خدا بسته است. سوم، عاشق است که به خاطر عشقش به خدا زندگی می‌کند، مادامی که دلش به حق گرایش دارد و از دیگران فاصله می‌گیرد. و این سه حالت نیازمند علم و آگاهی است، چرا که ترس بدون علم، خوف بی‌مورد و بی‌برنامه است.
رجاء بی‌علم رجاء مرجیان است. محبت بی‌علم محبت اباحتیان است، و جمله این کار بنا بر توفیق و خذلان است، و توفیق و خذلان نتیجه حکم ازل و نبشته لوح. رب العالمین گفت: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ. در لوح همه چیز نبشتیم و همه کار پرداختیم.
هوش مصنوعی: امید بی‌دانش مانند امید بی‌پایه‌ای است. عشق بدون دانش شبیه به عشق‌های آزاد و بی‌قید و شرط است. تمامی این امور بسته به موفقیت و ناکامی است، که خود این موارد نتیجه‌ی تقدیر و نوشته‌های ازلی هستند. پروردگار عالمیان فرمود: ما هیچ چیزی را در کتاب (لوح محفوظ) فراموش نکردیم. در لوح همه چیز نوشته شده و تمام امور به دقت تنظیم شده‌اند.
هر کس را آنچه سزا بود دادیم، و فذلک هر چیز پدید کردیم. رسول گفت صلی اللَّه علیه و سلّم: «ما منکم من احد الا و قد کتب مقعده من النّار و مقعده من الجنة». قالوا: یا رسول اللَّه! ا فلا نتکل علی کتابنا؟ و ندع العمل؟ قال: «اعملوا فکل میسّر لما خلق له، اما من کان من اهل السعادة فسییسر لعمل السعادة، و اما من کان من اهل الشقاوة، فسییسر لعمل الشقاوة». ثم قرأ: فَأَمَّا مَنْ أَعْطی‌ وَ اتَّقی‌ الایة.
هوش مصنوعی: هر فردی را بر اساس شایستگی‌اش پاداش داده‌ایم و هر چیزی را به وجود آورده‌ایم. پیامبر اسلام فرمود: «هیچ‌یک از شما نیست مگر اینکه جایگاهش در آتش و جایگاهش در بهشت نوشته شده است.» از او پرسیدند: ای پیامبر خدا! آیا پس باید به نوشته خود اعتماد کنیم و از عمل کردن دست برداریم؟ او پاسخ داد: «عمل کنید، زیرا هر کسی به آنچه برایش مقدّر شده، می‌رسد. هر کس از اهل سعادت باشد، به اعمال نیکو هدایت می‌شود و هر کس از اهل شقاوت باشد، به سمت کارهای نادرست سوق داده می‌شود.» سپس آیه‌ای را قرائت کرد که درباره کسانی که خیرات می‌دهند و تقوا پیشه می‌کنن اشاره می‌کند.